-
فردا
ما ز فردا نگرانیم که فردا چه کنیم
زیر این بار گرانی که جان را چه کنیم
روز من ثانیه هایی که نه از آن من است می خواهی
آتشی را که نه در جان من است می خواهی
روزگار روز مرا پیش فروشی کرده
دل بیدار مرا پیر فراموشی کرده
هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم
قصد من نیت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکی تر
روح من از خود من شاکی تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا
-
بیقرار
برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
میام تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
سرت رو تکیه گاهم کن . محبت را فراهم کن
تو اون چشمون عاشق را بیا فانوس راهم کن
کنار تو اگه باشم حباب قله قافم
تو شیرینم بخواه از من که قلب کوهو بشکافم
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
بیا تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
-
من از راه اومدم
اين قافله ی عمر ، عجب ميگذرد
اين قافله ی عمر ، عجب ميگذرد
درياب دمی ، که با طرب میگذرد،که با طرب میگذرد
ساقی ، ساقی ، غم فردای حريفان چه خوریم
پيش آر پياله را ، پيش آر پياله را ، که شب مییي گذرد
من از راه اومدم
(من از راه اومدم)
دلت خواست اومدم
(دلت خواست اومدم)
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
به دنبال تو باز اومدم ، پی چشم سيات اومدم
فقط با يک نگاه اومدم
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمووومه کارم
گذشتن از تو آسون نيست ، مثل تو يار فراوون نيست
گذشتن از تو آسون نيست ، مثل تو يار فراوون نيست
مثل تو يار فراوون نيست
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم
من از راه اومدم
(من از راه اومدم)
دلت خواست اومدم
(دلت خواست اومدم)
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
به دنبال تو باز اومدم ، پی چشم سيات اومدم
فقط با يک نگاه اومدم
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم
-
پروردگارا
برم قربون اوووون ، پروردگاریییی
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم
تو خورشيد و ديار و چشمه ها رو
منم اون کوله بار قصه ها رو
همون شست و نگاهش از تو خوبه
هلال روی ماهش از تو خوبه
هلال روی ماهش از تو خوبه
دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو
محبت کردنش با من ، به خاک افتادنش با من
چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن
اذون مغربش با من ، طلوع مشرقش با من
برم قربون اون ، پروردگاریییی
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم
يکی بود و نبود قصه هاش با من
دل تنگ غروب و غصه هاش با من
طلا و خوشه های گندمش با تو
خداوندا رضای مردمش با تو
يکی بود و نبود قصه هاش با من
دل تنگ غروب و غصه هاش با من
طلا و خوشه های گندمش با تو
خداوندا رضای مردمش با تو
دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو
محبت کردنش با من ، به خاک افتادنش با من
چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن
اذون مغربش با من ، طلوع مشرقش با من
برم قربون اوووون ، پروردگارییییی
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازیییيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم
-
اصفهان
دلم میخواد به اصفهان برگردم
بازم به اون نصف جهان برگردم
برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود
بخونم از ته دل ترانه و شعر و سرود ترانه و شعرو سرود
خودم اینجا دلم اونجا همه راز و نیازم اونجا
ای خدا عشق منو یار منو اون گل نازم اونجا
چکنم با کی بگم عقده دل رو پیش کی خالی کنم
دردمو با چه زبون به اینو اون حالی کنم
اسمون گریه کند بر سر جانانه من
اشک ریزان شده دلدار در ان خانه من
از غم دوری او همدم پیمانه شدم
همچو شبگرد غزل خون سوی میخانه شدم
مست و دیوانه شدم مست و دیوانه شدم
به خدا این دل من پر از غمه تموم دنیا برام جهنمه
هر چه گویم من از این سوز دلم
به خدا بازم کمه بازم کمه
چکنم با کی بگم عقده دل رو پیش کی خالی کنم
دردمو با چه زبون به اینو اون حالی کنم
دلم میخواد به اصفهان برگردم
بازم به اون نصف جهان برگردم
-
تنهای تنها
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این اخر و این عاقبت بود
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتند کسی با ما نموندش، کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را، همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده، که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی، که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا، عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود، منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا، یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست، نداره آرزو، آزار ما را
-
دلم گرفت
شرکت ترانه تقدیم می کند
گلهای غربت شماره ی 2 باصدای معین
دستگاه ماهور
آهنگساز محمد حیدری
ترانه سرا هدیه
تنظیم ارکستر آندرانیک
تک نوازان سنتور محمد حیدری
ویلن بیژن مرتضوی
ضرب سیامک پویان
اشعار از فروغی، هدیه، همای شیرازی، خیام
گوینده مولود زهتاب
از من بگریزید که می خوردم امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
امشب از اون شباست که من
دوباره دیوونه بشم
توو مستی و بی خبری
اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من
دلم می خواد داد بزنم
توو شهره این غریبه ها
دردم و فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری
توو قلب من قیمته
چه فایده داره زندگی
این انتهای طاقته
از این همه در به دری
دلم رسیده جون من
به داد من نمیرسه
خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
-
مست
اونا كه تو زندگيشون قصه هاي خوب شنيدند
تو قمار زندگاني همه جور بازي رو ديدند
اونا كه تو خلوت شب شعرهاي حافظ رو خوندند
همه راه و رفتن اما بر سر دو راهي موندند
بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
بهشون بيگيد كه قصه اش مثل شاهنومه درازه
کي بوده كجا رسيده چه جوري بايد بسازه
حالا قصه هاشو مستها توي ميخونه ها ميگند
اما اون هميشه مست رو توي اونجا راه نميدند
بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
ديگه نیست كمند دلها گيسوهاي رنگ برفش
دیگه ميخونه جای نيست كه بياد رو لب و حرفش
بزاريد همه بدونن كه به دست غم اسير
اخرش يه شب همونجا سر اين كوچه ميميره
بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
من امشب سرخوش و ديوانه و مست و غزل خوانم
به جام مي پناه آورده ام
به جام مي پناه آورده ام از غم گريزانم
گر از ميخانه باز آيم
گر از ميخانه باز آيم مرا غم باز مي جويد
رويد اي دوستان من گوشه ميخانه مي مانم
مي مانم
ديگه نیست كمند دلها گيسوهاي رنگ برفش
دیگه ميخونه جای نيست كه بياد رو لب و حرفش
بزاريد همه بدونن كه به دست غم اسير
اخرش يه شب همونجا سر اين كوچه ميميره
بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
-
فداتم
پشت دراي بسته
عاشقي دل شكسته
داره هواي خوندن
با تو عزيز خسته
با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم
عاشقتم هنوزم
نزار تا بيشتر از اين
به پاي تو بسوزم
به پاي تو بسوزم
آره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم
كيه از تو نخونه
كيه با تو نمونه
ميخونم عاشقونه
واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش
اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت
تو تنها ياورم باش
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
همش تو رو ببينم
پشت دراي بسته
عاشقي دل شكسته
داره هواي خوندن
با تو عزيز خسته
با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم
عاشقتم هنوزم
نزار تا بيشتر از اين
به پاي تو بسوزم
به پاي تو بسوزم
آره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم
كيه از تو نخونه
كيه با تو نمونه
ميخونم عاشقونه
واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش
اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت
تو تنها ياورم باش
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
همش تو رو ببينم
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم
-
دلاي عاشق
شرکت ترانه تقدیم می کند
گلهای غربت شماره ی 2 باصدای معین
دستگاه ماهور
آهنگساز محمد حیدری
ترانه سرا هدیه
تنظیم ارکستر آندرانیک
تک نوازان سنتور محمد حیدری
ویلن بیژن مرتضوی
ضرب سیامک پویان
اشعار از فروغی، هدیه، همای شیرازی، خیام
گوینده مولود زهتاب
از من بگریزید که می خوردم امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
امشب از اون شباست که من
دوباره دیوونه بشم
توو مستی و بی خبری
اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من
دلم می خواد داد بزنم
توو شهره این غریبه ها
دردم و فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری
توو قلب من قیمته
چه فایده داره زندگی
این انتهای طاقته
از این همه در به دری
دلم رسیده جون من
به داد من نمیرسه
خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم