-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 27
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه كنونى ايران را چگونه ارزيابى مىفرمائيد؟
سؤال: اوضاع كنونى ايران را چگونه ارزيابى مىفرماييد؟ جواب: رژيم فاسد شاه با اجراى سياستهاى غلط و ويرانگر خود باعث ورشكستگى مملكت شده است، با اعمال زور و شكنجه و اعمال خلاف انسانى هزاران نفر را از بين برده است، اما مردم ما عليرغم همه اين فشارها، عليه شاه و خاندان او قيام كردهاند و نهضت عظيم اسلامى مردم ما تا سرنگونى رژيم سلطنتى ادامه خواهد يافت .
سؤال: شما تصريح فرمودهايد كه راغب ايجاد حكومت اسلامى هستيد همانند حكومتى كه در ايام على - رضى الله عنه - وجود دا شت، آيا معنى آن اين است كه به هنگام سقوط خاندان پهلوى، حكومت خلافت اسلامى را بر پا خواهيد داشت؟
جواب: حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم (ص) و امام على عليه السلام الهام خواهد گرفت و متكى به آراء عمومى ملت مى باشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملت تعيين خواهد گرديد.
سؤال: از سال 1963 شاه شما را متهم مىكند كه در مقابل گامهاى اصلاحى وى ايستادهايد، نخست از انقلاب سفيد تا برسد به آنچه او اعطاى آزادى (ليبراليسم) ناميده است، رد شما بر اين اتهامات چيست؟ برنامه سياسى و اصلاحى كه شما بدان فرا مىخوانيد و يا به اجرا در خواهيد آورد چيست وقتى به حكومت رسيديد؟
جواب: هدف شاه از انقلاب ادعائيش وابسته كردن هر چه بيشتر كشور به آمريكا بود و در زمينه اصلاحات ارضى، آمار واردات ساليانه مواد غذائى، اين مطلب را به خوبى نشان مى دهد و در روستاها نيز فقر دهقانان به حدى رسيد كه دسته دسته به طرف شهرها هجوم بردند تا با زندگى در زاغههاى اطراف شهر و دستمزد ناچيز كارخانهها سد جوع كنند. لذا برنامه ما اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 28
است كه كشاورزى كشور با تامين شرايط زندگى دهقانان هم سطح ساير مردم كشور به حدى رسد كه كليه نيازهاى داخلى را برآورده سازد و صنايع مونتاژ استعمارى را كه نتيجه آن حداقل سطح زندگى كارگر و افزايش درآمدهاى افسانهاى افرادى معدود شد، به صنايع مستقل و مطابق نيازهاى جامعه تبديل نمايد و در زمينه منابع زيرزمينى مطابق مصالح و نيازهاى داخلى با رعايت مصالح بشرى در سطح جهانى استفاده شود.
سؤال: در گذشته به افسران و سربازان ارتش ايران نداهائى در مورد عدم اجراى اوامر شاه داشتهايد و تا كنون هنوز موضع ارتش در ميان كليه احزاب سياسى در ايران نامعلوم است، آيا شما هنوز انتظار موضعى از ارتش داريد؟ چه موضعى و چگونه؟
جواب: نيروهاى نظامى از همين مردم هستند و ما اميدواريم كه آنها هر چه زودتر به خود آيند و به صفوف مبارزه ملت بپيوندند ولى آنچه مسلم است شاه نمىتواند تنها با اتكاء به ارتش به حكومت خود ادامه دهد. سؤال: در حال وقوع يك حركت كودتاى نظامى بر ضد شاه، موضع شما چه خواهد بود؟ براى حركت ارتش دو فرض متصور است: 1- در كنار جنبش تودههاى مخالف. 2- و امكان دارد شكل ديكتاتورى به خود بگيرد همان گونه كه در شيلى رخ داد، بنابراين چه راهى است كه شما را قادر سازد مانع از شكل ديكتاتورى گردد؟
جواب: بن بست كنونى رژيم، نتيجه ديكتاتورى شاه و برنامههاى استعمارى او متكى به ارتش و سازمانهاى پليسى مىباشد و كودتاى نظامى قهراً به دست اجانب انجام ميشود و چيزى جز ادامه وضع كنونى نيست. لذا هيچ مشكلى را حل نمىكند و تا حكومتى به دست خود مردم سركار نيايد مبارزه آنان ادامه خواهد داشت.
سؤال: اتصال رئيس جمهور آمريكا، كارتر با شاه و كمك وى به شاه، روز جمعه سياه عامل مهمى بود كه شاه مجدداً به قدرت خود اطمينان يابد. شما معتقديد تا چه وقت ايالات متحده آمريكا شاه و رژيم او را در حمايت خواهد داشت؟
جواب: حمايت كارتر از شاه اوضاع را مشكلتر مىكند و بر شدت مبارزات ملت ايران مىافزايد و او بايد هر چه زودتر بفهمد كه حمايت از شاه نه به نفع ملت ايران است و در نتيجه به نفع مردم آمريكا نيز نيست.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 29
سؤال: در وقتى كه درها براى امكان مذاكره باز شد، چه زمينهاى براى مذاكره با ايالات متحده آمريكا داريد؟ و حدود اين مذاكره چيست؟ جواب: ملت ايران با دولت ايالات متحده يا هر دولت ديگرى كه از شاه و جنايات او حمايت مىكند تا زمانى كه آزادى و استقلال كشور تامين نشده است، مذاكرهاى نخواهد داشت و پس از سرنگونى رژيم شاه با همه ملل جهان بر اساس حفظ آزادى و استقلال كشور گفتگو خواهيم كرد.
سؤال: در گذشته تصريح فرموديد وقتى كه تظاهرات كنونى در ايران به اسقاط شاه منجر نگردد، شما مردم را به جنبش مردمى مسلحانه فرا خواهيد خواند، اعتقاد داريد كه چه زمانى براى اعلان جنبش مسلحانه فرا خواهد رسيد؟
جواب: ما هنوز اميدواريم كه مبارزات ملت ايران با شيوهاى كه فعلاً تعقيب مى شود به سرنگونى رژيم شاه بيانجامد.
سؤال: در اين اواخر عدهاى از شخصيتهاى مخالفين در ايران را استقبال كردهايد و در بين آنان دكتر سنجابى نيز بوده است و گفته شده كسانى را كه شما با آنان گفتگو كردهايد، با راى شما مبنى بر ضرورت سرنگونى شاه و خانوادهاش موافقت كردهاند، آيااين اتحاد نظر مقدمه تشكيل يك جبهه مشترك براى مخالفين به حساب مىآيد؟ و آيا مىپذيريد دستههاى ماركسيستى از مخالفين در هنگام ايجاد اين جبهه بدان بپيوندند؟
جواب: جنبش اسلامى كنونى ملت ايران همه جامعه را در برگرفته و به همين صورت هم به پيش مىرود و متذكر مىشوم كه ما با هيچ جبهه و دستهاى رابطه نداشته و نداريم و هر كس و يا هر گروهى كه مسائل ما را نپذيرد، او را نمىپذيريم.
سؤال: گفته مى شود اينكه اصرار شما مبنى بر سقوط خانواده پهلوى و قهرآميزى اغتشاشات مردمى ايران از حدود درگيرى سياسى تجاوز خواهد كرد و اينكه قهرآميزى مزبور در حقيقت مبارزاتى است از اكثريت مردم بر ضد اقليتهاى مذهبى، صحت اين گفتارها در چه حدى است؟
جواب: جنبش كنونى ملت مسلمان ايران با هدفهاى سه گانهاى كه اعلام شده است، همه افراد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 30
جامعه را دربر گرفته و هر كس يا هر گروهى كه اين هدفهاى سه گانه را تاييد و تعقيب كند، حقوق حقه او محفوظ خواهد بود.
سؤال: روابط خود را با همسايههاى عرب ايران چگونه مىبيند؟
جواب: جهت نهضت اسلامى ما بر ضد اين رژيم شاه است و هر گروه و دستهاى هم كه با اين رژيم همكارى كند و آنها را استعانت نمايد مورد مخالفت و نفرت مردم قرار مىگيرد.
علائق ما با ملتهاى همسايه و مسلمان عرب داراى ويژگىهاى خاص اسلامى است لذا ما خواستار نزديكى هر چه بيشتر اين ملتها با هم مىباشيم اين استعمار و دست اجانب است كه ميان اين مسلمانان اختلاف انداخته و مىاندازد.
سؤال: ناپديد شدن امام موسى صدر فكر هموطنان لبنانى را اشغال كرده است، آيا در خصوص آن تماسهائى برقرار كردهايد؟ و نتيجه تماسها چه بوده است؟
جواب: در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر كه مورد علاقه بسيارى از مسلمين است اقداماتى كردهايم و متاسفانه تا كنون به نتيجه نرسيدهايم.
سؤال: در خلال اقامت خود در فرانسه آيا تماسهائى بين شما و حكومت فرانسه حاصل شده است؟
جواب: خير.
سؤال: گفته شده شما بر اثر ارزيابى اوضاع در لبنان، بر پيشنهاد اقامتتان در لبنان موافقت نكردهايد، آيا جائى براى خود، خارج از فرانسه برگزيدهايد؟ و كجا؟
جواب: اقامت من در فرانسه موقتى است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 31
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمان كانال 2
سؤال: شاه ايران حكومت نظامى تشكيل داده، نظر يا عكس العمل شما چيست؟
جواب: با اين حكومت نظامى، مردم همان رفتار را مىكنند كه با حكومتهاى نظامى ديگر كردند و اين دست و پا كردنها در ايران ديگر هيچ رنگى ندارد و فايدهاى براى شاه ندارد. شاه بايد برود و چارهاى جز اين نيست.
سؤال: حضرتعالى سلطنت مشروطه را قانونى قبول خواهيد كرد؟ و اگر شاه استعفا بدهد و فرزندش به جاى او بنشيند، مورد قبول شما خواهد بود؟
جواب: هرگز سلطنت مشروطه مورد قبول ما و ملت نخواهد بود، بلكه رژيم سلطنتى بايد از بين برود و اين سلسله هم بخصوص مورد تنفر اين ملت است، بايد از بين برود و مردم خودشان رژيم را انتخاب كنند سؤال:
موضع و روابط حضرتعالى پس از اينكه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد در رابطه با كشورهاى بزرگ دنيا، ابرقدرتها و كشورهاى شرق و غرب و ساير كشورها چگونه خواهد بود؟
جواب: تمام كشورها اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر گشورها و دولتها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مىكنيم و نه زير بار ظلم ديگران مىرويم.
سؤال: راجع به مسلمانانى كه در روسيه هستند، آيا مورد نظر شما هستند و كمكى بديشان براى رهائىشان مىتوان كرد؟
جواب: آنها برادران ما هستند. ما با تمام مسلمانان برادر هستيم و اين يك اصل اسلامى است كه هر مسلمانى بايد به مسلمان ديگر كمك كند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 32
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آمريكائى سى بى اس
سؤال: واكنش حضرتعالى درباره آخرين مسالهاى كه اتفاق افتاده تغيير دولت و سخنرانى شاه چيست؟
جواب: تغيير دولتها تاثيرى در نهضت عمومى مردم ايران ندارد. دولتها چه دولت نظامى باشند و چه دولتهاى ديگر، نمىتوانند مسائل را حل كنند يعنى قيامى كه از مردم صادر شده، اين قيام را بشكنند. حرفهاى شاه هم حرفهائى است كه ديگر ملت از او نمىپذيرد. اين مطالبى كه حالا گفته و تعهدى كه داده است، آغاز سلطنتش هم اين تعهد را داد و قسم خورد، تعهد را داد و خلاف كرد. اكنون ديگر اين تعهدات اثرى ندارد. ايشان بدون اينكه خودشان را خيلى زحمت دهند بايد بروند تا ملت خودش تكليف كشور را تعيين كند.
سؤال: چگونه مىخواهيد شاه را بركنار كنيد؟ با قيام مسلحانه؟ يا با قرار دادن ارتش در كنار مردم؟ چگونه؟
جواب: ما اميدواريم احتياجى به قيام مسلحانه نيفتد و با همين اعتصابات و تظاهرات و اظهار انزجار ملت، مسائل حل شود و اميد اين را داريم ارتش هم كه از خود اين ملت است و ملت برادر اوست پشت به ملت نكند و در كنار ملت قرار گيرد لكن اگر اين شكل مبارزات ملت مفيد واقع نشد و لازم آمد يك طور ديگر عمل شود، ممكن است ما تجديد نظر كنيم.
سؤال: شما با شاه چه خواهيد كرد؟ آيا قبول داريد كه نفى بلد شود؟ يا بايد محاكمه گردد؟
جواب: اگر شاه فرار كند كه دست ما به او نمىرسد ولى اگر او را دستگير كنيم بر حسب قوانين و احكام حكومت اسلامى رفتار خواهيم كرد، اگر چنانچه مرتكب قتل شده بايد او را قصاص كنند و اگر امر به قتل كرده حبس ابد خواهد شد و علىايحال حكومت وى بايد از بين برود و خودش هم به واسطه خيانتها و جنايتهايى كه كرده است بايد محاكمه شود.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 33
سؤال: دولت پيشنهادى شما چگونه خواهد بود و چه كسى آن را اداره خواهد كرد؟
جواب: راجع به چگونگى دولت و رژيم، پيشنهاد ما جمهورى اسلامى است و چون ملت، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگزار خود مىداند، از اين جهت حدس مىزنم به پيشنهاد ما راى دهد. ما از طريق رفراندم با ملت يك جمهورى اسلامى تشكيل مىدهيم. و اما شخص، اين تابع آراء مردم است و الان شخص معينى در نظر نيست.
سؤال: رابطه يك دولت اسلامى و دولت آمريكا در آينده چگونه خواهد بود؟
جواب: بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقش دارد. اگر آمريكا بخواهد همانطور كه حالا با ملت ايران معامله مىكند با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مىكنيم و با او به طور عادلانه كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتار خواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 34
تاريخ: 16/8/57
سخنرانى امام خمينى در غفلتها و اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت سلسله پهلوى
اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت پهلوى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در طول سلطنت اين سلسله يك اشتباهاتى شده است كه خيلى موجب تأسف است. بعضى اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضى هم در زمان حكومت اين. از اول كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد و با امر انگليسها اين امر واقع شد. اشتباه اين بود كه، آنهايى كه اطلاعات داشتند و مسائل را مىتوانستند بفهمند، مردم را مطلع نكردند. رضا شاه هم بعضى از اين كارهائى كه، اين آدم مىكند، در اوايل امرش شروع كرد، روضه خوانى شروع كرد، دستجات ارتش را در روز عاشورا، (اينها را من خودم شاهدم، يادم هست) دستههاى ارتش را روز عاشورا براى سينه زنى بيرون آورد، خودش اين تكيههائى كه در تهران بود راه مىافتاد دوره و به اين تكيهها يكى يكى مىرفت، در آن جائى كه بود روضه خوانى مفصل داشت، اين سنخ حقه بازىهائى كه حالا اين دارد يك جور ديگر، او هم از اول با اين سلاح وارد شد و همان وقت هم اشخاصى بودند كه اطلاع بر اين مسائل داشتند و مىدانستند كه اين چه جور است. يكى از غفلتهائى كه شده است اين است كه اينها شروع نكردند كه به مردم، به ملت، چهره او را نمايش بدهند.
دنبال اين كارهائى كه رياكارانه انجام داد، آن چهره ديگرش را نمايش داد كه تمام پايگاههاى مذهبى را تعطيل كرد، يعنى تمام تكيهها و مجالس وعظ و خطابه و اينها را، تمام را بكلى تعطيل كرد كه در تمام ايران ديگر يك مثلاً مجلس روضه خوانى، يك مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند و آن كارهائى كه همه مىدانيد و كرد و باز در همان زمان يكى از اشتباهات اين بود كه مردم يا آنهائى كه بايد مردم را آگاه كنند پشتيبانى از مدرس نكردند. مدرس تنها مرد بزرگى بود كه با او مقابله كرد و ايستاد و مخالفت كرد و در مجلس هم بعضىها موافق با مدرس بودند و بعضىها هم سر سخت مخالفت مىكردند با مدرس و در آن وقت باز يك جناحهائى مىتوانستند كه پشت سر مدرس را بگيرند و پشتيبانى كنند و اگر پشتيبانى كرده بودند مدرس مردى بود كه با منطق قوى و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اينها موصوف بود و ممكن بود كه در همان وقت شر اين خانواده كنده بشود و نشد. از آن بدتر كه من هر وقت فكرش را مىكنم واقعاً متأسف مىشوم اين است كه خوب، متفقين حمله كردند به ايران و آن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 35
حرفهايى كه رضا شاه مىزد و آن ثناخوانىهايى كه براى او مىكردند و خودش مىكرد كه ديگر اين مملكت مملكتى است كه هيچ كس ديگر قدرت ندارد به آن تعرض كند - هيچ كس ديگر چطور - مثل ثناخوانىهاى خود ايشان. پسر، پسر اوست، واقعاً پسر اوست، پسر حق است! بعد از اينكه ديدند يك طبل تو خالى بود، اعلاميه اول به دوم نرسيد. اينها وقتى كه مىگويند مؤاخذه كرد از يكى از اين سر كردهها كه آخر چرا، دو ساعت؟ گفتند پنج دقيقه بايد باشد، دو ساعت چيست چيزى نداشتيم، آنها همه چيز داشتند. يك مملكتى كه آنهمه بساط درست كردند براى اينكه سركوبى كرد همه را چه، همه را چه، اين سركوبىها، سركوبىهاى قدرت خود ملت بود در زمان رضا شاه، قدرتهائى ملت داشت، البته آنها هم متعدى بودند لكن پشتوانه مملكت بودند. آنها را با همين امر خارجىها خلع سلاح كرد و هر زور و قدرتى را با بست و بندى كه مىكرد با خارج و اينها، قدرتشان را گرفت و آنها هم، خارجىها هم اين مطلب را روى نقشه عمل مىكردند كه اين قدرتهائى كه در ايران هست اين قدرتها را بگيرند از دستشان و خلع سلاحشان كنند كه اگر يك وقتى اينها بخواهند يك مثلاً قدرت نمائى بكنند ديگر چيزى دستشان نباشد. در هر صورت او اين كار را كرد و قدرتها را هم از دست اينها گرفت و خودش هم به همانطور كه ميدانيد رفت و بردند او را و جواهرات مملكت را هم (به طورى كه من نقل مىكنم از كسى كه او نقل مىكرد از يك صاحب منصبى كه همراه رضا شاه در اين سفر موريسش بود كه چمدانهاى جواهر همراه رضا شاه جمع كرده بود اينها را كه ببرد) به او گفتند بيا برو جاى ديگر، او خيال مىكرد حالا مىخواهند او را ببرند آنجا و خوب آنجا برود در يك قصرى مثلاً زندگى كند، جواهرها را حمل كردند و او گفته بود كه وقتى، يعنى قصهها نقل كرده بود او، يكى اينكه سر پلى كه بايد از آنجا ديگر عبور كنند ايستاد و گريه كرد، گريه بى اثر و او را با همه جواهرات و چمدانهاى پر در يك كشتى بردند و بعد از آن در ميان دريا كه رسيدند يك كشتى ديگرى كه مخصوص حمل دواب بود آوردند و متصل كردند به اين و گفتند برو (بايد برود) رفت و چمدانها كو؟ گفتند مىآورند آنها را، ايشان از آن راه رفت و چمدانها از آن راه رفت حالا پيش انگليسها. حالا ايشان هم دارد مىفرستد. بله، او رفت و اينكه موجب تأسف است و واقعاً موجب تأسف است، اين است كه مردم ديده بودند تعديات رضا شاه را، چيزى نبود كه ديگر مخفى باشد. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه سه مملكت، يعنى لشگر سه مملكت، ارتش سه مملكت دشمن به ايران حمله كرد و همه چيز در معرض خطر بود، وقتى كه رضا شاه را اطلاع دادند كه بردند، مردم شادى مىكردند، كانه به مقدم اينها شادى مىكردند كه اينها ولو دشمن هستند وليكن از اين بدتر نمىكنند. وقتى كه يك شخصى، يك سلطانى، يك قدرتمندى، پشتوانه ملت را ندارد اين است كه وقتى كه مىبرند او را وقتى كه از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اينكه يك ملتى مثلاً يك انقلابى بكند كه چرا، اين ملت شادى مىكنند كه خوب شد رفت و واقعاً هم خوب شد رفت. اما آنكه تأسف دارد اين است كه اگر در آن وقت كه متفقين آمدند و رضا شاه رفت، يكصدا بلند شده بود كه ما پسرش را نمىخواهيم، نمىگذاشتند. اين را آنها نصب كردند، خود شاه گفت، خود شاه نوشت اين را، منتها بعدش شنيدم كه آن را حكش كردند، اين جمله را كه (متفقين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 36
صلاح ديدند من باشم) اين را حكش كردند. اگر آن وقت يك نفر مثلاً از رجال، يك نفر از علما، يك جمعى از مردم صدا كرده بودند كه ما نمىخواهيم اين سلسله را، اينها چه كردند با ما، پدرش چه كرد كه اين چه بكند. اين يكى از غفلتهايى بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاء به اين صحبتها اينجا نداشتيم و نه من اينجا بودم و نه آقايان، همه سر كار خودشان در مملكت خودشان بودند. اين غفلت بزرگ از رجال سياسى و علما و - عرض مىكنم كه - ساير اقشار مملكت ما واقع شد و اين آدم را تحميل كردند بر ما و دنبالهاش هم گرفتند كه قدرتمندش كنند. از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است، قوام السلطنه مىتوانست اين كارها را بكند لكن با غفلتها، با ضعف نفسها، نكرد. از او بالاتر دكتر مصدق بود، قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او براى مملكت مىخواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. يكى از اشتباهات اين بود كه آنوقتى كه قدرت دستش آمد اين را خفهاش نكرد كه تمام كند قضيه را، اين كارى براى او نداشت آنوقت، هيچ كارى براى او نداشت بلكه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود و اين هم اين ارزش نداشت آن وقت، آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدم قدرتمندى باشد و مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلت شد. غفلت ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد وقتى استعفا دادند يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست تعيين نخست وزير با شاه است، شاه تعيين كرد نخست وزير را. اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران، به قول بعضى كه محمدرضا شاه رفت و رضا شاه آمد. بعضى گفته بودند اين را به دكتر كه كار شما اين شد كه محمدرضا شاه رفت (محمدرضا آن وقت يك آدم بيعرضهاى بود و تحت چنگال او بود) او رفت و رضا شاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آنوقت گفتند نمىدانستند كه بعدها رضا شاه چند آتشه است. اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است و حالا هم يك موقع حساسى است كه من از اشتباهات مىترسم الان ماها مكلفيم ديگر، ما اشتباهات را تا حالا ديديم و من خوف اين دارم كه باز اقشار اين ملت ما، اين رجال علمى ما، رجال سياسى ما - عرض مىكنم كه - اشخاص روشنفكر ما يك اشتباهى بكنند كه اگر اين اشتباه بشود ديگر ما تا آخر گرفتار هستيم، ديگر چنين نيست كه ما باز يك اميدى داشته باشيم كه يك انقلابى بشود.
اگر اين نهضت الهى خاموش شود ديگر قابل عود نيست
شما همه مىدانيد و هر كس تاريخ را مىداند اين را مىداند كه اين نهضتى كه الان در ايران هست شبيهش در تاريخ ايران نبوده است، اگر نگويم در تاريخ دنيا نبوده، در تاريخ ايران نبوده يعنى يك چيزى كه بچه 7 ساله با پيرمرد 70 ساله با لهجه واحد بگويند كه ما نمىخواهيم اين را، يك نهضتى كه سرنيزهها، توپ و تانكها، سربازها - عرض مىكنم كه - ارتش در خيابانها بگردند و مردم را زير بگيرند و مردم را بكشند و باز بايستند با مشت گره زده بگويند نمى خواهيم، ما در تاريخ
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 37
ايران بى اشكال است كه نداريم، در تاريخ هم من نمىدانم هست يا نه كه يك همچو قصهاى مثل قصه ايران و يك همچو تحولى كه در ايران واقع شده است هيچ سابقه ندارد و من مىدانم اين معنا را و هر عاقلى بايد بداند كه اگر چنانچه اين نهضت خاموش بشود، ديگر قابل عود نيست چنين نيست كه اين كليدش مثل كليد برقى باشد كه آدم حركتش بدهد روشن بشود، حركتش بدهد خاموش بشود اين حرفها نيست در كار. اين با يك زحمتهائى و با دست خداى تبارك و تعالى يك همچو مطلب بيسابقه در ايران پيدا شده است و الان هست. الان در عين حالى كه دولت نظامى است و شهرهاى ايران اشغال شده بايد گفت كه اشغال شده است شهرهاى ايران، دست نظامى است و دست ارتش است معذلك از هر گوشه صدا بلند مىشود و تظاهرات مىشود و باز مرگ بر شاه مىگويند، يك همچو مطلبى تا حالا نبوده است و بعدها هم اميد اينكه يك همچو چيزى بشود نيست. من خوف اين را دارم كه با اشتباه ماها و شماها و اقشار ملت، اين نهضت به ثمر نرسد و بخوابد و مملكت ما ديگر تا آخر اسير باشد و زير چكمه خارجى.
اينكه شاه سلطنت كند نه حكومت، خيانتى است بر ملت اسلام
الان دارند دست و پا مىزنند كه با هر وسيلهاى كه هست چه آنهائى كه توى مجلس رفتند و با اسم وكالت رفتند در مجلس، چه آنهائى كه بيرون مجلس هستند و از طرفدارهاى شاه هستند، دارند دست و پا مىكنند كه اين را نگهش دارند، با هر وسيلهاى كه هست، با اين مانورهائى كه در مجلس اين چند وقت ديديد كه طى شده است و اين مخالف شد و آن موافق شد آنجا، اين همه مخالفها و موافقها در يك چيز با هم موافقند و آن اين است كه شاه باشد. (انتخابات آزاد!) اين فرياد مىزنند انتخابات آزاد، معنى انتخابات آزاد چيست؟ معنى اين است كه اعليحضرت همايون امر كنند كه مردم انتخاب بكنند و اين رژيم به جاى خودش رسمى و امر انتخابات هم به دست شاه، يعنى به امر او لكن آزاد! اين معنى انتخابات آزاد! بايد رژيم دموكراسى باشد، شاه سلطنت كند، نه حكومت. اين حرفها، همه اين حرفها توى مجلس گفته بشود، بيرون مجلس گفته بشود، هر جا گفته بشود، اين مطلبى است كه آنها الان از خدا مىخواهند كه يك همچو چيزى را ملت قبول كند كه شاه سلطنت كند و حكومت نكند، دو سه ماه هم همين كار را مىكند، يك سال هم ممكن است همين كار را بكند، ولى فردا چه؟ ما فرض هم مىكنيم كه خوب ايشان سلطنت بكند و ديگر از اين به بعد حكومت نكند، ديگر از اين به بعد هم يك آدمى بشود كه انقلاب ماهيت بدهد و بشود يك نفر آدم سالم صحيح خيلى تمام عيار، ما فرض اين را مىكنيم، فرض باطل، اينهمه جنايات كه كرد چه، هيچ؟ اشخاص عادى اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد، بعد بيايد بگويد آقا معذرت مىخواهم ببخشيد، رهايش مىكنند؟ قانون رهايش مىكند اين را؟ يا نه؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى، ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آنطور از بين برد، گاز را از آنطرف از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 38
بين برد، دارد مىبرد، اينهمه آدم كشت، اينهمه قتل عامها كرد، قتل عام 15 خرداد 15 هزار نفر كشتار بود، قتل عامهاى حالا در اين سالهاى اخير بيشتر از اين معانى بود، حالا مىفرمايند كه خير ما - اشتباهاتى كرديم، حالا ديگر ما تعهد مىكنيم!! ايشان فرمودند تعهد مىكنيم كه از اين به بعد اشتباه نشود!! ما فرض مىكنيم كه شما تعهد بكنيد كه از اين به بعد اشتباه نشود و اشتباه هم ما فرض مىكنيم كه خير ديگر بعدها نشود، تا حالايش چه؟ رجال سياسى يا عرض مىكنم كه - رجال علمى را كه ده سال، 15 سال، 5 سال تا كم و زياد، اينها را به حبس انداختيد و اينها را آنقدر زجر داديد، آنها را آنقدر چيز كرديد، آمدند بيرون با مزاجهاى ضعيف، حالا همين قدرى كه از زندان رها شدند، تمام شد؟ ده سال عمر يك نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبسها از بين بردى حالا هيچ؟! ما بگذريم كه مىخواهد آقا سلطنت حالا بكند؟!
حالا بگوئيم كه بسيار خوب اعليحضرت بفرمايند آن بالا و سلطنت كنند و روز سلام هم همه بيايند به سلام ايشان و خودشان هم در قصر اعلاى كجا مشغول عياشى بشوند، ديگر لازم نيست حكومت بكنند حالا مساله اينطور است؟ اين را هيچ انصاف دارى، هيچ مسلمانى اين را مىتواند بگويد؟ هيچ مسلمانى هيچ آدم با وجدانى، هيچ انسانى مىتواند يك همچو حكمى بكند كه يك نفر آدم جانى كه بيست و چند سال بر اين ملت حكومت باطل كرده، حكومت غير قانونى كرده، بيست و چند سال مال اين مردم را هدر داده، بيست و چند سال قتل عامها كرده، اجانب را بر اين مملكت مسلط كرده، حالا تا گفت كه خوب من اشتباه كردم، ببخشيد من اشتباه كردم اشتباهاتى واقع شد، اين اقرار به جرم است كه در محاكم با اين اقرار به جرم اين را محكومش مىكنند، حالا ما فرض مىكنيم بسيار خوب شما ديگر حالا عابد و مسلمان شديد، اما تا اينجا چه؟ تا اين حدى كه شما اين عملها را كرديد، در محاكم دنيا، در محكمه عدل الهى، در احكام اسلام، در احكام قوانين عرفيه، هيچ، تمام شد؟ تا معذرت خواستيد چون شما شاه هستيد، چون معذرت خواستيد تمام شد؟ ما رها كنيم و برويم؟ حالا ديگر هر كسى برود سر كسب خودش؟ ساختن يا ذكر سازش، ذكر سازش با اين آدم، طرح اين مطلب كه ما با اين يك سازشى بكنيم، اين سلطنتش باشد حكومت نكند يا خير ايشان بروند و فرح خانم تشريف بياورند و سلطنت بر ما بكنند و بعدش هم خير، انتخابات آزاد و همه چيز درست، طرح اين خيانت بر ملت اسلام، بر اين ملت مظلوم است. اين مادرى كه ديروز با 5 نفر عائله اينجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتى كه مىرود سر سفره دو نفر پيرزن و پيرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اينها هيچ ديگر؟ ايشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مسلم مىتواند اين حرف را بزند؟ اين جوانمرده كه مىبيند جوانها دارند مىروند به مدرسه و بچه او ديروز مىرفته و حالا نيست در اين جمعيت، در مقابل اينها جواب چيست؟ آخر ما چه بگوئيم به اين ملت؟ ما بگوئيم با اعليحضرت ساختيم و خونهاى بچههاى شما هيچ؟ زير پا؟ تمام؟ اين خيانت نيست؟ چطور در ذهن يك آدم بايد يك چنين چيزى واقع بشود، اين چه غفلتى است؟ اين چه غفلت شيطانى است؟ چه وسوسه شيطانى است كه در ذهن آدم بيايد كه حالا ما ديگر بگذريم، ديگر چه بكنيم؟ حالا بگذريم ديگر، (بر همه رنج وارد شده، گذشتيم ما،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 39
شما هم بگذريد ديگر.) چه چيز را بگذريم، مگر حق من است كه بگذرم؟ اين حق يك ملت است. مگر مىتواند كسى بگذرد از اين حق؟ يك ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف يك همچو اشتباه و لغزشى دارم و بايد همه دست به دست هم بدهند و اين لغزش را نگذارند واقع بشود. اين تشبثاتى كه الان از همه اطراف تشبث شدهاست و تشبث دارند مىكنند، بر شما جوانهاست كه در اينجا صدا بلند كنيد، بر آنهائى كه در ايران هستند در ايران صدا بلند كنند، نگذارند در اين موقع حساسى كه به آخر سنگر رسيده است يكوقتى برد كند اين آدم، اين خطرى است الان براى ايران، الان يك خطر بزرگى براى ايران هست كه اگر يك سستى بكنند و يك لغزش در اينجا واقع بشود، يا بترسند از اين هياهوئى كه كارتر در آنجا گفته است كه خير ما منافعمان پيش ايشان است، ايشان حاصل با عبارت ديگر خدمتگزار ماست. ما نمى گذاريم، اين نوكر بايد بماند اينجا. تعبير او با اين تعبير نيست اما واقعش همين است. تعبيرش، لفظش اين نيست، واقعش اين است كه ما ديگر از كجا پيدا كنيم يك همچو نوكرى، اين را نبايد از آن بترسيد.
در مقابل ملت نه تانگ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر
با يك ملت نمى شود كه يك كار تحميلى تا آخر بشود، چنانچه ديديم كه با نظامى نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان خيلى هم ميل داشت، خيلى هم مايل بود كه نظامىها قتل عام بكنند، اصلاً يك دو سه ميليون جمعيت را بكشند، لكن نمى شود، قضيه اينطور نيست. آن اربابها هم نمى توانند اين كار را بكنند. حالا خيال كنيد كه اگر اين كار نشود از آن طرف لشكر روس وارد مىشود!! از آن طرف لشكر آمريكا وارد مىشود!! و از آن طرف لشكر انگليس وارد مىشود!! اينها شعر است حالا، يك ملت وقتى يك چيزى را نخواهد، نمىشود و حالا ملت نمىخواهد. يك ملت است، قضيه يك حزب و يك نمىدانم يك جبهه و يك عرض بكنم جمعيت نيست، يك ملت است كه الان مىگويد نه، در مقابل (نه) ملت، نه سرنيزه كارگر است، نه تانك كارگر است، نه توپ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر و نمىدانم كرملين. اين حرفها نيست تو كار، هر چه مىخواهند تو روزنامههايشان بنويسند يا مىخواهند خود ايشان را بلند كنند.
اهداف انقلاب را براى مردم جهان روشن سازيم
ما اميدواريم كه خداوند اين اجتماع ايرانىها بر حق خودشان را پيروز كند. ما اميدواريم كه خداوند تائيد كند اين شجاعهائى كه در ايران قيام كردهاند و مىخواهند حق خودشان را بگيرند و ما همه موظفيم كه هر كدام در هر جا هستيم به هر قدر مىتوانيم كمك كنيم به ايرانىها انشاءالله، همهمان، يعنى همين مقدار هم كه مىتوانيم كمك كنيم كه هر كداممان در هر جا هستيم بگوئيم به آنها. شايد نمىدانم چند هزار ايرانى در خارج كشور است، اين چندين هزار ايرانى كه در خارج كشور هست مىتوانند به چند صد هزار خارجى مطلب خودشان را بگويند، اين تبلغاتى كه در خارج شده است خنثى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 40
كنند كه (يك جمعيتى هستند اينها هرج و مرج طلبند و قابل اين نيستند كه به اينها آزادى بدهيم) اين حرفهاى مفتى كه شاه و بلندگوهاى شاه دارند، اينها را بايد خنثى بكنيد شماها. مردمى هستند كه ايستادهاند مىگويند ما حقمان را مى خواهيم. ما مىخواهيم آزاد باشيم، ما مىخواهيم زير دست مستشارهاى آمريكائى نباشيم اين رشد ملت ماست. ملت ما يك رشدى كرده است كه ديگر نمىخواهد اين مسائل را و نخواهد ديگر ان شاءالله شد اين مسائل. خداوند همهتان را انشاءالله تائيد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 41
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى (فاينشنال تايمز)
سؤال: با سفارش كردن مردم ايران در مورد مبارزه با رژيم شاهنشاهى، آيا نتايج مهم اين برخورد را كه خون زيادى خواهد ريخت مىپذيريد؟ اگر اين برخوردها شدت يابد، در نظر داريد كه مبارزهتان را ادامه دهيد؟ اگر شورش خونين در ايران راه بيفتد، بدون قيد و شرط از آن پشتيبانى خواهيد كرد؟
جواب: ملت ايران براى رهائى از چنگال ديو استبداد و استعمار و رسيدن به حكومت اسلامى، نهضت مقدس اسلامى خود را آغاز كرد و به يارى خداى تعالى تا رسيدن به پيروزى ادامه خواهد داد، بديهى است كه چون دشمنان قسم خورده مردم يعنى شاه و حاميانش به آسانى حاضر به كنار رفتن نيستند، لهذا لجاجت دشمنان ملت و مقاومت دليرانه مردم مسلمان در مقابل آنان ضايعاتى براى آنان به بار خواهد آورد و ليكن مسلمان مىداند كه اگر كشته شود، در صف شهداى كربلاست و چيزى را از دست نمىدهد و بدين مناسبت تا پيروزى نهائى به قيام خود ادامه مىدهد.
سؤال: اخيراً مخالفت خود را بر عليه دولت نظامى جديد اعلان كردهايد، آيا از مردم خواهيد خواست كه علاوه بر اينكه بر ضد شاه بپاخيزند، بر ضد ارتش نيز قيام كنند؟
جواب: ما اكنون ملت را دعوت به هجوم و حمله به ارتش نكردهايم تنها از سربازان و افسرات ارتش خواستهايم كه اطاعت از فرماندهان خود نكنند و به صاحب منصبان ارتش نيز هشدار دادهايم كه از شاه اطاعت و حمايت نكنند و من اميدوارم كه سربازان و افسران كه پيوندشان با مردم بريده نشده است، هر چه زودتر به آغوش باز ملت باز گردند تا پيروزى را در آغوش كشند.
سؤال: آيا راه سازشى باقى مانده است كه شما از طرف شاه بپذيرد؟
جواب: نه، هرگز.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 42
سؤال: كم شدن توليد نفت ايران براى اقتصاد كشورهاى غربى خيلى گران تمام مىشود.آيا از اصل قطع شدن نفت پشتيبانى مىكنيد؟ جواب: كارگران محروم و كارمندان شركت نفت، براى خواستههاى سياسى مشروع خود اعتصاب كردهاند و من از مردم خواستهام كه از اعتصاب آنان حمايت كنند و كشورهاى غربى اگر مايل نيستند كه ضررى به آنان وارد شود، حتى اگربه قيمت نابودى ملت و كشور ايران تمام شود، لازم است بدانند كه ملت مسلمان ايران براى به دست آوردن حقوق مشروع و قانونى خود به هر گونه اقدام مفيد دست مىزند ولو به نابودى منافع غرب بيانجامد.
سؤال: آيا از سوء قصد به منافع خارجىها در ايران پشتيبانى خواهيد كرد؟
جواب: اگر خارجىها به آزادى و استقلال ملت ايران احترام بگذارند، هرگز از ناحيه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونيش زيانى وارد نخواهد شد.
سؤال: چه روابطى با مقامات فرانسوى داريد؟
جواب: من به كشور فرانسه وارد شدهام و از مردم محترم اين كشور هيچ بدى نديدهام و با هيچ مقام دولتى هم رابطهاى ندارم بودن من در فرانسه موقتى است.
سؤال: آيا پس از اتمام مدت اقامتتان در فرانسه، تقاضاى پناهندگى سياسى را با شرائطى كه احتمالا" به شما تحميل خواهد شد، خواهيد پذيرفت؟
جواب: من از هيچ دولتى تقاضاى پناهندگى نخواهم كرد.
سؤال: اگر رژيم فعلى كنار رود، چيزى را كه در اصلاحات ارضى انجام شده از بين خواهيد برد؟
جواب: از حقوق اوليه هر ملتى است كه بايد سرنوشت و تعيين شكل و نوع حكومت خود را در دست داشته باشد. طبيعى است كه چون ملت ايران بيش از 90 درصد مسلمانند، بايد اين حكومت بر پايههاى موازين و قواعد اسلامى بنا شود.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 43
تاريخ: 16/8/57
پيام امام خمينى به ملت غيور ايران به مناسبت روى كار آمدن دولت نظامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود و تحيات وافره بر ملت شجاع ايران، ملت با وفائى كه با جان نثارى براى احياى اسلام و آزادى و استقلال كشور كاخهاى غارتگران را به لرزه درآورد.
ملتى كه پيشنهاد سياست آشتى ملى را كه جز خدعهيى نبود، به چيزى نشمرد. ملتى كه جوان و جان مىدهد تا از زير بار ستمكاران غارتگر بيرون بيايد و رژيم سلطنتى را سرنگون و حكومت جمهورى اسلامى متكى به آراء ملت را مستقر كند.
من گر چه مىدانم كه فريبكارىهاى شاه و نرمش لفظى و ارعاب عملى او، در صفوف فشرده ملت بزرگ ما تاثيرى ندارد لكن در هر موقع و در هر پيشامد لازم مىدانم تذكراتى به شما عزيزانم بدهم
1- هدف همان است كه در سخنرانىها و اعلاميههاى خود ذكر نمودهام
الف - سرنگونى سلطنت پهلوى و رژيم منحوس شاهنشاهى.
ب - بپا داشتن حكومت جمهورى اسلامى مبتنى بر ضوابط اسلام، متكى به آراء ملت.
2- نهضت با شيوههاى گوناگون خصوصاً اعتصابات در همه ادارات و دستگاههاى دولتى بايد ادامه داشته باشد. دولت نظامى ايران غاصب و مخالف قانون است و بر ملت است كه از آن اطاعت نكنند و سرپيچى و كارشكنى تا حد فلج نمودن دستگاههاى دولتى پيش رود. من از جميع كارمندان محترم دولت و ساير موسسات كه با اعتصاب خود پشتيبانى از برادران و خواهران خود كردهاند تشكر مىكنم. اين يك وظيفه اسلامى و لازم الاجراست.
3- شاه با روى كار آوردن دولت نظامى دست به توطئه ديگرى زده است و آن اينكه از طرفى در پيشگاه خدا و ملت عذر و تقصير مىخواهد و اعتراف به اشتباهات و جنايات خويش در طول سلطنت ننگين مىكند و از آيات عظام و علماى اعلام و ساير طبقات استمداد مىكند و از طرفى ديگر دولت نظامىاش با سركوبى شديد و قتلها و اعزام چماق به دستها و سرنيزهدارها و توپ و تانكها بر ملت مظلوم مىتازد و عزيزان ما را بيش از پيش به خاك و خون مىكشد، به خيال آنكه با اين نقش مىتواند خودش را از گناه قتل و غارتهاى دوران سلطنتش تبرئه نمايد و با دستگيرى ماموران فاسد خود كه يك عمر عامل خيانتهاى او بودهاند، خود را توبه كار معرفى نمايد. شاه در يك دست چماق و
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 44
سرنيزه و مسلسل براى سركوبى ملت دارد و در دست ديگر توبه نامه و اعتراف به خيانتها و جنايتها و عذر و تقصير را گرفته است.
ملت هوشمند و بيدار ايران نه از آن چماق و سرنيزه هراس دارد و نه از اين خدعه و نيرنگ فريب مىخورد. اين شخص كه از مراجع عظام و علماى اعلام براى فرونشاندن نهضت اسلامى و باز كردن راهى در برابر چپاول و هدم اسلام و قرآن كريم استمداد مىنمايد، همان مردكى است كه تا ديروز علماى اسلام و روحانيون عظيمالشان را مرتجع و راه آنان را كه راه اسلام و قرآن كريم است، ارتجاع سياه مىناميد و در يكى از نطقهاى خود با كمال وقاحت گفت كه از اين طبقه كه مثل حيوان نجس است اجتناب كنيد و در نطقى ديگر با كمال بيشرمى گفت روحانيون مثل كرمها درنجاست مىلولند چه شد كه امروز اين چنين با روحانيون آشتى مىكند اين نيز خدعه نيست؟ اين مثل دولت آشتى نيست؟ او كه امروز به سياسيون و جوانان ملت روى آورده و از آنان براى وطن استمداد مىكند، همان است كه گروههائى از آنان را اعدام و شكنجه و زندان كرده و مىكند، جوانان غيرتمند ما را به خاك و خون كشيده و مىكشد، دانشگاههاى ما را به قتلگاههاى جوانان ما تبديل نموده است.
من از جناياتى كه اخيراًدر دانشگاهها با فرزندان اسلام نمودهاند در سوگم. من از دانشجويان عزيز كه در راه اسلام و كشور فدائى دادهاند و در مقابل شاه با مشتى گره كرده ايستاده و او را محكوم كردهاند تشكر مىكنم.
من از جوانان غيور ايران كه ملت ما را سرافراز نمودهاند احساس غرور مىكنم. ملت ايران بايد بداند كه اين نطقهاى فريبنده براى اغفال مردم و فرونشاندن آتش خشم ملت است تا تثبيت مقام كرده و قدرت را بازيابد و خدا مىداند كه اسلام و روحانيت و عموم ملت پس از آن با چه مصيبتهاى دردناكى مواجه خواهد شد.
عزيزان من! از اين هياهوى نظامى نهراسيد كه نمىهراسيد. شما ملت شجاع ثابت كرديد كه اين تانكها و مسلسلها و سرنيزهها زنگ زده است و با اراده آهنين ملت نمىتواند مقابله كند و از اين نرمشهاى شيطانى و توبه نامههاى ابليسى فريب نخوريد كه نمىخوريد. شاه در اول سلطنت غاصبانه خود سوگند خورد كه به اسلام وفادار باشد و به ملت خيانت نكند و اكنون اعتراف مىكند كه خائن است و اسلام و ايران را به تباهى كشانيده است و تمام خيانتها عمدى بوده است كه امروز اسم اشتباه بر آن گذاشته است غفلت نكنيد كه اين اشتباهات عمدى تكرار خواهد شد و كشور را به نيستى و ملت را به تباهى خواهد كشاند. امروز بر تمام طبقات ملت از مراجع عظام و علماى اعلام و مدرسين و فضلاى عالى مقام و اساتيد محترم دانشگاهها و دانشسراها و دانشجويان دلير و طلاب شجاع تا جناحهاى سياسى و روشنفكر، از كارگران و كشاورزان تا بازاريان و اصناف، از كارمندان دولت تا افسران نيروهاى سه گانه، از سربازان تا صاحب منصبان عالى رتبه و بر همه اقشار ملت تكليف الهى و وجدانى است كه با اتحاد كلمه و بدون هراسى از قدرتها و ابرقدرتها، هدف اسلامى خود را تعقيب و گلوى اين ستمگر تاريخ را بفشارند و با قاطعيت و جديت به سوى هدف پيش روند كه وعده خداوند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 45
به مستضعفين نزديك است و كشتن و كشته شدن در راه خدا سرافرازى است و در خاتمه از ملت شريف ايران كه بارها در اينگونه مسائل امتحان خود را دادهاند، خواهش مىكنم كه به خواهران و برادران خود كه در اثر اعتصابات و تظاهرات لطمه مالى و جانى ديدهاند، با احترام تمام آنان را يارى دهند و اين وظيفه الهى را به بهترين وجه عمل نمايند كه خمينى هميشه به ياد آنان است و دست آنان را مىفشارد. از خداوند تعالى توفيق و تائيد همه را خواستارم و خذلان و شكست دشمنان ملت را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 46
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه هلندى دى ولت گرانت
سؤال: در مورد گفتار شاه و اعتراف به (اشتباهات گذشته) و اين كه اعلام داشته است كه (پيام انقلابى) را شنيده است و اينطور به نظر مىرسد كه شما مردم را به قيام خواندهايد، بنابراين راه ديگر و ممكنى را براى رسيدن به يك رژيم دمكراتيك نمىبينيد؟
جواب: اولا" اينكه شاه به اشتباهات گذشته اعتراف مىكند، چيزى جز فريب و نيرنگ نيست و گمان كرده است به صرف اعتراف، ملت از او دست برمىدارد و ديگر اينكه اگر مجرمى به گناه خود اعتراف نمود، بر حسب اعترافش بايد محاكمه و مجازات شود و دليل اينكه به دروغ مىگويد پيام انقلابى شما را شنيدم، اين است كه اگر شنيده است (كه حتماً شنيده) پيام ملت به او (شاه) در برابر مملكت اين است كه شاه و همه خاندان سلطنت بايد كنار بروند. بنابر اين اگر اين پيام را شنيده و مىخواهد به پيام ملت عمل كند چرا كنار نمىرود و سرنوشت مردم را به دست خودشان نمىسپارد؟ و دائماً خود را با سرنيزه به مردم تحميل مى كند؟ و آيا در چنين صورت، باز هم ما بپذيريم كه شاه مىخواهد دموكراسى را برقرار كند؟
سؤال: حدس مىزنيد امكان اين باشد كه ارتش از شاه همانطورى كه خواستهايد، سرپيچى كند؟ اگر جواب مثبت مىدهيد، آيا دلائل موجهى براى آن داريد؟ و اگر نه، به نظر شما شانس واقعى اين هست كه يك قيام مسلحانه ايجاد شود؟
جواب: اينكه مسلم است در ميان ارتش صاحب منصبانى هستند كه با حمايتشان از شاه و حمايت شاه از آنان، در غفلت مملكت شريك بودهاند و همچنين در كشتارها و شكنجهها همدست يكديگر، ليكن سربازان و نيز بسيارى از افسران و درجه داران هستند كه هنوز دلهايشان با ملت است و از دست شاه بخصوص به علت تسلط مستشاران آمريكائى بر آنان رنج مىبرند و اينان به دليل پيوندى كه با مردم دارند، دير يا زود به آغوش ملت باز مىگردند و هم اكنون آثار آن ظاهر شده است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 47
سؤال: به فرض اينكه شاه بپذيرد كنار رود و يا مجبور به كنارهگيرى شود، چه راهى را بايد دنبال كرد تا به جمهورى اسلامى رسيد؟ فكر مىكنيد كه در طى اين راه به هيچ مشكلى بر نخواهيد خورد؟
جواب: همان مردمى كه دست در دست هم دادند و دليرانه عرصه را بر شاه تنگ كردند، همانها با هدايت كسانى كه هميشه دلسوز آنان بودهاند، نوع حكومت دلخواه خود را انتخاب مىكنند و بديهى است كه چون مسلمانند، در همه مراحل كار، اسلام تنها ملاك ضابطه نظام اجتماعى و نوع حكومت خواهد بود و بر اين اساس من جمهورى اسلامى را پيشنهاد كردهام و به راى عمومى مىگذارم و بديهى است كه هر كارى، هر چه مهمتر، با مشكلاتى بزرگتر روبرو خواهد شد.
سؤال: اگر انتخابات آزاد شود، آيا مردم را به ميانه روى دعوت خواهيد كرد؟
جواب: با وجود شاه هيچ طرحى را نمىپذيريم كه جز توطئه چيزى نيست و در صورت سرنگونى شاه، مردم دعوت مىكنيم كه به هيچ دولتى راى ندهند جز آنكه خود آنان دولت را سركار آورند.
سؤال: يك دولت اسلامى چگونه تشكيل خواهد شد؟
جواب: با طرحى كه تدارك ديدهايم تلاش مىكنيم كه عموم ملت از همه طبقات آگاهانه و آزادانه نمايندگان خود را انتخاب كنند و سپس نمايندگان دولت را و مسوولين هر مقامى را انتخاب مىكنند.
سؤال: اولين اقدام يك دولت اسلامى چه خواهد بود؟
جواب: اولين اقدام اين است كه همه عوامل فساد و مهمتر اينكه همه انگيزههاى فساد در زمينههاى اجتماعى و اقتصادى و ساير زمينهها با كمال جديت بايد ريشه كن شود.
سؤال: با آنهائى كه از نظر شما خائن هستند و آنها كه منافع خود را مىخواهند، چه خواهيد كرد؟
جواب: جوابش همان است كه قبلا" گفتم، مردم هر كس و يا هر گروه را براى به دست گرفتن مسووليتها صالح بدانند، انتخاب مىكنند و خائنين را محاكمه و مجازات مىنمايند.
سؤال: جبهه ملى با رد كردن سلطنت مشروطه، قدم مهمى در جهت شما برداشته، آيا شما نيز به نوبه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 48
خود حاضريد يك قدم در جهت مخالفين غير روحانى دولت برداريد؟
جواب: رژيم سلطنتى را بيش از يك سال است كه عموم مردم در سراسر ايران به شدت محكوم كردهاند، بنابراين هر كس و يا هر گروه هم سلطنت را رد كند، با ملت هماهنگى كرده است و در صورتى كه در اين قدم استقامت كند، ملت او را فراموش نمىكند و من خود را در كنار مردم احساس مى كنم.
سؤال: قانون اساسى 1906 هياتى از علماى مذهبى را مسوول تطبيق مجلس با قرآن قرار داده است، آيا در جمهورى اسلامى نيز يك چنين مجمعى پيش بينى مىشود؟
جواب: نظارت علماى اسلام چون گذشته بر مجلس تائيد خواهد شد.
سؤال: شما براى ايران، بر خلاف خواست شاه يك مدرنيزه كردن واقعى مىخواهيد، آيا مىتوانيد مشخص كنيد كه فرق بين اين دو مدرنيزاسيون چيست؟
جواب: بازسازى و نوسازى كشور قطعاً مورد تائيد و از برنامههاى ماست. آنچه را كه شاه به نام مدرنيزه كردن انجام داده، جز خرابى و ويرانى به بار نياورده است. نفت، اين طلاى سياه را حراج كردن و در عوض كشور را پر از آهنپاره نمودن، مدرنيزه كردن است؟! به كمك چند صد كارخانه، صنايع مونتاژ وابسته را رواج دادن، مدرنيزه كردن است؟! دهها هزار مستشار نظامى را با هزنيههاى سرسامآور بر ارتش و بر مقدرات مملكت مسلط كردن، مدرنيزه كردن است؟! و...
سؤال: در جمهورى اسلامى حقوق اقليتهاى مذهبى، نژادى و سياسى چه خواهد بود؟ آيا حزب كمونيست آزاد خواهد بود؟
جواب: اسلام بيش از هر دينى و بيش از هر مسلكى به اقليتهاى مذهبى آزادى داده است، آنان نيز بايد از حقوق طبيعى خودشان كه خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهرهمند شوند. ما به بهترين وجه از آنان نگهدارى مىكنيم. در جمهورى اسلامى كمونيستها نيز در بيان عقايد خود آزادند.
سؤال: مشخصاً حقوق زنان در جمهورى اسلامى چه خواهد بود؟ تكليف مدارس مختلط چه مىشود؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 49
مساله تنظيم توالد و تناسل و سقط جنين چگونه خواهد شد؟
جواب: از حقوق انسانى، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد. بله در بعضى از موارد تفاوتهائى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط ندارد. مسائلى كه منافات با حيثيت و شرافت زن ندارد آزاد است. سقط جنين از نظر اسلام حرام است.
سؤال: گفتهايد كه در جمهورى اسلامى ايران به صادرات گاز و نفت به كشورهاى غربى ادامه داده و تكنولوژى آنها را وارد خواهيد كرد، تحت چه شرائطى؟
جواب: ما نه چاههاى نفت را مىبنديم و نه درهاى مملكت را به روى خود مىبنديم و نه كشور را به بازار مصرف هر چه كه غرب مىسازد و مىخواهد به ما تحميل كند، تبديل مىكنيم. ما از نفت استفاده خواهيم كرد ولى دليلى ندارد كه هميشه صادر كننده آن باشيم. ما چيزى را كه نداريم و به آن نياز داريم. از خارج مىخريم ولى چرا خود توليد كننده مايحتاج خود نباشيم؟ سياست ما هميشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداى چيزى نمىكنيم.
سؤال: شما وابستگى بسيار بزرگ ايران را به كشورهاى غربى بخصوص آمريكا مشخص كردهايد، چگونه فكر مىكنيد كه به آن پايان دهيد؟
جواب: ملتى كه براى به دست آوردن آزادى و استقلال كشته مىدهد، براى حفظ و پاسدارى از آن، صبر و استقامت و رنج را مىپذيرد.
سؤال: آيا نظر ملى كردن خصوصا كمپانىهاى نفتى را داريد؟
جواب: ما هر قراردادى را كه به ضرر ايران باشد، به نفع ايران لغو خواهيم كرد.
سؤال: آيا خارجىها و بخصوص آمريكائىها را از ايران بيرون خواهيد كرد؟ اگر جواب مثبت است، خطر اين نيست كه كمبود تكنيسين و متخصصين پيدا كنيد (بخصوص صنايع نفتى)؟
جواب: ما دشمن غير ايرانى نيستيم ولى كسانى كه بودن آنان را به ضرر ملت بدانيم، به آنان اجازه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 50
اقامت نمىدهيم. ما به قدر كفايت از نيروى انسانى ماهر برخورداريم.
سؤال: آيا نمىترسيد كه آمريكا جمهورى اسلامى را براندازد؟ و همين طور روسيه؟ چه اقداماتى براى جلوگيرى از يك چنين احتمالى خواهيد كرد؟
جواب: در حال حاضر نهضت اسلامى ايران عليه شاه، چيزى كمتر از روياروئى با آمريكا و شوروى نيست كه مستقيم و غير مستقيم از او حمايت مىكنند.
سؤال: در مورد تعويض لحن مطبوعات شوروى در مورد اينكه اوضاع ايران به وضوح به هم خورده، چه مىكنيد؟
جواب: شوروى با سياستهاى فرصت طلبانه خود در بسيارى از جاها حيثيت خود را از دست داده است و او به خيال اين است كه هميشه مىتوان از آب گل آلوده استفاده كرد. ما دست سود جويان شوروى را از ايران قطع خواهيم كرد.
سؤال: نظر شما در مورد دليل آمريكا كه مىگويد اگر اوضاع ايران آشفته شود شوروى از آن بهرهبردارى مىكند تا بتواند راهى به خليج فارس باز كند، چيست؟
جواب: آمريكا سخن متناقض زياد گفته است. چندى پيش بود كه كارتر گفت: (مىگويند شوروى در ناآراميهاى ايران دخالت دارد) حرف كارتر صحيح نيست و اگر ايران مستقل باشد، بر طبق ضوابط، كنترل خليج را به عهده مىگيرد.
سؤال: به فرض اينكه خيزش ايرانيان گسترش نيابد و اينكه شاه واقعاً اقدام به آزادى كند و در طى يك رفراندم، ايرانيان راى به ماندن حكومت سلطنتى يا مشروطه سلطنتى بدهند، در اين مورد چه خواهيد كرد؟
جواب: انقلاب ايران يك نهضت اسلامى است كه ادامه دارد و با رفتن يا ماندن شاه نيز ادامه دارد. اگر شاه لجاجت كند و كنار نرود، نهضت همچنان ادامه خواهد داشت. اصولا" حكومت مشروطه سلطنتى مورد تنفر شديد مردم است. از طرفى شاه محال است به مردم ستمديده ايران آزادى دهد. آيا تظاهرات و اعتصابات سراسر ايران رفراندمى عليه شاه نيست؟
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 51
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله آلمانى اشپيگل
سؤال: از آغاز سال، صدها هزار نفر از مردم به نام شما به خيابانها ريخته و بر عليه شاه تظاهرات كردهاند، بيش از هزار نفر انسان در مبارزه با ارتش و پليس جان خود را از دست دادهاند، آيا شما اين شورش خلقى را سازمان دادهايد؟ و براى چه هدفى؟
جواب: سبب اصلى قيام مردم كشور، شخص شاه و رژيم اوست. اين پدرش و خود اوست كه طى 55 سال:
الف - با اسلام با كينه توزى دشمنى كردهاند و در هدم اسلام به عنوان حافظ آزادى و استقلال كشور كوشيدهاند.
ب -تمام آزادىها و حقوق ملت مطرح در قانون اساسى را از ميان بردهاند.
ج - استقلال كشور را بكلى از ميان برده است. تمام بنيادهاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى كه اين ملت طى قرون براى زندگانى مستقل خويش فراهم آورده بود، به وسيله اين رژيم از ميان برده شده است. بيشتر از اين، برنامههاى اقتصادى كه آمريكائيان به دست اين رژيم، توام با فساد بسيار اجرا كردهاند دستگاه اقتصادى را از ميان برده و امروز مردم كشور به صدور نفت و ورود كالا گذران مىكنند اما همين گذران، به قيمت انهدام اقتصاد كشور در سالهاى آينده تمام مىشود كه نفت رو به اتمام مىگذارد و درآمد آن كاهش مىپذيرد. مردم كشور بيدار شدند و به حركت آمدند. من حرف مردم را مىزنم. ما همه يك صف هستيم و يك حرف را مىزنيم، ما مىخواهيم شاه و رژيم سلطنتى نباشد، يعنى آزادى و استقلال باشد. اسلام ضامن وحدت كشور در عين آزادى و استقلال است، قيام مردم براى اين هدف است.
سؤال: از زمانى كه شاه شما را در سال 1963 مجبور به ترك ايران كرد مرتباً گفتهايد شرط بازگشت شما به ايران سرنگونى شاه مىباشد، اين شرط هنوز به جاى خود باقى است؟
جواب: به دستور شاه از سال 1964 تا زمان خروجم از عراق به صورت تبعيد در آن كشور به سر مىبردم و فعلا" به ايران برنمىگردم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 52
سؤال: در تهران خبرهاى تاييد نشدهاى شنيده مىشود كه طبق آنها شما با رفتن شاه هم راضى هستيد، با جانشين او پسر 19 سالهاش رضا تحت شرائطى كار خواهيد كرد؟ آيا اين خبرها صحيح هستند؟ و شرائط مزبور دقيقاً چه شرايطى است؟
جواب: خير، اين خبرها صحيح نيستند. با سلطنت و نيز ادامه سلطنت و حكومت اين خانواده مخالفيم.
سؤال: خشم ملاهاى محلى و تظاهر كنندگان، غالباً بر عليه هدفهاى اماكن عمومى زيادى متوجه شده و بانكها و سينماها به آتش كشيده شده و مغازههاى بزرگ به تاراج رفته است.
جواب: به آتش كشيدن سينماها و بانكها مسبوق به درخواست ما نبوده است، رژيم شاه اين تاسيسات را براى تخريب اقتصاد و فرهنگ كشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همين جهت هدف مخالفت مردم شدهاند. مردم عصبانى نيستند، آگاه هستند در غرب اطلاع كافى از نقش تخريبى اين موسسات ندارند، نمىدانند كه بانكها به شدت مردم را استثمار كردهاند، زمينه توليد مردم زحمتكش را به سود شركتهاى بينالمللى و توسعه بازار فرآوردههاى خارجى از بين بردهاند. سينماها كارشان از بين بردن روحيه مقاومت در نسل جوان كشور بوده است، امروزه اين امر مورد اقرار گردانندگان دستگاههاى تبليغاتى خود رژيم نيز هست البته مردم از راهنمائىهاى صميمانه و صادقانه ما پيروى مىكنند.
سؤال: اگر ما شما را درست فهميده باشيم، هدف شما فقط سرنگونى شاه نيست بلكه از بين بردن رژيم شاهنشاهى است اما به عقيده شما چه چيز بايد به جاى آن بنشيند؟ يك دموكراسى پارلمانى؟ يك دموكراسى خلقى از نوع ماركسيستى آن؟ يا يك حكومت خدائى آنطور كه حضرت محمد (ص) فرموده است؟
جواب: تعيين نظام سياسى با آراء خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مىگذاريم. اينك كشور بر سر دو راهى مرگ و حيات، آزادى و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادى و استثمار قرار گرفته است. اين حكومت حيات ملى را بايد نجات دهد، به مردم كشور آزادى و به كشور استقلال را بازگرداند و به جاى نظام استثمارى، عدالت اقتصادى را برقرار سازد.
سؤال: چه كسى بايد در ايران كه يك كشور در حال توسعه با كوشش به سوى كشورى صنعتى شدن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 53
است، خواست ملت را به قدرت سياسى مبدل كند؟ در چنين اجتماعى با اكثريت شيعى، تكليف اقليتها چه مىشود؟
جواب: خواست ملت را نمايندگان منتخب او به تصميم و تدبير سياسى و رهبرى سياسى دور از فساد و خدمتگزار مردم تعيين مىكنند. اقليتهاى مذهبى به بهترين وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.
سؤال: از گروه كوچك رهبران سياسى كنونى و سودجويان از اين رژيم كه بگذريم، در چه مواردى كشور ايران در آينده با اوضاع امروز تفاوتهايى خواهد داشت؟
جواب: موارد اختلاف ايران فردا را با ايران امروز در پاسخ سؤال پنجم شما دادهام، در اينجا اين نكات را مىافزايم:
الف - رهبرى سياسى از سلطه بيگانه آزاد مىشود، از فساد مالى و سياسى پاك مىشود.
ب - اقتصاد كشور از سلطه بيگانه آزاد مىگردد و ديگر برنامههاى اقتصادى، برنامههايى نخواهند بود كه هدفهاى شركتهاى بينالمللى را در ايران به اجرا بگذارد.
ج - جامعه آينده ما جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت.
د - انسانى كه امروز در نظام پليسى از فعاليتهاى فكرى و آزادى در كار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتكار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا جامعهاى ارزياب و منتقد خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركت خواهند جست.
سؤال: در بسيارى از كشورهاى خاورميانه و آسيا در سالهاى گذشته، يك موج قوى اتحاد اسلامى به وجود آمده است، بىشك دخالت مذهب در زندگى سياسى در اين كشورها رشد داشته است تا چه حدودى اوضاع كنونى ايران با اين (پان اسلاميسم) مربوط مىشود؟
جواب: اين پديده جهانى است. در حقيقت بشر امروز دارد به دوران جدائى ماديت از معنويت پايان مىدهد. در همه جا ماديت جاى خود را در اعتلاى معنوى انسان دارد باز مىيابد. ماديت كه معنى آن در تحصيل قدرت مادى به هر وسيله و از هر راه خلاصه مىشد، كار بشريت را مواجه با بن بست ساخته است. اينك زمان آن است كه فعاليت مادى، آمادگى براى اعتلاى معنوى انسان تلقى شود و همين تلقى است كه بشريت امروز و فردا را به مذهب باز مىگرداند. اسلام دينى است كه با تنظيم فعاليتهاى مادى، راه را به اعتلاى معنوى انسان مى گشايد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 54
ترقى واقعى همين است كه رشد خود انسان هدف فعاليتهاى مادى گردد و اسلام دين اين ترقى است.
سؤال: در اولين كنفرانس اتحاد اسلامى در افغانستان در بهار امسال، شوروى نيز با نمايندگان زيادى آمده بود، به نظر شما بين كشورهاى سوسياليستى و حركت جديد اسلامى مسائل مشتركى وجود دارد؟
جواب: اين گونه كنفرانسها به نام اسلام تشكيل مىشود اما هدف اسلامى ندارد و كسانى كه به نام نماينده مسلمانان در اين كنفرانسها شركت مىكنند، فاقد نمايندگى مردم هستند. شوروى نقش شتر مرغ را بازى ميكند، از سوئى ضد مذهب اسلام است و آزادى مذهبى مردم مسلمان زير سلطه را از ميان برده است، از سوى ديگر نماينده اين مردم مسلمان است! شوروى با روشى كه در عمل پيش گرفته است و ملل مسلمان را به زير سلطه خويش در آورده است ديگر حتى شايستگى دعوى طرفدارى از مظلوميت و مخالفت با استثمار را نيز ندارد.
سؤال: در ايران نيز حداقل به عنوان هدف بر عليه دشمن واحد (شاه) مذاكراتى بين مخالفين مذهبى و ماركسيستها وجود داشته است، براى چه هدفى؟
جواب: هيچ گونه مذاكراتى وجود نداشته است.
سؤال: روزنامههاى فرانسوى خبر دادهاند شما در آينده نزديك محل اجبارى خويش را در نزديكى پاريس ترك كرده و مبارزه بر عليه شاه را از افغانستان ادامه خواهيد داد، با اين تعويض محل چه چيز در نظر داريد؟
جواب: فعلا" درباره ترك فرانسه تصميمى نگرفتهام.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 55
تاريخ: 16/8/1357
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آسوشيتدپرس
سؤال: نظر شما درباره دولت نظامى كه شاه منصوب كرده است چيست؟
جواب: توطئه جديد شاه يعنى انتصاب دولت نظامى براى كشتار بيشتر و تسليم مردم ايران است كه نه تنها راه براى شاه نيست بلكه هم شاه و هم حاميان وى را در بنبست بدترى قرار مىدهد.
سؤال: آيا انتصاب اين دولت سقوط و سرنگونى رژيم فعلى را آسانتر و يا مشكلتر مىكند؟
جواب: آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را قطعىتر مىكند.
سؤال: آيا بين رهبران مخالفان سياسى كه شما از بدو ورودتان به فرانسه با آنان تماس داشتهايد اجماع وجود دارد؟
جواب: من هميشه به همه افراد و سران قوم توصيه كردهام كه از خواست ملت كه سرنگونى رژيم شاه است منحرف نشوند.
سؤال: با توجه به اينكه بعضى از اين رهبران خواستار رژيم غير دينى هستند كه در تناقض است با اصول اسلامى كه شما از آن دفاع مىكنيد، آيا فكر مىكنيد زمينه تفاهمى بين شما و آنها وجود دارد؟
جواب: در نهضت مقدس اسلامى ايران جائى براى اين گونه افراد نيست.
سؤال: درباره كوشش شاه براى اينكه زندگى عمومى را با بعضى از جنبههاى نوگرائى غربى منطبق كند چه نظر داريد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 56
جواب: اصولا" رژيم پهلوى از بدو تحميل به ملت ايران از هر گونه نوگرائى واقعى جلوگيرى نموده است و وابستگى همه جانبه و ورشكستگى اقتصادى ايران از دلائل بارز ارتجاعى بودن اين رژيم است.
سؤال: آيا شما از يك حكومت ماركسيستى طرفدار روس كه از يك كودتا سربرآورد، حمايت خواهيد كرد؟
جواب: نهضت اسلامى ملت بپاخاسته ايران، محلى براى چنين امرى نگذاشته است و ما با چنين دسيسههائى همان عملى را خواهيم كرد كه با رژيم كنونى شاه.
سؤال: به نظر شما سياست ايران از اين هنگام به بعد در باره وضعيت خاورميانه چه بايد باشد؟
جواب: آنچه مسلم است ما ژاندارم منطقه نخواهيم بود.
سؤال: شما مثل ديگر سران اسلامى با موافقتنامه كمپ ديويد مخالفت مىكنيد؟
جواب: موافقت نامه كمپ ديويد و نظائر آن، توطئهاى براى مشروعيت بخشيدن به تجاوزات اسرائيل است كه نتيجتاً شرايط را به نفع اسرائيل و به ضرر اعراب و فلسطينىها تغيير داده است. چنين وضعيتى مورد قبول مردم منطقه نخواهد بود.
سؤال: به نظر شما ايران بايد نفت خود را براى هدفهاى سياسى استفاده كند و احتمالا" صدور نفت را به طرف كشورهاى غربى درصورت يك زد و خورد محتمل ميان كشورهاى عربى و دنياى اسلام با غرب قطع كند؟
جواب: در تمام زمينهها ما در جهت منافع مردم خود گام برمىداريم و به آنچه صلاح آنان و پاسخگوى آرمان اسلامى آنان باشد عمل مىكنيم. سؤال: آيا فكر مىكنيد كه بعد از سقوط رژيم فعلى، شخصاً نقشى در حكومت جديد به عهده بگيريد؟
جواب: خير، نه ميل و رغبت من و نه سن و نه موقعيت من اجازه چنين چيزى را مىدهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 57
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران انگليسى، فرانسوى و آلمانى
سؤال: شاه براى همكارى، به دولت نظامى متوسل شده است و ارتشبد ازهارى را انتخاب كرده كه او قول داد انتخاباتى كاملا" آزاد در آينده بر پا كند، شاه همچنين از آيت الله و ساير آيات عظام براى برقرارى مجدد صلح و آرامش در ايران طلب كمك و يارى كرده است، عكس العمل شما در مقابل اين اعمال چيست؟
جواب: تشبثات شاه، از طرفى فريبكارى كه در نطقش استمداد از روحانيون و ساير ملت و افراد مملكت كرد و از طرفى در عملش كه دولت نظامى براى سركوبى ملت و قتل و غارت برپا نمود، به هيچ وجه تاثيرى در سرنوشت ما و در نهضت ندارد. وعده انتخابات آزاد امرى موهوم و اصلاً انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، قانونى نيست چون نه شاه قانونى است و نه دولت شاه قانونى است، پس موضوعى براى انتخابات پيدا نمىشود كه آزاد باشد يا غير آزاد و ملت هرگز با او موافقت نخواهد كرد.
سؤال: ديروز شاه در سخنرانى خود به ملت ايران گفت كه او نهايت كوشش خود را براى يك دولت ائتلافى كرده ولى موقعيتى در اين مورد به دست نياورده و مجبور شده است دولت نظامى روى كار آورد، او معتقد است كه اين دولت موقتى است، آيا شما نظر او را مىپذيريد؟ اگر نه، آيا شما معتقديد كه ارتش در موقع انتخابات از قدرت خود صرفنظر خواهد كرد و قدرت را به مجلس واگذار خواهد نمود؟ آيا شاه به وعدههاى خود عمل خواهد كرد؟ آيااشتباهات، ستمگرىها، بىقانونىها و فسادها تكرار نخواهد شد؟
جواب: شاه براى حفظ خودش مشغول توطئه و تشبثات است، به هر طريقى كه بتواند تشبث مىكند و لهذا ممكن است دنبال اين بوده كه اشخاصى را با خودش همراه كند لكن براى اينكه ملت ايران قاطبه" برخلاف اوست و اصل رژيم را نمىخواهد، افراد ملى با او همكارى نخواهند كرد و نمىتوانند با كسى كه ملت برخلاف اوست همكارى كنند. قضيه انتخابات آزاد و وعدههاى شاه همه برخلاف است و انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، با بودن شاه و با بودن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 58
اين رژيم، غير قانونى است و وعدههاى شاه هم تمام بر اساس فريب است و ملت ايران ديگر از اين توطئهها گول نمىخورد.
سؤال: شما يك رهبر بزرگ مذهبى با نفوذ فوق العادهاى در ايران هستيد، اگر شاه از واگذارى قدرت و صرفنظر كردن از قدرت خوددارى كند و در قدرت باقى بماند، آيا شما از نفوذ خود براى از ميان بردن او با صدور اجازه براى يك انقلاب عمومى اقدام خواهيد كرد كه منجر به خونريزى و قتل عام خواهد شد؟ آيا عمل شما راه اسلام است؟ ماهيت جمهورى اسلامى كه شما تبليغ مىكنيد چيست؟
جواب: ما اميدواريم كه شاه با همين نهضتى كه به طرز فراگير تمام ايران را گرفته است و كارمندان و كاركنان دستگاههاى دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مىكنند و در حال تعطيل و فلج كردن دستگاههاى دولتى هستند نتواند ديگر باقى بماند و به حيات خود ادامه دهد لكن اگر چنانچه احتياج به قيام مسلحانه بيفتد، ممكن است ما در اين امر تجديد نظر كنيم و اسلام در صورت لزوم براى حفظ كيان اسلام و مصالح ملت، قيام مسلحانه را در موقع خودش و مقتضيات خودش اجازه مىدهد و خونريزى براى حفظ قوانين اسلام و براى حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. و اما طرز حكومتى كه ما پيشنهاد مىكنيم، حكومت جمهورى اسلامى است و اساسش بر آزادى و استقلال كشور و عدل و تعديل تمام دستگاههاى دولتى است و اين در وقتى كه عمل شود، دنيا خواهد ديد كه چيست.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 59
تاريخ: 17/8/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات دروغين شاه براى دوام سلطنت
تشبثات فريبنده شاه براى اغفال مردم
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان شعار مىدادند كه مىكشيم دشمن خونخوار تو، اين دشمن خونخوار من فقط نيست، اينها، اين آدم و پدرش پنجاه سال است كه دشمن خونخوار ملت است، دشمن خونخوار استقلال كشور ماست، دشمن خونخوار آزادى ملت ماست، دشمن خونخوار مخازن سرشار ملت ماست، دشمن خونخوار فرهنگ ماست، دشمن خونخوار اقتصاد ماست، دشمن خونخوار نظامى ما و ارتش ماست، دشمن خونخوار همه اقشار ملت، دشمن خونخوار اسلام است، دشمن خونخوار علماء اسلام است، دشمن خونخوار فرزندان اسلام و ايران است.
حالا كه ملت ما توجه پيدا كرده به اين دشمنى و اين نهضت عظيم اسلامى برپا شده است، ايشان تشبثات مختلفى مىكنند. تا قبل از اين شكوفائى نهضت، ايشان از دو راه تشبثاتى كرد كه راه بزرگش عبارت از اين حرفهايى كه ميزد و خطابههائى كه مىخواند و اين مطالبى كه در كتابى كه برايش تهيه كرده بودند، مثل كتاب ماموريت براى وطنم و كتاب ديگرش كه اينها را ديگران نوشته بودند به اسم ايشان و ايشان هم اين را منتشر كردند و از اين راه تبليغات كه ايران به واسطه ايشان، به واسطه اعليحضرت آريامهر به كجا رسيده است، ديگر آمريكا مثل پدربزرگ ما نيست كه ما از او اطاعت كنيم، ديگر دست اجانب را ما قطع كرديم از اين مملكت، نه شوروى ديگر جرات دارد كه به ما دست درازى كند و نه آمريكا قدرت دارد كه به ما تعدى كند و اين حرفهائى كه در كتابهايش و هر جا پيش مىآمد، از اين حرفها الى ماشاءالله داشت كه كتابهايش هم كه ملاحظه كرديد چه مسائلى در آن هست، تمدن بزرگ و اين مسائل.
و تشبث ديگرش هم به زور بود و ساواك و نظامى و تسلط پاسبان و نظامى و ساواك و اينها به جان و مال مردم تا قبل از اين شكوفائى نهضت بوده. وقتى كه از پيش از يك سال شكوفائى پيدا كرد اين نهضت و گسترش پيدا كرد در تمام ايران و هر روز هم گسترشش زيادتر مىشود و انشاء الله تا آخر هم اين گسترش و اين نهضت هست، در اين برهه از زمان كه اين گسترش پيدا شد، ايشان مختلف تشبث كرد و پناهگاه پيدا كرد. يك وقتى با پيش آوردن دولت آشتى و اينكه اين دولت آشتى آمده است
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 60
كه بر طبق مرام ملت عمل كند، خواستهاى ملت را به ملت بدهد، بعضى كارهاى بچگانه هم كردند. آن همه مراكز فساد در ايران موجود است و مورد پشتيبانى خود شاه و دستگاهش هست، آنوقت: (قمارخانهها را ما بستيم يا مثلاً تغيير تاريخ داديم)، براى خاطر اينكه مردم را اغفال كنند، بعد كه ديدند كه مردم اغفال نشدند و صداى مردم باز هست و همين مانورى كه داده بودند مردم روشن كردند و برخلاف آن تظاهرات كردند، متشبث شد به حكومت نظامى، در عين حالى كه دولت، دولت آشتى بود، حكومت، حكومت نظامى و آنطور قتلهايى كه همه ميدانيد و آنطور كشتارهايى كه همه مىدانيد. اول، حكومت آشتى، دولت آشتى، دنبال او وقتى اين نشد سرنيزه و حكومت نظامى. لكن مردم مملكت ما، كشور ما به اين هم اعتنا نكردند. اين تحولى كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخ ايران همچو نظيرى از براى آن نيست، اين نحو تحول روحى از براى جامعهاى آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فرا گرفته است، حكومت نظامى كه از قوانينش اين است كه، يا از اعلاميههايشان اين است كه بيش از دو نفر حق ندارند با هم اجتماع كنند، جمعيتهاى دويست هزار نفرى، سيصد هزار نفرى، نيم ميليون نفرى در همان مراكز حكومت نظامى بيرون مىآمدند و حركت مىكردند و مرگ بر شاه مىگفتند.
توبه نامهاى همراه چماق
اينها ديدند كه از راه حكومت نظامى هم كار انجام نگرفت، اين دفعه كه چند روز پيش باشد، اينها با هر دو حربه پيش آمدند يعنى شاه يك دستش توبه نامه بود، يك دستش چماق. اين توطئه بود، من اينطور حدس مىزنم و همين بوده است كه اينها اين اجتماع مثلث يا مربع را كه كردند در پيش شاه، قرارشان بر اين شد كه شاه بيايد و حرفهاى آدم توبه كار را بزند و هى در پيشگاه ملت تعهد بدهد (من متعهد مىشوم به اينكه اين اشتباهات را ديگر تكرار نكنم، تا حالا اشتباهاتى شد و من متعهد مىشوم ملتزم ميشوم در پيشگاه ملت كه ديگر تكرار نشود اين كارها و اين اشتباهات) و بعد هم به طايفه طايفه از ملت روآورد، به روحانيون، به مراجع عظام (به تعبير او) و علماء اعلام كه من از شما تقاضا دارم كه مردم را هدايت كنيد، مردم آرام بنيشينند و من ديگر بنا دارم به اين كه از اين به بعد يك انتخابات آزادى، يك ملت آزادى، آزادى به همه معنا بدهم و شما مردم را آرام كنيد و به سياسيون رو آورد و تقاضا كرد كه شما هم كمك كنيد در اينكه مردم ديگر اينطور كارها را نكنند و ما آزادى مىدهيم، انتخابات آزاد، مجلس صحيح و ديگر از اين كارهائى كه پيشتر شده است و آن اشبتاهات نمىكنيم و بعد هم رو به جوانها آورد كه شما از اين ملت هستيد و چه و بعد هم رو به پدر و مادر جوانها كه نگذاريد جوانهايتان بيايند تو خيابانها و اين كارها را بكنند و به همه اقشار ملت ايشان رو آوردند و اعتراف كردند در محضر ملت و راديو هم از قرارى كه گفتند در همه برنامههايش اين جد عظيم كرده است و اين توبه نامه را خوانده است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 61
اعترافات شاه حربهاى براى به دست گيرى يك سلطنت آرام
و اين اقرار به اين است كه تا حالا من اين كارهايى كه كردهام اشتباه بود، اقرار به اين است كه من جرم مرتكب شدهام در حضور ملت ايشان اقرار كرده است به اينكه من تا حالا آزادى را از ملت سلب كرده بودم و حالا مىخواهم كه اين آزادى را از اين اشتباه دست بردارم و فهميدم كه اين كار اشتباهى بوده است و مىخواهم دست بردارم. اقرار به اين است كه مجلس ملى تا حالا نبوده است و مجلس سرنيزهاى بوده است و من اين را هم اشتباه كرده بودم، انتخابات ديگر آزاد است، آزاد مىشود. اقرار به اين است كه اين قتل و غارتهايى كه توسط مامورين من و اينهايى كه از ساواك و غيره شد من به ايشان امر كردم كه بكشيد و بزنيد، اين اشتباهى بوده است و من از اين به بعد اين كار را نمىكنم. اقرار به اين است كه اين حبسهايى كه ما كرديم و اين علما و سياسيون و ساير طبقات را به حبس برديم و ده سال، پانزده سال، كمتر، بيشتر اينها در حبس بودهاند، اين يك اشتباهى بوده است كه خوب بود نشود ولى خوب، شد لكن ديگر تكرار نمىشود و ما از اين به بعد از اين كارها نمىكنيم . شما هم بيائيد دست برداريد و من همان سلطان باشم و شما رعيت باشيد، شما آرام باشيد كه من يك سلطنت آرامى، دلخواهى بكنم و من هم قول مىدهم و التزام مىدهم و ضمانت مىدهم كه ديگر از اين كارها نكنم. اين آن دستى است كه توبه نامه را دارد.
كشتار مردم، همزمان با توبه نامه
قرار اين بود كه ايشان بيايند در محضر ملت و اين حرفها را بزنند، دنبال او نخست وزير هم همين حرفها را تكرار كرده بود و هر دو مىگفتند كه اى ملت بيائيد (به طبقات ملت كه قيام كردهاند) بيائيد همهمان به فكر ايران باشيم، در انديشه ايران باشيم، بياييد دست از اين كارها برداريد كه ما همه در انديشه ايران باشيم. اين آن دست توبهاى است كه در يك دستش توبه نامه بود، مصادف با همين توبه نامه يك دست ديگرى هم بلند كرد و با شدت شروع كردند به آدمكشى، با شدت هر چه تمامتر الان در ايران مشغولند، همين حالا، الان. ماامروز صبح از قماطلاع داريم كه گفتند تا كنون قم اينطور نبوده است، اينگونه انقلابى كه امروز در قم هست وآتش گرفته است و آتش سوزى و تفنگ و فساد، آن كسى كه تلفن كرده بود به اينجا گفته بود كه قم تا كنون يك همچنين چيزى به خودش نديده بود من حالا ديگراطلاع از جاهاى ديگر ندارم لكن اينطور هست مساله، زنجان هم كه مىگويند همين مسائل هست و شدت دارد.
ملت فريب توبه شاه را نخواهد خورد
اين يك دست را اينطور گرفته است، وقتى آنجا نگاه مىشود (آقا استغفرالله من توبه كردم، غلط كردم) يك دست را هم اينطور گرفته، شمشير را دارد مىزند به سر و كله مردم. خوب مردم باور كنند؟ اگر باز دنبال اين مطلب نظامى نبود در كار و حكومت نظامى نبود و مثلاً -يك- به خيال
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 62
خودشان يك حكومت ملى بود، باز احتمال اين مىرفت كه چند نفر آدم بىاطلاع از عمق اشياء باور كنند. البته آنهائى كه مطالعه كردند درباره روحيه اين شخص و ديدهاند كه 30 سال، بيست و چند سال اين چكاره بوده است و اين تبديل لباسها را از او ديدهاند، تبديل چهرهها را او ديدهاند كه يك وقت به يك چهره عابد زاهد در مىآيد و دنبالش آن چهرهاى كه پنج پنج مىگيرد، اينها ديدهاند مردم اين را. آنهايى كه اطلاع دارند از مسائل، كه تو هر چيزى بگوئى باور نمىكنند، اگر لااقل با يك دست آمده بودى بيرون و همان قضيه عذرخواهى در پيشگاه ملت و توبه نامه، احتمال مىرفت كه يك دسته مثلاً مردمى كه سطحى نگاه ميكنند، اينها باورشان بيايد، خوب اين هم براى تو يك چيزى بود كه يك دسته سطحى نظر كن باورشان بيايد مطلب را، اگر آن دسته بگذارند كه اينها تفكر غلطى بكنند. لكن تو هر دو را با هم اجرا كردى اين ناشيگرى است. يا آنهايى كه دارند تعليم مىدهند اين مسائل را غرض دارند با اين مردك و مىخواهند كلكش را بكنند منتهى مستقيماً نمىخواهند اين كار را انجام بدهند مىخواهند به غير مستقيم اين كار را انجام بدهند كه به مردم بفهمانند كه آقا توبه اين آقا اين است، اين توبهاى كه دارد مىكند و در پيشگاه ملت عذر تقصير مىخواهد و التزام مىدهد و ضمانت مىكند، اين الان كه توى زبانش التزام و ضمانت است زير عبايش تفنگ است، اين را ملت باورش بيايد؟ كدام ملت، كدام احمق باورش مىآيد اين را؟ چه كسى اين مطلب را باورش مىآيد؟ آنها هم كه مطالعه در حال شما نكردهاند، آخر باورشان مىآيد يك همچنين مطلبى كه با هم تو اين كار را دارى انجام مىدهى ؟ كسى احتمال مىدهد كه نظامى بدون اينكه شاه امر بكند آدم بكشد؟ نظامى به روى مردم آتش روشن كند بدون اينكه امر مستقيم شاه در اين مساله باشد؟! اينها در اين جلسهاى كه داشتند فكر عليلشان به اين منتهى شد كه بياييد يك كارى بكنيم كه اعليحضرت را مصون نگه داريم و بگوئيم كه آقا توبه كار است لكن نظامى خودش كار خودش را انجام بدهد، يعنىنظامىها هستند كه اين را انجام مىدهند نه شاه و جورى اينها ترتيب آن را دادند كه خود مطلب، متن قضيه مطلب را روشن كرد كه چه هست، همان قضيه دم خروس است. متن قضيه معلوم بود كه اين يك صورت سازى است و به نظر انسان مىرسد كه اينهايى كه اين مطلب را تنظيم كردهاند با اينكه از آن طرف ديدند كه رياكارىها به جائى نرسيد، حكومت نظامى و سرنيزه هم به جائى نرسيد، كلا" ضم اين دو تا، ضم شى به لاشى است، ضم هيچى به هيچى است، آن به جائى نرسيد، اين هم به جائى نرسيد، خوب دوتايش هم همين است ديگر به جايى نمىرسد. اينها در عين حالى كه اين معنا را ديدند اين طرح را دادند كه مردم در خود طرح بفهمند كه مساله اين نيست كه ايشان مىگويد من توبه كردم و اينكه يك انتخابات آزادى و يك عرض مىكنم مملكت صحيحى و مستقلى و آزادى بعد از اين من تحويل مىدهم، همين حالايى كه دارد مىگويد استغفرالله التوبه، همين حالا مسلسلهاى او باامر او دارد مردم را مىكشد، همين حالا كه التوبه او باز قلمش خشك نشده است، قم را به آتش زدند و زنجان را به آتش زدند، ساير مملكت هم حتماًاين چيزها هست كه ما لابد تا عصرى يا شبى اطلاع پيدا مىكنيم. نمىشود اين مردم را ديگر بازى داد، فكرى ديگر بايد بكنند اينها.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 63
اگر اين طرح از ابرقدرتهاست بسيار احمقانه است، اگر از خود دستگاه هم هست، كه توى آن احمق هست، آدم ناقلا هم هست. اگر احمقها تنظيم كرده باشند كه احمقانه است، اگر اين آدمهاى چيز فهم تنظيم كرده باشند، بر ضد او مىخواهند تنظيم بكنند. آنها هم با ملت معلوم مىشود همراهند، مىخواهند مردم را بيدار كنند كه اى مردم! بدانيد كه توبه اين آقا حمله است، نه مرگ است. توبه گرگ را مىگويند مرگ است اما توبه ايشان حمله است.
طلب عفو شاه از ملت، با وجود جنايات جبران ناپذير
با اين وضع چطور ممكن است كه يك بن بستى كه الان هست اين برداشته بشود و يك مل
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 71
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون ژاپن
سؤال: دولت جديد نظامى در ايران سر كار آمده، آيا فكر مىكنيد تغييرى در وضع داده خواهد شد و مانعى براى پيروزى دوستان شما در آنجا خواهد بود؟
جواب: دولت جديد چيز تازهاى نياورده، ايران مدتهاست با حكومت نظامى اداره مىشود و حالا هم نخست وزير نظامى است و وضع جديدى پيش نمىآيد و مردم به مقاومت خود ادامه مىدهند و شكست دستگاه قطعىتر شده است.
سؤال: الان يك اتحاد جديد بين تمام نيروهاى مخالف در ايران بوجود آمده است، از يك طرف در راس مسلمانان شيعه شما هستيد و بخشى هم چپهاى افراطى هستند، آيا فكر نمىكنيد كه در آينده موجب مشكلات داخلى بشود؟
جواب: خير، چپها تعداد بسيار قليلى هستند. در ايران 35 ميليون مسلمان هستند كه همه در خيابانها از اسلام داد مىزنند، چه كسانى در مقابل اين 35 ميليون آگاه و معتقد مىتوانند بايستند. ما از اين جهت هيچ مشكلى كه قابل حل نباشد، نداريم.
سؤال: بعد از كار افتادن شاه، تصميم شما و نظر شما در مورد دولتهاى آينده چيست؟ و بخصوص موضع شما راجع به نفت؟
جواب:دولت آينده،دولت مستقل و بدون اتكاء به ساير دول مىباشد و برنامه اين است كه نفوذ دولتها و ابر قدرتها را از ايران قطع كنيم و نفت را كه مال ملت است در اختيار خود ملت بگذاريم و به كسانى مىفروشيم كه ارز به ما بدهند. ما نمىخواهيم نفت را نگه داريم، ما مىخواهيم نفت را به كسانى كه مشترى هستند بفروشيم و هر مشترى بهترى كه يافتيم به او مىفروشيم و هرگز اجازه نمىدهيم آهنپاره به جاى پول به ما تحميل كنند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 72
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون D.R.A آلمان
سؤال: حضرت آيت الله! شرايط شما براى يك دولت مورد قبول چيست؟ و همين طور هدفهاى شما براى اينكه جامعه ايرانى را از وضع كنونى به جامعه مورد قبول خودتان تبديل كنيد، چيست؟ و آينده سلسله پهلوى را چه جور پيش بينى مىكنيد؟
جواب: اما در مورد سلسله پهلوى، اصولاً ما هيچ شرطى را در حكومت شاه با تبديل حكومت او به حكومتى ديگر در سلسله او نخواهيم پذيرفت. با رفتن سلسله پهلوى، يك نظام جمهورى اسلامى مترقى پيش مىآيد كه در اين نظام به اتكاء ملت، سرنوشت ايران معلوم و دولت تعيين مىشود.
سؤال: منتقدين خارجى چنين تصور كرده و بيان مىكنند كه اگر حضرتعالى در مسائل سياسى ايران نفوذ پيدا كنيد پيشرفتهائى كه در زمينه مدرنيزه كردن جامعه بوجود آمده از بين خواهد رفت. اگر اين درست نيست، لطفاً نظرتان را بفرمائيد.
جواب: تاكنون كه پيشرفتهائى در ايران نشده است. آنچه انجام گرفته به شكل پيشرفت است و در واقع جز تخريب بيش نيست. اگر حكومت به دست ملت بيفتد، آنها در مصالح خودشان كوشا خواهند بود و آنگاه انشاءالله سريعاً پيشرفت حاصل مىگردد.
سؤال: در صورت تغييرات شديد در ايران، چه نتايجى براى كشورهاى اروپاى غربى بويژه آلمان غربى بوجود خواهد آورد، بخصوص در زمينه نفت؟
جواب: نتايج بدى به بار نخواهد آورد. با همه دولى كه به احترام با ما رفتار كنند، ما نيز با آنها به احترام متقابل رفتار خواهيم كرد و نفت را پس از آنكه در اختيار ما باشد و كسى در آن دخالت نكند، به مشتريان خود خواهيم فروخت و پول آن را خرج خود ملت مىكنيم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 73
سؤال: با آمريكائىهائى كه در كشور شما هستند چه خواهيد كرد؟ و همچنين آيا از نفوذ شوروىها در كشور خود نگران نيستيد؟
جواب: آمريكائىهائى كه به ضرر ما در ايران هستند، آنها را تحمل نخواهيم كرد. اما كسانى كه به ضرر ما نيستند، مثل ساير خارجىها در آنجا زندگى خواهند كرد. ما از نفوذ شوروى به هيچ وجه باكى نداريم و نمىترسيم زيرا جامعه ما اجازه چنين نفوذى را به آنان نمىدهد.
سؤال: نظرتان درباره اوضاع كلى كشور و حكومت نظامى جديد چيست؟
جواب: حكومت نظامى جديد همزمان با نطق شاه، يكى براى اغفال و ديگرى براى سركوبى ملت است. نه آن اغفال اثرى دارد و نه اين سركوبى مردم. همه بپاخاسته و حق مشروع خودشان را مطالبه مىكنند و اين قيام تا اينكه مردم حق خود را گرفته و اين سلسله را منقرض كنند، ادامه دارد.
سؤال: براى سرنگونى رژيم شاهنشاهى فعلى چه برنامهها و تصميماتى در نظر داريد؟
جواب: فعلاً اعتصابات، تظاهرات و هر چه سريعتر كردن دامنه اعتصابات مورد نظر است، اگر پيشرفت نكرد، نظر ما متناسب با آن شرايط تغيير خواهد كرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 74
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با هفتهنامه انگليسى ساندى تلگراف
سؤال: آيا اگر هم مخالفين شاه با هم متحداً عليه شاه فشار بياورند، آيا امكان پذير نيست كه اوضاع ايران بدون دست زدن به جهاد مسلحانه حل شود؟ اگر نيست، چه گروه از مردم اعم از كارگران، سربازان، محصلين، كشاورزان و... را مىتوان در اين جهاد مسلحانه به حساب آورد؟
جواب: ما اميدواريم مسائل ايران بدون قيام مسلحانه، با همين نهضتى كه اكنون تمام اقشار ايران را فرا گرفته است و با همين فشارهائى كه ملت بر شاه وارد مىكند حل شود، اگر چنانچه حل نشد و يا احتياجى به قيام مسلحانه پيدا شد، تمام اقشار ملت در آن شركت خواهند كرد و يك طبقه معينى در آن انحصار نخواهد داشت
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 75
تاريخ: 17/8/1357
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آمريكائى يونايتدپرس
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه موقعيت ايران با انتصاب دولت نظام بهبود خواهد يافت؟
جواب: هرگز، آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را سريعتر مىگرداند
سؤال: آيا از اينكه مقامات دولتى از جمله رئيس ساواك، به خاطر فساد بازداشت شدهاند خوشحاليد؟
جواب: اين دستگيرىها براى تبرئه شاه از يك عمر خيانت است و ملت آگاه ايران ديگر فريب اين خيمه شب بازىهارا نمىخورد.
سؤال: آيا ميل داريد كه در راس يك جمهورى اسلامى به خدمت پردازيد؟ آيا خود به انجام امور روزمره حكومتى مىپردازيد يا يك نخست وزير را براى انجام آن انتصاب خواهيد كرد؟
جواب: كراراً گفتهام نه ميل و رغبت من، نه سن و موقعيت من اجازه چنين چيزى را مىدهد. نمانيدگان منتخب مردم، هيئت دولت را انتخاب خواهند كرد.
سؤال: آيا جمهورى اسلامى شما اجازه خواهد داد تا مذاهب ديگر به طور آزاد و آشكار به انجام امور مذهبىشان بپردازند؟
جواب: بله، تمام اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى مىتوانند به كليه فرائض مذهب خود آزادنه عمل نمايند و حكومت اسلامى موظف است از حقوق آنان به بهترين وجه حفاظت كند.
سؤال: آيا شما نظر بر اين داريد تا دولت نظامى و شاه را خلع نمائيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 76
جواب: سرنگونى شاه خواست ملت ايران است و دولت نظامى نماينده ملت نخواهد بود.
سؤال: اگر شاه خلع يد شود، با او چه خواهيد كرد؟
جواب: اگر شاه فرار كند كه از قدرت ما خارج است و در صورتى كه به دست ملت گرفتار شود، او را طبق قوانين و ضوابط اسلامى محاكمه و مجازات مىنمائيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 77
تاريخ: 18/8/57
بيانات امام خمينى در مورد نيرنگ جديد شاه (دستگيرى شركاى جرم و رهائى زندانيان سياسى)
دستگيرى شركاى جرم و رهايى زندانيان سياسى، از تشبثات شاه براى بقاى سلطنت
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از دست و پاهايى كه شاه دارد مىزند، يكى هم اين شريك جرمهايش است كه اينها را (يك عدهاش را) گرفتهاند. در اين حكومت نظامى كه، يعنى دولت نظامى و حكومت نظامى كه به پا كردند، ديدند كه خيلى فايده نكرد، حالا يك راه ديگرى پيش گرفتند و آن آنكه، آنهايى كه تا ديروز با او شريك جرم بودند، بعضى شان 12 سال، 13 سال در همه جناياتى كه شاه كرده است شريك بودند، حالا به عنوان اينكه آن خيانت كرده و جرم كرده، گرفتهاند. آن شريك را گرفتهاند كه اين شريك محفوظ بماند.
گمان كردند كه - مردم - الان همه اذهان مردم متوجهند كه آن شريكها را گرفتند ديگر مسالهاى نيست و بايد، مردم اجازه بدهند كه شاه باشد. براى اينكه خوب شما ديگر چه مىخواهيد؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهى كرده است كه ببخشيد من اشتباه كرده بودم، بعد از اين هم ديگر من اشتباه نمىكنم، از آن طرف هم خوب، زندانىهاى سياسى را، خيلى از آنها را رها كرده است، از اهل علم، از افراد سياسى و ساير طبقات، از اين طرف هم يك عدهاى از اين اشخاصى كه در دولتها بودند و آنها خلاف كردهاند - همه را - اين عده را گرفته است و مىخواهد كه اينها را محاكمه مثلاً بكند. مىگويد شما ملت ايران چرا اينقدر لجاجت مىكنيد؟ من بايد باشم!. ديگر شاه از اين بهتر كجا ما پيدا بكنيم كه دزدها راگرفته و سياسىها را رها كرده است زندانىها را رها كرده و قول و قرار هم داده به اينكه بعد از اين ديگر زاهد بشود و عابد و مسلمان؟! ديگر شما چه طلبى از شاه داريد كه در سرتاسر ايران باز اعتصابات مىكنيد؟! اين اعتصابات ديگر چيست؟ چرا باز سرتاسر ايران اعتصاب است؟ چرا شركتهاى نمىدانم هواپيمائى و ديگران، اتوبوس و - اين چيزها - شركت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشكها چرا اعتصاب كردند؟ بايد پرسيد كه اين مسائل (ما اگر بخواهيم تحليل كنيم اين مسائل را) جرم را زياد مىكند يا جرم را قصر مىكند؟ شما اين دولتهايى كه تشكيل دادهايد، همه اينها به دست شما تصويب شده است و اين مجرمهايى كه حالا گرفتيد، اينها همهشان اينهايى بودند كه در دولتهاى شما بودند، شريك جرم شما بودند، شما حالا مىگوئيد اينها مجرم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 78
هستند؟ شما اين مجرمها را روى كار آورديد، مىگوئيد دزد هستند؟ شما اين دزدهارا روى كار آوردهايد. حالا شما يك مجرمى را يا مجرمهايى و يك خائنهايى را خودتان در دولتها سر كار آورديد و با هم مشتركاً مشغول شديد به چاپيدن اين مملكت و به اذيت كردن اين مردم. حالا اگر دو نفر يا ده نفر با هم شريك شدند و يك جرمى را انجام دادند يا يك خيانتى كردند، بعد يكى از آنها قدرتمندتر بود يك چند نفرى از آنها را فرض كنيم گرفت، اين جرم خودش محتوم است براى اينكه شركاى جرم را گرفته است؟! يا خود اين، اقرار به اين است كه من خيانت كردم اين اشخاص را آوردم روى كار؟ بعضى از اينها كه 12 سال يا بيشتر در مسند نشسته بودند، شما اين 12 سال هيچ اطلاع از حال اين نداشتيد، حالا تازه امروز مطلع شديد؟! هيچ اطلاعى تا چند ماه قبل از اين، از 12، 13 سال پيش از اين تا چند ماه قبل از اين شما هيچ اطلاعى از حال اين آدم كه نخست وزير شما بود و در كارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه كارها را با نظر و فرمان مبارك انجام مىداد، شما تا حالا هيچ اطلاع نداشتيد كه اين آدم چكاره است؟! همين دو سه روز مطلع شديد؟! همين چند روز و چند ماه شما مطلع شديد؟! اگر يك آدمى 12، 13 سال مشغول خيانت و مشغول چپاولى بوده و شما اطلاع نداشتيد، شما لياقت اينكه در اين پست باشيد (اگر پستى باشد) شما همچو لياقتى نداريد، آدم نالايقى هستيد. اگر مطلع بوديد، چنانچه هستيد و بوديد، خوب دو نفر شريك جرم بوديد منتها تو شريك بزرگه بودى، او شريك كوچكه بوده، حالا شريك بزرگه اگر شريك كوچكه را گرفت و حبسش كرد، اسباب اين مىشود كه ديگر جرمى در كار نباشد؟! يا جرم هست و تو شريك كوچكه را گرفتى، ملت شريك بزرگه را مىخواهد.
غفلت در نهضت، مهلتى است بر پايگيرى قدرت رژيم براى سركوبى ملت
همان حجتى كه تو دارى بر اينكه اين شريك جرم را گرفتى يا اين شركاى جرم را گرفتى، با همان دليلى كه شما اين شركاى جرم را گرفتيد، به همان دليل ملت از تو مؤاخذه مىكنند و مىخواهند تو را بگيرند. اين راه مفر است، اينها راه عقلائى نيست كه شما مىخواهيد يك راهى درست كنيد كه اين نجات پيدا بكند، اين راه نجات نيست كه. تمام اين حرفها و تمام اين نيرنگها براى اين است كه خوب احتمال، ولو در صد احتمال يك احتمال، ولو در هزار احتمال يك احتمال اينها احتمال مىدهند كه مردم را مثلاً يك بازى بدهند ولو آن طبقه مثلاً متعارف مردم بازى بدهند لكن ما مىبينيم كه مردم بازى نمىخورند. همين حالا كه هم آن شريك جرمها را گرفته است و هم آن نطق را مكرراً (مىگويند) گذاشته است و شنيدند و خوب ما هم شنيديم اين نطقها را و هم نطق آن نخست وزير نظامى و آن نطق را هم ما شنيدم كه ديروز كرد، هم سرنيزه آقايان و همه چيزها، هم حمله به مردم و هم ريختن توى بيمارستان و در بيمارستان را شكستن و توى بيمارستان آدم كشتن و هم حمام قم كه سه نفر را به واسطه گاز خفه كردهاند و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست و نمىشود نباشد. يك ملتى كه بيشتر از پنجاه سال زير دست و پاى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 79
اينها خرد شده است، حالا كه چشمهايش را باز كرده و مىبيند كه بايد اين مجرمها را با زور و با فشار و با هياهو و با - عرض بكنم - تظاهرات و اعتصابات و اينها شكست داد، همين ملت مىداند اين معنا را كه اگر چنانچه يك غفلت كوچكى حالا بكند، يك غفلت بسيار كوچك الان اگر بكند، باز اين مطلب برمىگردد به پنجاه سال پيش از اين و ديگر نمىتواند اين ملت حتى بعد از پنجاه سال ديگر هم يك همچو نهضتى را ايجاد كند و يك همچو قيامى بكند. خوب، ملت اين را مىداند، مىداند كه اگر امروز اين تا آن آخر نقطه نرود و تا سرنگونى اين آدم، اين نهضت را ادامه ندهد، بر مىگردد به حال رضا شاه و بدتر از او و اين دفعه اگر چنانچه اين قدرت پيدا بكند، ديگر نه بر بچه مهلت مىدهد نه بر بزرگ، همه مخالفين خودش را كه همه ملت است، سركوب مىكند و هيچ هم مضايقه ندارد ايشان.
ملت تعهدات شاه را مبنى بر جبران و عذر اشتباهات گذشته باور ندارد
همچو خيال نكنيد كه يك، بله خيلى مثلاً عدالت اجتماعى، هر چند روز يك دفعه كه منبر مىرفت مىگفت: (عدالت اجتماعى را من مىخواهم چى بكنم، فضاى باز سياسى و عدالت اجتماعى و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ) و از اين شعرهايى كه صدتايش يك غاز در بازار ايران ديگر ارزش ندارد او پشت سر هم مىبافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت صحبت مىكند باز از آن حرفها مىزند منتها صفحهها مختلف مىشود، گاهى وقتها با آن صورتها در مىآيد وگاهى وقتها - با، چيز مىشود. گاهى وقتها - به بازارىها، وقتى قم آمد، آنجا دست و پايش را هم گم كرده بود. آن وقتها كه قم آمد، يك دفعه كه در همان نزديكىهاى 15 خرداد، جلوى 15 خرداد بود، اين آمد قم، گفتند كه وقتى كه وارد شد همچو دست و پايش را گم كرده بود كه بايد از اين راه برود، از توى يك كوچهاى شروع كرد رفتن، بعد رفتند گفتند آقا راه اين طرف است بفرمائيد، از اين راه هدايتش كردند آمد و وقتى كه رفت ايستاد در بيرون صحن، ايستاد و صحبت بكند، در حركاتش هم كه مىپريد بالا و مىپريد پائين، باز مردم يك حرفهايى داشتند و رفت ايستاد و بازارىهاى متدين قم را به حرفهاى نامربوط بست، گفت: (ريشوهاى كذا)، از اين حرفهاى نامربوط، به علما كه بدتر از اين گفت: (حيوان نجس) از اين مسائل، همين آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه مىكند و عرض اخلاص مىكند به همه طبقات ملت كه ما اشتباهاتى كرديم خوب ديگر از اين به بعد اشتباه نمىكنيم.
خوب اگر اشتباه كردى چرا حالا دوباره مىكشى؟ اگر شما تصديق دارى كه اشتباه كردى، از آدمكشى اشتباه بيشتر مىشود؟! از جوانهاى مردم را كشتن، از زنهاى مردم را كشتن ديگر اشتباه بالاتر دارى تو؟! اگر اعتراف دارى كه شما اشتباه كردى و مىگويى مىخواهم برگردم از اين اشتباهها، ديگر اينها تكرار نمىشود، اگر اينطور است خوب برگرد از اشتباه خود، تو كه مىگويى مىخواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور كنند؟ تو مىگويى اشتباه كردم و الان دارى آدم مىكشى. مگر امكان دارد كه نظامى بدون اجازه اين آدم، آدم بكشد؟ چه داعى دارند آنها آدم بكشند براى خاطر يك كسى ديگر؟ تا او
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 80
فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرات نكنند تخلف بكنند، آدم نمىكشند. تا فرمان ايشان نباشد كسى آدمكشى نمىكند و اين اراذلىها را نمىكند. فرمان مستقيم اين است كه اينها را وادار مىكند به آدمكشى و اينطور چيزها. همين آدمى كه مىگويد كه من عذر مىخواهم از شما و اشتباه شده و چطور و من تعهد مىدهم، ضمانت مىدهم به اينكه چه نكنم، خوب يك دفعه ديگر هم ضمانت و تعهد خودت را دادى، اول سلطنت شيطانيت. تو همين تعهدها را دادى و قسم هم خوردى و در مجلس هم رفتى و همه اين كارها را كردى و دنبالش به قول خودت اين اشتباهات را كردى و اين غلطها را، حالا چه شده است كه دوباره آمدى؟ آنوقت باز يك فرجهاى شده است مثلاً فرض كنيد ده روز، يك ماه و دو ماه، سه ماه بعدش اين كار را كردى، تو امروز در عين حالى كه مىگويى من اشتباه كردم و ديگر من نمىكنم از اين كارها و ديگر - عرض مىكنم كه - تعهد كردم كه تكرار نشود، در عين حال دارى انجام همين كثافتكارىها را مىدهى و همين جنايتكارىها را، آنوقت مردم چطور بپذيرند از تو؟ و - كلام - مثلاً فرض كنيد اگر خداى نخواسته يك عالمى بيايد به مردم بگويد ساكت بشويد، چطور مردم گوش كنند به حرف اين عالم؟ خوب مىگويند اين عالم (خيلى خيلى بخواهند تأدب كنند) مىگويند اين عالم اشتباه كرده است يا شايد هم بگويند اين آدم دربارى است. خيلى بخواهند ادب كنند مىگويند خوب اين آقا آدم سادهاى است، آدم صافى است و نفهميده كه اين چه جور جنسى است. ملت نمىشود، آقا نمىشود ملت را ديگر اينقدر نفهم حساب كرد، يك ملتى كه ايستاده و دارد فرياد مىزند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه مىكند،اين را ديگر نمىشود با اين چيزها خوابش كرد.
بوقهاى تبليغاتى در داخل و خارج، مبلغ قتل عام اقليتهاى مذهبى بعد از تشكيل حكومت اسلامى
از آن طرف تبليغات همه جانبه، مثلاً ديدند كه خوب، در ايران (حالا هم ايران، هم خارج، هر دو را مىخواهند اين انحراف حاصل بشود) اقليتهاى مذهبى هست و خارج ايران هم به اين مساله خوب اهميت مىدهند، راجع به اقليتهاى مذهبى اينها درست كردند كه اگر چنانچه حكومت اسلامى تشكيل بشود، ديگر همه اقليتهاى مذهبى را از بين خواهند برد. اينها، ببينيم كه شما بهتر رفتار مىكنيد با اقليتهاى مذهبى يا اسلام بهتر رفتار كرده است؟ تو كه هم اقليت مذهبى و هم اكثريت مذهبى را دارى پايمال مىكنى و از بين مىبرى، تو كه همه حقوق بشر را در ايران از بين بردى، تو نه مسلم را گذاشتى آزاد باشد، نه غير مسلم را. اقليتهاى مذهبى در اسلام احترام دارند، آزادند، احترام دارند. مثل اينها كه (مىگويند كه) مرتب مىآيند سؤال مىكنند خوب اگر چنانچه حكومت اسلام شد، با اقليتهاى مذهبى چه مىكنيد؟ اين براى اين است كه مرتب تزريق شده به ايشان كه اگر اينطور شد، قتل عام مىكنند مثلاً يهودىها را، قتل عام مىكنند نصارى را، قتل عام مىكنند زرتشتىها را. در كدام وقت اتفاق افتاده است كه در اسلام وقتى كه در يك مملكت اسلامى كه در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده، اقليتهاى مذهبى را قتل عام كرده باشند يا قتل كرده باشند؟ اين همين اقليت مذهبى است كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 81
وقتى كه يك زن يهودى را ذمى را خلخالش را مىبرند، حضرت امير مىگويد اگر انسان بميرد اين ارزش دارد كه آدم بميرد، وقتى كه بشنود يك زن ذمهاى را، زنى كه در پناه اسلام بوده است، اينها خلخال را از پايش كشيدند، يك همچنين اسلامى و يك همچنين حكومت اسلامى مىآيد اقليتهاى مذهبى را چه بكند؟!
كدام يك ارتجاعى است؟ احياء تاريخ 2500 ساله يا قوانين مترقى 1400 ساله اسلام
اينها همه تبليغات است كه طرفدارهاى شاه و شاه با بوقهاى خودشان اين تبلغات را مىكنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و عرض مىكنم - روحانيت اسلام را پيش مردم يا لااقل پيش اين اشخاص كه در خارج ايران هستند يعنىاين عده كه خودشان از غير مسلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه دار بكنند. كه (نه، اينها مىخواهند يك حكومت چيزى بكنند، ارتجاعى، يك حكومت ارتجاعى ارتجاع اسلامى). - اسلام را - خود اين آقا، ارتجاعى معرفى مىكند. اين مىگويد اين مطلب را كه خير، (دين مبين اسلام ) اينها را مىگويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مىگويند، مىگويد اينها مرتجع هستند، مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين، تبلغ مىكنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده است. غفلت از اينكه خود ايشان 2500 ساله را حالا پيش كشيده، ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مىگويند، اينها كه مىگويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تو دهنى زد به اين آدمى كه سلطه ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطه ابرقدرتها قرار داد اينها مرتجعند؟! اما آنهائى كه مال مردم را دارند مىخورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند، نه اينها متمدن هستند و اينها دروازه باز - نمىدانم - آزادى است!!
اسلام با موانع رشد و فرهنگ مخالف است نه با تمدن و مظاهر آن
اين حرفها و اين شعرها و اين چيزهائى كه در خارج درست كردند اينها خوف اين است كه يك وقت خداى نخواسته بعضى جوانهاى ما هم به اشتباه بيفتند كه مبادا يك همچنين چيزى بشود، مبادا يك وقتى اسلام بيايد در خانه را روى زنها ببندد، قفلش كند كه ديگر بيرون نيايند از خانه. زنها در صدر اسلام توى ميدانها مىرفتند، در همين جنگهاى اسلامى تو ميدانها مىرفتند براى پرستارى اين چيزها، اينهايى كه كشته مىشدند آنجا. (زنها در محفظه بمانند) چه كسى چنين چيزى به شما گفته است كه بايد اينطور باشد؟ آنها آزادند مثل مردها. چه كسى گفته است كه اقليتهاى مذهبى را اينها خواهند چه كرد و چه كرد؟ بلى يكى از درد دلهايشان اين است كه در قمارخانهها را مىبندند، اين راست است، در مراكز فساد را مىبندند، حكومت اسلامى نمىگذارد اين كابارهها كه همه جوانهاى ما را به بدبختى كشيده، نمىگذارد اينها باز باشد. اگر اينها را طرفدار هستند مردم، اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 82
روشنفكرها و اين - عرض مىكنم كه - متجددين با اين مفسدهها موافقند، نه، حكومت اسلامى جلوى قمارخانهها را مىبندد درشان را - عرض مىكنم كه - و مراكز فساد و كابارههايى كه اين فسادها در آن مىشود، اينها را در آن مىبندد. اين فرم سينماها را تغيير مىدهد يعنى اين سينماهايى كه الان جوانهاى ما را دارند به فساد مىكشند و به فحشا مىكشند، اينها مىگويند اين فرم نبايد باشد، مىخواهند سينما باشد، سينماى آموزنده باشد سينماى اخلاقى باشد. با فساد اسلام مخالف است، با فساد كشيدن جوانها، مسلمين را به فساد كشيدن مخالف است، با غارتگرى مخالف است. اسلام نمىخواهد غارت بيتالمال را، غارت كنند بيتالمال را، اسلام با تمدن مخالف نيست، با اين توحشها مخالف است، با اين فحشايى كه راه انداختند اينها مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه كردن در جزيره نمىدانم كجا مخالف است. اينها البته جلوگيرى مىشود. حكومت اسلامى اگر آمد، اين مفسدهها را از بين بر مىدارد، نمىگذارد جوانهاى ما فاسد بشوند، نمىگذارد اين فرهنگ عقب نگه داشته بشود تا اينكه نگذارد اين جوانها رشد بكنند. خوب همين جوانهاى خارج آمدند به من مىگويند كه (ما را نمىگذارند كه رشد علمى بكنيم، ما را به يك حدى نگه مىدارند، نمىگذارند) با اين چيزها مخالف است، البته اسلام با اين چيزها مخالف است.
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 84
تاريخ: 18/8/57
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جوانان دختر و پسر فرانسوى علاقهمند به اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
با اين دسته گلى كه به حضورتان تقديم داشتيم، احساس پر شور خودمان را منعكس كرديم كه حضور شما در فرانسه باعث شده علاقهمان به اسلام تشديد شود، بخصوص با توجه به وضعيات خاصى كه اينجا ديدهايم و علاقهمند شديم كه دسته جمعى سفرى به ايران بكنيم و از نزديك رابطه خاصى را كه اسلام بين انسان و خدا مطرح مىكند ببينيم.
امام: من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل شود و مزايائى كه در حكومت اسلام هست، بر بشر روشن گردد تا بشريت بفهمد كه اولا اسلام چگونه است و روابط بين حكومت و ملتها چه روابطى است و طرز اجراى عدالت به چه صورت است و شخص اول مملكت در زندگى با رعيت هيچ فرقى ندارد. اگر چنانچه بعضى از مزاياى اسلام را مردم بفهمند، اميد اين هست كه همه به اسلام رو بياورند. در حكومت اسلام، شخص اول كه خليفه مسلمين است زندگى عاديش در عرض فقيرترين افراد و يا پايينتر از آن است و عدالت اجتماعى و برنامههائى را كه اسلام اجرا مىكند به مصلحت تمام طبقاتاست، اين نوع حكومت سابقه ندارد.
حاكم اسلام مثل حاكمهاى ديگر از قبيل سلاطين، يا روساى جمهورى نيست. حاكم اسلام، حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مىآمد و به حرفهاى مردم گوش مىكرد و آنهائى كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع مىكردند و اجتماعشان به صورتى بود كه كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحب منصب است و چه كسانى مردم عادى هستند. لباس همان لباس مردم، معاشرت همان معاشرت مردم و براى اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پائينترين افراد ملت، بر شخص اول مملكت، ادعائى داشت و پيش قاضى مىرفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مىكرد و او هم حاضر مىشد و اگر چنانچه اسلام آنطورى كه هست پياده شود و اجرا گردد، اميد آن را داريم كه تمام بشر تحت لواى اسلام درآيند، تمام مكتبها شكست بخورد و مع الاسف نگذاشتند مردم اسلام را بشناسند براى مردم، گاهى اسلام را به صورت و وصف ارتجاع تعبير كردهاند و گاهى به خشونت تعبير كردهاند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند سال پيش از اين بوده است و حالا نمىتواند جامعه را اداره كند، تمام اينها تبليغات سوء است و شواهد زندهاى در متن اسلام است كه اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 85
مسائل اينطور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفتهاند و ما مىخواهيم اسلام را، لااقل حكومتش را به يك نحوى كه به حكومت اسلام در صدر اسلام شباهت داشته باشد اجرا بكنيم تا شما معنى درست دموكراسى را به آن حدى كه هست بفهميد و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام است با اين دموكراسى معروف اصطلاحى كه دولتها و روساى جمهور و سلاطين ادعا مىكنند، بسيار فرق دارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 86
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون هلند
سؤال: نام شما بر سر زبان جوانان ايران است. چگونه مىخواهيد اين محبوبيت عجيب را تشخيص بدهيد؟
جواب: آنها تشخيص دادند كه ما همان مطالبى را تعقيب مىكنيم كه در نهاد آنها و آرزوى ديرينه آنهاست و ما را خدمتگزار خود مىدانند، از اين جهت به ما علاقه دارند كما اينكه من به آنان علاقه دارم.
سؤال: موقعيت كمونيستها را در ايران چگونه ارزيابى مىكنيد؟ تا چه اندازه و علل ارزيابى؟ نظر شوروى درباره وضع فعلى چيست؟
جواب: كمونيستها در ايران قدرتى ندارند. تقريباً همه ايرانيان مسلمان هستند و در اين نهضت ثابت كردند كه چقدر به اسلام علاقه دارند و حكومت اسلامى مىخواهند. اما شوروى مانند ساير ابرقدرتها پشتيبانى از شاه مىكند و اين ابرقدرتها با اين پشتيبانى مىخواهند شاه را حفظ كنند لكن دير شده است و نمىتوانند او را حفظ كنند ملت، شاه را نمىخواهند، او بايد برود.
سؤال: در وضع فعلى فرانسه، بعضى از وكلاى مجلس راجع به اقامت شما در فرانسه از دولت سوالاتى كرده و اظهار نگرانى نمودهاند. آيا نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: ما از دولت فرانسه كه هميشه خود را از طرفداران حقوق بشر معرفى مىكند، انتظار داريم همگام با ما نهضتى را كه عليه ظلم و ستم شاه در ايران برپا شده است و هيچ مطلبى غير از مطالب مشروعه اوليه حقوق بشر را خواستار نيست، تائيد نمايد و به پشتيبانى ما برخيزد و اگر آزاديخواه است، آزاديخواهى خود را به اثبات برساند. و از ملت فرانسه انتظار داريم كه از ملت ايران دفاع نمايد. ملتى كه زير پاى ابرقدرتها هر روز كشته و زخمى مىدهد و باز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 87
براى احقاق حقوق خود دست از مبارزات آزاديخواهانه خود برنداشته است.
سؤال: مىتوان گفت بعد از به وجود آمدن دولت جديد و زندانى كردن عدهاى، مساله و موقعيت جديدى بوجود آمده است؟
جواب: ايران از مدتى پيش با حكومت نظامى اداره مىشود و اين كارهايى كه شاه مىكند مانورهايى است كه تاثيرى در نهضت ما ندارد و طرحهايى است كه به تحريك شاه و اجانب عمل مىشود ولى فايدهاى براى شاه ندارد. شاه شديداً مورد خشم ملت واقع شده است دولت نظامى، وجود و عدمش يكسان است.
سؤال: آيا يك هماهنگى بين كليه نيروهاى مخالف در ايران امكانپذير است؟
جواب: ما نيروى مختلفى نداريم. ملت ايران به تمام معنى به پاخاسته است كه حق خودش را مطالبه كند و آنهايى كه وابسته به شاه هستند و از او جيره خوارى مىكنند، آنها مىشود مختلف باشند تا با يك سياست هماهنگى پيدا كنند. ملت ايران يكپارچه است و هر شخصى كه با خواست ملت ايران مخالفت كند خائن است.
سؤال: آيا شما آماده فرمان دادن حركت مسلحانه عليه شاه هستيد؟
جواب: ما اميدواريم بدون جنگ مسلحانه به پيروزى برسيم و شاه كنار برود و اگر چنانچه يك وقت اقتضا كرد، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرار مىدهيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 88
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران برزيلى، انگليسى، تايلندى، ژاپنى، و آمريكائى
سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين ناراحتىها و ناآرامىهاى اخير دانشجويان و سپس روى كار آمدن يك دولت نظامى، آيا شما فكر مىكنيد اوضاع كنونى براى سرنگونى شاه است؟ و آيا توقيف آقاى هويدا نخست وزير اسبق، تغييرى در اوضاع ايجاد كرده است؟ و بالاخره آيا شما هواداران خودتان را به يك مبارزه مسلحانه عليه شاه تشويق و توصيه خواهيد نمود؟
جواب: دولت نظامىتاثيرى در مسائل ايران ندارد بلكه در ازياد ناراحتىها و اعتصابات و تظاهرات نقش اساسى دارد، لذا پس از تشكيل حكومت نظامى، مسائل بدين صورت كه ملاحظه ميكنيد، تشديد شده است، چنانچه توقيف هويدا هم اثرى ندارد، اين هم يك مانورى است كه خيال مىكنند براى اسكات مردم، اينگونه امور تأثير دارد. چيزى كه بلا اشكال تأثير فى الجمله دارد اين است كه خود شاه و سلسله او بروند و آنوقت يك آرامش نسبى حاصل خواهد شد. و اما روش ما در مبارزه عجالتاً همين است كه هست و من اميد اين را دارم كه همه مسائل را حل كند لكن اگر طول كشيد و احتياج افتاد، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: حضرت آيت الله! براى جانشينى رژيم كنونى، شما خواستار جمهورى اسلامى هستيد، چنين دولتى آيا آزادىهاى دموكراتيك را براى همه مردم تضمين خواهد كرد؟ و در چنين دولتى نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمناً در مورد آزادىهاى دموكراتيك مىخواهيم بدانيم آيا كمونيستها و ماركسيستها آزادى اظهار عقيده و بيان خودشان را دارند يا نه؟
جواب: دولت اسلامى، يك دولت دموكراتيك به معناى واقعى است و براى همه اقليتهاى مذهبى آزادى به طور كامل هست و هر كسى مىتواند اظهار عقيده خودش را بكند و اسلام جواب همه عقايد را به عهده دارد و دولت اسلامى، تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد. و اما من هيچ فعاليت در داخل خود دولت ندارم و به همين نحو كه الان هستم، وقتى هم كه دولت اسلامى تشكيل شود، نقش هدايت را دارم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 89
سؤال: سياست خارجى جمهورى اسلامى، خصوصاً در رابطه با ابرقدرتها چه خواهد بود؟
جواب: سياست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام مىباشد و فرقى بين ابرقدرتها و غير آنها نيست.
سؤال: شما نفوذ غرب بخصوص آمريكا را مذموم شمردهايد، اين نفوذ چگونه مىتواند محدود شود اگر ايران به اين ترتيب كنونى به فنون و تكنولوژى غربى وابسته است و غرب هم احتياج مبرمى به نفت خام شما دارد؟
جواب: حكومت اسلامى و خواست ملت ما براى همين است كه نفوذ غرب و همه كشورها را در ايران از بين ببرد. وقتى يك ملت با تمام اقشار آن براى يك هدف قيام كردند، هيچ نفوذى نمىتواند خلاف آن را تحميل كند. و اما قضيه نفت، ما بعد از اينكه استقلال خود را به دست آورديم و نفت در اختيار ما قرار گرفت، مىخواهيم بر حسب اختيار خودمان نفتمان به فروش رود و ارز گرفته و صرف مصالح كشور كنيم، ما از حيث فروش مضايقهاى نداريم ليكن نه مثل فروشى كه الان انجام مىگيرد.
سؤال: حضرت آيت الله! تا چه مدت انتظار خواهيد كشيد كه شاه روى كار باشد و بعد دستور جهاد مسلحانه بدهيد؟
جواب: تا وقتى مايوس شوم از اينكه به ترتيبى كه در پيش است، مقصود ما حاصل نشود.
سؤال: براى يكشنبه آينده در تهران دستور اعتصاب عمومى صادر شده است، آيا اين آغاز يك مبارزه جدى با دولت نظامى كنونى در ايران است؟
جواب: مبارزه به همين شكلى كه هست، هميشه جدى بوده منتها نوسان داشته است، البته حكومت نظامى و دولت نظامى موجب ناآرامى مردم و بيشتر شدن اين اعتصابات و تظاهرات شده است.
سؤال: نتيجه مذاكرات شما با آقاى دكتر كريم سنجابى و جبهه ملى چه بوده است؟
جواب: مذاكرات به آن معنائى كه گفته مىشود توافق حاصل شده است، نبوده. من مسائلى را كه مورد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 90
نظرم بوده طرح كردم و آنها قبول كردند. من مسائلى را كه هميشه خواست ملت است طرح مىكنم، هر كس آن را پذيرفت به خواست ملت عمل كرده است. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حكومت اسلامى است، به تظاهرات بنگريد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 93
تاريخ: 19/8/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد كمك به مسلمانانى كه در رابطه با مبارزات اسلامى ايران خسارت ديدهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذى شرافت عموم علماى اعلام و حجج اسلام ايران دامت بركاتهم واعلت كلمتهم
پس از اهداى سلام و تحيات وافره، به عرض محترمتان مىرساند، در اين موقع كه دست جنايتكاران و دژخيمان شاه بيش از پيش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است و كشتگان و مجروحان بسيارى به جا گذاشته و عده كثيرى را در سراسر كشور بىخانمان و بىسرپرست نموده است و حضرات آقايان و اينجانب را به عزا نشانده است، در اين موقع كه اعتصابات و تعطيلات عمومى براى اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بىپناه صورت گرفته است، بديهى است اين حوادث ضايعاتى در دنبال دارد و قشرهائى از كسبه و كارمندان و كارگران محترم و محروم دچار مضيقه شده و مىشوند و اين امر موجب نگرانى شديد اينجانب است لهذا از حضرات آقايان تقاضاى محترمانه دارم كه در تمام شهرستانها و توابع آنها هيئتهائى را كه مورد وثوق هستند، انتخاب و مقرر فرمايند تا نياز نيازمندان را چه از حيث لزوم جراحى و چه از حيث فقدان سرپرست و چه دراثر گرفتارىهاى اقتصادى كه در اثر اعتصابات و تعطيلات بحق خود با آن دست به گريبانند بر طرف نموده و به قدر مقدور نيازهاى آنان را رفع كنند، تا با پشتگرمى با اعتصابات خود ضربه شديدى بر پيكر دشمن وارد آورند و بر ملت شجاع و آگاه است كه خود نيز مستقيماً به خواهران و برادران خود كمك كنند و دين الهى خود را ادا نمايند.
حضرات آقايان مجازند از سهم مبارك امام در اين امر مشروع و مقدس صرف نمايند و وكلاى اينجانب در هر كجا هستند مجازند تا نصف سهم مبارك امام عليه السلام را صرف اين نيازها نمايند و نيز حضرات آقايان از بازرگانان و مردم خيرخواه دعوت نموده و آنان را تشويق كنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان كه در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه ديدهاند و به ملت بزرگ خود خدمت كردهاند و در راه آنان خون دادهاند، به سختى بيفتند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سربلندى ملت عظيم الشان اسلام و ايران را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوار.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 91
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجلهى هفتگى نيورووآمستردام
سؤال: چه چيز را از شاه خرده مىگيريد؟ مشروعيتش، اختناقش و يا اعمال اقتصادى و اجتماعيش؟
جواب: اولاً در آغاز، سلطنت شاه و نيز پدرش بر خلاف ميل ملت بوده و ثانياً از ناحيه اجانب و براى حفظ منافع آنان بر ما تحميل شده است، به همين جهت كليه برنامههاى اقتصادى و سياسى و فرهنگى و نظامى وى همگى بر خلاف مصالح مردم انجام شده كه نتايج زيانبار آن در همه زمينهها اكنون مشهود است.
سؤال: چرا تغيير جهت شاه، شما را قانع نمىكند؟ آيا مردم ايران از پاكسازى نظاميان راضى نخواهند شد؟ چگونه در مقابل ارتش مقاومت مىكنيد؟
جواب: شاه زير فشار ملت تن به اين تغيير جهت داده است و اين براى رهائى از بن بستى است كه گرفتار آن شده است تا آتش خشم مردم را خاموش كند و سپس با تجديد قوا مجدداً دست به خيانت بزند و در برابر ملت، نه ارتش و نه هيچ قدرتى نمىتواند بايستد، مگر تا كنون شاه با اتكاء به ارتش حكومت خود را تحميل نكرده است كه مىبينيم شكست خورده است.
سؤال: اگر شاهنشاهى از بين برود، چگونه مىخواهيد جمهورى اسلامى خود را از پايه بسازيد به طورى كه مطمئن باشيد كه از تغييرات، كسانى كه از رژيم شاه استفاده كردهاند دوباره به نفع خود استفاده نكنند؟
جواب: ما با تكيه بر دستورات اسلامى و اجراى مقررات آن در همه زمينهها تلاش خواهيم كرد كه از سوئى دست عناصر فاسد كوتاه شود و از طرفى انگيزههاى فاسد كننده نابود شود و ديگر اينكه عموم مردم را موظف مىدانيم كه انحراف از مسير اسلامى را در هر كجا كه مىبينند از پائينترين و بالاترين مقامات بلافاصله جلوگيرى كنند و بدين ترتيب از رشد فساد جلوگيرى مىشود و مجال بر عناصر فاسد نيز بسته مىماند.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 92
سؤال: بازگشت به قوانين قرآن براى زنان يعنى چه؟ تفريحات مردم در چه حدى است؟ (الكل، فيلم و غيره)
جواب: در نظام اسلامى، زن به عنوان يك انسان مىتواند مشاركت فعال با مردان در بناى جامعه اسلامى داشته باشد ولى نه به صورت يك شى، نه او حق دارد خود را به چنين حدى تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند و در مورد آنچه را كه به نام تفريحات شناخته شده است، اسلام با هر چيزى كه انسان را به پوچى و از خود بيگانه شدن مىكشاند، مبارزه ميكند. شرابخوارى و ميگسارى در اسلام ممنوع است. فيلمهاى منحرف كننده از اخلاق متعالى انسان، ممنوع است.
سؤال: برنامه شما راجع به اصلاحات ارضى، برنامه صنعتى كردن، فروش مواد اوليه مثل نفت و موضع شما در مورد اوپك و جنگ اعراب چيست؟
جواب: ايران به سرعت مىتواند مشكل كشاورزى خود را حل كند به طورى كه هم كشاورز به يك زندگى انسانى در حد ديگران برسد و هم مملكت از واردات مواد غذائى بى نياز گردد و ما براى صنعتى شدن كشور تلاش مىكنيم و لكن نه صنعت مونتاژ كه هم كشور را هر چه بيشتر به اجانب وابسته كرده است و هم اكثريت فقير و محروم را در خدمت مشتى ثروت اندوز متجاوز قرار داده است.
سؤال: آيا بعد از تمام شدن مدت ويزاى توريستى شما تا دو ماه ديگر مايل هستيد فرانسه را به قصد يك كشور ديگر اروپاى غربى ترك كنيد؟ آيا به هلند خواهيد رفت؟
جواب: اقامت من در پاريس موقتى است و در اولين فرصت كه امكان فعاليت در يك كشور اسلامى داشته باشم به آنجا مى روم.
سؤال: در مورد تحويل كشتى هلندى به نيروى دريائى ايران در حالى كه كشور به شدت از طرف آمريكا مسلح شده است، چه فكر مىكنيد؟
جواب: اصلى كه غير قابل تغيير است، اين است كه سياست خارجى ما بايد بر مبناى حفظ آزادى و استقلال كشور و نيز حفظ مصالح و منافع ملت ايران باشد ولى در خصوص اين گونه مسائل، مسوولين فنى دولت منتخب، در آينده آنها را بررسى مىكنند و دولت تصميم مىگيرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 98
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله آمريكائى
سؤال: اگر شاه سرنگون شود، نقشى را كه ايالت متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟
جواب: آنچه را كه ما از آمريكا انتظار داريم اين است كه به مصالح ملت و استقلال مملكت ما احترام بگذارد و از دخالت در امور ما خوددارى كند.
سؤال: در صورت دخالت روسيه، آيا شما از اثرات سياسى آن بيمناك نيستيد؟
جواب: ما در راه كسب آزادى و استقلال از هيچ قدرتى نمىهراسيم و در صورت دخالت روسها، روش ما همان خواهد بود كه با ديگران داريم.
سؤال: تحت حكومت جديد، آيا ايران به تجهيزات پيچيده و گرانبهاى نظامى كه شاه اكنون از آمريكا مىخرد، نيازى خواهد داشت؟
جواب: ما با خريد اسلحه كه حاصلى براى مردم فقير كشورمان ندارد مخالفيم، نه در گذشته نياز داشتهايم و نه در آينده نيازى خواهيم داشت.
سؤال: به نظر شما چرا آمريكا مىكوشد كه شاه را بر تخت شاهى نگاه دارد؟
جواب: چون در غارت مخازن كشور ما و تاسيس پايگاههاى نظامى در نقاط مختلف مملكت، شاه دست نشاندهاى مطيع و تسليم است.
سؤال: آيا شما تمايلى به فروش نفت به آمريكا داريد؟
جواب: ما نفت خود را به آمريكا و ساير مشتريان مىفروشيم اما نه به شكلى كه اكنون عمل مىشود
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 99
كه كاملا" به ضرر ملت است، بلكه بر اساس رعايت مصالح ملت خودمان و با حفظ استقلال كشور.
سؤال: آيا هيچ احتمال مىرود كه يك انقلاب موفق در ايران، كشورهاى خليج را نيز تحت تاثير قرار دهد؟
جواب: هيچ حادثهاى در جهان امروز در هر نقطهاى كه اتفاق مىافتد بدون تاثير در نقاط ديگر نيست لكن ميزان اثر پذيرى مردم در نقاط ديگر بستگى به آگاهى و انتخاب خود آنان دارد.
سؤال: تاكنون شما فرمان جنگ مسلحانه صادر نكردهايد، آيا اگر شرايط اقتضا كند، چنين خواهيد كرد؟
جواب: ما اميدواريم كه ملت با روشهاى كنونى به اهداف خود برسد، اگر شاه و حاميان وى دست از لجاجت برندارند، اين موضوع را مورد بررسى قرار خواهيم داد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 100
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با نماينده سازمان عفو بين المللى
سؤال: هدف شما سرنگونى نظام شاهنشاهى و آزادى مردم تحت ستم ايران و استقرار حكومت اسلامى است.
الف - آيا حركت كنونى ايران متشكل است و داراى يك تشكيلات مىباشد؟
ب - شما چه معيارهائى را براى شايسته بودن يك تشكيلات، مقرر مىفرمائيد؟
ج- چه معيارهائى را مقرر مىنمائيد كه نشان دهنده شايستگى و لياقت گروه يا گروههائى باشد كه پس از پيروزى، هدايت مردم مىتواند به عهده آنها باشد؟
جواب: الف - در بدترين شرائط اختناق و خفقان كه بر ايران حاكم است، عملكرد نهضت ملت ايران نشانه وجود يك روح تشكيلاتى است كه توانسته است جنبش را به مرحله كنونى برساند و به موازات نزديك شدن جنبش به مرحله بهروزى نهائى، فرم تشكيلات قطعىتر و اعلام خواهد شد.
ب - برخوردارى از يك رهبرى صد درصد مورد اعتماد و امين، داشتن شعارها و آرمانهائى كه كاملا تجسم دهنده خواستههاى عموم مردم باشد، از معيارهاى ضرورى و اوليه است و آن شعارها در مرحله كنونى عبارت است از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.
ج - نداشتن سوابق مشكوك و شناختن درست هويت جامعه ايرانى و آرمانهاى اساسى آنها در ابعاد مادى و معنوى، تقوا و صدافت و درستى در عمل، قدرت رهبرى و اداره امور و استقامت در مبارزه براى عقيده شرائط اساسى براى هدايت مردم است.
سؤال: الف: آيا در حكومت اسلامى، ماركسيستها آزادى عقيده و آزادى بيان عقيده دارند؟ ب - آيا در حكومت اسلامى، ماركسيستها آزادى انتخاب شغل دارند؟
جواب: الف: در حكومت اسلامى، همه افراد داراى آزادى در هر گونه عقيدهاى هستند و ليكن آزادى خرابكارى را ندارند.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 101
ب: در اسلام، آزادى انتخاب شغل بر هر فردى برحسب ضوابط قانونى محفوظ است.
سؤال: از نظر اسلامى، زنان تا چه حد مجازند در ساختمان بناى حكومت اسلامى شركت نمايند؟
جواب: زنان از نظر اسلام، نقش حساسى در بناى جامعه اسلامى دارند و اسلام زن را تا حدى ارتقاء مىدهد كه او بتواند مقام انسانى خود را در جامعه باز يابد و از حد شئى بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدى مىتواند در ساختمان حكومت اسلامى مسووليتهائى به عهده بگيرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 94
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران آلمانى، فرانسوى، ايتاليائى، اسپانيائى
سؤال: حضرت آيت الله لطفاً درباره آن قسمت از قانون اساسى 1906 كه طبق نظرتان بايد تغيير پيدا كند و جمهورى اسلامى بوجود آيد، توضيحاتى بفرمائيد.
جواب: قانون اساسى دو مرحله داشته است:
1- مرحله پيش از كودتاى رضاخان، در آن وقت طورى بوده است كه ايرانىها و مسلمين نمىتوانستهاند طرح حكومت اسلامى را بدهند از اين جهت براى تقليل ظلم استبدادهاى قاجار و پيش از قاجار بر اين شدند كه قوانين وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآيد. در عين حال در قوانين پيشبينى اين مسائل شده است. تمام مسائلى را كه الان ما مطرح مىكنيم مىتوانيم به متمم قانون اساسى استناد كنيم. اين يك مرحله است از قانون اساسى.
2- مرحلهاى بود كه پس از كودتاى رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسى اضافه شد. در آنوقت رضاشاه كودتا كرد و به دنبال او قضايائى واقع شد و بالاخره به اين منتهى گرديد كه رضا شاه با قدرت سرنيزه و قلدرى قانون اساسى را تغيير دهد و يك مجلس موسسان با زور و قلدرى تاسيس كرد و ملت به هيچ وجه با او موافق نبود. در مجلسى كه ملت هيچ گونه دخالتى در آن نداشت، موادى از قانون اساسى را تغيير داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوى را تصويب نمود. بنابر اين، قانون اساسى در مرحله اول با حفظ متمم آن، براى همين مسائلى كه ما طرح كردهايم مىتواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مساله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوى اصلاً قانونيت نداشته و اين سلسله بر خلاف قانون اساسى بر اين مملكت تحميل شده است. رضا شاه را انگليسىها بر ما تحميل كردند و بعد هم كه متفقين به ايران آمدند محمدرضا شاه را تحميل نمودند.
سؤال: حضرت آيت الله! شما در برنامههاى خودتان و براى حل مشكلات اقتصادى، گويا نظر دادهايد كه مىخواهيد بانكها را ببنديد، آيا در شرايط كنونى در اين دوران از وضع اقتصادى ممكن است ما بانكها را ببنديم؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 95
جواب: چنين مسالهاى اصلاً نبوده است، بنابراين سؤال شما اساسى ندارد.
سؤال: حضرت آيت الله! از چندى پيش شاه نسبت به بعضى از مخالفين خود نظر مساعدى را نشان داده است، چرا شما نظر موافق شاه را رد كردهايد؟ و همين طور مىپرسند كه شما با آقايان مهندس بازرگان و دكتر سنجابى در اينجا ملاقاتهائى داشته و مذاكراتى كردهايد، نتيجه مذاكرات چه بوده است؟
جواب: اما مسائلى كه شاه هميشه طرح مىكند و به صورتهاى مختلف در مىآورد، تمام اينها براى فريب ملت است. ملت كه اكنون رشد پيدا كرده و خيانتها و جنايتهائى كه در اين 50 سال در ايران شده ملاحظه كرده است، خدعهها را نمىپذيرد و اينكه ما نپذيرفتيم، براى اينكه ملت نمىپذيرد ما هم نمىپذيريم و تمام اينها خدعه است.شاه مىخواهد با اين خدعهها بر تخت سلطنت مستقر شود و بعد از چندى كارهاى خود را و بلكه بدتر از آن را شروع كند. و اما مذاكرات با آقايان بازرگان و سنجابى، بله اينها آمدند و من مسائل ايران را و مصالح ملت را به آنان گفتهام و آنان هم مخالفتى ابراز نداشتند.
سؤال: حضرت آيت الله! چندى است كه اقليتهاى مذهبى مثل يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان احساس ترس و ناراحتى مىكنند، وضعيت آينده آنها را در يك حكومت اسلامى چگونه مىبينيد و چه نظرى داريد؟ بخصوص كه در كشورهاى غربى اينگونه برخوردها را با اقليتها به عنوان يك نوع نژادپرستى تلقى مىكنند.
جواب: تمام مطالبى كه اخيراً پخش شده تبليغاتى است كه شاه بر ضد اين نهضت به راه انداخته است. اسلام نسبت به اين اقليتها احترام قائل است و اين شاه است كه مىخواهد با اين حرفها نهضت ما را آلوده كند. بايد غرب متوجه باشد كه اسلام نسبت به اقليتهاى مذهبى بسيار با احترام رفتار مىكند. من بارها گفتهام كه آنان در ايران آزادانه مراسم خود را انجام مىدهند و ما موظفيم از آنان نگهدارى نمائيم.
سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد روى كار آمدن دولت نظامى جديد و دستگيرى هويدا نخست وزير اسبق و همچنين تصميمى كه نخست وزير ازهارى در مورد ثروت خاندان پهلوى اعلام كرده است، چيست؟
جواب: تمام اينها تشبثاتى است كه هيچ كدام ارزش و واقعيت ندارد. هويدا از شركاء شاه و يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 96
شريك ضعيفى بود كه در خيانتها با شاه شركت داشت و شاه ظاهراً هويدا را براى نجات خودش دستگير كرده است. غرض اين است ملت را فريب دهد كه مىخواهد اصلاحات كند، چنانچه قضيه ثروت خاندان پهلوى و اينكه مىخواهند تعديلى بكنند، بيش از فريب هيچ نيست. اول بايد از خود شاه سؤال كنند و او را در مورد اينهمه ثروتى كه از ايران خارج كرده و در بانكهاى خارجى همه را متمركز نموده است محاكمه نمايند و بعد خاندانش را. او و خاندان او جناياتى را كه مرتكب شدهاند قابل كنترل نيست و اينها هم نمىخواهند كارى بكنند، اينها مىخواهند فريب دهند.
اما دولت نظامى هم كه صورت ديگرى از شاه است، صورت قلدرى شاه است، اين هم نهضت را و ناآرامى مردم را تشديد كرده و مىكند. از ايران هم اين چنين گزارش رسيده است.
سؤال: آيا حضرت آيت الله خيال دارند پس از پيروزى انقلاب و بازگشت به ايران در راس حكومت قرار بگيرند و مسووليت رسمى در دولت جديد بپذيرند يا خير؟
جواب: خير، ما مسووليت هدايت را داريم، اشتغال به كارهاى ديگر خير.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله چه چيزى در ايران بايد عوض شود و برنامه سياسى شما چيست؟
جواب: تمام خرابكارىهاى محمدرضا شاه بايد اصلاح شود. قراردادهائى كه بر ضرر ملت است، پيش ملت اعتبار ندارد. برنامه سياسى ما ابتدا آزادى، دموكراسى حقيقى و استقلال به تمام معنى و قطع ايادى دولتهايى كه تصرفاتى در داخل مملكت كردهاند مىباشد.
سؤال: حضرت آيت الله! سياستى را كه شما در آينده در قبال دولت آلمان خواهيد داشت، چگونه ارزيابى مىكنيد؟ آيا به نظر شما سياست كنونى كه بين ايران و آلمان هست تغيير پيدا خواهد كرد؟
جواب: آلمان هم مثل ساير كشورهاست و هر قراردادى با آلمان اگر به ضرر ملت ما باشد اعتبار ندارد و ما با آلمان و ساير كشورها با احترام متقابل عمل مىكنيم و اجازه ظلم به آنها نمىدهيم، چنانچه به آنها ظلم نخواهيم كرد.
سؤال: اينها اصرار دارند كه در مورد 14 هزار آلمانى كه مىگويند در ايران وجود دارند، شما در آينده
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 97
با آنها چه كار خواهيد كرد؟
جواب: اگر آنها به كارهاى عادى خودشان بپردازند و يا در خدمت دولت، طورى كه مصلحت ايران است عمل كنند مجازند كه در ايران بمانند.
سؤال: حضرت آيت الله! فرمودهايد كه نظام آينده ايران يك جمهورى اسلامى است، نقش ساير احزاب سياسى مخالف شاه كه غير اسلامى هستند، در اين جمهورى چه خواهد بود؟
جواب: فعاليتهاى احزاب اگر چنانچه مضر نباشند آزاد است.
سؤال: تاثير استقرار يك جمهورى اسلامى موفق را در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين روسيه شوروى چگونه مىبينيد؟ آيا به نظر حضرتعالى دليل مخالفت روسها با جنبش اسلامى به خاطر نگرانى آنها از تاثيرات يك جنبش موفق در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين نيست؟
جواب: درست نمىشود پيشبينى كرد كه چه تاثيرى دارد لكن مخالفت شوروى با نهضت ما و موافقت با شاه بدين جهت است كه مىخواهد در ايران دست و نفوذ داشته باشد و در امور داخلى ما دخالت كند. حكومت اسلامى نه به او و نه به دولتهاى ديگر اجنبى چنين اجازهاى نخواهد داد.
سؤال: به نظر حضرتعالى در صورت ادامه مبارزات كنونى، نقش ارتش و آينده ارتش چگونه خواهد بود؟ آيا حضرتعالى تصور مىفرمائيد كه با شيوههاى كنونى مبارزه، جنبش موفق شود، يا اينكه امكان دارد مجبور باشيد شيوههاى ديگرى را هم اتخاذ كنيد؟
جواب: ما اميد اين را داريم كه با همين شيوه حاضر، نهضت موفق شود. همچنين اميد اين را داريم كه ارتش به خود آمده و به ملت بپيوندند و اگر چنانچه از اين شيوه مايوس شديم ممكن است راجع به شيوه فعاليت نهضت تجديد نظر كنيم.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 102
تاريخ: /8/57
مصاحبه امام خمينى با نماينده
سؤال: آيا حركت ايران داراى تشكيلات سياسى است؟
جواب: اين حركت از متن جامعه و فطرت انسانها برخاسته است و متكى به شخص يا اشخاصى نيست و از روحيه قوى تشكيلات سياسى آشنا با فهم مردم جامعه ايران برخوردار است و اين عامل، خود تضمين كننده جايگزينى يك تشكيلات سياسى نيرومند به جاى رژيم شاه مىباشد.
سؤال: در تماسهايى كه رهبران مخالفين با شما گرفتهاند نتيجهاش مثبت بوده است يا منفى؟
جواب: ملت ايران خواستههاى خود را كه عبارت از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است، اعلام كرده است و من جمهورى اسلامى را به ملت ايران پيشنهاد كردهام كه بعد از سقوط شاه به آراء عمومى مىگذاريم و هيچ گروه و شخصى نمىتواند با خواست ملت ايران مخالفت كند و الا محكوم به نابودى است و رهبران مخالفين هم با آنچه من گفتهام موافقت كردهاند.
سؤال: مشاركت فعال زنان در انقلاب چه معنائى دارد؟
جواب: زندانهاى شاه از زنان شيردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خيابانى، زنان ما بچههاى خردسال خود را به سينه فشرده، بدون ترس از تانك و توپ و مسلسل به ميدان مبارزه آمدهاند. جلسات سياسى كه زنان در شهرهاى مختلف ايران بپا مىكنند كم نيست، آنان نقش بسيار ارزندهاى را در مبارزات ما ايفاء كردهاند. مادران شجاع فرزندان اسلام خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ، زنده كردهاند. در چه تاريخى اين چنين زنانى را سراغ داريد، در چه كشورى؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 103
سؤال: موضع شما نسبت به اعراب چيست؟
جواب: ما دست خود را به سوى كشورهاى عربى كه به مبارزات خود عليه اسرائيل ادامه مىدهند، دراز كرده و هميشه پشتيبان آنان در مقابل اسرائيل بودهايم. اميد است ملتهاى عرب از مبارزات ملت ايران دفاع نمايند.
سؤال: قدرتهائى كه امكان دارد پس از برچيدن رژيم با آنان همكارى كنيد كدام است؟
جواب: ما با كشورهائى همكارى مىنمائيم كه از هم اكنون موضع خودشان را در مقابل شاه روشن كنند.
سؤال: اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى داراى چه حقوقى هستند؟
جواب: تمامهاى مذهبى در ايران براى اجراى آداب دينى و اجتماعى خود آزادند و حكومت اسلامى، خود را موظف مىداند تا از حقوق و امنيت آنان دفاع كند و آنان هم مثل ساير مردم مسلمان ايران، ايرانى و محترم هستند.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 104
تاريخ: 20/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى النهار
سؤال: آيا به نظر حضرت آيت الله، با روى كار آمدن دولت جديد نظامى در ايران و دستگيرى هويدا، تغييراتى در وضع ايران رخ خواهد داد؟ آيا اين درگيرىها به يك جنگ داخلى منجر خواهد شد يا نه؟
جواب: آمدن دولت نظامى تاثيرى در امور ندارد، بلكه نهضت را تشديد مىكند و كار شاه را سختتر مىنمايد و رفتنش را نزديكتر. گرفتن هويدا و امثال او كه در دزدى و فساد شريك شاه بودهاند، براى فريب مردم است، اينها هم تاثيرى ندارد.
سؤال: آيا در نظر داريد مبارزه خود را به روش نبرد مسلحانه ارتقا دهيد؟
جواب: اكنون ما به همين ترتيب كه ملت قيام كرده است، اميدواريم كه قضايا حل شود و اگر چنانچه حل نشود، در اين امر تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: تاييد مسكو و واشنگتن از رژيم شاه را چگونه تفسير و تعبير مىكنيد؟
جواب: معلوم است كه اينها بهتر از شاه، نوكرى پيدا نمىكنند كه استفادهشان را از ايران هر چه زيادتر كند و به ايران خيانت كرده و به آنان خدمت كند. در هر حال آنها خدمتگزارى مىخواهند و بهتر از شاه كسى نيست.
سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد جنبش فلسطين و مردم فلسطين به طور اعم و نسبت به بيت المقدس به طور اخص چيست؟ چه روابطى بين شما و سازمان آزاديبخش فلسطين وجود دارد؟
جواب: ما از سالهاى بسيار قبل، هميشه راجع به اسرائيل و غاصب بودن آن صحبت كردهايم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 105
هميشه بناى ما اين است كه در كنار برادران فلسطينى خود بايستيم و هر وقت هم قدرت پيدا كنيم، همان طورى كه آنها از حقشان دفاع مىكنند، ما هم مثل برادر با آنها همدوش و همرزم خواهيم بود. بيت المقدس بايد به مسلمين برگردد، اسرائيلىها غاصبند. مع الاسف من نمىتوانم دول عربى را بفهمم كه عليرغم تعداد انبوه جمعيت و دارا بودن همه شكل امكانات مادى فراوان، نمىتوانند حقوق و سرزمينهاى خود را باز گردانده، از وطن خود دفاع كنند و اين از جهت اختلافاتى است كه بين آنان وجود دارد و من اميدوارم كه اختلافات را رفع كنند و حكومتها به مسائل اسلامى توجه داشته باشند و به خواست خدا اين ماده سرطانى را از سرزمينهاى خود قطع نمايند.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله، چه كسانى در اخفاى امام موسى صدر نفش داشتهاند؟ آيا به نظر حضرتعالى، امام موسى صدر هنوز زندهاند؟ آيا تصور مىفرمائيد كه ايشان به لبنان برگردند يا خير؟ بين شما و مجلس اعلاى شيعه در لبنان چه ارتباطى وجود دارد؟
جواب: راجع به اينكه ايشان را چه كسى مخفى كرده است، من اطلاعى ندارم، اما راجع به اينكه ايشان زندهاند و برگردند اميدوارم كه زنده باشند و برگردند. من به ايشان علاقه دارم و اميدوارم كه به سلامت برگردند و كار خودشان را ادامه دهند.
سؤال: ماهيت حكومت جمهورىاى كه مورد نظر حضرتعالى است چيست؟ و مشخصات آن چگونه است؟
جواب: ماهيت جمهورى اسلامى اين است كه با شرائطى كه اسلام براى حكومت قرار داده است، با اتكاء به آراى عمومى ملت، حكومت تشكيل شده و مجرى احكام اسلام مىباشد.
سؤال: حضرت آيت الله! براى مسلمانان به طور اعم و مسلمانان لبنان و مردم فلسطين، بخصوص پس از وقايع اخير لبنان چه پيامى داريد؟
جواب: براى همه مسلمين، پيام من اين است كه با دارا بودن تمام امكانات و با جمعيت عظيمى كه مسلمين دارند و با ممالك كثيرى كه تحت سلطه و قدرت آنهاست، آنها با هم اتحاد كنند، اگر چنانچه متحد شوند، هيچ يك از ابرقدرتها قدرت اينكه به آنها تجاوز كنند ندارند. تمام بدبختىهاى مسلمين براى اين تفرقهاى است كه بينشان هست. ملتهاى مسلم با هم اجتماع كنند و حكومتها را الزام كنند به اينكه دست از تفرقه بردارند و دست از منافع اجانب هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 106
بردارند.
و اما نسبت به لبنان، از اوضاع لبنان و ظلمى كه بر مسلمانان آنجا مىرود شديداً متاسفم و اميدوارم كه خداوند آنان را تائيد كند و آنان را از زير سلطه اجانب بخصوص آمريكا نجات دهد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 107
تاريخ: 20/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران ان بى سى آمريكا
سؤال: اين تظاهرات و اعتصابات و پيادهروىهاى اعتراض آميز كه در ايران انجام مىشود، در جهت خدمت به چه اهدافى است؟
جواب: بايد از فريادهائى كه مردم مىكشند، اهدافشان را به دست آورد. همه فرياد مىزنند كه (آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، مرگ بر سلطنت پهلوى) و.... اينها اهداف آنان است.
سؤال: آيا هيچ شانس مصالحهاى را حضرت آيت الله با شاه امكان پذير مىدانند؟
جواب: خير، شاه ديگر قابليت مصالحه ندارد و جز اين كه برود هيچ چارهاى نيست.
سؤال: بعضى از دول غربى ادعا مىكنند كه شاه بايستى بماند براى اينكه مخالفين، برنامه مشخصى كه بتواند مملكت را اداره كند، ندارند، نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: اينها تبليغات طرفداران شاه است كه مىخواهند مملكت در اين هرج و مرجى كه هست باقى باشد و شاه يك حكومت استبدادى غير قانونى بر مردم بكند. ايران رجال برجسته و كارشناسهاى متعهد و مسوول دارد كه اداره مملكت را به عهده مىگيرند، ولى اين ادارهاى كه شاه مىكند كه تمامش مبنى بر خيانت و خسارت ملت مىباشد، هيچ دردى را دوا نمىكند. اصولا" شاه در اين سى و چند سال چه دردى را دوا كرده است؟
سؤال: در صورت رفتن شاه، چه نقشى را حضرت آيت الله در حكومت آينده براى خود در نظر دارند؟
جواب: من براى خودم نقشى جز هدايت (ملت و حكومت) برنمىگيرم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 108
سؤال: نظر شما درباره اين ترس و نگرانى در ميان آمريكائىها كه اگر شاه برود يا خلع شود، جريان نفت به غرب قطع خواهد شد، چيست؟
جواب: اين هم يكى از تبليغات شاه و طرفداران اوست. ما با برقرارى حكومت اسلامى، نمىخواهيم نفت را زيرزمين نگه داريم. براى اداره كشور، ما احتياج به پول نفت داريم، به هر كس كه بخرد، به طور عادلانه نفت را مىفروشيم و درآمد حاصل از آن را آنطور كه صلاح ملت باشد به كار مىاندازيم، لكن به طرزى كه شاه عمل مىكند كه خيانت است، ما نمىخواهيم عمل كنيم.
سؤال: حضرتعالى از نفوذ خارجيان در ايران شكايت كردهايد، ممكن است بفرمائيد كه اينها، (اجانب) چه كشورهائى هستند؟
جواب: در راس آنها آمريكاست كه نفوذ او در همه شوون كشور معلوم است. ملت ايران به واسطه اعمال نفوذ آمريكاست كه از حكومت و دولت آن تنفر دارد. دخالت آمريكا ديگر تقريباً بىواسطه است، من مىترسم كه اين دخالتها منتهى به نگرانى ملت ايران از ملت آمريكا نيز بشود. بايد ملت آمريكا دولت را وادار كند كه در امور داخلى كشور ما دخالت نكند كه موجب اينهمه نگرانى و ناآرامى شده است.
سؤال: آيا حضرتعالى نگران اين نيستيد كه شورشهاى اخير و معضلات ايران به استقرار يك حكومت كمونيستى منجر شود؟
جواب: هرگز، ايران همانطور كه ديده مىشود، تمام اقشار فرياد اسلام و حكومت اسلامى مىزنند، كمونيست اگر هم باشد، عدد بسيار قليلى است كه امكان هيچ فعاليت موثرى براى آنها نيست، ما از اين جهت هيچ اضطرابى نداريم.
سؤال: اخيراً حضرتعالى با بعضى از رهبران ديگر مخالف شاه ملاقاتهائى داشتهايد، نظير سنجابى، آيا آنها هم با برنامههاى شما موافق هستند؟ و توافقهائى در اين زمينه وجود دارد؟
جواب: آنها مطالبى را كه ما گفتيم تصديق كردند و با ما اظهار موافقت كردند. شخص ملى يا مذهبى در اين مسائلى كه ما طرح كرديم، ترديد نخواهد كرد مگر آنكه از عمال شاه باشد.
سؤال: حضرت آيت الله پيشبينى مىكنند كه در ماه آينده چه حوادثى در ايران اتفاق مىافتد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 109
جواب: تا شاه در ايران است و ابرقدرتها براى نگهدارى او تلاش مىكنند، آدمكشىها و حوادث اخير در ايران ادامه دارد، ولى اگر شاه برود و ملت قهرمان ايران خودش امور كشورش را به دست گيرد، آرامش به ايران باز خواهد گشت و حكومت اسلامى تشكيل مىشود و ان شاءالله تمام امور به صلاح ملت جريان مىيابد.
سؤال: آيا حضرت آيت الله قصد دارند به ايران باز گردند؟
جواب: الان معلوم نيست با اين اوضاع آشفته كه به دست شاه انجام مىگيرد و اخيراً به اوج خود رسيده است، لازم باشد به ايران باز گردم. بودن من در خارج كه بتوانم فرياد ايرانيان مظلوم را به همه عالم برسانم، بهتر است و ليكن هر موقع كه صلاح ملت باشد به ايران بر مىگردم.
سؤال: آيا حضرت آيت الله هيچ گونه نگرانى يا ترسى از امنيت شخصى خود دارند؟
جواب: اينها مهم نيست و اشكالى ندارد. اصولا اگر با كشتن من انقلاب به نتيجه كامل خود برسد، چرا به چنين امرى راضى نباشم؟ خون من از خون ساير ايرانيان رنگينتر نيست. در هر صورت خداوند، عالم و حافظ است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 110
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس
شكست شاه در توسل به حكومت نظامى و سرنيزه براى برقرارى آرامش
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از يك طرف گرفتارى ملت ايران تقريباً به اوجش رسيده است، حكومت نظامى، دولت نظامى، در تمام خيابانها آنطور كه گفتهاند توپ و تانك مستقر است، مقابل همه مساجد لوله توپها قراول مىروند و مردم را در مضيقه قرار دادند، در مضيقه ارزاق قرار دادند، حتى بعضى گفتهاند كه در مضيقه آب هم هستند، من نمىدانم صحيح است يا نه. با همه قوا شاه دارد با مردم مبارزه مىكند، تقريباً مبارزه به اوجش رسيده و از طرفى شاه هم سقوطش نزديك شده است براى اينكه تقريباً اين تير آخرى است كه اينها در تركش داشتند و قبلا" هم اين معنا حدس زده مىشد كه اينها بفهمند كه اثرى ندارد اين كارها براى اينكه دولت نظامى هم غير از آن نظامى كه سابق بود نيست، خوب همان نظام است و همان نظامى است و بر فرض اينكه حالا اين دولت هم يك قدرى شقىتر و شديدتر باشد لكن با اين سرنيزهها نمىشود آرام كرد ملت را، با سركوبى نميشود راضى كرد مردم را. اينها دنبال اين هستند كه راضى كنند مردم را، آرام كنند مردم را. مگر امكان دارد كه به زور راضى بكنند كسى را؟ يا با سرنيزه آرام كنند؟ با سرنيزه موقتاً ميتوانند سركوبى كنند كه مثلاً موقتاً صدايى در نيايد لكن فايده ندارد. بر فرض اينكه صداها در نيايد، اعتصابات را چه مىكنند؟ الان ايران به شكل تعطيل درآمده يعنى در همه چيز الان اعتصاب هست، با سرنيزه مىتوانند كه مردم را، همه را سركار ببرند و همه چرخها را راه بيندازند؟! اينها ديگر شكست خوردهاند. اين دولت نظامى از اول معلوم بود شكست خورده است لكن حالا همه فهميدند كه شكست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اينها مىخواهند مردم را آرام كنند اعتصابات را مثلاً بشكنند، اين امكان ندارد.
تا دست اجانب دخيل در امور كشور است از آرامش خبرى نخواهد بود
ما كه مىگوئيم شاه تا نرود آرامش براى مردم پيدا نمىشود، ما مطالعه اوضاع ايران را كردهايم. كارهائى كه شاه براى خارجىها كرده و به نفع خارجىها كرده است، خوب مطالعه شده است اين مسائل، معلوم است كه ديگر نمىشود با اين حرفها كار را درست كرد. حالا اين تير آخرى را هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 111
به تركش گذاشتند. آن قدم بعد از اين اين است كه يك كودتاى نظامى بشود و شاه را ببرند و يك نوكر ديگرى بيايد، آن هم فايده ندارد. تا دست ديگران مثل آمريكا و شوروى و اينها در ايران كار مىكند نه آرامش براى مردم هست و نه اين اعتصابات را مىتوانند ختمش كنند. بايد آنها دست بردارند از ايران. ايران، ملت ايران مىخواهد مستقل باشد، مىخواهد آزاد باشد، بايد آزادى بدهند به و ملت را رها كنند به حال خودش، فشار نياورند روى ملت كه با سرنيزه و توپ و تانك و اينها فشار بياورند كه مردم راضى بشوند، مردم دلخوش بشوند، امكان ندارد يك همچو مطلبى.
برچيده شدن حكومت شيطانى پهلوى و برقرارى حكومتى بر اساس قانون الهى خواست واحد اقشار ملت
ما هم كه حكومت اسلامى مىگوئيم، مىخواهيم يك حكومتى باشد كه هم دلخواه ملت باشد و هم حكومتى باشد كه خداى تبارك و تعالى نسبت به او گاهى بگويد كه اينهايى كه با تو بيعت كردند، با خدا بيعت كردند (انما يبايعون الله) يك همچو دستى حاكم باشد كه بيعت با او بيعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتى كه تيرى انداخته است و رميى كرده است باز خدا بفرمايد كه (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) تو تير نينداختى، خدا تير انداخت، دست او را دست خدا بداند ظل الله باشد، يدالله باشد حكومت، حكومت الهى باشد. ما حكومتى را كه مىخواهيم، يك همچو حكومتى مىخواهيم. آرزوى ما اين است كه يك همچو حكومتى سركار بيايد كه تخلف از قانون الهى نكند. پيغمبر اكرم از باب اينكه دستش دستى بود كه تخلف در تمام عمرش از كارهائى كه خدا فرموده بود نكرده بود، اين دست دست خدا مىشود، بيعت، بيعت با خداست. از آنجائى كه كارهائى را كه كرده بود ارادهاش تابع اراده خدا كارش تابع كارهاى خدا، حكومتش حكومت الهى است به او گفته مىشود كه تو تير نينداختى، وقتى كه تير انداختى تو نبودى، خدا تير انداخت. با اينكه پيغمبر تير انداخته بود اما ظل خدا بود، هيچ حركتى از خود نداشت، هر چه داشت تبع قانون بود، قرآن مجسم بود پيغمبر، قانون مجسم بود پيغمبر. ما يك حكومتى مىخواهيم كه قانون باشد، تبع قانون باشد، نه يك حكومتى كه تبع شيطان باشد و شيطان مجسم باشد، ابليس مجسم باشد در بين مردم مثل محمدرضا خان. اينها ابليسند، اينها لشكر ابليسند. اين دولت ابليس است، تابع ابليس است، شيطان است، تابع شيطان است، حكومتى نظامى، همان حكومت شيطانى است، يك حكومتى است كه بر خلاف رضايت خدا و بر خلاف رضايت ملت است، يك همچو حكومتى شيطانى است.
ملت ديگر فريب توبه شاه را نخواهد خورد
ما مىخواهيم يك حكومت الهى باشد، موافق ميل مردم، راى مردم و موافق حكم خدا. آن چيزى كه موافق با اراده خداست موافق ميل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهى هستند، وقتى ببينند عدالت را مىخواهد اجرا بكند، خدا مىخواهد عدالت در بين مردم اجرا بشود، خدا مىخواهد كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 112
به حال اين ضعفا و طبقه سوم يك فكرى بشود، نه مثل حالا كه همه قدرتها را روى هم گذاشتند، يك عدهاى مىخورند تا تخمه مىكنند، يك عدهاى از گرسنگى ريختند اطراف تهران و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان دارند و نه چيزى دارند (مىخواهد عدالت باشد) بله اينها مرتب صداى عدالت اجتماعى و احكام مبين اسلام را مىگويند، اين حرفها را مىزنند اما ادعاست. مىآيند در مقابل ملت و توبه مىكنند لكن فريب است اين. فريب نبايد بخورد اين ملت و نمىخورد (تا حالا ما اشتباه كرده بوديم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمىكنيم) كى همچو التزامى داده كه شما اشتباه نكنيد. اشتباه كه نبوده، عمداً اين مال ملت را داديد به آمريكا و شوروى خورده است، عمدى است اين كارها، اشتباهى نيست. ميدانيد داريد چه ميكنيد، عالم، عامد با همه توجه به اينكه اين مال، مال ملت است و اين آمريكا دشمن اين ملت است و اين مال ملت را به اين دشمن ملت مجانى داديد. شما عالميد، نه اينكه اشتباه بوده. بعد از اين هم همين كارها را مىكنيد و ممكن است كه بعد از اين باز بيائيد بگوئيد من اشتباه كردم. شما اشتباه نكرديد، شما عمداً مال اين ملت را به ديگران داديد برخلاف مصلحت ملت و ما يك حكومتى مىخواهيم كه روى مصالح اين ملت كار بكند.
اشخاص صالح، مجرى قوانين شرع الهى بعد از سرنگونى حكومت شاه
البته ما دستمان به حكومتى كه مثل پيغمبر باشد كه ديگر نمىرسد تمام شد دستمان به يك حاكمى مثل على بن ابيطالب كه نمىرسد. اينها را ما حالا نمىخواهيم بگوئيم كه ما مىخواهيم على بن ابيطالب سلام الله عليه بيايد ما از كجا پيدا كنيم يك همچو چيزى اما ما ميخواهيم يك حكومتى باشد كه لااقل تبع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبع قوانين مجعوله صحيح باشد.اينها از اول كه آمدند برخلاف قانون آمدند و تا آخر هم برخلاف قوانين رفتار مىكنند از اول نه شرع مقدس با اينها موافق بود نه قوانين جارى مملكت موافق با اينها بود، تا حالا هم هر چه كردند، بر خلاف قوانين كردند، برخلاف شرع مقدس كردند، بر خلاف رضاى خدا كردند، برخلاف رضاى مردم كردند، ما مىخواهيم يك دولتى تشكيل بدهيم، دولتش مشكل نيست كه خيال مىكنند كه اين را ما از آسمان مىخواهيم يك دولتى بياوريم، نخير توى همين زمين اشخاصى هستند كه مىتوانند به عدالت رفتار كنند، اشخاصى هستند كه شريف هستند، در همين زمين، در همين ايران، در همين خارج، در همين داخل ما داريم اشخاصى كه اينها مىتوانند اداره بكنند مملكتشان را، مىتوانند كه عدالت كنند بين مردم، مىتوانند مردم را به عدالت وادار كنند، مىتوانند تنظيم كنند امور مملكت را نه به اين اختلاف و اين به هم خوردگىاى كه الان هست مىتوانند اقتصاد مملكت را مهار كنند.
ما داريم چيز، خوردنها زياد است، حلقومها خيلى گشاد است. تمام نفت را در يك حلقوم، دو تا حلقوم فرو مىبرند، البته مملكت ديگر ورشكست مىشود. آنقدر بخور هست كه هر چه در آيد از اين مملكت، اين بخورها زيادتر دهانشان باز است و حلقومشان باز است. ما مىخواهيم اين حلقومها را ببنديم، اين مردمى كه حلقومهايشان خيلى كوچك است، به اينها يك تقسيمى بشود، يك چيزى به اينها
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 113
برسد. ما يك همچو حكومتى مىخواهيم، نه حكومتى كه همهاش را خودش و عائلهاش ببلعد و بخورد و برود، حالا ادعا بكند (بيائيد محاكمه كنيد اينها را، بيائيد اين اموال اينها را صورت بگيريد محاكمه كنيد) آخر براى كى اين حرفها را مردك مىزنى؟ مگر مردم نمىشناسند تو را؟! نشاختند تو را؟! تو واقعاً مىخواهى محاكمه كنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو خودت را بنشين محاكمه كن، اجازه بده خودت را محاكمه كنند، ببينيم خودت چقدر خوردى، تو راس دزدها و سارقها هستى، تمام خيانتها را تو كردى، خواهرهايت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، ديگر هر چى هست. مىگويند 60 هزار نفر همين عائله و بسط آنهائى كه با او هستند هست، مىگويند 60 هزار نفرند، شايد هم بيشتر باشد. همه منافع مملكت ما توى اين حلقومها دارد فرو مىرود، آنوقت مىگويند اقتصاد ما اقتصاد كذاست. (فكر اقتصاد را كردهايد؟) ما فكر اين را كرديم كه وقتى اين منها بشود، اين خوراك حلقومها منها بشود، منافع مملكت ما به قدر خودش بيشتر هست. ما غنى هستيم، دزدىها زياد است، خوراك زياد است، حلقومهاى گشاد است، ويلاهاى خارجى بايد اداره بشود، بايد به اشخاص خارج، به مطبوعات خارجى سالى نمىدانم صد ميليون دلار بدهند كه از آقا تعريف بكنند و بگويند كه ايشان عدالت اجتماعى دارد و ملت ايران نرسيدند به اين حدى كه آزاد بشوند. يعنى چه نرسيدند به اين حد؟ ملت ايران نمىخواهند آزاد بشوند؟! نرسيدند به آن حد كه آزاد بشوند؟! شماها نرسيديد به آن حد كه آدم بشويد، كارترها نرسيدند به آنجا كه فكر آدمى بكنند، انسان باشند، نه ملت ايران نرسيده كه مىگويند نمىخواهيم مالمان را بدهيم به تو.
ضرورت بيدارى و تبليغ در قبال تبليغات سوء اجانب
بيدار بشويد آقايان. اين تبليغات در خارج زياد شده است، حالا هم دارند تبليغات مىكنند، از هر طرف تبليغات كه (نمىتوانند اينها مملكت را اداره كنند) اگر اداره كردن، كشتن مردم است، همه حيوانات هم مىتوانند اداره كنند، اگر گرگها هم بريزند توى مملكت ما بهتر از اين اداره مىكنند مملكت را. نمىتوانند كدام است؟ مگر مملكت ايران رجال ندارد؟ مگر محصلين نداريم ما؟ آنها يا در خارج از كشور به سر مىبرند و جرات نمىكنند بيايند در ايران يا در خود ايران در انزوا هستند، وقتى كه تو بروى و اين رژيم برچيده بشود اشخاص لايق صحيح مىآيند اداره مىكنند مملكت را، نمىتوانند كدام است؟ شماها نمىتوانيد كه آن قدر سروصدا بلند شده است و نمىتوانيد هم الان بخوابانيد. الان شما نمىتوانيد اداره كنيد مملكتتان را، خوب برويد وقتى نمىتوانيد، ما خودمان را اداره مىكنيم.
تبليغات زياد است، شما هم توجه بكنيد، شماها هم تبليغ بكنيد، در مقابل اين تبليغات تبليغ بكنيد، بگوئيد اينها نمىتوانند اداره كنند، بهتر از اين چه ديگر كه الان نمىتوانند، همه كارهاى مملكت الان لنگ است، الان همه در اعتصابند از باب اينكه همه ناراضى هستند. شما يك عده ناراضى، يك مملكت ناراضى درست كردهايد. اگر كسى بتواند يك مملكتى را اداره كند كه اينقدر ناراضى پيدا
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 114
نمىكند. شما نمىتوانيد اداره كنيد، وقتى نتوانستيد همه ناراضى، تاجر بروى ناراضى، كاسب بروى ناراضى، ادارى بروى ناراضى،ارتش بروى ناراضى. شما خيال كرديد كه همه ارتش مثل اين چند تا الدنگ هستند كه به جان مردم افتادند؟ نه همه اينطور نيستند، آنها به ما پيغام دادهاند (ما حاضريم، چه) پيغام دادند، اگر وقتش شد آنها هم حاضرند براى كارها. كى را شما راضى قرار داديد، شما چهار نفر را راضى كرديد كه به جان مردم افتادهاند دارند مال و جان مردم را از بين مىبرند. اين چهار نفر را با پول راضى كرديد، يا پول نفت ما را به اينها خورانديد يا چيزهاى ديگر منافع مملكت ما را به جان مردم ريختند، ما مىخواهيم اينها را بيرون بريزيم از مملكتمان، اينها بروند سراغ كارشان. تا حالا چاپيدند بس است. بعد بروند جاى ديگر بچاپند. وظيفه ايرانيان مقيم خارج آگاه كردن دنيا از خيانتها و جنايات شاه و اجانب در ايران شما همه موظفيد كه مطالب ايران را بگوئيد براى مردم، بگوئيد براى اين اروپائىها، براى اين آمريكائىها، مطالب را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه مملكت ايران وضعش اين است، يك مملكت ناراضى الان پيدا شده است و اين مملكت ناراضى با دست آمريكا و شوروى و با نوكرى محمدرضا خان پيدا شده است اينها و پدرش كه مثل اين بود يا يك خرده بهتر از اين شايد، شايد. بگوئيد آقا، با هر كس ملاقات مىكنيد بگوئيد مسائل ايران را. اينها بد معرفى كردهاند ايران را، اينها معرفى كردهاند كه اينها يك مردم وحشى هستند كه نمىگذارند اداره بشود مملكت شماها وحشى هستيد كه نگذاشتيد اين مملكت ما دست خود ما باشد تا ادارهاش بكنيم - شما- هر جا شما دست مىگذاريد دست آمريكا آنجاست. اين مملكت، ارتش را دست مىگذاريم 60 هزار نفر يا 45 هزار نفر مستشار آنجا هست، حالا دارند كم كم مىروند، فرهنگش را دست بگذاريم دست اينها تويش بوده، مجلسش، مجلس از خود اينهاست، افرادش شاه با ليست اينها تعيين شده، شاهش با دست خود اينهاست، همهاش با دست اينهاست. ما چه چيز داريم ديگر؟ ما هيچ چيز نداريم الان، اقتصاد ما داريم؟ همهاش دست اينهاست، همهاش با خيانت اين مرد و جنايات آنها، اربابها دارد مىشود. ما مىخواهيم يك مملكتى باشد دست خود شماها، دست اين سروپا برهنههائى كه دارند گرسنگى مىخورند براى اينها فكر بكنيد شماها، مىخواهيم دست يك دستهاى بيفتد كه اينها شرافت انسانيت داشته باشند، اعتقاد به يك خدائى و يك روزى كه حسابها كشيده مىشود داشته باشند - نه مثل اينها كه اصلاً خدا نشناسند - تا براى اين فقرا يك كارى بشود، براى خود مملكت يك كارى بشود، از دست اين نفتخورهاى مفتخور يك قدرى نجات پيدا كنيم ما. شما موظفيد كه به هر جا مىرويد، با هر كس تماس پيدا مىكنيد، اين درد اين مملكت را بگوئيد و درمانش را هم كه رفتن اين مردك و عرض كنم به هم خوردن اين رژيم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، اين هم درمانش است. اگر اين درد برود آن درمان پيدا بشود كه آنها بروند و اين هم برود - همهشان دردند و مثل يك غده سرطانى مىباشند - و اينها را ما قطعشان
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 115
بكنيم، مملكت يك مملكت خوبى است، هم وسعتش خيلى زياد است هم نعمتش خيلى زياد است، همه چيزش هست اما يك دسته خائن دارد به همش مىزند اوضاعش را، اين دسته خائن بروند، يك مملكت خوبى داريم هم خودمان ادارهاش مىكنيم. انشاءالله خدا همهتان را توفيق بدهد، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 116
تاريخ:21/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مصرى
سؤال: چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواستهاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد، جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟
جواب: فكر حكومت اسلامى، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام، يك فكرى نيست كه تازگى داشته باشد. در ابتداء اسلام، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهى همه جا باشد. نهايت اينكه، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار از چند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامى اخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرحهاى شاه شروع شده است، طرحهايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانتهاى گذشته او نيز بود. مردم از علما طرفدارى كردند. اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى. آنچه تقريباً در اين يك سال واقع شد، اينكه كم كم خواستههاى ملت به صورت طرحى درآمد و منتهى به اين شد كه همان خواستهاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و در اين طرح نه فقط ايران از زير بار استعمار و ظلم بيرون مىرود، بلكه سرمشقى باشد براى همه كشورهاى اسلامى، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبداد هستند. نظر ما كه ملت هم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى و خلاف اسلامى شاه، يك دولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى و آراء مردم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطور كه هست اجرا گردد و همه مطالب ايران و نظام آن بر طبق خواستهاى اسلامى جريان پيدا كند.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرمودهايد چيست؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست؟ آيا در طرح مساله حكومت اسلامى، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يا مسائل سياسى اسلام؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فىالمثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 117
جواب: مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است، در همه چيز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش، بايستى منقلب شود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند. پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آنوقت مجلس هست، آراء وكلاء مجلس هست، تمام اينها هست. ما مىخواهيم همه احكام اسلامى را جارى كنيم و عملا" ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد را ببرند و دزد بيرون بياورند.
سؤال: مىخواهيم بفهميم درباره بعضىها كه مىگويند حضرت آيت الله برنامه واضحى ندارند و آنجه كه طرح مىكنند يك سرى شعار است و شايد اختلافات شخصى بين شاه و ايشان است، مىخواهم درباره تمام اينها صحبت بفرماييد، آيا اختلاف شخصى وجود دارد؟ چرا يك برنامه اقتصادى واضحى نداريد؟
جواب: اما برنامه، خيال مىكنند برنامه در كار نيست، خير، برنامه هست، اسلام برنامه دارد، ما خودمان هم برنامه داريم لكن برنامه اسلام است و مترقى و بهتر از برنامههائى است كه به دست استعمارگران پياده شده است. اما اينكه اختلاف شخصى در كار باشد، ابدا من اختلاف شخصى با كسى ندارم، اگر اختلاف شخصى مىبود، ممكن بود من بگذرم و مىگذشتم. اختلاف، اختلاف اسلامى است و اين شخص با مصالح اسلام و مصالح كشور مسلمين مخالفت و خيانت كرده است و بنابراين مساله چيزى نيست كه كسى بتواند از آن بگذرد.
سؤال: آيا شما برنامه اقتصادى معينى داريد؟ من پاسخ خصومت شخصى را فهميدم و ليكن آيا حضرتعالى برنامه واضح و مشخصى داريد؟
جواب: بلى، برنامه مشخص و واضحى داريم. برنامه اسلام مشخص و واضح است.
سؤال: آيا ما مىتوانيم خطوط اصلى آن را بفهميم؟
جواب: فعلا" خير، بايد برويد مطالعه كنيد و خطوط اصلى را دريابيد. در آينده، ما تمام خطوط سياسى، اقتصادى و فرهنگ خود را بيان مىكنيم.
سؤال: اگر چنانچه ارتش همواره در تاييد شاه باقى بماند، آيا حضرتعالى وسيله ديگرى براى رسيدن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 118
به اهدافتان داريد؟
جواب: وسائلى چون وسائل نظامى كه شاه به آن متوسل شده است، ديگر تاثيرى ندارد، اينها شكست خورده و نمىتوانند كارى انجام دهند و اين ملت را خاموش كنند و قهراً خودشان تسليم خواهند شد اما اگر شاه پافشارى كند ما شيوههاى مبارزاتى را متناسب با آن تغيير خواهيم داد.
سؤال: نسبت به مسائل اقتصادى و اينكه شايد برنامه نباشد، حضرتعالى درخواست بيرون رفتن شاه را از سلطنت خواستاريد، آيا اگر شاه سلطنت را رها كرد و اوضاع اقتصادى به همين شكل باقى بماند، آيا وضع عوض شده است؟
جواب: نه، اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و يك اقتصاد صحيح و سالم ما عرضه مىكنيم و الان اينها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بين بردهاند. اينها خرجهايى كردهاند كه خلاف مصلحت بوده است، دزدىهايى كردهاند كه خيانت بوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پولهائى بسيار گزاف داده است و ما تمام اينها را از بين مىبريم و اطمينان داريم كه ديگر اقتصاد عقب مانده نخواهيم داشت و به نيازهاى مردم محروممان جواب مثبت خواهيم داد.
سؤال: چرا حضرتعالى نيروهاى سياسى مخالف ديگر را از همكارى با خود در مبارزه براى رسيدن به هدفهايتان دور مىكنيد؟ مثل كمونيستها كه همان هدف را دارند.
جواب: نه، ما نمىتوانيم كمونيستها را بپذيريم براى اينكه خطر آنان براى كشور ما كمتر از خطر شاه نيست، ما آنها را نمىتوانيم بپذيريم.
سؤال: راجع به كشورهاى عربى، آيا از بعضى از آنها حق پناهندگى سياسى در خواست كردهايد و موضع آنها چيست؟ انتقادات شما نسبت به عراق چيست؟ و بودن شما در عراق؟ برداشت شما از موضعگيرى حكومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاريس چيست؟
جواب: اما نظر من نسبت به دول عربى نظر خوبى نيست. دولتهاى عربى نه توانستهاند استقلال خودشان را حفظ كنند و نه توانستهاند يك وحدتى بين خودشان ايجاد نمايند كه اسرائيل را از بين ببرند. اختلافات بين خودشان و خيانت بعضى از سران دولتهاى عربى باعث اين شده است كه صهيونيستها در اينجا باشند و خودشان را تثبيت كنند و اخيرا هم متاسفانه
رئيس مصر اين كار را دارد انجام مىدهد، البته ممكن است بعضىها نسبتاً بد نباشند لكن رويهمرفته نتوانستهاند يك اتحادى بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پيدا كنند و هم از اذناب استعمار كه از آن جمله اسرائيل است. و اما نسبت به ملت عرب، همه برادر ما هستند و ما با آنها مثل برادر رفتار مىكنيم. اما اينجا دولت فرانسه فعلا" رفتارى مسالمت آميز دارد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 120
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام
آخرين دسيسههاى حكومت نظامى
اعوذ بالله من الشطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اينكه آقايان به واسطه تنگى جا در زحمت هستند معذرت مىخواهم. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند. امروز روز عيد بود و در ايران خواستند نماز عيد را انجام بدهند لكن در خيلى جاها مانع شدند از اين كه اين مراسم مذهبى بجا بيايد. در قم با گاز اشك آور مردم را متفرق كردند كه نماز نخوانند، در بعضى جاها هم ريختند و خيلى وحشيگرى كردند. بالاخره اين تير آخرى است كه شاه در تركش داشت و با كمال وحشيگرى در تمام ايران با مردم معامله كردند و بنا دارند معامله كنند. حكومت نظامى، نخست وزير نظامى و بىخبر از خداى تبارك و تعالى لكن فايده ندارد، اين دست و پا زدنها فايده ندارد. شاه ديگر در بين ملت پايگاهى ندارد. سلطنت رضا شاه كه از اول هم قانونى نبود حالا ديگر اگر قانونى هم بود، يك سلطنت ياغيگرى است و مردم با فرياد در همه جا خط بطلان كشيدند بر اين سلطنت. الان ياغى است شاه و با ياغيگرى دارد يغما مىكند، هم بيت المال را و قتل عام مىكند مردم را.
اسلام ديانتى عبادى - سياسى است
اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى (قربان) و حج، مواقف حج، نماز جمعه و جماعات كه در شب و روز انجام مىگيرد، اين مواقف جنبههاى عبادى دارد و جنبههاى سياسى اجتماعى هم دارد يعنى جنبه عباديش در جنبه سياسيش، اينها مدغمند، منضم به همند. ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداى تبارك و تعالى، وظيفه روحانى تنها نيست و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست، عبادى است و سياسى، سياستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سياسات مدغم است يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد، همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماع خودش جنبه سياست دارد. مسلمانها بايد از اين اجتماعاتى كه هست، از اين اجتماعات استفادههاى زياد بكنند مثلاً مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسط اشخاص منحرف به اين صورتهاى مبتذل در آمد، در صدر اسلام اينطور
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 121
نبوده است، مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مىافتاد براى جنگ با كفار و با قلدرها، از همان توى مسجد. آنجا خطبه خوانده مىشد، دعوت مىشدند مردم به اينكه فلان مثلاً آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مىكند، قلدرى مىكند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مىافتادند و مىرفتند طرف دشمن، از همان جا قراردادها حاصل مىشد.
مسائل مطروحه در نماز جمعه
در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود، مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند، مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتارىهاى مسلمانها، اختلافات مسلمانها در آن خطبهها بايد طرح بشود ورفع بشود. جنايات امثال محمدرضا خان بايد در اين خطبههاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههايى كه ممكن است با آن راهها اين جانىها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است، سياست، در عبادت مدغم است.
اختلاط در مذهب مسيحيت
مثل مذهب مسيح يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحىها هست و من گمان ندارم كه مسيح عليه السلام مذهبش اين بوده است كه اينها الان مىگويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست. من گمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب، مذهب يهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است، دست در اين وارد شده است.
قرآن كتابى جامع الاطراف است
مذهب اسلام كه سندش قرآن است و محفوظ است، حتى يك كلمه تغيير نكرده است. اينطور است كه قرآن مشتمل بر همه چيز است يعنى يك كتاب آدم سازى است، همين طور كه آدم همه چيز است، معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مىسازد يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چه احتياجاتى كه شخص دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى، مسائل قيامت، اينها هست، مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتى كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مامور كرده است كه جنگ كنند با كسانى كه متعدى هستند، با ظالمها جنگ بكنند، يك كتابى است كه تحرك آورده است يعنى عربى كه در آنوقت در زمانى كه وارد شد قرآن كريم، يك مردم متفرق و يك مردمى بودند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 122
كه با خودشان همان هى ور مىرفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود و هيچ فكر امور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند در قبل از يك نيم قرن، قبل از يك نيم قرن در حدود سى سال اين امپراطورىها را همين عده عرب كمى كه ابتدا دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم، در يك مدت كمى دو تا امپراطورى كه آنوقت تقريباً تمام دنيا زير بيرق اين امپراطورىها بوده، يكى امپراطورى ايران بود و يكى هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيره العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخير كردند.
هدف از جهاد در اسلام
و تسخيرها تسخيرى نبود كه مثلاً فرض كنيد مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد، تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اينطور بوده است، نه اين است كه مىخواستند كشور گشائى كنند، نه مسائل كشور گشائى نبوده، مسائل اين بوده است كه مىخواستند مردم را روبراه كنند يعنى وحشىها را متمدن كنند، يعنى كسانى كه همديگر را مىخوردند. قرآن كريم در نيم قرن، اين جمعيتى كه - هم را - هميشه جنگ مىكردند و يكديگر را مىخوردند، به يك صورت عادلانه در آورد كه با هم آنطور رفتار مىكردند كه ممالك متمدنه رفتار مىكردند و بالاتر از اين.
اسلام مكتب انسان ساز است
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است، آنطور نيست. همه چيزهاى انسان را مىسازد، هم انسان را از حيث عقل مىسازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مىسازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مىسازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومتها نيست كه فقط در امور مثلاً اجتماعيشان، سياسيشان دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مىكند، به اينها ربطى ندارد هر كس توى خانه خودش هر كارى مىكند، حكومتها به او كارى ندارند، اگر در خانه خودش هم قمار بازى بكند حكومت چكار دارد، اگر بله بيايد خلاف مثلاً نظم بجا بياورد آنوقت حكومتها مىآيند سراغش. اسلام، همان در منزل خودتان كه خلوت هستيد آنجا با شما كار دارد، در توى عائلهتان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما، مىآئيد توى همسايهتان، با شما نسبت به همسايههايتان كار دارد، با همشهرىتان باز كار دارد، با هم مذهبىهاىتان كار دارد با خلاف مذهبىهاىتان هم همه، همه اينها را آداب دارد يعنى اسلام اينطور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد، اسلام يك صورتش حكومت است، يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات كه به خودش كار دارد، تو بايد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 123
در اعتقادات چه باشى، در اخلاق چه باشى، در آداب عملى چه باشى، بايد چه باشد اينطور چيزها، اسلام كار دارد به همه، اينها را ساير دول و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمىآيد به شما بگويد كه شما توى خانهتان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد، به آن كار ندارد، هر كس توى خانهاش هر كارى بكند اما اسلام توى خانه، تنهائى شما باشيد با شما كار دارد يعنى مىگويد بايد چه جور باشى، اخلاقت چه جور باشد، ادراكات عقلىات چه جور باشد، اعمالت، خودت با بچهات بايد چه جور آدابى داشته باشى، بچه با پدرش چه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر با فرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه اين عائله با هم چطور باشند. اين عائله با عائله ديگر چطور باشد، تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش، نظر دارد به آنها.
اسلام دينى الهى و جهانگير است
راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است، هيچ مملكتى دون مملكتى نيست، اسلام اينطور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران مثلاً يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اينجورها نيست، تمام عالم تحت نظرش هست يعنى نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را، هيچ قوم و خويشى با يك قطبى، دون قطبى ندارد، با شرق يا غرب، با شمال و جنوب، با جائى هيچ قوم و خويشى ندارد، يك دين الهى است همانطورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است، نه خداى شرقىها و مسلمانها يا غربىها يا مسيحىها يا يهودىها، اينطور نيست، خداى همه است و نسبت به همه رازق است و عرض مىكنم خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى است مال همه، يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مىخواهد در آورد، به يك صورت عادلانه در آورد، به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره، به قدر يك سر سوزن تعدى نكند، يك بشر با بچه خودش تعدى نكند، با زن خودش تعدى نكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاى ديگرشان تعدى نكنند، مىخواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليت انسان باشد، هم نفسيتش نفسيت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مودب به آداب انسانى باشد، مىخواهد اين مطلب را اجرا بكند.
اجتماعات اسلامى مظهر همبستگى و اخوت است
يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش هست كه همين حكومت هم در همين آداب شرعيه مسائل حكومتى هم هست مثلاً در حج، اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده است ذات مقدس حق تعالى كه بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمين نتوانستند آنطورى كه حج بايد استفاده ازش بشود، استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوائف مسلمين، يك دعوتى است از تمام طوائف كه هر جورى هستند، در شرق اقصى هستند يا در غرب ابعد هستند، هر جائى مىخواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملكتى كه هستند دعوت شدهاند مردم، آن هم ناس دعوت شدهاند،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 124
نه اينكه فقط مسلمين، همه بايد مسلم بشوند و همه بايد بروند يعنى كسانى كه مستطيع هستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند. اينها را دعوت كرده كه بروند در آنجا هر سال يك دفعه. يك مجمع عمومى مىخواسته است تشكيل بدهد در آنجا، در مجمع عمومى اگر مسلمين قدر بدانند حل مسايلى كه، مشكلاتى كه از براى طوائف مسلمين است در آنجا بايد بشود مثلاً اگر مسلمين ايران بروند در آنجا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند بر مسلمين ديگر لازم است كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند و همه اينهائى كه آمدند به حج وقتى فهميدند كه مثلاً ايران چه مىخواهد، چه مىكند، دولت ايران به مردم چه مىكند، همه اينها وقتى كه مىروند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه و همين طور اگر آنها هم يك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اينجا آمدند و به آنها عرضه داشتند اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند. اينطور است اسلام كه اجتماعاتش اجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است. نماز جماعت را انسان خيال مىكند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مىشوند يك نمازى را مىخوانند لكن در اين جماعتها مسائل سياسى بايد طرح بشود يعنى آن كسى كه هفتهاى يك دفعه در منبر مىرود و نماز جمعه مىخواند و منبر مىرود و خطبه مىخواند بايد مسائل سياسى مسلمين را در آنجا طرح بكند و بگويد و آن چيزهائى كه، مثلاً اشتباهاتى كه از دولتها واقع مىشود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدايت كند به، هم زندگيشان و هم مبداشان و هم معادشان و هم چيزهائى كه در زندگى لازم دارند.
جنايات رژيم شاه و وظايف مردم
و در هر صورت حالا كه مملكت ايران جورى شده است كه از عبادات مردم هم حالا با سرنيزه جلو مىگيرند، امروز نگذاشتند كه در قم اين فريضه الهى بجا بيايد، در جاهاى ديگر هم همين طور - اشتباه اينها - حالا تمام اخبار به ما نرسيده است لكن خيلى، در بسيارى از جاها كشتار بوده است و مردم را با سرنيزه جواب دادهاند و جواب اشخاصى كه مىگويند كه آقا مخازن ما را نده به ديگران، جواب اشخاصى كه مىگويند ما آزادى مىخواهيم اينقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه كرد، جواب اشخاصى كه مىگويند كه ما استقلال مىخواهيم، تو همه مملكت ما را به ديگران دادى، جوابش حالا اين است كه نخست وزير نظامى و وزراى نظامى و حكومت نظامى و با نظام مىخواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دستها را مىريزد به جان مردم، از آن طرف حكومت نظامى را درست مىكند. از اين طرف مىگويد بايد نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغكارى، دستور مىدهد كه چماق به دستها را بريزند توى شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بكنند. اين وضع مملكت ما و اين وضع حكومت شاه و اين وضع زندگى آخر نكبتبار اين مرد خبيث است و بر همه ماها هست كه به اين مسلمين كه در ايران هستند كمك بكنيم لااقل كمك تبليغاتى بكنيم كه به اشخاصى كه در اينجا ملاقات مىكنيد يا مثلاًاين اروپائىها را كه ملاقات مىكنيد به اينها بفهمانيد كه مساله اين است، اينطور نيست كه مردم ايران يك مردم عرض مىكنم كه وحشى هستند و اينها مىخواهند تاديبشان كنند و نمىشود، چنانچه شاه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 125
اينطور معرفى مىكند شما را. شما به مردم بگوئيد كه مردم ايران يك مردمى هستند كه مىخواهند از دست اين ظلم نجات پيدا بكنند، مىخواهند آزاد بشوند، مىخواهند مستقل بشوند، مىخواهند زندگى انسانى بكنند و اين مرد نمىگذارد اين كار را بكنند.
خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 126
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد مختلف وابستگى رژيم پهلوى
عدم برنامه در نظام جمهورى اسلامى، از تبليغات رژيم بر عليه نهضت اسلامى ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز يك رشته تبليغاتى اينها دارند كه بله اين نهضت اسلامى يك امر روشنى دارد و مابقى ابعادش غير معلوم و نيست ديگر چيزى. آن امر روشنى كه دارد اين است كه همه مردم مىگويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامى تشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است لكن اينها برنامهاى ندارند، همين طور مىگويند حكومت اسلامى، حكومت اسلامى يك چيز غير معلومى است، برنامه ندارد. يا در لسان بعض اشخاص بىاطلاع اين كه اساس ندارد، اصلاً جمهورى اسلامى بى اساس است و از اين سنخ حرفها.
پافشارى رژيم و وابستگانش مبنى بر ضرورى بودن سلطنت شاه
خوب، حالا ما دو قدم داريم، قدم اول، قدم اينكه بايد اين اساسى كه الان هست، اين وضعى كه الان هست، اينها بايد برداشته بشود. اينكه مىگويند كه روشن است، در اين معنا اشكال دارند؟ اينهائى كه با اساس اين نهضت خيلى به خيال خودشان موافقت ندارند، در كدام قدم موافق نيستند؟ در اين قدم اول كه بايد اين بساط كه تا حالا هست و اين رژيم بايد به هم بخورد، اين وضعى كه الان ايران دارد و در ظرف اين پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است، بوده است اينطورها، در اين اشكال دارند كه مىگويند نه همين اوضاع بايد باشد؟
خوب اينها كه (مثلاً اگر كسى پيدا بشود، خوب، هستند اشخاصى كه طرفدار شاه و رژيم شاه، آنهائى كه يا وابستگى به خود شاه دارند يا وابستگى به آمريكا دارند) مىگويند كه نه، اين اوضاع حالا بايد باشد و به تعبير بعضىها شاه غيبت كند (كه حالا فكر آن را كردند) اينها معتقدند كه اين اوضاع خوب است و بايد باشد؟ يا اوضاع بد است، لكن لازم است باشد از باب اينكه ديگر چارهاى نيست؟ اگر معقدند كه اين اوضاع خوب است، معنايش اين است كه اختناق پنجاه ساله همه خوب است. در همه روزنامهها و مراكز تبليغى، اختيارى در كار نباشد و در تحت نظر سازمان امنيت باشد،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 127
اين يك چيز خوبى است! مىتوانند، جرات دارند بگويند كه در عين حالى كه اين دستگاه تبليغاتى در تحت نظر سازمان امنيت تنظيم مىشود و هيچ روزنامه نگارى حق ندارد كه تخلف كند از مطالبى كه آن القا مىكند و دستگاه تبليغاتى راديو حق ندارد كه غير از آن چيزى كه آنها برنامه مىدهند پخش كند، در عين حالى كه اينطور است، معذالك اين كار خوبى است؟ اين را مىتواند يك نفر مسلمان يا يك نفر انسان يك چنين مطلبى را اظهار كند؟ اگر مىتواند، خوب يكى از اينهائى كه با اين حرفها مخالفند بيايد اين را اعلام كند. هر كس، هر كدام را اينها انتخاب كنند كه خود شاه يا هر كس كه از دوستان شاه هست بيايند اين را اقرار كنند به اينكه دستگاههاى تبليغاتى ما، دستگاههاى مطبوعاتى ما، همه آنها بىاختيار هستند و هيچ ارادهاى از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمان امنيت تنظيم مىكند و اينها بايد حتماً حرف او را پخش كنند و اين خوب است. يكى از اينهائى كه مىگويند شاه بايد باشد، بيايند اين مطلب را خوب، در يك روزنامهاى، در يك ورقه عليحدهاى خودشان طبع كنند و منتشر كنند و امضا هم بكنند، نه اينكه همين طورى بنويسند. بنويسند كه من كه فلان آدم هستم قبول دارم كه اينطور چيزها مىشود لكن من مىگويم اين كار خوبى است. يا مثلاً فرهنگ ما كه عقب افتاده است قبول مىكنند كه عقب افتاده است و نمىگذارند يك فرهنگ مستقلى ما داشته باشيم، فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانههاست، بيايند اين را بگويند كه نه، ما كه مىخواهيم شاه بماند براى اينكه فرهنگ ما بايد اينطور باشد و اين كار خوبى هم هست، نه اينكه بگويند ملزميم، بگويند نه، كار خوب است، خيلى خوب است كه فرهنگ ما يك فرهنگ عقب افتادهاى باشد و نگذارند كه جوانهاى ما تربيت بشوند، تربيت علمى بشوند، جورى بشوند كه خودشان سازنده باشند. آن كس مىگويد كه ما با بقاء شاه موافقيم، اين مطلب را اگر قبول دارد كه اينطور هست لكن مىگويد كه (صحيح است لكن بايد اينجور باشد خوب است اينطور باشد) خوب بيايند اين را منتشر كنند اين مطلب را با امضا يك نفر در همه ايران پيدا كنيد كه اين را بگويد و منتشرش هم بكند و خودش را هم معرفى كند كه من كى، پسر كى، يك چنين مطلبى را مىگويم. گمان ندارم پيدا بشود يك كسى كه اين حرف را بزند. يا قبول دارم كه مستشارهاى خارجه اين ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قيادت مستشارهاى خارجى هستند لكن اين چيز خوبى است، تحت قيادت آنها بودن چيز خوبى است. و هكذا همه ابعادى كه الان ما به آن مبتلا هستيم، چه در ناحيه اصلاً نظام فرهنگى يا نظام ارتشى و چه در ناحيه اقتصاد قبول بكنند به اينكه نفت ما را بىحساب دارند به آمريكا مىدهند و به جاى آن پايگاه براى آمريكا در ايران درست مىكنند، اين را قبول كنند لكن بگويند اين كار خوبى است كه ما مىكنيم، انساندوستى است و محبت به همنوع است و مهمان پرورى است و اينطور چيزها كه ما نفتمان را بدهيم، خوب يك هديهاى است به يك مملكتى، خوب هديه مىخواهيم بدهيم نفتمان را، آنها هم بيايند به جاى اينكه به ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،اين اسلحهاى كه اينها خيال دارند كه بياورند در ايران و پايگاه درست كنند در مقابل شوروى، بىبهانه نمىشود آورد، بىبهانه اينكه پول نفت را ما داريم مىدهيم منتها پول نفت را اسلحه مىدهيم، اسلحه احتياج دارد ايران. اين اسلحههاى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 128
بسيار هنگفت و زيادى كه ايرانى اصلاً نمىداند كه چكارش بكند تا راه بيفتد و به اين ايرانى هم نشان نمىدهند اين مطلب را كه اين را چكار بكن كه به راه بيفتد، اينها در اينجا مىخواستند پايگاه درست كنند در مقابل شوروى. اگر همين طورى بگويند ما مىخواهيم پايگاه درست كنيم، خوب صدايش در مىآيد اين هم، اين قارداش هم صدايش در مىآيد مىگويد من هم بايد اينجا يك گوشه ديگر شروع بكنم. آنها نمىخواهند اينجور بشود، مىگويند كه ما نفت داريم مىخريم و عوض داريم مىدهيم. عوض چيست؟ عوض اين است كه اسلحه مىدهيم و ليكن واقع مطلب پايگاه درست كردن براى آمريكاست و الان ايران خيلى از جاهاى آن اين پايگاهها را دارد و مهياست. خوب، اين را مىگويند كه يك كارى است كه شده است و مىشود لكن كار خوبى هست انسان چنين انساندوست باشد. خوب اگر اين را هم خوب مىدانند، اين هم يك نفر پيدا بشود از دوستان شاه يا از رفقاى آمريكا كه اين مطلب را تصديق كند به همين طورى كه من طرح مىكنم و امضا كند. پس اين مطلب را كه نمىتواند كسى بگويد كه اينها كار خوبى است و چى.
پايگاههاى عظيم تسليحاتى آمريكا در ايران، شواهدى بر وابستگى رژيم
باقى مىماند در اين زمينه اينكه يك مطلب ديگر بگويند اين رفقاى شاه و عرض مىكنم چاكرها و غلامزادهها كه نه، اينطور نيست، چنانچه خود اعليحضرت مىفرمايند كه خير، ما مستقليم و ما احتياج به چيزى نداريم و ارتش ما الان جلوى روس را مىتواند بگيرد، جلو انگلستان را مىتواند بگيرد و جلو آمريكا را مىتواند بگيرد و خير - (با تعبير خود اينكه) پدربزرگ ما نيست كه هر چه او بگويد ما بشنويم و از اين حرفها، اين مطلب را مىخواهند بگويند كه پايگاه ندارد آمريكا در ايران؟ خوب بروند ببينند، اينها پايگاهشان معلوم است در كوهستان كجا، در كوهستان كجا در كجا، اين پايگاهها معلوم است الان، ساخته شده و زير زمينهايش همه درست و مجهز. مىگويند نفت نمىدهيم ما به آمريكا، انكار دارند اين را، نه اينكه مىگويند مىدهيم و خوب است، مىگويند ما نفت نمىدهيم به آمريكا، من خوب، آن هم كه همه عالم مىدانند كه شما داريد نفت مىدهيد. مىگويند نفت را به اندازه مىدهيم، آنها هم همه مىدانند كه اين نفتى كه شما مىدهيد و خودتان مىگوييد تا بيست سال ديگر، سى سال ديگر تمام مىشود، اين براى اين است كه بىاندازه مىدهيد.
عدم استفاده آمريكا از منابع نفتى خويش و خريدارى نفت ايران در قبال سلاح
آمريكا نفت دارد نه اينكه احتياج به نفت دارد آمريكا، آمريكا چاههاى نفت زياد دارد و استخراج نمىكند يعنى به اين معنى كه رسيدهاند به چاهها و آنجاهائى كه نفت زيرزمين دارند، آنها هم هست. چاهها را، سر آنها را بستهاند براى آتيه خودشان و از اين هديه ناقابل اعليحضرت دارند. مىگيرند ولى همه نفتهاى خودشان زيرزمين مانده است. الان چاهها را كندهاند رسيدهاند به نفت و در آن را بستهاند و نشستهاند روى آن و دستشان را دراز كردهاند كه بابا نفت بده.اينها كه مىگويند ما
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 129
نفت نمىدهيم، ندادهايم به آمريكا يا به اندازه داديم، خوب شما از اين پولى كه داريد مىگيريد و از اين اسلحهاى كه وارد كردهايد و از اين بيليونها اسلحههائى كه وارد كرديد معلوم است كه چقدر دادهايد و الان هم معلوماست كه چقدر داريد مىدهيد به آمريكا و ساير ممالك ديگر و مىگويند بله ما مىدهيم، اين را مدعى هستند كه ما مىدهيم لكن ارز مىگيريم، خوب اينها يكىشان بنويسد كه ما پول مىگيريم از آمريكا. همه شان قبول دارند كه ما مىدهيم و اسلحه مىگيريم. خوب اين اسلحه را قائلند به اينكه براى مملكت ما اينهمه اسلحه و اينهمه تجهيزات لازم است؟ و ما مىخواهيم يك قدرت مثل شوروى پيدا بكنيم، يك قدرتى مثل آمريكا پيدا بكنيم؟ اينطورى است كه ما لازم داريم اينطور چيزها را و متخصص داريم نسبت به اينطور مسائل و خود ما داريم اداره مىكنيم.
خوب، همه مىدانند كه چهل و پنج هزار، بعضى هم مىگويند شصت هزار مستشار آمريكائى هست، كارشناسهاى آمريكائى هست در ايران با مصونيت، نه مصونيت فقط اينها، مصونيت هر چه آمريكائى هست كه اينها مصون كردند آمريكائىها را، اينها قصههائى است كه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است.
هياهو و تبليغات ساختگى رضاشاه براى لغو كاپيتولاسيون
در زمان رضاشاه وقتى كه كاپيتولاسيون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغويتش حرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطى درست كردند در تبليغات كه بله ديگر اعليحضرت به آنجا رسيدند كه لغو كردند كاپيتولاسيون را، چه كردند و فلان. مدتها روزنامهها و راديو بساط جشن اين را گرفتند كه اعليحضرت رضاشاه كاپيتولاسيون را لغو كرد. يك وقت آنطور هياهو كردند و جشن گرفتند. آن روزى كه اعليحضرت محمدرضا شاه خلف صدق اعليحضرت رضاشاه آمد كاپيتولاسيون را براى اينها درست كرد باز همين بساط بلند، شد كه اى چه خدمت بزرگى، چه خدمت بزرگى كردند، اين بيچاره مطبوعات، خوب اسير سازمان امنيت بودند بايد بنويسند، آنها ديكته كنند اينها بنويسند كه چه خدمت بزرگى، ديگر از اين خدمت بزرگتر نمىشد كه اعليحضرت كردند! چه كردند؟ اينكه او لغو كرد، ايشان اثبات كردند، در لغوش ما جشن بايد بگيريم در اثباتش هم بايد جشن بگيريم. وضع يك مملكتى اينطورى است كه مىگويند خروس مىگويد كه من بيچاره را در عزاخانه سر مىبرند، در عروسى خانه هم سر مىبرند (خنده حضار).
تصويب قرارداد كاپيتولاسيون خلاف روح انسانيت است
وضع ايران اينجور است كه آن طرف قصه را هياهو مىكنند، اين طرف قصه هم هياهو مىكنند. اينها چيزهائى است كه ما حالا مىشنويم و داريم مىبينيم. بعدها آيا باورشان بيايد يك همچو رژيمهائى را ما گذارنديم. آخر من در سن خودم اين قضيه را ديدم. شماها يادتان نيست، هيچ كدامتان يادتان نيست اما من در سن خودم بوده اين قضيه. آن قضيه جشنهاى آنجاى او در سن ما بوده، اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 130
قضيه جشنها و بساط اينجاى او هم، هياهوى اينجاى او هم در همان وقتى بوده كه ما بوديم هر دوى آنها را، وضع اينطورى است كه طرفين قضيه را بايد عرض مىكنم كه براى آن جشن بگيريم و پايكوبى كنيم كه اعليحضرت آنجا آنطور كردند و اينجااينطور كردند. مىگويند نشده است؟ خوب، شده است منتهى مىگويند خوب شده است. خوب شده يعنى چه؟ يعنى اينكه اين آشپز مثلاً سفارت آمريكا، آن كاسب خيابان مثلاً فلان جا كه آمريكايى است، اگر اين يك شخص محترمى، يك شخص عاليمقامى، يك فيلسوفى، يك عالمى، يك كسى را بگيرد زير، عمداً هم بگيرد زير، دولت ايران حق ندارد، هيچ حق ندارد كه اين را بخواهد، اين بايد رجوع شود به سفارت، سفارت خودشان بلدند چه بكنند.
معنى اثباتش اين است كه (ايشان براى آن آنقدر چيز كردند و آن شخصى هم كه در مجلس آورد آنقدر براى آن نوحه خوانى كرد) هر فردى از افراد آمريكائى در اينجا مصون است، كسى حق ندارد، دادگسترى حق ندارد كه اگر اين كارى كرد بخواهد او را عرض بكنم كه ارتش حق ندارد در اين امر دخالت كند، هيچ كس حق ندارد در اين امر دخالت كند، اين بايد مستقيماً در پيش خود آمريكائىها و در سفارتخانه يا در فرض كنيد كه خود مملكت آمريكا اين قضيه بايد حل بشود، آن هم كه معلوم است راه حلش چيست. اين را مىگويند كه يك چيز خوبى است؟! خيلى خوب واقع شده كه مصونند اينها و عرض مىكنم كه هيچ كس حق ندارد به آنها چيزى بكند اما اگر شخص اول اين مملكت (هر كس هست، هر زهرمارى اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه يك فراشى از آنها را زير بگيرد اين بايد محاكمه بشود؟! از آن طرف هيچ شما حق نداريد انتقاد كنيد اما از آن طرف خير بايد محاكمه بشود. خوب اين را مىگويند كه يك چيز خوبى است؟! و آن كسى كه مىگويد نظام شاهنشاهى ايشان بايد باقى بماند و شاه بايد باشد و سلطنت بكند و چطور، مىگويد اين وضع تا حالا خوب بوده و بايد شاه باشد؟! يا خير اين وضع را قبول ندارد و مىگويد نه اين وضع خوب نيست؟ اگر مىگويد خوب است اين وضع، خوب يك چيز بنويسد امضا كند كه: (اين وضع را ما قبول داريم، خيلى هم خوب است، يك فراشى از آنها را اگر ما اذيت كرديم بايد آنطور بشود، يك كس بزرگى از ما را اگر چه كردند آنها نبايد در آنها چه بشود.) اين هم گمان ندارم كه يك آدم، يك انسانى بتواند بنويسد.
بله اينكه بعضى از اينها اصلاً از وضع انسانيت خارج شدند مثل خود اعليحضرت كه اصلاً روح انسانيت از او رفته است، يك روح ديگرى است الان در او، نه ورح انسان، لهذا حرفها هم همين طورى چرت و پرت خيلى گفته مىشود، مىگويد. اين هم كه كسى نمىتواند اينطور بگويد.
التزام رژيم براى انجام ماموريتى از طرف اجانب!!
پس اين طرف صفحه را كه ما نگاه مىكنيم كه قضيه رفتن ايشان است، از اين راه كه نمىتوانيد بگوئيد كه نه، اين كارها همه خوب است، تا حالا هر چه واقع شده، فرهنگ ما عقب است خوب است، اقتصاد ما شكست خورده است و انگل است خوب است، نظام ما تحت نظارت - عرض مىكنم كه -
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 131
مستشاران آمريكائى است اين هم خوب است، اين را كه نمىتوانيد بگوئيد، باقى مىماند اينكه نه، اين طرف را قبول داريم كه اينها خوب نيست لكن چه كنيم چاره نداريم بايد اينطور باشد ما موافقيم با اعليحضرت و با بقاء اعليحضرت براى اينكه ملزميم كه اينطور باشد، ما، التزام داريم، ملتزم هستيم به اينكه بايد فرهنگمان تا يك حد معينى باشد، از اينجا بالا نرود، ما را ملزم كردند به اينكه ارتش شما بايد تحت نظر اينها باشد، ما را ملتزم كردند به اينكه وكلاى شما را بايد ما تعيين كنيم، شما خودتان نبايد دخالت داشته باشيد، ملت هم نبايد دخالت داشته باشند، ملتزميم به اين معنا، چون ملتزيم پس بايد باشد. اگر اين مطلب را مىگويند، خوب الان ملت ايران پا شدند مىگويند كه ما اين التزامها را قبول نداريم، تا حالا هم هيچى نشده، حالا هم دارند مىروند، دارند دنبال مىكنند اين را. خوب اينها اگر قبول دارند كه اين يك چيز بدى است لكن ما را الزام كردند، حالا ملت ايران تمامى پا شدند كه اين التزامى كه مىگوييد ما داديم يا شاه كه ماموريت براى وطنش داشته است و خودش نوشته ماموريت براى وطنم و من هم مىگويم ماموريت براى وطنش داشته لكن او مىگويد ماموريت داشتم كه چه كنم و چه كنم، برسانم آن را به نمىدانم دروازه بزرگ تمدن! من مىگويم نخير ماموريت داشتيد براى وطنتان كه نفتتان را بدهيد و عرض مىكنم فرهنگتان را به زمين بزنيد و وطنتان را بياوريد به حالى كه الان هست، خرابهاى كه الان اسمش را ما وطن گذاشتيم. اگر اينها قبول دارند كه اين رژيم تا حالا خيانت كرده است منتهى مىگويند ملزم است، ملزم است كه خيانت بكند، اين را ما مىتوانيم بپذيريم از وكيل، از وزير، از شاه، از همه اينها كه (من ملزمم خيانت بكنم)؟! خوب برو كنار، كى ترا ملزم كرده كه نخست وزير بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده كه وكيل بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده وزير بشوى؟ كى ترا التزام كرده كه شاه باشى؟ استعفا بده، آدمى كه اين عرضه را ندارد كه در مقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تامين كند، آدمى كه در تحت اسارت غير است و بايد حتماً مصالح مملكتش را فداى، آنها بكند، ما فرض مىكنيم كه شما اگر بخواهيد سلطنتت محفوظ باشد، بايد اين خيانتها را بكنى؟ لكن تو معذورى؟! كى گفت بايد سلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر يك آدمى هستى، انسان هستى، اگر يك آدمى هستى كه خائن نيستى بيا اعلام كن بگو كه من نتوانستم اين مملكت شما را، مصالح مملكت شما را حفظ كنم من استعفا كردم. ملت آنقدر به سر تو گل مىريختند كه تا عرش برين بود، نه مثل حالا كه همه داد بزنند (مرگ بر اين سلطنت پهلوى) براى اينكه از تو خير نديدند. كى ترا ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى؟ مگر مىشود كه انسان عذر بياورد كه وكيل بوده، ده سال، پانزده سال به اينجا وكيل بوده و وكيل مردم هم نبوده وكيل شاه بوده، نخير وكيل سفارتخانه بوده، همه را هم خودشان مىدانند، رفتند توى اين خراب شده و هر چه خواستند، هر كار زشتى خواستند كردند، هر خيانتى را خواستند بكنند، حالا ازشان مىشود پذيرفت كه من ملزم بودم، مجبور بودم؟! كى گفت تو وكيل بشوى؟ مگر كسى آمد به تو الزام كرد ترا كه حتماً بيا وكيل بشو؟! تو برو پشت آن تريبون و بگو، قصه را بگو كه من را از طرف سفارتخانه آوردند اينجا و من وكيل رسمى اين مملكت نيستم از اين جهت من از اين مجلس مىروم بيرون، آنوقت ببين با تو چه معامله مىكنند. مگر مىشود اينها عذر باشد كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 132
وزير بگويد من معذورم براى اينكه من ملزم بودم، شاه بگويد من معذورم براى اينكه سفارتخانه من را الزام كرده، نمىدانم كى بگويد من معذورم، اين حرفها چيست؟
خيانت و خلافكارىهاى شاه و ديگر صاحب منصبان براى احراز پست و مقام
اينها معذور نيستند، اينها خائن هستند و تعمداً هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانت كردند. مىخواستند چند روزى، او مىخواسته سلطان باشد او مىخواسته عرض مىكنم وزير باشد، او مىخواسته وكيل باشد، او مىخواسته سناتور باشد و اينها، اينها عمداً به اين مملكت ما خيانت كردند و تمام اينهائى كه در اين دستگاه وارد بودند و خدمت كردند به اين دستگاه، اينها همه خائنند و هيچ لياقت اينكه به اينها يك كارى ولو حمالى را رجوع كنند ندارد، نمىشود آقا كه يك مملكتى كه اينها دارند، اينها مستشارهاى آنها هستند و اينها مشير و مشارهاى آنها هستند و تمامشان واضح است خيانتشان.
من مىگويم حالا ما فرض مىكنيم كه شما راى هم بر خلاف نداديد، شما آدمى بوديد كه مثلاً خلاف آنها را مىخواستيد بگوئيد، ما اينها را فرض مىكنيم لكن مىتوانيد اين را انكار كنيد كه شما وكيل ملت نبوديد و رفتيد در اين مجلس و حقوق گرفتيد؟ اين را مىتوانيد انكار كنيد؟ اگر مىتوانيد، بنويسيد كه ما وكيل مجلس نبوديم، اينجا همين جورى رفتيم و خير اينجا كه مىرفتيم هيچى نبود و نگرفتيم، تا به شما بگويند كه نخير آقا شما در مجلس حقوق گرفتى از اين ملت، حقوق ملت را گرفتى، وكيل ملت هم نبودى، خلاف قانون اساسى كرديد و خيانت كرديد به اين مردم و پول اين مردم را گرفتيد در صورتى كه وكيل نبوديد شما. اگر وكيل را سفارتخانه تعيين كند يا شاه تعيين كند كه وكيل نيست، اين كه قانونى نيست وكالتش، وكالت بايد هر جائى، در هر حوزهاى همان اهالى آن حوزه چيز بكنند. خوب، بگويند ما را تعيين كردند، وكيل مثلاً تهران بيايد بگويد من را تهرانىها چه كردند تا همه تهرانىها بگويند ما اطلاع نداشتيم، آن كه وكيل آذربايجان است بيايد بگويد من وكيل آذربايجانم تا مردم بگويند كه نه آقا ما اطلاعى از اين نداريم. كجا اطلاع داشتند مردم از اين وكلا؟ كى مىشناسد اينها را؟
عدم رشد فرهنگى و بى علاقگى رژيم به دين و كشور، موجبات وابستگى كشور به استعمارگران
نمىشود اينها را عذر حساب بكند كسى بگويد من معذورم، ما مجبور بوديم كه اين فرهنگ را در اين حد نگه داريم، ما مجبور بوديم كه اين ارتش را تحت چيز قرار بدهيم، ما مجبور شديم. خوب اينهمه صاحب منصب توى ارتش وقتى ديدند كه صاحب منصبهاى آمريكا آمدند چه كردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا مىشد آنوقت، اگر همه صاحب منصبهاى ما وقتى كه ديدند آمريكائىها دارند اينها را، مستشار دارد آمريكا در اينجا و اينها بايد تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اينها يك روز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 133
استعفاى خودشان را مىفرستادند در مجلس يا پيش شاه كه ما نمىخواهيم با اين وضع، مگر امكان داشت آنوقت مستشار بيايد؟ اينكه مستشار مىآيد براى اينكه شما رشد نداريد، چون رشد نداريد از اين جهت مستشارها مىآيند - كه - بالاى سر شما و شما را مىخواهند اداره كنند. اگر شماها رشد داشتيد، اگر شما يك انسانى بوديد كه علاقه به اين مملكت داشتيد، علاقه به اين آب و خاك داشتيد، اگر يك انسان متدين بوديد كه اساس مسائل است اين، همچو چيزى امكان نداشت برايتان كه بنشينيد آنجا و بخواهيد صاحب منصب باشيد لكن صاحب منصبى كه يك مرديكه از آمريكا آمده هر چه بگويد، بايد اطلاعتش بكنيد، خوب استعفا مىكرديد، كى به شما الزام كرد كه آقا بيا تو سپهبد باش يا بيا تو ارتشبد باشد، استعفا مىكردى، حالا استعفا كنيد، الان كه مىبينيد كه همه مسائل واضح شده است و خيانت شاه واضح شده و خود شاه آمده پشت - عرض مىكنم كه - راديو و اقرار به ذنب و گناه خودش كرده، اسمش را اشتباه گذاشته (تا حالا من كارهايم اشتباه بود از اين جهت از اينجا به بعد اين اشتباهات را نمىكنم) شمائى كه يك شاهى را مىبينيد كه خيانتهاى خودش را اقرار كرده، پشت راديو اعلام كرده، دستش را پيش ملت دراز كرده كه (ببخشيد مرا، من اشتباه كردم) خوب همين حالا همهتان برويد آن كنار يا برويد كنار از ارتش يا متصل بشويد به مردم، باز نريزيد به جان مردم و مردم را بكشيد. پس شما همه خيانتكاريد، شما را نمىتوانيم بگوئيم يك انسانى هستيد كه امين اين مملكت هستيد، شما خائنيد در اين مملكت، شما لياقت هيچ چيز را نداريد. بله صاحب منصبهاى جزء نمىتوانند، آنها چيز كردند، آنها مىگويند ما حاضريم به اينكه كارهائى را انجام بدهيم. ان شاءالله بلكه انجام بدهند.
سلطنت شاه غدهاى سرطانى براى نابودى همه شؤونات مملكت
پس اين ورق مطلب كه قضيه اين است كه اين رژيم بايد از بين برود، اين فاسد است، يك غده فاسد را اگر در نياورند يك انسان را از بين مىبرد، هلاك مىكند. نمىتواند يك نفر آدمى كه مريض است، غده مثلاً فرض كنيد سرطانى دارد حاضر نشود كه اين غده را بيائيد در آوريد، اين خوب، مىكشد غده اگر در نياوريد اين سلطنت يك غدهاى است در اين مملكت كه اگر در نيايد فاسد مىكند مملكت، اين غده بايد در بيايد چاره نيست، اين غده، سرطانى و بدتر از سرطان است، اين بايد بيرون بيايد. باقى مىماند آن طرف قضيه كه من حالا خسته هستم براى ادامه گفتن آنها، ان شاءالله خداوند همهتان را موفق كند، توفيق به همهتان بدهد. يك روز انشاءالله برويد به ايران كه ايران وضعش عوض شده باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 134
تاريخ: 22/8/57
بيانات امام خمينى در مورد خواستههاى ملت
غير قابل باور بودن اظهارات شاه مبنى بر عدم اطلاع از خيانتها و جنايتها
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ما سه اصل پيشنهاد كرديم كه حالا مىخواهيم ببينيم كه آيا آنهائى كه محتمل است مخالفت بكنند با اين اصول با كدام يك از اينها مخالفت مىكنند.
يك اصل اين بود كه ملت ايران چنانچه در اين مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد اين سلطنت سلسله پهلوى را نمىخواهند و اين يك رفراندمى بود كه سرتاسر كشور به آن راى دادند، با فرياد به آن راى دادند كه ما نمىخواهيم اين سلسله پهلوى را. خوب اگر كسى با اين مخالف است و در مقابل ملت ايران مىگويد كه ما مىخواهيم كه سلسله پهلوى همين طورى كه بودند باز باشند عرض كرديم كه يك دفعه مىگويد كه اين كارهائى كه شاه كرده است ما تصديق داريم كه اين كارها را كرده لكن اين كارها خوب است، اينكه نفت ما را داده است به آمريكا در مقابلش يك مقدار آهن خريده است كه به درد ما نمىخورد، اينكه فرهنگ ما را به عقب رانده است، اينكه اينهمه جوانهاى ما را كشته است، اينهمه حبسها، اينهمه زجرها، اين اختناقها، اينها را قبول دارد كه اينها كردهاند لكن مىگويد اينها كار خوبى است. اگر كسى اين مطلب را بگويد، خوب است كه اعلام كند و امضا كند كه من آن آدمى هستم كه اين كارها را مىگويم خوب است. من گمان ندارم كسى در تمام ايران پيدا بشود كه يك همچو اعلامى بكند. و يا اين است كه مىگويد كه نه، اين كارها را نكردند اينها و اينها را كسان ديگرى كردند. چنانچه بعضى همچو چيزى گفتهاند كه اعليحضرت بى اطلاع بودند از اين مسائل، اصلا هر چه گذشته بر اين مملكت و هر چه ظلم شده است و هر چه خيانت شده، ديگران كردند و شاه اصلا اطلاع از اين مسائل ندارد. همه افراد ايران اطلاع دارند، الا شاه!! شاه توى اين جمعيت نبوده است؟! در بين اين مردم نبوده است؟! ايشان كه در فرمايشات خودشان هميشه مىگويند كه همه كارها به دست من انجام مىگيرد. و ديگران هم همين طور مىگويند كه هر چه عمل مىشود به دست شاه است. در قضيه مدرسه فيضيه كه ريختند و در مدرسه فيضيه آن كارها را كردند، ما آنوقت مىديديم كه به هر كس مراجعه مىشد، مىگفتند كه اعليحضرت فرموده است. چنانچه ما آن روز در يكى از اعلاميهها همين مطلب را نوشتيم كه به هر جا مراجعه مىشود، مىگويند كه اعليحضرت
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 135
فرمودهاند، اعليحضرت فرمودهاند كه برويد مدرسه فيضيه را بهم بريزيد و چه بكنيد. و راست هم مىگفتند، كسان ديگر يك چنين كارهائى را اجازه - نمىداد - نمىتوانستند بدهند بدون اطلاع شاه، شاه كه تمام نظام ايران در تحت رهبرى ايشان هست (ايشان هم خودشان قبول دارند اين را) و در نظام نمىشود حكم قتل كسى را يا حكم غارت يك جائى را يا حكم قتل عام يك ناحيهاى را يك رئيس شهربانى بدهد يا يك ارتشبد بدهد، هيچ كدام نمىتوانند. همه اينها بايد با امر خود شاه يا اجازه او باشد .اينها بايد اجازه بخواهند از او و او اجازه بدهد. همه اين قراردادهائى كه در مجلس واقع شده و مجلس نوشته و گذرانده و اينها همه، بگوئيم كه شاه اصلاً اطلاع نداشته است؟ ايشان در حال غش بوده در اين مدتى كه سلطنت كرده است؟! خوب، اگر در حال غش نباشد، آدم بيدار باشد و شاه يك مملكتى هم باشد آن هم يك شاهى كه همه مىدانند كه همه كارها دست خود اين است و همه ديكتاتورىها را اين دارد مىكند، آنوقت كسى بگويد كه (چنانچه گفتند، اينهائى كه طرفداران شاه و آمريكا، اين حرفها را گفتند كه) گناهى گردن ايشان نيست، ايشان هيچ اطلاعى از اين مسائل نداشتند. شاه كه آمد در قم و در حضور اينهمه جمعيت ايستاد و نطق كرد و بدگوئى كرد به علماى اسلام و بدگوئى كرد به طبقات مردم، اين گناهش گردن ديگران است!! ايشان اطلاع اصلاً نداشته از اين مسائل!! شاهى كه پشت راديو مىگويد كه اين ملاها، اين فلان، اينها ارتجاعى هستند، اينها چه هستند، به مردم امر مىكند كه از اينها مثل حيوان نجس احتراز بكنيد، ايشان اطلاعى نداشته است!! اين چه گناهى شد، گناهش گردن ديگران است كه چيز كردهاند!! ايشان اطلاعى نداشته است!! بهايشان ديكته كردهاند، ايشان هم ندانستهاند اينها چه نوشتهاند اينجا، از رو خوانده است مثل بچههائى كه يك چيزى مىخوانند و متوجه نمىشوند مفادش چيست، ايشان هم خوانده و نفهميده است كه مفاد اين چه هست!! قضيه اطلاحات ارضى به اصطلاح خودشان و اين بساطى كه درست كردند و ايشان خودش مىگويد (انقلاب شاه و ملت، انقلاب سفيد) ايشان كه مىگويد انقلاب (شاه و ملت)، نه اين انقلاب شاه و ملت نبوده است، شاه بى اطلاع از اين مسائل بوده است!! خودش كه مىگويد (انقلاب شاه و ملت) روى كاغذى اين را نوشتهاند كه اين را بخوان و اين آنقدر ادراك نمىكند كه بفهمد انقلاب شاه و ملت يعنى شاه هم دخالت دارد!! اين همين اين عبارت را مىخواند و نمىداند چه چيز نوشته است روى اينجا!! (به منطق اين آقائى كه مىگويد شاه بى اطلاع بوده است، از همه امور بى اطلاع است) پس اينكه نمىشود كسى باورش بياييد. حالا فرضاً يكى هم اين حرف را بزند اما ماها مىتوانيم باور بكنيم كه اين شاه كه همه كارها را خودش مىگويد كه بايد به نظر من باشد و منم كه همه كارها را انجام مىدهم و ديگران را هيچ حساب نمىكرد، تا چند وقت پيش از اين اصلا نه وزيرى و نه وكيل و نه چيزى، هر چه او مىگويد، آن بايد بشود، چيزهاى ديگر چه است! پس اين مطلب را نمىشود گفت كه، نمىتوانيم بگوئيم كه اين كارها همه خوب بوده است و اين كه كرده است، خوب كارى كرده است. اين را كه نمىتوانيم بگوئيم. نمىتوانيم بگوئيم كه اين كارها بد بوده است لكن شاه بى اطلاع بوده است از اين مسائل و اينها همين طور خودبخود ديگران كردهاند و نسبت به شاه دادهاند. چنانچه حالا دارند يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 136
دستهاى را كه از رفقاى ايشان بوده و - عرض مىكنم كه - با هم در جرمها شريك بودند، حالا اين دسته را گرفتهاند. حالا من هم نمىدانم چه جورى گرفتهاند يعنى واقعاً يك حقيقتى است اين يا اينكه مىخواهند مردم را بازى بدهند، آنها با0ز رفاقت خودشان باقى است و اينها را به صورت مثلاً از مردم مخفى كردهاند، يك جائى هم برايشان، جاى خوبى هم درست كردند، اين را ما اطلاع نداريم. حالا ما فرض مىكنيم كه ايشان با آنها ديگر وفا نكرده و شريكها را گرفتهاند. اينها البته مىخواهند همچو صورتى را، ايشان هم خيال دارد يك همچو صورتى را به ذهن مردم بياورد كه حالا كه من فهميدم كه اينها خيانت كردهاند، حالا همه اينها را ديگر من مىگيرم. معلوم شد كه اينها خيانتكارند. 12، 13 سال، 14 سال كسى وزير او بوده و عرض مىكنم با هم همه كارها را انجام دادهاند، حالا تازه ايشان اين چند روزى كه مردم مقابلش ايستادهاند، حالا فهميده است كه اينها كارهاى بدى كردهاند كه اين مردم دارند اينطور هياهو مىكنند و حالا اينها را گرفتند براى اينكه مردم بفهمند كه نخير، اعليحضرت مىخواهند اصلاحات كنند، همانطور كه اصلاحات ارضى كردند و انقلاب سفيد درست كردند، حالا مىخواهند انقلاب ادارى كنند و مىخواهند مسائل را درست كنند و وزرا را بگيرند و وزراى زمان كذا و زمان كذا و مىخواهند كارها را درست كنند. ديگر مردم چه حرفى دارند!! اين هم كه كسى باورشان ديگر از ايشان نمىآيد كه اينطور كارها بدون اطلاع ايشان شده است.
شرط قبولى توبه شاه، جبران حقوق بر باد رفته
ملت خوب يك صحبت ديگر هم ممكن است كسى بكند كه نخير، اين همه بد بوده است و ايشان هم كردهاند لكن توبه قبول است. آمده است مىگويد من توبه كردم، توبه پيش خلق و خالق قبول است و هر كه يك كارى بكند توبه بكند ولو هر چه كار بدى باشد، اين را بايد از او قبول بكنيم. اين هم يك راه است كه كسى بگويد كه حالا ديگر شاه سلطنت بكند و حكومت نكند و توبه هم كرده است و كارهائى هم كه تا حالا كرده است تمام، هيچى ديگر، حالا توبه كرده. در توبه هم اين مطلب هست. (حالا اگر ما فرض كنيم توبه هم بكند) توبه پيش خدا هم قبول نيست مگر اينكه آن چيزهائى كه مربوط به حقوق مردم است رد بشود. اگر يك كسى را كشت و بعد بگويد من توبه كردم، اين توبه قبول نيست بايد اين را كه كشته است جبران بكند، وقتى جبران كرد آنوقت پيش خدا هم وقتى توبه بكند، قبول است. ايشان بدون جبران، چون شخص اول مملكت است، خدا يك حساب ديگرى برايش باز مىكند؟! شخص اول مملكت را ديگر خدا حساب اين را نمىكند كه اين بيست و چند سال جرم مرتكب شده است، اموال مردم را خورده است، نفوس مردم را تلف كرده است، امر به خرابىها كرده است، خيانتها كرده است، جنايتها كرده است!! خدا از باب اينكه ايشان شاهند، (معلوم مىشود كه پيش خدا مثلاً به منطق اينها شاه و غير شاه فرق دارد) چون شاه است، از اين جهت مىگويد كه نه اين ديگر قبول است!! مردم كه جوانهايشان از بين رفتهاند، بروند گم بشوند اينها چه هستند، مقابل شاه كه نمىشود اين حرفها را زد!! بگوئيم كه توبه ايشان قبول است بدون اينكه شرايط توبه قبول باشد؟ اگر
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 137
مردم عادى مال مردم را خوردهاند، بگويد توبه كردم، مال مردم را بايد بدهد تا توبه باشد والا اين همان توبه گرگ مىشود و ايشان خوب، بيايند حالا اگر واقعاً توبه كردهاند، بسم الله بيايند در بانكهاى خارجه را اول باز بكنند و اين اموالى كه در اين بانكها هست، اينها را برگردانند به ملت. اين يك راهش، تا برسيم به كشتهها، حالا راه مالىاش. اينهمه اموال مردم را اتلاف كرده است و اينهمه نفت را داده به غير و در مقابلش يك چيزى كه به درد ملت نمىخورد بلكه ضرر براى ملت دارد، بيايد اول اينها را جبران كند، اعلام كند كه من مىخواهم جبران كنم. ايشان اعلام كرده است، مىگويند كه اعلام كرده است به اينكه اين خاندان من هم، اين كسانى كه مربوط به من هستند اينها هم بايد رسيدگى بشود، ببينيم كه آيا اينها خلافى كردهاند؟ نكردهاند؟ اگر خلافى كردهاند خوب اينها هم بايد محاكمه بشوند! ايشان باز... كه خاندان ايشان خلافى كردند يا نكردند؟ معلوم مىشود اين هم از آن مسائلى است كه مخفى است برايشان و اطلاع ندارند!! حالا مىخواهند ببينند كه آيا اين خاندان به كسى خلافى كردهاند، يك جرمى كردهاند!، اگر مرتكب شدهاند. خوب حالا خود ايشان كه مىگويد كه توبه كردم و مقابل ملت مىايستد و مىگويد كه خوب، من يك اشتباهاتى كردهام و حالا تعهد مىكنم كه نكنم و حالا متلزمم كه ديگر نكنم، ضمانت مىكنم و اينها را مكرر مىكند. خوب يك كسى مىايستد، يك ملت مىايستند مقابل او، مىگويند كه تا حالا اين كارها را كه كردى، خوب جبران بكن، آنوقت بگو كه ضمانت مىكنم. مساله يك مساله حقوقى است، همچو نيست كه يك مسالهاى بين تو و خدا باشد، خدا بين تو و خودش را ممكن است كه بيامرزد. ما وكيل عمومى خدا نيستيم، اما خدا قبول نمىكند مگر كه مسائل حقوقى حل بشود. حق مردم به عهده تو است الان، تو الان حق يك ملت در عهدهات است. تو مالهائى كه مال اين ملت است به باد دادهاى، تو ده سال جوانهاى ما را در توى محبس با آن وضع با آنها رفتار كردى و امر كردى كه اينطور بكنند. خوب اينها را بايد جبران بكنى تا بعد بگوئى (استغفرالله )، تو جبران نكرده مىگوئى كه من توبه كردم، ما باورمان مىآيد كه تو توبه كار هستى؟! ملت نشاختهاند تو را؟! مگر شما آن اولى هم كه آمدى سلطنت كردى همه اين التزامات (اول قانوناً بايد التزام بدهى) همه اين التزامها را دادى و بعد آمدى (به قول خودت) اين اشتباهها را كردى. تو از اين به بعد ديگر اشتباه بكن نيستى؟! يا اينكه باز اين را مىگوئى كه مردم را به غفلت بياندازى و باز مشغول بشوى به اين كارهاى اشتباهى كه مىگوئى كردم؟
پس آنكه موافق با ايشان است و اصل اول ما را كه عبارت از رفتن شاه و اين سلسله است مىگويد قبول ندارم، بايد يكى از اين مسائل را قائل بشود به اينكه نه همه كارهاى ايشان خوب بوده و شماها ملتفت نيستيد، مردم ملتفت نيستند كه اختناق يك چيز خوبىاست، نه خوب است و ايشان كارهاى خوبى كردهاند، همهاش اختناق و اينطور چيزهاست، اينها هم خوب است. يا خير، نكرده است ايشان با بى اطلاع بوده است يا توبه كرده ايشان. وقتى اين راهها همه بسته باشد، خوب بايد ايشان نباشد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 138
شاه و شوراى سلطنت هر دو آلت دستى براى تامين مقاصد اجانب
يك مطلب ديگر هم هست كه خوب ايشان نباشند، ايشان بروند و بعد آقازاده ايشان بيايند و عيال محترم ايشان بيايند و شوراى سلطنتى تشكيل بشود و اداره بكنند. آنها كه كارى نكردهاند ديگر، آنها ديگر خوب و صحيح هستند!! ملت ايران نمىتواند اينها را بپذيرد. يك ملتى كه از يك شخصى اين همه رنج برده و از پدرش آن همه رنج برده است، آن همه خيانت ديده است، اين احتمال را مىدهد كه اين پسر هم پسر همان پدر است، چنانچه اين پدر هم پسر همان پدر بود. و از خطاهاى ملت ما اين بود كه گذاشتند اين پسر بعد از آن پدر بيايد سلطنت بكند و بسيار آسان بود آن وقت اگر پيشنهاد مىكردند به اين متفقين و آن وقت مىايستادند و مىگفتند: ما اين را نمىخواهيم آن وقت بسيار آسان بود كه ايشان نباشند. خوب، اين پسر، پسر همين پدر است. شنيدم گفته است كه اين پدر من بى خود اين حبسىها را نگه داشته و اينها خرج دارند، اينها را بكشد، از بين ببريد اينها. مىگويند اينطور ايشان گفته است كه اين حبسىها را براى چه خرجشان را مىدهند، بكشدشان. اگر احتمال اين معنا را بدهند ملت، يك مساله مهمى است. مسائل مهمه را احتمال هم وقتى كه انسان بدهد، بايد احتياط كند او را. اگر شما يك احتمال صحيحى بدهيد كه از اين اطاق وقتى كه مىرويد بيرون، يك حيوان، يك سبعى در اينجا هست كه شمارا مىكشد، نخواهيد رفت از اينجا بيرون همان احتمالش را بدهيد. خوب حالا ما اين احتمال را نمىدهيم اما اگر من احتمال اين معنا را بدهم كه يك، شما احتمال اين معنا را بدهيد كه بيرون اينجا يك سبعى است آدمكش، احتياط مىكنيد، نمىرويد بيرون. ما احتمال اين معنى را مىدهيم كه اين خانواده سبعى هستند كه اينها ملت را خواهند به باد داد. همانطورى كه تا حالا كردهاند بعد از اين هم خواهند كرد. يك آلت دستى هستند از غير (مساله اين حرفها نيست كه، ما حالا روى احتمال داريم صحبت مىكنيم والا مساله احتمال نيست) ايشان يك آلت دستى است، پدر ايشان هم يك آلت دستى بود. آنها مىخواهند حالا آن آلت دست ديگرى آن بعدى را آلت دست قرار بدهند براى خودشان و چطور ملت مىتواند قبول بكند كه اينها باز باشند و - عرض مىكنم كه - آقائى بكنند بر ملتى در صورتى كه آنطور خيانتها را كردهاند. بنابراين اصل اول ما را گمان ندارم كه بتواند كسى انكار كند كه اين اصل نبايد باشد.
سلب اختيار از مردم، اساس رژيم تحميلى سلطنتى
يكى هم قضيه اصل دوم اين است كه اصل رژيم سلطنتى بى ربط است. رژيم سلطنتى رژيم كهنه ارتجاعى است، در وقت خودش هم بى ربط بوده است. اينكه ارتجاع مىگوئيم، يك وقت اين است كه يك چيزى در وقت خودش خوب بوده است ولى حالا ديگر كهنه شده است، سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم يك چيزى بوده، حالا ديگر كهنه شده است، ديگر سلطنت يك مساله ارتجاعى است لكن سلطنت از اول چيز مزخرفى بوده است، يك آدم سلطان بر يك مردم بدون اينكه مردم اختيارى داشته باشند! حالا آن شخص اول و سلطان اولش كه هميشه با زور آمدهاند به مردم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 139
تحميل شدهاند، هيچ وقت نبوده است كه مردم اراده داشته باشند در تعيين يك سلطان، هميشه با قلدرى و زور آمدهاند و تحميل كردهاند بر مردم و ظلم خودشان را بر مردم تحميل كردهاند و هر كارى خواستهاند به سر ملتها آوردهاند و بعد هم كه يك سلسلهاى، اولى دزد بود و همه كارهاى زشت را مىكرد حالا اصلا در رژيمهاى دنيا اين جزو مضحكههاست، يك كسى مىآيد برخلاف مثلاً يك رژيمى قيام مىكند، اين حالا كه قيام كرد، اين قيام غلط است، اين مجرم است، قيام كرده است بر ضد يك رژيمى، آمد و غلبه كرد و كشت و زد و همه كار زشت را كرد و غالب شد، حالا كه غالب شد همه مىشناسند او را، حالا شد اعليحضرت، تا حالا دزد بود، يك راهزنى آمد و زد و مثلاً سلسله قاجاريه را مىخواهد به هم بزند، تا حالا اسمش اين بود كه اين آدم قيام برخلاف سلطنت كرده و چطور است و اين دزد است و اين خائن است و همه اين حرفها را و لقبها را به او مىدادند، حالا زورش زياد شده و زد و آنها را بيرون كرد، تا بيرون كرد آقاى آمريكا از آن طرف ايشان را مىشناسد و آقاى انگلستان هم از آن طرف مىشناسد و حالا شد اعليحضرت و هر كه بر ضد اين قيام كند مجرم است. تا حالا ايشان مجرم بوده است، حالا كه، به زور به مردم غلبه كرد و او را زد و بيرون كرد، همين دزد شد (اعليحضرت )! بناى دولتها اين است همين دزدى كه تا حالا دزد بود و اگر گرفته بودند او را، مىگشتند او را و همه هم مىگفتند صحيح است اين كشتن، حالا كه زور شد و غلبه كرد، حالا ديگر مىشناسند او را يكى بعد از ديگرى. همين پريروز افغانستان همين طور شد ديگر. همين پريروز افغانستان بعد از اينكه اينها آمدند، اول هى اينها آمدند و چه، هى حرفها مىزدند برايشان، وقتى كه غلبه كردند او از آن طرف شناختش، او از آن ور شناختش، او از آن طرف شناختش.
بنابراين است كه همه ديگر اين دزد سر گردنه را حالا ديگر از اين به بعد القاب تغيير كرد، شد (اعليحضرت ) و هر كس بر خلافش بگويد، خلاف رژيم سلطنتى او چيزى بگويد يا اهانتى بر او بكند چند سال هم حبس بايد برود. اصل رژيم سلطنتى از اول يك چيز غلطى بوده. چه معنى دارد كه يك نفر آدم كه مثل همه ماها هست اكثر آنها هم از همه اين جمعيتها كمتر بودهاند. ادراكاتشان هم كمتر بوده است، اكثراً اينجورى بودهاند، خوب بله قلدرى را داشتند، قلدرىها را داشتند خيلى زورمند بودند اما ادراكاتشان مثل يك آدم متعارف هم خيلىهايشان نبوده، آنوقت اين شد شخص اول و شد شاه، بعدش ديگر به مردم هيچ ارتباط ندارد. خوب، حالا فرض ما مىكنيم كه آن مجلسى كه رضا شاه با سرنيزه درست كرد و همه ديديم، نه يك مجلس ملى بود و ملت آمد و ديد كه قاجاريه مثلا خلاف هستند، آنها را كنار گذاشت و شد ايشان، بعد ديگر از اختيار مردم شد بيرون براى اينكه حالا ايشان با اختيار مردم شد بعد هر كارى بكند، مردم هر چه فرياد بزنند كه آقا تو با اختيار ما، با انتخاب ما شاه شدى ما نمىخواهيم ديگر، برو سراغ كارت، ديگر گوش نمىدهند، ديگر سرنيزه است. مثل همين حالايى كه پيش آمده، آنها قرار دادند، يك كسى را انتخاب كردند، آن طبقه جلو انتخاب كردند حالا ما بايد جرم اين پسره را هم بكشيم. ما انتخاب كرديم اين را؟! آخر اين عقلايى است كه در 50 سال قبل يك طبقه ديگر، يك جمعيت ديگر يك كسى را انتخاب كنند به سلطنت بعد پسر او بى انتخاب اين مردم و با
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 140
مخالفت اين مردم باز سلطان باشد بر اين مردم؟ يعنى هر كارى كه بخواهد بكند (نخير، سلطان مشروطه باشد)، بى انتخاب مردم چراباشد؟ چه معنا دارد؟ هر كسى، هر جمعيتى، هر اجتماعى حق اوليش اين است كه خودش انتخاب بكند يك چيزى را كه راجع به مقدرات مملكت خودش است. كدام يك از اين ملت ما، الان اين طبقه اگر در تمام ايران شما بگرديد يك نفر را پيدا بكنيد كه بگويد من دخالت داشتم در انتخاب محمدرضا خان به سلطنت، پيدا نمىكنيد. هيچ كس، هيچ كس دخالت نداشت است. موهبت الهى بوده است (به قول خودشان) بدون اينكه مردم دخالت داشته باشند. خوب، در قانون اساسى غلط ما اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه ملت مىدهند به يك شحصى. خوب ما حالا قبول كرديم، يك موهبت الهى است كه ملت مىدهند، كى ملت دادند اين را؟ كى ملت اصلاً اختيار در اين باب داشتند؟ ايشان كودتا كرد و آمد ايران، آمد تهران - را - از قزوين آمد تهران را گرفت و كودتا كرد و يك عدهاى را گرفت و حبس كرد و كم كم ماند. اولش نمىدانم رئيس قشون بود و بعد كم كم شد وزير جنگ و بعد كم كم شد نخست وزير و بعد هم با سرنيزه مجلس درست كرد و با سرنيزه الزام كرد اينها را كه بايد قاجاريه را خلع بكنيد و بايد من سلطنت كنم، همهاش سرنيزه بود. موهبت الهى كه مردم مىدهند، فرض كنيم كه مطلبش اين است كه اين موهبت الهى است و مردم مىدهند به يك كسى، مردم مىدهند، آخر مردم كجا دادند؟ كى مردم همچو كارى كردند؟ و من عرض كردم كه حالا ما فرض مىكنيم كه اين مردم هم دادند به پدر ايشان و خوب حالا بعدش چه؟ آن جمعيتى كه آنجا بودهاند يك كسى را وكيل كرده، وكيل من كه نبوده است پدر من. شما همهتان آن زمان هيچ يادتان نيست، هيچ كدامتان راى آن وقت نداشتيد، نبوديد تا راى بدهيد. هيچ كدام شما آن وقت نبوديد، ما هم كه بوديم كه راى نداشتيم، خوب، راى كه به او ندادند. حالا ما فرض مىكنيم كه يك جمعيت راى دادند به او، الان كه ما مىخواهيم زندگى بكنيم، مقدرات مملكتمان را تحت نظر يك كسى قرار بدهيم يك كسى بخواهد دخالت در امور مملكتى ما بكند بدون اينكه ما اصلاً اطلاعى داشته باشيم و بدون اينكه اختيارى داشته باشيم ايشان بايد هر كارى دلش مىخواهد بكند؟
مخالفت مردم با سلطه خاندان پهلوى و اصل رژيم سلطنتى
بنابراين اصلاً رژيم سلطنتى يك چيز غلطى است. رژيم سلطنتى چيست؟ بايد مردم خودشان يك كسى را تعيين كنند. مثلاً فرض كنيد كه يك وكيلى را تعيين مىكنند برايشان كار بكند، بايد مردم خودشان يكى را تعيين كنند كه او دخالت كند در امورشان، هر وقت او را نخواستند، بگويند برو گم شو! يك رژيمى كه اينطور استقرار دارد اگر انسان فهميد به اينكه، هر آدمى بفهمد كه هر كارى بكند ديگر از دست مردم خارج است كه بگويند برو، ديگر او هست تا آخر، سلطنت اينطورى است كه يك كسى كه سلطان شد ديگر او هست، بيخ ريش مردم هست، يك همچو آدمى هر چه خلاف بخواهد بكند دستش باز است خوف اين را ندارد كه عزلش بكنند، عزلى توى كار نيست، او هست تا آخر (همه هم شاهدوستاند)! اما اگر بنا باشد كه يك نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگويند كه شما بيا در
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 141
اين مملكت رئيس جمهور مثلاً باش، كارهاى اين مملكت را اداره بكن، خود مردم آزاد يكى را تعيين بكنند، اين آدم هر چه هم بد باشد به فكر خودش هست لااقل، براى اينكه مىگويد خوب من پنج سال ديگر رئيس جمهور افتادهام، وقتى افتادم پدر مرا مردم در مىآورند، اگر به يك كسى ظلم كرده باشم اينها پدر من را در مىآورند، حالا قدرت دست من است بعد از پنج سال ديگر يك آدمى هستم عادى، مثل ساير مردم. نمىكند قهراً. اصلا از اول رژيم سلطنتى يك چيز غلطى بوده است و تحميل شده است به مردم. اصل دوم ما هم اين است كه رژيم سلطنتى يك اصلى است بى ربط، بايد اختيار دست مردم باشد. اين يك مساله عقلى است، هر عاقلى اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هر كسى بايد دست خودش باشد، مائى كه، يك جمعيتى كه مملكت مال خودشان است، چيزهائى كه در مملكت است بايد به صرفه خودشان خرج بشود، بايد همه چيز اين مملكت در راه صلاح خود اين مملكت باشد يك كسى كه اصلش با مردم جداست و مىگويد كه مردم چكاره هستند من خودم هر كارى دلم مىخواهد بكنم، چطور مىشود مقدراتش را مردم دست يك همچو آدمى بدهند كه هر كارى دلش مىخواهد بكند و به مردم ديگر دخالت نباشد؟ به خلاف اينكه مردم امسال يك كسى را قرار بدهند، همه جمع بشوند با هم قرار بدهند كه اين آقا رئيس جمهور ما، پنج سال هم ايشان رئيس جمهور. ما فرض مىكنيم كه يك آدمى باشد كه خيلى جلب باشد، اين آدم خيلى جلب نمىتواند، عقل اجازهاش نمىدهد كه در اين پنج سال تو هر كارى دارى بكن، هر چه هم مىخواهى ظلم بكن و - عرض مىكنم كه - چه مىشود. ما فرض مىكنيم نه ديگر حقى براى مردم نباشد و حال آنكه در جمهورى حق است و مردم مىتوانند بگويند نه، تو غلط كردى برو دنبال كارت، اگر جمهورى اسلامى باشد كه ديگر واضح است براى اينكه اسلام براى آن كس كه سرپرستى براى مردم مىخواهد بكند ولايت بر مردم دارد يك شرايطى قرار داده است كه وقتى يك شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، ديگر لازم نيست كه مردم جمع بشود، اصلاً خودش هيچ است اگر بيجا اگر - يك سيلى بزند، رئيس جمهور اسلام اگر يك سيلى بيجا به يك نفر بزند ساقط است، تمام شد رياست جمهوريش ديگر و بايد برود سراغ كارش آن سيلى را هم عوضش بايد بيايد بزند توى صورتش. ما يك همچو چيزى مىخواهيم.
بنابراين اصل اول كه عبارت از اينكه ما اين خاندان را نمىخواهيم اين واضح است، بايد همين طور باشد، مردم هم با ما موافقند. مساله مردمى است. مساله به حسب حق مردم، مردمى است همه مردم فرياد كردند توى خيابانها، حالا هم دارند فرياد مىكنند. همين امروز هم گفتند پنجاه هزار نفر در اصفهان قيام كردهاند و - عرض مىكنم - نهضت كردهاند و تظاهر كردهاند و از اين حرفها. الان هم همان حرفها را دارند مىزنند. اصل دوم هم كه سلطنت رژيم سلطنتى اصلش غلط است اين هم هر عاقلى اگر تصور مطلب را بكند، تصديقش هم مىكند كه يك همچو رژيمى اصلاً درست نيست. بايد اختيار دست خود مردم باشد و چه بكنند. يك كس ديگرى يكى را سلطان بكند، اين سلطان بر يكى ديگر باشد، اين مقدرات اين دست آنهاست. هر كس مقدراتش دست خودش است. اين نسل حالا مقدراتشان دست خودشان بايد باشد، نه دست يك كسى كه هفتصد سال پيش از اين بوده و حالا رفته
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 142
سراغ كارش رئيس جمهور معنايش اين است كه مقدرات دست خود مردم است. مردم الان مىخواهند قرار دهند يك كسى را رئيس جمهور، بعد از پنج سال ديگر تمام مىشود عملش، يكى ديگر را قرار مىدهند بعديش را مىآورند. اين بهتر از اوست و آن غلط بوده است و اين صحيح، اين ممكن است صحيح باشد منتهى ما جمهور به آن معنائى كه هر كس را بخواهند قرار بدهند، در ساير جاها هم اينطور نيست كه هر كس يك شرايطى در آن هست، در رئيسى كه بايد حكومت كند بر مردم، حاكم مردم يك شرايطى در اسلام دارد كه اگر آن شرايط ملاحظه بشود، يك حكومت عدل و صحيح منعقد مىشود.
تحقق جمهورى اسلامى مبنى بر رجوع به آراء مردم
اصل سوم ما اين است كه ما حكومت اسلامى مىخواهيم. يك جمهورى اسلامى كه به آراى مردم رجوع مىكنيم و شرايط را هم مىگوئيم، آن شرايط در اسلام هست براى هر كس كه مىخواهيد تعيين كنيد، هر كه اين شرايط را دارد اين را بخواهند، شرايطش نباشد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند هيچ عاقلى اين را نمىپذيرد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند و قرار هم نمىدهند. اين شرط سوم را هم، اين اصل سوم را هم حالا من خسته شدهام بعد عرض مىكنم. و بعضى از حرفهائى كه گفته شده است و نطقى كه امروز باز اعليحضرت فرمودهاند و حرفهائى كه زدهاند، اينها ديگر بعد يك تاملى در آن بكنيم ببينيم چه ايشان گفته است و ما بايد چه بگوئيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 143
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آلمانى
سؤال: بر سر آلمانىهاى مقيم ايران در صورتى كه اوضاع ايران عوض شود و حكومت اسلامى به روى كار آيد، چه خواهد آمد؟
جواب: با آنها به طور انسانى رفتار مىشود و در صورتى كه مصالح ملت را مراعات كنند، ابداً ضررى بر آنها وارد نخواهد شد.
سؤال: بر سر سرمايههاى صنعتى آلمانىها در ايران چه خواهد آمد؟
جواب: اگر سرمايهها از خودشان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمى بر كسى وارد نخواهد شد.
سؤال: همانطورى كه حضرت آيت الله اطلاع داريد، شاه به نام ملت ايران قراردادهائى را با آلمانىها و خارجىها بسته است. آيا يك دولت جديد به رهبرى حضرت آيت الله اين قراردادها را ادامه مىدهد؟ و چه اتفاقى بر سر اين قراردادها رخ خواهد داد؟
جواب: قراردادهائى كه موافق مصالح ملت است، به قوت خود باقى مىماند.
سؤال: همانطور كه مسبوق هستيد، سرمايههائى به نام ايران در آلمان سرمايه گذارى شده است. اين سرمايهها، چه سرنوشتى پيدا خواهد كرد؟
جواب: اين سرمايهها مال كشور و ملت است و دولتى كه مىآيد به مصلحت ملت عمل خواهد كرد.
سؤال: در حكومت آينده، آزادى زنان چگونه خواهد بود؟ آيا اينها بايد مدارس را رها كرده و به منازل بروند، يا اينكه بر ايشان امكان خواهد داشت به تحصيلات خود ادامه دهند؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 144
جواب: اين حرفهائى كه راجع به زنان و يا مسائل ديگر شنيدهايد، اينها همه تبليغات شاه و اشخاص مغرض است. زنها آزاد هستند و در تحصيل هم آزاد هستند، در كارهاى ديگر هم آزادند، همانطور كه مردها آزادند. حالاست كه نه زن آزاد مىباشد و نه مرد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 145
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند
سؤال: كشور ما، كشور آزادى است و ما بسيار خوشحاليم كه حضرتعالى به فرانسه تشريف آوردهايد. حضرت آيت الله درباره وضع ايران پس از توقيف دكتر سنجابى چه نظرى دارند؟
جواب: با توقيف دكتر، اسباب تحولى نمىشود. اين هم از دست و پاهائى است كه شاه مىزند به خيال اينكه دكتر را تسليم كند و معلوم نيست كه كسى تسليم شاه بشود يا اشخاص محترمى تسليم شاه بشوند.
سؤال: نظر حضرتعالى درباره احتمال مبارزه مسلحانه چيست؟ دو سه روز پيش از اين آقاى شريعمتدارى در اينباره گفتهاند هنوز تصميمى در اينباره گرفته نشده است.
جواب: ما اميدواريم قبل از اينكه نوبت به مبارزه مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم شود. اگر چنانچه يك وقت مقتضى شد، آنوقت تجديد نظر مىكنيم.
سؤال: حضرتعالى مىفرمائيد كه بايستى در ايران، جمهورى اسلامى استقرار پيدا كند و اين براى ما فرانسوىها چندان مفهوم نيست زيرا كه جمهورى مىتواند بدون پايه مذهبى باشد، نظر شما چيست؟ آيا جمهورى شما بر پايه سوسياليسم است؟ مشروطيت است؟ برانتخاباتى استوار مىباشد؟ دموكراتيك است؟ چگونه است؟
جواب: اما جمهورى به همان معنائى است كه همه جا جمهورى است لكن اين جمهورى بر يك قانون اساسىاى متكى است كه قانون اسلام مىباشد. اينكه ما جمهورى اسلامى مىگوئيم براى اين است كه هم شرايط منتخب و هم احكامى كه در ايران جارى مىشود، اينها بر اسلام متكى است لكن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است كه همه جا هست.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 146
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران البيرق
سؤال: حضرت آيت الله! جنبشى كه شما معرفى مىفرمائيد و ارزشهاى روحى و مردمى كه از آن برخوردار است آيا به تنهائى مىتواند به اسم اكثريت ايرانى و بدون چپىها و بدون مخالفين سنتى، حكومت را در دست بگيرد و اگر امروز بر اساس شعارهائى كه شما مطرح مىفرمائيد رفراندمى در ايران صورت گيرد، نسبت درصد آرائى را كه ممكن است به دست آوريد چقدر خواهد بود؟
جواب: اكثريت قاطع ملت ايران مسلمان است و به آنچه كه ما بخواهيم راى مى دهد. همه ملت ايران شاه را نمىخواهند. آيا 90 درصد مردم ايران كه مسلمانند، به عنوان اكثريت يك جامعه نمىتوانند يك جمهورى اسلامى تكشيل دهند؟
سؤال: آيا امكان دارد كه شوروى به جنبش شما كمك كند؟ آيا حضرت آيت الله به طور كلى از آمريكا مايوس هستند يا اينكه معتقديد اگر روزى براى آمريكا مسلم شود كه ايام حكومت شاه رو به پايان است، مصلحت خود را بر خواهد گزيد؟
جواب: اما راجع به شوروى، ما احتياجى به كمك او نداريم و همانطور كه از آمريكا كمك قبول نمىكنيم از شوروى هم كمك قبول نخواهيم كرد. اما راجع به آمريكا، آمريكا البته هميشه مصالح خودش را ملاحظه مى كند و ليكن ملت ديگر به آمريكا اعتنا نمىكند و شاه بايد برود و غير از اين هيچ راهى نيست، چه آمريكا و شوروى بخواهند يا نخواهند.
سؤال: آيا امكان دارد ارتش ايران به نفع جنبش شما تحول يابد؟ يا اينكه ارتش دوستدار شاه باقى خواهد ماند؟ يا اينكه از برگشتن ارتش به راه درست مايوس شدهايد؟ يا اينكه معتقديد شهوت حكومت بر نظاميان غالب آيد و آنان خود زمام حكومت را به دست گيرند و سربازهاى آنها به ملت بپيوندند؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 147
جواب: آيا سران جيره خوار ارتشى كه پنجاه سال است توسط آمريكا خريدارى شدهاند به اين سرعت قابل تغيير هستند؟ ارتش شاه را نمىخواهد و لكن قدرت دست سران ارتش است. ارتش، خصوصاً افسران و درجهداران جوان آن با ملت هستند ولى فعلا" قدرت يك انقلاب را ندارد، فعلا" حكومت را نظاميان آمريكا در دست گرفتهاند ولى بايد دانست كه اداره اين حكومت بسيار مشكل است، اصولا" نظامى نمىتواند حكومت كند.
سؤال: شوروىها مىگويند كه علت انقلاب دينى بر ضد شاه اين است كه اصلاحات ارضى امتياز املاكى را كه روحانيون داشتهاند از آنها گرفته است، جواب شما به چنين اتهامى چيست؟
جواب: اگر كسى از وضع زندگى روحانيون مطلع باشد خوب ميداند كه روحانيون املاكى نداشته و ندارند، روحانيون از طبقه سوم مىباشند. مساله، مساله اصلاحات ارضى نيست، مبارزات ملت ايران معلول جنايات و خيانات 35 ساله شاه است كه توسط روحانيون برملا گرديد و براى درهم كوبيدن رژيم شاه است.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 148
تاريخ: 24/8/57
بيانات امام خمينى در مورد حق مسلم و مشروع ملتها در تعيين سرنوشت و اشاره به هدف نهايى ملت ايران
تحقق جمهورى اسلامى، آرمان نهائى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما عرض كرديم كه ملت ايران (كه ما هم دنبال ملت ايران هستيم) آنها سه تا اصل را تقاضا دارند و در تظاهراتى كه سرتاسر ايران كردند و حالا هم مىكنند اين سه تا اصل را ذكر مىكنند و مقصودشان تحقق اين سه تا اصل است، البته آن كه مقصود اصلى و هدف اصلى است آن اصل سوم است كه حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى، آن كه هدف نهائى و اصل است آن است لكن دو اصل ديگر هم در آن منضم است يعنى اگر همان اصل هم فقط مىگفتند، اين دو تا اصل هم لازمه آن هست. آنها كه مىگويند ما حكومت اسلامى مىخواهيم يا جمهورى اسلامى مىخواهيم، تحقق جمهورى اسلامى نفى رژيم سلطنتى است و نفى رژيم سلطنتى نفى شاه است در صورتى كه شاه هم قانونى بوده باشد حكومتش والا از اول ديگر بىاساس است. اين دو تا اصل اگر چه هدف اصلى نيست لكن دو تا اصل مهم است كه به يك وجهى اينها هم هدف هستند، البته هدف نهائى عبارت از همان تاسيس يك حكومت عدل اسلامى است لكن خود همين معنا كه بايد اين شخص و اين سلسله بروند سراغ كارشان اين هم خودش يك هدفى است - هدفى شده است از براى ايرانىها براى اينكه بعد از آنكه ايرانىها تمام جناياتى كه تا حالا برايشان شده است در اين 50 سال و تمام بدبختىهائى كه اينها داشتهاند، چه از اينكه نگذاشتهاند رشد فكرى بكنند جوانها و از آن طرف به واسطه زيادى مراكز فساد - كه مراكز فحشا و فساد و اشاعه اين مراكز، چه از ناحيه اينكه مثلاً مشروب فروشى چقدر هست اين كازينوها و اين بساط چقدر هست، مجلاتى كه اسباب فساد مىشود و جوانها را فاسد مىكند چقدر در اين 50 سال بوده است و ترويج از آنها كردهاند و راديوها چه حالى داشتند، سينماها چه حالى داشتند، تلويزيونها چه حالى داشتند همه اينها به واسطه اين است كه اين رژيم و اين حكومت، حكومتى است كه مىخواهد كه اين جوانهاى ما را فاسد كند و اين مراكز زياد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن براى اين است كه جوانها را از دانشگاهها بكشند به ميخانهها و به كارهاى زشت و بد. پس اين جنبه كه عبارت از فاسد كردن جوانهاى ماست، اين هم زير سر همين حكومت فاسد است كه اگر حكومت، حكومت صالح بود، مصالح مسلمين را و مصالح ملت را درنظر مىگرفت، نمىگذاشت كه اين قوه بزرگ و اين نيروى عظيم ملى فاسد بشود و كار از آن نيايد. اين را مردم از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 149
چشم همين هيئت حاكمهاى كه شاه اينجا درست كرده، همين رژيم فاسد مىدانند و از آن طرف هم اينكه راجع به فرهنگمان، راجع به اقتصادمان، هر چه بدبختى در ايران تحقق پيدا كرده، ملت ايران از دست اينها مىدانند و واقع هم همين است كه حكومت فاسد موجب همه فسادهائى است كه از همه اطراف به ما احاطه كرده. بنابراين خود اين الان يك هدفى شده است براى مردم كه اين آدم نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، اين خودش يك هدف كانه اصيلى الان از براى مردم است ولو اينكه وقتى كه ما آن هدف اصلى را ملاحظه كنيم، اين مقدمه اوست و لازمه اوست. نبودن اين رژيم لازمه بودن رژيم صحيح اسلامى است بنابراين، اين دو تا اصل به آنطورى كه عرض كردم اشكالى در آن نيست و كسى نمىتواند، يك كسى كه بخواهد درست فكر كند، عاقلانه فكر كند، بستگى نداشته باشد به آمريكا يا به شاه، نمىتواند ديگر تصديق كند كه اين رژيم بايد باشد، با اين فسادهائى كه مترتب بر آن هست معذلك بايد باشد و نمىتواند انكار كند كه فساد در كار بوده و اينقدر هم قضيه شور بوده كه خود خان هم فهميده است براى اينكه خوب چند روز پيش از اين پشت راديو ديديد كه اقرار كرد به همه اشتباهات منتهى اسمش را اشتباهات گذاشت لكن اقرار به اين كرد كه تا حالا هر چه شده است كارهاى خلاف بوده و از اين به بعد نمىشود.
بنابراين يك مسالهاى است كه خود ايشان هم، حالا گاهى وقتها يك كاسههائى كه از آش داغتر هم هست داريم، ممكن است كه در بين مردم كه به اثر فكر عقب افتادهاند يا اينكه خير، طمع دارند و باز ميل دارند كه شاه باشد و آمريكائىها باشند، اينها باز شاه را بخواهند تنزيهش كنند و بگويند چه هست، ممكن است باشد ولى خود ايشان هم تصديق كرده به اينكه دراين مدت اشتباهات بوده است و ما هم عرض كرديم كه قضيه اشتباهات نبوده، تعمدها بوده است و از آنوقت تا حال هر چه كار كرديد شما بر ضد ملت كرديد و سلطانى (اگر چنانچه ما فرض هم بكنيم كه يك سلطانى باشد كه روى قوانين درست آمده باشد روى كار) اگر چنانچه خيانت به يك ملتى كرد، اين ديگر لياقت سلطنت ندارد و ساقط است.
تكيه بر استقلال اقوام در تعيين سرنوشت
بنابراين اصل اول و دوم كه اين نبايد باشد و رژيم سلطنتى يعنى يك رژيم كهنه غلطى از اول بوده و بر حسب عقل هم يك مطلب غلطى است كه مثلاً در 700 سال پيش از اين يك جمعيتى، ما فرض كنيم كه اگر هم اينجور بوده، با اينكه اينجور كه نبوده است اين، اين را ما مىدانيم كه از اول اينطور نبوده است كه با تصويب ملت روى كار آمده باشد، سرسلسله قاجاريه را همه مىدانند كه آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زدند اوضاع را، خود رضاشاه را همه ما ديديم او را ديگر، آن شنيدنى است، و آن هم ديدنى است كه ما كه يادمان هست اينكه ايشان هم آمد و گرفت و زد و چه كرد و با زور و با سرنيزه سلطه پيدا كرد و سلطنت پيدا كرد كه هيچ ابداً به ملت ارتباط نداشت، حالا ما فرض كنيم كه نه، يك سلطنتى را ملت آورده است روى كار، در 700 سال پيش از اين ملت ايران جمع شد و يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 150
سلطانى را، خودش را و اعقابش را سلطان كردند. راجع به آن سلطانى كه در زمان خودشان است و سر و كار خودشان با آنهاست بسيار خوب، خوب شما خواهيد مقدرات مملكت خودتان را، مملكت از شماست و مقدرات مملكت هم بايد به دست شماها باشد و شما هم يك نفر را منتخب كرديد، خوب ما از اين پيرمردهاى 70 سال پيش از اين، 700 سال پيش از اين پرسيم شما نسبت به ما چكاره هستيد؟ شما به چه دليل يك كسى را سلطان براى ما قرار داديد؟ ما خودمان در اين زمان بايد انتخاب كنيم. به مجرد اينكه در 700 سال پيش از اين يك اشخاصى آمدند و يك كسى رايا يك سلسلهاى را سلطان كردند، اين اسباب اين مىشود كه نسبت به ما هم يك وضع عقلى قانونى داشته باشد؟ به چه دليل؟ هر قانونى اين را بگويد، غلط است كه بايد حتماً شما تسليم بشويد به آنى كه 700 سال پيش از اين به عقل خودش يك چيزى را گفته است و يك كسى سلطان كرده است. بنابر اين اگر هم ما فرض مىكرديم كه سلطنت مثلاً رضاشاه يك سلطنتى بوده است كه روى تصويب مردم بوده و آن مجلسى كه درست كردهاند، آن قلابى كه درست كردند نه يك مجلس صحيحى ما فرض كرديم بوده است، آنها هم موكلهايشان يك طايفه ديگرى بودند، الان اكثريت جمعيت الا نادرشان، نادرشان كه چند نفرى در هر شهرى ممكن است پيدا بشود كه يادشان است آن وقت، اگر هم يادشان باشد آن وقت معلوم نيست كه اكثر اينها به يك حدى رسيده بودند كه راى داشته باشند، بچه بودند يا جوان بودند، خوب حالا ما فرض مىكنيم كه در 70 سال پيش از اين، و يا 100 سال پيش از اين يك جمعيتى آمدند، جمعيتى كه پدران اين طايفه بودند و آمدند و راى دادند به اينكه وكلائى تعيين كردند، مىگوئيم حالا آزاد بودند همهاش گفتنى است والا نيست اينطورها (فرض كنيم كه خير، آزاد بودند وكلا را تعيين كردند آنها، آن وكلا، وكلاى اينها بودند، بسيار خوب، وكلاى آنها حق داشتند كه يك كسى را تعيين كنند كه مقدرات اينها دست او باشد. درست خوب به چه مناسبت اين وكلا، وكلاى ما كه نبودهاند، خوب شما كه آن وقت نبوديد. تا وكيل داشته باشيد، وكيلهاى شما كه نبودند. به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضاخان دادند؟ چه حقى، پدران ما چه حقى داشتند كه يك همچنين كارى بكنند؟ نه ما پدرانمان را وكيل كرده بوديم و نه خودمان وكيل كرده بوديم اين وكلا را، اينها بيجا يك همچون كارى كردند.
بنابراين اصل رژيم سلطنتى بطلانش همراه خودش است، خود قانون اساسى آنوقت كه اين فروعش همهاش پوسيده است، همين خود قانون اساسى مىگويد كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه به اعليحضرت آن را مردم مىدهند. حالا موهبت الهى است و مردم مىدهند، حالا اين، چه جور شده كه مردم وكيل خدا هستند، اين موهبت را مردم مىدهند، اين چه است؟ شايد آن وقت هم اينها ديدند كه نمىشود مثلاً دعوا كرد با رضاخان يا با آن سلاطين كه آن وقت بودند نمىشود خيلى دعوا كرد، خواستند، يك استخوان لاى زخم بگذارند. قضيه اين حرفها نيست بيخود است، اين نظام غلط پوسيدهاى است. در هر صورت در خود قانون اساسى هم اين است كه سلطنت موهبت الهى است كه مرم مىدهند به شاه. حالا ما همين ماده را مىخواهيم عمل بكنيم به آن مردم بايد سلطنت را بدهند به شاه، ما از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 151
سرتاسر اين مملكت سؤال مىكنيم كه سلطنت ايشان را آيا شما داديد به ايشان؟ هيچ كس جواب آره ندارد براى اينكه اگر هم صحيح باشد پدران شما (اگر صحيح باشد، من عرض مىكنم دروغ است اين حرف اما اگر هم صحيح باشد) اين موهبت الهى را دادند به رضاخان، خوب رضاخان مرد و سلطنت او هم تمام شد. پدران ما نه وكيل ما بودهاند نه ولى مابودند، هيچى نبودند. آن وقت اكثر مردم نبودند در كار تاپدرشان يك كارى برايشان بكنند. بنابر اين به چه دليل الان محمدرضاخان به حسب قانون اساسى، به حسب همين قانون كه موهبت الهى است كه مردم دهند به شاه، خوب از ايشان ما مىپرسيم كه كدام مردم به شما چنين راى دادند؟ شما خودتان قبول داريد كه اين راى را به پدر شما دادند آن هم آنهائى كه دادند، الان از آنها كمى مانده است هيچى نمانده است تقريبا، اگر هم داده باشند. بنابر اين روى موازين قانون اساسى يعنى روى همين مادهاى كه شاه به آن استناد مىكند براى سلطنت خودش، روى همين ماده ايشان سلطنت ندارد براى اينكه موهبت الهى بايد ملت بدهند به يك كسى كه شاه بشود و ملت ندادهاند به او. عرض كنم اينها روى اين است كه سلطنت رضا شاه را مردم داده باشند به او و مردم ندادهاند و ما ديگر ميدانيم و ما فرض مىكنيم كه خير، آن سلطنت موهبت الهى بوده است كه مردم دادهاند به شاه. حالا ما اين هم فرضش مىكنيم كه خير، خود اين مردم همه با هم جمع شدند و اين موهبت الهى را تقديم آقاى آريا مهر كردند، خوب الان كه مردم همه دارند گويند نمىخواهيم، خوب تمام مىشود قضيه. خوب يك چيزى را مردم دادند، حالا مىگيرند. يك چيزى كه اختيارش دادنش دست يكى كسى است، اختيار گرفتنش هم دست خود اوست.
ما فرض مىكنيم كه همه مردم جمع شدند يك روزى گفتند كه محمدرضاخان سلطنت براى او باشد. ما اين موهبت الهى را تقديم ايشان كرديم، حالا را شما چه گوئيد؟ تو حالا مىخواهى سلطنت بكنى، سلطنت سابق بسيار خوب، تا حالا قانونى هستى به قول خودت، از حالا كه مردم دارند گويند نه، ديگر چه؟ مىگوئيد كه همه باز هم مىگويند آره؟ اصفهانىها داشتند آتش مىزدند به همه چيز، باز آنجا، مرديكه آنجا(ايشان بود يا يك كسى از رفقايشان) مىگفت كه مردم شاهدوست اصفهان!! الان هم اينها اين حرفها را مىزنند كه مردم شاهدوست ايران!! خوب الان اين مردم شاهدوست همه با هم جمع شدهاند مىگويند ما نمىخواهيم يك مطلبى را، يك كسى را من وكيل كردم، مادامى كه عزلش نكردم وكيل است، وقتى عزلش كردم ديگر نمىتواند بگويد تو وكيل كردى مرا ديگر حق ندارى حرف بزنى، خوب سلطنت يك چيزى بوده كه مردم بايد بدهند به يك كسى، حالا ما هم فرض كنيم مردم دادند به شما، حالا مىگويند نمىخواهيم، حالا ديگر ايشان چه مىگويد؟ پس ايشان ياغى است الان. اينكه من گاهى مىنويسم ياغى، نه اين است كه مبالغهاى است، مبالغه نيست، ايشان الان ياغى است ياغى عبارت از آن آدمى است كه بيايد بيخودى يك جايى، يا به ضد قوانين بخواهد يك حكومتى بكند، بخواهد يك كلاهبردارى بكند، ايشان تمام اين استفادههائى كه در اين مدت كرده روى ياغيگرى بوده است و كلاهبردارى بوده. اگر فرض كنيد سلطنت يك حقوقى داشته است و ايشان حقوقش را گرفته، كلاهبردارى بوده براى اينكه سلطنت نبوده كه تا حقوق بگيرد ايشان. ما فرض مىكنيم كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 152
خير، ايشان همچو موافق با همه مواد قوانين عمل كرده و سلطنت هم يك حقوقى داشته و آن حقوق ناچيز را هم ايشان گرفته، ما از ايشان پرسيم كه شما به چه دليل گرفتى؟ شما كه سلطان نيستيد كه حقوق بگيريد. الان كه مردم دارند فرياد مىزنند كه (نه) به چه مناسبت شما در جايى كه مال ملت است نشستهاى؟ جايى كه مال ملت است روى حكمفرمائى مىكنى، مردم را دعوت مىكنى شما كه، مال ملت است اينها، چه مىگوئى به مردم؟
بنابراين اين اصلى كه ايشان نبايد باشد، مردم مىگويند نبايد باشد اما حالا مردم مىگويند نبايد باشد، شايد اكثراً غافل باشند از اينكه اين نبايد كه از اول باشد، نبوده از اول، نه اينكه نبايد باشد. نبايد باشد، مال آنى است كه تا حالا بوده، حالا مىگوئيم آقا تا حالا شما بوديد بسيار خوب، حالا از اين به بعد چه گوئيد، خوب برو ديگر بس است ديگر تا حالا هر كارى كردى خوب يا بد، بسيار خوب از حالا ما نمىخواهيم. اين مال (نبايد باشد) است اما وقتى كه مطلب را بازش كنيم از هم يا تاريخ اين سلطنت ايشان را آنهائى كه يادشان است و آنهائى كه تو كتابها نوشتهاند اگر نوشته باشند و جرات كرده باشند، نوشتهاند، منتها ظاهر نيست بعد پيدا مىشود اينها. و آنهائى كه اطلاع به واقعه دارند خوب، مىدانند كه قضيه اين نبوده است كه يك سلطنت اعطائى باشد كه قانون اساسى گويد كه اعطا كردند. اين سلطنت رضاخان، پدر محمدرضا، اين يك سلطنت زورى قلدرى، مجلس سرنيزهاى و الزامى به اينكه شما بايد راى بدهيد به اينكه
آن دسته بروند و اين دسته بيايند، نه آن دسته درست بود و نه اين دسته درست بود.
دليل پشتيبانى ابرقدرتها از شاه تثبيت منافع خودشان است
قضيه اين نبود كه يك مجلس قانونى بوده و يك انتخاب قانونى بوده و اينها و ما حالا مىگوييم كه شما تا حالا درست بوديد. اصلاً از اول غلط بوده، از اول نبوده ايشان شاه. پدرش را انگليسىها تحميل كردند به ما و خودش را هم متفقين يعنى هم انگليس و هم روس و هم آمريكا تحميل كردند به ما، الان هم پشت سرش ايستادند و هر شب و هر روز داد مىزنند به اينكه نه، ما اين را خواهيم، ما بهتر از اين كسى را نداريم (با تعبير اينكه بعضى وقتها تعبير به اينكه، مىگويند تعبير شده است به اينكه اين آدم ماست) كارتر بگويد اين را كه (اين آدم ماست، اين بايد باشد) ما نمىخواهيم آقا، خوب يك كسى كه شما گذاشتهايد براى منافع خودتان ما منافع خودمان را بايد ملاحظه كنيم، ملت ايران مىگويد منافع خودم را مىخواهم ملاحظه كنم، نه منافع آمريكا را. خوب، آمريكا و انگلستان و روس همه شان جمع شدند به اينكه /ايشان را / بايد باشد ايشان، همه فرياد ملت ايران اين است كه اينها چكاره اند كه مىگويند اين بايد باشد؟، ما ملت و مملكت مال ما، هيچ كدام شما حق نداريد بگوئيد كه ايشان بايد باشند. (منافع ما را ايشان بهتر از ديگران حفظ مىكند)!! خوب منافع شما را حفظ مىكند، به ما چه ربطى دارد؟ وقتى بناشد منافع شما را اينها حفظ مى كنند شما ببريدش يك جائى هر چه هم دلتان مىخواهد به او، هر كارى مىخواهيد بكنيد اين چه معنا دارد كه شما يك كسى منافع شما را چيز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 153
مىكند ولكن از ما مىدزدد و به شما مىدهد. ما مىخواهيم ندزدد، مىخواهيم دستش را بگيريم كه ندزدد ديگر، مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشكالمان سر هر دوى شماهاست، سر آمريكاست كه دارد مىخورد و مىبرد، سر اين است كه دارد مىدهد اموال مردم را به غارت . در اينجا حرفهاى ديگر هست، حرفها مىزنند، ايشان مكر را اين را مى گويند كه اگر چنانچه من بروم اين مملكت تجزيه مىشود، حالا ايران است، بعد ايرانستان مىشود، يعنى تبع مثلاً روسها، يك تكهاش تبع روسها مثل ازبكستان و نمىدانم چه مىشود اين هم ايرانستان شود و آن طرفش هم چهار قسمت مىشود، آن طرفش هم دست انگليسها مىافتد آن طرفش هم دست مثلاً روسها مىافتد اين طرفش هم دست آمريكائى و تجزيه مىشود ايران.
الان كه ايران، ايران است براى خاطر به صدقه سر ايشان است كه ايران است، اگر ايشان نباشند اين تجزيه مىشود و هر كدام يك تكهاش را مىبرند!! خوب اينكه هر كدام يك تكه را مىبرند، به نفع آنهاست يا به ضرر آنهااست؟ خوب، لابد به نفع آنهاست كه مىبرند. خوب حالا ما بايد ملاحظه كنيم ببينيم كه اگر ايشان باشند تجزيه مىشود، يا اگر ايشان نباشند؟ اگر بناشد كه شما نباشيد تجزيه مىشود، اگر برويد تجزيه مىشود كه به نفع آنهاست، چه شد كه همه اينها طرفدار شمايند؟ شما مىگوئيد اگر من نباشم آذربايجان را روسها مىبرند، روسها از خدا مىخواهند آذربايجان را ببرند، آن طرف هم انگليسها مىبرند، آنها هم از خدا خواهند كه يك طرف را ببرند، يك مقدارش را هم مثلاً فرض كنيد كه كسى ديگرى مىبرد، آمريكائىها مىبرند، آنها هم كه مىخواهند. اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما برويد تجزيه مىشود، پس چرا از شما اينقدر تائيد مىكنند؟ كارتر هر روز هر وقت يك صحبتى پيش آيد مىگويد كه ما اين را لازمش داريم، اين بايد باشد، اين نفع ماست. اين كه نباشد نفعش بيشتر است. مىگوئى آنها نمىفهمند تو مىفهمى؟ كارتر و آمريكائىها و انگلستان و اينها نمىفهمند كه اگر من بروم اينجورى مىشود و به نفعشان است، از اين جهت پشتيبانى مىكنند؟ كه نمىتوانى تصديق كنى پس معلوم مىشود كه با بودن شما تجزيه است و الان تجزيه است. الان ما يك مملكت مستقلى نداريم، يك مملكتى كه ارتشش زير دست يك كس ديگر است، فرهنگش باز زير دست ديگرى است، مجلسش به دست ديگرى است، ما چه داريم آخر؟ يك مملكتى مجلس دارد، اگر يك مجلسى دارد، مملكتى است، ما مجلس نداريم. تو خودت در نوشتههايت گفتنى، در صحبتهايت گفتى كه ليست مىآوردند. زمان پدرش را دارد مىگويد يا توجه ندارد، يك وقت شروع مىكند تعريف كردن از پدر و يك وقت هم مىگويد تا چند سال پيش از اين ليست مىآوردند مىدادند به ما، به حكومتها كه وكلا را تعيين كنند. زمان پدرش هم مىگويد همين طور بودهاست و زمان خودش هم تا مدتى اينطور بوده منتهى حالا ديگر، حالا ديگراينطور نيست. خوب ما كه مملكتمان وضعش اين است كه ليست بايد بياورند تا وكلائى كه مردم بايد تعيين كنند، حتى تو هم نبايد تعيين كنى، بايد سفارتخانهها تعيين كنند كه اينها را شما بايد قرار بدهيد و كيل /ما كه / پس مجلس ما نداريم. وقتى مجلس نداريم ديگر قانون اساسى يعنى عمل به قانون اساسى معنا ندارد مجلسى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 154
نيست كه عمل به قانون اساسى باشد. پس ما قانون اساسى هم كه به آن عمل بكنيم الان نيست در كار.
يك قانون اساسى بوده است و نوشتهاند و گذاشتند كنار. فرهنگ ما را هم كه همه مىدانيد كه فرهنگى است كه آنها درست كردهاند براى ما، نظاممان كه آنطورىاست، اقتصادمان كه از همه چيز بدتراست همه اينها الان تحت تصرف ديگران است. الان مملكت ما يك مملكت تجزيه شدهاى، مملكتى است كه تحت نظر ديگران و تحت سلطه ديگران است و هر چه منافع هست دارند مىبرند و مىخورند و علاوه بر آن دارند جوانان ما را خراب مىكنند و ضايع مىكنند و از طرفى نمىگذارند تحصيل بكنند. حتى اينهائى كه در خارج آمدهاند، اينها كه الان در خارج آمدهاند براى نيروى اتمى اينها، خوب چند دستهشان يك دودستهشان پيش من آمدهاند و حرفشان اين است كه نمىگذارند كه ماتحصيل بكنيم درست، ما را بهيك حد پائينتر از آن كه هستيم نگه مىدارند و نمىگذارند تحصيل بكنند اينها. نمى گذارند در خود دانشگاهمان تحصيل بكنند اينها، تحصيلشان را به يك حد محدودى كه بيشتر از آن حد نروند كه مبادا آدمى پيدا بشود در مقابلشان بايستد. پس رفتن شما اسباب اين مى شود كه اين تجزيه برداشته بشود يعنى استقلال بشود، مستقل بشويم.
حكومت اسلامى تجزيه بردار نيست
اين طرحى كه ما داريم را ايشان مى گويند كه اين طرح اصلاً همان قضيه تجزيه است. اينكه همه مردم دارند مىگويند (حكومت اسلامى يعنى يك حكومت تجزيه شده!! و همه اطراف مملكت يك صدا دارند مىگويند ما حكومت اسلامى خواهيم اين معنى لاتجزيه است، اين معنى اين است كه همه يك چيز مىخواهند. تجزيه معنايش اين است كه يك دسته چيزى را بخواهد و دسته ديگر چيز ديگرى را. يكى از حرفهايش اين است كه آنوقت كردستان خودش عليحده مىشود. اگر به اين ترتيبى كه اينها گويند كردستان عليحده مىشود، بلوچستان عليحده مىشود، لرستان عليحده يعنى هر كدام حكومت مستقل و خودمختارى خواهند، ما مىگوئيم كه الان وضع همه جا خراب است.اينهمه مردم كه الان دارند فرياد مىكنند كه ما حكومت اسلامى مىخواهيم معنايش اين است كه تجزيه نمىخواهيم، معنايش اين است كه كردستان عليحده حكومت اسلامى مىخواهد، آن هم حكومت اسلامى مىخواهد، آن هم حكومتاسلامى. همهشان دارند حكومت اسلام مىخواهند. الان شما به كردستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به بلوچستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به خراسان برويد، به هر جا برويد همين صحبتهاست، همين آش است و همين كاسه كه حكومت اسلامى مىخواهيم. وقتى بنا شد يك ملتى همهاش حكومت اسلامى بخواهد، اين ديگر تجزيه بردار است؟!! اين را مىشود گفت تجزيه؟!! اين تبليغات است. حالا من خسته شدم كه مابقى فرمايشات ايشان را درست توضيح بدهيم. انشاءالله خداوند تائيد كند همه شما را و اصلاح كند امور مسلمين را و ايران را.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 155
تاريخ: 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله هفتگى و يكلى گرين
سؤال: شما فرموديد كه مبارزه مسالمت آميز خواهد بود، چرا از اين حد بيرون رفته و به صورت فعاليتهاى تخريبى در آمده است؟
جواب: مبارزه از طرف ملت با آرامى شروع شد لكن از طرف شاه خشونت آميز شد و مردم را به عصيان بيشتر وا داشت. به علاوه بسيارى از اين تخريبها به دست خود مامورين شاه انجام گرفته و مىگيرد، مردم فقط مراكز فساد را مىكوبند زيرا خواستار يك حكومت حق هستند.
سؤال: شما گمان مىكنيد كه نظاميان به دستور شاه از روز يكشنبه شهرها را رها كردند و رفتند تا اين كارها انجام بگيرد و سوژه باشد براى حكومت نظامى كه بعداً ايجاد كنند؟
جواب: اكثر آتش سوزىهاى آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراكز فحشا و استثمار را از بين مىبردند.
سؤال: اگر شاه برود، بر سر ايران چه مىآيد؟ آيا ايران از تحت نفوذ آمريكا بيرون مىرود؟
جواب: به منظور ما اگر چنانچه شاه برود، ايران، ايران خوبى خواهد شد انشاءالله، نفوذ ابرقدرتها از آن برداشته مىشود و ايران مال ايرانى مى شود و همه قواى ايران بعداً صرف تعمير خرابىهاى شاه خواهد شد.
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 156
تاريخ: 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه آلمانى دنياى سوم
سؤال: آقاى خمينى! آيا به نظر شما با توجه به افزايش فشار بر رژيم شاه، دوران سلطنت وى رو به پايان است؟
جواب: بله، رژيم شاه با اعمال خشونت و كشتار بى سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بى حد و حصر، آنچنان كشور را بر هم زده است كه جز با رفتن شاه امكان ندارد راه حلى را كه مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.
سؤال: پس از سرنگونى رژيم شاه چه نوع حكومتى را پيشنهاد مىكنيد؟ آيا شما درصدد حفظ نظام سلطنتى در چهار چوب قانون اساسى و همچنين حفظ سلطنت پهلوى هستيد؟ شما چه نوع حكومتى را ترجيح مىدهيد؟
جواب: ملت ايران خواستار حكومت اسلامى است و من جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم را پيشنهاد كردهام و سلطنت پهلوى و يا نظام شاهنشاهى چيزى است كه ملت ايران طى بيش از يك سال گذشته عموماً آن را نفى كردهاند و هر كسى با آن موافق باشد، خائن به ملت ايران است.
سؤال: خواستهاى مردم در مورد در آمد بيشتر و شرائط اجتماعى اقتصادى بهتر، نقش اساسى در موقعيت سياسى كنونى ايران ايفا مىكند، اين منافع موجه مردم چگونه مىتواند به دست آمده و عملى گردد؟
جواب: با رفتن شاه ترميم خرابىها ممكن خواهد بود. كشاورزى كه بكلى از بين رفته است، اصلاح ميگردد. در آمد حاصله از نفت كه حيف و ميل و صرف هزينههاى زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقير خودمان خواهد رسيد. توزيع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامى، وضع تودههاى مردم ما را بهبودى خواهد بخشيد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 157
سؤال: براى برنامههاى اصلاحى شاه كه به عنوان ( انقلاب سفيد ) يا (انقلاب شاه و مردم ) مطرح است، چه اهميتى قائل هستيد؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضى چگونه فكر مىكنيد؟ و اثرات آنرا را بر جمعيت روستائى و مهاجرت مداوم آنها چگونه مىبينيد
جواب: اصلاحات ارضى شاه جز برنامهاى براى از بين بردن كشاورزى ايران و تحميل اقتصاد تك محصولى بر جامعه ما چيزى نبود، به طورى كه امروز اكثر نيازهاى غذايى ما از خارج وارد مىشود. با بر هم خوردن وضع كشاورزى، دهقانان، دهات و زمينها را رها كرده و به شهرها هجوم آوردهاند. سياست غلط شاه هم در مورد صنايع مونتاژ، نه تنها مشكلى را حل نكرد و زندگى روستائيان مهاجر را حتى در حد قابل تحمل تأمين ننمود، بلكه كشور را هر چه بيشتر وابسته به اجانب كرد كه اثرات سوء اقتصادى آن غير قابل محاسبه است.
سؤال: همزمان با اصلاحات ارضى، سرمايهاى كردن صنايع در ايران نيز به شكل پروژههاى موقت صنعتى توسعه پيدا كرده است. تاسيس اين صنايع منجر به تغييراتى در توليد و توزيع كالاها مىشود. بازاريان تقاضاى كاهش توليد كالاهاى صنعتى را نكردند، بلكه خواستار بازگشت به شرائط توليدى سنتى گشتند، آيا شما فكر مىكنيد كه با توجه به منافع بازاريان و مصرف كنندگان، توسعه كالاىهاى مصرفى صنعتى چگونه بايد سازمان داده شود؟
جواب: سياست صنعتى رژيم شاه، توسعه صنايع مصرفى و مونتاژ و وابسته كردن صنايع به صنايع اجنبى است. سياست صنعتى دولت جمهورى آينده بر اساس ايجاد صنايع بنيادى و ما در خواهد بود به طورى كه هر گونه وابستگى از بين برود. با ايجاد صنايع بنيادى ما در، توسعه كالاهاى مصرفى صنعتى نيز به شكلى توام با آن پيشرفت مىكند كه منافع مصرف كنندگان ايرانى را مقدم بر هر چيز حفظ خواهد كرد.
سؤال: به گفته شاه قرار است ايران ظرف 20 سال آينده به يك كشور صددرصد غربى تبديل شود. اين موضوع، هم به دموكراسى غربى (صرفنظر از احزاب كمونيست) و هم به شرائط توليد و سطح زندگى در غرب دلالت دارد، آيا به نظر شما اين مساله آينده مطلوبى براى ايران در بر دارد؟ و شما چه راه حلى پيشنهاد مىكنيد؟
جواب: شاه براى اغفال مردم از اينگونه حرفها بسيار گفته و مىگويد و امروز در ايران و در بسيارى از كشورها براى كسى كمترين ترديدى باقى نمانده است كه شاه براى سرپوش گذاشتن بر روى جنايات و نيز شكستهاى پى در پى خود متوسل به چنين دروغپردازىها
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 158
ميشود. گذشته از اين ملت ايران با داشتن مكتبى مترقى چون اسلام، دليلى ندارد كه براى پيشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و يا كشورهاى كمونيست تقليد كند.
سؤال: آيا شما داراى نظريات به خصوصى درباره كاهش تفاوت فاحش زندگى بين مردم شهرى و روستائى، بورژوا و كارگر و دهقان هستيد؟
جواب: آرى، برنامههاى اسلامى ما كه در آينده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد به بهترين وجهى مىتواند به اين امر مهم بپردازد تا سرمشقى براى همه مردم جهان باشد.
سؤال: شما چگونه مىخواهيد فساد مالى كنونى و تورم همراه آن را از بين ببريد؟
جواب: چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلى و خارجى كوتاه شود و برنامههاى اقتصادى بر اساس نيازهاى معقول و منطقى جامعه طرح ريزى و اجرا گردد و نيز قوانين غيرالهى كه وسيله دست سود جويان است از ميان برود، مسالهاى به نام تورم براى مملكت باقى نخواهد ماند.
سؤال: در دولت بدون شاه، شيعه چه نقشى به عهده خواهد داشت؟
جواب: اساسا در تشكيلات حكومتى، شاه و مقام سلطنت زائدهاى است كه اگر دخالتى در امور نكند كه نبايد بكند، دليلى بر ماندنش نيست و اگر دخالت كند كه هميشه شاه چنين كرده است و با دخالتش در امر حكومت، حقوق تمامى ملت را پايمال كرده و هنگامى هم كه مردم مى خواهند حق خود را از وى بگيرند لجاجت مىكند و دست به كشتار مى زند، اينجاست كه شيعه دست به كار مىشود و با استمداد از فرهنگ غنى اسلام چنين نهضت عظيمى بپا مىكند و تا جايگزينى نظامى كه منطبق با موازين مورد قبول اسلام است از پاى نمى نشيند.
سؤال: تشيع در نظر كشورهاى غربى به عنوان عنصرى محافظه كار در پيشرفت قلمداد شده است. همچنين ما خواستهاى شيعيان را مبنى بر كنارهگيرى زنان از صحنه زندگى اجتماعى و نيز بازگشت به قوانين شيعى كه مىخواهد سنت مذهبى مبناى قوانين حكومتى قرار گيرد، همانطورى كه در قانون اساسى كه به طور غير قانونى به صورت از بين رفته در آمده نيز ذكر شده است، شنيدهايم. ما همچنين شنيدهايم كه تشيع، سبك زندگى غربى را براى اينكه با سنتهاى مذهبى توافق ندارد رد مىكند، آيا ممكن است شما نظر خود را درباره اين مساله بر
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 159
اساس مذهب تشيع بيان كنيد
جواب: تشيع كه مكتبى است انقلابى و ادامه اسلام راستين پيامبر است همچون خود شيعيان هميشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدين و استعمارگران بوده است. تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتماعى طرد نمىكند، بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انسانى خود قرار مى دهد. ما پيشرفتهاى دنياى غرب را مىپذيريم ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله ميكنند نه.
سؤال: ايرانى بودن، يك موقعيت ملى مستحكمى را بوجود آورده است كه تناقصات چندانى را بين اقليتهاى مذهبى از قبيل يهودىها، مسيحىها و يا روحانيون اقليتها در ايران بوجود نياورده است. در حكومت مورد نظر شما روابط بين اين اقليتها چگونه خواهد بود؟
جواب: اسلامى بودن، بيش از ايرانى بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحكم برقرار كرده است. اقليتهاى مذهبى نه تنها آزادند، بلكه دولت اسلامى موظف است از حقوق آنان دفاع كند و ديگر اينكه هر ايرانى حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعى برخوردار باشد. مسلمان يا مسيحى و يا يهودى و يا مذهب ديگر فرقى ندارد.
سؤال: نفوذ غرب در ايران داراى اهميت است. مثلاً 40000 مستشار آمريكائى به طور دائم در ايران به سر مىبرند كه اغلب در ارتش هستند. سياست خارجى شما چگونه خواهد بود؟
جواب: حضور مستشاران نظامى آمريكائى در ايران، به دنبال سياستهاى ضد اسلامى و ضد ملى رژيم ايران است كه علاوه بر هزينه هنگفت آن كه بر ملت سنگينى مىكند آنان را چنان تسلطى بر ارتش و مقدرات كشور داده است كه شرف و حيثيت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لكه دار و نابود كرده است و ما در اينگونه موارد بر اساس يك سياست مستقل و آزاد بدون دخالت قدرتها عمل خواهيم كرد.
سؤال: در مقايسه با كشورهاى (اوپك) نرخ كنونى نفت در ايران بسيار پايين است. آيا به نظر شما در مقايسه با كالاهاى سرمايهاى خريدارى شده از غرب، بهاى نفت ايران كافى است يا تعديلاتى بايد صورت گيرد؟
جواب: طبقه سرمايهدار غرب به منظور حداكثر سود و نيز تسكينبحرانهاى اقتصادى، در مصرف
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 160
نفت بى نهايت اسراف مىكند بدون آنكه به بحران عظيم و خطرناك آينده جهان به هنگام پايان يافتن اين ماده حياتى بيانديشد. بحرانى كه از يك سو كشورهاى توليد كننده نفت كه پس از پايان اين منابع عظيم، قدرت خريد خود را از دست مىدهند و از سوئى ساير كشورها نيز ناچار خواهند شد بهاى غيرقابل تحملى براى انرژى لازم بپردازند. بنابر اين مساله نفت، تنها مسأله قيمت آن نيست كه هم اكنون غير عادلانه است، مسأله اين است كه بايد به نفت نقش بايسته و حساب شده در اقتصاد كشورها و به طريق اولى كشورهاى نفتخيز داد و به اقتصاد كشور قابليت رشد واقعى بخشيد و نه رشد كاذب. ما سياست نفتى خود را بر اين اساس تنظيم خواهيم كرد. در اين صورت است كه مىتوانيم به عنوان طرف مساوى درباره قيمت نفت و فرآوردههاى آن و قيمت كالاهائى كه مىخريم، به آنچه عدل است عمل نمائيم.
سؤال: به نظر شما روابط آيندهتان با روسيه شوروى، كشورهاى عضو پيمان ورشو و چين كمونيست چگونه است؟ روابط كنونى اين كشورها با ايران ممكن است خيلى سرد توصيف شود.
جواب: در حال حاضر روسيه شوروى و چين هر دو خود را با حمايت از شاه در صف مخالفين ملت ايران قرار دادهاند. در آينده، سياست خارجى ما بر مبناى اصل حفظ آزادى و استقلال كشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعايت اين اصل بايد تصميم بگيرند.
سؤال: شما براى ايران چه اهميتى را در خليج فارس و اقيانوس هند قائل هستيد؟
جواب: اهميت استراتژيكى منطقه غير از اهميتى است كه براى كسانى كه چشم طمع به منطقه دوخته اند، دارد. ما بر اساس حفظ آزادى و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمى، با ساير مردم منطقه امنيت آن را حفظ خواهيم كرد و مانع نفوذ ابرقدرتها خواهيم شد.
سؤال: روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ اين روابط در حال حاضر تا حدودى محدود است.
جواب: روابط ما برادرانه است كه منشا آن از مذهبمان است و تاريخ و فرهنگمان نيز مشترك است. ما هميشه مشكلات يكديگر را مىفهميم و دشمنانمان نيز مشترك هستند.
سؤال: در حال حاضر ممكن است ايران را در مناقشات خاور ميانه طرفدار اسرائيل ناميد، چه اصلاحاتى را پيشنهاد مىكنيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 161
جواب: رژيم شاه در شرائط فعلى طرفدار اسرائيل است و من نزديك 20 سال است كه در اعلاميهها و سخنرانىهاى خود با اين امر مخالفت كرده و طرفدارى خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطين اعلام داشتهام.
سؤال: چرا شما مجبور شديد عراق را ترك كنيد؟ چرا براى ادامه تبعيد خود، در پاريس اقامت مىكنيد؟ در صورتى كه امكان بازگشت به ايران به شما پيشنهاد شده است، چرا پاريس را دوست داريد؟
جواب: عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظيفه شرعى و الهى خودم ديدم كه براى انجام مبارزات خود بناچار آن كشور را ترك كنم. در فرانسه موقتاً مىباشم و مكان هم براى من مطرح نيست .
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 162
تاريخ: 824/57
پيام امام خمينى به كارگران و كارمندان شركت نفت
اعتصاب كارگران شركت نفت، اعتصابى كوبنده و با ارزش
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام من و ملت ايران بر كارگران و كارمندان شركت نفت ايران. رحمت خداوند تعالى بر شما آگاهانى كه با اعتصاب پر ارزش خود، روى ملت را سفيد نموديد. اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و كوبنده است، ارزشمند براى ملت غارت زده ايران كه از جريان اين طلاى سياه و مخزن پر بركت كشور كه سالهاست خائنان به غارت دادهاند و نفتخواران به غارت بردهاند، جلوگيرى كرده و از هدر دادن مال ملت فقير به اندازه قدرتتان منع نمودهايد، و كوبنده خائنانى كه چوب حراجش را پشتوانه براى بقاء حكومت طاغوتى خويش و تخت لرزان شيطانى خود مىدانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتى است به خداوند تعالى و به كشور اسلام. كسانى كه به زور مىخواهند اين اعتصاب مقدس را بشكنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و كشورند. بر ملت شريف ايران است كه در مواقعى كه كارگران و كارمندان شركت نفت و ساير موسسات و ادارات دولتى دست به اعتصاب مىزنند از آنان با كمال جديت پشتيبانى كنند و ضررهاى آنان را به بهترين وجه جبران نمايند و آنان را در اعتصابات مقدسشان كه براى اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان كثيفش و پشتيبانى از مبارزات همگانى مردم است، تشويق و تقدير كنند.
دولت نظامى، دوامى ندارد
دولت نظامى غير قانونى سعى دارد با سرنيزه مردم را به حالت عادى خود برگرداند، غافل از آنكه با سرنيزه نمىشود رضايت ملت را جلب كرد، اين سرنيزهها بالاخره انفجار عظيمى را به بار خواهد آورد. دولت ياغى نظامى، آخرين راهى است كه شاه براى نجات خويش به آن متوسل شده است، اين دولت نيز، دوامى نمىتواند داشته باشد، چرا كه اين نظام از باطن پوسيده است. طرفداران كثيف و خائن شاه، مردم را از رفتن شاه و خلاء بعد از آن مىترسانند، بايد ديد كه بودن شاه چه نقصى را تكميل و چه خلائى را پر كرده است، شاه غير از پر كردن جيب اجانب و خود و بستگان طمعكارش، چه خلائى را پر كرده است؟ به اميد خدا دير يا زود اين خائنين مجازات خواهند شد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 163
آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند
آمريكا بايد بداند كه اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامى را سر پا نگاه داشته و مردم بىپناه ما را هر روز و هر شب زير رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهديد و ارعاب، هر چه بيشتر كارمندان محترم و كارگران محروم شركت نفت را كه خواستار رفتن شاه شدهاند، زير فشار قرار دهد، طرحهائى براى چاههاى نفت داده مىشود تا مخازن پر بهاى ما براى نسلهاى آتيه باقى بماند. آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند سياستمداران آمريكا، دولت خودشان را از اين سياست ظالمانه و مخالف حقوق بشر كه بالمال مخالف مصالح مردم آمريكاست، برحذر كنند.
سهمگين بودن قهر انقلابى ملت
نهضت مقدس اسلامى ما عمر چپاولگرىها و ديكتاتورىها را در ايران به سر آورده است. صاحب منصبانى كه بر روى ملت آتش مىگشايند، بايد بدانند كه پيروزى ملت نزديك است و انتقامش از خائنين، سخت. عهد و پيمان شاه، سست است و قهر انقلابى ملت، سهمگين و بايد بدانند كه شاه ممكن است آنان را نيز مانند نوكرهاى وفادارش براى ابقاى خود، به محاكمه و زندان بكشد. من از اعتصاب جميع جناحها، فرهنگيان و بازاريان و جميع اصناف، اعتصاب شركت نفت، اعتصاب مخابرات، اعتصاب شركت واحد و مطبوعات و اعتصابات ساير ادارات و موسسات دولتى و خصوصى كه براى نجات ميهن و براى خدمت به اسلام و مسلمين بوده است، تشكر مىنمايم و از حضرات روحانيون عظيم الشان سرتاسر كشور اعلى الله كلمتهم كه هاديان طريق نجات و پيشقدمان نهضت بزرگ اسلامى و سد بزرگ در مقابل ابرقدرتهاى شرق و غرب و خدمتگزاران به ولىالله اعظم ارواحنا فداه هستند، با كمال تواضع و احترام تقاضا دارم كه ضررهائى را كه به مناسبت مسائل مبارزاتى از هر نوع، بر طبقه ضعيف كه هميشه پيشقدمان مبارزات مردمى ما بودهاند، وارد شده و مىشود، از سهم مبارك امام عليه السلام و وجوه شرعيه ترميم فرمايند. من از زحمات ملت شريف خصوصا روحانيت تشكر مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 164
تاريخ: 25/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى انگليسى رويتر
سؤال: در تحليل شما از وضعيت فعلى و تحول آن در ايران، آيا از يك عكس العمل نمىترسيد؟
جواب: آنچه كه به طور مختصر مىتوان گفت اين است كه فشار بيش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد كه آنان دست به يك قيام همگانى زدند. شاه استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى ما را از بين برده است و ايران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق كرده است، مردم ايران را زير شكنجه و سياهچالهاى زندان كشته است، از تمام علما و خطبا براى گفتن حقايق جلوگيرى كرده است. تمام اينها موجب شده است كه مردم مسلمان ايران خواستار يك حكومت اسلامى باشند، حكومت اسلامىاى كه بر پايه استقلال و آزادى بنا مىباشد. و اما راجع به عكس العمل خشن نظامى، مگر اكنون ما گرفتار چنين حكومتى نمىباشيم؟ آيا خشونتى را بيش از آنچه اكنون ملت ايران بدان گرفتارند در تاريخ ديدهايد و سراغ داريد؟ آيا بيش از 50 سال نيست كه ما با عكس العمل خشن نظامى روبرو هستيم؟ يك كودتاى نظامى هم مانند دولت نظامى نمىتواند مبارزات مردم ما را متوقف كند. مبارزه تا برچيده شدن نظام شاهنشاهى و سقوط اين دودمان ادامه دارد.
سؤال: چرا حضرت آيت الله راه حل ميانه را نمىپذيرند؟
جواب: راه حل ميانه يعنى تسليم بر رژيم شاه، زيرا بساط سلطنت و همه بنيادهاى فشار و اختناق و تمام برنامهاى كه اجرايشان ايران را بدين روز انداخته است و كار را به بنبست فعلى رژيم كشانده است، پا برجا هستند. بنابراين راه حل ميانه يعنى پيوستن به رژيم شاه و اين نه تنها بنبست را از بين نمىبرد بلكه كامل مىگرداند و ملت كسانى را كه به اين راه حلها گوش مىدهند، نه تنها نفى مىكند بلكه خائن مىشمارد.
سؤال: آيا نمىترسيد پوشش گروههاى ماركسيستى باشيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 165
جواب: اصولا" ما گروههائى كه داراى پايگاهى در بين مردم باشند، به عنوان گروه يا گروههاى ماركسيتى نمىشناسيم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارند كنار كه آنان نه تنها از جامعه ايران شناختى ندارند بلكه هنوز بيش از دو سه كتاب هم مطالعه نكردهاند. مىبينيد كه چگونه شاه از اين عده در قالب حمله، طرفدارى مىكند. مىبينيد كه همه از چند بچه چيزى ساختهاند. نهضت ما عميقاً مذهبى است و نفوذ معنوى آن به حدى است كه دنيا از آن وحشت كرده است.
سؤال: آيا رژيم شاه باعث نشده است و يا نمىشود كه ايران به طرف شوروى سوق پيدا كند؟
جواب: به همان اندازه كه شوروى را خائن مىدانيم، به همان اندازه آمريكا و انگليس را استثمارگر و چين هم در همين رديف است.
سؤال: حضور آقايان مهندس بازرگان و كريم سنجابى با شما چگونه بوده است؟
جواب: بارها گفتهام كه ملت ايران خواهان برچيده شدن رژيم شاهنشاهى و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوى و برقرارى حكومت اسلامى مىباشد. هر كس اينجا آمده است من اين موضوع را با او مطرح كردم. اين دو آقا هم آمدند و من مطرح كردم، آنان پذيرفتند و رفتند. هر كس بر خلاف خواست ملت مسالهاى عنوان كند، خائن به ملت و مملكت است.
سؤال: دولتهاى عرب و دولتهاى غربى از شاه حمايت مىكنند، اين حمايت چه تاثيرى دارد؟ و اگر حمايت سلب بشود چه تاثيرى در وضع خواهد داشت؟
جواب: البته اگر اين دولتها دست از حمايت شاه بردارند، رژيم شاه سريعاً سقوط خواهد كرد ولى اين بدان معنى نيست كه اگر از شاه حمايت كنند پيروز نمىشويم. پيروزى ما حتمى است، شاه رفتنى است و بايد برود، چه دولتهاى عربى و غربى از او دفاع بكنند يا نكنند. ولى توقع ما از برادران عربمان اين بود كه آنان آگاهى دينى لااقل داشته باشند. ملتهاى عرب با ما هستند و در زمان پيروزى ما وضع تمامى آنان تغيير خواهد كرد.
سؤال: روابط شما با دولت فرانسه چگونه است؟
جواب: اخيراً محدوديتها رفع شده است.
previos page menu page next page