نام كتاب : مشكاة الانوار فى غرر الاخبار
مؤلف : ابوالفضل على بن حسن بن فضل طبرسى
مترجمان : عبداللّه محمّدى - مهدى هوشمند
پيشگفتار
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصلاة على خاتم الا نبياء أ فضل المرسلين محمّد و آله الطاهرين و السّلام على أ صحابه المنتجبين .
دومين سند دين پس از قرآن مجيد حديث است ، اين سند معتبر بالاترين سهم را در اين زمينه در معرفى و يادگيرى معارف اسلامى داشته ، و ميراثى ماندگار از جانب معصومان عليهم السّلام به پيروان و شيفتگان و تشنگان اين معارف عاليه مى باشد.
حفظ و حراست از اين ميراث ماندگار در حال حاضر- كه زمان غيبت حجت حق و صاحب اصلى آن است - به عهده عالمان و محدثان و ناشران حديث است ، كه اين مهم را به روشهاى متفاوت و گوناگونى از قبيل تصحيح كتب حديث ، ترجمه و شرح و تعليق بر احاديث و چاپ و نشر آن به گونه اى قابل توجه انجام مى دهند.
در حقيقت نتيجه اين حفظ و حراست است كه پاسخگوى بسيارى از پرسشها و نكات مبهم و نامفهوم در ذهن اصناف انسانها خصوصا نسل جوان مى باشد، كه مى توانند با مطالعه و دقت در تأ ليفات حديثى پاسخ مجهولاتشان را بدست آورده و از نورانيت كلام معصومين عليهم السّلام نيز بهره مند گردند.
در زمينه اهميّت اين گوهر گرانبها علماء و اهل فن نظرات گويايى دارند، مثلا، مرحوم كلينى - رحمة اللّه عليه - حديث با علم دين برابر است ، زيرا بدون توجه نمودن به احاديث شناخت معارف اسلامى ممكن نيست ، و شناخت دين بدون شناخت حديث غير ممكن خواهد بود.
اين مهم ، از يك طرف در طول تاريخ باعث شده كه در مقابل حركتى ضد ارزش و ضد دين پديدار گردد، و با تمام وجود سعى در محو و از بين رفتن اين ارزش دينى كند، و ما واقفيم كه حفظ و نگارش حديث در قرون اوليه به سختى انجام مى شده ، و حتى در طول تاريخ نيز انديشه دسالين همواره در پى وارد آوردن خدشه به پيكره اين ميراث بوده است .
با توجه به مطالب فوق مى توان به مطلب ديگرى نيز پى برد، و آن عبارت از نورانيّتى است كه اين احاديث در دل و روح انسان بوجود مى آورد، در زيارت جامعه مى خوانيم كه (كلامكم نور و امركم رشد)، كلام معصوم عليهم السّلام نور است ، و باعث نورانيت در دلهاى مشتاقان و حاملانش مى شود، زيرا سخن معصوم سخن خداست ، شاهد بر اين مدعا سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه مى فرمايد: ((من در بين شما دو گوهر گرانبها را به امانت گذاردم ، كتاب و سنت ، تا زمانى كه در پناه اين دو باشيد طعم گمراهى را نخواهيد چشيد)).
پرواضح است كه مراد از سنّت كلمات معصومين عليهم السّلام است ، همانانى كه حجت خدا بر زمينند، فرمانشان فرمان خداست ، و به همين دليل است كه در قرآن مجيد صريحا اشاره به وجوب اطاعتشان آمده ، همان جا كه مى فرمايد: از خدا و رسولش و اولو الامر اطاعت كنيد، زيرا كه نافرمانيشان موجب اضلال و بدبختى و پريشانى است .
و بدين جهت براى اجراى كامل احكام خداوند، وعده ظهور حضرت حجّت (عج ) را به مسلمين داد تا دين خدا را نصرت و يارى نمايد، و حقايقى را كه بر ما پنهان است آشكار نمايد، و هنگامى كه آن منجى قيام كند اين عرصه خاكى به نور الهى منوّر گردد.
با اين وجود، در عصر غيبت وظيفه حفظ و حراست از اين ميراث پربها وظيفه اى بس دشوار و پرمخاطره است ، كه اين امر خطير و سنگين بر دوش تمامى كسانى كه پى به اهميّت مطلب برده اند، و توفيق پردازش به آن را دارند سنگينى مى كند.
اينجانب نيز در اين راستا سعى نمودم با همه تقصيرها و كاستى هايى كه دارم ، و بديهى است كه هيچ انسانى خالى از خطا و اشتباه نيست ، گام در اين مسير نورانى نهم ، و خوشه اى از اين خرمن پرفيض برچينم .
به همين جهت به سفارش بعض از بزرگان به احياى اين كتاب شريف ((مشكاة الا نوار في غرر الا خبار)) همت گماشتم ، و با پشتوانه و كمك گرفتن از مدد الهى و مراجعه به مصادر اسلامى اين كتاب به زيور تحقيق و طبع مزيّن گرديد.
بنا بر اين ، اگر به راه راست و مستقيم رفتم به فضل و كرم حق بود، و اگر اشتباهى رخ داد از خداوند اجر كوششگران را آرزو دارم ، وَ ما تَوْفِيقِي إِلاّ بِاللّهِ.
مختصرى از احوالات مؤ لّف
بزرگان تاريخ و زندگى نگاران در احوال مرحوم شيخ اجلّ مؤ لّف بزرگوار ((مشكاة الانوار)) زياد نوشته اند، صاحب رياض مى نويسد:
شيخ ثقة الا سلام أ بو الفضل على بن الشيخ رضى الدين أ بي النصر الحسن بن الشيخ أ بى على فضل بن حسن بن فضل طبرسى ، فاضل عالم فقيه محدّث جليل صاحب ((مشكاة الا نوار)) از سيد جلال الدين أ بي على بن حمزه موسوى و غيرش نقل حديث مى نمود آنچنان كه از ((مشكاة الا نوار)) برمى آيد.
و آن بزرگوار داراى تأ ليفاتى است ، از جمله آن كتاب ((كنوز النجاح )) در دعا و نيايش است كه از ابن طاوس در كتاب ((المجتني من الدعاء المجتبى )) از اين كتاب نقل كرده است ، و همچنان شيخ اجل كفعمى نيز در كتاب ((المصباح )) از اين كتاب نقل مى نمايد .
و اين شيخ محترم فرزند شيخ أ بي على طبرسى صاحب تفسير جليل ((مجمع البيان )) مى باشد. و كتاب ((مشكاة الا نوار)) جهت تكميل كتاب پدرش ابو نصر حسن بن فضل ((مكارم الا خلاق )) نگاشته شد.
بنا بر اين نسب مؤ لف چنين است :
أ بو الفضل علي بن رضي الدين أ بي نصر حسن بن امين الدين أ بي علي الفضل بن الحسن الفضل الطبرسي است كه به غلط كتاب را نسبت به ابو علي فضل بن حسن طبرسى داده شد.
و بنا بر اين توضيح ، نام مؤ لف ((مشكاة الا نوار)) مشخص گرديد، گرچه بر استاد اسناد در ((بحار الانوار)) مخفى مانده .
سپس مؤ لف كتاب ((رياض العلماء)) در شناساندن مؤ لف در ادامه فرموده : شيخ نعمت اللّه خاتون عاملى در كتاب شريف ((الرسالة المعمولة لمعنى العدالة )) بعضى از فتاواى شيخ أ بو الفضل طبرسى را نقل نموده ، و نيز امير سيد حسين مجتهد در پايان كتاب ((دفع المناواة عن التفضيل و المساواة )) از كتب ثقة الا سلام أ بو الفضل طبرسى بعضى از فوائد را نقل نموده كه ظاهرا مراد هر دو بزرگوار همين شيخ مؤ لف جليل القدر باشد.
و لذا مى شود گفت كه : اين عالم بزرگوار تأ ليفات ديگرى نيز داشته است .
بعضى اشكال كرده اند كه : لقب ثقة الا سلام از آن جدّ مؤ لف صاحب ((مجمع البيان )) است ليكن موضوع بسيار آسان است ، زيرا ممكن است كه اشتراك در لقب داشته باشند علاوه بر اين مى دانيم كه لقب جدّ او ((امين الدين )) مى باشد.
سپس مؤ لف كتاب ((رياض العلماء)) فرموده :
استاد سندشناس در اوّل كتاب ((بحار الا نوار)) و كتاب ((مشكاة الا نوار)) فرمود:
اين كتاب از آن فرزند شيخ أ بو على طبرسى صاحب مجمع البيان است كه در تكميل كتاب پدرش ((مكارم الا خلاق )) نوشته شده است ، سپس فرمود: كتاب ((مشكاة الا نوار)) كتابى است ظريف كه اخبار نايابى را در خود جاى داده است .
آنگاه مؤ لف كتاب رياض العلماء فرموده :
شخص مؤ لّف در اوّل كتاب ((مشكاة الا نوار)) پس از حكايت تأ ليف پدرش در مورد كتاب ((مكارم الا خلاق ))، و كتاب جامع كه تمامش نكرد، چنين فرمود: سپس گروهى از مؤمنين مشتاق از من تقاضا كردند كه در اعمال خير كتابى را تدوين نمايم ، و من هم با استعانت از خداوند متعال قربة إ لى اللّه عزّ و جلّ بتأ ليف اين كتاب همّت گماشتم ، و نوشتم آنچه بدان دست يافتم و مرتّب و بخش بخش قرار دادم .
و در آخر هر بابى اوراق اضافه نهادم كه چنانچه حديث جديدى بدست آمد در آن اوراق بگنجانم ، و اين كتاب را به ((مشكاة الا نوار في غرر الا خبار)) نامگذارى نمودم .
برخى از سيره نگاران چنين گويند:
فرزند طبرسى أ بو الفضل علي بن رضي الدين أ بي النصر الحسن بن الفضل بن الحسن الطبرسي در بيشتر كتب تراجم به بزرگوارى و تعظيم و ثناء و تكريم فراوان ياد شده .
و نيز صاحب كتاب ((رياض العلماء)) فرموده :
ثقة الا سلام عالم فاضل فقيه محدّث جليل صاحب ((كتاب مشكاة الا نوار)) از سيد سعيد جلال الدين ابو على بن حمزه موسوى و غير او نقل حديث نموده .
و همچنان محدث نورى در ((خاتمه مستدرك )) بدين منوال او را ستوده .
و در ترجمه پدر بزرگوار او گذشت كه : او و پدر بزرگوارش و فرزندش أ بو الفضل على بن الحسن صاحب ((مشكاة الا نوار)) از برجسته گان علماء و مشاهير فضلا بودند.
و ناگفته نماند كه كتاب ((مشكاة الا نوار)) او يك بار در سال هجرى قمرى در نجف اشرف در مطبعه حيدريّه به زيور چاپ آراسته گرديد، در اوّل آن چاپ چنين آمده است :
و بعد، همانا مولا و پدرم الشيخ الا مام الا جلّ السعيد، رضى الدين أ مين الا سلام و المسلمين حجّة الخلق أ با نصر الحسن بن الفضل بن الحسن الطبرسى نوّر اللّه حفرته و حشره مع مواليه الطاهرين هنگامى كه كتاب ((مكارم الا خلاق )) را تأ ليف كرد و همگان آن را پسنديدند، شروع بتأ ليف كتاب ديگرى كه جامع ديگر حالات ، و روشهاى نيكو باشد، نمود. كه در اين زمينه روايات زيادى را از بين كتب مشاهير رضى اللّه عنهم اجمعين برگزيد، منتهى با فرا رسيدن مرگ او نتوانست كتاب را به اتمام رساند.
خداوند بحق محمّد و آل او صلّى اللّه عليهم أ جمعين او را در بهشت برين جاى دهد. و آرزوهاى او را از فضل خود برآورد.
سپس جمعى از مؤمنين مشتاق در اعمال خير، به دنبال كار والد مرحوم از من تقاضا نمودند كه اين كتاب را تأ ليف نمايم ، با تقرب به خداوند منّان آنچه در نظرم باقى مانده بود به نوشتن اين كتاب مبادرت ورزيدم .
علّامه مجلسى رحمه اللّه در كتاب ((بحار الا نوار)) فرمود: از اين عبارات دانسته مى شود كه ((مشكاة الا نوار)) جهت تكميل كتاب ((مكارم الا خلاق )) نوشته شده است .
علّامه تهرانى در ((الذريعه )) فرموده : ((مشكاة الا نوار في غرر الا خبار)) از تأ ليفات شيخ أ بو الفضل على بن شيخ رضى الدين ابو نصر حسن بن ابو على مفسّر ملقب به ((امين الاسلام )) فضل بن حسن بن فضل طبرسى است ، و اين كتاب همانى است كه ((بحار الا نوار)) از او نقل مى كند و آن كتابى است ظريف شامل اخبار غريبه .
در ادامه فرموده : نسخه اى از آن نزد ميرزا محمّد على اردوبادى در نجف اشرف موجود مى باشد.
و آنچه از خطبه كتاب برمى آيد آن است كه : آن كتاب را جهت تكميل ((مكارم الا خلاق )) نوشته است .
آنچنان كه خود مى گويد: هنگامى كه پدرم كتاب ((مكارم الا خلاق )) را جمع آورى نمود و همگان آن را پسنديدند، شروع به تصنيف كتاب ديگرى نمود كه جامع ساير محاسن احوال باشد. و اخبار زيادى را در اين زمينه جمع آورى نمود- تا آنجا كه فرمود- مرگ او فرا رسيد و ادامه كار متوقّف گشت ، سپس جماعتى از مؤمنين مشتاق اهل خير از من تقاضاى ادامه تأ ليف اين كتاب را نمودند، و من هم آنچه در ذهنم حاضر بود جمع آورى نمودم و به ترتيب و تبويب آن همت گماشتم ، و نام آن را ((مشكاة الا نوار في غرر الا خبار)) نهادم .
و در اوّل آن فهرست بابهاى دهگانه و بخشهاى او را به تفصيل آورده است و تاريخ كتابت آن نسخه سال مى باشد و اوّل آن : الحمد للّه أ هل الحمد و وليّه و منتهى الحمد و غايته ، نحمده على ما هدانا.
بابها و بحثهاى آن چنين است :
- ايمان و اسلام در پانزده فصل .
- نشانه هاى شيعه در نه فصل .
- كارهاى نيك در شانزده فصل .
- آداب معاشرت با مردم در دوازده فصل .
- مكارم اخلاق در پنج فصل .
- عيبهاى نفس و كوشش در رهائى از آن در هشت فصل .
- مصيبت و گرفتاريها و ثواب بر آنها، و ياد مرگ در ده فصل .
- نهى از خصلتهاى ناپسند در ده فصل .
- پندها - احاديث متفرقه .
ناگفته نماند كه بيشترين آن احاديث را از كتاب ((المحاسن )) برقى نقل مى كند كه در آن اخبار زيادى موجود است كه در ((المحاسن )) فعلى وجود ندارد، و همين دليل بر آن است كه ((المحاسن )) كنونى ناقص است ، و نسخه كامل آن در دسترس مؤ لّف بوده .
و همچنان مؤ لّف از كتاب ((روضة الواعظين )) و ((عيون الا خبار)) و ((مجمع البيان )) جدش شيخ طبرسى و غير آن نقل حديث مى نمايد.
روش تحقيق :
روش كار در اين كتاب نخست بر اساس مطبوع آن و ثانيا: بر دو نسخه
مخطوط به انجام رسيد:
- نسخه شماره كتابخانه مجلس شوراى اسلامى
- نسخه شماره كتابخانه وزيرى يزد و ثالثا: با كاوش در كتب احاديث كه در دسترس بود همانند كافى ، محاسن برقى توحيد شيخ صدوق و ... و همچنان به كتابهائى كه مؤ لّف به آنها در طى كتاب ((مشكاة الا نوار)) استناد نموده مراجعه نمودم و با مقابله دو نسخه مخطوط با مطبوع اصحّ را در متن قرار دادم ، و نص احاديث را با كتب معتبر تطبيق نمودم و در پاورقى به فرقهاى آن اشاره شد.
و براى اطمينان بيشتر تمام احاديث را با برنامه هاى كامپيوترى مطابقت دادم ، چنانچه حديثى مصدر و مأ خذش بدست نيامد در پاورقى به آن اشاره شد.
همچنان اگر متن حديث به محاسن برقى و يا ديگر كتب ، استناد داده شد و در آن يافت نشد، حتى الا مكان از كتابهاى ديگر همانند كافى و تهذيب و ... مراجعه و استخراج شد.
ضمنا آيات و كلمات غريبه همانند نصوص روايات ضبط گرديد، و براى هر يك از آنها شماره خاصى در فهرست قرار داده شد تا پويندگان و خوانندگان به آسانى به آن دست يابند. و نيز براى منابع و م آخذ با ذكر نام ناشر و سال نشر و طبع فهرستى جداگانه تنظيم گرديد.
در پايان نخست از خداوند منان سپاسگزارم كه به من چنين توفيقى عنايت فرمود.
و ضمنا از دوستانى كه به من در اين كار كمك و راهنمائى كردند، تقدير و تشكر مى نمايم .
مهدى هوشمند
مقدمه مترجمان
سپاس خداى را كه توفيق را رفيق ما نمود كه اين اثر گرانبها كتاب مستطاب ((مشكاة الا نوار)) را- كه واقعا از افق نورانى مكتب اهل بيت عليهم السّلام كسب انوار نمود- ترجمه نماييم ، و ما به حمد اللّه در اين راستا از هيچ سعى و كوششى دريغ ننموديم ، نخست به ترجمه هايى كه پيشينيان زحمت آن را متحمّل شدند- كه خداى كوششان را بپذيرد- مراجعه نموديم و از آنها بهره ها جستيم .
سپس گوياترين واژه هاى لغات را تا حدّ امكان برگزيده ايم و از دقّت و وسواسى - كه لازمه تحقيق و ترجمه است - فروگذارى نكرديم ، و احيانا بنا به تقاضاى نياز به كتب لغات و شروح احاديث مراجعه نموديم ، و با جدّ و جهد تمام از لغات سهل و آسان و رسا استفاده نموديم ، تا خوانندگان عزيز به بهترين و آسانترين راه ممكن ، به معانى احاديث واقف گردند.
و براى دريافت بهينه از ترجمه در مقابل هر صفحه متن احاديث را با رعايت تقابل كلمات أ حاديث و شماره هاى آن ، بدون آنكه ترجمه آن به صفحه بعد منتقل شود قرار داده ايم ، و اين تقابل حائز اهميّت فراوان مى باشد، از جمله :
- زبان دانان عربى و فارسى يكسان از آن بهره خواهند جست .
- تطابق لغات براى هر دو به آسانى ميسّر خواهد بود.
- استفاده بهينه براى كسانى كه به هر دو لغت آشنايى كامل دارند.
اميد است خداوند منّان و اولياء پاكش اين عمل ناچيز را از ما به شايستگى قبول نمايند، و موجب افزايش توفيق و بركت در نخستين گام به سوى ترجمه ديگر آثار اهل بيت عليهم السّلام بشود، آمين ربّ العالمين .
عبد اللّه محمّدى مهدى هوشمند
1/7/78
الباب الاول في الايمان و الاسلام و ما يتعلق بهما خمسة عشر فصلا
( باب اوّل : در ايمان و اسلام و آنچه به آن بستگى دارد و در آن پانزده فصل است)
الفصل الاول في التوحيد
(فصل اول : در توحيد)
مِنْ كِتَابِ الْمَحَاسِنِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى فَإِذَا انْتَهَى الْكَلَامُ إِلَى اللَّهِ فَأَمْسِكُوا
امام صادق عليه السّلام فرمود كه : خداوند مى فرمايد: (همانا فرجام و پايان هر چيزى به سوى پروردگارت است ) پس هر گاه سخن (به ذات ) خداوند ختم شد خوددارى نماييد.
مِنْ كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُويْبَارِيِّ فِي سَفَرِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا جَزَاءُ مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالتَّوْحِيدِ إِلَّا الْجَنَّةَ
امام رضا عليه السّلام در سفر مرو از حضرت على عليه السّلام نقل فرمود كه : پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
جزاى كسى كه خداوند بعنوان پاداش ، نعمت توحيد را به او عطا فرموده بجز بهشت نخواهد بود.
عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ خَرَجْتُ لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ يَمْشِي وَحْدَهُ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنْسَانٌ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ يَكْرَهُ أَنْ يَمْشِيَ مَعَهُ أَحَدٌ- قَالَ فَجَعَلْتُ أَمْشِي فِي ظِلِّ الْقَمَرِ فَالْتَفَتَ فَرَآنِي قَالَ مَنْ هَذَا قُلْتُ أَبُو ذَرٍّ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ تَعَالَ قَالَ فَمَشَيْتُ مَعَهُ سَاعَةً- فَقَالَ إِنَّ الْمُكْثِرِينَ هُمُ الْأَقَلُّونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْراً فَنَفَحَ مِنْهُ بِيَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ وَرَاءَهُ وَ عَمِلَ فِيهِ خَيْراً قَالَ فَمَشَيْتُ مَعَهُ سَاعَةً فَقَالَ اجْلِسْ هَاهُنَا فَأَجْلَسَنِي فِي قَاعٍ حَوْلَهُ حِجَارَةٌ وَ قَالَ لِي اجْلِسْ حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ قَالَ فَانْطَلَقَ فِي الْحَرَّةِ حَتَّى لَمْ أَرَهُ وَ تَوَارَى عَنِّي فَأَطَالَ اللَّبْثَ ثُمَّ إِنِّي سَمِعْتُهُ ص وَ هُوَ مُقْبِلٌ يَقُولُ وَ إِنْ زَنَى وَ إِنْ سَرَقَ قَالَ فَلَمَّا جَاءَ لَمْ أَصْبِرْ حَتَّى قُلْتُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ- مَنْ تُكَلِّمُ فِي جَانِبِ الْحَرَّةِ فَإِنِّي سَمِعْتُ أَحَداً يَرُدُّ عَلَيْكَ شَيْئاً قَالَ ذَلِكَ جَبْرَئِيلُ عَرَضَ لِي فِي جَانِبِ الْحَرَّةِ وَ قَالَ بَشِّرْ أُمَّتَكَ أَنَّهُ مَنْ مَاتَ وَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ قَالَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ إِنْ زَنَى وَ إِنْ سَرَقَ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ وَ إِنْ زَنَى وَ إِنْ سَرَقَ قَالَ نَعَمْ وَ إِنْ شَرِبَ الْخَمْرَ
ابو ذر مى گويد: شبى از منزل بيرون آمدم ، ناگهان ديدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به تنهايى راه مى روند و هيچ كس با او همراه نيست ، گمان كردم كه دوست ندارند كسى با ايشان همراه باشد، لذا آهسته در زير سايه ماه ، پشت سرش شروع به راه رفتن كردم ، پيامبر متوجه من شد و فرمود: كيستى ؟ عرض كردم : فدايت شوم ، ابو ذر هستم . فرمود: اى ابو ذر! همراه من بيا. آنگاه ساعتى با ايشان راه رفتم ، سپس فرمود: ثروت اندوزان در روز قيامت در اقليّت قرار مى گيرند ، مگر كسى كه خداوند خير را نصيب او كرد و در دنيا از راست و چپ و از روبرو و پشت سر انفاق مى نمود، و با آن عمل خير انجام مى داد. سپس ابو ذر گفت : ساعتى همراه پيامبر راه رفتم ، آنگاه فرمود: اينجا بنشين ! بعد مرا در زمينى - كه سنگلاخ بود و در اطرافش كوهها و تپه ها قرار داشت - نشاند و فرمود: اينجا بنشين تا برگردم . سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به سوى مكانى - كه ((حرّه )) نام داشت - رفتند به طورى كه ديگر ايشان را نديدم و از ديده ام پنهان شده بود. سپس شنيدم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله - در حالى كه به طرف من مى آمد- مى فرمود: و اگر چه زنا كرده باشد؟! او اگر چه دزدى كرده باشد؟! ابو ذر گفت : چون پيامبر آمد بى صبرانه از ايشان پرسيدم : اى پيامبر خدا! خدا مرا فدايت كند، با چه كسى در طرف ((حرّه )) صحبت مى كرديد؟ من شنيدم كه كسى جوابت را مى داد. فرمود: او جبرئيل بود كه در طرف ((حرّه )) بر من نمايان شده بود.
و گفت : امّت خود را بشارت بده كه : هر كس بميرد و شرك به خدا نورزيده باشد داخل بهشت خواهد شد.
به او گفتم : اى جبرئيل ! اگر چه زنا كرده باشد؟! اگر چه دزدى كرده باشد؟
گفت : بلى ، ديگر بار گفتم : اگر چه زنا كرده باشد؟ اگر چه دزدى كرده باشد؟ گفت : بلى ، اگر چه خمر نوشيده باشد.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً أَحْسَنَ أَوْ أَسَاءَ دَخَلَ الْجَنَّةَ
امام صادق عليه السّلام از حضرت على عليه السّلام نقل كند كه : پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس از دنيا برود و شرك به خدا نورزيده باشد، چه كار نيكو كرده باشد و چه كار بد، داخل بهشت خواهد شد.
عَنْ رَيَّانَ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنْ يَسْتَعْمِلُ الْقِيَاسَ فِي دِينِي
امام رضا عليه السّلام از حضرت على عليه السّلام روايت كند كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند متعال فرمود: كسى كه كلام مرا با رأ ى و نظر خود تفسير كند به من ايمان نياورده ، و نشناخت مرا كسى كه مرا تشبيه (به مخلوقاتم ) نمايد، و بر دينم نخواهد بود آنكه قياس را در آن بكار گيرد.
عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ وَصَفَهُ بِالْمَكَانِ فَهُوَ كَافِرٌ- وَ مَنْ نَسَبَ إِلَيْهِ مَا نَهَى عَنْهُ فَهُوَ كَاذِبٌ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الاْيَةَ إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ
امام رضا عليه السّلام فرمود: هر كس خداوند را به مخلوقاتش تشبيه نمايد مشرك است ، و هر كس براى خداوند مكانى را فرض كند كافر است ، و هر كس به خداوند آنچه را او از آن نهى فرموده نسبت دهد دروغگوست ، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (همانا افترا مى بندند آن دروغگويانى كه ايمان به آيات خدا نياورده اند؛ آنها دروغگويانند).
عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الثَّانِيَ ع مَا مَعْنَى الْوَاحِدِ فَقَالَ الْمُجْتَمَعُ عَلَيْهِ بِجَمِيعِ الْأَلْسُنِ بِالْوَحْدَانِيَّةِ
ابو هاشم جعفرى گويد: از امام جواد عليه السّلام پرسيدم : معنى واحد چيست ؟ فرمود: آن چيزى است كه با تمام زبانها به وحدانيت او اتفاق نظر دارند.
عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ وَ الْعَدْلُ وَ عَلَمَهُ كَثِيرٌ وَ لَا بُدَّ لِلْعَاقِلِ مِنْهُ فَاذْكُرْ مَا يَسْهُلُ الْوُقُوفُ عَلَيْهِ وَ يَتَهَيَّأُ حِفْظُهُ فَقَالَ أَمَّا التَّوْحِيدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ- وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِكَ مَا لَامَكَ عَلَيْهِ
مردى از امام صادق عليه السّلام سؤ الى پرسيد، امام در جواب فرمود: همانا اساس دين ، توحيد و عدل است ، و دانش آن بسيار است ، و هر عاقلى ناچار است كه آن را بياموزد، بنا بر اين بياد آور چيزى را كه رسيدن به آن علم را برايت آسان مى كند، و حفظ آن را برايت آماده مى كند.
سپس امام عليه السّلام فرمود: اما توحيد به اين است كه : در مورد پروردگارت روا ندانى آنچه را كه بر خودت روا مى دانى ، و اما عدل ، به اين است كه : به آفريدگارت نسبت ندهى آنچه را كه تو را بر آن ملامت فرمود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)