صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32

موضوع: دانش نامه احاديث پزشكى

  1. #1
    afsanah82
    مهمان

    دانش نامه احاديث پزشكى






    نام كتاب : دانش نامه احاديث پزشكى
    نام نويسنده : محمد محمدى رى شهرى
    نام مترجم : دكتر حسين صابرى
    پيش گفتار
    اهميت پزشكى
    در حوزه علوم بشرى ، پزشكى ، سرآمد همه دانش هاست ؛ چرا كه فلسفه ساير علوم ، بهره ورى انسان از مواهب زندگى است و اين هدف ، جز در پرتو سلامت جسم و جان ، ميسر نيست .(1) از اين رو، امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
    واعلم اءنه لا علم كطلب السلامة ، ولا سلامة كسلامة القلب .(2)
    بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن سلامت است و نه هيچ سلامتى چون سلامت دل .
    اين سخن ، به روشنى نشان مى دهد كه از نگاه اسلام ، طب روان ، ارجمندتر از طب تن ، و طب تن ، ارزشمندتر از ساير علوم است . اين حديث نبوى نيز بدين معنا اشاره دارد كه مى فرمايد:
    العلم علمان : علم الاديان و علم الاءبدان .(3)
    دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.
    طبابت ، كار خداوند است
    قرآن كريم ، از ابراهيم خليل (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود:
    واذا مرضت فهو يشفين .(4)
    و چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد.
    اين سخن ، بدين معنا است كه طبابت ، كار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست .(5)
    خداوند است كه خواص درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش ، براى هر دردى دارويى آفريد(6) و به انسان ، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدين سان ، او را مظهر نام هاى ((طبيب )) و ((شافى )) خود، قرار داد، چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارى هاى جان ) مظهر اين نام هاى مقدس هستند. امام على (عليه السلام )، در توصيف پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
    طبيب دوار بطبه ، قد اءحكم مراهمه ، واءحمى مواسمه ، يضع ذلك حيث الحاجة اليه ، من قلوب عمى ، وآذان صم ، واءلسنة بكم . متتبع بدوائه مواضع الغفلة ، ومواطن الحيرة .(7)
    طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مى برد، مرهم را درست بر جايى كه بايد، مى نهاد و آن جا كه بايسته بود، داغ مى نشاند. او اين همه را بدان جا مى رساند كه نيازمندش بود: دل هاى بى فروغ ، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى ناگويا. با درمان خويش ، منزلگاه هاى بى خبرى و جايگاه هاى سرگشتگى انسان را مى جست .
    بنابراين ، از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح (جان / روان )، و خواه براى تن (بدن / جسم )، تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ‍ ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است .
    دانش نامه احاديث طبى
    هر چند نظر لغت (8) و متون اسلامى ، ((طب ))، شامل درمان بيمارى هاى جسم و جان است و درمان كنندگان جسم هم مانند درمان كننده جان ، مظهر اسماى حسناى الهى هستند، و افزون بر اين ، ((طب تن )) و ((طب روان ))، ارتباط بسيار نزديكى با هم دارند (به گونه اى با تدبير روانى مى توان شمارى از بيمارى هاى جسمانى را علاج كرد و به عكس ، با درمان جسمانى ، پاره اى از بيمارى هاى روانى را مى توان درمان نمود)؛ اما طب تن و طب جان ، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل اند. ((طب روان ))، موضوع علم اخلاق است و اصطلاحا به آن طب اطلاق نمى شود. بنابراين ، دانش نامه احاديث طبى ، تنها احاديثى را در خود جاى داده است كه در آنها بهداشت و يا درمان بيمارى هاى جسمى مطرح شده است .
    پيش آشنايى با متن اين احاديث ، لازم است در سه فصل ، مطالب زير توضيح داده شود:
    1 - جايگاه طب در قوانين اسلامى ؛
    2 - ارزيابى كلى احاديث طبى ؛
    3 - مراحل تحقيق و تدوين دانش نامه احاديث طبى .
    1 - جايگاه طب در قوانين اسلام
    فلسفه احكام و قوانين اسلامى ، تكامل مادى و معنوى جامعه انسانى است . از نگاه اسلام ، بزرگ ترين نعمت الهى ، سلامت جسم و بزرگ تر از آن ، سلامت جان است . همچنين ، خطرناك ترين بلاها، بيمارى جسم و خطرناك تر از آن ، بيمارى جان است . متن سخن امام على (عليه السلام ) در اين باره چنين است :
    ان من البلاء الفاقة ، واءشد من ذلك مرض البدن ، واءشد من ذلك مرض ‍ القلب ، وان من النعم سعة المال ، واءفضل من ذلك صحة البدن ، واءفضل من ذلك تقوى القلوب .(9)
    يكى از گرفتارى ها تنگ دستى است . سخت تر از آن ، ناتن درستى است و سخت تر از آن هم بيمارى دل ؛ و يكى از نعمت ها توانمندى مالى است و برتر از آن ، تن درستى است و بهتر از آن نيز تقواى دل ها.
    مسئله اين است كه اگر بيمارى ، خطرناك ترين بلا و سلامت ، بزرگ ترين نعمت است ، اسلام كه تكامل و سعادت انسان را هدف خود قرار داده ، براى مبارزه با بيمارى ها و تاءمين سلامت جامعه چه برنامه اى دارد؟ و به ديگر سخن ، طب در احكام و قوانين اسلامى چه جايگاهى دارد؟
    جايگاه طب پيشگيرى در اسلام
    بررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى دهد كه يكى از اهداف اصلى و حكمت هاى مهم احكام و مقررات اسلامى ، طب پيشگيرانه ، از طريق پيشگيرى از بيمارى ها و تاءمين سلامت انسان است . خداوند متعال ، تصريح مى كند كه قرآن و برنامه هاى نورانى و حياتبخش آن ، جامعه بشر را به راه هاى تاءمين سلامت ، رهنمون مى گردد:
    يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم .(10)
    خداوند، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن (كتاب ) به راه هاى سلامت ، رهنمون مى شود.
    و بدين سان ، انسان مى تواند با پيوند با خدا و برنامه هايى كه او براى زندگى بشر ارائه كرده ، به بزرگ ترين نعمت هاى الهى دست يابد و نه تنها آخرت ، بلكه سلامت و سعادت و خوش بختى دنياى خود را نيز تاءمين نمايد:
    من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا والاخرة .(11)
    هر كس پاداش دنيا مى خواهد، (بداند كه ) پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست .
    بر اين پايه ، در اسلام ، آنچه براى سلامت جسم و يا جان خطرناك و زيانبار است ، حرام يا مكروه است و آنچه براى سلامت انسان ، لازم و مفيد است ، واجب يا مستحب ، و آنچه سود و يا زيانى براى جسم و يا جان ندارد، مباح شناخته شده است . اين بدان معناست كه طب پيشگيرى در متن مقررات و احكام پنجگانه اسلام ، تنيده شده و اجراى كامل و دقيق قوانين الهى در زندگى ، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد.(12)
    امام رضا (عليه السلام ) درباره حكمت مقررات الهى كه بر انسان حلال و يا حرام شده است مى فرمايد:
    انا وجدنا كل ما اءحل الله - تبارك وتعالى - ففيه صلاح العباد وبقاؤ هم ، ولهم اليه الحاجة التى لا يستغنون عنها، ووجدنا المحرم من الاءشياء لا حاجة بالعباد اليه و وجدناه مفسدا داعيا للفناء والهلاك .(13)
    ما مى بينيم هر آنچه كه خداوند - تبارك و تعالى - حلال كرده ، در آن ، صلاح و بقاى بندگان است و بدان نيازى گريز ناپذير دارند، و مى بينيم همه آنچه كه حرام شده است ، بندگان ، بدان نيازى ندارند و مى بينيم كه همه ، موجب تباهى و زمينه نابودى اند.
    در اين سخن ، امام تصريح مى فرمايد كه آنچه در مقررات الهى در زمينه هاى مختلف (مانند: خوردن ، آشاميدن ، ازدواج و...)، حلال شمرده شده ، امورى است كه مردم براى تاءمين سلامت ، رفاه و آسايش خود، بدان نياز دارند و مصالح زندگى و بقاى آنها وابسته به آن است و به عكس ، آنچه تحريم شده ، امورى است كه نه تنها مورد نياز مردم نيست ، بلكه به زيان سلامت و آسايش آنان و موجب هلاكت آنهاست .
    2 - ارزيابى كلى احاديث طبى
    پيش از ارزشيابى احاديث طبى ، پاسخ دادن به سه سؤ ال اساسى در اين باره ، ضرورى است :
    سؤ ال اول : آيا علم پزشكى ، مبداء الهى دارد و متكى به وحى است ؟ يا سر آغاز آن ، تجربه انسان هاست ؟
    سؤ ال دوم : آيا پيشوايان دين ، يعنى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند يا نه ؟
    سؤ ال سوم : بر فرض اطلاع آنان از دانش پزشكى ، آيا اصولا بناى دين ، ورود به مسائل پزشكى و درمان انواع بيمارى هاى جسمى بوده يا نه ؟
    1 - مبداء علم طب
    برخى از دانشمندان بر اين باورند كه علم طب ، مبداءى الهى دارد و متكى به وحى است .انديشمند و محقق بزرگوار شيخ مفيد رحمة الله در اين باره چنين مى فرمايد:
    طب ، (دانشى ) است درست كه آگاهى از آن ، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نيز وحى است . آگاهان به اين دانش ، آن را تنها از پيامبران بهره گرفته اند؛ چه آن كه نه براى آگاهى يافتن از حقيقت بيمارى ، جز به كمك سمع (ادله نقلى )، راهى هست ، و نه براى آگاه شدن به درمان ، راهى جز توفيق . بدين سان ، ثابت مى شود كه يگانه راه اين آگاهى ، شنيدن از همان خدايى است كه به همه نهفته ها آگاه است .(14)
    به نظر مى رسد نياز انسان هاى نخستين ، ايجاب مى كرد كه ((وحى ))، برخى از دانش هاى تجربى ضرورى براى زندگى را در اختيار آنان قرار دهد. مؤ يد اين نظريه ، مطلبى است كه سيد بن طاووس نقل كرده است :
    ان الله - تبارك وتعالى - اءهبط آدم من الجنة ، وعرفه علم كل شى ء، فكان مما عرفه النجوم والطب .(15)
    خداوند، آدم را از بهشت ، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چيز، برخوردار ساخت . نجوم و پزشكى ، از جمله چيزهايى بود كه خداوند، وى را از آنها آگاه كرد.
    بنابراين ، مى توان گفت كه سرآغاز علم طب ، آموزه هاى وحى بوده ؛ اما تجربه دانشمندان نيز بدان افزوده شده و تدريجا اين دانش ، گسترده تر شده و مى شود؛ ليكن اين ادعا كه وحى ، تنها راه رسيدن به اين دانش است ، علاوه بر اين كه متكى بر برهان عقلى و يا شرعى نيست ، بطلان آن به وسيله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شيخ مفيد نقل شده كه راه رسيدن به دانش طب ، ((السمع عن العالم بالخفيات )) است ، اگر مقصود، از يكى راههاى رسيدن به اين دانش باشد، صحيح است ؛ و گرنه نمى تواند صحيح باشد.
    2 - اهل بيت و دانش پزشكى
    بررسى دقيق احاديثى كه در باره ويژگى هاى علمى ، سرچشمه هاى دانش ها و نيز انواع دانش هاى اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده ،(16) نشان مى دهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، نه تنها از دانش پزشكى ، بلكه همه علوم ، نه از راه تحصيل ، بلكه از طريق الهام الهى برخوردار بوده اند، به گونه اى كه هر گاه اراده مى كردند چيزى را بدانند، مى دانستند، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
    ان الامام اذا شاء اءن يعلم علم .(17)
    امام ، آن گاه كه بخواهد بداند، مى داند.
    به دليل اين دانش گسترده و علم خارق العاده بود كه امام على (عليه السلام )، مكرر خطاب به مردم مى فرمود: هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد:
    سلونى قبل اءن تفقدونى ، فان بين جنبى علوما كثيرة كالبحار الزواخر.(18)
    از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از كف بدهيد؛ چرا كه در سينه من ، به سان درياهاى بيكران ، دانش هاى فراوان نهفته است .
    همه امامان (عليهم السلام ) از چنين دانشى برخوردار بوده اند و در پاسخ دادن به هيچ مسئله علمى اى در نمى ماندند. امام رضا (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
    ان العبد اذا اختاره الله (عزوجل ) لامور عباده شرح صدره لذلك ، واءودع قلبه ينابيع الحكمة ، واءلهمه العلم الهاما، فلم يعى بعده بجواب ، ولا يحير فيه عن الصواب .(19)
    آن گاه كه خداوند (عزوجل ) بنده اى را براى عهده دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين كار، فراخ مى سازد و سرچشمه هاى حكمت را در دل او به وديعت مى گذارد و دانش را به تمامى به او الهام مى كند و از آن پس ، او نه در پاسخى فرو مى ماند و نه از راه صواب ، سرگشته مى گردد.
    بنابراين ، بى ترديد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت او، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند و اگر ثابت شود كه در هر مسئله اى از مسائل مربوط به اين دانش ، چيزى فرموده باشند، قطعا كلام آنان ، مطابق با واقع است .
    3 - دين و حرفه پزشكى
    هر چند طب پيشگيرى ، چنان كه توضيح داديم ، در متن مقررات دينى مورد توجه بوده و پيشوايان دينى ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند؛ اما فلسفه دين ، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از اين رو، در روايات اسلامى ، علم دين ، قسيم علم طب است .(20)
    همچنين اهل بيت (عليهم السلام ) به عنوان يك حرفه ، وارد مسائل پزشكى نشده اند. جدا كردن فقه (دين شناسى ) از طب (پزشكى ) و حرفه فقيهان از كار طبيبان نيز شاهد ديگرى براى جدا بودن حوزه دين و حوزه علم طب است .(21)
    بنابراين ، ورود پيشوايان دين در مسائل پزشكى ، مانند ورود آنان به ساير علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده ، نه به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به ديگر پزشكان ، مراجعه مى كنند. بديهى است كه اگر مردم ، اهتمام مى ورزيدند و از دانش سرشار اهل بيت (عليهم السلام ) بهره مى جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى كردند، امروز، ذخاير علمى و فرهنگى عظيمى در رشته هاى مختلف دانش ، در اختيار بشر بود؛ اما متاءسفانه ، جايگاه علمى اهل بيت (عليهم السلام ) شناخته نشد و آنچه از آنان به يادگار ماند نيز از نيرنگ سياست بازان و دروغ پردان ، مصون نماند، به گونه اى كه اكنون ، دستيابى به ميراث علمى آنان ، نياز به تلاش هاى فراوان دارد.
    با عنايت به آنچه گفتيم ، اينك به ارزشيابى احاديثى كه از اهل بيت (عليهم السلام ) درباره مسائل پزشكى به ما رسيده مى پرديم .
    ارزيابى احاديث طبى از نگاه شيخ صدوق
    بزرگ محدثان شيعه ، محمد بن على بن بابويه قمى ، معروف به صدوق رحمة الله احاديث طبى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه در موارد خاص ، نمى توان به آنها اعتماد كرد. وى مى نويسد:
    عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ، آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند:
    - برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكه و مدينه گفته شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛
    - در برخى از آنها، معصوم (عليه السلام ) بر پايه آنچه از حال و طبع سؤ ال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛
    - برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛
    - در برخى از آنها، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛
    - در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از آن ، فراموش شده است ؛
    اما آنچه درباره عسل روايت شده كه درمان هر دردى است ، روايتى است صحيح و معنايش نيز اين است كه عسل ، شفاى هر بيمارى اى است كه از برودت طبع برخيزد. آنچه نيز درباره استنجا به آب سرد براى مبتلايان به بواسير رسيده ، در موردى است كه بواسير شخص ، از حرارت طبع ، سرچشمه گرفته باشد.
    آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روايت شده ، ناظر به هنگام رسيدن خرما و در مورد كسانى است كه خرما مى خورند، نه ناظر به ديگر اوقات .
    در نهايت بايد گفت : آنچه در مورد درمان درست بيمارى امامان (عليهم السلام ) رسيده ، مضمون آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكم سندهاى قوى و طرق صحيحى كه به واسطه آنها به ما رسيده اند، پذيرفته خواهند شد.(22)
    بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبى را مى توان در اختيار افراد خاصى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث طبى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار گيرند، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ، دعوت كرده اند.
    به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمة الله از نظر اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور جدى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام ) خواهد بود؛ زيرا ضعف سند، بى ترديد، نشانه عدم صدور حديث نيست ، چنان كه درستى سند، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد. از سوى ديگر، قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاص است نيز، كار آسانى نيست .
    بنابراين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور كلى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد. پس چه بايد كرد؟
    اقسام احاديث طبى
    براى پاسخ به اين پرسش ، بايد گفت كه احاديث طبى را به سه دسته مى توان تقسيم كرد:
    دسته اول : احاديثى كه اعجاز پيشوايان دين در درمان بيمارى هاست ، مانند آنچه قرآن كريم در بيان معجزه حضرت عيسى (عليه السلام ) نقل كرده كه مى فرمود:
    واءبرى الاكمه والابرص واءحى الموتى باذن الله .(23)
    به اذن خدا، نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم .
    دسته دوم : احاديثى كه در مورد پيشگيرى از بيمارى ها وارد شده است .
    دسته سوم : احاديثى كه در مورد درمان بيمارى ها نقل شده است . اين احاديث نيز به دو بخش تقسيم مى شوند:
    بخش اول : درمان از طريق شفا خواستن به وسيله قرآن و دعا.
    بخش دوم : درمان از طريق دارو.
    احاديثى كه مربوط به اعجاز در مسائل پزشكى است ؛ در واقع ، خارج از محدوده احاديث طبى مورد بحث است .
    نكته قابل توجه اين كه طرح احاديث طب پيشگيرى ، براى عموم ، با توجه به اين كه اين احاديث ، غالبا منطبق با مو ين علمى اند و با اين توضيح كه عواملى كه براى پيشگيرى در اين احاديث مطرح شده ، به معناى علت تامه پيشگيرى نيست ، مشكلى ايجاد نمى كند.
    همچنين ، بخش اول از احاديث طبى كه به وسيله آيات قرآن و دعا به درمان مى پردند را نيز با توجه به شرايط اجابت دعا و مجرب بودن دعا در درمان بسيارى از بيمارى ها، براى عموم مى توان مطرح كرد.(24)
    بنابراين ، تنها احاديثى كه مبناى عمل قرار گرفتن آنها، بدون ارزيابى كامل ، صحيح نيست و پيش از ارزيابى دقيق ، نمى توان آنها را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين به آنها نسبت داد، احاديثى است كه درمان بيمارى ها را از طريق داروهاى ويژه اى توصيه كرده اند. اين احاديث را مى توان از راهى كه اينك بدان اشاره مى كنيم ، مورد ارزيابى قرار داد.
    ارزيابى احاديث طريق آزمايش
    براى ارزيابى دقيق احاديث طبى و بهره گيرى كامل آنها، بهترين راه ، آزمايش ‍ است . در واقع آزمايش و آزمايشگاه ، بهترين قرينه عقلى براى اثبات صحت و سقم احاديث طبى است كه خوش بختانه ، در عصر حاضر، امكان بهره بردارى از آن ، بيش از هر وقت ديگر، فراهم است .
    انگيزه اصلى نگارش دانش نامه احاديث پزشكى
    همين جا مناسب است اشاره شود كه اين هدف ، يعنى ارزيابى احاديث طبى از طريق آزمودن ، انگيزه اصلى نگارنده از برنامه ريزى براى تاءليف دانش نامه احاديث طبى بوده است .
    با توجه به اين كه ضعف سند احاديث طبى نمى تواند دليل عدم صدور قطعى آنها باشد و با توجه به وجود زمينه جعل در اين احاديث ، براى پالايش آنها و بهره مند شدن مردم و بخصوص مراكز علمى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام )، چند سال پيش ، مركز تحقيقات دارالحديث ، تصميم به جمع آورى احاديث طبى و تنظيم آنها گرفت ، به گونه اى كه زمينه تحقيق پژوهشگران را در آزمايشگاه ها تسهيل شود. اينك به فضل خداوند متعال و يارى همكارانى كه از آنها نام برده خواهد شد، اين هدف ، تحقق يافت .(25)
    بنابراين ، مخاطب اصلى دانش نامه احاديث طبى ، پژوهشگران علوم پزشكى اند. البته همان طور كه اشاره شد، اين دانش نامه ، در مورد پيشگيرى از بيمارى ها كه ((طب پيشگيرى (الطب الوقائى ))) ناميده مى شود، همچنين خواص خوراكى ها، براى عموم مردم نيز مى تواند مورد بهره بردارى قرار گيرد. به سخن ديگر، به استثناى فصل هاى مربوط به درمان بيمارى ها - كه در بخش سوم آمده - ساير بخش هاى اين دانش نامه ، براى عموم قابل استفاده است .
    ارزيابى علمى احاديث ((اثمد))
    اينك در پايان اين مبحث ، براى ارائه يك نمونه عينى از ارزيابى علمى احاديث پزشكى ، توجه خوانندگان گرامى را به خلاصه گزارش دو طرح تحقيقاتى يكى از همكاران دانش نامه در مورد ارزيابى احاديثى كه در مورد فوايد پزشكى سرمه اثمد(26) وارد شده است ، جلب مى نمايم .
    طرح اول : تحقيق در مورد سرمه اثمد اسود(27)
    در روايات اسلامى ، استفاده از سرمه اثمد (سنگ سرمه ) براى پيشگيرى از ريزش مژه ها، توصيه شده است و همچنين ، فوايد ديگرى در جهت سلامت انسان براى آن ذكر شده است . با در نظر گرفتن عوامل مساعد براى ريزش كه در بيمارى ، باكترى ((استافيلوكوك )) است ، بر آن شديم تا اثر سرمه اثمد را بر روى اين ميكرو ارگانيسم (خرد سازواره ) و ديگر باكترى هاى گرم مثبت و گرم منفى ، بررسى نماييم .
    در اين مطالعه ، فعاليت ضد ميكروبى سرمه اثمد نوع اسود، با روش رقيق سازى در محيط جامد عليه دو باكترى گرم مثبت استافيلوكوكوس آرئوس و استافيلوكوكوس اپيدرميس ، و سه باكترى گرم منفى اشريشياكلى ، انتروباكتريو كلوآسه آ و كلبسيلا پنومونيه ، با در نظر گرفتن نورفلوكساسين ، به عنوان تركيب شاهد، مورد استفاده قرار گرفت . حداقل غلظت مهارى سرمه اثمد در سه شرايط مختلف ، مورد ارزيابى قرار گرفت :
    1 - بلافاصله پس از حل كردن سنگ در DMSO
    2 - بيست و چهار ساعت پس از حل كردن سنگ در DMSO
    3 - سه روز پس از حل كردن سنگ در DMSO.
    و نتايج به صورت MIC1, MIC2 و MIC3 عليه استافيلوكوك آرئوس به دست آمد:
    MIC3=32ug/ml , MIC2=64ug/ml , MLC1>128ug/ml
    آزمايش هاى ياد شده ، سه بار تكرار شدند. اين تركيب بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، بى اثر بود. نورفلوكساسين بر روى هر پنج باكترى به كار رفته ، مؤ ثر و داراى MIC بين 13/0 تا يك ميكرو گرم در ميلى ليتر بود. با توجه به اين كه تركيب مورد آزمايش به صورت Crude مورد استفاده قرار گرفته است ، غلظت MIC=32ug/ml قابل ملاحظه است و ادامه تحقيقات در مورد اين تركيب ، لازم است .
    طرح دوم : تحقيق در مورد سرمه اثمد احمر(28)
    سنگ سرمه اثمد نوع احمر، تركيبى است با درجه خلوص نامشخص كه در احاديث اسلامى بر استفاده از آن ، تاءكيد شده و فوايد بسيارى براى سلامت دستگاه بينايى براى آن ذكر گرديده است ، بخصوص براى جلاى چشم ، رويانيدن مژه ، پيشگيرى از ريزش مژه ها، گلوكم ، اشك ريزش ، و از بين بردن آلودگى ها و عفونت هاى چشم . لذا در اين تحقيق ، اثر ضد ميكروبى آن بر روى چند باكترى گرم مثبت و گرم منفى كه بعضى از آنها از علل بيمارى هاى چشمى هستند، بررسى شد. نتايج به دست آمده ، نشان مى دهد كه سرمه اثمد احمر، بر روى باسيلوس سابتيليس مؤ ثر است و بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، فاقد اثر است . نور فلوكساسين به عنوان يك تركيب كنترل مثبت ، استفاده شده است .
    اميد آن كه نگارش اين دانش نامه ، زمينه ساز تلاش بيشتر پژوهشگران مسلمان علوم پزشكى براى ارائه ذخاير گران بهاى علمى اهل بيت (عليهم السلام ) به جهانيان گردد.
    3 - مراحل تحقيق و تدوين
    براى اطلاع پژوهشگران از تلاش هايى كه براى تهيه دانش نامه احاديث طبى انجام يافته ، به سير جمع آورى ، تحقيق و تدوين آن از آغاز تا انجام ، اشاره اى كوتاه مى شود.





  2. #2
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    1 - نقطه آغاز
    جمع آورى احاديث طبى از متون دينى ، با هدفى كه شرح آن گذشت ، از احاديث درباره دستگاه هاى مختلف بدن آغاز شد، بدين ترتيب كه طرح جمع آورى اين احاديث ، بر اساس تقسيم بندى فيزيولوژيك بدن ، توسط فاضل گرامى جناب آقاى احمد سعادتفر تهيه شد و به وسيله يكى از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى مرتضى خوش نصيب ، احاديث مربوط از طريق كليد واژه هاى اصلى و مرتبط، جمع آورى گرديد.
    2 - تنظيم ابتدايى
    پس از جمع آورى احاديث و مرتبط ساختن آنها با طرح اوليه توسط آقاى سعادتفر، تنظيم اوليه روايات بخش سوم ، توسط اين جانب انجام شد. در ادامه كار به اين نتيجه رسيدم كه آنچه جمع آورى شد، براى تحقق اهداف مورد نظر كافى نيست و براى اين منظور، لازم است احاديثى كه بيانگر ديدگاه هاى پيشوايان اسلام درباره علم پزشكى ، آداب آن ، رهنمودهاى پزشكى ، بيمارى و حكمت هاى آن ، وظايف بيمار، پرستارى ، عيادت بيمار و خواص درمانى غذاها و گياه ها وارد شده است ، به اين مجموعه افزوده شود. بخشى از موارد مورد نياز را از منابع تهيه شده در دارالحديث ، خود انتخاب كردم و بخش ديگرى ، توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى محمد تقى سبحانى نيا انجام گرفت .
    شايان ذكر است كه مسئوليت ارزيابى و انتخاب احاديث ، عنوان دهى و سازماندهى آنها به صورت كتاب ، با نگارنده اين سطور بوده است .
    3 - ارجاع به منابع (مصدريابى )
    پس از تنظيم ابتدايى دانش نامه و رفع نسبى نواقص آن ، جهت ارجاع به منابع و تخريج احاديث ، به قسمت مربوط تحويل گرديد. در اين مرحله ، از طريق برنامه هاى نرم افزارى جستجوهاى لازم انجام شد و نشانى مصادر يافت شده ، بر اساس ميزان اعتبار آنها تنظيم گرديد و اگر متن قوى ترى يافت شد، جايگزين متن اصلى گرديد.
    در زمينه ثبت احاديث ، نكته هاى زير مورد توجه بوده است :
    الف - روايات تكرار شده در منابع مختلف ، حذف شده است ، مگر در موارد ذيل :
    1 - وجود داشتن نكته مهمى در متن حديث ؛
    2 - تفاوت لفظى در متون نقل شده از طريق شيعه و سنى .
    3 - تكرار در چند باب مختلف ، مشروط به اين كه روايت ، طولانى نباشد.
    ب - اگر دستيابى به منابع اوليه مقدور باشد، حديث از آنها نقل مى شود؛ وگرنه ، منابع واسطه نقل مى شود.
    4 - نقد متن و تنظيم نهايى
    پس از تخريج مصادر و حروفچينى ابتدايى ، متن كتاب توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى رسول افقى ، مورد بازبينى و نقد قرار گرفت و همراه با پيشنهادهاى ارائه شده ، مجددا متن كتاب ، توسط نگارنده مورد بازبينى و دقت قرار گرفت و اصلاحات لازم از نظر شكل و محتوا در آن انجام شد.
    5 - تهيه مدخل ها و تحليل هاى مورد نياز
    پس از انجام مراحل ياد شده ، آخرين مرحله تدوين دانش نامه احاديث طبى ، يعنى تهيه مدخل و تحليل ها و توضيحات مورد نياز، توسط نگارنده انجام شد و با عنايت به نكات جديدى كه به هنگام تهيه تحليل ها به نظر رسيد، ضمن افزوده شدن برخى از ابواب و عناوين جديد، چينش قبلى در بخشى از كتاب ، تغيير كرد.
    6 - چگونگى نگارش احاديث
    مهم ترين نكاتى كه در نگارش احاديث لحاظ شده ، از اين قرار است :
    الف - متن انتخابى در صورت امكان ، جامع ترين ، استوارترين و معتبرترين متون است .
    ب - از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت (عليهم السلام )، در واقع ، حديث رسول خداست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
    انا عن الله وعن رسوله نحدث .(29)
    ما (اهل بيت )، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم .
    نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
    حديثى حديث اءبى ، وحديث اءبى حديث جدى ، وحديث جدى حديث الحسين ، وحديث الحسين (عليه السلام ) حديث الحسن (عليه السلام )، وحديث الحسن حديث اءميرالمؤ منين (عليه السلام )، وحديث اءميرالمؤ منين حديث رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، وحديث رسول الله قول الله عزوجل .(30)
    حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم حديث جدم ، و حديث جدم حديث حسين ، و حديث حسين ، حديث حسن ، و حديث حسن ، حديث امير مؤ منان ، و حديث امير مؤ منان ، حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سخن خداست .
    از اين رو، كلمه ((احاديث (حديث ها))) در عنوان كتاب ، اين معنا را مى رساند كه همه احاديث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب ، قرار گرفته است .
    ج - احاديث پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن حضرت تا امام مهدى (عج )، به ترتيب تاريخى ثبت مى شوند. البته ممكن است گاه هماهنگى چند روايت در مضمون ، موجب گردد كه اين ترتيب ، رعايت نشود.
    د - اگر حديثى هم پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و هم اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده باشد، آنچه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده در متن قرار مى گيرد.
    ه‍- احاديث با نام پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليهم السلام ) آغاز مى شود، مگر آن كه متن روايت ، مقتضى ذكر نام راوى باشد كه در اين صورت ، نام كتابى كه حديث از آن نقل شده ، در آغاز مى آيد.
    و - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، اسما و القاب متعددى دارند كه در نقل مطالب ، يكى از آنها انتخاب شده است .
    ز - پس از ذكر پيامبر خدا با جمله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پس از ذكر اهل بيت آن حضرت با جمله (عليه السلام ) و پس از ذكر فاطمه زهرا با جمله (عليها السلام )، نسبت به آنان اداى احترام مى شود، هر چند در منبع اصلى با الفاظ ديگرى از آنان تكريم شده باشد.
    در پايان ، از همه فضلا و محققان دارالحديث كه در ساماندهى اين مجموعه نفيس ، به طور مستقيم يا غير مستقيم ، سهيم بوده اند، بويژه برادران فاضل و عزيز آقايان : مرتضى خوش نصيب ، محمد تقى سبحانى نيا و رسول افقى ، صميمانه سپاسگزارم . همچنين از فاضل گرامى آقاى احمد سعادتفر - كه در تهيه بخش سوم اين مجموعه با دارالحديث همكارى داشتند - و نيز از استاد ارجمند جناب آقاى مهدى مهريزى - كه يادداشت هاى خود را در زمينه احاديث طبى در اختيار اين جانب قرار داد - و آقاى دكتر حسين صابرى ، مترجم گران قدر اين دانش نامه ، قدردانى و تشكر مى نمايم و از خداوند متعال براى همه آنان ، پاداشى درخور فضل و كرامت خود، مسئلت دارم .
    ربنا تقبل منا انك اءنت السميع العليم .

    محمدى رى شهرى
    12 فروردين 1382
    28 محرم 1424
    1 آوريل 2003

    بخش يكم : پزشكى
    فصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلام
    1/1 - اهميت دانش پزشكى
    1 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.(31)
    2 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ): دانش ها بر چهار گونه اند: فقه (دين شناسى ) براى دين ها، طب براى بدن ها، نحو براى زبان ، و نجوم براى شناخت زمان ها.(32)
    3 - امام على (عليه السلام ):
    دانش ، سه گونه است : فقه براى دين ها، طب براى بدن ها، و نحو براى زبان .(33)
    4 - امام باقر (عليه السلام ):
    - در سفارش به جابر جعفى -: بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن (دانش ) سلامت است ، ونه هيچ سلامتى چون سلامت دل .(34)
    5 - امام صادق (عليه السلام ):
    مردم هيچ آبادى اى از سه گروه ، بى نياز نيستند كه در كار دنيا و آخرت خويش به ايشان پناه برند و چون آنان را نداشته باشند، شوربخت باشند: فقيه دانا و پرهيزگار، امير نيكوكار و فرمان روا، و طبيب آگاه و مورد اعتماد.(35)
    1/2 - آگاهى پيامبران و امامان از دانش پزشكى
    6 - فرج المهموم :
    در نامه ابواسحاق طرطوسى به عبدالله بن مالك درباره شناخت سرچشمه دانش ، چنين ديده ام : خداوند، آدم را از بهشت فرو فرستاد و او را از دانش ‍ همه چيز آگاه ساخت . از جمله چيزهايى كه خداوند، وى را از آنها آگاه ساخت ، نجوم و طب بود.(36)
    7 - علل الشرايع :
    - به نقل از ربيع ، حاجب منصور عباسى -: روزى امام صادق (عليه السلام ) به مجلس منصور درآمد، در حالى كه مردى هندى نزد او بود و كتاب هاى طب مى خواند. امام صادق (عليه السلام ) به خواندن او گوش ‍ سپرد. چون آن مرد هندى ، خواندن را به پايان برد، به امام صادق (عليه السلام ) گفت : اى ابوعبدالله ! آيا از آنچه همراه دارم ، چيزى مى خواهى ؟
    فرمود: ((نه ؛ برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم )).
    پرسيد: آن چيست ؟
    فرمود: ((گرم را به سرد، سرد را به گرم ، خشك را به تر، و تر را به خشك درمان مى كنم و كار را يكسره به خداوند، باز مى گردانم و آنچه را پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها، و پرهيز، يگانه درمان است و بدن را بر همانچه خو گرفته ، وا مى دارم )).
    مرد هندى گفت : آيا طب ، چيزى جز اين است ؟
    امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: ((آيا گمان مى كنى از كتاب هاى طب ، چيزى فرا گرفته ام ؟)).
    گفت : آرى .
    فرمود: ((به خداوند سوگند، نه . جز از خداوند سبحان نگرفته ام . اينك بگو كه آيا من به طب آگاه ترم يا تو؟)).
    گفت : تو نه ، بلكه من .
    امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((آيا از تو چيزى بپرسم ؟)).
    گفت : بپرس .
    فرمود: ((اى هندى ! به من بگو كه چرا در سر، رخنه ها و لايه هاست ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا موها در بالاى سر قرار داده شده اند؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا پيشانى از مو تهى است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا پيشانى داراى چين و چروك است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا ابروها در بالاى چشم ها قرار دارند؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا چشم ها همانند بادام قرار داده شده اند؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا بينى در ميان دو چشم ، قرار داده شده است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا سوراخ بينى در پايين آن است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا لب و سبيل ، بالاى دهان قرار داده شده است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا دندان هاى پيشين ، تيز است ، دندان هاى جانبى پهن است و دندان نيش ، بلندتر است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا ريش براى مردان قرار داده شده است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا كف دستان ، از مو تهى است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا ناخن و مو، فاقد حيات است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا قلب ، همانند دانه صنوبر است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا ريه دو پاره است و حركت آن ، تنها در جاى ثابت خويش ‍ قرار داده شده است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا كبد قوسدار است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا كليه ، همانند دانه لوبياست ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا زانو به عقب تا مى خورد؟)).
    گفت : نمى دانم .
    پرسيد: ((چرا كف پا داراى گودى است ؟)).
    گفت : نمى دانم .
    در اين هنگام ، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اما من مى دانم )).
    آن مرد گفت : پس خود پاسخ ده .
    امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در سر، رخنه ها و لايه هاست ؛ چون هر چيز درون تهى ، هر گاه يك پارچه باشد، شكستن ، زودتر به سراغش آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .
    موى سر بالاى آن قرار داده شده است تا با ريشه هايش چربى را به مغز برساند و سر موها، بخار را از مغز بيرون ببرد و سرما و گرمايى را كه بدان مى رسد، از آن دفع كند.
    پيشانى از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ، و در آن ، چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرق فرو ريخته از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرها در زمين آب ها را در خود محبوس مى سازند.
    ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را به اندازه كافى به چشمان راه دهند. اى هندى ! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره شود، دست خويش را بر فر چشمان مى گيرد تا نور به اندازه كافى از زير آن به چشمان راه بگشايد.
    بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم به دو بخش مساوى قسمت كند.
    چشم ، همانند بادام است تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.
    سوراخ بينى در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى هايى (عفونت هايى ) كه از مغز فرو مى آيد، از آن پايين آيد و بوها از آن بالا رود و به مشام رسد، در حالى كه اگر اين سوراخ ، در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آيد و نه بويى را حس مى كرد.
    سبيل و لب ، در بالاى دهان قرار گرفته است تا مانع رسيدن آنچه از مغز فرو مى ريزد، به دهان شود، مبادا كه طعم خوراك و نوشيدن بر انسان مكدر گردد و آن را خودش دور كند.
    ريش ، تنها براى مردان قرار داده شده است تا بدين وسيله از زنان متمايز گردند و نيازى به باز گشودن (همه چهره و ملاحظه آن براى شناسايى ) نباشد.
    دندان جلو، تيز قرار داده شده است ؛ زيرا به واسطه آن ، كار گاز گرفتن صورت مى پذيرد و دندان هاى جانبى پهن قرار داده شده است ؛ زيرا آسياب كردن و جويدن به كمك آنها انجام مى گيرد و نيش ، بلندتر است تا تكيه گاه دندان جانبى و دندان جلو باشد، به سان ستون در يك بنا.
    كف دست از مو تهى است ، چون به كمك آنها كار لمس انجام مى گيرد؛ اما اگر در آنها مو وجود داشت ، انسان نمى دانست آنچه پيش روى اوست و آن را لمس مى كند، چيست .؟
    مو و ناخن ، فاقد حيات است ؛ زيرا بلند شدن آنها مايه كثيفى و زشتى است و كوتاه كردنشان پسنديده است . پس اگر در آنها حيات وجود مى داشت ، انسان به هنگام كوتاه كردن آنها احساس درد مى كرد.
    قلب ، به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سر قلب ، باريك قرار داده شده تا لابلاى ريه برود و با سردى آن ، خنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد.
    ريه ، دو پاره قرار داده شده است تا قلب در لابلاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و به كمك حركت آن ، خنك شود.
    كبد، قوسدار است تا معده را سنگينى كند و به تمامى بر روى آن قرار گيرد و آن را بفشرد و در نتيجه ، بخارى كه در آن هست ، بيرون برود.
    كليه ، به شكل دانه لوبيا قرار داده شده است ؛ زيرا مسير ريزش منى ، نقطه به نقطه آن عضو است . پس اگر كليه به شكل مربع يا دايره بود، نقطه نخست ، مانع رسيدن منى به نقطه دوم مى شد و موجود زنده نمى توانست با خروج آن ، احساس لذت كند؛ چه اين كه منى از ستون فقرات به سمت كليه فرو مى آيد و آن (=كليه ) نيز به كرمى مى ماند كه جمع مى شود و باز مى شود و تدريجا منى را به سوى مثانه مى راند، به سان تيرى كه از كمان رها شود.
    تا خوردن زانو به سمت عقب قرار داده شده است ؛ چرا كه انسان به سمت جلو راه مى رود و حركات او با تعادل همراه است ، اما اگر اين نبود، انسان در هنگام راه رفتن (بر زمين ) مى افتاد.
    در كف پا گودى اى قرار داده شده است ؛ زيرا هر چيز چون به تمامى سطح بر زمين قرار گيرد، به انده سنگ آسياب سنگين مى شود، اگر با لبه اش بر روى زمين باشد، يك كودك هم مى تواند آن را (از جاى خويش ) براند. اگر هم چيزى به روى بر زمين قرار گيرد، جابه جا كردن آن ، حتى بر يك مرد، سنگين مى آيد)).
    در اين هنگام ، مرد هندى پرسيد: اين دانش براى تو از كجا حاصل آمده است ؟
    فرمود: ((آن را از پدرانم ، از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از جبرئيل (عليه السلام )، از پروردگار جهانيان - جل جلاله -، يعنى همو كه تنهاست و جان ها را آفريده ، فرا گرفته ام )).
    پس آن هندى گفت : راست گفته اى و من نيز گواهى مى دهم كه خدايى جز الله نيست و محمد، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و بنده اوست و تو آگاه ترين كسان روزگار خويش هستى .(37)
    1/3 - هر دردى را درمانى است
    8 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر دردى را درمانى است . پس چون دارو به درد برسد، به اذن خداوند (عزوجل ) بهبود يابد.(38)
    9 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    آن كه دردها را آفريده ، براى آنها درمان نيز آفريده است .(39)
    10 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند (عزوجل ) هيچ دردى را فرو نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، شفايى هم نازل كرده است .(40)
    11 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش درمانى نيز نازل كرده است ، جز مرگ كه آن را هيچ درمانى نيست .(41)
    12 - المستدرك على الصحيحين :
    - به نقل ابو سعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر سام )).
    پرسيدند: سام چيست ؟
    فرمود: ((مرگ )).(42)
    13 - تاريخ بغداد:
    - به نقل از جابر -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، در حالى كه همراهش بودم ، بيمارى را عيادت كرد و به او فرمود: ((آيا برايت طبيبى فرا نخوانيم ؟)).
    گفت : آيا تو، اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، فرمان مى دهى ؟!
    فرمود: ((آرى . خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده است )).(43)
    14 - المصنف :
    - به نقل از هلال بن يساف -: در روزگار پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، مردى مجروح شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((برايش طبيبى بخوانيد)).
    كسى گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آيا طبيب ، او را سودى مى بخشد؟
    فرمود: ((آرى . خداوند - تبارك و تعالى - هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش شفايى نيز فرو فرستاده است )).(44)
    15 - امام على (عليه السلام ):
    هر زنده اى را دردى هست و هر بيمارى اى را درمانى است .(45)
    16 - امام رضا (عليه السلام ):
    خداوند (عزوجل ) بدن را به هيچ بيمارى اى گرفتار نساخت ، مگر آن هنگام كه برايش دارويى قرار داد كه بدان ، درمان شود؛ و براى هر نوع دردى ، نوعى درمان است و چاره اى و نسخه اى .(46)
    1/4 - دارو و درمان ، از تقدير است
    17 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    درمان ، از تقدير (خداوند) است و ممكن است به اذن خداوند، نافع باشد.(47)
    18 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    درمان ، از تقدير (خداوند) است و هر كس را كه او بخواهد، به همان گونه كه بخواهد، سود مى رساند.(48)
    19 - سنن ابن ماجة :
    - به نقل از ابو خزامة -: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدند: آيا اين كه با دارويى درمان كنيم يا تعويذى بر خود بنديم يا پرهيزى بكنيم ، اين كار چيزى تقدير خداوند را باز مى دارد؟
    فرمود: ((اين ، خود تقدير خداوند است )).(49)
    20 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت : درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است ، خود، درمانم كند. سپس خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد: ((شفايت نمى دهم ، مگر درمان كنى ، كه شفا من است )).(50)
    21 - احياء علوم الدين :
    يكى از عالمان ، در شمار اسرائيليات ، يادآور شده است كه موسى (عليه السلام ) به بيمارى گرفتار شد. بنى اسرائيل به حضور او رسيدند و بيمارى اش را شناختند و به او گفتند: اگر به فلان دارو، درمان كنى ، بهبود مى يابى . اما موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم تا او خود، بدون دارو، مرا عافيت دهد.
    پس بيمارى اش به طول انجاميد. ديگر بار به او گفتند: داروى اين بيمارى شناخته شده و تجربه شده است و ما بدان ، درمان مى كنيم و بهبود مى يابيم .
    موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم . پس بيمارى اش ماندگار شد. خداوند نيز به او وحى فرستاد: ((به عزت و جلالم سوگند، تو را بهبود نمى دهم ، مگر به آنچه برايت گفته اند، درمان كنى )).
    پس موسى (عليه السلام ) به آنان گفت : مرا به آنچه گفته ايد، درمان كنيد.
    او را مداوا كردند و بهبود يافت و وى نيز بدين سبب ، دلگير شد. پس ‍ خداوند تعالى ، (ديگر بار) به او وحى فرستاد، ((مى خواستى با توكلت بر من ، حكمت مرا ابطال كنى . مگر چه كسى جز من ، منافع چيزها را در داروها به وديعت نهاده است ؟!)).(51)
    1/5 - شفا خداوند است
    قرآن
    واذا مرضت فهو يشفين ؛(52)
    حديث
    22 - الطب النبوى :
    ابراهيم خليل (عليه السلام ) گفت : پروردگارا! درد از كيست ؟
    (خداوند) فرمود: ((از من )).
    پرسيد: پس درمان از كيست ؟
    فرمود: ((از من )).
    پرسيد: پس طبيب چه كاره است ؟
    فرمود: ((مردى است كه دارو به دست او فرستاده شده است )).(53)
    23 - امام صادق (عليه السلام ):
    در گذشته ، پزشك ، ((معالج )) ناميده مى شد. در آن روزگاران ، موسى بن عمران (عليه السلام ) پرسيد: پروردگارا! از درد كيست ؟
    فرمود: ((از من )).
    پرسيد: پس درمان از كيست ؟
    فرمود: ((از من )).
    پرسيد: پس مردم با معالج چه مى كنند؟
    فرمود: ((او به اين كار، دل آنان را خوش و خرسند مى سازد. پس از همين روى ، او را طبيب (54) نام نهادند)).(55)
    24 - مسند ابن حنبل :
    - به نقل از ابو رمثه -: همراه پدرم به نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتم . او آنچه را كه بر پشت ايشان بود، ديد و گفت : اى پيامبر خدا: آيا آن را درمان نكنم ؟ من طبيبم .
    فرمود: ((تو رفيق هستى (نسبت به بيمار، مهربانى و مدارا مى كنى ) و خداوند، خود، طبيب است )).(56)
    25 - دعائم الاسلام :
    از امام صادق (عليه السلام ) در مورد اين كه مردى را يك يهود يا مسيحى درمان كند، پرسيدند. فرمود: ((در اين كار، اشكالى نيست . شفا به دست خداوند متعال است )).(57)
    26 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوندا! تو را سپاس ، كه آفريدى ، صورت بخشيدى و تقدير كردى ، گم راه كردى و راه نمودى ، خنداندى و گرياندى ، ميراندى و زنده گرداندى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، خوراك دادى و آب دادى .(58)
    27 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در دعاى جوشن كبير -: اى راهنماى ما، اى يارى رسان ما، اى حبيب ما، اى طبيب ما... اى طبيب آن كس كه او را طبيب نيست !(59)



  3. #3
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    28 - امام سجاد (عليه السلام ):
    خداوندا! تو را سپاس كه آفريدى و اعتدال بخشيدى ، تقدير فرمودى و حكم كردى ، ميراندى و زنده ساختى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، عافيت دادى و مبتلا ساختى .(60)
    29 - امام عسكرى (عليه السلام ):
    - در دعاى صبحگاهى خويش مى گفت -: اى آن كه شفا را در آنچه مى خواهد، مى نهد... اى آن كه به كمترين دارو، سخت ترين درد را درمان مى بخشد.(61)
    30 - احياء علوم الدين :
    از موسى (عليه السلام ) روايت شده كه گفت : پروردگارا! درد و درمان از كيست ؟
    فرمود: (( من )).
    پرسيد: پس طبيبان چه مى كنند؟
    فرمود: ((روزى خويش مى خورند و دل بندگانم خرسند مى دارند تا يا شفايم و يا قضايم (به آنان ) برسد)).(62)
    فصل دوم : آداب طبابت و وظايف طبيب
    درآمد
    حرفه پزشكى ، از آن رو كه با جان ، ناموس و اسرار زندگى مردم سر و كار دارد، علاوه بر مقررات اسلامى ، در همه حرفه ها داراى آداب و احكام ويژه اى است كه رعايت آن براى پزشك مسلمان ، لازم و ضرورى است . در اين جا اشاره اى كوتاه به مهم ترين آداب آن خواهيم كرد.
    1 - احساس مسئوليت
    احساس مسئوليت ، از مهم ترين و اصلى ترين آداب پزشكى است ؛ زيرا اين احساس است كه پزشك را به رعايت وظايف اخلاقى ، قانونى و شرعى خود در مورد درمان بيمار، وادار مى سازد.
    امام صادق (عليه السلام )، سخنى سخت تكان دهنده درباره مسئوليت پزشك حضرت مسيح (عليه السلام ) نقل فرموده است :
    مسيح (عليه السلام ) مى گفت : ان التارك شفاء المجروح من جرحه شريك لجارحه لا محالة ...؛(63) آن كه درمان كردن زخم زخمديده اى را واگذارد، ناگزير، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است .
    اين سخن ، متكى بر منطق روشنى است كه نه تنها پيروان اسلام و مسيحيت ، بلكه هيچ پزشك با وجدانى نمى تواند آن را انكار كند. از اين رو، شايسته است همه پزشكان ، آن را قاب كنند و در مطب خويش ‍ بياويزند.
    بر اساس اين منطق ، كوتاهى پزشك در درمان بيمار، به معناى سهيم بودن او در بيمارى و گاه ، هلاكت بيمار است . لذا پزشك ، مسئول است با همه توان براى درمان بيمار، تلاش كند و با هيچ بهانه اى نمى تواند از زير بار مسئوليت ، شانه خالى نمايد.
    بر همين اساس ، معتقديم يكى از وظايف مهم دانشگاههاى علوم پزشكى ، برنامه ريزى براى پرورش حس مسئوليت شناسى در دانش پژوهان اين دانش است .
    2 - تقواى پزشكى
    تقوا در هر حرفه اى به معناى رعايت قوانين الهى در انجام دادن آن است . بنابراين ، تقواى پزشكى ، شامل همه آداب و احكام اسلامى در مورد اين حرفه است ؛ ليكن در تقواى پزشكى ، دو نكته اهميت فوق العاده اى برخوردار است : يكى خيرخواهى براى بيمار، و ديگرى تلاش براى درمان او. از اين رو، امام على (عليه السلام )، پس از توصيه پزشكان به تقوا، بلافاصله به اين دو مصداق بارز تقواى پزشكى اشاره مى فرمايد:
    من تطبب فليتق الله ولينصح وليجتهد.(64)
    هر كس طبابت پيشه كند، بايد كه از خدا پروا بدارد و خيرخواهى و جديت به خرج دهد.
    ((نصح )) كه در اين سخن بدان اشاره شد، به معناى خير خواهى و ((اجتهاد))، به معناى به كارگيرى همه توان است . بنابراين ، تقواى پزشكى بدين معناست كه پزشك براى حسن انجام وظيفه ، اولا بايد سود بيمار را در نظر بگيرد نه سود خود را. ثانيا بايد از همه توان فكرى و عملى خود براى درمان وى استفاده كند و پزشك با تقوا، كسى است كه در صرف وقت براى تشخيص بيمارى ، در تجويز دارو، در چگونگى درمان و طول آن ، به چيزى جز سود بيمار نينديشد.
    3 - پاك دامنى
    يكى از مصاديق مهم تقواى پزشكى ، عفت جنسى و پاك دامنى است . پزشك با تقوا، به خود اجازه نمى دهد از بيمار، سوء استفاده جنسى كند و حتى در نگاه كردن براى معاينه ، حدود اسلامى را رعايت مى نمايد، بدين معنا كه اگر از طريقى بجز نگاه كردن به مواضعى كه نگاه كردن به آن در اسلام ممنوع است ، بتواند بيمارى را تشخيص دهد، مبادرت به نگاه نامشروع نمى ورزد و در صورت نياز به اين كار نيز، به اندازه ضرورت ، اكتفا مى كند.
    4 - اهتمام به تشخيص بيمارى
    يكى از نكات آداب پزشكى كه در احاديث اسلامى بر آن تاءكيد شده ، اهميت دادن به تشخيص بيمارى است . پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به يكى پزشكان معاصر خود، چنين توصيه مى فرمايد:
    لا تداو اءحدا حتى تعرف داءه .(65)
    هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى .
    مكرر شنيده مى شود كه به دليل تشخيص نادرست طبيب و داروى نامناسب ، بيمارى تشديد شده و گاه بيمار، هلاك شده است . رعايت اين ادب ، اقتضا مى كند كه پزشك ، همه توان خود را براى تشخيص بيمارى به كار گيرد و پيش از تشخيص آن ، اقدام به تجويز دارو نكند و اگر فرصت لازم براى تشخيص ندارد يا خسته است و يا به هر دليل ديگر، آمادگى لازم را براى اظهار نظر ندارد، معاينه بيمار و دادن دارو، به طور جدى خوددارى كند.
    5 - تلاش براى شناخت داروهاى طبيعى
    احاديث باب سوم از فصل اول تاءكيد دارند كه همه بيمارى ها به استثناى مرگ ، در نظام آفرينش ، دارو دارند و قابل درمان اند. برخى تصريح مى كنند كه خداوند براى همه بيمارى ها دارو نازل كرده است .
    ظاهر اين دو تعبير اين است كه داروى همه بيمارى ها در طبيعت وجود دارد. بى ترديد، داروهاى طبيعى ، زيان كمتر و سود بيشترى براى درمان دارند. با عنايت به اين واقعيت است كه گياه درمانى ، به تدريج در كشورهاى پيشرفته رايج مى گردد.
    بنابراين ، يكى از مسئوليت هاى مراكز علمى پزشكى ، تلاش براى كشف داروهاى طبيعى و آشنا كردن جامعه پزشكى با اين داروهاست .
    6 - رعايت ضرورت در تجويز دارو
    در روايات فراوانى اهل بيت (عليهم السلام )(66) تاءكيد شده است كه تا آن جا كه بدن ، قدرت تحمل بيمارى را دارد، بيمار نبايد به پزشك مراجعه كند؛ زيرا مصرف دارو بدون ضرورت براى سلامت انسان ، زيانبار است . امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
    امش بدائك ما مشى بك .(67)
    با درد خويش تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند، مدارا كن .
    و از امام كاظم (عليه السلام ) روايت شده است :
    ادفعوا معالجة الاطباء ما اندفع الداء عنكم ؛ فانه بمنزلة البناء قليله يجر الى كثيره .(68)
    تا زمانى كه بيمارى به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد، كه درمان ، به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند.
    طبق دلالت التزامى اين احاديث ، بر فرض ، اگر بيمارى اين رهنمودها را ناديده گرفت و به پزشك مراجعه كرد، پزشك متعهد و با تقوا، كسى است كه پس از معاينه ، اگر تشخيص داد بيمارى او جزئى است و نيازى به دارو ندارد، اقدام به نوشتن نسخه و تجويز دارو نمى كند، و اگر تشخيص داد كه مصرف دارو ضرورت دارد، بيش از انده لازم ، دارو تجويز نمى نمايد تا كيسه توليد كنندگان دارو را پر كند.
    7 - حفظ اسرار بيمار
    يكى از آداب مهم پزشكى ، رازدارى است . برخى از بيمارى ها، راز بيمار محسوب مى شوند و او مايل نيست ديگران از آن مطلع شوند. روايات اسلامى ، از يك سو به بيمار توصيه مى كنند كه بيمارى پنهان خود را از پزشك ، كتمان نكند، چنان كه امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
    من كتم مكنون دائه عجز طبيبه عن شفائه .(69)
    هر كس درد نهفته خويش را پنهان بدارد، طبيبش از درمان وى ناتوان مى ماند.
    و از سوى ديگر، به پزشك تاءكيد مى كنند كه امانتدار باشد و با افشاى راز بيمار، به او خيانت ننمايد. در حديث نبوى آمده است :
    المجالس بالامانة وافشاؤ ك سر اءخيك خيانة فاجتنب ذلك .(70)
    نشستن ها به امانت است و افشاى راز برادرت نيز خيانت . پس از اين كار، بپرهيز.
    8 - ايجاد اميدوارى در دل بيمار
    ياءس و نوميدى ، موجب تشديد بيمارى است و بيش از بيمارى براى بيمار، رنج آور است . به گفته امام على (عليه السلام ):
    اءعظم البلاء انقطاع الرجاء.(71)
    سخت ترين بلا، گسستن اميد است .
    بلكه گاه نوميدى ، سبب مرگ بيمار مى گردد، چنان كه امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
    قتل القنوط صاحبه .(72)
    نوميدى ، آن كس را كه دامنگيرش بشود، مى كشد.
    به عكس ، اميد به درمان ، از رنج بيمارى مى كاهد و به بيمار، قدرت غلبه بر بيمارى مى دهد و درمان را تسريع مى نمايد. از اين رو، يكى از وظايف مهم پزشكى ، بويژه در مورد بيمارى هاى خطرناك ، تقويت روحيه بيمار و ايجاد اميد در اوست .
    گفتنى است كه بهترين راه اميدوار كردن بيمار، تقويت حس مذهبى ، توكل به خدا و اعتقاد به اين حقيقت است كه طبيب واقعى اوست و درمان هيچ دردى براى خداوند متعال ، دشوار نيست و چه بسا دردهاى بى درمان كه با دعا شفا يافته و به هر حال ، خداوند متعال ، چيزى جز خير و صلاح و سود انسان را نمى خواهد.
    9 - جلوگيرى طبابت افراد غير متخصص
    از نظر اسلام ، طبابت افراد غير متخصص ، ممنوع و نظام اسلامى موظف است از كار آنان جلوگيرى كند و در صورت سرپيچى ، آنان را مانند روحانى نمايان فاسق ، زندانى كند. امام على (عليه السلام )، در اين باره مى فرمايد:
    يجب على الامام اءن يحبس الفساق من العلماء والجهال من الاءطباء.(73)
    بر امام ، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند.
    مقدم داشتن ضرورت زندگى كردن علماى فاسق بر پزشكان جاهل ، از آن جهت است كه خطر طبيب نمايان روحانى براى جامعه اسلامى بيش از طبيب نمايان جسمانى است .
    بارى ، پزشك غير متخصص ، در صورتى كه اقدام به طبابت كرد و موجب زيان بيمار گرديد، علاوه بر اين كه مرتكب گناه شده ، براساس قانون ((ضمان )): ضامن است ، چنان كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده :
    من تطبب ولم يعلم منه طب قبل ذلك ، فهو ضامن .(74)
    هر كس بدون سابقه (و تخصص لازم ) به كار طبابت دست يازد، ضامن است .
    همچنين ، طبيب متخصص ، اگر در انجام دادن وظيفه خود، كوتاهى كند و اين كوتاهى به فساد بينجامد، ضامن خواهد بود.(75)
    2/1 - احساس مسئوليت
    31 - امام صادق (عليه السلام ):
    مسيح (عليه السلام ) مى فرمود: ((آن كه درمان كردن زخم زخمديده اى را واگذارد، ناگزير، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است ؛ چه ، آن كه زخم رسانده ، تباهى مجروح را خواسته است و آن كه درمان وى را واگذارد، بهبود او را نخواسته است . پس اگر كه بهبود وى را نخواسته ، ناگزير، تباهى او را خواسته است .(76)))
    2/2 - تقواى پزشكى
    32 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس طبابت پيشه كند، بايد از خدا پروا بدارد و خير خواهى و جديت به خرج دهد.(77)
    2/3 - اهتمام به شناخت بيمارى
    33 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - خطاب به شمردل طبيب -: هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى .(78)
    34 - امام سجاد (عليه السلام ):
    كسى كه بيمارى اش تشخيص داده نشود، دارويش او را تباه مى سازد.(79)
    2/4 - حرام بودن طبابت توسط ناآگاهان
    35 - امام على (عليه السلام ):
    بر امام (عليه السلام )، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند.(80)
    2/5 - مسئول بودن پزشك در صورت به بار آوردن خسارت
    36 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس (بدون تخصص لازم ) به كار طبابت دست يازد، (شرعا) ضامن است .(81)
    37 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس در حالى كه به طبابت شناخته شده نيست ، عهده دار آن گردد و موجب فوت كسى يا صدمه اى كمتر از آن شود، ضامن است .(82)
    38 - امام باقر (عليه السلام ):
    على (عليه السلام )، ختنه گرى را كه سر آلت پسركى را بريده بود، ضامن دانست .(83)
    39 - دعائم الاسلام :
    (امام على (عليه السلام )) زنى ختنه گر را كه دخترى را ختنه كرده و او در نتيجه آن ، خونريزى كرده و مرده بود، ضامن دانست و به او فرمود: ((واى بر تو! چرا هيچ اندكى از آن (عضو) باقى نگذاردى ؟)). سپس به ضامن بودن او نسبت به ديه حكم كرد و اين ديه را بر عاقله (84) ختنه كننده دانست .(85)
    40 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كارگر (و صاحب حرفه اى ) كه به وى براى اين كه كارى را درست كند، مزدى دهيد، اما آن را خراب كند، ضامن است .(86)
    2/6 - مسئول نبودن پزشك در صورت برخوردارى از مهارت و گرفتن برائت
    41 - المصنف :
    - به نقل از ضحاك بن مزاحم -: على (عليه السلام ) براى مردم سخن گفت و در سخنان خويش فرمود: ((اى جماعت پزشكان ، دام پزشكان و كسانى كه به كار پزشكى دست مى يازيد! هر كدام از شما كه انسانى يا حيوانى را معالجه مى كند، بايد براى خويش برائت بگيرد؛ چرا كه هر كس در حالى كه براى خويش برائت نگرفته ، به معالجه چيزى بپردازد و آن چيز هلاك شود، ضامن خواهد بود)).(87)
    42 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس به كار طبابت انسان يا حيوان دست مى يازد، بايد از ولى آن (انسان يا حيوان ) براى خويش ، كسب برائت كند، وگرنه ضامن آن است (88 ).(89)
    43 - امام باقر يا امام صادق (عليه السلام ):
    قابله ، امين (90) دانسته شود.(91)
    2/7 - جايز بودن درمان به شرط شناخت بيمارى ، با وجود احتمال مرگ
    44 - الكافى :
    - به نقل از اسماعيل بن حسن كه پيشه طبابت داشت -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : من مردى از عرب هستم و به طبابت ، آگاهى اى دارم . طب من طبى عربى است و بر اين كار خويش ، مزدى نمى گيرم .
    فرمود: ((اشكالى ندارد)).
    گفتم : ما دمل ها و غده ها را نيشتر مى زنيم و با آتش ، داغ مى نهيم .
    فرمود: ((اشكالى ندارد)).
    گفتم : و اين زهرهاى اسمحيقون (92) و غاريقون (93) را به مردم مى خورانيم .
    فرمود: ((اشكالى ندارد)).
    گفتم : شايد شخص بميرد.
    فرمود: ((هر چند كه بميرد)).(94)
    45 - الكافى :
    - به نقل از يونس بن يعقوب -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : كسى دارويى مى نوشد يا رگ مى زند. شايد كه بدين كار، سود برد و شايد هم اين كار، او را بكشد. (حكم چيست ؟)
    فرمود: ((بزند و بنوشد)).(95)
    46 - طب الائمة (عليهم السلام ):
    - به نقل از يونس بن يعقوب -: از امام صادق (عليه السلام ) در اين باره پرسيدم كه كسى دارويى مى نوشد. شايد اين دارو او را بكشد و شايد هم از آن به سلامت ماند، ولى بيشتر سالم مى ماند. (حكم چيست )؟
    امام (عليه السلام ) فرمود: ((خداوند، درد را فرو فرستاده و شفا را هم فرو فرستاده است . خداوند، هيچ دردى را نيافريده ، مگر اين كه برايش درمانى نيز قرار داده است . آن را بنوش و نام خداى تعالى را بر زبان آور)).(96)
    47 - الكافى :
    - به نقل از حمدان بن اسحاق -: پسرى داشتم كه به سنگ مثانه (حصاة )(97) مبتلا مى شد. به من گفته شد: او را درمانى نيست ، مگر اين كه وى را نيشتر زنى . او را نيشتر زدم و مرد. شيعيان گفتند: در خون پسرت شريك شده اى !
    من (در اين باره ) به ابوالحسن عسكرى (عليه السلام ) نامه نوشتم و ايشان ، در پاسخ ، چنين توقيع فرمود: ((اى احمد! در آنچه كرده اى ، بر تو چيزى نيست . تو درصدد درمانش بوده اى و اجل وى نيز در آنچه تو كرده اى ، بوده است )).(98)
    2/8 - انتخاب همجنس براى معاينه و معالجه
    48 - الفضائل :
    - به نقل از عمار بن ياسر و زيد بن ارقم در ماجراى دوشيزه اى كه پدرش او را به بد كارگى متهم كرده بود -: امير مؤ منان ، از آن دختر پرسيد: ((اى دختر! درباره آنچه پدرت گفته است ، چه مى گويى ؟)).
    گفت : سرورم ! اين كه گفته من دوشيزه ام ، راست گفته است ؛ اما اين كه گفته آبستنم ، سرورم به حق تو سوگند، من هيچ خيانتى از خود، سراغ ندارم .
    پس امام (عليه السلام ) بر منبر رفت و فرمود: ((ماماى كوفه را بياوريد!)). پس زنى به نام ((لبنه )) كه ماماى زنان كوفه بود، به حضور آمد. امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((ميان خود و مردم ، پرده اى بياويز و بنگر كه آيا اين دختر، دوشيزه است يا آبستن )).
    قابله ، آنچه را امام (عليه السلام ) فرموده بود، به انجام رساند. سپس (از پرده ) بيرون آمد و گفت : آرى ، سرورم ! او هم دوشيزه و هم آبستن است .
    فرمود: ((اى قابله ! اين يخ را بگير و آن دختر را بيرون مسجد ببر و او را در تشتى بنشان و اين قطعه يخ را در جلو شرمگاه (او) بگذار. زالويى خواهى ديد كه 25 درهم و دو دانگ وزن دارد (و از او بيرون مى آيد((-).
    آن زن مى گويد: من (اين كار را كردم و) آن زالو را همان گونه كه او فرموده بود يافتم .(99)
    2/9 - جايز بودن معالجه توسط جنس مخالف در هنگام ضرورت
    49 - الاصابه :
    - به نقل از قيس بن ربيع -: شمردل در برابر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زانو زد و گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت ! من در روزگار جاهليت ، كاهن خاندان خود بودم و طبابت مى كردم . آيا اكنون برايم حلال نيست ، چرا كه گاه زن جوان بيمارى به من مراجعه مى كند؟
    فرمود: ((تنها در رگ زدن و داغ نهادن بر زخم ، اگر كه ناچار شدى )).(100)
    50 - امام على (عليه السلام ):
    - درباره زنى كه فرزندش در شكمش مى ميرد و آن گاه ، بيم جان خود او مى رود -: اشكال ندارد كه مردى دست خويش را به درون (رحم ) ببرد(101) و بچه را قطعه قطعه كند، البته اگر زنان را ياراى اين كار نباشد.(102)
    51 - دعائم الاسلام :
    از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه از او در اين باره پرسيدند كه : اگر زنى به بيمارى اى جسمى مبتلا شود، آيا درست است كه مردى او را درمان كند؟ فرمود: ((اگر چاره اى جز اين نباشد، اشكالى ندارد)).(103)
    52 - الكافى :
    - به نقل از ابو حمزه ثمالى -: از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم : زن مسلمانى در جايى از بدنش كه نگاه كردن به آن جايز نيست ، عارضه اى ، شكستگى يا زخمى ، رخ مى دهد و در اين حال ، مردان نيز در درمان وى از زنان توانمندترند. آيا براى مرد (در چنين حالتى ) جايز است به او بنگرد؟
    فرمود: ((اگر زن ، ناچار شود و خودش نيز بخواهد، (جايز است ) مرد او را درمان كند)).(104)
    2/10 - عدم جو معالجه توسط جنس مخالف در حالت عدم اضطرار
    53 - مسائل على بن جعفر (عليه السلام ):
    از (برادرم ) امام كاظم (عليه السلام ) درباره زنى پرسيدم كه در ران يا شكم (105) يا بازويش زخمى وجود دارد، آيا براى مرد، درست است در كار درمان اين زخم ، بدان بنگرد؟
    فرمود: ((نه )).(106)
    54 - قرب الاسناد:
    - به نقل از على بن جعفر از (برادرش ) امام كاظم (عليه السلام ) -: از او در اين باره پرسيدم كه آيا زن ، حق دارد براى حجامت ، نزد مرد برود؟
    فرمود: ((نه ))(107).(108)
    2/11 - درمان با آنچه حرام است
    قرآن
    انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وما اءهل به ى لغير الله فمن اضطر غير باغ ولا عاد فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم ؛(109)
    مردار، خون و آنچه به نام غير خدا ذبح شده ، بر شما حرام است . پس آن كه بدون سركشى و تجاوز، ناچار شود، بر او گناهى نيست . خداوند بخشايشگر مهربان است .
    وما لكم اءلا تاءكلوا مما ذكر اسم الله عليه وقد فصل لكم ما حرم عليكم الا ما اضطررتم ؛(110)
    چرا از آنچه بر آن ، نام خدا بر زبان آورده شده نمى خوريد، در حالى كه آنچه را بر شما حرام كرده - بجز آنچه بدان ناچار مى شويد - برايتان به تفصيل ، بيان داشته است .
    ر. ك : مائده ، آيه 3، انعام ، آيه 145؛ نحل ، آيه 115.
    حديث
    55 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس به حرام درمان جويد، خداوند در آن شفايى قرار نمى دهد.(111)
    56 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از مداوا كردن با داروى ناپاك ، نهى فرمود.(112)
    57 - مسند اءبى يعلى :
    - به نقل از ام سلمه -: يكى از دخترانم بيمار شد و من برايش (شرابى ) در كوزه اى ريختم . در حالى كه آن دارو مى جوشيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شد و پرسيد: ((اين چيست ؟)).
    گفتم : دخترم بيمار شده و برايش اين دارو را گذاشته ام .
    فرمود: ((خداوند (عزوجل )، شفايتان را در چيز حرام قرار نداده است ))(113).(114)
    58 - صحيح مسلم :
    - به نقل از وائل حضرمى -: طارق بن سويد جعفى از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره شراب پرسيد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، او را از اين كار نهى كرد، يا ساختن آن را ناخوشايند داشت . وى گفت : من آن را تنها به عنوان دارو مى سازم .
    فرمود: ((اين ، دارو نيست ؛ خود، بيمارى است )).(115)
    59 - امام صادق (عليه السلام ):
    در هيچ حرامى ، شفايى نيست .(116)
    60 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند، در هيچ چيز از آنچه حرام كرده ، نه شفايى قرار داده است و نه دوايى .(117)
    61 - الكافى :
    از قائد بن طلحه روايت شده است كه از امام صادق (عليه السلام ) در اين باره پرسيده كه : آيا شراب خرما را در دارو قرار دهند؟
    فرمود: ((نه . براى هيچ كس روا نيست به حرام ، درمان بجويد)).(118)
    62 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در پاسخ به كسى كه درباره دارويى آميخته شده به شراب پرسيده بود -: نه . به خداوند سوگند، دوست ندارم بدان بنگرم ؛ چه رسد كه با آن ، درمان كنم . آن ، به منزله پيه خوك يا گوشت خوك است . البته مردمى با آن ، دارو و درمان مى كنند.(119)
    63 - مسائل على بن جعفر (عليه السلام ):
    از (برادرم ) امام كاظم (عليه السلام ) درباره درمان پرسيدم كه آيا با شراب خرما، درست است ؟
    فرمود: ((نه )).(120)
    64 - تفسير العياشى :
    از سيف بن عميره ، از پيرى شيعيان ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه راوى گفته است : نزد امام صادق (عليه السلام ) بوديم كه پيرمردى پرسيد: دردى دارم و براى درمان آن ، شراب خرما مى نوشم . پير، آن گاه ، اين شراب را براى ايشان ، توصيف كرد.
    امام به او فرمود: ((چه چيزى تو را از (نوشيدن ) آبى كه خداوند از آن هر چيز زنده اى را آفريده است ، باز مى دارد؟)).
    گفت : با مزاجم سازگار نمى افتد.
    امام (عليه السلام ) پرسيد: ((چه چيز تو را از (خوردن ) عسل ، باز مى دارد، در حالى كه خداوند فرموده است : (فيه شفاء للناس (121)؛ در آن براى مردم ، شفايى هست )؟)).
    گفت : آن را نمى يابم .
    فرمود: ((پس چه چيز تو را از شيرى كه گوشتت از آن روييده و استخوانت از آن استوارى يافته است ، باز مى دارد؟)).
    گفت : با مزاحم سازگار نمى افتد.
    امام صادق (عليه السلام )، در اين هنگام به وى فرمود: ((آيا مى خواهى كه تو را به شراب نوشيدن ، امر كنم ؟! نه . به خداوند سوگند، تو را به اين كار، امر نمى كنم )).(122)






  4. #4
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    65 - الكافى :
    - به نقل از مفضل بن عمرو -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : فدايت شوم ! مرا آگاه ساز كه چرا خداوند، شراب ، مردار، خون و گوشت خوك را حرام ساخته است ؟
    فرمود: ((خداوند - سبحانه و تعالى - نه از سر علاقه اش به آنچه بر مردم حرام كرده ، و نه از سر بى رغبتى به آنچه بر آنان حلال ساخته ، اين چيزها را بر بندگان خويش حرام گردانده و جز آنها را حلال دانسته است ؛ بلكه او آفريدگان را آفريد و به آنچه تن آنان ، بدان برپاست و به كارشان مى آيد، آگاهى داشت و همين چيزها را از سر لطف و براى مصلحت بندگان خويش ، بر آنان حلال و مباح كرد و (از سويى ) از آنچه هم به ايشان زيان مى رساند، آگاه بوده و آنان را از آن كارها نهى فرمود و آنها را بر ايشان حرام گرداند. سپس همين محرمات را براى هر فرد، ناچار و به هنگامى كه تن وى جز به آنها بر پا نمى شود، مباح و حلال قرار داد و البته او را بدين نيز امر فرمود كه از آن ، به قدر نياز بردارد، نه بيش آن )).(123)
    ر. ك : بحارالانوار: ج 62 ص 79 - 82، باب التداوى بالحرام .
    جواهر الكلام : ج 36 ص 424 - 446.
    فصل سوم : توصيه هاى پزشكى
    3/1 - آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند
    66 - الخصال :
    - به نقل از اصبغ بن نباته -: امير مؤ منان على بن ابيطالب (عليه السلام ) به فرزند خود حسن (عليه السلام ) فرمود: ((پسرم ! آيا تو را چهار نكته نياموزم كه به كمك آنها از طب ، بى نياز شوى ؟)).
    گفت : چرا، اى اميرمؤ منان !
    فرمود: ((بر سفره نمى نشينى ، مگر آن هنگام كه گرسنه اى ؛ و از سفره بر نمى خيزى ، مگر در آن حال كه هنوز، ميل خوردن دارى ؛ خوب بجو؛ و به گاه خفتن ، خودت را بر خلا(124) عرضه كن . اگر اين چهار نكته را به كار بستى ، از طب ، بى نياز شوى )).(125)
    67 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس در گرسنگى كامل ، غذا بخورد، غذا را خوب بجود، در حالى كه هنوز ميل خوردن دارد، غذا را وا گذارد و چون احساس قضاى حاجت كرد، آن را محبوس ندارد، به هيچ بيمارى اى جز بيمارى مرگ ، مبتلا نمى شود.(126)
    68 - امام على (عليه السلام ):
    - در پاسخ به اين پرسش كه گفتند: (چرا) در قرآن ، هر دانشى جز دانش ‍ طب هست ؟ -: هان ! در قرآن ، آيه اى است كه همه طب را يك جا در خود گرد آورده است : وكلوا واشربوا ولا تسرفوا؛(127) بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد).(128)
    3/2 - پرهيز از مراجعه به پزشك تا سر حد امكان
    69 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    تا هنگامى كه بدنت درد را تحمل مى كند، از دارو بپرهيز و آن گاه كه درد را تحمل نكرد، پس دارو.(129)
    70 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس سلامت تنش بر بيمارى اش چيرگى دارد، مداوا نكند.(130)
    71 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس مى تواند با بيمارى خود، سر كند، از درمان بپرهيزد؛ زيرا بسا دارويى كه خود، بيمارى بر جاى مى نهد.(131)
    72 - امام على (عليه السلام ):
    - در حكمت هاى منسوب به ايشان -: نوشيدن دارو براى بدن ، به صابون براى جامه مى ماند؛ آن را تميز مى كند، اما كهنه اش هم مى كند.(132)
    73 - امام على (عليه السلام ):
    با درد خويش ، تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند، مدارا كن .(133)
    74 - امام على (عليه السلام ):
    مسلمان به دارو توسل نمى جويد، مگر آن هنگام كه بيمارى اش بر تن درستى اش چيرگى يابد.(134)
    75 - امام صادق (عليه السلام ):
    سه چيز، نا خوشايندى در پى مى آورد:... و نوشيدن دارو بدون بيمارى ، هر چند شخص آن دارو، جان به در برد.(135)
    76 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش چيرگى داشته باشد و دارو بنوشد، به زيان خويش ، اقدام كرده است .(136)
    77 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش غلبه داشته باشد و خود را به چيزى درمانى كند و پس از آن بميرد، من در پيشگاه خداوند، از او بيزارى مى جويم .(137)
    78 - امام كاظم (عليه السلام ):
    تا زمانى كه بيمارى ، به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد، كه درمان به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند.(138)
    3/3 - راه تن درستى
    79 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كارى را چاره اى است و چاره تن درستى در دنيا، چهار چيز است : كم سخن گفتن ، كم خفتن ، كم راه رفتن و كم خوردن .(139)
    80 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
    روايت شده است : چون گرسنه شدى ، بخور؛ چون تشنه شدى ، بنوش ؛ چون ادرار بر تو فشار آورد، ادرار كن ؛ جز سر نياز، نزديكى مكن ؛ و چون احساس خواب آلودگى كردى ، بخواب ، كه اينها مايه تن درستى بدن اند.(140)
    81 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    روزه بگيريد تا تن درست بمانيد.(141)
    82 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سفر كنيد تا تن درست و سالم بمانيد.(142)
    83 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سفر كنيد تا تن درست بمانيد، جهاد كنيد تا غنيمت به چنگ آوريد، و حج بگزاريد تا بى نياز شويد.(143)
    84 - امام على (عليه السلام ):
    شب زنده دارى ، مايه تن درستى است .(144)
    85 - امام سجاد (عليه السلام ):
    حج و عمره بگزاريد تا تن درست بمانيد، روزى تان گشاده شود و خرجى خانواده تان تاءمين گردد.(145)
    3/4 - عوامل شادابى
    86 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سه چيز است كه تن ، به واسطه آنها شاداب مى شود و رشد مى كند: بوى خوش ، جامه نرم و نوشيدن عسل .(146)
    87 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بوى خوش ، شادى مى آورد. عسل ، شادى مى آورد. نگريستن به سبزه ، شادى مى آورد. و سوارى ، شادى مى آورد.(147)
    88 - امام على (عليه السلام ):
    بوى خوش ، يك تعويذ (نشاط و شادى )(148) است . عسل (149) يك تعويذ است . سوارى ، يك تعويذ است . نگريستن به سبزه ، يك تعويذ است .(150)
    89 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس كفش زرد بپوشد، تا هنگامى كه آن را كهنه كند، در شادمانى است .(151)
    90 - امام باقر (عليه السلام ):
    هر كس كفش زرد بپوشد، تا زمانى كه آن كفش را داشته باشد، دل خوش ‍ دارد؛ چرا كه خداوند مى فرمايد: صفراء فاقع لونها تسر النظرين ؛(152) زردى پر رنگ ، كه ديدنش بينندگان را شاد مى كند.(153)
    91 - امام صادق (عليه السلام ):
    سه چيز چاق مى كند و سه چيز ديگر، لاغر مى كند: آنچه چاق مى كند، عبارت است : پيوسته حمام كردن ، استشمام بوى خوش ، پوشيدن جامه نرم ...(154).(155)
    92 - الكافى :
    - به نقل از احمد بن محمد بن خالد، از يكى از يارانش -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((سه چيز است كه خوردنى نيست ، ولى چاق مى كند؛ سه چيز است كه خوردنى است ، ولى لاغر مى كند؛ دو چيز است كه براى هر چيزى سودمند است و براى هيچ چيز، ضرر ندارد؛ و دو چيز است كه از هر جهت ، زيان دارد و براى هيچ چيز، فايده اى ندارد. اما آن سه چيز كه خوراكى نيست و چاق مى كند عبارت اند: گوشت خشك شده ، پنير و خرماى تازه به بار نشسته (و در حديثى ديگر آمده است : گوشت راسته شتر و لرد روغن ). آن دو چيزى هم كه براى هر چيز سودمند است و براى هيچ چيز ضرر ندارد، عبارت اند: آب نيم گرم (156) و انار. و آن دو چيزى هم كه براى هر چيز زيان دارند و براى هيچ چيز مفيد نيستند، عبارت اند: از گوشت خشك شده و پنير)).(157)
    (راوى مى گويد:) گفتم : فدايت شوم ! آن جا گفتى لاغر مى كنند و اين جا مى گويى زيان مى رسانند؟!
    فرمود: ((آيا نمى دانى كه لاغرى ، خود (مصداق هاى ) زيان ديدگى است ؟!)).(158)
    93 - امام صادق (عليه السلام ):
    تعويذ(159) (نشاط و شادى )، در ده چيز است : قدم زدن ، سوارى ، در آب غوطه خوردن ، به سبزه نگريستن ، خوردن و آشاميدن ، به زن خوش سيما نگاه كردن ، آميزش جنسى ، مسواك زدن ، سر را با خطمى در حمام و جز آن شستن ، و با مردمان هم سخن شدن .(160)
    94 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
    روايت مى كنم كه اگر چيزى موجب افزايش (نيرو و نشاط) بدن باشد، ماساژ دادن بدن و لباس نرم ، همچنين بوى خوش و استحمام ، (جزيى ) آن است ، و اگر (گزارش شود كه ) مرده اى در اثر ماساژ دادن زنده شده است ، من آن را انكار نمى كنم .(161)
    95 - امام رضا (عليه السلام ):
    هر كس مى خواهد مزاج صفراوى (162) را فرو بنشاند، هر روز، چيزى تر و سرد بخورد، بدن خويش را باد بزند، كمتر حركت كند(163)، و به آن كه وى را دوست دارد، فراوان بنگرد.(164)
    3/5 - عوامل طول عمر
    96 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چهار چيز، بر عمر مى افزايد: ازدواج با دوشيزگان ، غسل كردن با آب گرم ، خفتن بر شانه چپ ، و خوردن سيب در سحرگاهان .(165)
    97 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گرم مزاجان (166) را به درازى عمر، مژده ده .(167)
    98 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كه جاودانگى را مى خواهد - و البته جاودانگى اى (براى غير خدا) نيست - بايد كه چاشت را زودتر بخورد(168)، كفش خوب (و مناسب ) بپوشد، رداى سبك برگيرد، و كمتر با زنان بياميزد)).
    پرسيدند: اى پيامبر خدا! رداى سبك چيست ؟
    فرمود: ((كم بودن بدهى )).(169)
    99 - امام على (عليه السلام ):
    هر كه خواهان جاودانگى است - و البته جاودانگى اى (براى غير خدا) نيست - زود صبحانه بخورد، ديرتر شام بخورد(170)، با زنان كمتر در آميزد، و رداى سبك برگيرد.(171)
    100 - امام على (عليه السلام ):
    شستن دست ها پيش و پس از غذا خوردن ، (موجب ) فزونى عمر(172) است .(173)
    101 - امام صادق (عليه السلام ):
    دست هايتان را پيش و پس از غذا خوردن بشوييد، كه فقر را مى برد و بر عمر مى افزايد.(174)
    3/6 - آنچه موجب پيرى زودرس مى شود
    102 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    ده چيز پيرى به بار مى آورد: فراوانى آميزش (جنسى ) با زنان ، شستن سر با گل ، توقف زياد در آبريزگاه ، سخن گفتن به گاه قضاى حاجت ، فراوانى (استعمال ) بوى خوش ، نوشيدن آب به هنگام شب ، نگريستن به شرمگاه زن ، به رو خفتن ، شبانه ايستاده آب نوشيدن ، و آستين را به صورت ماليدن .(175)
    103 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    شام را وا مگذاريد، هر چند به خوردن دانه خرماى خشكيده اى باشد. من بر امت خويش از اين بيم دارم كه وا گذاردن شام پيرى و درهم شكستگى به سراغشان آيد؛ چرا كه شام ، مايه نيرومندى پير و جوان است .(176)
    104 - امام صادق (عليه السلام ):
    چهار چيز (انسان را) پيش از فرا رسيدن هنگام پيرى پير مى كند: خوردن گوشت خشك شده ، نشستن بر جاى مرطوب ، بالا رفتن بر پلكان ، و آميزش ‍ با پير زنان .(177)
    همچنين ، ر. ك : ص 69 (اندوه و بيمارى )
    3/7 - آنچه بدن را فرسوده مى كند
    105 - امام صادق (عليه السلام ):
    سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم (فرد را) بكشد: حمام رفتن با شكم پر، آميزش كردن با شكم پر(178) و همبسترى با پيرزنان .(179)
    106 - امام صادق (عليه السلام ):
    سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم (فرد را) بكشد: خوردن گوشت خشكيده فاسد، حمام رفتن با شكم پر، و همبسترى با پيرزنان .(180 )
    107 - امام صادق (عليه السلام ):
    دو چيز مناسب اند كه به هيچ درون نادرستى درنيايد، مگر اين كه آن را نادرست (و ناسالم ) كنند. آن دو چيز مناسب ، عبارت اند از: انار و آب نيم گرم ؛ و آن دو چيز نامناسب نيز عبارت اند از: پنير و گوشت خشك شده .(181)
    همچنين ، ر. ك : مبحث بعد (اندوه و بيمارى ) و ص 65 (عوامل شادابى : ح 92).
    3/8 - اندوه و بيمارى
    قرآن
    وتولى عنهم وقال يااءسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم ؛(182)
    به آنان پشت كرد و گفت : ((آه و اندوه بر يوسف )). و چشمانش اندوه ، سفيد شده بود، در حالى كه اندوه خود را فرو مى خورد.
    حديث
    108 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس اندوه (و دغدغه اش ) فراوان شود، بدنش بيمار گردد.(183)
    109 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اندوه (و دغدغه ) نيمى از پيرى است .(184)
    110 - امام على (عليه السلام ):
    اندوه ، يكى از دو پيرى است .(185)
    111 - امام على (عليه السلام ):
    اندوه ، تن را ذوب مى كند(186).(187)
    112 - امام على (عليه السلام ):
    اندوه ، تن را نحيف مى كند.(188)
    113 - امام على (عليه السلام ):
    اندوه ، بدن را فرسوده مى كند.(189)
    3/9 - پرهيز از سرما، و استقبال از آن
    114 - امام على (عليه السلام ):
    از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند: در آغازش مى سوزاند و در پايانش شاخ و برگ مى روياند.(190)
    115 - الدعوات :
    - به نقل از زربن حبيش -: امير مؤ منان ، چهار جمله در طب فرموده كه اگر بقراط يا جالينوس آنها را گفته بودند، صد ورق ، مقابلشان نهاده مى شد و آنها را بدين سخنان ، مى آراستند. آن سخنان ، اين است كه فرمود:
    ((از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند: در آغازش مى سوزاند و پايانش شاخ و برگ مى روياند)).(191)
    3/10 - خاصيت هاى بوى خوش
    116 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بوى خوش ، قلب را تقويت مى كند.(192)
    117 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ بنده اى خوش بو نباشد، مگر آن كه عقلش افزون گردد.(193)
    118 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بوى خوش ، قلب (194) را محكم مى كند و بر (توان ) آميزش ‍ مى افزايد.(195)
    119 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس پيش از نوشيدن چيزى ، غذا بخورد و سحرى ميل كند و قدرى بوى خوش (بر خود) بمالد، بر روزه گرفتن ، توان بيشترى يابد.(196)
    120 - امام صادق (عليه السلام ):
    بوى خوش ، عقل را استوار مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(197)
    121 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس در آغاز روز، بوى خوش استعمال كند: تا شب ، عقلش او را همراهى مى كند.(198)
    122 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس در حالى كه روزه است ، در آغاز روزه ، خوش بو كننده اى به كار ببرد، عقل خويش را از كف ندهد.(199)
    123 - امام رضا (عليه السلام ):
    ...گل نرگس ببوييد؛ زيرا از زكام ، ايمنى مى بخشد.(200) همچنين است سياه دانه .(201)
    ر. ك : 67 ح 102 (آنچه موجب پيرى زودرس مى شود).
    ر. ك : ص 154 (آنچه مانع ديوانگى مى شود / بوييدن نرگس ).
    3/11 - پاكيزگى و بهداشت
    3/11 - 1 - شستن جامه
    124 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس جامه اى بر مى گيرد، بايد آن را تميز كند.(202)
    125 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس جامه خويش را تميز كند، انديشه و اندوهش كم شود.(203)
    126 - امام على (عليه السلام ):
    جامه تميز، اندوه و غم را مى برد و مايه طهارت براى نماز است .(204)
    127 - امام على (عليه السلام ):
    شستن جامه ، اندوه و غم را مى برد و مايه طهارت براى نماز است .(205)
    3/11 - 2 - شستن دستمال
    128 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    دستمال آلوده به چربى و بوى گوشت را در خانه مگذاريد، كه آن ، خفتگاه شيطان هاست .(206)
    3/11 - 3 - پوشاندن روى ظرف
    129 - امام باقر (عليه السلام ):
    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، ظرف سرپوش دار(207) را مى پسنديد.(208)
    130 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر درهايتان قفل بزنيد، دهانه مشك هايتان را ببنديد و بر ظرف هايتان درپوش بگذاريد.(209)
    131 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    در (خانه هايتان ) را ببنديد، ظرف هايتان را وارونه بگذاريد، دهانه مشك هايتان را ببنديد، و چراغ هايتان را خاموش كنيد؛ چه ، به آنان (شياطين ) اجازه داده نشده است بر ديوار خانه هاى در بسته شما بالا روند.(210)
    132 - مسند ابن حنبل :
    - به نقل از ابو هريره -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ما فرمود كه آب وضو(211) را بپوشانيم ، دهانه مشك را ببنديم و ظرف را وارونه بگذاريم .(212)
    133 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    در (خانه )هايتان را ببنديد، دهانه مشك را ببنديد، ظرف را وارونه بگذاريد (يا درپوش بگذاريد) و چراغ را خاموش كنيد؛ زيرا شيطان ، در بسته اى را باز نمى كند، سر بسته مشكى را نمى گشايد، در ظرفى را بر نمى دارد، و موش ، خانه مردم را بر سرشان آتش مى زند.(213)
    3/11 - 4 - شستن سر با سدر
    134 - امام على (عليه السلام ):
    هنگامى كه خداوند، پيامبر خويش را به آشكار ساختن اسلام فرمان داد و وحى هويدا شد، كم بودن شمار مسلمانان و فراوان بودن شمار كافران را ديد. پس پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به سختى اندوهگين شد. در اين هنگام ، خداوند، جبرئيل را با قدرى سدر از سدرة المنتهى فرستاد. وى ، سرش را با آن شست و بدين وسيله ، اندوهش بر طرف شد.(214)
    135 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، اندوهگين شد. پس جبرئيل به او توصيه كرد سر خويش را با سدر بشويد. آن سدر، از سدرة المنتهى بود.(215)
    3/11 - 5 - گرفتن سبيل
    136 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس در هر جمعه ، قدرى از سبيل و ناخن هاى خود را بگيرد، خداوند به (بدن ) او شفايى نهد و دردى از او برون برد.(216)
    همچنين ، ر. ك : ص 284 (مو / گرفتن سبيل ).
    3/11 - 6 - كوتاه كردن ناخن ها
    137 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    كوتاه كردن ناخن ها، مانع (بروز) درد بزرگ مى شود و روزى را سرشار مى سازد.(217)
    همچنين ، ر. ك : ص 289 (ناخن / كوتاه كردن ناخن )
    3/12 - نقش كفش در سلامت
    138 - امام حسين (عليه السلام ):
    پيامبر خدا به من فرمود: ((فرزندم !... كفش خوب به پا كن كه كفش ، خلخال (زينت پاى ) مردان است .(218)
    139 - امام على (عليه السلام ):
    كفش خوب به پا كردن ، مايه نگهدارى بدن است و يارى دهنده اى است بر نماز و طهارت .(219)
    140 - امام صادق (عليه السلام ):
    عادت به پوشيدن كفش ، از مرگ هاى بد، جلوگيرى مى كند.(220)
    141 - امام صادق (عليه السلام ):
    - هنگامى كه به يكى از اصحاب خود نگريست كه كفش سياه داشت -: تو را كفش مشكى به چه كار؟! آيا نمى دانى كه اين كفش به چشم زيان مى رساند، آلت مردانگى را سست مى كند، از ديگر انواع ، گران تر است و هيچ كس آن را نمى پوشد، مگر اين كه با آن ، احساس نخوت (221) مى كند؟!(222)
    ر. ك : ص 64 عوامل شادابى ح 89 و ص 65 ح 90، ص 67 عوامل طول عمر ح 98، ص 173 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / پوشيدن كفش ).
    ر. ك : ص 191 (آنچه از سل پيشگيرى مى كند).
    ر. ك : ص 333 (آنچه از توان جنسى مى كاهد / كفش مشكى ).
    ر. ك : ص 390 (آداب غذا خوردن / در آوردن كفش ها)
    3/13 - نهى از درمان با چشمه هاى آب گرم و آب هاى تلخ
    142 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از درمان با چشمه هاى آب گرم ، نهى فرموده است ، و آنها، چشمه هايى از آب گرم در كوهستان هاست كه بوى گوگرد دارد.(223)
    143 - امام صادق (عليه السلام ):
    پدرم خوش نداشت به آب تلخ و آب گوگرددار، درمان كند. او مى فرمود: ((نوح ، آن هنگام كه توفان به پا شده بود، آب ها را فرا خواند و همه آنها به او پاسخ دادند، مگر آب هاى تلخ و آب هاى گوگرددار. پس ، اين آب ها را نفرين كرد)).(224)
    ر. ك : بحار الانوار: ج 66 ص 479 باب النهى عن الاستشفاء بالمياه الحارة الكبريتية والمرة واءشباههما.
    بخش دوم : بيمارى
    در آمد
    در روايات اسلامى ، بيمارى به عنوان زندان بدن و يكى از سخت ترين بلاها تعريف شده است . از ديگر سو، همه مردم در طول زندگى خويش ، كم و بيش گرفتار اين زندان مى شوند و طعم بلاى بيمارى را مى چشند. از همين جاست كه پژوهشگر با پرسش هايى از اين دست ، رويارو مى شود:
    - حكمت موجود در قرار دادن زندانى به نام ((بيمارى )) در نظام هستى چيست ؟
    -آيا بهتر نيست كه خداوند، انسان را به گونه اى بيافريند كه در طول زندگى به بلاى بيمارى گرفتار نشود؟
    - اصولا چرا انسان ، بيمار مى شود؟ آيا مى توان كارى كرد كه انسان ، هيچ گاه به زندان بيمارى گرفتار نيايد؟
    پاسخ اين پرسش ها را با نگاهى به علت بيمارى انسان ، آغاز مى كنيم : چرا انسان بيمار مى شود؟
    پاسخ دانش پزشكى به اين پرسش ، بيان عوامل مادى انواع بيمارى هاست ، بدين معنا كه علت يك بيمارى ممكن است وراثت ، يا انتقال ميكروب ، يا تغذيه بد، يا عوامل ديگر از اين دست باشد. اما مسئله اصلى اين است : آيا آنچه در جهان طب ، عوامل بيمارى شناخته مى شوند، علل تامه اند يا آن كه ممكن است عوامل ناشناخته ديگرى نيز در كنار اين عوامل وجود داشته باشند؟
    بى گمان ، عقل انسان نمى تواند احتمال وجود عوامل ناشناخته بيمارى را انكار كند، هر چند اثبات اين عوامل هم نيازمند دليل است .
    روايات اسلامى ، ضمن تاءييد علل مادى بيمارى ها و تاءكيد بر اين كه برخى از بيمارى ها را مى توان از طريق مبارزه با علل آنها، پيشگيرى كرد، در كنار علل مادى ، علل ناشناخته اى را براى بيمارى ها اثبات مى كنند. اين علل ، در واقع ، حكمت بيمارى ها در نظام آفرينش است .(225)
    حكمت بيمارى
    ترديدى وجود ندارد كه در نظام هستى ، هيچ پديده اى بى حكمت نيست ، هر چند اين حكمت ، بر ما پوشيده مانده باشد. امام صادق (عليه السلام )، درباره حكمت بيمارى فرموده است :
    ان المرض على وجوه شتى : مرض بلوى ، ومرض عقوبة ، ومرض جعل علة للفناء...
    بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علت مرگ قرار داده شده است .(226)
    امام صادق (عليه السلام )، در اين سخن ، سه حكمت براى بيمارى ذكر كرده و اين هر سه ، بر دانش طب ، نا شناخته است .
    در سطورى كه پيش رو داريد، مختصرا به حكمت نهفته در بيمارى ها از ديدگاه روايات ، پرداخته شده است :






  5. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    1 - تربيت
    مهم ترين حكمت بيمارى ، نقش سازنده تربيتى آن در زندگى انسان است . از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه در اين زمينه فرمود:
    المرض سوط الله فى الارض يؤدب به عباده .
    بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(227)
    آنچه در سخن امام صادق (عليه السلام ) در تبيين گونه نخست از گونه هاى بيمارى آمده ، يعنى ((بيمارى آزمون )) خود، اشاره اى به همين حكمت است ؛ زيرا كلمه ((بلوى )) در متن عربى روايت ، به معناى آزمايش است و از سوى ديگر، فلسفه همه امتحان هاى الهى نيز تربيت انسان و رشد و شكوفايى استعدادهاى نهفته در درون اوست .
    البته ، نه فقط حكمت بيمارى ها تحقق امتحان الهى است ؛ بلكه فلسفه تن درستى و سلامت نيز همين است . به ديگر سخن ، هر يك از دو حالت تن درستى و ناتن درستى ، آثار تربيتى مثبتى دارند و براى تكامل انسان نيز ضرورى اند. در اين موضوع ، حكايات جالبى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه امير مؤ منان به بيمارى اى گرفتار شد. جمعى ايشان را عيادت كردند و از حال وى پرسيدند و گفتند: اى امير مؤ منان ، به چه حالتى شب را به روز درآوردى ؟ امام (عليه السلام )، بر خلاف عادت متعارف فرمود:
    اءصبحت بشر.
    با بدى شب را به صبح آورده ام .
    آنان از اين سخن ، شگفت زده شدند و گفتند: سبحان الله ! آيا اين ، سخن چون تويى است ؟
    امام (عليه السلام ) در پاسخ آنان فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: ونبلوكم بالشر والخير فتنة والينا ترجعون (228)
    فالخير: الصحة والغنى ، والشر: المرض والفقر، ابتلاء واختبارا.(229)
    يعنى در اين سخن خداوند، خير، همان تن درستى و بى نيازى ، و شر نيز همان بيمارى و فقر است كه آزمون و امتحان هستند.
    1/1 - پاكسازى جان :
    در مورد خطاكاران ، نقش تربيتى بيمارى در پاره كردن پرده هاى غفلت ، بيدار كردن آنها و تزكيه جانشان از ناپاكى ها و آلودگى ها تجلى مى يابد، چونان كه امير مؤ منان فرموده است :
    اذا ابتلى الله عبدا اءسقط عنه من الذنوب بقدر علته .(230)
    چون خداوند، بنده اى را مبتلا به بيمارى كند، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.
    1/2 - تكامل انسان :
    اما بيمارى نيكوكاران و پرهيزگاران ، مرتبه آنان در پيشگاه خداوند را بالاتر مى برد و به تكاملشان مى انجامد، چنان كه از پيامبر خدا نقل شده است كه فرمود:
    ان الرجل ليكون له الدرجة عند الله ، لا يبلغها بعمله حتى يبتلى ببلاء فى جسمه ، فيبلغها بذلك .(231)
    مرد، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است ، كه به عمل خويش بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلايى در جسم خود آزموده شود و بدين واسطه به آن مرتبت برسد.
    با توجه به آثار تربيتى بيمارى در زندگى انسان ، اين كه شخص در همه عمر سالم بماند و هيچ گاه بيمار نشود، از ديدگاه روايات رسيده از معصومان ، پديده اى نكوهيده است .
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين باره مى فرمايد:
    كفى بالسلامة داء.(232) درد همين بس كه (هماره ) سلامت باشد.
    همچنين در حديث ديگرى اين گونه آمده است :
    ان الله يبغض العفرية النفرية الذى لم يرزاء فى جسمه ولا ماله .(233)
    خداوند، آن بد نهاد بد كردارى را كه به هيچ بلايى در تن و دارايى خويش ‍ گرفتار نمى آيد، دوست ندارد.
    البته بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه مطلق بيمارى ، همانند مطلق تن درستى ، داراى آثار تربيتى مثبتى در انسان نيست . از همين رو، موسى (عليه السلام ) در دعاى خويش از خداوند، طلب مى كرد:
    يا رب ! لا مرض يضنينى ولا صحة تنسينى ، ولكن بين ذلك ، اءمرض تارة فاءشكرك ، واءصح تارة فاءشكرك .(234)
    خداوندا! نه آن بيمارى اى كه مرا زمين گير كند و نه آن تن درستى اى كه به فراموشى (تو) در افكند، بلكه حالتى ميانه (مى خواهم )؛ گاه بيمار شوم تا پس از آن شكر تو گويم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم .
    از داود نبى (عليه السلام ) نيز نقل شده است كه در دعاى خويش چنين مى گفت :
    اللهم لا صحة تطغينى ولا مرضا يضنينى ولكن بين ذينك .(235)
    خداوندا! نه تن درستى اى مى خواهم كه به طغيانم كشاند و نه بيمارى اى كه زمينگيرم سازد؛ بلكه حالتى ميان اين دو را خواهانم .
    امير مؤ منان نيز چنين دعا مى كرد:
    اللهم انى اءعوذ بك ... من سقم يشغلنى ، ومن صحة تلهينى .(236)
    خداوندا! به تو پناه مى برم ... از ناتن درستى اى كه به خويش مشغولم دارد و از تن درستى اى كه به بازى ام سرگرم سازد.
    2 - كيفر
    در نظام حكيمانه هستى مشاهده مى كنيم كه بيمارى براى كسانى كه زمينه تربيتى را در نفس و روان خويش تباه نساخته اند - چنان كه توضيح داده شد - به كنار زدن پرده هاى غفلت و آگاهى افزون تر و سازندگى مى انجامد؛ اما براى كسانى كه بدان پايه از آلودگى روحى دچار شده اند كه جانشان اصلاح و تربيت را بر نمى تابد، همين بيمارى ، نوعى كيفر الهى به شمار مى رود، چنان كه امام صادق (عليه السلام )، در حديثى كه گذشت ، از آن با عنوان ((بيمارى كيفر)) ياد كرد.
    امام رضا (عليه السلام ) نيز درباره نقش بيمارى براى آنان كه استعداد بهره گيرى مثبت از آن را دارند و آنان كه چنين قابليتى را دارا نيستند، فرموده است :
    المرض للمؤ من تطهير ورحمة ، وللكافر تعذيب ولعنة .(237)
    3 - عامل مرگ
    گاه در بيمارى ، نه حكمتى تربيتى نهفته است ، و نه فلسفه اى كيفرى ، بلكه مرگ را در پى مى آورد. اما در نظام آفرينش ، مرگ هم بدون حكمت نيست ؛ چه ، همه بايد بميرند:
    كل نفس ذآئقة الموت .(238)
    هر كس طعم مرگ را مى چشد.
    از ديدگاه احاديث اسلامى ، هر بيمارى اى درمانى دارد و يگانه دردى كه هيچ درمانى ندارد، مرگ است . در حديث نبوى آمده است :
    ان الله لم ينزل داء الا اءنزل له دواء، علمه من علمه ، وجهله من جهله الا السام .(239)
    خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر مرگ .
    در پرتو اين رهنمودهاست كه مى گوييم : دانش پزشكى ، به قله كمال خويش ‍ دست نمى يابد، مگر هنگامى كه براى همه بيمارى ها درمان كشف كند. اما با اين همه ، بى گمان ، دانش ياد شده نمى تواند براى مرگ ، دارو و درمانى فراهم سازد.
    از همين جاست كه امام صادق (عليه السلام ) در گفتگوى خود با مدعى اى كه مى پنداشت مى تواند با مراقبت درست و كامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب ، مانع مرگ شود، بر اين نكته تاءكيد مى كند كه درمان آن بيمارى اى كه مقرر است به مرگ بينجامد، امكان ندارد. ايشان ، به تسليم شدن سه تن از طبيبان و حكيمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره كرد و فرمود:
    قد مات اءرسطاطاليس معلم الاطباء، واءفلاطون رئيس الحكماء، وجالينوس شاخ ودق بصره ، وما دفع الموت حين نزل بساحته ، ولم ياءلوا حفظ اءنفسهم ، والنظر لما يوافقها.(240)
    ارسطو، كه استاد طبيبان بود، و افلاطون ، كه سرآمد حكيمان بود، و جالينوس ، كه پير و پر تجربه بود، اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند، همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هيچ كوششى فروگذار نكردند.
    فصل يكم : تعريف بيمارى
    1/1 - بازداشتگاه تن
    144 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عمل هيچ روزى نيست ، مگر اين كه بر آن مهر زده مى شود. چون بنده مؤ من ، بيمار شود، فرشتگان مى گويند: پروردگارا! فلان بنده ات را باز داشته اى ! خداوند متعال در اين هنگام مى فرمايد: ((براى او بر عملى همانند آنچه هميشه داشته است ، مهر بزنيد تا زمانى كه از اين بيمارى بهبود يابد يا بميرد)).(241)
    145 - امام على (عليه السلام ):
    بيمارى ، بازداشتگاه بدن است .(242)
    146 - امام على (عليه السلام ):
    بيمارى ، يكى از دو زندان است .(243)
    ر. ك : ص 96 (منافع بيمارى / پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است ).
    1/2 - از بزرگ ترين گرفتارى ها
    147 - امام على (عليه السلام ):
    هان ! يكى از گرفتارى ها تهى دستى است . سخت تر از تهى دستى ، بيمارى تن است و سخت تر از بيمارى تن ، بيمارى دل .(244)
    148 - امام على (عليه السلام ):
    مصيبتى سخت تر از استمرار ناتن درستى نيست .(245)
    149 - امام على (عليه السلام ):
    سه چيز از بزرگ ترين گرفتارى هاست : فراوانى نانخوران ، چيرگى بدهى ، و استمرار بيمارى .(246)
    150 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس بيمارى هايش فراوان باشد، درمانش شناخته نمى شود.(247)
    151 - امام صادق (عليه السلام ):
    چهار چيز است كه اندكش هم بسيار است : آتش ، دشمنى ، تهى دستى و بيمارى .(248)(249)
    فصل دوم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى
    152 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در پاسخ به مردى زنديق (250) كه پرسيده بود: كودك خردسالى كه نه گناهى كرده و نه جرمى از او سر زده ، به چه سبب ، مستحق دردها و بيمارى هايى شده است كه به وى مى رسد -: بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علت مرگ قرار داده شده است . اما تو مدعى هستى كه آن از خوراك نامناسب ، نوشيدنى آلوده و بيمارى اى است كه در مادر وى وجود داشته است و گمان مى كنى كه هر كس ، بدن خويش را درست تدبير كند و در احوال خود، نيك بنگرد و در آنچه مى خورد، سودمند و زيان آور را از همديگر باز شناسد، بيمار نمى شود. تو در اين دعوى خود، به (عقيده ) كسانى مى گرايى كه مى پندارند بيمارى و مرگ ، جز از خوردنى ها و نوشيدنى ها نيست . ارسطو، استاد طبيبان بود. افلاطون ، سرآمد حكيمان بود و جالينوس ، پير و پر تجربه بود؛ اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند. همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است از هيچ كوششى فروگذار نكردند. چه بسا بيمارى كه درمان كننده او را ناتن درستى افزوده است و چه بسيار طبيب داناى آشناى به دارو و درمان ، كه خود مرده و (در برابر) فردى ناآگاه به طب مدتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدت (زندگى ) و فرا رسيدن اجلش ، آگاهى به طب ، سودى نبخشيده ، و نه اين را پيش از سرآمدن مدت (زندگى ) و به گاه دورتر بودن اجل ، ناآگاهى از طب ، زيانى رسانده است .(251)
    فصل سوم : منافع بيمارى
    3/1 - تاءديب
    153 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(252)
    154 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر سه چيز در آدميزاد نبود، هيچ چيز سر او را فرو نمى آورد: بيمارى ، تهى دستى و مرگ . اينها همه در انسان هست و با اين حال ، انسان ، همچنان گستاخ است .(253)
    155 - امام باقر (عليه السلام ):
    تن اگر بيمار نشود، به سر مستى مى گرايد، و در آن تنى كه به سر مستى گراييده ، هيچ خيرى نيست .(254)
    156 - امام صادق (عليه السلام ):
    اگر بنا بود هيچ درد و رنجى به انسان نرسد، به كدامين وسيله از زشتى ها دامن در مى كشيد و در برابر خداوند، فروتنى مى كرد و با مردم ، مهربانى مى ورزيد؟ آيا نمى بينى انسان ، آن هنگام كه دردى دامنگيرش مى شود، فروتن مى شود، و سر تسليم فرود مى آورد و بر درگاه پروردگار خويش ، عافيت مى جويد و دست به صدقه مى گشايد؟(255)
    157 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در دعاى خويش آن هنگام كه بيمار شده بود -: خداوندا! اين را نه (نشان ) غضب ، بلكه (مايه ) ادب قرار ده .(256)
    3/2 - كفاره
    158 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمارى ، گناهان را محو مى كند.(257)
    159 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    لحظه هاى درد، (آثار) لحظه هاى گناه را از ميان مى برد.(258)
    160 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    مؤ من در بيمارى اش پاداش داده نمى شود؛ اما گناه او فرو پوشانده مى شود.(259)
    161 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ مؤ منى به بيمارى اى جانكاه مبتلا نمى شود، مگر آن كه گناهش ‍ بخشوده مى گردد.(260)
    162 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس كه خداوند، او را به گرفتارى جسمى بيازمايد، آن گرفتارى برايش ‍ مايه فرو ريختن گناهان است .(261)
    163 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    انسان مؤ من ، چون بيمارى به وى برسد و خداوند، او را عافيت دهد، اين بيمارى ، كفاره گناهان گذشته او و مايه اندرز براى آينده اوست .(262)
    164 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند، گاه بنده خويش را به ناتن درستى گرفتار مى كند تا اين ناتن درستى ، كفاره هر گناه وى شود.(263)
    165 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بنده چون بيمار شود، خداوند به فرشتگان خويش چنين وحى كند: اى فرشتگانم ! من بنده ام را به بندى از بندهاى خويش گرفتار ساخته ام . اينك اگر جانش را بستانم ، او را مى آمرزم و اگر او را عافيت بخشم ، در حالى از بستر بر مى خيزد كه هيچ گناهى ندارد.(264)
    166 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ مرد و زن مسلمان و هيچ مرد و زن مؤ منى نيست كه بيمار شود، مگر آن كه خداوند، (برخى ) از گناهانش را از او فرو نهد.(265)
    167 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ بنده اى نيست كه بيمارى دامنگيرش شود و او را از آنچه تن درستان انجام مى دهند، باز دارد، مگر آن كه اين بيمارى كفاره گناهانش شود و هر چه پس از آن انجام دهد، فزونى اى بر كفه اعمالش باشد.(266)
    168 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گاه به بنده خدا برخى از مصائب مى رسد تا در حالى بر زمين گام بردارد كه هيچ گناهى بر وى نيست .(267)
    169 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چهار تن هستند كه اعمال خويش را در حالى كه هيچ گناهى بر آنان نمانده است ، از نو مى آغازند: بيمار، چون بهبود يابد، مشرك ، چون مسلمان شود،...(268)
    170 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اى على ! ناله مؤ من (به گاه بيمارى ) ((سبحان الله )) گفتن است ، فريادش ((لا اله الا الله )) گفتن ، خفتنش بر بستر، عبادت است و از پهلو به پهلو چرخيدنش ، جهاد در راه خداست ؛ و اگر بهبود يابد، در حالى كه در ميان مردم راه مى رود كه هيچ گناهى بر او نيست .(269)
    171 - تاريخ بغداد:
    - به نقل از ام سليم انصارى -: بيمار شدم و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. پرسيد: ((اى مادر سليم ! آيا آتش و آهن و ناخالصى هاى آهن (به گاه گداخته شدن ) را مى شناسى ؟)).
    گفتم : آرى ، اى پيامبر خدا!
    فرمود: ((پس اى مادر سليم ، تو را مژده باد! اگر كه از اين درد به سلامت جان به در برى ، از گناهان خويش نيز رسته اى ، آن سان كه آهن از ناخالصى هاى خود، رها مى شود)).(270)
    172 - سنن اءبى داوود:
    - به نقل از ام علا -: هنگامى كه بيمار بودم ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. او فرمود: ((اى مادر! مژده ات باد؛ چرا كه بيمارى مسلمان ، چيزى است كه خدا به واسطه آن ، گناهان او را از ميان مى برد، آن سان كه آتش ، ناخالصى هاى طلا و نقره را مى برد)).(271 )
    173 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    مثل (جان ) بيمار، آن گاه كه بهبود مى يابد، همانند شفافيت و (زلالى رنگ ) تگرگ است هنگامى كه از آسمان ، فرو مى ريزد.(272)
    174 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون كسى را ديديد كه خداوند، او را به نادارى و بيمارى در ميان گرفته ، (بدانيد كه ) خداوند متعال ، اراده كرده است كه او را پاك كند.(273)
    175 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گاه بنده بيمار مى گردد. پس دلش نازك مى شود و برخى از گناهانى را كه از او سر زده است ، به ياد مى آورد و قطره اشكى ، هر چند كوچك ، از ديدگانش سرازير مى شود و آن گاه ، خداوند (عزوجل )، او را از گناهانش ‍ پاك مى سازد. پس اگر او را از اين بستر بيمارى برخيزاند، او را پاك شده (از گناه ) بر مى خيزاند، و اگر جانش را بستاند، پاكيزه شده (از گناه ) مى ستاند.(274)
    176 - امام على (عليه السلام ):
    اگر خداوند، بنده اى را گرفتار (بيمارى ) سازد، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.(275)
    177 - امام على (عليه السلام ):
    - به يكى از ياران خويش كه به بيمارى اى گرفتار شده بود -: خداوند، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ؛ اما گناهان را فرو مى كاهد و چنان كه برگ از درخت برگ از درخت مى ريزد، از انسان فرو مى ريزد. پاداش ، تنها در گفتن به زبان ، و عمل كردن به دست و پاى است و خداوند سبحان ، هر يك از بندگان خويش را كه بخواهد، به راستى نيت و به نهاد درست ، به بهشت در مى آورد.(276)
    178 - امام سجاد (عليه السلام ):
    - خطاب به بيمارى كه بهبود يافته بود -: پاك شدن از گناهان ، بر تو مبارك باد! خداوند تو را ياد كرده است . او را ياد كن ، و از تو در گذشته است . او را سپاس گوى .(277)
    179 - امام رضا (عليه السلام ):
    بيمارى براى مؤ من ، تطهير و رحمت ، و براى كافر، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤ من مى ماند، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد.(278 )
    ر. ك : ص 97 ح 196.
    3/3 - گراميداشت
    180 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    انسان ، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است كه با عمل خويش ، بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلاى در جسم خود، آزموده شود و بدين واسطه ، بدان مرتبت برسد.(279)
    181 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمارى ، هديه هايى از جانب خداوند (عزوجل ) به بنده است . پس ‍ محبوب ترين بندگان نزد خداوند، كسى است كه بيشترين هديه به وى رسيده باشد.(280)
    182 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيماران ، دوستان خدايند.(281)
    183 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    آن كه در جهاد در راه خدا، در حالى كشته شده كه نه پشت به دشمن ، بلكه رو به دشمن داشته است ، هفتاد سال بر آن كه پشت به دشمن كشته شده است ، به سوى بهشت ، پيشى مى گيرد. (همچنين ) بيماران امت من نيز هفتاد سال از تن درستان امت (به بهشت مى روند)؛ و پيامبران ، چهل سال پيش از سليمان بن داوود به بهشت در مى آيند، بدان سبب كه وى (در دنياى خويش ) سلطنتى داشته است .(282)
    184 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - خطاب به سلمان -: اى سلمان ! اگر بيمار شوى ، در بيمارى ات سه فايده است : تو به ياد خداى - تبارك و تعالى - هستى ؛ دعايت در اين حال ، مستجاب است ؛ و بيمارى ، هيچ گناهى را در تو نمى گذارد، مگر اين كه آن را فرو مى ريزد. خداوند تو را تا پايان مهلتت از بيمارى به سلامت بدارد.(283)
    185 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر مؤ من از حال خويش در ناتن درستى آگاه بود، هرگز دوست نداشت كه از اين ناتن درستى جدا شود.(284)
    186 - امام باقر (عليه السلام ):
    آن گاه كه خداوند (عزوجل ) اراده كرده باشد بنده اى را كه گناهى دارد، گرامى بدارد، وى را به بيمارى گرفتار مى سازد.(285)
    3/4 - پاداش
    187 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    از مؤ من و اين كه از بيمارى بى تابى كند، در شگفتم . اگر او مى دانست كه در بيمارى چه پاداشى دارد، دوست داشت بيمار باشد تا آن هنگام كه به لقاى پروردگار خويش پيوندد.(286)
    188 - امام حسين (عليه السلام ):
    امير مؤ منان على بن ابى طالب (عليه السلام )، سلمان فارسى را عيادت كرد و فرمود: ((اى ابو عبد الله ! از بيمارى خويش ، در چه حالى ؟)).
    گفت : اى امير مؤ منان ! فراوان ، خدا را سپاس مى گويم و از دل آزردگى بسيار به تو شكايت مى آورم .
    فرمود: ((اى ابو عبد الله ! دل آزرده مباش ؛ چه ، هيچ كس از شيعيان ما نيست كه به او دردى رسد، مگر به واسطه گناهى كه پيش تر از او سر زده و آن بيمارى ، مايه پاك شدن اوست )).
    پس سلمان گفت : اگر چنان باشد كه تو مى گويى - كه چنان نيز هست -، پس در اين كار براى ما پاداشى جز پاك شدن از گناهان نيست .
    على (عليه السلام ) فرمود: ((اى سلمان ! به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند - عز اسمه - و دعا كردن در پيشگاه او، برايتان پاداش نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود؛ اما درد، فقط موجب پاك شدن گناه ، و يك كفاره است )).
    سلمان پس از شنيدن اين سخن ، پيشانى على (عليه السلام ) را بوسيد و گريست و گفت : اى امير مؤ منان ! اگر تو نبودى ، چه كسى براى ما اين چيزها را از هم باز مى شناساند؟!(287)
    189 - الكافى :
    - به نقل از ابو حمزه -: امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ((يك شب تبدارى ، با عبادت يك سال ، برابر است ، دو شب تبدارى ، با عبادت دو سال برابرى مى كند و سه شب تبدارى ، با عبادت هفتاد سال ، برابرى مى كند)).
    پرسيدم : اگر شخصى به هفتاد سالگى نرسد، (چه طور)؟
    فرمود: ((براى پدر و مادرش خواهد بود)).
    پرسيدم : اگر آنها نيز به هفتاد سال نرسيده باشند؟
    فرمود: ((براى خويشاوندان خواهد بود)).
    پرسيدم : اگر خويشاوندان او نيز نرسند؟
    فرمود: ((براى همسايگانش )).(288)
    190 - امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ):
    بيدارى يك شب به علت بيمارى يا درد، برتر و پر پاداش تر از عبادت يك سال است .(289)
    191 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
    روايت شده كه چون قيامت شود، گرفتار شدگان به بلا و بيماران ، به جهت پاداش فراوانى كه براى بيمار مى بينند، آرزو مى كنند كه كاش در دنيا گوشتشان با قيچى ، پاره پاره شده بود.(290)
    ر. ك : ص 105 ح 211
    ر. ك : ص 107 ح 218
    ر. ك : ص 123 ح 276
    ر. ك : ص 125 ح 283
    ر. ك : ص 99 (تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها)
    3/5 - پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است
    192 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس بيمار شود يا به سفر برود، (اعمالى كه در اثر سفر يا بيمارى ترك مى شود)، پاداشى همانند آن خواهد داشت كه در دوران تن درستى و زمان اقامت در وطن ، انجام داده است .(291)
    193 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ مسلمانى نيست كه به گرفتارى اى جسمى مبتلا شود، مگر آن كه خداوند (عزوجل )، به فرشتگان خويش مى فرمايد: ((براى او پاداش ‍ بهترين كارهايى را كه در دوران تن درستى انجام مى داده است ، بنويسيد)).(292)






  6. #6
    afsanah82
    مهمان






    194 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر خداوند، بنده مسلمان را به بلايى در جسمش گرفتار سازد، (به فرشته ) مى فرمايد: ((براى او عمل صالحى را كه پيش تر انجام مى داده است ، بنويس )). پس خداوند، اگر او را شفا دهد، او را مى شويد و تطهير مى كند و اگر جانش بستاند، وى را مى آمرزد و رحمت مى كند.(293)
    195 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ كسى از مسلمانان نيست كه به بلايى در جسم خويش گرفتار شود، مگر آن كه خداوند به فرشتگان پاسبانى كه او را حفظ مى كنند، مى فرمايد: ((براى بنده ام ، تا زمانى كه در بند من (بيمارى ) گرفتار باشد، در هر روز همانند آن كارهاى نيكى را (برايش ) بنويسيد كه پيش تر انجام مى داده است )).(294)
    196 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    براى بيمار، چهار ويژگى است : قلم تكليف از او برداشته مى شود؛ خداوند به فرشته فرمان مى دهد همه پاداش آنچه را در دوران تن درستى خويش ‍ انجام مى داده است ، بنويسيد؛ بيمارى وى بر همه اندام هايش گذر مى كند و گناهانش را از آن بيرون مى برد. پس اگر بميرد، آمرزيده شده مى ميرد و اگر زنده بماند، آمرزيده شده زندگى مى كند.(295)
    197 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و لبخند زد.
    پرسيدند: اى پيامبر خدا! ديديم سر خويش را به سوى آسمان بلند كردى و لبخند زدى .
    فرمود: ((آرى ! از دو فرشته در شگفت شدم كه از آسمان به زمين آمدند و بنده مؤ من درستكارى را در جاى نماز خويش كه همواره در آن نماز مى گزارد، جستند تا براى وى ، عمل آن شب و روزش را بنويسند؛ اما وى را در مصلاى خويش نيافتند. پس به آسمان بازگشتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده مؤ منت را در مكان نمازش جستيم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنويسيم ، ولى آن جا به او دست نيافتيم و او را در بند (بيمارى ) تو ديديم . پس خداوند (عزوجل ) (به آنان ) فرمود: تا زمانى كه بنده ام در بند من است ، براى او در هر شب و روز، همانند آنچه در دوران تن درستى اش ‍ انجام مى داده است ، بنويسيد؛ چه ، بر من است هنگامى كه او را از آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده ، باز داشته ام ، براى وى پاداش همان را بنويسم )).(296)
    198 - امام صادق (عليه السلام ):
    چون در هر شامگاه ، دو فرشته بنده بيمار به آسمان مى روند، پروردگار - تبارك و تعالى - مى پرسد: ((براى بنده ام در بيمارى اش چه نوشته ايد؟)).
    مى گويند: ناليدن .
    پس خداوند مى فرمايد: ((با بنده خويش ، انصاف روا نداشته ام اگر او را در بازداشتى از بازداشت هاى خود بدارم و آن گاه ، مانع ناليدن او شوم )).
    پس (به فرشتگان ) مى فرمايد: ((براى بنده ام ، همانند آن كارهاى نيكى را كه در دوران تن درستى اش مى نوشتيد، بنويسيد و هيچ گناهى را بر او ننويسيد تا هنگامى كه وى را از بازداشت خويش ، آزاد كنم ؛ چرا كه او اكنون ، در زندانى از زندانهاى من است )).(297)
    199 - امام كاظم (عليه السلام ):
    چون مؤ من بيمار شود، خداوند (عزوجل ) به آن (فرشته ) كه عهده دار جانب چپ است ، وحى مى فرستد: ((بر بنده ام ، تا زمانى كه در بازداشت و در بند من است ، چيزى منويس ))؛ نيز به آن كه عهده دار جانب راست است ، وحى مى فرستد كه : ((براى بنده ام ، آن حسناتى را كه در دوران تن درستى وى مى نوشتى ، بنويس )).(298)
    ر. ك : ص 85 (تعريف بيمارى / بازداشتگاه تن ).
    تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها
    سيد رضى - رضوان الله تعالى عليه - در ذيل حكمت چهل و دوم نهج البلاغه ، يعنى اين سخن امير مؤ منان (عليه السلام ) كه فرمود: ((خداوند، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ))(299)، چنين مى گويد:
    امام (عليه السلام ) راست فرموده كه در بيمارى ، اجرى نيست ؛ چرا كه بيمارى ، از قبيل آن چيزهايى است كه بنده به موجب آن ، مستحق عوض ‍ مى شود؛ زيرا استحقاق عوض ، در مقابل چيزهايى پيدا مى شود كه از قبيل دردها و بيمارى ها و آنچه در اين حكم است ، فعل خداوند با بنده خويش ‍ باشند. اما استحقاق اجر و ثواب در مقابل فعل بنده تحقق مى يابد. بنابراين ، ميان اين دو تفاوتى وجود دارد كه آن حضرت ، چنان كه دانش ژرف كاو و راءى درست وى اقتضا مى كرده ، بيان فرموده است .
    بايد گفت : مؤ لف گران قدر نهج البلاغه ، در تبيين كلام امام (عليه السلام )، ميان ((عوض )) و ((اجر))، در معنا تفاوت قائل شده است .
    از اين رو، بيمار را مستحق ((عوض )) دانسته ، نه ((اجر))؛ چون بيمارى ، فعل خداوند متعال است ، ليكن تاءمل در احاديث رسيده در مورد پاداش بيمارى ها، ما را بدين رهنمون مى شود كه اين احاديث ، در چند دسته جاى مى گيرند:
    1 - برخى احاديث (همانند احاديث شماره 160 و 177) بر اين تصريح كرده اند كه در بيمارى ، هيچ پاداشى وجود ندارد؛ اما بيمارى ، مايه طهارت شخص از گناهان است .
    2 - برخى احاديث (همانند احاديث شماره 158 و 159 و 161 و...) بيان مى كنند كه بيمارى ، گناهان انسان را مى ريزد، با اين تفاوت كه اين دسته احاديث ، نسبت به مسئله اجر و پاداش ، سكوت كرده اند.
    3 - برخى احاديث (همانند حديث شماره 180) بيان مى كنند كه بيمارى ، مرتبه انسان را بالا مى برد.
    4 - برخى احاديث (همانند احاديث 187 و 190) به وجود پاداش بزرگى براى بيمارى تصريح مى كند و برخى (مانند حديث شماره 189) از اين خبر مى دهند كه پاداش سه شب تبدار بودن ، با عبادت هفتاد سال ، برابر است .
    5 - در برخى احاديث (مانند احاديث باب 3/5) آمده است كه در نامه عمل بيمار، پاداشى معادل انجام دادن اعمالى كه به سبب بيمارى توفيق انجام دادن آنها را نيافته ، نوشته مى شود.
    6 - حديث شماره 188، در حقيقت ، جمع بندى همه انواع احاديث پيش ‍ گفته است و در آن ، اميرمؤ منان ، در پاسخ اين پرسش سلمان كه : ((آيا اگر بيمار شديم ، بهره اى جز پاك شدن از گناهان نيز برايمان هست يا نه ؟))، فرمود: ((به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند - عز اسمه - و دعا كردن در پيشگاه او، برايتان پاداشى نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود. اما درد، فقط موجب پاك شدن از گناه و يك كفاره است )).(300)
    ناگفته پيداست كه بيمارى ، يك عمل براى انسان نيست تا براى وى پاداش ‍ در بر داشته باشد و از همين رو، از ديدگاه امام (عليه السلام ): آنگاه كه مؤ منى در برابر درد و بيمارى شكيبايى ورزد و در پيشگاه خداوند، دعا و زارى كند، بدان سبب كه اين شكيبايى و دعا، عملى از اعمال انسان است ، پاداش خواهد داشت و به واسطه آن به مرتبت وى در پيشگاه خداوند، افزوده مى شود و براى او حسنات نوشته خواهد شد.
    از همين جاست كه مى بينيم روايت هاى اين فصل ، به رغم همه اختلافات ظاهرى ، هيچ تعارضى با همديگر ندارند؛ چه ، روايت هايى كه از پاداش ‍ نداشتن بيمارى سخن مى گويند، نه به عمل و نيت بيمار، بلكه به نفس ‍ بيمارى نظر دارند، و روايت هايى كه به ثواب بيمار و بالا رفتن مرتبت او تصريح مى كنند، به شكيبايى و مقاومت و نيت او ناظرند و از اين رو، اگر بيمار در دوران بيمارى ، پاداش آن نيز نوشته مى شود. بيمارى كه علاوه بر اين ، صبر هم مى كند، افزون بر اين پاداش ، پاداش شكيبايى خويش را هم مى گيرد، و بيمارى هم كه علاوه بر آن ، دعا و تضرع مى كند، مرتبت وى نيز نزد خداوند، بالا مى رود و از مراتب بالا برخوردار مى شود.
    فصل چهارم : وظايف بيماران
    4/1 - پنهان داشتن بيمارى
    200 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    يكى از گنج هاى نيكى ، پوشيده داشتن مصيبت ها، بيمارى ها و صدقه است .(301)
    201 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند (عزوجل ) فرموده است : ((وقتى بنده ام به درد و رنجى گرفتار شود و بيمارى را پيش از سه (روز) آشكار سازد، از من گلايه كرده است )).(302)
    202 - ربيع الاءبرار:
    عمران بن حصين به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت : اى پيامبر خدا! مردانى نزد من مى آمدند كه از آنان ، خوش سيماتر و خوش بو تر نديده ام ؛ اما پس از چندى از من بريدند.
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيد: ((آيا زخمى به تو رسيده بود و آن را پنهان مى داشتى ؟)).
    گفت : آرى .
    (فرمود:(303)) ((سپس ، آن را آشكار ساختى ؟)).
    گفت : چنين بود.
    فرمود: ((ليكن اگر همچنان پوشيده مى داشتى ، تا زمانى كه زنده بودى ، فرشتگان به ديدارت مى آمدند)).
    (راوى مى گويد:) آن زخم ، جراحتى بود كه وى در جهاد در راه خدا برداشته بود.(304)
    203 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس دردى را كه به وى رسيده است ، سه روز از مردم پنهان بدارد و تنها به درگاه خداوند شكايت برد، بر خداوند حق است كه او را از اين بيمارى عافيت دهد.(305)
    204 - امام على (عليه السلام ):
    پوشيده داشتن تهى دستى و بيمارى ها از مردانگى است .(306)
    205 - امام على (عليه السلام ):
    در گذشته ، مرا برادرى الهى بود؛ خردى دنيا در نگاه وى ، او را در نظرم بزرگ مى ساخت ... او از هيچ بيمارى اى ، مگر به گاه بهبود، نمى ناليد.(307)
    206 - امام باقر (عليه السلام ):
    - خطاب به فرزند خويش امام صادق (عليه السلام ) -: پسرم ! هر كس ‍ بلايى را كه بدان گرفتار آمده است ، از مردم پنهان بدارد و در اين باره ، تنها به درگاه خداوند (عزوجل ) بنالد، بر خداوند حق است كه او را از آن بلا به عافيت برهاند.(308)
    207 - الكافى :
    - به نقل از ابن ابى عمير، از يكى از ياران امام صادق (عليه السلام ) -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((هر كس سه روز بيمار باشد و آن را پنهان كند و هيچ كس را از آن آگاه نسازد، خداوند براى گوشتى بهتر از آن گوشت (كه در بيمارى از دست رفته است )، خونى بهتر از خونش ، پوستى بهتر از پوست وى و مويى بهتر از موى وى ، جايگزين مى كند)).
    پرسيدم : فدايت شوم ! چگونه جايگزين مى سازد؟
    فرمود: ((براى او گوشت ، خون ، پوست و مويى را جايگزين مى كند كه با آنها گناه نكرده است )).(309)
    4/2 - اظهار بيمارى نزد پزشك
    208 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس بيمارى خود را از طبيبان پنهان دارد، بر بدن خويش ، خيانت روا داشته است .(310)
    209 - امام على (عليه السلام ):
    هر كس دردهاى نهفته خويش را پنهان بدارد، طبيبش از درمان وى فرو ماند.(311)
    210 - امام على (عليه السلام ):
    براى كسى كه بيمارى خويش را از طبيب خود پنهان بدارد، درمانى نيست .(312)
    4/3 - شكيبايى
    211 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    ناله بيمار، نوشته مى شود. پس اگر شكيبا باشد، (اين ناله ) حسنه نوشته مى شود و اگر بى تاب باشد، ناشكيبا و بى پاداش نوشته مى شود.(313)
    212 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر هر بنده اى در هنگام بيمارى ، دو فرشته گمارده مى شود . آنان چون شخص بيمار شود، مى گويند: پروردگارا! فلان بنده تو بيمار شده است ؛ و البته او خود، به اين نكته آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد: ((بنگريد كه چه مى گويد)). اگر شكيبايى كند و پاداش خويش از خداوند خواهد و در اين بيمارى ، اميد خير داشته باشد، آن را به بارگاه خدا مى رسانند.
    پس خداوند مى فرمايد: ((اينك من ، شما را گواه مى گيرم كه چنانچه بيمارى او را بر طرف كنم ، برايش خونى بهتر از خون وى ، و گوشتى بهتر از گوشت وى ، جايگزين مى سازم و او را مى آمرزم ؛ و اگر نيز جان او را بستانم ، وى را به بهشت در مى آورم )). اما اگر بى تابى و ناشكيبايى كند، خداوند مى فرمايد: ((اگر بيمارى او را بر طرف كنم ، بر اين ، گوشتى بدتر از گوشتش ، و خونى بدتر از خونش جايگزين مى كنم و او را به گناهش كيفر مى دهم و چنانچه او را كيفر دهم ، او را به دوزخ در مى آورم (314))).(315)
    213 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس يك شبانه روز بيمار شود و نزد عيادت كنندگانش شكوه نكند، خداوند، او را در روز قيامت ، با خليل خويش ، ابراهيم خليل الرحمن ، بر مى انگيزد، تا به سان برقى پر درخشش ، از صراط بگذرد.(316)
    214 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند (عزوجل ) فرموده است : ((هر كس ، سه روز بيمار باشد و در اين مدت ، نزد هيچ يك از عيادت كنندگان شكوه نكند، براى او گوشتى بهتر از گوشت (پيشين ) وى ، و خونى بهتر از خون وى ، جايگزين مى سازم و اگر او را بهبود بخشم ، در حالى عافيت مى دهم كه هيچ گناهى برايش نمانده است ، و اگر جان او را بستانم ، به سوى رحمت خويش ‍ مى ستانم )).(317)
    215 - امام على (عليه السلام ):
    بيمار، تا آن هنگام كه نزد عيادت كنندگان خويش شكوه نكرده ، در زندان خداوند است و گناهانش محو مى شوند.(318)
    216 - امام صادق (عليه السلام ):
    - هنگامى كه از ايشان درباره تعريف شكوه از سوى بيمار پرسيده شد -: گاه شخص مى گويد: ((امروز، تب دارم )) و ((ديشب ، بيدار ماندم )). اين سخن او، راست است و شكوه نيست . شكوه ، تنها آن است كه بگويد: ((به چيزى مبتلا شدم كه هيچ كس ، بدان گرفتار نيامده است ))؛ و بگويد: ((چيزى دامنگيرم شده كه دامنگير هيچ كس ديگر نشده است ))؛ اما شكوه آن نيست كه بگويد: ((ديشب ، بيدار بودم )) و ((امروز، تب دارم ))، يا سخنى ديگر از اين قبيل .(319)
    4/4 - سپاسگزارى
    217 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون بنده بيمار شود، خداوند، دو فرشته را به سوى او مى فرستد و مى فرمايد: ((بنگريد او به عيادت كنندگان خويش ، چه مى گويد)). اگر هنگامى كه آنان نزد او آمدند، خداوند را سپاس و ستايش گفت ، آن سپاس و ستايش وى را نزد خداوند (عزوجل ) مى برند؛ هر چند البته خداوند، خود، آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد: ((بنده ام بر من حق دارد كه اگر او را به سوى خويش ببرم ، به بهشتش در مى آورم و اگر او را شفا دهم ، گوشتى بهتر از گوشت وى ، و خونى بهتر از خون وى برايش جايگزين مى سازم و از گناهان او در مى گذرم )).(320)
    218 - الكافى :
    - به نقل از عرزمى ، از پدرش ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((هر كس ‍ شبى بيمار باشد و اين بيمارى را به جان بپذيرد و سپاس آن را به درگاه خداوند بگزارد، آن شب ، برايش همانند عبادت شصت سال است )).
    از امام (عليه السلام ) پرسيدم : پذيرفتن بيمارى چيست ؟
    فرمود: ((بر آن شكيبايى كند، ديگران را از آنچه در اين شب بيمارى بر او گذشته است ، خبر ندهد، و چون شب را به صبح آورد، خداوند را بر آنچه بوده است ، سپاس گويد)).(321)
    4/5 - صدقه دادن
    219 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هيچ بيمارى اى به چيزى برتر از صدقه ، درمان نشده است .(322)
    220 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمارانتان را با صدقه درمان كنيد، كه آن ، بيمارى ها و آفت ها را از شما دور مى كند.(323)
    221 - امام على (عليه السلام ):
    صدقه ، دارويى مؤ ثر است .(324)
    222 - امام صادق (عليه السلام ):
    مستحب است بيمار به دست خود، صدقه اى به سائل بدهد و از او بخواهد براى وى ، دعا كند.(325)
    223 - طب الاءئمة (عليهم السلام ):
    مردى به امام كاظم (عليه السلام ) از اين ناليد كه : نانخور زيادى دارم كه همه نيز بيمارند.
    امام كاظم (عليه السلام ) به او فرمود: ((آنان را با صدقه درمان كنيد؛ زيرا هيچ چيز به اندازه صدقه به اجابت ، نزديك نيست و بيش از صدقه براى بيمار، منفعت در پى نمى آورد)).(326)
    4/6 - دعا كردن
    224 - امام على (عليه السلام ):
    بيمار شدم و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد و فرمود: ((بگو: خداوندا! از تو مى خواهم عافيتى را كه مى دهى ، پيش ‍ اندازى ، بر امتحان خويش ، بردبارى ام بخشى ، و مرا به سوى رحمت خويش ببرى )).
    من ، اين دعا را خواندم و پس از آن (دعا)، از بستر بيمارى برخاستم ، گويا كه از بندى رسته باشم .(327)
    225 - امام على (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، بر مردى از انصار كه بيمار شده بود، وارد شد تا او را عيادت كند. او گفت : اى پيامبر خدا! براى من به درگاه خداوند، دعا كن .
    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((بگو: از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، مسئلت مى كنم و از خداوند بزرگ ، مى خواهم )).
    مرد، اين دعا را سه بار خواند و در پى آن ، از بستر بيمارى برخاست ، چنان كه از بند، رسته باشد.(328)
    226 - السنن الكبرى :
    - به نقل از عبدالله بن حسن -: عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ، بر يكى از فرزندان خويش به نام ((صالح )) كه بيمار بود، درآمد و به او گفت : ((بگو: خدايى نيست جز خداوند بردبار بزرگوار. منزه است پروردگار عرش بزرگ ! پروردگارا، مرا بيامرز! پروردگارا، بر من رحمت فرست ! پروردگارا، از من در گذر! پروردگارا، بر من ببخشاى كه تو بخشايشگر آمرزنده اى !)).
    (عبدالله بن جعفر) سپس گفت : اينها كلماتى است كه عمويم (على (عليه السلام )) به من آموخته و يادآور شده كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، آنها را به وى ، تعليم فرموده است .(329)
    227 - امام سجاد (عليه السلام ):
    - در دعاى خويش به گاه بيمارى -: خداوندا! بر سلامت تنم كه پيوسته با آن به كار خويش پرداخته ام ، تو را سپاس مى گويم ، و (نيز) بر آن بيمارى اى كه بر تنم عارض كردى ، تو را سپاس مى گويم . اكنون اى خداى من ! نمى دانم كدام يك از اين دو حال ، سزامندتر براى سپاس گزاردن توست و كدام يك از اين دو وقت ، سزاوارتر براى ستودن تو.
    زمان تن درستى ، كه در آن روزى هاى پاك خويش را گوارايم ساختى و مرا به آنها براى جستن خشنودى و فضل خود، شور و نشاط بخشيدى و با برخوردارى از آنها، بر آن طاعت ها - كه توفيقش را ارزانى ام داشتى - توانا ساختى ؟ يا زمان بيمارى كه مرا بدان آزمودى ؟ و نعمت هايى كه به من ارمغان دادى تا مايه سبك شدن بار گناهانى شود كه پشتم را سنگين كرده بود و مايه طهارت از آن گناهانى باشد كه در آن ، غوطه ور شده بودم ، و توجه دهنده اى باشد كه به توبه باز گردم ، و يادآورى باشد كه گناه را به بركت نعمت ديرين تو بزدايم .
    و در اين مدت بيمارى ، كاتبان اعمال ، برايم آن اندازه اعمال پاك نوشتند كه نه به دلى خطور كرده است ، نه بر زبانى گذشته ، و نه اندامى توان انجام دادنش را يافته ؛ بلكه اين همه فضل تو بر من بوده و احسان و نيكى اى بوده است كه بر من روا داشته اى . پروردگارا! پس بر محمد و خاندانش ، درود فرست و آنچه را برايم بدان خرسندى ، محبوبم بدار. آنچه را بر من وارد آورده اى ، آسان و گوارايم ساز و مرا از آلودگى هايى كه پيش تر انجام داده ام ، پاك بدار و بدى هايى را كه پيش فرستاده ام ، (از نامه عملم ) بزداى ، و شيرينى عافيت و خنكاى سلامت را به من بچشان .
    برون شد مرا از بيمارى به سوى عفو خويش ، بازگشت مرا از دوران بستر نشينى ام به سوى چشم پوشى خويش ، رهايى ام از درد و رنجم را به فراخناى رحمت خويش ، و سلامت يافتنم از اين سختى را به آستان گشايش خويش ، قرار ده ! تويى كه نيكى ات سرشار است و دست منتت بر همه ، گشاده . بخشنده و بزرگوار و صاحب جلال و اكرامى .(330)
    228 - امام صادق (عليه السلام ):
    - دعاى ايشان به هنگام بيمارى -: خداوندا! تو خود، كسانى را سرزنش ‍ كردى و فرمودى : ((قل ادعو الذين زعمتم من دونه ى فلا يملكون كشف الضر عنكم ولاتحويلا؛(331) بگو كسانى را كه به جاى خداوند به خدايى مى پنداشته ايد، فرا خوانيد تا ببينيد كه نه نمى توانند سختى اى از شما بگشايند، و نه شما را به حالتى ديگر در آورند)). پس ‍ اى آن كه هيچ كس جز او نتواند سختى اى از من بگشايد و مرا به حالتى ديگر ببرد! بر محمد و خاندانش درود فرست ، و سختى را از من بگشاى و آن را به سوى كسانى ببر كه در كنار تو - كه خدايى جز تو نيست - خدايى ديگر را مى خوانند.(332)
    فصل پنجم : پرستارى
    5/1 - پاداش پرستارى
    229 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس يك شبانه روز بيمارى را پرستارى كند، او را همراه با ابراهيم خليل ، بر مى انگيزد و به سان برقى پر درخشش ، از صراط مى گذرد.(333)
    230 - امام على (عليه السلام ):
    پيامبر خدا فرمود: ((هر كس در بر آوردن نياز بيمارى بكوشد، خواه آن را برآورد و خواه بر نياورد، از زير بار گناه خويش بيرون مى رود، به سان آن روز كه از مادر، زاده شده است )).
    در اين هنگام ، مردى از انصار گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت ! اگر بيمار از خانواده شخص باشد، آيا در صورتى كه در بر آوردن نياز خانواده خويش بكوشد، اين كار، پاداش بيشترى ندارد؟
    فرمود: ((چرا)).(334)
    231 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس غذايى را كه بيمار هوس كرده است ، به او برساند، خداوند، از ميوه هاى بهشتى به او خواهد خوراند.(335)
    232 - الكافى :
    - به نقل از مرازم بن حكيم -: با محمد بن مصادف همسفر شدم . چون به مدينه وارد شديم ، بيمار شدم . او (در اين مدت ) به مسجد مى رفت و مرا تنها مى گذاشت . از اين كار به مصادف ، گلايه كردم . او هم امام صادق (عليه السلام ) را از اين جريان ، آگاه كرد.
    امام (عليه السلام ) برايش چنين پاسخ فرستاد: ((نشستن تو نزد او، از نماز خواندنت در مسجد (پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )) برتر است )).(336)
    233 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در تفسير واژه ((احسان )) در اين سخن خداوند در سوره يوسف كه فرمود: ((نبئنا بتاءويله انا نراك من المحسنين (337)؛ ما را از تاءويل آن ، آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى بينم ))-: يوسف ، از بيماران ، پرستارى مى كرد.(338)
    5/2 - آداب پرستارى
    234 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمارانتان را به خوردنى و نوشيدنى وادار مكنيد؛ چرا كه خداوند، به آنان مى خوراند و مى نوشاند.(339)
    235 - سنن ابن ماجة :
    - به نقل از ابن عباس -: پيامبر خدا، مردى را عيادت كرد و از او پرسيد: ((چه ميل دارى ؟))
    گفت : نان گندم ، دوست دارم .
    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كس نان گندمى دارد، براى برادر خويش بفرستد)).
    سپس فرمود: ((اگر بيمارى از بيمارانتان ، چيزى را هوس كرد، آن را به وى بخورانيد)).(340)
    236 - امام صادق (عليه السلام ):
    طايفه اى از دزدان را كه دليل بر ضدشان اقامه شده بود و اقرار كرده بودند، نزد امير مؤ منان آوردند. پس دستان آنان را بريد و سپس فرمود: ((اى قنبر! آنان را نزد خود ببر، زخم هايشان را درمان ساز و به نيكى از آنان ، پرستارى كن )).(341)
    237 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
    روايت مى كنم كه تن درستى و بيمارى در بدن با همديگر، پيكار مى كنند. پس اگر تن درستى بر بيمارى چيرگى يابد، بيمار از بستر بر مى خيزد؛ اما اگر بيمارى بر تن درستى چيره شود، بيمار، اشتهاى به غذا پيدا مى كند. اگر او اشتها پيدا كرد، به او بخورانيد، شايد كه شفايش در همان باشد.(342)
    توضيح:
    حديث نخست در اين باب ، اشاره به اين است كه نداشتن اشتها نشانه اى از مفيد نبودن و يا زيان داشتن غذا و آب براى بيمار است ، چنان كه مقصود از اين بخش حديث هم كه فرموده ((خداوند، خود به آنان مى خوراند و مى نوشاند))، نبود نياز طبيعى بيمار به غذا و آب در هنگام بى اشتهايى است .
    اما بر عكس ، اشتها به غذا، نشانه اى از نياز بدن به آن و فايده آن براى بيمار است و از همين رو، حديث دوم و چهارم ، به دادن آب و غذا به بيمار، سفارش كرده است . البته ، طبيعى است كه اين نكته با آن منافات ندارد كه برخى از غذاها يا نوشيدنى ها براى برخى از بيماران ، زيان داشته باشد. بنابراين ، رايزنى با پزشك درباره كيفيت و چگونگى غذاى بيمار ضرورى است .






  7. #7
    afsanah82
    مهمان






    5/3 - زنان پرستار در نبردهاى پيامبر
    238 - السنن الكبرى :
    - به نقل از ربيع (343) -: ما همراه با پيامبر خدا به پيكار مى رفتيم و به مردم ، آب مى رسانديم ، آنان را خدمت مى كرديم و مجروحان و كشتگان را به مدينه باز مى گردانديم .(344)
    239 - صحيح البخارى :
    - به نقل از سهل بن سعد ساعدى -: هنگامى كه كلاه خود بر سر پيامبر خدا شكست ، چهره وى به خون نشست و دندان رباعى (345) ايشان نيز شكست و زمانى كه على (عليه السلام ) با سپر، آب مى آورد و فاطمه (عليها السلام )، بدان جا آمد و از چهره ايشان ، خون را مى شست ، چون فاطمه (عليها السلام ) مشاهده كرد كه خون بر چهره بيشتر مى شود، حصيرى را بر داشت و سوزاند و اين سوزانده را به زخم پيامبر خدا چسباند و پس از آن ، خون ، فرو نشست .(346)
    240 - السيرة النبوية :
    - به نقل از ابن اسحاق -: پيامبر خدا، سعد بن معاذ را در خيمه زنى از خاندان اسلم ، قرار داده بود كه او را ((رفيده )) مى ناميدند، و اين خيمه را در مسجد، بر افراشته بود و در آن ، مجروحان را درمان مى كرد و به رايگان ، به كسانى از مسلمانان كه گرفتارى اى داشتند، خدمت مى كرد. پيامبر خدا، هنگامى كه در نبرد خندق ، تيرى به سعد اصابت كرد، به كسان وى چنين فرمان داده بود: ((او را به خيمه رفيده ببريد تا وى را از نزديك ، عيادت كنم )).(347)
    241 - المعجم الصغير:
    - به نقل از انس -: ام سلمه گفت : اى پيامبر خدا! آيا مى توانم به همراهت روانه پيكار شوم ؟
    ام سلمه گفت : مجروحان را درمان مى كنم ، چشم را علاج مى سازم و آب مى رسانم .
    فرمود: ((در اين صورت ، آرى )).(348)
    242 - صحيح مسلم :
    - به نقل از انس -: پيامبر خدا، ام سليم و زنانى از انصار را با خود به پيكار مى برد و آنان ، آب مى رساندند و مجروحان را درمان مى كردند.(349)
    243 - الطبقات الكبرى :
    ام سليم ، اسلام آورد و با پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، بيعت كرد و در نبرد حنين هم ، در حالى كه به عبدالله بن ابى طلحه آبستن بود، حضور يافت . او پيش تر در نبرد احد به تشنگان ، آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد.(350)
    244 - الطبقات الكبرى :
    - به نقل از ام سنان اسلمى -: هنگامى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، آهنگ خيبر داشت ، به حضور وى رسيدم و گفتم : اى پيامبر خدا! آيا در اين آهنگى كه دارى ، مى توانم با تو روانه شوم تا در آن جا مشك پاره شده اى را بدوزم ، بيمار و مجروح را - اگر خداى نكرده ، مجروحانى باشند - درمان كنم و پاسبان زاد و توشه باشم ؟
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او فرمود: ((به بركت خداوند، روانه شو؛ چه ، دوستانى از تو از خاندانت و از ديگر كسان ، (پيش تر) با من سخن گفته اند و من به آنان احازه داده ام . اينك ، اگر كه خواستى ، با خاندان خويش روانه مى شوى و اگر هم خواستى ، با ما)).
    گفتم : با شما.
    فرمود: ((پس با ام سلمه ، همسرم ، همراه باش )).
    پس من با او (ام سلمه ) بودم !(351)
    245 - سنن الترمذى :
    - به نقل از يزيد بن هرمز -: نجده حرورى (352) به ابن عباس نوشت و از او پرسيد: آيا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، زنان را به نبردها مى برد؟ و آيا براى آنان ، سهمى مقرر مى داشت ؟
    ابن عباس ، در پاسخ او چنين نوشت : به من نامه نوشته اى و از من پرسيده اى كه آيا پيامبر خدا، زنان را به پيكار مى برد؟ (آرى !). او زنان را به پيكار مى برد و آنان ، بيماران را درمان مى كردند و از غنيمت نيز بهره اى داده مى شدند.(353)
    246 - صحيح مسلم :
    - به نقل از ام عطيه انصارى -: همراه پيامبر خدا، در هفت جنگ ، حضور يافتم . من در خيمه گاه آنان مى ماندم و برايشان غذا آماده مى كردم ، مجروحان را درمان مى ساختم و بيماران را پرستارى مى كردم .(354)
    247 - مسند ابن حنبل :
    - به نقل از اميه دختر ابوالصلت ، از يكى از زنان خاندان بنى غفار -: همراه با شمارى از زنان بنى غفار، به حضور پيامبر خدا رسيديم . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا! ما مى خواهيم در اين پيكارى كه آهنگش را كرده اى - و در آن زمان ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آهنگ خيبر داشت - با تو روانه شويم و آن جا مجروحان را درمان كنيم و به مسلمانان ، با آنچه در توانمان هست ، يارى رسانيم .
    فرمود: ((در سايه بركت خداوند!)).
    پس ما با ايشان ، روانه شديم ...
    چون پيامبر خدا، خيبر را گشود، از غنايم ، قدرى نيز به ما بخشيد. او اين گردنبند را كه اكنون در گردن دارم ، (از ميان غنايم ) برداشت و به من داد و به دست خويش ، بر گردنم آويخت . به خداوند سوگند، هرگز اين گردنبند از من جدا نخواهد شد.(355)
    248 - السنن الكبرى :
    - به نقل از حشرج بن زياد، از مادر بزرگ وى (مادر پدرش ) -: در نبرد خيبر، در حالى كه يكى از شش زن حضور يافته در آن نبرد بودم ، شركت كردم . به پيامبر خدا خبر رسيد كه تنى چند از زنان با او همراه شده اند. او در پى ما فرستاد و ما نيز نزد وى رسيديم . بر چهره پيامبر خدا خشم را ديدم .
    او به ما فرمود: ((به چه سبب و به دستور چه كسى روانه شده ايد؟)).
    گفتيم : اى پيامبر خدا! همراهت روانه شده ايم تا تيرى به دست تيراندازان دهيم و سويقى (356) به شما بخورانيم و مجروحان را درمان كنيم و مو ببافيم و بدين وسيله ، به جهاد در راه خدا، يارى برسانيم .
    فرمود: ((برخيزيد و برويد)).
    هنگامى كه خداوند، فتح خيبر را نصيب پيامبرش كرد، وى به ما سهمى همانند سهم مردان ، اختصاص داد.
    راوى (حشرج ) مى گويد: به او گفتم : مادربزرگ ! سهمى كه به شما داد، چه بود؟
    گفت : ميوه .(357)
    249 - الطبقات الكبرى :
    - به نقل از محمد بن عمر -: ام ايمن در احد حضور يافت . او آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد. وى در نبرد خيبر نيز همراه با پيامبر خدا، حضور يافت .(358)
    250 - الطبقات الكبرى :
    ام عماره ، اسلام آورد و در شب عقبه (359) حضور يافت و با پيامبر خدا، بيعت كرد. او در نبردهاى احد، حديبيه ، خيبر، عمرة القضا(360)، حنين و يمامه نيز حضور داشت ، دستش قطع شد و از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) احاديثى نيز شنيد.(361)
    251 - الطبقات الكبرى :
    - به نقل از محمد بن يحيى بن حبان -: ام عماره در احد، دوازده زخم برداشت و دستش در نبرد يمامه ، قطع شد. او افزون بر دستش ، در نبرد يمامه ، يازده زخم ديگر برداشت و در حالى به مدينه بازگشت كه هنوز اين زخم ها بر او بود.(362)
    252 - الطبقات الكبرى :
    - در شرح نبرد احد، از عبدالله بن زيد -: در آن روز، دست چپم زخمى شد. مردى همانند تنه نخل ، ضربتى بر من وارد آورد و بى آن كه كارم را يكسره كند، مرا فرو گذاشت . خون مى ريخت و توقفى نداشت . در اين هنگام ، پيامبر خدا فرمود: ((زخم خويش را ببند)). پس مادرم كه باندهايى براى زخم ها آماده ساخته و به كمر خويش بسته بود، به سراغم آمد و در حالى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايستاده بود و او را مى نگريست ، زخم مرا بست . سپس گفت : پسرم ! برخيز و با اين مردمان ، پيكار كن .
    پيامبر خدا كه اين را ديد، فرمود: ((اى مادر عماره ! چه كسى را اين طاقت است كه تو دارى ؟)).(363)
    253 - الطبقات الكبرى :
    - به نقل از محمد بن عمر -: ام عماره ، دختر كعب ، همراه با شوهرش غزية بن عمرو و نيز دو پسرش در نبرد احد حضور يافت . او اول روز، مشكى با خود برداشت و با سپاه اسلام ، همراه شد، بدان هدف كه به مجروحان ، آب برساند. وى در آن نبرد كرد و جانانه جنگيد. وى دوازده زخم ، از ضربه نيزه تا ضربه شمشير، برداشت .
    ام سعيد، دختر سعد بن ربيع ، مى گفت : (روزى ) بر او وارد شدم و گفتم : از ماجراى خود در نبرد احد برايم بگو.
    گفت : در آغاز روز، روانه احد شدم ، در حالى كه مشك آبى به همراه داشتم و مى نگريستم كه مردم ، چه مى كنند. در اين ميان به پيامبر خدا رسيدم ، در حالى كه در ميان يارانش بود و هنوز، چيرگى و سرافرازى از آن مسلمانان بود. هنگامى كه مسلمانان شكست خوردند، به سمت پيامبر خدا رفتم و دست به كار پيكار شدم و با شمشير زدن يا با تير افكندن ، از پيامبر خدا، دفاع مى كردم تا زمانى كه آن زخم ها به من رسيد.(364)
    فصل ششم : عيادت بيماران
    6/1 - تشويق به عيادت
    254 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت ، سنت است .(365)
    255 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گرسنه را غذا بدهيد، به عيادت بيماران برويد و اسيران را آزاد كنيد.(366)
    256 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على !... (حتى اگر شده ) يك فرسخ برو و بيمارى را عيادت كن .(367)
    257 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيماران را عيادت كنيد و براى تشييع جنازه ، همراه شويد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد.(368)
    258 - تاريخ دمشق :
    - به نقل از ابن عمر -: پيامبر خدا، هنگامى كه نماز صبح را با مردم مى خواند، رو به آنان مى كرد و مى فرمود: ((آيا در ميان شما كسى بيمار شده است تا به عيادت او بروم ؟)).
    اگر مى گفتند: نه ، مى فرمود: ((آيا جنازه اى هست تا براى تشييع آن حاضر شوم ؟)).(369)
    259 - امام على (عليه السلام ):
    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، يهودى اى را به هنگام بيمارى اش ‍ عيادت كرد.(370)
    260 - امام على (عليه السلام ):
    در حكمت هاى منسوب به ايشان : - بيمار را عيادت كنند و تن درست را ديدار.(371)
    261 - امام على (عليه السلام ):
    عيادت بيمار، يكى از پسنديده ترين كارهاى نيك است .(372)(373)
    262 - امام صادق (عليه السلام ):
    بر شما باد پاك دامنى و تلاش در انجام دادن وظايف دينى ! در تشييع جنازه ، حاضر شويد و به عيادت بيماران برويد.(374)
    263 - حلية الاءولياء:
    - به نقل از وهب بن منبه -: موسى (عليه السلام ) گفت : پروردگارا! كدام بنده ات در پيشگاه تو محبوب تر است ؟
    فرمود: ((كسانى كه بيماران را عيادت مى كنند، به مادران داغدار، تسليت مى گويند و مردگان را تشييع مى كنند)).(375)
    6/2 - پاداش عيادت
    264 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت بيمار، پاداشى بزرگ تر از تشييع جنازه دارد.(376)
    265 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گام هايى كه عيادت كننده بيمار از خانه خود تا نزد او برمى دارد، در باغ هاى بهشت برداشته شود.(377)
    266 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس به عيادت بيمارى برود، (تا در راه است ،) پيوسته به درون رحمت ، گام مى گذارد و چون (نزد او) بنشيند، به تمامى در رحمت ، غوطه ور مى شود.(378).(379)
    267 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت كننده بيمار، در راه بهشت گام مى نهد(380).(381)
    268 - صحيح مسلم :
    - به نقل از ثوبان (وابسته پيامبر خدا) -: پيامبر خدا فرمود: ((هر كس به عيادت بيمارى برود، در "خرفه "(382) بهشت است )). پرسيدند: خرفه بهشت چيست ؟
    فرمود: ((چيدن ميوه هايش )).(383)
    269 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس بيمارى را عيادت كند، منادى اى از آسمان او را مى خواند: ((اى فلانى ! خوش باش ، و گام برداشتنت به پاداش بهشت ، گوارايت باد!)).(384)
    270 - مسند ابن حنبل :
    - به نقل از ابو فاخته ، از امام على (عليه السلام ) -: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: ((هيچ مسلمانى ، مسلمان ديگر را عيادت نكند، مگر اين كه از پگاه تا شامگاه ، هفتاد هزار فرشته بر او درود فرستند و خداوند، براى او "خريفى " در بهشت قرار مى دهد)).
    پرسيدم : اى امير مؤ منان ! مقصود از ((خريف )) چيست ؟
    فرمود: ((نهرى كه نخل را سيراب كند)).(385)
    271 - امام على (عليه السلام ):
    براى شستن تن ، بهشت را ضمانت مى كنم :... مردى كه به عيادت بيمارى روانه شود و بميرد، براى او بهشت است .(386)
    272 - امام باقر (عليه السلام ):
    در مناجات هاى موسى (عليه السلام ) با پروردگار خويش آمده است كه پرسيد، پروردگارا!پاداش عيادت بيمار به چه مرتبه اى رسيده است ؟
    خداوند (عزوجل ) فرمود: ((فرشته اى را با او مى گمارم كه تا رستاخيز، وى را در قبرش عيادت كند)).(387)
    273 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر مؤ منى كه مؤ منى ديگر را در هنگام بيمارى اش براى خداوند (عزوجل ) عيادت كند، خداوند، فرشته اى از فرشتگان عيادت كننده را با او مى گمارد كه در قبرش از وى عيادت نمايد و تا روز قيامت براى وى آمرزش ‍ بطلبد.(388)
    274 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر مؤ منى كه مؤ من بيمار ديگرى را در زمان بيمارى اش به هنگام صبح عيادت كند، هفتاد هزار فرشته ، او را همراهى كنند و چون (در نزد او) بنشيند، رحمت ، او را در ميان مى گيرد و فرشتگان براى او از خداوند (عزوجل ) آمرزش طلبند تا زمانى كه شامگاه فرا رسد؛ و اگر هم او را شامگاهان عيادت كند، او را پاداشى همانند باشد تا زمانى كه شب را به صبح برساند.(389)
    275 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس بيمارى از مسلمانان را عيادت كند، خداوند براى هميشه ، هفتاد هزار فرشته را با او مى گمارد كه به خانه او در آن تا روز قيامت تسبيح و تقديس خداوند و ((لا اله الا الله )) و ((الله اكبر)) مى گويند و نيمى از نماز آنان براى عيادت كننده بيمار است .(390)
    276 - الكافى :
    - به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((بايسته است بيمار شما، برادران خويش را از بيمارى خود، آگاه سازد تا آنان ، به عيادت وى بروند و هم او به سبب كار آنان ، پاداشى يابد و هم آنان ، در برابر آنچه براى او كرده اند، پاداش بگيرند)).
    در اين هنگام گفته شد: آرى . (مى فهميم كه ) آنان با رفتن به عيادت بيمار، پاداش مى گيرند؛ اما او چگونه به سبب كار آنان ، پاداش مى يابد؟
    فرمود: ((به اين سبب كه واسطه كسب حسنات از سوى آنان شده است ، به سبب آنان پاداش مى يابد و بدين واسطه ، براى او ده حسنه نوشته مى شود، ده مرتبه مقامش بالاتر برده مى شود و بدين وسيله ، ده گناه از او محو مى گردد)).(391)
    6/3 - آداب عيادت
    الف - عيادت ، پس از سه روز
    277 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بيمار عيادت نشود، مگر پس از سه روز.(392)
    ب - عيادت كسى كه به عيادتت نيامده است
    278 - امام على (عليه السلام ):
    به عيادت كسى كه به عيادتت نيامده برو، و به كسى كه به تو هديه اى نداده هديه بده .(393)
    ج - هديه دادن به بيمار
    279 - الكافى :
    - به نقل از يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام ) -: يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام ) بيمار شد و ما كه شمارى از وابستگان او بوديم ، روانه عيادت آن بيمار شديم . در ميانه راه ، امام صادق (عليه السلام ) با ما رويارو شد و پرسيد: ((آهنگ كجا داريد؟)).
    گفتيم : آهنگ فلان كس داريم تا از او عيادت كنيم .
    فرمود: ((بايستيد)).
    ما ايستاديم . پس فرمود: (( آيا سيب ، به ، يا قطعه اى عود به همراه داريد؟)).
    گفتيم : هيچ يك از اين چيزها را همراه نداريم .
    فرمود: ((آيا نمى دانيد كه بيمار از آنچه نزد وى مى برند، احساس آرامش ‍ مى كند؟)).(394)
    د - مهربانى با بيمار
    280 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون كسى از شما بر بيمارى وارد شود، با او دست بدهيد، دست خويش ‍ بر پيشانى وى نهد، احوالپرسى كند، آرزوى درازتر شدن عمر وى نمايد و از او بخواهد برايش دعا كند؛ چرا كه دعاى بيمار، به سان دعاى فرشتگان است .(395)
    281 - سنن الترمذى :
    - به نقل از ابوامامه -: پيامبر خدا فرمود: ((كامل شدن عيادت بيمار، به آن است كه هر يك از شما، دست خويش را بر پيشانى بيمار بگذارد)) يا فرمود: ((بر روى دست وى بگذارد و از حال او بپرسد)).(396)
    ه - دعا براى بيمار
    282 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون بر بيمار درآمديد، براى وى ، آرزوى عمر دراز كنيد؛ چه ، اين (دعا) چيزى (از اجل او) را دفع نمى كند، اما مايه خرسندى وى مى شود.(397)
    283 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در دعاى خود به هنگام عيادت يك بيمار -: خداوندا!او را بر دردش ‍ پاداش ده ، و او را تا پايان عمرش عافيت عطا كن .(398)
    284 - السنن الكبرى :
    - به نقل از ابن عباس -: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگامى كه به عيادت بيمارى مى رفت ، بالاى سر او مى نشست و سپس ، هفت بار مى گفت : ((از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش عظيم ، مسئلت دارم كه شفايت دهد)). پس اگر هنوز اجل آن شخص فرا نرسيده بود، از آن بيمارى شفا مى يافت .(399)
    285 - صحيح البخارى :
    - به نقل از عايشه -: پيامبر خدا، چون نزد بيمارى مى رفت يا بيمارى را نزد وى مى آوردند، مى گفت : ((درد را ببر، اى پروردگار مردمان ! شفا ده كه تو خود، شفا دهنده اى . شفايى جز شفاى تو نيست . شفايى (ده ) كه (چون بيايد) هيچ بيمارى اى بر جاى نگذارد)).(400)
    286 - صحيح مسلم :
    - به نقل از ابو سعيد خدرى -: جبرئيل ، نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و گفت : اى محمد! آيا بيمار شده اى ؟ فرمود: ((آرى )).
    گفت : به نام خدا، تو را از هر آنچه آزارت دهد، از شر هر كس و يا هر چشم حسود، به پناه خداوند در مى آورم . خداوند، شفايت دهد. به نام خدا، بر تو تعويذ مى نهم .(401)
    و - التماس دعا از بيمار
    287 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون بر بيمارى وارد شدى ، از او بخواه برايت دعا كند؛ چرا كه دعاى او، به سان دعاى فرشتگان است .(402)
    288 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس بيمارى را براى خدا عيادت كند، آن بيمار براى عيادت كننده ، از خداوند چيزى نخواهد مگر آن كه خداوند دعايش را استجابت كند.(403)
    همچنين ، ر. ك : ص 124 ح 280
    ز - نخوردن چيزى نزد بيمار
    289 - امام على (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه عيادت كننده نزد بيمار چيزى خورد، نهى فرمود، مبادا كه خداوند، پاداش او را از ميان ببرد.(404)
    ح - كم نشستن نزد بيمار
    290 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    پر پاداش ترين عيادت ، سبك ترين آن است .(405)
    291 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت به اندازه زمان يك بار فشردن پستان شتر، مناسب است .(406)
    292 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    پر پاداش ترين عيادت ، (عيادت همراه با) زود برخاستن از نزد بيمار است .(407)
    293 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بهترين عيادت ، سبك ترين آن است .(408)
    294 - امام صادق (عليه السلام ):
    در عيادت ، آن كس از شما بيشترين پاداش را مى برد كه كمتر از همه بنشيند.(409)
    295 - امام على (عليه السلام ):
    پر پاداش ترين عيادت كنندگان نزد خداوند (عزوجل )، كسى است كه چون برادر خويش را عيادت كند سبك بنشيند، مگر آن كه بيمار، خود نشستن نزد وى را دوست داشته باشد، آن را بخواهد و از وى خواستار آن شود.(410)
    ط - يك روز در ميان ، عيادت كردن
    296 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    يك روز در ميان ، عيادت كنيد.(411)
    297 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    يك روز در ميان و دو روز در ميان ، عيادت كنيد، مگر آن كه بيمار، شكست خورده بيمارى خويش (و حال او وخيم ) باشد.(412)
    298 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    يك روز در ميان ، عيادت كنيد و اگر بيمارى بيهوش شده باشد، تا زمان به هوش آمدنش .(413)
    299 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    يك روز در ميان ، عيادت كنيد و سه روز در ميان ، عيادت كنيد. بهترين عيادت ها، سبك ترين آنهاست ، مگر آن كه (حالش وخيم ) باشد، كه در اين صورت ، او را عيادت نكنند.(414)
    300 - امام صادق (عليه السلام ):
    در كمتر از سه روز، عيادتى نيست و آن گاه كه عيادت لازم شود، يك روز در ميان باشد. اگر هم بيمارى به درازا انجامد، بيمار به كسانش واگذارده مى شود.(415)
    301 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت بيمار در روز نخست ، واجب است و پس از آن ، دل بخواه .(416)
    6/4 - بيمارانى كه بر عيادت آنان تاءكيد شده است
    الف - مؤ من
    302 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    مؤ من بر مؤ من ، هفت حق دارد كه خداوند (عزوجل )، آنها را بر او واجب ساخته است :... و يكى آن كه او را در بيمارى اش عيادت كند.(417)
    303 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حق مسلمان بر مسلمان ، پنج چيز است : پاسخ دادن سلام ، عيادت بيمار و...(418)
    304 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند (عزوجل )، در روز قيامت ، بنده اى از بندگان خويش را نكوهش ‍ مى كند و مى گويد: ((بنده من ! چه چيز تو را از اين ، بازداشت كه چون بيمار شدم ، عيادتم كنى ؟)).
    بنده مى گويد: ((سبحان الله ! تو پروردگار بندگانى كه نه دردى بر تو عارض ‍ مى شود و نه بيمار مى شوى .
    خداوند مى گويد: ((برادر مؤ منت ، بيمار شد و او را عيادت نكردى . به عزت و جلالم سوگند، اگر او را عيادت كرده بودى ، مرا نزد او مى يافتى و پس از آن ، خود، عهده دار حاجت هايم مى شدم و آنها را برايت بر مى آوردم ؛ و اين همه از كرامت بنده مؤ من من است و من ، خداى بخشاينده مهربانم )).(419)
    305 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در گفتگو با خداوند (در حديث قدسى ) -: خداوند فرمود: ((اى آدمى زاده ! بيمار شدم و مرا عيادت نكردى . اى آدمى زاده ! تشنه شدم و سيرابم نساختى ؟)).
    گفتم : پروردگارا! آيا تو بيمار مى شوى ؟!






  8. #8
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    فرمود: ((بنده اى از بندگانم از همه آنها كه بر روى زمين اند، بيمار مى شود و او را عيادت نمى كنند. اگر كسى او را عيادت مى كرد، عيادتش براى من مى بود؛ و بنده ام در زمين تشنه مى شود و او را آبى نمى دهند. اگر كسى او را آبى مى رساند، آب دادن به او (همانند) آب به من بود)).(420)
    ب - بنى هاشم
    306 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عيادت بنى هاشم ، واجب است و زيارت آنان ، مستحب .(421)
    ج - خاندان
    307 - امام على (عليه السلام ):
    - در توصيه هاى ايشان به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) -: خاندانت را گرامى بدار، كه آنان ، بال و پرتواند كه با آنها پرواز مى كنى ... و به عيادت بيمارانشان برو.(422)
    د - بينوايان
    308 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - خطاب به ابوذر -: با بينوايان ، همنشين شو و چون بيمار شوند، عيادتشان كن .(423)
    309 - سنن النسائى :
    - به نقل از ابوامامه بن حنيف -: پيامبر خدا، بينوايان را عيادت مى كرد و از حال آنان مى پرسيد. (424)
    6/5 - بيمارانى كه نبايد عيادت شوند
    310 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سه طايفه عيادت نشوند: گرفتار دندان درد، گرفتار چشم درد، آن كه در بدن ، دملى دارد. (425)
    311 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    شرابخوار، چون بيمار شود او را عيادت نكنند.(426)
    6/6 - آنچه روياروى بيمار نبايد انجام داد
    312 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر كسى از شما، برادر خويش را گرفتار بلايى ببيند، خداوند (عزوجل ) را (بر سلامت خويش ) بستايد، و البته اين حمد گفتن را به گوش بيمار نرساند. (427)
    313 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گرفتار شدگان به بلا را كمتر تماشا كنيد و بر آنان ، وارد نشويد و چون با آنان برخورد كرديد، راه رفتن خويش را تندتر كنيد تا آنچه بدانان رسيده است ، به شما نيز نرسد.(428)
    314 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به جذاميان ، نگاه پيوسته ميفكنيد.(429)
    315 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به گرفتار شدگان بلا و جذاميان ، نگاه پيوسته ميفكنيد؛ چه ، اين كار، آنان را اندوهگين مى كند. (430)
    بخش سوم : مباحث مربوط به اندام ها و دستگاه هاى بدن
    فصل يكم : قلب و عروق
    1/1 - اشاره به حكمت نهفته در اين دستگاه
    316 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    در انسان ، پاره گوشتى است كه اگر سالم باشد، همه بدن به سلامت آن ، سالم است و اگر گرفتار بيمارى باشد، همه بدن به بيمارى آن ، بيمار است : قلب انسان . (431)
    317 - امام رضا (عليه السلام ):
    خداوند، بدن را به هيچ دردى گرفتار نساخته ، مگر اينكه براى آن ، دارويى هم قرار داده است كه بدان ، درمان شود. هر نوع درد نيز نوعى درمان و چاره دارد؛ چرا كه اين بدن ها بر سياق يك مملكت ، ساخته شده اند. پادشاه اين سرزمين ، قلب است . رگ هايى كه در بدن و مغز وجود دارد، كارگران اند. خانه آن پادشاه ، قلب انسان است . سرزمين آن پادشاه ، بدن انسان است ، و دستان ، پاها، چشمان ، لب ها، زبان و گوش ها نيز ياران اويند. (432)
    318 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به طبيب هندى -: قلب ،به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سر قلب ، باريك قرار داده شده است تا به لابه لاى ريه برود و با سردى آن ، خودش را خنك كند، مبادا مغز از گرماى آن بسوزد. (433)
    319 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! اكنون ، قلب را برايت وصف مى كنم : بدان كه در آن ، سوراخهايى است ، سوداده شده به سمت سوراخ ‌هايى كه در ريه است ، و همين هاست كه قلب را خنك مى كند، به گونه اى كه اگر اين سوراخ ‌ها با همديگر تفاوت مى يافتند و روبروى هم نبودند، خنكا به قلب نمى رسيد و انسان مى مرد. اكنون آن صاحب انديشه و تاءمل ، روا مى داند كه بگويد چنين پديده اى ، به اهمال پديد آمده است ، و در درون خويش ، گواهى نيابد كه او را از اين پندار، باز بدارد؟!(434)
    320 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    در آدمى زاده ، سيصد و شصت رگ است و از اين شمار، صد و هشتاد تا متحرك ، و صد و هشتاد تا ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرك ، ساكن مى بود، انسان باقى نبود و اگر هم آن رگ هاى ساكن ساكن ، تحرك مى يافت ، انسان از ميان مى رفت .(435)
    321 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا، در هر روز، سيصد و شصت بار، به شمار رگهاى بدن ، خداوند را سپاس مى گفت و مى فرمود: (( پروردگار جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس !)).(436)
    322 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا فرموده است : (( در بدن آدميزاد، سيصد و شصت رگ است : صد و هشتاد تاى آن متحرك ، و صد و هشتاد تاى ديگر، ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرك ، ساكن بودند، انسان نمى خفت ؛ و اگر آن رگ هاى ساكن ، متحرك بودند نيز انسان نمى خفت )). پيامبر خدا، هر روز صبح ، سيصد و شصت بار مى گفت : ((خداوند جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس !)) و شامگاهان نيز چنين مى گفت .(437)
    1/2 - آنچه براى سلامت قلب و تقويت آن ، مفيد است
    الف - سيب
    323 - امام صادق (عليه السلام ):
    اگر مردم مى دانستند در سيب چيست ، بيمارانشان را جز به آن درمان نمى كردند. بدانيد كه سيب ، بويژه ، سودمندترين چيز براى قلب و مايه شست و شوى آن است .(438)
    ب - سركه
    324 - امام على (عليه السلام ):
    سركه ، نيكو خورشتى است ؛ زرداب را مى شكند، صفرا را فرو مى نشاند و قلب را زنده مى كند.(439)
    325 - امام صادق (عليه السلام ):
    سركه ، قلب را روشن مى كند.(440)
    ج - انار
    326 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس ناشتا انار بخورد، (آن انار)، قلبش را چهل روز روشن مى كند.(441)
    ر. ك : خواص انار / ص 519 ح 1706 - 1708 و ص 521 ح 1715 و ح 1716.
    د - عدس
    327 - امام على (عليه السلام ):
    عدس ، دل را نازك مى كند و اشك را مى افزايد.(442)
    328 - الكافى :
    - به نقل از فرات بن احنف -: يكى از (پيامبران ) بنى اسرائيل ، از سنگ دلى و كمى اشك به درگاه خداوند (عزوجل ) ناليد. خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد كه : ((عدس بخور)). او نيز عدس خورد و از آن پس ، دلش نازك شد و اشكش جارى گشت .(443)
    همچنين ، ر. ك : ص 565 (عدس ).
    ه - به
    329 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به بخوريد، كه دل را جلا مى دهد.(444)
    330 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد خوردن به ؛ چرا كه دل را جلا مى دهد و سنگينى و تاريكى سينه را از ميان مى برد.(445)
    331 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به بخوريد، كه دل را استوارى و نشاط مى بخشد،قلب را شجاعت مى دهد و فرزند را نكو مى سازد.(446)
    332 - امام كاظم (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، به جعفر بن ابى طالب فرمود: ((اى جعفر! به بخور، كه قلب را قوت مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد)).(447)
    333 - امام على (عليه السلام ):
    به ، قوت قلب و حيات دل است و ترسو را شجاعت مى بخشد.(448)
    334 - امام على (عليه السلام ):
    خوردن به ، نيروى قلب ضعيف است ، معده را پاك مى سازد، دل را نشاط مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد.(449)
    ر. ك : ص 537 (خواص به ).
    و - گلابى
    335 - امام صادق (عليه السلام ):
    گلابى بخوريد، كه به اذن خداوند متعال ، دل را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.(450)
    ر. ك : ص 599 (گلابى ).
    ز - عسل
    336 - امام على (عليه السلام ):
    عسل ، شفاى هر بيمارى اى است و بيمارى اى هم در آن نيست ؛ بلغم را كم مى كند و دل را جلا مى دهد.(451)
    337 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    عسل ، چه خوب نوشيدنى اى است ! قلب را مراقبت مى كند و سردى سينه را از ميان مى برد(452).(453)
    ح - تلبينه (454)
    338 - امام صادق (عليه السلام ):
    تلبينه ، دل اندوهگين را جلا مى بخشد، چنان كه انگشتان ، عرق را از پيشانى مى زدايند.(455)
    ط - بوى خوش
    339 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بوى خوش ، قلب را استوارى مى بخشد و بر توان همبسترى مى افزايد.(456)
    1/3 - آنچه براى سلامتى رگ ها سودمند است
    الف - بادنجان
    340 - امام صادق (عليه السلام ):
    در هنگام خرما چينى ، فراوان بادنجان (/ بادمجان ) بخوريد؛ چرا كه شفاى هر درد است ، بر روشنى چهره مى افزايد، رگ ها را نرم مى كند و آب كمر (نيروى جنسى ) را افزون مى سازد.(457)
    ب - حوك
    341 - امام صادق (عليه السلام ):
    حوك (458) (/باذروج ) سبزى پيامبران است . بدان مه در آن ، هشت ويژگى است ؛ هضم كننده است ؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ غذا را دوست داشتنى مى سازد؛ درد و بيمارى را از درون بدن ، بيرون مى كشد (459)؛ و امان انسان را جذام است ؛ (و) چون در درون انسان جاى گيرد، همه بيمارى ها را فرو مى نشاند.(460)
    ج - انجير
    342 - امام على (عليه السلام ):
    خوردن انجير، رسوبات مجارى و رگ ها را نرم مى كند.(461)
    د - نيشكر
    343 - امام كاظم (عليه السلام ):
    نيشكر، گرفتگى هاى مجارى و رگ ها را باز مى كند و هيچ بيمارى و بدى اى در آن نيست .(462)
    ه - روزه
    344 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد روزه ؛ چرا كه طغيان رگ ها را فرو مى نشاند و سرمستى را مى برد(463).(464)
    و - شام خوردن
    345 - امام صادق (عليه السلام ):
    شام را وا مگذار، هر چند به سه لقمه نان و نمك باشد. هر كس يك شب شام را واگذارد، (465) يك رگ در بدن وى مى ميرد و اين رگ ، هرگز زنده نمى شود.(466)
    346 - امام رضا (عليه السلام ):
    در بدن ، رگى است كه آن را ((عشا (شام ))) گويند. ((اگر شخص ‍ شام خوردن را واگذارد، آن رگ تا صبح او را نفرين مى كند و مى گويد: ((خدا، تو را گرسنه بدارد، چنان كه مرا گرسنه بداشتى ، و تشنه بدارد، چنان كه تشنه ام نگاه داشتى )).(467) پس مبادا كسى از شما شام را واگذارد، هر چند به يك لقمه نان يا جرعه اى آب باشد.(468)
    ر. ك : ص 533 ح 1756.
    فصل دوم : مغز و اعصاب
    2/1 - اشاره به حكمت مغز و دستگاه عصبى
    347 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در پاسخ طبيبى فرومانده از پاسخ به اين پرسش امام كه : ((چرا كاسه سر، از چند استخوان و لايه تشكيل مى شود؟)) -: چون هر چيز درون تهى اگر يك پارچه باشد، شكستن ، زودتر به سراغش مى آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .(469)
    348 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: اگر جمجمه باز مى شد و مى توانستى مغز را ببينى ، مى ديدى كه به حجاب هايى (لايه هايى ) كه روى همديگر قرار گرفته اند، در ميان گرفته شده است تا هم آن را از عارضه ها مصون بدارد، و هم آن را استوار نگه دارد، تا بدان ، لرزش راه نيابد؛ و مى ديدى كه جمجمه ، به سان كله خودى بر آن قرار گرفته است تا آن را از اثر ضربت هاى سختى كه ممكن است به سر برسد، حفظ كند. سپس ، تاجى از مو بر روى جمجمه پوشانده شده و اين پوشش ، همانند پوستينى براى سر است كه آن را از شدت سرما و گرما، نگه مى دارد. پس چه كسى مغز را در چنين دژى جاى داده است ، مگر همو كه آن را آفريد و سرچشمه احساس ساخت و به واسطه منزلت والايى كه در بدن دارد، و نيز به واسطه مرتبه بلند و جايگاه برجسته اش آن را سزامند اين همه حفظ و مراقبت دانست ؟
    اى مفضل ! چه كسى قلب را درون سينه انسان قرار داد و زرهى كه پوشش ‍ استوار آن است ، بر آن قرار داد و آن را به دنده ها و گوشت و پى اى كه بر آن است ، مصونيت داد تا جراحت و آزارى بدان نرسد؟
    اى مفضل ! نيك بينديش كه چرا مغز كه جسمى رقيق است ، در لابه لاى استخوان ها حصار يافته است . آيا جز براى اين است كه از آن ، حفاظت كند و آن را مصون بدارد؟(470)
    2/2 - آنچه عقل را استحكام مى بخشد
    الف - باقلا
    349 - امام صادق (عليه السلام ):
    خوردن باقلا، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.(471)
    ب - روغن ماليدن
    350 - امام على (عليه السلام ):
    روغن ، پوست را نرم مى كند، و بر توان مغز مى افزايد، مجارى آب را در بدن مى گشايد، كثافت پوست را از ميان مى برد و رنگ را روشن مى كند.(472)
    351 - امام صادق (عليه السلام ):
    روغن بنفشه ، مغز را نيرو مى بخشد.(473)
    ج - حجامت
    352 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حجامت عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.(474)
    353 - امام على (عليه السلام ):
    حجامت ، بدن را صحت مى دهد و عقل را استحكام مى بخشد.(475)
    د - سركه
    354 - امام صادق (عليه السلام ):
    ما با سركه آغاز مى كنيم ، چنان كه شما با نمك آغاز مى كنيد؛ چرا كه سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.(476)
    ه - سركه شراب
    355 - امام صادق (عليه السلام ):
    سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند، جنبندگان شكم را مى كشد و عقل را استحكام مى بخشد.(477)
    و - سداب
    356 - امام كاظم (عليه السلام ):
    سداب (478)، عقل را افزون مى كند.(479)
    357 - الكافى :
    - به نقل از محمد بن عمرو بن ابراهيم ، از امام باقر (عليه السلام ) يا امام كاظم (عليه السلام ) -: (نزد او) از سداب نام برده شد. فرمود: ((بدانيد كه در آن ، منافعى است : افزون بر عقل و فراوان ساختن هوش ، هر چند كه آب كمر را بد بو مى كند)).(480)
    ز - چغندر
    358 - امام رضا (عليه السلام ):
    - درباره فوايد چغندر -: عقل را استحكام مى بخشد و خون را تصفيه مى كند.(481)
    ح - مسواك زدن
    359 - امام باقر (عليه السلام ):
    مسواك زدن ، بلغم را مى برد و عقل را افزون مى كند.(482)
    ط - خرفه
    360 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد خرفه ، كه زيركى دهد و اگر تنها يك چيز باشد كه عقل را افزون مى كند، همان است .(483)
    ى - كدو
    361 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را افزون سازد و مغز را بزرگ مى كند.(484)
    362 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را مى پالايد و مغز را مى افزايد.(485)
    363 - امام على (عليه السلام ):
    كدو بخوريد؛ چرا كه مغز را افزون مى كند.(486)
    ر. ك : ص 585 (كدو).
    ك - كرفس
    364 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كرفس ؛ چرا كه اگر بنا بود تنها يك چيز عقل را افزون كند، آن همين بود.(487)
    ل - كندر
    365 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به زنان آبستن خود، كندر بدهيد؛ چرا كه عقل كودك را افزون مى كند.(488)
    366 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند، ذهن را ذكاوت مى دهد، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد.(489)
    367 - امام رضا (عليه السلام ):
    فراوان كندر بخوريد، آن را در دهان نگه داريد و بجويد. براى من ، جويدن آن ، دوست داشتنى تر است ؛ بلغم معده را مى زدايد و آن را تميز مى كند، عقل را استحكام مى بخشد و غذا را مى گوارد.(490)
    ر. ك : ص 340 (غذاهايى كه براى جنين ، سودمند است ).
    م - گوشت
    368 - امام صادق (عليه السلام ):
    گوشت ، گوشت مى روياند و بر عقل مى افزايد؛ و هر كس آن را چند روز واگذارد، عقلش تباه شود.(491)
    2/3 - آنچه بر توان ذهن مى افزايد
    369 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس ناشتا به خوردن مويز مداومت كند، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود.(492)
    370 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به بخوريد؛ چرا كه ذهن را افزون مى كند.(493)
    371 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند و ذهن را ذكاوت مى دهد.(494)
    372 - امام صادق (عليه السلام ):
    انار را با پيه (495) آن بخوريد؛ چرا كه معده را مى پالايد و ذهن را افزون مى كند.(496)
    373 - الكافى :
    - به نقل از محمد بن على همدانى -: مردى در خراسان ، نزد امام رضا (عليه السلام ) بود. در اين هنگام ، نزد ايشان سفره اى گستردند كه در آن ، سركه و نمك بود. امام (عليه السلام ) با سركه آغاز كرد. آن مرد گفت : فدايت شوم ! به ما فرموده اى كه با نمك ، آغاز كنيم .
    فرمود: ((اين ، همانند آن (يعنى نمك ) است . سركه ، ذهن را استحكام مى بخشد و عقل را افزون مى كند)).(497)
    ر. ك : ح 376.
    2/4 - آنچه حافظه را تقويت مى كند
    الف - مويز
    374 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس ناشتا بر خوردن مويز مداومت كند، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود(498)
    ر. ك : ص 526 (خواص خوردن مويز در حالت ناشتا).
    ب - عسل
    375 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس حافظه مى خواهد، عسل بخورد.(499)
    376 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
    عالم امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: ((در عسل ، درمان هر دردى است . هر كس ناشتا يك قاشق عسل بخورد، اين عسل ، بلغم را پايان مى دهد، صفرا را فرو مى نشاند، مانع از تلخه سياه (سودا) مى شود و ذهن را صفا مى بخشد، و اگر كه همراه با كندر خورده شود، حافظه را نكو مى سازد)).(500)
    ج - كرفس
    377 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    كرفس ، انسدادها را مى گشايد، دل را طراوت مى دهد، حافظه مى آورد و ديوانگى ، جذام ، پيسى و ترس را دور مى كند.(501)
    378 - الدروس :
    - در بيان فوايد كرفس -: روايت شده كه كرفس ، حافظه مى آورد، دل را طراوت مى دهد و ديوانگى ، جذام و پيسى را دور مى كند.(502)
    د - حجامت
    379 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حجامت ، عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.(503)
    ه - ساير عوامل تقويت حافظه
    380 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سه چيز، حافظه را افزون مى كند و بلغم را از ميان مى برد: قرائت قرآن ، عسل و كندر.(504)
    381 - امام على (عليه السلام ):
    سه چيز، بلغم را از ميان مى برد و حافظه را افزون مى كند: مسواك زدن ، روزه گرفتن و قرائت قرآن .(505)
    ر. ك : ص 148 ح 388.
    2/5 - آنچه فراموشى مى آورد
    382 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در سفارش هاى ايشان به على (عليه السلام ) -: اى على ! هفت چيز است كه فراموشى مى آورد: خوردن سيب ترش ، خوردن گشنيز و پنير و پس مانده موش ، خواندن نوشته هاى روى قبر، راه رفتن ميان دو زن ، افكندن شپش ، حجامت در گودى پس سر، و ادرار كردن در آب راكد.(506)
    383 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    ده چيز، فراموشى مى آورد: خوردن پنير، خوردن پس مانده موش ، خوردن سيب ترش و گشنيز،(507) حجامت در گودى پس سر، راه رفتن ميان دو زن ، نگريستن به دار آويخته ، بيدار خوابى ، و خواندن سنگ قبرها.(508)
    384 - امام باقر (عليه السلام ):
    كوتاه كردن ناخن ، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى از آن پديد مى آيد.(509)
    385 - امام رضا (عليه السلام ):
    فراوان خوردن گوشت حيوان وحشى و گاو، خشكى عقل ، سرگشتگى فهم ، كندى ذهن و فراوانى فراموشى مى آورد.(510)
    386 - مكارم الاخلاق :
    در حديث است كه سيب ، فراموشى مى آورد؛ چرا كه در معده نوعى چسبندگى ايجاد مى كند.(511)
    387 - امام كاظم (عليه السلام ):
    خوردن سيب و گشنيز، فراموشى مى آورد.(512)
    2/6 - آنچه براى پيشگيرى از فراموشى ، سودمند است
    388 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    پنج چيز، فراموشى را از ميان مى برد و بر حافظه مى افزايد و بلغم را نيز مى برد: مسواك زدن ، روزه گرفتن ، قرائت قرآن ، (و خوردن ) عسل و كندر.(513)
    389 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند، ذهن را ذكاوت مى دهد، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد.(514)
    390 - كنز العمال :
    - به نقل از عبد الله بن جعفر -: مردى نزد على بن ابن ابى طالب (عليه السلام ) آمد و از فراموشى ، اظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((بر تو باد كندر، كه دل را شجاعت مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد)).(515)
    391 - امام صادق (عليه السلام ):
    سه چيز، فراموشى را از ميان مى برد و حافظه به بار مى آورد(516)
    392 - امام رضا (عليه السلام ):
    هر كس بخواهد فراموشى اش كم شود و داراى حافظه اى قوى شود، هر روز، سه قطعه زنجبيل به عسل در آميخته بخورد و در هر روز، با غذاى خويش ، چيزى كه با خردل (517) تهيه شده نيز ميل كند. هر كس هم بخواهد عقل وى افزون شود، هيچ روزى از خانه بيرون نرود، پس از آنكه ناشتا سه هليله سياه با شكر طبرزد بجود(518).(519)
    2/7 - آنچه اعصاب را استحكام مى بخشد
    الف - خوردن مويز
    393 - الاختصاص :
    - به نقل از ابو هند دارى -: طبق روى پوشيده اى به پيامبر خدا اهدا كردند. پوشش را از آن برداشت و سپس فرمود: ((به نام خدا بخوريد. مويز، چه نيكو خوراكى است ، كه اعصاب را استحكام مى بخشد!... (520)
    394 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد مويز، چرا كه تلخه را مى زدايد، بلغم را مى برد، پى را استحكام مى دهد، رنجيدگى و خستگى را از ميان بر مى دارد، خوى را خوش ‍ مى سازد، دل را پاك و پيراسته مى دارد واندوه را مى برد.(521)


  9. #9
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    ب - خوردن گوشت گوسفند همراه با شير
    395 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس به ضعفى در قلب يا بدن خويش گرفتار آمد، گوشت گوسفند همراه با شير بخورد؛ چرا كه اين خوراك ، هر درد و عارضه اى را از اندام وى بيرون مى برد، تن او را تقويت مى كند و لثه هاى او را نيز استحكام مى دهد.(522)
    2/8 - آنچه پى را نرم مى كند
    396 - امام رضا (عليه السلام ):
    فايده حمام كردن آن است كه به اعتدال مى انجامد، چرك را مى زدايد، پى و رگ ها را نرم مى سازد، اندام هاى بزرگ را تقويت مى كند، و مواد زايد و عفونت ها را نيز ذوب مى كند.(523)
    2/9 - آنچه براى سر درد سودمند است
    الف - شستن سر با خطمى
    397 - امام صادق (عليه السلام ):
    شستن سر با خطمى ، مايه ايمنى از سر درد است .(524)
    398 - امام كاظم (عليه السلام ):
    شستن سر با خطمى در روز جمعه ، از سنت است ، روزى را سرشار مى سازد، فقر را باز مى دارد، مو و پوست را نكو مى كند و مايه ايمنى از سر درد است .(525)
    ب - نوشيدن آب نيم گرم (ولرم )
    399 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا به هنگام افطار، با حلوايى آغاز مى كرد و بدان ، روزه مى گشود. اگر حلوا نمى يافت ، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما؛ و اگر نيز يافت نمى شد، با آب نيم گرم . آن گاه مى فرمود: ((اين ، معده و جگر را پاك مى كند... و سر درد را از ميان مى برد)).(526)
    ج - شستن پاها با آب سرد
    400 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    شستن پاها با آب سرد پس از بيرون آمدن از حمام ، مايه ايمنى از سر درد است .(527)
    د - ماليدن روغن بنفشه
    401 - امام صادق (عليه السلام ):
    چه خوب روغنى است روغن بنفشه ! درد را از سر و چشمان مى برد. آن را به خود بماليد.(528)
    402 - الكافى :
    به نقل از على بن اسباط، در حديثى كه سند آن را به معصوم رساند -، ماليدن روغن بنفشه به ابروها، سر درد را از ميان مى برد.(529)
    ه - حضاب كردن با حنا
    403 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حنا، خضاب اسلام است ؛ (ثواب ) عمل مؤ من را مى افزايد، سر درد را از ميان مى برد، چشم را تيزبين مى كند، قدرت آميزش را افزون مى سازد؛ و مهتر گياهان خوش بو در دنيا و آخرت است .(530)
    و - استعمال انفيه
    404 - امام على (عليه السلام ):
    شستشوى دهان و بينى ، سنت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سر درد است .(531)
    405 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا، چون سر درد مى كرد، به روغن كنجد، انفيه مى كرد.(532)
    406 - طب الائمه (عليهم السلام ):
    - به نقل از على بن يقطين -: به امام رضا (عليه السلام ) كه در سرم ، سردى شديدى حس مى كنم ، به گونه اى كه چون بادى به من مى خورد، چيزى نمى ماند كه از هوش بروم .
    امام در پاسخ برايم چنين نوشت : ((بر تو باد انفيه عنبر و زنبق ، پس از غذا خوردن ، تا به اذن خداوند - جل جلاله - عافيت يابى )).(533)
    ز - حجامت
    407 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حجامت در سر، درمانى براى ديوانگى ، جذام ، شب كورى ، پيسى و سر درد است .(534)
    408 - المعجم الكبير:
    - به نقل از سلمى خدمتگذار پيامبر خدا -: هر گاه كسى از ما از سر درد، اظهار ناراحتى مى كرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمود: ((برو حجامت كن ))؛ و چون كسى از ما پا درد داشت ، مى فرمود: ((برو آن را به حنا خضاب كن )).(535)
    همچنين بنگريد به : ص 218 ح 680
    ح - كاسنى
    409 - الكافى :
    - به نقل از محمد بن اسماعيل -: از امام رضا (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: ((كاسنى ، شفاى هزار درد است ؛ و دردى در درون آدميزاد نيست ، مگر اين كه كاسنى ، آن را به كلى از ميان ببرد)).
    روزى امام (عليه السلام ) براى يكى از خدمتكاران كه گرفتار تب و سر درد مى شد، كاسنى خواست و فرمود تا آن را آرد كنند، سپس آن را بر روى كاغذى قرار داد و روغن بنفشه بر رويش ريخت و اين مخلوط را بر پيشانى شخص گذاشت .
    آن گاه فرمود: ((بدانيد كه اين ، تب را مى برد، براى سر درد، سودمند است و آن را از ميان بر مى دارد)).(536)
    ر. ك : ص 217 ح 676 -
    ط - خوردن ماهى تازه
    410 - امام رضا (عليه السلام ):
    هر كس از درد شقيقه و شكم درد مى ترسد، نبايد در تابستان و زمستان ، خوردن ماهى تازه را به تاءخير افكند(537).(538)
    2/10 - آنچه ديوانگى فرزند را در پى مى آورد
    411 - امام رضا (عليه السلام ):
    آميزش پس از آميزش ، بى آنكه ميان آن غسلى صورت پذيرفته باشد، ديوانگى فرزند را در پى مى آورد.(539)
    412 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    براى مرد، مكروه است كه پس از احتلام ، با زن همبسترى كند، مگر اينكه از احتلام پيشين ، غسل كرده باشد؛ چه ، اگر چنين كند و فرزندش ديوانه زاده شود، جز خويش را نكوهش نكند.(540)
    413 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت همبسترى مكن ؛ چه ، (در اين صورت ) ديوانگى ، جذام و تباه مغزى به سوى وى و فرزندش خواهد شتافت .(541)
    2/11 - آنچه مانع ديوانگى مى شود
    الف - نمك
    414 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! غذا را با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چه ، هر كس غذاى خويش را با نمك آغاز كند و با نمك پايان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا كه جذام ، ديوانگى و پيسى از آن جمله است ، به دور باشد.(542)
    ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
    ب - بوييدن نرگس
    415 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    (گل ) نرگس را ببوييد، هر چند در روز يك بار، هر چند در هفته يك بار، هر چند در ماه يك بار، هر چند در سال يك بار، و هر چند در همه عمر، يك بار؛ چرا كه در قلب ، هسته اى از ديوانگى ، جذام و پيسى وجود دارد و بوييدن نرگس ، آن را دور مى كند.(543)
    ج - كوتاه كردن سبيل و ناخن در هر جمعه
    416 - امام صادق (عليه السلام ):
    در هر جمعه ، اندكى از سبيل و ناخن هاى خود را بگير؛ و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن را (كمى ) بساى ، ديوانگى ، جذام و پيسى به تو نمى رسد.(544)
    د - آبى كه از دهان كودك مى ريزد
    417 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در بيان نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان بخشيده است -: اما آن آبى كه از دهان كودكان مى ريزد، خود، موجب بيرون رفتن رطوبتى است كه اگر در بدن هايشان مى ماند، در آنان پديده هايى گران رخ مى داد. چنان كه مى بينيد برخى كسان رطوبت بر آنان غلبه يافته و آنان را به مرز پخمگى ، ديوانگى و آشفته عقلى و بيمارى هاى مختلف ديگرى چون : سست اندامى و كج دهانى و همانند آنها رانده است . از اين روى ، خداوند، آن رطوبتى را كه در خردسالى از دهان كودكان فرو مى ريزد، زمينه سلامت و تن درستى آنان در بزرگسالى قرار داده ، و بدين سان ، بر خلق خويش به آنچه از آگاهى نداشته اند، منت نهاده و بدانچه از شناختش فرو مانده اند، به ايشان لطف كرده است . آنان ، اگر نعمت هاى خداوند بر خويش را مى شناختند، اين شناخت ، ايشان را از فرو غلتيدن به نافرمانى او باز مى داشت . پس ، پاكا خدايى كه چه نعمت هاى گرانى داده و بر سزاواران و نا سزاواران ، ارزانى داشته است . او از آنچه بى عقيده گان مى پندارند، بسيار والاتر و فراتر است !(545)
    ر. ك : ص 258 (بهداشت پوست / گياه سنا).
    2/12 - آنچه سستى اندام مى آورد
    الف - خوردن خربزه در حالت ناشتا
    418 - امام رضا (عليه السلام ):
    خوردن خربزه ، ناشتا، سست اندامى - پناه بر خدا - بر جاى مى گذارد.(546)
    ب - غسل با آب سرد پس از خوردن ماهى
    419 - امام رضا (عليه السلام ):
    غسل كردن با آب سرد پس از خوردن ماهى ، سست اندامى در پى مى آورد.(547)
    همچنين ، ر. ك : ص 319 (آنچه پيش از آميزش ، بايسته است / انتخاب زمان مناسب ).
    2/13 - آنچه مانع سست اندامى مى شود
    الف - خوردن خرما پس از خوردن ماهى
    420 - الكافى :
    - به نقل از سعيد بن جناح ، از يكى از وابسته هاى امام صادق (عليه السلام ) -: (امام (عليه السلام )) چند خرمايى خواست و خورد. سپس فرمود: ((اشتهايى نداشتم ؛ اما ماهى خورده بودم )).
    سپس فرمود: ((هر كس در حالى بخوابد كه ماهى خورده و در پى آن ، چند خرما يا مقدارى عسل نخورده است ، تا صبح ، رگ سست اندامى بر او غلبه خواهد داشت )).(548)
    ب - سرفه
    421 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چهار چيز را خوشايند مداريد:(549)... و سرفه را؛ چرا كه فلج را ريشه كن مى كند.(550)
    ج - دعا
    422 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - خطاب به انس -: آيا نمى خواهى دعايى به تو بياموزم كه هر گاه نماز صبح گزاردى ، آن را سه بار بگويى تا خداوند، جذام ، پيسى ، سست اندامى و كورى را از تو دور كند؟ بگو ((خداوندا! از پيشگاه خويش ، مرا راه نماى ، از فضل خود، بر من فرو بار، از رحمت خويش ، نعمتى سر شارم ده ، و از بركات خود، بر من نازل فرماى )).(551)
    2/14 - آنچه از كژ دهانى ايمنى مى دهد
    423 - مكارم الخلاق :
    درباره پيامبر خدا، چنين روايت شده كه داروى هضم كننده (552) و آويشن و سياه دانه خواست . چون مواد سفيده دار(553) يا غذايى كه سنگين بود، مى خورد اين مواد را با هم آسياب كرده ، آرد آن را با نمك نيم كوفته همراه مى كرد و غذاى خويش را بدان آغاز مى كرد و مى فرمود: ((چون اين دارو را بخورم ، باكى از اين ندارم كه چه چيزى خورده باشم )).
    او مى فرمود: همين دارو معده را تقويت مى كند، بلغم را از ميان بر مى دارد و مايه ايمنى از كژى دهان است )).(554)
    ر. ك : ص 319 (آنچه پيش از آميزش ، بايسته است / انتخاب زمان مناسب ).
    2/15 - آنچه براى درمان وحشت ، سودمند است
    424 - طب الائمه (عليهم السلام ):
    - به نقل از محمد بن مسكان حلبى -: امام صادق (عليه السلام )، در پاسخ يكى از دوستدارانش كه گفته بود: اى پسر پيامبر خدا! من دخترى دارم كه دلم به حال او مى سوزد، و پيوسته نگران او هستم و او، شب و روز، در بسيارى از اوقات ، آشفته خاطر است . اگر مصلحت مى دانى ، براى او از خداوند، عافيت مسئلت فرما، براى آن دختر، دعا كرد و سپس فرمود: ((به او بگو رگزنى كند؛ چرا كه از اين كار، سود خواهد برد)).(555)
    فصل سوم : چشم
    3/1 - اشاره به حكمت نهفته در چشم
    425 - امام على (عليه السلام ):
    از (خلقت ) اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، به كمك قطعه استخوانى ، مى شنود و از سوراخى ، نفس ‍ مى كشد.(556)
    426 - امام صادق (عليه السلام ):
    - در مناظره با طبيب هندى -: پيشانى ، از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ؛ و در آن چين و چروك قرار داده شده است ، بدان كه سبب كه عرق فرو ريخته شده از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود، تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرهاى زمين ، آب ها را در خود، محبوس مى سازند.
    ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را بدان اندازه كه بسنده است ، به چشمان راه دهند. اى هندى ! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره مى شود، دست خويش را بر فراز چشمان مى گيرد تا نور، بدان اندازه كه بسنده است ، از زير آن به چشمان راه گشايد؟
    بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم ، به دو بخش مساوى قسمت كند.
    چشم همانند بادام است ، تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) از آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.(557)
    427 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! اكنون به اين حواسى كه خداوند از ميان همه آفريدگان ، آنها را به انسان اختصاص داده و بدين واسطه ، او را بر ديگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هايى كه فراز مناره است ، در سر انسان قرار گرفته تا قادر بر مطالعه اشيا باشد و در اندام هاى پايين تر (از قبيل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان نرسد و از پرداختن مستقيم به كار و حركت ، چيزهايى بدان ها برسد كه ناتوانش سازد، در آن ، اثر گذارد و از آن بكاهد. چشم ها در اندام هاى ميانى بدن (چون شكم و پشت ) نيز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چيزها و نگاهشان به سوى اشيا، دشوار باشد. بدين سان ، از آن رو كه جاى چشم ما هيچ كدام از اين اندام ها نبوده ، عالى ترين جاى حواس ، همان سر است كه خود، به صومعه حواس مى ماند.
    حواس نيز پنج چيز قرار داده شده كه پنج چيز را درك مى كند تا چيزى از اين محسوسات ، از كف نرود. چشم آفريده شده است تا رنگ ها را درك كند، هيچ سودى در آن ها متصور نبود.
    گوش آفريده شده تا صداها را درك كند. اگر صداها وجود داشتند و گوش ‍ نبود كه آنها را ادراك كند، ديگر هيچ نيازى به آنها نبود و هيچ مقصودى را بر آورده نمى ساختند. ديگر حواس نيز چنين اند.
    از سويى ديگر نيز همين حقيقت ، صادق است . اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند، چشم را هيچ خاصيتى نبود؛ يا اگر گوش ‍ وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هيچ جايگاهى نبود. پس ببين كه چگونه اين حواس و محسوس ها با همديگر اندازه و همسان شده اند و هر حسى را محسوسى است كه بر آن ، اثر مى گذارد و هر محسوسى را نيز حسى است كه آن را درك مى كند.
    با وجود اينها، چيزهايى همانند نور و هوا، واسطه ميان حواس و محسوس ها آفريده شده اند كه حواس ، جز به كمك آنها كامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى كه رنگ را بر چشم آشكار سازد، نبود، چشم نمى توانست رنگ را درك كند و اگر هوايى كه صدا را به گوش برساند، نبود، گوش نيز نمى توانست صدا را درك كند.
    پس آيا بر هر كس كه نگاهى درست بيفكند و فكر خويش را به كار گيرد، پوشيده مى ماند كه پديده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با يكديگر، و نيز فراهم شدن چيزهاى ديگر كه حواس ‍ به كمك آنها كامل مى شود و توصيف آنها را گفتم ، مى تواند از چيزى جز هدفدارى و اندازه گيرى از جانب خداى لطيف آگاه ، سر چشمه گرفته باشد؟
    اى مفضل ! در زندگى نابينايان و خللى كه در كارشان روى مى دهد، انديشه كن و ببين كه چگونه چنين كسى ، نه جاى گام هاى خويش را مى بيند، نه پيش روى خود را مى بيند، نه ميان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زيبا و زشت را از هم باز مى شناسد، نه اگر از سويى به او حمله برند، گودالى را كه پيش پايش هست ، مى بيند، نه اگر ضربه شمشيرى به سويش فرود آيد، دشمن و ضربت او را مى بيند، و نه به انجام دادن كارهايى چون : نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى يابد، تا آنجا كه اگر كار آيى ذهنى وى نبود، به پاره سنگى افتاده بر زمين مى مانست ...
    اى مفضل ! در پلك چشم ، تامل كن و بنگر كه چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آويخته گاه هاى ريسمان مى مانند و چه سان خداوند، چشم را در درون غار خويش نشانده و پرده موهايى (كه اطراف آن است )، بر آن افكنده است .(558)
    3/2 - عوامل برخى از بيمارى هاى چشم
    428 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    آن كه در مسئله ((قضا و قدر))(559) بنگرد، حكايت كسى را دارد كه به خورشيد، خيره مى شود. هر اندازه بيشتر بدان چشم بدوزد، بينايى وى ، بيشتر از ميان مى رود.(560)
    429 - امام رضا (عليه السلام ):
    خوردن ترنج در هنگام شب ، چشم را انحراف مى دهد و كژ چشمى مى آورد.(561)
    430 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! مبادا كسى در هنگام آميزش به شرمگاه همسر خويش بنگرد؛ بلكه بايد در هنگام آميزش ، چشم فرو هلد؛ چرا كه نگريستن به شرمگاه ، كورى فرزند را در پى مى آورد.(562)
    431 - امام على (عليه السلام ):
    مبادا كسى از شما به درون شرمگاه همسر خويش بنگرد؛ چه ، شايد چيزى ببيند كه ناخوشايندش آيد و شايد هم كورى بياورد.(563)
    432 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن ، كه اگر در اين هنگام برايتان فرزندى تقدير شود، كژ چشم خواهد بود، و شيطان نيز به كژ چشمى انسان ، شادمان مى گردد.(564)
    433 - امام رضا (عليه السلام ):
    در اوايل شب ، چه زمستان و چه پاييز، با زنان نزديكى مكن ؛ چرا كه معده و رگ ها (در اين هنگام )، پر است و اين كار، ناستوده است و از آن بيم ... ضعف بينايى و سست خردى مى رود.(565)
    ر. ك : ص 172 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / كوتاه كردن مو).
    3/3 - پيشگيرى از برخى بيمارى هاى چشم
    434 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چهار چيز را ناخوشايند مداريد:... چشم درد؛ چرا كه رگ هاى كورى را قطع مى كند(566).(567)
    435 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس در روز پنج شنبه و شنبه ، ناخن هاى خود را كوتاه كند و قدرى از سبيل خود را بگيرد، از دندان درد و درد چشم در امان باشد.(568)
    436 - امام باقر (عليه السلام ):
    هر كس به گرفتن ناخن در هر پنج شنبه مداومت ورزد، چشم درد نمى گيرد.(569)
    437 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
    عبدالله بن ابى يعفور به امام صادق (عليه السلام ) گفت : فدايت شوم ! گفته مى شود هيچ چيز به اندازه تعقيبات ميان طلوع سپيده و طلوع خورشيد، سبب نزول روزى نشده است .
    فرمود: ((آرى ؛ اما تو را بهتر از اين آگاه سازم : گرفتن سبيل و كوتاه كردن ناخن در روز جمعه . كوتاه كردن ناخن ها در روز پنج شنبه نيز چشم درد را دور مى كند)).(570)
    438 - امام صادق (عليه السلام ):
    كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه ، از جذام و پيسى و كورى ، ايمن مى دهد. اگر هم نيازى به كوتاه كردن نبود، آنها را بساى .(571)
    439 - الكافى :
    - به نقل از على بن اسباط، از خلف -: امام رضا (عليه السلام )، مرا در خراسان ديد، در حالى كه چشم درد داشتم .
    فرمود: ((آيا مى خواهى تو را به كارى رهنمون شوم كه اگر آن را انجام دهى ، چشمانت درد نكند؟)).
    گفتم : چرا.
    فرمود: ((در هر روز پنج شنبه ، قدرى از ناخن هايت بگير)).
    راوى گويد: من آن كار را انجام دادم و از آن پس تا امروز كه اين روايت را نقل مى كنم ، به چشم درد، مبتلا نشده ام .(572)
    440 - امام صادق (عليه السلام ):
    سرمه كشيدن در هنگام خواب ، مايه ايمنى از آب (چشم ) است .(573)
    441 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس با سرمه اثمد آميخته ناشده و با مشك بخوابد، براى هميشه ، تا زمانى كه بر اين حالت مى خوابد، از آب سياه در امان مى ماند.(574)
    442 - امام صادق (عليه السلام ):
    مرد، چون روزه بگيرد، چشمانش از جاى خويش مى رود(575) و چون با شيرينى روزه بگشايد، ديگر بار، چشمانش به جاى خويش باز مى گردد.(576)
    443 - مكارم الاخلاق :
    - به نقل از ابو بصير، از امام صادق (عليه السلام ) -: فراوانى عطسه شخص ‍ را از پنج چيز، ايمن مى سازد، نخستين آنها جذام است ؛ دوم ، بادهاى بد خيمى كه در سر و صورت جاى مى گيرد؛ سوم آنكه مايه ايمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى شود؛ چهارم آن كه از سختى حفره هاى بينى ، مصونيت مى دهد؛ و پنجم آن كه از بيرون آمدن مو از چشم ، ايمنى مى دهد.
    فرمود: ((اگر دوست داشتى كه عطسه ات كم شود، با روغن مرزنجوش ، انفيه كن )).
    پرسيدم : چه مقدار؟
    فرمود: ((به اندازه يك دانگ (577) ))
    راوى گويد: اين كار را پنج روز انجام دادم و (عارضه ام ) از ميان رفت .(578)
    3/4 - آنچه براى درمان بيمارى هاى چشم سودمند است
    444 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    قارچ ، از گياهان بهشتى است و آبش براى چشم درد، سودمند است .(579)
    445 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    قارچ ، از همان ((من ))، و ((من )) از بهشت است (580) و آبش ‍ نيز شفايى براى چشم است .(581)
    446 - مسند ابن حنبل :
    - به نقل از عثمان -: پيامبر خدا، در باره محرم اجازه داد (يا فرموده ) كه اگر چشم درد داشته باشد، مرهم گياه سبر بر چشم خويش بنهد.(582)
    447 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر محرم چشمش درد گرفت ، بر آن مرهم گياه سبر بنهد.(583)
    448 - طب الائمه (عليهم السلام ):
    - به نقل از ذريح -: مردى نزد امام باقر (عليه السلام ) از سفيدى اى در چشمش اظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((قدرى توتياى هندى : قدرى جوش ‍ كوره (ريم ) سيم و زر، و قدرى سنگ سرمه مخصوص بردار و سهمى هليه زرد و سهمى نيز نمك تركى (نمك بلور) (همراه آن ) و هر يك از آنها را جداگانه در آب باران ، خوب بساب و سپس ، همه را پس از سابيدن به هم درآميز و از آن سرمه ساز. اين (كار)، به اذن خداوند (عزوجل ) سفيدى عارض بر چشم را از ميان مى برد، گوشت چشم را تصفيه مى كند و از هر بيمارى اى مى پالايد)).(584)
    449 - الكافى :
    - به نقل از جميل بن صالح -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : دختر جوانى داريم كه ستاره را به سان كهكشان مى بيند.
    فرمود: ((خوب ! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مى بيند))(585).
    گفتم چشمش ضعيف شده است .
    فرمود: ((آن را به گياه سبر و تلخه (586) و كافور، به سهم هاى برابر، سرمه كن )).
    وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.(587)
    450 - الكافى :
    - به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى -: مردى كه چشم درد داشت ، بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد. امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((چرا از اين سه چيز: گياه سبر، كافور و تلخه ، غافلى ؟)).
    مرد، آن كار را انجام داد و چشم درد او از بين رفت .(588)
    451 - طب الائمه (عليهم السلام ):
    از عمر بن توبه ، از پدرش ، درباره امام صادق (عليه السلام ) نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدى اى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصل هايش اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) به او فرمود كه قدرى فلفل سفيد و قدرى دار فلفل ،(589) از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم نشادر بر دارد.

  10. #10
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض







    (سپس فرمود:) ((همه اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط، سه ميل سرمه كن و دمى آن را نگه دار كه به اذن خداوند (عزوجل )، سفيدى را ريشه كن مى كند، گوشت چشم را تميز مى كند و درد را تسكين مى دهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پى آن ، با سرمه سياه ، سرمه كن )).(590)
    452 - الكافى :
    - به نقل از ابن ابى عمير -: از سليم ، وابسته على بن يقطين ، نقل شده كه وى (احتمالا على بن يقطين )، از درد چشم در رنج بود. پس امام كاظم (عليه السلام )، خود و بى آن كه وى ، اطلاعى داده باشد يا پرسيده باشد، براى وى چنين نوشت : ((چه چيز تو را از سرمه ابو جعفر (امام باقر (عليه السلام )) باز مى دارد؟ يك سهم كافور رباحى ،(591) يك سهم سبر اصقطرى (592) كه با هم آرد و بر پارچه اى حرير، غربال مى شوند و به همان اندازه كه از سنگ سرمه ، بر چشم كنند، از اين مخلوط نيز چشم را ماهى يك بار، سرمه كند تا هر دردى را كه در سر هست ، فرود آورد و از بدن ، بيرون برد)).
    وى (ابن يقطين ) به اين مخلوط سرمه مى كرد و از آن پس تا زنده بود، چشم درد نداشت .(593)
    453 - امام صادق (عليه السلام ):
    بنفشه ، چه نيكو روغنى است ! درد را از سر و از چشمان مى برد. آن را به خود بماليد.(594)
    همچنين ، ر. ك : ص 217 ح 676 و ص ح 681 و ص (عناب ).
    3/5 - آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند
    3/5 - 1 - به
    454 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به بخوريد و به همديگر هديه دهيد؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد و دوستى را در دل مى روياند.(595)
    455 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خوردن به ، تيرگى چشم را از ميان مى برد.(596)
    3/5 - 2 - خرما
    456 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    - درباره خواص خرماى برنى -: اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد كه در اين خرمايتان نه ويژگى است :(597)... و بر شنوايى و بينايى تان مى افزايد.(598)
    3/5 - 3 - پياز
    457 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اگر به آبادى اى وبا زده در آمديد و از وباى (599) آن ترسيديد، بر شما باد پياز آن ؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد...(600).(601)
    3/5 - 4 - كندر
    458 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد كندر؛ چرا كه گرمازدگى را از قلب مى زدايد... و ديده را جلا مى دهد و فراموشى را از ميان مى برد.(602)
    3/5 - 5 - گوشت
    459 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    گوشت ، شنوايى و بينايى را افزون مى كند.(603)
    460 - امام باقر (عليه السلام ):
    خوردن گوشت ، شنوايى ، بينايى و قدرت را افزون مى كند.(604)
    ر. ك : ص 608 ح 1984 و 1987،
    ر. ك : ص 609 ح 1991.
    3/5 - 6 - مرزنگوش
    461 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چه نيكو گياهى است مرزنگوش ! در زير پايه هاى عرش مى رويد و آبش ‍ شفاى چشم است .(605)
    3/5 - 7 - آب زمزم
    462 - الدعوات :
    از ابن عباس چنين نقل شده است : خداوند، پيش از روز قيامت ، همه آب هاى شيرين را مى خشكاند، مگر زمزم ، كه آبش تب و سر درد را از ميان مى برد و نگريستن در آن ، چشم را جلا مى دهد.(606)
    3/5 - 8 - سرمه كشيدن با سنگ سرمه ((اثمد))
    463 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سرمه كشيدن چشمان ، ديده را جلا مى دهد.(607)
    464 - امام حسين (عليه السلام ):
    پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود: ((فرزندم ! به پشت بخواب تا شكمت كوچك شود، آب را به مكيدن بنوش تا خوردنت بر تو گوارا آيد، به شمار دفعات فرد، سرمه بكش تا چشمانت روشن شود و يك روز در ميان ، روغن بزن تا به سنت پيامبر خويش ، عمل كرده باشى )).(608)
    465 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سه چيز، قدرت بينايى را افزون مى كند: سرمه كشيدن به اثمد، نگريستن به سبزى ، و نگاه كردن به چهره زيبا.(609)
    466 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر تو باد سرمه ؛ چرا كه موى را بر مى روياند و چشم را تقويت مى كند.(610)
    467 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد سرمه با اثمد؛ چرا كه مايه روييدن مو، از ميان رفتن آلودگى و صفا يافتن ديده است .(611)
    468 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    اثمد، بهترين چيزى است كه با آن سرمه مى كنيد؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد و مو بر مى روياند.(612)
    469 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به سرمه اثمد خوش بو شده با مشك ، سرمه بكشيد، كه ديده را جلا مى دهد و مو بر مى روياند.(613)
    470 - امام باقر (عليه السلام ):
    سرمه كشيدن به اثمد، بوى خوش را مى سازد و مژه گاه ها را استحكام مى بخشد.(614)
    471 - امام صادق (عليه السلام ):
    عربى باده نشين كه او را ((قليب )) مى گفتند و آبريزش چشم داشت ، نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد. به او فرمود: ((اى قليب ! مى بينم چشمانت آبريزش دارد. بر تو باد سرمه اثمد، كه روشنايى چشم است )).(615)
    472 - امام صادق (عليه السلام ):
    سرمه اثمد، چشم را جلا مى دهد، موى بر مى روياند و اشك ريزش را مى برد.(616)
    473 - امام صادق (عليه السلام ):
    سرمه مو بر مى روياند، اشك ريزش را مى خشكاند، آب دهان را گوارا مى سازد و ديده را جلا مى دهد.(617)
    474 - امام صادق (عليه السلام ):
    سرمه ، مو بر مى روياند، ديده را تيزى مى بخشد، و انسان را بر طولانى ساختن سجده ، يارى مى رساند.(618)
    475 - سنن الترمذى :
    - به نقل از ابن عباس -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سرمه دانى داشت كه با آن ، در هنگام خفتن ، هر چشم را سه بار سرمه مى كشيد.(619)
    476 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر گاه كسى از شما سرمه كشيد، به شمار دفعات فرد، سرمه بكشد.(620)
    همچنين ، ر. ك : ص 165 (آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى چشم ، سودمند است ).
    همچنين ر. ك : ص 211 (آنچه دهان را خوش بو مى كند / سرمه كشيدن ).
    3/5 - 9 - مسواك زدن
    477 - امام صادق (عليه السلام ):
    بر شما باد مسواك زدن ؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد.(621)
    478 - امام صادق (عليه السلام ):
    مسواك زدن ، اشك ريزش را مى برد و ديده را جلا مى دهد.(622)
    همچنين ، ر. ك : ص 204 ح 618 و ص 205 ح 621 و 622.
    3/5 - 10 - شستن دست ها، پيش و پس از غذا خوردن
    479 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    شستن دست پيش از غذا خوردن ، فقر را مى زدايد، و پس از غذا خوردن ، غم و اندوه را مى برد و چشم را سلامت مى بخشد.(623)
    480 - امام على (عليه السلام ):
    شستن دست ها پيش و پس از غذا... ديده را جلا مى دهد.(624)
    3/5 - 11 - كوتاه كردن موها
    481 - امام كاظم (عليه السلام ):
    موى سر اگر بلند شود، ديده به ضعف مى گرايد و فروغ نورش مى رود؛ اما كوتاه كردن مو، ديده را جلا مى دهد و بر فروغ نور آن مى افزايد.(625)
    ر. ك : ص 281 ح 907.
    3/5 - 12 - خضاب بستن به حنا
    482 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    به حنا خضاب ببنديد؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد، مو بر مى روياند، بو را خوش مى سازد و همسر مرد را آرامش ‍ مى بخشد.(626)
    483 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خرج كردن يك درهم براى خضاب ، بهتر از انفاق يك درهم در راه خداست . اين كار، چهار فايده دارد: بو را از گوش ها دور مى كند، پرده (تاريكى ) را از برابر ديده كنار مى زند و آن را جلا مى دهد...(627)
    484 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حنا، خضاب اسلام است ؛ بر (ثواب ) عمل مومن مى افزايد، سر درد را از ميان مى برد، چشم را تيز بين مى كند، قدرت آميزش را افزون مى سازد و مهتر گياهان خوش بو در دنيا و آخرت است .(628)
    3/5 - 13 - پوشيدن كفش
    485 - امام صادق (عليه السلام ):
    كفش ، مايه سلامت ديده است .(629)
    486 - امام صادق (عليه السلام ):
    به پا كردن كفش ، قدرت بينايى را افزون مى كند.(630)
    ر. ك : ص 333 (آنچه از توان جنسى مى كاهد / كفش مشكى ).
    3/5 - 14 - حجامت
    487 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    حجامت در سر، شفاى از هفت چيز است ، آن گاه كه بر شخص ، عارض ‍ شود: ديوانگى ، جذام ، پيسى ، چرت آلودگى ، دندان درد، سر درد و تيرگى اى كه شخص در چشم احساس مى كند.(631)
    488 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چه نيكو درمانى است حجامت ! خون را مى برد، ديده را جلا مى دهد و پشت را سبك مى كند.(632)
    489 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چه نيكو عادتى است حجامت ! ديده را جلا مى دهد و درد را مى برد.(633)
    3/5 - 15 - نگريستن به قرآن
    490 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس پيوسته به قرآن بنگرد، تا زنده است ، از بهره بينايى برخوردار مى شود.(634)
    491 - امام صادق (عليه السلام ):
    هر كس قرآن را از رو بخواند، از بهره بينايى برخوردار است و از گناه پدر و مادرش كاسته مى شود، هر چند كافر باشند.(635)
    492 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر كس قرآن را با نگريستن در آن بخواند، از بهره بينايى برخوردار مى شود.(636)
    3/5 - 16 - نگريستن به زنان زيباروى و سبزه
    494 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    نگريستن به صورت زنان زيباروى و به سبزه ، بينايى را افزون مى كند.(637)
    494 - امام كاظم (عليه السلام ):
    سه چيز ديده را جلا مى دهد: نگريستن به سبزه ، نگريستن به آب جارى و نگريستن به روى نيكو.(638)
    495 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: در رنگ آسمان و درستى تدبيرى كه در آن است ، بينديش . اين رنگ ، سازگارترين رنگ با چشم و تقويت كننده ترين رنگ براى آن است ، تا جايى كه يكى از سفارش هاى طبيبان به كسانى كه عارضه اى بدانان رسيده و به بينايى آنان ضرر رسانده ، اين است كه پيوسته به رنگ سبز و سبزى كه مايل به سياه است ، بنگرند. طبيبان چيره دست ، براى كسانى كه چشمشان خسته است نيز اين نسخه را تجويز كرده اند كه : ((در ظرف سبزى كه پر آب است ، بنگريد)).(639)
    3/5 - 17 - نماز شب
    496 - امام صادق (عليه السلام ):
    نماز شب ، روى را نيكو مى سازد، اندوه و غم را مى برد و ديده را جلا مى دهد.(640)
    3/5 - 18 - آيه الكرسى
    497 - امام على (عليه السلام ):
    اگر كسى از شما چشمانش ناراحت بود، آيه الكرسى بخواند و در دل ، نيت شفا كند. به خواست خداوند، بهبود خواهد يافت .(641)
    همچنين ، ر. ك : ص 533 ح 1756.
    3/6 - فايده هاى گريه براى كودكان
    498 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! از سودى كه در گريه براى كودكان هست ، آگاه شو و بدان كه در مغز كودكان ، رطوبتى است كه اگر بماند، براى آنان ، رخدادهايى سخت و بيمارى هايى (اعم از نابينايى و جز آن ) پديد مى آورد. از اين رو گريه ، آن رطوبت را از سر آنان روان مى سازد و اين خود، تندرستى و سلامت چشم را برايشان در پى مى آورد. اكنون ، آيا اين احتمال وجود ندارد كه كودك ، از گريه خود سود ببرد و پدر و مادرش ، اين را ندانند و در تلاش پيگير باشند كه او را ساكت كنند و خواسته هاى وى را بر آورند تا گريه نكند، در حالى كه نمى دانند گريه ، برايش كارآمدتر و خوش فرجام تر است ؟(642)
    فصل چهارم : گوش
    4/1 - اشاره به حكمت نهفته در آن
    499 - امام على (عليه السلام ):
    از (آفرينش ) اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، با قطعه استخوانى مى شنود، (و) از سوراخى نفس ‍ مى كشد.(643)
    500 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل عمر -: اى مفضل ! بينديش ... كه چرا درون گوش ، به سان يك زندان پيچ در پيچ است ؟ مگر جز براى آن است كه صدا در آن ، پياپى روان شود و سر انجام ، به شنوايى برسد، و نيز براى آن كه شتاب باد را در هم شكند و به گوش ، صدمه نرساند.(644)
    4/2 - حكمت موجود در مايع گوش
    501 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند - تبارك و تعالى -... تلخى را در دو گوش ، مانعى براى حفاظت مغز، قرار داد. هيچ جنبنده اى نيست كه در آن بيفتد، مگر اين كه راه خروج را مى جويد؛ اما اگر اين نبود، آن جنبنده به مغز مى رسيد.(645)
    502 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند - تبارك و تعالى -... گوش ها را تلخ قرار داد؛ و اگر اين نبود، جنبندگان بر آن هجوم مى بردند و مغز وى را مى خوردند.(646)
    503 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند، از سر منت ، بر آدمى زاده در گوش وى ، تلخى قرار داده ؛ و اگر اين نبود، جنبندگان ، بدان در مى آمدند و مغز وى را مى خوردند.(647)
    504 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند (عزوجل )، گوش ها را تلخ قرار داد تا هر چه بدان ها در مى آيد، بميرد؛ و اگر اين نبود، حشرات (خزنده ) آدمى زاده را مى كشتند.(648)
    4/3 - پيشگيرى از برخى بيمارى هاى گوش
    505 - امام رضا (عليه السلام ):
    هر كس مى خواهد گوش هايش درد نگيرد، به هنگام خواب در آنها پنبه بگذارد.(649)
    4/4 - آنچه براى برخى بيمارى هاى گوش ، سودمند است
    506 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    سداب براى درد گوش ، مفيد است .(650)
    507 - طب الائمه (عليهم السلام ):
    - به نقل از ابراهيم بن محمد -: يكى از اولياء، نزد يكى از ائمه (عليه السلام ) از درد گوش و خروج چرك و خون از آن ، اظهار ناراحتى كرد.
    امام (عليه السلام ) فرمود: ((قدرى پنير كاملا كهنه بردار، آن را خوب نرم كن و بساب . سپس با شير زن درآميز. آنگاه بر آتش ملايم ، گرم كن و سپس ، قطره هايى از آن را در گوشى كه از آن خون مى آيد، بريز. به خواست خداوند (عزوجل ) بهبود خواهد يافت )).(651)
    508 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خرج كردن يك درهم براى خضاب ، بهتر از انفاق يك درهم در راه خداست . اين كار، چهارده خواصيت دارد:... باد را از گوش ها دور مى كند.(652)
    فصل پنجم : دستگاه تنفس
    5/1 - اشاره به حكمت نهفته در بينى
    509 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند - تبارك و تعالى - سردى را در سوراخ ‌هاى بينى قرار داد تا هيچ چيز را در سر وا مگذارد، مگر اين كه آن را بيرون بكشد.(653)
    510 - امام على (عليه السلام ):
    از اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، با تكه استخوانى مى شنود، (و) از سوراخى نفس ‍ مى كشد.(654)
    511 - امام صادق (عليه السلام ):
    سوراخ بينى ، در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى (عفونت )هايى كه از مغز فرو مى آيد، از آن پايين بيايد و بوها از آن بالا برود و به مشام برسد، در حالى كه اگر اين سوراخ در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آمد و نه بويى را حس مى كرد.(655)
    512 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند - تبارك و تعالى - در سوراخ ‌هاى بينى ، آب (مخاط) قرار داد تا به كمك آن ، نفس ، بالا و پايين برود و شخص ، بوى خوش را از بد باز شناسد.(656)
    513 - امام صادق (عليه السلام ):
    خداوند (عزوجل )، بينى را سرد و مخاطى قرار داد تا هيچ دردى را در سر، فرو مگذارد، مگر اين كه بيرونش آورد؛ و اگر اين نبود، مغز سنگين ، مى شد و كرم مى افتاد.(657)
    5/2 - اشاره به حكمت نهفته در حنجره
    514 - امام صادق (عليه السلام ):
    - خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در صدا و كلام و فراهم بودن ابزارهاى آن در انسان ، فراوان انديشه كن . حنجره ، همانند لوله اى براى بيرون آمدن صداست و زبان ، لب ها و دندان ها، براى شكل گرفتن حروف و آواها. مگر نمى بينى هر كس دندان هايش بيفتد، نمى تواند ((سين )) را درست ادا كند و هر كس داراى لب نباشد، نمى تواند ((فاء)) را درست بگويد و هر كس زبانش سنگين باشد نمى تواند ((راء)) را به فصاحت ادا كند؟
    همانند چيز به اين پديده ، يك سر سرناى بزرگ است . حنجره به نى آن مى ماند. ريه ، همانند آن انبانى است كه دميدن را انجام مى دهد تا هوا به نى درآيد، اندام هايى هم كه بر ريه فشار وارد مى آورند تا صدا (از حنجره ) بيرون آيد، همانند آن انگشت هايى است كه انبان را مى فشرد تا هوا در نى درآيد و لب ها و دندان هايى هم كه صدا را به حروف و آواها بدل كنند، به انگشت هايى مى مانند كه در دهانه نى حركت مى كنند تا از ناى نى ، آهنگ بسازند. البته هر چند در دلالت و تعريف ، مخرج صدا را به اين سرنا تشبيه كنند، اما در حقيقت ، اين سرناست كه بايد به مخرج صدا تشبيه شود.
    اكنون تو از آوايى كه براى ساخت كلام و ايجاد حروف در اندام ها هست ، آگاه ساختم ؛ اما در اين اندام ها، افزون بر آنچه ياد آور شدم ، منافعى ديگر نيز هست :
    حنجره ، جايى است كه اين نسيم ، از آن به سوى ريه راه مى گشايد تا با تنفس ‍ دائمى - كه اگر اندكى متوقف شود، انسان مى ميرد - قلب را باد بزند و خنكش گرداند.
    با زبان ، مزه ها احساس مى شود و انسان ، مى تواند آنها را از هم باز شناسد و هر يك را به تنهايى تشخيص دهد: شيرين را از تلخ ، ترش را از ملس ، شور را از گوارا، و خوش مزه را از بد مزه ؛ افزون بر اين كه همين اندام ، بر فرو بردن آسان خوردنى ها و نوشيدنى ها يارى مى رساند.
    دندان ها، غذا را مى جوند تا نرم شود و گوارش آن ، آسان گردد. دندان ها با وجود اين ، تكيه گاهى براى لب هايند كه از درون دهان ، آنها را نگه مى دارد و تقويت مى كند. گواه آن كه مى بينى كسى كه دندان هايش ريخته ، لب هايش ‍ نيز افتاده و حركت آنها نابه سامان است . با لب ها نوشيدنى مكيده مى شود تا آنچه از نوشيدنى ها به درون مى رسد، به اندازه و سنجيده باشد؛ نه يك باره به درون فرو ريزد و شخص از آن گلوگير گردد يا درون را بيازارد. دو لب ، افزون بر اين ، به دو لنگه در هماهنگ مى مانند كه بر روى دهان ، بسته مى شوند و انسان ، هر گاه بخواهد، آنها را باز مى كند و هر گاه بخواهد، مى بندد.
    در آنچه از اين حقايق وصف كرديم ، اين نكته روشن مى شود كه هر يك از اين اندام ها، به گونه اى ويژه عمل مى كنند و هر يك ، منافعى چند دارند، آن سان كه يك ابزار، به چند كار مى آيد؛ همانند تيشه كه هم در نجارى از آن استفاده شود، هم در كندن و هم در ديگر كارها... .
    اى مفضل ! چه كسى در حلق ، دو روزن قرار داده است : يكى براى خروج صدا - و اين همان حلقوم (ناى ) است كه به ريه مى پيوندد - و ديگرى براى گذر غذا - و اين ، مرى است كه به معده مى پيوندد و غذا را بدان مى رساند -؛ و (چه كسى ) بر حلقوم سرپوشى قرار داده است (زبان كوچك )، تا نگذارد غذا به ريه برسد و (شخص را) بكشد؟
    چه كسى ريه را خنك كننده سستى ناپذير و بى توقف قلب ، قرار داده است تا نگذارد حرارت در قلب ، جاى گيرد و به نابودى بينجامد؟(658)
    5/3 - اشاره به حكمت نهفته در شش ها
    515 - امام صادق (عليه السلام ):
    - به طبيب هندى -: قلب به شكل ميوه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است . يك سر قلب ، باريك قرار داده شده است تا لابه لاى ريه برود و با سردى آن خنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد. ريه ، دو پاره قرار داده شده است تا قلب ، در لابه لاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و با حركت آن ، خنك شود.(659)
    516 - امام صادق (عليه السلام ):
    عقل از قلب است ، اندوه از جگر، نفس از ريه .(660)
    5/4 - جلوگيرى از بعضى بيمارى هاى بينى و حنجره
    517 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    چون كسى از شما وضو مى گيرد، آب را به بينى خويش ببرد و بيرون افكند.(661)
    518 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    هر گاه كسى از شما از خواب برخيزد، وضو بسازد و سه بار آب در بينى بچرخاند و بيرون بريزد؛ چرا كه شيطان در بن بينى (662) جاى مى گيرد.(663)
    519 - امام على (عليه السلام ):
    شستشوى دهان و بينى ، سنت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سر درد است .(664)
    520 - امام رضا (عليه السلام ):
    هر كس مى خواهد گوش هايش و نيز زبان كوچكش فرو نيفتد، هيچ گاه شيرينى نخورد، مگر اين كه پس از آن ، سركه غرغره كند.(665)
    5/5 - آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى بينى و حنجره ، مفيد است
    521 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    خداوند (عزوجل ) به موسى بن عمران ، وحى فرستاد كه : ((غذا را با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چرا كه در نمك ، درمان هفتاد درد است كه كمترين آنها ديوانگى ، جذام ، پيسى ، گلو درد، دندان درد و شكم درد باشد)).(666)
    522 - المستدرك :
    - به نقل از جابر -: زنى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! اين كودك ، گلو درد دارد.
    فرمود: ((حلق هاى فرزندان خويش را مسوزانيد. بر شما باد قسط(667) هندى و بر داع (668). با آنها برايش انفيه كنيد)).(669)
    523 - المستدرك :
    - به نقل از جابر -: زنى با فرزندش نزد عايشه بود و از سوراخ ‌هاى بينى آن كودك ، خون مى آمد. در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در آمد. پرسيد: ((اين را چه شده است ؟)).
    گفت : گلو درد دارد.
    فرمود: ((واى بر شما! كودكان خويش را مكشيد. هر مادرى كه فرزندش به گلو درد گرفتار شود، قدرى بستك هندى بردارد و در آب بسايد و سپس به كودك انفيه كند)).
    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، سپس عايشه را به اين كار، امر فرمود. او اين كار را با كودك انجام داد و وى ، بهبود يافت .(670)
    524 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    بر شما باد مرزنگوش ! آن را ببوييد، كه براى ناتوانان از بويايى ، خوب است .(671)
    525 - امام صادق (عليه السلام ):
    براى گلودرد، چيزى همانند شورباى شير نيافته ايم .(672)
    ر. ك : ص 559 و 560 ح 1841 و 1842.
    5/6 - فوايد زكام
    526 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
    زكام ، سربازى از سربازان خداوند (عزوجل ) است كه خداى عزوجل ، آن را به سركوب درد بر مى انگيزد و درد را از ميان مى برد.(673)
    527 - امام صادق (عليه السلام ):
    پيامبر خدا، زكام را درمان نمى كرد و مى فرمود: ((هيچ كس نيست كه رگى از جذام در او نباشد؛ و چون زكام به شخص برسد، اين رگ را در هم مى كوبد)).(674)
    ر. ك : ص 260 (تاثير زكام و عطسه در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى ).
    ص 267 (تاثير زكام در پيشگيرى از جذام ).


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/