-
-
-
-
http://www.ayehayeentezar.com/galler...7984333151.gif
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم يار محترم شد
كعبه شده محو و مات و مدهوش
ديوار ز هم گشوده آغوش
هر قطعة سنگ، كوه طوري است
هر نخلة خشك، نخل نوري است
در زمزمههاي آب زمزم
آواي علي علي است هر دم
اي هجر، شب وصال تبريك
مجد و شرف و جلال تبريك
هر ريگ روان شده ثناگو
با ذكر علي علي علي هو
سر زد ز صفا صفاي مطلق
اي مرده بگو علي علي حق
حوران همه جان به كف نهادند
در پشت مقام ايستادند
بتهاي حرم به سجده رفتند
با هم، دم يا علي گرفتند
ای كعبه زهي زهي سعادت
ميلاد تو شد از اين ولادت
اي كعبه سعادتت مبارك
اي بيت، ولادتت مبارك
اي دختر شير، شير زادي
بر خلق جهان امير زادي
این شیر خداست روي دستت
شمشير خداست روي دستت
اين جان محمد است، مادر
قرآن محمد است، مادر
تو حامل نور سرمد استي
تو مادر جان احمد استي
بر خويش ببال مام كعبه
طفل تو بُود امام كعبه
نوزاد تو پير كائنات است
طفل تو امير كائنات است
روزی كه نبود نام هستي
ميكرد علي خداپرستي
از صبح ازل علي، علي بود
پيوسته به هر ولي ولي بود
در بود و نبود مقتدا بود
او بود و محمد و خدا بود
ای نفس رسول و جان قرآن
اي دست خدا، زبان قرآن
خورشيد بلند بام كعبه
از صبح ازل امام كعبه
http://www.ayehayeentezar.com/galler...7200740902.gif
-
http://www.ayehayeentezar.com/galler...4043916371.gif
اي خانة كعبه زادگاهت
اي صحنة حشر دادگاهت
تو احمد و احمد است حيدر
يك روح كه ديده در دو پيكر
گفتار همارة تو تنزيل
شاگرد قديمي تو جبريل
در ليلة قدر، قدر قدري
در صحنه بدر، بدر بدري
ميدان نبرد پاي بستت
شمشير نيازمند دستت
تو قله عرش را اميري
يا همدم كودك صغيري؟
غير از تو که، اي خداي را شير
بخشیده به خصم خويش شمشير؟
در ملك وسیع حق امامي
با پير فقير هم كلامي
با آنكه امام جمع بودي
در بزم فقير، شمع بودي
تو مالك عرش در زميني
حيف است ميان ما نشيني
در عرش امام آفتابي
در فرش چرا ابوترابي؟
اي قلب تو خانة محمد
جاي تو به شانة محمد
تو بتشكن و خداپرستي
بر شانه وحي بت شكستي
بتهاي حرم قيام كردند
بر تو همگي سلام كردند
هر بت كه فتاد و بر زمين خفت
فرياد كشيد و يا علي گفت
اي پشت سرت دعاي كعبه
اي بتشكن خداي كعبه
اي مهر تو لطف بينهايت
توحيد و نبوت و ولایت
مهر تو بود تمام دينم
تا كور شود عدو من اینم
روزي كه نه آب و نه گِلم بود
جاي تو به خانة دلم بود
با مهر تو روي خود نمودم
با مهر تو چشم خود گشودم
دل را به ولات زنده كردم
گه گريه و گاه خنده كردم
اي شهد ولایت تو شيرم
اي كرده به عشق خود اسيرم
مادر که میان گاهواره
می کرد به صورتم نظاره
هر شب كه به گاهواره خفتم
تا صبح علي علي شنفتم
صد شكر خداي را که هر دم
با دوستي تو رُشد كردم
عمري به محبتت اسيرم
تا با تو بمانم و بميرم...
http://www.ayehayeentezar.com/galler...1465394433.gif
-
http://www.ayehayeentezar.com/galler...9240716144.gif
فلک امشب مگر ماهی دگر زاد
زماه خویش ماهی خوب تر زاد
غلط گفتم که خورشید درخشان
که مه یابد زنورش زیب و فر زاد
شهنشاهی، بزرگی، نامداری
که شاهان بر رهش سایند سر زاد
صف آرای جهان آفرینش
درخشان گوهری والا گهر زاد
ز بعد قرن ها گیتی هنر کرد
که این سان قهرمانی باهنر زاد
پدرها بعد از این هرگز نبینند
که دیگر مادری این سان پسر زاد
فری بر مادر نیکو سرشتش
غزال ماده گویی شیرنر زاد
بشر بود و به خلق و خو خدا بود
خدا بود و به صورت چون بشر زاد
http://www.ayehayeentezar.com/galler...7912116138.gif
-
http://www.ayehayeentezar.com/galler...2502214500.gif
نیمه های شب و سرمای شدید
گوش شب ناله ای از دور شنید
دل به درد آمده ای می نالید
دست بر پشت و کمر می مالید
گاه از درد به خود می پیچید
گاه از پرده ی دل ناله کشید
مگر او بود زن حامله ای
بی پرستاری و بی قابله ای
درد زا بر کمرش سخت گرفت
پشت و پهلوی ورا سخت گرفت
گویی از خون جگر لخت گرفت
نیمه شب سوی حرم رخت گرفت
جان پناه خوشی از بخت گرفت
پرده ی کعبه در آن وقت گرفت
تا مگر پرده ز کارش گیرد
دست حق آید و بارش گیرد
گفت ای با خبر از راز دلم
ای خدای من و دم ساز دلم
مهر تو بارقه انداز دلم
بر سر کوی تو پرواز دلم
شنوی از کرم آواز دلم؟
دست تو پرده زن ساز دلم
سهل کن عارضه ی مشکل من
بار بردار ز روی دل من
در پناه حرمت آمده ام
به امید کرمت آمده ام
بر در محترمت آمده ام
به بساط نِعَمت آمده ام
خسته از بار غمت آمده ام
شرح غم تا دهمت آمده ام
شب تاریک مرا روشن کن
سهل بر من خطر زادن کن
من که نُه ماهه زنی حامله ام
بی پرستارم و بی قابله ام
درد افکنده به تن زلزله ام
تنگ شد از غم دل حوصله ام
در دل افکنده چنین ولوله ام
مگر از درد تو سازی یله ام
زایمان را تو به من آسان کن
درد سنگین مرا درمان کن
نصف شب بس که به دل زاری کرد
از دل و دیده گهرباری کرد
کردگارش ز کرم یاری کرد
عوض قابله غم خواری کرد
حق از او خوب نگه داری کرد
مهربانی و پرستاری کرد
داد در خلوت کعبه راهش
شد حرم منزل و زایشگاهش
شب او یک سره با درد گذشت
با دل زار و رخ زرد گذشت
آن شبِ دل سیهِ سرد گذشت
هر چه آن درد بر او کرد گذشت
درد هر چه که برآورد گذشت
لحظات غم و هم درد گذشت
تا که شب رفت و سحرگاه رسید
آن مه نو سفر از راه رسید
نغمه ی مرغ سحر از یک سو
شادی رکن و حجر از یک سو...
کعبه را شاد نگر از یک سو
بانگ تکبیر پسر از یک سو
مادرش کرده به بر از یک سو
نشر آن تازه خبر از یک سو
همه گفتند: علی آمده است
مظهر لم یزلی آمده است
فاطمه بنت اسد شیری زاد
شیر غرّانِ جهانگیری زاد
دست بر قبضه ی شمشیری زاد
عقل کل صاحب تدبیری زاد
پور آورد ولی پیری زاد
بهر مردان خدا میری زاد
آری آن میر، امیر عرب است
شیر یزدان و خدای ادب است...
چون که اطفال به دنیا آیند
ناله و گریه ز دل بگشایند
چون علی پرده ز رخسار افکند
غرّشی کرد به آواز بلند
مادرش دید که طفلی دِل بَند
در حرم همهمه ی شیر افکند
بچه ی شیر چو او را پنداشت
نام او را اسدالله گذاشت
چون که دیدند زنان عربش
وان مباهات و نشاط و طربش
خوش دویدند همه از عقبش
تا بپرسند ز حالات شبش
شب تنهایی و درد و تعبش
زاده چون این پسرِ لعل لبش
روی نیکوی علی را دیدند
بهر تبریک رخش بوسیدند
جشن فرخنده ی میلاد علی است
دل ما پر همه از یاد علی است
کعبه زایش گه و آباد علی است
حرم حق دل آزاد علی است
همه را چشم به امداد علی است
جان ما زنده به ارشاد علی است
چشم ما روشن از این مولود است
بر همه روز علی مسعود است
مبدأ خلق، وجود علی است
هستی و بود، ز بود علی است
هر چه بینیم نمود علی است
خلق محتاج به جود علی است
مرغ حق گرم سرود علی است
اُسجُدوا رمز سجود علی است
ظاهراً آدم اگر مسجود است
باطناً سجده بدین مولود است
کشتی بحر نجات است علی
چشمه ی آب حیات است علی
اصل خیر و برکات است علی
معنی صوم و صلات است علی
چه رفیع الدّرجات است علی
جمع اضداد صفات است علی
ها علیّ ٌ بشرٌ کیف بشر
ربّه فیه تجلَّی و ظهر!
چارده قرنِ تمام است علی
بر همه خلق، امام است علی
صاحب کوثر و جام است علی
شهره ی خاص و عَوام است علی
مِهر بام و مه شام است علی
من چه گویم که به نام است علی
نام او نام خدای ازلی است
اسم اعظم به خدا نام علی است
یا علی دست من و دامن تو
چشم دارم به رخ روشن تو
خوشه چینم به سر خرمن تو
سرمه اَم خاک سُم توسن تو
حرم عشق بود مدفن تو
آرزوی دل من دیدن تو
نا امیدم مکن از درگاهت
نظری کن به فقیر راهت
اوّلین پیرو احمد باشد
یاور دین محمّد باشد
واجد قدرت بی حد باشد
ولیّ داور ایزد باشد
وارث منبر و مسند باشد
بر همه میر و ممجّد باشد
میرفخرا صله گیرم ز کفش
جان به قربان علیّ و نجفش
http://www.ayehayeentezar.com/galler...5909006061.gif
آقای مرتضی جندقی(میرفخرا)
-
-
-