نگاه تو عتاب آلود تا چند
نگاه تو عتاب آلود تا چند
بتان حاضر و موجود تا چند
درین بتخانه اولاد براهیم
نمک پروردهٔ نمرود تا چند
Printable View
نگاه تو عتاب آلود تا چند
نگاه تو عتاب آلود تا چند
بتان حاضر و موجود تا چند
درین بتخانه اولاد براهیم
نمک پروردهٔ نمرود تا چند
سرود رفته باز آید که ناید؟
سرود رفته باز آید که ناید؟
نسیمی از حجاز آید که ناید؟
سرآمد روزگار این فقیری
دگر دانای راز آید که ناید؟
اگر می آید آن دانای رازی
اگر می آید آن دانای رازی
بده او را نوای دل گدازی
ضمیر امتان را می کند پاک
کلیمی یا حکیمی نی نوازی
متاع من دل درد آشنای است
متاع من دل درد آشنای است
نصیب من فغان نارسای است
بخاک مرقد من لاله خوشتر
که هم خاموش و هم خونین نوای است
دل از دست کسی بردن نداند
دل از دست کسی بردن نداند
غم اندر سینه پروردن نداند
دم خود را دمیدی اندر آن خاک
که غیر از خوردن و مردن نداند
دل ما از کنار ما رمیده
دل ما از کنار ما رمیده
به صورت مانده و معنی ندیده
ز ما آن رانده درگاه خوشتر
حق او را دیده و ما را شنیده
نداند جبرئیل این های و هو را
نداند جبرئیل این های و هو را
که نشناسد مقام جستجو را
بپرس از بندهٔ بیچارهٔ خویش
که داند نیش و نوش آرزو را
شب این انجمن آراستم من
شب این انجمن آراستم من
چو مه از گردش خود کاستم من
حکایت از تغافلهای تو رفت
ولیکن از میان برخاستم من
چنین دور آسمان کم دیده باشد
چنین دور آسمان کم دیده باشد
که جبرئیل امین را دل خراشد
چه خوش دیری بنا کردند آنجا
پرستد مومن و کافر تراشد
---
عطا کن شور رومی ، سوز خسرو
عطا کن شور رومی ، سوز خسرو
عطا کن صدق و اخلاص سنائی
چنان با بندگی در ساختم من
نگیرم گر مرا بخشی خدائی