-
اقتدا به اهل سنت
س 617 : آيا نماز جماعت پشت سر اهل سنت جايز است؟
ج: در فرض سؤال نماز جماعت براى ضرورت حفظ وحدت اسلامى، جايز و صحيح است.
س 618 : محل كار من در يكى مناطق كردنشين است كه اكثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها چه حكمى دارد؟ آيا غيبت آنها جايز است؟
ج: مشاركت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت ضرورت حفظ وحدت اشكال ندارد، و از غيبت بايد پرهيز شود.
س 619 : در مكانهاى مشاركت و رفت و آمد با برادران اهل سنت، هنگام شركت در نمازهاى روزانه، در بعضى از موارد مانند آنان عمل مىكنيم مثل نماز بصورت تكتف ( http://www.aviny.com/Ahkam/Estefta1/sign.gif ) و عدم رعايت وقت و سجده بر فرش، آيا اين نمازها احتياج به اعاده دارند؟
ج: اگر حفظ وحدت مقتضى انجام آن كارها باشد، نماز صحيح و مجزى است حتى اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولى تكتف در نماز جايز نيست مگر اينكه ضرورت آن را اقتضا كند.
س 620 : در مكه و مدينه به استناد فتواى امام خمينى «قدس سره» نماز جماعت را با برادران اهل سنت مىخوانيم و گاهى براى درك فضيلت نماز در مسجد مثل اداء نماز عصر يا عشاء بعد از نماز ظهر و مغرب آن را بصورت فرادى در مساجد اهل سنت بدون مهر و با سجده بر فرش بجا مىآوريم، اين نمازها چه حكمى دارد؟
ج: نماز در فرض مذكور محكوم به صحت است.
س 621 : مشاركت ما شيعيان در نماز جماعت مساجد كشورهاى ديگر با برادران اهل سنت كه دست بسته نماز مىخوانند، چگونه است؟ آيا تبعيت از آنان در تكتف بر ما واجب است يا آن كه بايد نماز را بدون تكتف بخوانيم؟
ج: اقتدا به اهل سنت، براى رعايت وحدت جايز است و نماز خواندن با آنها صحيح و مجزى است، ولى تكتف واجب نيست و بلكه جايز نيست ، مگر در صورتى كه ضرورتى آن را اقتضا كند.
س 622 : هنگام شركت در نماز جماعت با برادران اهل سنت، چسباندن انگشتان كوچك پا در حال قيام به انگشتان پاهاى دو نفرى كه در دو طرف نمازگزار ايستاده چنانچه آنان ملتزم هستند، چه حكمى دارد؟
ج: اين كار واجب نيست ولى انجام آن به صحت نماز ضرر نمىرساند.
س 623 : برادران اهل سنت در ايام حج يا غير آن، نماز مغرب را قبل از اذان مغرب مىخوانند، آيا براى ما اقتدا به آنان و اكتفا به آن نماز صحيح است؟
ج: معلوم نيست كه آنان نماز را قبل از وقت بخوانند، ولى اگر مكلّف دخول وقت را احراز نكند نمىتواند داخل شود مگر آنكه رعايت وحدت آن را اقتضا كند كه در اين صورت شركت در نماز جماعت آنان و اكتفا به آن اشكال ندارد.
-
نماز جمعه
س 624 : نظر جنابعالى درباره شركت در نماز جمعه با توجه به اينكه در عصر غيبت حضرت حجت «عجل الله تعالى فرجه الشريف» بسر مىبريم، چيست؟ و اگر افرادى اعتقاد به عدالت امام جمعه نداشته باشند، آيا تكليف شركت در نماز جمعه از آنان ساقط مىشود؟
ج: هر چند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخييرى است و حضور در آن واجب نيست، ولى با توجه به فوا ئد و آثار شركت در آن، سزاوار نيست كه مومنين خود را از بركات حضور در اين نماز به مجرد تشكيك در عدالت امام جمعه و يا عذرهاى واهى ديگر، محروم سازند.
س 625 : معناى وجوب تخييرى در مسئله نماز جمعه چيست؟
ج: معناى آن اين است كه مكلّف در اداى فريضه واجب ظهر روز جمعه بين خواندن نماز جمعه يا نماز ظهر مخير است.
س 626 : نظر جنابعالى در مورد شركت نكردن در نماز جمعه بر اثر بى مبالاتى، چيست؟
ج: ترك حضور و شركت نكردن در نماز عبادى سياسى جمعه به خاطر اهميت ندادن به آن، شرعاً مذموم است.
س 627 : بعضى از مردم به دليل عذرهاى واهى و گاهى بر اثر اختلاف ديدگاهها، در نماز جمعه شركت نمىكنند، نظر جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: نماز جمعه هر چند واجب تخييرى است، ولى خوددارى از شركت در آن بصورت دائمى وجه شرعى ندارد.
س 628 : آيا اقامه نماز جماعت ظهر همزمان با اقامه نماز جمعه در مكان ديگرى نزديك محل اقامه نماز جمعه جايز است؟
ج: اين كار فى نفسه اشكال ندارد و موجب برائت ذمّه مكلّف از فريضه ظهر جمعه مىشود، زيرا در عصر حاضر، نماز جمعه واجب تخييرى است، ولى با توجه به اينكه اقامه نماز جماعت ظهر در روز جمعه در مكانى نزديك محل اقامه نماز جمعه باعث تفرقه صفوف مومنين مىشود و چه بسا در نظر مردم بىاحترامى و اهانت به امام جمعه و كاشف از بى اعتنا يى به نماز جمعه است، بنابراين سزاوار است مومنين اقدام به انجام آن نكنند، و حتى در صورتى كه مستلزم مفاسد و حرام باشد، واجب است از اقامه آن اجتناب كنند.
س 629 : آيا خواندن نماز ظهر در فاصله زمانى بين نماز جمعه و نماز عصر، جايز است؟ آيا اگر نماز عصر را شخصى غير از امام جمعه بخواند، اقتدا به او در نماز عصر جايز است؟
ج: نماز جمعه مجزى از نماز ظهر است ولى خواندن آن بعد از نماز جمعه از باب احتياط اشكال ندارد و اقتدا در نماز عصر روز جمعه به غير امام جمعه اشكال ندارد، ولى هرگاه بخواهد با مراعات احتياط در خواندن نماز ظهر پس از خواندن نماز جمعه نماز عصر را به جماعت بخواند، احتياط كامل اين است كه به كسى اقتدا نمايد كه نماز ظهر را احتياطا ً بعد از نماز جمعه خوانده است.
س 630 : اگر امام جمعه نماز ظهر را بعد از نماز جمعه نخواند، آيا مأموم مىتواند آن را احتياطاً به جا آورد؟
ج: براى او جايز است.
س 631 : آيا بر امام جمعه كسب اجازه از حاكم شرع واجب است؟ و مراد از حاكم شرع چه كسى است؟ و آيا اين حكم در شهرهاى دوردست هم جارى است؟
ج: اصل جواز امامت براى اقامه نماز جمعه متوقف بر اين اجازه نيست، ولى ترتب احكام نصب وى براى امامت جمعه متوقف بر اين است كه منصوب از طرف ولى امر مسلمين باشد و اين حكم شامل هر سرزمين و شهرى كه ولى امر مسلمين در آن حاكم و مطاع است، مىشود.
س 632 : آيا جايز است امام جمعه منصوب در صورت نبودن مانع يا معارض نماز جمعه را در غير از مكانى كه براى آنجا نصب شده اقامه نمايد؟
ج: اين عمل فى نفسه جايز است ولى ا حكام انتصاب براى امامت جمعه بر آن مترتب نمىشود.
س 633 : آيا انتخاب امام جمعه موقت بايد به وسيله ولى فقيه باشد يا اينكه خود ائمه جمعه مىتوانند افرادى را به عنوان امام جمعه موقت انتخاب نمايند؟
ج: جايز است امام جمعه منصوب شخصى را به عنوان جانشين موقت براى خودش انتخاب كند ولى بر امامت فرد نائب، احكام انتصاب از طرف ولى فقيه مترتب نمىشود.
س 634 : اگر مكلّف امام جمعه منصوب را عادل نداند و يادر عدالت او شك داشته باشد، آيا براى حفظ وحدت مسلمانان مىتواند به او اقتدا كند؟ و آيا كسى كه در نماز جمعه شركت نمىكند، جايز است ديگران را تشويق به عدم حضور در آن نمايد؟
ج: اقتدا به كسى كه او را عادل نمىداند و يا در عدالت وى شك دارد، صحيح نيست و نماز جماعت او هم صحيح نمىباشد، ولى حضور و شركت در نماز جماعت براى حفظ وحدت اشكال ندارد، و در هر صورت حق ندارد ديگران را ترغيب و تشويق به عدم حضور در نماز جمعه كند.
س 635 : شركت نكردن در نماز جمعه كه براى مكلّف دروغگويى امام جمعه آن ثابت شده است، چه حكمى دارد؟
ج: مجرد كشف خلاف چيزى كه امام جمعه گفته، دليل بر دروغگو يى او نيست، زيرا ممكن است گفته او از روى اشتباه يا خطا و يا توريه باشد، و سزاوار نيست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت، خود را از بركات نماز جمعه محروم نمايد.
س 636 : آيا تشخيص و احراز عدالت امام جمعه منصوب از طرف امام راحل يا ولى فقيه عادل، بر مأموم واجب است، يا اينكه انتصاب او به امامت جمعه براى اثبات عدالت وى كافى است؟
ج: اگر نصب او به امامت جمعه موجب وثوق و اطمينان مأموم به عدالت وى شود، در صحت اقتدا به او كافى است.
س 637 : آيا تعيين امام جماعت براى مساجد از طرف علماى مورد اطمينان، يا تعيين ائمه جمعه از طرف ولىّ امر مسلمين، نوعى شهادت بر عدالت آنان محسوب مىشود يا اينكه بايد در باره عدالت آنان تحقيق شود؟
ج: اگر نصب امام جمعه يا جماعت موجب اطمينان به عدالت وى شود اقتدا به او جايز است.
س 638 : در صورت شك در عدالت امام جمعه و يا خداى نكرده يقين به عدم آن، آيا اعاده نمازهايى كه پشت سر او خواندهايم واجب است؟
ج: اگر شك در عدالت يا يقين به عدم عدالت بعد از فراغ از نماز باشد، نمازهاى خوانده شده صحيح است و اعاده آنها واجب نيست.
س 639 : شركت در نماز جمعه كه از طرف دانشجويان كشورهاى اسلامى در كشورهاى اروپايى و غير آنها برگزار مىشود و بيشتر شركت كنندگان در آن و همچنين امام جمعه از برادران اهل سنت هستند، چه حكمى دارد؟ و در اين صورت آيا خواندن نماز ظهر بعد از اقامه نماز جمعه واجب است؟
ج: شركت در آن براى حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان اشكال ندارد، و احتياط به خواندن نماز ظهر بعد از نماز جمعه مانع ندارد.
س 640 : در يكى از شهرهاى پاكستان مدت چهل سال است كه نماز جمعه برگزار مىشود. در حال حاضر شخصى بدون رعايت فاصله شرعى بين دو نماز جمعه، اقدام به برگزارى نماز جمعه ديگرى نموده كه منجر به بروز اختلاف بين نمازگزاران شده است، اين عمل شرعا چه حكمى دارد؟
ج: انجام هر گونه كارى كه منجر به بروز اختلاف بين مومنين و پراكندگى صفوف آنان شود جايز نيست چه رسد به مثل نماز جمعه كه از شعائر اسلامى و از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است.
س 641: خطيب مسجد جامع جعفرى در راولپندى اعلام نموده كه نماز جمعه به علت كارهاى ساختمانى در آن برگزار نخواهد شد، و اكنون كه عمليات تعمير مسجد به پايان رسيده، با مشكلى مواجه شدهايم و آن اينكه در فاصله چهار كيلومترى ما نماز جمعه در مسجد ديگرى اقامه مىشود. با توجه به مسافت مزبور آيا اقامه نماز جمعه در مسجد جامع جعفرى صحيح است يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو نماز جمعه يك فرسخ شرعى نباشد، نماز جمعهاى كه بعد از نماز جمعه اول و يا مقارن با آن برگزار مىشود، باطل است.
س 642 : آيا خواندن نماز جمعه كه به صورت جماعت اقامه مىشود، بطور فرادى صحيح است؟ بدين معنى كه شخصى نماز جمعه را بصورت فرادى در كنار كسانى كه آن را به نحو جماعت برگزار مىكنند، بخواند.
ج: از شرا يط صحت نماز جمعه، اين است كه به صورت جماعت اقامه شود. نماز جمعه به نحو فرادى صحيح نيست.
س 643 : آيا كسى كه نمازش شكسته است مىتواند آن را بصورت جماعت پشت سر امام جمعه بخواند؟
ج: نماز جمعه از مأموم مسافر صحيح و مجزى از نماز ظهر است.
س 644 : آيا ذكر نام مبارك حضرت زهرا سلام الله عليها به عنوان يكى از ائمه مسلمانان در خطبه دوم نماز جمعه واجب است؟ يا اينكه واجب است ذكر نام آن حضرت به قصد استحباب باشد؟
ج: عنوان ائمه مسلمين شامل حضرت زهراى مرضيه عليها السلام نمىشود و ذكر نام مبارك آن حضرت در خطبه نماز جمعه واجب نيست ولى تبرك جستن به ذكر نام شريف آن حضرت اشكال ندارد.
س 645 : آيا مأموم مىتواند در حالى كه امام جمعه نماز جمعه رااقامه مىكند، براى خواندن نماز واجب ديگرى به او اقتدا نمايد؟
ج: صحت آن، محل اشكال است.
س 646 : آيا خواندن خطبههاى نماز جمعه قبل از وقت ظهر شرعى صحيح است؟
ج: خواندن آن قبل از زوال جا يز است ولى احتياط آن است كه قسمتى از آن در وقت ظهر باشد.
س 647 : اگر مأموم چيزى از خطبههاى نماز جمعه را درك نكند بلكه فقط هنگام نماز حاضر شود و به امام جمعه اقتدا نمايد. آيا نماز او صحيح و مجزى است؟
ج: نماز او صحيح و مجزى است حتى اگر امام را در ركوع ركعت آخر نماز جمعه درك كند.
س 648 : نماز جمعه در شهر ما يك ساعت و نيم بعد از اذان ظهر اقامه مىشود، آيا اين نماز مجزى از نماز ظهر است يا اينكه اعاده آن لازم است؟
ج: وقت نماز جمعه از اول زوال خورشيد شروع مىشود و أحوط آن است كه از اوايل عرفى زوال - در حدود يكى دو ساعت - به تأخير نيفتد.
س 649 : آيا كسى كه توانا يى رفتن به نماز جمعه را ندارد، مىتواند نمار ظهر و عصر را در اوايل وقت بخواند؟ يا اينكه بايد صبر كند تا نماز جمعه تمام شود و بعد از آن نماز ظهر و عصر را بخواند؟
ج: صبر كردن بر او واجب نيست و مىتواند نماز ظهر و عصر را در اول وقت بخواند.
س 650 : اگر امام جمعه منصوب سالم و حاضر در محل برگزارى نماز جمعه باشد، آيا جايز است امام جمعه موقت را مكلّف به اقامه نماز جمعه نمايد؟ آيا صحيح است به امام جمعه موقت اقتدا كند؟
ج: اقامه نماز جمعه به امامت نايب امام جمعه منصوب و اقتداى امام منصوب به نا يب خود اشكال ندارد.
-
نماز عيد فطر و عيد قربان
س 651 : به نظر جنابعالى نماز عيد فطر و قربان و نماز جمعه، از كدام نوع از واجباتاست؟
ج: در عصر حاضر نماز عيد فطر و قربان واجب نيست بلكه مستحب است، ولى نماز جمعه واجب تخييرى است.
س 652 : آيا كم و زياد كردن قنوتهاى نماز عيد باعث بطلان آن مىشود؟
ج: نماز به سبب كوتاه يا طولانى خواندن قنوت باطل نمىشود.
س 653 : در گذشته معمول بودكه هر امام جماعتى نماز عيد فطر را در مسجد خودش اقامه مىكرد، آيا در حال حاضر اقامه نماز عيد فطر و قربان توسط ائمه جماعات جايزاست؟
ج: جايز است نمايندگان ولى فقيه كه از طرف وى مجاز در اقامه نماز عيد هستند و همچنين ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عيد را در عصر حاضر بصورت جماعت اقامه نمايند، ولى غير آنان احوط اين است كه آن را فرادى بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشكال ندارد. بله اگر مصلحت اقتضا كند كه يك نماز عيد در شهر برگزار شود، بهتر است كه غير از امام جمعه منصوب از طرف ولى فقيه، كسى متصدى اقامه آن نشود.
س 654 : آيا نماز عيد فطر قضا دارد؟
ج: قضا ندارد.
س 655 : آيا نماز عيد فطر اقامه دارد؟
ج: اقامه ندارد.
س 656 : اگر امام جماعت براى نماز عيد فطر، اقامه بجا آورد، نماز او و ساير نمازگزاران چه حكمى دارد؟
ج: به صحت نماز عيد امام جماعت و مأمومين ضررى نمىرساند.
-
نماز مسافر
س 657 : آيا وجوب قصر بر مسافر شامل همه نمازهاى فريضه مىشود يا اختصاص به بعضى از آنها دارد؟
ج: وجوب قصر فقط در خصوص نمازهاى روزانه چهار ركعتى است كه عبارت از نمازهاى ظهر و عصر و عشاء است و نماز صبح و مغرب قصر نمىشود.
س 658 : شرا يط وجوب قصر بر مسافر در نمازهاى چهار ركعتى كدام است؟
ج: امور هشتگانه ذيل است:
1- سفر او به مقدار مسافت شرعى باشد يعنى رفتن يا برگشتن و يا رفت و برگشت او روىهمهشت فرسخ شرعى باشد، مشروط بر اينكه رفتن او كمتر از چهار فرسخ نباشد.
2- از اول مسافرت قصد پيمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنابراين اگر از ابتدا قصد پيمودن هشت فرسخ را نداشته و يا قصد پيمودن كمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسيدن به مقصد تصميم بگيرد به جا يى برود كه فاصله آن با مكان اول كمتر از مسافت شرعى است ولى از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعى است، بايد نمازش را تمام بخواند.
3- در بين راه از قصد خود مبنى بر پيمودن مسافت شرعى برنگردد بنابراين اگر در بين راه، پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود، حكم سفر بعد از آن بر او جارى نمىشود هر چند نمازها يى كه قبل از عدول از قصد خود بصورت شكسته خوانده، صحيح است.
4- قصد قطع سفر در اثناى پيمودن مسافت شرعى با عبور از وطن خود يا ده روز يا بيشتر در جايى ماندن، نداشته باشد.
5- سفر از نظر شرعى براى او جايز باشد، بنابراين اگر سفر معصيت و حرام باشد اعم از اينكه خود سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ يا اينكه هدف از سفر كار حرامى باشد مثل سفر براى راهزنى، حكم سفر را ندارد و نماز تمام است.
6- مسافر از كسانى كه خانه بدوش هستند نباشد مانند بعضى از صحرانشينان كه محل زندگى ثابتى ندارند بلكه در بيابانها گردش مىكنند و هر جا آب و علف و چراگاه پيدا كنند ، مىمانند.
7- مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غيره و كسى كه شغل او در سفر است، ملحق به اينهاست.
8- به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مكانى است كه در آنجا اذان شهر شنيده نمىشود و ديوارهاى شهر هم ديده نمىشود.
-
آنكه شغلش مسافرت است يا سفر مقدمه شغل اوست
س 659 : كسى كه سفر مقدمه شغل اوست، آيا در سفرنمازش تمام و روزهاش صحيح است يا آن كه اين حكم اختصاص به كسى دارد كه شغل او حتما ً مسافرت باشد؟ اين گفته مرجع تقليد حضرت امام خمينى «قدس سره» كه مىفرمايد: كسى كه شغل او مسافرت است چه معنائى دارد؟ آيا كسى يافت مىشود كه خود سفر شغل او باشد؟ زيرا چوپان و راننده و ملوان و غير آنها هم كارشان چوپانى و رانندگى و كشيترانى است و اصولاً كسى كه سفر را به عنوان شغل خود برگزيده باشد وجود ندارد.
ج: كسى كه سفر مقدمه كار او است، اگر در خلال هر ده روز حداقل يك بار براى كار به محل كارش رفت و آمد نمايد، نمازش تمام و روزهاش هم صحيح است و در كلمات فقهاء رضوان الله عليهم مراد از كسى كه شغل او مسافرت است، كسى است كه قوام كار او به سفر است مانند شغلها يى كه در سؤال ذكر شده است.
س 660 : نظر حضرتعالى درباره نماز و روزه كسانى كه به مدت معينى بيش از يك سال در شهرى براى كار اقامت مىكنند و يا سربازانى كه به مدت يك يا دو سال براى انجام خدمات سربازى در شهرى مىمانند، چيست؟ آيا بعد از هر سفرى بايد قصد اقامت ده روز كنند تا نمازشان تمام و روزه آنها صحيح باشد؟ و اگر قصد ماندن كمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه آنها چه حكمى دارد؟
ج: اگر حداقل هر ده روز يكبار به خاطر شغل شان به محل كار سفر مىكنند، در غير سفر اول نمازشان تمام و روزهشان صحيح است، ولى در سفر اول، حكم ساير مسافرين را دارند در اينكه تا قصد اقامت ده روز را نكردهاند، نمازشان شكسته و روزه آنها صحيح نيست.
س 661 : نماز و روزه خلبانان هواپيماهاى جنگى كه بيشتر روزها از پايگاههاى هوايىشان اقدام به پرواز كرده و مسافتى بسيار بيشتر از مسافت شرعى را مىپيمايند و مرتب اين عمل را تكرار مىكنند، چه حكمى دارد؟
ج: حكم آنان همان حكم ساير رانندگان و ملوانان و خلبانان هواپيماهاست در اينكه نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحيح است.
س 662 : آيا قبيلهها يى كه يك يا دو ماه از قشلاق به ييلاق يا بر عكس منتقل مىشوند ولى بقيه سال را در ييلاق يا قشلاق بسر مىبرند، داراى دو وطن هستند؟ مسافرتهايى كه در ايام اقامت خود در يكى از اين دو مكان به مكان ديگر انجام مىدهند از جهت قصر يا تمام بودن نماز چه حكمى دارد؟
ج: اگر قصد نقل و انتقال هميشگى از ييلاق به قشلاق و بر عكس را دارند تا روزهايى از سال را در يكى و روزها يى را در ديگرى بگذرانند و هر دو مكان را براى زندگى دائمى خود انتخاب كرده باشند، هر يك از آن دو مكان وطن آنان محسوب مىشود و بر آنان در آن دو حكم وطن جارى مىگردد، و اگر فاصله بين آن دو به مقدار مسافت شرعى باشد، در راه سفر از يكى به ديگرى، حكم ساير مسافرين را دارند.
س 663 : من كارمند يكى از ادارات دولتى شهر هستم. فاصله بين محل كار و محل سكونتم حدود سى و پنج كيلومتر است كه هر روز اين مسير را براى رسيدن به محل كارم طى مىكنم. اگر براى كار خاصى قصد كنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حكمى دارد؟ آيا واجب است نماز را تمام بخوانم يا خير؟ به عنوان مثال هنگامى كه در روز جمعه براى زيارت اقوام به شهر سمنان مسافرت مىكنم، آيا واجب است نمازم را تمام بخوانم يا خير؟
ج: اگر مسافرت بخاطر كارى كه هر روز براى آن سفر مىكنيد، نباشد، حكم سفر شغلى را ندارد، ولى اگر سفر بخاطر شغلى كه در محل كار داريد باشد و در ضمن آن اعمال خاصى از قبيل ديدن اقوام و دوستان را هم انجام مىدهيد و گاهى يك يا چند شب هم در آنجا ميمانيد، باعث تغيير حكم سفر شغلى نمىشود و نماز تمام و روزه صحيحاست.
س 664 : اگر من در محل كارم پس از پايان وقت ادارى و انجام كارهاى ادارى كه به خاطر آن مسافرت كردهام، به انجام كارهاى شخصى بپردازم. مثلا از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر كارهاى ادارى را انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام كارهاى شخصى شوم، نماز و روزهام چه حكمى دارد؟
ج: انجام كارهاى خصوصى در سفر شغلى ادارى بعد از پايان كار ادارى، حكم سفر شغلى را تغيير نمىدهد.
س 665 : نماز و روزه سربازانى كه مىدانند بيش از ده روز در مكانى مىمانند ولى از خود اختيارى ندارند، چه حكمى دارد؟ اميدواريم فتواى حضرت امام «قدس سره» را هم بيان فرمائيد.
ج: با اطمينان به اينكه ده روز يا بيشتر در يك مكان خواهند ماند، واجب است نماز خود را تمام بخوانند و روزه بگيرند. فتواى امام «قدس سره» هم همين است.
س 666 : نماز و روزه نيروهاى كادرى كه در استخدام ارتش يا سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هستند و بيشتر از ده روز در پادگان و بيشتر از ده روز در مناطق مرزى مىمانند، چه حكمى دارد؟ خواهشمندم فتواى حضرت امام «قدس سره» را هم بيان فرماييد.
ج: اگر قصد اقامت ده روز يا بيشتر را درمكانى دارند و يا مىدانند به آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب است نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگيرند. فتواى امام «قدس سره» هم همين است.
س 667 : من در ايام ماه مبارك رمضان در جا يى اقامت دارم كه فاصله آنجا با مناطقى كه بايد به آنها سركشى كنم به مقدار حد ترخص است، آيا در اين صورت نماز تمام است؟ و آيا روزه گرفتن بر من واجب است؟
ج: اگر سركشى به جاها يى كه بايد سركشى نما ييد بصورت دوره گردى باشد، و يا رفتن شما به مناطقى كه فاصله آنها با محل اقامت كمتر از مسافت شرعى است پس از استقرار حكم اقامت هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى باشد، و يا اينكه مجموع خروج شما از محل اقامت به آن مناطق در طى ده روز به مقدار يك سوم روز يا شب و يا كمتر باشد در اين صور نماز شما در محل اقامت و آن مكانها تمام و روزه هم صحيح است. در غير آن صور نمازتان شكسته و روزه شما هم باطل است.
س 668 : در رساله عمليه امام خمينى در بحث نماز مسافر، شرط هفتم، آمده است: واجب است راننده در غير از سفر اول نماز خود را تمام بخواند ولى در سفر اول نمازش شكسته است هر چند طولانى باشد، آيا مقصود از سفر اول همان شروع حركت از وطن تا بازگشت به آن است هر چند يك ماه يا بيشتر طول بكشد ودر آن مدت ده بار يا بيشتر اقدام به حمل كالا از شهرى به شهر ديگر غير از وطن اصلىاش كند؟
ج: سفر اول با رسيدن به مقصدى كه هنگام خروج از وطن يا محل اقامتش قصد رفتن به آنجا را براى حمل مسافر يا كالا به آنجا كرده بود، به پايان مىرسد، و مسير برگشت به مبدأ جزء سفر اول محسوب نمىشود مگر اينكه مسافرت او به مقصد براى حمل مسافر يا كالا از آنجا به شهر مبدأ باشد.
س 669 : كسى كه رانندگى ماشين شغل ثابت و دائمى او نيست ولى براى مدت كوتاهى وظيفه رانندگى به او محول مىشود مثل سربازانى كه وظيفه رانندگى را در پادگانها و پاسگاهها و غير آنها بر عهده مىگيرند، آيا اين افراد حكم مسافر را دارند يا آنكه واجب است نماز خود را تمام خوانده و روزه بگيرند؟
ج: اگر از نظر عرف، رانندگى ماشين در آن مدت موقت شغل آنها محسوب شود، حكم ساير رانندگان را خواهند داشت.
س 670 : اگر ماشين رانندهاى بر اثر حادثهاى براى مدتى متوقف شود و راننده براى تعمير و خريد لوازم به شهر ديگرى مسافرت نمايد، با توجه به اينكه با ماشين خود سفر نكرده، آيا بايد در مانند اين سفر نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟
ج: اگر در اين سفر شغل او رانندگى نباشد، حكم ديگر مسافران را خواهد داشت.
-
حكم دانشجويان و روحانيون
س 671 : دانشجويانى كه هر هفته حداقل دو روز براى تحصيل مسافرت مىكنند و يإ؛لاىك ظظ كارمندانى كه هر هفته براى كارشان سفر مىكنند، چه حكمى دارند؟
با توجه به اينكه آنها هر هفته مسافرت مىنمايند ولى امكان دارد بخاطر تعطيلى دانشگاه يا كارشان به مدت يك ماه در وطن اصلى خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتى نمىكنند، آيا بعد از گذشت يك ماه كه سفر خود را دوباره آغاز مىكنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده شكسته و بعد از آن تمام است؟
ج: در سفر براى تحصيل علم، نماز شكسته است و روزه هم صحيح نيست اعم از اينكه سفرشان هفتگى باشد يا روزانه. ولى كسى كه براى كار آزاد يا ادارى، مسافرت مىكند، اگر بين وطن يا محل سكونت و محل كارش هر ده روز حداقل يك مرتبه رفت و آمد نمايد، بايد از سفر دوم به بعد نماز خود را تمام بخواند و روزه او هم صحيح است، و اگر بين دو سفرى كه براى كار كردن مىرود، ده روز در وطن يا جاى ديگرى بماند، در سفر اولى كه بعد از اقامت ده روزه براى كار كردن مىرود نمازش شكسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 672 : اگر يكى از طلاب علوم دينى قصد داشته باشد تبليغ را شغل خود قرار دهد، آيا با اين فرض مىتواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگيرد؟ و اگر شخصى براى كارى غير از تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهى از منكر مسافرت نمايد، نماز و روزهاش چه حكمى دارد؟
ج: اگر عرفاً تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهى از منكر شغل و كار او محسوب شود، در سفر براى انجام آن كارها حكم مسافرى را دارد كه به خاطر شغل و كارش سفر مىكند، و اگر زمانى براى كارى غير از ارشاد و تبليغ مسافرت كرد، در آن سفر مانند ساير مسافران نمازش شكسته است و روزه او صحيح نيست.
س 673 : كسانى كه مدت غير معينى مسافرت مىكنند مانند طلاب علوم دينى كه براى درس خواندن به حوزه علميه مىروند و يا كارمندان دولت كه براى كار به مدت غير معينى به شهرى اعزام مىشوند، نماز و روزه اين افراد چه حكمى دارد؟
ج: بر محل تحصيل يا كار حكم وطن مترتب نيست، مگر آنكه آنقدر آنجا بمانند كه عرفا وطن آنها محسوب شود.
س 674 : اگر طلبه علوم دينى كه در شهرى كه وطن او نيست زندگى مىكند و قبل از قصد اقامه ده روز مىدانسته و يا قصد داشته كه بطور هفتگى به مسجدى كه بيرون شهر واقع است برود، آيا مىتواند قصد اقامت ده روز كند يا خير؟
ج: هنگام قصد اقامت، قصد رفتن به كمتر از مسافت شرعى به مدت يك ساعت يا بيشتر تا ثلث روز يا شب ضرر به صحت قصد اقامت نمىزند و تشخيص اينكه مقصدى كه قصد رفتن به آنجا را دارد، آيا داخل در محل اقامت هست يا خير، موكول به نظر عرف است.
-
قصد اقامت و مسافت شرعى
س 675 : من در جا يى كار مىكنم كه كمتر از مسافت شرعى با شهر مجاور فاصله دارد و چون هيچيك از دو مكان، وطن من نيست، لذا در محل كارم قصد اقامت ده روز مىكنم تا نمازم را تمام خوانده و بتوانم روزه بگيرم، و هنگامى كه در محل كارم قصد اقامت ده روز مىكنم در خلال آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمىكنم، حكم شرعى من در حالتهاى زير چيست؟
1- اگر قبل از پايان ده روز بخاطر حادثهاى يا كارى به آن شهر بروم و بعد از تقريباً دو ساعت، به محل كارم برگردم؟
2- اگر بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معينى به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعى تجاوز نكنم و بعد از يك شب توقف، به محل اقامتم برگردم؟
3- بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معينى به آن شهر بروم ولى بعد از رسيدن به آن محله، تصميم به رفتن به محله ديگرى كه با محل اقامت من بيشتر از مسافت شرعى فاصله دارد، بگيرم؟
ج: 1 - 2: بعد از استقرار حكم تمام بودن نماز در محل اقامت هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى در آنجا باشد، خارج شدن از آنجا به مقدار كمتر از مسافت شرعى، به مدت يك ساعت يا دو ساعت يا بيشتر در يك يا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمىرساند، و در اين صورت فرقى نمىكند كه خروج قبل از پايان ده روز باشد يا بعد از آن، و تا مسافرت جديدى انجام نشده نماز تمام و روزه صحيح است.
3- رفتن به محلههاى ديگر شهر محل اقامت هر چند با محله قصد اقامت به مقدار مسافت شرعى فاصله داشته باشد به قصد اقامت و حكم آن ضرر نمىرساند، ولى اگر پس از قصد اقامت در شهرى به شهر ديگرى كه با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعى فاصله دارد برود، قصد اقامت قبلى وى به هم مىخورد و بعد از برگشت به محل اقامت، بايد دوباره قصد نمايد.
س 676 : اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهى عبور كند كه صداى اذان وطن اصلى خود را بشنود و يا ديوار خانههاى آن را ببيند، آيا به مسافت شرعى ضرر مىرساند؟
ج: تا از وطن خود عبور نكرده، ضررى به مسافت شرعى نمىرساند و مسافرتش قطع نمىشود، ولى تا در داخل محدوده ما بين وطن و حد ترخص آن هست، حكم مسافر بر او جارى نمىشود.
س 677 : محل كار من كه در آنجا سكونت هم دارم، غير از وطن اصلى ام است و با آن بيش از مسافت شرعى فاصله دارد، و محل كارم را هم وطن خود قرار ندادهام و امكان دارد فقط براى چندين سال در آنجا بمانم. گاهى از آنجا براى انجام ماموريت ادارى به مدت دو يا سه روز در ماه خارج مىشوم، آيا هنگامى كه از شهرى كه در آن سكونت دارم به مقدارى بيش از مسافت شرعى خارج شده و بر مىگردم، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز كنم يا خير؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است، تا چه مسافتى، مىتوانم به اطراف شهر بروم؟
ج: اگر از شهرى كه در آن سكونت داريد، به مقدار مسافت شرعى خارج شويد، هنگام مراجعت بايد دوباره قصد اقامت ده روز نماييد، و در صورتى كه قصد اقامت ده روز به طور صحيح تحقق پيدا كرد و حكم تمام خواندن نماز هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى محقق شد، خروج به كمتر از مسافت شرعى به اندازه يك تا دو ساعت در يك يا چند روز كه مجموعاً از مقدار ثلث روز يا شب تجاوز نكند، ضررى به حكم اقامت نمىزند، همچنانكه در خلال ده روز قصد خروج به باغها و مزرعههاى محل اقامت، به قصد اقامت آسيبى نمىرساند.
س 678 : اگر شخصى براى چندين سال در چهار كيلومترى وطنش باشد و هر هفته به خانهاش برود، هنگامى كه اين شخص به محلى مسافرت كند كه فاصله آن با وطنش بيست و پنج كيلومتر و با مكانى كه چندين سال در آن درس خوانده است، بيست و دو كيلومتر است، نماز او چه حكمى دارد؟
ج: اگر از وطنش به آنجا مسافرت كند، نماز قصر است.
س 679 : مسافرى قصد رفتن به سه فرسخى را دارد ولى از ابتدا در نظر دارد در بين راه از راه فرعى براى انجام كار معينى به يك فرسخى برود و سپس داخل مسير اصلى شود و به سفر خود ادامه دهد، نماز و روزه اين مسافر چه حكمى دارد؟
ج: حكم مسافر را ندارد و ضميمه كردن مقدار راهى كه با خروج از مسير اصلى و بازگشت به آن پيموده براى تكميل مسافت شرعى كافى نيست.
س 680 : با توجه به فتواى امام خمينى «قدس سره» مبنى بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخى، اگر مقدار رفتن كمتر از چهار فرسخ باشد ولى در بازگشت، بعلت مشكلات راه و نبودن ماشين، مجبور به پيمودن مسافتى بيش از شش فرسخ شود، آيا بايد نماز را شكسته خواند و روزه را افطار كرد؟
ج: اگر رفتن كمتر از چهار فرسخ باشد و مسير بازگشت هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س 681 : كسى كه از محل سكونت خود به محل ديگرى كه كمتر از مسافت شرعى است، سفر كند و در خلال ايام هفته چندين بار از آن محل به محلههاى ديگر برود بطورى كه مجموع مسافت بيش از هشت فرسخ شود، چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پيمودن آن مسافت را نداشته و فاصله بين مقصد اول و محلههاى ديگر هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، حكم مسافر را ندارد.
س 682 : اگر انسان به قصد رفتن به مكان معينى از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آيا اين گردش جزء مسافتى كه از منزل پيموده، محسوب مىشود؟
ج: گردش در مقصد جزء مسافت محسوب نمىشود.
س 683 : آيا هنگام قصد اقامت، جايز است نيّت خروج از محل اقامت به محل ديگرى كه كمتر از چهار فرسخ با آن فاصله دارد را بنمايم؟
ج: قصد خروج از محل اقامت به اندازه كمتر از مسافت شرعى در اثناى ده روز، زمانى به صحت قصد اقامت ضرر مىرساند كه خارج شدن عرفا به صدق ماندن ده روز در محل اقامت ضرر بزند مانند بيرون رفتن يك روز كامل چه رسد به خارج شدن هر روزه از محل اقامت، ولى اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مثل بيرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز يا شب براى يك بار يا چند بار به شرطى كه مجموع ساعات خروج از يك سوم روز يا شب بيشتر نشود، در اين صورت، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمىزند.
س 684 : با توجه به اينكه رفت و آمد از محل سكونت به محل كار كه بيشتر از بيست و چهار كيلومتر از هم فاصله دارند، موجب مىشود كه نماز تمام خوانده شود، اگر من از شهرى كه در آن كار مىكنم به خارج از آن و يا شهر ديگرى كه فاصله آن با محل كارم به مقدار مسافت شرعى نيست، بروم و قبل از ظهر يا بعد از ظهر به محل كارم برگردم، آيا باز هم نمازم تمام است؟
ج: به مجرد خارج شدن از محل كار به مقدار كمتر از مسافت شرعى، حكم نماز و روزه شما در محل كار تغيير نمىكند هر چند ارتباطى با كار روزانه شما نداشته باشد، و فرقى هم نمىكند كه قبل از ظهر به محل كارتان برگرديد يا بعد از ظهر.
س 685 : من از اهالى اصفهان هستم و مدتى است كه در دانشگاهى در شاهين شهر كه از توابع اصفهان است مشغول به كارم، و فاصله بين اصفهان و شاهين شهر كمتر از مسافت شرعى (در حدود بيست كيلومتر) است ولى تا دانشگاه كه در اطراف شاهين شهر واقع شده، بيشتر از مسافت شرعى (در حدود بيست و پنج كيلومتر) است. با توجه به اينكه دانشگاه در شاهين شهر است و راه من از وسط شهر عبور مىكند ولى مقصد اصلى من دانشگاه است، آيا مسافر محسوب مىشوم يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو شهر كمتر از چهار فرسخ شرعى باشد، حكم سفر مترتب نمىشود.
س 686 : من هر هفته براى زيارت حضرت معصومه «سلام الله عليها » و انجام اعمال مسجد جمكران به شهر قم مسافرت مىكنم، آيا در اين سفر نمازم را تمام بخوانم يا شكسته؟
ج: در اين سفر حكم ساير مسافرين را داريد و نماز شما قصر است.
س 687 : محل تولد من شهر كاشمر است و از سال 1345 هجرى شمسى تا سال 1369 ساكن تهران بودهام و آنجا را وطن براى خود انتخاب كردم، و مدت سه سال است كه همراه با خانوادهام براى ماموريت ادارى به بندرعباس آمده و كمتر از يك سال ديگر به شهر تهران كه وطن من است باز خواهم گشت. با توجه به اينكه در مدتى كه در بندرعباس هستم، هر لحظه امكان دارد براى ماموريت به شهرهاى تابع بندرعباس بروم و مدتى در آنجا بمانم و زمان ماموريتهاى ادارى هم كه به من ارجاع مىشود قابل پيش بينى نيست، خواهشمندم اولا حكم نماز و روزه مرا بيان فرما ييد.
ثانيا ً: با توجه به اينكه در اغلب اوقات يا در بعضى از ماههاى سال براى چند روز در ماموريت ادارى بسر مىبرم، آيا كثير السفر محسوب مىشوم يا خير؟
ثالثا: با توجه به اينكه همسرم خانهدار و متولد تهران است و با من به بندرعباس آمده و ساكن آن شده است، حكم شرعى نماز و روزه وى چيست؟
ج: نماز و روزه شما در محل كار فعلى تان كه وطن شما نيست حكم نماز و روزه مسافر را دارد يعنى اينكه نماز شكسته و روزه صحيح نيست مگر آنكه در آنجا قصد اقامت ده روز كنيد و يا هر ده روز بطور مكرر از محل كار تا مسافت شرعى حداقل يك بار به خاطر كارى كه مربوط به وظيفه شما است مسافرت نماييد، و اما همسرتان كه در محل كار همراه شما است، اگر قصد اقامت ده روز كرده باشد نماز وى تمام و روزهاش صحيح است و در غير اين صورت نمازش شكسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 688 : شخصى قصد اقامت ده روز در جائى كرده است بخاطر اينكه مىدانسته ده روز در آنجا مىماند و يا تصميم بر ماندن داشته است ولى بعد از آنكه با خواندن يك نماز چهار ركعتى، حكم تمام خواندن نماز بر او مترتب شد، مسافرتى غير ضرورى براى وى پيش مىآيد، آيا رفتن به آن سفر براى او جايز است؟
ج: سفر او اشكال ندارد هر چند غير ضرورى مىباشد.
س 689 : اگر فردى براى زيارت حرم امام رضا «عليهالصلوة و السلام» مسافرت نمايد و با آنكه مىداند كمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولى براى اينكه نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز مىكند، اين كار او چه حكمى دارد؟
ج: اگر مىداند كه در آنجا ده روز نمىماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثرى ندارد و بايد در آنجا نمازش را شكسته بخواند.
س 690 : مامورين غير محلى كه هيچگاه ده روز در شهر محل كار نمىمانند ولى مسافرت آنان كمتر از مسافت شرعى است، از جهت تمام يا شكسته بودن نماز چه وظيفهاى دارند؟
ج: اگر فاصله بين وطن و محل كار آنها به مقدار مسافت شرعى ولو تلفيقاً نباشد، احكام مسافر را ندارند، و كسى كه بين وطن و محل كارش به مقدار مسافت شرعى فاصله باشد، اگر حداقل هر ده روز يك بار بين آن دو رفت و آمد مىكند، نمازش را بايد تمام بخواند، ولى هر گاه ده روز يا بيشتر در وطن يا محل كار اقامت كند در سفر اول بعد از ده روز، حكم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 691 : كسى كه به جا يى مسافرت كرده و نمىداند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز يا كمتر، چگونه بايد نماز بخواند؟
ج: وظيفه شخص مردد تا سى روز قصر است و از آن به بعد بايد نمازش را تمام بخواند هر چند در همان روز بخواهد برگردد.
س692 : كسى كه در دو مكان تبليغ مىكند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزهاش چه حكمى دارد؟
ج: اگر از نظر عرف دو مكان محسوب شوند، قصد اقامت در هر دو محل و يا در يكى از آن دو با قصد رفت و آمد به مكان ديگر در خلال ده روز، صحيح نيست.
-
حد ترخّص
س 693 : در آلمان و بعضى از كشورهاى اروپا يى، گاهى فاصله بين بعضى از شهرها (يعنى فاصله تابلوهاى خروجى شهرى و ورودى شهر ديگر) به صد متر نمىرسد حتى بعضى از خانهها و خيابانهاى دو شهر كاملاً به هم متصل هستند، حدّ ترخص اين موارد چگونه است؟
ج: با فرض اتصال يكى از دو شهر به ديگرى به نحوى كه در سؤال آمده است، آن دو، حكم دو محله يك شهر را دارند كه خروج از يكى به ديگرى مسافرت محسوب نمىشود تا نياز به حد ّ ترخص باشد.
س 694 : معيار حد ّ ترخص شنيدن اذان و ديدن ديوارهاى شهر است، آيا يكى از آن دو كافى است يا اينكه بايد هر دو با هم وجود داشته باشند؟
ج: احوط، رعايت هر دو علامت است هر چند بعيد نيست كه شنيده نشدن اذان براى تعيين حد ترخص كافى باشد.
س 695 : آيا معيار حد ترخص شنيدن صداى اذان از خانههاى طرفى است كه مسافر از آن طرف شهر خارج يا داخل آن مىشود، يا اينكه معيار اذان وسط شهر است؟
ج: معيار، شنيدن اذان آخر شهر است از طرفى كه مسافر از آن خارج و يا داخل آن مىشود.
س 696 : در اينجا بين اهالى يكى از نواحى راجع به مسافت شرعى اختلاف وجود دارد. عدهاى مىگويند كه ديوارهاى آخرين خانههاى منطقه كه به هم متصل هستند، ملاك است. عدهاى هم معتقدند كه بايد مسافت را از كارخانهها و شهركهاى پراكندهاى كه بعد از خانههاى شهر واقع شده است، محاسبه كرد، سؤال اين است كه آخر شهر كجاست؟
ج: تعيين آخر شهر موكول به نظر عرف است. اگر در نظر عرف كارخانهها و شهركهاى پراكنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از آخر خانههاى شهر بايد حساب نمود.
-
سفر معصيت
س 697 : اگر انسان بداند در سفرى كه مىخواهد برود، مرتكب معاصى و محرمات خواهد شد، آيا نمازش شكسته است يا تمام؟
ج: مادامى كه سفر او بخاطر ترك واجب يا فعل حرامى نباشد، نماز او مانند ساير مسافران شكسته است.
س 698 : كسى كه بدون قصد معصيت مسافرت كند ولى در بين راه براى ادامه و تكميل سفر قصد ارتكاب معصيت نمايد، آيا بايد نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟ آيا نمازهاى شكستهاى كه در طول راه خوانده، صحيح است يا خير؟
ج: واجب است از زمانى كه قصد استمرار سفر به خاطر معصيت كرده، نمازش را تمام بخواند، و نمازهايى را كه پس از تصميم به ادامه سفر به قصد ارتكاب گناه، شكسته خوانده است، بايد اعاده كند و تمام بخواند.
س 699 : سفر براى تفريح يا خريد مايحتاج زندگى با فرض فراهم نبودن مكانى براى نماز و مقدمات آن در مسافرت، چه حكمى دارد؟
ج: اگر بداند در مسافرت مبتلا به ترك بعضى از واجبات نماز مىشود، احوط اين است كه به آن سفر نرود، مگر آنكه ترك آن براى او ضرر يا مشقت داشته باشد. در هر صورت نماز را در هيچ حالى جايز نيست ترك نمايد.
-
احكام وطن
س 700 : من متولد شهر تهران هستم و پدر و مادرم در اصل از اهالى شهر «مهدى شهر» هستند لذا چندين بار در طول سال به آنجا سفر مىكنند و من هم به تبعيت از آنان همراه شان مىروم، با توجه به اينكه من قصد بازگشت به «مهدى شهر» را براى سكونت ندارم بلكه قصد دارم در تهران بمانم، نماز و روزهام چه حكمى دارند؟
ج: در فرض مذكور، نماز و روزه شما در وطن اصلى پدر و مادرتان، حكم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 701 : من شش ماه از سال را در شهرى و شش ماه را در شهر ديگرى كه محل تولدم و محل سكونت من و خانوادهام است زندگى مىكنم، ولى در شهر اول بطور متوالى و مستمر ساكن نيستم مثلاً دو هفته يا ده روز و يا كمتر در آن مىمانم و سپس به محل تولد و سكونت خانوادهام بر مىگردم، سؤال من اين است كه اگر قصدماندن كمتر از ده روز را در شهر اول داشته باشم، آيا حكم مسافر را دارم يا خير؟
ج: اگر آن شهر وطن اصلى شما نباشد و قصد توطن در آنجا را هم نداشته باشيد، در صورتى كه قصد اقامت كمتر از ده روز را داشته باشيد، حكم ساير مسافرين را داريد، مگر آنكه آنجا محل كار شما باشد و حداقل هر ده روز يكبار جهت كار به آنجا رفت و آمد داشته باشيد كه در اين صورت نماز شما تمام و روزه صحيح است.
س 702: حدود دوازده سال است كه در شهرى بدون اينكه قصد زندگى دائمى در آن را داشته باشم، ساكن هستم. آيا اين شهر وطن من محسوب مىشود؟ چه مدتى لازم است تا آن شهر وطن من شود؟ و چگونه مىتوان احراز كرد كه عرف آنجا را وطن من مىداند؟
ج: حكم وطن جديد مترتب نمىشود مگر با قصد اقامت دائم هر چند به مدت چند ماه در هر سال در محلى و يا قصد اقامت ده دوازده سال يا بيشتر در محلى فقط به قصد زندگى در آنجا و سكونت در آن با همين قصد و يا سكونت در آن بدون قصد اقامت دائم به مدت طولانى، به مقدارى كه نزد مردم آن محل، اهل آنجا محسوب شود.
س 703 : وطن شخصى تهران است و در حال حاضر قصد دارد در يكى از شهرهاى نزديك تهران ساكن شده و آن را وطن خود قرار دهد، ولى چون محل كسب و كار روزانهاش در تهران است، نمىتواند براى اينكه آن شهر وطن او شود، ده روز، چه رسد به شش ماه در آن بماند بلكه هر روز به محل كارش مىرود و شب به آنجا برمىگردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حكمى دارد؟
ج: شرط تحقق عنوان وطن جديد اين نيست كه انسان بعد از قصد توطن و سكونت در شهرى، شش ماه به طور مستمر در آنجا بماند، بلكه بعد از اينكه آنجا را به عنوان وطن جديد انتخاب نمود و خانوادهاش را در آنجا مستقر كرد، همين كه پس از انجام كار روزانهاش نزد آنان برگردد و شب را پيش آنها بماند تا زمانى كه از نظر عرف اهل آنجا محسوب شود، براى تحقق وطن جديد كافى است.
س 704 : محل تولد من و همسرم شهر كاشمر است ولى بعد از استخدام در يكى از ادارات دولتى، به نيشابور منتقل شدم ولى پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگى مىكنند، در ابتداى رفتن به نيشابور، از وطن اصلى خود اعراض كرديم ولى اكنون بعد از پانزده سال از اين امر منصرف شدهايم، خواهشمندم به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1- هنگامى كه به خانه پدر و مادرمان مىرويم و چند روز نزد آنها مىمانيم، وظيفه من و همسرم راجع به نماز چيست؟
2- فرزندان ما كه در محل سكونت فعلى ما (نيشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسيدهاند، هنگامى كه به شهر پدرىمان (كاشمر) رفته و چند روز نزد آنها مىمانيم، چه وظيفهاى دارند؟
ج: بعد از آنكه از وطن اصلى تان (كاشمر) اعراض كرديد، ديگر حكم وطن در آنجا بر شما جارى نمىشود مگر آنكه دوباره براى زندگى به آنجا برگشته و تا مدتى در آن اقامت كنيد. اين شهر نسبت به فرزندان شما هم حكم وطن را ندارد و همه شما در آنجا حكم مسافر را داريد.
س 705 : شخصى داراى دو وطن است، در نتيجه نماز خود را در هر دو مكان تمام مىخواند و روزه هم مىگيرد، آيا همسر و فرزندان تحت تكفل وى واجب است در اين مسأله از سرپرست خود تبعيت نمايند يا اينكه مىتوانند مستقل از او عمل كنند؟
ج: زن مىتواند وطن جديد شوهرش را وطن خود قرار ندهد ولى فرزندان اگر صغير باشند و در تصميمگيرى و كسب درآمد مستقل نباشند و يا در اين مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جديد پدر، وطن آنها هم محسوب مىشود.
س 706 : اگر زايشگاه خارج از وطن پدر باشد و مادر ناچار باشد چند روزى براى وضع حمل به زايشگاه منتقل شود و بعد از تولد فرزند برگردد، وطن اين طفل كجاست؟
ج: اگر زايشگاه در وطن پدر و مادر كه در آن زندگى مىكنند قرار داشته باشد، همانجا وطن اصلى كودك هم خواهد بود، در غير اين صورت مجرد تولد در شهرى باعث نمىشود كه آنجا وطن او شود، بلكه وطن وى همان وطن پدر و مادر است كه بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگى مىكند.
س 707 : شخصى چند سال است كه در شهر اهواز سكونت دارد ولى آنجا را به عنوان وطن دوم خود قرار نداده است، اگر از آن شهر به مقدار بيشتر يا كمتر از مسافت شرعى خارج شود، هنگام بازگشت مجدد به آنجا، نماز و روزه او چه حكمى دارد؟
ج: بعد از آنكه قصد اقامت در اهواز كرد و حكم تمام خواندن نماز با بجا آوردن حداقل يك نماز چهار ركعتى بر او مستقر شد، تا از آنجا به مقدار مسافت شرعى و يا بيشتر خارج نشده، نمازش تمام و روزه او صحيح است. ولى اگر به آن مقدار از آنجا خارج شود، حكم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 708 : من فردى عراقى هستم كه قصد اعراض از وطنم عراق را دارم، آيا همه ايران را وطن خود قرار دهم يا منطقهاى را كه در آن ساكن هستم؟ و يا اينكه براى انتخاب وطن حتماً بايد خانهاى بخرم؟
ج: در وطن جديد، قصد توطن در شهر خاص و معين و سكونت در آن به مدتى كه انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است، ولى تملك خانه يا غير آن شرط نيست.
س 709 : كسى كه قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر ديگرى مهاجرت نمايد و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن كه به سن تكليف رسيده، نسبت به نماز و روزهاش در آنجا چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر از محل تولد به تبعيت از پدرش مهاجرت كند و پدر وى قصد بازگشت به آنجا را براى زندگى نداشته باشد، آن مكان، براى او حكم وطن را ندارد.
س 710 : اگر شخصى وطنى داشته باشد كه در حال حاضر در آن سكونت نمىكند ولى گاهى با همسرش به آنجا مىرود، آيا همسر او در آنجا بايد مانند وى نمازش را تمام بخواند يا خير؟ و اگر همسرش تنها به آنجا برود نمازش چه حكمى دارد؟
ج: مجرد اينكه آن مكان وطن شوهر اوست باعث نمىشود كه وطن وى هم باشد و بر او در آنجا احكام وطن جارى شود.
س 711 : آيا محل كار حكم وطن را دارد؟
ج: اشتغال به كارى در مكانى موجب نمىشود كه آن مكان وطن او گردد ولى اگر از محل سكونت تا محل كار كه به مقدار مسافت شرعى با هم فاصله دارند، در هر ده روز حداقل يك مرتبه رفت و آمد نمايد، محل كار او حكم وطن را خواهد داشت و نماز وى در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س 712 : مراد از اعراض از وطن چيست؟ آيا مجرد ازدواج زن و رفتن وى همراه شوهر به هر جائى كه او مىخواهد، اعراض محسوب مىشود يا خير؟
ج: مراد از اعراض خروج از وطن با تصميم بر عدم بازگشت به آن براى سكونت است. و مجرد رفتن زن به خانه شوهر در شهر ديگر، مستلزم اعراض از وطن اصلى اش نيست.
س 713 : خواهشمنديم نظر خود را درباره وطن اصلى و وطن دوم بيان فرماييد.
ج: وطن اصلى جايى است كه انسان در آن متولد شده و مدتى در آن بوده و رشد و نمو پيدا كرده است.
وطن دوم هم جا يى است كه مكلّف آن را براى سكونت دائم ولو براى چند ماه در هر سال برگزيده است.
س 714 : پدر و مادر من از اهالى شهر ساوه هستند و هر دو در كودكى به تهران آمده و در آن سكونت كردهاند. بعد از ازدواج به شهر چالوس رفته و در آن ساكن شدهاند زيرا محل كار پدرم آنجا بوده است، بنابراين من در حال حاضر با توجه به اينكه در تهران به دنيا آمده ولى هرگز در آن اقامت نكردهام، در تهران و ساوه چگونه نماز بخوانم؟
ج: اگر بعد از تولد در تهران، در آنجا رشد و نمو نكرده باشيد تهران وطن اصلى شما محسوب نمىشود، بنابراين اگر تهران و ساوه را به عنوان وطن اتخاذ نكرده باشيد، در آنجا حكم وطن بر شما جارى نمىشود.
س 715 : اگر شخصى از وطنش اعراض نكرده باشد و در حال حاضر حدود شش سال است كه در شهر ديگرى اقامت دارد، در صورتى كه به وطن خود برگردد، آيا با توجه به اينكه بر تقليد امام راحل «قدس سره» باقى مانده، بايد نماز خود را تمام بخواند يا شكسته؟
ج: تا از وطن سابق خود اعراض نكرده، حكم وطن نسبت به او باقى است و نماز وى در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س 716 : دانشجو يى خانهاى را در شهر تبريز براى تحصيل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره كرده است، همچنين وى در صورت امكان، قصد ماندن دائمى در تبريز را دارد، در حال حاضر در ايام ماه مبارك رمضان گاهى به وطن اصلىاش رفت و آمد مىكند، آيا آن دو مكان، براى او دو وطن محسوب مىشوند؟
ج: اگر در حال حاضر قصد قطعى بر توطّن در محل تحصيل نداشته باشد، آنجا حكم وطن را براى او نخواهد داشت. ولى وطن اصلى او تا از آن اعراض نكرده، حكم وطن بودنش نسبت به وى باقى است.
س 717 : من در شهر كرمانشاه بدنيا آمدهام و شش سال است كه در تهران ساكن هستم و بدون اينكه از وطن اصلى خود اعراض كرده باشم قصد توطن در تهران كردهام، اگر در هر يك يا دو سال از منطقهاى به منطقه ديگرى از مناطق تهران منتقل شوم نماز و روزهام در آنجا چه حكمى دارد؟ و چون بيشتر از شش ماه است كه در منطقه جديدى از تهران ساكن هستيم، آيا آنجا براى ما حكم وطن را دارد يا خير؟ هنگامى كه در طول روز به مناطق مختلف تهران رفت و آمد مىكنيم، نماز و روزه ما چه حكمى دارد؟
ج: اگر در تهران فعلى و يا محلهاى از آن قصد توطن نمودهايد، همه آن، وطن شما محسوب مىشود، و در تمامى محلههاى تهران حكم وطن بر شما جارى است ونمازتان تمام و روزه شما صحيح است و تردد شما در تهران فعلى حكم سفر را ندارد.
س 718 : محل كار و سكونت فعلى شخصى از اهالى روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگى مىكنند و در آن ملك و آب دارند، اين شخص براى ديدار و كمك به آنجا مىرود ولى تمايلى به بازگشت به آنجا براى سكونت ندارد، با توجه به اينكه آنجا زادگاه وى است، نماز و روزهاش در آنجا چه حكمى دارد؟
ج: اگر قصد مراجعت به آن روستا براى سكونت و زندگى ندارد، حكم وطن بر او در آنجا جارى نمىشود.
س 719 : آيا محل تولد شخص هر چند در آنجا ساكن نباشد، وطن محسوب مىشود؟
ج: اگر در آنجا مدتى مانده و رشد و نمو كرده باشد، تا از آن اعراض نكرده است، حكم وطن را دارد و در غير اين صورت حكم وطن ندارد.
س 720 : نماز و روزه كسى كه سالهاى زيادى (نه سال) در سرزمينى كه وطن او نيست زندگى مىكند، و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است ولى يقين دارد روزى به آن باز خواهد گشت چه حكمى دارد؟
ج: نماز و روزه او در كشورى كه فعلاً در آن ساكن است، حكم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 721 : شش سال از عمرم را در روستايى و هشت سال را در شهرى گذرانده و در حال حاضر براى تحصيل به مشهد آمدهام، نماز و روزهام در هر يك از اين مكانها چه حكمى دارد؟
ج: تا از روستاى محل تولد اعراض نكردهايد، براى شما نسبت به نماز و روزه، حكم وطن را دارد و در مشهد تا قصد توطن در آن نكردهايد، حكم مسافر را داريد، و شهرى هم كه چندين سال در آن ساكن بودهايد، اگر آن را به عنوان وطن انتخاب كرده باشيد، تا از آن اعراض نكردهايد، حكم وطن را براى شما دارد و در غير اين صورت در آن حكم مسافر را خواهيد داشت.