ستاره ديده فروبست و آرميد بيا
شراب نور به رگهاى شب دويد بيا
ز بس به دامن شب اشك انتظارم ريخت
گل سپيده شكفت و سحر دميد بيا
شهاب ياد تو در آسمان خاطر من
پياپى از همه سو خطِ زر كشيد بيا
ز بس نشستم و با شب حديث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پريد بيا
به گامهاى كسان مىبرم گمان كه تويى
دلم ز سينه برون شد ز بس تپيد بيا
نيامدى كه فلك خوشهخوشه پروين داشت
كنون كه دست سحر دانهدانه چيد بيا
اميد خاطر سيميندل شكسته تويى
مرا مخواه، از اين بيش نااميد بيا