-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 206
تاريخ: 4/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان سازمان پارس
اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تحولى بود كه در نفوس پيدا شد
بسم الله الرحمن الرحيم
آيهاى كه تلاوت كرديد ان الله لا يغير مابقوم حتى يغيرواما بانفسهم ، ما يك واقعيتى است و دستور. واقعيت به اين معنا كه تغييراتى در يك ملتى و در يك قومى حاصل بشود، اين منشاء يك تغييرات تكوينى، تغييرات جهانى، تغييرات موسمى مىشود و دستور است به اينكه تغييراتى كه شما مىدهيد، تغييراتى باشد كه آن تغييرات دنبالش يك تغييراتى به نفع شما باشد. شما ملاحظه كرديد كه اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تغييرى بود، تحولى بود كه در نفوس پيدا شد. ما يك قوم بوديم، ملت ما يك قومى بودند كه به واسطه تغييرات سوئى كه در طول تاريخ شده بود و به واسطه سلطه همه جانبه اجانب و دست نشاندگان اجانب به يك صورتى در آمده بود كه اين صورت، پذيرش اين رژيم سابق را مىكرد، يعنى يك تغيير حالاتى به واسطه آن تبليغات فاسدى كه شده بود، در ملت ما حاصل شده بود كه به واسطه اين تغيير و تحول، پذيرش ظلم و رژيم ستمگر و طاغوت و بستگان به طاغوت و اربابهاى طاغوت را فراهم مىكرد. تغييرى بود كه از فطرت سالم انسانى متحول شده بود به يك انسان غير سالم، مريض، افراد مريض شده بودند. قلمها، قلمهائى بود كه بر ضد مصالح ملت و بروفق مصالح طاغوت به كار مىرفت و نطقها و قلمها و قدم و گفتار و كردار، همه طورى بود كه از آن فطرت تغيير كرده بود. وقتى از آن فطرت تغيير كرد، آنوقت يك تغييرات كلى هم حاصل شد و آن سلطه اجانب بود.
خداوند قومى را تغيير نمىدهد مگر آن قوم خودش را تغيير دهد
وبحمدالله در اين نهضت تغيير و تحول از آن طرف شد يعنى يك ملت تحت فشار كه در طول تاريخ با اين فشار خوگرفته بود و پذيرفته بود اين ظلم و پذيرفته بود اين چپاولگرى را، در يك مدت كوتاهى متحول شد به يك ملت كه پذيرش هيچ يك از اين ظلمها را ديگر نداشت يعنى اين ملت همچو طغيانى كرد بر خلاف دستگاه ظلم كه از آن بچه كوچكش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پير، داراى هر شغلى كه بودند از همه چيز دست برداشتند و ريختند در خيابانها و در كوچهها و فرياد زدند ما نمىخواهيم اين رژيم را، و فرياد الله اكبر و اينكه اين رژيم را نمىخواهيم. پس قوم ما
صحيفه نور ج 9 صفحه 207
يك تحولى پيدا كرد، تغييرى پيدا كرد، تا اين تغيير حاصل نشده بود، تغيير نفسانى حاصل نشده بود، اين قوم مورد تغيير واقعى كه رفتن يك رژيم طاغوتى و آمدن يك رژيمى كه اسلامى باشد، اين معنا حاصل نمىشود. پس خداى تبارك و تعالى تغيير نمىدهد مگر اينكه ما خودمان تغيير بدهيم خودمان را. اگر خودمان تغيير داديم در جانب پذيرش ظلم، يك ظالم به ما مسلط مىشود، اين طبيعى است و اگر چنانچه خودمان را تغيير داديم براى دفاع از كشور خودمان، دفاع از چپاولگرى، دفاع از ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مىكند، چنانچه ديديد. يعنى هم آن طرفش را ما ديديم، هم اين طرفش را. اگر آن طرفش را ديديم كه سالهاى طولانى همه قشرهاى ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند و آن اين بود كه از آن فطرت اصلى كه فطرت الله بود بيرون آمده بودند و يك فطرت ديگرى به خودشان راه داده بودند و تربيت ديگرى پيدا كرده بود. نفوسشان كه آماده شده بود براى پذيرش هر چه تو سرى خوردن، هر كس هر جابيايد توسرمان بزند هيچ نزنيم و بى تفاوت باشيم، مستشار از آمريكا مىآيد بپذيريم، هر چه مىشود پذيرش كنيم، حالت پذيرش داشته باشيم، هر كه دستش را بلند كند سرمان را زيرش بگيريم يا صورتمان را بگيريم بزند. اين يك حالتى بود كه به واسطه تحت فشار بودن طولانى و تبليغاتى كه از اين طرف و آن طرف شده است كه همه چيز شما بايد كنار برود و همه چيز امريكا بايد روى كار بيايد، اين اسباب اين شده بود كه خداوند تغيير داده بود موافق تغييرى كه شما در فطرتتان داده بوديد، آن هم تغيير داده بود. وقتى كه ملت ما بيدار شد و به بركت اسلام بيدار شد و خودش را تغيير داد، متحول شد، يعنى آن كسى كه از يك پاسبان مىترسيد مقابل آمريكا ايستاد، آن كسى كه يك پاسبان وقتى مىآمد توى بازارش مىگفت ببند، مىبستند، بيرق بزنيد، مىزدند، هيچ براى خودشان قائل نبودند كه يك چون و چرائى بكنند، ريختند توى خيابان و گفتند كه مرگ بر اين شاه. اين تحول روحى بود. اين تحول: ما بانفسكم . ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم تغيير را ديديد ما با نفس خودمان را، يعنى آن حال پذيرش متبدل شد به حال عدم پذيرش، يك حال اينكه زير بار اين ظلم ديگر نمىخواهيم برويم. اينطور كه شد، تاييد كرد خداى تبارك و تعالى.
اين تغيير نفوس را كه به توفيق الهى حاصل شده حفظ كنيد
شما ظالم را بيرون كرديد. اين حال را حفظ كنيد، الان متوجه باشيد اين حال حفظ بشود، يعنى اين تغييرى كه به سبب توفيق الهى حاصل شد و نفوس شما تغيير كرد به يك نفوسى كه شهادت را براى خودتان فوزدانيد و ذلت و تبعيت را براى خودتان ننگ مىدانيد، اين حال حفظ بشود. مادامى كه اين حال حفظ بشود خداوند همين را حفظش مىكند. اگر خداى نخواسته ما بانفس، ما دوباره برگردد به حال اول، باز دوباره حال اول مىشويم. اين يك سنت الهى است كه كارهائى كه مىشود، روى اسباب و مسببات است خداى تبارك و تعالى كار مىكند، اسباب و مسببات است.
وقتى كه شما خودتان مهيا شديد براى اينكه تحت بار ظلم برويد، ظالم پيدا مىشود، اين سبب
صحيفه نور ج 9 صفحه 208
مىشود كه ظالم پيدا بشود. هر چه بيشتر ما خضوع بكنيم براى ظالم، ظالم بيشتر فشار مىآورد. وقتى كه مهيا بشويم ما براى جلوگيرى از ظالم، ظالم عقب مىنشيند. هر چه زيادتر فشار بياوريم، او عقب تر مىنشيند. يك قدم كه شما كه عقب بنشينيد او جلو مىآيد، يك قدم شما جلو برويد او عقب مىرود. اين يك مطلبى بود، سنت الهى است و مطلبى بود كه با تجربه، خود شما ثابت كرديد كه شما وقتى قدمها را برداشتيد طرف اينكه طاغوت نبايد باشد، رفت از بين، تمام شد، بساطشان را برچيدند و رفتند. و شما حالا بايد اين را حفظش بكنيد كه انشاءالله اين تتمهاى كه چيزى نيست، نيستند اينها. ديگر اين تتمههائى است كه دنبال هر چيزى كه هست، انتقالى كه پيدا مىشود، نقلى كه پيدا مىشود، اين مسائل هست، اينها ديگر هيچ نگرانى ندارد.
خبرگزارىها بايد امين باشند
آن چيزى كه مىخواستم راجع به اين خبرگزارى پارس بگويم، اين بود كه من گاهى وقتها مىبينم در اين خبرگزارى پارس، خبرها همچو مثل اينكه با يك غرضى خبر داده مىشود. گاهى من اينطور مىبينم كه يك مطلب كوچكى را بزرگ نمايش مىدهند، تضعيف مىكنند، يك مطلبى كه نيست يا محتمل است نباشد، مطلب را مىگويند، چه مىكنند. اين بايد اصلاح بشود، خبرگزارى بايد خبرگزارى باشد، مطالب همانطور كه هست گفته بشود، نمىخواهند كه طرفدارى از يك طرف بكنند، يك چيزى را كوچك بكند، يك چيزى را بزرگ بكند و اينطور چيزها نبايد باشد. خبرگزارىها بايد امين باشند در خبرگزارى و اگر توطئهگرى در خبرگزاريتان هست بايد تصفيه بشود، چاره نيست جز اينكه تصفيه بشود، وقتى تصفيه شد، انشاءالله چيزها هم درست مىشود. انشاءالله اميدوارم همهتان مؤفق باشيد، هم برادرهاى اهل سنت ما و هم شما مؤفق باشيد. همه با هم باشيم و اين حال روحى كه براى ملت ما پيدا شده است كه همه متوجه به خداى تبارك و تعالى، متوجه به اينكه مملكت يك مملكت اسلامى باشد، جمهورى يك جمهورى اسلامى باشد، اين حال را حفظ بكنيد تا خداوند دست ديگران را قطع بكند
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 209
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم استان سيستان و بلوچستان
مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان و حضرت آقاى كفعمى تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و زحمت كشيديد و در اين مجلس ممكن است كه مطالبى كه ما داريم و براى همه مناطق اين مطالب هست به وسيله ايشان و شما برادرها به اهالى محترم بلوچستان و سيستان ابلاغ كنيد. آن چيزى كه ما از اول نظر داشتيم يعنى ملت نظر داشت و ما هم به تبعيت ملت وارد عمل شديم، اين بود كه اين آشفتگى كه در ايران به چشم مىخورد و خطرى كه براى اسلام در نظر بود كه ممكن است تحقق پيدا بكند، ما را وادار كرد به اينكه با تبعيت از ملت ايران بر خلاف آن چيزهائى كه آنها آرزو داشتند و قدرتهاى بزرگ هم آنها را وادار كرده بودند براى تحقق آن مقابله كنند.
اين يك برنامهاى بوده است كه اجانب از سالهاى بسيار طولانى طرح ريزى كرده بودند براى اينكه مخازن ايران كه مخازن غنىاى است آنها ببرند و كسى نباشد در مقابل آنها ايستادگى كند و لهذا برنامه اين بود كه ملت ايران را يا اغفال كنند يا آنهائى كه اغفال نمىشوند از بين ببرند، اگر بتوانند حيثيتشان را در بين ملت از بين ببرند و اگر اين را مؤفق نشوند، خودشان را از بين ببرند براى اينكه اگر چنانچه آن طبقهاى كه مىتوانند ملت را بيدار كنند به حال خودشان باشند و ملت را بيدار كنند، نمىگذارند كه اين مخازن بسيار بزرگى كه ملت دارد و بايد صرفه خودش بشود، به غارت ببرند و ملت ما گرسنه و بينوا باشند.
ولهذا مطلب اين بود كه آن نقطه اساسى كه آنها را براى خودشان خطر ديدند، آن نقطه اساسى از بين برود و آن اسلام بود، نقطه اساسى كه اين را براى خودشان خطر مىديدند اسلام بود كه اگر اسلام را آنها از بين ببرند ديگر آسوده خاطر مىشوند و هر كارى بخواهند در اينجا مىكنند وسلطه خودشان را حفظ مىكنند و مملكت ايران را كه وضع جغرافيائىاش حساس است براى آنها و بعلاوه مخازن بسيار زياد دارد كه ما و خود ملت ايران باز اطلاع از آن ندارد، شايد بسياريش را بى اطلاع باشد و آنها مطلع هستند، اسلام را اگر چنانچه بتوانند شكست بدهند و از بين ببرند، آنوقت برايشان آسان مىشد كار راه اين بود كه، مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند و راه اينكه اسلام را از بين ببرند اين بود كه روحانيت را از بين ببرند. اينها مىدانستند كه تا روحانيون هستند، اينها حفظ مىكنند اسلام را.
صحيفه نور ج 9 صفحه 210
نقشه، بردن اسلام و راهش، بردن روحانيت و جدا كردن ملت از روحانيون ولهذا با تبليغات دامنه دارى مشغول شدند و حالا هم مشغولند كه روحانيون رااز ملت جدا كنند، وقتى ملت از روحانيون جدا بشود و اينها پشتوانه نداشته باشند براى تبليغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان مىرسند. و خود ملت به تنهايى نمىتواند كارى بكند، تا اتكال به اسلام نداشته باشد نمى تواند كارى انجام بدهد. اتكال به اسلام وقتى مىشود كه كسانى كه به اسلام دعوت مىكنند ، تمام مقاصدشان دعوت به اسلام است، آنها در كار باشند تا مردم را دعوت كنند و بسيج كنند. سابق اينها به طور علمى همچو مطلبى را ادراك كرده بودند كه اسلام وضعش جورى است كه اگر قوه پيدا بكند نمىگذارد ما به منافعمان برسيم و روحانيون هم آنها هستند كه اسلام را حفظش مىكنند، نگه مىدارند. لكن در اين نهضت اينها احساس كردند آنى كه آنوقت ادراك كرده بودند، آن وقت مسء له علمى بود، اين نهضت مطلب را عينى كرد يعنى ديدند اين را كه يك ملتى كه با راهنمايى علماى بلاد و ايمانى كه در خودشان بود اينها يك همچو امپراتورى غلط شيطانى و بزرگ را از بين بردند در صورتى كه همه قدرتها دنبال او بودند و خصوصا آمريكا و انگلستان بيشتر از ديگران طرفدار او بودند و تهديد مىكردند، سفارش مىكردند، التماس مى كردند كه شاه باشد و بعدش هم مىگفتند بختيار باشد. وقتى كهديدند نمى شود خوب، ديدند كه چه شد و ملت نگذاشت اين قدرت ها در ايران باقى بماند و با همه كوششى كه آنها كردند و همه قدرتى كه در دست آنها بود و در دست ملت ما هعيچ قدرتى نبود بعلاوه يك انتظامى و نظمى هم در كار نبود كه مثلا مردم را به طور نظم وادار به كار بكند بلكه همين طورى به حول قوه الهى اين كار انجام گرفت اينها حالا فهميدند به اينكه يك قدرتى است در اين ملت و در ملتهاى اسلامى كه مىتواند اين قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانك و توپ و جهازات جنگى يك قدرت بزرگى كه همه چيز را دارد از بين ببرد يعنى الان فهميدند اين قضيه اين طورى است يعنى شكست خورده اى هستند كه حالا در صدد اين هستند كه شكست خودشان را علاج بكنند. الان وقت اين است كه ملت ما با تمام هوشيارى توطئههاى اينها را از بين ببرند. اين غائلهاى كه در كردستان پيش آوردند اين طور نبود كه كردها مىخواستند يك غائلهاى درست كنند، كردها نظرى به اين نداشتند، غائلهاى بود كه اجانب، آنهايى كه مىخواهند ما را غارت كنند اين غائله را با آن اشخاصى كه همدست آنها در غارتگرى بودند مثل حزب دمكرات (سران حزب دمكرات البته) اين غائله را بوجود آوردند كه در آنجا يك برادر كشىاى بشود و يك چيزهايى بشود كه نگذارند اين ملتى كه پيش برده است نگذارند كه تا آخر برود. پيشبردش را و نهضت را تا آخر برساند. و اين خوف در طرفهاى شما هم هست، در بلوچستان و در سيستان هم هست و اين نقشه در آنجا هم هست. آنها باك از اين ندارند كه پنجاه هزار نفر آدم در اين قائله كشته شوند. اينها آنها هستند كه در ويتنام آنهمه آدم كشتند. دنبال مقاصد خودشان هستند، آدم پيش آنها اصلا مطرح نيست كه يك آدمى بشود. مثل اسلام نيست كه براى يك نفرش، اگر يك نفر كشته بشود مثل اينكه همه دنيا را كشتى. و من قتل نفسا فكان ما قتل الناس جميعا آنها آدم پيششان چيزى نيست، آنى كه پيششان مطرح است استفادههاى مادى است. استفاده از مخازن اين بلاد است، استفاده از مكان اينجاست كه حساسيت دارد براى آنها،
صحيفه نور ج 9 صفحه 211
از آدمهايش اهميت نمىدهند صد هزار نفر، ده هزار نفر كشته بشوند، در هر جا مىخواهد باشد. اين طرحى كه در كردستان آنها داشتند محتمل است كه در بلوچستان و در سيستان و امثال اينجا هم مشغول بشوند و بخواهند كه يكوقت بين برادرها به اسم برادر شيعه و برادر سنى و حال آنكه ابدا مطرح نيست در اسلام يك همچو مطلبى كه مردم با هم فرق داشته باشند، گروه ها با هم فرق داشته باشند، اسلام براى همه است. اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح كند، اين جور نيست كه اسلام براى مسلمين فقط باشد. اسلام آمده است همه مردم را يا ايها الناس مردم را دعوت مىكند براى اين است كه آدم بسازد، آمده است كه آدم را از ظلالت و از چنگ طاغوت بيرون بياورد و به هدايت برساند و همه چيزشان را، دنياشان را، آخرتشان را اصلاح بكند. اين بايد تمام دوستان سيستانى و بلوچستانى متوجه اين معنا باشند، چه برادرهاى شيعى ما و چه برادرهاى اهل سنت ما كه گول اين طور عناصر را نخورند، يعنى گولى كه كردستانىها بعضىهاشان خوردند از اين حزب دمكرات، يكوقت با يك صورت ديگر اجانب آنجا يك چيزى درست نكنند كه جوانهاى ما را گول بزند و باز محتاج به اين بشود كه باز آنجا فرض كنيد كه خداى نخواسته بيايند آنجا براى سركوبى آنها و براى مردم اسباب زحمت درست بشود. اشكال سر اين است كه اين اشرار يك غائلهاى درست مىكنند وقتى كه از اين طرف رفتند براى رفع اين قائله، خودشان فرار مىكنند و جوانهاى بيچاره را به دام مىاندازند و به گرفتارى مىاندازند. بايد با كمال هوشيارى، هم آقايان مردم را دعوت كنند به اين كه با هم برادر، همه با هم هستيم و هم شماها طرفين اين اشتباهاتى در كار نشود، نيايند بگويند كه خوب، در كردستان گفتند كه بنا دارند بيايند همه كردها را قتل عام بكنند و حال آنكه بنا بود بروند كردها را نجات بدهند، اينها كه راه افتادهاند براى اينكه بروند كردستان را تصفيه كنند، براى اينكه برادرهاى كرد ما در آنجا گرفتار اينها شده بودند، اينها رفتند آنها را نجات دادند و لهذا آن طور استقبال از اينها كردند و آن طور تقاضاى به اينكه اينها باشند در اين جا و الان هم تقاضا مىكنم كه در آنجا بايد ارتش باشد، ژاندارمرى باشد. ممكن است يك وقتى يك همچو چيزى هم در سيستان بيايند بگويند و مردم را گول بزنند به اين كه خوب بنا دارند كه اينها سيستان را فرض كنيد به آتش بكشند - بنا دارند - مگر سيستان غير مملكت ماست؟ مگر غير مملكت اسلامى است؟ مگر فرق است مابين قم و سيستان؟ مگر فرق است ما بين قم و بلوچستان؟ فرقى نيست بين اينها. اينها را توجه به آن داشته باشيد كه خداى نخواسته نبادا يك حيلهاى بكنند اين شياطين و يا اضطرابى آنجا درست كنند و يك بساطى آنجا درست كنند و همان مسائل كردستان خداى نخواسته پيش بيايد. البته دولت قدرت دارد به اينكه همه جا نگذارد، اما ما نمى خواهيم به اين مطلب برسد كه قضيه قدرت نمايى نيست، قضيه دعوت به حق است، دعوت به اسلام است، دعوت به اين است كه مملكت اسلامى بشود، احكام طاغوتى همه از بين برود، اين عقب افتادگىهايى كه در زمان طاغوت، همه جا عقب افتاده است، شما خيال نكنيد، سيستان و بلوچستان شايد خيلى بهتر باشد از بسيارى از جاهاى ديگر كه مىآيند و شكايت مىكنند و هيچ ندارند. بنابر اين بود كه يك ملتى را فقير نگه دارند و همه مخازنشان را ببرند كه مخازن زير پايشان باشد و
صحيفه نور ج 9 صفحه 212
خودشان گرسنگى بخورند. اين بنا بر اين مطلب بود و اگر چنانچه انشاء الله دولت اسلامى آنطورى كه خدا و رسول مىخواهند درست بشود، همه گرفتاريها از بين مىرود و انشاء الله اميدواريم بشود همه گرفتاريها از بين مىرود و همه برادرها در كنار هم با آرامش زندگى صحيح مىكنند به طورى كه هم دنياشان و هم آخرتشان تامين بشود. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و من از شما باز تشكر و از آقاى كفعمى زيادتر تشكر - كه - اميدوارم كه در آنجا از فيوضات ايشان مستفيض بشويد و همهتان موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 213
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران.
ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت چشمم به اين جمالهاى نورانى مىافتد و اين جنود رحمانى، مسرور مىشوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرحهائى كه خودتان مىدهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مىخواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مىكنند و اخيرا هم جزوه نوشتهاند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانهاى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مىگويند كه روحانيون استبداد مىكنند، روحانيون مىخواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مىخواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرفهاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مىنشيند و مىنويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كردهاند و حالا چه حالى هستند.
اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند
اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويهها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مىگوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارىشان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،
صحيفه نور ج 9 صفحه 214
آنوقت بگوئيد انحصار طلب.
اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مىبرديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايهها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلمهاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و ادارهاى هم اينها نمىخواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مىگوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مىگفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرفها را مىزنيد، آن وقت هم مىزديد شماى اسلام نهها، حرفها مىزديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبىها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مىترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مىگوئيد روحانيون... و مىترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مىرسد، روحانى را تعيين مىكند، آنى كه نظير روحانى را فكر مىكند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مىكنيد و بعد مىگوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مىگوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مىفهمد چه مىكند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مىخواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمىخواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمىخواهيم، ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مىخواهيم، مردم مىفهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مىخواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مىگوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسىاش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟
مىگوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مىخواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مىزنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مىزنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 215
اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مىكرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مىكرديد و اينها توى زندانها رنج مىبردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مىدادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتادهايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كردهاند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كردهاند. دادگاههاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاهها آنهائى را كه محاكمه كردهاند، شما آنها را مىخواهيد تطهير كنيد كه مىگوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشتهاند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلمهاتان را برداشتيد و گريه مىكنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مىدانيد، آدم مىدانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مىآيد، ما جلوگيرى مىكنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عدهاى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مىگوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مىخواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكىشان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مىخواهيم، ما قوانين اسلام را مىخواهيم.
ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كردهاند
آخر چرا در مقابل يك ملت نشستهايد، چهار نفر نشستهايد، چهار نفرى كه تا حالا نفستان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شدهاند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مىكشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنجها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كردهايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيدهاند و شما اعلام وجود كردهايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بودهاند كه ملت را دعوت كردهاند و ملت به عشق اسلام اين كار را كردهاند.
حالا شما از ملت مىترسيد و از مذهب مىترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كردهاند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كردهاند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مىكنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مىكنند و براى نظارت آنجا هستند.
چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه
صحيفه نور ج 9 صفحه 216
بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلمهايتان روى كاغذ آمده همان حرفها را داريد مىزنيد. اين راجع به آنها.
روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملىگرا ندهند
اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدمهائى كه نشستهاند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همينها شروع مىكنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كارهاند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مىدانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مىدانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوانهاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصهاى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مىدانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مىگويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدمهاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمىرسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميتهها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مىكنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مىكوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همهمان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 217
است كه قدمهاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مىگيرد، قلمها چه جور به كار مىافتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مىشويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.
مكتبهاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند
اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضهاش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمىتواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمىكند.
ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتبهائى كه اسمش را مكتب مىگذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضهاش كنيم، مدفون شد توى كتابها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.
شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مىكنند و قيام مىكنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مىزدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمىدانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مىكنند. اگر ما يك همچو عرضهاى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمىخواهند چپاولگرىشان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مىترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمىتوانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 218
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان كارگران و كاركنان شركت ملى نفت ايران
هر كس در هر مقامى اگر جنايتكار باشد محاكمه مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد از كاركنان صنعت نفت و كارمندان آنجا كه در اين نهضت اسلامى خدمت كردهاند و كمك كردهاند و يك عضو حساس بودند در پيشبرد نهضت اسلامى تشكر كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى بخواهم. البته من مىدانم كه آن مركزى كه شما هستيد حساسترين مراكز است براى ما و براى دولت. و نابسامانىهاى آنجا را به من رساندهاند و مدتهاست، و دنبال او بودند كه ديگر من اخيرا ديدم كه بايد آقاى اشراقى با هياتى بيايند و رسيدگى بكنند و آمدند و رسيدگى كردند و بعضى از مطالب را آنها هم به من گفتند و شما هم اگر مداركى داريد جمع بكنيد كه اين مدارك را به آقاى اشراقى بدهيد و كارهائى كه اين آدم مىگويند كرده است و من خيلى اطلاع ندارم و چيزهائى كه نبايد بكند كرده است، اينها را شما مداركش را جمع بكنيد تا ايشان محاكمه بشود انشاء الله.
البته ما هيچ نظر سوئى به كسى، به هيچ كسى نداريم. ما مىخواهيم كه مسائل ايران روى جهات اسلامى، روى مصالح كشورمان اداره بشود. مملكت، يك مملكت اسلامى، با حفظ مصالح مسلمين در مملكت اداره بشود. كسى بتواند اداره كند هر جا را، حرفى نيست كه باشد و اگر چنانچه بد اداره كردند، نقصى دارد يا خداى نخواسته خيانتى كرده است، آن هم اگر چنانچه دليلى داشت بر آن، محاكمه مىشود، محكمه حكم مىكند و شما متوجه باشيد و خاطر جمع باشيد كه اينطور نيست كه ما ناديده بگيريم شركت نفت را و زحمات شما را و دنبال اين تحقيقاًتى كه آقاى اشراقى كردهاند و اينها انشاءالله به دولت و به مقامات گزارش داده مىشود. باز گزارش تامش به من نرسيده است و اگر چنانچه ديديم كه يك خيانتى در كار بوده است و يك كارهاى بر خلافى، بر خلاف مصلحت مملكت، بر خلاف مصلحت اسلام بوده است البته دادگاه اسلام است و جدا محاكمه مىشود و به جزاى خودش مىرسد. شما راجع به اين معنا مطمئن باشيد كه هيچ اغماضى براى كسانى كه خلاف مىكنند هيچ اغماضى نمىشود، بايد رسيدگى بشود، اگر چنانچه او هم حرفى دارد بايد برود در محكمه بزند، شماها هم اگر چنانچه مطالبى داريد يكى را تعيين كنيد كه بهتر مطالب را مىتواند بگويد، در محكمه برود و مسائل را طرح بكند و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى شده، خلاف ديانتى انجام گرفته و
صحيفه نور ج 9 صفحه 219
خلاف مصلحت اسلام و مسلمين شده است،در شركت نفت يا توطئههائى مثلاً هست (چنانچه گفته مىشود) اينها بايد رسيدگى بشود پس از رسيدگى، هر كس و هر مقامى باشد (نزيه كه يك آدم عادى است، قابل ذكر نيست) هر كس در هر مقامى باشد اگر جنايتكار باشد به محاكمه كشيده مىشود و به جزاى خودش مىرسد و اگر بى گناهيش ثابت بشود، خوب، جبران مىشود
انشاء الله كه مؤفق و مويد باشيد و مطمئن باشيد كه كارالان مال خودتان است، مملكت مال خودتان است، مثل سابق نيست كه ديگران ببرند بخورند. و من اميدوارم كه به زودى اين گرفتارىهائى كه هست البته مشكل است لكن انشاء الله رفع خواهد شد. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند و مؤفق باشيد. من دعاگوى همهتان و خدمتگزار همه ملت و شماها هستم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 220
تاريخ: 6/7/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران و پرسنل نظامى سازمان اتكا
فرق بين نظام جمهورى اسلامى و نظام طاغوت
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت مواجه با امثال آقايان مىشوم لازم مىدانم كه بعضى مسائل لازم گفته بشود و به گروههاى مختلف هم همين طور گفتهام. يك فرق مابين جمهورى اسلامى و نظام فاسد شاهنشاهى اين است كه در نظام شاهنشاهى از باب اينكه آنهائى كه در راس هستند، خيانتكار هستند، بر حسب نوع شايد كم پيدا بكنيد نباشد، اينها از ملت مىترسند، براى خيانتى كه كردهاند از ملت خودشان مىترسند، وقتى از ملت ترسيدند، براى اينكه حفاظت كنند خودشان را و صيانت كنند از مسير ملت، ارتش را طورى بار مىآورند كه در مقابل ملت بايستند. ملت و ارتش در آن نظامها هميشه مقابل هم بودند، ارتش ايجاد رعب مىكرده در مردم و مردم هم تا آنجا كه مىتوانستند، اگر مىتوانستند كارشكنى مىكردند. اگر يك نفر از اينها مىخواست عبور كند از يك خيابان، مثلاً محمدرضا وقتى كه مىخواست عبور كند از يك خيابانى، قبل از اينكه عبور بكند، آن خيابان و خانههاى آن خيابان و اطراف آنجا به توسط سازمان امنيت كنترل مىشد به طورى كه خانهها بعضى خالى مىشد و اگر هم گاهى يك زنى در آن پيدا مىشد، در آنجا پاسدارى مىكردند تا اين شخص بيايد و از آنجا عبور كند.
اين براى اين است كه اين خوف را هميشه داشت كه مبادا ملت كه دشمن اوست او را ترور كند يا آسيبى به او برساند. ارتش و سازمان امنيت و ژاندامرى و شهربانى و تمام اينها در خدمت آن رژيم طاغوتى براى حفاظت خودش، افراد آنها را يك طور خاصى تربيت مىكرد كه با ملت به طور خشونت رفتار كند و از كسى اگر احتمال مىرود، نتواند به او بزنند، هميشه اين مطلب بوده است. اگر يك نظامى مىرفت توى بازار، اين وقتى كه وارد بازار مىشد اين دلش مىخواست كه به طور حكومت با مردم رفتار كند و هياهو راه بيندازد، مردم هم پشت به او مىكردند تنفر از او داشتند، از پاسبانها هم همين طور، از سازمان امنيت ديگر بدتر، براى اينكه اخيرا از همه بدتر بود. اين وضع رژيم طاغوتى و ارتشى كه در خدمت او باشد و ژاندامرى و ساير قواى انتظامى كه در خدمت او باشد. وضع را اين طورى درست كرده بودند كه همه حافظ شاه باشند و مردم را بترسانند كه مبادا يك وقت به فكر يك كسى بيفتد كه مخالفتى بكند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 221
كسى كه به نفع ملتها و مسلمين كار مىكند از ملت ترسى ندارد
اما رژيم اسلامى آن است كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم كه در زمان خودشان در راس بودند به حسب اطلاع ما، در مسجد مىآمدند و مىنشستند با مردم و اشخاصى كه وارد مىشدند دور هم مىنشستند و همچو مىنشستند كه معلوم نبود كه كدام يك پيغمبر است، همين طور حلقهاى مىنشستند اينطور هم نبود كه صدر و ذيلى داشته باشد، يك پتوئى مثلاً افتاده باشد و تشكى و صندلى باشد و تخت و تاجى باشد، شايد مسجدشان حصير هم نداشت به اين معنائى كه مسجدهاى شما دارد و حتى اينطور نبوده، اگر هم بود و يك چيز مختصرى، مسجدشان ديوارش هم اندازه قامت يك آدم، شايد هم يك قدر هم كمتر بوده، به اندازه يك قامت. در بين مردم آنطور مىنشست كه وقتى از خارج يك كسى مىآمد و وارد نبود، بر حسب روايت اين طورى است كه مىگفت كدام يك از شما پيغمبر است، اينطور نبود كه در نشستن و آداب جورى باشد كه وقتى هر كس وارد مىشود بفهمد كه اين آريامهر است، اين حرفها در كار نبود و اميرالمومنين سلام الله عليه آن روزى كه با او بيعت كردند، بيعت بر يك مملكتى كه چندين مقابل ايران بود، خود ايران هم جزئش بود كه آن وقت ايران هم جزء ممالك اسلامى بود، حجاز و مصر و بسيارى از جاهاى ديگر در حيطه او بود، همان روز كه بيعت كردند، بعد از بيعت بيل و كلنگش را برداشت ورفت سراغ يك كارى كه انجام بدهد. در بين مردم هم از مردم هيچ با كى نداشت براى اينكه مردم با او بد نبودند، خيانتى نكرده بود كه از مردم بترسد، او هر چه كرده بود به نفع خودش، به نفع مسلمين انجام داده وكسى كه به نفع مسلمين، به نفع ملتها، ملت كارهائى را انجام مىدهد ديگر از ملت نمىترسد، ملت پشتيبان اوست. شما ملاحظه بكنيد همين دو دورهاى كه همهمان ديدهايم منتها من زيادترش را ديدهام و شما كمترش را، در دوره سابق و اين دوره اگر يك مشكلى پيدا مىشد براى دولت سابق و شاه و وزير و دبير و همه و همگى فرياد مىزدند، مشكل حاصل شده، مردم چه مىكردند، آن كه مىتوانست مىگفت خدا كند زيادتر بشود و اگر مىتوانست كمك مىكرد براى زياد شدن مشكل، آن هم كه نمىتوانست، بى تفاوت بود، كار نداشت به اين كارها،خوب جهنم كه براى تو مشكل پيدا شده، بهتر. شماها يادتان نيست وقتى كه اين سه مملكت هجوم كردند و ايران را گرفتند، من يادم هست و قم بودم، همه چيز مردم در خطر بود سه تا لشگر دشمن وارد شده بود، همه چيزشان در خطر بود، لكن آن روزى كه صدا در آمد كه رضاشاه را بيرونش كردند، مردم راحت شدند، مردم دعا كردند، به هم شايد تبريك مىگفتند. و من به اين دومى چيز كردم كه كارى نكن كه وقتى رفتى، مردم شادى كنند چنانچه با پدرت كردند، اين را ديگر خود شما ديديد، من نبودم اينجا كه وقتى ايشان رفت مردم چه كردند، خيابانها را چراغانى كردند علاوه بر اينكه كمك نمىكردند اينطور بودند براى اينكه جبهه را يك جبهه مقابل قرار داده بود، مسأله ملت اصلاً مطرح نبود پيش اينها، هيچ كارى به ملت اينها نداشتند. اينها براى سركوبى ملت هر چه مىتوانستند قواشان را صرف سركوبى ملت مىكردند، وقتى سركوبى ملت در راس مقاصدشان بود، خوب، ديگر نبايد توقع داشته باشند كه ملت با آنها چه مىكنند. در اين حكومت دوم كه باز تمام اسلامى نيست، باز يك نسيمى
صحيفه نور ج 9 صفحه 222
از اسلام است، يك نسيم جزئى از اسلام در ايران آمده است، شما ديديد كه وقتى قضيه كردستان پيش آمد چه كردند مردم از همه اطراف، نه نظامى تنها و نه پاسداران تنها با اقشار مردم، مردم كوچه و بازار، زنها از اينجا آمدهاند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، گفتم نه، لازم نيست، شما برويد و اگر چنانچه آن وقت جلو گرفته نشده بود براى اينكه خوب، خيلى آنجا شلوغ نشود، شايد آنجا بسيار مىرفتند براى كمك كردن، منتها احتياج پيدا نشد، بحمدالله خود ارتش و پاسدارها حل كردند. اين براى چه بود؟ براى اينكه حالا مردم مىبينند كه اين حكومتشان نمىخواهد آزارشان بكند، نمىخواهد اذيتشان بكند، بيخودى كسى را نمىگيرد، خودش هم مىآيد توى مردم، نخست وزيرتان هم مىآيد توى مردم و راه رود و توى همين شلوغىها مىآيد و مردم هم به او تنه مىزنند براى اينكه آن هم يكى از افراد است ديگر و مردم پشتيبانش هستند و آن روزى كه برايش و براى مملكت يك مشكلى پيدا بشود، مردم مملكت را از خودشان مىدانند، نمىگويند كه منافع ما را آنها مىبرند، خوب خودشان هم جلو بگيرند، مىگويند منافع مال خودمان است، خودمان هم بايد حفاظت كنيم. براى ارتش و تمام قواى انتظاميه، اين بايد يك عبرت باشد، آن دو قطب را مطالعه كنند و عبرت بگيرند كه آنطور وقتى عمل مىشد مردم با آنها آنطور بودند، كارشكنى مىكردند، هر چى مىتوانستند از زير بار بيرون مىرفتند و اگر مىتوانستند كارشكنى مىكردند، در اين قطب مردم موافقند، همراهى مىكنند. اين جهاد سازندگى، شما خيال مىكنيد در آن وقت اگر بود اين جهاد سازندگى، هر چه فرياد مىكردند، مىگفتند غلط كردند. اين جهاد سازندگى با يك ندا، جهاد سازندگى اينطور شد كه از آمريكا مىآيند اينجا جوانها، چند وقت پيش از اين آمدند و مىروند سراغ دهات اينجاها براى سازندگى و در تلويزيون لابد ديدهايد كه زن و مرد، زنهاى محترم، مردهاى محترم، اينها خودشان را الان از ملت مىدانند و مىروند با ملت و با برادرهاى خودشان مثل خانه خودشان كار مىكنند.
مردم تكليفشان را مىفهمند چيست و اين براى ما خيلى اميدوارى دارد
اينها يك مسائلى است كه ما بايد از آن عبرت بگيريم كه وقتى مسائل اسلامى شد، ملى شد، كار براى خود مردم شد، اينطور نبود كه بخواهند آقائى بفروشند، بخواهند قدرت بفروشند و قدرت نمائى كنند، ارتش بايد اين را بفهمد كه با قدرت نمائى نمىشود تا آخر يك مملكتى را اداره كرد، با تفاهم مىشود. وقتى مردم فهميدند كه ارتش مال خودشان است و در منافع خودشان دارد قدم بر مىدارد آنوقت گل مىريزند سرشان، چنانچه ديديد ريختند و به آنان تظاهر مىكنند و شعار مىدهند اما وقتى ببينند كه هر جا پا بگذارند، اينها مىكوبند اينها را، بخواهد برود توى فرض كنيد كلانترى كه عرض حال بدهد، اين هم كه مىخواهد برود، دلش مىلرزد كه حالا برويم اينجا گرفتارى براى ما پيدا مىشود، اينطور بود ديگر. اينهائى كه پاسدار و پاسبان اسم خودشان گذاشته بودند، مردم را مىگويند اذيت مىكردند، جرم مىكردند و همين طور كسانى كه بايد پشتيبان ملت باشند، بر خلاف مسير ملت بودند. حالا كه همهشان بحمدالله خداوند انشاء الله همه شما را حفظ كند - در مسير ملت وارد شدهاند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 223
همراه با ملت هستند و خدمتگزار ملت هستند، ملت هم با آنها خدمت مىكند. خدمت، خدمت متقابل است، شما به آنها خدمت مىكنيد، آن هم به شما خدمت مىكند، اين يك عبرتى است براى همه ماها كه بفهميم برنامه بايد چى باشد.
در دولت اسلامى برادرى جايگزين دشمنى و خيانت مىشود
عرض كردم باز در ايران محتوايش تحقق پيدا نكرده، يك اسمى و يك كمى هم صورتش پيدا شده، حالا اينطور شده و اگر انشاء الله اسلام در ايران آنطورى كه خدا و رسول مىخواهند پياده بشود، آنوقت معلوم مىشود كه دولت اسلامى يعنى چه و دولت طاغوتى يعنى چه، آنوقت برادرى همه شما درست مستحكمتر مىشود و مملكت هم آبادتر مىشود و جنايتها و خيانتها از بين مىرود، برادرىها شروع مىشود و من اميدوارم كه بشود اين و ما و شما بتوانيم باهم دست به دست هم بدهيم و همه پشتيبان هم و خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به خداى تبارك و تعالى براى درست كردن يك مملكتى و نجات دادن مملكت از دست دشمنها، آنهائى كه الان هم باز چشمهاشان به اينجا دوخته شده است و منافع خودشان را مىبينند از دست رفته، چشمها را به اينجا دوختهاند كه بلكه به خيال خودشان باز يك رژيمى نظير او يا بدتر از او را ايجاد كنند و من اميدوارم كه ديگر مؤفق نشوند.
همه قدرت اوست و ما در مقابل او هيچيم
و آن عمده اميد اين است كه يك ملت الان بيدارى پيدا كرده، ملت ما يك هوشيارى پيدا كرده كه حالا در هر جاى مملكت شما برويد بينيد مردم روشن هستند، مردم تكليفشان را مىفهمند چيست و اين خيلى اميدوارى براى ما دارد كه ديگر قيام به شخص و به اين آدم و آن ندارد. همهاش قيام به خداست، هميشه هست اينطور، هميشه اينطور است كه كار، كار الهى است، ديگران هيچ هستند، هيچ كس در مقابل آن قدرت هيچ ندارد و هر چه هست از اوست، همه قدرتها قدرت اوست والا شما از كجا قدرت داريد، بشر چيست كه قدرت داشته باشد، بشر كه هيچ، هيچ كس، نه ملائكه مقربين، نه انبياء مرسلين، نه ساير، ديگر هيچ كس از خودش چيزى ندارد. هر چه هست از مبداء خير است و توجه به او داشته باشيد و متوجه باشيد كه پيروزى را از او ما داريم. و من اين را گفتم، تمام وسائلى كه كوبنده بود و با دو ساعت مىتوانستند اين مملكت را بريزند به هم، خود او هم گفت كه من اگر بروم خراب مىكنم و مىروم، لكن خدا خواست كه يك رعبى كه در دل اينها افتاده كه ديگر گوش نكردند، بزرگها كه مىخواستند خرابكارى بكنند، اين يك كمكى بود كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما كرد كه اينها به فكر اين نيفتادند كه توپ و تانك را بريزند و مردم را بكشند و تهران را خراب كنند و به هم بريزند و هر چه مىخواهد بشود، اگر هم يكدفعه نقشه را كشيدند كه در زمان بختيار اين نقشه كشيده شد. آن روزى كه اعلام حكومت نظامى - روز دادند. بعدها به ما گفتند بناى اين بود تانكها و توپها را بياورند در خيابانها و مستقر كنند و شبش بريزند و اشخاصى كه احتمال مىدهند كه مخالف
صحيفه نور ج 9 صفحه 224
با آنها باشند، آنها را از بين ببرند، آن را هم خدا خواست كه نشد. اينها يك چيزهائى بود كه خدا انجام داد، ماها چيزى نيستيم، هر چه بود او كرد، همه كارهاى او بود.
ذكر خدا قلبها را مطمئن مىسازد
و توجه به او را از ياد نبريد، توجه به او منشا همه خيرات است براى دنياى شما، براى آخرت شما. به ذكر خدا مطمئن مىشود قلبها الا بذكر الله تطمئن القلوب قلبها اگر بخواهد مطمئن باشد كه بهترين نعمت اين است كه انسان مطمئن باشد. الان شما كه اينجا نشستهايد، نه شما از من مىترسيد، نه من از شما، برادريم همه، اين اطمينان است ديگر خوب، اين با آنوقت فرق دارد كه اگر يك اجتماعى در يك جائى مىشد همه دلشان لرزه داشت. خوب، ما حالا اينجا هستيم، بيرون برويم چه مىشود و حتما اگر يك اجتماع اين طورى در اينجا بود، بيرون كه مىرفتيد سرنوشت شما هم حبس بود و سرنوشت ماهم حبس. و اين الان يك نعمتى است كه خدا به ما داده كه همه مطمئنا برادروار پيش هم نشستهايم، حرفهايمان را مىزنيم، اين را حفظش كنيد، توجه به خدا را حفظش كنيد. توجه به ملت را حفظ كنيد. خودتان را خدمتگزار بدانيد به بندگان خدا، بزرگى نفروشيد به اين مردم، اين مردم بزرگند، بنده خدا هستند، به اينها بزرگى نفروشيد، علو بر اينها نكنيد، خداوند دار آخرت را براى كسانى قرار داده است كه به مردم نه علوى كنند نه فساد بكنند، اصلاً اراده علو نمىكنند لا يريدون علوا ولا فسادا نه اراده مىكنند كه يك بزرگى كنند به مردم و بزرگى بفروشند و مستكبر باشند و نه مفسد باشند، كشورى را به فساد بكشانند چنانچه ديديد.
خداوند انشاء الله همهتان را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و مشكلات همه انشاء الله رفع بشود و من هم دعاگوى شما هستم و هم خدمتگزار شما.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 225
تاريخ: 7/7/58
پيام امام خمينى به زائران بيتالله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا
تحيت فراوان و درود بى پايان به جميع مسلمين جهان در مشارق ارض و مغارب آن. سلام گرم بر حجاج بيت الله الحرام وفقهم الله تعالى. قابل انكار و محتاج به تذكر نيست كه اسلام بزرگ، دين توحيد و شكننده شرك و كفر و بت پرستىها و خود پرستىهاست، دين فطرت و رهائى بخش از قيد و بندهاى طبيعت و وسواس شياطين جن و انس در نهان و ظاهر است و دين سياست، مدن و راهنماى صراط مستقيم لاشرقيه و لاغربيه است. دينى است كه عباداتش توام با سياست و سياستش عبادت است.
اكنون كه مسلمين كشورهاى مختلف جهان به سوى كعبه آمال و حج بيت الله روى آورده و اين فريضه عظيم الهى و كنگره بزرگ اسلامى، در ايامى متبركه و در مكانى متبرك بر پا گرديده است، مسلمانان مبعوث از قبل خداوند تعالى، بايد علاوه بر محتواى عبادى از محتواى سياسى و اجتماعى آن بهرهمند شوند و به صرف صورت قناعت نكنند. همه كس مىداند كه بر پا نمودن چنين كنگره عظيمى، براى هيچ مقامى و هيچ دولتى امكان پذير نيست و اين امر خداوند متعال است كه اين گردهمايى بزرگ را فراهم آورده، مع الاسف مسلمين در طول تاريخ نتوانستند از اين نيروى آسمانى و كنگره اسلامى استفاده شايانى به نفع اسلام و مسلمين بنمايند.
جهات سياسى زيادى در اجتماعات، جماعات و جمعات و خصوصاً اجتماع گرانبهاى حج مىباشد كه از آنجمله اطلاع بر گرفتارىهاى اساسى و سياسى اسلام و مسلمين است كه با گردهمايى روحانيون و روشنفكران و متعهدان زائر بيت الله الحرام ممكن است طرح و با مشورت از راه حلها مطلع و در بازگشت به كشورهاى اسلامى در مجتمعهاى عمومى گزارش داده و در رفع آنها كوشا شوند و از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه خطبا و گويندگان و نويسندگان، در اين امر حياتى اقدام نمايند و كوشش كنند در بوجود آوردن جبهه مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار لااله الا الله از تحت اسارت قدرتهاى شيطانى اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامى بر مشكلات غلبه پيدا كنند
صحيفه نور ج 9 صفحه 226
خواهران و برادران عزيز! در هر كشورى كه هستيد از حيثيت اسلامى و ملى خود دفاع كنيد و بى پروا در مقابل دشمنان خود يعنى امريكا و صهيونيزم بين المللى و ابر قدرتهاى شرق و غرب، بدون هيچ ملاحظه اى از ملتها و كشورهاى اسلامى دفاع كنيد و مظالم دشمنان اسلام را بر ملا كنيد. برادران و خواهران مسلمان من! آگاهيد كه تمام منافع مادى و معنوى همگى ما را ابر قدرتهاى شرق و غرب مىبرند و ما را در فقر و وابستگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى قرار دادهاند. به خود آئيد و شخصيت اسلامى خود را بيابيد. زير بار ظلم نرويد و هشيارانه نقشههاى شوم جهانخواران بين المللى را كه در راس آن امريكاست افشا كنيد.
امروز قبله اول مسلمين، به دست اسرائيل اين غده سرطانى خاورميانه افتاده است، امروز برادران فلسطينى و لبنانى عزيز ما را با تمام قدرت مىكوبد و به خاك و خون مىكشد، امروز اسرائيل با تمام وسايل شيطانى تفرقه افكنى مىكند، بر هر مسلمانى لازم است كه خود را عليه اسرائيل مجهز كند. امروز كشورهاى آفريقائى مسلمان ما زير يوغ امريكا و ساير اجانب و سرسپردگان آنان دست و پا مىزنند.
امروز افريقاى مسلمان صداى فرياد مظلومانه خود را هر چه بيشتر بلند مىكند. فلسفه حج بايد جوابگوى اين فريادهاى مظلومانه باشد. گردش به دور خانه خدا نشان دهنده اين است كه به غير از خدا، گرد ديگرى نگرديد و رجم و عقبات، رجم شياطين انس و جن است شما با رجم، با خداى خود عهد كنيد تا شياطين انس و ابر قدرت را از كشورهاى اسلامى عزيز برانيد.
امروز جهان اسلام به دست امريكا گرفتار است. شما براى مسلمانان قارههاى مختلف جهان پيامى از خداوند ببريد، پيامى كه به غير از خدا بردگى و بندگى هيچ كس را نداشته باشيد. اى مسلمانان جهان! واى پيروان مكتب توحيد! رمز تمام گرفتارىهاى كشورهاى اسلامى اختلاف كلمه و عدم هماهنگى است و رمز پيروزى وحدت كلمه و ايجاد هماهنگى است. خداوند تعالى در يك جمله بيان فرموده: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اعتصام به حبل الله، بيان هماهنگى جميع مسلمين است. همه براى اسلام و به سوى اسلام و براى مصالح مسلمين و گريز از تفرقه و جدائى و گروهگرائى كه اساس همه بدبختىها و عقب افتادگىهاست. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه مسلمانان جهان را خواستارم.
والسلام على ائمه المسلمين و عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 227
تاريخ: 7/7/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ارتوپدى اصفهان و اعضاى خانوادههاى شهدا
بيدارى ملت مايه حفظ حيثيت اسلام و مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
ديروز جمعى از معلولين اينجابودند كه ما ازاين جهت كه مواجه شديم، موجب تاثر وتاسف. و امروز كه شمامى گوئيد كه چهار ميليون در ايران معلولين هست و اين معلولين انقلاب زياد هست و اين موجب تاسف بسيار ماست كه ما يك چنين جوانانى كه در اين انقلاب معلول داشتيم و عده كثيرى هم اشخاصى بودند كه از بين رفته اند، منتها در مقابل يك چنين ضايعات آنچنان چيزى كه به دست آورديم به نظر مىآيد كه بيشتر باشد، براى اينكه حيثيت اسلام و حيثيت ملت ايران داشت پايمال مىشد، كوشش داشتند به اينكه حيثيت اسلام را ساقط كنند و ملت ما را هم همين طور، و خداوند تعالى خواست كه اين عمل آنها بوجود نيايد وملت ما را بيدار كرد به طورى كه همه قشرها كوشش كردند و با همت همه قشرها، چه دانشگاهى، چه روحانى، چه كارمند، چه بازارى، چه ادارى، همه اينها كوشش كردند تا بحمدالله اين توطئه شيطانى و اين سد طاغوتى را شكستند.
چون امر براى خداست تحمل مصيبت آسان است
و من اميدوارم كه خداوند به ما و همه شما توفيق دهد كه اين خللهائى كه در ايران پيدا شده است بتوانيم پركنيم و اين معلولين انشاء الله شفا پيدا بكنند و معالجاتى كه لازم است براى آنها انجام گيرد.
البته امثال شما كه در اين امر وارد هستيد و مواجه هم هستيد دائما با اين قشر معلولين و معلوم است كه روحيه شما متاثر مىشود از اينها، لكن كارتان اگر براى خدا باشد ارزنده است. اميدوارم به شماها سلامت و صحت بدهد كه در راه خير كوشا باشيد و همه نظرتان به اين باشد كه يك اشخاصى كه برادرهاى ما هستند، برادرهاى شما هستند و اينها در اين راه معلول شدهاند، يا اينكه معلول بودهاند، اينها نجات پيدا بكنند و به آن اندازه كه مىتوانيد به آنها خدمت بكنيد. اما راجع به آن تقاضائى كه داريد، ممكن است اين كاغذ پيش من است باشد تا من مطالعه كنم و مراجعه كنم انشاء الله بلكه انجام بگيرد انشاء الله و من از شما متشكرم و خداوند به همه شما صحت و عافيت عنايت كند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 228
من به شما و ساير بازماندگان شهدا تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين مصيبتها و شريك ملت ايران در اين مصيبتهائى كه به آنان وارد شده است و مىشود. ولكن آن چيزى كه مصيبتها را آسان مىكند اينست كه براى خداست و چون امر براى خداست بايد پشتيبانى از احكام خدا واز اسلام است، آسان مىشود همه امور. اولياء ماهم همه چيزشان را براى اسلام فدا مىكردند و فدا كردند - خداوند انشاء الله به شما صبر عنايت كند و آنها را رحمت كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 229
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در ديدار با كاركنان بنياد مستضعفان تهران
اشكالتراشان نمىخواهند اين نهضت اسلامى به ثمر برسد
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه گفتيد و هست با توجه به مشكلاتى كه هست بايد توجه كنيد كه وظيفه شما بسيار مهم است و مسائلى كه شما با آن سر و كار داريد مربوط به همه مستضعفين و بيت المال مسلمين است و بايد خيلى دقت داشته باشيد و شما بايد نهايت دقت و كوشش را نشان بدهيد، و شمائى كه سر و كارتان با يك اموال زيادى است و از آن طرف هم با مستضعفين، و از طرفى هم چشمهائى دوخته شده است كه اين نهضت را هر طورى هست آلودهاش بكنند. يك وقت انسان سر و كارش با يك عده اشخاصى است كه يا آن طرف بودند و يا اشخاص مومن بودند. اينجا اگر يك وقت اشتباهى مىشد، اشخاص بى طرف و اشخاص مومن تنبه مىكردند كه يك همچو اشتباهى واقع شده، يك وقت سر و كار شما با يك اشخاص اشكالتراش است. اشخاصى هستند كه مىخواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند و آن را دامن بزنند و زياد جلوه بدهند، آن هم نظر به شما ندارند، نظر به اشخاص ندارند، نظر به مكتب دارند. اينها الان اشخاصى هستند در ايران از خارج هم هدايت مىشوند كه نمىخواهند اين نهضت، اين مكتب اسلامى نمىخواهند آنطورى كه هست در خارج تحقق پيدا بكند براى اينكه با تحقق او همه آمال و آرزوى چپاولگر نقش بر آب مىشود. اينها در صددند كه از هر چيز اشكال بكنند. يك وقت رفراندم پيدا مىشود همه ملت مىروند و راى مىدهند، معذلك اينها اشكال مىكنند مثلاً به زور بوده و حال آنكه همه مردم در مرئى و منظرشان بوده كه زورى در كار نبوده و به اختيار خودشان بوده. حالا كه مجلس خبرگان است و مردم با علم و اختيار خودشان اشخاصى را تعيين كردند، ديديم كه دائما مشغولند كه اشكال بكنند و مجلس را مجلس درستى ندانند، و اين چيزهائى كه دائما كتابچه مىنويسند و گاهى مقاله مىنويسند و فردا هم كه مجلس شورا را ملت ما انشاء الله با آزادى تمام، تمام اشخاص صحيح و اسلامى را انتخاب مىكنند، باز اينهائى كه با اصل اسلام موافق نيستند و با اسلامىاش موافق نيستند باز مناقشه خواهند كرد، فردايش هم كه مثلاً رئيس جمهور تعيين بشود به آن اشكال خواهند كرد، همه اينها در اين مشترك است كه نمىخواهند يك نهضت اسلامى به ثمر برسد، از اسلام مىترسند، اينها همه در اين معنا مشتركند. شما ديديد كه وقتى اعلام شد جمهورى اسلامى، صدا در آمد كه اى واى، اسلامىاش را مىخواهيد چه كنيد؟ نخير، جمهورى دموكراتيك. اينها از اسلامىاش مىترسند، از
صحيفه نور ج 9 صفحه 230
جمهورى نمىترسند، چون كه جمهورى خيلى جاها هست و از جمهورى دموكراتيك هم نمىترسند، دموكراسى غربى كه وارد است، اينهااز اسلامىاش مىترسند، حالا يا واقعا اسلام را نشناختهاند و آنطورى كه غربىها با نقشههاى شيطانى خودشان اسلام را بد معرفى كردهاند معالاسف بسيارى از جوانهاى ما و غير جوانها گول خورده يا خودشان اشخاصى هستند كه گول نخوردهاند جزء همان تيپى هستند كه نقشه مىكشند كه اسلام را كنار بگذارند. امروز كه يافتند كه يك قدرتى هست در مملكت، آن قدرت اسلام است، آن را با لعيان يافتند، يك مملكتى كه با هيچ بر همه قدرتها غلبه كرد منتها بين راه است مىخواهند نگذارند اين قدرت به ثمر برسد. حالا ديگر بدتر از اول است براى اينكه يك مار زخم خورده هستند، فهميدند كه يك قدرتى در ايران هست كه با آن قدرت، ملت ايران مىتواند ابر قدرتها را كنار بگذارد و قدرت شيطانى را كنار بگذارد، حالا بيشتر در صدد اين هستند كه اين را بشكنند.
نظر ما اين است كه در همه بلاد حكومت اسلامى برقرار بشود
و ما لهذا همهمان الان مسؤوليت بزرگى به عهدهمان است. من كه طلبهام اينجا مسؤوليت دارم، شماها هم به اينكه مشغول به اين فعاليت خصوصاً اين فعاليت حساسى كه سر و كارش با ماليات است، مردم بيشتر توجه به آن دارند و زودتر مىتوانند تهمت بزنند. همه ما در برهه اى از زمان كه امر دائر بين پيروزى نهضت و خداى نخواسته شكست، كه تا آخر مثلاً شكست باشد نه شكست محدود، الان ما واقع هستيم در يك دو راهى كه يا پيروزى تا آخر انشاء الله و يا خداى نخواسته شكست تاآخر. ولهذا هر كس در هر كارى كه دارد و هر شخص و هر گروه هر كارى كه دارند، بايد خودشان را متوجه اين معنا بكنند كه سر و كارشان با حيثيت اسلام است. آن هم قضيه، قضيه مستضعفين است. قضيه، قضيه بنياد است. قضيه، قضيه اسلام است. سر و كار با حيثيت اسلام است كه الان به دست اين ملت است. اگر اين توانست اين حيثيت را حفظش بكند و اين ادعائى كه همه كردهاند كه جمهورى اسلامى بتواند اين ادعا را به ثبوت برساند كه يك جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى است، پيروزى است تا آخر انشاء الله، تا آخر.
اگر چنانچه اسلام به آن معنائى كه هست در ايران تحقق پيدا بكند، مطمئن باشيد كه كشورها يكى پس از ديگرى همين رويه را پيدا مىكنند، نمونههايش هست. الان هم همان كارهاى خلافى كه در ايران واقع مىشد در بعضى كشورهاى ديگر شروع كردهاند و مشغولند، از خوف اينكه مبادا از ايران به آنجاها سرايت بكند لكن بى خود دست و پا مىزنند، سرايت مىكند. يعنى الان هر طايفهاى كه مىآيند اينجا، از ملتشان وقتى ذكر مىكنند مىگويند توجه به ايران دارند و همين معنا را مىخواهند تحقق بدهند، در عراق، در كويت و مصر و در همه جا. اگر خوب اين نقش را بازى بكنيم و اسلام به آنطورى كه هست در ايران پيادهاش بكنيم علاوه بر اينكه خودمان انشاء الله پيروز هستيم تا آخر هم پيروز هستيم انشاء الله، از ما به ساير ملتها، كه نظر ما به اين است كه همه بلاد اسلامى باشد و حكومت اسلامى
صحيفه نور ج 9 صفحه 231
برقرار بشود و حكومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود. اگر ما با هوشيارى، با امانت با علاقه همانطورى كه علاقه ما را به اينجا رسانده، علاقه قشرهاى مختلف ملت به اين نظام اسلامى يك علاقه الهى بود كه در قلب مردم تحقق پيدا كرد و با دست غيبى اين علاقه در عموم مردم پيدا شد به طورى كه از بچههائى كه تازه زبان باز كردهاند تا پيرمردهائى كه لب گور نشستهاند اينها همه با هم همصدا بودند و اسلام را مىخواستند اين علاقه به اسلام ما را پيروز كرد. الان ما مكلفيم كه حفظ كنيم اين حيثيت را، اين علاقه را حفظ كنيم و در خودمان تقويت كنيم، بدانيم اين معنا را كه سر و كار ما با خداست، سر و كار ما با خداى تبارك و تعالى است، به دست اوست همه چيز و با دست او اجراء مىشود. اين معنا را در قلب خودمان تقويت كنيم و تلقين كنيم به خودمان كه غير از اراده او چيز ديگر نمىتواند حاكم باشد و اراده او بود كه ما را به پيروزى نيمه كاره رساند. اگر چنانچه ما حفظ بكنيم آن جهاتى را كه بايد حفظ بكنيم، انشاء الله اين اراده محفوظ خواهد ماند و ما را به پيروزى نهائى خواهد رساند و پيروزى نهائى اين است كه همه بلاد، همه مستضعفين بر همه مستكبرين پيروز بشوند انشاء الله.
راجع به كيفيت كار شما و وضعيت و چگونگى آن، اين چيزى نيست كه من بتوانم در آن نظرى بدهم و خود شما كه مشغول كار هستيد دقت كنيد و اگر مشكلاتى هم پيدا شد همان شوراى انقلابى هست و من هم دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما و همه ملت هستم و اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مويد باشيد و اين خدمت ارزنده را بدانيد يك ارزندگى زيادى پيش خداوند دارد خداوند تبارك و تعالى به مخلوق مستضعف نظر دارد و شما كه الان در خدمت يك همچو مخلوقى هستيد، يك همچو طايفهاى هستيد، به شما نظر دارد و اين را به طور شايسته، به طور دقيق عمل بكنيد و اجرش را هم از خدا بخواهيد. هيچ در نظرتان نباشد كه يك كسى به شما بگويد كه چه خوب عمل كرديد، يا يك كسى بگويد بد عمل كرديد نظر به اين باشد كه اين پيش خداى تبارك و تعالى مقبول باشد كه يك عبادتى است، عبادت پيش خدا مقبول باشد.
انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و اين را ادامه بدهيد كه يك راه انسانى اسلامى است. و من از همهتان متشكرم به اينكه يك همچو زحمتى را متحمل مىشويد. لكن زحمتى است كه براى اسلام و براى خداست و انشاء الله خداوند همهتان را تاييد كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 232
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران معلم و محصلين مشهد، آمل، آبادان
خواهران در نهضت يك سهم بزرگ داشتند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين خانم كوچك اول بايد تشكر كنم و از چيزى كه خواندند تقدير كنم و از همه خواهران كه از اطراف آمدند و از خراسان آمدند، از آمل آمدند، از آبادان آمدند تشكر مىكنم و دعاگوى همه انشاء الله هستم.
ما بايد حساب اين مطلب را بكنيم كه آزادى كه اينها (شاهسابق) و اشخاصى كه الان هم در مسير او هستند، مىخواهند چه است و زنها در غير زمان اين آدم چه نقشى داشتند و بعد از او چه نقشى و در زمان او چه. كسى كه تاريخ اين صد ساله را مطالعه كرده است، مىداند كه در جنبشهائى كه در ايران بوده است، جنبشهاى اصيلى كه در ايران بوده است قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زنها همدوش با مردها فعاليت مىكردند، زنها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتارىهاى مملكت خودشان فعاليت مىكردند. همانطورى كه مردها آنوقت قيام مىكردند و قيام كردند براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده بود جلوگيرى از آن قرار داد بكنند، زنها هم در آنوقت شريك بودند و در جنبش مشروطيت هم همانطور كه مردها فعاليت مىكردند زنها هم فعاليت مىكردند. اين مال قبل از رژيم. بعد از سقوط اين و در حال سقوط و از نهضتى كه مسلمين كردند، ملت ما كردند، آنها را همهتان ملاحظه كرديد كه زنها پيشقدم بودند، بلكه فعاليت زنها در اين باب ارزشش بيشتر از فعاليت مردها بود براى اينكه همين خواهرها كه ريختند در خيابانها و در مقابل توپ و تانك تظاهر كردند و مشت گره كردند، اينها مردها را قدرتشان را دو چندان كرد.
وقتى مردها ببينند كه خانمها آمدند در مقابل توپ و تانك، آنها بيشتر اقدام مىكنند و ما ديديم كه اين خواهرها در اين نهضت يك سهم بسيار بزرگ داشتند و در طول اين نهضت تا حالا كه در غياب رژيم سابق است، مىبينيم كه خانمها در همه مسائل شركت دارند، در قضيه پاكسازى، قضيه جهاد سازندگى، در همه اين امور فعالانه شركت مىكنند و آزادانه.اين مال آن زمان و اين زمان كه تقصيلش را شما مىدانيد و محتاج به بيان نيست.
صحيفه نور ج 9 صفحه 233
نوكران اجانب با اسم آزادى و دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند
خوب، در زمان اين رژيم كه فرياد مىكردند كه آزاد زنان و آزاد مردان چه فعاليتى زنها داشتند؟ فعاليتى كه ما از زنها مىديديم اين بود كه چندتايشان جمع بشوند بروند، با آن وضع فضيح بروند سرقبر رضاخان، آنجا تشكر كنند از اينكه ما را آزاد كرديد، چه جور آزاد كرد؟ چه كرد؟ فكر اين نيستند كه چه آزادى اينها به آنها اعطا كردند و تا چه اندازه اينها مىخواستند زنها يا مردها آزاد باشند. بله، آنها يك آزادى را مىخواستند، حالا هم اين اشخاصى كه قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانيت چيز مىنويسند همين آزادى را مىخواهند و آن آزادى است كه ديكته شده است از غرب براى به فساد كشيدن جوانهاى ما. زن و مردشان را اينها مىخواهند كه آزاد باشند، زنها براى اينكه در مجالس آنطورى كه تشكيل مىدادند و داشتند بروند، بروند آنجا و با آن وضع در حضور چشمهاى ناپاك مردها، آن وضع را درست كنند. اين نحو آزادى مىخواهند كه هم خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بكشند و هم جوانهاى ما، مردهاى ما را به تباهى بكشند. اينها مىخواهند كه همه فحشا آزاد باشد، آزادى را در زمان ايشان كه آزادى زن و آزادى بود، كدام زن توانست راجع به مسائل روز يك كلمه بگويد و كدام مرد توانست كه راجع به گرفتارىهائى كه ملت ما از دست اجانب و از دست داخلىها داشتند يك كلمه بنويسد؟ كدام مطبوعات ما آزاد بودند؟ كجا راديو و راديو تلويزيون آزاد بود؟ و مردم، جوانها، دانشگاهىها و طلاب علوم دينى كجا آزاد بودند؟ در اين پنجاه سال كه من شاهد قضايا بودم آزادى واقعى مفيد براى جامعه مسلوب بود، هيچ نداشتيم. يعنى زنها آزاد نبودند كه راجع به مسائل جامعه فعاليت بكنند يا حرف بزنند راجع به گرفتارىهاى ملت، راجع به گرفتارى ملت به دست شرق و غرب، هيچ آزادى نبود، راجع به گرفتارىهاى ملت از دست دولتهاى دست نشانده يك كلمه آزاد نبودند كه صحبت كنند. پس ما سه قطعه از زمان را كه بعضى از آن را شما و همهاش را در تاريخ ثبت شده و مىشود، زمان سه قطعه، اين صد سال اخير سه قطعه دارد.
از اول صد سال تا زمان مشروطه و بعد از مشروطه تا زمان رضاخان يك قطعه حساب بكنيم و وضع آنوقت و آزادى زنها در آنوقت و آزادى مردم در آنوقت با اينكه آنوقت هم حكومتش فاسد بود آن را حساب كنيم، يك قطعه هم از بعد از رفتن اين رژيم يا در حال شكست اين رژيم كه ديگر نمىتوانست كارى بكند، تا حالا هم يك قطعه حساب بكنيم. يك قطعه هم در زمان رژيم، از زمانى كه رضاخان كودتا كرد تا زمانى كه رژيم از بين رفت، قدرتش از بين رفت. اين سه حال را ما ملاحظه مىكنيم و عرضه مىكنيم به اينهائى كه حالا هم براى اين رژيم يا نظير آن رژيم اشك مىريزند و با اسم آزادى و با اسم دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند. ما عرضه مىكنيم اين سه قطعه از زمان را با اينكه قطعه سابقش هم كه در زمان قاجاريه بود و آنها، آنوقت هم مرضى اسلام نبود لكن آنوقت قدرت مسلمين زيادتر بود و حكومت، آن قدرت و غلبه را بر روحانيون اسلام نداشت ضعيف بود قدرتش در مقابل روحانيون و در مقابل ملت، با آن زمانى كه رضاخان آمد و قدرت به او دادند و قدرت پيدا كرد و سركوب كرد هم روحانيون را و هم ساير ملت را تا وقتى كه اين آدم رو به ضعف رفت، زمان
صحيفه نور ج 9 صفحه 234
قدرت اين را با قدرت او تا آنوقتى كه اين رفت رو به ضعف و رو به شكست، اين هم يك قطعهاى از زمان، قطعه سومش از بعد از شكست اين و رو به شكست رفتن اين تا حالا. ما حساب بكنيم كه آن آزادى كه زنها و مردها در آن دو قطعه جلو و عقب داشتند، آن آزادى بود يا اين قطعهاى كه از زمان كودتاى رضاخان تا زمان رو به شكست رفتن پسرش بود، اين آزادى بود. آزادى كه در سابق بر او و حالا دارند يك آزادى است كه نافع براى كشور خودشان، براى اسلام، براى مسلمين، براى ملت خودشان است يعنى اينها آزادند كه در اجتماعات داخل بشوند، داخل هم شدند و مىبينيد، آزادند كه خدمت كنند به مملكت، خدمت كردند و مىكنند و داريد مىبينيد، آزادند كه در مصالح مملكت حرف بزنند، اشكال بكنند به دولت، اشكال بكنند به مقامات دولتى و غير دولتى، چنانچه كه ديديد الان اشكال كردند، آزادند در اين مسائل اجتماعى، در اين مسائل اساسى كه مربوط به مصلحت كشور خودتان و ملت خودتان است، هيچ قيد و بندى در كار نيست، مىبينيد. شما يك جا بياوريد كه بخواهيد يك صحبتى بكنيد كه راجع به مصلحت مملكت است (نه توطئه باشد كه بعضى مىكردند) يك عملى بكنيد كه مربوط به مصالح خودتان و مصالح كشور است، و آمدند دستشان را گرفتند كنار زدند و سر نيزه آمده حكومت كرده، همچو چيزى پيدا نمىكنيد. سابق هم فعاليتى كه زنها داشتند، فعاليتى كه در هر گرفتارى كه حالا من دوتايش را از آن اسم بردم كه قضيه تنباكو و مشروطيت كه بيشتر از چيزهاى ديگر بود لكن در همه گرفتارىها زنها جلو مىافتادند و همراه با مردها و مسائلى را كه مربوط به مملكت خودشان بود مىگفتند و فرياد مىزدند و انجام مىدادند مسائلشان را. شما هم ديديد كه در اين قضيه سوم كه شما حاضر قضيه بوديد و فاعل بوديد، فعال بوديد، هيچ گرفتارى، جلوگيرى در كار نبود كه شما را جلوگيرى كنند از اينكه اجتماع نكنيد، جلوگيرى كنند كه - عرض مىكنم كه - بيرون نرويد، در بين مردم نرويد، فرياد نزنيد، مظالم را نگوييد. با همين فعاليت شما و آزادى شما بود كه اين پيروزى براى ملت ما نصيب شد.
اما آن آزادى كه آنها مىخواستند و زمان رضاخان و پسرش مىخواستند و خصوصاً زمان دومى، آن آزادى نبود، آن تباه كردن ملت بود. آنجا هم شما آزادى را دو قسم كنيد، يك آزادى مطبوعات و راديو و تلويزيون و - عرض مىكنم كه - قلمها و گفتارها و كتابها و اينها كه در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت كشور انجام مىگرفت، تمام آنها سانسور بود، هيچ آزادى نبود براى اينكه گرفتارى ما از ناحيه خود دولت بود و اربابهايش و اگر شما مىخواستيد يك صحبتى بكنيد، اول بايد بگوئيد كه رضاخان چه كرد و مسائلى - كه او - و خيانتهائى كه او كرده بود و جنايتهائى كه او كرده بود و خيانتهائى كه پسرش كرد، بايد اين را بگوئيد. يك كلمه آزاد نبوديد كه از اين مسائل بگوئيد، براى پليس هم شما نمىتوانستيد كه يك كلمه انتقاد كنيد، يك كلمه انتقاد از دولت بكنيد، يك كلمه مطبوعات ما انتقاد از فرض كنيد كه ارتش بكند. هيچ همچو چيزى نبود، آزادى نافع كه براى مصلحت مملكت ما و كشور ما بود بكلى مسلوب بود، قلمها را شكسته بودند، زبانها را قطع كرده بودند و كسى حق اينكه يك كلمه صحبت بكند نداشت و بايد هر چه بگويند، هر چه در مطبوعات باشد، هر چه
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 237
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و رؤساى كاروانهاى حج
شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آييد، مسؤوليت حيثيت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه به طور اختصار به آقايان روحانيونى كه در كاروان هستند و به روساى كاروانها عرض مىكنم. مطلب راجع به همه حجاج بيت الله الحرام هم هست و او اين است كه بايد آقايان متذكر باشند كه حج امسال غير از حج سالهاى سابق است. سالهاى سابق در اين سنين اخير، حجى بود كه با كاروانهاى طاغوتى و يا منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند و اگر چنانچه در آنجا چه از معممين و چه از روساى كاروان خطائى سر مىزد اين خطاى طاغوت بود، به اسلام لطمهاى وارد نمىكرد بلكه تحكيم اسلام بود. امسال همانطورى كه همه دستگاهها متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چيزهائى كه بسيار مهم است همين كاروانهاى حج است كه در امسال چشمها دوخته شده است كه ببينند فرق امسال و سالهاى سابق چيست. آيا اينها كه ادعا مىكنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است، آيا اينهائى كه الان نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هستند، منتخبين علماء بلاد هستند، آيا آنها همانطورى كه اسمشان اقتضا مىكند، واقعشان هم آنطورند؟ اعمالشان مطابق با ادعاست؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروانهاى حج منتخب از جمهورى اسلامى؟ امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آئيد، مسؤوليت حيثيت اسلام. اگر در زمان طاغوت يك معمم كارى انجام مى داد، مىگفتند كه طاغوتى است. امروز نمىگويند طاغوتى است، مى گويند اسلامى است. اگر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرف مىشويد و در اين حج مواقعى كه در حضور مسلمين، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق در زمان طاغوت فرق نكند در عالم منعكس مىشود كه اسم جمهورى است و معنا رژيم طاغوتى. آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد و آبروى اسلام را ممكن است انشاء الله حفظ كنيد.
سفر حج سفر كسب نيست، سفر الى الله است
توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الى الله است. شما داريد به طرف خانه خدا مىرويد، تمام امورى كه داريد انجام مىدهيد به طور الوهيت بايد انجام
صحيفه نور ج 9 صفحه 238
بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مىشود وفد الى الله است، سفر به سوى خداى تبارك و تعالى است. بايد همانطورى كه مسافرين الى الله مثل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما مسافرتشان الى الله در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم تخلف نمىكردند از آن چيزى كه برنامه وصول الى الله بودهاست، شماهم الان وفود الى الله داريد مىرويد. شما در آنجا كه مىرويد، در ميقات كه مىرويد لبيك به خدا مىگوئيد، يعنى تو دعوت كردى و ما اجابت. مبادا يك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجارى در اين سفر مطرح باشد پيشتان، چه آقايان اهل علم و چه كاروانها و چه روساى كاروانها و چه ساير حجاج، سفر، سفر الى الله است نه سفر به سوى دنيا، آلوده به دنيا بكنيد.
اين سفر الهى را شما مىرويد رجم شيطان مىكنيد. اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جنود شيطان باشيد رجم خودتان را هم مىكنيد. شما بايد رحمان رحمان بشويد تا رجمتان رجم رحمان و جنود رحمان به شيطان باشد. شما وقوف مىكنيد در اين مواقف كريمه و وقوف در اين مواقف كريمه آلوده بشود به يك معصيتى، به يك خلافى، به يك چيزى كه علاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود پيش دنيا آبروى اسلام دست برود. امروز آبروى اسلام بسته به وجود شماست كه مىرويد دستجمعى در اين مواقف كريمه و ساير مسلمين شما را مشاهده مىكنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسلامى، چه روحانيون و چه روساى كاروانها و چه سائر حجاج. امسال حج نمونه است، حج جمهورى اسلامى است نه حج رژيم طاغوتى. شرف زياد و مسؤوليت زيادتر است، مسؤوليت همه داريم در مقابل اسلام. امروز نه شما تنها، همه قشرهاى ملت، دولت، ملت، همه مسوولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در اسلام. با اينكه مدعى هستيم جمهورى اسلامى و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بايد اثبات كنيم اين مطلب را كه تغيير كرده است، تحول حاصل شده است در همه چيز. اگر بنا باشد كه در دولت كه مىرويم تحول نشده باشد، شما كه كاروان هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروانها هستيد تحول پيدا نكرده باشيد، اگر اينطور باشد همان رژيم است و همان مسائل طاغوتى، منتها اسم را ما عوض كرديم. ما مىخواهيم انشاء الله محتوا عوض بشود، تغيير بشود رژيم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى اسلامى، به همه محتوا. بسيار بايد متوجه باشيد، از خودتان بسيار پاسبانى بكنيد اين سفر را سفر الى الله حساب بكنيد و بدانيد با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد.
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را مىخواهم، و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزت اسلام و قدرت اسلام را مىخواهم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page