-
استاد شهریار قنبری
حریق دریا
حریق دریا رو ببین
ماهی های سوخته رو آب
از تاول پوست زمین
گُر می گیره مخمل خواب
شاعر بی چشم و دهان گم شده در وزن زمان
شاپرک هـای بی غزل مرثیه گـوی عاشـقـان
هفت شهر عشثت رو بذار
قدم به قدم گریه کنم
در این هوای بی کسی
با دلکم گریه کنم
بذار از این دنیای بد، دنیای کور و نا بلد، سفر کنم تا خواب تو
به اعتماد شونه هات، تکیه کنم تکیه کنم، بذار بشم خراب تو
دنیا یه روز شبیه تو
شبیه خواب تو میشه
این همه آبادی بد
یه روز خراب تو میشه
حریق دریا می گذره
حریر شبنم می رسه
به زخم کوچه های شب
نسیم مرحم می رسه
بذار از این دنیای بد...
پشت غزل گریه ی من
رنگین کمون سر می زنه
می چکه رنگ هاش رو زمین
طلسم ظلمت می شکنه...
بذار از این دنیای بد...
بذار توپ مروارید، سنگرها رو پر کنه از، ترانه های ناب تو
بذار پلنگ زخمی هم، برای یک بار که شده، قاب بگیره مهتاب تو
بذار بشه خراب تو...
-
اولین بار
اولین بار، اولین بار
اولین دل دل دیدار
اولین تب، اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ آخر، زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود
زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین نامه ی کوتاه
در شبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها
از من و تو تا خود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و هزیان
تا ضیافت، تا عیادت
-
تصویر آخر
باز هم یه شب، یه دریچه
دو چشم قشنگ
نامه یی خیس از ستاره
من و تو چه بی رنگ
عکسی از دیروز دور
بادی از فصل غرور
پشت سر درد شبانه
بغضی از جنس ترانه
ساز نا کوک زمانه
این همه شعر و سرود از تو، از عطر تو بودن
حلقه های بی رنگین تو قایق بی سرنشین، تو
راه و خورجین، اسب و زین، تو
بدترین و بهترین، تو
سهم من فقط همین، تو
ای چراغ و هرچه جادو شعله های دست تو کو؟
تو دروغی بی فروغی ای چراغ پست کم سو !
حیف از اشک عاشق من حیف از این بیهوده بودن
بی دریغ و بی نهایت
حیف از این من، حیف از این تن
حیف از این آه
خواب کوتاه
-
شهر بی فرشته
شب منم، حسرت سپیده منم
شعر ناگفته، ناشنیده منم
ماه ِ در خواب ِ من نشسته، تویی
بغض ِ در کوچه ها دویده منم
خواب ِ خواب ِ پر از ترانه تویی
ساکتی از فقس پرنده منم
دل منم، نبض هر پرنده منم
آن غریب سفر چشیده منم
نی منم، این نی بریده منم
این گلوی شفا ندیده منم
باغ سبز خزان ندیده تویی
یک سبد میوه ی نچیده منم
اوج شعر سکوت خلوت تو
این سقوط به خود رسیده منم
نی منم، من صدای هق هق تو
شبنمی از غزل چکیده منم
بال این شهر بی فرشته منم
این چلیپای قد کشیده منم
-
مشق من
چه با شکوهه کودکی
زندگی عروسکی
خنده های یواشکی
گریه های دروغکی
سرمشق من، اسم تو بود
اسمی مث جادوی شب
یک اسم از بر کردنی
شعر تماس دست و لب
حادثه ی ساده شدن
شکفتن تو پیش من
دفتر تب کرده ی ما
کاغذ مرد و شعر زن
تخته سیاه بی صدا
پر از ترانه های ما
اسم تو شکل قلب من
پای همه جریمه ها
هنوز می خوام از تو بگم
با این دو دست جوهری
بگم که دل، خط خطیه
از اون نگاه سرسری
می خوام نترسم سر صف
هنوز می خوام خطر کنم
مثل شب های امتحان
فقط تو رو از بر کنم
چه با شکوهه کودکی
-
با من باش
گلکم، نازکم
گله کم کن، کمکم کن، کمکم کن
باش تا عطر تو با من باشه
فصل هم، فصل سرودن باشه
باش تا سهم من از این بودن
جنگ نه، عشق تن به تن باشه
باش تا هق هق من بند بیاد
باش که چشم من آفتاب می خواد
باش تا بهتر و بهتر باشم
باش تا از این همه سر باشم
چون که از همیشه دیوونه ترم، با من باش
چون که آبروی عشق رو می خرم، با من باش
چون که بدجوری سزاوار تو ام، با من باش
حالا که حوصلتو سر می برم، با من باش
-
عطر تو
همین امشب فقط، امشب فقط هم بغض من باش
همین یک شب فقط،مثل خود عاشق شدن باش
در آوار همه آیینه ها، تصور من باش
همین امشب کلید قفل این زندون تن باش
رو گلدون رفاقت
بریز عطر سخاوت
بپاش رنگ طراوت
ای جان جانان
ای درد و درمان
ای سخت و آسان
آغاز و پایان
ببار ای ابرکم، بر من ببار و ساده تر شو
ببار و قطره قطره، نم نمک آزاده تر شو
تو ای باغ پر از برگ و پر از خواب ستاره
اگه پر میوه ای، پر سایه ای، افتاده تر شو
امشب ببین که دست من
عطر تو رو کم می آره
امشب همین ترانه هم
نفس نفس دوستت داره
صدا صدا صدای من
به وسعت یکی شدن
بیا بیا شکن شکن
بیا به جنگ تن به تن
-
قدغن
آبی دریا، قدغن
شوغ تماشا، قدغن
عشق دو ماهی، قدغن
با هم و تنها، قدغن
پچ پچ و نجوا، قدغن
رقص سایه ها، قدغن
کشف بوسه ی بی هوا
به وقت رویا، قدغن
در این غربت خانگی
بگو هر چی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو زنده باد زندگی
از تو نوشتن، قدغن
گلایه کردن، قدغن
عطر خوش زن، قدغن
تو قدغن، من قدغن
-
ناب
تو ای نا یاب، ای ناب
مرا دریاب دریاب
منم بی نام، بی بام
مرا دریاب تا خواب
مرا دریاب تا خانه
مرا دریاب مستانه
مراقب باش تا بوسه
مرا دریاب بر شانه
مرا دریاب من خوبم
هنوزم آب می کوبم
هنوزم شعر می ریسم
هنوزم باد می روبم
مرا دریاب در سرما
مرا دریاب تا فردا
مرا دریاب تا رفتن
مرا دریاب تا اینجا
مرا دریاب تا باور
مرا دریاب تا آخر
مرا دریاب تا پارو
مرا دریاب تا بندر.
-
هفته خاکستری
شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه ی من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم
صفحه ی کهنه یادداشت های من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم، از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من
عصر چهارشنبه ی من
عصر خوشبختی ی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی ی ما
روز پنج شنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من: بگیر بگیر!
جمعه حرف تازه ای برام نداشت
هر چی بود، پیش تر از این ها گفته بود...