-
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیبهای زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخهایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی, اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آبها فرمان میراند، «او همه چیز را تباه میکرد و ویران میساخت». «« در جهان هیچ چیز بهتر از راستی نیست »»
-
در اساطیر و ادبیات ایران
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشترویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن میباشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته مینمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیهی گرانبهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای میکنند (یشت ۵، بندهای ۲۹‐۳۱ و ۴۱‐۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹‐۲۱). بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را میآفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید میآورد (وندیداد ۱، بندهای ۲‐۴). از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزمافزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمیخیزد تا او را نابود سازد (یسنه ۹، بند ۳۰).
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اپوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر میسازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه میگردند. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن مینشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران میباشد.
پرداخت شخصیت و ویژگیهای اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بودهی اهریمنی (یا حتی قهرمان) میپردازد و آن را آنچنان میبالاند و با شکوه و اغراق درمیآمیزد که برای نمایش جهانبینی ویژهی خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونههای اساطیری شکل کاملتر و پویاتری دارد و اژدها در این داستانها چهرههای گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونهها دیده و تکرار میشود.
-
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود میپذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست میگیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما میسازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزمافزار جادویی و سپند قهرمان بیهمتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه میگردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسپ تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهرهی پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار میگردد.
در کنار سیمای فرمانروای بیگانهٔ بیدادگر، اژدر در برخی دیگر از روایات حماسی اژدهاکشی چهرهی دیگری را نیز نمایان میسازد. بر پایه این داستانها، او همچون «مار یا سوسمار مهیب و غول آسایی» است که توصیف تنومندی پیکر و سهمناکی کردارش با گزافه، اغراق و مقیاسهای فرابشری درمیآمیزد و خانه در بیشههای شگفت انگیز، کوهستان خشک یا آبهای شور دارد. بدین گونه او با چنگالهایی مرگبار و دم آهنج، بالهایی بزرگ و سیاه، گاه پیکری روئینتن و نیز با آتش سوزانی در کام خود به سوی مردمان و ستوران آنها میتازد و آنان را میاوبارد (= میبلعد). پادشاهان یا پهلوانان بزرگ ایران زمین به یاری گرز جادویی خویش به کارزار با اژدر بیم افزا برمیخیزند و نیروی تباهی و ویرانی را در پیکر سیاه و سهمناک اژدها سرد و خاموش میسازد.
روایات پیکارهای هوشنگ با دیوان مزندر و اژدهای خونین چشم (بنا بر شاهنامه)، فریدون و اژی دهاکه (بر پایه ادبیات اوستایی)، گرشاسپ با اژدهای شاخدار، دیو آبزی گندرو (بنا بر متون اوستایی) و ازدهاگ (بر پایه ادبیات پهلوی)، سام با اژدهای کشف رود (بر پایه شاهنامه)، رستم و اسفندیار با اژدران سهمگین خان سوم هفتخان (بنا بر شاهنامه) و سرانجام داستان کارزار رستم با اژدهای روئینتن مشرقزمین را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهرهٔ یک «جانور زهرآگین آتشین دم غول آسا» پدیدار میگردد.
اما در روایات تاریخی-افسانهای ایران زمین، اژدهایان آتشین دم جای خود را به جانوران زیانکار و ددان اژدروشی میدهند که بیشههای ایرانشهر یا دشتهای سرزمینهای همجوار را با پلیدی و مرگ میآلایند. بیشتر این ددان که در دامنة کوههای بلند، بن دریاهای ژرف یا بیشههای شگفت انگیز خانه دارند، مردان را میدرند و زنان و دختران پادشاه و بستگان او را میربایند و از آن خود میسازند. در این گونه روایات با تباهی مردمان، ستوران، پدیدههای نیکوی گیتی یا مرگ همسر یا دختر زیبارویی شاه به دست ددان اژدهافش، پهلوانانی همچون رستم (در روایات ماندایی و عامیانه)، گشتاسپ، اسفندیار (در روایت عجائب المخلوقات طوسی)، اسکندر مقدونی، اردشیر پاپکان، بهرام گور و بهرام چوبین به کارزار بر میخیزد و آنها را تباه میسازند.
-
برای بررسی بهتر و ژرف تر جهان بینی، درون مایه و ساختارهای درونی و برونی داستان اژدهاکشی در ادبیات کهن ایران و روند دگرگونی آن در درازنای زمان، روایات گوناگون این داستان را میتوان در چهار گونة بنیادی «اساطیری»، «حماسی»، «تاریخی-افسانهای» و «قصههای عامیانه (فولکلوریک)» دستهبندی کرد. زیرا انگاره و بنمایههای باستانی هریک از گونهها دارای ساختار همانند و همگونی است و ردپای آئینهای یکسانی در پس روایات گوناگون هر یک از این گونههای چهارگانه دیده میشود. از سوی دیگر، با نمادزدایی و بررسی روایات وابسته به یکی از گروهها، میتوان کارکردهای آئینی و بنیانهای دینی همسانی را دید که تنها از آن روایات یکی از گونهها است؛ به شکلی که داستانهای گروههای دیگر از آن بیبهرهاند. از این رو، گرچه میتوان همگونی بسیاری را میان روایات گوناگون داستان اژدهاکشی دید؛ ولی برای بررسی بهتر ساختارهای درونی و برونی داستان، میباید پس از دستهبندی هریک از روایات در یکی از گروههای چهارگانه، به بررسی انگارهها و بن مایههای کهن و نیز آئینهای وابسته به آن پرداخت که در پس لایههای نوین داستان پنهان هستند.
اژدهاکشان
در داستانهای پهلوانی و اساطیری ایران از گرشاسپ و رستم به عنوان پهلوانان اژدهاکش نام برده شده است.
منابع
ستّاری، جلال، رموز قصّه از دیدگاه روانشناسی اژدها و مار و شاخ.
رستگار فسایی، منصور، اژدها در اساطیر ایران، تهران ۱۳۷۹، انتشارات توس.
رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان: عصر اوستایی تا پایان دوران ساسانیان، تهران ۱۳۸۱، انتشارات سخن.
درآیین زرتشت امشاسپندان تنهاباشندگان آسمانی نیستند یزتهها یا ایزدان یعنی باشندگان در خور ستایش نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند.
-
مهمترین ایزدان
در مجمع آسمانی ایزدان از نظر مقام پس از اهورامزدا و امشاسپندان قرار دارند. در این بین ایزدانی که ماهی به آنها اختصاص داده شده از اهمیت بیشتری برخوردارند. مهمترین اینها مانند مهر آناهیتا و تیشتر یشت و سرود خاص خود را دارند.
مهر: ایزد پیمان که هیچ چیزی در نظر او از پیمانشکنی بدتر نیست. او به صورت پسری پانزده ساله سوار بر گردونه و دارای هزار گوش و هزار چشم است. ماه مهر از نام اوست.
آناهیتا: ایزد نگهدار خانواده و آب پاک که دارای جامهای موجدار است. ماه آبان از نام اوست.
تیشتر (تیر): ایزد باران که نقش عمدهای در نبرد آغازین ایفا میکند. ماه تیر از نام اوست.
وایو: ایزد باد. او و زروان مرموزترین شخصیتهای اسطورهای ایرانند. او هم مانند زروان نه شر است نه خیر. بلکه دارای دو ذات خوب و بد است.
هومه: گیاه و خدا (در هند سومه). او در یکی از مراسم آیینی که گرفتن آب شیرهی این گیاه است اهمیت دارد. وی همچون مؤبدی است که با قربانی کردن نمادین خود موجب شکست شر میشود.
آتر یا «آذر»: ایزد آتش. ماه آذر از نام اوست.
ورثرغنه (بهرام): (در هندی ایندره) مفهوم پیروزی.
رپیثوتین: سرور گرمای نیمروز. او به نوعی ایجادکنندهی تعادل در کار تیشتر است.
دیگرایزدان
آپام نپات
رام
رشن
ارد
اوش بام
چیستا
دین
اشتاد
زامیاد
گوشورون
آسمان
ماه
خورشید
زروان
نریوسنگ
مار سپند
پیشینه
بیشتر اینها نمادند و پیش از زرتشت خدای نمودهای طبیعی و سیارات و بعضی مفاهیم انتزاعی بودهاند. اینها پیش از زرتشت برای خود معابدی داشتند
اکومن دیوی است که باعث میشود اندیشهی بد به ذهن آفریدگان راه یابد. او دشمن وهومن است.
اکومن اولین دیوی است که اهریمن از کمالهی دیوان آفرید