چقدر کوچک شده ای ؟؟
دیگر لباس عـشــق ؛
بر قامت نحیف ات " زار " می زند .
برو ....
همان " لـَچَــکِ " ادا اطوار و ادعا یش بیشتر به تو می آید .
مهران پیرستانی / دی 89
Printable View
چقدر کوچک شده ای ؟؟
دیگر لباس عـشــق ؛
بر قامت نحیف ات " زار " می زند .
برو ....
همان " لـَچَــکِ " ادا اطوار و ادعا یش بیشتر به تو می آید .
مهران پیرستانی / دی 89
این مساله اشکال شرعی دارد ...
شب ِعید فطر نزدیک است ؛
امسال ...
" فطــــــریه ی آغوش ات " برعهده ی کیست !؟؟
مهران پیرستانی / بیست و هشتم مرداد نود
تکلیف من از همان ابتدا روشن بود ...
هزار بار برایت شعر بنویسم و خط بزنم .
دیگر کار از کلاس انشاء هم گذشته است ؛
این جریمه تمامی ندارد .
مهران پیرستانی / بیست و هشتم مرداد نود
http://hphotos-sea1.fbcdn.net/hphoto..._3784530_n.jpg
مـَــــــــــن ، مهـــــــران پیرستانی ام
_________________________________
اگر پاچه هایم را بالا زده ام ...
نه رعیت ام ؛ نه غربتی ام ،
مــــــن ...
مهــــــــران پیرستانی ام .
نمیخواهم دیگران بفهمند گرگ های این روزگار چه ها با پاچه ی من کرده اند و حالا...
چقـــــدر پاچه پاره ام !!
اگر چشم دریده ام ...
نه رعیت ام ؛ نه غربتی ام ،
مــــــن ...
مهــــــــران پیرستانی ام .
تعجب از دیدن قساوت و بی رحمی ی این روزگار چشمان مرا را دریده است.
اگر صورتم آفتاب سوخته است ...
نه رعیت ام ؛ نه غربتی ام ،
مــــــن ...
مهــــــــران پیرستانی ام .
با سیلی های پیاپی ی روزگار بر صورتم ، چهـره سرخ کرده ام ؛
تا دیگران از دل با خبـــــر نشوند
.
مهران پیرستانی / بیست و نهم مرداد نود
هیــــــــــــچ شب اَحیایی ...
ضربتی که تو بر قلب من وارد کرده ای را
اِحیا نمی کند .
مهران پیرستانی / بیست و نهم مرداد نود
باید دهان را مهــر و موم کرد ...
وقتی تنها یک حرف میتواند اینهمه فاصله بیاورد
یکی را ، به " قربت " ...
دیگری را ، به " غربت " .
مهران پیرستانی / بیست و هشتم مرداد نود
http://a1.sphotos.ak.fbcdn.net/hphot..._3009191_n.jpg
همیشه با من یکرنگ بود ...
سیـــاه ام میکرد .
مهران پیرستانی / سی ام مرداد نود
بالا بروی ؛
پایین بیایی ...
بی فایده است ؛
من تو را همینجـــــا ، میان بازوانم میخواهم .
مهران پیرستانی / سی مرداد نود
به سیــــــــاهی سوگند و به صدای وجــــــــدان ...
به غم انگیزتریـــــــــــن ناله ی باد
به فریاد سکـــــــــــــــــوت ...
و به ســـــــــــوز ِ آه ، آنگاه که از سینه ای بی پناه برآید ؛
که جهان بی مـَـــــــــــرد است!
شرم بر ما ؛ که ساکت نشسته ایم حالی که کودکان معصوم در سومالی هر روز با مرگ در کشاکش اند .
مهران پیرستانی
_____________________
آه دل درویش به سوهان ماند
گر خود نبرد ، برنده را تیز کند
ابوسعید ابوالخیر
دستانت را به من بده ؛
بیا دوباره بازی کنیم ...
دل ببـــــر ... کباب بیــــار .
مهران پیرستانی /89