-
previos page menu page next page
فرهنگ را به ما بسپاريد تا انسان بسازيم.
بايد يك وزارت فرهنگى، يك فرهنگ صحيح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد. خوب ما در اين مملكت يك وزارتخانه نداشته باشيم؟ همه وزرا از امريكاست، خوب يكى هم از ما، خوب بدهيد اين فرهنگ رادست ما،خودمان اداره مى كنيم،ما خودمان يك كسى را وزير فرهنگ مىكنيم و اداره مىكنيم، اگر از شما بهتر اداره نكرديم بعد از ده، پانزده سال ما را بيرون كنيد. تا يك مدتى دست ما بدهيد. فرهنگ را دست ما بدهيد، وزير فرهنگ را از ما قرار بدهيد، يك مدتى هم مهلت بدهيد كه ما كار را درست انجام بدهيم، اگر ما گفتيم كه شما تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم شما خوب تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم كه شما بهاعماق آسمان نرويد، شما عرضهاش را نداريد والا، چون عرضهاش را ندارند مىگوئيد (روحانيون نمى گذارند، مملكت ما،حالا باز وقت اين كارها نشده است) بفرمائيد چه كسى جلوتان را گرفته، بفرمائيد كارخانه ذوب آهن بياورند، كدام روحانى گفته است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 98
نياوريد؟ هر كدام گفته بگوئيد تا ما بشنويم. بفرمائيد طياره سازى كنيد، اتومبيل سازى كنيد، آخر عرضهاش را نداريد بيچاره ها، يك مملكت بى عرضه ايد و اين هم كه شما عرضه نداريد نه اينكه عرضه ذاتى نداريد،شما را دست استعمار اين جور كرده است، غرب زده هستيد.
اين حرفهاى ما يك حرفهاى كهنه پوسيدهاى است كه بله ديگر كسىنمى خرد آن را؟ !به شما قول مىدهم كه آلمان هم اين را بخرد، شما نخريد. شما يك وزارتخانه را دست ما بدهيد، يك چند ساعت از اين راديو كه دارد موسيقى و بچههاى ما را دارند سوق دهند به فساد اخلاق، يك دو سه ساعتش هم دست ما بدهيد اما آزادمان بگذاريد، نه اينكه برنامهاش هم خودتان بنويسيد كه اينطورى برو بگو ما را آزاد بگذاريد، يك دو سه ساعت از برنامه راديو دست ما بدهيد، ما برايش تعيين مىكنيم برنامه را كه او صحبت كند و من به شما قول دهم كه نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد، نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد، نه با رياست شما مخالفت، با هيچ كدام مخالفت ندارد. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههاى فرستنده يك مقدارى در دست ما باشد ما مردم را آشنا مىكنيم، دنيا را آشنا مى كنيم به احكام اسلام و اسلام و فرهنگ را يك فرهنگ مستقل، يك فرهنگ مسلم، يك فرهنگى كه يك دانه عربش وقتى مىايستاد جلو امپراطور،وقتى كه مىايستاد شمشيرش را در مىآورد و آن ديباجها را كنار مىزد مىگفت ، رسول الله فرموده است كه ما لباس حرير در بر نكنيم و ما روى جاى حرير هم نمىنشينيم، ما اين جور رجال درست مىكنيم، آن وقت ببينيد كه اگر يك همچنين رجالى از مكتب ما بيرون آمد، از فرهنگ ما بيرون آمد،اين رجال تحت تاثير استعمار مىرود؟ لكن چه بكنيم كه استعمار نخواهد گذاشت، دست خبيث استعمار نخواهد گذاشت كه وزارت فرهنگ را دست ما بدهند، والا حق با ماست، فرهنگ بايد ما باشيم.
وزارت اوقاف را به ما بدهيد تا فقرا را غنى سازيم.
وزارت اوقاف مىخواهيد درست كنيد، بايد وزارت اوقاف از ما باشد نه اينكه شما تعيين كنيد، تعيين شما قبول نيست، شما ارزش نداريد كه تعيين كنيد، ما بايد تعيين كنيم، بگذاريد تعيين كنيم ما يك نفر را يك نفر را رئيس فرهنگش كنيم،يك نفر هم وزير اوقافش بكنيم، اوقاف را آن وقت ببينيد كه اينطورى كه الان دارد لوطى خور مىشود نخواهد شد،تمام مطالب به خودش خواهد رسيد دست ما بدهيد تا ببينيد چه خواهد شد،آنوقت ببينيد كه ما با همين اوقاف اين فقرا را غنى شان مىكنيم، با همين اوقاف، با همين اوقاف ما فقرا را غنى مىكنيم. شما خاضع بشويد براى چند تا حكم اسلام. شما ما را اجازه بدهيد كه ماليات اسلامى را به آنطورى كه اسلام با شمشير مىگرفت بگيريم از مردم، آن وقت ببينيد كه ديگر يك فقير باقى مىماند؟ من براى شما راه هم مىسازم، من براى شما كشتى هم مىخرم،د بگذاريد. شما نخواهيد گذاشت. من مىدانم كه اين حرف هايى كه مىزنم بيهوده است، تمام شد، شما الان تشريف مى بريد و بنده هم خواهم رفت، آنها هم كه نخواهند گذاشت اين مطالب را لكن ما چه بكنيم دردى است كه ما داريم،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 99
دردى است كه ما داريم.
مساله تبليغ
تبليغات بايد با ما باشد، آقا ما مبلغيم نه شما، تبليغ بايد با ما باشد، ما بايد در راديوها جا داشته باشيم براى تبليغ، شما هم كه تبليغ مى كنيد تبليغ ضد اسلامى است، تبليغ اسلامى نيست كه. معرفى كرديد اسلام را به جورى كه دانشجو از امريكا به من نوشته است كه دانشجويان مىگويند كه هر چه بدبختى هست از اسلام است، اى بيچاره دانشجو هر چه بدبختى هست از سران اسلام است، از دول اسلامى است، اسلام يك روز هم در مملكت ما عمل نشده بود - يك روز - خدا مىداند كه اسلام يك روز به آن عمل نشده است. خوب چه كنم كه ما نه وقت داريم كه صحبت كنيم، نه حال داريم. تا مىخواهيم ما دو تا كلمه اينجورى بگوئيم، يكدفعه مىبينيم دستهها به راه افتاد و هى شركت واحد، چهار هزار نفر مىخواهد بياورد و چه چند هزار نفر . مگر دعوا دارى آقا؟ شركت واحد با ما، شما شركت واحد را چاقو را از سرش بردار اگر همه نيامدند اينجا، همه مىآيند اينجا و براى ما مجتمع مى شوند. با زور يك مملكتى را مىخواهيد اداره كنيد؟ والله با زور نمى شود.
تعطيل اجبارى روز جمعه وسيلهاى براى افساد جوانان.
يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى اوضاع خودتان را درست بكنيد، حالا ما وقتى مىآييم سراغ اصلاحات، آقايان اصلاحات كردند، يكى از اصلاحات بزرگ آقايان تعطيل جمعه است. شما ملاحظه كنيد اين مطلبى كه من عرض مىكنم، به همه ايران موظفيد برسانيد، به همه ايران موظفيد برسانيد، تعطيل جمعه بازور، بىخواسته، اصناف بيچاره گرسنه - عرض مىكنم - كه اگر تعطيل نكنند هشتاد تومان جرم يا چند تومان جرم، اينطور چيزها،با باز بودن مراكز فساد. سينماها مجبورند باز باشند، تئاترها بايد باز باشند، گويند مراكز فساد ديگر هم بايد باشد، من اسمش را نمىبرم ولى اينكه عرض كردم در روزنامه بود، از صبح تا عصر اينها بايد باز باشند، اصناف بسته، بازار بسته، فردا سراغ قم هم مىآيند گفته بودند كه قم هم از ما خواستهاند، همان خواستهاى كه تهران خواسته بودند، قم هم بيچارهها خواستهاند. اين خواستهها را همه از صبح كه چشمشان را از خواب باز مىكنند ببينند آيا كجا خواستهاند؟ فوراً مىنويسند فلان خواسته آن روزنامه هم شروع مىكند به نوشتن. اين روزنامهها خائنند به مملكت ما بعضىشان، يك جمعه تعطيل، يك جوانهاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور، بعد از 10 سال ديگر يك جوان سالم براى اين مملكت باقى نمى ماند، خدا خائن را لعنت كند، يك جوان سالم براى شما باقى نمىماند، تمام به مراكز فساد كشيده مىشوند.
من به شما آقايان توصيه مىكنم برسانيد به اين مملكت، برسانيد به همه اطراف اين مملكت كه آقا در مقابل يك همچنين كارى كه جوانهاى شما را دارند فوج فوج از دستتان مىگيرند ، مجامع دينى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 100
درست كنيد. در جمعهها كه آنها ميخواهند شما را به مراكز فساد بكشند، مجامع تبليغاتى درست كنيد،مردم را دعوت له به دين بكنيدمصالح روز را به مردم بگوئيد، مفاسد روز را به مردم بگوئيد. موظفيم ما به اين معنا، بايد اين كار بشود، اگر اين كار نشود از دستبرند جوانهاى شما را. براى جوانها يك مراكزى درست كنيد كه در آنجا تبليغ بشوند آنها، گفته بشود مطالب، مفاسدى كه در اين مملكت واقع مى شود گفته بشود، تا اندازهاى كه سازمان مىگذارد.
والا اين تعطيل جمعه الزامى براى استراحت اين طبقه زحمتكش نيست، براى اين است . حالا شايد هم ان شاءالله مقصدشان اين نباشد لكن طبعاً اينطورى است، طبعاً اينطورى است كه اگر چنانچه مراكز فساد را باز گذاشتند و مجامع عمومى هم بسته شد طبعاً اينطورى است كه كشيده مىشوند به مراكز فساد. الان شما حتماً بدانيد كه در اين دو سه هفته اى كه تعطيل را انجام دادند و بيچاره مردم را از اين بيچاره ترخواهند بكنند،اين ميوههاى مردم، فاسد مىشود، اين گرسنههاى بيچاره يك روز بايد بروند نان پيدا كنند، ندارند.
علاوه بر اين معنا شما برويد ملاحظه كنيد ببينيد كه دريك ماه پيش از اين تا حالا سينماها چقدر فرق كرده است، شايد با سينماها يك بست و بندى در كار باشد، شايد،آنهائى كه تبليغ اينگونه مطالب را مىكنند براى مراكز فساد، يك چيز حق حسابى ميگيرند براى اينكه اين كار را بكنند والا آدم عاقل، اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت،يك چيز سالم،تفريح سالم اينها بهتراست يا اينكه اينها را به فساد مىكشد؟ يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم صحيح اول براى اينها درست سسكنيد بعد درها را ببنديد تا اين بيچارهها راه بيفتند طرفش . آن كار را شما نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكانها راهم بستيد، اين اگر سوءنيت هم نداشته باشيد طبعاً اينطور مىشود و اگر سوءنيت نداريد حالا من به شما رساندم مطلب را. اگر بعد از اين گفته من و رسيدن به آنها،مراكزى كه اين كارها را انجام مىدهند باز هم به قوت خودش باقى باشد، سوءنيت دارند، معلوم مىشود سوءنيت دارند، معلوم مىشود باز يك دستور تازه رسيده است.
خداوندا! بيدار كن اينها را. خداوندا! دشمنان اسلام را ذليل كن. خداوندا! سران ممالك اسلامى را به وظايف خودشان آشنا كن. خداوندا! دست استعمار را قطع كن. خداوندا! دست كسانى كه از طريق استعمار مىخواهند اين مملكت را ببرند، قطع كن.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 101
تاريخ 21/7/1343
پيام امام خمينى به اهالى استان كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
به وسيله حضرات خطباء محترم و مبلغين معظم كرمان دامت افاضاتهم.
خدمت ذيشرافت عموم اهالى محترم كرمان - ايدهم الله تعالى - پس از سلام مخصوص به عرض مىرساند، بايد اظهار تاسف و تاثر كنم از قضاياى خلافى كه در اطراف مملكت به دست مامورين انجام مىگيرد، از آن جمله از قضاياى اخير كرمان كه منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقه الاسلام خطيب محترم آقاى حجتى - دامت افاضاته - بسيار متاسفم.
مامورين به جاى آنكه جنايتكاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به كارهاى خلاف شرع و وجدان زدهاند و بر خلاف قوانين، بى جهت مزاحمت معظم له را فراهم نمودهاند.
از جناب ايشان تقاضا كردم كه به وطن خود مراجعت فرمايند و از اهالى محترم تقاضا مىكنم از زحمات ايشان تقدير نمايند و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانونمامورين رفتار ناشايسته خود را تعقيب نمايند. شما اهالى محترم تحت نظر علماء اعلام و حجج اسلام و خطباء عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه هر چه بيشتر فشرده تر كنيد و به مراسم و شعائر مذهبى اهميت دهيد و در مقابل زورگوئىها و قانون شكنىساكت ننشينيد و با كمال آرامش خلافكارىهاى دستگاه جبار را به ملت ايران و ملل مسلمين گوشزد كنيد واز خداوند تعالى به وسيله ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - استمداد نمائيد تا دولتهاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانين قرآن قدمى بردارند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 102
تاريخ 4/8/1343
بيانات امام خمينى در مورد طرح اسارت بار احياى كاپيتولاسيون
پايمالى استقلال و عظمت ايران با احياى كاپيتولاسيون.
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار كنم، قلب من در فشار است، اين چند روزى كه مسائل اخير ايرانراشنيدهامخوابم كمشده(گريهحضار)ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتاثرات قلبى روز شمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد (گريه حضار) ندارد عيد ايران را عزا كرده اند، (گريه حضار) عزا كردند و چراغانى كردند، عزا كردند و دستجمعى رقصيدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند.اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانىها را منع مىكردم، مىگفتم بيرق سياه بالاى سربازارها بزنند، بالاى سرخانهها بزنند، چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.
قانونى در مجلس بردند در آن قانون اولا" ما را ملحق كردند به پيمان وين و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين ! كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانوادههايشان، با كارمندهاى فنىشان، با كارمندان ادارى شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند، اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق ندارند محاكمه كنند! باز پرسى كنند! بايد برود امريكا!آنجا در امريكا اربابها تكليف را معين كنند! دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت . دولت حاضر اين تصويب نامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد . در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائى كردندمخالفت هائى شد، بعضى از وكلا هم مخالفت هائى كردند، صحبت هائى كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگهاى امريكا پست تر كردند،اگر چنانچه كسى سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست از او مىكنند، اگر شاه ايران يك سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست مىكنند و اگر چنانچه يك آشپز امريكائى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،بزرگتر مقام را زير بگيرد هيچ كس
صحيفه نور جلد 1 صفحه 103
حق تعرض ندارد، چرا؟ براى اينكه مىخواستند وام بگيرند از امريكا، امريكا گفت اين كار بايد بشود (لابد اينجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 ميليونى، 200 ميليون دلارى تقاضا كردند، دولت تصويب كرد كه در ظرف پنج سال مبلغ مزبور به دولت ايران بدهند و در عرض 10 سال 300 ميليون بگيرند، مىفهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام و در عرض 10 سال سيصد ميليون، آنطور كه حساب كردند 300 ميليون دلار از ايران بگيرند يعنى 100 ميليون دلار يعنى 800 ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند. معذلك ايران خودش را فروخت براى اين دلارها، ايران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ايران را پستتر از وحشىها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام 200 ميليون كه 300 ميليون دلار پس بدهند. ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟
كاپيتولاسيون مخالف راى ملت است
سايرممالك خيال مىكنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اينقدر خودش را پست كرده است، نمىدانند اين دولت ايران است، اين مجلس ايران است،اين مجلس است كه هيچ ارتباطى به ملت ندارد ،اين مجلس، سرنيزه است و اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد، ملت ايران به اينها راى ندادند، علماى طراز اول، مراجع، بسياريشان تحريم كردند انتخابات را، ملت تبعيت كرد از اينها راى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد در اين كرسى نشاند.
نفوذ روحانى مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت.
در يكى از كتابهاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچههاى ما تعليم مىشود،اين است كه بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است، اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين ملت اسير انگليس يك وقت باشد، اسير امريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را، نمىگذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اينها سرخود يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين هرج و مرجى كه در بيتالمال هست، بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه هر دولتى هر كارى مىخواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس به اين صورت مبتذل در آيد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند چنانكه در شيراز شده است. اگر نفوذ روحانيون باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 104
نمىگذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مىزنند، توى دهن اين مجلس مىزنند، وكلا را از مجلس بيرون مىكنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمىتواند بشود يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى كه حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد يك دست نشانده امريكائى اين غلطها را بكند، بيرونش مىكنند از ايران. نفوذ ايرانى، نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟ نخير مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمىتوانيد هر كارى را انجام دهيد، هر غلطى را بكنيد، مىخواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنه سازىها مىتوانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمىتوانيد،اين خواب را بايد به در مرگ براى شما حاصل شود، نمىتوانيد همچو كارى انجام دهيد، روحانيون با هم هستند. من به تمام روحانيون تعظيم مىكنم، دست تمام روحانيون را مىبوسم، آن روز اگر دست مراجع رامىبوسيدم، امروز دست طلاب را هم مىبوسم (گريه حضار) من امروز دست بقال را هم مىبوسم (گريه شديد حضار).
اعلام خطر به كليه اقشار ملت
آقا من اعلام خطر مىكنم، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مىكنم اى سياسيون ايران! من اعلام خطر مىكنم، اى بازرگانان! من اعلام خطر مىكنم، اى علماى ايران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مىكنم، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع! اى آقايان! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شيراز! من اعلام خطر مىكنم، خطردار است، معلوم مىشود زير پرده چيزهايى است و ما نمىدانيم، در مجلس گفتند نگذاريد پردهها بالا برود، معلوم مىشود براى ما خوابها ديدهاند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ دانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مىخواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مىآورد؟ اين ملت فقير ده سال 100 ميليون دلار، 800 ميليون تومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!
نظاميان امريكائى، مستشاران نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا اگر اين مملكت اشغال امريكاست پس چرا اينقدر عربده مىكشيد، پس چرا اينقدر دم از ترقى مىزنيد؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند پس چرااز اربابها بالاترشان مىكنيد؟ پس چرا از شاه بالاترشان مى كنيد؟ اگر نوكرند مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد، اگر كارمند شما هستند مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مىكنند شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكائيست پس بگوئيد، پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت. چه مىخواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مىگويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى اين مجلس محرم، اين مجلسى كه به فتواى و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه به ادعا مى گويد ما، ما، هى
صحيفه نورجلد 1 صفحه 105
ما از انقلاب سفيد آمدهايم. آقا كو اين انقلاب سفيد؟ ! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا مىداند كه من رنج مىبرم، من مطلعم از اين دهات، من مطلعم از اين شهرستانهاى دور افتاده، از اين قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.
سكوت در مقابل ابرقدرتها از معاصى كبيره است.
آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت، فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روى قرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد!! البته دلار نوكرى هم هست، دلارها را شما مىخواهيد استفاده كنيد نوكريش راما بكنيم. اگر ما زير اتومبيل رفتيم كسى حق ندارد به امريكائىها بگويد بالاى چشمت ابروست لكن شماها استفادهاش را بكنيد، مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مىگويند كه بايد خفه شد، اين جا هم بايد خفه شد؟ اين جا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند (گريه شديد حضار).
به داد اسلام برسيد.
اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. (گريه شديد حاضرين در مجلس) اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى روساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطين ملل اسلامى! اى شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.
امروز دولت آمريكا منفورترين دولت در نظر ماست.
اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست، با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچنين ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را، ضايع كردند او را در ايران، خراب كردند او را در ايران.
ما را به آمريكا فروختند.
براى مستشارها مصونيت مىگيريد؟ بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوستهاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره در نياوريد، كى گوش داد به اينها. از پيمان وين يك ماده را اصلاً ذكر نكردهاند، ماده 32 ذكر نشده است، من نمى دانم آن ماده چه است، من كه نمىدانم رئيس مجلس هم نمىداند، وكلا همنمى دانند،نمى دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عدهاى اقرار كردند كه ما اصلا نمىدانيم چيست. (آنها هم لابد امضاء نكرده باشند) آن عده ديگر بدتر از آنها بودند، يك عده جهالند اينها.
رجال سياسى ما، صاحب منصبهاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مىگذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست، در دست آنها چيزى نيست،ارتش هم بداند يكىتان را بعد از ديگرى كنار مىگذارند، ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟ يك آشپز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟ ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىكردم، اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم، من اين ننگ را قبول نمىكردم، اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم.
قطع نفوذ روحانى قطع يد رسول الله است.
بايد نفوذ ايرانىها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكائى، براى مكانيكهاى امريكائى براى ادارى امريكائى، ادارى و فنى، مامورين، كارمندان ادراى، كارمندان فنى براى خانوادههايشان مصونيت باشد لكن آقاى قاضى در حبس باشند! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين ور و آن ور!اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند براى اين كه اينها طرفدار روحانيت هستند، خودشان يا روحانىاند يا طرفدار روحانى. اين را در تاريخ ايران دست مردم دادند اينها، سند دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت در اين است كه قطع يد رسول الله... از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول الله است، بايد قطع يد رسول الله از اين ملت بشود! اينها اين را مىخواهند، اين را مىخواهند تا اسرائيل با دل راحت هر كارى اين جا بكند، تا آمريكا با دل راحت هر كارى مىخواهد بكند.
تمام گرفتارىهاى ما از امريكا است.
آقا تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه تعيين آنهاست، اگر نيستند چرانمى ايستند در مقابل داد بزنند؟
روحانيت سدى در مقابل مطامع استعمارگران.
من الان حافظهام درست نيست، نمى توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم
مدرس، مرحوم آسيد حسن مدرس در آن مجلس بود،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
اولتيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا كه قزوين ظاهرا بوده است مىآئيم به تهران و تهران را مىگيريم و دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كند. يكى از مورخين، مورخين آمريكائى مىنويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت آقايان اگر بناست ما از بين برويم چرا با دست خودمان برويم، رد كرد، مجلس به واسطه مخالفت او جرات پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند، روحانى اين است، يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، پيشنهاد اولتيماتومش را يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد. امروز هم بايد روحانى نباشد، براى همين قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند، من چه بگويم؟
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 109
تاريخ: 4/8/1343
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويب اصل ذلتبار كاپيتولاسيون
كاپيتولاسيون، امضاى سند بردگى ملت ايران است.
بسم الله الرحمن الرحيم
لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلاً
آيا ملت ايران مىداند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مىداند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب افتادهترين ممالك دنيا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجهداران نمود؟ حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگينترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهاى سرى، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائىها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.
به حسب اين راى ننگين، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحبمنصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.
امروز كه دولتهاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مىكنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مىكند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگينترين و موهن ترين تصويبنامه غلط دولتهاى بىحيثيت راى مىدهد و ملت شريف ايران را پستترين و عقب افتادهترين ملل به عالم معرفى مىكند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مىكند و مجلس راى مىدهد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 110
از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كردهاند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفتهاند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مىكند و آن را به باد فنا مىدهد.
خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است.
علماء و روحانيون كه مىگويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولتها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبتها ننمايند.
چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمىكشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كردهاند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مىريزند، به زندان مىاندازند.
پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن.
آيا ملت ايران مىداند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر دادهام، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مىكند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمىدهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمىدهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مىآورد.
كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است.
اكنون من اعلام مىكنم كه اين راى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبىها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.
بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است.
دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
ملل اسلام از اجانب عموماً از آمريكا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مىبرند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مىبرد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.
ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن. آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مىدهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مىكند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مىداند و مىخواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مىداند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مىآورد كه چنين تصويبنامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مىكند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مىنمايد.
بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.
بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزههاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم، بىهراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامىاست كه با سيل اعتراض، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 112
در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.
وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين.
هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست.اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازماندولتى گمان كردهاند با سمپاشىها مىتوانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كردهاند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم. لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمىها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مىآيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارىهاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزهها و اصلاح همه جانبه است باز مىدارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
كارهاى مخرب رژيم شاه.
آيا ملت مسلمان مىداند كه در حال حاضر عدهاى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندانها به سر مىبرند و بر خلاف قوانين، آنها را بدون رسيدگى، مدتهاى مديدى زندانى كردهاند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگىهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بىخانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مىزند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستانهاى پسرانه و مرد براى دبيرستانهاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
اصلاحات آقايان، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.
ملت بايد به فكر فقرا باشد.
من از فكر زمستان امسال رنج مىبرم، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مىكنم، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيهاى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.
از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 117
تاريخ:دى ماه 1343
پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است. بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست. خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح، اوست. از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است. سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است.
روح الله الموسوىالخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 118
بيانات امام خمينى در مورد وظايف و مسؤوليتهاى رؤسا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام.
اسلام با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! ما را از غير خودت منصرف بفرما، حب دنيا را از قلب ما بيرون كن، اخلاق نيك را در ما پا برجا كن ما را در پناه اميرالمومنين سلام الله عليه از هر بدى نگه دار، ما را نسبت به اسلام و مسلمين خدمتگزار قرار بده، ما را نسبت به علماى اسلام قدردان قرار بده، علماى اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما، ديانت اسلام را سرمشق و مقدم بر همه كلمات قرار بده ... اللهم عظم كلمة الاسلام.
آقايان مىدانند كه پيغمبر اسلام (ص) تنها قيام فرمود و در يك محيطى كه همه با او مخالف بودند قيام فرمود و زحمت زياد، مذمتهاى زياد، رنجهاى فراوان برد تا اين كه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت كرد مردم را به هدايت دعوت كرد به توحيد، آن قدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسى طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم (ص) مسلمين به وظايف خودشان تا حدودى عمل كردند،اسلام را تقويت كردند، توسعه دادند اسلام را تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامى در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم به طورى كه مكتوبشان در صحيح بخارى مضبوط است، مكتوبى را كه به... نوشتند و آن طورى كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور: يكى ايران، يكى روم، يكى مصر، يكى حبشه و عين مكتوب ايشان آن طورى كه در ذهنم است، مضبوط است. عين مكتوب ايشان را به طورى كه در ذهن من است در موزه تركيه زيارت كردهام. آن چهار مكتوبى كه مرقوم فرمودهاند به مضمون واحد است به چهار امپراطور و آنها را دعوت به اسلام كردهاند و اين مقدمه بوده است، شالوده بوده است از براى اين كه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپرطورىهاى دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوى كه هست معرفى بشود به مردم. معالاسف آنها جواب مثبت (الا پادشاه حبشه) ندادهاند و لهذا متوقف شده است آن دعوتى كه رسول اكرم مىخواستند بفرمايند و مىخواستند اسلام را معرفى كنند. على اى حال با رنجهاى فراوان، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كسانى كه متكفل بودهاند رياست اسلام را، اسلام را تقويت كردهاند و دست به دست، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است، به اين طبقهاى كه الان موجودند محول شده است. اين طبقه موجودند كه الان مسوول اسلام و مسؤول احكام
صحيفه نور جلد 1 صفحه 119
اسلام هستند و اين مسؤوليت بر حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مىكند. بعضىها مسؤوليتشان خيلى زياد است و بعضى هم مسؤوليت دارند لكن به اندازه آنها نيست.
اسلام برنامه زندگى و حكومت دارد
كسانى كه مسؤوليتشان خيلى زياد است، دولتهاى اسلامى است روساى جمهور اسلام، سلاطين اسلام، اينها مسؤوليتشان خيلى زياد است، شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه است، به حسب اراده خداى تبارك و تعالى تكويناً سپرده شده است و آنها مسؤولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفى كردن اسلام را به دنياى متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيت است، فقط يك رابطه معنوى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى است و بس. اسلام برنامه زندگى دارد. اسلام برنامه حكومت دارد. اسلام قريب پانصد سال تقريباً يا بيشتر حكومت كرده است، سلطنت كرده است با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان مقداراجراشدهاش ممالك بزرگى را، وسيعى را اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات، از همه كيفيات. اسلام مثل ساير اديانى كه حالا در دست هست (شايد آنها هم در وقت خودش اين طور بودهاند لكن ساير اديانى كه حالا در دست هست) خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقى و راجع به تدبير نظام و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد، گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل تولد انسان شالوده حيات فردى را ريخته است تا آنوقت كه در عائله زندگى مىكند شالوده اجتماع عائلهاى را ريخته است و تكليف معين فرموده است، تا آن وقت كه در تعليم وارد مى شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مىشود، تاآن وقت كه روابطش با ساير ممالك و ساير دول و ساير ملل هست، تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست كه فقط دعا و زيارت است. فقط نماز و دعا و زيارت، احكام اسلام نيست، يك باب از احكام اسلام است. دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام، اداره مملكتى دارد اسلام، ممالك بزرگ را اداره مىكند اسلام. بر روساى جمهور اسلام، بر سلاطين اسلام، بر دول اسلامى است كه اسلام را معرفى كنند به عالم.
مسجد، مركز سياست اسلام
مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم مثل كليساست. مسجد وقتى نماز در آن بر پا مىشده است تكليف معين مىكردهاند، جنگ از آن جا شالودهاش ريخته مىشده است، تدبير ممالك از از مسجد شالودهاش ريخته مىشده است. مسجد مثل كليسا نيست. كليسا يك رابطه فردى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى (على زعمهم) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص) و در زمان خلفايى كه بودند ...، مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى، مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سياست مدن، اينها همه در مسجد درست مىشده است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 120
شالودهاش در مسجد ريخته مىشده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير سلام الله عليه.
معرفى اسلام به عالم، از وظايف مهم روساى دول اسلامى.
بايد اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند، مكلفند اينها. اين روسايى كه خداى تبارك و تعالى به آنها رياست داده است مسؤوليت دارند در مقابل رياستشان، بايد اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند، بايد يك برنامه راديويى براى معرفى اسلام تهيه كنند، بايد به علماى اسلام رجوع كنند تا اين كه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.
توحيد كلمه ممالك دنيا، خواسته پيامبر اسلام.
پيغمبر اسلام مىخواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. مىخواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قرار بدهد منتهى اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف، اغراض علماى نصارى و يهود و امثال ذلك از طرف ديگر سد شد، مانع شد از اين كه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند. الان هم سدند، الان هم آنها مانع هستند، الان هم گرفتارى ما براى خاطر آنهاست، الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود، الان هم نصارى مانع هستند كه اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند.
بر دول اسلامى است كه با وحدت كلمه دست استعمار و صهيونيسم را قطع كنند.
الان بر روساى اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساى جمهور اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همان طورى كه خودشان طريقه مبارزهشان بوده است بايد اينها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مىگويند اين جمعيت هست اما هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند. هفتصد ميليون متفرق به درد نمىخورد، هزارها ميليون متفرق هم به درد نمى خورد اما اگر اين هفتصد ميليون، دويست ميليونش، چهار صد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادرى بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامى كه مشترك مابين همه است، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، اگر اينها توحيد كلمه كنند ديگر يهود به فلسطين طمع نمى كند، ديگر هند به كشمير طمع نمىكند. اين براى اين است كه نمىگذارند شما متحد بشويد. بدانند اينها (مىدانند هم) دستهايى كه مىخواهند منابع شما را از دست شما بگيرند، مىخواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مىخواهند بهاء تحت الارضى و فوق الارضى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 121
شما را به يغما ببرند، اينها نمىگذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشوند، ايران و مصر با هم متحد بشوند، تركيه و ايران با هم متحد بشوند، همهشان با هم وحدت كلمه پيدا بكنند، نخواهند گذاشت ولى شما تكليفتان اين نيست، روسا تكليفشان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ لكن دشمن خارجى كه به شما اين قدر ضرر وارد مىكند در مقابل او توحيد كلمه كنيد - اگر توحيد كلمه بكنيد - يك مشت يهودى دزد در فلسطين است، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال، بيشتر از ده سال است كه متفرق كردهاند و ممالك اسلامى نشستهاند با هم عزا گرفتهاند. اگر توحيد كلمه باشد چطور مىتوانند اينها، اين يك مشت يهود دزد چطور مىتوانند فلسطين شما را از دست شما بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند و نتوانيد هيچ كارى بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد چطور هندوى بدبخت مىتواند كشمير عزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كارى از آنها برنيايد؟ اينها مطالبى است كه جزو واضحات است منتهى تذكر لازم است. خود آنها هم مىدانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكر كنند، اين اختلافات جزئى را كنار بگذارند. الان اسلام در دست شمااست. الان روساى اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساى جمهور بدانند، شيوخ بدانند، اينهائى كه رياست دارند در اسلام بدانند كه خداى تبارك و تعالى اين رياست را كه به آنها داده است مسووليت دارد. رئيس يك قوم شدن، رئيس يك ملت شدن مسؤوليت دارد نسبت به آن ملت نسبت به آن قوم، نسبت به زندگى آن قوم، نسبت به حوادثى كه براى آن قوم پيش مىآيد. مسؤول هستند اينها، ديگران محتاج به اينها هستند.
از عجايب است اين مطلب، از عجايب است كه ثروت در دست شرق است، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است، در دست مسلمين است، در ممالك اسلامى است. اين معادن بسيار مهمى كه در دنيا هر مملكتى پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است. - هر جنگى مقدم شده است - هر مملكتى در جنگ مقدم شده است به واسطه نفت مقدم شده است، اينها در دست شماست. عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجاز نفت دارد، نفت دست مسلمين است. آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما را ببوسند، پاى شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت ارزشمند هم بخرند. شما نبايد با آنها، از آنها يك تملقى بگوئيد، ان شاء الله نمىگوئيد. آنها بايد تملق شما را بگويند، ثروت دست شماست. مع ذلك انسان مىبيند كه مطلب اين طور نيست. مستعمرين جورى اين مطلب را درست كردند كه بعضى ممالك را بازى دادند و خيال مىكنند كه نه، بايد از آنها هم يك تملقى بگويند، به آنها هم يك تعارفى بدهند تا اين كه ثروت آنها را ببرند، اين تاسف دارد. تا وحدت كلمه نباشد، تا رؤساى اسلام وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تا فكر نكنند بر بدبختىهاى ملت اسلام، بدبختىهاى اسلام، بدبختى هاى احكام اسلام، غربت اسلام و قرآن كريم، سيادت نمىتوانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى كه هست به دنيا معرفى كنند و آن طورى كه هست عمل بكنند سيادت با شماست، بزرگى با شماست. العزهلله و لرسوله وللمومنين.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 122
بر علماى اسلام است كه اسلام را آنطور كه هست به عالم معرفى كنند.
اين راجع به آن دسته كه رؤساى سياسى ما هستند. دسته ديگر كه علماى اسلام هستند و مراجع عالىمقام هستند، آنها هم مسؤوليتشان خيلى زياد است، خيلى زياد. شايد به يك معنا مسؤوليت علماى اسلام از همه كس زيادتر است، بر اينهاست كه اسلام را آن طور كه مىدانند معرفى كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم، اين هم از بىعرضگى ما، ما وسايل نداريم، همه وسائل دست ديگران است. مسلمين به راه مسلمين، علما به راه علما. ندارند يك دستگاهى كه اسلام را ابلاغ كنند و به دنيا بگويند اسلام اين است. يك كالاى به اين خوبى، يك كالاى به اين خوبى دست شما هست و نمىتوانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم. آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مسائلى كه ملاحظه فرموديد (هر كس ديده) آن انجيل دروغى را، آن انجيل اصلى كه نيست، آن انجيل دروغى را آنها به تمام دنيا عرضه داشتهاند و مبلغانشان در همه دنيا رفته اند و از قرارى كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامى، اين ممالكى كه در تحت اسارت بودند، اينها يكى يكى از اسارت بيرون آمدند،اصلاً دنبال اين نبودند كه ببينند پاپ رفت و آنها را به صورت مسيحيت درآورد. ما در محيط خودمان نمى توانيم احكام اسلام را آن طورى كه هست عرضه بداريم. ما مباحثاتمان از حدود كتاب طهارت و كتاب - عرض مىكنم كه - آنطوركه كتاب - چه و چه از اين حد تجاوز نمىكند. سياست اسلام را بحث ديگر نمىكنيم از آن، حدود اسلامى ديگر بحث از آن نمى شود. اجرا نشدن غير از آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا، بايد عرضه داشت به دنيا آقا،اين يك مطلبى است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگىها برنامه دارد. ديگر كى بايد معرفى بكند به جز علماى اسلام؟ علماى اسلام كثرالله امثالهم با همه زحمتهايى كه مىكشند، با همه رنج هائى كه مىبرند لكن مسووليتشان زيادتر از اين معانى است. خداى تبارك و تعالى به آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است ديگران را تبع آنها قرار داده است، ملت را تابع آنها قرار داده است، اينها همه مسؤوليت مىآورد. همان طورى كه رسول اكرم (ص) مسؤوليت داشت و قيام كرد بر مسؤوليت خودش، قيام كرد به مسئوليت خودش، بايد قيام كرد به مسؤوليت خود. بايد اسلام را آن طورى كه هست، نه آن طورى كه حالا در دست مثلاً چهار تا فرض كنيد مقدس مآب و فقط كتاب مفاتيح هست - و عرض بكنم كه - اينها بايد آن طورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چنين كالاى بزرگى داريم، يك چنين قوانين مترقى داريم، محتاج نيستيم به اين كه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم، در هر بابى از ابواب، قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است، قانون معين كرده است، مسلمين محتاج نيستند كه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوانهاى ما، اين جوانهاى دانشگاهها چه در اينجا، چه در ايران، چه در ساير ممالكى كه هستند اينها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است، وقتى مطلع مىشوند كه اسلام يعنى چه. اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مىكنم كه - طهارت و امثال ذلك چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم. مىگويند اين را، براى اين كه اسلام معرفى نشده است،اين مطلب را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 123
مىگويند كه چه برنامهاى اسلام دارد كه ما عمل كنيم؟ خوب، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مىخواهيم، اسلام يك مطلبى است فردى مابين انسان و بالا، بنابراين برنامهاى ندارد كه ما عمل بكنيم.اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مىكنند كه برنامه ندارد اسلام. بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيتا، البته خودشان با مسائلى كه دارند نمىتوانند اما تثبيت اين مطلب بر علماى اسلام است كه تثبيت كنند اين مطلب را، اسلام را، همه شؤون اسلام را همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشتهاى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدا بكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، بفهمند دنيا كه ما چه داريم و با اين كه اين را داريم اين طور زندگى مىكنيم. اين مسؤوليت بزرگى است كه به دوش علماى اعلام اعلى الله كلمتهم، به دوش آنهاست و شما آقايان، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسؤوليت داريد. آتيه اسلام به دوش شماست مسؤوليت آن، الان هم مسؤوليت داريد و بسيار مسؤوليت سنگينى است.
تا جوانيد مهذب شويد به آداب و سنن الله.
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست از حالا بايد آنطورى كه رضاى خداست، آن طورى كه دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد. يك قدم كه براى تحصيل علم بر مىدارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته آقايان مهذب نباشند، اگر خداى نخواسته آقايان آن طورى كه اسلام مىخواهد نباشند، اين ضررش از نفعش بيشتر است. تمام اديانى كه مخترع است و تمام اديانى كه اختراع شده است و كذب است، اين اشخاص تحصيلكرده مؤسسش هستند، اشخاصى كه در حوزههاى علميه تحصيل كردهاند لكن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمائيد رؤساى مذاهب باطله را، مى بينيد كه روساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند كه درس خواندند، ملا! لكن مهذب نبودند.
بودن آقايان در ارض مقدس نجف در پناه حضرت امير سلامالله عليه هم يك تكليف زياد براى انسان مىآورد. اصل خود بودن در نجف فرق دارد بااين كه كسى فرض كنيد در كويت باشد، يا كسى در تهران باشد، ياكسى در بغداد باشد. بودن در نجف خود يك مسألهاى است يك مسؤوليتى دارد.
انسان ببيند كه حضرت امير سلام الله عليه در زندگيش چه وضعى داشته است، چه خلوصى در زندگى داشته است، چه در زندگى انفرادى، چه در زندگى اجتماعى، انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير سلام الله عليه، ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است، چقدر زخم خورده است، چقدر رنج برده است، چقدر جنگ كرده است، چقدر تشنگى خورده است، اينها را ملاحظه كند انسان. يك همچنين اسلامى كه به دست ما سپرده شده است، به دست شما آقايان سپرده شده است،مسئوليت داريد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 124
اگر خداى نخواسته در خلال تحصيل علم، همان فكر اين باشيد كه حقايق علمى را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله، به سنن الله، اگر چنانچه اين نباشيد علم اثرى ندارد. آن نورى كه خداى تبارك و تعالى يقذفه فى قلب من يشاء اگر مهذب نباشد كسب نخواهد شد. يك فنى است، يك فنى است، آن علمى كه نورانيت مىآورد و نور است و خداى تبارك و تعالى آن را عنايت مىفرمايد، آن به هر قلبى عنايت نمى شود، هر قلبى لايق آن نيست، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نكند از اخلاق زشت، خالى نكند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداى تبارك و تعالى قلب نمىفرمايد. گزاف نيست اين مطلب، اين طور نيست كه هى دقايق علوم را مىدانم. غزالى هم خيلى خوب مىدانست، ابوحنيفه هم خوب مىدانست، خيلىها هم مىدانستند، خيلى از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مى دانند و آن نورى كه خداى تبارك و تعالى به آنها بايد عنايت بكند نمى فرمايد. آن تهذيب مىخواهد، آن زحمت مىخواهد، آن رياضت مىخواهد. آقا شما كه آمديد وارد شدهايد دراين قوم بايد رياضت بكشيد، بايد زحمت بكشيد، بايد مراعات كنيد، محاكمه كنيد نفس خودتان را، شب كه از مطالعه خارج مىشويد آخر شب محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف (نعوذ بالله ان شاء الله كه نيست) امروز چند تا (نعوذبالله) غيبت كردم، به چند تا عالم جسارت كردم.
مىدانيد كه اگر يك كلمه، يك كلمه به يكى از مراجع اسلام اهانت بشود، آنها اولياء خدا هستند. بايد هر قدمى كه در راه تحصيل برداشته مىشود اگر عرض نكنم دو قدم، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب برداشته شود. اينها تفكر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد. آقايان بايد مراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را، از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. نفس انسان سركش است، يك آن از آن غافل بشويم (نعوذ بالله) انسان را به كفر مىكشد اگر غافل بشود انسان. شيطان راضى نيست به فكر ما، او كفر ما را مىخواهد، او مىخواهد همه را منتهى كند به كفر، منتها از معاصى كوچك مىگيرد و كم كم وارد مىكند در بزرگتر و كمكم در بزرگتر و كم كم بالاتر تا برسد به آن جا كه خداى نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام. بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان، بايد از اول صبح كه از خواب پا مىشويد، يا اول اذان يا عشا يا قبل از اذان كه پا مى شويد از خواب طويل بايد مراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد، در اين اجتماعات، در اين اجتماعات دو تايى، چهار تايى، پنج تايى، ده تايى بايد مراقبت كرد، احترام كرد از بزرگان، احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مؤمنين لسان .... (نعوذ بالله) نداد، اشكال مناقشه بيجاانسان نكند. اگر فرض بفرمائيد شما در نظرتان يك كسى يك كارى انجام مىدهد يا انجام نمىدهند و ناگوار است در نظر شما .... است. نبايد انسان همين طور بدون اين كه توجه كند به مطلبى، يك وقت خداى نخواسته جسارت كند به يك مومنى، به يك مسلمى، به يك طلبهاى، به يك اهل علمى، فرضا از اين كه به يك عالمى، فرضاً از اين كه به يك مرجعى. اينها بايد مواظبت كرد، انسان بايد خودش را مواظبت كند، حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 125
ايام كهولت، زمان غلبه جنود ابليس در باطن و دشوارى تهذيب نفس.
شما بعدها مسؤوليت بزرگى به عهده شما است. عالم يك شهر بشويد مسؤوليت يك شهر را داريد. ان شاء الله عالم يك مملكت بشويد مسؤوليت آن مملكت را داريد. مرجع يك امت بشويد مسووليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيد در اين وقت مسووليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خوب حالا درسمان را مىخوانيم و بعدها ان شاء الله بعد از اين كه پير شديم ان شاء الله وارد مىشويم در تهذيب اخلاق، اين امكان ندارد، امكان ندارد كه بتوانيد. هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مىشود و جنود ابليس در باطن انسان قوى، ممكن نيست ديگر آن وقت، اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. الان هر قدمى كه شما بر مىداريد رو به قبر است. هيچ، هيچ مطلبى ندارد، هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقهاى كه از عمر شريف شما مىگذرد يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سؤالات خواهند كرد و همه مسؤول خواهيم بود، داريد نزديك مىشويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر بكنيد، 120 ساله نداريم، ممكن است 25 ساله انسان بميرد، ممكن است 50 ساله بميرد يا 60 ساله بميرد، هيچ سندى ندارد، ممكن است همين حالا خداى نخواسته، سندى نيست، بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تأمل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذبتر كنيد ان شاء الله، اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد تا ان شاء الله موفق بشويد و در تحت بقعه مطهره مولى سلام الله عليه - انوار علم به شما آن علمى كه رضاى خدا در آن است، آن علمى كه نور است، آن علمى كه شما را نزديك مىكند به خداى تبارك و تعالى به شما عنايت بشود.آن خودش يك رياضت است و شما هم كه داريد رياضت مىكشيد، اين رياضت هم روى آن رياضت.
از خداوند تعالى توفيق همه آقايان را مسالت مىكنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت اسلام و مسلمين را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى عزت و عظمت مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى طول عمر مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداى تبارك و تعالى تهذيب اخلاق محصلين را مسألت مىكنم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 126
تاريخ: 1343
تلگراف امام خمينى به اقاى منتظرى
بسم الله ارحمن الرحيم
حال اينجانب بحمدالله بد نيست لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم خوف آن است كه اگر غيبت اينجانب طولانى شود آقايان فضلا تزلزل پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جنابعالى به حضرات افاضل ايدهم الله تذكر دهيد كه اينجانب كمال ميل را دارم كه در بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم فضلاى اعلام قم كه حقا وفادارى خود را اثبات فرمودند مايه اميد اينجانب مىباشند و چشم من به وجود آنها روشن است در اول وقت رفع منع به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 127
تاريخ: 3 / 8 / 44
پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت العظمى نجفى مرعشى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند مرقوم محترم به وسيله آقازاده محترم ايده الله تعالى واصل و موجب تشكر گرديد، سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. حقاً بايد از مساعى جميله ملت محترم ايران و حضرات مراجع و علماء اعلام و افاضل گرام حوزههاى مقدسه علميه، خصوصا حوزه مقدسه قم تشكر كنم و از خداوند تعالى عظمت و عزت همه را خواستار شوم.
تشرف حقير به اعتاب مقدسه، گر چه فوزى است عظيم، چه از لحاظ زيارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام عليهم الصلوة والسلام وچه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه علميه نجف اشرف و كربلاى معلا و ديگر اعتاب مقدسه لكن اهميت موقف در ايران ايجاب مىكند كه در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملكت به اسرع وقت مراجعت نموده، در غم و شادى ملت محترم ايران عموما و حضرات اعلام خصوصاً شريك باشم. اميد است كه حضرات فضلاء عظام و مشتغلين حوزههاى مقدسه علميه، خصوصاً حوزه قم كما فى السابق به تحصيل علوم دينيه و ترويج ديانت مقدسه ادامه دهند و هيچ گونه تزلزلى به خود راه ندهند. از خداوند تعالى توفيق و تأييد آنها و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم. از جناب عالى در مظان استجابت دعوات، اميد دعاى خير براى حسن عاقبت خواستار است.
والسلام عليكم ورحمه اللهوبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 129
پيام امام خمينى در رابطه با شايعه اختلاف بين امام و قشر دانشجو
اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمدهاند، بدون ملاقات برگشتهاند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مىكند
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 130
تاريخ: 1346
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
با وجود تمام بليات، بيدارى ملت از خواب چند صدساله مايه سربلندى است.
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
مرقوم آقايان محترم ايدهم الله تعالى از گزارش دهمين جلسه سالانه اتحاديه و رونوشت مكتوب به طلاب محترم علوم دينيه ايدهم الله تعالى واصل و موجب مزيد تقدير و اميد گرديد.
اينجانب در اين لحظات آخر عمر و دست به گريبان بودن با مشقتها و بليات فراوان همه جانبه و نگرانىهاى جانفرسا از اخبار ناگوار ايران و روزافزون بودن رنجها و بليات وارده بر ملت نجيب مسلمان و برادران دانشجوى قديم و جديد و وضع رقتبار عمومى و فقدان وسايل اوليه زندگى در بسيارى از نقاط و طغيان فساد و بىفرهنگ در دستگاه جبار و اشاعه فحشا و بىعفتى خصوصاً در مركز كشور و عقبافتادگى فرهنگى و اجتماعى و سياسى با لافهاى پوچ فريبكار و مهار كردن منحرفان و استعمارطلبان، مراكز علم و مساجد و محافل مسلمين و مراسم حج بيتاللهالحرام را و سست كردن عقايد اسلامى به واسطه سپاههاى معلومالحال و صرف بيتالمال بر ضد مصالح اسلام و ملت و تاراج درآمدها و ذخاير ملى و از همه بالاتر سلطه بى چون و چراى دول استعمارگر راست و چپ و عمال خبيث صهيونيستى آنها بر جان و مال ملت و ناامنى عمومى ناشى از سازمان به اصطلاح امنيت و حبسها و تبعيدها و اعدامهاى بدون مجوز و غير قانونى جابرانه و شكنجهها و تعزيرهاى وحشيانه غير انسانى و ديگر مصيبتها، از اينكه احساس مىكنم طبقات جوانان غيور دانشجوى قديم و جديد داخلى كشور و خارج و روشنضميران ساير طبقات ملت شريف مسلمان ايدهم الله تعالى از خواب گران چند صد ساله كه به نغمههاى خوابآور عمال خبيث استعمار بر ملتها غلبه كرده بود، بيدار شدهاند و در فكر چاره هستند و از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاهها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مىكنم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 131
پيوستگى ملت اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران.
اين پيوستگى، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملتهاى زيردست برداشته شده و اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان ستمگر ملتهاى ضعيف، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.
گرايش ملت به اسلام، آتيه درخشانى را نويد مىدهد.
اكنون كه مىبينم شما فرزندان عزيز شاهراه اساس را يافته و بر پايه وحدت اسلامى به هم پيوستهايد و نور تابناك قرآن مجيد (دستور آزادى ملل ضعيف و راهنماى چگونگى نهضت مردان تاريخ و پيمبران پاك در هر عصرى بر ضد ستمگران و استثمار و استعمار پيشگان) بر قلب شما پرتو افكنده است، به خود نويد مىدهم كه به خواست خداى بزرگ آتيه درخشان زندگى نزديكى در انتظار ملل مظلوم است.
از پا ننشينيد تا خفتگان را بيدار سازيد.
بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خوابرفتهها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانتها و جنايتهاى استعمارگران و پيروان بىفرهنگ آنها غفلتزدهها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس همه فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند. انه قال ولى قد ير قال الله تعالى و قدس والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين.
از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و عمال آنها و توفيق و تاييد كسانى كه در راه اهداف عاليه قرآن كريم و اسلام عزيز همت گماشته و مردانه قيام كردهاند خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page