اشک هايم را روي نامه اي عاشقانه ،
با قطره چکان جعل مي کردم !
خاطرم آمد ...
شايد دلتنگ خنده هايم باشي .
ببخش اگر اين روز ها
عشق با گريستن اثبات مي شود !!!
Printable View
اشک هايم را روي نامه اي عاشقانه ،
با قطره چکان جعل مي کردم !
خاطرم آمد ...
شايد دلتنگ خنده هايم باشي .
ببخش اگر اين روز ها
عشق با گريستن اثبات مي شود !!!
يـــــــــــــــــك فــــــنـــــــجان بـــــــــــــــــــاران ؛
با طـــــــــعـــــــم خـــــــــــــاطـــــــــ ــره . .
لــــطفا. . . .
قشنگ ترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگه داشته ام
پس تو هم زیباترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار …
دوستت دارم
چپ میزنم تو را میبینم ... راست میروم تو را مبینیم ...
دست از این نگاه مشروطه خواهت برندار بانو ...
من با تمام سر کشی هایم / عاشق استبداد صغیر بازوانت هستم
فاصله که باشد
اگر تمام موزه های دنیا را هم سرقت کنیم
دگر همدست نخواهیم شد..
بی کسی یعنی روی زخمهای من نمک بپاشی
و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شـــورَ ت شوند
از شانه ام پرید ...
بر شانه ایی دیگر نشست ...
نگرفتمش
.
.
.
بالش می شکست
منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت .
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود
در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود
من عاشق واو زعشق من بی خـبر است
ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
فاصله
یا تو
چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد
تنهایی …!
زماني فکر مي کردم،هرچه مي بينم فريب است،
جز آنچه حس مي کنم
و اکنون مي دانم هر چه هست،
فريب است...
چون حس مي کنم
خسته شدم ازتکرارِ شنيدن
''مواظب خودت باش''
تو اگر نگران حال من بودي که نمي رفتي
مي ماندي
خیلی وقتها ،...
خیلی دیر آدمهای اطرافت را می شناسی ...
آنوقت تازه یاد می گیری به خیلی ها بگویی ...
لطفا جلوتر نیا...
باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند
دلتنگ بودن در کنارت
از جام عشقت،سر کشیدن
با بوسه های گرم مهرت
از کنج غمها، پر کشیدن
آنقدر نفــس میكشم تا تمـــام شود همه ی
نفـــس هایی كه هی سراغ تـــو را میگیرند...
دلتنگ دیدار تو ام
ای ماه شهر آرای من
ای چشم های روشنت
آیینه ی فردای من
سکوتم را بشکن...!
فضای خلوتم را بشکن...!
اما دیگر دلم را نه
فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد ولی خوشحالم که جـرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود
برای آنچه که دوستش داری از جان باید بگذری
بعد , می ماند زندگی و آنچه که دوستش داشتی
هر جا دلت شکست ......قبل رفتن ..... خودت جاروش کن
تا هر ناکسی .......منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره.....
تا دوباره دیدنت...
این رختخواب را "وارونه" خواهم خوابید!
...
"خیانت" است به تو!
سر بر کنار "خیالت" گذاشتن!
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم، ببین!
با این همه امید محال عاشقم هنوز
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن.. چندشم می شود از لکه ی انگشت دروغ
حرف كمي نبود قرار ومدار عشق
اما چه فايده –
كه نفهميم يار را!
اي روحهاي ناب !
دوباره به پا كنيد
قدري براي اهل زمستان
بهار را !
هر كه آيد گويد:
گريه كن، تسكين است
گريه آرام دل غمگين است
چند سالي است كه من مي گريم
در پي تسكينم
ولي اي كاش كسي مي دانست
چند دريا
بين ما فاصله است
من و آرام دل غمگينم
هميشه
در بدترين لحظه ها
تنها رها مي كني مراو
بدترينِ لحظه ها
وقتي است
كه تو
مرا
تنها
رها مي كني
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هايـم را
بـه زحمـت كـنـار هـم مـي چـيـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـي نـقـص ...
و تــو
بـا يـك اشـاره
هـمـه چـيـز را
در هـم مي ريــزي ...
در شرح حالگل
بنويسيد خار را
بر هم زنيد : خوب و بد روزگار را .
چشمهایت سيراب سراب
و نگاهم،
تاول زده از تابش تشنگي
برويم دعاي باران بخوانيم .
تو با دل من
من با دل تو
باور كن با لبخند چترهایمانبر مي گرديم
چرا نمي گويند كه آن كشيده سر از شرق -
آن بلند اندام سياه جامه به تن،
دلبرِ دلير ز شاهراه كدامين ديار مي آيد
و نور صبح طراوت بر اين شب تاريك چه وقت مي تابد؟
در انتظار اميدم،
در انتظار اميد طلوع پاك فلق راچه وقت
آيا من به چشمِ غوطه ورم در سرشك خواهم ديد؟
عشــق اگــر خـط مــوازي نيسـت،چيسـت؟
يـ ـا كتـاب جملــه ســازي نيســت،چيسـت؟!
عشـق اگــر مبنــاي خلــق آدم اســت
پـس چــرا ايـن گـونـه گنــگ و مبهم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازي مـي شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازي مـي شــود؟!
خيال دلکش پرواز در طراوت ابر
به خواب مي ماند.
پرنده در قفس خويش
خواب مي بيند.
پرنده در قفس خويش
به رنگ و روغن تصوير باغ مي نگرد .
پرنده مي داند
كه باد بي نفس است
و باغ تصويري است .
پرنده در قفس خويش
خواب مي بيند .
ميان ابرها سير ميكنم
هر كدام را به شكلي ميبينم
كه دوست دارم
ميگردم و دلخواهم را پيدا ميكنم
ميان آدمها اما
كاري از دست من ساخته نيست
خودشان شكل عوض ميكنند
بـراي اتـفـاق هـايي كه نـمي افـتـد ...
بـراي دستـي كـه نـگـرفـتم
بـراي اشكـي كـه پـاك نـكـردم
بـراي بوسه اي كـه نـبــود
بـراي دوسـتـت دارمـي كـه مـرده بـه دنـيـا آمــد
بــراي مـن كـه وجـودم نـبـودن اسـت
مــرا بـبـخـش ...
يادمان باشد حرفي نزنيم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنيم كه دل كسي بلرزد
خطي ننويسيم كه آزار دهد كسي را
يادمان باشد كه روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نيست
كـُجـا پـنـاه بـــرم ؟
دسـت هــاي تـو دورنـد
و خـُدايـان
جـبـار تــر از هـمـيشـه
قـهـار تــر از هـمـيشـه
بـرنـشسـتـه انـد بـر سكـوي مـسخ بـاورهــا
خيـره سـري خـُدايـان را
چـگـونـه بـرتـابـم
وقـتـي تـو نـيـستـي
اي يـــار
اي پـنـاه همیشه !
به هـمـان سادگی
كـه كـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـين سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروك را
تـرك مي گـويــد
دل ،
ديـگــــر
در جـاي خـود نيـسـت
بـه همـيـن ســادگـي !
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني
باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري
فریادنمي كشم كه بازگردي
مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد
لبخند مي زنم،
فراموش مي كنم..
وقتي ميشي نياز من كه نباشي پيش من
اشکهای چشمامو ببين كه ميريزه به پاي تو
بازم كه بيقرارمو دلواپسي نگاه تو
تموم هستي مني بمون هميشه پيش من
اگر شدم عاشق تو نزار بيتاب بمونم
لا لايي شبام تويي نزار كه بي خواب بمونم
دارم برات شعر ميخونم شايد به يادم بموني
فقط يه چيز اذت ميخوام هميشه عاشق بموني
دوست دارم خيلي كمه ولي جز اين چيزي نبود
واژه ها رو ولش كنيم عشقو از چشام بخون
عاقبت يكروز ما هم زين جهان پرميكشيم
باده رفتن ز دنيا را همه سر ميكشيم
بر كن و صد پاره كن اين جامه كبر وريا
وقت رفتن ما همه يك جامه در بر ميكشيم
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگین کمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم