من را تو ببخش چشم من کور! / دستم برود به زیر ساطور!
تقصیر دلم نبود دزدی / چشم تو سیاه بود و مغرور!
Printable View
من را تو ببخش چشم من کور! / دستم برود به زیر ساطور!
تقصیر دلم نبود دزدی / چشم تو سیاه بود و مغرور!
بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم / گیرم بخرندم ، به کسی کار ندارم
گر در هر دو جهانم نپسندد تو پسندی / من در دو جهان غیر شما یار ندارم
یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود / روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود
دیدگانم را چه دانی که دگر سویی نیست / به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...
هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....
.هم نمازش را، هم دلم را ...
و می رود
وقتی دلت با من نیست ، بودنت مشکلی را حل نمی کند
یک سوزن از ابروی تو / با یک نخ از گیسوی تو
آرام می دوزد به هم / چشم مرا با روی تو
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد
درد دارد …
وقتی چیزی را کسر میکنی که با وجودت جمع زده ای
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟ پیله ات را بگشا تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی