شبهای گراند هتل | مهناز سید جواد جواهری
http://www.alborzpublication.com/CMS...=162&Type=Book
شبهای گراند هتل.....مهناز سید جواد جواهری
چاپ اول ...1385وچاپ سوم ...1388
انتشارات ......البرز
434........صفحه
22....فصل
این هدیه فکر وقلم را به یادگارهای زندگی ام
آقایان امیر رضا،امیر علی ونازنینم مریم
تقدیم می کنم.
مهناز سید جواد جواهری
بماند سالها این نظم وترتیب
زما هر ذره خاک افتاده جایی
غرض نقشی است کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
داخل جلد
من پریوش هستم.همان پریوشی که زمانی اهل کافه وخیلی از مردم اورا به نام بانوی ناشناس می شناختند.همان کسی که وقتی از پله های جایگاه بالا می رفت تا برنامه ممتاز کافه گراند هتل را اجرا کند ،غریو شادی وکف زدن جمعیت گوش ها را کر می کرد.همان خواننده به نامی که نه تنهامردم عادی،بلکه خیلی از کله گنده های شهربانی وگاه مهره های برجسته ای از دربار با تمام شدن برنامه اش به پایش شاخه گلی نثار می کردندواز او طلب می کردند تااونیز شاخه گلی از گل های آتشینی را که در دست داشت به آنان بدهد.شاخه گل هایی که همیشه پیش از رسیدن به دستشان پر پر می شد،تازه بر سر همان سهم کوچک هم اغلب یقه ها پاره می شدوکار به کتک کاری می کشید وتا پاسبان های نظمیه مداخله نمی کردندغائله ختم نمی شد.آری ،من همان بانوی ناشناس دیروز وپریوش امروز هستم.
پشت جلد
بعضی می گفتند او آدمی گوشه گیر ومنزوی است که دوست دارد گوشه ای خلوت بنشیند وبنویسد.چند نفری هم می دانستند کیفش خالی است وچون به سلامت روان او شک کرده بودندوبه دیگران گفته بودند از لحاظ عقلی مشکل دارد وگاهی دیده اند که زیر لب با خودش حرف می زند.