رمانی جذاب و پر از حادثه ی مسافر مهتاب - فرمت جاوا


سعید و وحید هردو وارد کافی شاپ شدند.یک نفر از پشت میزش بلند شد و برایشان دست تکان داد، به طرفش رفتند و گفت : سلام دوقلوهای کوچک و بزرگ.سلام پسر تو باز اینجا ولویی........پوریا: من منتظر خانمم اگه بیاد ببینه دارم بدون اون می خورم کله امو میکنه.سعید بلند شد گفت: خاک بر سر زن ذلیلت کنم.پوریا گفت:اینا همه اش عشقه جانم.....
هم اکنون می توانید این کتاب الکترونیکی را از پرشین موب دریافت کنید .



ebook
 نمایش محتوای مخفی