-
قاضى اصفهان
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«
قاضى اصفهان از جمله دیگر مقامهاى روحانى ایران عهد صفوى است. کار قاضى اصفهان رسیدگى به دعاوى شرعى مردم بود، ولى در امور شرعى دستگاه سلطنتى، که ویژه صدر خانه بود، دخالتى نداشت. قاضى به جز روزهاى جمعه، در خانه مىنشست و به دعاوى مردم رسیدگى مى کرد و دیوانیان احکام شرعى او را بى چون و چرا اجرا مىکردند. شاردن در سفرنامه خود مىنویسد: »قاضى .... براى این که مانند گذشته در حکومت سیاسى مداخله نکند، از اختیاراتش کاستهاند. امروز کارهایى که قضات سابق انجام مىدادند، بیشتر در دست شیخ الاسلام و صدر است ....« قاضى اصفهان همواره به فرمان شاه معین مىشد.
-
مقام صدر
«907 - 1106 ق / 1501 - 1695 م»
مقام روحانى صدر، از لحاظ پیشینه تاریخى، مربوط به پیش از عهد صفوى است. صدر الصدور یا رئیس امور روحانى، قبل از تشکیل دولت صفوى، توسط حکام سنّى منصوب مىشدند «زندگانى شاه اسماعیل صفوى، ص 147» و در «دولتهاى تیمورى و ترکمن وجود» داشته است «ایران عصر صفوى، اجر سیورى، ص 27». با این حال، مقام یاد شده از اوان تشکیل دولت صفویه، به صورت یکى از مهمترین مقامهاى مذهبى، از موقعیت ویژه و روز افزونى برخوردار شد. علت اهمیت این مقام در دوره صفویه که شاه اسماعیل اول را مؤسس مقام یاد شده در این عهد مىدانند، این است که فقیه اهل سنت در مقایسه با همتاى شیعه خود، از قدرت کمترى در بافت سیاسى قدرت برخوردار بوده است. دارا بودن «ولایت» نزد علماى شیعه عهد صفوى موجب ممتاز شدن نقش آنان در حاکمیت سیاسى بود.
شاه اسماعیل اول صفوى براى پاسخگویى به مسایل مذهبى و تدوین فقه شیعى، علاوه بر فراخوانى شمارى از علماى شیعه ساکن در عراق، بحرین و لبنان، از میان فقیهان موجود، یکى را به عنوان صدر برگزید تا به طور رسمى ناظر بر جریانات مذهبى بوده پشتوانهاى نظرى و فکرى لازم را فراهم آورد. این شخص کار رسیدگى به امور شرعیه را مطابق فقه شیعى بر عهده داشت و در امر قضاوت به فعالیتها مىپرداخت.
ارزش اجتماعی مقام صدر
صدر در عصر آغازین خود به عنوان فقیهى که حکم مرجع تقلید رسمى شهر را داشته مطرح بود، اما به مرور و با افزایش اختیارات و مداخله در امور ادارى و حکومتى به خصوص رسیدگى به امور موقوفات، ارزش اجتماعىاش در حد یک مقام مذهبى دربارى تنزل کرد. از لحاظ مذهبى و فقها، جایگاه صدر ناشى از حقى بود که بر اساس ولایت داشتن امام غایب بر عهده فقیه گذاشته مىشد. اما آنچه در دوره صفویه رایج و به صورت رسمى درآمد، برآمدن حکم و اراده پادشاه از زبان صدر بود. وى با فرمان پادشاه بود که مىتوانست این مقام را احراز و حق مداخله رسیدگى در امور را پیدا کند.
مقام صدارت در ایران به دو نفر اختصاص داشت؛ یکى صدر خاصه و دیگر صدر عامه یا صدر ممالک. تعیین حکام شرع و مباشران اوقات تفویضى و رسیدگى به امور سادات و علما و مدرسان و شیخ الاسلامها و پیش نمازان و قاضیان و متولیان و خادمین حرمها و مقابر و مزارات و مدارس و مساجد وزیران اوقاف و ناظران و مستوفیان و سایر متصدیان موقوفات، با مقام صدارت بود. رسیدگى به دعاوى مربوط به قتل و ازاله بکارت «تجاوز به عنف» و شکستن دندان و کور کردن، که «احداث اربعه» گفته مىشد، نیز با حضور صدر عامه و صدر خاصه و دیوان بیگى انجام مىگرفت، و سایر حکام شرع حق مداخله در این گونه دعاوى را نداشتند.
صدر خاصه و صدر عامه
صدر خاصه، روزهاى شنبه و یکشنبه، با دیوان بیگى در کشیک خانه عالى قاپو به دیوان «رسیدگى» مىنشست، و حکام شرع نواحى یزد، ابرقو، نائین، اردستان، قمشه، نطنز، محلات، دلیجان، خوانسار، فریدن، چاپلق، گلپایگان، کمره، فراهان، کاشان، قم، ساوه، مازندران و استراباد، و قسمتى دیگر از ولایات ایران را او معین مىکرد و امور مربوط به صدر خاصه را در این ولایات، نایب الصداره و عمال صدر اداره مىکردند.
صدر الممالک نیز، حکام شرع و مباشران موقوفات و مدارس و مساجد و زیارات ? سایر ایالات و ولایات ایران، مانند؛ آذربایجان، فارس، عراق و خراسان و غیره را معین مىنمود. گاه نیز این دو منصب فقط به یک نفر داده مىشد.
صدر خانه یا صدارت پناه، پس از اعتماد الدوله - مقام وزیر اعظم - مهمترین مقام کشورى بود و در مجلس شاه، پایین مسند شاهى، در دست راست او، قرار مى گرفت. پادشاهان صفوى غالباً با صدور مواصلت و خویشاوندى داشتند. چنانکه، شاه عباس بزرگ، حوا بیگم، دختر خود را به میرزا رضى شهرستانى صدر داده بود؛ پس از مرگ میرزا رضى، این دختر به برادر زاده رضى، میرزا رفیع داده شد و شاه عباس، شوهر دوم حوا بیگم را نیز به مقام بزرگ صدارت منصوب کرد. صدور عامه و خاصه را هم نواب مىگفتند، زیرا که در امور شرعى نایب شاه بودند.
حقوق و مواجب صدور به غیر از درآمدهایى که از حق التّولیهها و حق النظاره موقوفات و غیره داشتند بین یک هزار تا دو هزار و دویست تومان بود «شاردن، ج 5، ص 128» که با تسعیر آن به ارزش امروزین حدود «دویست میلیون تا چهار صد و چهل میلیون تومان در سال» بالغ مىشد.
-
قاضى عسکر
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«
قاضى عسگر به احکام شرعى سربازان رسیدگى مىکرد، ولى در اواخر عهد صفوى، شغل او منحصر به این شده بود که حواله حقوق سپاه را مُهر کند، و حکام ولایات بى مُهر او حقوق به سربازان پرداخت نمىکردند.
-
قزلباش / سرخ کلاهان
«874 ق / 1469 م«
قزلباشان یا قزل برک یا سرخ کلاهان، به طوایف مختلف ترک، که با سلطان حیدر، و به ویژه با پسر او شاه اسماعیل اول صفوى، در ترویج مذهب و تشیع و تحصیل سلطنت یارى کردند، گفته مىشود. این طوایف ترک، به سبب کلاه سرخ دوازده ترکى که بر سر مىگذاشتند به قزلباش »سرخ کلاه« معروف شدند. کلاه سرخ یا تاج قزلباش را نخست سلطان حیدر براى صوفیان و مریدان خود، که آن زمان طاقیه ترکمانى بر سر مىبستند، ترتیب داد. در تاریخ جهان آرا، منسوب به ابوبکر تهرانى آمده است: ».... سلطان حیدر شبى در خواب دید که .... حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ظاهر گشته فرمود که اى فرزند وقت آن شد که از عقب تو فرزند ما خروج کند و کاف کفر را از روى عالم براندازد. اما مىباید که از براى صوفیان و مریدان خود تاجى بسازى، از سقرلاط سرخ. و آن حضرت مقراض در دست داشت و هیئت تاج را برید و به دوازده ترک قرار داد. چون سلطان حیدر بیدار گردید، آن روش را در خاطر داشت و به همان روش تاجى برید و صوفیان را مقرر کرد که هر کدام تاجى بدان نحو ساخته بر سر گذارند و او را تاج حیدرى نام نهادند«.
-
تاج حیدری به روایت تاریخ جهان آرا
تاریخ جهان آرا، در جاى دیگرى بعد از بیان وقایع آغاز سلطنت شاه اسماعیل اول، مىنویسد: ».... در آن حین سیدى از سادات، که در دار السلطنه تبریز مسکن داشت و موسوم به میر عبدالوهاب بود، تاجى گلدار موافق خاطر خواه آن حضرت به نظر کیمیا اثر شهریار شریعت پرور رساند. آن حضرت تعجب نموده فرمودند که تو این نوع تاج را در کجا دیدى که موافق است با آنچه من دیده ام. آن سید به ذروره عرض رسانید که چند گاه قبل از این در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را دیدم و آن حضرت تاجى بدین صفت از کاغذ بریده به من داده و فرمودند که یکى از فرزندان ما مروج مذهب به حق خواهد بود، و خطبه اثنا عشرى در این شهر خواهد خواند. تو این کسوت را دوخته به نظر او برسان که بر سر مبارک گذارد .... مقرر شد که صوفیان این سلسله .... تاج دوازده ترک حیدرى را در میان گلى بگذارند و دستار سفید بر دور آن تاج پیچیده جیقه و زلف و مار و ابلق نصب نمایند ....«.
اساس تاج قزلباش، کلاه نمدین سرخى بود که به نوک بلند قطور سرخى مىپیوست و این قسمت از کلاه، به عدد دوازده امام، دوازده چین کوچک، یا دوازده ترک داشت. گرد کلاه سرخ، دستارى سپید یا سبز از ابریشم مىپیچیدند، که آن را به صورت عمامه بزرگى جلوه مىداد و نوک سرخ و دوازده ترک از میان آن بیرون مىماند و به صورت خاصى جلب توجه مىکرد. آن کلاه سرخ را با نوک دوازده ترکش تاج مىخواندند.
-
صوفیان در آغاز دولت صفوى
«700 - 864 ق / 1301 - 1460 م»
صوفى در عهد صفویه به مریدان و پیروان شیخ صفى الدین اردبیلى، جد بزرگ پادشاهان صفوى، و فرزندان او اطلاق مىشد. شیخ صفى الدین اردبیلى و اولادش تا شیخ جنید، فقط مرشد و پیر طریقت و پیشواى روحانى گروه روز افزونى از صوفیان و درویشان بودند، و به سبب تبلیغات شدید، گذشته از ایران در ولایات ترک نشین روم «آسیاى صغیر» و شام نیز مریدان و معتقدان بى شمار یافته بودند.
در مدت یکصد و پنجاه سال، از 700 ق / 1301 م، تا 850 ق / 1447 م، شیوخ اردبیل سخت مىکوشیدند تا حوزه نفوذ خود را گسترش دهند. سهم عمده صفى الدین در برآوردن صفویه آن است که وى یک طریقه صوفیانه را که اهمیت محلى محض داشت به یک نهضت دینى تبدیل کرد که نفوذ آن نه تنها در داخل مرزهاى ایران، بلکه در سوریه و آناتولى نیز احساس مىشد.
در زمان خواجه على، رهبر فرقه صفویه از 794 تا 830 ق / 1392 تا 1427 م نهضتى تصوفى، دور از گونه تسننى اعتقادات و آداب صوفیانه تسنن پیدا شد و این نخستین بار بود که دعوت دینى صفوى رنگ تشیع به خود مىگرفت. این نهضت که پس از آن به نام صفوى خوانده شد به نیرومندى آغاز کرد و در زمان رهبرى شیخ جنید «851 - 864 ق / 1447 - 1460 م» خصوصیت انقلابى آن از پرده بیرون افتاد. شیخ جنید، خواستار قدرت دنیوى و روحانى هر دو بود. از پیروان خود مىخواست که براى پیش بردن عقاید خود جنگ کنند. جاه طلبى سیاسى او، یک بار باعث شد که با سلاطین ترکمان قراقویونلو - که شیعه مذهب بودند - به نبرد برخیزد. وى را تبعید کردند و سرانجام به دربار اوزون حسن آق قویونلو - اهل سنت - در دیار بکر پناهنده شد. شیخ صوفى، از آن زمان که صوفیان را به غزو و جهاد با کفار تشویق کرد، خود را سلطان جنید خواند و از این تاریخ صوفیان صوف پوش به لباس رزم در آمدند و سلاح بر دست گرفتند.
اما نهضت صوفیه از زمان شیخ حیدر، پسر شیخ جنید، تحولى چشمگیر یافت و با مضامین و مفاهیمىدیگر همسان شد که آمادگى صوفیان را براى ایجاد و استقرار حکومت افزایش مىداد از عهده شیخ حیدر، اغلب صوفیان را به نام قزلباش مىشناختند که حکایتش در دیگر مقاله هاى این فصل، به مجمل بیان شده است.
-
طوائف بزرگ قزلباش
«794 ق / 1392 م»
صوفیان و مریدان خاندان صفوى، که در آغاز کار شاه اسماعیل اول بر او گرد آمدند، و در راه سلطنت و کشور گشایى و ترویج مذهب تشیع یار و پشتیبان این خاندان شدند؛ از 9 قبیله ترک تشکیل مى شدند؛ روملو، شاملو، استاجلو، تکله لو، ذوالقدر، افشار، قاجار، ورساق، و صوفیه قراباغ. حسن روملو مؤلف احسن التواریخ مىنویسد: «.... چون خاقان سکندر شان شاه اسماعیل در ارزنجان نزول اجلال فرمود، از طوایف مریدان و صوفیه هفت هزار کس از استاجلو و شاملو و روملو و تکلو و ذوالقدر و افشار و قاجار و ورساق و صوفیه قراجه داغ، از آن جمله محمد بیگ با دویست نفر از اولاد و اتباع و عابدبن بیگ شاملو با سیصد کس به درگاه جهان پناه جمع شدند .... / چاپ کلکته، ص 41».
گروهى از سران این قبایل از مدتها پیش، و شاید از زمان شیخ صفى الدین اردبیلى، جد بزرگ خاندان صفوى، با قبول مذهب شیعه به این خاندان سر سپردند و در زمره صوفیان صافى و مریدان فداکار ایشان درآمدند؛ هر چند چنانکه از کتابهاى تاریخى بر مىآید، شیعه بودن شیخ صفى مسلم نیست و شواهدى دال بر اهل سنت بودن شیخ در دست است، چنانکه عبیدالله خان پادشاه ازبک، در نامه عتاب آمیزى که در 936 ق / 1530 م به شاه طهماسب اول مىنویسد، به اهل سنت بودن شیخ تصریح دارد.
در هر صورت، شیخ جنید و شیخ حیدر، جد و پدر شاه اسماعیل اول با اتکاء به فداکارى، اخلاص و جانفشانى این قوم، به نام غزوه و جهاد با کفار، به کشور گشایى و سلطنت جویى برخاستند و عنوان سلطان را که نشان قدرت سیاسى و نظامى بود، بر عنوان موروثى روحانى و معنوى شیخ افزودند؛ چنانکه از زمان شاه اسماعیل اول به بعد، پادشاهان صفوى را شیخ زاده یا شیخ اوغلى نیز مىگفتند. ظاهرا" قدیمى ترین مریدان صفویه از طوایف یاد شده، طایفه روملو بود، که از زمان خواجه على سیاه پوش، جد شیخ جنید در حلقه مریدان صفوى درآمد.
-
صوفیان روملو
«794 ق / 1392 م«
صوفیان روملو، از اسیرانى بودند که امیر تیمور گورکان در بازگشت از لشکرکشى به روم و جنگ با بایزید عثمانى، به همراه خود به اردبیل آورده بود. تیمور در اردبیل با خواجه على ملاقات کرد و به سبب کراماتى که از او دیده بود، دست ارادت به او داد و استدعا کرد که شیخ از او چیزى بخواهد. خواجه از امیر تیمور خواست که اسیران رومى را آزاد کند. تیمور نیز اطاعت نمود و اسیرانى را که از خاک عثمانى آورده بود، آزاد کرد. از آن تاریخ، گروهى از این اسیران در زمره مریدان جان نثار و حامیان خاندان صفوى درآمدند و به صوفیان روملو معروف گشتند.
گفتنى است که در هیچ یک از تاریخهاى معروف عهد تیمور، که وقایع روزانه زندگى او را نقل کردهاند، از این ملاقات اثرى دیده نمىشود. در تاریخهاى صفوى پیش از عهد شاه عباس اول نیز از این رویداد خبرى نیست؛ حتى اسکندر بیگ ترکمان مؤلف تاریخ جهان آراى عباسى مىنویسد: »بین الجمهور چنین مشهور است که امیر تیمور را با حضرت سلطان صدرالدین موسى ملاقات افتاد و مقدمات مذکور از او ظهور یافت، و اما صالح آن است که سلطان خواجه على بود. اگرچه این روایت در کتب تاریخ و حالات منظوم و منثور این سلسله به نظر احقر نرسیده .... / عالم آراء، چاپ تهران، ص 12».
-
طایفه شاملو
«907 ق / 1502 م«
طایفه شاملو، از طوایف نامى قزلباش و مانند طایفه روملو، از مریدان قدیم خاندان صفوى بودهاند. مؤلف عالم آراى عباسى مىنویسد: ».... طایفه شاملو معظم طوایف قزلباش و به قدمت و خدمت و حقوق و جانسپارى از همه در پیش و سر دفتر اویماقانند. و در زمان خاقان جهان ستان ]یعنى شاه اسماعیل اول[ و ظهور این دولت و خاندان .... امراى بزرگ و خانان علیشان در میان طبقه شاملو بودند. مثل حسین بیگ، لله خاقان سلیمان شان ابوالبقاء شاه اسماعیل بهادر خان .... / عالم آراء، ص 104».
طایفه شاملو پس از شاه اسماعیل نیز در ایران قدرت و نفوذ فراوان داشتند، چنانکه شاه عباس اول به دستیارى این طایفه و خاندان استاجلو، به پادشاهى رسید.
-
طایفه استاجلو
«907 ق / 1502 م«
طایفه استاجلو هم از آغاز دولت صفوى، از جمله طوایف بزرگ قزلباش بود و سرداران نامدارى از این طایفه دستیار شاه اسماعیل اول در تحصیل سلطنت و کشور ستانى بودهاند؛ که از آن جمله، خان محمد استاجلو است. این سردار در سال 913 ق / 1507 م از جانب شاه اسماعیل به حکومت دیار بکر محسوب شد، و در جنگهاى متعدد که با علاءالدوله ذوالقدر، کرد، همواره پیروز بود. کار و قدرتش در آن حدود بدانجا رسید که به سلطان سلیم خان پادشاه عثمانى، نامههاى تهدید آمیز مىنوشت.
بعد از شاه اسماعیل نفوذ این طایفه همچنان برقرار بود و در زمان شاه عباس، وى به همیارى سران این طایفه و صوفیان روملو توانست به سلطنت برسد.