-
دوتا چشمون
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
لب خندونش منو کشته
خنده رو لبهاش وا نمیشه
در دلش عشق هم جا نمیشه
غم هجرونش منو کشته
بی تو ساغر شکسته ام من
چشم به راهت نشسته ام من
اگه بیایی تو را روی دو تا چشمون می نشونم
هرگز نمیای منو نمیخوای اینو میدونم
هرگز نمیای منو نمیخوای اینو میدونم
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
لب خندونش منو کشته
خنده رو لبهاش وا نمیشه
در دلش عشق هم جا نمیشه
غم هجرونش منو کشته
بی تو ساغر شکسته ام من
چشم به راهت نشسته ام من
اگه بیایی تو را روی دو تا چشمون می نشونم
هرگز نمیای منو نمیخوای اینو میدونم
هرگز نمیای منو نمیخوای اینو میدونم
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
دو تا چشمونش منو کشته
تیر مژگونش منو کشته
-
مگه نه(رسوائی)
زندگي يه آرزوي مهبمه مگه نه مگه نه مگه نه
يه طلوع ، يه غروب يك دم مگه نه مگه نه مگه
يه طلوع ، يه غروب يك دم
زندگي يه آرزوي مبهمه مگه نه مگه نه مگه نه
يه طلوع ، يك غروب يك دم مگه نه مگه نه مگه نه
زندگي يك كور راه يه اميد يه نگاه
مثل يه چراغ روشن تو يك شب سياه مگه نه مگه نه مگه نه
قصه عزيل و اوجه قصه ساحل و موجه قصه تنهايي
قصه يأس و اميد يا سياه يا سفيد وصل يا جداي يه يه يه يه
قصه نامه و ننگ حرف بي رنگي و رنگه سه به سر رسواييه يه يه يه
رولب بسته غنچه وقتي پاييز مي ياد
چه غم انگيز مي ياد
چي بگم به كي بگم
زندگي عاقبتش نبودنه
يه سرود ناتموم سرورنه
زندگي يه آرزوي مبهم مگه نه مگه نه مگه نه
يه طلوعه ، يه غروبه يك دمه مگه نه مگه نه مگه نه
-
قصه ما
قصه ی ما قصه ی ما
گفته نشده تموم شد تموم شد
برگهای گل جون دارن
سر و سامون دارن
گلهای بیرون شده
امید درمون دارن
دشت های خشک بی جون
امید بارون دارن
اما قصه ی ما قصه ی ما
گفته نشده تموم شد تموم شد
در عین بی پناهی
به تو امید ها داشتم
تو سینه آرزو رو
رو هم رو هم میزاشتم
زار تا زار ناله داره
قصه ی صد ساله داره
حدیث عشق و عاشقی
یه عمره دنباله داره
در عین بی پناهی
به تو امید ها داشتم
تو سینه آرزو رو
رو هم رو هم میزاشتم
زار تا زار ناله داره
قصه ی صد ساله داره
حدیث عشق و عاشقی
یه عمره دنباله داره
قصه ی ما قصه ی ما
گفته نشده تموم شد تموم شد
برگهای گل جون دارن
سر و سامون دارن
گلهای بیرون شده
امید درمون دارن
دشت های خشک بی جون
امید بارون دارن
اما قصه ی ما قصه ی ما
گفته نشده تموم شد تموم شد
قصه ی ما قصه ی ما
گفته نشده تموم شد تموم شد
تموم شد تموم شد
تموم شد تموم شد
تموم شد تموم شد
تموم شد تموم شد
-
جدائی
مبادا به سراغم بیایی
منم خسته از این آشنایی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه
الهی توئی که به عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم بیایی
منم خسته از این آشنایی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
طلبم زده فریاد کنان بود
که دیگر هوس یار ندارم
به آن شوخه گلم خار بگویید
به کار تو دگر کار ندارم
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه
الهی توئی که به عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم بیایی
منم خسته از این آشنایی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه
الهی توئی که به عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم بیایی
منم خسته از این آشنایی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
طلبم زده فریاد کنان بود
که دیگر هوس یار ندارم
به آن شوخه گلم خار بگویید
به کار تو دگر کار ندارم
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه
الهی توئی که به عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم بیایی
منم خسته از این آشنایی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
-
ساقی ببین
ساقی ببین آزرده ام
ساقی ببین افسرده ام
مست و خرابم
ساقی ببین آزرده ام
افسرده ام
مست و خرابم
آه ای همیشه مهربان
امشب تو هم کردی جوابم
ساقی اگر ساغرم شکنی
قلب پاک مرا زیر پا فکنی
بر نمیگیرم از کوی عشق تو دامن
ساقی تویی آرزوی دلم ، گفتگوی دلم
پیش مستان مریز آبروی دلم
این تو و این دل من
دیوانه روی زمینم
می خواره ای بی همنشینم
چرا چرا ساغرم شکنی
دل مرا زیر پا فکنی
صد مست همچون من فدایت
قربان بی مهری و وفایت
چرا چرا ساغرم شکنی
دل مرا زیر پا فکنی
دیوانه روی زمینم
می خواره ای بی همنشینم
تو که خود آگه ز درد منی
چرا مرا زیر پا فکنی
ساقی اگر ساغرم شکنی
قلب پاک مرا زیر پا فکنی
بر نمیگیرم از کوی عشق تو دامن
-
دل این
پاتو آهسته بزار
دله این
نداره صبر و قرار
دله این
اگر که شکسته
چو جام بلا
اگر که فتاده ز چشم خدا
یه چشمه ی نوره
یه جام بلوره
یه سنگ صبوره
صفاشو ببین
به دامت اسیره
اگر که بمیره
ریا نپذیره
وفاشو ببین
پاتو آهسته بزار
دله این
نداره صبر و قرار
دله این
اگر چه شکسته
مکش تو به خونش
به دشت جنونش
بخدا دل این
بگو تو به اون دل
که وفا نمیدونه
اگر تو نمونی
دل من نمیمونه
نرو که نمیره
تو بمون که بمونه
بگو تو به ون دل
که وفا نمیدونه
اگر تو نمونی
دل من نمیمونه
مرو که نمیره
تو بمون که بمونه
پاتو آهسته بزار
دله این
نداره صبر و قرار
دله این
-
دل که گناهی نداره
عشق كه بر در ميزنه
روي دلي پر ميزنه
قلبو هراسون ميكنه
ديده رو گريون ميكنه
ميگن گنه كار دل ه
اسير و بيمار دل ه
دل كه گناهي نداره
چاره به راهي نداره
كار دل عاشق شدنه
سوختنه
ساختنه
هر جا كه حرف حرف غمه
شادي و خوشحالي كمه
خيال باطل ميكنن
شكوه از اين دل ميكنن
دل كه گناهي نداره
چاره به راهي نداره
كار دل عاشق شدنه
سوختنه
ساختنه
هر جا كه رنج و غم باشه
درد زياد و كم باشه
خيال باطل ميكنن
شكوه از اين دل ميكنن
ميگن گنه كار دل ه
اسير و بيمار دل ه
دردشو افزون ميكنن
اشكشو بارون ميكنن
دل كه گناهي نداره
چاره به راهي نداره
كار دل عاشق شدنه
سوختنه
ساختنه
هر جا كه رنج و غم باشه
درد زياد و كم باشه
خيال باطل ميكنن
شكوه از اين دل ميكنن
ميگن گنه كار دل ه
اسير و بيمار دل ه
دردشو افزون ميكنن
اشكشو بارون ميكنن
دل كه گناهي نداره
چاره به راهي نداره
كار دل عاشق شدنه
سوختنه
ساختنه
عشق كه بر در ميزنه
روي دلي پر ميزنه
قلبو هراسون ميكنه
ديده رو گريون ميكنه
ميگن گنه كار دل ه
اسير و بيمار دل ه
دل كه گناهي نداره
چاره به راهي نداره
كار دل عاشق شدنه
سوختنه
ساختنه
-
دل و دل کشت منو
این روزا این روزا این روزا هر جا می ری
حرفا همش حرف دله
قصه ناله و آه و اشکای بی حاصله
این همه قصه دل را گفتن
این همه گناه دل را شستن
کی به آخر می رسه
مگه نمی خواد تموم بشه
آخه بابا بسه دیگه
یه حرف نو حرف دیگه
دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل و دل کشت منو
توی این دوره زمون
توی این شهر جنون
شده دل ورد زبون این و اون
دل زار ناتوون نمی افته از زبون
شده بازیچه دست این و اون
وای که دیوونه شدم
به لبم رسیده جون
چی بگم با چه زبون
آخه بابا بسه دیگه
یه حرف نو حرف دیگه
دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل کشت منو
این روزا هر جا می ری
حرفا همش حرف دله
قصه ناله و آه و اشکای بی حاصله
این همه قصه دل را گفتن
این همه گناه دل را شستن
کی به آخر می رسه
مگه نمی خواد تموم بشه
آخه بابا بسه دیگه
یه حرف ن و حرف دیگه
دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل کشت منو
این دل و دل و دل و دل کشت منو
-
هوای یار
دل از همه بريدم سرزير پر كشيدم
از آينه هام گذشتهم اما به خود رسيدم
وقتي كه ديديم كه اي داد موندن خودش عذابه
هرچي مي پرسم از عشق يه حرف بي جوابه
هواي يار كردم ترك ديار كردم
هواي دل سپردن هواي پر پروبالم شد
مردن من در قفس لحظه آوازم شد
من از ديار خواهش رخت سفر كشيدم
تا اوج بي نيازي بي بال و پر پريدم
يه لحظه شد هزار سال تا عشقمو شناختم
واسه يه لحظه بودن هستي مو يک جا باختم
خواب سفر هميشه خواب شبهاي من بود
نياز من رسيدن از خود رها شدن بود
در جستجوي معني معناي زنده بودن
از خود رها شدن من از اين اسير در تن
-
صبر و طاقت
اگه جاي زندگيمون تو بيابونا باشه
اگه فرش زيرپامون زمين خدا باشه
اگه سرماي زمستون تنمو سياه كنه
اگه گرماي تابستون هستيمو تباه كنه
بدونم دوستم داري صبر و طاقت ميارم
چه كنم دوستت دارم
اگه ماه آسمون تنها چراغمون باشه
اگه بوته های خار گلهای باغمون باشه
همه عمر منو ببري شهر به شهر
اشكمو در بياري با بهانه يا با قهر
بدونم دوستم داري صبر و طاقت ميارم
چكنم دوستت دارم
اگه لحظه هام همش اسير انتظار باشه
اگه جاي زندگيم فقط يه چهار ديوار باشه
همه عمر منو ببري شهر به شهر
اشكمو در بياري با بهانه يا با قهر
بدونم دوستم داري صبر و طاقت ميارم
چكنم دوستت دارم
چكنم دوستت دارم ............. براي موشي خودم