گویند کسان بهشت با هور خوشست
من میگویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوشست
این می چه حرامیست
که عالم همه زان میجوشند
یک دسته به نابودی نامش کوشند
آنان که بر عاشقان حرامش کردند
خود خلوت از آن پیـــاله ها مینوشند
آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت
معشوق شراب می پرستی را ساخت
بی شک بدهی شراب نوشیدو
از آن سر مست شد این جهان هستی را ساخت