-
راز دل
تازه داشتم سر میذاشتم
روی شونه هات که رفتی
تازه داشتم گل میکاشتم
روی گونه هات که رفتی
تازه داشتم با نگات جون میگرفتم
کام دل از چرخ گردون میگرفتم
تازه داشتم به امید مهربونیت
غصه از دل پریشون میگرفتم
تازه داشتی گل میگفتی
غصه هامو میشنفتی
شک نداشتم میگی آخر
توهم از چشام میافتی
نکنه رسیده اونروز
که نگاه ازم بگیری
واسه قربونی چشمات
زندگیمو نپذیری
کاشکی همدمم تو بودی
توی این خلوت خونه
بتو راز دل میگفتم
با زبونی عاشقونه
تو یه شبنمی که هر صبح
میاره هوای تازه
زندگی ناسازه اما
توبخوای بامن میسازه
-
به سحر مرغ حق زد این ترانه
که جهان سر به سر بود فسانه
مخوری تو فریب رنگ دنیا
سر سازش ندارد این زمانه
بده ساقی آن شراب معرفت سوز
تو بزن مطرب نوای عارفانه
که اگر ماند زتو نام و یادی
بود این تفصیر عمر جاودانه
تو به زخمه ی تار با نوای بسیار دل خسته بسپار
راه غیر هموار معبری پر از خار منو عمرو تکرار
دیگر صدای مرغ عشق سرود عاشقانه نیست
شور شر دلدادگی در شعر و در ترانه نیست
در گیر و دار روزگار در هر خزان و هر بهار
دنیای رنگ و وارنگ هر لحظه ای به یک رنگ
بر جمع زدن سنگ
در حد یک اشاره هر آدمی نداره عمر دوباره
زندگی به جز صفا نیست
همدمش با رنج ما کیست
حاصلش سرای باقیست
خوب و بد نمانده بر جا
شادیش امروز اینجا
کس ندیده صبح فردا
به سحر مرغ حق زد این ترانه
که جهان سر به سر بود فسانه
مخوری تو فریب رنگ دنیا
سر سازش ندارد این زمانه
بده ساقی آن شراب معرفت سوز
تو بزن مطرب نوای عارفانه
که اگر ماند زتو نام و یادی
بود این تفصیر عمر جاودانه
-
عشق و هوس
نبینمت غمگین باشی
باغصه همنشین باشی
دلم میخواد توزندگی
گل باشی بهترین باشی
میخوام بگم یک کلمه
حرفی که توی دلم
هم سختمه نگفتنش
هم گفتنش مشکلمه
میخوام بگم که تیر غم
توی دلم کمونه زد
واژه عین وشین وقاف
روی لبم جوونه زد
عزیزمن تو زندگی
عشق که گنج آدمه
این زندگی بدون عشق
مثل یه خواب درهمه
اما هوس یه آتیشه
باآتیش بازی نکن
هدر نده زندگیتو
خونه براندازی نکن
میخوام بگم که تیر غم
توی دلم کمونه زد
واژه عین وشین وقاف
روی لبم جوونه زد
به سوی عشق ابدی
مرغ دلم پر میزنه
فرشته اقبال من
انگار داره در میزنه
عشقی که در دل منه
یه هدیه خداییه
نشونه ای از زندگی
بایه جهان زیباییه
-
فردا
به شام تیره ام صبح سپیدی
طلوع تازه ای نور امیدی
تو مظهر وفائی
پر از مهری و لبریز از صفائی ، صفائی ، صفائی
تو با سرشت پاکت
ز بدخواهی و بد دلی جدائی جدائی جدائی
یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی تو جاودانه هستی
رهایم کردی از این جا پریشانی
همیشه منتظر هستم که میایی
به فرداهای بهتر دادی امیدم
که با شادی بود فردا تماشایی
برای من یگانه ، توهستی ، تو هستی
فروغ جاودانه ، تو هستی تو هستی
برای من یگانه ، توهستی ، تو هستی
فروغ جاودانه ، تو هستی تو هستی
یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی ، تو جاودانه هستی
به شام تیره ام صبح سپیدی
طلوع تازه ای نور امیدی
تو مظهر وفائی
پر از مهری و لبریز از صفائی ، صفائی ، صفائی
تو با سرشت پاکت
ز بدخواهی و بد دلی جدائی جدائی جدائی
یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی تو جاودانه هستی
-
ازمن جدا مشو
از من جدا مشو که تو ام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای
از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده ای
-
خداحافظ
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
سلام تو طلوع پاک شبنم بود
غروب ظلمت تاریکی وغم بود
سلام تو شروع آشناییها
نوید مهربانی ها زمان همزبانیها
دریغ از قطره های اشک سوزانم که از بیداد تو بر رخ چکیده
خزان زندگی آمد دل افسرده بعد از تو بهاری را ندیده
خداحافظ
خداحافظ
خداحافظ
-
برای آخرین بار
براي آخرين بار ، خداكنه بباره
تو اين شب كويري ، يه قطره از ستاره
هميشه بودي و من ، تو رو نديدم انگار
بگو بگو كه هستي ، براي آخرين بار
وقتي دوري ، تنهايي نزديكه
قلبم بي تو ، ميترسه ، تاريكه
چه لحظه ها كه بي تو ، يكي يكي گذشتن
عمرمو بردن اما ، يه لحظه بر نگشتن
تو چشم من نگاه كن ، منو به گريه نسپار
حالا كه با تو هستم ، براي اولين بار
براي آخرين بار
وقتي دوري ، تنهايي نزديكه
قلبم بي تو ، ميترسه ، تاريكه
-
خیال تو
خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب
تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب
بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات
که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات
بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو
از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی
مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی
می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور
اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور
بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو
تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه
گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه
یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته
با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته
-
لبخند اجباری
خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری
این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی
حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم
نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست
من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه
سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر
تو دریای ترک خرده میون موج خاکست
-
انگار نه انگار
کنج خونه نشستی و
درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی
به مردن عادت می کنی
هی میگی تقدیر منه
نمیگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای
که عمریه آواره ای
بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودتو سر کار انگار نه انگار
میگم هنوز دیر نشده
هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار
توی گذشته موندی و
هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار
انگار همه بیکارن و
دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن
راه تو رو سد میکنن
اینا همش بهونته
کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه
صد سال دیگم همینه
این دیگه حرف آخره
عمر تو داره میگذره
تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار