غــريبـــ -ـ - -
قـــريبـــ -ـ - -
غــــــريبـ - -
قـــريبــ ---
غـــــــريبــ ---
قـــ . . .
خودتــ بگو ..
چگونه باورتــ كنم؟
Printable View
غــريبـــ -ـ - -
قـــريبـــ -ـ - -
غــــــريبـ - -
قـــريبــ ---
غـــــــريبــ ---
قـــ . . .
خودتــ بگو ..
چگونه باورتــ كنم؟
قفسم را مشکن
تو مکن آزادم
گر رهایم سازی
به خدا خواهم مرد
من به زنجیر تو عادت دارم
بار ها در پی این فکرکه در قلب توأم
با تو احساس سعادت کردم
به خدا خوش بختم
دلم پرواز می خواهد
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد
http://mypix.ir/wp-content/uploads/2...ix_.ir-234.jpg
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم .
گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده کردو دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
جای پایش روی دل جا مانده بود...
یـــک انـــگشــت از عســـل چشــمــانــت اگـــر بـــاشـــد ...
روزهء ایــــن هـــمـــه روز ِ بـــی "تــــو" را افــــطــار مــــی کــنــم
گناهش گردن خودت ...
آن روز روزه بودم كه حسرت داشتن تو را خوردم
http://tehrankids.com/uploads/posts/...4578701771.jpg
از نگاهت تا دلم
رنگین کمان گل می کند
با تو باید
مثل باران حرف زد !!!
فاصله را بگو به خود نبالد.
خاطره ی بودن با تو تمام فاصله ها را می شکند . . . . .
http://cdnimg.visualizeus.com/thumbs...6a259d52_h.jpg
سيب سرخي را به من بخشيد و رفت
عاقبت بر عشق من خنديد ورفت
چشم از من کند و دل از من بريد
حال بيمار مرا فهميد و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بي مروت گريه ام را ديد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم
گر چه بر زخمم نمک پاشيد رفت