-
ظ
ظالم: ستمگر- زورگو- بیدادگر.
ظالمانه: ستمگرانه - بیدادگرانه- زورگویانه.
ظاهر: آشکار- هویدا - پیدا - رویه.
ظاهربین: بیمایه - برونگرا.
ظاهرسازی: خودنمایی- نیرنگ بازی- گول زنی.
ظاهر و باطن: آشکار و نهان - برون و درون - پیدا و نهان.
ظاهراً: به آشکاری- گویا - همانا.
ظرافت: زیرکی - نازک سخنی - موشکافی - خرده سنجی.
ظرف: آوند - دیگ- تشت.
ظرف آب: آبدان- آپدان.
ظرف آبخوری: جام آبخوری.
ظرف آشغال: آخالدان- خاکروبه دان- شَلتِه.
ظرف آش: دوری - دورک.
ظرف اندازه گیری: پیمانه.
ظرف شرابخواری: جام - ساغر.
ظرفیّت: گنجایش- خورند.
ظریف: باریک - لاغر- شکننده.
ظریفانه: با کاردانی - با استادی.
ظفر: پیروزی - چیرگی.
ظِلّ: سایه - پناه - آسودگی.
ظلم: ستم - بیداد - زورگفتن.
ظُلمانی: تیره - تار- تاریک.
ظنّ: گمان- گمانه - پندار.
ظنّ بردن: پنداشتن- گمان بردن - دودل شدن.
ظنین: بد گمان.
ظَهر: پُشت.
ظَهرنویسی: پُشت نویسی.
ظُهر: نیمروز، نیمروزگاه.
ظهور: پیدایی- آشکاری- نمود.
ظهورکردن: آشکار شدن- پدیدآمدن.
ظهور و بُطون: پیدایی و نهفتگی.
ظَهیر: پشتیبان - یاری دهنده.
-
ع
عائله، عایله: خانواده.
عائله مند: پرفرزند- خانوارمند.
عابر: رهگذر- گذرکننده - رونده.
عابد: خداپرست- پرستنده.
عاج: دندان پیل- استخوان پیل.
عاجز: زبون- ناتوان- بیچاره - درمانده.
عاجزانه: با بیچارگی- زبونانه.
عاجزشدن: به ستوه آمدن-درمانده شدن- بیچاره شدن.
عاجل: شتابنده- پیشی جوی.
عادت: خوی- سرشت- شیوه- روش.
عادت کردن: خوی گرفتن- خو کردن.
عادت کننده: خوی پذیر.
عادت ماهانه زنان: دوره زنانگی-دَشتان.
عادل: دادگر - دادگستر- دادور.
عادلانه: دادگرانه - داد منشانه.
عادی: ساده - پیش پاافتاده - خوگرفته.
به روال عادی: به روال همیشگی.
عار: ننگ - شرم - آزرم.
عارض: چهره - رخ - رخسار- رو.
عارضه: بیماری- ناخوشی- رنجوری.
عارف: بینشمند- دانا- ژرف بین.
عاریت: وامی- پس دادنی.
عاریت دادن: به وام دادن.
عاریت خواستن: به وام خواستن.
عازم: رهسپار.
عاشق: دلباخته- شیفته- واله- شیدا.
عاشقانه: شیفتگانه- شوریده وار- شیداوار- دلدارانه.
عاشق پیشه: شیدا پیشه.
عاشق شدن: دل باختن- دل سپردن.
عاصی: نافرمان- سرکش- شورشگر- بستوه آمده.
عاطفه: مهر- مهربانی- مهرورزی.
عاطل: بیکار- بیهوده- پوچ- افکار.
عافیت: تندرستی- بهروزی- رستگاری.
عاقبت: فرجام- سرانجام.
عاقبت الامر: سر انجام- پایان کار.
عاقبت اندیش: دوراندیش- ژرف نگر.
عاقبت به خیر: نیک فرجام.
عاقد: پیوندگر- گره زن - پیمانگذار.
عاقل: هوشمند- اندیشمند- دانا- پخته.
عاقلانه: هوشمندوار- اندیشمند وار.
عالَم: گیتی- کیهان- سپهر گردون.
عالَم افروز: گیتی افروز- جهان افروز.
عالم بشریّت: جهان هستی-جهان مردمی.
عالم ملکوت:سپهرگردون- جهان دیگر.
عالم غیب: جهان نادیده.
عالی: برتر- والا- ارجمند.
عالی تبار: والا تبار- والا نژاد.
عالی ترین: بهترین- برترین- والا ترین.
عالی رتبه: بلند پایه-گرانمایه.
عالی قدر: پر ارزش- پر بها- والاجاه.
عالی مقام: بلند پایه- ارجمند.
عالی نژاد: والا نژاد - والاگهر.
عالی نسب: والاتبار- والانژاد.
عالی همّت: بزرگوار- والامنش.
عالیجناب: بزرگوار-گرانمایه- ارجمند.
عام، عامه: توده- مردم- همه- همگان
عامداً: آگاهانه - دانسته - به دلخواه.
عامل: کارگذار-کاردار- پیشکار.
عاید: درآمد- سود- بازدهی- باز گشته.
عایدی: درآمد- سود- بهره.
عایق: بازدار- بازدارنده- پیشگیر-نارسانا.
عبادت: پرستش- نیایش.
عبادت کردن: نیایش کردن- ستودن- ستایش کردن.
عبادتگاه: نیایشگاه - پرستشگاه - مَزکَت.
عبارت: گزاره فراز- سخن.
عبارت پردازی: سخن پردازی- سخن بیمایه گویی.
عبث: بیهوده- پوچ - بی ارزش- بیمایه.
عبد: بنده- برده- زر خرید.
عبرت: پند- آموزش- اندرز- آموزه.
عبور، عبور کردن: گذر- گذشتن- گذر کردن- ردشدن.
عبور و مرور: رفت و آمد - آمد و شد.
عبورگاه: گذرگاه.
عبوس: اخمو- ترشرو.
عِتاب: خشم - سخن تند - سرزنش - پرخاش - تشر.
عتیق: کهنه - دیرینه - باستانی.
عتیقه: کهن- باستانی- پارینه- باارزش.
عَجب: شگفتی- شگفت آور- شِگرف - شگفت انگیز.
عُجب: منی- خودستایی- خودبینی.
عَجبا: شگفتا.
عجز: ناتوانی- درماندگی- بیچارگی.
عجله: شتاب- چابکی- تندی- تیزی.
عجله کننده: شتابگر
عجله کردن: شتافتن - شتاب کردن.
عجم: گُنگ- کر ولال- ایرانی.
عجوزه: پیر- درهم شکسته - فرتوت.
عجول: شتابگر- شتابزده- ناشکیبا.
عجولانه: شتابان- سراسیمه.
عجیب: شگفت انگیز- شگرف.
عجیب الخلقه: شگفت آفریده.
عجین: آمیخته- درهم شده.
عِداد: شمار.
عدالت: دادگری- دادگستری- دادوری.
عدالت اجتماعی: یکسانگری- برابری - همسانی.
عدالت پیشه: دادمند - دادپیشه.
عدالتخانه: دادگستری.
عداوت: دشمنی- کینه توزی - کین - ستیزه جویی.
عدد: شمار شماره.
عددنویسی: شماره نویسی.
عدس: دانجه - دانژه - وِنوک- وینوک.
عدسی: مِژوک.
عدسی دوربین: بُلُسیک.
عدل: نیم خروار - لنگه بار.
عدل بندی: بسته بندی - بار بندی - لنگه بندی.
عدل: داد - داوری - دادمندی.
عدلیه: دادگستری.
عدم: نابودی- نبود - نِیستی.
عدم آسایش: نیاسودگی.
عدم احترام: بی ارجی.
عدم استعداد: بیکارگی.
عدم اعتماد: بد گمانی - نا باوری.
عدم امکان: نا شدنی- ناتوانی.
عدم پیشرفت: شکست - ناکامی.
عدم موّفقیّت: ناکامی - ناکامیابی.
عدم واقعیّت: ناراستی- نادرستی.
عدم وجود: نابودی- نیستی.
عَدن: بهشت.
عدو: دشمن- بدخواه - کینه ور.
عِدّه: گروه - دسته- جرگه.
عدّه ای:گروهی- دسته ای- تنی چند.
عذاب: آزار- رنج - شکنجه.
عذاب الیم: رنج جانگاه- آزار دردناک - شکنجه ی سخت.
عذاب روح: آزار روان - شکنجه روان.
عذر: پوزش - بهانه.
عرابه: ارابه- گردونه.
عرب: تازی- تازیک.
عربده: فریاد- داد - جیغ - فغان.
عربده جو: ستیزه جو- آشوبگر.
عرش: اورنگ- اریکه- تخت.
عرشه: فراز کشتی- بالای کشتی.
عرش اعلی: جایگاه خدا، تخت برین.
عرصه: میدان- پهنه- میان سرای.
عرض: پهنا - پهَنای.
عرض کردن: به آگاهی رسانیدن - گفتن
عرضحال: دادخواست - دادنامه.
عُرضه: جُربزه- کاردانی- شایستگی.
عُرضه داشتن: جُربزه داشتن-کاری بودن.
عَرضه: نمایش- پیشنهاد - نشان دادن.
عَرضه کردن: هویدا کردن- نمایاندن.
عَرعَر: اَراَر- آوای خر.
عُرف: روش همگانی- روال- شناخته - پذیرفته.
عِرق: خوی- اندیشه - ریشه - گوهر.
عِرق ملّی: شورمیهن پرستی.
عَرق: می- باده- آب زر.
عَرَق: آبدانه - تن خیس - تَرتنی.
عُروج: برآمدن - بالاروی - بالایش.
عروس: اروس.
عروسی: اروسی- زناشویی.
عروسک: اروسک- بازیچه دختران.
عُروق: رگ ها.
عُریان: برهنه.
عریض: پهناور- گشاد - گسترده.
عریض و طویل: پت و پهن - گَل و گشاد - وِلَنگ و واز.
عریضه: دادخواست- دادنامه.
عریضه نگاری: نوشتن دادخواست نامه.
عِزّ: ارزش- ارج- والایی- فر- ارجمندی.
عزّ و جلّ: گرامی-گرانمایه - ارجمند.
عَزا: سوگ- سوگواری.
عزب: بی همسر- تنها - یکه.
عِزّت: ارجمند- ارج - گرامی داشتن.
عزل: برکناری- بیکار کردن.
عزم: آهنگ- پابرجایی- پایداری.
عزم کردن: آهنگ کردن- خواستن.
عزم جزم: استوارآهنگ- پابر جا.
عزیز: گرامی- گرانمایه - ارجمند.
عزیز دردانه: یکی یه دونه - دُردانه - لوس.
عزیز کرده: نازکرده- نازنین- نازدانه.
عزیمت: رهسپاری- راهی گشتن-براه افتادن.
عُسّرت: تنگدستی- تهیدستی- مستمندی- تنگنایی - درماندگی.
عسکر: سپاه- لشکر
عسل: انگبین- انگپین.
عشاء: شامگاه.
عُشر: ده یک- یک دهم.
عِشرت: کامرانی- خوشگذرانی.
عشره: دهه
عشق، عشق بازی: دلدادگی- شیفتگی- دلباختگی- شیدایی.
عشوه: کِرشمه - غمزه.
عشوه گر: باکرشمه- باناز - لَوند.
عشیره: تیره- تبار- خانوار- دودمان.
عصا: چوبدستی- دستواره - چوپ.
عصاره: افشره- فشرده - شیرابه.
عصاره گرفتن: افشردن- شیره گرفتن.
عصب: پی.
عصبی: تندخویی- بدخوی - پرخشم.
عصبانی: خشمگین- جوشی - تندخو.
عصر: پس از نیمروز- پیش از شامگاه - زمان - روزگار.
عصرحجر: پارینه سنگی.
عصرانه: خوراک پس از نیمروز.
عُصیان: سرکشی-گردنکشی- سرپیچی.
عضله: ماهیچه.
عضو: اندام - هموند - هم پیمان.
عضوخانواده:خودی-خودمانی- ازخود.
عضویّت: هموندی.
عطاء: دهش- بخشش.
عطاکردن: بخشیدن- بخشایش-ارزانی داشتن.
عطّار: خوش بو فروش.
عطر: بوی خوش- خوشبوی.
عطارد: ستاره تیر- دبیرسپهر.
عطسه: اتسه- شنوسَک.
عطش: تشنگی- تشنه شدن.
عطف: بازگشتن - بازگشت - با نِگرش.
عطف به ماسبق: برگشت به گذشته - بازگشت به گذشته.
عطوفت: مهربانی- دوستی- مهرورزی.
عطیّه: بخشش- دهش- پاداش- شادمانه.
عظمت: بزرگی - بزرگ منشی - بزرگواری - فر- شکوه - شکوهی.
عظیم: بزرگ- سُترگ- والا- تنومند- پرشکوه.
عظیم الجثه: تناور- تنومند.
عفاف: پاکی- پارسایی - پاکدامنی- پرهیزکاری - شَرم.
عفریت: دیو- اهریمن- غول.
عفو ، عفو کردن: بخشودن- بخشیدن- بخشایش- چشم پوشی.
عفو بین المللی: بخشش جهانی.
عفونت: گندیدگی- بدبو شدن- پلشتی.
عفیف: پرهیزکار- پارسا - پاکدامن.
عُقاب: شاهین - باز- همای.
عقب: پی- دنبال- پس- پشت.
عقب افتادن:دیر کرد.
عقب انداختن: پس انداختن-امروز و فردا کردن.
عقب بردن: پس کشیدن- پس بردن.
عقب زدن: پس زدن.
عقب کردن: دنبال کردن.
عقب گرد: پسگرد.
عقب ماندن: باز ماندن- واماندن.
عقب نشینی:واپس نشینی- پس رفتن.
عُقبی: رستاخیز- روز واپسین- جهان دیگر.
عقد: پیمان- پیوند - بستن- گره زدن.
عقد ازدواج: پیمان زناشویی.
عقد نامه: پیمان نامه.
عقده: گره- پیچیدگی- گره روانی.
عقده ای: کیته توز- بیمار روانی.
عقده حقارت: خود کم بینی-خود کوچک بینی.
عقده روانی: سرخوردگی- سرکوفتگی - گره روانی.
عقرب: کژدم.
عقربه: پَرَک.
عقل: هوش- دانش- خرد- دانایی.
عقل کلّ: خرد سالار- خرد بزرگ.
عقلانی: خردمندانه - بخردانه.
عقل معاش: خرد زیست - خرد روزی.
عقوبت: کیفر- بادافره - سزا - پادافره.
عقیده: باور- اندیشه -رای- خواسته.
عقیق: رونوس- از سنگ های بها دار.
عقیم: نازا - ستَروَن.
عقیم کردن: نازا کردن- سترون کردن.
عکاس: رُخشگَر-فرتور گر- نگاره گر.
عکس: فرتور- نگاره - رُخش.
عکس العمل: واکنش- بازتاب.
علاج: درمان- چاره جویی.
علاج پذیر: درمان پذیر- چاره پذیر.
علاقه: دلبستگی- گرایش- دوست داشتن.
علاقه مند: شیفته- دلبسته- دوستدار- مهرورز.
علامت: نشانی- آرنگ.
علامت اختصاری:کوتاهواره -نشانه کوتاه شده.
علامت پرسش: نشانه پرسش.
علاوه: افزون- فزون- افزوده.
علاوه براین: افزون براین - وانگهی.
علت: انگیزه- دستاویز.
علت و معلول: بن و بر.
علف:گیاه- سبزه.
علف چر: چراگاه.
علف خشک: کاه.
علفزار: چراگاه - مرغزار.
عِلم: دانش- دانایی.
عَلم: درفش- پرچم - نشان.
عَلم شنگه: الم شنگه- داد و فریاد.
علم الاخلاق: دانش رفتاری - دانش فَرخوی.
علم الافکار: فرزان- دانش خِردیک.
علم الاقوال: دانش سخن.
علم الآثار: باستان شناسی.
علم الابدان: تن شناسی، پزشکی.
علم الاجتماع: دانش مردم شناسی.
علم الاحصاء: آمارشناسی.
علم التعالیم: دانش آموزش و پرورش.
علم السنه: زبان شناسی.
علم الفاظ:دانش سخن- دانش وات ها.
علم النفس: روان شناسی.
علم حقوق: داتشناسی - دانش هُدِگان.
علم جغرافیا: گیتا شناسی.
علم تاریخ: دانش گذشتگان-کارنامک شناسی.
علم تشریح: تن شناسی.
علم شریعت: کیش شناسی.
علم لدنی، (علوم ذاتی): دانش زبرین.
علم فیزیک: چیهر شناسی- گیتیگ.
علم نجوم: ستاره شناسی.
علناً: آشکارا - هویدا - به روشنی.
علو: بزرگواری - فر- والایی - ارج.
علو طبع: بزرگ منشی - فرنهادی- والا نژادی.
علو همت: بزرگ منشی.
علیا: فراسو- بالا- دست بالا.
علی البدل: جانشین- جایگزین.
علی الاصول: به درستی - به بایستگی - به روال درست - به روش بایسته.
علی الحساب: پیش پرداخت.
علی الخصوص: بویژه.
علی السویه: یکسان.
علیرغم: بااین همه - به ناخواست.
علیل: بیمار - ناخوش - ازکارافتاده.
علیحده: جدا- جداگانه.
علیهذا: از اینرو- بنا بر این.
عمو: برادر پدر- اپدر- کاکا - کاکو.
عمارت: ساختمان - بنا.
عمّال: کارگزاران - گماشتگان.
عمامه: دستار.
عمد: خودکرد- کامکی - دانسته.
عمداً: خودکرده- خودکامگی- آگاهانه.
عُمده: کلان- فراوان- بسیار.
عمده فروش: کلان فروش- بنکدار.
عُمر: زندگانی- سال.
عمر ابد: زندگی جاوید.
عُمران: آبادی- آبادانی - سازندگی.
عُمق: ژرفا- گودی- ته- بن.
عمق مطلب: ژرفای سخن.
عمل:کنش- کردار- کار کرد.
عمل خوب: کار خوب - کار نیک.
عمل بد: کار بد - بدکرد.
عمل ضرب: زدن- درهم زن.
عملکرد: کارکرد.
عمل نکردن: به کار نبستن- انجام ندادن.
عمله: کارگر.
عملی: شدنی.
عملی، معتاد: اپیونی- نارکوکی.
عمود: راستا.
عموم: همه- همگان.
عمومی: همگانی- همه گیر.
عمّه: خواهر پدر- کاکی - توریا.
عمیق: ژرف گود.
عمیقانه: ازته دل- ژرفانه.
عنان: دهنه - لگام - افسار- لجام.
عنبر: انبر- شاهبوی.
عناد: دشمنی - ستیز- لجبازی.
عنایت: مهرورزی- مهربانی- بزرگواری.
عنتر: انتر- جانور.
عندلیب: بلبل- هزار دستان.
عنصر: ماده- مایه- آخشیج.
عنفوان: آغاز - سرآغاز.
عنقا: سیمرغ - مرغ افسانه یی- سئنه.
عنقریب: بزودی- به همین نزدیکی.
عنکبوت: کارتنک- تارتنک - تَنَک.
عنوان: برنام - فرنامه - پیش گفتار- دیباچه - سرآغاز.
عوارض گمرکی: باج مرزی.
عوارض مالیاتی: باج افزونی.
عوارض متفرقه: خرده باج
عوام: مردمان- مردم کوچه و بازار.
عوام فریب: مردم فریب - نیرنگ باز.
عودت: برگشت- بازگشت.
عودت دادن: برگشت دادن- پس فرستادن - برگرداندن.
عور: لخت- برهنه - تهی- بی جامه.
عوض: جانشین- به جای - جایگزین.
عوض شدنی: جایگزین شدنی.
عوض و بدل: پایاپای- داد و ستد.
عوضی: نا درست - بی ریشه.
عهد: پیمان- سوگند.
عهدنامه: پیمان نامه.
عهد شکن: پیمان شکن.
عهد دقیانوس: زمان کهن- زمان دگیانوس.
عیادت: دیدار- بازدید - بیمار پرسی.
عیار: سنجش- سنجه- آزمون.
عیّار: اییار- جوانمرد.
عیّاش، عیّاشی: خوشگذران- کامجو.خوشگذرانی- کامجویی.
عیال: همسر- زن و فرزند.
عیالوار: پرفرزند - فرزندمند.
عیان: آشکار- آشکارا- روشن- هویدا.
عیب: بدی- لغزش - کمبود- خُرده.
عیب پوش: بدی پوش- کاستی پوش.
عیب جویی: نکوهش- خرده گیری.
عیب جویی کردن: خرده گرفتن- نکوهیدن.
عیب دار: بد- کاستی دار- دارای کمبود.
عید: جشن- شاد روز.
عیدتان مبارک:جشن تان شاد باد- نوروزتان پیروز.
عید نوروز: جشن نوروز.
عید ولادت: جشن زاد روز.
عیدی: شادیانه.
عیسوی: ترسایی.
عیش: خوشی- خوشگذرانی- شادی.
عیش و عشرت: خوشی وخوشگذرانی- شادی و سر مستی
عین: دیده - چشم.
عیناً: مانند - همانند.
عینک: آینک- چشمک- آیینک.
-
غ
غائب، غایب: ناپیدا- نادیده- نهان.
غائله، غایله: غوغا - شورش - آشوب.
غایی: پایان- فرجام - سر انجام.
غار: کنام- شکاف درکوه.
غارت: تاراج- چپاول.
غارت کردن: تاراج، چپاول کردن.
غارت زده: تاراجیده.
غارتگر: تاراجگر- راهزن- چپاولگر.
غاصب: ربایشگر- ستمگر- دست یازنده.
غافل: بی خیال- فراموشکار- ناآگاه.
غافلانه: ناآگاهانه- فراموشکارانه.
غافلگیر: ناگه گیر- مچ گیر.
غالب: چیره شونده - برتر- توانا.
غالبا: چه بسا- بسیار- بسی- بیشتر.
غامض: پیچیده - سخت - دشوار.
غایت: پایان- فرجام - سرانجام - اوج.
غبار: گرد-گرد و خاک-گرت.
غبارآلود: گرد آلود- گَرتی.
غبطه: آرزومند- دریغ- افسوس.
غبغب: زیر زنخ - زنخک.
غبن: فریب- زیان- گزند - گول.
غّدار: بدکار- نا بکار- بد سرشت - بد نهاد - ستمکار.
غدر: فریب- نابکاری- پیمان شکنی- دورویی.
غده: دژپیه
غذاء: خوراک- خورش- خوردنی.
غذای صبح: ناشتایی- چاشت.
غذای روزانه: روزی.
غذای شب: شام.
غروب: شامگاه
غربزدگی: فرنگی بازی- فرنگ زدگی.
غربال: گربال- الک- نرم بیز.
غربال کردن: الک کردن- بیختن.
غربت: دورشدن- کاشانه دوری.
غرس: کاشتن- نهال کاری- درخت نشاندن.
غرَض: کینه - دشمنی - بد اندیشی.
غرض آلود: بد خواهانه - کینه توزانه.
غرض ورز: کینه ورز.
غرغره: خرخره- آب درگلوگردانیدن.
غرفه: بالا خانه - کلبه - تیمچه.
غرق: مردن درآب- ازدست رفتن.
غرقاب: آب ژرف- گرداب.
غرور: خودخواهی- خود پسندی.
غرور انگیز: شورانگیز - فرتاب.
غرور جوانی: خود پسندی جوانی-جوش جوانی- شورجوانی.
غرّه: خودخواه - خود پسند.
غریب: دورافتاده - بی کس- دور از کاشانه - دور از زادگاه.
غریب پرست: بیگانه پرست
غریبه: بیگانه- ناآشنا - ناشناس.
غریدن: خروشیدن- فریاد زدن.
غریزه: سرشت - نهاد - خوی.
غریزه طبیعی: زاد سرشتی- خواسته نهادی.
غریق: فروشده در آب - فرورفته.
غزال: آهو- آهوبره.
غزل: چامه- چکامه - سروده - ترانه.
غش: کینه - سیاه دلی - شیله پیله - بیهوشی - مدهوشی.
غشاء: پرده - پوشش - روکش.
غصب: دستیابی- دست اندازی-زور ستانی.
غضب: اندوه - تند خویی- خشم.
غضبناک: خشمناک- خشمگین.
غضب آلود: برآشفته- خشم آلود.
غفلت: فراموشکاری- از یاد بردن- فروگذاری.
غفلتاً: ناگهان- ناگاه - سرزده.
غلّات: دانه های خوراکی-گندم - جو - برنج - ارزن- ذرت.
غُلّ: زنجیر- پای بند - بند.
غلاف: نیام.
غلام: برده - سرسپرده.
غلَبه: چیرگی- چیره شدن- پیروزمند.
غلط: نادرست- نا راست.
غلط انداز: گول زن.
غلط غلوت: سراسر نادرست.
غلطی: نابجا - نادرست.
غلظت: درشتی- سفتی- پرمایه.
غلّو: گزافه گویی- لاف زنی.
غلیان: جوش
غم: اندوه - اندوهگین - زاری.
غمزه: کرشمه - ناز.
غنی: توانگر، بی نیاز- سرمایه دار.
غنیمت: پروه- چاپیده- دست برد.
غوّاص: شناگر- آب باز.
غور: درنگ- بررسی- پژوهش.
غورباقه: وزغ - غوک.
غول: دیو.
غوط: پاغوش.
غوطه ور: پاغوشیده.
غیاب: پشت سر- نهان - پنهان.
غیاباً: درپشت سر- درپنهان - درنبود.
غیب: نهان - پنهان - ناپدید - ناپیدا.
غیبگویی: پیشگویی- سرنوشت گویی.
غیبت: بدگویی - زشت یادی- پنهان- ناپدید - ناپیدا.
غیر: جز- جدا از- مگر- دیگر- دیگری.
غیراز: به جز- جزاین.
غیر ارادی: ناخواسته.
غیر ایرانی: انیرانی- بیگانه.
غیرخالص: ناویزه - ناسره- آمیخته.
غیردائم: ناپایا- گذرا- زودگذر- ناپایدار.
غیررسمی:دوستانه.
غیرشهری:روستایی.
غیرصمیمی: دورویی- دورنگی.
غیرضروری: نابایست.
غیرطبیعی: ناسرشتی.
غیرعادلانه: بی داد
غیرقابل اجتناب: ناگزیر.
غیرقابل اجرا: انجام ناپذیر- پیش نرفتنی- ناپذیرفتنی.
غیرقابل اعتماد: نا اُستوان.
غیرقابل انکار: رد نکردنی.
غیرقابل تحمل: توانفرسا- جانکاه.
غیرقابل تصوّر: ناپنداشته.
غیرقابل حصول: دست نیافتنی- دور از دسترس.
غیر قابل رویت: نادیدنی.
غیرقابل علاج: بی درمان-درمان ناپذیر.
غیرقابل فسخ: بی برگشت.
غیرقابل قبول: ناپذیرفتنی- باورنکردنی- نشدنی.
غیرقابل قسمت: بخش ناپذیر.
غیرقابل نفوذ: نَشت ناپذیر.
غیرقابل وصف: ناگفتنی.
غیرقابل وصول: ناگرفتنی.
غیر قانونی: بی دادی- ناروا.
غیر کافی: نابسنده.
غیرکامل: نارسا.
غیرلازم: نابایسته- ناشاید.
غیرمادی: مینوی.
غیرمتجانس: ناهمگون.
غیرمتحرک: بی جنبش- اَجنبان.
غیرمترصد: ناگهانی- پیش بینی نشده.
غیرمترقبه: ناگهان- ناآگاهانه.
غیر متناهی: بی پایان.
غیرمتصل: نا پیوسته- سوا- جدا ازهم.
غیرمجاز: بی پروانه.
غیرمستقیم: ناراسته.
غیرمحسوس: ناسُهیدَنی.
غیرمحلول: وانرفتنی.
غیرمرعی: نادیدنی.
-
ف
فائق، فایق شدن: پیروزشدن - چیره شدن - برتری یافتن.
فاتح: پیروزمند - چیره - پِیروز.
فاتحانه: پیروزمندانه - کامکارانه.
فاجعه: رویدادناگوار- پیش آمد سخت.رخداد اندوهبار.
فاحش: آشکار- زشت - ناپسند - بسیار- فراوان - بی اندازه.
فاحشه: روسپی- خودفروش- تن فروش.
فاخر: گرانمایه- ارزشمند- پربها.
فارغ: آسوده- آزاد - رها - دست ازکارکشیده.
فارغ البال: آسوده دل- سبکبال.
فارغ التحصیل: دانش آموخته-آموزه پایان.
فارغ شدن: آسودن- رها شدن-آرامش یافتن- زاییدن.
فاسخ: برهم زننده پیمان.
فاسد: پوسیده- تباه- گندیده- هرزه-پتیاره.
فاسدکردن: تباه کردن- ازمیان بردن.
فاسد شدن: پوسیدن- تباه شدن.
فاسد الاخلاق: زشت خو- بد خو- تبه خو.
فاش: آشکار- آشکارا - هویدا- پدیدار.
فاش کردن: آشکارکردن- روکردن - رسواکردن - پته را روی آب نداختن.
فاصله: سوایی- جدایی- اندازه.
فاصله دار: جدا ازهم- دورازهم.
فاصله دادن: دورکردن- جداکردن - بازگذاشتن.
فاضل: فرجاد- دانشمند- بینشور- فرزانه- فرهیخته.
فاضلانه: بخردانه - آگاهانه - بینشمندانه.
فاضلاب: پساب- گنداب رو- گنداب راهه.
فاعل: کننده کار- انجام دهنده - پوینده.
فاق: فاژ- شکاف باز.
فاقد: نبود- بی بهره - نادار-گم کننده.
فال: شگون- بخت- پیشگویی-پیش بینی.
فال بین، فال گیر: پیشگوی-کف بین.
فال بینی کردن: شگون دیدن-زمان انداختن.
فلج: سست اندامی- زمین گیری.
فانی: ناپایدار- ناپاینده - نماندنی- مردنی.
فایده: سود- بهره- بازدهی- سودبخش.
فتّان: دلربا- دل انگیز- آشوبگر.
فتح: پیروزی- چیرگی- گشایش.
فتح کردن: پیروز گشتن-گشودن- چیره شدن.
فتح و ظفر: گشایش و کامیابی - راهیابی وپیروزی.
فتحه: زِبَر.
فترت: سستی- کندی- ناتوانی- گسستگی - فروهشتگی.
فتق: گشاده- فراخ.
فتنه: آشوب- شورش - غوغا - هنگامه.
فتنه انگیز: آشوبگر- شورشگر.
فتوّت: جوانمردی- رادی- رادمردی.
فتوی: فرمان دینی.
فتیله: پَرزه - بُشک.
فجر:سپیده دم- بامداد - روشنی پگاه.
فجور: گناه ورزی- تباهکاری.
فجیع: دردناک- ناگوار- جانگداز.
فجیعانه: جان کاهانه - جان گدازانه.
فحّاش: بد زبان- ناسزاگو- دشنام گو.
فحش: دشنام - ناسزا.
فحشاء: روسپیگری- هرزگی.
فخّار: سفالگر- آجرپز- کوره پز.
فخر، فخر کردن: بالیدن- پالیدن- نازیدن- سرفراز بودن.
فدایی: جانباز-جانسپار- پیشمرگ-ازخودگذشته.
فداکاری: جانبازی- از خودگذشتگی.
فداکردن: نابودکردن- نیست کردن - ازدست دادن.
فدراسیون: اِرمان- سازمان
فُرات: فَرات - آب خوش.
فرّار: ناپا - گریزا.
فرار: گریز- گریختن- جَست- جَستن.
فراردادن: گریزاندن.
فرارکردن: گریختن- جَستن.
فراری: گریخته- در رفته- گریزپا.
فراست: هوش- زیرکی- هوشیاری.
فرّاش: رفتگر- جاروکش.
فَراغ: آسایش- آسودگی- رامش.
فِراق: جداشدن - دورشدن.
فرتوت: پیر- سالخورده - ازکارافتاده.
فَرَج: گشایش درکار- گشادگی- رخنه.
فَرح: شادی - شادمانی- خشنودی- خرسندی - دلشادی - سرشادی.
فرح بخش: شادی انگیز- شورانگیز- شادی بخش - شادی افزا.
فرد: تنها - تک - یگانه - بی همتا - بی مانند.
فردوس: پردیس- بوستان.
فرسخ: فرسنگ.
فرش: زمین گستر- زیرافکن.
فرش کردن: پوشاندن - گستردن.
فرصت: گاه- زمان- پیش آمد.
فرصت داشتن: زمان داشتن- آزاد بودن.
فرصت طلب: سود جو- بهره گیر- نان به نرخ روزخور.
فرض: انگاشت- انگار- گمان- پنداشت.
فرضی: گمانی - پنداری - انگاری.
فرض کردن: انگاردن- انگاشتن - پنداشتن- گمان بردن.
فرضاً: اگر- اگرچه - به انگار- به گمان.
فرضیه: انگاره - گمانه - پنداره.
فرط: زیاده روی - بسیاری - بی اندازه - فزونی.
فرع: شاخه- سود پول- بهره وام.
فرعی: شاخه یی- بخشی.
فرق: ناهمتایی- ناهمگنی - ناهمسویی - میان سر- تارک.
فرق گذاشتن: جداساختن- سوا کردن.
فِرقه: گروه - دسته - تیره- رسته.
فرمول: (لا) ساختاره- ریختار.
فرید: یکتا - یگانه - بی مانند.
فریضه: فَریزه- بایسته - بایستگی.
فساد: تباهی- تباه شدن- ویرانی.
فساد اخلاقی: سیه کرداری- تباه کاری- سیه روانی.
فسخ: گسیختن.
فسق: بدکاری- گناهکاری-گم گشتگی.
فسق و فجور: هرزگی و تباه کاری.
فسقلی: کوچولو - ریزه.
فسیل: سنگواره.
فسیل شناسی: دیرین شناسی.
فصاحت: سخنوری- سخندانی-روان سخن- زبان آوری.
فصیح: زبان آور - خوش سخن - گویا.
فصل: جدا ساختن - واره - فرَگَرد- هات- دمان.
فصلی: هنگامی- گاه گاه.
فضا: هوا - پهنه آسمان - فراخه.
فضانورد: هوانورد - آسمان نورد.
فضاحت: رسوایی- بدنامی- بی آبرویی.
فضل: فرجادی - فرهیختگی.
فضل فروش: خود نما - دانش فروش - استادنما.
فضول، فضولی: کنجکاو- کنجکاوی.
فضیلت: برتری- دانایی- فزونی.
فضله: سِرگین- بازمانده.
فطرت: سرشت- خوی- منش- نهاد.
فطری: سرشتی - نهادی- منشی.
فعّال: پرکار- کاری- کوشا - کار آمد.
فعالیّت: کوشندگی- پرکاری- تلاش.
فعل: کنش- پویه- کردار.
فعل و انفعال: کنش و واکنش.
فعلاً: اکنون- این دم - این زمان.
فعلی: کنونی.
فَعله: روزمزد- مزدور-کارگر.
فقدان: کمبود- نیستی- نبودی.
فقر: تهیدستی- تنگدستی- بینوایی.
فقرات: مهره ها.
فقط: تنها - بس.
فقید: شادروان- درگذشته.
فقیر: مستُمند، نیازمند- گدا.
فک: آرواره.
فکاهی: خنده دار- خنده آور- خوش مزگی.
فکر: اندیشه- باور- سگالش.
فکرخوب: اندیشه نیک- وهومَن.
فکر بد: اندیشه بد- اندیشه نادرست.
فکر بکر: اندیشه نو- اندیشه سازنده.
فکری: پنداری - انگاری - اندیشه یی.
فکر کردن: اندیشیدن.
فلج: زمین گیر- تن بیمار- ازکار افتاده.
فلات: جای بلند - پهنه.
فلّاح: کشاورز - برزگر.
فلاحت: کشاورزی- برزگری- برزیگری.
فلاکت: بیچارگی - بدبختی - خواری.
فلان: این یکی-آن یکی- بهمان.
فلان و بهمان: این وآن - این کس وآن کس.
فلز: گدازه- توپال آهِن.
فلس: پولک- پول سیاه - پشیز.
فِلِش: (فر) تیر- پیکان.
فلفل: پلپل.
فَلَق: سپیده دم.
فلک: سپهر- آسمان.
فلک الافلاک: سپهربرین.
فلوس: جوشانده تلخ - نرمه دارو.
فنّ: هنر- روش - شگرد.
فناء: نیستی - نابودی.
فناپذیر: نیست شو- مردنی.
فنا ناپذیر: پاینده- جاویدان- پایدار.
فنا ناپذیری:جاودانی- بی مرگی-اَمردادی.
فناتیک: دین نموداری-پیروی چشم بسته.
فنجان: پنگان- جام.
فندق: فوندیک- فُندک، پندک.
فنی: ویژه کار- هنرمندانه.
فواره: جوشا - آب فشان- جهنده.
فوت: مرگ- درگذشت - نابودی.
فوت کردن: درگذشتن- مردن-از دست رفتن.
فتوکپی: (فر) رونوشت- بازرُخش.
فوج: گروه- دسته - رسته - جرگه.
فوری: بیدرنگ- به زودی- تند و تیز.
فوراً: زود - دردم - بیدرنگ - هماندم.
فوران: جهش- جوشیدن.
فوران کردن: جهیدن- جوش آوردن.
فوق: بالا- برین - زِبَر.
فوقانی: زبرین- فراسر.
فوق تصور: فرا باور- بالاتر از باور-دور از پندار.
فوق الذکر: یاد شده- پیش گفته شده.
فوق العاده: شگفت انگیز
فولاد: پولاد.
فهرست: پهرست.
فهم: دریافت- هوش- نیوند ی.
فهمیدن: دانستن- دریافتن.
فهماندن: شناساندن- آگاه کردن.
فهمیده: دریافته.
فهیم: دانا - با هوش - تیزهوش.
فیض: بهره- سود.
فیض رساندن: بهره رساندن -سود رساندن- بهره ورکردن.
فیاض:دهشمند- بخشنده- جوانمرد.
فی البدیه: بیدرنگ- زود.
فی الفور: دردم - بیدرنگ- هماندم.
فی المجلس: همانجا- در جا.
فیصله دادن: پایان بخشیدن -به فرجام رساندن - انجام دادن.
فیبر: (فر) بافت- راک.
فیزیوتراپی:(فر) گیتیگ درمانی.
فیزیو لوژی:(فر) تنکرد شناسی.
فیکس: (فر) بر جا - ایستا.
فیکساتور: (فر) بر جا کننده-بر پا نگهدارنده- ایستا دار.
فیلتر: (فر) بالایه
فیلسوف: فرزانه.
فیلم: (فر) رُخشاره.
فیلم بردار: (فر) رُخشارگیر.
فی مابین: (ق) درمیان.
فی البدیهه: خود آی
-
ق
قاب: چارچوب - چاربر- دورک.
قاب عکس: فرآویز.
قاب عینک: دورک.
قابل: درخور- سزا وار- شایسته - بایسته - روا.
قابل اتساع: گستردنی- گسترش پذیر.
قابل اجراء: انجام پذیر- پیش بردنی.
قابل احتراق: سوزا.
قابل ارتجاع: کشان.
قابل استیناف: پژوهش پذیر.
قابل اشتعال: افروختنی.
قابل اطمینان: باورپذیر- شایان باور.
قابل اعتراض:خرده پذیر-پرخاش پذیر.
قابل اعتماد: باور پذیر- استوان.
قابل اغماض: چشم پوشیدنی- گذشت پذیر- بخشش پذیر.
قابل امتداد: کشش پذیر.
قابل امتزاج: آمیختنی.
قابل انبساط: گسترده پذیر-فراخ پذیر.
قابل انتخاب: برگزیدنی.
قابل انتشار: پخش کردنی.
قابل انتقاد: بررسی پذیر- نکوهیدنی.
قابل انتقال: واگذاشتنی.
قابل انحلال: بر چیدنی.
قابل انحناء: خَم پذیری- خَم شدنی.
قابل انعطاف: خَم پذیر.
قابل انعقاد: پیوند پذیر- بربستنی.
قابل انعکاس: واگشتنی.
قابل انقباض: فشردنی- تُرنجیدنی.
قابل انکسار: شکن پذیر.
قابل بودن:شایسته بودن- سزاوار بودن.
قابل پسند: پسندیدنی.
قابل پیرایش: پیراییدنی.
قابل تأدیه: پرداختنی- باز دادنی.
قابل تأویل: نا بش پذیر.
قابل تبدیل: واگردا پذیر.دگرگونی پذیر.
قابل تجربه: آزمایش پذیر- آزمودنی.
قابل تجزیه: تکه تکه شدنی- لَختش پذیر.
قابل تحسین: ستودنی.
قابل تحلیل: وارفتنی.
قابل تردید: گمان پذیر.
قابل تصعید: دودشدنی- بالا رفتنی.
قابل تعلیم: آموزش پذیر.
قابل تغییر: دگرگشتنی.
قابل تفویض: سپردنی.
قابل تقسیم: بخش شدنی.
قابل تمسخر: دست انداختنی - خندیدنی.
قابل تمیز: فرجام پذیر.
قابل توجه: دیدنی- تماشایی.
قابل حلّ: برگشودنی- آب شدنی.
قابل حیات: ماندنی- زی پذیر.
قابل خوردن: خوردنی- خوراکی.
قابل درک: دریافتنی.
قابل ذکر: گفتنی.
قابل ذوب: گداختنی- گدازش پذیر.
قابل رجوع: بازگشت دادنی.
قابل زرع:کشت پذیر- کِشتنی.
قابل ستایش: ستودنی.
قابل سرزنش: سرزنش کردنی.
قابل شرب: آشامیدنی.
قابل فرجام: فرجام پذیر.
قابل فرض: انگاشتی.
قابل فسخ: گسستنی- گسست پذیر.
قابل فیض: بهره پذیر.
قابل قبول: پذیرفتنی- باورکردنی.
قابل قسمت: بخش پذیر.
قابل قیاس: سنجیدنی.
قابله: ماما- زایمانگر.
قابلمه: (ت)دیگ خوراکپزی-کماجدان.
قابلیّت: شایستگی- سزاواری.
قابلیّت داشتن: سزاواربودن- شایستگی داشتن.
قابلیّت حرکت: جنبش پذیر- توانایی جنبش.
قاپزدن: (ت) ربودن- کف زنی.
قاپو: (ت) دروازه.
قاتق: (ت) خورش - ماست.
قاتل: کشنده- جان ستان- آدمکش.
قاتی: (ت) درهم.
قاتی پاتی: (ت) درهم بر هم.
قاتی شدن: (ت) درهم شدن.
قاچاق: (ت) نهان فروشی-پنهان فروشی.
قاچاق شدن: (ت)گریختن- دررفتن- رهاکردن کار.
قاچ: (ت) ترک- بُرشه- شکاف - برش.
قاچ دادن: (ت) برِش دادن- تکه تکه کردن.
قاچ خوردن: (ت)تَرک برداشتن.
قاچاقچی: (ت) نهان فروش-گریزگر.
قادر: توانا- نیرومند.
قادر بودن: توانستن.
قادر مطلق: خدای توانا- توانای یله.
قادسیه: کادوسی- نام دهی از ایران پیش از تاخت و تاز تازیان.
قاراشمیش: (ت) درهم و برهم-بهم ریخته.
قارچ: کَفَک.
قاره: خشکی ها - خشکسار.
قاشق:کفچک- کنچک.
قاصد: پیک- نامه بر- چاپارگر.
قاضی: داور- دادور- دادرس.
قاطبه: همه- همگی.
قاطر: استر.
قاطع: برنده- بی چون و چرا - برا.
قاعدگی زن: دَشتانی- وَرتکی.
قاعده: پایه- دستور- آیین- بنیاد - روند - روش.
قاف: کاف- نام کوهی پنداری.
قافله: کاروان- رهنوردان.
قافله زن: کاروان زن- راهزن.
قافیه: همآوا - رج - پساوند سروده.
قافیه را باختن: خود را لو دادن.
قالب: پیکر- تن.
قالب تهی کردن: مردن- جان سپردن
قالب زدن، قالب ریزی کردن:کالب سازی- کالب زدن- کالب ریزی.
قالب کردن: انداختن- چپاندن.
قالپاق: خودک چرخ- کلاه- زیورچرخ.
قال: گفتن- سخن گفتن.
قال گذاشتن: چشم به راه گذاشتن - کسی را کاشتن.
قالی: فرش- بوب- بوپ.
قالتاق: (ت) پشت هم انداز- نیرنگ باز.
قالیچه: بوبک.
قامت: اندام.
قاموس: فرهنگ- واژه نامه- باور- اندیشه - روش.
قانع: اندک خواه - کم خواه- سازگار.
قائم، قایم الزاویه: راست گوشه.
قانون: داد- آسا - دات.
قانونی: دادگرانه.
قانون دان: آسا دان- داتکدان.
قانوناً: آیینی- دادگرانه.
قانون شکن: آساشکن.
قانونگذار:آیین گذار- روش گذار
قایق: (ت) بَلم- کَرَجی.
قایق موتوری: خود رو آبی-آب خود رو.
قائم، قایم: ایستاده- پنهان- نهان.
قایم الزاویه: راست گوشه.
قائم، قایم مقام: جانشین.
قباء: جامه- کَپاه
قباحت: زشتی- بی شرمی- بی آزرمی.
قبال: برابر.
قباله: بنچاغ - بنچاک.
قُبح: بدی- زشتی- رسوایی.
قبر: گور- آرامگاه - دخمه مغاک.
قبراق: چابک-گوبراک.
قبرستان: گورستان.
قبل: پیش- پیشینه.
قبل از: پیش از- فراتر از- پیش تر از.
قبلاً: پیشاپیش - از پیش- پیشتر.
قبول: پذیرش- باور- پذیرا - پذیرفتن.
قبول کردن: پذیرفتن- تن در دادن-به گردن گرفتن.
قبول شدن: پذیرفته شدن.
قبیح: زشت - نکوهیده - ناپسند.
قبیله: دسته- تیره- تبار- دودمان.
قپان: کپّان- ترازوی بزرگ.
قتل: خونریزی- کشتن، کشتار.
قتل عام: کشتار همگانی- همه کشی.
قتل عمد: خواه کشی.
قتل غیرعمد: ناخواه کشی.
قتلگاه: کشتارگاه - خونریزگاه.
قحط: خشکسالی- نایابی- کمیابی.
قُد: یک دنده - لجباز.
قدر و قیمت: ارزشمندی-گران ارجی.
قَدَر: اندازه- اندازه چیزی- توانایی.
قدردانی: گرامیداشت- سپاسگزاری.
قدرت: نیرو- تاب- توان- یارایی- زور.
قدرت استنباط: تیز هوشی-نیروی دریافتن.
قدرت طلب: فزون خواه - جاه جو.
قدری: کمی- اندکی - اندازه یی.
قدس: پارسایی- اشویی، پاکی.
قدغن: (ت) نبایست- نبایستی.
قدم: گام - پا - پای.
قدم اوّل: گام نخست - نخستین گام.
قدم برداشتن:گام برداشتن- راه رفتن.
قدما: پیشینیان- گذشتگان.
قدم مبارک: نیک قدم.
قِدمت: کهنگی- پیشینه.
قدیم: پیشین- کهن- باستان.
قدیمیان: پیشینیان- گذشتگان.
قدیم الایام: از دیر باز- روزگار پیشین.
قُرشدن: غُرشدن- فرورفته - آماسیده.
قرائت: خواندن.
قرار: آرام- آرامش- شکیبایی- شکیب.
قرارداد: پیمان نامه.
قراردادن: نهادن- نشاندن.
قرارتعقیب: دستور پیگرد.
قرارگاه: پایگاه- جایگاه- آسایشگاه.
قرار گرفتن: جا گرفتن - آسودن.
قرار مجرمیّت: دستور بزه رسی.
قرارملاقات: زمان دیدار - پیمان دیدار.
قُراضه: شکسته - فرسوده - خرده ریز.
قراول: (ت) نگهبان- پاسدار- دیدبان.
قرائن: نشانه ها - همانندها - نمونه ها.
قربان: کرپان.
قربت: نزدیکی- خویشی.
قُرص استوار و راست- پا بر جا.
قرض: وام- بدهی- بدهکاری.
قرض دادن: وام دادن.
قرض کردن: وام گیری- وام خواهی.
قرض و قوله: وام و خرده وام.
قرعه: بخت - پِشک انداختن.
قرعه کشی: بخت آزمایی.
قُرُق: (ت) بازداری- ویژه کرد.
قرَقُروت: (ت) دوغآب خشک.
قرمز: سرخ.
قرمساق: (ت) بدکاره- هرزه.
قرمه سبزی: خورش سبزی.
قرن: سده.
قرنطینه: قرنتین.
قرون معاصر: سده های نزدیک.
قرون وسطی: سده های میانی.
قریب: نزدیک- خویش- خویشاوند.
قریباً: بزودی- درزمانی کوتاه.
قریحه: هوش- ویر- نهاد - اندریافت.
قرین: برابر- همانند - یکسان.
قرینه: همانندی.
قزاق: سپاهی.
قزوین: کاسپین-کاسپیان.
قزل: (ت) سرخ.
قزل آلا: ماهی سرخرنگ.
قزن قفلی: (ت) دکمه چفتی-دکمه سنجاغی.
قساوت: سنگدلی- سیاه دلی.
قسی القلب: سنگدل- سخت دل.
قسط: داد- بخشی از وام.
قسط بندی: پرداخت بندی.
قَسم: سوگند.
قِسم: گونه- جور - مانند.
قسمت: پاره- سرنوشت.
قشر: پوسته- رویه- پوشش.
قشری: تهی مغز - نادان- واپسگرا.
قشلاق: گرمسیر-گرمسار.
قشنگ: زیبا - خوشگل.
قشون: (ت) ارتش- سپاه.
قصّاب: گوشت فروش.
قصّابخانه: کشتارگاه.
قصاص: سزا -کیفر- خون به خون.
قصبه: دهستان- ده بزرگ- شهرک.
قصد: آهنگ -گرای- گرایش.
قصد داشتن: برآن شدن- خواستن- آهنگ کردن.
قصر: کاخ- کوشک.
قصور: کوتاهی- سستی- فروگذاری.
قصه: افسانه - داستان - سرگذشت.
قصه گو: داستانسرا - افسانه گو.
قصیده: چکامه- چامه - سروده.
قضاء: داوری کردن- بجای آوردن-گزاردن- سرنوشت- فرمان
قضاوت: دادستانی کردن.
قضا و قدر: بخت- پیشآمد - سرنوشت.
قطار: ردیف- رده- آهن نورد-پشت سر هم.
قطّاع: بریدن.
قطّاع الطریق: راهزنان.
قطب: پیر، نزد سوفیان- میخ- نشیم.
قطب نما: سونما - شین نما.
قطب شمال: میخ اباختر.
قطب جنوب: میخ نیمروز.
قُطر:کلفتی- ستبر.
قَطره: چکه- چکیده.
قطره چکان: چکانه - چکه چکان - چکاننده.
قطع: بریدن- جداکردن-گسستن.
قطع کردن:گسلاندن- رهاکردن- دل بریدن.
قطعنامه: پیمان نامه - پایان نامه.
قطعاً: بی گمان - بی چون و چرا-بی برو برگرد.
قطعه: تکه - پاره.
قطعه قطعه: تکه تکه - پاره پاره.
قعر: ته- بن- ژرف- ژرفا.
قفا: پشت گردن- پس سر- پشت سر- دنبال.
قفس: زندان.- جای تنگ.- کابوک.
قفسه: گنجه- دولاب.
قفسه سینه:جناغ سینه.
قفل: کلون-کوپله- کِلان.
قلاب: چنگک - چفت - کجک.
قلاده: یوغ - زنجیر- بند- گردن بند.قلب: دل- گِش.
قلباً: از ته دل.
قلاب سنگ: فلاخن- کلماسنگ.
قِلت: کم بودن - کم شدن - کمی.
قللاشی: میخوارگی - باده پرستی.
قلچماق: (ت) گردن کلفت- زورگو.
قِل خوردن: غلت خوردن- غلتیدن.
قلدُر: زورگو- گردن کلفت - خودسر.
قلع: برکندن- نابودی- سرنگونی.
قلع و قمع: براندازی- ریشه کنی - کشت و کشتار.
قلعه: دژ-کلات- بارو - درپُشت
قلعه نظامی: دژ ارتشی- پادگان.
قلقل: غلغل- آوای جوشیدن.
قلق: (ت) رگ خواب- خوی- شیوه.
قلم: خامه-کلک.
قلماسنگ: کلاسنگ - فلاخن.
قلنبه: کُلنبه- برجسته - ورآمده.
قلمه: شاخچه- نهال - نهالچه.
قلندر: کلندر- ولنگار- بی بند و بار.
قلوه: کُلوه.
قلّه: چکاذ- چکات، چگات، چیکات.
قلیان: نارگیله- آتش سر.
قلیل: کم - اندک - ناچیز.
قَلیه: پاره گوشت- بریانی.
قم: گم- گومِس- زمین پست وگود.
قِمار: مَنگ- مَنگیا.
قماش: پارچه - بافت - رخت.
قمر: ماه - شب افروز.
قمقمه: غمغمه.
قمه: دشنه- شمشیر کوتاه.
قنات: کاریز.
قناری: بلبل زرد.
قناعت: بسندگی- به کم ساختن.
قند: غند- شکربسته.
قنداق: (ت) دسته تفنگ -کودک پیچ.
قندیل: چراغ واره - چراغ آویز.
قو: غو.
قواء: نیروها- توانایی ها.
قوام: استواری- پایداری.
قوام آمدن: گرفتن.
قوام گرفتن کار: سامان گرفتن.
قوت: خوراک - خورش.
قّوت: نیرو- نیرومندی.
قوّت گرفتن: نیروگرفتن- توانا شدن.
قُّوت بدنی: نیروی تن.
قوّت قلب: پردلی.
قوّه مخیله: نیروی پندار.
قوه ممیزه: نیروی بازشناخت.
قوچ: غوچ- راک- وران.
قورباغه: (ت) وزغ- غوک.
قورت دادن: فروبردن.
قوری: غوری.
قوز: گوژ.
قوزغوزک- برآمدگی - کوژک.
قوس: کمان- کمانه - کژواره.
قوس و قزح: رنگین کمان.
قوش: (ت) باز شکاری.
قوطی: توبک- تبنگو.
قول: سخن- گفتار- پیمان.
قول گرفتن: پیمان گرفتن.
قول و قرار: پیمان- هم دیداری.
قول نامه: پیمان نامه.
قوم: خویش- تبار- دودمان- خاندان.
قوه ادراک: نیروی دریافت- نیروی پی بردن.
قوه جاذبه: نیروی کشش- نیروی ربایش.
قوه اجرائیه: نیروی فرمانروایی-دادکاری- نیروی کشورداری.
قوه قضائیه: نیروی دادگستری- دادرسی.
قوه مقننه: نیروی آیین گذاری- نیروی دادگذاری.
قوه مخیّله: نیروی اندیشه وپندار.
قوی: نیرومند- زورمند- توانا - پایدار.
قوی پنجه: توانمند-زورمند.
قهر: خشم- نا آشتی- رویگردان.
قهرکردن: برآشفتگی- روی برگرداندن-دل گران داشتن.
قهراً: به زور.
قهرمان: کُهرمان- پهلوان.
قهقرا: واپسگرا- پسرو- پسگردی.
قهقهه: با آواز بلند خندیدن- خنده بلند.
قهوه: کهوه.
قی: بالا آوردن - برگرداندن.
قیاس: سنجش- برآورد - وراندازی - برابریابی- اندازه گیری.
قیاس کردن: سنجیدن- برآوردکردن- برابرکردن.
قیاس به نفس: باخود برابری- باخود همسنجی.
قیافه: چهر- چهره - رخ - رو- رخساره.
قیامت: رستاخیز.
قیامت کردن: هنگامه کردن.
قیام کردن: برخاستن.
قیچی: (ت)کاز- دوکارد.
قیچی باغبانی: شاخه بر.
قیچی سلمانی: موچینه.
قید: بند- بست.
قید چیزیرا زدن: چشم پوشی کردن.
قید و بند : بند و زندان.
قیر: زفت-گَژف- گَجشف.
قیف: تگاو- بّتو.
قیل: گفتار- گفتگو - سر و سدا.
قیل و قال: هیاهو- داد و فریاد - هنگامه - جیغ و داد.
قیّم: سرپرست.
قیمه: (ت) گوشت ریزه-کوفته ریزه.
قیمه قیمه کردن: (ت) ریز کردن- خوردکردن.
قیمت: بها- ارزش - ارج.
قیمتی: گرانبها- پر بها.
قیمومت: سرپرستی.
قیمومت داشتن: سرپرستی کردن.
-
ک
کائنات: سپهر- جهان هستی- چرخ گردون - زمین و زمان.
کاباره: (فر) - میکده - باده گاه.
کابوس: خواب ترسناک - بختک - خفتک.
کاپیتن: (فر) سروان- فرمانده.
کاتب: نویسنده - دبیر - نگارنده.
کاتولیک: (فر) پاپ گرا.
کادو: (فر) ارمغان- پیشکش.
کاذب: دروغگو- دروغپرداز.
کار و کاسبی: کارو پیشه- پیشه وری.
کاربوراتور: (فر) سوخت آما.
کارت: (فر) برگه - برگی.
کارت پستال: پیک برگ.
کارت تبریک: شادباش برگ.
کارچاق کن: کار راه انداز- میانجی.
کارت دعوت: برگه فراخوانی.
کارت عروسی: جشن برگ.
کارد جراحی: نیشتر- نِشتر.
کارد قصابی: کارد گوشت بری
کارناوال: (فر) کاروان شادی.
کاریکاتور: (فر) خندک.
کاسب: سوداگر- پیشه ور- فروشنده.
کاشف: یابنده - پی برنده - آشکارگر.
کافر: بی دین.
کافه: (فر) چایخانه.
کافی: بسنده- بایسته - بس.
کافی و وافی: بایسته و شایسته.
کاکائو: (اس) هنده بادام- خُرمک.
کالج: (فر) آموزشگاه.
کامپیوتر: رایانه.
کام طلب: کامجو.
کامل: درست- رسا- آرسته- همه گیر.
کاملاً: به درستی- بی گفتگو-بی چون و چرا.
کامیون: (فر) باری.
کاناپه: (فر) نیمکت- نیم تخت- دیوان.
کانال: (فر)آبراهه - آبراه.
کاندیدا: (فر) نامزد.
کانون: باشگاه- آتشدان.
کانون خانواده: آتش خانواده.
کاهل: تنبل- تن پرور- سست.
کبد: جگر.
کبر: بزرگ- خود بزرگ بینی- خودنمایی - خودخواهی.
کِبَر سن: سالخوردگی- پیری.
کبریا: بزرگی- شکوه - فر- والایی.
کبریت: گیرانه - گوگرد.
کبکَبه و دبدبه: بانگ و شکوه- دم و دستگاه.
کبیر: بزرگ- بلند پایه- مهان -گرامی.
کبیسه: بهیزک.
کپی: (فر) رونوشت- رونگاشت- نگاره.
کپسول: (فر) پوشینه.
کُت: (فر) نیم پوش-کُرته.
کتاب: نسک- نوشته- نامک.
کتابخانه: نسک خانه - دبیره خانه.
کتابچه: دفترچه.
کتاب اندرز: پندنامک.
کتاب خطی: نسک دستنویس-نوشته دستنویس.
کتاب مقدس: نامه اشویک- مانسر.
کتابت: نوشتن- نویسندگی- دبیری.
کتاب جنگ: کارنامک- جنگ نامه..
کتاب حقوق: داتستان نامک.
کتف: شانه- استخوان شانه - کَت.
کتک: (ت) چوبدستی- کوبه.
کتک زدن: با چوب زدن- کوب زدن- مشت و لگد زدن.
کتمان: پنهان کردن- نهان کاری- رازپوشی.
کثافت: ناپاکی- آلودگی - پلیدی.
کثرت: فراوانی- بسیاری- انبوهی - سرشاری- فزونی.
کثیر: انبوه- فراوان - بسیار- گزاف.
کثیرالزاویه: چند گوشه.
کثیرالاضلاع: بسیار بر- چند بر- چندین پهلو.
کثیرالوقوع: پررویداد- پرپیشامد.
کثیف: چگال-چرک آلود - ناپاک.
کج خلق: بد خوی- کژخوی.
کج طبع: کژسرشت- کژ نهاد-کژخوی.
کدر: تیره- تار- گرفته- لرد - اندوه.
کدورت: تیره شدن- تیرگی- دلتنگی- رنجوری - رنجیدگی.
کذّاب: دروغگو- دروغپرداز.
کذب: دروغ.
کرامت: دهش- بخشندگی- جوانمردی.
کراهت: ناپسندی- زشتی - بیزاری.
کُرست: (فر) سینه بند- کمر بند- شکم بند.
کرسی: چارپایه- تخت- اورنگ.
کَرَم: بخشش- دهش- جوانمردی.
کریم: بخشنده - دهشگر - دلجو - مهربان - دست و دل باز.
کِرِم: (فر) خامه- سرشیر- نرماک.
کرنش: (ت) فروتنی- سرفرودآوردن.
کروی: گرد-گوییک.
کُره: گوی- گرد.
کریدور: (فر) دالان- سرسرا.
کریه: زشت- بدریخت.
کریه المنظر: زشت روی - بد ریخت.
کُزاز: پی فشردگی - سوزین.
کساد: بی خریدار- بی دادو ستد.
کسالت: رنجوری- ناخوشی - بیماری.
کسب: پیشه وری- سوداگری -پیله وری.
کسبه: پیشه وران- سوداگران- پیله وران.
کسب و حرفه: کار و پیشه.
کسر: برخه- کاهش- کم.
کسره: زیرنشان- زیرواگ.
کسر کردن: کاهیدن- کم کردن.
کسل: رنجور- ناتوان- دلتنگ.
کسوف:خورشید گرفتگی.
کِسوت: جامه- پوشش- رخت- پوشاک.
کشّاف: پرده گشاینده - آشکارکننده.
کشف: پیداکردن- پی بردن- آشکارساختن- هویدا کردن.
کِش و قوس: پیچ و تاب - تب و تاب.
کشیک: (ت) نگهبانی.
کشیک دادن:نگهبانی دادن- پاسداری.
کعب: ریشه سوم.
کعب الاخبار: آگاه از همه- همه دان.
کفاره: تاوان- پرداخت - بازدهی- کیفر- پادافره.
کفاش: کفشگر- کفشدوز.
کفاف: بسنده - بس- بسندگی.
کفالت: سرپرستی- نمایندگی- جانشینی.
کفالت نامه: پایند نامه.
کفایت: شایستگی- برازندگی- کاردانی.
کفایت داشتن: شایستگی داشتن - کارآمد بودن.
کفایت کردن: برآمدن- کارساختن.
کفر: بی دینی- ناباوری.
کفرنعمت: نمک نشناسی- ناسپاسی.
کفل: ران- سرینَک.
کفن: جامه ی مرده - مرده پوش - مرگ جامه .
کفّه: پِله ترازو- گرد- گرده- چاهک.
کفیل: پایندان- سرپرست- جانشین.
کلّ: همه- همگی- سراسر.
کلاً: رویهمرفته- رویهم - یکجا.
کلاس:(فر) آموزگاه- پایه- رسته- رده.
کلاسیک: دیرینه - پیش گامه.
کلاچ: (ا) چنک.
کلام: سخن- گفتار- گفت- گویش.
کلام بلیغ: سخن رسا - گفتار شیوا.
کلام صریح: گفتار بی پرده-سخن روشن.
کلام مرموز: سخن پوشیده- سخن رازمندانه - گفتار در پرده.
کلام موزون: سروده- سخن خوش آوا.
کلام خدایی: سخن خدایی.
کلمه: واژه.
کلمات قصار: سخنان رسا و شیوا - سخنان کوتاه و روان.
کلوب: باشگاه.
کلیّات: دیوان.
کلیّت: فراگیری- بنیادوری- بنیادین.
کلیسا: پرستشگاه ترسایان.
کلیچه: گردماه- نان گرده.
کلیمی: یهودی.
کلّیه: همه- همگی.
کُلیه: (فر) گردن بند- گردن آویز-سینه ریز.
کماکان: چنانکه بود- چنان که هست.
کمافی السابق: مانند گذشته.
کمک: (ت) یاری- یاوری- پشتیبانی.
کمال: فرهیختگی- والایی- فرازمندی.
کمپوت: (فر) خوشاب.
کم جمعیّت: کم بوم.
کم جرأت: بزدل- ترسو.
کم حوصله: نا شکیب.
کم جواب: کم پاسخ.
کم حرص: کم آز.
کم خرج: کم هزینه.
کم سئوال: کم پرس- کم زبان.
کم شرّ: کم آزار.
کم طاقت: کم تاب.
کم ظرفیت:کم گنجایش- خود گم کرده- کم شکیب.
کم عقل: کم خِرد - کوته بین.
کم عمر: کم سال.
کم عمق: کم ژرفا.
کم فرصت:کم زمان - کم بهر.
کم فضا: کم جا.
کم فهم: کم هوش.
کم قدر: کم ارج.
کم قدم: کم گام - آهسته رو.
کمک به یکدیگر: همیاری.
کمک طلبیدن: یاری خواستن.
کمک کار: یارکار- اَییار.
کمک کردن: یاری کردن.
کم لطف: کم مهر- بی مهر.
کم محلی: کم مهری- کم ارجی.
کم و کیف: چند و چون- چگونگی.
کمُد: (فر) گنجه - اِشکاف.
کُمدی: (فر) نمایش خنده دار- شوخواره.
کمک دهنده: دستیار- همیار.
کمین: بزنگاه- بزنگه- پنهان شدن.
کمین کردن: پنهان کردن-گوش به زنگ- خود نهانیدن.
کمیّت: چندی- اندازه.
کنایه: گوشه زدن- سخن پهلودار.
کُن فَیَکون: زیر و رو- درهم ریخته.
کنترات: (فر) پیمان.
کنتور: (فر) دستگاه شمارش-شمارنده.
کنترل: (فر) وارسی - بازرسی.
کِنِس: نخور- پول دوست- چشم تنگ.
کنسرت: (فر) همنوازی.
کنسرو: (فر) خوراک سربسته - بایتار.
کنسول: (فر) رایزن.
کنفرانس: (فر)گردهمایی - سخنرانی.
کُنکور: (فر) آزمون.
کنگره: (فر) گرد همآیی- انجمن.
کنیه: نام خانوادگی- پیش نام.
کوارتز: (فر) دُرکوهی- سنگ شیشه.
کوپُن: (فر) بُرش- برگ بها دار.
کوچ: (ت) جا به جا شدن- بوم رهایی.
کوچ نشین: خوش نشین.
کودتا: (فر) براندازی- واژگونی.
کوکب: ستاره- اختر.
کوکبه: شکوه.
کولاک: (ت) کوهه-کوهاک-گرد باد - توفان.
کولر: (فر) خنک کننده.
کهولت: پیری- سالخوردگی- فرتوتی- فرسودگی.
کیاست: زیرکی- هوشیاری- خردمندی.
کید: فریب - نیرنگ - ترفند - دورویی.
کیسه صفرا: زهر
کیفیّت: چونی- چگونگی.
کیک،کاک: شیرینی
کمّ و کیف: چونی و چندی.
کِیف: خوشی- سرمستی.
کِیل: پیمانه- پیمایش.
کیلو: (فر) هزار.
کیمیا: کاف- ماتورزی.
کیمیاگر: کافگر- ماتورز.
-
گ
گاراژ: (فر)خودروگاه.
گارانتی:(فر)پایند.
گارد: (فر) پاس- پاسبان - نگهبان.
گاردن: (ا) باغ.
گاردن پارتی:(ا) باغ سور.
گارسون: (فر) شاگرد- پیشخدمت.
گاری: (ه) چهارچرخه- گردونه.
گاز: (فر)گارس- تورک.
گازوئیل: سُوج (ب).
گزک: (ت) - کارد کوچک.
گزمه: (ت) - شبگرد.
گال: (فر)گری.
گالری:(فر) تالار - نمایشگاه - سرسرا.
گدا صفت: گدا منش - گدا خوی - گدا سرشت.
گدا طبع: چشم و دل گرسنه.
گران خاطر: آزرده - دلگیر - دلتنگ
گرانقدر: گرانمایه - گران پایه - والا.
گران قیمت: پُر بها - پر ارزش - گرانبها.
گربه رقصانی: امروز و فردا کردن-سر دوانی - بهانه جویی.
گریس: (فر) روغن - پیه - چربی
گریم: (فر)بزک کردن
گروه اکتشافی: گروه یابش- یابندگان - گروه پی بری - جستجوگران.
گل(فوتبال): دروازه
گلعذار: گلرخ - گلچهره - گلرو.
گلادیاتور: (فر) شمشیرباز - جنگجو.
گلایول: سنجار.
گلبول: (فر) گویچه.
گمرک: باژ- کوستاک.
گواتر: جَخش- بادغاره
گونیا: (ی) کنج- کنجا.
گیتار: (فر) شش تار.
گیلاس: (ا ) جام- لیوان- آبخوری.
گیوتین: (فر) گردن زن.
گیومه: (فر) روزنه.
-
ل
لاابالی: بی بند و بار- ولنگار- بی خیال.
لااقل: دست کم- دست پایین.
لابد: ناچار- ناگزیر- به ناچار.
لابیرنت: (فر) - پیچ درپیچ.
لاتاری: (فر) - بخت آزمایی.
لاجرم: ناچار- ناگزیر.
لاجرعه: به یک نوش- یکبار نوش.
لاجون: نزار- بی جان.
لازم: بایسته.
لازم الاجرا: ناگزیر- پایکَرد.
لازم بودن: بایستن، بایسته بودن.
لازم داشتن: نیاز داشتن.
لاستیک: (فر) - رویی، رویه چرخ.
لاشعور: بیخرد- نادان.
لاطایل: بیهوده- یاوه- ژاژ.
لاعلاج: بی درمان..
لاغیر: هیچ - هیچکس- نه دیگر.
لاقید: بی بند و بار- ولنگار.
لاکردار: بدکردار- بی آیین - بیدین.
لامپ: (فر) - چراغ.
لامذهب: بی دین - بی کیش.
لامسه: بساوایی.
لامع: درخشان- تابان.
لایتناهی: بی پایان - بیکران.
لایزال: جاوید - پاینده - بی پایان.
لایحه: پیشنهاد نامه- نیساک.
لایحه قانونی: دات نامه- رستک نامه.
لایق: شایسته - سزاوار- درخور.
لاینحل: ناگشودنی- چاره ناپذیر.
لاینفک: پیوسته- جدایی ناپذیر.
لاینقطع: پی در پی- پیوسته - پیاپی.
لئیم بودن: پست، فرومایه بودن.
لایموت: پاینده- ماندنی- جاویدان.
لباده: بلند جامه - چوخا.
لباس: جامه - پوشاک - رخت.
لباس دوز: درزی - درزیگر- جامه دوز.
لباس شوی: گازر- رختشوی.
لباس فروش: پوشاک، جامه فروش.
لباّف: زیلو باف - جوال دوز.
لبنیات: فرآورده های شیری- جیوان
لثه: گوشت دندان- پایه- بج- ژَم.
لَج: ستیزه - پافشاری - سرسختی.
لجباز: یکدنده- پافشاری کننده.
لجاجت: ستیزه- سرسختی کردن.
لجام: لگام- افسار.
لحاظ: نگرش- نگر - دید - رو.
لحاف: روانداز- زبر پوش- دَواج.
لحظه: دم- یکدم - یک نگاه.
لحد: گور- آرامگاه.
لحن: آوا - آواز- نوا - آهنگ.
لحیم کاری: جوشکاری- جوش دادن.
لذا: زیرا- از اینرو- چونکه.
لذّت: مزه - گوارایی - خوشی.
لذّت بردن: خوشگذرانی- شادی کردن.
لذیذ: خوشمزه - گوارا.
لزج: چسبناک- چسبنده- لغزنده.
لزوم: بایست- بایسته.
لسان: زبان.
لژ: (فر) - فرگاه.
لطافت: نرمی- نازکی.
لطیف: نرم- نازک.
لطف: نرمی- نیکویی.
لطف: مهرورزیدن- نیکویی کردن.
لطفاً: مهرورزیده- از روی مهر.
لطمه: آسیب - گزند - زیان.
لعاب: لایه آب - آب لایه.
لعن: نفرین کردن - دشنام دادن.
لعنت: نفرین- دشنام.
لغت: واژه.
لغت تخصصی: دانشواژه.
لغت نامه: واژه نامه - فرهنگنامه.
لُغُز: یاوه گویی- لیچارگویی.
لغو: سخن بیهوده - یاوه - هرزه.
لغوکردن: بهم زدن- پیمان شکستن.
لفظ: سخن - گفته - گفتار.
لق: نااستوار- سست.
لقاء: روی- چهره.
لقاح: آبستن، بارور شدن.
لقب: فرنام برنام.
لقمه: نواله- گُراس.
لک لک: بَلارَج - اَچوپیل.
لکن: زیرا- ولی- چون- مگر.
لکنت: زبان گرفتگی - تپُغ.
لکنت داشتن: تُپُغ زدن.
لمس: مالش- بساوایی- شل و افتاده.
لمس کردن: بساویدن- بسودن.
لنف: آب میان بافت.
لوا: درفش- پرچم.
لوازم التحریر: نوشت افزار.
لوتو: (ای) - بخت- بخته.
لوث شدن: ازمیان رفتن- ازمیان بردن.
لوح: تخته سنگ - تخته.
لوزه: بادامک.
لول: (فر) رده - رج- فراز- تراز.
لوءلوء: مروارید- مروارید درخشان.
لهجه: گویش.
لهو ولعب: هرزگی- زنبارگی- بدکاری.
لیاقت: شایستگی- سزاواری- برازندگی.
لیسانس: (فر) دانشنامه - پروانه.
لیست: (فر)پهرست - سیاهه.
لیف: کیسه ساوُن - پُرز.
لیل و نهار: شب و روز.
-
م
مآل اندیش: دور اندیش- پیش بین.
ما بعد: پس- سپس- پس از این.
ما بقی: باز مانده - ته مانده.
ما بین: میان- میانه - در میان.
ماتم: سوگ- سوک- سوگواری- اندوه - داغ - غم.
ماتم زده: سوگوار- سوگ زده- اندوهگین- داغدیده.
ماتم گرفتن: سوگ گرفتن - اندوهگین شدن.
ماجرا: پیشامد - رخداد - سرگذشت.
ما حصل: چکیده - بازده - پایانه - سرانجام - فرجام.
ماحصل کلام: چکیده سخن.
مادام: تا هنگامیکه- تا زمانیکه.
مادام العمر: تا پایان زندگی.
مادون: زیردست- پایین تر.
مارس: (ت) زبانزدی دربازی نرد- دوباخت.
مارس شدن: باختن- ازدست دادن - دوباخته شدن.
مارش: (فر) پهلوانی سرود-گام سربازی.
مار عینکی: آینکی- گرزه مار.
مارکبری: کفچه مار.
مارک: نشان- داغ نشانه.
مازاد: فزونی- بازمانده - ته مانده.
مازوت : (ر) نفت سیاه.
ماساژ: (فر)مالش - مشت مال.
ماسک: (فر) روبند.
ما سبق : پیشینه - گذشته.
ماشاءاله: به نام خدا- چشم بد دور.
ماشین: (فر) خودرو- ابزار.
ماشین تحریر: (فر) نبشت کار- نویسار.
ماشه:(ت) شستی- توته- زبانک.
ماضی: گذشته - سپری شده.
ما فوق: بالا دست- بالا تر- برتر- فراتر.
مافوق صوت: تندتر از سدا - تیز تر از سدا - بالا تر ازسدا.
ماقبل: پیش از آن- پیشین - گذشته.
ماقبل تاریخ: فراپیشین- دوران کهن.
ماکارونی: (ای) رشته فرنگی.
ماکت: (فر) پیش ساز - گَرتِه.
مال: داراک - توان.
مالاریا: (ای) تب لرز.
مال التجاره: کالا.
مالک: دارنده- توانمند- سرمایه دار.
مالک بودن: دارا بودن- داشتن.
مالکین: دارندگان.
مال نگهدار: انباردار- کالا دار.
مالیات: خراج- ستام- باژ.
مأمور مالیات: خراج گیر- خراج ستان.
مالیخولیا: (ای) بیماری مغزی- سودا و پندار خام..
مامان: (فر) مادر- مام.
مانتو: (فر) بالا پوش- جامه گشاد.
مأمن: پناهگاه- آسوده گاه.
مانع: بازدارنده - پیشگیری کننده.
مأموریت:گماردگی- گماشتگی- پاکاری.
مانع شدن: بازداشتن.
مانکن: (فر) نوپوش.
مانوی: پیروان مانی - مانیگر- زندیک.
ماوقع: رخداده - پیش آمده - رویداده.
ماهر: استاد - زبردست - چیره- کارآزمود.
ماهرانه: استادانه - هنرمندانه.
ماهوت: (ه) پارچه پشمی پرزدار- اَکسون.
ماهوت پاک کن: گَردبر.
ماهیّت: نهاد- هستی- سرشت- بن.
مایحتاج: نیازمندی- خواسته.
مایع: مایه- آبگونه - آبسان.
مایل: گراینده- گرای.
مأل: فرجام - انجام کار- بازگشت.
مأل اندیش: فرجام نگر- آینده نگر.
مأنوس: خو گرفته- اخت شده.
مأخذ: سرچشمه - ریشه - بن-خاستگاه.
مأوا: پناهگاه- آشیانه - جا
ماوراء: فراسو- آنسو.
مأخوذ: گرفته شده- بر گرفته .
مؤأخذه: بازخواست- سرزنش.
مألاً: سرانجام - به فرجام.
مؤدب: ادب آموخته - باادب- ادب دان
مؤدبانه: ادب مندانه.
مؤانست: خوگرفتن- خوگیری- دمسازی.
مؤثر:کارساز- کارآمد- نشانگذار.
مؤخّر: پشت- واپس- پس افتاده- وامانده.
مؤذن: بانگی- نیاخوان.
مؤِسّس: بنیانگذار- بنیادگذار.
مؤسسه: بنگاه- سازمان- بنیاد.
مؤلِف: نویسنده- گردآورنده.
مؤمن: باوردار- گرویده.
مأمور: گمارده- گماشته - فرمان یافته.
مأمورساختن: گماردن- گماشتن.
مانور:(فر) رزمایش.
مؤیِد: روشنگر- پشتیبان - نیروبخش - استوارکننده.
مأیوس: ناامید - دلسرد - نومید - واخورده - سرخورده.
مباح: روا - شایست - انجام پذیر - سزاوار.
مباحثه: گفتگو- گفت و شنید-کند و کاو - کاوش کردن.
مبادرت: پیشدستی - پیش افتادن - دست بکار شدن.
مبادله: داد و ستد - بده و بستان-پایا پای.
مبارز: دلاور- جنگاور- پیکارگر- هماورد - رزمجو- نستوه.
مبارک: فرخنده - همایون - پسندیده.
مبارک باد: شادباد - همایون باد.
مبارک قدم: همایون گام - فرخنده گام.
مباشر: پیشکار- کارگزار- کارپرداز- دستیار.
مباشرت: پیشکاری- سرپرستی-کارپردازی.
مبالغ: هزینه ها- اندازه ها.
مُبالغه: گرافه گویی - فزونه گویی - بزرگ انگاری.
مبانی: شالوده ها - اندام ها- نهادها - بنیادها.
مباین: ناجور- ناساز.
مبتدی: نوآموز- نوکار-نوگام.
مبتذل: پیش پا افتاده- پست-بی ارزش.
مبتکر: نوآور- تازه آور- نوآفرین.
مبتلا: دچار شدن.
مبحث: گفتار- جستار- سخن.
مبداء: خاستگاه.
مبّرا: بیگناه - پاک - دورازآلودگی.
مبدل: دگرگشته - دگردیس.
مبذول: بخشیده - پذیرفته.
مبّرز: سرآمد.
مبرم: استوار- سخت - پابرجا.
مبرهن: آشکار - روشن - پدیدار.
مبسوط: پهن- گشاده- فراخ.
مبشِر: نویددهنده- پیام آور-
مژده دهنده.
مبصِر: بیننده هشیار- دیده بان.
مبل: (فر) کاچال- کَدابزار.
مبلغ: بها - ارزش - اندازه - پول.
مبلّغ: پیام رسان- شناساگر- گراینده.
مبنی، مبنا: پایه- بنیاد- شالوده- ریشه.
مبهم: گنگ- پیچیده - ناآشکار.
مبهوت: شگفت زده - سرگشته-هاج و واج - سرگردان.
مبیّن: گویا- روشنگر- آشکارکننده.
متابعت: پیروی- فرمانبرداری-دنباله روی.
متارکه: واگذاشتن- رها کردن.
متأسفانه: دریغا - افسوس- شوربختانه- بدبختانه.
متاع: کالا- کاله - بار و بنه.
متانت: والایی- فرمندی- سنگینی.
متاهل: همسردار- پورمند.
متبادل: داد و ستد - داد و گرفت.
متباین: نا برابر- ناهمسو- ناهمگون.
متبسّم: خندان لب.
متبحر: کاردان- زبردست - کارشناس.
متبلور: بلور شده-درخشان- روشن.
متجاسر: سرکش- گردنکش.
متجانس: همتا- همسان- همانند.
متجاوز: ستمگر- زورگو- ستمکار.
متجدد: نوگرا- نوآور- نوپسند- نوخواه.
متجلی: روشن- درخشان - تابان.
متحجر: واپس گرا- سنگواره- سنگشده.
متحد: همدست - هم آوا - هماهنگ.
متحد الشکل: همسان- یکنواخت.
متحرک: جنبنده - پوینده - پویا.
متحصّن: بستی- دژپناه.
متحمّل: سازگار- بردبار- شکیبا.
متحوّل: دگرکننده - دگرگون پذیر.
متحیّر: سرگشته - سردرگم - سرگردان- هاج و واج.
متخاصم: دشمن.
متخصّص: کارشناس- کاردان- آزموده.
متخلّف: گناهکار-بزهکار- لغزشکار.
متداعی: هماویز- همچم- دشمن پیش آینده.
متداول: دست بدست گردانیده شده- همگانی- همه گیر.
متدرجاً: به آرامی- به آهستگی.
متدیّن: دیندار.
متذکّر: یادآور- آگاهنده.
مترادف: همانند- همتا - برابر.
متراکم: انباشته- درهم فشرده- انبوه.
مترجم: برگرداننده- ترزبان - ترجمان.
مترصد: چشم به راه - گوش به زنگ- فراپای - امیدوار.
مترقی: پیشرونده- پیشرفته- بالارونده.
متروک: بازمانده- رهاشده- پس نهاده.
متزلزل: دودل- لرزنده- سست رای- ناپایدار.
متساوی: برابر- سر به سر.
متساوی الاضلاع: دوپهلو برابر.
متشابه: همانند- مانند.
متشبّث: دست به دامن- درآویزنده - چنگ آویز.
متشتت: پراکنده - درهم ریخته - آشفته - نا به سامان.
متشخّص: برجسته - برگزیده - بزرگمنش- نامدار.
متشکّر: سپاسگزار.
متشنّج: لرزان- برآشفته - پریشان.
متشکّل: ریخت گرفته- پیکر پذیر.
متصاعد: فرایاز.
متصالح: سازش پذیر- سازشگر- سازش کننده.
متصدی: سرپرست- گمارده- گماشته- پیشکار-کارگزار.
متصرف: دست اندرکار- چیره - گرفته- دردست دارنده.
متّصل: پیوسته- چسبیده- جدانشدنی.
متّصل کردن: پیوند دادن - چسباندن - به هم بستن.
متصنّع:خودآرا- دلسوزنما - هنرمندنما.
متصّور: گمان برنده - انگارنده - شدنی.
متضاد: ناسازگار- نا همسان- نا همگون.
متضرّر: زیاندیده - آسیب دیده.
متضرع: فروتن- زاری کننده - نالان- گریان.
متضمّن: دربردارنده - دربرگیر.
متظاهر: خود نما.
متظلّم: دادخواه- ستمدیده - دادجو.
متعادل: ترازمند.
متعدّد: بیشمار- فراوان- بسیار.
متعدی: ستمگر- زورگو- آزاردهنده.
متعرّض: پرخاشجو - ستیزگر.
متعرض شدن: آزار رساندن- تاخت کردن- پرخاش کردن.
متعصّب: پی ورز- کوردل.
متعفّن: گندیده - بدبو- بویناک.
متعلّق: از آنِ- وابسته- پیوسته.
متعلّم: شاگرد- آموزنده- ادب آموز.
متعهد: پایبند - پذیرنده - پیمان دار.
متغیّر: برآشفته - خشمگین - تندخو.
متفاوّت : ناساز- ناجور- ناهمگون.
متفرعن: خودخواه- خودبین- خودپسند.
متفرّق: پراکنده- پخش شده- پاشیده.
متفرق کردن: تاراندن- پراکندن- پاشاندن.
متفرقه: گوناکون - جور به جور- پراکنده.
متّفق: همدست- همسو- هم اندیشه.
متّفق شدن: همدست، یکی شدن.
متّفق الرای: هم رای- همداستان.
متّفق القول: همزبان- هم سخن.
متّفق الکلام: هم سخن- یکدل-یک زبان.
متفکّر: اندیشمند.
متقابل: رویارو- روبه رو- رو در رو.
متقابلاً: درپاسخ.
متقارب: هم رس
متقاضی: درخواست کننده - خواهان - درخواستگر- خواستار.
متقاطع: هَمبُر- ازهم گذر.
متقاعد: باز نشسته- کناره گیرنده - پاسخ یافته.
متقال: متخال، پارچه ی سپید.
متقبل: پیمان پذیر- پذیرا- پذیرنده.
متقدّم: پیشین-گذشته- دیرین.
متقلّب: دروغگو- دغلباز- فریبکار.
متقی: پارسا- پرهیزکار- نیکوکار.
متکبّر: خود خواه- خودبین- خود پسند.
متکفّل: سرپرست.
متکلّم: سخنگوی- سخن گوینده.
متکلّم وحده: پرگو- تنها سخن گو.
متلاشی: گسیخته- ازهم پاشیده- درهم ریخته.
متلاطم: توفانی- برهم خورده- خروشان - پرموج.
متلوّن: رنگ به رنگ شونده - دورو - دغلکار- دمدمی.
متلّون المزاج: دمدمی سرشت.
متمادی: دیرباز- دیرپا - دیرگاه.
متمایز: جدا- سوا- باز شناخته شده.
متمایل: گرایش- دلبسته- خواستار.
متمتع: بهره مند- برخوردار.
متمدّن: شهرنشین - شهریگر.
متمرّد: سرکش - نافرمان- گردنکش.
متمرکز: هسته گرفته- یکجا گرد آمده.
متمکّن: توانگر- توانا - توانمند.
متملّق: چاپلوس- چرب زبان- زبان باز.
متمم: پیوست- پایانه- رساکننده.
متمنی: خواستار- خواهشمند.
متموّل: دارا - توانمند - سرمایه دار.
متن: زمینه - درون مایه.
متناسب: درخور- فراخور- جور- هماهنگ.
متنبه: آگاه شونده- بیدارشونده- هوشیار.
متنبه ساختن: آگاه ساختن-بیدارساختن - هشیارساختن.
متنفذ: رخنه کننده- چیره - نیرومند- توانا - فراگیر.
متنفّر: بیزار- گریزان - رمیده - دلزده.
متنوّع: گوناگون- جوراجور-رنگارنگ.
متواری: گریزان- گریخته - آواره - سرگردان.
متوازن: هم اندازه- همسنگ- برابرشونده- بامنش.
متوازی: همسویه- رو به رو- همرو.
متواضع: فروتن- سر به زیر.
متوالی: پیاپی- پشت سرهم.
متوجه: آگاه- هشیار- فراگیر- هوشمند.
متوحّش: ترسان- بیمناک - نگران.
متورّم: آماس کرده - باد کرده- برآمده.
متوسط: میانه- میانگین.
متوسّل: دست بدامن- دست آویز- نزدیک جوینده.
متوفّی: مرده- درگذشته- جانسپرده.
متوقّع: چشمداشت- امیدوار- آرزومند - خواستار- چشم به دست.
متوقّف: ایستاده- بی جنبش- دریک جامانده.
متوقّف شدن: ایستادن- درنگ کردن - ازکارماندن- ورشکستن.
متوقّف کردن: ازکار انداختن- به درنگ واداشتن.
متولّد: زایچه- زاییده شده- زاده - به جهان آمده.
متولّی: کارگزار- سرپرست- برمک- کیشمند - دینکار.
متهم: بزه ور- گناه آلوده.
متهوّر: بیباک- گستاخ - بی پروا.
متین: بردبار- آراسته- سنگین.
مثال: نمونه- مانند - همانند - نشانه - بسان- شبیه.
مثانه: شاشدان- پیشاب دان.
مثبت: راست و درست- برپا - پایدار.
مثقال: ده گرم - 24 نخود - اندازه کم.
مَثل: زبانزد- افسانه - داستان.
مِثل: مانند- همتا - همسان- همانند- همسنگ- همگون
مثلاً: چنانکه- برای نمونه.
مثل اینکه: انگارکه - گویی که - شاید.
مثلث: سه بر- سه گوشه.
مثنوی: دوبندی- دوپاره - دوتایی- جفته - دولختی.
مجاب: پذیرا- پاسخ یافته-پاسخ پذیرفته.
مجاب کردن: پاسخ دادن.
مجادله: ستیزه گری- پرخاشگری- کشمکش.
مجاری: راه ها - آبراه ها - گذرگاه ها - گدارها.
مجاز: روا- پسندیده- با پروانه - خوب.
مجازات: پادافره- کیفر- سزا.
مجازی: انگاری- ناهست- ناآشکار.
مجال: یارا- زمان- پروا- توانایی.
مجالس: انجمن ها- نشست ها.
مجالست، مجانست: همنشینی- همدمی.
مجامع: انجمن ها - گردهمایی ها.
مجامعت: جفتگیری- همبستری.
مجامله: چرب زبانی- چابلوسی.
مجانی: رایگان- مفت- بی پرداخت.
مجاور: همسایه- نزدیک- دیوار به دیوار- هم سامان.
مجاورت: همسایگی- نزدیکی.
مجاهد: کوشنده- پیکارجو- جنگجو.
مجاهدت: کوشش- کوشایی- نبرد- پیکار- ستیز.
مجبور: ناگزیر- ناچار- واداشته.
مجبور کردن: وادار کردن- ناگزیرکردن - ناچارکردن.
مجتمع: انجمن- همگرد- همادگاه.
مجتمعاً: باهم - آماده - انباشته.
مجتهد: کوشش کننده - کوشا.
مُجّد: پابرجا - کوشش کننده - کوشا.
مجدداً: دوباره - ازنو- باز- ازسر.
مجذوب: شیفته- دلباخته - فریفته - دلبسته - گراییده.
مجذور: توان دوم- به توان دو.
مجرا: آبراه- گذرگاه - راه - گدار.
مجرّب: کارکشته- کاردان- کارآزموده - جهاندیده.
مجرد: تنها - بی همسر- تک.
مجرم: بزهکار- گناهکار- تبهکار.
مجروح: زخمی- آسیب دیده.
مجزا: سوا - جدا - دورازهم- واشده.
مجسّم: بازنمودن- نمودار- نمایان- دراندیشه آوردن.
مجسّمه: تندیس- پیکره.
مجعّد: فرفری- موی پیچیده- چین چین - پرشکن.
مجعول: ساختگی.
مجلّد: پوشینه دار- پوست کنده- پوست یافته.
مجلس: انجمن- همایش- نشست.
مجلس شورا: مِهِستان کوچک-گزینستان- انجمن نمایندگان مردم.
مجلس سنا: مِهِستان بزرگ.
مجلّل: باشکوه - شکوهمند- بافر و شکوه - شاهوار.
مجلّه: ادبنامه- هفتگی نامه - ماهنامه - سالنامه.
مجمر: آتشدان- افروزه - بوی سوز.
مجمع: انجمن- گردگاه- فرهنگستان.
مجمع عمومی: انجمن همگانی- گردهمایی همگانی.
مجمل: کوتاه - فشرده - گزیده.
مجموع: روی هم- باهم.
مجموعاً: رویهمرفته- یکسره - همگی- باهم.
مجموعه: گردآمده - گردشده - گزیده - انباشته.
مجنون: دیوانه- شیفته - خل.
مجوّز: دستور- روادید - پروانه.
مجوس: مَگوگ- مغ- آتش پرست.
مجوّف: کاواک- میان تهی - پوک.
مجهّز: آماده- با ساز و برگ- بسیجیده.
مجهز ساختن: سازوبرگ دادن- آراستن- فراهم کردن.
مجهول: ناشناخته - نادانسته- ناپیدا.
مجهول الهویه: ناشناس- ناشناخت- بی نام و نشان- گمنام.
مجید: گرامی- بزرگ - بلند پایه.
محاذات: رودررویی- رو با رویی.
محارب: جنگجو- رزمجو- پیکارجو.
محارم: نزدیکان - خویشان.
محاسب: آمارگر- شمارگر - اَیارگر.
محاسبه: شمارش- شمردن.
محاسن: خوبی ها - نیکی ها -زیبایی ها - ریش.
محاصره: دورگیری- پیرامون گیری تنگنایی.
محافظ: پاسبان- نگهبان- پاسدار.
محافظت: نگهداری- نگهبانی-. پاسداری.
محافل: انجمن ها- نشستگاه ها .
محاکم: دادگاه ها.
محاکمه: دادرسی- دادگری- دادوری.
محال: نشدنی- بی ریشه - نابودنی.
محاوره: گفت و گو- هم سخنی.
محبت: مهربانی- مهرورزی- دوستی.
محبت آمیز: مهرآمیز- دوستانه.
محبس: زندان- بند- بازداشتگاه.
محبوب: دلدار- دلبر- دلداده- دوست.
محبوبیت: مردم پسندی - دوستداری - دوست داشتنی.
محبوس: زندانی- دربند - درزنجیر- بازداشتی.
محتاج: نیازمند- تهیدست - مستمند.
محتاط: دوراندیش- دورنگر- ژرف نگر.
محترز: خویشتن دار- پرهیزکار.
محترق: سوزان- سوزا- آتشگیر.
محترم: گرامی- ارجمند- بزرگوار- والا.
محترماً: با گرامیداشت - ارجمندانه - با ارج نهی- با گرانمایگی.
محتسب: داروغه- پاسبان.
محتشم: بزرگوار- سرور- مهتر.
محتضر: مردنی- جان سپار.
محتکر: انباربند- انبارگر- بُندار- سودجو- گران خواه- پنهانگر کالا.
محتمل: شاید- گویا-گمان میرود.
محتوی: درونمایه - فراگیرنده دربردار.
محجوب: باآزرم- باشرم.
محجور: دیوانه- خل.
محدّب: کوژ- برآمده.
محدّث: رویدادگو- واگو.
محدود: اندک- کم - ناچیز- مرزین - مرزبسته - کران بسته.
محدودیت: تنگنا- پیرامون بسته- کران بستی.
محراب: مهراب- مهرابه- نیایشگاه.
محرر: نویسنده- دبیر- نگارشگر.
محرز: آشکار- استوار- روشن- پابرجا.
محرق: سوزاننده- سوز آور.
محرک: انگیزا - برانگیزنده.
محرم: خودی- رازدار- همدم- همدل.
محرم اسرار: همراز- رازدار- رازنگهدار.
محرمانه: پنهانی- نهانی.
محروم: بی بهره- ناکام- ازدست داده.
محزون: اندوهگین- افسرده- پژمرده.
محسّنات: - خوبی ها - نیکی ها.
محسوب: شمرده شده- انگاشته-به شمارآورده.
محسوس: نمودار- پیدا - آشکارا.
محصّل: دانش آموز.
محصول: بازده- فرآورده- خرمن
محض: تااینکه- تا - برای - به ویژه.
محضر: پیشگاه- فرگاه- بودگاه.
محظور: رودربایستی- بن بست.
محظوظ: شاد- خرسند- بهره مند.
محفظه: اشکاف- گنجه- دولاب.
محفل: انجمن- خانگاه- دیدارگاه.
محفوظ: درپناه- نگاهداشته- درزینهار.
محق: سزاوار- شایسته - هوده مند.
محقر: کوچک- خُرد- اندک- ناچیز.
محقق: پژوهشگر- پژوهنده - کوشا.
محققاً: به راستی- به درستی- بیگمان.
محک: زرسنج - زرکَش- آزمونه-ارزشیاب.
محکم: استوار- پابر جا- استوان- سخت- سفت.
محکمه: دادگاه.
محکوم: دادباخته - باخته-شکست یافته.
محل: بوم- جا - جایگاه.
محل ا قامت: زیستگاه- زیستنگاه- آشیان-کاشانه- خانه.
محل تقاطع: برخوردگاه- جای برخورد.
محل توقف: ایستگاه.
محل عبور: گذرگاه- گذار.
محله: برزن- کوی.
محمل: کجاوه - پالکی - هودج.
محنت: رنج - سختی - گرفتاری.
محو: زدوده- سترده - ناپدید- نابود.
محور: آسه.
محوطه: پهنه- میدانگاه- جایگاه.
محوّل: سپرده - واگذار- وانهاد.
محیط: پیرامون- گرداگرد- فراگرد.
محیل: فریبکار- دغل - نیرنگ باز.
مخ: مغزسر- مغزاستخوان.
مخابره: پیام رسانی - بی سیم گری- بی سیم گویی.
مخارج: هزینه ها.
مخاصمه: دشمنی کردن- پیکارکردن - نبرد- کشمکش.
مخاطب: شنونده- هم سخن- روی سخن- دوم کس.
مخاطره: به آب وآتش زدن- سیجیدن.
مخالف: ناهمراه- ناهمدل- ناسازگار.
مخالفت: دشمنی کردن - ستیزه کردن.
مخبر: گزارشگر- آگاهیده - پیامگوی.
مختار: برگزیده- آزادکام.
مخترع: نوآور- آفریننده- پدیدآور.
مختص: ویژه.
مختصر: کوتاه- کم- فشرده.
مختصراً: به کوتاهی- به فشردگی.
مختل: درهم برهم - درهم ریخته - شوریده- آشفته.
مختلس: دزد- رباینده- کش رونده.
مختلط: آمیخته - درهم ریخته.
مختلف:گوناگون- جورواجور- ناهمگون.
مختوم: انجام- پایان یافته- سپری.
مخدّر: آرامش بخش- سست کننده- کرخ کننده.
مخّده: نازبالش- پشتی.
مخدوش: دست خورده- خراشیده - دست کاری شده.
مخدوم: سرور- فرمانروا - خداوندگار.
مخرّب: ویرانگر- تباهگر - نفله کن.
مخرج: سوراخ - گذرگاه- بخشیاب.
مخروبه: ویرانه - ویران شده.
مخروط: سروگونه- کله غندی- خراشیده.
مخزن: انبار- گنجینه- پوته.
مخصوص: ویژه- برگزیده.
مخصوصاً: به ویژه.
مخفف: کوتاه- کاسته- سبک- کاهیده.
مخفی: پنهان- نهان- نهفته- سربسته.
مخفیگاه: نهانگاه- پنهانگاه.
مخلّ: آشوبگر- آسیب رسان - تباه گر.
مخلص: پاک - همدل - یکدل - نیک خواه - بی آلایش.
مخلصانه: پاکدلانه - با بی آلایشی- ازته دل.
مخلفات: مانداک ها- خرده ریز ها.
مخلوط: درهم شده- آمیخته-درهم آمیزه.
مخلوع: برکنار- برکنده - برافتاده.
مخلوق: آفریده- ساخته شده.
مخمورخواب آلود- نیمه مست- خمار.
مخمّر: خمیرشده - خمیرمایه.
مخمصه: تنگنا - گرفتاری - رنج.
مخمل: پرنیان - پرند - ابریشم.
مخوف: ترسناک- هراس آور- بیمناک.-
مخیلّات: پندارنده - گمان برده- گمان.
مدّ: فرازآب- آبخیز.
مدّاح: ستایشگر- چاپلوس.
مداخله: پادرمیانی- دست اندازی - دست درازی.
مداد: کلک- خامه - زاگاب.
مدار:گردون سپهر - پرگاره - چرخگاه.
مدارا: سازگاری- بردباری- نرمی- کنارآمدن.
مدارس: دبستان ها- آموزشگاه ها.
مدارک: بنچاک ها - کارمایه ها- نوشته ها گواهینامه ها- پایان نامه ها- استوارنامه ها.
مدافع: پشتیبان- پدافندگر.
مدام: پیوسته- هماره- همواره- همیشه.
مداوا: درمان- چاره.
مداومت: پایداری- ایستادگی.
مد ا هنه: چاپلوسی- چرب زبانی - زبان بازی- گزافه گویی.
مدبّر: کاردان- آگاه - دوراندیش-ژرف نگر.
مدبرانه: بینشورانه - خردمندانه - اندیشمندانه - آگاهانه.
مدّت: گه- گاه- هنگام- پاس- زمان.
مدّت طولانی: دیرباز- دیرزمان.
مدّتی: چندی- چندگاهی- دیرزمانی.
مدح: ستایش- آفرین.
مدح و ذمّ: ستایش و سرزنش.
مدد: یاری - یاور ی- کمک - فریادرسی.
مددکار: یاور- همیار- دستیار- پشتیبان.
مدد معاش: کمک هزینه زندگی-روزی یار.
مدرج ساختن: زینه بندی
مدعوین: فراخواندگان- میهمانان.
مدعی: خواهان- دادخواه.
مدفوع: چمین- پیخال- گُه - سرگین.
مدفون: به خاک سپرده- نهانیده.
مدوّر: گرد- چرخی.
مد نظر: برابر چشم.
مدنی: شهری - شهرنشینی.
مدوّن: نوشته شده- گردآوریده - آراسته.
مدهش: بیمناک- سهمناک.
مدهوش: بیهوش- گیج - منگ.
مدید: دراز- دیرباز- کشیده- کشیده شده.
مدیر، مدیر عامل: فرنشین- سالار- گرداننده - هماهنگ کننده.
مدیرکلّ: فرسالار- فرمهان- سرمهان.
مدیون: بدهکار- وام دار.
مذاب: گداخته - گدازه - آب شده.
مذاکره: گفتگو- گفت وشنود.
مذبوح: کشتار- گلو بریده-دست وپا زده.
مذهب: راه - روش - آیین-دین.
مذکر: نر- نرینه - مرد.
مذکور: گفته شده- یادشده- بالا گفت- سرگفت.
مذلت: خواری- پستی - بیچارگی.
مذمت: نکوهش- سرزنش - بدگویی.
مرابحه: بهره کاری.
مرابطه: رفت و آمد- پیوند.
مراتب: پایه ها - پایگاه ها - پله ها.
مراتع: چراگاه ها- مرغزار ها.
مراجعت: برگشتن- بازگشتن.
مراجعت دادن: برگشت دادن- برگرداندن.
مراد: خواسته- آرزو - امید - آ رمان.
مرادف: همردگی- همرسته - درپی.
مرارت: سختی- دشواری - تلخکامی.
مراسم مذهبی: یَزش، یشت- پرسه.
مرافعه: ستیز- کشمکش- زد و خورد.
مرافقت: دوستی- همدلی - مهربانی.
مراقب: نگهبان- پاسدار- دیده بان.
مراقبت: دیده بانی- نگهبانی- فرابینی.
مرام: آرمان- خواست- آرزو - پسند.
مرئی: آشکار- پیدا- دیدنی- نمایان.
مرباّ: پرورده - پرهیخته - میوه شکرین.
مربّع: چهارگوش- چهار پهلو.
مرّبی: آموزگار- آموزنده -پرورنده.
مربوط: بسته- وابسته- پیوسته.
مرتاض: رنج کش.
مرتب: پیاپی- پی درپی- پشت سر هم.
مرتب کردن: سامان دادن- پیراستن - آراستن.
مرتجع: کهنه پرست- کهنه پسند- بازگردنده.
مرتعش: لرزان- لرزنده- جنبان.
مرتبه: پایه- رده- پایگاه- جایگاه.
مرتفع: بلندی- بالا- فراز- سربالا.
مرتکب: گناه کننده- آغازنده-کننده.
مرجع: سرچشمه- سرآغاز.
مُرجّح: برتری داده - افزونی داده.
مرحبا: آفرین- زهی - خوشا.
مرحله: رده- پله- گام - زینه.
مرحمت: مهربانی- مهرورزی- نوازش-بخشایش.
مرحوم: درگذشته - ازجهان رفته- روانشاد - شادروان- زنده یاد.
مرخص: آزاد شده- رهاشده - پروانه داده شده.
مرخصی: آسودگی- رهایی- آسایه-آسوده روز.
مردد: دودل- سرگردان- سرگشته.
مردود: ردشده- پذیرفته نشده -واخورده- بازمانده.
مرسوم: نهادیک- نهاده-آیین- روش- گسترش یافته.
مرشد: راهنما- رهبر- پیشوا.
مرصّع: گوهرنشان- زرنشان.
مرض: بیماری - ناخوشی- رنجوری.
مرضیه: پسندیده- تودل برو.
مرطوب: نمناک- نمور- نمدار.
مرغوب: پسندیده - برگزیده - دلپسند - برازنده - دلپذیر.
مرفه: آسوده - باآرامش - تن آسان- درآسایش- درفراوانی.
مرفه الحال: با آسایش- آسوده- تن آسان.
مرقوم: نوشته شده.
مَرکب: چهار پا- رهوار- اسب- ترابر - خودرو.
مرکّب: آمیخته شده- دوده - زکاب.
مرکبات: پیوندیان- آمیختگان-نارنج گونه ها.
مرکز: میانه- هسته- میان- پایتخت- فرنشین.
مرکز ثقل: گرانیگاه.
مرکز فرماندهی: ستاد فرماندهی.
مرمت:نوسازی- بازسازی- دوباره سازی.
مرموز: رازدار- تودار- پوشیده.
مروّت: جوانمردی- مردانگی- رادمنشی.
مرور: دوباره نگریستن - دوباره خواندن - از نو نگاه کردن.
مرهم: ملهم - نوشدارو.
مرهون: درگرو- گرورفته - گرونهاده - گروی- سپاسگزار.
مری: سرخ نای.
مرّیخ: بهرام - وهرام.
مرید: پیرو- سرسپرده- دنباله رو.
مریض: بیمار- ناخوش- رنجور- دردمند.
مزاج: سرشت - نهاد - آمیزه - آمیغ.
مزاح: شوخی- لودگی- مسخرگی.
مزاحم: دست و پاگیر- سربار- سَرخر.
مزاحمت: دردسردادن- رنج دادن.
مزار: گور- آرامگاه - آستانه.
مزایا: برتری ها - فزونی ها - سود ها.
مزایده: بیش فروش - فزون فروش - فرا فزونی.
مزبور: گفته شده - یادشده - نامبرده.
مزخرف: سخن بیهوده - یاوه - ژاژ - پوچ - چرند و پرند.
مزرعه: جالیز- کشتزار.
مزقان: (ت) سرنا- شیپور- خنیا.
مزمن: کهنه - دیرینه.
مزور: دروغگو- دغل- دغاکار-نیرنگ باز- فریبکار.
مزیّت: برتری- افزونی.
مزید: افزونی- بیشی - فراوانی.
مزید برعلت: پیش آمدی فزونتر- افزوده برانگیزه.
مزیّن: آراسته- آرایش- آراینده - زیور.
مسائل: چیست ها - دشواری ها - پیش آمدها - گرفتاریها.
مسابقه: پیشی- آورد - زورآزمایی- همتازی.
مساعد: فریادرس- یاور- یارمند.
مساعدت: کمک، یاری کردن- همدلی.
مساعده: پیش پرداخت.
مسافت: درازراهی - دوری.
مسافر: رهنورد - راه پیما - بوم نورد-ره سپر.
مسافرت: گشت و گذار- را هی گشتن - بوم نوردی.
مسافرخانه: مهمانخانه- مهمانسرا- کاروانسرا.
مسالمت: آشتی کردن- خوش رفتاری.
مسالمت آمیز: همراه با سازش.
مسامحه: آسان گرفتن- کوتاهی - آسان انگاری - سستی ورزیدن.
مساوات: برابری- همسانی - یکسانی.
مساوی: برابر- همتای- هم اندازه.
مسئله: چیستان- دشواری - پیش آمد - گرفتاری.
مسئله ی مهّم:کاربزرگ-کارارزشمند.
مسئول: پاسخگو- پاسخور- سرپرست.
مسئولیت: پاسخگویی- پاسخدهی.
مسبب: انگیزه ساز- برانگیزنده - پدیدآورنده.
مستأجر: کرایه نشین- خانه بدوش - خوش نشین.
مستأصل: درمانده - پریشان - آشفته.
مستبد: خودکامه - خودسر- خودرای- خیره سر.
مستبعد: بسیاردور.
مستثنی: جدا - سوا - به جز- مگر.
مستجاب: پذیرفته شده - انجام شده.
مستحضر: آگاه- آشنا - دانسته.
مستحق: سزاوار- شایسته.
مستحکم: استوار- پابرجا - پایدار.
مستحیل: ترفندگر- ناشدنی- یاوه - دگرگون شده - ازمیان رفته.
مستخدم: خدمتگزار.
مستراح: آبریزاه- کنارآب- دستشویی.
مستدام: پاینده- پایدار- جاویدان.
مستدعی: درخواستگر- خواستار- خواهشگر.
مستدل: بافرنود- با برهان - درست.
مسترد: بازپس داده - پس داده - برگردانده.
مسترد داشتن: برگشت دادن-برگرداندن- فرازدادن.
مستحفظ: نگهبان- پاسبان- زندانبان.
مستشار: رایزن.
مستشرق: خاور شناس.
مستضغف: ناتوان- بینوا- تنگدست- تهیدست- درمانده.
مستطاب: پاک- پاکیزه - خوش آمده.
مستطیع: توانگر- توانمند- سرمایه دار.
مستطیل: راست گوشه.
مستعار: سپنجی- نام دوم.
مستعد: آماده- دریابنده.
مستعفی: کناره گیر.
مستعان: یاری جسته - یاری بخش.
مستعمره: دست نشانده.
مستعمل: فرسوده- کهنه - کارکرده.
مستغرق: فرورفته - غوته ور- شناور.
مستغلات: خانه وزمین- دارایی.
مستغنی: توانگر- بی نیاز.
مستفاد: دریافته - بهره گرفته-پی برده - برآمده.
مستفیض: بهره مند - برخوردار.
مستقبل: آینده- پیشتاز- پیشواز.
مستقر: استوار- پایدار- برجا - جایگیر.
مسری: واگیر- واگیردار- همه گیر.
مستقل: آزاد - جداسر-خودسر.
مستقلاً: آزادانه - خودسرانه.
مستحب: پسندیده - نیکو.
مستقیم: راست- راستای- سهی.
مستقیماً: یکراست- یکسره- سر راست.
مستکبر: گردنکش- خودخواه.
مستلزم: سزاوار- بایسته- درخور.
مستمر: همیشه - پیوسته - پی درپی.
مستمری: دستمزد- کارمزد- ماهانه.
مستمسک: دستاویز.
مستمع: شنوا- شنونده- نیوشنده.
مستند: پشتوانه دار- پابرجا - فرنودین - بایسته - درست.
مستنطق: بازپرس.
مستوجب: سزاوار- درخور- شایسته - برازنده - زیبنده.
مستور: پوشیده- پنهان- نهان- درپرده.
مستوفی: دبیر- دیوان دبیر- سرگنجوَر.
مستولی: چیره- پیروزمند-دست یافته.
مستهجن:زشت- بد- نابهنجار- ناپسند.
مستهلک: نابود- ازمیان رفته - نیست.
مسجد: مزکت.
مسحور: جادو شده- فریفته - دلباخته.
مسجع: خوش آهنگ- خوش آوا.
مسجّل: آشکار- روشن - بی گفتگو-بی چون و چرا.
مسخ: زشت - ننگسار- دگرگون پیکر.
مسخّر: رام- فرمانبردار- گرفته شده.
مسخره: لوده- دلغک- شوخ- بذله گو.
مسدود: بسته - بندآمده -گرفته.
مسدود کردن: بندآوردن- بستن- فروبستن.
مسرت: شادی- خوشی- دلشادی.
مسرور: شاد- شادمان- دلشاد.
مسطح: پهن- هموار- تخت- یکدست.
مسطوره: نوشته - نوشته شده.
مستوره: نمونه ی کالا.
مسعود: نیکبخت- همایون- فرخنده.
مسکن: خانه - سرای - کاشانه.
مسّکنُ: آرام ده- آرام بخش.
مسکونی: زیستنی- زیست پذیر.
مسکنت: بینوایی- نیازمندی- تهیدستی- مستمندی- بی چیزی.
مسکین: بی چیز- بینوا - تهیدست- مستمند - بیچاره.
مسلح: با سازوبرگ- با جنگ افزار.
مسلخ: کشتارگاه.
مسلسل: زنجیره یی- پیوسته- پیاپی - پی در پی.
مسلّط: چیره- پیروز- پیروزمند.
مسلک:راه- روش- روال- شیوه- گونه.
مسلّم: آشکار- بیگمان- روشن.
مسلّماً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.
مسموع: شنیده - شنیده شده.
مسموم: زهر- زهرخورده- زهرآلوده.
مسمومیّت: زهرآلودگی- زهرناکی- زهرمندی.
مُسّن: سالخورده - کهنسال - پیر.
مسند: تخت - جایگاه - تکیه گاه.
مسواک: دندان شوی- دندانشویه- دندان سای- دندان زدا.
مسوّده: پیش نویس- سیاهه.
مسهل: کارکن- روان کن- شکمروان.
مسیحی: ترسایی.
مسیر: گذرگاه - راه - گشتگاه - گذر.
مشابه: مانند - همانند - همسان.
مشابهت: همانندی- همگونی- همسانی- همتایی.
مشاجره: ستیز- کشمکش-برخورد، گفتگوی تند.
مشارکت:همدستی- همکاری- هنبازی.
مشاطه: آرایشگر- چهره آرا - بزک کن.
مشاع: بخش ناکرده - چند هنبازه.
مشاعره: چامه خوا نی- سروده خوا نی.
مشّام: بینی- بویایی.
مشاور: رایزن.مشاورت: رایزنی- همپرسی.
مشاهده: دید- دیدن- نگرش- نگاه.
مشاهیر: بلند آوازگان- ناموران-نامداران.
مشایخ: ریش سپیدان - پیرسالاران.
مشایعت: درپی کسی رفتن- همراهی- پسواز- بدرهه.
مشئوم: بدشگون- گجسته.
مشبّک: سوراخ سوراخ- روزنه دار.
مشتاق: خواهان- خواستار- شیفته.
مشتبه: گول خورده - پرت.
مشترک: هموند- چند هنباز- انباز.
مشتری: خریدار- ستاره ی اورمزد.
مشتعل: فروزان- افروخته -آتش گرفته- الوگرفته.
مشتق: برگرفته - برآمده- به دست آمده - جداشده.
مشجر: پُردار و درخت - درختکاری شده.
مشخص: پیدا- شناخته شده- نمایان- هویدا.
مشخّصات: ویژگی ها- نام و نشان.
مشدّد: توانیافته- توانا کرده شده.
مَشرَب: آبخورد- آشامیدن - نوشیدنی - روش دینی- کیش- روش فرزانی.
مشرف: برفراز- جای بلند - فراتر.
مشرّف: سرافراز.
مشرق: خاور.
مشرک: چندخدایی- هنبازگیر.
مشروب: نوشابه- نوشیدنی- آشامیدنی.
مشروب فروشی: می فروشی- میکده-میخانه.
مشروطه: مردم سالاری.
مشروع: روا- بر پایه دین.
مشعل: فروزانه - آتشدان- ناردان-آتش فروزان.
مشعوف: شادمان- سرخوش- خرسند.
مشغله: پیشه - کار و بار.
مشغول: دست اندرکار- سرگرم.
مشغول شدن: سرگرم شدن- درکارشدن- به کار پرداختن.
مشغولیّت: سرگرمی.
مشفق: مهربان- دلسوز- مهرورز.
مشق: نوشتن- ورزش.
سرمشق: نمونه-رو بُر.
مشقت: سختی- دشواری - رنج.
مشکل: دشوار- سخت- پیچیده - بغرنج.
مشکل گشا: گره گشا- گره زدا.
مشکل پسند: سخت پسند- دیرپسند.
مشکوک: دودلی- گمان.
مشکور: ستوده- درخورسپاس- پسندیده.
مشمئز: بیزار- رمنده- دماغ آزار.
مشمول: فراگیر- فراگرفته شده- آماده.
مشورت: رایزنی- همپرسی.
مشّوش: آشفته- پریشان- نگران.
مشوّق: برانگیزنده- امید بخش.
مشهود: پیدا، نمایان- نمودار- روشن.
مشهور: نامدار- پرآوازه
بلند آوازه: نامور- سرشناس- نامی.
مشی: روند- روش- راه- شیوه- روال.
مشیّت: خواست- خواسته - آرزو.
مشیّت الهی: خواست خدا- ایزد خواست.
مصاحب: یارو همدم- دوست.
مصاحبت: هم سخنی- همدلی- همدمی- یار و همدم شدن.
مصادر: ریشه ها - سرچشمه ها- دستمایه ها - سرآمدها.
مصادره: بازگیری.
مصادف: برخوردکننده - روبرویی- روبه رو شونده - یابنده.
مصارف: هزینه ها.
مصاف: پیکار- رزمگاه - آوردگاه - کارزار- رزم.
مصالح: نیک اندیشی ها - سودها - شایسته ها.
مصالح ساختمانی: کارمایه ساختمانی- سازه ها- کاراسته ها.
مصالحه: سازش- آشتی - سازگاری - کنارآمدن.
مصب: دهانه - دهانگاه - ریزشگاه.
مصحّح: ویراستار- ویرایشگر- درستگر.
مصدع: دردسردهنده- آزاررسان.
مصداق: راستگوی- گواه راست-راست نماد.
مصدّق: باورشده - گواهی شده - راستگو پنداشته شده.
مصدوم: آسیب دیده - کوفته - گزند دیده.
مصّر: پافشار- سمج.
مصراع: بند- نیمه - لنگه - لخت.
مصرف: کارکرده- کاربری.
مصطلح: زبانزد- همه کس گو.
مصغّر: کوچک- خرد- ریز- کهتر.
مصفّا: خرم- سرسبز- خوش آب و هوا.
مصلح: نیکخواه- به اندیش- بهساز.
مصلحت: نیک اندیشی- به نگری.
مصلوب: بدارآویخته شده- چلیپا شده.
مصمّم: استوار- پابرجا- پایدار- باآهنگ.
مصمّم شدن: کمربستن- آهنگ کردن.
مصنّف: نویسنده- نگارنده- دبیره نویس.
مصنوع: ساخته شده - فرآورده- نوپیدا.
مصنوعی: ساختگی.
مصوّب: استوارشده - پذیرفته.
مصون: درپناه - نگهداشته - دورداشته.
مصوّر: نگارگر- چهره گر- چهریافت.
مصونیّت: در پناه - زینهاری.
مصیبت: اندوه- پیش آمد ناگوار-پریشانی - دردمندی.
مضّار: گزندها - زیان ها - آسیب ها.
مضاعف: دوچند- دوچندان- دوبرابر.
مضاف: بیش- افزا- دردستور- پیوند.
مضافاً: افزون براین- سوای این- جدا ازاین- جزاین - بااین که- گذشته ازاین.
مضامین: زمینه ها- دستمایه ها-درونه ها
مضایقه: کوتاهی- فروگزاری - سختگیری- خودداری- تنگی
تنگ گیری: در فشار گذاشتن-دریغ کردن.
مضبوط: نگاهداشته- بایگانی شده.
مضحک: خنده دار- خنده آور.
مضحکه: ریشخند شده.
مضر: زیان آور- زیان بخش-آسیب رسان.
مضراب: زخمه- شکافه.
مضرب: جای زدن- تیزی شمشیر-بر پا کننده غوغا- ابزار زدن-(حاصل ضرب) - بس شمار- بازده.
مضرّت: آسیب - گزند - زیان.
مضطر: آشفته- پریشان - بیچاره.
مضروب: زده شده - گزند یافته.
مضطرب : نگران- پریشان- دلواپس.
مضمحل: نیست - نابود.
مضمضه: شستشوی دهان با آب- مزمزه - چشیدن.
مضمون: درونمایه- زمینه- چکیده.
مضیقه: تنگنا- سختی- دشواری.
مطابق: برابر- جور- همانند- یکسان.
مطاع: از کسی فرمانبرداری کردن-در خور فرمانروا یی.
مطالب: گفتارها - سخن ها - جستارها.
مطالعه: بررسی- پژوهش- نگرش.
مطالعه کردن: خواندن- بررسی کردن- بازنگریستن.
مطامع: آرزو ها - آزها.
مطب: پزشکخانه.
مطبخ: آشپزخانه- جای پختن
مطبعه: چاپخانه.
مطبوع: خوشایند - دلپذیر- چاپ شده.
مطبوعات: نسک ها- روزنامه ها- هفته نامه ها- ماهنامه ها- سالنامه ها-نگارش ها.
مطرب: رامشگر- خنیاگر- شادی آفرین.
مطرح: گفته- پیش کشیده- زمینه- بستر.
مطرح کردن: زمینه ی سخن ساختن - بادیگران درمیان گذاشتن.
مطرود: رانده - دورکرده - واپس زده.
مطلا: زراندود.
مطّلع: آگاه - دانا.
مطلق: تنها - یگانه آزاد- یله.
مطلقاً: هرگز- به هیچ روی - هیچگاه.
مطّلقه: رها شده - جداشده - آزاد.
مطلوب: پسندیده - شایسته - خواسته.
مطمئن: دل آسوده - نیک گمان - آسوده اندیش.
مطمئن شدن: آرامش یافتن-آسوده دل شدن.
مطهّر: پاک- پاک شده - پاکیزه.
مطیع: فرمانبردار- رام - سرسپرده.
مظاهر: نماهای بیرونی.
مظفّر: پیروز- کامروا - کامیاب.
مظلوم: ستمدیده - ستمکش.
مظنون: گمان برده - انگاشته.
مظنّه: گمان- بدگمانی- انگاره - نرخ - ارزش روز.
مظهر: نماد- جای آشکارشدن-جای بالا رفتن.
معابر: راه ها - گذرگاه ها - گدارها.
معادل: همچند- همسنگ- برابر.
معادله: همچندی- برابری- هم سنگی.
معارضه: ستیز- رویارویی- درگیری.
معارف: فرهنگ.
معاش: زیست- روزی- گذران.
معاشر: همنشین - همزی - همامیز- همدم - دوست.
معاشرت: همزیستی- همنشینی.
معاشقه: همآغوشی- دلدادگی-مهرورزی.
معاصر: همزمان- همدوره - هم روزگار.
معاصی: گناهان - بزه ها - لغزش ها.
معاضدت: همراهی- یاوری- پشتیبانی.
معاف: بخشوده- برکنار - رهاشده.
معافیِّت: بخشودگی- برکناری- رهایی.
معالج: درمانگر- درمان کن - چاره گر.
معالجه: درمان- چاره گری- بهبود.
معامله: دادو ستد- خرید و فروش- سوداگری.
معاند: دشمن- ستیزه جو- پرخاشگر.
معانی: چم ها - آرِش ها - ماناک ها.
معاودت: بازگشتن- برگشتن.
معاوضه: داد و ستد- پایا پای.
معاون: دستیار- همیار- یاور.
معاهد: هم پیمان - هم سوگند.
معاهده: پیمان- سوگند.
معایب: کاستی ها - زشتی ها.
معاینه: بررسی- وارسی- نگرش- بیمار بینی- باچشم دیدن.
معبد: پرستشگاه - نیایشگاه.
معبر: گذرگاه - گذر- گدار.
معبّر: خوابگزار.
معبود: دلبر- یار- دلدار- نگار.
معتاد: خوگرفته - دژخوی - خوگر.
معتبر: ارجدار- آبرودار- سرشناس- توانگر- فرمند.
معتدل: میانه- میانه رو- خوش آب و هوا - نه سرد و نه گرم.
معترض: خرده گیر- پرخاشگر- نکوهشگر.
معترف: خستو- پذیرنده گناه.
معتزل: گوشه نشین- کناره گیر.
معتقد: باوردار- گرونده - پای بند.
معتکف: گوشه نشین- پارسا - پرهیزکار.
معتمد: درستکار.
معجزه: فرجود- شگفت کاری.
معجون: آمیخته- درهم آمیزه- رنگینه.
معدل: میانگین- میانه.
معدلت: داد- دادگری- دادگستری.
معدن: کان.
معدن شناسی: کان شناسی.
معدنی: کانی
معدود: کم - اندک- انگشت شمار.
معدوم: نیست شده - نابود - تباه.
معده: شکم.
معذالک: با این روش- با اینهمه.
معذّب: پریشان- درسختی.
معذرت: پوزش- پوزش خواستن.
معذور: پوزش خواه- پوزش روا.
معرّب: تازی گشته - عرب شده.
معرّف: شناساننده- آشناکننده.
معرفت: شناخت- دانش- بینشمندی.
معرفی: شناساندن- آشناکردن.
معرفی نامه: برگ شناسایی- شناسنامه.
معرکه: گیر ودار- جای جنگ-هنگامه.
معروض: گفته- نموده - پیش کشیده.
معروف: سرشناس- نامور- نامدار.
معزز: گرامی- ارجمند - گرانمایه.
معزول: برکنارشده - کنارگذاشته شده.
معشوق: دلبر- دلستان - دلدار- نگار.
معصوم: پاک- یگناه- پارسا- پرهیزکار.
معصومیّت: پاکی- پرهیزکاری- پارسایی.
معصیّت: گناه-گناهکاری.
معضلات: دشواری ها - سختی ها.
معطّر: خوشبوی- مشگبوی- بویا.
معطّل: چشم به راه- سرگردان- بیکاره- مانده- درنگ.
معطّل کردن: چشم به راه گذاشتن- سر دواندن- امروز و فردا کردن.
معطوف: برگشت- بازگشت- بازگردانده.
معظّم: بزرگ- ارجمند.
معقول: خردمند- بخردانه - باادب.
معکوس: سرنگون- وارونه - واژگونه.
معلّق: آویخته- آویزان- آونگ- آونگان.
معلّق زدن: وارو زدن- پشتک زدن.
معلّم: آموزگار- آموزنده.
معلول: بیمار- رنجور- زمین گیر.
معلوم: دانسته - نمایان - آشکار.
معما: چیستان- راز- سخن پیچیده.
معمار: سازنده- ساختمان ساز.
معماری: ساختمان
معمول: کار شده- ساخته شده- پرداخته شده.
معمولی: پیش پا افتاده- بی ارزش-بی بها.
معنوی: مینوی- برگزیده شایسته -
معنی: آرِش- چم.
معوّج: کج - خمیده - کژ.
معوّق: پس افتاده- پس انداخته-درنگیده- بازایستاده
معهود: پیمان کرده شده-شناخته شده.
معیار: اندازه- پیمانه- ترازو - زرسنج.
معیّت: همراهی- همپایی.
معیشّت: روزی- زندگانی- گذران- زیست مایه.
معیل: پورمند.
معین: یاری کننده - یار- یاور- یارمند.
معیّن: روشن-آشکار شده- دیدآمده.
معیوب: آسیب دیده- آهُمند.
مغایر: ناساز- ناجور- دگرگون.
مغایرت: ناسازی- ناجوری- ناهمگنی.
مغبون: فریب خورده- زیاندیده-
گول خورده.
مغتنم: گرانمایه- باارزش.
مغذّی: دارای ارزش خوراکی-
خوراک دهنده.
مغرب: باختر.
مغرور: خودخواه - خود پسند - خود ستا - خود رای - خودبین.
مغرور شدن:خودخواه، خود پسندشدن.
مغشوش: شوریده - درهم - ناسره- آشفتن.
مغضوب: به زورگرفته - رانده شده.
مغفرت: آمرزش- بخشودن گناه - پوزش.
مغفور: آمرزیده - بخشوده.
مغلق: پیچیده- دشوار - بسته - سخت.
مغلوب: شکست خورده - درهم شکسته - ازپای درآمده.
مغموم: اندوهگین - اندوهناک.
مغناطیس: آهن ربا.
مفاجات: ناگاه - تاخت ناگهانی- شبیخون.
مُفاخر: سرافراز- نازنده - خویش بال.
مفاد: چم - سودمایه - درونمایه.
مفارقت: جدایی - دوری - سوایی.
مفاصل: بندها - بند اندام- پیوندگاه ها.
مفتاح: کلید.
مفتخر: سربلند - بالنده - سرفراز.
مفتری: دروغ زن.
مفتّش: بازرس- کارآگاه- جوینده.
مفتضح: رسوا - بی آبرو- بدنام.
مفتّن: سخن چین- بر انگیزاننده آشوب.
مفتول: تابیده شده- پیچیده - تابدار.
مفتون: شیدا- شیفته- دلباخته.
مفّر: گریزگاه - گریز.
مفرّح: شادی بخش- شادی آفرین.
مفرد: تک- تنها - یکتا - یگانه- یکه.
مفرط: بیش از اندازه - فراوان.
مفروش : فرش شده- گسترده شده- پهن شده.
مفسد: بدکاره- هرزه- تبهکار.
مفسّر: گزارشگر- گزارنده.
مفصّل: گسترده- پردامنه- فراوان.
مفصل: بند- پیوندگاه - بند اندام.
مفصّلاً : به گستردگی- به درازا -بی شمار.
مفقود: گم شده- ناپدید- ناپیدا- نیست.
مفقود الاثر: گم شده- ناپیدا- ناپدید.
مفقود شدن: ناپدیدشدن-گم شدن- ازدست رفتن.
مفلس: بی چیز- تنگدست - مستمند.
مفلوک: بیچاره- بی چیز- تهیدست.
مفهوم: دریافته- چم.
مفید: سودمند- سودبخش - بارور.
مقابل: رو به رو- رویارو- رو در رو- برابر.
مقابله: رویارویی- درگیری - ستیز.
مقاتله: کارزار- زد و خورد - کشتار.
مقادیر: اندازه ها - چند و چون ها.
مقاربت: نزدیکی- بهم نزدیک شدن.
مقارن: همزمان- نزدیک- پیرامون.
مقاصد: آماج ها - کام ها - آرزوها.
مقاطعه: پیمانکاری.
مقاله: نوشتار- گفتار- نامه - سخن.
مقام: پایه - پایگاه- اورنگ- جا.
مقاوم: پایدار- استوار- پابرجا.
مقایسه: هم سنجی- سنجش- برابری.
مقبره: گور-گورستان- مغاک- دخمه.
مقبول: شایسته- پسندیده- دلپذیر.
مقتدا: پیشوا- رهبر.
مقتدر: توانمند- نیرومند - زورمند.
مقتصد: میانه رو - سخت گیر.
مقتضی: شایسته- در خور-درخواست شده.
مقتضی زمان: درخور زمان- شایسته زمان- خواسته ی روز.
مقتول: کشته.
مقدار: اندازه- پیمانه- مایه.
مقداری: اندکی- اندازه یی- پاره یی.
مقدّر: سرنوشت - اندازه کننده.
مقدّس: پاک- پاکیزه - پارسا- ورجاوند.
مقدّم: پیشگام - پیشرو- پیشتاز.
مقدمه: سرآغاز- پیش گفتار- دیباجه.
مقدمه چینی: زمینه سازی-زمینه چینی- آغازگری.
مقدور: انجام پذیر- اندازه گرفته شدنی.
مُقرّ: خستو- پذرفتکار.
مَقّر: ماندگاه - جایگاه - زیستگاه.
مقرّب: گرامی دارنده - گرامیدار- گران ارج - فرمند.
مقّرر: فرمان داده- دستوری- فرموده.
مقرّری: دستمزد - کارمزد - پاداش.
مقرّرات: آیین ها - روش ها - شیوه ها.
مقروض: بدهکار- وامدار.
مقرون: نزدیک- پیوسته.
مقسّم: بخش کننده - بخشاگر.
مقسوم: بخشی- بخش شده- بهره.
مقصد: آماجگاه - خواستگاه- کرانه.
مقصود: خواسته- آرمان- آرزو.
مقصر: بزه کار- گناهکار- لغزش کار.
مقطّر: چکیده- چکه چکه.
مقطّع: بریده بریده - تکه تکه - سوده.
مقطع: برش.
مقطوع: بریده- گسسته- جداشده.
مقعر: کاو- گود- تودار.
مقّلَد: پیشوا - رهبر.
مقّلِد: پیرو- مانشگر- بازیگر- دلغک.
مقنّی:کاریزکن- کنادگر- لایروب.
مقوّا: کاغذ سفت و سخت.
مقوّی: نیرو بخش- توانبخش- تواننده.
مقوِّم: ارزیاب.
مقهور: باخته- شکست یافته- ازپا در آمده.
مقیاس: اندازه- سنجش- انگاره.
مقیّد: پایبند - پای بست - دربند.
مقیم: ماندگار- زیستور- باشنده.
مکاتبه: نوشته - نامه - نامه نویسی.
مکّار: دغلباز- فریبکار.
مکافات:کیفر- سزا - پادافره.
مکالمه: گفت و شنید- گفتگو.
مکان: جا - جایگاه - زیستگاه.
مکتب: دبستان- دبیرستان- آموزشگاه.
مکتوب: نوشته شده- نامه - نگاشته.
مکث: درنگ- ایست.
مکدّر: رنجیده - دلآزرده - دلتنگ - دل افسرده - غمگین.
مکر: فریب - ترفند - دغلی - کلک.
مکرر: دوباره - باز- پیاپی- پشت سرهم.
مکعّب: توان سوم- شش پهلو.
مکفی: بسنده- بس.
مکنت: سرمایه- دارایی- توانگری.
مکمّل: تمام کننده- پایا ن ده.
ملاّح: دریانورد-کشتیبان- جاشو- ملوان- ناخدا.
ملاحظه: نگاه کردن- نگریستن - نگرش.
ملاطفت: مهربانی- نیکویی و نرمی - نوازش - مهرورزی - خوش خویی - نیک رفتاری.
ملاقات: دیدار- یکدیگر رادیدن- بهمرسی.
ملاک: مایه- بنیان- پایه.
ملال: اندوه - تنگدلی- ناآرامی - دلگیری - افسردگی.
ملامت: نکوهش- سرزنش.
ملایم: سازگار- آرام- نرم- سست.
ملبّس: پوشیده- جامه برتن- جامه دار.
ملایک: فرشتگان.
ملّت: مردم- مردمان- شهروندان.
ملتزم: همراه - همدم - همیار.
ملتفت: آگاه - دریافت کننده.
ملتهب: پرخروش- پرشور- شوریده - سوزان - آشفته - فروزان.
ملحق: پیوست- پیوسته- وابسته.
ملحق شدن: پیوستن- وابسته شدن.
ملجأ: پناگاه- پناه - پشت و پناه.
ملزم: ناگزیر- ناچار- وادار.
ملزم کردن: واداشتن- ناگزیرنمودن.
ملعون: نفرین شده - رانده شده - گجسته - گجستک.
ملفوظ: سخن گفته شده - آواپذیر- آوایی.
ملغی: برکنار- بی اثرشده - برافتاده - ازمیان رفته.
مِلک: دارایی - خواسته - هیر، دستکَرت، خواستک.
مَلِک: پادشاه - شهریار - فرمانروایی.
مَلِکه: شهبانو - شهربانو.
ملکوت: شکوه خدایی - سپهر -جهان بالا.
ملل متحده: کشورهای هم پیمان - کشورهای همبسته.
ملوک الطوایفی: تیره شاهی - تیره فرمانی - هرکه هرکه.
ملودی: (فر) - آهنگ - نوا.
ملول: افسرده - اندوهگین - پژمرده - دلتنگ - آزرده.
ملّی: مردمگرا- توده گرا- میهن پرست.
ملیحه: نمکین- نمکدار- گندمگون.
مُلیّن: نرم کننده - نرم گرداننده - نرمش دهنده.
ممانعت: پیشگیری- بازداری.
ممتاز: گزیده - برتر- سرآمد - والا.
ممتحن: آزمایش کننده- آزماینده- آزمون گر.
ممتد: درازشده - کشیده.
ممتنع: نشدنی- ناشدنی.
ممدّ: یاریگر- یاری دهنده.
ممدوح: ستوده.
ممزوج: آمیخته شده- درآمیخته - درهم شده - درهم سرشته.
ممکن: شدنی- روا - شایا - آسان - انجام پذیر.
مملکت: کشور- سرزمین- مرزو بوم.
مملو: آکنده- لبریز- سرریز- لبالب- مالامال.
ممنوع: بازداشته- ناروا- ناشایا- نشدنی.
ممنوع الخروج: ا زرفتن باز داشتن-پیشگیری از بیرون رفتن.
ممنوع الورود: از آمدن باز داشتن-پیشگیری از آمدن به درون.
ممیزی: وارسی - رسیدگی - بازدید.
ممنون: سپاسگزار- سپاسگر- سپاسمند.
من بعد: پس ازاین - ازاین پس.
من حیث المجموع: روی هم رفته.
من غیرمستقیم: ناراسته.
مناجات: راز و نیاز- رازگفت(آ) - رازگویی.
منازعه: زد و خورد - ستیزگری - ستیزه کردن.
مناسب: درخور- شایسته - فراخور- بایسته - پسندیده.
مناظره: هم گویی - گفتگو - گفت وشنود با سروده.
مناعت: زرین بودن - استواربودن - بلند نگر بودن - برین منشی(ف پ).
مناعت طبع: بزرگواری - ارجمندی - والا نگری.
منافق: دورو- دوبهمزن- دروغگو.
مناقصه: ارزان خری- کاهش گری - کم بهایی.
منبّت، منبّت کاری: برجسته کاری- کنده کاری- رویاننده- رستن گاه گیاه.
منبسط: گسترده- گشوده.
منبع: سرچشمه- آبشخور- خاستگاه.
منّت: سپاس - ستایش - نکویی.
منّت کش: نازکش- خواری کش- درخواستگر.
منتخب: برگزیده- به گزین- بهینه.
منتشر: پخش- پراکنده - چاپ - گسترده - فاش.
منتظر: چشم به راه - نگران.
منتفی: ازمیان رفته- نیست شونده- دورشونده - یکسوی گردنده- نابود.
منتهی: پایان رسیده - انجامیده- پرداخته.
منجر: کشیده شونده- کشیده -پایان یافته.
منجّم: ستاره شناس- اختر شناس.
منجمد: بسته شده- یخ بسته.
منجوق: ریز مُهره- مُهرک ریز-گوی های ریز.
منجی: رهاننده
منحرف، منحرف شدن: گمراه-کجرو- ازراه بدر رفته. ازراه به در شدن - به بیراهه رفتن - گمراه شدن.
منحصر: تک - یگانه - تنها - یکتا- دربست - ویژه.
منحل: برچیده- ازمیان رفته - نابود - نیست.
منحنی: خَم- کوژ- کج - کمانی.
منزجر: - بیزار- رویگردان- باز ماننده- باز ایستنده- رانده شده- ترسانده شده.
منزل: خانه - سرا - کاشانه - کلبه.
منزلت: پایگاه- ارج - والایی - فرمندی - شکوه.
منزوی: گوشه گیر- گوشه نشین - کناره گیر.
منسوب: خویش- خویشاوند- پیوسته - وابسته.
منشأ: پایه- سرآغاز- سرچشمه - ریشه - خاستگاه - بن.
منشور: شوشه- فرمان- فرمان شاهی.
منشی: دبیر- نگارنده- نویسنده.
منشیگری: دبیری - دفترداری.
منصب: پایه - رده - جا - فرمندی.
منصف: دادگر.
منصفانه: دادگرانه - دادمنشانه - دادورانه.
منصرف: پشیمان - برگشته -روگردانده - بازگردنده - چشم پوشنده.
منصرف شدن: چشم پوشیدن - پشیمان شدن- روگرداندن.
منصوب: دست نشان- دست نشانده- گمارده-گماشته.
منطبق: برهم نهاده- برروی هم نهاده - یکسان همانند یکجور - همسان.
منطق: گویا- فرنود.
منطقی: فرنودی- بخردانه- دانشورانه - خردمندانه - فرزانه.
منطقه: کوی- برزن- سرزمین.
منطقه حاره: گرمسار- گرمسیر- سرزمین گرم.
منطقه معتدله: میانه سار.
منطقه منجمده: سردسیر- سردسار.
منظره: دورنما- چشم انداز- دیدگاه.
منظم: پشت سرهم - پیاپی - آراسته - پیراسته - پرداخته.
منظم کردن:آراستن- سامان دادن- ویراستن
منظور: خواسته- آرمان- آرزو.
منظومه: چکامه- چامه- سروده.
منع: باز داشتن- دورکردن- پیشگیری.
منعقد: برپاشده - بسته - استوار شده - پیمان بسته شده.
منعدم: نیست شونده - نابودگردنده - نیست و نابود.
منعکس: بازتابیده - بازتافته - واگشت - برگشته - پرتوافکن - واژگون.
منعم: بخشنده- توانگر- بهره رسان- آساینده.
منفجر، منفجرشدن: ترکنده- ترکیده شدن- شکافته-گشوده- پاره شدن- پوکیدن.
منفجر کردن: ترکاندن- کفتانیدن.
منفذ: روزن- روزنه - پنجره - سوراخ - گذرگاه - راه.
منفرد: تک- یگانه - تنها - بی مانند.
منفصل: جداشده- جداگشته-گسیخته.
منفعت: سود- بهره.
منفعت جو: سود جو.
منفک: بازشده - رها شده- جدا.
منفور: ناپسند- نکوهیده - بیزارشده - ازچشم افتاده - گجستک.
منفی: نیست شده- دور کرده شده.
منفی بافی: پوچ گویی- بیهوده بافی.
منقار: نوک- نوک پرنده.
منقبض: گرفته- درهم فشرده.
منقرض: ازهم پاشیده - نابود- برکنار-سرنگون.
منقل: آتشدان.
منقلب: آشفته- شوریده- پریشان- برانگیخته.
منقلب شدن: دگرگون شدن-خشمگین شدن.
منقوش: نگاشته- کنده شده- نگارشده.
منقول: جابجا شده -بازگفته - برگرفته.
منکر: ناپذیرا- ناباور.
منکسر: شکسته- شکسته شونده - درهم شکسته.
منوال: روش - شیوه - روند - روال - گونه - بربست.
منوط: وابسته(ل) - آویخته.
منوّر: پرفروغ - پردرخشش.
منهدم: ویران- فروریخته - فروپاشیده.
موّاج: پرخیزاب- خیزابه دار-خیزابدار-شکن گیر- خیزابه گیر.
مواجب: ماهانه- مزد-کارمزد.
مواجه: رویارو- دچار.
مواجهه: رویارویی - دچاری.
مواد: ماده- ماتک.
مواد اوّلیه: ماتکان بنیک.
مواد مخدّر: خواب مایه - لخت مایه.
مؤاخذه: بازخواست.
موازی: همراستایی- همپایی- همسویی.
موازنه: هم وزن کردن - برابر کردن.
مواصلت: پیوند - پیوند زناشویی.
مواظب: نگهبان- نگهدار- دیدبان- دیدور.
مواظب بودن: هشیار- آگاه بودن- بیمناک بودن.
مواظبت: پاییدن- نگهبانی کردن- رسیدگی کردن - تیمار کردن.
موافق: همراه- همدست- هم اندیش- هماهنگ- یکدل- همداستان.
موافقت: همسازی- همداستانی - همآوایی- همآهنگی.
مؤانسّت: همنشینی - دوستی - همدمی - همدلی - هم خویی.
موت: مرگ - مردن - جان سپردن - درگذشتن - درخاک غنودن.
مؤثر:کارگر- کارساز- کاری.
مؤخر: پسین- واپسین - فرجامی.
موجد: آفریننده - پدیدآورند.
مؤدب: باادب- بافرهنگ.
مؤدبانه: ادب مندانه.
مؤاکد: استوار- سخت- پافشاری- پابرجا.
مؤاکداً: باپا فشاری - با استواری.
مؤلف: نگارنده - نگارشگر- نویسنده - گردآورنده.
مؤمن: پارسا - پرهیزکار.
مؤنث: ماده - مادینه.
مؤید: کامیاب - پیروز- یاری شده.
موثق: بنیادین- باوری- راست و درست - استوارداشتن.
موج: خیزآب - خیزآبه - کوهه.
موجب: انگیزه- دستآویز- شَوَند.
موجد: آفریننده - پدیدآورنده.
موجر: اجاره دهنده - کرایه دهنده.
موجز:گزینه - کوتاه سخن- چکیده - فشرده.
موجود: باشنده- یافتمند- هسته- هستیدار- هست - هستی یافته.
موجودیّت: هستی- بودن.
موّجه: پذیرفته- شایسته- روا - پسندیده.
موحش: سهمناک - بیمناک- هراس انگیز- ترسناک.
موذی: موتک- گزندرسان.
موّرب: اوریب- کج - خمیده - کژ.
موّرخ: گذشته نگار- کهن نگار.
مورد: برای- نمونه - نشانه - باره.
موردنیاز: خواسته شده- بایسته.
موزون: آهنگین- سنجیده.
موزه: (فر) گنج خانه- نمایشگاه.
مؤسس: بنیادگذار- پایه گذار-پی افکن.
موسم: هنگام- زمان - گاه.
موسمی: گاهانه - هنگامانه.
موسوم: نشان شده - نشان یافته- نامیده - شناخته - نامبرده.
موسیقی: (ی) خنیا - خُنیاک - نوا.
موسیقی دان: خُنیاگر- نوازنده.
موصوف: ستوده شده- نهاده شده- ستایش انگیز- پسندیده.
موضوع: نهاده- سخن- بن مایه- زمینه.
موعد: سررسید- هنگام- زمان.
موعد مقرر: زمان نشناخته- به هنگام.
موعظه: پنددادن- اندرز- نیک سخنی.
موعود: نوید کرده- نشناخته-مژده داده شده.
موّفق: کامروا- کامیاب - پیروزمند- کامکار، پیروز.
موّفقیت:کامیابی- کامکاری- پیروزگری.
موقّت: ناپایدار - گذرا- کوتاه زمان.-
موّقتاً: کوتاه زمان - گذرا - گذران.
موقّر: گرانسنگ- بزرگوار- ارجمند.
موقع: زمان- هنگام - گاه.
موقوف: وانهاده- بازداشته - بازمانده.
موقوفه:دهش در راه خدا.
موکول: سپرده- نهاده- بسته.
مولانا: راهبر- سرور.
مولد: زایا
مومیا: مومی.
مونس: همدم- همدل- همنشین.
موهبت: دهش- بخشش- داده.
موهوم: پوچ - پنداری- انگاری.
مهابت: سهمگینی- سترگ- ترسانیدن.
مهاجر: بوم رها- خانه رها-دوراز میهن.
مهاجرت: بوم رهایی- ترک میهن.
مهاجرت پرندگان: فراپروازی.
مهاجم: تک- تاخت- تازنده.
مهارت: چیره دستی- زبردستی- کاردانی.
مهلک: کشنده.
مهد: گهواره - زادگاه.
مهذب: پیراسته - پاک - پاکیزه.
مَهر: کابین.
مهلت: زمان - درنگ - زنهار.
مهلکه: نابودگاه - نیستگاه - کشتن گاه - میدان جنگ.
مهم: باارزش- پرارج -گرانمایه- شایان.
مهمتر: برتر- والاتر- ارزشمندتر.
مهمّات: سازوبرگ- جنگ افزار.
مهمل: یاوه - چرند - پوچ - پرت و پلا.
مهمیز: فخیز- میخ آهنی بر پاشنه.
مهندس: مهندز-اندازه گیرنده.
مهندس معمار: مِهراز.
مهیا: آماده- فراهم - ساخته و پرداخته.
مهیاکردن: آماده کردن- آراستن- بسیجیدن.
مهیب: سهمناک- ترسناک- ترس آور.
مهیج: پرسوز- شورانگیز- برانگیزنده.
میّت: مرده- درگذشته - مردار.
میثاق: پیمان- پای بندی.
میراث: مانداک- بازمانده- واهشته-مرده ریگ.
میرغضب: دژخیم- گردن زن.
میزان: تراز- سنجش- همار- پیمانه.
میّسر: انجام پذیر- آسان - پذیرفتنی.
میعاد: دیدارگاه - پَشتگاه (پَشت درچم، وعده).
میل: خواست- کام-کامک- گرای
میل کردن: گراییدن.
میمنت: شگون- فرخندگی- فرخی.
-
ن
نااستحقاق: ناروا - بیجا.
نااصل: بد بنیاد- فرومایه.
نااهل: بدگهر- بدنهاد - بدسرشت.
ناامن: ناآرام - ترسناک - بیمناک.
ناامنی: آشوبزدگی- آشفتگی.
نابالغ: کم سال- نارس- ناپخته.
نابغه: هوشمند- تیزهوش- باهوش.
نابلد: بیراه - کارندان.
ناتمام: نافرجام- خام- نادرست- نارسا- پایان نیافته.
ناجنس: نایاب- ناجور- بی ادب- ناپسند- وازده.
ناجی: رهایی یابنده - رستگار.
ناحرمتی: بی ادبی.
ناحساب: زورگو - زورسِتان.
ناحساب گفتن: زورگفتن- چرندگفتن.
ناحقّ: بیداد - دروغ - بیهوده - ناروا.
ناحقّ شناس: نمک نشناس- ناسپاس.
ناحیه: کرانه - سوی- بخش.
ناخالص: ناک.
ناخلف: نادرست - ناپاک - بدسگال.
ناخوش احوال: بیمار- ناتندرست.
ناخوش مزاج: ناتندرست.
نادر: کم - کمیاب - نایاب.
نادره کار: شگفتی آفرین.
نادم: پشیمان- شرمسار.
نار: آتش- آذر.
ناراحت: آزرده- اندوهگین- نژند.
ناراحت شدن: دلگیر شدن- اندوهگین شدن.
ناراضی: ناخرسند- ناخشنود.
نارنج: نارنگ.
نارفاقتی: نادوستی- دورنگی.
نازک ادا: نازک رفتار- خوش آوا.
نازک بدن: نازک تن- نازک اندام.
نازک خُلق: نرمخوی- زودرنج.
نازک خیال: نازک اندیش.
نازک طبع زودرنج- نازک پرداز.
نازک عِذار: نرم رخسار.
نازک مزاج: جوشی- زود رنج.
نازک مشام: نازک دماغ.
نازک مشرب: نازپرورده- نازک چر.
نازل: پایین رو- فرود- فرودآمده.
ناز و غمزه: ناز و کرشمه.
ناس: مردم- مردمان.
ناسالم: بیمار- ناسازگار- نابکار.
ناسخ: نیست کننده- نیستگر.
ناشر: چاپ کننده- پخش کننده.
ناشکر: ناسپاس.
ناشی: تازه کار - بی آزموده.
ناشیانه: ندانم کارانه - نا آزموده.
ناصبور: نا شکیبا - ناگزیر.
ناصح: پندگو - پندآموز- اندرزگو.
ناصیه: پیشانی.
ناطق: گویا - سخنور- سخنگوی.
ناظر: کارگزار- نگرنده.
ناظم: یارسالار- آراینده.
نافذ: فرورونده - روان - درگذرنده.
نافی: نیسته - نیستگر.
نافع: سود رسان- سودبخش.
ناقابل: بی ارزش- بی ارج- کم بها.
ناقبول: ناپذیرفته- ناپسند - ناباب.
ناقد: سخن سنج- خرده گیر-کارشناس.
ناقص: نارسا- نیمه کاره- ناآزموده- کم.
ناقص عقل: دیوانه- خل- خشک مغز.
ناقل: بازگو کننده- داستان گو-برگرداننده.
ناقلا: ناغلا - زرنگ - با هوش.
ناقوس: (آر) زنگ کلیسا- درای- مِهزنگ.
نالایق: ناشایند- ناشایست- بی گُربُزه.
نامأنوس: ناآشنا - ناهمدل - بیگانه.
نامبارک: بدشگون- نا فرخنده.
نامتناهی: بی پایان - بیکرانه.
ناموس: (ی) شرم- پاکدامنی.
نامتجانس: ناهمگن.
نامتصوّر: ناپنداشته- پندارناپذیر.
نامتعادل: نابرابر- نا همسنگ.
نامتکلّف: بی پیرایه.
نامتناسب: ناجور.
نامتوازن: ناهماهنگ.
نامتوازی: همرِس.
نامتواضع: خودخواه- اَبَرتن - بادسار.
نامتوقّع: بی امید.
نامتین: سبکسار- نااستوار.
نامثمر: بی بر- بی بار.
نامجرّب: ناآزموده.
نامجموع: پریشان - آشفته.
نا محتاج: بی نیاز.
نامحتشم: ناارجمند - بی ارج.
نامحتمل: ناشدنی.
نامحدود: بی کرانه - نامرز- بی شمار.
نامحرم: بیگانه.
نامحرمی: بیگانگی.
نامحسوس: درنیافتنی- ناسُهیدنی.
نامحصور: بی دیوار- بیکرانه - بی مرز.
نامحفوظ: بی درو دروازه - بی نگهبان.
نامحکم: سست - نااستوان.
نامحل: بی جا.
نامحلول: آب ناشدنی- وانرفتنی.
نامحمود: زشت - ناپسند - ناشگون.
نامخالف: سازگار.
نامختص: همگان.
نامخلوق: نیافریده - دیرین.
نامدلّل: بی پَروَهان.
نامدوّن: سامان نایافته - درهم وبرهم.
نامذکور: ناگفته.
نامراد: ناکام.
نامرئی: نادیدنی.
نامربوط: بی سروته - چرند و پرند.
نامرتّب: پراکنده - نا به سامان.
نامرحوم: گور به گور- نیامرزیده.
نامرعی: نا پیدا - نادیده - نانمیده.
نامرغوب: وازده- ناپسند- آبدیده.
نامساعد: ناساز- ناسازگار.
نامساوی: نابرابر.
نامستحسن: نازیبا - زشت.
نامستحق: ناسزاوار.
نامستعد: ناشایسته- ناآماده.
نامستقیم: نابه سامان - ناراست.
نامستور: ناپوشیده- برهنه - آشکار.
نامسجّل: ناایستا- ایستا نگشته.
نامسرور: ناشاد- اندوهگین.
نامسری: بی واگیر.
نامسطح: ناهموار.
نامسعود: تیره بخت - بدشگون.
نامسکوت: ناخاموش- درکار.
نامسکوک: نازده.
نامسکون: ناآباد - ویران - لوت.
نامسلّح: بی زینه- بی افزار- نابسیجیده.
نامسموع: ناشنودنی.
نامسمّی: نابجا- نامِ بی جا -
نامشخّص: ناپایدار- بی چهره.
نامشروح: کوتاه - ناشکافته.
نامشروط: بی سامه.
نامشروع: ناروا- گناه آلوده.
نامصادق: نایکرنگ- ناراست- نادرست.
نامصوّر: ناانگاشته- پیکرناپذیرفته.
نامطبوع: ناپسند- چِرکین- بی ارج.
نامطعون: سرزنش نشده.
نام طلب: نامجوی- نام خواه.
نامطلوب: ناخواسته- ناپسند.
نامطمئن: نااستوان.
نامعتبر: بی ارزش - بی پایه.
نامعتدل: ناجور- ناگوار.
نامعدود: ناشمرده- بی شمار.
نامعذور: پوزش ناپذیر.
نامعصوم: بی آزرم- گناهکار- ناپاک.
نامعقول: بی خرد- دورازخرد.
نامعلول: بی انگیزه.
نامعلوم: ناشناخته- ناآشنا- نادانسته.
نامعمور: نا آبادان.
نامعهود: بی پیشینه - ناآشنا.
نامعیّن: بی نشان- ناشناخته.
نامعیوب: بی آک - سره..
نامغرور: فروتن - نافتوده.
نامغشوش: سره.
نامفهوم: بی چم- گنگ.
نامفید: ناسودمند- بیکاره.
نامقبول: ناپذیرفته.
نامقدّر: ننهاده.
نامقدور: ناتوانسته- ناشدنی.
نامقطوع: نابریده- بی نرخ.
نامقیّد: آزاد - یله - بی بندوبار.
نامکتسب: به دست نیامده.
نامکرر: ناگفته - ناپوییده.
ناملایم: درشت- خشن- زبر - ناهموار.
ناممدوح: ناستوده.
ناممکن: ناشدنی.
نامناسب: نا بجا - ناشایست.
نامنافق: یکدله.
نامنظور: ناسپاس- نا نمیده.
نامنقول: پایدار- ناترابر.
نامنقّسم: بخش نا شو.
ناموازی: در برابر هم.
ناموافق: ناسازوار- کیاگن.
نامؤثر: بی هنایش.
ناموثّق: نااستوان.
ناموجود: نباشنده.
ناموجّه: نپذیرفتنی- نا بجا.
ناموزون: ناسنجیده- ناهنجار- زمخت.
ناموضع: نا به جا.
نامیمون: نافرخنده.
ناواجب: نابایست- ناروا.
ناوارد:کارندان- ناآگاه.
ناواقف: ناآگاه - ناآزموده.
ناوجوب: ناسزاواز.
ناوجوه: ناشایست - ناروا - نادرست.
ناوفادار: ناپایدار- پیمان شکن.
ناوقت: نابهنگام - بی هنگام.
نای: نی، ابزارخنیا.
نایب: جانشین- پیشکار.
نایب السلطنه: جانشین شاه- شاهیار.
نایل شدن: بهره مند شدن.
نبات: رستنی.
نبش قبر: گورشکافی- گورگشایی.
نبض: تپش رگ - زدن رگ.
نبوغ: هوشمندی - فرهوشی.
نتیجه: برآیند.
نتیجتاً: سرانجام.
نثر: سخن ناسروده- نوشتار ناسروده.
نثار: افشاندن- پاشیدن- پیشکش- ارمغان - شاباش.
نثارکردن: افشاندن- پاشیدن- پیشکش کردن- شاباش کردن.
نجابت: والاگوهری- وارستگی- آزادگی- آزادمنشی- آزادمردی.
نجات: رستگاری - رهایی - آزادی.
نجات بخشیدن: رستن- رهیدن- آزادشدن- رهاندن.
نجات بخش: رهاننده.
نجات یافته: رها شده- آزاد شده.
نجار: درود گر.
نجاسّت: پلیدی - ناپاکی - آلودگی. نجوا: راز و نیاز- پچ پچ - درگوشی.
نجوم: ستاره شناسی- اختر شناسی.
نجیب: نیک گوهر- نیک نژاد- والاگوهر.
نجیب زاده: والاتبار- پاک سرشت.
نحس: بدشگون- بداختر- بدفرجام- گجسته.
نحو: روال - شیوه - روش - گونه.
نحیف: ناتوان- لاغر- نزار- رنجور.
نخاع: مغز تیره- مغز تیره پشت.
نخبه: برگزیده- سرآمد - برتر.
نخل: درخت خرما- کویَک- مُوگ
نخوت: خودستایی- خودخواهی- خودپسندی.
ندا: بانگ - آواز - آوا - سدا - فریاد.
ندای وجدان: آوای سرشت.
ندامت: پشیمانی- شرمساری- افسوس.
ندبه: گریه- مویه- ناله- زاری- شیون.
ندرت: کمی- کمیابی - نایاب.
ندرتاً: بسیارکم - گاهگاهی.
ندیمه: همدم - همنشین - همراز.
نذر: برآورد نیاز- پیمان بندی.
نرمال: (فر) هنجار.
نزاع: کشمکش- ستیزه- زدوخورد.
نزاکت: ادب مندی- نازکی ونرمی.
نزع: جان کندن - مردن - دم واپسین.
نزول: فرود- پایین آمدن- بهره-سودپول.
نزهت: پاکی- شادابی- پاکیزگی- دلگشایی - پاکدامنی - نیکویی.
نسّاج: بافنده- بافکار- بافنده ی جامه.
نسّاجی: بافندگی- جولایی- ریسندگی و بافندگی.
نسَب: نژاد- تبار- دودمان.
نسبت: خویشی- خویشاوندی.
نسبت دادن: پیونددادن- وابسته کردن.
نَسَبی: تباری- پَروَزی.
نِسبی: همگرایی- فراخور- هم اندازه.
نسج: بافت.
نسخ: زدایش- سِتردن- برانداختن.
نُسَخ: نسک- نَسک.
نسل: دودمان- نژاد- تبار- تخمه .
نسل اندر نسل، نسلاً بعد نسل: پشت درپشت.
نسناس: دیو مردم - میمون آدم نما - بد زاد - دیوخوی.
نسوان: زنان- بانوان.
نسیان: فراموشی- ازیادبری- پرویش.
نسیم: باد خنک و آرام- نرم باد.
نسیه: پسادست.
نشأت: نوپیدایی- زندگی- پرورش.
نشاط: شادی- شادمانی - رامش.
نشر: پخش- پراکنده کردن- گستردن.
نشو ونما: رویش و بالش- بالیدن- پرورش.
نصب: گماشتن- افراشته.
نصّ: سخن آشکار- سخن روشن - سخن بی پرده.
نصیب: بهر- سود - درآمد - بخت.
نصاب: آغاز هر چیزی-نژاد و گوهر هر چیزی- اندازه ای از چیزی- دسته کارد.
نصایح: پندها - اندرزها.
نصر: یاریگر- یاری دادن- بخشیدن.
نصف: نیم- نیمه- یک دوم.
نطفه: تَنده- تخم - تخمه - تخمک.
نطق: سخنرانی- سخنگویی - گفتار.
نظارت: سرپرستی- پاییدن- دیدوری.
نظاره کردن: نگاه کردن- نگریستن.
نظافت: رفت و روب- روفتن- پاکیزه کردن.
نظام: آراستن- سامان- ارتش.
نظامی: ارتشی- سپاهی.
نظام وظیفه:دوره ی زیرپرچم- سربازی.
نظر: نگر- نگاه- نگریستن- دی.
نظم: آراستن - سامان - آرایش.
نظیر: مانند- همسان- همتا.
نظیف: پاک- پاکیزه - شسته.
نعره: فریاد- غریو- ویله.
نعش: لاشه- مردار- مرده- کالبد.
نعل: پای افزار- آهن سُم.
نعلین: دمپایی.
نعناع: نانوک- گیاه خوشبو- پَذُور.
نغمه: آهنگ - ترانه - سرود - نوا.
نفاق: ناسازگاری- ناآشتی- دورویی- دودستگی - جدایی.
نفتالین: (فر) بید کُش.
نفخ: آماس- بادکردن- ورم کردن.
نفر: تن- کس- سر.
نفرت: بیزاری- دلزدگی- رویگردانی.
نفرت انگیز: ناخوشایند.
نفَس: دم- دمش- دما.
نَفس: جان- گوهر- سرشت- روان.
نَفَس آخر: واپسین دم.
نَفَس تنگی: دَم تنگی - دم گرفتگی
نَفَس بریدگی: دمبُر- دَمیش.
نفس عمیق: ژرف دم.
نَفس عاقل: روان خردی.
نفسانی: روانی.
نفع: سود - بهره- بازدهی.
نفع پرست: سودجوی- بهره جوی.
نفقه: توشه- هزینه زندگی- گذرانه.
نفوذ: رخنه- راه یابی- فرو روی.
نفوذ کلام: گیرایی سخن- هنایش سخن.
نفی: راندن- دورکردن- بیرون کردن.
نفیس: گرانبها- گرانمایه- ارزنده.
نقاب: پیچه- روبنده- رخ پوشه.
نقّاد: خرده گیر- به گزین- سخن سنج- سنجش گر.
نقاره: کوس- دهل- تبیره.
نقّاش: نخشگر- نگارگر- چهره نگار- چهره پرداز.
نقّال: افسانه گو- داستان گو- گوسان.
نقاهت: بهبودی- دوره ی پس ازبیماری.
نقد: بهین گزینی- سَره گزینی- بهای کالا که یکجا پرداخت شود.
نقداً: پیشکی- پیشادست- هم اکنون - همین دم.
نُقره: سیم.
نقش: نخش- نگار- چهره.
نقشه: ره نامه.
نقص: کمبود-کاهش- کاستی- کمی.
نقص عهد: پیمان شکنی.
نقصان: زیان- کم شدن- کاسته شدن.
نقض: شکستن.
نقطه: خَجَک- تیل- میانه.
نقطه نظر: دیدگاه- نگرگاه.
نَقل: جابجاکردن- ترابری.
نُقل: می مزه - گَزَک - مزه ی باده.
نقل قول: بازگفت- بازگویی.
نقلیه: بارکشی.
نقلیه سریع السیر: بارکشی تند.
نفلیه بطی السیر: بارکشی کند.
نقیض: وارونه- نا همسان- نا سازگار.
نکاح: زناشویی.
نکبت: خواری- بدبختی- رنج.
نکبت بار: رنج آور- خواری بار.
نکره: زشت - بدریخت- الدنگ.
نمّام: سخن چین- دوبه هم زن.
نمره: شماره.
نمط: نمد.
نموّ: رویش- افزایش.
نموّکردن: رُستن، روییدن.
نوبت: گاه- هنگام- پاس.
نوحه: مویه - شیون- گریه و زاری.
نور: فروغ - روشنایی- درخشش.
نوسان: جنبیدن- جنبانکی.
نوظهور: نوپیدا - نورسیده.
نوع: گون- گونه - جور.
نهار: روز.
نهانی: پایانی- فرجامی.
نهایت: فرجام - پایان - سرانجام.
نهر: رود- تَجَن- جوی.
نهضت: خیزش - جنبش.
نهی: بازداری- پیشگیری- ناروادانستن.
نیابت: جانشینی- جانشین شدن.
نیّت: آهنگ- آرمان- آرزو- خواست.
نیک سیرت: نیک نهاد- نیک سرشت.
نیک محضر: خوش برخورد - خوشروی.
نیک نفس: نیکروان- پاکدل.
نیل: رسیدن- دست یافتن.