-
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg
آیا فقط به دلیل کامل بودن قرآن می توان ادعا کرد که زبان عربی کامل ترین زبان است؟
http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg
گرچه انتخاب زبان عربی به عنوان زبان قرآن باعث شرافت این زبان شده است اما کامل بودن زبان عربی به دلیل کامل بودن قرآن نیست بلکه ویژگی های منحصر به فردی همچونوسعت در لغت و اصطلاح، استواری در نظام زبانی،تنوع در تعبیر،قابلیت اعرابپذیری، قابلیت اشتقاقو...این زبان را به صورت کامل ترین زبان یا یکی از کامل ترین زبان ها در آورده است.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg
گر چه انتخاب زبان عربی به عنوان زبان قرآن باعث شرافت این زبان شده است اما کامل بودن زبان عربی به دلیل کامل بودن قرآن نیست، بلکه ویژگی های منحصر به فردی که تنها در این زبان وجود دارد موجب شده است تا زبان عربی كامل ترین یا یكی از كامل ترین و غنی ترین زبان ها باشد و شاید یکی از حکمت هایی که باعث شده است (علاوه بر حکمت های دیگر) تا خداوند آیات و کلمات نورانی خود را در قالب این زبان بر بشریت نازل کند وجود همین ویژگی های منحصر به فرد است که ما در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم :
۱- از وسیع ترین زبان ها در لغت و اصطلاح است.
2- در تعبیر متنوع است و برای یک معنا یا معانی نزدیک به هم تعبیرات متفاوتی دارد.
3- دارای نظام زبانی استواری است.
4- از قابلیت اعراب برخوردار است. این ويژگي كه در زبان های ديگر نيست عبارت است از تغییر حالت آخر كلمه که مطابق آن حالت، نقش كلمه در جمله تعيين مي شود و بدين وسيله خواننده و گوينده هردو از خطای در گفتار مصون مي مانند.
5- دارای مناسبت حروف با معاني است. اين بحث از سوی برخی از گذشتگان و متأخرين از لغويين مطرح شده است که تناسب خاصی بين يك سري الفاظ با معاني خود وجود دارد؛ مثلا ابن فارس گفته[1]: تمام كلمات سه حرفي كه با (ق)و (ط) شروع مي شوند به معنای قطع مي باشند؛ مثل (قطع و قطف و قطل و قطم و...) از این موارد در زبان عربی فراوان است.
6- اشتقاق: یعنی توليد كلمات متعدد و دستيابي به معانی متعدد از اصل یک كلمه (مصدر) .
7- خصایص دیگری نظیر دقت و ظرافت در معنا، کثرت مترادفات و معانی فراوان با لفظ واحد ، الفاظ کثیر برای معنای واحد و... .
[1]- مقاييس اللغه.
-
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg
در مورد مساله ای كه متوجه نمی شوم سؤالی دارم، ممنون می شوم اگر جواب دهید:
علامه طباطبایی در المیزان چنین گفته است:
انسانها قبل از حیات دنیا، حیات دیگری هم داشته اند و همان طور كه كرده های ما حیات آخرت ما را رقم می زند آن حیات نیز حیات كنونی ما رقم می زند. (المیزان ج 1ص 134) همان طور كه ثواب و عذاب آخرت با اعمال و رفتارما در این دنیا ارتباط دارد. اعمال و رفتار ما در این دنیا نیز بر اساس رتبه با عالم "ذر" ارتباط دارد. ( همان ج 7ص 78)
سؤال اول: اگر كارهایی كه در عالم ذر انجام داده ایم، كارهای دنیای كنونی ما رقم می زند، این زندگی كنونی ما چه معنا و مفهومی دارد؟
سؤال دوم: انتخاب های ما در عالم ذر كه هم اكنون این دنیای كنونی ما را رقم می زند آیا با اراده و عقل خودمان بوده است؟
با این كه علامه طرفدار این مساله است كه روح از قبل آفریده نشده است.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg
برای روشن شدن پاسخ چند نکته را باید در نظر داشت:
1. علامه در نقد یکی از دیدگاه ها[1] در باب عالم ذر می گوید: اولا این نظریه با جسمانیة الحدوث بودن نفس نمی سازد؛ ثانیا باید ملتزم شوید که انسان ها هر چه در این جا انجام می دهند از کفر و ایمان همان چیزی است که در آنجا انجام دادند.[2]
2.آنچه علامه در باب عالم ذر بدان معتقد است این است که: زندگی انسان دارای مراحلی است یک مرحلۀ آن که قبل[3] از زندگی دنيایى است به نام عالم ذر می باشد که انسان ها در آن مرحله به وجود جمعی در نزد پروردگار حضور دارند؛ انسان ها در آن زندگی، محجوب از پروردگار خود نيستند، و در آن مرحله وحدانيت و ربوبيت پروردگار را مشاهده مىكنند، و اين مشاهده از طريق مشاهدۀ نفس خودشان است نه از طريق استدلال، بلكه از اين جهت است كه از او منقطع نيستند، و حتى يك لحظه او را غايب نمىبينند، و لذا به وجود او و به هر حقى كه از طرف او باشد اعتراف دارند. آرى، قذارت شرك و لوث معصيت از احكام اين مرحله دنيايى است[4].
البته بر نظریۀ علامه طباطبایی در باب عالم ذر، نقدهایی وارد شده که برای اطلاع بیشتر می توانید به کتاب فطرت در قرآن تألیف استاد آیت الله جوادی آملی مراجعه کنید.
[1] یکی از دیدگاه ها در باب عالم ذر این است که "خداوند اولين فرد از اين نوع را گرفته و ماده نطفهاى كه منشا نسل و ذريه اين نوع است از او بيرون كشيده و آن را به عدد افرادى كه از اين نوع تا قيامت به وجود مىآيند تجزيه نموده و به عين آن لباس و قالبى كه در دنيا به تن مىكند يعنى با همان عقل، گوش، چشم ضمير، پشت و شكم و غيره ملبس نموده و او را بر خود شاهد گرفته و از او ميثاق مىستاند و بعد از گرفتن ميثاق دوباره او را به صلب بر مىگرداند تا نوبت به سير طبيعيش برسد". طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 8، ص 411 نشر، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: قم، سال چاپ: 1374 ش.
[2] همان، صص413 و 414.
[3] این قبلیت، قبلیت زمانی نیست.
[4] نک: همان، صص 416-421.