گر بر نفس خود امیری مردی /// بر کور و کر ار خورده نگیری مردی
گر بری گوش و گر کنی دنبم/// من که از جای خود نمیجنبم
گر بگویم شرح ان بی حد شود /// مثنوی هفتاد من کاغذ شود
گربه برای رضای خدا موش نمیگیره
گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید بو میدهد
گربه را باید دم حجله کشت
گربه را گفتند گوهت درمان است رویش خاک پاشید
گربه رقصاندن
گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا
گربه شوی کردن
گربه شیر است در گرفتن موش /// لیک موش است در مصاف پلنگ
گربه مسکین اگر پر داشتی /// نسل گنجشک از جهان برداشتی
گر تو بهتر میزنی بستان بزن
گر تو قران بدین نمط خوانی /// ببری رونق مسلمانی
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را ( در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند......)
گر جمله کائنات کافر گردند /// بر دامن کبریاش ننشیند گرد
گر حکم شود که مست گیرند /// در شهر هر انکه هست گیرند
گردنش را تبر نمیزند
گردن کج کردن