اقدام براي اصلاح تا آخرين نفس
ما امر به معروف مي كنيم ولي يكبار كه گفتيم گوش نداد مي گوئيم ول كن بابا به من چه، مثلاً يكبار مي گوئيم داداش سيگار نكش ديگر بعد رهايش مي كنيم بلند شو نمازت را بخوان نمي خواند مي گوئيم ول كن خسته شديم ما با يكي دو بار خسته مي شويم ببينيد برادرها و شما پدر تا كي بچه اش را مي برد دكتر؟ آنقدر مي بريم دكتر تا بچه خوب شود هيچ پدر و مادري نمي گويد من يك قرص به او دادم خوب نشد بگذار بميرد شما اگر يك جايي گير كني يك بار داد نمي زني اينقدر داد مي زني تا يك راه نجاتي پيدا كني قندي را كه مي خواهند بشكنند اگر يكبار قندشكن را زدند قند نشكست نمي گويند قند را توي كوچه بيندازيم اگر ميوه درختي را ديدي كه نرسيده شاخه اش را نمي شكني آنقدر صبر مي كنيم تا برسد آنقدر قند را مي زنيم تا قند بشكند آنقدر تبر مي زنيم تا چوب بشكند آنقدر به دكتر مراجعه مي كنيم تا مريض خوب بشود اگر بيماري داري و نسخه اي دست طرف بود دو تا داروخانه بسته بود برنمي گردي بگويي من رفتم هفت هشت تا داروخانه بسته بود شما بهتر است كه ديگر بميري حتي از شهرستانها هم باشد تاكسي تلفني كرايه مي كني خودت را به آب و آتش مي زني از شهر ديگر از بيمارستان ديگر پزشكي ديگر... اينطور نيست كه بگويي آقا من گفتم گوش نداد تا آخرين نفس... كربلا همه چيزهايش آخرين بود آخرين نفس، حالا شما آموزشهاي نظامي هم ديده ايد يك چيزي برايتان بگويم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)