-
اجماع نظر بین نخبگان ---------- بود که در صورت عدم حضور آمریکا در صحنه بینالمللی به شکل فعال و پویای آن منجر به اشاعه جهانی کمونیسم و تبدیل شوروی به عنوان محور سیاستگذاری جهانی خواهد شد. این واقعیت که امکان نهادینه شدن کمونیسم در قالب تفوق شوروی بود برای تمامی نخبگان آمریکایی حرکت به سوی توجه به سازمانهای بینالمللی را به یک ضرورت تبدیل ساخت. حزب جمهوریخواه که عامل اصلی عدم پیوستن این کشور به جامعه ملل بود به جهت الزامات محیطی و شرایط بینالمللی یکی از ستونهای نظم لیبرال آمریکایی را تکیه بر سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل دانست. محافظهکاران برخلاف همتایان خود در بعد از جنگ اول جهانی شرایط جهانی را به گونهای یافتند که نیاز به حضور آمریکا در قلمرو گیتی را طلب میکرد. از نظر آنان به مانند لیبرالها منافع ملی تنها در صورت وجود مکانیسمهای نهادی است که با هزینه کمتر و کارآمدتر قابل تحقق است. محافظهکاران آمریکایی با تاسیس سازمان ملل و بسیاری از نهادهای دیگر موافقت کردند چون که به این نتیجه رسیده بودند که راهی جز این میسر نیست تا بتوان خرس شوروی را بدون توسل به جنگ مهار کرد و ارزشهای آمریکایی را گستراند. تسهیل مهار شوروی و اشاعه ارزشها، نهادها و ساختارهای مطلوب نظر آمریکا، محافظهکاران را به جرگه حامیان سازمان ملل سوق داد. لیبرالها یک اعتبار ذاتی برای نهادهایی از قبیل سازمان ملل قایل هستند، در حالی که محافظهکاران معتقد به اعتبار ابزاری سازمان ملل هستند که آن هم با توجه به شرایط است که باید به ارزیابی گرفته شود. سازمان ملل در چارچوب ارزشها و الگوهای لیبرال شکل گرفت. اساسنامه و ساختار اجرایی و کاری این سازمان مانند بنیانهای الگوهای رفتاری و اشاعهای کاملا منطبق بر مولفهها، مقولهها و چشماندازهای غربی هستند: سازمان ملل شکل گرفت تا مشروعیت بر عملکرد آمریکا و متحدان این کشور در صحنه جهانی ببخشد و اهرمی باشد برای اینکه هزینههای رفتاری و هنجاری شوروی را به میزان فزاینده بالا ببرد. سازمان ملل شکل گرفت تا مکمل قدرت این کشور باشد. برپایه قدرت و استفاده ابزاری از سازمان ملل دولت آمریکا توانست به مدیریت بحرانهای بینالمللی و چالشهای متوجه این کشور بپردازد. نظم لیبرالی که آمریکا در دوران جنگ سرد آن را چارچوب داد برای اینکه بتواند کارآمد باشد و منافع ملی را تامین کند نیازمند وجود اهرمهای بینالمللی از قبیل سازمان ملل بود. سازمان ملل نقش تبدیل هنجارهای آمریکایی به هنجارهای بینالمللی، نقش توجیه سیاستهای آمریکا در صحنه جهانی و در کنار آنها نقش مکانیسمی را بازی کرد که از طریق آن غرب به رهبری آمریکا موفق شد سقوط ارزشی و هنجارهای کمونیسم جهانی به رهبری شوروی را سازماندهی کند و سامان دهد.
سازمان ملل بستر مناسب برای اعمال قدرت آمریکا و مبارزه کمهزینه با شوروی و متحدان این کشور را به وجود آورد. البته این به معنای آن نیست که کشورهای جهان سوم و متحدان شوروی در حد و اندازههای خود نتوانستهاند از سازمان ملل برای لطمه زدن به منافع آسیا و تسهیل اشاعه ارزشهای کمونیستی و دیدگاههای چپی استفاده کنند. بهترین نمونه همان فعالیت یونسکو به عنوان یکی از زیرمجموعههای سازمان ملل در مساوی قملداد کردن صهیونیسم با نژادپرستی، تقبیح سرمایهداری و حمایت از مبارزات چپگرایان در آمریکای لاتین باید ذکر شود. با بزرگ نمودن این اقدامات بود که درج مخالفت با سازمان ملل در حزب جمهوریخواه از اوایل دهه ۷۰ گسترش یافت و جسی هلمز، سناتور به شدت محافظهکار آمریکایی در جنوب آمریکا سمبل مخالفت با سازمان ملل و مبارزه با این نهاد از طریق جلوگیری از پرداخت دیون آمریکا به این نهاد تبدیل شد. اما در یک ارزیابی کلی واضح بود که آمریکا سازمان ملل را مطلوب برای تحقق منافع ملی خود قلمداد میکند و خواهان تقویت هر چه فزونتر این نهاد فراملی در راستای دستیابی به خواستهای خود است. اما سقوط شوروی و حیات یافتن نظام تکقطبی فضای حیاتی لازم برای تداوم و تقویت عملکرد سازمان ملل را به شدت کاهش داد. شرایط بینالمللی که به شدت مستعد پذیرش قدرت آمریکاست و از سویی دیگر به قدرت رسیدن محافظهکار در عرصه ----------- روشنفکرانه تحت عنوان نومحافظهکاران و قدرتیابی آنها در شکل دادن به مولفههای زیربنایی فرهنگی در آمریکا به یکباره موقعیت سازمان ملل را به خطر انداخت. نظم دوران جنگ سرد سقوط کرده و عناصر بنیانی و شکلدهنده آن دچار چالش و تعارض شدهاند. یکی از این ارکانها که این نظم براساس آن شکل گرفت حمایت آمریکا و نقش فعال این کشور در به وجود آمدن این سازمانها باید مطرح شود. اما دوران بعد از جنگ سرد که عصر هژمونی است نیازمند صلحی متفاوت و نظمی لیبرال اما قدرتمحورتر است. شرایط بینالمللی به گونهای است که کمتر کشوری درصدد چالش آمریکا و مقابله با توسعهطلبی فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی و ---------- این کشور است. حجم قدرت آمریکا، کیفیت حیات داخلی در آمریکا و عناصر حیاتبخش منافع ملی آمریکا منجر به این شده است که کشورهای بزرگ از قبیل روسیه، چین و فرانسه احساس خطر از بسط نفوذ و قدرت آمریکا نکنند و به چالش مستقیم، واضح و خصمآلود با این کشور بپردازند. پس آمریکا امروزه این احساس را دارد که میتواند سازمان ملل را دور بزند و سیاستهای خود را اعمال کند. اگر کشورهای بزرگ آمریکا را چالشی نمیکنند، پس نیازی به این نیست که از سازمانهای بینالمللی استفاده کرد برای اینکه بتوان به اقدامات خود مشروعیت داد. سازمان ملل در دوران جنگ سرد نقشی حیاتی در ---------- خارجی آمریکا ایفا میکرد چون به عنوان اهرم به وسیله این کشور استفاده میشد تا بتواند از حیات یافتن مشروعیت برای مخالفتها و چالشهای قدرتهای بزرگ کمونیستی از قبیل شوروی و چین جلوگیری کند. حال این کشورها به مخالفت با آمریکا در صحنه جهانی در شکل خصمانه آن اقدام نمیکنند و سعی ندارند که باعث تضعیف قدرت این کشور شوند و خواهان این نیستند که نظم لیبرال موجود در هم فرو بریزد یا تضعیف شود. با توجه به این نکته حیاتی است که آمریکا احساس کمتری برای تکیه به سازمان ملل دارد چون که اولا با مخالفت قدرتهای بزرگ در رابطه با مشروعیت اقدامات خود روبهرو نیست و در ثانی نیازی به این ندارد که متوجه مدیریت تعارضات باشد چون که تعارضی وجود ندارد. پس کمتوجهی آمریکا به سازمان ملل و عدم تلاش این کشور برای تقویت روزافزون سازمان ملل برخاسته از الزامات جهانی و شرایط بینالمللی است. در واقع یک بعد کمتوجهی به سازمان ملل ما لیست بینالمللی دارد.
-
اوضاع جهانی تشویقگر آمریکا به عدم توجه کامل به سازمان ملل است. این الزامی است که فراتر از خواست رهبران یا دولتمردان آمریکایی است. حجم قدرت آمریکا ضرورت و الزام کمتری برای تکیه به سازمان ملل فراهم آورده است. آمریکا در صحنه ---------- خارجی قادر است که مشروعیت به اعمال خود بدهد و ضرورتی برای سازمان ملل نیست. در کنار شرایط بینالمللی نیاز به این است که به کیفیت حیات ---------- و ارزشی در داخل آسیا توجه شود تا بهتر بتوان درک کرد که چرا آمریکاییان در یک دهه اخیر انتقادات شدیدتری به سوی سازمان ملل متوجه ساختهاند. سقوط کمونیسم که در بطن مخالفت شدید محافظهکاران با شوروی و ضدیت وسیع آنها با ارزشهای اقتدارگرایانه بود، اعتبار روشنفکرانه و وزن ---------- گستردهای برای محافظهکاران به وجود آورد که حضور فعالتر آنان در بالاترین سطوح هرم قدرت موید ارتقای جایگاه آنان محسوب میشود. محافظهکاران و شکل مدرن آن یعنی نومحافظهکاران به مانند لیبرالها خواهان حضور آمریکا در صحنه جهانی و اشاعه قدرت و ارزش آمریکایی است. آنان به شدت بینالمللگرا هستند و در چارچوب بینالمللگرایی تامین منافع ملی آمریکا را سادهتر و آسانتر تصور میکنند. اما آنچه وجه تمایز لیبرالها و محافظهکاران است، نگاه آنان به نقش سازمان ملل در پیشبرد اهداف آمریکا و تسهیل بینالمللگرایی این کشور است. محافظهکاران بر این باور هستند که باید به سازمان ملل نگاه ابزاری داشت چرا که برخلاف لیبرالها معتقد به اعتبار ذاتی نهادهای بینالمللی نیستند. محافظهکاران بر این اعتقاد هستند که با توجه به جایگاه آمریکا در صحنه جهانی و با در نظر گرفتن نوع رابطه با کشورهای مطرح جهانی باید پذیرفت که این کشور از اعتبار جهانی و ارزشها و نهادهای آمریکایی از مشروعیت بینالمللی برخوردار هستند. این نگاه ابزاری به این علت شکل گرفته است که محافظهکاران برخلاف لیبرالها به شدت ملیگرا هستند و برنمیتابند که یک ساختار بینالمللی و خارج از حوزه حقوقی این کشور برای آمریکا تعیین تکلیف کند و برای دولت آمریکا در صحنه جهانی محدودیت در چارچوب قوانین بینالمللی که خود آمریکا آنها را امضا کرده است به وجود آورد. محافظهکاران نقش سازمان ملل را در تعارض کامل با حاکمیت آمریکا مییابند. از نظر آنان آمریکا نباید اجازه دهد که یک سازمان بینالمللی در خصوص عملکرد آمریکا در صحنه جهانی به اظهارنظر بپردازد یا اینکه برای این کشور محدودیت تعیین کند. آنان این را در تعارض با اصل حاکمیت ملی مییابند. اینکه چرا اینان امروزه چنین با قدرت از عدم توجه به تصمیمات سازمان ملل صحبت میکنند به خاطر فرض قبلی یعنی دگرگونی در شرایط جهانی و شکل گرفتن شکل خاصی از شرایط بینالمللی است. این نگاه به سازمان ملل که مبتنی بر استانداردهای دوگانه است برخاسته از تاکید محافظهکاران بر اصل حاکمیت است که برخاسته از منطق وستفالیاست. نادیده انگاشتن مخالفت سازمان ملل با حمله آمریکا به عراق در چارچوب همین اصل حاکمیت ملی است که به وسیله آمریکاییان توجیه میشود. حضور نومحافظهکاران در کاخ سفید فرصت لازم و امکانات ضروری را در اختیار مخالفان دخالت سازمان ملل در ارزیابی سیاستهای آمریکا در صحنه جهانی قرار داد. اینکه جورج دبلیوبوش نظر سازمان ملل در خصوص غیرقانونی بودن حمله به عراق را نپذیرفت در خلأ شکل نگرفت بلکه برخاسته از دو الزام داخلی و خارجی بود. سازمان ملل همچنان یکی از ارگانهای نظم لیبرال محسوب میشود اما برخلاف دوران جنگ سرد، امروزه آمریکا از فرصتها، امکانات و قدرت مانور وسیعتری برخوردار است که در صورتی که لازم تشخیص بدهد با استناد به اصل حاکمیت ملی به نادیده انگاشتن این نهاد بپردازد. پس هر زمان آمریکا به این نتیجه برسد که توجه به سازمان ملل به نفع این کشور است محققا شاهد تکیه بیشتر آمریکا به این سازمان خواهیم بود. آمریکا در مورد موضوع شناسایی قاتلان رفیق حریری، نخستوزیر لبنان از همان آغاز تاکید فراوان بر نقش کلیدی و حیاتی سازمان ملل در این رابطه داشته است. در حالی که در موضوع عراق کاملا به نادیده انگاشتن این نهاد اقدام کرد. پس باید توجه به این نکته جلب شود که آمریکا باتوجه به شرایط داخلی و الزامات بینالمللی است که تصمیم میگیرد چه زمانی به این نهاد تکیه کند و چه زمانی آن را نادیده بگیرد. البته در صورتی که محافظهکاران در مصدر قدرت باشند استعداد وسیعتری برای چالش سازمان ملل در رفتار آمریکا مشاهده میشود.
-
کلید معمای هویدا!
یکی از افرادی که در جنیایات رژیم پهلوی علیه ملت ایران نقشی مستقیم داشت امیر عباس هویدا بود.هویدا بیش از یک دهه نخست وزیر ایران بود و در این زمان همواره با مقامات امنیتی ساواک رابطه ای مستقیم و مستحکم داشت.بسیاری از شکنجه های انقلابیون و مخالفان سلطنت پهلوی تحت نظارت یا به دستور مستقیم هویدا صورت می گرفت.
امیر عباس هویدا در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی متولد شد . پدر هویدا سالها سفیر ایران در لبنان و عربستان و دیگر کشورهای عربی بود که در حجاز و لبنان و اردن میزیست و زمانی سرپرست محفل بهاییان بود و با لورنس عربستان شخصیت انگلیسی آشنا بود و در شکل گیری سلطنت آل سعود سهم داشت.هویدا از اعضای لژهای فراماسونری بود.او از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد. پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، وی توسط محمدرضا شاه پهلوی به عنوان نخست وزیر ایران منصوب شد و ۱۳ سال در این پست ماند.او چندی پس از مرگ منصور با خواهرزن او لیلا امامی که نوه دختری حسن وثوق (وثوق الدوله) بود، ازدواج کرد ولی این ازدواج در نهایت به طلاق انجامید. نکته جالب توجه اینکه امیر عباس هویدا که مدتها نوکری شاه خائن را در دستور کار خود قرار داده بود،مجبور شد با اصرار شاه و خواهشهای مکرر درباریان ،جهت آرام سازی مخالفان انقلابی حکومت پهلوی به زندان رفته و در قالب یک بازی نمایشی بازداشت شود.اما شاه که خود از خشم ملت ایران در امان نمانده بود در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ از ایران گریخت و هویدا همچنان در زندان ماند.
هویداپس از ۱۳ سال تصدی پست نخست وزیری که در تمامی آن مورد انتقاد و طعن و طنز و شایعات گاه سخیف مخالفانش بود، از کار کناره گرفت و جمشید آموزگار به نخست وزیری منصوب شد و هویدا به عنوان وزیر دربار شاهنشاهی مشغول به کار شد. این ایام مقارن با اشتعال شعلههای انقلاب اسلامی مردم ایران بود.انقلابی که سرانجام منجز به فروپاشی کال بنیان منحوس پهلوی گردید.امیر عباس هویدا نیز به مانند افرادی دیگر مانند خسروداد،رحیمی ،نصیری ،ناجی و نیک پور مورد محاکمه قرار گرفت و توسط دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.
نکته جالب توجه اینکه برخی وابستگان حکومت پهلوی سعی دارند از امیر عباس هویدا به عنوان فردی موفق و کارآمد یاد کنند.این در حالیست که کارنامه هویدا در طول ۱۳ سال نخست وزیری وی نشاندهنده ذلت وی در مقابل بیگانگان است.در زمان نخست وزیری امیر عباس هویدا شاهد از دست رفتن بحرین و استقلال این منطقه بودیم که لکه ننگی در تاریخ پهلوی محسوب می شود.
یکی از کسانی که سعی در تبرئه ---------- امیر عباس هویدا داشت،عباس میلانی بود.میلانی در کتاب معمای هویدا از سبک نویسندگی “رئالیسم جادویی”پیروی کرده و سعی دارد به هر نحو ممکن هویدا را چهره ای مطلوب،موثر و کارآمد جلوه دهد.این در حالی است که جنایات هویدا و مفسد بودن وی بر هیچ کس پوشیده نبود.او در بسیاری از جنایات رژیم پهلوی علیه ملت ایران دست داشت .
عباس میلانی در کتاب معمای هویدا سعی نموده است با فاکتور گرفتن از جنایات هویدا و فجایعی که او در ---------- خارجی ججمهوری اسلامی ایران به بار آورده بود از او چهره ای کاملا متفاوت ترسیم ماید.اما میلانی در این راستا ناموفق بوده است.کارنامه ---------- هویدا در مقابل دیدگان همه مفتوح است.کارنامه ای که در آن به جز خیانت به ملت و وابستگی به بیگانگان،خصوصا ایالات متحده آمریکا چیز دیگری دیده نمی شود.
-
مبارزه دوپهلوی انگلیس با تروریسم در افغانستان
از زمان قدرت گیری مجدد طالبان در افغانستان گاهی اوقات برخی از مقامات امریکایی اتهامات بی پایه و اساسی در خصوص حمایت ایران از طالبان را مطرح می کردند. هر چند چنین اتهاماتی از سوی حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان تکذیب شد و ایشان نقش تهران در افغانستان را سازنده توصیف کردند ولی آنچه جالب است گزارشی است که اخیراً روزنامه ایندیپندنت از طرح مخفی انگلیس برای ساخت اردوگاه آموزشی برای طالبان در افغانستان منتشر کرده است. آنچه در ادامه می خوانید مشروح این گزارش است.
دولت افغانستان مدعی است که ثابت کرده تعدادی از مقامات انگلیسی حاضر در افغانستان بدون کسب اجازه از حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان با عوامل طالبان گفت وگو کرده اند. چنین ادعایی در شرایطی صورت می گیرد که «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس تاکید کرده که کشورش هرگز با طالبان مذاکره نخواهد کرد. در همین خصوص براون در تاریخ ۱۲ دسامبر در برابر اعضای پارلمان انگلیس گفت؛ «هدف ما شکست شورشیان و حذف رهبران آنهاست؛ ما تحت هیچ شرایطی وارد هیچ مذاکره یی با طالبان نخواهیم شد.»
حالا که این خبر افشا شده انگلیس بر این موضوع اصرار می ورزد که دفتر حامد کرزی از آنچه در جریان بوده مطلع بوده ولی رئیس جمهور افغانستان دو دیپلمات انگلیسی را به اتهام برقراری رابطه با طالبان و حمایت مادی از آنها از این کشور اخراج کرده است. چنین تنشی سطح روابط دو کشور را به پایین ترین میزان خود رسانده است. به همین علت کرزی از ماه دسامبر تاکنون مانع از انتصاب «پدی آشادون» به عنوان فرستاده ویژه سازمان ملل در کابل شده است. این در حالی است که کرزی سربازان انگلیسی را به از دست دادن کنترل اوضاع در استان هلمند متهم کرده است. افشای این موضوع حتی روابط بین کابل و واشنگتن را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
یک منبع دولتی افغانستان گفته که ساخت اردوگاه آموزشی بخشی از طرح انگلیس برای استفاده از بخشی از نیروهای اصلاح شده طالبان بوده که «انجمن داوطلبان دفاع» نامیده می شوند. هدف انگلیسی ها از گفت وگو با سران این گروه استفاده از آنها برای مبارزه علیه شورشیان باقیمانده در افغانستان بوده است. این مقام افغان که نامی از وی منتشر نشده در این خصوص گفته است؛ «قرار بود این اردوگاه برای ۱۸۰۰ نفر از جنگجویان معمولی طالبان و ۲۰۰ فرمانده معمولی طالبان آموزش نظامی فراهم کند». مقامات افغان بعد از اینکه گروهی از نیروهای امنیتی افغانستان حافظه کامپیوتری همراه یک گروه دیپلمات های بین المللی را که مشغول بازدید از استان هلمند بودند بازرسی کردند متوجه چنین طرحی شده اند. یکی از مقامات امنیتی افغانستان در این خصوص می گوید؛ «هنگامی که این دیپلمات ها دستگیر شدند، دولت انگلیس گفت وزارت کشور و شورای امنیت ملی افغانستان از چنین طرحی اطلاع داشته ولی در واقع کسی در این خصوص چیزی نمی دانست؛ به همین علت است که حامد کرزی خیلی عصبانی است.» جزئیات دقیقی از اینکه چه چیزهایی در این خصوص به حامد کرزی گفته شده در اختیار نیست. برخی از تحلیلگران بر این باورند که به مقامات افغانی اطلاعات کمی در این خصوص داده شده بود ولی چنین اقدامی وقتی صورت گرفت که این طرح لو رفته بود. اطلاعات دیگر حاکی از این است که قرار بوده این اردوگاه در خارج از موسی قلعه در استان هلمند ساخته شود.
این بخشی از طرح انگلیسی ها بعد از حمله سنگین تحت رهبری آنها به موسی قلعه در سال گذشته برای برقراری آشتی ملی در افغانستان و به دست آوردن حمایت نیروهای میانه رو بوده است. اما ترس مقامات افغانی از این است که انگلیسی ها در حال آموزش شبه نظامیانی بوده اند که هیچ وفاداری به دولت مرکزی ندارند. بعد از افشای این خبر مقامات افغانستان ۴۸ ساعت به «مایکل سمپل» و «مروین پاترسون» فرصت دادند که افغانستان را ترک کنند. البته یک ژنرال سابق ارتش افغانستان نیز به جرم همکاری با آنها دستگیر و زندانی شده است.
خبر اخراج دو دیپلمات انگلیسی با خبر اخراج «منصور دادالله» از فرماندهان ارشد طالبان به جرم مذاکره با جاسوسان انگلیسی همزمان شد. البته یک مقام دولتی افغانستان مدعی است که اردوگاه مذکور نیز قرار بوده برای منصور و افرادش ساخته شود. بنابر اطلاعاتی که از حافظه کامپیوتری توقیف شده به دست آمده قرار بوده اتحادیه اروپا نیز از این برنامه حمایت مالی به عمل آورد ولی این اتحادیه می گوید چنین برنامه یی وجود نداشته و نیز هیچ حمایت مادی در اروپا برای اجرایی شدن چنین برنامه یی وجود نداشته است. با وجود تکذیب چنین اطلاعاتی از سوی اتحادیه اروپا مقامات دولتی افغانستان همچنان تاکید می کنند که انگلیس از این برنامه حمایت مادی کرده است. با این حال حتی خود دیپلمات های انگلیسی، سازمان ملل و مقامات غربی وجود چنین طرحی و هدایت آن توسط انگلیس را به طور اجمالی تایید کرده اند ولی از تایید رسمی آن خودداری می کنند. بنابر اظهارات یک مقام افغان سایر اطلاعات به دست آمده از حافظه کامپیوتری حاکی از آن است که تاکنون ۱۲۵ هزار دلار برای آماده سازی اردوگاه هزینه شده و ۲۰۰ هزار دلار دیگر نیز برای راه اندازی آن در سال ۲۰۰۸ اختصاص داده شده بود.
-
طرح سیا برای براندازی تشیع
در آمریکا کتابی به نام «A Plan to Devide and Desolate Theology» است که در آن مصاحبه ی مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا Bob Wood Words و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است.
وی در این مصاحبه اسرار از تکان دهنده ای پرده برداشته است و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده است در این سازمان مبلغ ۹۰۰ میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است. گفتتنی است که دکتر مایکل برانتن مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته ، ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شده است و او نیز از باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرده است.
● مصاحبه ی وی به طور بسیار خلاصه چنین است:
انقلاب ۱۹۷۹ ایران ضربه های اساسی به ---------- ما در حاکمیت در کشورهای اسلامی وارد ساخت. پس از ناکامی ما در چند سال اول انقلاب برای کنترل آن و رشد روزافزون بیداری اسلامی و گسترش دامنه ی نفرت علیه غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بالاخص لبنان، عراق، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلند پایه ی سیا دور هم جمع شدند. در این جلسات نماینده ی سرویس مخفی مشهور انگلیس Mix نیز شرکت می نمود؛ زیرا انگلیس تجربه ی وسیعی در مطالعه روی کشورها را دارد.
در این گردهمایی ها نتیجه گیری شد که انقلاب ایران فقط نتیجه ی طبیعی ---------- های شاه نبوده است، بلکه در باطن عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن عوامل ، یکی رهبری ---------- توسط مرجعیت دینی شیعی و دیگری شهادت حسین نوه ی پیامبر اسلام (ص) در ۱۴۰۰ سال پیش است. حادثه ای که قرن هاست شیعه به یاد آن با غم و اندوه بی نهایت عزاداری می کند. این دو محور است که شیعه را از سایر مسلمانان فعال تر و متحرک تر می سازد. در همین گردهمایی تصویب شد که برای مطالعه ی اسلام شیعی و برای برنامهریزی و کار روی این پروژه یک شعبه ی جداگانه و مستقلی تاسیس شود و نخستین بودجه چهل میلیون دلاری برای آن اختصاص یابد. سپس دکتر مایکل برانت مراحل پروژه را چنین بیان می کند:
۱) جمع آوری اطلاعات
۲) اهداف کوتاه مدت با تبلیغات علیع شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگتر شیعه و سنی، بدین معنی که باید آنها را با اکثریت سنی درگیر کرد تا توجه شان از آمریکا منحرف گردد.
۳) اهداف دراز مدت، پایان کار تشیع با عمل براساس اهداف دراز مدت.
۴) طبق نقشه در فاز اول محققینی به تمام جهان شیعه اعزام شدند. به عنوان مثال دکتر ساموئیل در پاکستان روز عزاداری های کراچی تحقیق می کرد و مدرک دکترای خود را در همین زمینه اخذ کرد. یک خانم ژاپنی به ننام نکومه هم در کویته ی بلوچستان، بر قوم هزاره و شیعه ی آن دیار تحقیق می کرد و رساله ی دکترای خو را در همین زمینه ارائه نمود. دکتر برانت می گوید: بعد از تحقیقات میدانی و جمع آوری اطلاعات در مورد شیعیان همه ی کشورها، نتایج زیر بدست آمد:
▪ مرجعیت:
مراجع شیعه سرچشمه ی اصلی قدرت این مذهب اند. اینان همیشه با تاکید ب اصول شیعه، به شدت از آن محافظت و صیانت می کنند. اینان در تاریخ طولانی تشیع، هیچ وقت با حاکم غیر اسلامی بیعت نکردند و با وی دست دوستی ندادندن. به علت فتوای یک مرجع وقت یعنی آیت الله شیرازی، انگلیس نتوانست داخل ایران شود. بزرگترین مرکز علمی شیعه در عراق بود و چون صدام حسین علی رغم به کارگیری تمام توان خود و سعی و کوشش فراوان نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد.
این در حالی است که مراکز دیگر علمی در جهان همیشه با حکام وقت همراهی کرده اند. ببینید جایی مثل قم در مرکز ایران، تخت ظلم شاهنشاهی را برچید و اکنون نیز پنجه در پنجه ی آمریکا ی ابر قدرت، زورآزمایی می کند. در لبنان نهضت آیت الله موسی صدر، ارتش های انگلیس ، فرانسه، و اسرائیل را مجبور به فرار کرد. امروز نیز حزب الله لبنان بزرگترین مزاحم اسرائیل در طول تاریخ تاسیس آن دولت به شمار می رود. ما از همه ی این مطالعات به این نتیجه می رسیدیم که رو در رویی مستقیم با شیعه زیانبار و امکان پیروزی در آن بسیار کم است. بنابراین باید به کارهای پشت پرده ای روی آورد و به جای اصل قدیمی انگلیسی ها « تفرقه بینداز و حکومت کن» اصل دیگری تحت عنوان « تفرقه بینداز و نابود کن» را پیش گرفت.
بنابراین باید افرادی که با شیعه اختلاف اعتقادی دارند را بطور منظم و مستحکم علیه شیعه سازمان دهی کرد. باید شایعه ی کافر بودن برانگیز نوشت. باید افراد کم سواد و بی سواد را جمع کرد و آنها تقویت نمود تا وقتی تعداد آنها ( که ستون پنجم ما هستند) به مقدار مناسب رسید، علیه شیعه جهاد مسلحانه آغاز شود. باید چهره ی تشیع، منسوخ شود تا نزد عوام غیر مقبول باشند و در میان عامه مورد نفرت قرار گیرند.
▪ عاشورا و عزاداری:
در میان شیعه مراسم عزاداری مرسوم است. آنها به یاد واقعه ی کربلا جمع می شوند و یک نفر سخنرانی و واقعه ی کربلا را بیان می کند و مستمعین هم گوش می کنند. بعد از آن طبقه ی جوان، سینه زنی و عزاداری می کنند. این سخنران و این مستمعین برای ما اهمیت زیادی برخوردار هستند؛ زیرا از همین عزاداری و مجالس است که درمیان شیعه جوش و خروش ، آزادی خواهی و جنگ با باطل به خاطر حق، به وجود می آید. ما به خاطر همین، ده ها میلیون دلار از بودجه ویژه را برای در دست گرفتن سخنرانان و مستمعین اختصاص داده ایم. و این کار چنین تحقق می پذیرد که ابتدا دنبال افرادی از شیعه که پول پرست و دارای عقاید سست و در عین حال دارای شهرت و قدرت تاثیر و نفوذ باشند، می رویم تا به واسطه ی آنهادر عزاداری ها نفوذ پیدا کنیم.
▪ برنامه های دقیق و مخرب:
ما از این افراد اهداف زیر را پیگیری می کنیم.
ـ به وجود آوردن و یا سرپرستی مداحانی که معرفت عقاید شیعه را ندارند.
ـ شناسایی و کمک مالی به افرادی از شیعه که بتوانند توسط نوشتارهای خود، عقاید و مراکز علمی شیعه را هدف قرار دهند؛ بنیانهای تشیع را منهدم کرده و آن را اختراع مراجع شیعه وانمود کنند.
ـ اضافه و یا حفظ نمودن رسوماتی در عزاداری که با عقاید شیعه منافات داشته باشد.
ـ عزاداری ها به گونه ای معرفی و مطرح شود که عموم جامعه احساس کنند تشیع، گروهی جاهل و توهم پرست است که در محرم برای انسانهای عادی مزاحمت به وجود می آوند. برای تشریح این جور برنامه ها لازم است پول هنگفتی خرج شود و مداحان خوب تشویق شوند.
و این گونه تشیع که یک مذهب دارای قوت منطقی است تبدیل به مذهبی درویشی محض می شود و از درون، پوک و خالی می گردد و در ذهن عوام الناس نفرت و در خود شیعه افتراق و پراکندگی گسترش می یابد. آنگاه و در نهایت باید توسط نیروهای جهادی بر آنها تیر خلاص زد و نابودشان کرد.
تحقیق و جمع آوری مطالب فراوانی علیه مرجعیت و نشر اشاعه ی آنها توسط نویسنده های پول پرست و بی نام. در این باره باید پول خوبی خرج شود و در میان مداحان و عوام شیعه مواد زیر زمینی پخش و منتشر گردد تا شیعیان دچار آشفتگی و چند دستگی شوند. و با این برنامه ها پیش بینی می شود که در مرحله ی نهایی، صدای اعتراض خود شیعه ها علیه مرجعیت بلند شود تا آنجا که در سال ۲۰۱۰ میلادی دیگر مرجعیت یا به عبارت دیگر مرکزیت اقتدار شیعه که تا کنون سد اصلی جلوی دولتمردان ما بوده اند به وسیله ی خود شیعیان پایان یابد.
-
رمز استمرار انقلاب اسلامی
پس از گذشت ۲۹ سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، اگر بخواهیم مروری بر دستاوردهای آن داشته باشیم، قطعا میتوان به موارد فراوانی اشاره کرد؛ اما اگر بخواهیم مهمترین دستاورد انقلاب را بیان کنیم شاید قدری سخت به نظر آید؛ ولی بهزعم نگارنده این یادداشت، مهمترین و کلیدیترین دستاورد انقلاب اسلامی است و همانا این مولفه اساسی است که میتواند از پایههای اساسی استمرار این انقلاب باشد.
خودباوری ملی به مثابه است. همانگونه که هر فردی دارای است، یک ملت هم دارای خویشتنی است که چنانچه نسبت به آن آگاهی پیدا کند، به خودباوری ملی دست مییابد. میتوان ادعا کرد روح خودباوری ملی را رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این ملت زنده کرد و او بود که از ملتی که خود را باور نداشت، ملتی ساخت که توانست انقلابی را در تاریخ خود به ثبت برساند که همگان را متحیر نماید. در واقع همین امر مهم بود که در ادامه مسیر پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی توانست بر توطئههای گوناگون دشمن غلبه نماید و امروز برای رسیدن به قلههای پیشرفت توانمند است و در راه توسعه ایران همت والایی دارد.
اگر امروز شبکههای خبری همچون شبکه خبری cnn که کارنامه آن برای ملت ایران روشن است، در گزارشهای خبری خود دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی ایران را چشمگیر توصیف میکنند؛ اگر امروز ما در دستیابی به تکنولوژیهای پیشرفتهای از قبیل تکنولوژی هستهای، شبیهسازی سلولهای بنیادی و همچنین در صنایعی همچون هوافضا و داروسازی و در علوم پزشکی و بهداشتی در دنیا حرفی برای گفتن داریم، اگر امروز ما در زمینه نانوتکنولوژی که از مهمترین و اساسیترین تکنولوژیهای مکمل بسیاری از تکنولوژیهای موجود است، در تولید مقالات علمی isi در سطح بینالملل مقام بیستوششم و در جهان اسلام مقام اول را داریم، اگر جوانان این مرز و بوم در المپیادهای علمی جهانی خوش میدرخشند همه و همه نشات گرفته از است.
نکته قابل ذکر این است که پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی میتواند ارتقادهنده این روحیه خودباوری شود، یعنی بین خودباوری و پیشرفتهای علمی رابطهای است دوطرفه. بنابراین ضروری است در مسیر حرکت به سمت قلههای علم و تکنولوژی و شکستن مرزهای دانش، هدفگیری ما به سمت علوم و تکنولوژیهایی باشد که بتواند خودباوری ملی را تقویت نماید، یعنی ایجادکننده غرور و پرستیژ ملی، ارتقادهنده امنیت ملی و افزایشدهنده ثروت و رفاه اجتماعی باشد و همه این ویژگیها را می توان در تعبیر که رهبر انقلاب در بازدید از پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی به کار بردند، خلاصه کرد.
نکته دیگری که بایست به مباحث فوق افزود این است که ضرورت دارد را با آمیخت تا بتوان دستاوردهای خودباوری را در مسیر صحیح قرار داد و بدین طریق به جامعهای دست یابیم که هم واجد شاخصهای توسعهیافتگی روز دنیا باشد و هم واجد شاخصهای یک جامعه دینی. بنابراین باید دستگاههای متولی امر به ویژه نهادهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای خود این نکته را مد نظر داشته باشند که و را درهم آمیزند تا بتوانیم همواره در مسیری گام برداریم که هر روزمان بهتر از دیروز باشد.
-
بیگانگان یار دیرین اصلاح طلبان
قصه تحصن نمایندگان مجلس ششم شورای اسلامی که به « مجلس اصلاحات » مشهور گردیده بود در اعتراض به رد صلاحیت ۸۰ تن از نمایندگان برای دوره هفتم مجلس به علت بروز فساد فکری، مالی، اخلاقی و ---------- به استناد مراجع چهارگانه توفیق راهیابی به صحنه رقابت انتخابات را نداشتند، شکل گرفت. به طوریکه در پی اعلام تحصن نمایندگان رد صلاحیت شده خبرگزاریهای خارجی به مجلس فراخوانده شده و ساعتی پس از اعلام این خبر، راهروهای مجلس شاهد حضور خبرنگاران ونمایندگان خبرگزاریهای خارجی برای پوشش و بزرگنمایی تحصن نمایندگان میشود. آسوشتیدپرس، الجزیره، رویتر، فرانس پرس و... از جمله خبرگزاری های خارجی بودند که برای پوشش خبری تحصن نمایندگان در مجلس حضور یافته بودند (۱)
به طوریکه با تحلیل عمیق و بررسی قضایای پشت پرده آن میتوان ادعا نمود که اقدام مضبوحانه فوق در راستای براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی از طریق « انقلاب مخملین » صورت گرفت که درجای خود یکی از غمناکترین و مضحکترین رخدادهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بشمار میرود و با توجه به اینکه در حال حاضر کشور برای برگزاری انتخابات پرشور هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی آماده می شود جهان غرب و به طور صریح و آشکار جرج بوش رئیس جمهور امریکا حمایت خویش را از برخی افراد و جریانهای ---------- که عمدتاً به طیف « اصلاح طلب » مشهورند اعلام نمودند.
ناگفته نماند اگر به سابقه فکری و ایدئولوژیک این جریان فکری در طول تاریخ معاصر نظری بیافکنیم ریشه و پیشینه جریان روشنفکری و اصلاح طلبی را در دوران مشروطه رصد کنیم باید قضایای تحصن نخبگان روشنفکری و متجددین را در سفارت های روسی و انگلیس جست! و دردناکتر این که برخی رجال ---------- و فرهنگی روشنفکر آزادیخواه و متجدد و ترقی خواه در مواقع خطر پرچم و علم روس وانگلیس را بر بالای بام و درب منزل برافراشته میساختند و به این عمل ننگین نیز افتخار مینمودند! از اینرو برای تنویر افکار عمومی،کسب و شناخت لازم و کافی از پشتوانه فکری و ---------- جریانات ---------- کشور در این مقاله به بررسی و تحلیل حمایت دنیای غرب از اصلاح طلبان در دوران حیات ---------- مجلس ششم میپردازیم.
۱) امریکا و حمایت از اصلاح طلبان:
وزارت خارجه امریکا در ادامه سیاستهای مداخله جویانه این کشوردرجهان از دولت ایران خواستار مانع از رد صلاحیت شدن نامزدهای انتخاباتی مجلس هفتم توسط شورای نگهبان میشود.
بطوریکه به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی « آدام ارلی » معاون سخنگوی وزارت خارجه امریکا در یک نشست خبری اظهار میدارد که: « دولت ایران باید مانع اقداماتی شود که بر علیه آزاد بودن انتخابات پارلمانی صورت میگیرد و این یک معیار جهانی است که مردم بهترین کسانی هستند که میتوانند صلاحیت حاکمان خود را تعیین کنند».
البته معاون سخنگوی وزارت خارجه امریکا ضمن اینکه از دولتمردان ایرانی میخواهد به صدای متحصنین(مجلس ششم) گوش دهند، اظهار میدارد که: « امریکا تنها از یک انتخابات آزاد وعادلانه حمایت مینماید».
جالب اینکه وزارت امور خارجه امریکا گفته بود که: « دولت ایران بایدتلاشهای شورای نگهبان را برای شکل دهی نتیجه انتخابات مجلس از طریق رد صلاحیتهای نامزدهای دارای گرایش لیبرال، مردود بداند.» (۲)
درنهایت امریکا از رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان و داوطلبان ورود به مجلس اظهار نگرانی کرده، و معاون سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا در اقدامی مداخله جویانه به حمایت از نمایندگان و کاندیداهای رد صلاحیتشده پرداخته و اظهارمیدارد که: « باید هر چه زودتر جلوی قدرت و اقدامات شورای نگهبان گرفته شود». از سویی نیز معاون سخنگوی وزارت امورخارجه امریکا مدعی میشود که: « ما معتقدیم صلاحیت کاندیداها نباید مورد بررسی قرار گیرد زیرا اخلال در روند برگزاری انتخابات آزاد محسوب میشود! » (۳)
از طرف دیگر رادیو امریکا نیز در این باره اظهار میدارد که: « وزارت خارجه امریکا با دخالت شورای نگهبان در روند گزینش نامزدها مخالف است ».البته به طور ظریف هدایت وفرماندهی رفتار ---------- اصلاح طلبان را به دست گرفته و اضافه میکند: « گزارشها از احتمال استعفای ۶ وزیر و ۶ معاون رئیس جمهور در صورت عدم تغییر تصمیم شورای نگهبان حکایت دارد ».
این رادیو از قول آدام ارلی معاون سخنگوی وزارت خارجه امریکا خواستههای دولت امریکا را اینگونه تبیین میکند که: « دولت بوش با دخالت در روند گزینش نامزدها مخالفت میکند. ما از دولت ایران خواستار مخالفت با تلاشهای شورای نگهبان هستیم و یاد آور میشویم که رسیدگی به گزینش داوطلبان از بنیادیترین اختیارات دولت است».(۴)
در این راستا « کرتیس کوپر » سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا در تکمیل اظهارات آدام ارلی اعلام میداردکه: « از دولت ایران می خواهیم تلاشهای شورای نگهبان را برای مقابله با اصلاح طلبی ناکام بگذارد».
« کرتیس کوپر » در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار بینالملل خبرگزاری فارس ضمن استنکاف از پاسخ به این سؤال که ارتباط منافع امریکا با موضوع رد صلاحیتها درایران چیست؟ تنها به این جمله اکتفا کرد که « منافع امریکا در گرو برگزاری انتخابات آزاد و برابر درایران است. »
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا امریکا برنامهای برای حمایت از نمایندگان متحصن دارد یاخیر؟ تصریح کرد:
« راستش در موقعیتی نیستم که بگویم ما از چه نمایندگانی حمایت میکنیم و از چه نمایندگانی حمایت نمیکنیم.»
کوپر درباره دلیل نگرانی مقامهای امریکایی از رد صلاحیت برخی نامزدهای انتخابات پارلمان ایران نیز پاسخ روشنی نداد و به سخنان ویلیام برنر معاون امور خاورمیانه وزارت امور خارجه امریکا اشاره میکند که ویلیام برنر پیش از این آنچه را که انتخابات آزاد و برابر خوانده است را مورد حمایت امریکا میداند.(۵)
اما پنتاگون با اذعان به این موضوع که درنگاه آنها دستهبندی های ---------- فاقد وجاهت میباشد یعنی اصلاح طلبان بازیچه و مفت، منویات امریکا را در ایران پیش میگیرند. در نهایت اینکه: مشاور پنتاگون وعضو شورای روابط خارجی امریکا اظهار میدارد که: « اقدامات شورای نگهبان که اساساً بدون تغییر مانده است، به میزان زیادی برای امریکا و دیگر کشورهای علاقمند مضر خواهد بود ».(۶)
« الی کراکوسکی » در مصاحبه باخبرنگاران گروه بینالملل خبرگزاری فارس بیان میدارد که: « رد صلاحیتهای نامزدهای انتخاباتی قطعاً با منافع امریکا درمنطقه در تضاد است». وی همچنین تصریح میکند: مردم از دستیابی اصلاح طلبان به اصلاحات واقعی ناامید شدهاند. کراکوسکی با تأکید براینکه افراد زیادی در امریکا پیچیدگیهای زیاد ---------- ایرانیها را درک میکنند، گفت: تفاوت لفظی که در مطبوعات میان اصلاح طلبان و محافظه کاران وجوددارد از نظر ما ضرورتاً یک تفاوت واقعی نیست.(۷)
در نهایت ریچارد پرل مشاور وزیر دفاع امریکا نیز طی سخنانش از دولت امریکا خواست « تا جهت تغییر نظام جمهوری اسلامی از میانهروها در داخل ایران حمایت کند. » (۸)
۲) پارلمان اروپا و حمایت از تحصن کنندگان اصلاح طلب.
اعضای پارلمان اروپا نیز، باصدور بیانیهای خواستار بازنگری فوری در تصمیم شورای نگهبان شده و خواستار حمایت جامعه ملل از متحصنان و برگزاری یک انتخابات دموکراتیک میشوند. در این راستا،پارلمان اروپا ۲۵ دیماه به بهانه کمک به زلزله زدگان بم و کمکهای اتحادیه اروپا قطعنامهای تصویب کرد لیکن در آن بر این بخشها تأکید بیشتری داشته است:
«... همچنین با توجه به اینکه تصمیم شورای نگهبان ایران در رد صلاحیت بیش از ۲۰۰۰ نامزد انتخابات از جمله بیش از ۸۰ نماینده فعلی مجلس و با توجه به تحصن نمایندگان اصلاح طلب، و قصد استعفای شمار زیادی از استانداران و اعضای دولت، ما نمایندگان پارلمان اروپا دوباره حمایت خود را از روند اصلاحات در ایران اعلام میداریم و نسبت به وخیم ترشدن وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی میکنیم. متأسفانه گفت و گوها در این باره از یک تبادل نظر آکادمیک فراتر نرفته است».
در این بیانیه تصریح شده است: « با توجه به اعلامیه خاویر سولانا مسئول ---------- خارجی و امنیت اتحادیه اروپا در خصوص اهمیت بسیار زیاد روند انتخاباتی ایران برای اتحادیه اروپا، ما میخواهیم که انتخابات روندی کاملاً واضح و شفاف داشته باشد، همچنین نگرانی، عمیق خود را از تصمیم شورای نگهبان که اقدامات اخیر در جهت یک جامعه دموکراتیک تر را در معرض خطر قرار داده است ابراز میداریم و خواستار بازبینی فوری در تصمیم این شورا هستیم ».
نمایندگان پارلمان اروپا در این بیانیه تأکید کردند: « که همبستگی نشان داده شده از سوی جامعه بینالمللی، ابراز حمایت از افرادی است که متعهد به نگاهداشتن ایران در مسیر دموکراتیزه کردن هستند و همچنین هشدار میدهیم که چنانچه در زمان مقتضی قبل از انتخابات تغییری در تصمیم، مبنی بر ممانعت از شرکت نامزدهای اصلاح طلب درانتخابات مجلس صورت نگیرد این اقدام در روابط اتحادیه اروپا وایران بیتأثیر نخواهد بود» (۹)
این بیانیه اولتیماتوم گونه در حالی صادر میشود که شورای نگهبان هنوز به شکایت نامزدها رسیدگی نکرده بودند در این بیانیه به رئیس پارلمان اروپا دستور دادند که این قطعنامه را به شورا و کمیسیون اروپا و نیز دولت و مجلس جمهوری اسلامی ایران ودبیر کل سازمان ملل متحد منتقل کند.
۳) حمایت انگلیس ازنمایندگان رد صلاحیت شده اصلاح طلب
رادیو دولتی انگلیس با حمایت واستقبال دولت انگلیس از بست نشینی حدود ۸۰ نماینده مجلس ششم گفت: « انتقاداتحادیه اروپا ودولت امریکا از اقدام شورای نگهبان موجب دلگرمی نمایندگان معترض شده است! ».
این رادیو با بیان اینکه بحران ---------- ایجاد شده در طبقه حاکم در سالهای اخیر کم سابقه است، به نقل از بعضی از فعالان ---------- گفت: « باید تکلیف را یکسره کرد و ---------- نافرمانی مدنی را اتخاذ کرد. کسانیکه درمجلس تحصن کردهاند شاید انتظارشان این است که گروههای ---------- و مردم درآنجا حضور یابند و پشتیبانی کنند».
رادیو بی بی سی افزود: ولی پرسش اساسی این که اصلاح طلبان میتوانند در این بحران اتحاد خود را حفظ کنند. این رادیو گفت: « اصلاح طلبان در سالهای اخیر به اقدامات خیابانی همچون تظاهرات و تجمعات بیتوجه بودهاند و باعث دلسردی شدهاند وحالا نمیتواننند انتظار داشته باشند مردم به کمک بشتابند ».(۱۰)
در این راستا رادیو بی. بی. سی نیز از برنامه طنز سیمای جمهوری اسلامی درباره تحصن انتقاد کرده ودر پی انتقادات داوود سلیمانی، ناصر قوامی ومحسن آرمین و... از برنامه طنز نقطه چین، این رادیو هم به جمع معترضان به صدا و سیما میپیوندند ونمایش این طنز را اهانت به نمایندگان اصلاح طلب دانسته اما بی. بی. سی توضیح نداد پخش برنامه طنز تلویزیونی که مربوط به مشکلات صنفی یک قشر جامعه است چه ارتباطی با نمایندگان مجلس دارد!
کامبیز کرامتی که بی. بی. سی با او به عنوان کارشناس مصاحبه کرده ا ست دربارۀ محتوای این نمایش میگوید در طنز یاد شده یک فردکاسب تصمیم میگیرد که جزو هیأت مدیره صنف خودش قرار گیرد و پس از ثبت نام صلاحیت او از طرف اتحادیه رد شد این فرد به همراه دوستانش درمنزلشان دست به تحصن میزنند و به هنگامی که خبرنگاران میآمدند متحصنین به خودشان سرم وصل میکردند که وانمود کنند در اعتصاب به سر میبرند و موقعی که کسی نبود غذا میخوردند.
به نظر میرسد با توجه به محتوای تحصن نمایندگان رد صلاحیت شده با رویدادهای به تصویر کشیده نشده در طنز نقطه چین، مدعیان اصلاح طلبی این طنز را زبان حال خودشان تلقی کرده و بهانهای برای حمله به صدا و سیما به دست آوردهاند.
۴) حمایت فرانسه ازنمایندگان رد صلاحیت شده اصلاح طلب
دامنه گستاخی وجسارت ---------- کشورهای اروپایی به قدری شدت یافته بود که بطور آشکار در مسائل داخلی دیگر کشورها دخالت میکردند در حالیکه این رفتار نامتجانس ---------- مغایر با مقررات بینالمللی است و همیشه در پیمانها و قطعنامههای بینالمللی برعدم دخالت در امور دیگران تاکید میشود در حالیکه در دوران حیات دولت اصلاحات و مجلس اصلاحات شاهد مداخله کشور فرانسه نیز میباشیم بطوریکه « ژاک بارو » رئیس فراکسیون حزب « اتحاد برای حرکت مردمی فرانسه » انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران را برای اروپا بسیارمهم توصیف میکند.
درگزارش تلویزیون فرانسه وی در پاریس گفت:« هم اکنون نتایج انتخابات وسیاست اجرایی ایران در بعد بینالملل برای اتحادیه اروپا و فرانسه از اهمیت خاصی برخوردار است».
وی افزود: در زمان حاضر بایدگسترش همکاری با ایران را به منظور ایجاد ثبات، صلح پایدار و مبارزه با تروریسم در منطقه مورد توجه جدی قرار دارد.وی در ادامه از پیشرفت در اجرای حقوق بشر و منظور کردن حق دفاع دردادرسیهای قضایی به عنوان بخشی از آزمایشهای مطرح برای ایران نام برد.وی گفت: بهره گیری از چنین فرصتی برای فرانسه و اروپا میتواند سازنده و ایجادکننده اعتماد باشد.(۱۱)
۵) گروه دوستی پارلمان ایران و ایتالیا
اوج ذلالت ---------- برای دولت جمهوری اسلامی زمانی رقم میخورد که سطح مداخله گرایی کشورهای اروپایی در مسائل داخلی کشور ایران به حدی نزول میکند که گروه دوستی پارلمان ایران و ایتالیا نیز به جمع حامیان سربازان و مجریان انقلاب مخملین در جمهوری اسلامی ایران میپردازند. و این روند خطرناک در فرایند استقلال و حاکمیت کشور نتیجه تعامل غیر منطقی برخی نمایندگان اصلاح طلب مجلس با بیگانه بود! بطوریکه: رئیس گروه دوستی پارلمان ایران و ایتالیا در دیدار خود با همتای ایرانی « احمد بورقانی*» اظهار میدارد: « دراین برهه بسیار متأسف شدیم وقتی دیدیم بسیاری از همکارانمان در پارلمان ایران رد صلاحیت شدهاند و این همه در حالی صورت میگیرد که مقامات امریکایی تاکنون بارها از رد صلاحیت شدهها و متحصنان حمایت کرده و دولت بوش از دولت ایران خواسته تادر مقابل شورای نگهبان ایستادگی کند». (۱۲)
مخلص کلام اینکه درمواجهه با یک پدیده سیاسی، اگر حضور فعال وتحریک گر و هدایت کننده امریکا و اسرائیل را شاهد باشیم بطوریکه باحمایت آشکار و صریح و رویکرد تمجیدگرایانه اقدام به صدور دستور مقاومت جهت فراهم سازی بسترهای مطلوب برای براندازی نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کنیم آیا عاقلانه نخواهد بود که نسبت به حضور و فعالیت این جریانات ---------- در عرصهسیاسی کشور سوء ظن داشته باشیم.
در این رخداد رادیو اسرائیل بطور آشکار اعلام میکند که « اگر این نمایندگان تحصن خود را بشکنند مانند این است که از جبهه گریختهاند و در نبرد خود شکست خورده باشند»
واز سوی دیگر رادیو امریکا: تحصن نمایندگان رد صلاحیت شده را شجاعانه خوانده و توصیه میکند که: باید محکم در برابر شورای نگهبان ایستاد! (۱۳) و نکته آخر این که آیا همه شواهد و قرائن که ذکر شد وهمچنین اظهارات رادیو فردا که بیان داشته: واقعاً جای تعجب دارد که با وجود گذشت یک هفته ازاین تحصن هیچ گونه حمایت مردمی از این حرکت دیده نمیشود(۱۴)
آیا باید در مورد اقدام به انقلاب نرم و مخملین دشمن بر علیه نظام جمهوری اسلامی که همان براندازی است باید شک نمود.
-
... و ما خود را باورکردی
قرآن کریم درباره فرعون می فرماید او کسی بود که برای اعمال قدرت و تداوم حاکمیت، قوم خود را تحقیر می کرد (واستخف قومه) و همچنین میان آنان اختلاف و درگیری ایجاد می کرد تا در سایه تفرقه میان مردم، به اهداف خود برسد. این روش البته مختص فرعون و محدود به یک دوره تاریخی خاص نیست، خوارکردن و تحقیر نمودن و ایجاد اختلاف داخلی میان مردم، یکی از شناخته شده ترین روش هایی است که قدرت های ستمگر و مستکبر برای اعمال سلطه خود و تاراج سرمایه های مادی و انسانی، علیه ملت ها در طول تاریخ به کار بسته و امروز نیز می بندند. قدرت های شیطانی و ضد بشری ابتدا با شیوه های مستقیم و تهاجمات نظامی، آنان را از لحاظ فیزیکی «تسلیم» می کنند و آنگاه با رسوخ و نفوذ در هویت ملی و ویژگی های فرهنگی، و استفاده از پیشرفته ترین روش ها و به کارگیری دانشمندان و عالمان علوم مختلف به ویژه علوم انسانی، برای تهی کردن مردم تحت سلطه از هرچه نشانه هویت مستقل فرهنگی و شخصیت معنوی آنها است، تلاش می کنند. حربه تحقیر و تخفیف اینجا به میان می آید. آنان می دانند برای این که ملتی را مطیع و رام دست خود نمایند، باید بیش از هر چیز، هویت و تاریخ و فرهنگش را از او بگیرند، لذا ابتدا برتری خود (و امروز «برتری انسان غربی») را در قالب نظریه های علمی، تئوریزه و آنگاه با به کار گرفتن روش های مختلف، به طور مستقیم و غیرمستقیم به ملت های تحت سلطه تلقین می کنند که چیزی نیستند، گذشته تاریک و شرم آوری دارند که قابل اتکا و الگوبرداری نیست و اگر می خواهند از این پس در مسیر آدم شدن و متمدن شدن و سری در میان سرها درآوردن حرکت کنند چاره ای ندارند جز اینکه واقع گرا ! باشندو الگوها و استانداردهای سلطه گران را در همه ابعاد به عنوان الگوهای خود بپذیرند و خلاصه از «خود» و هر آنچه بوی «خودی» می دهد متنفر شوند و بگریزند و برای «مثل دیگری شدن»، گوی سبقت را از یکدیگر بربایند!
این بلایی بود که تقریبا از اوایل دوره قاجار بر سر کشور و مردم ما نیز نازل شد و در دوران رژیم پهلوی به اوج خود رسید. ایران طی این دوران به صورت جولانگاه سلطه گران زمانه و قدرت های استعمارگر روس، انگلیس و بالاخره آمریکا درآمد و استکبار خارجی با همدستی مستبدان داخلی و دست پروردگان خود، ایران را به کشوری کاملا وابسته و اعتماد به نفس از دست داده مبدل کردند.
سرزمینی برخوردار از آن سابقه مدنیت و پیشینه تاریخی و آن همه مفاخر علمی و فرهنگی که در طول تاریخ به ویژه دوران پس از اسلام به جهان عرضه داشته بود، و ملتی بااستعداد، باهوش و صاحب ذوق و برخوردار از قوه ابتکار در این دوران سخت تحقیر می شدند استکبار خارجی با همدستی استبداد و تحت تاثیر قراردادن عناصر روشنفکرمآب و اجرای برنامه های وسیع فرهنگی و فکری طی این دوران سیاه و طولانی، تلاش می کرد، روح نتوانستن و استیصال و ضعف را در همه عرصه ها به جسم و جان این ملت تزریق نماید آنها می دانستند که «هویت ملی با فرهنگ شکل می گیرد» و برای سلب این هویت، حمله بی محابا را بیش از هر جا به استقلال فرهنگی این ملک و ملت آغاز کرده بودند چرا که وقتی ملتی بی هویت شد و از نظر فرهنگی خود را وابسته به اجانب دید آن وقت راه برای سلطه تمام عیار آنها هموار می شود. آنان چنان وانمود می کردند و دنباله های داخلی آنان چه کسانی که در راس حکومت بودند و چه عناصری که از نظر فکری مجذوب و مقلد بی چون و چرای غرب شده بودند، چنان القاء می کردند که: «علم و تمدن و پیشرفت مختص به ]ابرقدرت هاست[ و آنان خصوصا غربی ها و اخیرا آمریکایی ها نژاد برتر هستند و دیگران نژاد پست و ناقص و ترقی آنان در اثر والانژادی آنان است و... به تعبیر دیگر آنان انسان های تکامل یافته هستند و اینان در حال تکامل که پس از میلیون ها سال به تکامل نسبی می رسند. پس کوشش برای پیشرفت بی فایده است و ]ملت ها[ یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند و یا کمونیسم شرق، به بیان دیگر ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز را از ابرقدرت ها بگیریم، علم را، تمدن را، قانون را و پیشرفت را.» (امام خمینی(ره)، ۶۲.۶.۱۲) و این چنین بود که یکی از روشنفکران و تئوریسین های استبداد قاجار و پهلوی علنا و صریحا اعلام کرد که: «برای پیشرفت راهی نداریم جز آنکه از فرق سر تا ناخن پا غربی شویم» و یکی از فرماندهان نظامی و نخست وزیران دوره پهلوی، در اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، به عوض اینکه با توجه به جایگاه مهم و حساسی که داشت به دفاع از منافع ملی برخیزد و حرکت غیرتمندانه ملت و بعضی رهبران دینی و ---------- را حمایت کند و آنان را دلگرمی و اعتماد به نفس بخشد، وقیحانه و صریح از پشت تریبون مجلس اعلام کرد که: «ملتی که از ساختن لولهنگ (آفتابه) عاجز است، چگونه می تواند صنعت عظیم نفت را اداره کند؟!» و قیام مردم و توان متخصصان و مهندسان ایرانی را به باد استهزاء گرفت.
انقلاب اسلامی در واکنش به چنین اوضاع و احوالی و برای خط ابطال کشیدن به آن نظریات باطل و روحیه سلطه پذیری و کتمان خویشتن و پایان دادن به حاکمیت چنان حکومت و حاکمانی برپا شده و بدون تردید مهم ترین دستاورد این انقلاب را - آن چنان که رهبر فرزانه انقلاب هم بر آن تأکید دارند- «رهایی کشور از بیماری سنگین و تاریخی استبداد پذیری» باید دانست.
معمار بزرگ انقلاب اسلامی با دمیدن روح آگاهی و اعتماد به نفس در کالبد ملت، نهضت عظیمی را برای احیاء هویت دینی و زنده کردن شخصیت ملی و معنوی مردم این سرزمین پایه گذاری و رهبری کرد. او که مردی از تبار پیامبر ختمی مرتبت بود با الهام از سیره آن رسول مرسل و تکیه بر مکتب اسلام، این چنین مردم مظلوم و تحت ستم ایران را خطاب قرار داد که: «اول باید باورتان بیاید که ما هم انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم... این قدرت در همه افراد بشر به قوه هست... مهم این است که افکار شما آزاد شود، اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می توانیم مستقل باشیم، وابسته به غیر نباشیم خواهید توانست... مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتان را از ]مملکت[ خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و... به فرهنگ اسلام تکیه زنید، با غرب و غربزدگی مبارزه نمائید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب زده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید... بدانید که قدرت معنوی شما بر همه قدرت ها چیره و... تمام قدرت ها را در هم می شکند... نصرت کنید خدا را تا نصرت کند شما را...»
-
به برکت این رهبری بود که ملت ایران خود را باور کرد، و هویت و فرهنگ خویش را احیاء کرد و صاحب رأی و صاحب اراده شد، و با وجود همه موانع و سنگ اندازی های دشمن، مسیر استقلال و آزادی را در پیش گرفت و در همه عرصه ها با موفقیت به پیش رفت. در عرصه نظامی با دست های خالی و تنها، هشت سال در برابر تهاجم وحشیانه و همه جانبه متجاوزان اجیر شده و حامیان ابرقدرت آنها ایستادگی کرد و بدون آنکه وجبی از خاک خود را از دست بدهد، دشمن را خوار و رسوای عالم کرد. در عرصه سیاسی، کشوری که روزگاری بازیچه بازیگران قدرتمند بود و با یک اولتیماتوم شفاهی از طریق سفیر یا کاردار خارجی، دست و پایش را گم می کرد و از صدر تا ذیلش از ترس به لرزه درمی آمد امروز به قدرتی غیر قابل انکار تبدیل شده که نه تنها در منطقه نفوذ بی بدیل و تأثیری تعیین کننده دارد، بلکه در عرصه های جهانی و بین المللی در حالی که دشمنان علیه او متحد می شوند و گروه های ۱+۵ و... تشکیل می دهند و شورای امنیت را علیه ایران بسیج می کنند، بدون ذره ای عقب نشینی از اصول و آرمان هایش، حرف خود را به کرسی می نشاند و شجاعانه از حقوق مسلم مردم خود دفاع می کند و... اما مهمتر از همه کشوری که روزگاری مسخره می شد که نمی تواند حتی «آفتابه» بسازد، امروز باز برخلاف خواسته دشمنان در عرصه های مختلف علمی و صنعتی به طور شتابنده در مسیر نوآوری و خودکفایی حرکت می کند. مسئولان و ملت ایران خوب می دانند که امروز «حرکت علمی برای کشور ما یک ضرورت مضاعف است» و به قول مولای متقیان(ع): «العلم سلطان، من وجده صال و من لم یجده یصال» «علم اقتدار است، هرکس آن را به دست آورد، می تواند غلبه کند و هرکس از آن بی بهره باشد، بر او غلبه می کنند» به همین دلیل با تکیه بر روحیه خودباوری، هر روز در این عرصه دست به کشف و اختراعی تازه می زنند و دل دوستان را شاد و خاطر دشمنان را نگران و هراسناک می سازند... اما از دشمن دیگر کاری ساخته نیست. کار از کار گذشته و ایران انقلابی از بسیاری از خط قرمزها گذشته و حریم های ممنوعه را شکسته، و ایران با پیشرفت های خود اینک جزء «باشگاه اتمی»، «باشگاه فضایی» و... درآمده است و دشمن مثل آقای مک کورمک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به پیروزی ها و احداث مرکز جدید فضایی از سوی ایران که حداکثر می تواند آن را «در مدار اقدام آزاردهنده»! تلقی کند.
ملت ایران راه خود را پیدا کرده و به پیش می رود... هرچند که از آغاز پیروزی انقلاب کسانی بوده و هستند که به قول دکتر شریعتی عوض بگیر هستند ، از درک حقایق عاجزند و آنچه را هست نمی بینند و آنچه را نیست می بینند و هنوز رسوب های گذشته از ذهنشان پاک نشده و روحیه مقهور خارجی بودن دست از سر آنها بر نداشته است و جالب این جاست که دشمنانی که از پیشرفت ها و اقدامات انقلابی و موفقیت آمیز ایران ناراحت و عصبانی می شوند، از این جماعت حمایت می کنند و سعی دارد به لطائف الحیل آنان را به عنوان الگوهای فکری و ---------- و نمادهای فرهیختگی و روشنفکری در اذهان جا بیاندازند عناصری که جانمایه و ترجیع بند همه نظرات و نق و نوق هایشان القای نتوانستن است تا آنجا که همین اواخر طی بیانیه ای از آمریکا خواستار تعلیق فعالیت های هسته ای ایران شدند!کسانی که اگر قرار بود به منطق آنها توجه شود، مثلاً در جنگ می خواستیم ایده های آنان را عملی کنیم، اینک بدون اغراق نه از تاک نشانی بود و نه از تاک نشان و حتی خاک کشورمان را هم تقدیم متجاوزان می کردیم... برای این جماعت که یا از نظر قلبی بیمار هستند و یا از نظر فکری منحرف، کاری از دست کسی ساخته نیست، جز اینکه برای شفا بیماردلان دعا برای اصلاح منحرفان... شاید هنوز دیر نشده باشد و با بازگشت به آغوش ملت و همراهی و همگامی با انقلاب همچنان در خروش آنان، روسیاهی را در تاریخ به نام خود ثبت نکنند.
-
تحلیل گفتمان انقلاب اسلامی
نسل، نسل انقلاب است. آن زمانی که در سال های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ و در آستانه انقلاب اسلامی از «حکومت اسلامی» سخن می گفتیم، این کلام قدرت آفرین به مدد تداعی های متکثر، اقشار زیادی از مردم را به خود جذب کرده بود به طوری که در آن زمان از سنتی ترین اقشار اجتماعی تا جناح هایی از چپ مارکسیستی احساس می کردند که در واقع در ذیل مفهوم حکومت اسلامی جایی دارند و به عبارت دیگر در میان افکار عمومی مفهوم حکومت اسلامی قادر به تامین مهم ترین آرمان های انسانی تا متنوع ترین خواسته های شخصی بود اما اختلاف از زمانی شروع شد که این مفهوم به هیئت یکسری ---------- های معینی درآمد.
گرچه این گونه دوره ها در عرصه های ---------- بسیار قلیل و کوتاه مدت هستند. چنانچه همین الان هم نشانه هایی مبنی بر انتقال به دورانی که مجددا کلام به عرصه قدرت فراخوانده شود؛ دیده می شود. در هر حال این اتفاقی بود که برای ایده پرقدرت «حکومت اسلامی» پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ افتاد.
برای فهم چرایی و چگونگی روند اتفاقات مزبور در مورد قدرت کلام در تبادلات ---------- جامعه ایران لازم است مروری هر چند مختصر بر برخی اتفاقات از زمان شکل گیری گفتمان انقلاب اسلامی در سال های منتهی به ۱۳۵۷ تا امروز داشته باشیم.
لازم به ذکر است که مبنای تحلیل این نوشته در خصوص نسبت کلام و قدرت سیاسی، مباحثات پیر بوردیو است.
به همین علت بهتر است در ابتدا اشاره ای هر چند کوتاه و مختصر به نظریات این فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی داشته باشیم.
یکی از مهم ترین متفکرانی که ما را متوجه این نکته کرد که کلام در عرصه ---------- از عوامل مهم تولید قدرت است، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی، بوردیو است.
بوردیو در این بحث اشاره ای دارد به بحث پول و نظریه ارزش کارل مارکس و همین مباحث مارکس را در خدمت تفسیر کلام در عرصه ---------- و تعاملات ---------- قرار می دهد. مارکس بر این اعتقاد است که پول در تاریخ بشر پدیده بدیعی نیست اما طی دو قرن اخیر نقش کاملا جدیدی را در جوامع بشری اختیار کرده است. اگر پیش از این پول سرمایه ای بود در کنار سرمایه های دیگر در جوامع امروزی و با عمومیت پیدا کردن اقتصاد سرمایه داری پول عامل ارزشگذاری تمام کالاهای دیگر شده است و بنابراین ارزش همه کالاها قبل از هر چیز به پول ترجمه شد و پول در واقع به عنوان واسط و میانه کالاها در دنیای جدید عمل کرد و به عبارتی دیگر پول به عنوان معیار اصلی ارزشگذاری در عرصه اقتصاد سرمایه داری درآمد و به قول مارکس این پدیده نقش بدیعی بود که پول در دنیای جدید به خودش اختصاص داد. آنچه که در بحث مارکس اهمیت دارد این است که پول در جوامع امروز دارای یک نقش نمادین است.
بحث «بوردیو» این است که شبیه چنین نقشی را کلام در عرصه تعاملات و رقابت های ---------- مدرن به عهده گرفته است. به این معنا که اگر بحث مارکس درخصوص اقتصاد سرمایه داری، تولید کالا و امثالهم است در عرصه ---------- بحث، شکل گیری افکار عمومی و تبدیل شدن جوامع جدید به جوامع رسانه ای شده است و ماحصل کلام این که در این عرصه در جوامع رسانه ای شده، کلام نقش اساسی را بازی می کند و همه چیز با واسطه کلام است که شنیده و ارزیابی می شود.
بنابراین به قول بوردیو در جوامع جدید ---------- به یک مارکت و بازار بدل می شود که کالای اصلی عرضه شده در آن کلام است و در عصر جدید و روشنفکران اساسا تولیدکنندگان این کالا هستند (همچون بنگاه های اقتصادی تولیدکننده کالا در عرصه اقتصاد). به عبارتی دیگر بوردیو بر این باور است که جامعه سرمایه داری جدید به اقتضای اقتصاد خودش، ساختاری از ---------- را تولید می کند که از مقتضیات بازار ---------- تبعیت می کند و در واقع به اعتبار همین تحولات است که به کلام به منزله یک نوع سرمایه در عرصه ---------- نظر می شود. اگر بخواهیم با یک ترم اقتصادی درخصوص کلام صحبت کنیم باید بگوییم که زمانی کلام در عرصه ---------- از ارزش افزوده و سودآوری برخوردار خواهد بود که بتواند توهم و تداعی های کثیر تولید کند و این برمی گردد به ساختار بازار مورد نظر و مشخصات منحصر به فرد آن.
با این مقدمه وارد بحث های عینی و انضمامی در جامعه ایران می شویم: در ایران پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بازار ---------- کاملا انحصاری بود به این معنی که در این عرصه بیش از یک سخن رسمی وجود نداشت و ساختار کلام در سازمان قدرت مسلط کاملا تک ضلعی و تک ساختاری بود. این امر سبب شده تا در کنار بازار تبادلات کلامی در دوران پهلوی دوم یک بازار حاشیه ای و غیررسمی نیز ایجاد شود.
این وضعیت ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۵۵ با گشایشی که محمدرضا پهلوی در ساختار ---------- ایجاد کرد معلوم شد که قدرت آن کلامی که در حاشیه تولید می شد و از لحاظ حاکمیت اصلا قابل عنایت نبود به مراتب نیرومندتر و قدرت افکن تر از آن بوده است که نظام ---------- احساس می کرده است و انقلاب اسلامی چیزی نبود جز هجوم کلام قدرتمند حاشیه بر متن و زیر و رو کردن آن چرا که این کلام در حاشیه در آن زمان در اوج توهم افکنی و توهم زایی بود.
بعد از انقلاب اسلامی، شبیه این اتفاق (هجوم کلام قدرتمند حاشیه بر متن) تا حدودی در جریانات دوم خرداد سال ۱۳۷۶ نیز اتفاق افتاد. بیان این نکته مهم است که ساختار بازار در جامعه امروز ایران با ساختار بازار در جامعه ایران پیش از انقلاب به طور کیفی متفاوت است. این امر در تشخیص تطورات گفتار و تحولات معنا در عرصه ---------- در جامعه ایران بسیار با اهمیت است.
واقعیت این است که ساختار تبادلات کلامی در ایران پس از انقلاب، انحصاری (به آن مفهوم که قبلا بیان شد) نیست و بنابراین محال و ممتنع است که دیگر آن اتفاقی که میان ساختار متن و حاشیه در دوران پهلوی افتاد در دوران جمهوری اسلامی نیز به آن شدت و به آن صورت حاد اتفاق بیفتد و اساسا اتفاق افتادن آن صورت حاد امروزه دیگر موضوعیتی ندارد. زیرا سازمان نظام جمهوری اسلامی هیچ زمانی تک پایه ای نشده و سازمان کلامی اش همیشه یک سازمان متکثر بوده است و هر چه تلاش شده تا این سازمان متکثر تک پایه ای بشود اتفاقا بیش تر چند پایه ای شده است البته این به آن معنا نیست که در این نظام هیچ گونه تمایلی برای تک پایه ای شدن وجود نداشته است بلکه به طور دقیق تر باید گفت تمایل برای تک پایه ای شدن نظام جمهوری اسلامی هیچ گاه به تحقق نپیوسته است و اتفاقا همین چند پایگی باعث تداوم سیستم و نظام جمهوری اسلامی شده است.
بنابراین نظام جمهوری اسلامی یک سازمان چند پایه است و یک سازمان چند پایه ممکن است به ظاهر ضعیف محسوب شود اما اتفاقا این سیستم نقطه قوتش در همین است که بازاری که ایجاد می کند از آن بازارهایی نیست که متن پرهیاهو اما ضعیف و در عوض یک حاشیه قدرتمند داشته باشد. متن ایجاد شده توسط نظام جمهوری اسلامی به دلیل چند پایگی اش هیچ وقت غافل از حاشیه نیست و به همین جهت در ساختار کلامی آن می تواند اتفاقی بیفتد که مطلقا در نظام پهلوی امکان آن وجود نداشت. این اتفاق، قدرت مصادره کلام حاشیه است یعنی همان اتفاقی که در دوم خرداد ماه سال ۱۳۷۶ افتاد. از اواخر دهه ۱۳۶۰ به تدریج گفتاری در حاشیه نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت که کارکرد اصلی این کلام در حاشیه، ستیز با ساختارهای فهم ایدئولوژیک در عرصه های مختلف اجتماعی بود و به عبارتی دیگر نقش شالوده زدایی از فهم ایدئولوژیک را بر عهده گرفته بود مشابه همان نقشی که اسید در مقابل مواد دارد. بر این نقش اسید تکیه دارم چون برای تحلیل وضعیت امروز جامعه ایران به شدت به این واژه نیازمندم. این حاشیه در مقابل ایدئولوژی مسلطی که عمیقا تاریخی بود و از بنیادها سخن می گفت؛ عمیقا افق می آفرید و اتفاقا آرمان ستیز و بنیادستیز بود. هر چه طرف مقابل جدی، عبوس و سیاه و سفید بود، کلام در حاشیه نرم، متنوع و رنگارنگ بود. هر چه طرف مقابل رابطه های عمیق تولید می کرد کلام حاشیه رابطه های عرضی ایجاد می کرد و به طور کلی این کلام همچون اسید در مقابل ساختار نظام مسلط که کاملا ایدئولوژیک بود، عمل می کرد. این کلام تولید شده در حاشیه در آن زمان قدرت خیلی زیادی تولید می کرد. البته باید به این نکته مهم اشاره داشت که این کلام نه به واسطه معنای خود بلکه به واسطه نقشی که بر عهده داشت قدرت می آفرید. چرا که به خاطر همین نقش بود که طلیعه جهانی نو و متفاوتی را به مردم نوید می داد و گرنه اگر در آن زمان ساختار ذهنی همه سردمداران اصلاحات به چالش کشیده می شد علی الاصول در باب مفاهیمی چون «جامعه مدنی»، «دموکراسی»، «مردم سالاری» و «کثرت گرایی» دانایی خاصی وجود نداشت. با این حال گرچه این کلام عملا در دوم خرداد تولید قدرت کرد اما در واقع ساختار نظام جمهوری اسلامی بعدها این توان را پیدا کرد تا منظومه کلام ارزشمند تولید شده در حاشیه بازار ---------- را مصادره کند و در حقیقت نیز این امر یکی از نشانه های قدرت این نظام است. البته این سخن نباید این گونه به ذهن متبادر شود که یک نفر در نظام ---------- در حال برنامه ریزی برای مصادره کلام تولید شده در حاشیه بوده است بلکه مقتضیات عرصه ---------- به طور غریزی این امر را به بازیگر ---------- تلقین می کند. پس از این جریانات برای مدتی جامعه ایران شاهد یک نوع رکود در تاثیرگذاری کلام در افکار عمومی بود و کلام ---------- قدرت تولید تداعی و توهم های گسترده را نداشت و شاید به همین علت بود که در انتخابات ریاست جمهوری نهم، محمود احمدی نژاد به درستی تصور می کرد که یکی از عوامل مهم تولید قدرت مطرح نکردن شعار است. آن ها در آن زمان می گفتند ما حرف نمی زنیم، ما اهل عمل هستیم و حتی در طول یک سال اول دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد شاهد بودیم که وی با هیچ یک از رسانه های داخلی و خارجی مصاحبه نمی کرد و می گفت که کار باید خودش حرف بزند و ما آمده ایم که کارهای بزرگ انجام دهیم به تحلیل گفتمان جامعه امروز ایران می توان از منظر دیگری نیز نگریست. برای تبیین این امر ابتدا الگویی را شرح می دهم به این نحو که تمام کلامی که در ایران از دوره مشروطه تاکنون تولید شده است برخاسته از دو میراث است: یکی میراثی که از اندیشه ایران شهری در حافظه جمعی ایرانیان و دیگری میراثی که از اندیشه اسلام در افکار عمومی مردم ایران باقی مانده است. از سویی دیگر میراث دنیای جدید نیز به انحای گوناگون در حافظه جمعی ایرانیان نفوذ کرده است. این میراث فراتر از چهار منظومه گفتاری «پیشرفت»، «ناسیونالیسم»، «دموکراسی» و «سوسیالیسم» نیست.
حال در تطبیق این الگو در تحلیل گفتمان جامعه امروز ایران شاهد شکل گیری نوعی ناسیونالیسم ایرانی هستیم. حتی در تحلیل کلام اصلاح طلبان نیز باید بگوییم که حقیقتا این کلام معطوف و متوجه هیچ نظام ---------- جایگزین نبود و هیچ نظمی را بازتولید نمی کرد.بلکه این کلام به گونه ای عطف به ناسیونالیسم و راهی برای پوشش دادن به کاستی های کلام و اندیشه دموکراتیک بود.شاه بیت کلام رییس جمهوری نیز در این دو سال اخیر به گونه ای بازتولید ناسیونالیسم ایرانی است.ارجاع به نهضت ملی نفت و تشبیه کردن کالای هسته ای به نفت هم می تواند در راستای بازتولید ناسیونالیسم ایرانی تفسیر شود اما در نظم کلامی احمدی نژاد نشانه ای از نظم اخلاقی و حتی عدالت (که در بدو امر با همین مفهوم ظاهر شد) دیده نمی شود.