-
نکته ديگر اينکه در شطرنج شاه هاي تيمها نميتوانند در کنار هم قرار بگيرند و با اينکه هيچکدام از آنها هيچ توان اجرايي ندارند و نمي توانند کاري بر عليه ديگر شاه بازي انجام دهند ولي عملا امکان قرار گرفتند آنها در کنار هم وجود ندارد و اين شايد بخاطر احترام به شان شاه يا حفظ تشريفات بازي و يا يک تفاهم نامه مشترک براي عدم تعرض به حريم هاي شخصي يکديگر باشد وشايد هم به اين ضرب المثل ايراني اشاره دارد که دو پادشاه در يک اقليم نگنجند.
نکته ديگر اينکه در شطرنج دو تيم وجود دارد يکي سفيد و يکي سياه. سمبل پاکي در مقابل مظهر اهريمن و شيطان .حق عليه باطل . و هر کدام از دو طرف سعي ميکنند تا در ابتداي بازي طرف سفيد را در اختيار بگيرد و مشروعيت کارهاي خود را تامين کند و آنها را توجيه کنند.نکته قابل توجه ديگر اين است که طرف سفيد با مشروع و حق جلوه دادن خود وباطل بودن طرف سياه اولين حرکت را انجام ميدهند و در حقيقت با اين کار بازي شروع ميشود وجنگي با خسارات و تلفات فراوان شروع ميشود که نتيجه آن باخت يک طرف و يا اينکه مساوي {پات} است وزماني بازي مساوي ميشود که طرفين با آگاهي از اينکه قدرت مات کردن طرف مقابل را ندارند با يکديگر صلح ميکنند.
نکته ديگر اينکه خانه هاي شطرنج بصورت ساه و سفيد ميباشند که خانه هاي سفيد سمبل راه درست و انساني و خانه هاي سياه سمبل راههاي غير قانوني .غير انساني .شيطاني. و کلا نا مشروع ميباشد و نکته قابل توجه ا ينکه در بازي شطرنج که هدف هر تيم مات کردن و باخت تيم مقابل ا ست توجهي به نوع خانه ها نميشود و از همه خانه ها براي رسيدن به هدف استفاده ميشود و امکان ا ينکه فقط از خانه هاي سفيد يا سياه استفاده کرد وجود ندارد و منجر به شکست تيم ميشود و يا اينکه تيم نمي تواند به اهداف خود دست پيدا کند. اين نکته شايد به اين اصل در سياست مربوط ميباشد که هدف وسيله را توجيه ميکند و براي رسيدن به اهداف سياسي بايد از همه وسايل و امکانات موجود استفاده کرد.
نکته ديگر اينکه اگر سربازان جلوي دو تيم برداشته شوند باز هم بازي بي معنا ميشود و علاوه بر اينکه بازي محتواي خود را از دست ميدهد بازي به سرعت با خارج شدن سريع مهره هاي هر دو تيم توسط يکديگر پايان ميگيرد و چون توانايي جنگ کلاسيک را ندارند به سرعت و از همه ابزارها و امکانات خود براي بالا بردن تلفات حريف استفاده ميکنند که اين کار فقط تلفات جنگ را زياد ميکند و نتيجه بازي هم سريع مشخص ميشود . سربازان با اينکه قدرت زيادي ندارند ولي به باز معنا ميبخشند و لذت بازي به شرکت داد ن سربازان {مردم} در بازي ميباشد.
نکته ديگر اينکه اگر جاي مهره ها با هم عوض شود و بجاي اينکه سربازان{مردم} جلو بايستند مهره هاي ديگر در رديف جلو قرار بگيرند و در حقيقت به پاس قدرداني از مردم سپر بلاي آنها شوند باز هم در دو مرحله منجر به آنارشي و هرج ومرج ميشود در مرحله اول که نبرد ميان سياستمداران و مهره هاي حکومتي است يک جنگ سريع با تلفات زياد رخ ميدهد که بيشتر مهره هاي دو تيم از بازي خارج ميشوند و در مرحله دوم جنگ بين مردم رخ ميدهد که باز هم بعد از تلفات زياد بازي بدون هيچ برنده و بازنده اي تمام ميشود.
-
نکته ديگر اينکه ممکن است يک سرباز با سعي و اراده خود بخواهد که با رسيدن به آخرين خانه حريف به مهره مهم تر و با نفوذ تري تبد يل شود ولي اولا احتمال رسيدن سربازان به آخرين خانه بسيار ضعيف است و با موانع زيادي که سر اين راه وجود دارد فکر چنين حرکتي به سر هر سربازي نميافتد و سربازان کمي به اين فکر ميافتند ولي همانها هم در ميان راه تلفات زيادي ميدهند واحتمال رسيدن آنها به خانه آخر بسيار ضعيف است تازه به فرض اينکه به خانه آخر هم رسيد و به مهره با ارزشتري هم تبد يل شد باز هم اين تغيير مهره با نظر مستقيم شاه صورت مي گيرد و شاه با توجه به نيازهايش و همچنين تلاشي که اين سرباز براي تيم انجام داده است مقام او را ارتقا ميدهد ولي باز هم تغييري حاصل نميشود و بايد همچنان به نفع شاه وارد ميدان شود و براي منافع شاه با حريف بجنگد.
همين مطلب از زاويه ديگري نيز قابل بررسي است. حتما در طول بازي مهره هايي از هر دو تيم از بازي خارج ميشوند ولي درصد خيلي کمي هم وجود دارد که فرصت اينکه دوباره به بازي برگردند فراهم شود. اين فرصت زماني بدست ميايد که يکي از سربازان با همه سختيها و مشکلاتي که اشاره شد به خانه آخر برسد و معمولا د اين زمان سرباز {مردم} از بازي خارج و بجاي آن يکي از مهره هاي خودي وارد بازي ميشود و در بعضي مواقع براي جلوگيري از اعتراض سرباز{ مردم} و توجيه کار خود بيان ميکنند که اين کاربه نفع تيم صورت گرفته و بايد مهره هايي را وارد بازي کرد که قدرت بيشتري داشته باشند و فراموش
ميکنند که ان فرصت بوسيله مردم در اختيار آنها قرار گرفته است. ا لبته نبايد فراموش کرد که شطرنج {سياست}يک بازي جدي است و هدف برد و باخت طرفين است و به همين دليل بايد از فرصتها به بهترين نوع ممکن و با تمام قدرت استفاده کرد و بايد وا قع بين بود و مهره هايي را وارد ميدان کرد که توان بيشتري داشته باشند و منافع بيشتري را براي تيم به ارمغان بياورند البته نبايد فراموش کرد که شطرنج يک بازي دسته جمعي ا ست و پيروزي يا شکست هر تيم باعث افتخار و خوشحالي يا ناراحتي واندوه همه تيم که شامل سربازان {مردم} هم ميشوند ميشود .
نکته اي که به نظر من خيلي جالب و قابل توجه است اين است که درست است که همه مسائل در نهايت به شاه ختم ميشود و همه استراتژيها براي حفظ شاه است ولي به نظر من شاه هم تحت تاثير قدرت ديگري ميباشد که شايد همان دست نامرئي باشد که اراده خود را به شاه و بقيه ديکته ميکند و اگر با دقت به مسئله نگاه شود متوجه ميشويم که کل بازي و جنگ خونيني که تحت تاثير اين دستها در دو طرف زمين بازي انجام ميشود ممکن است بخاطر سرگرمي-تفريح و يا انتقام گيري شخصي صورت گيرد و به همين خاطر چون امکان جنگ بين اين دو قدرت نامرئي وجود ندارد چون هر دو ميخواهند باقي بمانند و منافعشان هم در اين است که قدرت ديگري هم باقي بماند چون بايد دشمني وجود داشته باشد تا از آن در جهت تامين منافع و رسيدن به اهداف خود استفاده کنند. به همين دليل معمولا هر دو قدرت تيمهايي را درست ميکنند که اگر قرار است جنگي هم صورت بگيرد ميان اين دو تيم صورت بگيرد تا مستقيما خساراتي به آنهاوارد نشود.مثال بارز اين مسئله اختلافات بين آمريکا و شوروي بود که در اوج اختلافاتي که با هم داشتند هيچ موقع همديگر را مستقيما مورد حمله قرار ندادند و با وجود داشتن تسليحات اتمي جنگي بين آنهارخ نداد چون ميدانستند در اين حالت هر دو آنها نابود ميشوند و اين بازي برنده اي ندارد.به همين خاطر براي تامين منافع خود سعي ميکردند اهداف خود را از طرق ديگري مثلا بوجود آوردن آلمان غربي و شرقي و يا کره جنوبي و يا شمالي پيگيري کنند و نيروهاي همديگر را روي اهداف فرعي متمرکز ميکردند تا در صورت شکست فرصتي براي جبران باقي بماند و مستقيما به آنها خسارتي وارد نشود و در ضمن حريف هم کاملا نابود نشود .
-
اتحاد ملی و انسجام اسلامی از منظر وصیت نامه ---------- الهی حضرت امام خمینی(ره)
اتحاد ملی و انسجام اسلامی از منظر وصیت نامه س/ی/ا/س/ی الهی حضرت امام خمینی(ره)
بیست و نهمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، با دهه سوم ماه محرم و سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی متقارن شده است. سالی که با درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای، به این عنوان نامگذاری شده است که متاثر از این امر، ستاد مرکزی دهه فجر انقلاب اسلامی هم با نامیدن دهه فجر امسال تحت عنوان «دهه فجر، تجلی اتحاد ملی، انسجام اسلامی» و روز ۲۱ بهمن با عنوان «انقلاب اسلامی، اتحاد ملی و انسجام اسلامی» بار دیگر لزوم توجه به اندیشه های سترگ رهبر کبیر انقلاب را یادآور شده اند.
به جرات می توان گفت که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در عمر پر برکت خود چه به هنگام مبارزه با رژیم منحوس ستمشاهی پهلوی و چه در وقت تشکیل حکومت اسلامی به این امر عنایت شایانی داشته اند. دعوت مردم به یکپارچگی و وحدت کلمه در مقابله با طاغوت و تهیج مسلمانان جهان به رویارویی با اردوگاه استکبار جهانی شرق و غرب و خصوصا رژیم نامشروع صهیونیستی از شاخصه های اندیشه وحدت گرایانه آن حکیم فرزانه در دوران مبارزه بود. در زمان تثبیت نظام جمهوری اسلامی در ایران با تعیین ۱۲ تا ۱۷ ربیع الاول به عنوان هفته وحدت( همبستگی بیشتر بین مذاهب اسلامی اهل سنت و شیعه) ، اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس( همبستگی بین المللی مسلمانان در حمایت از حقوق قانونی مردم مظلوم فلسطین)، تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام (مرجع رفع اختلاف بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان قانون اساسی) و ... بار دیگر ژرفای دید خود را به اثبات رساندند.
اکنون که انتخابات سراسری مجلس هشتم شورای اسلامی و میاندوره ای مجلس خبرگان و شورای اسلامی شهر( در برخی حوزه ها) را در پیش رو داریم، در این مجال سعی می کنیم موضوع مطروح را از منظر یکی از گرانبهاترین آثار بر جای مانده از آن مرجع عالیقدر بررسی نماییم. موضوعی که، خصوصا بازشناسی آن برای نسل سوم انقلاب امری ضروری می نماید.
-
محورهای دربرگیرنده اتحاد ملی و انسجام اسلامی
حضرت امام (ره) در خلال وصیت نامه ---------- الهی خود، از عوامل متعددی به عنوان زمینه ساز اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام برده اند که تحت چهار عنوان کلی ذیل، قرار می گیرند:
۱) معارف غنی اسلامی: حضرت امام )ره) طلایه وصیت نامه ---------- الهی خود را با حدیث ثقلین از رسول اکرم(ص) آغاز می نمایند:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی؛ فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض(۱)؛
به راستی در میان شما دو امانت گرانبها به جای می گذارم، کتاب خدا و عترت اهل بیتم، پس این دو از یکدیگر جدا نشوند، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
در واقع ایشان از این حدیث که متواتر بین مسلمانان نقل شده، در جهت احیای واقعی جایگاه کتاب خدا(قرآن) بهره می گیرند و از دین اسلام، رسول اکرم(ص) ، امیرالمومنین علی(ع)، نهج البلاغه، ائمه معصومین، ادعیه حیاتبخش ، دعای عرفات، مناجات شعبانیه، صحیفه سجادیه، صحیفه فاطمیه، امام محمد باقر(ع)، مذهب جعفری، شهادت ائمه اطهار(ع) در راه تعالی اسلام (۲) و ... به عنوان پایه های انسجام و همگرایی اسلامی مکرر یاد می نمایند.
۲) مردم ایران: از آنجا که در به ثمر رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، شهدای بسیاری جان خود را تقدیم نمودند، حضرت امام (ره) هم همواره بر اهمیت پشتوانه عظیم مردمی تاکید داشتند. لذا با یادآوری تاییدات غیبی الهی(۳) به مثابه عامل پیروزی انقلاب اسلامی، بر صراط مستقیم صحه گذاشته و چنین رهنمود می دهند:
«توصیه می کنم که از این راه مستقیم الهی، که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدار پایبند بوده و لحظه(ای) از شکر این نعمت غفلت نکرده، و دست های ناپاک عمال ابرقدرت ها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی، تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند و بدانند که هر چه رسانه های گروهی عامل و قدرت های شیطانی غرب و شرق اشتلم(۴) می زنند دلیل بر قدرت الهی آنان است؛ و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم در عوالم دیگر خواهد داد. انه ولی النعم و بیده ملکوت کل شی».(۵)
توجه به داشته های خودی(۶)، دعوت گروه های فریب خورده و معاند با نظام به پیوستن به ملت(۷)، شرکت فعال در تمام انتخابات و گزینش افراد روی ضوابط شرعی و قانونی(۸) ( تا خسارات جبران ناپذیری، وحدت و انسجام کشور و اسلام را در بر نگیرند) و ... تنها بخشی از توجهات معظم له به مردم می باشد. مردمی که معتقدند:
« در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله، و کوفه و عراق در عهد امیر المومنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما، می باشند(۹)».
۳) مسوولان: از آنجا که مسوولان مملکتی به عنوان متولیان امور کشور، نقش بسیار مهمی در اتحاد ملی و انسجام اسلامی دارند لذا در صفحات متعددی از وصیت نامه ---------- الهی حضرت امام )ره)، مورد رهنمود قرار گرفته اند. برای نمونه در خصوص انتخاب درست افراد برای مناصب دولتی، می فرمایند:
« به وزرای کشور در طول تاریخ آینده توصیه می کنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند، تا آرامش در کشور هر چه بیشتر حکمفرما باشد».(۱۰)
نظارت بر رسانه ها به گونه ای که، مانع از انحراف آنها از اسلام و مصالح کشور شوند(۱۱). از دیگر رهنمودهای ایشان به مسوولان می باشد. ضمنا همواره مسوولان را به گرامی داشتن مردم دعوت می نمایند:
« قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان، خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاری های آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید؛ و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید؛ و حکومت های طاغوتی را که چپاولگرانی بی فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایند، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است(۱۲)».
۴) ملت های اسلامی: پیروزی از ائمه اطهار)ع) و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت(۱۳) و خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکن و خانه برانداز از جمله مواردی هستند که به انسجام هر چه بیشتر امت اسلامی می انجامند. حضرت امام(ره) می فرمایند:
« در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و خدمت خود، به هر راه ممکن، افزایش دهند و کفار و منافقان را مایوس نمایند(۱۴)».
همچنین در فراز مهمی ملت های اسلامی را به توجه به سرمایه های وجودی خود فرا می خوانند:
« انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف، که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی، که آزادی واستقلال را تحقق می بخشد، قیام کنید(۱۵)».
در انتها یادآوری این نکته ضروری است که، با گذشت هجده سال از رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب، ارزش،ژرفا و صلابت این اثر بیشتر رخ می نماید و نمی توان هرگز حق مطلب را ادا نمود.
-
آمریکا ستیزی در جهان عرب
نفرت از آمریکا پدیده جدیدی نیست، بسیاری اعراب چارهای جز تنفر از آمریکا و اسرائیل و رهبرانشان ندارند و در نتیجه، جذب جنبشهای اسلامی یا سازمانهای تروریستی میشوند زیرا آنها سالها تحقیر شده اند مسئول این تحقیرنیز آمریکا است این نوشته نگاهی دارد به دورنما و علل آمریکاستیزی در جهان عرب.
نویسنده مدعی است نفرت از آمریکا عمدتاً به دلیل حمایت اقتصادی، ---------- و نظامی آمریکا از اسرائیل است که اسرائیل را قادر ساخته است برجهان عرب توفق یافته و آن را تحقیر نماید. به علاوه نویسنده به حملات هوایی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و همچنین اشغال عراق، حمایت آشکار از رژیمهای غیردموکراتیک عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در برخی کشورهای عرب، جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان آمریکائی عربتبار یا مسلمان اشاره میکند و نتیجه میگیرد که اگر آمریکا میخواهد که به این تنفر پایان دهد باید به حل بحران اعراب و اسرائیل کمک کند و ---------- خود را در قبال جهان عرب تغییر دهد، از جمله اشغال عراق، بستن پایگاههای نظامی در منطقه و حمایت از آزادی بیان واقعی و دموکراتیزاسیون.
نفرت از آمریکا پدیده جدیدی نیست، با این حال منابع و علائم متعدد آمریکاستیزی در جهان عرب، ریشهیابی دلایل اصلی آن را مشکل میسازد. در حالت کلی میتوان گفت که اعراب ۳ دلیل عمده برای مخالفتشان با آمریکا دارند: اول: حمایت اقتصادی، ---------- و نظامی آمریکا از اسرائیل که در نتیجه آن اسرائیل توانسته است بر جهان عرب فائق آید و سرزمینهایشان را غضب کند.
دوم: حملات هوائی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و اشغال عراق. سوم: حمایت از برخی رژیمهای غیرمردمسالار عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در کشورهای عربی و جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان عربتبار و مسلمان خود. با توجه به این موارد، بسیاری اعراب چارهای جز تنفر از آمریکا و اسرائیل و رهبرانشان ندارند و در نتیجه، جذب جنبشهای اسلامی یا سازمانهای تروریستی میشوند یا نسبت به آنها بیتفاوتند. آمریکا در ۳۰ سال گذشته کوشیده است بحران اعراب و اسرائیل را براساس قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت حل کند و این امر سبب امضای پیمان صلح میان مصر، اردن و اسرائیل شده است و همچنین پایگاههایی در برخی کشورهای عربی برای حفاظت از رژیمهای آنها تأسیس کرده است. آمریکا به کشورهای مصر، اردن، مراکش، یمن و برخی دیگر از کشورهای عربی کمکهای اقتصادی و ---------- کرده است. همچنین آمریکا در سال ۹۱ براساس درخواست کویت و سایر کشورهای عربی و با مشارکت نیروهای مصری، سوری و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با عراق جنگید. اما اعراب تمام آنچه را که ذکر شد به عنوان اعمال آمریکا در جهت تلاش برای حفظ اسرائیل همانند برخی رژیمهای دیگر عرب خاورمیانه که به منافع آمریکا خدمت میکنند، مینگرند.
بارها گفته شده است که آمریکا با این اعمال هرگز درصدد توسعه، تقویت دموکراسی و حقوق بشر در جهان عرب نبوده است. گسترش آمریکاستیزی در سراسر جهان: همان طور که نظرسنجی عمومی موسسه Pew در ۴۴ کشور جهان نشان میدهد، در چند سال گذشته، ایالات متحده با رشد آمریکاستیزی در تمام کشورهای جهان مواجه شده است. مردم در این کشورها، با یکجانبهگرائی آمریکا، تصمیم آمریکا برای جنگ با عراق و دیگر کشورها، استراتژی پیشدستی دفاعی آمریکا (برنامه «جنگ ستارگان»)، حرکت برای جهانیسازی در تجارت و حقوق بشر و شیوههای محیط زیستی آمریکا، مخالف بودهاند.
دشمنی با آمریکا در جهان عرب و جنوب غربی آسیا آشکارتر است، جائی که منتقدان آمریکا مدعیاند کانون توجه هژمونیک آمریکا بر روی آن متمرکز است. به هر حال بسیاری از مردم در جهان معتقدند که آمریکا منافع کشورشان را در تدوین ---------- بینالمللی یا منطقهای به حساب نمیآورد. با این پیشزمینه، جنگ با عراق سبب تقویت احساسات ضدآمریکائی و جدائی آمریکا از متحدان سنتی و استراتژیک جدیدش گردید. اکثریت مردم در جهان عرب و اسلام، فرانسه، اسپانیا، انگلیس، آلمان و روسیه مخالف استفاده از قدرت نظامی علیه عراق بودند. این احساسات در تظاهرات عظیمی که در سراسر جهان صورت گرفت، قابل مشاهده بود.
فعالان ضدجنگ استدلال میکردند که انگیزه جنگ علیه عراق، کنترل نفت عراق است و استدلال میکردند که مناقشه اسرائیل ـ فلسطین تهدید بزرگتری برای ثبات در منطقه خاورمیانه است. به علاوه، خیلی از اعراب معتقدند که هدف اصلی اشغالگری آمریکا در عراق افزایش امنیت اسرائیل و تأمین نفت ایالات متحده است. علل گرایشهای ضدآمریکائی در جهان عرب بسیار پیچیده است و براساس یک دلیل خاص نمیتواند توضیح داده شود. دلایل خارجی و داخلی متعددی برای نفرت اعراب از آمریکا وجود دارد که به ۴ گروه اصلی تقسیم میشود:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعگیریاش در درگیری اعراب و اسرائیل.
۲) حمله نظامی آمریکا، مجازاتهای آمریکا علیه برخی کشورهای عربی و وجود پایگاههای آمریکا در جهان عرب.
۳) حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب و موضع خصومتآمیز آمریکا در برابر اسلام و شهروندان آمریکایی عربتبار و مسلمان.
-
۴) رفتار ریاکارانه آمریکا در زمینه دموکراسی و حقوقبشر در جهان عرب.
آنچه در ادامه میآید منطق نهفته در ورای هر یک از این استدلالها را بررسی میکند:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعش در مناقشه اعراب و اسرائیل. حمایت ---------- در طول ۵۰ سال گذشته آمریکا همواره در درگیریهای اسرائیل و فلسطینیها و اعراب در کنار اسرائیل بوده است. دلایل بسیار آشکاری برای این رفتار وجود دارد. برای نمونه آمریکا اسرائیل را نزدیکترین متحد و تنها شریک قابل اعتماد در خاورمیانه میداند. بنابراین آمریکا حمایتهای ---------- گستردهای از اسرائیل در شورای امنیت، مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بینالمللی به عمل میآورد. حمایتهای ---------- آمریکا از اسرائیل در بسیاری موارد غیرمنصفانه و به ضرر جهان عرب بوده است.
نتیجه این رویکرد، نفرت از آمریکا در جهان عرب بوده است. در حالی که دولت آمریکا همواره درگیر تلاش برای حل منازعه اعراب و اسرائیل بوده، موضعگیری آن همواره با افکار عمومی در جهان عرب اختلاف داشته است. برای مثال، آمریکا هرگز صهیونیسم را نژادپرستانه و به استثناء جنگ صحرای سینا در سال ۱۹۵۶، هرگز اسرائیل را برای خروج از اراضی اعراب تحت فشار قرار نداده است. به علاوه آمریکا بارها از حق وتو برای ناکام گذاردن هر قطعنامهای در شورای امنیت که اعمال اسرائیل را در استفاده گسترده از زور برای سرکوب فلسطینیها محکوم میکند استفاده کرده است. جبرئیل ربوب مشاور امنیتی یاسر عرفات در واکنش به وتوی یک قطعنامه ضداسرائیلی توسط آمریکا گفت:
«این عمل پوششی برای اشغالگری اسرائیل و حمایت از ویرانی و کشتار فلسطینیان فراهم کرد.» شکی نیست که ارتباط میان وتو آمریکا و حملات اسرائیلیها علیه فلسطینیها موجب افزایش خصومت و تروریسم علیه آمریکا در جهان عرب خواهد شد، مادامی که این درگیری ادامه داشته است. حمایت اقتصادی اسرائیل بزرگترین دریافتکنندة کمکهای اقتصادی از آمریکا در جهان است که یکپنجم از مجموع کمکهای خارجی آمریکا را دریافت میکند. از سال ۱۹۴۹ تاکنون علیالخصوص پس از ۱۹۷۰، آمریکا به اسرائیل حدود ۸۵ میلیارد دلار در قالب کمکهای مختلف اعطا کرده است.
کمک آمریکا به اسرائیل به عنوان تلاش آمریکا برای تقویت اقتصاد اسرائیل و کمک به اسرائیل در اشغال سرزمینهای اعراب و فلسطینیها تعبیر میشود. منتقدان سیاستهای آمریکا میگویند، اسرائیل یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه است و کشورهای عرب و آفریقائی زیادی وجود دارند که به این کمکها بیش از اسرائیل احتیاج دارند. در همان حال سایر اعراب مخالف این نظرند و معتقدند بدون این کمکها اسرائیل متلاشی خواهد شد. ارزشی ندارد که آمریکا از چند کشور عرب همانند مصر، اردن، مراکش و دولت خودگردان فلسطین و برخی کشورهای دیگر با کمکهای اقتصادی حمایت کند. به هرحال اعراب به حمایت آمریکا به مثابه حمایت از رژیمهای غیردموکراتیک مینگرند و معتقدند که این کمکها در خدمت توسعه واقعی نیست.
حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل با جنگافزارهای پیشرفته همانند هلیکوپترهای تهاجمی و جتهای جنگنده حمایت میکند؛ موشکهایی که برای هدف قرار دادن فلسطینیها استفاده میشود و شهروندان بیگناه را از بین میبرد (اعراب اعتقاد دارند عمداً اینگونه عمل میشود). خانهها و مغازهها و سایر ساختمانها را ویران میکنند و برای مدتهای طولانی علیه لبنان، عراق و نیز حمله هوائی به راکتور اوسیراک در سال ۱۹۸۱ ـ و سوریه مانند حمله پاییز ۲۰۰۳ - استفاده شده است. آمریکا متعهد شده که امنیت اسرائیل را در کنار تمام کشورهای عرب حفظ کند و این امرباعث شده است که اسرائیل در جنگهایش علیه کشورهای عربی پیروز شود.
-
همراهی آمریکا در فروش جنگافزار به اسرائیل به عنوان نوعی کمک به اسرائیل تعبیر میشود که اسرائیل را قادر میسازد برتری نظامیاش را بر کشورهای عربی، حفظ کند. تحلیلگری میگوید: کمکهای نظامی آمریکا همسو با «علاقه اسرائیل برای غلبه استراتژیک بر فلسطینیها و در حالت کلی بر کل خاورمیانه است. این در راستای منافع درازمدت آمریکاست که اسرائیل را یک رژیم مقتدر نظامی و جنگطلب که به او وابسته است نگه دارد و صلح واقعی میتواند این رابطه را از بین ببرد. برخی اعراب استدلال میکنند که بدون کمکهای نظامی سخاوتمندانه آمریکا، اسرائیل قادر نخواهد بود که بر قوای نظامی اعراب غلبه کند و اشغالگریاش را در سرزمین اعراب ادامه دهد. «ناصر» در جنگ ۱۹۶۷ اعلام کرد، آمریکا و انگلیس در حمله به مصر درگیر شدهاند (هر چند بعدها گفت که آنها از اسرایئل حمایت نظامی میکنند). اعراب براساس گفتهی ابوعوده «باور دارند که غلبه اسرائیل بر اعراب با کمکهای آمریکا و انگلیس به اسرائیل ممکن شده است.» حمایت آمریکا از اسرائیل مکرراً توسط سیاستمداران، افسران نظامی و روزنامهنگاران عرب در طول ۵۰ سال گذشته تکرار شده است.
این نگرش و با تکرار آن در رسانههای عربی از جمله تلویزیون، رادیو، روزنامهها، سمینارها، راهپیماییها و سخنان واعظان مساجد و نخبگان ---------- و خود رژیمهای ---------- تقویت شده است. تمام این منابع تأکید میکنند که حمایت آمریکا از اسرائیل غیرعادلانه، نامتوازن، نژادپرستانه و دلیل اصلی پیروزی اسرائیل بر اعراب است. این منابع از حملات هوائی و بمباران اسرائیل در مناطق فلسطینی، لبنان، کشتار شهروندان آنها، ویرانی خانهها و اموال آنها توسط بمبهای جنگنده، هلیکوپترها، توپخانهها و تانکهای ساخت آمریکا برای تقویت این دیدگاه استفاده میکنند و تمام این عوامل موجب گسترش آمریکاستیزی میشود.
اشغالگری آمریکا و اعمال مشابه در عراق بلاشک سبب افزایش آمریکاستیزی در میان اعراب خواهد شد. ایستگاههای تلویزیونی، ماهوارهای عربی و ۲۴ ساعته اعمال پرخاشگرانه آمریکاییها و اسرائیلیها را در عراق و فلسطین پوشش میدهند. همانند قبل باید یادآوری شود که آمریکا بسیاری از کشورهای عرب همانند مصر، اردن، مراکش و یمن را با آموزشها و کمکهای نظامی حمایت میکند و همچنین کشورهای شورای خلیج فارس را تحت حمایت نظامی خود دارد، ولی این کمکها در میان افکار عمومی اعراب به عنوان تلاش برای تقویت رژیمهای غیردموکراتیک، اما دوست آمریکا برای باقیماندن در قدرت و سرکوب مردمشان تلقی میشود تا دفاع از اعراب در برابر اسرائیل. ---------- آمریکا در قبال درگیری اعراب و اسرائیل برداشت اعراب از موضعگیری آمریکا این است که آمریکا کاملاً حامی اسرائیل است و همواره مواضع اسرائیل را در این بحرانها را قابل قبول میداند.
همچنین آمریکا معیارهای دوگانهای را دربارهی سلاحهای هستهای اسرائیل و جهان عرب به کار میگیرد چرا که آمریکا هرگز توانائی نظامی هستهای اسرائیل را در دایره بازرسی سازمان ملل قرار نداده است و مجازاتی را برای برنامههای سلاحهای غیرمتعارف اسرائیل اعمال نکرده، در حالی که هر دوی این اعمال را علیه کشورهای عرب انجام داده است. کشورهای عربی موضعگیری آمریکا را در بحران اعراب و اسرائیل یکجانبه میدانند و حس میکنند دولت آمریکا یک میانجی بیطرف در این درگیری نیست.
سؤالی که اعراب در طول نیم قرن گذشته پیوسته از خود پرسیدهاند این است که چرا آمریکا سخاوتمندانه از اسرائیل حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی به عمل میآورد؟ پاسخی که به این سوال داده شده این است که غرب و خصوصاً آمریکا اسرائیل را خلق کردهاند و اسرائیل تنها متحد استراتژیک قابل اعتماد آنها علیه بلوک کمونیسم در طول جنگ سرد بوده است و اکنون نیز پایگاهی برای کنترل منطقه به شمار میرود. چیزی که ذکر نمیشود این است که آمریکا امنیت چند رژیم عرب را تضمین کرده است و آنها را با کمکهای نظامی و اقتصادی کمک میکند، ولی اعراب از کمک آمریکا به این کشورها قدردانی نمیکنند چراکه معتقدند آمریکا حقیقتاً از رژیمهای غیردموکراتیک حمایت میکند نه از کشورها. البته کشورهای عربی و شبکههای تلویزیونی آنها نیز سخنی از کمک آمریکا به کشورشان به میان نمیآورند و این مسأله سبب میشود که مردم فکر کنند قسمت اعظم این کمکها به حسابهای مخفی اعضای فاسد رژیمهای مستبد سرازیر میشود. ---------- و رفتار آمریکا در قبال برخی کشورهای عربی آمریکا سیاستی را در قبال کشورهای عربی دنبال میکند که خصومتآمیز و متجاوزانه به نظر میرسد. همانند حملههای هوائی به لیبی، سودان و عراق، که سبب مرگ تعدادی از شهروندان بیگناه عرب شده است. این امر به اضافهی تهاجم و اشغال عراق با پیشفرضهای غلط و نیز مجازاتهای ---------- و اقتصادی علیه لیبی، عراق و سوریه و رفتار غیرانسانی آمریکا با شهروندان عربتبار و مسلمان علیالخصوص در گونتانامو مزید بر علت شده است.
-
تصویر زندانیهای به زنجیر کشیده شده که توسط حفاظهای مسلح محفوظ شدهاند، به علاوه گزارشهای تبعیضآمیز دولت آمریکا دربارهی شهروندان خود پس از ۱۱ سپتامبر که عربتبار و مسلمان هستند را نیز باید به آن اضافه کرد. گزارشها حاکی است که هزاران عرب و مسلمان بازداشت و مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند. این رفتار سیاستی نژادپرستانه است. هزاران عرب تحصیلکرده کارشان را رها کردند و همراه با عواطف ضدآمریکایی به کشورهایشان بازگشتند. سفارتخانههای آمریکا در سراسر جهان عرب از اعطای ویزا به شهروندان عرب امتناع میکنند و براساس برخی گزارشها در فرودگاههای آمریکا با اعراب بدرفتاری میشود. همچنین گفته میشود که آمریکا در پی اجرای «جنگ رسانهای علیه اسلام» است. از دیدگاه اعراب این ارزشی ندارد که آمریکا در سال ۹۰ در عراق در پاسخ به درخواست کویت و عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب وارد عمل شد. در نبرد سال ۹۱، واحدهای سوری، مصری و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تحت رهبری نیروهای آمریکائی علیه عراق جنگیدند. این کشورها بخش اعظمی از هزینههای جنگ را تقبل کردند.
اینگونه ادعا میشود که مجازاتهای آمریکا علیه عراق به منظور تضعیف رژیم سابق این کشور و کاهش تهدید آن اعمال شد. در عوض کشورهای عربی آمریکا را با کمکهای لجستیک و دایر نمودن پایگاههای نظامی در قلمروشان برای نظارت در منطقه پرواز ممنوع جنوب عراق در دهه ۹۰ حمایت کردند. پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای عرب وجود پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده و بحرین و آموزشها تمرینهای نظامی مشترک با مصر، اردن و مراکش به عنوان استعمار نوین آمریکا و راهی برای کنترل بیشتر آمریکا بر منافع نفتی تعبیر میشود. اعتقاد بر این است که این استعمار جدید به دنبال کنترل امور ---------- و اقتصادی اعراب به منظور استیلای آمریکا برخاورمیانه است. آمریکا از پایگاههایش در جهان عرب در مواقع ضروری نظیر جنگ افغانستان و تحمیل منطقهی پرواز ممنوع در جنوب عراق و سپس اشغال و حمله به عراق استفاده میکند. ادعایی که بارها تکرار شده است این است که آمریکا از رژیمهای حاکم بر منطقه در جهت ابقای وفاداریشان به آمریکا توسط آموزش نیروهای نظامی وفادار به این رژیمها و همکاری اطلاعاتی با آنها حمایت میکند. رامی خوری یک تحلیلگر مشهور مسائل منطقه، این بدگمانی را به طور خلاصه چنین بیان میکند:
«این احساس در میان بسیاری از شهروندان و سیاستمداران عرب وجود دارد که حرکتهای انجام شده علیه عراق، تلاشی در جهت ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه و در راستای منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل است.» استدلالهای مشابهی توسط اسامه بن لادن بیان شده است که حضور پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی خصوصاً در نزدیکی مکه، تجاوز به حریم اسلامی است که حضور هر غیرمسلمانی را در این منطقه مقدس ممنوع میکند. او با این استدلال علیه آمریکا اعلام جهاد کرده است: «حضور آمریکا که اشغال سرزمین اسلام و مقدسترین مکان شبهجزیره عربستان تلقی میشود سبب چپاول ثروتهای آن توسط آمریکا، امر و نهی کردن و تحقیر ساکنان آن است.» باید گفت نزد اعراب این ارزشی ندارد که وجود پایگاه و انجام مانورهای آمریکا به درخواست برخی کشورهای عرب انجام میشود.
همچنین بسیاری از اعراب استدلال میکنند که دلیل تأسیس پایگاههای آمریکا تأمین امنیت و حمایت از اسرائیل برخی رژیمهای درست و حافظ منافع آمریکا در منطقه بوده است. جنگ آمریکا بر ضد اسلام و نظریه برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون در نظریه مشهور برخورد تمدنهایش استدلال میکند که تفاوتهای فرهنگی و مذهبی دلایل اصلی درگیریها در جهان پس از جنگ سرد است و ادعا میکند که اسلام آشکارا از تهاجم مسلمانان بر ضد غیرمسلمانان حمایت میکند. بنابر گفته وی: «برخی غربیها میگویند که غرب مشکلی با اسلام ندارد و فقط با افراطگرایی شدید اسلامی مشکل دارد… لکن مدرکی برای اثبات [این ادعا] موجود نیست … مشکل اساسی غرب بنیادگرایی اسلامی نیست بلکه اسلام است». علیرغم اینکه دولت جرج W. بوش اصرار دارد که جنگ آمریکا عله ترروریسم، نبردی بر ضد اسلام به شمار نمیرود، این آن چیزی نیست که در رسانههای عرب یا سخنرانیهای رهبران عرب بیان میشود و یا در ذهن اعراب وجود دارد. برای مثال بشارالاسد رهبر سوریه در اجلاس دهم سران سازمان کنفرانس اسلامی گفت که حملات ۱۱ سپتامبر: بهانه و مستمسکی به دست گروهی متعصبین و بدسگالان [که بخشی از دولت آمریکا به شمار میروند] داد که به ارزشها و اصول انسانی حمله کنند. این متعصبین دیدگاه وحشیانه خود را نسبت به جامعه جهانی آشکار کردند و شروع به عرضه [نظریه] اصالت زد و به جای گفتوگو، ستم را جای داد، و نژادپرستی به جای تساهل کردهاند. آنها حتی شروع به خلق دشمن فریبنده و زشتی کردهاند که نام آن را «اسلام» گذاردهاند . گفتهاند که اسلام این است، درحالی که اسلام هیچ نسبتی با آن ندارد». خست وزیر سابق مالزی ماهاتیر محمد افزود که: «ما، تمام امت اسلام، با خفت و رسوائی تهدید میشویم. دین ما لکهدار شده، مکانهای مقدس ما را حرمت شکستهاند و کشورهای ما اشغال شده است» و به تمام مسلمانان از «ستم و تحقیر» نسبت به دینشان که متهم به تروریسم شده است، رنج میبرند. این نظریه به وسیله سخنرانیهای برخی مقامات مذهبی آمریکا که به طور گستردهای در رسانههای عرب پخش میگردد، به اعراب القا شده است. برای مثال فرانکلین گراهام درباره اسلام گفته است:
من اعتقاد دارم که آن دین شیطانی و شریرانهای است». مهمان میزگرد شبکه فاکس نیوز، بیل اوریلی، تدریس «دین دشمنان آمریکا» را در دانشگاههای آمریکا تقبیح کرد و تخصیص یک درس دانشگاهی در مورد اسلام را در دانشگاههای آمریکا Meinkanpf در سال ۱۹۴۱ یکسان دانست. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیاری گزارشگران تلویزیونی، روزنامهنگاران و شخصیتهای دانشگاهی و اعضای کنگره به اسلام حمله کردهاند و یا اعراب را تروریست توصیف کردهاند. بههرحال برخی غربیان معتقدند که «آموزههای اسلامی ارتباط ضعیفی با مسائل روز دارند نسبت به آنچه که مقامات ---------- مدعیاند. در بهترین حالت رابطه ضعیفی بین پارسایی مذهبی و اعتقاد دینی از یک سو و از سوی دیگر گرایش به مسائلی نظیر جنگ و صلح یا دمواکراسی وجود دارد». به بیان دیگر اشخاصی که بر ایشان دین مهمترین امر است از طرفداران دموکراسی، حقوق بشر و موضوعاتی از این دست جدا نیستند. در اردن بیش از ۹۰ درصد دانشجویان معتقدند که تناقضی میان اسلام و دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد. هنگامی که آمریکا خواهان تغییرات در رسانههای عرب و یا سیستم آموزشی اعراب میشود برخی اعراب پاسخ میدهند که این بخش از تلاش محور «بوش ـ شارون» برای تسلط بر منطقه است. آنها تلاشهای آمریکا را در جهت «تعهد ---------- آمریکا برای تحمیل فرهنگ آمریکایی ـ اسرائیلی درجهان عرب و نابودی فرهنگ اعراب» ارزیابی میکنند. حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب ممکن است برای برخی رژیمهای عرب سادهتر باشد تا ---------- آمریکا را به گونهای توضیح دهند که خشم تودهها را از مشکلات ---------- اقتصادی کشورشان به سمت آمریکا منحرف کند. تناقضی که در اینجا وجود دارد این است که چرا آمریکا هرگز به چالش موضع خصومتآمیز این کشورهای عرب برنمیخیزد؟ و چرا درست آمریکا به حمایت از این رژیمها ادامه میدهد که مواضع آنتی آمریکانیسم هستند؟ تنها توضیح منطقی برای این موضعگیری آمریکا که در جهان عرب مورد قبول است این است که آمریکا باور دارد که تنها جایگزین ممکن برای این دولتها حکومتهای اسلامی خواهند بود. این حمایت اشتباه از وضعیت موجود سبب گسترش آنتی آمریکانیسم به سبب نمود یافتن روابط میان آمریکا و حکام رایج این کشورها میشود. یک راه موجود این است که این رژیمها توسط آمریکا برای اصلاحات آرام و واقعی به سمت دموکراسی تحت فشار قرار گیرند. دلیل جدی دیگر آنتی آمریکانیسم حمایت از برخی رژیمهای مستبد عرب است که میان مردم خود نامحبوبند. آمریکا این رژیمها را با مقدار زیادی از کمکهای اقتصادی و نظامی حمایت میکند که سبب بقاء آنها در قدرت میشود. آمریکا هرگز کمکهایش را مشروط به فرآیند دموکراتیزه رسیدن نساخته است و بنابراین به این کمکها هرگز ـ به عنوان کمک به مردم این کشورها نگاه نمیشود. کمکهای اقتصادی آمریکا در برخی کشورهای عرب خیلی مورد احتیاج است اما نباید در جهت مصارف امنیتی و یا خرید سلاحهای بیمصرف استفاده شود و باید صرف توسعه اقتصادی ـ اجتماعی شود.
-
داوود کُتاب در این مورد میگوید: «هنگامی که یک عرب تلاش میکند آرزوهایش در زمینه آزادی شخصی را، با حقایقی نظیر وجود ناامیدی در کشورش، حمایت آمریکا از دولت او و حضور روبه گسترش فرهنگ غربی وفق دهد، این برای او آسانتر است که آمریکا را متهم کند تا اینکه ریسک بالای سخن گفتن علیه دیکتاتور را بپیذیرد». او اضافه میکند که حمایت اعراب از آمریکا «دشوار خواهد بود تا زمانی که اعراب بتوانند آن طور که میخواهند بدون ستم و محدود شدن زندگی کنند. زمانی که بتوانند نگرانیهای خود را پیرامون دولتهایشان بدون ترس از مجازات، بیان کنند». در حقیقت آمریکا باید کار بیشتری برای کمک به اعراب برای عملی ساختن اهدافشان با اقدامهایی نظیر تلاش در جهت حل بحران خاورمیانه، بازپس کشی نیروهای خود از خاورمیانه، مشروط ساختن کمکهای خود به دموکراتیزاسیون و پیشرفت در حقوق بشر انجام دهد. باید کمکهای نظامی خود را با کمکهای اقتصادی جایگزین سازد. اسرار حسابهای رژیمهای عرب را در بانکهای آمریکا و اروپا آشکار کند و به آنها در جهت گام نهادن در راستای توسعه فشار وارد کند.
از حملات ۱۱ سپتامبر، بسیاری از کشورهای عرب در یک سیر قهقرایی در زمینه حقوق بشر و مشارکت ---------- قرار گرفتهاند. براساس گفته خوری، سرکوب «بسیاری از اعراب به عنوان همکاری دولتهایشان در نبرد علیه تروریسم، که سبب دلگرمی زیاد دولتهای عرب به حمایتهای اقتصادی و نظامی آمریکا شده است، سبب افزایش عقاید ضدآمریکایی در سطح گسترده و در میان نخبگان ---------- خواهد شد». هژیر تیموریان استدلال میکند که احساسات ضدغربی در جهان عرب عمدتاً نارضایتی اعراب از حکومتهایشان را آشکار میسازد. او اعتقاد دارد که اعراب «دولتهایشان را بسیار فاسد و مستبد میبینند و به دلیل آنکه آمریکا سالانه میلیونها دلار به این رژیمهای عرب کمک میکند نظر جمعی آنان را نوکر آمریکا میداند». البته آمریکا منافع مشترکی با برخی رژیمهای عرب دارد و از آنها در ازای ضمانت تأثیر و حفظ منافع آمریکا در منطقه، حمایت میکند.
چنانکه یکی از مقامات سابق دولت آمریکا چنین گفته: «شاید از همه گمراهانهتر [این بود که] ما به کشورهای میانهرو عرب اجازه دادیم تا اقتصادهای داخلی را به سمت آمریکا منحرف کنند و اینگونه آنتی آمریکایسم را گسترش دهند، چراکه آنها به ما گفتند که این امر حکومت کردن آنها را آسانتر میسازد و سبب میشود که ما مطمئن شویم که و در مسائل منطقه از حمایت آنان برخورداریم. این رژیمهای فاسد، مستبد و نامسوول در برابر خواست ملتهایشان بودند و اکنون یک اجماع جهانی وجود دارد که [میگوید] آمریکا این رژیمها را در قدرت حفظ میکند تا به منافعش خدمت کنند». بههرحال در همان زمان عقاید ضدآمریکایی به وسیله هزاران مقاله سمینار و سخنرانی و مصاحبه و نوشته منتشر شده است. در نوشتههایی با عنوانهای نظیر: «پاسخی به سوال جرج بوش، آیا اعراب از آمریکا متنفرند یا از سیاستهای آمریکا» و «بین موشکهای آمریکا و تانکهای شارون، قربانی کیست؟»، ---------- آمریکا در افغانستان و عراق با ---------- شارون مقایسه میشود.
مقالهای در یک روزنامه عمده مخالفین مصری نوشته است: «آمریکا با مصر مانند یک کودک در دبستان برخورد میکند که آمریکا در آن معلم است، هم سؤالات را طرح میکند و هم آن را تصحیح میکند به رفتار ریاکارانه در قبال جهان عرب: مقامات رسمی آمریکا مرتباً پیرامون دموکراسی و حقوق بشر سخن میگویند، اما اعمال آنها عموماً در حمایت از دموکراسی و حقوق بشر نیست. بلکه دموکراسی به وسیله حمایت آمریکا از رژیمهای سرکوبگر عرب تضعیف شده است و آمریکا هرگز این رژیمها را در دموکراتیزه کردن و رعایت حقوق بشر تشویق نمیکند.
اعراب میگویند که این امر به آن دلیل است که این رژیمها بهترین کارپردزان منافع آمریکا هستند. عمده نفت خود را به ثمن بخس به آمریکا میفروشند، کشورهای خود را به روی پایگاههای آمریکایی گشودهاند، سلطه و کنترل آمریکا را بر منابع اقتصادی اعراب، از جمله نفت، تأمین میکنند و جهان عرب را به مصرفکننده عظیم محصولات آمریکایی تبدیل کردهاند. به علاوه دولتهای عرب مخارج عظیمی را صرف خرید سلاحهای غیرضروری میکنند که به آنها این امکان را میدهد که به جای توسعه اقتصادی ـ اجتماعی مردم خود را سرکوب کنند.
این رفتار ریاکارانه در تهاجم آمریکا به عراق برای «آزادسازی» مردم آن، در حالی که بازگشت رژیم کویت به قدرت [پس از جنگ اول خلیج فارس] بدون اصلاحات عمدهای انجام شد، یا دفاع آمریکا از عربستان سعودی بدون درخواست از دولت آن برای گسترش مشارکت ---------- شهروندان، یا سکوت در برابر کودتای نظامی الجزایر برضد احزاب اسلامی که در انتخابات پیروز شده بودند، منعکس شده است. در کنار تمام اینها نگاه غالب در جهان عرب این است که ---------- خارجی آمریکا در قبال بحران اعراب ـ اسرائیل توسط لابی طرفدار اسرائیل شکل میگیرد.
● نتیجه:
عقاید ضدآمریکایی در جهان عرب مبدل به مهمترین موضوع در روابط آمریکا و اعراب شده است نگرانی عمدهای برای هر دو طرف است. بههرحال، توضیحهای متفاوتی برای ریشهها و دلایل این پدیده وجود دارد. کلید حل مشکل عقیمسازی عواملی است که سبب شده است اعراب از ادامه وضعیت موجود رنجیده شوند که این امر عاملی در گسترش تروریسم است. بسیاری از اعراب کمکهای اقتصادی، سیاسی، نظامی آمریکا به اسرائیل و ---------- متعصبانه آمریکا در قبال بحران اعراب و اسرائیل را دلیل عمده آنتی آمریکانیسم درجهان عرب میدانند. اما دلایل دیگری نیز وجود دارد نظیر ---------- متجاوزانه آمریکا در قبال کشورهای عرب شامل حملات هوایی و تحریمهای آمریکا بر ضد کشورهای عرب متعدد و اشغال عراق و همچنین وجود پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای عربی. به علاوه کمکهای اقتصادی و نظامی آمریکا به برخی کشورهای عربی به عنوان تلاش آمریکا برای فعال نمودن رژیمهای غیردموکراتیک برای ادامه دادن حکومتشان و سرکوب مردمشان تلقی میشود.
-
آمریکا و سازمان ملل
آمریکا به عنوان یکی از مطرحترین پیروزمندان جنگ جهانی دوم نقش وسیعی در تشکیل سازمان ملل ایفا کرد. در عین حال آمریکا به عنوان فاتح جنگ سرد، جایگاه رفیعی در جلوگیری از تبدیل سازمان ملل به عنوان یکی از ستونهای حیاتبخش روابط بین بازیگران دولتی، غیردولتی و فرادولتی داشته است. رابطه آمریکا با سازمان ملل در طول بیش از شش دهه کاملا متاثر از این واقعیت دوگانه بوده است. وجه مشخصه روابط آمریکا با این نهاد بینالمللی پیچیده در این پارادوکس بوده است. این واقعیتی تاریخی است که از زمان بدو تاسیس سازمان ملل در صحنه حضور داشته است.
تلاطم روابط بین کشور آمریکا و سازمان ملل از همان ابتدای شکلگیری سازمان وجود داشته است و واقعیتی نیست که هویت یافته در شرایط کنونی بینالمللی محسوب شود. باید به خاستگاه تاریخی حیات یافتن نوع روابط توجه معطوف و از اینکه کیفیت روابط تنها برخاسته از تفکرات خاص یک رییسجمهور یا یک حزب ---------- خاص است، دوری شود. سازمان ملل در شرایطی تاسیس شد که ضرورت شکل دادن به یک نظم متفاوت با دوران استعمار غربی به رهبری انگلستان و فرانسه از قطعیت فراوان و انکارناپذیری فوقالعاده برخوردار بود. نظم لیبرال موردنظر رهبران آمریکا به دنبال پایان جنگ دوم بود. صعود شوروی به جایگاه یک قدرت چالشگر و تعیینکننده، آمریکا را مواجه با این واقعیت کرد که از نظر نظامی امکانی برای این کشور وجود ندارد که با شوروی به مقابله در سرتاسر گیتی بپردازد. ظرفیتهای منابعی، سرزمینی، انسانی و ایدئولوژیک موطن کمونیستی پرواضح ساخت که میبایستی از چارچوبهای دیگری به موازات تقویت توان نظامی بهره برد تا بتوان هنجارهای نظم لیبرال را که تامینکننده منافع آمریکاست صلابت داد و آنها را نهادینه ساخت. با توجه به اینکه واقعگرایان حاکم در ساختار قدرت در نیمه دوم دهه ۴۰ از حزب دموکراتیک بودند، آنان به سوی توجه به مولفههای فراملی برای حیات بخشیدن به مدیریت چالشدهی قدرت کمونیستی حرکت کردند. لیبرالهای حاکم بر آمریکا که برخلاف همتایان سابق خود در اوایل قرن بیستم اعتقاد داشتند که قدرت محور اصلی حیاتدهنده به کیفیت عملکرد و رفتار آمریکا باید باشد، اما از نظر آنان مانند تفکرات اوایل قرن این موضوع از اهمیت فراوانی برخوردار است که برای عملکردها و رفتارهای آمریکا در صحنه جهانی که در چارچوب منافع ملی این کشور شکل گرفته است، مشروعیت هنجاری و اعتبار بینالمللی کسب کرد. آمریکا در جهت اشاعه قدرت، کاهش هزینههای اعمال قدرت و مشروعیت بخشیدن به پیامدهای قدرت خود و به عبارت صحیحتر ایجاد هنجارهای جهانی مبتنی بر ارزشها، منافع، نیازها و الزامات خود تاسیس سازمان ملل را ضروری یافت. سازمان ملل شکل گرفت تا هنجارهای مورد توجه آمریکا به وجود آید. نیاز به وجود این هنجارها احساس شد چون از طریق آنها میبایستی نظم لیبرال فرصت تجلی یابد. اینچنین نظمی الزامی بود چون که تسهیلکننده تامین منافع ملی و کاهشدهنده هزینههای مترتب به تحقق این منافع محسوب میشد. ویلسون هنگام حضور در کاخ سفید در نیمه دوم دهه ۱۹۲۰ خواهان شکل دادن به نظمی بود که مبتنی بر تاسیس جامعه ملل به عنوان یک نهاد مطرح فراملی باشد اما به لحاظ چگونگی کیفیت فضای ---------- حاکم بر آمریکا و تعارض وسیع ارزشی بین نخبگان کشور درخصوص جایگاه آمریکا در جهان و نقش این کشور در صحنه جهانی این ایده به حقیقت منجر نشد. ودرو ویلسون در سوق دادن آمریکا به سوی جامعه ملل با شکست مواجه شد چون که بسیاری مخصوصا در حزب جمهوریخواه مخالف ایجاد قید و بند برای آمریکا در صحنه بینالمللی بودند. این نشانهنده این است که مخالفت با سازمانهای بینالمللی از همان زمان نضج گرفتن اندیشههای لیبرال در قلمرو ---------- خارجی در آمریکا گسترده و نهادینه بوده است. اما پایان جنگ دوم ضرورت حضور وسیع و همهجانبه این کشور در گسترده گیتی را به صحنه آورد. منافع ملی آمریکا حکم میکرد که بینالمللگرایی در سرلوحه ---------- کشور در قلمرو بینالمللی قرار بگیرد.