شراب را بدهید
شتاب باید کرد
من از سیاحت در یک حماسه می آیم
و مثل آب
تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم
سهراب
Printable View
شراب را بدهید
شتاب باید کرد
من از سیاحت در یک حماسه می آیم
و مثل آب
تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم
سهراب
گم شده ام
گم شده ام و حتی نمی دانم چه زمانی
حتی نمی دانم کجا!
آیا گم شدن همین است؟
چرا مثل قصه ها نیست؟
چرا در میان سایه هایی ناشناخته دست و پا نمی زنم؟
و تمام کسانی را که در خیابان از کنارم می گذرند می شناسم؟
گم شده ام و هنوز هیچکس سراغی از من نگرفته است
و کسی دلش نگرفته برای نبودنم
آیا نمی خوانند از چشمانم غم این گمگشتگی را؟
نمی خوانند؟؟؟
پیدایم کن
دلم گرفته بود آن روز که گم کردم این راه آشنا را
و ذهن خسته ام از تکرار ها فرسوده بود
منگ بود
و گم کرد مرا میان این هجوم سرد ناامیدی
که می وزد از لای این دیوارها
و من گم شده ام اما هنوز
دلتنگم برای خانه
برای تو
برای آن خیابان پر از چهره های آشنا
پیدایم کن
بچه تر که بودیم
دلمان میخواست مطمئن شویم هروقت که از خواب بیدار می شویم خورشید
طلوع کرده باشد...
که موقع بیدار شدن مادر باشد....
که آدمهای بد فیلمها همیشه گیر بیافتند...
که...
کاش هنوز هم همان بچه تر بودیم....
دلمان خوش بود به همان ...
می بینی حالا آرزوی مطمئن شدن هم نمی توانم داشته باشم...
دلم اطمینان میخواهد...
عمر من دیگر چون مردابی ست
راکد وساکت وآرام وخموش
نه از او شعله کشد موج وشتاب
نه در او نعره زند خشم وخروش
روبروی کوهها می ایستم
تو را فریاد می زنم
کوهها ،نامت را به گروگان می گیرند
با همه ی لکنتهایی که در نگاهمان مانده
چون سایه های بی امان
بازیچه دست زمان
در این دنیا ماندم چنان
افسرده و حیران
سرگشته و نالان
چون آدمک زنجیر
بر دست و پایم
از پنجه ی تقدیر
من کی رهایم
برای دیدن چشم هایم را
بسته ام
و برای گفتن فقط اشاره ای
می کنم
ولی به آنجا میروم
که می دانم
ولی پایان را چشم بسته
شناخته ام
و به جای رفتن نشسته ام
و برای گفتن فقط اشاره ای
می کنم برپایان
که آن را ندیده شناخته ام
آه ای شقایقان بهاران من
یاران من
از خک و خاره خون شما را
حتی
طوفان نوح نیز نیارد سترد
زانک
هر لحظه گسترانگی اش بیش می شود
آن گونه ای که باران
هر چند تندتر
شاداب و سرخ گونه تر از پیش می شود
زندگيحقيقتمرگكجا خواستم زندگي كردن،حقيقت كرد مجبورمكجا خواستم چنين مردن،حقيقت كرد در گورمحقيقت مرگ، زندگي ستحقيقت زندگي، مرگ ست..
مثل ساقهی گیاهی ترد
گرهام بزنید به چوبی ، چیزی
ترسیدهام ...
مدام باد میآید