-
عوامل وحدت ملی و ارضی ایران در عهد صفوی
نخستین عامل اساسى که در ایجاد این وحدت و تمرکز تأثیر داشت، گرایش ملّت ایران به تشیع و دورى روز افزون از مذاهب اهل سنت بود. این دورى از هنگام سقوط بغداد به دست هلاگوى مغول به طور جزم آغاز شد و پیوسته در حال گسترش بود. به نحوى که هر ساله تمایل ایرانیان به بزرگداشت پیشروان شیعه دوازده امامى بیشتر و آثار این احترام در نظم و نثر پارسى آشکارتر و در میان طبقات جامعه پایدارتر گردید. و چون کار به نهضت سرخ کلاهان شیعه و اعلام رسمیت مذهب آنان کشید، قبول آن براى مردم آسان شد، گرچه این اعلام، موجب مهاجرت بسیارى از فرهیختگان به دیگر دیار سنى مذهب و قتل و آزار آنان شد.
دومین عاملى که به ایجاد این وحدت و تمرکز، یارى رساند، دفاع ناگزیر ایرانیان از هستنى و سنت و اعتقاد خود، در برابر هجوم ممتد و طولانى ترکان آسیاى مرکزى به ایران بود، که چندید سده به دراز کشیده بود؛ چنین به نظر مىرسد که بر اثر این هجومهاى دیرباز و کشتار و تاراج پایان ناپذیر اقوام مهاجم، عقدههاى انباشت شده در دل ایرانیان، مانند دُملى در حال آماس کردن و سر گشودن بود و تنها نیشترى مىخواست تا سر بگشاید. این نیشتر، همان قیام شاه اسماعیل اول به یارى قزلباشان بود که به نام و نشان تصوف و تشیع انجام گرفت.
هنگامى که امیر یار احمد اصفهانى معروف به «نجم ثانى» دومین وزیر شاه اسماعیل صفوى، ازبکان ماوراءالنهر را هر جا مىیافت به دار بَوار مىرسانید، آنان چنین گفتند: «گویا روزگار این بلاى سیاه را در برابر قتل عام چنگیز خان و امیر تیمور خان به انتقام فرستاده است به جانب ترکستان، چون جزاى عمل حق است و این دَجّال است، اگر چه دَجّال را این قهر و غصب و تغلّب نیست. / عالم آراى صفوى، ص 375». با همین اندیشه انتقام بود که نجم ثانى هنگام فتح قلعه قَرْشى که مقّر ازبکان بود «فرمود که حتى سگها و گربههاى قرشى را به قتل آوردند، و فرمود که هموار کنید یعنى قلعه را با خاک یکسان کنید[، و چون دَیّار در آن دیار نماند، گفت: حال اندک دلم تسلى شد، عوض قتل عام چنگیز امیر تیمور کردم .... / عالم آراى صفوى، ص 372». همین نجم ثانى از اطاعت یا اظهار انقیاد و التجاى شاهزادگان تیمورى مانند بابُر و برادر زادهاش اویس میرزا و بعضى از شاهزادگان ازبک یعنى بازماندگان مغول به درگاه شاه اسماعیل به همانگونه خشنود بود که از شکست یا انحذال آنان، زیرا این هم در نظر او نوعى از انتقام بود که ایرانیان از مغولان و ترکان جغتاى یا اقوام مشابه آنان مىگرفتند: «نمردم و دیدم که نواده چنگیز خان و تمام پادشاهان ترکستان التجا به درگاه پادشاه آوردند. / عالم آراى صفوى، ص 343».
-
همراهی ایرانیان در تثبیت دولت صفوی
شاه اسماعیل خود هنگامى که با ازبکان مىجنگید، ایشان را «تُرک تنگ چشمِ خیره سر / ایضاً ص 444» خطاب مىکرد، در حالى که سپاهیان قزلباش او خود تُرک نژاد بودند و در مقابل تاجیکان یعنى ایرانیان قرار داشتند «ایضاً صص 425 و 594 به بعد». البته مطالبى که از مآخذ «عالم آراى صفوى» نقل شد، اگر چه اشاراتى است منطبق بر وقایع تاریخى، اما خالى از تصرف اعتقادى هم نیست، و بر روى هم رفته، کتابى است که نشان دهنده روحیه عامه ایرانیان در عهد صفوى و از این رو نکتههایى که از آن نقل شده، اگر هم منسوب به گویندگان آنها باشد نه ا ملفوظات واقعى آنها، باز، بیان کننده اعتقاد عموم مردم و نشان دهنده نظر آنها نسبت به کسانى است که از عهد ایلغار مغول و تاتار تا قیام شاه اسماعیل، ایران را به صحنه کشتار و تاراجهاى پیاپى مبدل ساخته بودند؛ و این که شاه اسماعیل و وزیر دلیر و توانایش نجم ثانى، سرداران و بزرگانى از ایران زمین بودند که شکستها و ناکامیهاى گذشته را جبران کردند.
سّر این که شاه اسماعیل بدان سرعت و با مخالفتهاى اندک در ایران پذیرفته شد و در مدتى کوتاه به ایجاد یک حکومت ملى و مذهبى واحد و متمرکز انجامید، همین ارضاء خاطر ملتى بود که چند صد سال از هجومهاى زرد پوستان غارتگر و قتل و کشتار آنها رنج کشیده و اینک هم از پیشرفت روز افزون ازبکان که تا نزدیکیهاى سمنان پیش آمده بودند، در اضطراب و وحشت به سر مىبردند.
در ایجاد این وحدت، دانسته یا ندانسته، موضوع حفظ مرزهاى طبیعى ایران و قلمرو فرهنگى آن همیشه موضوع اصلى مبارزات دولت صفوى و نادر شاه افشار بود، تنها در دوران ضعف زندیان و قاجاریان بود که این مبارزات سستى گرفت و دست غارتگران شرق و غرب را در پیشرفت در خاک ایران باز گذاشت.
-
ارزش تاریخى دولت صفوى
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م»
رسیدن ایرانیان به مرزهاى طبیعى خود، و در بعضى مواقع به ویژه در عهد پادشاهى شاه عباس بزرگ و نادرشاه افشار به مرز دوران ساسانى، باز یافتن وحدت ملى و تشخص ملى، و بازگشت به همان نیرویى که در دوران اشکانیان و ساسانیان مدتها پشت امپراتورى روم را مىلرزاند، به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. پایدارى ایران در برابر دولت بسیار نیروند عثمانى در این دوره شبیه است به مقابله دلیرانه چند صد ساله ایران عهد اشکانى و ساسانى در برابر دولت قدرتمند روم و جانشین آن، دولت بیزانس - روم شرقى - این مقاومت براى اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانى بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب مىشد، به نحوى که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوى را مایه نجات خویش و نعمتى براى خود مىپنداشتند و به همین سبب با پیامهاى دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانى تحریض مىکردند. بعد از عقب نشینى سلطان سلیمان قانونى از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانى از سرما و برف و فقدان آذوقه، فرستاده ونیز در دربار عثمانى به پادشاه خود نوشت: «تا آنجا که عقل سلیم گواهى مىدهد این امر جز مشیت بارى تعالى چیز دیگرى نیست زیرا مىخواهد که جهان مسیحیت را از ورطه اضمحلال نهایى رهایى بخشد .... / نقل قول از ترویزیانو onaisiverT، سفیر دولت ونیزیا در دربار سلطان عثمانى؛ بنگرید به تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران .... طاهرى، ص 193» و سفیر دیگرى از دولتهاى فرنگ که در استانبول به سر مىبرد، همین معنى را بدین عبارت بیان کرد که: «میان ما و ورطه هلاک فقط ایران فاصله است، اگر ایران مانع نبود عثمانیان به سهولت بر ما دست مىیافتند .... / نقل قول از بوسبک qcebsuB سفیر فردیناند dnanidreF در دربار عثمانى؛ بنگرید به تاریخ ادبیات، بروان، ج 4، ص 8».
اما همین فایدهاى که تشکیل دولت صفوى براى نجات اروپا داشت، زیانى بزرگ براى عالم اسلام بود، بدین معنى که با رسمى کردن تشیع، و ضعیف ساختن تسنن، وحدت مذهبى ممالک اسلامى را که تا آن دوران باقى مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایى را از میان قطع کرد و به خطر انداخت. ثانیاً دولت عثمانى که امپراتورى اسلام را با همان قدرت دوران اموى تجدید کرده و سرگرم توسعه پیاپى آن بود، بر اثر مناقشههاى ممتد با صفویان همواره از مرزهاى شرقى خود بیمناک بود و ناگزیر بخشى بزرگ از نیروى نظامى خویش را در آن جانب صرف مىکرد و از پیشرفت و تمرکز نیرو در جبهههاى اروپا باز مىماند، و این همان بود که دولتهاى اروپایى خواستار آن بودند و سفیران خود را به دنبال پیگیرى این سیاست تا تبریز و قزوین و اصفهان مىفرستادند.
-
دولت صفوی بنیانگذار دولتی واحد با مذهبی واحد
از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوى داراى دو ارزش اساسى و حیاتى است: نخست ایجاد ملتى واحد با مسئولیتى واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردن کشان و عاصیان بر حکومت مرکزى؛ دوم ایجاد ملتى داراى مذهبى خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهاى بزرگ را در برابر هجومهاى دو دولت نیرومند شرقى و غربى تحمل نموده است. در این مورد، مذهب رسمى شیعه دوازده امامى، همان کارى را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهاى سیاسى در تشکیل حکومتها مىکنند.
به هر حال با تشکیل دولت صفوى، گذشته دیربازى از گسیختگى پیوندهاى ملى ایرانیان به دست فراموشى سپرده شد و بار دیگر به قول براون، از ملت ایران «ملتى قائم بالذات، متحد، توانا و واجب الاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتورى ساسانیان رسانید. / تاریخ ادبیات ایران، ج 4، ص 1».
رشته اصلى و اساسى این پیوند ملى، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعى که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگرى نمىتوانست چنین تأثیرى در بازگرداندن آن پیوند و همبستگى داشته باشد، چنانکه اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهاى سختى بودند، بقاى دولت عثمانى و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو مىکردند. دستههایى از کردان سنى مذهب که تمایلى به اطاعت از یک پادشاه شیعى مذهب نداشتند، بى هیچ گونه مقاومتى و مخالفتى در قلمرو عثمانى باقى ماندند؛ و دست به دست گشتن برخى از نواحى کرد نشین میان دو دولت عثمانى و صفوى تأثیرى در مذهب آنها نداشت.
باید دانست که چنین اندیشهاى اصلاً در دوران اسلامى امرى تازه و بدیع نبود، چه پس از استقرار قطعى فرهنگ اسلامى در میان ایرانیان و سستى پذیرفتن سیاست ملى و نژادى که در سدههاى سوم و چهارم و نیمى از سده پنجم هجرى صورت گرفت، سلطنت هر مسلمان اهل سنت از هر نژاد خواه ایرانى یا اَنیرانى، بى هیچ گونه مخالفت بنیادى پذیرفته مىشد، مگر از جانب قدرت جویان رقیب، و سرّ موفقیت غلامان و قبایل گوناگون تُرک نژاد در حکومت چند صد ساله بر ایران نیز همین بود.
با مرورى بر آنچه گفته شد، معلوم مىشود که اگر با قیام شاه اسماعیل صفوى و رسمى کردن تشیع، گونهاى از تشخیص ملى در ایران حاصل نمىشد، غلبه عثمانیها در عهد گسترش متصرفات آنان بر ایران و پذیرفته شد آنان، امرى دور از ذهن نبود؛ و ارزش و اثر قیام صفوى و تأثیرش در رسمیت تشیع در ایجاد نوعى پیوند ملى میان ایرانیان از همین موضوع به روشنى پیدا است.
-
آبادانى و شکوفایى اقتصادى در عهد صفوى
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م»
ثبات قدرت دویست و سى ساله صفوى و سرکوبى اقوام وحشى و مهاجم که با قتل و غارتهاى پیاپى خود فرصت آبادانى و نیک بختى را از ایران دریغ کرده بودند، مایه گسترش آبادیها و فزونى جمعیت و شکوفایى صنعت و بازرگانى شد و به تدریج آیینها و فَرنَهادهاى «قانون و قاعده» لازم در ایجاد امنیت در کشور و جلوگیرى از دستبرد یغماگران شکل گرفت؛ راههاى کاروان رو در کشور ساخته شد و شهرها و آبادیها، ابنیه عام المنفعه، مدرسهها و مسجدها، رباطها و کاروانسراهاى بسیار در همه نواحى ایران احداث گردید. در کارهاى صنعتى، هنرى و معمارى پیشرفتهاى چشمگیرى فراز آمد که آن دوران را از ممتازترین زمانهاى تاریخ ایران ساخت. نخستین درخشش این دگرگونى، از همان اوان پادشاهى شاه اسماعیل خود را نشان داد، چنانکه در دوران حکمروایى او، شهرهایى مانند اردبیل، تبریز، خوى و اصفهان رو به گسترش نهاد. اردبیل شهر مقدس صفویان و آرامگاه نخستین پیشواى صوفیانِ سرخ کلاه بود و مردم بسیار از دیارهاى دیگر به قصد زیارت شیخ صفى الدین بدانجا مىآمدند و از این راه به ثروت آن مىافزودند. خوى مرکزیت نظامى و سپاهى داشت و یک بناى «دولتخانه = کاخ شاهى و مرکز امور مملکتى» در آن بر پا بود که با «دولتخانه» تبریز کوس برابرى مىزد. تبریز که نخستین تختگاه صفوى است، پیش از شاه اسماعیل از آبادانیهاى دودمان بایندرى برخوردار و داراى کاخها، مساجد و گرمابهها و دیگر تأسیسات و بناهاى شهرى بود و مورد توجه نویسندگان، دانش پژوهان و هنرمندان نامور زمان قرار داشت. با سلطنت شاه اسماعیل، بسیارى از بزرگان، پس از بر افتادن دولتهاى کوچک به درگاهش روى نهادند و بدان شهر رونق تازهاى بخشیدند. در این میان، به ویژه، دستهاى از هنرمندان اهل هرات را باید به یاد داشت که با آمدن به تبریز، مرکز هنرى تازهاى در آن شهر آراسته بر پا کردند. گذشته از این، شهر تبریز، از زمان تیموریان به بعد، از مراکز بزرگ داد و ستد و آمد و شد بازرگانان شده بود و در عهد شاه اسماعیل و چند گاهى از دوران پادشاهى پسرش طهماسب، بازار گرمترى از پیش، براى مبادله کالاها یافت.
-
نهضت بازرگانى در عهد صفوی
نهضت بازرگانى که با ایجاد قدرت متمرکز صفوى آغاز شده بود، یکى از دو رکن و سلسله جنبان روابط ایران با اَنیران «خارج = بیگانگان» گردید. آن سلسله جنبان دیگر، چنانکه پیش از این آمد، بیم فرنگیان از پیشرفتهاى عثمانیها در خاک اروپا و تحریک و ترغیب مزورانه ایرانیان به دنبال کردن جنگ با این امپراتورى هم کیش و هم دین بود.
بعد از دوران شاه اسماعیل آوازه توانایى ایران، همه اروپا را فرا گرفت و آمد و شد مردم آن دیار به ایران، چه به قصد بازرگانى و تجارت و چه به آهنگ کارسازى و رایزنیهاى سیاسى فزونى یافت. سفر آنتونى جنکین سُن nosniK neS ynohtnA انگلیسى براى پى ریزى رابطه بازرگانى میان انگلستان و ایران از راه دریاى مازندران، از جمله قدیمىترین سفرهایى از این قبیل است که پس از مرگ شاه اسماعیل اتفاق افتاد. این گونه سفرهاى تجارى سوداگران که در برابر متاعهاى خارجى، کالاهاى ایرانى را به کشورهاى دیگر مىبردند تا پایان عهد صفوى بسیار متداول بود.
پیداست که مرکز تجارت خارجى پس از آن که قزوین به عهد شاه طهماسب تختگاه ایران شد، بدى شهر انتقال یافت، اما تبریز همچنان اهمیت و مقام خود را در تجارت و حمل و نقل کالاها حفظ کرد. هنگامى که در زمان سلطنت شاه عباس بزرگ نوبت پایتختى به اصفهان رسید، این شهر مرکزیت تجارى فراوان یافت و محل استقرار بسیارى از نمایندگان و فرستادگان شرکتهاى بزرگ مانند کمپانى هند شرقى هلند و انگلیس و فرانسه و نظایر آنها گردید. ذکر اهمیت هیچ یک از این مراکز بازرگانى، نباید ما را از بیان ارزش بازرگانى خلیج فارس و بندرهاى آن غافل سازد.
-
رونق تجاری قزوین در عهد شاه طهماسب
بعد از آن که شاه طهماسب صفوى پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد، آن شهر اندک اندک رونق و گسترش یافت و به زودى به صورت یکى از بزرگترین مراکز مبادله کالا درآمد به نحوى که کاروانهاى بسیار از چند جاى کشور بدانجا مىرفتند، و از آن دیار، هر گاه جنگ و ستیزى میان ایران و عثمانى نبود، از راه حلب یا راه بازرگانى استانبول استفاده مىکردند؛ اما شاه طهماسب براى جلوگیرى از پیشرفتهاى سپاه عثمانى در داخل خاک ایران، از شیوه جنگى خاصى استفاده مىکرد که عبارت بود از ایجاد ویرانیهاى گسترده در اطراف نیروى مهاجم و سپس فرسودن آن نیرو، از طریق حملههاى تهاجمى و پراکنده «تذکره شاه طهماسب، چاپ برلین، صص 33 - 35». این شیوه، گذشته از زیانهاى فراوان براى ساکنان یا زارعان آن نواحى، باعث بسته شدن راهها و دشوارى کار تجارت مىشد. با تمام این احوال، بازرگانان آن عهد، حتى با استفاده از راهى که از داخل خاک روسیه مىگذشت، کالاهاى بسیارى از خارج به داخل و از ایران به اروپا مىبردند و در بازارهاى مهم کشورهایى چون لهستان، سوئد، دانمارک و آلمان مىفروختند.
بعد از دوران طولانى پادشاهى شاه طهماسب که بیشتر آن قرین آرامش بود، بازرگانى خارجى، حتى در دوران شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده، همچنان ادامه داشت و نامهها و سفرنامههاى بازرگانان اروپایى آن عهد، خاصه تجار ونیزى، مملو از اطلاعات با ارزش در این باره و در باب اوضاع کلى ایران در آن عهد است.
-
رونق اقتصادی در عهد شاه عباس اول
اما آنچه مربوط به رونق و آبادانى در عصر صفوى است، دوران چهل و دو ساله پادشاهى شاه عباس اول تداعى مىشود، زیرا عهد این دومین نابغه دودمان صفوى به واقع دورانى زرین است که نزدیک نیم قرن از عصر دویست و سى ساله صفوى را در بر مىگیرد، و نه تنها به دوران پادشاهى او ختم نشد، بلکه تا نزدیک پایان عهد صفوى به درازا کشید؛ به ویژه آن که پادشاهى شاه عباس دوم هم تا حدى وسیلهاى براى پایدارى آن روایى و شکوه گردید؛ بدین گونه نا به هنجاریهاى سلطنت شاه صفى «1038 - 1052 ق / 1629 - 1642 م» و شاه سلیمان «1077 - 1106 ق / 1666 - 1694 - 5 م» و شاه سلطان حسین «1106 - 1125 ق / 1695 - 1713» را هم در سایه خود پوشاند.
-
اصلاحات اقتصادی شاه عباس بزرگ
شاه عباس بزرگ، این مرد تواناى مدبر، از همان آغاز جوانى، همزمان با سرکوبى مدعیان داخلى و تهاجمات خارجى، اصلاحات داخلى را نیز آغاز کرد. رهآوردهاى این پادشاه با کفایت، چهرههاى گوناگون دارد. وى به همان اندازه که به گسترش داد و دین، بزرگداشت عالمان، تشویق هنرمندان و همانند این کارها نظر داشت، به تجارت و اقتصاد، راه سازى، معمارى، احداث شهرها یا تکمیل و توسعه آنها نیز توجه مىنمود؛ و چون مىدانست که امنیت و سرعت عمل در نقل و انتقال نیروهاى نظامى، بى داشتن راههاى ارتباطى مؤثر میسر نیست، به ایجاد چندین جاده و بناى کاروانسراهاى بسیار بر سر راهها پرداخت و چون بیشتر اوقاتش در سیاحت و سفر به نواحى مختلف کشور مىگذشت، خود بهترین پاسدار و نگهبان آن راهها بود؛ افزون بر این، امنیت بى سابقهاى که او در کشور پدید آورد، استفاده کاروانهاى بازرگانى را از این راهها بسیار آسان مىساخت. از جمله این راه سازیها، کوششهاى فراموش نشدنى شاه عباس در ساختن راه کوهستانى مازندران است «بنگرید به عالم آراى عباسى، صص 989 - 991».
آزاد منشى شاه عباس بزرگ نسبت به ارمنیان و استفاده از آنان در امر تجارت و آبادانى، خود یکى از عوامل بزرگ توسعه اصفهان بود. شهر جلفاى اصفهان که در جوار پایتخت ساخته شد به فرمان پادشاه کلیسایى عظیم یافت و همین امر گروهى تازه از ارامنه را بدان شهر کشید و به رونق بازار سوداگران اصفهان افزود. برخى از استانهاى دیگر ایران، خاصه آذربایجان و مازندران و گیلان نیز از وجود این مردم کوشا بى بهره نماند. بدین گونه اصفهان در مدتى کمتر از سى سال، بر یکى از بزرگترین شهرهاى آن روز در ایران درآمد و داراى باغهاى بزرگ و دوازده دروازه و آبادیهاى بسیار شد. نظیر همین توسعه در دیگر شهرهاى بزرگ مانند کاشان، مشهد، تبریز و برخى از بلاد شمال و جنوب ایران، بر اثر گسترش کارهاى اقتصادى و افزایش امنیت حاصل گردید.
-
شکوفایی اقتصادی در عهد شاه عباس بزرگ
شهرت جهانگیر شاه عباس در کشور دارى، و اصلاح وضع اقتصادى ایران و تسلط بر خلیج فارس به تجارت خارجى ایران رونق بسیار بخشید، چنانکه اصفهان و بندرگاههاى خلیج، بارانداز بازرگانانى شد که از اروپا و از کشورهاى همسایه مىآمدند. وى در سال 1032 ق / 1623 م، رابرت شِرلى را براى تسریع در اجراى عهدنامه بازرگانى به انگلستان فرستاد و پس از چندى نماینده دیگرى به نام «نقد على بیگ» به همین قصد به اروپا گسیل داشت. یکى از مهمترین کالاهاى بازرگانى که پیش از شاه عباس و خاصه در عهد او و بعد از وى به اروپا صادر مىشد، ابریشم ایران بود. غیر از انگلستان و پرتغال، هلند و فرانسه نیز در ایجاد و ادامه رابطه بازرگانى با ایران کوشش بسیار مىکردند و در دوره پادشاهان اخیر صفوى، بازرگانان روسى هم به ویژه در نواحى شماخى، شروان و باکویه فعالیت تجارى داشتند.