ساده ی ساده
از دست می روند
همه ی آن چیز ها که
سخت سخت...به دست آمدند!..
Printable View
ساده ی ساده
از دست می روند
همه ی آن چیز ها که
سخت سخت...به دست آمدند!..
حالا كه امید بودن تو در كنارم داره میمیره منم و گریه ی ممتد نصف شب و دوباره دلم میگیرهحالا كه نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشكنمش ؟!!...بیا و ببین دقیقه هایی كه نیستی اونقده دلگیره كه داره از غصه میمیرهعذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو فكرم بی تو داغون و خسته است كاش بره از یادم اون صداتوعذابم میده عذابم میده عذابم میده عذابم میدهمنم و این جای خالی كه بی تو هیچ وقت پر نمیشه منم و این عكس كهنه كه از گریه ام دلخور نمیشهمنم و این حال و روزی كه بی تو تعریفی نداره منم و این جسم تو خالی كه بی تو هی كم میارهتا خوابتو میبینم میگم شاید وقتش رسیده بیخوابی میشینه توی چشمام مهلت نمیدهنه دوباره دوستی تو شعرام حرفی واسه ی گفتن ندارهدوباره دوستی و بغض گلومو میگیرهhttp://up.vatandownload.com/images/6...x9o51uw9oo.jpgبغض كم میاره
خیال خام مرا سنگسار کنید این خیال هرزه من با همه اشکهای شما با تک تک دستهای خسته شما خوابیده است
مرا سنگسار کنید تا دیگر وازه عشق جوانه نزند
مرا سنگسار کنید چون عشق پاک من تاب نگاه هرزه شما را ندارد
مرا سنگسار کنید زیرا ترنم عشق را به کویر خشک گونه هایتان آوردم
مرا سنگسار کنید چون با شیرنی رویاهای عاشقانتان هم بستر شدم
مرا سنگسار کنید چون فکر عشق باکره ام را به دره نگاههای هرزتان کشاندم
مرا سنگسار کنید تا آبروی نداشته تان را از بیحرمت شدن عشقی پاک طلب کنید
مرا سنگسار کنید چون دیگر شرف نگاه کردن به دریا را ندارید
مرا سنگسار کنید که دریای عشق امروز می میرد اما باز برای شما نا عاشقان باران عشق میبارد
مرابسوزانید چون تحمل پیکر بی جانم را ندارید چون نگاه هرزه تان بر تن بیجانم شلاق میزند
خاکسترم را به آب بسپارید چون آب میداند تن خسته عشق را کجا دفن کند
چون آب عاشق است
چون آب مظهر عشق است چون آب پاکیش را از دامن عشق میگیرد
مرا سنگسار کنید چون تاب دیدار با شما را ندارم
گر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریكوچك باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است، پس تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.
اگر خواهم غم دل با تو بگویم
تو را تنها نمی یابم
اگر تو را تنها بیابم
جایی نمی یابم
اگر جایی پیدا شود و تنها هم تو را یابم
ز شادی دست و پا گم می کنم خود را نمی یابم...
برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »
ما هم شكسته خاطر و ديوانه بوده ايم/ما هم اسير طره ي جانانه بوده ايم//ما هم به روزگار جواني ز شور عشق/روزي رفيق ساغر و پيمانه بوده ايم ..."مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم
آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست ؟؟ فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در.جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد
مي داني؟ من همه گمشده هايم زندگي ام را در گوشه و كنار اين كلبه جستجو مي كنم همه لحظات از دست رفته را مي خواهم جايي همين اطراف پيدا كنم شايد نشود اما من مي گويم مي شود مي داني؟ اين كلبه با وجود آنكه ديگر عصر سنگ و آهن سالهاست آغاز شده، روزگار سيماني و درخشندگي شيشه اي مدتها فرا روي انسان قرار گرفته، جاني دارد از جنس روح من، محبتم به تو و علاقه به بودن در كنارت. آنگونه بگويم كه اگر بداند روزي ماواي نخواهد بود، چه بسا در ساعتي و يا كمتر ديوارهايش فرو بريزد
فکرشو کن یه شب با هم یه گوشه ای تنها باشیم با چهار تا دیوار و یه سقف جدا از این دنیا باشیم من باشم و تو باشی و یه جفت دلهای بیقرا فرصت خوب انتقام از لحظه ای انتظار فکرشو کن عروسکم به اون شب پر التهاب چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب فکرشو کن دستهای من رو قلب تو جون بگیره دل دل بیقرارتو، توو سینه آروم بگیره نه ساعتی باشه که شب سر بره و تموم بشه نه هیچ کسی سر برسه ، ثانیه ای هروم بشه چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب