باب بنىشيبة
نام يكى از درهاى مسجدالحرام . به »شيبه« رجوع شود.
Printable View
باب بنىشيبة
نام يكى از درهاى مسجدالحرام . به »شيبه« رجوع شود.
باب حِطّة
يكى از درهاى بيتالمقدس (مسجدالاقصى) ، ماخوذ از آيه: »و اذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجّدا و قولوا حِطّة نغفر لكم خطاياكم ...« . (بقرة:58)
گويند : آن درب هشتم مسجد است ، و به قول ديگر ، باب القبه است يعنى همان دربى كه خيمه يا اتاقى به كنار آن بود كه موسى (ع) و بنىاسرائيل در آن نماز مىگزاردند . و به قول ديگر ، دروازه شهرى بوده كه خداوند ، بنىاسرائيل را امر به ورود به آن فرمود ، و در احاديث شيعه ، كنايه از اوصياء رسول خدا (ص) مىباشد ، از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمود : »نحن باب حطتكم« (مجمع البيان) . از رسول خدا(ص) روايت شده كه : »على بن ابى طالب (ع) باب حِطّة ، من دخله كان مؤمنا ، و من خرج منه كان كافرا« . (بحار:76ج�4)
بابك:نام پادشاه پارس كه جدّ مادرى اردشير بن ساسان است ، و بدين جهت اردشير را به وى نسبت دهند ، و او پيش از سلطنت اردشير حكمرانى داشته و شهر بابك از بناهاى او است . جلوس بابك مبدأ تاريخى جديد به شمار مىرود . (208 م)
بابك خرمدين:بابك خرمى . عبداللَّه بابك ، در جوانى در خدمت دهقانى به نام جاويدان در اردبيل به زراعت مشغول بود . در عهد خلافت مأمون عليه حكومت قيام كرد و پيروان بسيار در آذربايجان گرد او جمع آمدند و وى با سپاه و عاملان خليفه مبارزه كرد و از سال 201 تا 222 گروهى كثير از سپاهيان خلفاى عباسى را نابود ساخت ، وى با مازيار بن قارن همدست شد، خيذر بن كاووس مشهور به افشين از طرف معتصم خليفه به جنگ بابك شتافت و بابك به حيله دستگير شد و او را به بغداد نزد معتصم خليفه فرستادند ، وى دستور داد بابك را به سختترين و فجيعترين وضعى كشتند ، ولى بابك تا آخرين لحظه خليفه را شماتت مىكرد . (فرهنگ معين)
بانقيا
روستائى است در عراق نزديكى كوفه كه موطن اصلى حضرت ابراهيم بوده و سپس به قادسيه موسوم گشته و گويند بدين سبب آن را قادسيه گويند كه ابراهيم از خدا خواسته آن را مقدّس سازد .
بَدر
آبى و محلى معروف در حجاز ميان مكه و مدينه ، تا دريا يك شب راه فاصله دارد ، و ميگويند : اين محل منسوب است به بدر بن يخلد بن نضر بن كنانة ، و برخى گويند : منسوب است به مردى از بنى ضمره كه در اين موضع ساكن بوده است . در اين موضع ، غزوه مباركه بدر كه به پيروزى مسلمانان بر مشركان انجاميد ، بسال دو از هجرت نبوى در ماه مبارك رمضان رخ داد . (معجم البلدان)
بَرصيصا
منسوب اليهِ ناحيتى است به شمال افريقيه به ساحل بحر الروم به مشرق قصور سرت . (سفرنامه ابن بطوطة)
بَرصيصا
نام عابدى معروف كه به وسواس شيطان كافر شد . از ابن عباس در تفسير آيه »كمثل الشيطان ...« نقل است كه در بنىاسرائيل عابدى بود از مردم برصيصا در صومعه خود عبادت مىكرد و مورد توجّه مردم بود آنچنان كه بيماران و مجانين را به نزد او مىآوردند و از او شفا مىگرفتند تا اينكه روزى زنى را از اشراف كه مبتلا به جنون بود به نزد او آوردند ، شب او را نزد خود بداشت ، شيطان او را بفريفت تا اينكه با او آميخت و از ترس فاش شدن مطلب ، او را بكشت و در صومعه خود دفن نمود ، چون صبح شد كسان زن آمدند و از او سراغ گرفتند وى گفت : او شبانه از نزد من بيرون رفته . سرانجام آن راز فاش شد ، حاكم او را احضار و او به گناه خود اعتراف نمود ، حاكم او را به دار كشيد ، در همان حال شيطان بر او ظاهر شد و به وى گفت : من بودم كه تو را در اين دام انداختم و اكنون نجات تو به دست من است به شرط اينكه مرا سجده كنى . وى گفت : در اين حال كه سجده نتوانم كرد ! گفت : يك اشاره كافى است . وى به اشاره او را سجده كرد و در اين حال به قتل رسيد . (سفينة البحار)
بَرَهوت
چاهى است عميق در حضرموت كه كسى فرود آمدن به ته آن نتواند ، و گويند : ارواح كفار بدانجا جاى دارند . و در حديث است : »خير بئر حفرت فى الارض زمزم ، و شر بئر فى الارض برهوت« . و گويند : نام واديى است كه اين چاه در آن واقع شده . (منتهى الادب)
اميرالمؤمنين (ع) فرمود : بدترين آباديهاى روى زمين آبادى برهوت است كه در حضرموت واقع است ، ارواح كفّار در آنجا گرد آيند .
از امام صادق (ع) روايت شده كه در پشت يمن واديى است به نام برهوت و در آن وادى نباشد جز مارهاى سياه و جغد و پرنده ، در آن وادى چاهى است به نام بلهوت ، صبح و شام ارواح مشركين وارد آن شوند و از آب صديد (خونابه) بنوشند . (بحار:291 - 289ج�6)
بُعاث
موضعى نزديك مدينه كه به قبيله اوس تعلق دارد . يوم بعاث : روز جنگ اوس و خزرج ، در اين موضع ميان اين دو قبيله در جاهليت جنگى سخت درگرفت . اين كلمه با غاء معجمه و به فتح و كسر باء نيز صحيح است .
بُقْعَة
پارهاى از زمين ، از حضرت رسول(ص) روايت شده كه بهترين بقعه مساجد است (كه ياد آور آخرتند) و بدترين بقعه بازار (كه گرايش دهنده روح آدمى به جهان ماديات ميباشد) .
در حديث است : »ما من مؤمن يموت فى بقعة من بقاع الارض الاّ قيل لروحه : الحقى بوادى السلام ، و انّها لبقعة من جنة عدن« (بحار:267ج�6) . »اوّل بقعة خلقت على وجه الارض مكة« (بحار:206ج�9). »ان لكل بقعة اهلا من الملائكة« (بحار:423ج�13) . »ليس من الارض بقعة الاّ و هى قبر او سيكون قبراً« (بحار:142ج�50) . امام صادق (ع) : »صَلّوا من المساجد فى بقاع مختلفة ، فانّ كلّ بقعة تشهد للمصلّى عليها يوم القيامة« (بحار:384ج�83) . رسولاللَّه (ص) : »ما من رجل يجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض الاّ شهدت له بها يوم القيامة« . (بحار:45ج�87)
ميسره گويد : در موسم حج به محضر امام باقر (ع) در خيمه آن حضرت بودم جمعى قريب پنجاه نفر در آن محضر شريف حضور داشتند . حضرت پس از سكوتى طويل فرمود : شما چه فكر مىكنيد ، شايد تصور شما بر اين باشد كه من پيغمبرم ؟ خير، من خويش پيغمبر و زاده اويم ، هر كه به ما بپيوندد خداوند با او مرتبط باشد و هر كه ما را دوست دارد خدا او را دوست دارد و هر كه ما را (از مقاممان) محروم كند خدا او را محروم سازد . آيا مىدانيد كدام بقعه نزد خدا از همه جا افضل است ؟ كسى پاسخ نداد تا اينكه خود حضرت فرمود : آن مكةالحرام است كه خداوند آن را حرم خويش ساخته و خانه خود را در آن بنا نهاد . سپس فرمود : مىدانيد كدام بقعه مكه از هر جاى آن افضل است ؟ كسى جواب نداد تا اينكه خود حضرت فرمود : مسجدالحرام ، و فرمود : كدام بقعه مسجد از همه جاى آن افضل است؟ باز خود حضرت فرمود : مابين ركن و مقام و درب كعبه و آن حطيم اسماعيل است كه گوسفندانش را در آن علف مىداد و در آن نماز مىگزارد ، به خدا سوگند اگر بندهاى در آنجا پاهايش را (به ادب) جفت كند و شب را تا به صبح به نماز بگذراند و روزها را روزه بدارد ولى حق (زمامدارى) ما را ناديده بگيرد خداوند از او هيچ عبادتى قبول نخواهد كرد . (بحار:84 و 27
بَقيع
زمين وسيع را گويند و گفته شده كه بقيع زمينى است كه در آن درختى يا ريشه درختى بود ، و بقيع غرقد قبرستان مقدس را بدين جهت به اين نام خوانند كه درخت غرقد در آن فراوان بوده . اين قبرستان در مشرق شهر مدينه و مدفن چهار امام معصوم : امام حسن مجتبى و امام زين العابدين و امام محمد باقر و امام جعفر الصادق عليهم السلام و بيشتر صحابه رسول اللَّه و ازواج و خويشان آن بزرگوار و ابراهيم فرزند آن حضرت است . در زيارت پيغمبر(ص) از دور چنين آمده »السلام على البقيع و ما ضمّ البقيع من الانبياء و المرسلين و الصديقين و الشهداء و الصالحين« .
در سال يازدهم هجرت ، پيغمبر (ص) جهت اهل بقيع طلب مغفرت نمود ، ابومويهبه غلام آن حضرت گويد : در محرّم سال بازگشت پيغمبر (ص) از حجةالوداع شبى رسول خدا (ص) مرا بيدار كرد و فرمود: برخيز به بقيع رويم كه خداوند مرا فرموده : جهت مدفونين در آنجا طلب مغفرت كنم . پس بدانجا رفتيم و حضرت مدّتى طولانى آنها را دعا كرد و از خداوند جهت آنان آمرزش طلبيده سپس فرمود : گوارا باد شما را مرگ كه فتنهها بسان پارههاى شب تاريك يكى پس از ديگرى روى آورد و آخر آنها از اولشان بدتر باشد ... (بحار:409ج�21)