-
نیاز
ای همه خوبی و شادی من اسیرم
سجده گاه من تویی نذار بمیرم
شن خشکم انتظار یک کویرم
آب پاک تشنگی ببار نمیرم
تو ندای آسمونی
تو ندای آسمونی
تو سخاوت زمینی
تو سخاوت زمینی
تو صداقت مثل گندم
تو صداقت مثل گندم
تو صدای آخرینی
تو صدای اخرینی
تو یه شعری واسه شاعر
تو یه جاده واسه عابر
تو یه موجی واسه ساحل
تو زیارتگاه زائر
تو ندای آسمونی
تو ندای آسمونی
تو سخاوت زمینی
تو سخاوت زمینی
تو صداقت مثل گندم
تو صداقت مثل گندم
تو صدای آخرینی
تو صدای اخرینی
تویی نیاز دست من
تویی صدای قلب من
فرداس روز آخرم
تو بیا دربدرم
طلوع صبح پاک من
تویی وجود گرم من
به آسمون نگاه نکن
تویی آرزوی من
-
گل زرد
وقتی تو ایوون نشستم
در به روی غصه بستم
وقتی که بودم باز بی قرارت
مثل همیشه در انتظارت
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من که به جز تو فکری نداشتم
با یاد تو سر روی بالشم میذاشتم
وقتی که قلبم تو سینه لرزید
وقتی که از من اسمتو پرسید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من برای تو که مثل پیرهنی کهنه نبودم
عروسک خیمه شب بازی روی صحنه نبودم
حرفای تو خوب و شیرین اما من بچه نبودم
توی دستای تو که مثل یه بازیچه نبودم
وقتی که چشمم به کوچه خشکید
آیینه وقتی تنها منو دید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
وقتی تو ایوون نشستم
در به روی غصه بستم
وقتی که بودم باز بی قرارت
مثل همیشه در انتظارت
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
من که به جز تو فکری نداشتم
با یاد تو سر روی بالشم میذاشتم
وقتی که قلبم تو سینه لرزید
وقتی که از من اسمتو پرسید
پیغوم تو جای تو اومد خالی و سرد
رسید به دستم با یه شاخه گل زرد
-
بوی توقف
پرم از بوی رسیدن پرم از بوی پرنده
تو پر از بوی توقف تو مثل سم کشنده
تو دروغی حتی دیو قصه بد نیست مثل تو
کشتن باغچه رو پاییزم بلد نیست مثل تو
حالا از خالی ترین غروب پاییزی پرم
نمیتونم با دو دستم بدیهاتو بشمارم
تو دروغی مثل پهلوونای شهر فرنگ
مثل اسب چوبی که مارو به هیچ جا نمی برد
مثل آواز خروس قندی که زودی آب میشد
مثل گرگی که کلاه قرمزی قصه رو خورد
تو دروغی حتی دیو قصه بد نیست مثل تو
کشتن باغچه رو پاییزم بلد نیست مثل تو
طفلکی من که چه ساده به عزای من نشسته
طفلکی این من بی من بی تو بدجوری شکسته
تو دروغی حتی دیو قصه بد نیست مثل تو
کشتن باغچه رو پاییزم بلد نیست مثل تو
حالا از خالی ترین غروب پاییزی پرم
نمیتونم با دو دستم بدیهاتو بشمارم
کاشکی چشمات واسه پرپر زدنم گریه میکرد
تن تازت واسه زخمای تنم گریه می کرد
کاشکی چشمات توی تاریکی به دادم میرسید
واسه بی حجله عروسی که منم گریه میکرد
تو دروغی حتی دیو قصه بد نیست مثل تو
کشتن باغچه رو پاییزم بلد نیست مثل تو
-
یک نفس عطر تو بس
ای نظرکرده عاشق غایب همیشه حاضر
بزم پای خسته تو بزم شعر هرچه شاعر
بزم شعر این ترانه این همیشه بی گلایه
لحن تلخ پرسه من پا به پای هرچه سایه
در کنار خار و خس در هوای این قفس
یک نفس عطر تو بس
در کنار این همه شب زیر این آوای غربت
اسم نوری اسم اعظم فاتح باروی ظلمت
در کنار خار و خس در هوای این قفس
یک نفس عطر تو بس
از تمام واهه شب من به آواز تو دلخوش
در مدار بسته تن من به پرواز تو دلخوش
عطر خوب با تو بودن از دو دنیا ماندنی تر
شعر ناب که تویی تو از همیشه خواندنی تر
در کنار خار و خس در هوای این قفس
یک نفس عطر تو بس
-
عاشق خسته
با پر و بال بسته
با دلی زارو خسته
خواهم از اشیان
پر کشم یک زمان
بگذرم از جهان
ای غم تو تمنای من
عاشق تو سرو پای من
گر نرسم نرسم به تو وای من
وای از این دنیای من
ای خدای جهان خواه
میروم اسمان ها
تا بشوید گناهم
چشمه ی کهکشان ها
عاشقی خسته ام
مرغ پر بسته ام
ان همه اواز من کو؟
خسته از این جهان
تا گریزم از ان
بال پرواز من کو؟
-
قسم به تو
قسم به تو که عشق من
یه عشق بی زبونه
به پای تو چه آتیشه
یه چشمه جنونه
چو عشق ما به هم رسد
طلوع یک ستاره س
تو زندگی برای ما
تولدی دوباره س
بکش به زنجیرم که بی تو میمیرم
اسیر تقدیرم فناپذیرم
همیشه غمگینم غم تو تسکینم
بیا به بالینم نذار بمیرم
قسم به تو که عشق من
یه عشق بی زبونه
به پای تو چه آتیشه
یه چشمه جنونه
چو عشق ما به هم رسد
طلوع یک ستاره س
تو زندگی برای ما
تولدی دوباره س
ای یار من ساحلم تو دریا
لبریز آرزوها عاشقترین تو دنیا
ای یار وقتی من و تو شد ما
دنیا میشه چه زیبا حتی تو خواب و رویا
قسم به تو که عشق من
یه عشق بی زبونه
به پای تو چه آتیشه
یه چشمه جنونه
چو عشق ما به هم رسد
طلوع یک ستاره س
تو زندگی برای ما
تولدی دوباره س
ای یار من ساحلم تو دریا
لبریز آرزوها عاشقترین تو دنیا
ای یار وقتی من و تو شد ما
دنیا میشه چه زیبا حتی تو خواب و رویا
قسم به تو که عشق من
یه عشق بی زبونه
به پای تو چه آتیشه
یه چشمه جنونه
چو عشق ما به هم رسد
طلوع یک ستاره س
تو زندگی برای ما
تولدی دوباره س
بکش به زنجیرم که بی تو میمیرم
اسیر تقدیرم فناپذیرم
همیشه غمگینم غم تو تسکینم
بیا به بالینم نذار بمیرم
قسم به تو که عشق من
یه عشق بی زبونه
به پای تو چه آتیشه
یه چشمه جنونه
چو عشق ما به هم رسد
طلوع یک ستاره س
تو زندگی برای ما
تولدی دوباره س
-
فریاد یک درد
اگر تنهایی کوهم
سکوت شوره زارم
اگر فریاد یک دردم
که طعم گریه دارم
اگر بغض گلوی
ابر بی باران دشتم
اگر آواره مثل
باد سرگردان دشتم
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
شده عمرم دیگه با غصه همرنگ
اگر یک موج ناآرام
اگر خوابی پریشان
اگر خلوت نشین ساحلم
چون مرغ توفان
اگر گم گشته در خویشم
اگر گم کرده راهم
اگر آه طویل
یک شب سرد و سیاهم
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
شده عمرم دیگه با غصه همرنگ
اگر جغدم اگر شومم
اگر غربت نشینم
اگرتلخم اگر سردم
اگر سنگ زمینم
صدام بارون
دلم دریاس
غمم فریاد این دنیاس
نگاه من هنوز
در راه فرداس
اگر بغضی فرو خورده
کلامی ناتمامم
اگر پوشیده در شعرم
غم تلخ کلامم
اگر مرداب خاموشم
تن آلوده به خاکم
اگر افتاده بر خاکم
ولی باران پاکم
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
شده عمرم دیگه با غصه همرنگ
-
رقص با پیانو و تنبک
قدیما گریه می کردیم
دلمون تازه میشد
خوشی و ناخوشیمون
دوباره اندازه میشد
قدیما اینهمه دلهره نداشتیم یادمه
گندم فردا رو امروز نمی کاشتیم یادمه
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
قدیما خواب پرنده ها
پریشون نمیشد
حتی حتی تو قفس
زندگی زندون نمیشد
کسی تو پستوی غم
تنهایی پرپر نمیزد
پنجه طاقتشو
به سیم آخر نمیزد
قدیما خونه تو خونه ما بود یادمه
گریه ها و خنده هامون هم صدا بود یادمه
مردم از کابوس غربت
منو دلداری بده
برای باور یک رویا
منو یاری بده
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
قدیما خواب پرنده ها
پریشون نمیشد
حتی حتی تو قفس
زندگی زندون نمیشد
کسی تو پستوی غم
تنهایی پرپر نمیزد
پنجه طاقتشو
به سیم آخر نمیزد
قدیما خونه تو خونه ما بود یادمه
گریه ها و خنده هامون هم صدا بود یادمه
مردم از کابوس غربت
منو دلداری بده
برای باور یک رویا
منو یاری بده
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
بگو میشه میشه بازم
به همون روزا رسید
میشه بک بار دیگه
با دل خوش نفس کشید
-
عروسی در روستا
عروسي شاهان
جشن بزرگان
مجلس خوبان
دست بزنيد و پا بكوبيد
خنچه گل بياريد
شب همه شب
ماه چهارده به شبستان
دوماد چه خندان
عروس چه شادان
چون مه تابان
عاشق دلداده
چرا از ته دل نخنده
جايي كه معشوقه
چنين بر سر پيمانه
محله گلريزونه
كوچه چراغونه
هرچي گل سرسبده
همينجا مهمانه
بلبل عاشق به سر
شاخه غزلخوانه
اين همه شادي سبب
رشك رقيبان
عقد نجيبان
وصل حبيبان
برسم ربانه
عروس لپاش گل گلي
خجالتش گرفته
دلش ميخواد بعله بگهه
اما نمي تانه
مهريه 100 شمش طلا
هرچي بگي مي ارزه
عروس خانم بعله بگه
دوماد دلش مي لرزه
حلقه مي شه رد وبدل
همگي بگيد مبارك
سال دگر بچه بغل
همگي بگيد مبارك
عروس شد از خانه
سرو خرامان
عازم بستان
دور ركابش همه با
ساز و دهل برقصيد
اين گل گلخانه ما
چند روزي مهمانه
اين گل دست آموزه
تاب سفر نداره
دردانه مادرشه
چشم عزيزانه
آب تبرك بيارين
پشت سرش بريزين
ليلي ما همسفر
خار مغيلان
-
جدایی در سر حد
گوینده]
و سر انجام در آنسوی مرز ، لیلا و صمد از هم جدا می شوند.
صمد به آبادی خود بر می گردد ، و لیلا به سوی دیاری که غربت نامیده می شود
[لیلا]
ای حبیب من
عاشق ناشکیب من
هی پی هم بال زدیم
مثل دو پروانه
عاقبت شد جدایی نصیب من
از غم و از غربت
راز نگو با کسی
تا نشود شاد رقیب من
یاد دلاویز تو
هر جا که برم با منه
ای به وطن مانده
غریب من