پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...
آری تو راست میگویی:
آسمان مال من است
پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن!!!
بر دل سنگ زمین جای من است؟
من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...
کجایی سهراب؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟
زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند...
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...
کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دل خوش نایاب است!
دل خوش سیری چند؟!
صبر کن سهراب
قایقت جا دارد؟
http://worldup.ir/images/cvybcnzzswyyb5gtfrhq.jpg
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
زندگی باید کرد !
گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه با سوسوی امیدی کمرنگ زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس گاه با خوشه ای از عطر گل یاس زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان گاه با ساده ترین قصه یک انسان زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید از پس آن باران گاه باید خندید بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
" خانه دوست کجاست؟ " در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت :
" نرسیده به درخت ،
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در می آرد،
پس به سمت گل تنهایی می پیچی ،
دو قدم مانده به گل ،
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا،خش خشی می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
تنهـایی من عمیق ترین جای دنیاســت !
تمامی ندارد . . .
برادران یوســف هم ترسیدند
از عمق چاه تنهایــی ام . . .
به دنبال چاهی دیگر رفتند ! .
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
امسال هم گذشت ...
امسال هم فراموش نکردم ولی شاید سال دیگه کسی نباشه اینجا را بروزرسانی کنه و احتمالا اون روز اصلا اینجا دیگه وجود نداشته باشه چون ، خوب معلوم چرا
شاید سال دیگه صدای تپش قلبم دیگه شنیده نشد
شاید سال دیگه اسمی از من هم نمانه
شاید سال دیگه همسفر باشیم
امیدوارم حتی اگر من نباشم ، یک سال بعد من هم اینجا کسی سر بزنه
یا حق
خدا نگهدارتون :^:
http://worldup.ir/images/qcyl44sbu77xectxr29z.jpg
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
بعد از مدت ها که مریضی لحظاتی اجازه نفس کشیدن داد و به انجمن (محله زندگی مجازی و لذتبخش من) سر ردم
دیدم جملات ناگفته ام از زبان عزیزی افشا شده اند!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
سلام
فراموش نکردم ولی امسال دست ندارم بنویسم ولی قلبم هنوز برای تو میتپه:kh2:
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم ،
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد ...
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند ،
به تن لحظه ی خود ،
جامه ی اندوه مپوشان هرگز ...!!!
زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم،
زندگی نام نیکویی است که خارش کردیم،
زندگی نیست به جز نم نم باران بهار،
زندگی نیست به جز دیدن یار،
زندگی نیست بجز عشق،بجز حرف محبت به کسی،
ورنه هر خار و خسی،زندگی کرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد،
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ... !!!!
پاسخ : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)
▪️به آخرین پنجشنبہ سال رسیدیم،
▫️باز بے قرارے ها...
باز تنهایےها...
باز جاے خالے مسافران بهشتی...
ًثانیـہ ها بوے دلتنگے میدهد....
یادشان بخیر! عزیزانے ڪه با ما زیستند و دیگر در کنار ما نیستند