-
ضرب المثلهای ایلامی دَلیا و گپ سَگ حَر�م نِیو
دریا به دهن سگ حرام نمی شود
منظور: با بدگویی كردن نسبت به فرد متشخصی از شخصیت و فضیلت او كاسته نمی شود
دِما سگ سِخو وِرچِنَه
به دنبال سگ استخوان جمع می كند
منظور از طماع بودن است
دو بهارو, طَنَی روزگارو
دوغ بهاران, طعنه روز گاران
منطور: انسان نباید بخشش توام با منت دیگران را بپذیرد
سَوغات خرس هَپَلوكه
سوغات خرس پیاز كوهی
داشتِم داشتِم حَسَونِی, دارِم دارِم حَسَوَه
داشتم داشتم حساب نیست, دارم دارم حساب است
سگیل همه وَ دَو, سگِ گیوَه كش هم وَ دَو
سگها همه به دو, سگ گیوه كش هم به دو
انسان باید با توجه به شرایطش و موقعیتش عمل كند و خود را هم طراز طبقات متمول نكند
د�ختِر بَنچینَه سنگی, بَختِش مِیا یَه رَنگی
دختری كه با وقار بنشیند, بخت خوبی به سراغش می آید
-
میهی یهکهتر گورگ بردهی سگ ژار مل خوهی شکان
ترجمه: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF گرگ، گوسفند دیگری را برده است، سگ فقیر گردن خود را می شکند
توضیح: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF نظیر: کاسه داغ تر از آش
-
ضرب المثل: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_020.GIF م ده مهکینه دیام، کلاو ت ئاردینه
ترجمه: http://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIF من از آسیاب می آیم کلاه تو آردی شده
توضیح: نhttp://www.ilamtoday.com/pic/fel_010.GIFظیر: من از بغداد می ایم تو تازی می گویی
-
ضرب المثلهای الیگودرز (بختیاری)
ایر كلا آقاسه نیده بید, ادعا شایی اِكرد.
اگر كلاه پدرش را ندیده بود, ادعای شاهی می كرد.
خودبزرگ بینی و تكبر بی مورد
دَدَر و داآ اِبره کُرو بوه
دختر به مادر شبیه است و پسر به پدر
در مورد شباهتهای اخلاقی بین فرزندان و پدر و مادرشاناین مثل آورده می شود.
ز خاك ورداشتن چو كنیش دِ خره
از خاك برداشتن,كاشتن تو گل
از بندی به بند سخت تر گرفتار شدن
كور ز تیاس ترسه، كچل ز سرس
كور از چشمهاش می ترسد و كچل از سرش
هر كسی از نقطه ضعف خودش ترس دارد.
و كچل گتن سی چه سر ته شنه نكنی، گت: خوشم ز ئی قرتی گریا نیا
به كچل گفتن چرا سرت را شانه نمی كنی، گفت: از این قرتی گریها خوشم نمیاد
هر كس در كاری سود نداشته باشد آنرا مناسب نمی داند
کُر خو سی هر كه با سرمایه نیخوا
پسر خوب برای هر كس باشد سرمایه نمی خواهد
اشاره به غیرت و جوهر داشتن پسرهای خوب است.
ترانه سیت بیارم، تك بیتهایی که در لرستان در وصف عروس و داماد می خوانند
سیت بیارم, سیت بیارم, باری گل باری حنا
بارهای گل و حنا برایت بیاورم
حنایا سی دس و پاته, گلیا سی سر جا
حناها برای دست و پایت است و گلها برای داخل ****
ژیره كفتم, ژیره بختم, گرتژیره وم نشس
زیره كوبیدم و بیختم, گرد زیره بر من نشست
شادوماد در دروما, سر تا پا گل وم نشس
شاداماد از در كه درآمد غرق در گل شدم
ئی انارون نشگنی تو, مر ایما انار حریم
این انارها را نشكنید ما نیامده ایم انار بخوریم
سوز كیونه, زین كنیتو, ایمانیش عروس بریم
مادیان سفید عروس را زین كنید, آمده ایم عروس را ببریم
ای برارو, ای خوورو, سر من قوربون تو
ای برادر و خواهرانم سر من قربانی سر شما
ایقدر خدا نكشم, سی حنا و نون تو
آرزو می كنم زنده باشم و حنا بندان شما را ببینم
-
ضرب المثل ها و شعر های فارسی حیوانات گرگ ها:
* «از دهن گرگ گوشت کشیدن.»
* «از گیر گرگ دررفت، گیر کفتار افتاد.»
* «با گرگ دنبه خوردن و با چوپان گریه کردن.»
* «برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»
* «داشتند کتاب مقدس را برای گرگ میخواندند، گفت: عجله کنید که گله رفت.» ضربالمثل ارمنی
* «گرگ پیر مضحکه سگان است.» ضربالمثل آلمانی
* «گرگ در لباس میش.»
* «گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده.»
* «گرگ را گرفتند پندش دهند، گفت: سرم دهید گله رفت»
* «گرگ كه پیر شد، رقاص شغال میشود.»
* «گرگ و پوستین دوزی؟»
* «گرگ و میش باهم آبخوردن.»
* «میراث گرگ نصیب کفتار میشود.»
* «میش بخوره پیشواز گرگ میره.»
گرگ در شعر فارسی
* «ابله آن گرگی که او نخجیر با شیر افکند// احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند»
o منوچهری دامغانی
* «اگر زمانه به گرگی دهد زمام امور// بر او زبهر سلامت سلام باید کرد»
o ناشناس
* «تو نشنیدی آن داستان شغال// که زد با یکی پیرگرگ همال// که سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد ونگ وی کم شود»
o ناشناس
* «در برابر چو گوسفند سليم// در قفا همچو گرگ مردم خوار»
o سعدی
* «سر پشه و مور تا شیر و گرگ// رها نیست از چنگ و منقار مرگ»
o فردوسی
* «سر گرگ باید هم اول برید// نه چون گوسفندان مردم درید»
o سعدی
* «شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
o ابن یمین
* «عاقبت گرگزاده گرگ شود// گرچه با آدمی بزرگ شود»
o سعدی
* «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
o سنایی
* «گرگ را کی رسد صلابت شیر// باز را کی رسد نهیب شخیش»
o رودکی
* «گر گرگ مرا شیر دهد میش من است// بیگانه اگر وفا کند خویش من است»
o ناشناس
* «گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد// کاین شتر صالح است یا خر دجال»
o سعدی
* «مارا به رخت وچوب شبانی فریفته است// این گرگ سالهاست كه با گله آشناست»
o پروین اعتصامی
* «نگفتم زلف تو دزد است از کیدش مباش ایمن// به مرگ گله راضی شو چو گرگی را شبان کردی»
o قاآنی شیرازی
* «نیاید به نزدیک دانا پسند// شبان خفته و گرگ در گوسفند»
o سعدی
* «ور گاو گشت امت اسلام لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «یكی بچه گرگ میپرورید// چو پرورده شد، خواجه را بردرید»
سعدی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
فردوسی
-
گربه
ضرب المثل
* «آهسته برو، آهسته بيا كه گربه شاخت نزند!»
* «از تاب ناعلاجی به گربه گفتم خانمباجی!»
* «بهات نشون میدم، کجا گربه تخم میکند!»
* «به دعای گربهٔ سياه باران نمیآید.»
* «به دعای گربهكوره طاق مبال پایین نمیآید.»
* «به گربه گفتند: گهت درمان است، خاک رویش ریخت.»
* «به گربه گفتند فضلهات درمان است، به خاك كرد.»
* «چوب را كه برداری گربهٔ دزد میگریزد.»
* «در دیزی باز است، حیای گربه کجاست؟»
* «دست كه به چوب بردی گربهٔ دزد حساب كار خودش را میكند.»
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
* «دعای گربه در آسمان رخنه نکند.» ضربالمثل آلمانی
* «زنگوله را كی به گردن گربه میبندد (میاندازد)؟»
* «شب، گربه سمور مینماید، هندوبچه حور مینماید.»
* «مبادا یکی موش و دو گربه تنها// مبادا دو زن در یکی خانه باهم» ضربالمثل هلندی
* «گربه آمد و دنبه ربود.»
* «گربه، بیچشم و رو است.»
* «گربه تنبل را موش طبابت میکند.»
* «گربه خانه هم باید مقبول باشد.»
* «گربه خودش زشت، معوش هم زشت.»
* «گربه خونه آدم هم باید خوشگل باشه.»
* «گربه در انبان فروختن.»
* «گربه در دکان شیشهگر.»
* «گربه در راه خدا موش نمیگیرد.»
* «گربه دستش به دنبه نمیرسه، میگه بو میده.»
* «گربه دنبه خواب بيند.»
* «گربه را باید دم حجله کشت!»
* «گربه را سهتکه اندازه گوشش.»
* «گربه را مجال گذر نيست!»
* «گربه سر دیگ را باز ببیند شرم میکند.»
* «گربه که به تنگنا افتد چشم آدمی را برآرد.»
* «گربه گشنیز خورد گرسنه همهچیز.»
* «گربه مرتضیعلی است، پشتش به زمین نمیآید!»
* «گربه هفتبار جای بچههایش را عوض میکند»
* «گربه هفتتا جان دارد!»
* «گربه همهشب به خواب بیند دنبه»
* «گربه همهشب موش در خواب بيند.»
* «گوشت را به گربه سپردن!»
* «مثل سگ و گربه!»
* «مثل گربه از هر دست بيندازنداش، با پا به زمین میآید.»
* «مثل گربه به روی کسی براق شدن»
* «مثل گربه عزيز بیجهت»
* «مثل گربه کور!» (نمکنشناس)
* «مثل گربه نوروزی»
* «موش موشک آسه بیا، آسه برو که گربه شاخت نزنه.»
* «مثل موش و گربه»
* «موش و گربه كه باهم ساختند، دكان بقالی خراب است.»
* «موش و گربه كه باهم كنار آمدند، وای به حال بقال!»
* «هرچه صرفهکنی گربه برد!»
* «همه شب گربه موش را به خواب بیند»
گربه در شعر فارسی
* «آن گربه مصاحب بابا از آن تو// وان قاطر چموش لگدزن از آن من»
o وحشی بافقی
* «از پی گربه دویدند و گریخت// کودک از ترس عتابش رنگ ریخت»
o مولوی
* «از صلح میان گربه و موش// برباد رود دکان بقال»
o ایرجمیرزا
* «مگر بار گران بودیم و مشت استخوان ما // پدر را پشت خم میکرد اگر شوهر نمیکردم
بر آن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربهای کوچک//که غیر از لقمهای نان خواهش دیگر نمیکردم »
*
o ژاله قائم مقامی
* «به مَشمُر تو اين چرخ گردان به كس// كه نفروخت بیگربه، انبان به كس»
o ادیب پیشاوری
* «تا بود گربه در کمان و کمین// موش را گلشن است زیر زمین»
o سنایی
* «تا همی گربه ناب دارد و چنگ// موش را چیست به ز خانه تنگ»
o سنایی
* «تو کشان زلف و من چو گربه بر آن سنبل دلنواز می غلطم»
o خاقانی
* «چون حریص خوردنی، زن خواه زود// ورنه آمد گربه و دنبه ربود»
o مولوی
* «چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست// آن راست نیکبختی کو را چنین پدر نیست»
o ناصرخسرو
* «زاده طبع منند اینان که خصمان منند// آری آری گربه هست از عطسه شیر ژيان»
o خاقانی
* «شدن گربه را بسته چنگال و پوز// بود موش را خرمی شام و روز»
o ادیب پیشاوری
* «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
o انوری
* «گربه را بر موش کی بودهست مهر مادری»
o سنایی
* «گربه گرچه بزیر بنشیند// موش را سر بگردد اندر جنگ»
o ناصرخسرو
* «گربه مسكین اگر پر داشتی// تخم گنجشک از زمین برداشتی»
o سعدی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// ليك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گرگ را با میش کردن قهرمان باشد زجهل// گربه را با پیه کردن پاسبان باشد خطا»
o سنایی
* «گفت در ره موسیام آمد به پيش// گربه بيند دنبه اندر خواب خويش»
o مولوی
* «مژدگانی که گربه عابد شد// عابد و زاهد و مسلمانا»
o عبید زاکانی
* «نبینی كه چون گربه عاجز شود// برآرد به چنگال چشم پلنگ»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
* «وز آن پس همه گربگان را بکشت// دل کدخدایان از او شد درشت»
o فردوسی
* «همی گربه از خانه بیرون کند// یکایک همه ناودان برکند»
o فردوسی
* «یکی گربه در خانه زال بود// که برگشتهایام و بدحال بود»
o سعدی
-
سگ
ضرب المثل
* «از سگجونی مثل هفتجوش است.»
* «از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
* «استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.»
* «بستن سنگ و گشودن سگ.»
* «به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
* «به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.»
* «تازی كه پیر شد، از آهو حساب میبرد.»
* «حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است»
* «خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»
* «دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
* «دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.»
* «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
* «زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.»
* «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است»
* «سگ اخته میکند.»
* «سگ است آنکه با سگ رود در جوال.»
* «سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.»
* «سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.»
* «سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.»
* «سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.»
* «سگ باش، کوچک خونه نباش.»
* «سگ باقلاده شکار نمیکند.»
* «سگ بعد از شستن نجستر است.»
* «سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.»
* «سگ پارس میکند و خرس (بیخیال) میگذرد.» ضربالمثل رومانی
* «سگ چیه که پشمش چی باشه.»
* «سگ در حضور به از برادر دور.»
* «سگ در خانهٔ صاحبش پارس می كند.»
* «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
* «سگ داد و سگ توله گرفت.»
* «سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»
* «سگ را پیش یوز ادب میكند»
* «سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد»
* «سگ را که چاق کنند هار میشه.»
* «سگ را میزند كه شیر هوای كار خود را داشته باشد.»
* «سگ زرد برادر شغاله.»
* «سگ، زرد و سیاه ندارد.»
* «سگ زنده بهتر از شیر مرده است»
* «سگ سفید ضرر پنبهفروشه.»
* «سگ، سگ را ندرد»
* «سگ سوزن خورده.»
* «سگ سیر دنبال کسی نمیره.»
* «سگ سیر قلیه ترش»
* «سگش بهتر از خودشه.»
* «سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی)
* «سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.»
* «سگ كه سیر شد سركش میشود»
* «سگ گر و قلاده زر؟»
* «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ضربالمثل ارمنی
* «سگ لاید و كاروان گذرد»
* «سگ لاینده گیرنده نباشد.»
* «سگ ماده در لانه، شیر است.»
* «سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.»
* «سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.»
* «سگ هم سرمایه میخواهد.»
* «سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.»
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
* «سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.»
* «سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
* «سگی که پارس کنه، نمیگیره.»
* «سگی كه پارس میكند گاز نمیگیرد.»
* «شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی»
* «كاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.»
* «کلهپز برخاست سگ جایش نشست»
* «مثل سگ پشیمونه.»
* «مثل سگ و گربه»
* «مثل سگ هفت جان دارد»
* «مرگ خر عروسی سگ است.»
* «مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.»
* «نه خود خورد، نه كس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.»
سگ در شعر فارسی
* «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان»
o امیر خسرو
* «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب»
o ناشناس
* «با بدانديش هم نكویی كن// دهن سگ به لقمه دوخته به»
o سعدی
* «بترس از سگی کو کند روبهی»
o ادیب پیشاوری
* «بخت بد با كسی كه یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود»
o ناشناس
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
o خاقانی
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه مرگ خر بود سگ را عروسی»
o نظامی
* «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی كاروان؟»
o مولوی
* «سگ آن به كه خواهندهٔ نان بود// چو سیرش كنی دشمن جان بود»
o سعدی
* «سگ اصحاب كهف روزی چند// پی نیكان گـرفت مردم شد»
o سعدی
* «سگ بر آن آدمی شرف دارد// كه چو خر دیده بر علف دارد»
o نظامی
* «سگ به دريای هفتگانه مشوی// كه چو تر شد پليدتر باشد»
o سعدی
* «سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد»
o نظامی
* «سگ گیرنده چون دندان كند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز»
o سعدی
* «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
o فردوسی
* «سگ هماره حمله بر مسكين كند// تا تواند زخم بر مسكين زند»
o مولوی
* «شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
o ابن یمین
* «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
o سعدی
* «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
o انوری
* «که خرگوش هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت»
o نظامی
* «كه سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او كم شود»
o فردوسی
* «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند»
o سنایی
* «مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و كسب»
o مولوی
* «مهتاب كه نور پاك دارد// از بانگ سگی چه باك دارد»
o مولوی
* «مه فشاند نور و سگ عوعو كند// هركسی بر خلقت خود میتند»
o مولوی
* «كی شود دریا به پوز سگ نجس// كی شود خورشید از پف منطمس»
o مولوی
* «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید»
o معزی
* «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود»
o مولوی
* «نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
-
موش
ضرب المثل
* «با وجود تنگی لانه، موش سعی میکند با یک جارو که به کونش بسته، وارد لانهاش شود.» ضربالمثل ارمنی
* «توی این كار موش دویده!»
* «دیوار موش دارد، موش گوش دارد.»
* «سر موش بودن بهتر از دم شیر بودن است!»
* «سوراخ موش به هزار دینار!»
* «شیران، موش شکار نکنند» ضربالمثل آلمانی
* «کوه البرز، پس از درد فراوان موش زائید!»
* «كوه كندن و موش بر آوردن.»
* «کوه وضع حمل کرد و موشی به دنیا آورد» ضربالمثل آلمانی
* «گربه تنبل را موش طبابت می کند.»
* «گربه در راه خدا موش نمیگیرد.»
* «گربه همه شب موش در خواب بیند.»
* «مبادا یکی موش و دو گربه تنها// مبادا دو زن در یکی خانه باهم» ضربالمثل هلندی
* «مثل موش آب كشيده»
* «مثل موش روی قالب پنیر»
* «موش به سوراخ نمیرفت، جارو به دمش بست.»
* «موش به هنبونه کار نداره، هنبونه به موش کار داره.»
* «موش موشک آسه بیا، آسه برو که گربه شاخت نزنه.»
* «موش و گربه كه باهم ساختند، دكان بقالی خراب است!»
* «موش و گربه كه باهم كنار آمدند، وای به حال بقال!»
موش در شعر فارسی
* «از صلح میان گربه و موش// برباد رود دکان بقال»
o ایرجمیرزا
* «به رغم دشمنم ای دوست سايهای به سر افكن// كه موش كور نخواهد كه آفتاب برآيد»
o سعدی
* «تا بود گربه در کمان و کمین// موش را گلشن است زیر زمین»
o سنایی
* «تا همی گربه ناب دارد و چنگ// موش را چیست به ز خانه تنگ»
o سنایی
* «تنگ بُد جای موش در سوراخ// بست جاروب نیز بر دنبال»
o کمالالدين اسماعیل
* «روز بیآبی آسیا از شاش موشی گردد// در گاه تنگی شبان از بز نر نیز دوشد»
o امیرخسرو دهلوی
* «شدن گربه را بسته چنگال و پوز// بود موش را خرمی شام و روز»
o ادیب پیشاوری
* «گربه را بر موش کی بودهست مهر مادری»
o سنایی
* «گربه، شیر است در گرفتن موش// ليك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گربه گرچه بزیر بنشیند// موش را سر بگردد اندر جنگ»
o ناصرخسرو
* «نكند باز موش مرده شكار!»
o سنایی
* «نمیشد موش در سوراخ کژدم// به یاری، جایروبی بست بر دم»
o نظامی
* «نور گیتیفروز چشمهٔ هور// زشت باشـد به چشم موشك كور»
o سعدی
* «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
o ادیب پیشاوری
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ// موش گرد آید بر او تا کار او زیبا کند»
o منوچهری دامغانی
-
پلنگ
پلنگ در شعر فارسی
* «از آواز کوسش همی روز جنگ//بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی
* «از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ// آن همچو شیر گندهدهان پیس چون پلنگ»
o سوزنی سمرقندی
* «از پی خدمت تو تا تو ملک صید کنی// به نهالهگه تو راند نخجیر پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «با همت باز باش و با کبر پلنگ// زیبا بگه شکار و پیروز به جنگ»
o مسعود سعد سلمان
* «به بال و پر چو هزبری به خشم و کين چو پلنگ// بخال و خط چو تذروی بدست و پا چو غزال»
o طالب آملی
* «بپوشید تن را بچرم پلنگ// که جوشن نبد آنگه آیین جنگ»
o فردوسی
* «برده ران و برده سینه برده زانو برده ناف// از هیون و از هزبر و از گوزن و از پلنگ»
o منوچهری دامغانی
* «بزرگواری جنسی است از فعال امیر// چنانکه هیبت نوعی است از خصال پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «بندگان شه کمند از چرم شیران کردهاند// در کمرگاه پلنگان جهان افشاندهاند»
o خاقانی
* «به پرده درون خیمههای پلنگ// بر آیین سالار ترکان پشنگ»
o فردوسی
* «بهر پلنگان کین، کرد سراب از محیط// بهر نهنگان دین کرد محیط از سراب»
o خاقانی
* «به یک خدنگ دژآهنگ جنگ داری تنگ// تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریابار»
o عنصری بلخی
* «ترحم بر پلنگ تیزدندان// ستمكاری بود بر گوسفندان»
o سعدی
* «چون کلنگان از هوا آهنگ او سوی نشیب// چون پلنگان از نشیب آهنگ او سوی فراز»
o منوچهری دامغانی
* «چون نهنگان اندر آب و چون پلنگان از جبال// چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان بکوی»
o منوچهری دامغانی
* «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
o خاقانی شروانی
* «خواجه از کبر آن پلنگ آمد// که همی با وجود بستیزد»
o کمالالدين اسماعیل
* «دشت را و بیشه را و کوه را و آب را// چون گوزن و چون پلنگ و چون شترمرغ و نهنگ»
o منوچهری دامغانی
* «در کمر کوه ز خوی دورنگ// پشت بریده است میان پلنگ»
o نظامی
* «رنگیم و با پلنگ اجل کارزار ماست// آخر چه کارزار کند با پلنگ رنگ// کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار// کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ»
o سوزنی سمرقندی
* «روز و شب از قاقم و قندز جداست// این دله پیسه پلنگ اژدهاست»
o نظامی
* «ز خون یلان سیر شد روز جنگ// به دریا نهنگ و به خشکی پلنگ»
o فردوسی
* «ز دریا برآمد یکی اسب خنگ// سرون گرد چون گور و کوتاه لنگ// دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم// پلنگ و سیه خایه و زاغ چشم»
o فردوسی
* «ز شاهین و از باز و پران عقاب// ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب// همه برگزيدند فرمان اوی// چو خورشید، روشن شدی جان اوی»
o فردوسی
* «سراپرده از دیبه رنگرنگ// بدو اندرون خیمههای پلنگ»
o فردوسی
* «سپر نفکند شیر غران ز جنگ// نیندیشد از تیغ بران پلنگ»
o سعدی
* «صیاد نه هربار شکاری ببرد// افتد که یکی روز پلنگش بدرد»
o سعدی
* «که خرگوش حیضالنسا دارد و من// پلنگم ز حیضالنساء میگريزم»
o خاقانی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// لیك موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «مرا جنگ دشمن به آید ز ننگ// یکی داستان زد بر این بر پلنگ// که خیره به بدخواه منمای پشت// چو پیش آیدت روزگار درشت»
o فردوسی
* «نبینی كه چون گربه عاجز شود// برآرد به چنگال چشم پلنگ»
o سعدی
* «نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ// نرهد از کف رادت نه بضاعت نه جهاز»
o منوچهری دامغانی
* «نهالهگاه به خوشی چو لالهزاری گشت// ز خون سينه رنگ و ز خون چشم پلنگ»
o فرخی سیستانی
* «ور زانکه بغردی بناگاهان// پیرامن او پلنگ یا ببری»
o منوچهری دامغانی
* «ور گاو گشت امت اسلام، لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «و زان پس برفتند سیصد سوار// پس بازداران همه یوزدار// به زنجیر هفتاد شیر و پلنگ// به دیبای چین اندرون بسته تنگ»
o فردوسی
* «هر بیشه گمان مبر که خالیست// شاید که پلنگ خفته باشد»
o سعدی
* «هرکه او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ// موش گرد آید برو تا کار او زیبا کند»
o منوچهری دامغانی
* «همه راغها شد چو پشت پلنگ// زمین همچو دیبای رومی برنگ»
o فردوسی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی
-
شیر
ضربالمثل
* «بهتر است کله روباه باشی تا دم شیر.» ضربالمثل عبری
* «توی دهن شیر رفتن»
* «خر بار بر به از شیر مردم در.» سعدی
* «سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است.» ضربالمثل عربی
* «سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
* «سگ زنده بهتر از شیر مرده است.»
* «شیر از مورچه میگریزد.»
* «شیر كه پیر شد، بازیچه شغال میشود.»
* «شیر نر و ماده ندارد.» ضربالمثل آذربایجانی
شیر در شعر فارسی
* «ابله آن گرگی که او نخجیر با شیر افکند// احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند»
o منوچهری دامغانی
* «از بار هجو من، خر خمخانه گشت لنگ// آن همچو شیر گندهدهان، پیس چون پلنگ»
o سوزنی
* «اسب میتاخت با شکوه و دلیر// که کند فعل شیر بچه شیر»
o مکتبی شیرازی
* «اشتر نادان به نادانی فروخسبد به راه// بی حذر باشد از آن شیری که اشترافکن است»
o منوچهری دامغانی
* «ای صفدری که در صف هیجا ترا خرد// همتای پیل جنگی و شیر ژیان نهاد»
o ظهیرالدین فاریابی
* «باش که وقت مشیب صید غزالان شوی// ای که زنی در شباب پنجه به شیر عرین»
o قاآنی شیرازی
* «بدان دژ درون رفت مرد دلیر// چنان چون سوی آهوان نرهشیر»
o فردوسی
* «بندگان شه کمند از چرم شیران کردهاند// در کمرگاه پلنگان جهان افشاندهاند»
o خاقانی
* «بود مصاف تو ای چرخ با شکستهدلان// همیشه شیر تو آهوی لنگ میگیرد»
o صائب تبریزی
* «به كارهای گران مرد كاردیده فرست// كه شیرشرزه درآرد به زیر خم كمند»
o سعدی
* «جام درآوردن از این آبگیر//طعمهگرفتن بود از کام شیر»
o ایرجمیرزا
* «چنین است هنجار فرخنده شیر// که شرم است آیین شیر دلیر»
o ادیب پیشاوری
* «چوريزد شیر را دندان و ناخن// خورد از روبهان لنگ سیلی»
o نظامی
* «زادهٔ طبع منند اینان که خصمان منند// آری آری گربه هست از عطسه شیر ژيان»
o خاقانی
* «ز دریا برآمد یکی اسب خنگ// سرون گرد چون گور و کوتاه لنگ// دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم// پلنگ و سیه خایه و زاغ چشم»
o فردوسی
* «ز شاهین و از باز و پران عقاب// ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب// همه برگزيدند فرمان اوی// چو خورشید روشن شدی جان اوی»
o فردوسی
* «سپر نفکند شیر غران ز جنگ// نیندیشد از تیغ بران پلنگ»
o سعدی
* «سر پشه و مور تا شیر و گرگ// رها نیست از چنگ و منقار مرگ»
o فردوسی
* «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
o سعدی
* «شیر برفینم نه آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم»
o خاقانی
* «شیردلانند در این مرغزار// بگذر و پیشانی شیران مخار»
o خواجوی کرمانی
* «شیر را از مور صدزخم، اینت انصاف ایجهان// پیل را از پشه صدرنج، اینت عدل ایروزگار»
o جمالالدین عبدالرزاق
* «شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود// نَبَرَد بند و قلاده شرف شیر ژیان»
o فرخی سیستانی
* «قوت پشه نداری چنگ با پیلان مزن// همدل موری نهای، پیشانی شیران مخار»
o جمالالدین عبدالرزاق
* «که چون بچه شیر نر پروری// چو دندان کند تیز کیفر بری// چو با زور و با چنگ برخیزد او// به پروردگار اندر آویزد او»
o فردوسی
* «گربه شیر است در گرفتن موش// لیک موش است در مصاف پلنگ»
o سعدی
* «گرگ را کی رسد صلابت شیر// باز را کی رسد نهیب شخیش»
o رودکی
* «گشاده به رو چربدستی و زور// کمانمهره آهو و شیر و گور»
o فردوسی
* «گنج طلب کن چو به ویران رسی// پنجه نهان کن چو به شیران رسی»
o خواجوی کرمانی
* «نجهد از بر تیغت نه غضنفر نه پلنگ// نرهد از کف رادت نه بضاعت نه جهاز»
o منوچهری دامغانی
* «نخورد شیر نیمخورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
o سعدی
* «ور گاو گشت امت اسلام لاجرم// گرگ و پلنگ و شیر، خداوند منبرند»
o ناصرخسرو
* «و زان پس برفتند سیصد سوار// پس بازداران همه یوزدار// به زنجیر هفتاد شیر و پلنگ// به دیبای چین اندرون بسته تنگ»
o فردوسی
* «همیکرد نخجیر آهو نخست// ره شیر و جنگ پلنگان نجست// کنون نزد او جنگ شیر ژیان// همانست و نخجیر آهو همان»
o فردوسی
* «هنر نزد ایرانیان است و بس// ندارند شیر ژیان را به کس»
o فردوسی
* «یکی گرگ در وی بسان نهنگ// بدرد دل شیر و چرم پلنگ»
o فردوسی