میخواهید یک انیماتوردراستودیوهای دیزنی باشید؟

disney b

مقدمه:

شما طراح بسیار خوبی هستید، خطوط را میشناسید،از پرسپکتیو آگاهی دارید و رنگها را به خوبی درک میکنید…اما آیا این برای یک انیماتور خوب شدن کافی است؟ در دوسال گذشته ، در دانشکده و در بین همکلاس ها و دوستانم (که بی تردید هر کدام به تنهایی استاد مسلم و قدرتمندی در طراحی ،جانبخشی، ادیت،بسط داستان و….هستند)،بار ها و بارها به بحث در این مورد نشستیم و گفتیم و گفتیم…. بیشترین بحثها بر سر این بود که آیا مباحثی که ما در مقطع کارشناسی ارشد انیمیشن میاموزیم، مباحث ضروری انیمیشن هستند؟ بازیگری چه نقشی در این میان دارد؟ روانشناسی چطور؟ شناخت درام چطور؟ آیا این مباحث در کالج ها و مدارس حرفه ای انیمیشن دنیا مباحث جدی و معتبری هستند؟ اگر پاسخ مثبت است،آیا شیوه تدریس همان است که ما در اینجا میبینیم؟مقاله ای که در زیر خواهید خواند،از این جهت برای من جالب بود که به برخی از پرسشهای من، پاسخی هر چند کوچک داد. اما در عوض دریایی از پرسشهای دیگر را در برابر من قرار داد. تنها نکته ای که برای من بسیار واضح تر و مسلم تر شد این بود که انیمیشن دانشی است آمیخته به هنر، نه هنری آمیخته با دانش…شاید بتوان این حرف را برای بسیاری از هنر ها تکرار کرد، اما فراموش نکنیم که انیمیشن در ایران و تا امروز، کمتر از هر هنر دیگری جدی گرفته شده! هنری که تا دیروز و برای عامه مردم ، در حد جغجغه ای برای کودکان بود، امروز منزلتش فقط آنقدر شده که یاداور کنسرو ماهی و پفک نمکی و بستنی( یا در بهترین حالت- سیا ساکتی) باشد. آی ی ی ی انیماتور ها…خودتان را جدی بگیرید…انیمیشن را هم…..

تذکر: اشاره کردن به نام سیا ساکتی،یا انیمیشنهای ویژه راهنمایی و رانندگی، به هیچ عنوان به قصد کم کردن وزن و شان این مجموعه دوست داشتنی نبود.مقصود یادآوری کم کاری دست اندر کاران انیمیشن و یا بی کیفیت بودن اغلب مجموعه های تولیدیست که باعث میشود اگر در خیابان به کسی بگویید بنده انیماتور هستم، پس از تجزیه و تحلیل این واژه ثقیل، با لبخندی از سر هوشمندی،چنین پاسخی خواهید گرفت:” آها ااااااا….مثل یخچال فریزر امرسان”!!!… به راستی آسمان همه جا همین رنگ است؟

********************

عبارت persistence of vision ، یا اگر بتوان معادل مناسبی برای آن پیدا کرد، (بقای دید)، به پدیده ای گفته میشود که انیمیشن بدون آن مفهوم پیدا نمیکند. چشم انسان هر تصویر را،حتی پس از ناپدید شدن منبع تصویر، برای کسری از ثانیه در خود ذخیره میکند. در نتیجه هر 24 فریم در ثانیه از یک فیلم انیمیشن،درچشم بیننده،سیال،روان و بدون انقطاع دیده میشود.

همین عبارت را میتوان برای بقای دیدگاه ابدی نسلها و نسلها از جوانانی بکار برد که با هر فیلم جدیدی که از دیزنی بر پرده سینما ها میاید،شعله آرزویشان بیشتر شعله ور میشود: “من میخواهم در دیزنی کار کنم. میخواهم یک انیماتور در دیزنی باشم”.

برای یک انیماتور دیزنی بودن چه باید کرد؟چه مقدار استعداد و چه میزان از آموزش،برای پرورش این بازیگران قلم به دست که انیماتور خوانده میشوند لازم است؟ فرانک گلدستونFrank Gladstone مدیر بخش آموزش دیزنی، کسی که برای استودیو های دیزنی-ام جی ام (مترو گلدن مایر)کار میکند،به این سئوالات و بسیاری از سئوالات دیگر پاسخ میدهد.

گلدستون با شرح این نکته آغاز میکند که استعداد طبیعی از سنین بسیار پایین آشکار میشود. همه والدینی که کودکی با اندکی استعداد دارند،میدانند که کودک آنها به همه جای خانه به چشم یک دفتر نقاشی عظیم و وسوسه انگیزنگاه میکند.این بچه ها مدام نقاشی میکشند،همه جا،روی همه چیز!!!آنهامامان را میبینند،خب،مامان را میکشند!!!سگ را میبینند،طبیعتا سگ را هم میکشند!!!مهم نیست کجا و با چه قلمی!!!، مامان،بابا،دوچرخه،توپ و درخت به هر حال نقاشی خواهند شد!!!این بچه ها به مرور استعدادهایشان را کشف میکنند و مراحل مختلفی را پشت سر میگذارند. مراحلی که گلدستون به آنها اشاره میکند عبارتند از:

1-بچه های خیلی کوچک،آانها سعی میکنند که ذهنیات خلاقانه شان را به تصویر بکشند. پدر و مادرها عموما سر در نمیاورند،اما آن اجغ وجغ های آبی رنگ(یا هر تک رنگ دیگر)،از دید بچه ،احتمالا یک دایناسور آبی رنگ است که بستنی قیفی میخورد!!!(کی میتونه خلافشو ثابت کنه؟)

2-بچه های بزرگتر که مجذوب کارتونها یا نقاشی های کتاب ها میشوند و تلاش میکنند که آن تصاویر را کپی کنند.

3-دانش آموزان دبیرستانی که تلاش میکنند که دوباره از پایه شروع کنند و بجای کپی کردن ، به تخیلاتشان آزادی عمل بدهند…و این مرحله همان پل جادوییست. پلی که میتواند شما را به رویایتان برساند.

گلدستون میگوید: این مرحله(مرحله سوم) همان مرحله ایست که میتواند افراد را تبدیل به هنرمندانی واقعی بکند. اگر افراد در این مرحله بجای کپی کردن،شروع به طراحی از دنیای اطرافشان بکنند،این یک جهش بزرگ است. از نظر من، تلاش برای به تصویر کشیدن چیزهایی که میبینیم، بصورتی سه بعدی و واقعی بر روی کاغذ، آغاز راهی است که من آنرا هنرمند شدن مینامم. در این مرحله بسیاری از افراد سعی میکنند که تصویری دقیق و موشکافانه از آنچه را که میبینند ارائه دهند. متاسفانه در همین مرحله است که عده زیادی با ناامیدی قلمشان را برای ابد به زمین میگذارند. بسیار دیده ام که در اوج فوران خلاقیت طراح، کسی (معمولا پدر یا مادر)،از بالای سر نگاهی به طرح می اندازد و میگوید: م م م م….خیلی شبیه نشده!!!! و اگر طراح ما انقدر جسور و با اعتماد به نفس نباشد که پاسخ دهد: ” خب این طراحی منه ، من اینطوری میبینم و اینطوری میکشم ” ، این احتمالا پایان راه او خواهد بود.

او ادامه میدهد: تمرین مهمترین عامل به بلوغ رسیدن یک هنر مند است. از دوستانتان طرح بزنید،حیوانات را طراحی کنید، آدمها و حیوانات را با هم بکشید، سعی کنید موضوعات متحرک را طراحی کنید…مردی در حال دویدن،پرنده ای در حال پرواز…این چیزها نیاز به زمان دارند،با طراحی های کودکانه فرق دارند،با تمرین و تمرین میسر میشوند.

میلتون گری Milton Gray در کتابش(Cartoon Animation:Introducing to a career) توصیه میکند که فیلمهای انیمیشن رانه تنها ببینید، بلکه آنها را فریم به فریم مطالعه کنید. گلدستون اشاره میکند: من این شانس را داشتم که یک شب کامل راصرف بررسی فریم به فریم انیمیشن پینوکیو ، بر روی دستگاه موویلا Moviola بکنم و ببینم که آن حرکات جادویی چگونه طراحی شده اند. این البته همه چیز را به شما یاد نخواهد داد، اما یکی از راههاییست که همیشه توصیه میشود.

در کنار تمرین مداوم ، پرورش استعداد و دیدن فیلم، تحصیلات یکی دیگر از مراحلی است که شما را به یک انیماتور حرفه ای شدن نزدیکتر میکند.میلتون گری میگوید: تحصیلات در یک مدرسه یا کالج هنری، نه تنها اصول علمی و کلاسیک طراحی را در شما تقویت خواهد کرد،بلکه مباحث بسیار ضروری دیگر را هم به شما خواهد اموخت. مباحثی از قبیل: بازیگری، اجرای صحنه ای، رقص و مقدمات موسیقی. علاوه بر تمام این مباحث هنری، دانستن علومی چون تاریخ، جغرافی ، ادبیات، و علوم انسانی ، بدون تردید از شما انیماتور انعطاف پذیر تری خواهد ساخت.

گلدستون: شما باید قادر باشید که همه چیز را تحلیل کنید.تنها نیمی از آنچه که دیزنی از شما میخواهد، طراحی،نقاشی و توانایی یکار گرفتن کامپیوتر است…نیمه دیگر توانایی بر قراری ارتباط با همه چیز است. ما دریافته ایم که افرادی که دارای تحصیلات پیشرفته و تکمیلی هستند، بسیار بهتر میتوانند نیاز های استودیو های ما را تامین کنند. ما میدانیم که برای همه مقدور نیست که به کالج بروند ، اما، افراد تحصیلکرده،بدون تردید انیماتور های بهتری هستند. طراحی همه چیز نیست…روشهای بسیار زیادی برای ساخت انیمیشن بدون طراحی وجود دارد، پیکسلیشن،استاپ موشن،روتوسکوپی…کارهایی از این قبیل. تمام اینها را بدون نیاز به طراحی عالی میتوان انجام داد. کامپیوتر کارها را بسیار راحت کرده . اما انیماتورشدن بدون دانش؟ بدون مطالعه؟ فکرش را هم نکنید.

با این حال گلدستون تاکید میکند: کامپیوتر چیزی بیش از یک قلم الکترونیکی عالی نیست. انیماتور هایی که از توانایی طراحی برخوردارند،در این بازی بسیار جلو ترند. در تمام انیمیشن های کامپیوتری که من در عمرم دیده ام، در آنهایی که تواناییهای طراحی انیماتور ،و یا توانایی جان بخشی (این دو مورد از هم جدا هستند) دو چندان شده اند، حتما در پشت پرده انیماتورهایی بوده اند که یا از محیط های کلاسیک آمده اند، یا مهارت های کلاسیک را دارند. این مهارت ها، خواه سنتی یا مدرن، میتوانند به شیوه های متعددی بکار گرفته شوند. در تهیه یک فیلم بلند انیمیشن، طیف وسیعی از استعدادها به کار گرفته میشوند.انیماتور ها گروه کوچکی از این مجموعه هستند. دستیاران انیماتور ها، میانه زن ها،هنرمندان بک گراند و لی اوت،انیماتور های جلوه های ویژه، طراحان استوری بورد، خلاقان ایده ها، انیماتور های کامپیوتری، طراحان گرافیک و…تمام این اعضا، با هم و به عنوان یک تیم،در زمانی طولانی،کار دشوار و پر مشقت تولید یک انیمیشن بلند را به پیش میبرند.

گلدستون به عنوان مثال شرحی از عملکرد مسئول لی اوت با همراهی کارگردان و کارگردان هنری میدهد: این سه تن،استوری بورد را،پلان به پلان،به دو بخش مجزای بک گراند و فور گراند تعریف میکنند. به علاوه مسئول لی اوت، مدیریت نور پردازی، میدان دید،زاویه دوربین ها،محل قرار گرفتن اجزا و….خیلی چیزهای دیگر را به عهده دارد. مسئول لی اوت را میتوان در واقع فیلمبردار یک انیمیشن محسوب کرد.

مثال دیگر طراحان میانی(بیتوین) هستند.آنها عموما به عنوان نخستین پله نردبان یک فیلم انیمیشن شناخته میشوند. اما برای آنها همیشه این شانس وجود دارد که تبدیل به یک انیماتور بشوند!!!!( مگه نیستن؟؟؟؟؟ جل الخالق!!!)و زمانی که یک طراح میانی به جایگاه یک انیماتور ارتقا پیدا کند،عموما انیماتور خوبی خواهد شد،چون تجربه بیشتری کسب کرده.( اینجا بحث بر سر سلسله مراتب کار در پروژه تولید یک انیمیشن بلنده، شاید منظور نویسنده از انیماتور، همون طراحان کلیدی خودمون باشه! نظر شما چیه؟؟ مخصوصا که در هیچ کجای این مقاله من به واژه key Animator یا چیزی شبیه به آن بر نخوردم)

خب،پس میبینید که مسیر شما به سوی استودیو های دیزنی کاملا جدول کشی شده. مسیر پر است از حرفه های مختلف و همه هم به یک اندازه مهم. مدارس بسیاری وجود دارند که به شما علوم بنیادین و تخصص های لازمه تبدیل شدن به یک دیزنی انیماتور را میاموزند.اگرچه که این مدارس به هیچ وجه تنها راه موجود برای تبدیل شدن به یک انیماتور نیستند. تلاش کنید،سعی کنید در هر کاری که میکنید بهترین خودتان را ارئه بدهید و بدانید که هنوز بهترینی هست که شما به آن نرسیده اید. درجا نزنید، دانشتان را بالا ببرید،با خودتان رو راست و صادق باشید و به هدفی که آن میزان از تواناییهایتان میتواند شما را به آن هدف برساند فکر کنید.صبور و بردبار باشید و بدانید که سالهای طولانی در پیش روی شما،نه یک دیوار و حائل برای رسیدن به مقصود،که یک نعمت و گنج بزرگ است…فرصتی برای قد کشیدن،بزرگ شدن…..


Animated views/August 2007
مترجم: مهبد بذرافشان
منبع: انیمیشن امروز

********************

برای اطلاعات بیشتر میتوانید با این آدرس تماس بگیرید:

Disney Animator Training Program

Walt Disney World Casting,

P.O. Box 10,000,

Lake Buena Vista, FL 32830-1000