-
دستور نماز ميّت
مسأله 570ـ نماز ميّت پنج تكبير دارد و اگر نمازگزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است: بعد از نيّت و گفتن تكبير اوّل بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ
و بعد از تكبير دوم بگويد:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
و بعد از تكبير سوم بگويد:
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ
و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد:
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَيِّتِ
و اگر زن است بگويد:
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَيِّتِ
و بعد، تكبير پنجم را بگويد و بهتر است بعد از تكبير اوّل بگويد:
اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً بَيْنَ يَدَىِ السّاعَةِ
و بعد از تكبير دوم بگويد:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد كَاَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلى إبْراهيمَ وَ آلِ اِبْراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ وَ صَلِّ عَلى جَميعِ الاْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّيقينَ وَ جَميعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ
بعد از تكبير سوم بگويد:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ الاْحْياءِ مِنْهُمْ وَ الاْمْواتِ تابِعْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ إنَّكَ مُجيبُ الدَّعَواتِ إنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ
و بعد از تكبير چهارم اگر ميّت مرد است بگويد:
اَللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ اَمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فى اِحْسانِهِ وَ اِنْ كانَ مُسيئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَكَ فى اَعْلى عِلِّيّينَ وَاخْلُفْ عَلَى اَهْلِهِ فِى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
و بعد، تكبير پنجم را بگويد ولى اگر ميّت زن است بعد تكبير چهارم بگويد:
اَللّهُمَّ اِنَّ هذِهِ اَمَتُكَ وَ ابْنَةُ عَبْدِكَ وَ ابْنَةُ اَمَتِكَ نَزَلَتْ بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهِ اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فى اِحْسَانِها وَ اِنْ كَانَتْ مُسيئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها اَللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَكَ فى اَعْلى عِلِّيّينَ وَ اخْلُفْ عَلى اَهْلِها فِى الْغابِرينَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ و اگر نماز بر چند نفر مرد بخواند، مى گويد: اَللّهُمَّ اِنَّ هوُلاءِ عَبيدُكَ وَ اَبْناءُ عَبيدِكَ وَ اَبْناءُ اِمائِكَ نَزَلُوا بِكَ وَ اَنْتَ خَيْرُ مَنْزُول بِهْ...
و بقيّه ضميرها را جمع مذكر مى آورد. و در مورد چند زن ضميرها و اسماء اشاره را به صورت مؤنّث مى آورد و در تثنيه به صورت تثنيه.
مسأله 571ـ بايد تكبيرها و دعا را طورى پشت سر هم بخوانند كه نماز از صورت خود خارج نشود و احتياط واجب آن است كه در وسط نماز با كسى سخن نگويند.
مسأله 572ـ مستحبّ است نماز ميّت را با جماعت بخوانند، ولى كسى كه نماز ميّت را با جماعت بخواند بايد تمام تكبيرها و دعاهاى آن را بخواند و همان گونه كه گفته شد خواندن دعاهاى مفصّل بالا مستحبّ است و اگر كسى آن را حفظ ندارد، مى تواند از روى كتاب بخواند.
-
مستحبّات نماز ميّت
مسأله 573ـ مستحبّ است كسى كه نماز ميّت مى خواند با وضو يا غسل يا تيمّم باشد و احتياط آن است در صورتى تيمّم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا اگر وضو بگيرد و غسل كند، به نماز ميّت نرسد، علاوه بر اين مستحبّ است امور ديگرى را به اميد ثواب پروردگار در نماز ميّت رعايت كند: اوّل اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسى كه فرادى بر او نماز مى خواند مقابل وسط قامت او بايستد و اگر ميّت زن است مقابل سينه اش. دوم پابرهنه نماز بخواند. سوم در هر تكبير دستها را بلند كند. چهارم فاصله او با ميّت بقدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد، به جنازه برسد. پنجم اگر نماز را با جماعت مى خوانند امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مى خوانند، آهسته بخوانند ششم نمازگزار براى ميّت و مومنين زياد دعا كند. هفتم قبل از نماز سه مرتبه بگويد: «الصّلاة». هشتم نماز را در جايى بخواند كه عده بيشترى براى نماز ميّت حاضر مى شوند. نهم بهتر است نماز ميّت را در مسجد نخوانند، مگر در مسجد الحرام. دهم زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت بخواند در يك صف، تنها بايستد.
احكام دفن
مسأله 574ـ ميّت را بايد طورى دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان هم به او دسترسى پيدا نكنند، اگر ترس آن باشد كه جانور به جسد آسيب رساند بايد قبر او را با آجر و مانند آن محكم كنند.
مسأله 575ـ هرگاه دفن ميّت در زمين ممكن نباشد واجب است به جاى دفن، او را در بنا، يا تابوتى بگذارند و اطراف آن را ببندند.
مسأله 576ـ هنگام دفن كردن بايد ميّت را در قبر به پهلوى راست بخوابانند بطورى كه رو به قبله باشد.
مسأله 577ـ هرگاه كسى در كشتى بميرد چنانچه بدن او فاسد نمى شود و بودنش در كشتى مانعى ندارد بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن نمايند و گرنه بايد او را غسل دهند و حنوط و كفن كنند و نماز بخوانند بعداً او را در چيزى كه حيوانات آبى نتوانند به بدن او دست يابند بگذارند و در آن را محكم كنند و به دريا بيندازند و اگر اين هم ممكن نشود چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيفكنند و واجب است او را تا ممكن است در جايى بيندازند كه فورا طعمه حيوانات دريا نشود.
مسأله 578ـ هرگاه خوف اين باشدكه دشمن قبر ميّت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و يا به آن آسيب رساند، چنانچه ممكن باشد بايد بطورى كه در مسأله پيش گفته شد او را به دريا بيندازند.
مسأله 579ـ مخارج محكم كردن قبر ميّت در جايى كه لازم است و همچنين هزينه انداختن در دريا را بايد از اصل مال ميّت بردارند.
مسأله 580ـ اگر زن كافرى از دنيا برود و بچّه در شكم او نيز بميرد، چنانچه پدر آن بچّه مسلمان باشد بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند تا روى بچّه به طرف قبله باشد، حتّى اگرهنوزروح به بدن بچّه داخل نشده باشد (يعنى هنوز حسّ حركت پيدا نكرده است) بنابر احتياط واجب به همين دستور عمل كنند.
مسأله 581ـ دفن مسلمان در قبرستان غير مسلمان و دفن كافر در قبرستان مسلمان جايز نيست بنابر احتياط واجب، همچنين دفن مسلمان در جايى كه نسبت به او بى احترامى باشد حرام است، مانند جايى كه خاكروبه و كثافت مى ريزند.
مسأله 582ـ ميّت را نبايد در جاى غصبى دفن كنند و همچنين در جايى كه براى دفن وقف نشده است (مانند مساجد و مدارس دينى)، مگر اين كه از اوّل جايى را براى دفن در نظر بگيرند و از وقف مستثنا كنند.
مسأله 583ـ دفن ميّت در قبر مرده ديگر در صورتى كه موجب نبش نشود (يعنى بدن مرده قبلى ظاهر نگردد) و زمين هم مباح يا وقف عام باشد مانعى ندارد.
مسأله 584ـ بنابراحتياط واجب چيزى كه از ميّت جدا مى شود، حتّى مو يا ناخن و دندان را بايد با او دفن كرد، ولى به صورتى كه موجب نبش قبر نشود، امّا دفن ناخن و دندانى كه در حال حيات از انسان جدا مى شود واجب نيست، هر چند بهتر است.
مسأله 585ـ هرگاه كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد بايد درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند و در صورتى كه چاه مال غير باشد، بايد به نحوى او را راضى كنند.
مسأله 586ـ هرگاه بچّه اى در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد، بايد به آسانترين راه ممكن او را بيرون آورند، حتّى اگر ناچار شوند او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد، اين كار بايد در درجه اوّل به وسيله شوهرش اگر اهل فن است و در درجه بعد زنى كه اهل فن باشد انجام شود و اگر ممكن نيست، از مرد محرمى كه اهل فن است استفاده كنند و در غير اين صورت، ناچار بايد از مرد نامحرمى كه اهل فن است كمك بگيرند.
مسأله 587ـ هرگاه مادر بميرد و بچّه در شكمش زنده باشد بايد فورا بچّه را بوسيله كسانى كه در مسأله پيش اشاره شد از هر طرفى كه سالم بيرون مى آيد بيرون آورند و دوباره شكم او را بدوزند و حتّى الامكان بايد اين كار زير نظر اهل فن انجام گيرد و اگر اهل فن نباشد، پهلوى چپ را مى شكافند و بچّه را فورا بيرون مى آورند.
-
مستحبّات دفن
مسأله 588ـ مستحبّ است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد امور زير را در دفن ميّت رعايت كنند:
1ـ قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود كنند.
2ـ ميّت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند، مگر آن كه قبرستان دورتر، از جهتى بهتر باشد، مثل اين كه افراد خوب در آنجا دفن شده اند، يا مردم براى فاتحه بيشتر به آنجا مى روند.
3ـ هنگام دفن، جنازه را در چند قدمى قبر بر زمين بگذارند و تا سه مرتبه، كم كم نزديك ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر كنند.
4ـ اگر ميّت مرد است او را از طرف سر وارد قبر كنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد كردن او پارچه اى روى قبر بگيرند.
5ـ جنازه را با آرامى از تابوت بردارند و با آرامى وارد قبر كنند، و دعاهايى كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند.
6ـ قبر لحد داشته باشد، يعنى آن راطورى بسازند كه خاك روى بدن ميّت نريزد،به اين ترتيب كه قسمت پايين قبررا باريكتر كنند و بعد از گذاشتن ميّت در قبر، بالاى آن خشت يا آجر بچينند و يا طرف قبله قبر را كمى از پايين توسعه دهند به اندازه اى كه ميّت در آن قرار بگيرد.
7ـ پشت سر ميّت مقدارى خاك يا خشت بگذارند كه وقتى او را به طرف راست مى خوابانند به عقب برنگردد.
8ـ بعد از گذاشتن در قبر، گره كفن را باز كنند و صورت ميّت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او قرار دهند.
9ـ كسى كه ميّت را در قبر مى گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غير از خويشان ميّت، با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: «اِنَّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» و اگر ميّت زن است كسى كه با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.
10ـ پيش از آن كه «لحد» را بپوشانند دست راست به شانه ميّت بزنند و او را حركت دهند و سه مرتبه بگويند:
اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلانَ ابْنِ فُلان (و به جاى فلان ابن فلان اسم ميّت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگويند: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا مُحَمَّدَ بْنِ عَلِى» سپس به ترتيب زير او را به عقايد حقّه اسلامى تلقين دهند و بگويند:
«هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِى فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ النَّبِيّينَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلينَ وَ اَنَّ عَلِيَّاً اَميرُ الْمُؤمِنينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيّينَ وَ اِمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَمينَ، وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَر وَ عَلِىَّ بْنَ مُوسى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّد وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِىَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤمِنينَ وَ حُجَجُ اللّهِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعينَ، وَ اَئِمَّتُكَ اَئِمَّةُ هُدىً اَبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ فُلان
(و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويند) و بعد بگويند:
اِذا اَتاكَ الْمَلَكانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَيْنَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعَالى وَ سَئَلاكَ عَنْ رَبِّكَ وَ عَنْ نَبِيِّكَ وَ عَنْ دينِكَ وَ عَنْ كِتابِكَ وَ عَنْ قِبْلَتِكَ وَ عَنْ اَئِمَّتِكَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما: اَللّهُ رَبِّى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّى وَ الاْسْلامُ دِينى وَ الْقُرآنُ كِتابى وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتى وَ اَميرُالْمُؤمِنينَ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب اِمامى وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ الُْمجْتَبى اِمامِى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىٍّ الشَّهيدُ بِكَرْبَلاءَ اِمامى وَ عَلِىٌّ زَيْنُ الْعابِدينَ اِمامى وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامى وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامى وَ مُوسَى الْكاظِمُ اِمامى وَ عَلِىٌّ الرِّضا اِمامى وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامى وَ عَلِىٌّ الْهادِىُ اِمامى وَ الْحَسَنُ الْعَسْكَرِىُّ اِمامى وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامى هؤُلآءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ اَئِمَّتي وَ سادَتي وَ قادَتي وَ شُفَعائي، بِهِمْ اَتَوَلّى وَ مِنْ اَعْدآئِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَم يا فُلانَ بْنَ فُلان(و به جاى فلان بن فلان، اسم ميّت و پدرش را بگويند)
بعد بگويند:
إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِب وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومينَ الاْئِمَّةَ الإثْنَى عَشَرَ نِعْمَ الاْئِمَّةُ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْكَر وَ نَكير فِى الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْميزانَ حَقٌّ وَ تَطايُرَ الْكُتُبِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيهَا وَ أَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ.
پس بگويند:
اَفَهِمْتَ يا فُلانُ (و به جاى فلان اسم ميّت را بگويد)
پس از آن بگويند:
ثَبَّتَكَ اللّهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هَدَاكَ اللّهُ اِلى صِراط مُسْتَقيم عَرَّفَ اللّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اَولِيائِكَ فِى مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ. پس بگويند: اَللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَ اَصْعِدْ بِرُوحِهِ اِلَيْكَ وَ لَقِّهِ مِنْكَ بُرْهاناً اَللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ».
11ـ قبر را به صورت مربع مستطيل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه شناخته شود و روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب، كسانى كه حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره «إنّا انزلناه» بخوانند وبراى ميّت طلب آمرزش كنند. 12ـ اين دعا را بعد از آن بخوانند:
«اَللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيهِ وَ اَصْعِدْ اِلَيْكَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَ اَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنِيهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواكَ».
مسأله 589ـ مستحبّ است صاحبان عزا را تسليت گويند، امّا اگر مدّتى گذشته است و خاطره مصيبت فراموش شده و به واسطه تسليت مصيبت يادشان مى آيد ترك آن بهتر است و نيز شايسته است تا سه روز براى اهل خانه ميّت غذا بفرستند.
مسأله 590ـ سزاوار است انسان در مرگ خويشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شكيبايى را از دست ندهد و هر وقت ميّت را ياد مى كند «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» بگويد و براى ميّت قرآن بخواند و طلب آمرزش كند.
مسأله 591ـ جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن خود را بخراشد، و به خود لطمه بزند، و پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر نيز، جايز نيست.
مسأله 592ـ هرگاه مرد در مرگ زن يا فرزند، لباس خود را پاره كند يا زن در عزاى ميّت صورت خود را بخراشد بطورى كه خون بيايد، يا موى خود را بكند، بنابر احتياط واجب بايد مانند كفّاره قسم را بدهد، يعنى يك بنده آزاد كند، يا ده فقير راطعام دهد و يا آنها را بپوشاند، بلكه اگر خون هم نيايد به اين دستور عمل نمايد.
مسأله 593ـ احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميّت صدا را خيلى بلند نكنند.
-
نماز وحشت
مسأله 594ـ مستحبّ است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد در شب اوّل قبر دو ركعت نماز وحشت براى ميّت بخوانند، به اين ترتيب كه در ركعت اوّل بعد از حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه انّا اَنْزَلْناه بخواند و بعد از سلام نماز بگويد: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ابْعَثْ ثَوابَهَا اِلَى قَبْرِ فُلان» (و به جاى فلان، اسم ميّت را بگويد).
مسأله 595ـ نماز وحشت را در هرموقع از شب اوّل قبر مى تواند به جا آورد، ولى مناسبتردر اوّل شب بعد از نماز عشا است.
مسأله 596ـ اگر دفن ميّت به علتى به تأخير بيفتد بايد نماز وحشت را تا شب اوّل دفن او تأخير بيندازد.
احكام نبش قبر
مسأله 597ـ نبش قبر مسلمان يعنى شكافتن قبر او حرام است، هر چند طفل يا ديوانه باشد و منظور از نبش قبر آن است كه آن را طورى بشكافند كه آثار بدن ميّت ظاهر شود و اگر بدن ظاهر نشود اشكال ندارد، مگر اين كه موجب هتك و بى احترامى باشد.
مسأله 598ـ اگر يقين داشته باشد بدن بكلى از بين رفته و خاك شده است شكافتن قبر اشكالى ندارد، مگر در قبور امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا كه اگر سالها بر آن بگذرد نيز نبش قبر آنها جايز نيست.
مسأله 599ـ نبش قبر در چند مورد حرام نيست:
1ـ در صورتى كه ميّت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود، همچنين اگر كفن يا چيز ديگرى كه با ميّت دفن شده غصبى باشد، يا چيزى از اموال ميّت كه به ورثه تعلّق دارد با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند (مانند انگشتر يا زينت آلات قيمتى) حتّى اگر راضى شوند و ماندن آن در قبر اسراف باشد بايد آن را بيرون آورند، امّا اگر ميّت وصيّت كرده كه دعا يا انگشترى را مثلاً با او دفن كنند در صورتى كه وصيّت او بيش از ثلث نباشد و اسراف محسوب نشود نمى توانند قبر را بشكافند.
2ـ در صورتى كه براى اثبات حقّى لازم باشد بدن ميّت را ببينند.
3ـ در موردى كه ميّت را در جايى دفن كرده اند كه نسبت به او بى احترامى است، مانند قبرستان كفّار، يا جايى كه كثافات مى ريزند.
4ـ براى انجام يك مطلب شرعى كه اهمّيّت آن از شكافتن قبر بيشتر است، مثل اين كه بخواهند بچه زنده اى را از شكم زن حامله بيرون آورند (البتّه معلوم است بچّه مدّت كمى بعد از مادر ممكن است زنده بماند).
5ـ در جايى كه بترسند درنده اى به بدن ميّت آسيب برساند، يا دشمن آن را بيرون آورد.
6ـ در موردى كه قسمتى از بدن ميّت با او دفن نشده و بخواهند دفن كنند، ولى احتياط واجب آن است كه آن قسمت را طورى دفن كنند كه بدن ميّت ظاهر نشود.
مسأله 600ـ هرگاه كسى وصيّت كند بدن او را در جاى معيّنى دفن كنند و به وصيّت او عمل نكنند و در جاى ديگرى دفن شود جايز نيست قبر او را نبش كنند و به جاى مورد وصيّت انتقال دهند.
مسأله 601ـ هرگاه كسى وصيّت كند كه بعد از دفن، قبر او را نبش كرده و بدن او را به مشاهد مشرفه يا نقطه ديگر ببرند عمل به چنين وصيتى مشكل است.
مسأله 602ـ تأخير دفن ميّت درصورتيكه موجب هتكوتوهين او باشد جايز نيست.
-
احكام شهيد
مسأله 603ـ غسل دادن ميّت مسلمان و كفن كردن او چنان كه گفته شد واجب است ولى دو گروه از اين حكم مستثنا هستند: اوّل «شهيدان راه خدا» يعنى كسانى كه در ميدان جهاد در راه اسلام، همراه پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام معصوم(عليه السلام) يا نايب خاصّ او كشته شده اند، همچنين كسانى كه در حال غيبت امام زمان(ارواحنا فداه) براى دفاع در برابر دشمنان اسلام كشته مى شوند، خواه مرد باشند، يا زن، بزرگ باشند و يا كودك، در اين گونه موارد غسل و كفن و حنوط واجب نيست، بلكه بايد آنها را با همان لباسهايشان بعد از خواندن نماز دفن كنند.
مسأله 604ـ حكم مسأله سابق درباره كسانى است كه در ميدان جنگ كشته شده باشند، يعنى پيش از آن كه مسلمانان به او برسند جان داده است، امّا اگر به او برسند و زنده باشد، يا به صورت مجروح او را از ميدان جنگ خارج سازند و در بيمارستان يا غير آن از دنيا برود، گرچه ثواب شهيدان را دارد ولى حكم فوق شامل حال آنها نمى شود.
مسأله 605ـ در جنگهاى امروز كه ميدانهاى جنگ وسعت دارد و گاه كيلومترها يا فرسخها مسافت را در بر مى گيرد و گلوله هاى دشمن و مانند آن تا مسافت زيادى مى رسد، تمام اين صحنه كه مركز تجمّع سربازان است ميدان جنگ محسوب مى شود، ولى اگر دشمن بوسيله بمباران افرادى را دور از جبهه هاى جنگ به قتل برساند احكام بالا در مورد آنها جارى نيست.
مسأله 606ـ هرگاه به علّتى شهيد برهنه شده باشد بايد او را كفن كنند و بدون غسل دفن نمايند.
مسأله 607ـدوم كسانى كه قتل آنها به عنوان قصاص يا حدّ شرعى واجب شده است و حاكم شرع به آنها دستور مى دهد مراسم غسل ميّت را خودشان در حال حيات انجام دهند و سه غسل را طبق دستورى كه قبلاً گذشت به جا آورده، سپس دو قسمت از قسمتهاى سه گانه كفن را يعنى لنگ و پيراهن را مى پوشند و مانند ميّت حنوط مى كنند و بعد از كشته شدن، قطعه سوم را بر آنها مى پوشانند و نماز بر آنها خوانده و به همان حال دفنشان مى كنند و لازم نيست خون را از بدن و كفن آنها بشويند، حتّى اگر بر اثر ترس و وحشت خود را نجس كنند، تكرار غسل لازم نيست.
-
غسلهاى مستحب
مسأله 608ـ غسلهاى مستحب در شرع اسلام بسيار فراوان است و از جمله، غسلهاى زير است:
1ـ غسل جمعه كه از مهمترين و مؤكّدترين غسلهاى مستحب محسوب مى شود و بهتر است كه حتّى الامكان آن را ترك نكنند، وقت آن از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر و اگر تا ظهر انجام نشود احتياط آن است كه بدون نيّت ادا و قضا و به قصد مافى الذّمّه تا عصر جمعه به جا آورند، و اگر در روز جمعه غسل نكنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضاى آن را به جا آورند و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند مى تواند روز پنجشنبه غسل را به نيّت مقدّم داشتن انجام دهد.
2ـ غسل شبهاى ماه مبارك رمضان و آن عبارت است از غسل شب اوّل ماه و تمام شبهاى فرد (مانند شب سوم، پنجم و...) و از شب بيست يكم مستحبّ است همه شب غسل كنند، وقت اين غسلها تمام شب است، هرچند بهتر است كه همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه ميان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتياط آن است كه تمام غسلهاى ماه مبارك و غسلهايى را كه در مسائل آينده مى آيد به قصد رجاء يعنى به اميد مطلوبيّت پروردگار به جا آورند.
3ـ غسل روز عيد فطر و عيد قربان و وقت آن از اذان صبح عيد است تا غروب و بهتر است آن را پيش از نماز عيد به جا آورند.
4ـ غسل شب عيد فطر و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب به جا آورند.
5ـ غسل روز هشتم و نهم ذى الحجّه كه روز «ترويه» و روز «عرفه» نام دارد.
6ـ غسل روز «اوّل، نيمه، بيست و هفتم (روز مبعث) و آخر ماه رجب».
7ـ غسل روز هيجدهم ذى الحجّه (عيد غدير).
8ـ غسل روز پانزدهم شعبان (ميلاد ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه) و هفدهم ربيع الاوّل (ميلاد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)) و غسل روز عيد نوروز.
9ـ غسل بچّه اى كه تازه به دنيا آمده است.
10ـ غسل زنى كه براى غير شوهرش بوى خوش استعمال كرده و غسل كسى كه در حال مستى خوابيده است.
11ـ غسل كسى كه به تماشاى كسى كه به دار آويخته اند رفته و آن را ديده است، امّا اگر تصادفا نگاهش بر او بيفتد، يا براى مطلب لازمى مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد.
12ـ غسل توبه يعنى هرگاه بعد از ارتكاب گناهى توبه كند، غسل به جا مى آورد. مسأله 609ـ غسل كردن براى وارد شدن در مكانهاى مقدس به اميد ثواب پروردگار مستحبّ است، از جمله براى داخل شدن در مكّه و مدينه، يا براى داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و همچنين حرم امامان(عليهم السلام) و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود يك غسل كافى است و اگر كسى مى خواهد در يك روز داخل مكّه شود و به مسجد الحرام رود، يا داخل شهر مدينه شود و به مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله)برود، يك غسل به نيّت همه كفايت مى كند. همچنين مستحبّ است غسل براى زيارت پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) يا امامان از دور يا نزديك و براى نشاط عبادت و رفتن به سفر به قصد رجاء.
مسأله 610ـ انسان نمى تواند با غسلى كه به اميد مطلوب بودن به جا آورده نماز بخواند بلكه بايد احتياطاً وضو نيز بگيرد، ولى با غسلهايى كه مستحب بودن آن قطعى است مانند غسل جمعه مى توان نماز خواند.
مسأله 611ـ هرگاه چند غسل مستحبّى، يا چند غسل كه بعضى مستحبّ است و بعضى واجب و يا چند غسل واجب بر كسى باشد مى تواند يك غسل به نيّت همه آنها به جا آورد.
-
تيـمّــم
موارد تيمّــم
مسأله 612ـ در هفت مورد بايد بجاى وضو يا غسل تيمّم كرد:
اوّل از موارد تيمّم
در جايى كه تهيه آب به اندازه وضو يا غسل ممكن نيست.
مسأله 613ـ هرگاه انسان در شهر و آبادى باشد و آب پيدا نكند بايد آنقدر جستجو نمايد تا از پيدا كردن آب مأيوس شود، امّا اگر در بيابان است چنانچه كوهستانى و يا زمين پست و بلند است يا به واسطه درخت و مانند آن عبور از آن مشكل مى باشد بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير كه در قديم با كمان پرتاب مى كردند به جستجوى آب رود (1) و اگر زمين هموار و بى مانع است بايد در هر طرف به اندازه مسافت دو تير جستجو كند، ولى هر طرفى كه يقين دارد آب نيست جستجو لازم ندارد و هرگاه بعضى از چهار طرف هموار و بعضى پست و بلند است بايد در هر طرف طبق دستور خودش عمل نمايد.
مسأله 614ـ هرگاه اطمينان دارد كه آب در محلى دورتر از اين مقدار، موجود است و وقت نماز نيز تنگ نشده، بايد به سراغ آن برود، مگر اين كه مشقّت فوق العاده اى داشته باشد، ولى اگر احتمال دهد يا گمان داشته باشد كه آب در فاصله دورتر است جستجو لازم نيست.
مسأله 615ـ انسان مى تواند شخص ديگرى را كه مورد اطمينان اوست به جستجوى آب بفرستد و نيز اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافى است.
مسأله 616ـ هرگاه قبل از وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند چنانچه تا وقت نماز در همان جا بماند لازم نيست دوباره به جستجوى آب برود مگر اين كه تغييرى در اوضاع محل پيدا شده باشد و همچنين اگر براى يك نماز جستجو كند براى نمازهاى ديگر تا تغييرى پيدا نشده جستجو لازم نيست.
مسأله 617ـ هرگاه وقت نماز تنگ است و اگر جستجوى آب كند وقت مى گذرد و يا خطرى وجود دارد، جستجو لازم نيست، ولى اگر بتواند مقدارى جستجو كند همان مقدار لازم است.
مسأله 618ـ اگر عمداً به جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود گناه كرده، ولى نمازش با تيمّم صحيح است.
مسأله 619ـ كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند و به جستجوى آب نرود و با تيمّم نماز بخواند بعد از نماز بفهمدكه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد نمازش باطل است، همچنين اگر بعد از جستجو، تيمّم كرده و نماز خوانده و بعداً بفهمد آب در آن جا وجود داشته بنابر احتياط واجب نماز را اعاده كند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 620ـ كسى كه وضو دارد و مى داند اگر وضوى خود را باطل كند نمى تواند وضو بگيرد، چنانچه ضرر يا مشقّت فوق العاده اى ندارد بايد وضوى خود را براى نماز نگه دارد، حتّى اگر احتمال قابل توجّهى بدهد كه آب براى وضو پيدا نخواهد كرد و يا اين كه قبل از وقت نماز وضو دارد و مى داند بعداً دسترسى به آب ندارد، احتياط واجب آن است كه وضوى خود را نگه دارد.
مسأله 621ـ هرگاه فقط به مقدار وضو يا غسل آب دارد و مى داند اگر آن را بريزد
آب پيدا نمى كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد ريختن آن حرام است و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم اين كار را نكند، همچنين اگر احتمال عقلايى مى دهد كه اگر آب را بريزد آب ديگرى به دستش نمى رسد احتياط واجب آن است كه آب را نگه دارد و در تمام اين صورتها اگر آب را بريزد كار خلافى كرده امّا نماز او با تيمّم صحيح است.
-
دوم از موارد تيمّم
مسأله 622ـ هرگاه آب در چاه باشد و بواسطه عدم توانايى يا نداشتن وسيله، دسترسى به آب ندارد، بايد تيمّم كند و همچنين اگر مشقّت فوق العاده داشته باشد كه عادتاً مردم آن را تحمّل نمى كنند.
مسأله 623ـ اگر براى بيرون آوردن آب از چاه وسايلى لازم است بايد تهيّه كند، يا كرايه نمايد، هرچند به چند برابر قيمت معمول باشد، امّا اگر تهيّه وسايل يا خريدن خود آب وضو آنقدر هزينه مى خواهد كه نسبت به حال او ضرر دارد واجب نيست.
مسأله 624ـ هرگاه ناچار شود براى تهيّه آب قرض كند واجب است قرض نمايد، امّا اگر مى داند يا گمان داردتوانايى اداى آن دين را نداردواجب نيست قرض كند و اگر كسى مقدارى آب بدون منت فوق العاده اى به او ببخشد بايد قبول كند.
سوم از موارد تيمّم
مسأله 625ـ هرگاه آب دارد ولى مى ترسد اگر وضو بگيرد بيمار شود يا بيمارى او به طول انجامد، يا شدّت كند، يا معالجه آن سخت شود، در تمام اين موارد بايد تيمّم كند، ولى اگر مثلاً آب گرم براى او ضرر ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند و لازم نيست يقين به ضرر داشته باشد همين اندازه كه خوف ضرر داشته باشد كافى است كه وضو نگيرد و تيمّم كند.
مسأله 626ـ كسى كه مبتلا به درد چشم است و آب براى او ضرر دارد اگر بتواند اطراف چشم را بشويد بايد وضو بگيرد و الاّ تيمّم كند.
مسأله 627ـ كسى كه مى داند آب براى او ضرر دارد هرگاه تيمّم كند و بعداً بفهمد آب براى او ضرر نداشته تيمّم او باطل است و اگر نماز با آن خوانده، بنابر احتياط واجب اعاده كند و بعكس اگر يقين داشت آب براى او ضرر ندارد و وضو گرفت و غسل كرد بعد فهميد آب براى او ضرر دارد احتياط واجب آن است كه تيمّم كند و اگر نماز خواند اعاده نمايد.
-
چهارم از موارد تيمّم
مسأله 628ـ هرگاه به مقدار كافى آب دارد امّا اگر آن را به مصرف وضو يا غسل برساند مى ترسد خودش يا فرزندان يا دوستان و همراهانش از تشنگى هلاك يا بيمار شوند، يا فوق العاده به زحمت بيفتند، بايد تيمّم كند و آب را نگه دارد، همچنين اگر انسان غير مسلمانى جان او در خطر باشد بايد آب را به او بدهد و تيمّم نمايد، درباره حيوان نيز همين حكم جارى است.
مسأله 629ـ هرگاه غير از آب پاك، آب نجسى هم به مقدار آشاميدن دارد، از آب نجس نمى تواند استفاده كند، بايد آب پاك را براى آشاميدن بگذارد و براى نماز تيمّم كند، ولى دادن آب نجس به حيوان اشكالى ندارد.
پنجم از موارد تيمّم
مسأله 630ـ كسى كه آب كمى در اختيار دارد كه اگر با آن وضو بگيرد و يا غسل كند براى تطهير بدن يا لباس او چيزى نمى ماند بايد نخست بدن و لباس را آب بكشد، بعد تيمّم كند و نماز بخواند، امّا اگر چيزى كه بر آن تيمّم كند ندارد بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.
ششم از موارد تيمّم
مسأله 631ـ هرگاه آب يا ظرفش غصبى است، يا از طلا و نقره است و آب و ظرف ديگرى ندارد،بايد به جاى وضو يا غسل، تيمّم كند.
هفتم از موارد تيمّم
مسأله 632ـ در تنگى وقت كه اگر بخواهد وضو بگيرد يا غسل كند همه نماز يا مقدارى از آن خارج از وقت واقع مى شود بايد تيمّم كند.
مسأله 633ـ هرگاه كسى عمداً نماز را بقدرى تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد معصيت كرده، ولى نماز او با تيمّم صحيح است، هرچند احتياط مستحب آن است كه قضاى آن را نيز به جا آورد.
مسأله 634ـ كسى كه نمى داند وقت تنگ شده يا نه، بايد وضو بگيرد يا غسل كند، ولى اگر مى داند مقدار كمى وقت دارد امّا مى ترسد اگر سراغ وضو يا غسل برود به نماز نرسد بايد تيمّم كند.
مسأله 635ـ هرگاه كسى به واسطه تنگى وقت تيمّم كرده و مشغول نماز است و در بين نماز آبى كه داشته از دست برود براى نمازهاى بعد مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند.
مسأله 636ـ هرگاه بتواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون مستحبات (ماننداقامه و قنوت) به جاآورد بايد چنين كند حتّى اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد مى تواند آن را ترك نمايد و با وضو نمازبخواند.
-
بر چه چيزهايى مى توان تيمّم كرد؟
مسأله 637ـ تيمّم بر چند چيز جايز است: خاك، شن، ريگ، كلوخ (خاكهاى به هم چسبيده) و سنگ، به شرط اين كه پاك باشند و مختصر غبارى لااقل بر آنها باشد.
مسأله 638ـ تيمّم بر سنگ آهك و سنگ گچ و سنگ مرمر و سنگ سياه و مانند آن جايز است،ولى تيمّم بر جواهرات مانند سنگ عقيق و فيروزه باطل است و احتياط واجب آن است كه بر گچ و آهك پخته وهمچنين بر آجر و سفال تيمّم نكند.
مسأله 639ـ هرگاه چيزهايى كه در مسأله سابق گفتيم پيدا نشود، بايد برگرد و غبارى كه روى لباس و مانند آن است تيمّم كند و چنانچه غبار پيدا نشود بايد بر گِل تيمّم كند و اگر گل هم پيدا نشود احتياط واجب آن است كه نماز را بدون تيمّم بخواند و بعداً قضاى آن را نيز به جا آورد و چنين كسى را «فاقد الطّهورين» نامند.
مسأله 640ـ كسى كه آب ندارد اگر برف يا يخ داشته باشد چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو يا غسل به جا آورد.
مسأله 641ـ اگر كاه يا اشياء ديگرى با خاك و ريگ مخلوط شود تيمّم بر آن جايز نيست، ولى اگر آنقدر كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود تيمّم بر آن مانعى ندارد.
مسأله 642ـ هرگاه خاك و مانند آن براى تيمّم ندارد امّا مى تواند خريدارى كند واجب است اقدام نمايد.
مسأله 643ـ تيمّم بر ديوار گلى صحيح است و احتياط مستحب آن است كه با وجود زمين يا خاك خشك بر زمين يا خاك نمناك تيمّم نكند.
مسأله 644ـ چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بنابر احتياط واجب بايد غصبى نباشد، امّا اگر نداند غصبى است و يا فراموش كرده باشد تيمّم او صحيح است، مگر آن كه خودش آن را غصب كرده باشد.
مسأله 645ـ كسى كه در جاى غصبى زندانى است مى تواند بر خاك يا سنگ آن تيمّم نمايد و نمازبخواند.
مسأله 646ـ همان گونه كه اشاره شد واجب است تا آنجا كه امكان دارد چيزى كه بر آن تيمّم مى كند گردى داشته باشد كه بر دست بماند و بعد از زدن دست بر آن، مستحبّ است دست را بتكاند كه گرد و خاك اضافى آن بريزد.
مسأله 647ـ بهتر است از تيمّم بر زمينهاى آلوده، زمين گود، كنار جاده ها و زمين شوره زار در صورتى كه نمك روى آن نگرفته باشد خود دارى كند و اگر نمك روى آن را گرفته است باطل است، اگر آلودگى طورى است كه بيم بيمارى از تيمّم بر آن مى رود، بايد بنابر احتياط واجب بدون تيمّم نماز بخواند و بعداً قضا كند.
طريقه تيمّم كردن
مسأله 648ـ براى تيمّم بايد اوّل نيّت كند، بعد تمام دو كف دست را باهم بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند، سپس هردو دست را بنابر احتياط واجب به تمام پيشانى و دوطرف آن از جايى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى بكشد و احتياط واجب آن است كه روى ابروها را نيز مسح كند، سپس كف دست چپ را بر تمام پشت دست راست مى كشد و بعد از آن، كف دست راست را بر تمام پشت دست چپ.
-
احكام تيمّم
مسأله 649ـ تيمّم بدل از وضو و بدل از غسل فرقى باهم ندارند، ولى احتياط مستحب آن است كه در تيمّم بدل از غسل يك بار ديگر دستها را بر زمين زند و مجدداً با آن پشت دست راست و سپس پشت دست چپ را مسح كند.
مسأله 650ـ تمام پيشانى و پشت دستها را بايد مسح كند و اگر مختصرى از آن را مسح نكند تيمّم باطل است، خواه عمداً باشد يا از روى فراموشى، ولى دقّت زياد هم لازم نيست، همين اندازه كه بگويند تمام پيشانى و پشت دستها مسح شده كافى است.
مسأله 651ـ براى اين كه يقين كند تمام پيشانى و پشت دستها را مسح كرده بايد كمى از اطراف آن را نيز داخل كند، ولى مسح ميان انگشتان لازم نيست و احتياط واجب اين است كه پيشانى و پشت دستها را از بالا به پايين مسح كند و كارهاى تيمّم را پشت سر هم به جا آورد و اگر ميان آنها بقدرى فاصله دهد كه صورت تيمّم از بين برود باطل است.
مسأله 652ـ لازم نيست در موقع نيّت معيّن كند كه تيمّم او بدل از غسل است يا بدل از وضو، همين اندازه كه قصد اطاعت امر الهى را دارد كافى است، حتّى اگر يكى را به جاى ديگرى نيّت كند امّا قصد او اطاعت امر واقعى الهى باشد صحيح است.
مسأله 653ـ بنابر احتياط واجب بايد اعضاى تيمّم و كف دستها پاك باشد، ولى اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد بايد با همان وضع تيمّم كند.
مسأله 654ـ بايد براى تيمّم، موانع را از اعضاى تيمّم برطرف كند و اگر انگشترى در دست دارد بيرون آورد، همچنين اگر موى پيش سر روى پيشانى افتاده آن را بايد كنار زند، حتّى اگر احتمال قابل توجهى مى دهد كه مانعى در كار باشد بايد جستجو نمايد.
مسأله 655ـ هرگاه پيشانى يا پشت دستها يا كف دستها زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى بر آن بسته است كه نمى تواند باز كند، يا ضرر دارد، بايد با همان حال تيمّم كند.
مسأله 656ـ كسى كه خودش توانايى بر تيمّم ندارد بايد نايب بگيرد، يعنى كسى دستهاى او را بر زمين زند، و اگر ممكن نيست، بر زمين بگذارد و بعد با دست خودش او را تيمّم دهد، اگر اين هم ممكن نباشد بايد نايب دست خود را بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند و بر پيشانى و دستهاى او بكشد.
مسأله 657ـ بعد از فراغت از تيمّم اگر شك كند كه درست انجام داده يا نه، اعتنا نكند و اگر در اثنا شك كند احتياط واجب آن است كه برگردد و قسمت مشكوك را دوباره انجام دهد.
مسأله 658ـ كسى كه وظيفه اش تيمّم است نبايد پيش از وقت نماز تيمّم كند، ولى اگر براى كار واجب ديگر يا كار مستحبّى تيمّم كند و تا وقت نماز عذرش باقى باشد مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند.
مسأله 659ـ كسى كه وظيفه اش تيمّم است اگر يقين داشته باشد يا احتمال دهد كه تا آخر وقت عذرش باقى مى ماند مى تواند در اوّل وقت با تيمّم نماز بخواند، ولى اگر يقين داشته باشد كه تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود بنابر احتياط واجب بايد صبر كند.
مسأله 660ـ كسى كه با تيمّم نماز مى خواند مى تواند نماز قضا را نيز در آن حال با تيمّم بخواند، ولى هرگاه يقين دارد عذر او بزودى برطرف مى شود بايد صبر كند، همچنين بنابر احتياط واجب اگر اميد برطرف شدن عذر را بزودى دارد تأخير اندازد.
مسأله 661ـ كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند جايز است نمازهاى مستحبّى را با تيمّم بخواند، حتّى اگر مثلاً براى انجام نماز شب وقت تنگ است مى تواند تيمّم كند.
مسأله 662ـ كسى كه به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمّم كند بعد از پيدا شدن آب يا برطرف شدن عذر، تيمّم او خود به خود باطل مى شود.
مسأله 663ـ تمام كارهايى كه وضو را باطل مى كند تيمّم بدل از وضو را هم باطل مى كند و تمام كارهايى كه غسل را باطل مى كند تيمّم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.
مسأله 664ـ هرگاه چند غسل بر انسان واجب شود و نتواند غسل كند يك تيمّم به قصد همه آنها كافى است.
مسأله 665ـ هرگاه به جاى غسل تيمّم كند لازم نيست وضو بگيرد، يا تيمّم ديگرى بدل از وضو كند، خواه غسل جنابت باشد يا غسلهاى ديگر، ولى احتياط مستحب آن است كه در غسلهاى ديگر وضو بگيرد يا اگر نمى تواند تيمّم ديگرى بدل از وضو كند.
مسأله 666ـ هرگاه به جاى غسل تيمّم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند انجام دهد براى نمازهاى بعد فقط بايد وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد به جاى آن تيمّم كند.
مسأله 667ـ كسى كه وظيفه اش تيمّم است اگر براى كارى تيمّم كند تا تيمّم و عذر او باقى است مى تواند تمام كارهايى را كه وضو و غسل در آن شرط است به جا آورد، حتّى اگر تيمّم را به خاطر تنگى وقت نماز گرفته باشد دست گذاردن روى خط قرآن و مانند آن براى او جايز است.
مسأله 668ـ نمازهايى را كه با تيمّم خوانده اعاده و قضا ندارد، ولى در چند مورد احتياط مستحب آن است كه نمازهاى خود را اعاده كند:
اوّل در جايى كه آب نداشته يا مانع از استعمال آب داشته و عمداً خود را جُنُب كرده و با تيمّم نماز خوانده است.
دوم در جايى كه عمداً به جستجوى آب نرود و در تنگى وقت با تيمّم نماز بخواند و بعد بفهمد اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد.
سوم آن كه مى دانسته يا گمان داشته كه دسترسى به آب ندارد و آبى را كه داشته ريخته و تلف كرده است.
-
نـمـــاز
اهمّيّت نماز
نماز رابطه انسان با خداست و مايه صفاى روح و پاكى دل و پيدايش روح تقوا و تربيت انسان و پرهيز از گناهان است. نماز مهمترين عبادات است كه طبق روايات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات ديگر نيز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال ديگر نيز قبول نخواهد شد. و نيز بر طبق روايات، كسى كه نمازهاى پنجگانه را انجام مى دهد از گناهان پاك مى شود همان گونه كه اگر شبانه روز پنج مرتبه در نهر آبى شست و شو كند اثرى از آلودگى در بدنش باقى نمى ماند. به همين دليل، در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و وصايا و سفارشهاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمّه هدى(عليهم السلام)از مهمترين كارهايى كه روى آن تأكيد شده همين نماز است و لذا ترك نماز از بزرگترين گناهان كبيره محسوب مى شود.
سزاوار است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و به آن اهمّيّت بسيار دهد و از تند خواندن نماز كه ممكن است مايه خرابى نماز گردد جدّاً بپرهيزد.
در حديث آمده است روزى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مردى را در مسجد مشغول نماز ديد كه ركوع و سجود را بطور كامل انجام نمى دهد، فرمود: اگر اين مرد از دنيا برود در حالى كه نمازش اين گونه باشد به دين من از دنيا نخواهد رفت.
روح نماز «حضور قلب» است و سزاوار است از آنچه مايه پراكندگى حواس مى شود بپرهيزد، معانى كلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجّه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند بسيار كوچك ببيند.
در حالات معصومين(عليهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق ياد خدا مى شدند كه از خود بى خبر مى گشتند، تا آنجا كه پيكان تيرى در پاى اميرالمؤمنين على(عليه السلام)مانده بود، در حال نماز بيرون آوردند و آن حضرت متوجّه نشد.
براى قبولى نماز و كمال و فضيلت آن علاوه بر شرايط واجب بايد امور زير را نيز رعايت كند:
قبل از نماز از خطاهاى خود توبه و استغفار نمايد و از گناهانى كه مانع قبول نماز است مانند «حسد» و «تكبّر» و «غيبت» و «خوردن مال حرام» و «آشاميدن مسكرات» و «ندادن خمس و زكات» بلكه هر معصيتى بپرهيزد.
همچنين سزاوار است كارهائى كه ارزش نماز و حضور قلب را كم مى كند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول و در ميان سر و صداها و در برابر منظره هايى كه جلب توجّه مى كند به نماز نايستد و كارهايى كه ثواب نماز را زياد مى كند انجام دهد، مثلاً لباس پاكيزه بپوشد، موهاى خود را شانه زند و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد و انگشتر عقيق به دست كند.
-
نمازهاى واجب
مسأله 669ـ نمازهاى واجب شش نماز است: 1ـ نمازهاى يوميّه، 2ـ نماز طواف واجب خانه خدا، 3ـ نماز آيات، 4ـ نماز ميّت، 5ـ نماز قضاى پدر و مادر كه بر پسر بزرگتربه شرحى كه مى آيد واجب است، 6ـ نماز نافله اى كه به واسطه نذر و عهد و قسم واجب شده است.
نمازهاى واجب يوميّه
مسأله 670ـ نمازهاى واجب يوميّه پنج نماز است: نمازهاى «ظهر» و «عصر» كه هركدام چهار ركعت است، نماز «مغرب» سه ركعت، نماز «عشاء» چهار ركعت و نماز «صبح» دو ركعت، امّا در سفر بايد نماز چهار ركعتى را با شرايطى كه بعداً به خواست خدا مى آيد دو ركعت بخواند.
نماز جمعه
مسأله 671ـ نمازجمعه دو ركعت است و در روز جمعه جانشين نماز ظهر مى شود و در زمان حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) و نايب خاصّ او واجب عينى است، امّا در زمان غيبت كبرى واجب تخييرى است، يعنى ميان نماز جمعه و نماز ظهر مخيّر است، ولى در زمانى كه حكومت عدل اسلامى باشد احتياط آن است كه ترك نشود.
-
احكام نماز جمعه
الف: وقت نماز جمعه از اوّل ظهر است به مقدارى كه اذان و خطبه ها و نماز مطابق معمول انجام شود و با گذشتن اين مقدار، وقت نماز جمعه پايان مى يابد و بايد نماز ظهر خوانده شود.
ب: كسانى كه تا دو فرسخى از محلّ نماز جمعه قرار دارند مشمول حكم نماز جمعه هستند و در صورتى كه نماز جمعه واجب عينى باشد حضور آنها در نماز جمعه واجب است.
ج: هرگاه كسى به خطبه ها نرسد و در نماز شركت كند، يا فقط يك ركعت از نماز جمعه را درك نمايد نماز او صحيح است، ولى احتياط واجب آن است كه عمداً تأخير نيندازد.
د: نماز جمعه بايد به جماعت خوانده شود و حدّاقلّ جمعيّت براى انعقاد جمعه، پنج نفر است (امام جمعه و چهار نفر ديگر).
هـ : فاصله دو نماز جمعه بايد كمتر از يك فرسخ نباشد كه اگر در كمتر از يك فرسخ دو نماز جمعه خوانده شود نماز اوّلى صحيح و دومى باطل است.
و: نماز جمعه بر «مسافران» و «زنان» و «بيماران» و «از كارافتادگان» واجب نيست، ولى اگر آنها در نماز جمعه حاضر شوند نمازشان صحيح است، امّا احتياط واجب آن است كه پنج نفر اصلى نماز جمعه (امام و چهار نفر ديگر) غير آنها باشد.
-
طريقه نماز جمعه
ز: نماز جمعه دو ركعت است مانند نماز صبح و دو قنوت دارد يكى در ركعت اوّل پيش از ركوع و دومى در ركعت دوم بعد از ركوع. مستحبّ است امام در ركعت اوّل، بعد از حمد، سوره جمعه را بخواند در ركعت دوم، سوره منافقين را و هرگاه مشغول يكى از اينها شود احتياط واجب آن است كه به سوره ديگرى عدول نكند.
ح: بايد قبل از نماز جمعه دو خطبه به وسيله امام جمعه خوانده شود.
ط: خطبه ها بايد بنابر احتياط واجب بعد از اذان ظهر باشد و اگر قبل از آن خوانده شود اعاده كنند.
ى: هر يك از خطبه ها بايد مشتمل بر امور زير باشد:
1ـ حمد و ثناى الهى.
2ـ صلوات بر محمّد و آل محمّد.
3ـ وعظ و ارشاد و سفارش به تقواى الهى.
4ـ خواندن يك سوره كوتاه در هر خطبه مانند سوره قل هو اللّه، قل يا أيّها الكافرون يا سوره والعصر (بنابر احتياط واجب).
5ـ بنابر احتياط واجب براى خود و مؤمنين و مؤمنات استغفار كند و در خطبه دوم ائمّه هدى(عليهم السلام) را هنگام صلوات و درود يك يك نام ببرد. بنابراين خطبه اوّل شامل پنج قسمت و خطبه دوم شامل شش قسمت است. امام بايد خطبه ها را در حال قيام بخواند و ميان دو خطبه جلوس مختصرى بنمايد و صداى خود را در حدّ مقدور به نمازگزاران برساند و وعظ و ارشاد را به زبان قابل فهم براى مردم ايراد كند.
ك: شايسته است خطيب ملبّس به عمامه و عبا باشد و بر عصا يا مانند آن تكيه كند و قبل از شروع به خطبه، به مأمومين سلام كند و سزاوار است مسائل مهمّ سياسى و اجتماعى و اخلاقى مسلمين و جهان اسلام و آن منطقه را براى مردم شرح دهد و آنها را به وظايفشان در برابر اين مسائل آشنا سازد و در برابر توطئه هاى دشمنان به آنها هشدار دهد. پس خطيب بايد حدّاكثر استفاده را از خطبه ها براى تهذيب نفوس مردم و آگاه ساختن آنها از مسائل مهمّ روز بنمايد كه يكى از اهداف اصلى خطبه ها همين است. خطبه ها را با عبارات فصيح و گويا و بليغ و مؤثّر و نافذ ايراد نمايد تا خطبه ها تأثير لازم را در نفوس مسلمين بگذارد و از اين فريضه عبادى سياسى بهره گيرى كامل شود; هرگز به سراغ مسائل تفرقه انداز نرود و مسلمين را به وحدت در مقابل دشمنان دعوت نمايد و احتياط واجب آن است كه نمازگزاران هنگام ايراد خطبه با طهارت باشند و رو به امام نشينند و سكوت را رعايت كنند و به خطبه ها گوش فرا دهند، ولى اگر عمداً سخن بگويند، نماز جمعه آنها باطل نمى شود، هر چند كار خلافى كرده اند.
-
اوقات نمازهاى پنجگانه
وقت نماز ظهر و عصر
مسأله 672ـ وقت نماز ظهر و عصر از اوّل ظهر شرعى (يعنى مايل شدن خورشيداز وسط آسمان به سوى مغرب) تا هنگام غروب آفتاب است و بهترين راه براى پى بردن به دخول وقت ظهر استفاده از شاخص است و آن اين است كه قطعه چوب صاف يا ميله اى را در زمين هموار بطور عمودى فرو كند، صبح كه خورشيد بيرون مى آيد سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هر چه آفتاب بالا آيد اين سايه كم مى شود، هنگامى كه سايه به آخرين درجه كمّى رسيد موقع ظهر است و همين كه رو به زيادى گذارد و سايه به سوى مشرق برگشت اوّل وقت نماز ظهر و عصر است، البتّه در بعضى از شهرها مثل مكّه در بعضى از روزهاى سال هنگام ظهر سايه بكلّى از بين مى رود و آفتاب كاملاً عمودى مى تابد، در اين گونه مناطق موقعى كه مجدّداً سايه پيدا شد وقت نماز ظهر و عصر شده است.(2)
مسأله 673ـ نمازهاى ظهر و عصر هر كدام «وقت مخصوص» و «وقت مشتركى» دارد: وقت مخصوص نماز ظهر از اوّل ظهر است تا موقعى كه به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد و وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه به اندازه خواندن يك نماز به غروب باقى مانده باشد و اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخوانده نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند و ما بين اين دو، وقت مشترك نمازظهر و عصراست.
مسأله 674ـ هرگاه پيش از خواندن نماز ظهر سهواً مشغول خواندن نماز عصر شود و در بين متوجّه گردد، چنانچه در وقت مشترك باشد بايد عدول كند، يعنى نيّت خود را به نماز ظهر برگرداند و قصد كند آنچه خوانده نماز ظهراست و به همين ترتيب آن را ادامه دهد و بعد از آن كه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند و اگر در وقت مخصوص ظهر باشد نماز او باطل است و بايد نماز را به نيّت ظهر از سر بگيرد.
وقت نماز مغرب و عشا
مسأله 675ـ مغرب موقعى است كه قرص آفتاب در افق پنهان شود و احتياط آن است كه صبر كند تا سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بالاى سر بگذرد و به طرف مغرب برگردد، هنگام مغرب وقت نماز مغرب و عشا وارد مى شود و تا نيمه شب ادامه دارد.
مسأله 676ـ نماز مغرب و عشاء نيز هر كدام وقت مخصوص و وقت مشتركى دارند، وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب است تا به اندازه سه ركعت و اگر كسى مسافر باشد و تمام نماز عشا را در اين وقت بخواند باطل است، هرچند از روى سهو باشد. و وقت مخصوص نماز عشا موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب باقى مانده باشد و اگر كسى عمداً تا اين موقع نماز مغرب را تأخير اندازد بايد اوّل نماز عشا را بخواند و بعد نماز مغرب را قضا كند و در ميان اين دو، وقت مشترك است، اگر كسى در اين وقت اشتباهاً نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز متوجّه شود، نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعداً به جا آورد.
مسأله 677ـ وقت مخصوص و مشترك كه معنى آن در مسأله پيش گفته شد براى اشخاص فرق مى كند مثلاً براى مسافر در مورد نماز ظهر و عصر و عشا به اندازه دو ركعت است و براى حاضر به اندازه خواندن چهارركعت.
مسأله 678ـ هرگاه از روى غفلت يا فراموشى شروع به نمازعشا كند و در اثنا بفهمد كه نماز مغرب را نخوانده بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند، مگر اين كه وارد ركوع ركعت چهارم شده باشد كه در اين صورت عدول جايز نيست و بايد ادامه دهد و نماز مغرب را بعد به جا آورد.
مسأله 679ـ آخر وقت نماز عشا نصف شب است و احتياط واجب آن است كه شب را از اوّل غروب آفتاب تا اذان صبح حساب كند ولى براى نماز شب و مانند آن تا اوّل آفتاب حساب كند.
مسأله 680ـ هرگاه عمداً نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند وقت آن گذشته و بايد قضا كند، امّا اگر به واسطه عذرى نخوانده باشد بايد تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او ادا است.
-
وقت نماز صبح
مسأله 681ـ وقت اذان صبح (براى نماز و روزه) در شبهاى مهتابى و غير مهتابى يكسان است و معيار، ظاهر شدن نور شفق در افق است، هرچند بر اثر تابش مهتاب نمايان نباشد، و وقت نماز صبح از اوّل طلوع فجر صادق است تا طلوع آفتاب و فجر صادق سپيده صبح است كه در افق پهن مى شود و بهتر است نماز صبح را قبل از روشن شدن هوا در همان تاريكى اوّل صبح به جاآورد.
احكام اوقات نماز
مسأله 682ـ هنگامى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين به داخل شدن وقت پيدا كند، يا لااقل يك مرد عادل خبر از ورود وقت دهد، اذان شخص وقت شناس و مورد اطمينان نيز كافى است و اگر گمان قوى به دخول وقت از راههاى ديگر پيدا كند نيز كفايت مى كند، خواه از روى ساعت صحيح باشد يا غيرآن.
مسأله 683ـ كسانى كه به واسطه وجود مانع در آسمان (مانند ابر و غبار) و يا گرفتارى در زندان و يا نداشتن بينايى چشم، نمى توانند يقين به دخول وقت پيدا كنند، چنانچه گمان قوى داشته باشند مى توانند مشغول نماز شوند.
مسأله 684ـ هرگاه مطابق دستورهاى بالا مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است، همچنين اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده بايد نماز را اعاده كند، ولى اگر در بين نماز يا بعد از نماز بفهمد وقت داخل شده بود نمازش صحيح است.
مسأله 685ـ هرگاه انسان بر اثر غفلت و فراموشى مشغول نماز شود بى آن كه از دخول وقت با خبر گردد چنانچه تمام نمازش در وقت واقع شده باشد صحيح است و اگر همه يا قسمتى از آن پيش از وقت بود نمازش باطل است.
مسأله 686ـ هرگاه بعد از نماز شك كند نماز را در وقت خوانده يا نه، نماز او صحيح است، به شرط آن كه هنگام شروع نماز غافل از وقت نباشد ولى اگر در بين نماز شك كند، نماز او باطل است و بايد پس از دخول وقت اعاده كند.
مسأله 687ـ در تنگى وقت اگر انجام مستحبّات نماز باعث شود مقدارى از واجبات در خارج وقت واقع گردد بايد آن مستحبات را ترك كند (مانند قنوت و اقامه).
مسأله 688ـ كسى كه به اندازه يك ركعت نماز وقت دارد بايد تمام نماز را به نيّت ادا بخواند، ولى تأخيرانداختن نمازتا اين حد حرام است، بنابر اين اگر به اندازه پنج ركعت تا مغرب وقت داشته باشد نماز ظهر و عصر را به نيّت ادا بخواند و به همين ترتيب ساير نمازها.
مسأله 689ـ يكى از مستحبات مؤكّد اين است كه نماز را در اوّل وقت فضيلت آن بخوانند و در روايات راجع به آن بسيار سفارش شده است و هرچه به اوّل وقت فضيلت نزديكتر باشد بهتر است.
مسأله 690ـ كسانى كه داراى عذرى هستند و يقين دارند عذرشان تا آخر وقت برطرف مى شود واجب است صبر كنند و چنانچه يقين داشته باشند عذر باقى مى ماند، صبر كردن واجب نيست، امّا اگر احتمال مى دهند برطرف شود احتياط واجب آن است كه صبر كنند، مگر در مورد تيمّم كه مى توانند در چنين صورتى در اوّل وقت نماز بخوانند.
مسأله 691ـ كسى كه مسائل نماز يا شكّيات و سهويّات را نمى داند و احتمال مى دهد در نمازش پيش آيد بايد براى يادگرفتن اينها نماز را از اوّل وقت تأخير بيندازد، ولى اگر اطمينان دارد كه مى تواند نماز را بطور كامل تمام كند جايز است در اوّل وقت مشغول نماز شود.
مسأله 692ـ هرگاه در نماز مسأله اى پيش آيد كه حكم آن را نمى داند مى تواند به يكى از دو طرفى كه احتمال مى دهد به قصد رجاء عمل كند و بايد بعد از نماز مسأله را سؤال كند كه اگر باطل بوده دوباره بخواند (و احتياط آن است طرفى را كه بيشتر احتمال مى دهد بگيرد).
مسأله 693ـ هرگاه ببيند مسجد نجس شده بهتر اين است اوّل مسجد را تطهير كند بعد نماز بخواند، همچنين اگر طلبكارى ايستاده و طلب خود را مطالبه مى كند، اگر نماز و مقدّمات آن وقت زيادى را بگيرد واجب است اوّل تطهير مسجد كند و اداء دين نمايد بعد نماز بخواند، اگر بر خلاف اين دستور عمل كند معصيت كرده ولى نمازش صحيح است و در تنگى وقت، نماز مقدّم است.
مسأله 694ـ مستحبّ است پنج نماز را در پنج وقت به جا آورد، يعنى هركدام را در وقت فضيلت خود انجام دهد و تنها فاصله دادن به مقدار نافله يا تعقيبات كافى نيست، بلكه معيار همان وقت فضيلت است.
مسأله 695ـ وقت فضيلت نماز ظهر تا موقعى است كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص شود (منظور سايه اى است كه از ظهر به بعد پيدا مى شود) و وقت فضيلت عصر از موقعى كه سايه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعى كه به اندازه دو برابر آن شود و وقت فضيلت نماز مغرب از غروب است تا ناپديد شدن حمره مغربيّه (رنگ سرخى كه بعد از غروب آفتاب در مغرب ظاهر مى شود) و وقت فضيلت نماز عشاء از موقعى است كه سرخى مزبور ناپديدمى شود تا يك سوم از شب و وقت فضيلت نماز صبح از اوّل طلوع فجر سپيده صبح است تا موقعى كه هوا روشن شود.
-
ترتيب در ميان نمازها
مسأله 696ـ نماز ظهر و عصر بايد به ترتيب خوانده شود، يعنى اوّل نماز ظهر، بعد نماز عصر، همچنين بايد در ميان نماز مغرب و عشا نيز ترتيب رعايت شود و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر، يا عشا را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.
مسأله 697ـ هرگاه به نيّت نماز ظهر، نماز را شروع كند و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است نمى تواند نيّت نماز را به عصر برگرداند و نماز او باطل است، همچنين در مورد نماز مغرب و عشا، امّا اگر نيّت نماز عصر كند و بعد متوجّه شود كه نماز ظهر را نخوانده هر جاى نماز باشد مى تواند نيّت خود را به ظهر برگرداند، همچنين اگر شروع به نماز عشا كرده و متوجّه شود نماز مغرب را نخوانده اگر قبل از ركوع ركعت چهارم متوجّه شود نيّت را بر مى گرداند، ولى اگر بعد از ركوع ركعت چهارم متوجّه شود نماز را به نيّت عشا تمام مى كند، بعداً نماز مغرب را مى خواند و احتياطاً نماز عشا را نيز اعاده كند.
مسأله 698ـ اگر در اثناء نماز عصر شك كند كه آيا نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد به همان دستور كه در مسأله قبل گفته شد عمل كند، يعنى نيّت را به ظهر برگرداند و بعداً عصر را بخواند، همچنين اگر در وسط نماز عشاء شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد به دستور گذشته عمل كند.
مسأله 699ـ عدول از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب، جايز نيست، ولى عدول از نماز ادا به قضا جايز است و اگر نماز قضا، قضاى همان روز باشد احتياط واجب اين است كه عدول كند و بعد از فراغت از نماز قضا، نماز ادا را بخواند، البته اين در صورتى است كه جاى عدول باقى باشد، مثلاً در صورتى مى تواند نيّت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركعت سوم از نماز ظهر نشده باشد.
نمازهاى نافله (مستحب)
مسأله 700ـ نمازهاى مستحبّى بسيار است و آنها را «نافله» گويند و از ميان نمازهاى نافله، نافله هاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده است.
مسأله 701ـ نافله هاى شبانه روزى عبارتند از: نافله ظهر هشت ركعت و نافله عصر نيز هشت ركعت است، نافله مغرب چهار ركعت و نافله عشا دو ركعت است كه نشسته خوانده مى شود، نافله شب يازده ركعت و نافله صبح دو ركعت است و چون دو ركعت نافله عشا يك ركعت حساب مى شود، مجموع اين نافله ها سى و چهار ركعت خواهد بود، ولى در روز جمعه سى و هشت ركعت است زيرا چهار ركعت به نافله ظهر و عصر اضافه مى شود (همه نافله ها دو ركعت دو ركعت خوانده مى شود).
مسأله 702ـ از يازده ركعت نافله شب هشت ركعت را به نيّت «نافله شب» و دو ركعت آن به نيّت «نافله شفع» و يك ركعت به نيّت «نافله وتر» به جا مى آورد.
مسأله 703ـ نافله شب از مهمترين نمازهاى نافله است كه در روايات اسلامىو قرآن مجيد روى آن تاكيد شده و تأثير عميقى در صفاى روح و پاكى قلب و تربيت نفوس انسانى وحلّ مشكلات دارد و در كتب معروف دعا، آدابى براى آن ذكر كرده اند، مخصوصاً براى قنوت نافله وتر، رعايت اين آداب خوب است ولى مى توان نماز شب را بدون اين آداب مانند نمازهاى معمولى نيز انجام داد و كسى كه به علّتى نتواند آخر شب بيدار شود و نماز شب را بخواند مى تواند قبل از خواب آنها را به جا آورد.
مسأله 704ـ نماز نافله را مى توان نشسته خواند، ولى در اين صورت احتياط اين است كه هر دو ركعت را يك ركعت حساب كند، مثلاً به جاى هشت ركعت نافله ظهر ايستاده، شانزده ركعت نشسته بخواند.
مسأله 705ـ نافله ظهر و عصر در سفر ساقط است و نبايد خواند و احتياط آن است كه نافله عشارا نيز ترك كند، امّا بقيّه نافله هاى شبانه روزى يعنى نافله صبح و مغرب و نافله شب در سفر ساقط نمى شود.
مسأله 706ـ چنان كه گفتيم نمازهاى نافله را بايد دو ركعت دو ركعت انجام داد، جز نافله وتر، كه يك ركعت است و اگر بخواهد نافله وتر رانشسته بخواند بايد دو نماز يك ركعتى جداگانه به جا آورد.
-
وقت نافله هاى شبانه روزى
مسأله 707ـ وقت نافله ظهر قبل از نماز ظهر است، از اوّل ظهر تا موقعى كه سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود بيشتر از دو هفتم طول شاخص شود، مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب است هر وقت مقدار سايه اى كه بعد از ظهر پيدا مى شود بيشتر از دو وجب شود وقت نافله ظهر تمام شده.
مسأله 708ـ وقت نافله عصر كه قبل از نماز عصر خوانده مى شود تا موقعى است كه سايه شاخص به چهارهفتم آن برسد به شرحى كه در مسأله پيش گفتيم.
مسأله 709ـ وقت نافله مغرب بعد از نماز مغرب است تا موقعى كه سرخى طرف مغرب كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بين برود.
مسأله 710ـ وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا است تا نصف شب و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.
مسأله 711ـ وقت نافله صبح پيش از نماز صبح است از طلوع فجر تا آشكار شدن سرخى در طرف مشرق و مى تواند آن را بعد از نماز شب بلافاصله به جا آورد.
مسأله 712ـ وقت نافله شب بنابر احتياط از نصف شب است تا اذان صبح، ولى بهتر است در موقع سحر يعنى در ثلث آخر شب بخواند.
نماز غُفيله
مسأله 713ـ از نمازهايى كه به جا آوردن آن به اميد ثواب پروردگار خوب است نماز غفيله است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا موقعى كه سرخى طرف مغرب از بين برود، در ركعت اوّل بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را مى خواند:
«وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤمِنينَ»
و در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إلاَّ هُو وَ يَعْلَمُ ما فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة إلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّة فِى ظُلُماتِ الاْرْضِ وَ لا رَطْب وَ لا يَابِس إلاَّ فى كِتاب مُبين»
و در قنوت آن بگويند:
«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَفاتِحِ الْغَيْبِ الَّتى لا يَعْلَمُهَا إلاَّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تَفْعَلْ بِى كَذا وَ كَذا»
و به جاى كلمه كذا و كذا حاجتهاى خود را بگويند و بعد بگويند:
«اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَ الْقادِرُ عَلى طَلِبَتى تَعْلَمُ حاجَتى فَأَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السّلامُ لَمّا قَضَيْتَها لِى».
-
احكام قبله
مسأله 714ـ تمام نمازهاى واجب بايد رو به قبله خوانده شود.
مسأله 715ـ«خانه كعبه» كه در مكّه معظّمه است قبله تمام مسلمين دنياست و هركس در هرجا باشد بايد روبروى آن نماز بخواند، امّا كسى كه دور است اگر طورى بايستد كه بگويند رو بقبله نماز مى خواند كافى است، بنابراين صفهاى طولانى نماز جماعت كه طول آنها از طول خانه خدا بيشتر است همه مى تواند رو به قبله باشد.
مسأله 716ـ لازم نيست در موقع ايستادن، نوك انگشتان پا هم رو به قبله باشد، يا در موقع نشستن، سر زانوها كاملاً رو به قبله قرار گيرد، همين اندازه كه بگويند رو به قبله ايستاده يا نشسته كفايت مى كند.
مسأله 717ـ كسى كه نمى تواند نماز را نشسته بخواند بايد به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلو بدنش روبه قبله باشد و اگر آن هم ممكن نيست به پهلوى چپ طورى بخوابد كه جلو بدنش رو به قبله باشد و اگر اين را هم نمى تواند بايد به پشت بخوابد بطورى كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.
مسأله 718ـ در نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده نيز بايد رو به قبله باشد و در سجده سهو احتياط واجب نيز همين است.
مسأله 719ـ جايز است نماز مستحبّى را در حال راه رفتن و سواره بخواند و در اين حال لازم نيست رو به قبله باشد.
مسأله 720ـ براى تعيين قبله راههاى زيادى وجود دارد: نخست كوشش كند تا يقين حاصل نمايد و نيز مى تواند به گفته دو شاهد عادل و يا يك فرد مورد اطمينان كه از روى نشانه هاى حسّى شهادت مى دهد و يا به قول كسى كه از روى قاعده علمى قبله را مى شناسد و محلّ اطمينان است عمل كند و اگر اينها ممكن نشد بايد به گمانى كه از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راههاى ديگر پيدا مى شود عمل نمايد.
مسأله 721ـ قبله نماهاى معمولى در صورتى كه سالم باشد از وسايل خوب براى شناخت قبله است و گمان حاصل از آن كمتر از گمان از راههاى ديگر نيست، بلكه غالباً دقيق تر است.
مسأله 722ـ به گفته صاحب منزل يا مسؤول يك مسافرخانه و مانند آن در صورتى كه فرد بى مبالات نباشد مى توان اعتماد كرد.
مسأله 723ـ هرگاه راهى براى پيدا كردن قبله وجود نداشته باشد و قبله در ميان چهار سمت مختلف مردّد شود يك نماز به يك طرف كافى است، ولى احتياط مستحب آن است كه چهار نماز به چهار طرف بخواند و هرگاه در سه طرف يا دو طرف احتمال وجود قبله را مى دهد فقط به سمت آنها نماز بخواند.
مسأله 724ـ كسى كه مى خواهد به چند طرف نماز بخواند اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را به جا آورد بهتر آن است نماز اوّل را به چند طرف تمام كند بعد نماز دوم را شروع نمايد.
مسأله 725ـ سر بريدن حيوانات نيز بايد رو به قبله باشد و هرگاه قبله را پيدا نكند بايد به گمان خود عمل نمايد و اگر تحصيل گمان ممكن نيست و نياز به سر بريدن حيوان دارد به هر طرف كه انجام دهد صحيح است و در مورد دفن مسلمان كه بايد رو به قبله باشد نيز به همين ترتيب بايد عمل كرد.
-
پوشانيدن بدن در نماز
مسأله 726ـ مرد بايد در حال نماز عورتين خود را بپوشاند، هرچند كسى اورا نمى بيند و بهتر است از ناف تا زانو را بپوشاند و از آن بهتر اين كه لباس كامل كه در برابر افراد محترم در تن مى كند به تن داشته باشد.
مسأله 727ـ زن بايد در موقع نماز تمام بدن حتّى سر و موى خود را بپوشاند، ولى پوشاندن گردى صورت و دستها تا مچ و پاها تا مچ لازم نيست، امّا براى اين كه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده است احتياط اين است كه مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از مچ را هم بپوشاند.
مسأله 728ـ در نماز احتياط و قضاى سجده يا تشهّد فراموش شده، بلكه بنابر احتياط واجب در موقع سجده سهو و سجده هاى واجب قرآن نيز خود را مانند موقع نماز بپوشاند.
مسأله 729ـ براى زنان پوشانيدن موهاى مصنوعى و زينتهاى پنهانى (مانند دستبند و گردن بند) نيز لازم است.
مسأله 730ـ هرگاه در بين نماز بفهمد كه قسمتى را كه بايد بپوشاند پيداست بايد فورا آن را بپوشاند، به شرط اين كه كارى كه صورت نماز را بر هم مى زند به جا نياورد و چنانچه پوشاندن آن زياد طول بكشد احتياط واجب آن است خود را بپوشاند و نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 731ـ هرگاه بعد از نماز بفهمد كه مقدار واجب را در حال نماز نپوشانده، نمازش صحيح است.
مسأله 732ـ انسان مى تواند خود را در نماز با برگ درختان يا علف بپوشاند، ولى احتياط مستحب آن است هنگامى از اينها استفاده كند كه چيز ديگرى نباشد.
مسأله 733ـ اگر چيزى غير از گِل در اختيار ندارد بايد بدن خود را با آن بپوشاند و نماز بخواند.
مسأله 734ـ هرگاه برهنه است و چيزى براى پوشانيدن بدن در نماز ندارد، چنانچه احتمال مى دهد تا آخر وقت پيدا كند، احتياط آن است كه نماز را به تأخير اندازد و اگر پيدا نكرد چنانچه كسى او را مى بيند بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را به اين وسيله بپوشاند و اگر كسى او را نمى بيند ايستاده نماز بخواند و بنابر احتياط واجب عورت را با دست بپوشاند و ركوع و سجود را با اشاره انجام دهد و براى سجود سر را قدرى پايين تر بياورد.
-
شرايط لباس نمازگزار
مسأله 735ـ لباس نمازگزار شش شرط دارد: 1ـ پاك بودن. 2ـ غصبى نبودن، بنابراحتياط واجب. 3ـ ازاجزاء مردار نباشد. 4ـ از حيوان حرام گوشت نباشد. 5 و 6ـ اگر نمازگزار مرد است لباس او از ابريشم خالص يا طلا بافت نباشد و شرح اينها در مسائل آينده خواهد آمد.
-
شرط اوّل ـ پاك بودن
مسأله 736ـ اگر كسى عمداً با لباس يا بدن نجس نماز بخواند نمازش باطل است، حتّى اگر به خاطر ياد نگرفتن مسأله باشد.
مسأله 737ـ اگر خبر ندارد كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد، نمازش صحيح است، امّا اگر قبلاً باخبر بوده و فراموش كرده و با آن نماز خوانده بايد نماز را اعاده كند، خواه در وسط نماز يادش بيايد، يا بعد از نماز و اگر وقت نماز گذشته بايد قضا كند.
مسأله 738ـ هرگاه كسى مشغول نماز است و در وسط نماز لباس يا بدن او نجس شود، يا بفهمد لباس يا بدن او نجس شده است امّا نداند همان موقع نجس شده يا از قبل نجس بوده، چنانچه آب در دسترس اوست و آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن آن نماز را به هم نمى زند بايد همان موقع آن را آب بكشد، يا عوض كند، سپس نماز را ادامه دهد و اگر ممكن نيست بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند و اين در صورتى است كه وقت تنگ نباشد و الاّ با همان حال نماز مى خواند و صحيح است.
مسأله 739ـ كسى كه بعد از نماز بفهمد بدن يا لباسش نجس بوده نمازش صحيح است، خواه در وقت باشد يا بعد از وقت.
مسأله 740ـ هرگاه لباس يا بدن نجس بوده و آن را آب بكشد و يقين به پاكى آن پيدا كند و نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد هنوز پاك نشده است، نماز او صحيح است و براى نمازهاى بعد بايد آن را پاك كند.
مسأله 741ـ هرگاه در لباس خود خونى ببيند و يقين كند كه به مقدار كمتر از درهم است و يا خون زخم و دمل است كه براى نماز اشكال ندارد و با آن نماز بخواند، بعد بفهمد خون بيش از مقدار درهم بوده، يا خون از غير زخم و دمل است نمازش صحيح است.
مسأله 742ـ هرگاه نجس بودن چيزى را فراموش كند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن ملاقات كند و نماز بخواند بعد يادش بيايد نماز او صحيح است، ولى اگر بدنش با رطوبت به چيزى كه نجس بودن آن را فراموش كرده ملاقات كند و بدون آن كه خود را آب بكشد، غسل كند، غسل و نمازش باطل است.
مسأله 743ـ كسى كه يك لباس بيشتر ندارد هرگاه بدن و لباس او هر دو نجس شود و به اندازه آب كشيدن يكى از آن دو بيشتر آب ندارد احتياط واجب آن است كه بدن را آب بكشد و نماز را با همان لباس نجس بخواند، ولى اگر نجاست لباس شديد تر باشد (مثلاً نجاستش از بول باشد كه بايد آن را با آب قليل دو مرتبه شست و نجاست بدن مثلاً از خون باشد كه يك مرتبه شستن كافى است) احتياط واجب آن است كه لباس را بشويد و با نجاست بدن نماز را بخواند.
مسأله 744ـ هرگاه كسى غير از لباس نجس لباس ديگرى در اختيار ندارد واحتمال نمى دهد تا آخر وقت لباس پاك پيدا كند بايد با همان لباس نماز بخواند.
مسأله 745ـ كسى كه دو لباس دارد و مى داند يكى از آن دو نجس است امّا نمى داندكداميك از آنهاست با هيچ كدام نمى تواند نماز بخواند و بايد هر دو را آب بكشد و اگر توانايى بر اين كار نداشته باشد بايددو نماز جداگانه با آن دو لباس بخواند.
-
شرط دوّم - غصبى نبودن
مسأله 746ـ لباس نمازگزار بنابر احتياط واجب بايد مباح باشد و اگر عمداً در لباس غصبى نماز بخواند حتّى اگر نخ يا دكمه آن غصبى باشد نماز را اعاده كند، ولى اگر نمى دانست غصبى است و با آن نماز خواند نمازش صحيح است، همچنين اگر قبلاً مى دانسته غصبى است و بعد فراموش كرده، مگر اين كه غاصب خود نمازگزار باشد، به اين معنى كه چيزى را غصب كرده و بعد فراموش نموده و با آن نماز خوانده است در اينجا احتياط واجب آن است كه اعاده نمايد.
مسأله 747ـ چنانچه در اثناء نماز متوجّه شود كه لباس او غصبى است اگر چيز ديگرى كه عورت او را بپوشاند در تن دارد بايد لباس غصبى را بيرون آورد و نماز را ادامه دهد و اگر چيز ديگرى در تن ندارد نماز را بشكند و با لباس غير غصبى نماز بخواند.
مسأله 748ـ اگر كسى براى حفظ جان خود با لباس غصبى نماز بخواند نمازش صحيح است، همچنين اگر براى حفظ آن لباس از دستبرد دزد و مانند آن، آن را بپوشد، نمازش درست است.
مسأله 749ـ اگر با پولى كه خمس يا زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز در آن لباس اشكال دارد، همچنين اگر لباسى را نسيه بخرد امّا در موقع معامله قصدش اين باشد كه از پولى كه خمس يا زكات آن را نداده بدهى خود را بدهد يا اصلاً بدهى خود را ندهد نمازش اشكال دارد.
شرط سوم ـ از اجزاء مردار نباشد
مسأله 750ـ لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد نباشد، بلكه احتياط واجب آن است كه از اجزاى حيوانهاى مرده ديگر كه خون جهنده ندارند (مانند ماهى و مار) نيز اجتناب كند.
مسأله 751ـ نمازگزار بايد از اجزاى مردار چيزى همراه نداشته باشد هرچند به صورت لباس هم نباشد امّا اجزايى كه مانند مو و پشم بى روح است مانعى ندارد، مثلاً مى توان از مو و پشم مردار حلال گوشت لباس تهيّه كرد و با آن نماز خواند.
مسأله 752ـ با لباسهاى چرمى كه از بازار مسلمانان تهيّه مى شود مى توان نماز خواند هرچند شك داشته باشد كه از حيوانى است كه ذبح شرعى شده يا نه، امّا اگر يقين داشته باشد كه چرم را از ممالك غير اسلامى آورده اند و فروشنده يك انسان لاابالى است كه درباره آن تحقيق نكرده نماز با آن جايز نيست و اگر نداند چرم از بلاد اسلامى است يا غير بلاد اسلامى اشكالى ندارد.
-
شرط چهارم ـ از حيوان حرام گوشت نباشد
مسأله 753ـ لباس نمازگزار بايد ازحيوان حرام گوشت نباشد، حتّى اگر مويى ازآن همراه نمازگزار باشد اشكال دارد.
مسأله 754ـ هرگاه آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت (مانند گربه) در بدن يا لباس نمازگزار باشد مادام كه عين آن برطرف نشده نماز با آن اشكال دارد، امّا اگر خشك شود و عين آن برطرف گردد نماز صحيح است.
مسأله 755ـ بودن مو يا عرق يا آب دهان انسانى در بدن يا لباس انسانى ديگر براى نماز او اشكال ندارد.
مسأله 756ـ اگر مرواريد يا موم همراه نمازگزار باشد براى نماز او اشكالى ندارد ولى نماز خواندن با دكمه صدف كه از حيوان حرام گوشت گرفته مى شود مشكل است.
مسأله 757ـ اگر شك داشته باشد كه لباس از پشم و كرك و موى حيوان حلال گوشت است يا حرام گوشت، نماز با آن صحيح است، خواه در داخل تهيّه شده باشد يا در خارج.
مسأله 758ـ اين ايّام چرمهاى مصنوعى را به وسيله مواد پلاستيكى و مانند
آن مى سازند نماز خواندن با آن اشكالى ندارد و هرگاه شك كند كه چيزى چرم مصنوعى است يا چرم واقعى يا از حيوان حرام گوشت، يا حيوان مرده، آن هم اشكالى ندارد.
مسأله 759ـ بنابر احتياط واجب بايد از پوست خز و سنجاب در نماز اجتناب كرد.
شرط پنجم ـ طلابافت نباشد
مسأله 760ـ نماز خواندن با لباس طلا بافت براى مردان جايز نيست و نماز را باطل مى كند، ولى براى زنان در صورتى كه اسراف نباشد اشكالى ندارد، در غير حال نماز نيز پوشيدن چنين لباسى براى مردان حرام است.
مسأله 761ـ زينت طلا مانند انگشتر طلا و يا ساعت مچى طلا و مانند آن براى مردان حرام است و نماز با آن نيز باطل است و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا نيز خوددارى شود ولى همه اينها براى زنان در نماز و غير نماز جايز است.
مسأله 762ـ دندان طلا اگر در جلو باشد و جنبه زينت داشته باشد براى مردان چه در نماز و چه در غير نماز اشكال دارد، مگر اين كه ناچار باشند.
-
شرط ششم ـ از ابريشم خالص نباشد
مسأله 763ـ پوشيدن لباس از ابريشم خالص براى مردان حرام است، حتّى عرقچين و بند شلوار و نماز با آن باطل است، حتّى آستر لباس نيز نبايد از ابريشم خالص باشد، امّا براى زنان همه اينها چه در حال نماز و چه در غير نماز جايز است.
مسأله 764ـ لباسى كه معلوم نيست از ابريشم خالص است يا چيز ديگر پوشيدن آن اشكال ندارد و نماز با آن صحيح است.
مسأله 765ـ اگر دستمال ابريشمى و مانند آن در جيب مرد باشد حرام نيست و نماز را باطل نمى كند.
مسأله 766ـ هرگاه لباس مخلوط از ابريشم و غير آن باشد اشكالى براى هيچ كس ندارد، امّا اگر غير ابريشم بقدرى كم باشدكه به حساب نيايد براى مرد جايز نيست.
مسأله 767ـ در حال اضطرار و ناچارى پوشيدن لباس ابريشمى خالص و طلا بافت يا غصبى و يا لباسى كه از مردار تهيّه شده مانعى ندارد و مى تواند با آن نماز بخواند.
مسأله 768ـ اگر غير از لباس نجس و ابريشمى و طلا بافت يا لباسى كه از مردار يا حيوان حرام گوشت تهيّه شده لباس ديگرى ندارد بايد با همان نماز بخواند، ولى اگر لباس او منحصر به غصبى است و مى تواند برهنه نماز بخواند بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد عمل كند.
مسأله 769ـ هرگاه لباسى كه نماز در آن جايز است در اختيار ندارد اگر مى تواند بايد بخرد يا كرايه كند واگر ديگرى به او ببخشد يا عاريه دهد چنانچه منّت و ناراحتى زيادى نداشته باشد بايد قبول كند.
مسأله 770ـ بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت خوددارى كند، منظور از لباس شهرت لباسى است كه جنبه رياكارى دارد و مى خواهد به وسيله آن مثلاً به زهد و ترك دنيا مشهور شود، خواه از جهت پارچه يا رنگ آن باشد يا دوخت آن، امّا اگر واقعا قصدش ساده پوشيدن است و جنبه ريا كارى ندارد نه تنها جايز است بلكه عملى است شايسته و اگر كسى با لباس شهرت نماز بخواند نماز او باطل نيست.
مسأله 771ـ پوشيدن لباسى كه مايه هتك و بى آبرويى انسان يا منشأ فساد مى شود اشكال دارد.
مسأله 772ـ احتياط آن است كه مرد لباس مخصوص زنان و زن لباس مخصوص مردان را نپوشد، ولى نماز با آن اشكال ندارد.
مسأله 773ـ كسى كه بايد خوابيده نماز بخواند هرگاه برهنه باشد، بنابر احتياط واجب بايد لحاف يا تشك او نجس يا ابريشم خالص و مانند آن كه در بالا گفته شد نباشد، مگر در حالت اضطرار.
مواردى كه نجس بودن لباس يا بدن نمازگزار جايز است
مسأله 774ـ در شش صورت اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است:
1ـ در جايى كه به واسطه زخم يا جراحت و دمل، لباس يا بدن به خون آلوده شده باشد.
2ـ در جايى كه خون موجود در لباس كمتر از درهم باشد (درهم تقريباً به اندازه يك «بند انگشت» اشاره است).
3ـ هرگاه لباسهاى كوچك مانند جوراب و عرقچين او نجس باشد.
4ـ محمول متنجّس.
5ـ لباس زنى كه پرستار بچّه است.
6ـ در جايى كه ناچار است با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. شرح اينها در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 775ـاوّل هرگاه در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت يا دمل باشد اگر به گونه اى است كه آب كشيدن بدن يا لباس، كار مشكلى است تا وقتى كه زخم يا جراحت و دمل خوب نشده مى تواند با آن نماز بخواند، همچنين است چركى كه با خون بيرون مى آيد، يا دوايى كه روى زخم مى گذارند و نجس مى شود، ولى اگر زخم بزودى خوب مى شود و شستن خون آن از لباس يا بدن آسان است بايد آن را آب كشد.
مسأله 776ـ جايى از لباس يا بدن كه با زخم فاصله دارد اگر با آن نجس
شود بايد آن را آب بكشد، مگر جاهايى كه معمولاً خون از زخم به آنجا
سرايت مى كند.
مسأله 777ـ هرگاه به آسانى مى تواند زخم را پانسمان كند و از سرايت خون به ساير بدن يا لباس جلوگيرى كند بايد اين كار را انجام دهد.
مسأله 778ـ هرگاه زخم داخل بينى يا دهان باشد و خونى از آن به بدن يا لباس رسد احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند، خون بواسير نيز اگر از داخل بدن باشد همين حكم را دارد.
مسأله 779ـ كسى كه بدنش زخم است اگر در لباس يا بدن خود خونى ببيند و نداند از آن زخم است يا خون ديگر نماز خواندن با آن مشكل است.
مسأله 780ـ اگر چند زخم در بدن وجود دارد و بطورى نزديك هم است كه يك زخم حساب مى شود تا وقتى كه همه خوب نشده است نماز خواندن با آنها اشكال ندارد، ولى اگر به اندازه اى از هم دور است كه هر كدام يك زخم حساب مى شود، هر كدام خوب شود بايد بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.
مسأله 781ـدوم از موارد عفو، خون كمتر از درهم است كه در لباس نمازگزار باشد، نماز خواندن با آن جايز است به شرط اين كه از خون حيض يا نفاس و استحاضه و خون سگ و خوك و مردار و خون حيوان حرام گوشت و همچنين خون كافر نباشد(بنابر احتياط واجب).
مسأله 782ـ هرگاه خون در چند جاى لباس پراكنده باشد اگر مجموع آن كمتر از درهم است براى نماز ضررى ندارد، ولى خونى كه بر بدن است به هر مقدار باشد بنابر احتياط واجب بايد آن را شست.
مسأله 783ـ هرگاه لباس داراى آستر است اگر خون به آستر نيز سرايت كند هر كدام خون جداگانه اى حساب مى شود، ولى در پارچه اگر زياد ضخيم نباشد و از يك طرف به طرف ديگر سرايت كند، پشت و روى آن يكى محسوب مى شود.
مسأله 784ـ خونى كه كمتر از مقدار درهم است هرگاه بدون شستن از لباس زايل شود جاى آن نجس است، ولى براى نماز اشكالى ندارد.
مسأله 785ـ اگر خونى كه در لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى مانند بول روى آن بريزد نماز خواندن با آن جايز نيست.
مسأله 786ـسوم از موارد عفو، لباسهاى كوچك نمازگزار است، مانند عرقچين و جورابى كه نمى توان با آن عورت را پوشانيد، اگر نجس باشد نماز با آنها صحيح است و همچنين انگشتر و عينك كه نجس شده است.
مسأله 787ـچهارم، هرگاه دستمال يا لباس نجسى كه مى توان با آن عورت را پوشانيد در جيب نمازگزار باشد نماز او صحيح است و همچنين ساير اشياء نجس، ولى احتياط مستحب اجتناب از آن است.
مسأله 788ـپنجم، زنى كه پرستار بچّه است و نمى تواند براى نماز به آسانى لباس طاهر تهيّه كند، هرگاه در شبانه روز يك مرتبه لباس خود را بشويد مى تواند با آن نماز بخواند، هرچند لباسش با بول بچّه نجس شود، ولى احتياط آن است كه لباس خود را براى اوّلين نمازى كه به جا مى آورد آب بكشد.
مسأله 789ـ هرگاه بتواند با وسايلى (مثلاً با پوشكهاى معمولى) جلو سرايت نجاست بچّه را بگيرد بايد چنين كند و نيز اگر لباسهاى متعدد دارد بايد از لباس پاك استفاده كند.
-
مستحبّات و مكروهات لباس نمازگزار
مسأله 790ـ چند چيز در لباس نمازگزار به اميد ثواب مطلوب است، از آن جمله: پوشيدن لباس سفيد و پاكيزه ترين لباسها و استعمال بوى خوش و انگشتر عقيق به دست كردن.
مسأله 791ـ ترك چند چيز در لباس نمازگزار به اميد ثواب مطلوب است از جمله: پوشيدن لباس سياه (مگر در مورد تعظيم شعائر، چادر، عبا، و عمّامه سادات) و لباس كثيف و تنگ و لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند، مخصوصاً لباس شرابخوار و باز بودن دكمه هاى لباس و پوشيدن لباسى كه نقش صورت دارد و همچنين انگشترى كه روى آن صورت انسان يا حيوانى نقش شده است.
-
مكان نمازگزار
مسأله 792ـ مكان نمازگزار بايد داراى شرايط زير باشد:
شرط اوّل ـ مباح بودن
احتياط واجب آنست كه مكان نمازگزار مباح باشد، بنابراين كسى كه درملك غصبى يا روى فرش يا تخت غصبى نماز مى خواند نمازش اشكال دارد، همچنين نماز در ملكى كه منفعت آن متعلّق به ديگرى است (مثل اين كه در اجاره اوست) كه نماز خواندن در آن بدون اجازه مستأجر اشكال دارد، همچنين در ملكى كه مورد تعلّق حقّ ديگرى است، مثل اين كه ميّت وصيّت كرده كه ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى كه ثلث را جدا نكنند نمى توان در آن ملك نماز خواند.
مسأله 793ـ كسى كه در مسجد نشسته اگر ديگرى جاى او را غصب كند و در آن نماز بخواند بنابر احتياط واجب بايد نمازش را اعاده كند.
مسأله 794ـ هرگاه در جايى نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد غصبى است نمازش صحيح است، همچنين اگر غصبى بودن جايى را مى دانست امّا فراموش كرد و بعداً به خاطرش آمد، ولى اگر خود غاصب فراموش كند و نماز بخواند نمازش اشكال دارد.
مسأله 795ـ هرگاه بداند مكانى غصبى است، امّا اين مسأله را كه نبايد در جاى غصبى نماز بخواند نمى دانست، هرگاه در آنجا نماز بخواند بنابر احتياط واجب نمازش را اعاده كند.
مسأله 796ـ كسى كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند چنانچه مركب يا صندلى و زين آن غصبى باشد و مجبور نباشد بر آن مركب نماز بخواند نماز او اشكال دارد، همچنين است اگر بخواهد در حال اختيار نماز مستحبّى را سواره بخواند.
مسأله 797ـ كسى كه با ديگرى در ملكى شريك است اگر سهم او جدا نباشد بدون اجازه شريكش نمى تواند در آن ملك تصرّف كند و نماز بخواند.
مسأله 798ـ اگر با پولى كه خمس و زكات آن را نداده ملكى بخرد، تصرّف او در آن ملك حرام است و نمازش هم در آن اشكال دارد، همچنين است اگر به ذمّه بخرد امّا هنگام خريدن قصدش اين باشد از مالى كه خمس يا زكاتش را نپرداخته پول آن را بپردازد كه بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
مسأله 799ـ هرگاه رضايت صاحب ملك از قرائن روشن و قطعى باشد نماز خواندن در آن ملك اشكالى ندارد، هرچند به زبان نگويد و بعكس اگر با زبان اجازه دهد امّا بداند قلباً راضى نيست نمى تواند نماز بخواند.
مسأله 800ـ تصرّف و نماز خواندن در ملك ميّتى كه خمس يا زكات بدهكار است حرام است، مگر آن كه بدهى او را بدهند.
مسأله 801ـ تصرّف و نماز خواندن در ملك ميّتى كه به مردم بدهكار است با اجازه ورثه مانعى ندارد، مگر اين كه آن تصرّف مزاحم حقّ طلبكاران گردد.
مسأله 802ـ هرگاه بعضى از ورثه ميّت، صغير يا ديوانه يا غايب باشند تصرّف در ملك آنها و نماز در آن حرام است، ولى تصرّفات جزيى كه براى برداشتن ميّت معمول است اشكال ندارد.
مسأله 803ـ نماز خواندن در مسافرخانه ها و حمّامها و مانند آن براى مسافران و مشتريان كه طبق متعارف وارد آنجا مى شوند اشكال ندارد، ولى در اماكن خصوصى بدون اجازه مالك جايز نيست، مگر آن كه اجازه تصرّفى بدهد كه معلوم شود براى نماز خواندن نيز راضى است مثل اين كه كسى را به ناهار يا شام يا استراحت دعوت كند كه مسلّماً براى نماز نيز رضايت دارد.
مسأله 804ـ در زمينهاى بزرگ زراعتى و غير زراعتى كه ديوار ندارد و زراعتى فعلاً در آن نيست نماز خواندن و نشستن و خوابيدن و تصرّفات جزئى اشكال ندارد، خواه نزديك شهر و روستا باشد يا دور از آن و خواه مالكين آن صغير باشند يا كبير، ولى اگر صاحبش صريحاً بگويد راضى نيستم يا بدانيم قلباً راضى نيست تصرّف در آن حرام و نماز نيز اشكال دارد.
-
شرط دوم ـ استقرار
مسأله 805ـ اگر مكان نمازگزار متحرّك باشد بطورى كه نتواند كارهاى نماز را بطور عادى انجام دهد، نماز او باطل است بنابراين، نماز خواندن در كشتى و قطار و مانند آن اگر بتواند كارهاى نماز را صحيح انجام دهد اشكال ندارد و اگر از جهت تنگى وقت يا ضرورت ديگرى ناچار باشد نماز را در كشتى و اتومبيل و مانند آن بخواند و قبله دائماً در حال تغيير باشد بايد تا آنجا كه مى تواند به طرف قبله برگردد و در حال برگشتن به سوى قبله چيزى نخواند.
مسأله 806ـ نماز خواندن روى خرمن گندم و جو و مانند اينها كه مقدارى حركت دارد جايز است به شرط اين كه بتواند واجبات نماز را انجام دهد.
مسأله 807ـ در جايى كه به واسطه احتمال باد و باران يا فشار جمعيّت و مانند آن اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كنداگر به اميد تمام كردن شروع كند و به مانعى برخورد ننمايد نمازش صحيح است.
مسأله 808ـ در جايى كه ماندن در آن حرام است (مثلاً جايى كه خطر خراب شدن سقف، يا ريزش كوه و آمدن سيلاب دارد) بايد نماز نخواند و اگر بخواند احتياط واجب اعاده آن است، همچنين روى چيزى كه ايستادن و نشستن بر آن حرام است مانند فرشى كه نام خدا بر آن نوشته شده است.
شرط سوم ـ توانائى انجام واجبات در آن محل
مسأله 809ـ بايددر جايى نماز بخواندكه بتواند واجبات راانجام دهد، پس در جايى كه سقف آن كوتاه است ونمى تواند بايستد ياجاى ركوعوسجود ندارد نمازباطل است.
مسأله 810ـ شايسته است انسان رعايت ادب كند و جلوتر از قبر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و امام(عليه السلام)، نماز نخواند و در صورتى كه نماز خواندن هتك و بى احترامى باشد حرام است و نماز هم اشكال دارد، در غير اين صورت نماز باطل نيست.
-
شرط چهارم ـ تقدّم مرد بر زن
مسأله 811ـ بايد در نماز، زن عقب تر از مرد بايستد و جاى سجده او از جاى سجده مرد كمى عقب تر باشد و الاّ نماز باطل است در اين حكم محرم و غير محرم تفاوتى ندارند، ولى اگر ميان مرد و زن ديوار يا پرده و مانند آن باشد، يا به اندازه ده ذراع (تقريباً 5 متر) فاصله باشد اشكال ندارد.
مسأله 812ـ اگر زن در كنار مرد يا جلوتر بايستد و باهم وارد نماز شوند نماز
هر دو باطل است، امّا اگر يكى قبلاً وارد نماز شده، نماز او صحيح و نماز
دومى باطل است.
شرط پنجم ـ بلندتر نبودن محلّ پيشانى از جاى ايستادن
مسأله 813ـ بايد محلّ پيشانى نمازگزار از جاى ايستادن او به اندازه اى بلند نباشد كه از صورت سجده بيرون رود و احتياط واجب آن است بيش از چهار انگشت بسته بلند تر يا پست تر نباشد.
مسأله 814ـ بودن مرد با زن نامحرم در جاى خلوت كه ديگرى نمى تواند به آنجا وارد شود اشكال دارد و احتياط واجب ترك آن است و نماز خواندن در آنجا نيز اشكال دارد، همچنين نماز خواندن در محلّى كه مجلس گناه است مثلاً در آنجا شراب مى نوشند، قمار مى زنند يا غيبت مى كنند.
مسأله 815ـ احتياط واجب آن است كه نماز واجب را در خانه كعبه نخوانند، ولى نماز مستحب اشكال ندارد، بلكه مستحبّ است در داخل خانه كعبه در مقابل هر زاويه اى دو ركعت نماز بخوانند، ولى نماز بر پشت بام كعبه خواه واجب يا مستحب اشكال دارد.
-
مكانهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب يا مكروه است
مسأله 816ـ مستحبّ است انسان نماز را در مسجد بخواند و بسيار روى آن تاكيد شده و بهتر از همه مساجد، مسجدالحرام است، سپس مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بعد مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيت المقدّس است و در درجه بعد مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محلّه و مسجد بازار است.
مسأله 817ـ براى زنها در صورتى كه خود را از نامحرم بخوبى حفظ كنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهى براى ياد گرفتن مسائل اسلامى جز از طريق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.
مسأله 818ـ نماز در حرم امامان(عليهم السلام) مستحبّ است، بلكه در حديث آمده نماز در حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) برابر با دويست هزار نماز است.
مسأله 819ـ رفتن به مسجدى كه نمازگزار ندارد مستحبّ است و همسايگان مسجد تا عذرى نداشته باشند نماز در مسجد را ترك نكنند.
مسأله 820ـ شايسته است انسان با كسانى كه از روى بى اعتنايى، به مسجد مسلمانها حاضر نمى شوند رابطه دوستى برقرار نكند، با آنها غذا نخورد و در كارها با آنها مشورت ننمايد و از آنها زن نگيرد و به آنها زن ندهد.
مسأله 821ـ شايسته است نماز را در اين چند جا نخوانند: حمّام، زمين نمك زار، مقابل انسانى كه نشسته يا ايستاده است، مقابل درى كه باز است و در جادّه ها، و كنار خيابانها، در صورتى كه مزاحم عبور و مرور مردم نباشد، و اگر مزاحم باشد حرام است; همچنين نماز خواندن در مقابل آتش، چراغ، داخل آشپزخانه و هرجا كه كوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى كه محلّ فاضلاب است و روبه روى عكس و مجسّمه چيزى كه روح دارد، مگر آن كه روى آن پرده بكشند و در جايى كه عكس باشد هرچند مقابل نمازگزار نيست و در مقابل قبر و روى قبر و در قبرستان و در اطاقى كه شخص جُنُب در آن باشد.
مسأله 822ـ هرگاه انسان در جايى نماز مى خواند كه مردم از جلو او عبور مى كنند مستحبّ است جلو خود چيزى بگذارد كه ميان او و آنها حايل گردد، حتّى اگر عصا و تسبيح و ريسمانى هم باشد كافى است.
-
آداب و احكام مسجد
مسأله 823ـ نجس كردن مسجد حرام است، خواه زمين مسجد باشد و يا سقف و بام و طرف داخل ديوارها و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكند، مگر آن كه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.
مسأله 824ـ هرگاه مسجد نجس شود بر همه لازم است كه بطور واجب كفائى نجاست را برطرف كنند، يعنى اگر يك يا چند نفر اقدام به تطهير كنند از ديگران ساقط مى شود وگرنه همه گنهكارند و كسى كه مسجد را نجس كرده در اين حكم با ديگران تفاوتى ندارد.
مسأله 825ـ هرگاه نتواند مسجد را تطهير كند مثل اين كه مسافر و در حال عبور باشد، يا احتياج به كمك دارد و پيدا نكند، احتياط واجب آن است كه به ديگران كه مى توانند تطهير كنند اطّلاع دهد.
مسأله 826ـ هرگاه جايى از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب كردن ممكن نيست بايد آنجا را بكنند، يا اگر خرابى زيادى لازم نمى آيد خراب نمايند و بنابر احتياط واجب جايى را كه كنده اند يا خراب كرده اند به حالت اوّل بازگردانند و بهتر است كسى كه نجس كرده تعمير آن را بر عهده گيرد و اگر مخارجى داشته باشد بنابر احتياط واجب ضامن است.
مسأله 827ـ هرگاه مسجدى را غصب كنند و آن را از صورت مسجد بكلّى در آورند، بطورى كه ديگر به آن مسجد نگويند، باز هم نجس كردن آن بنا بر احتياط حرام است و تطهير آن لازم است.
مسأله 828ـ آلوده كردن حرم پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) اگر موجب هتك باشد حرام است و در اين صورت تطهير آن نيز واجب است، بلكه اگر بى احترامى هم نباشد احتياط آن است كه آن را تطهير كنند.
مسأله 829ـ نجس كردن فرش مسجد نيز حرام است و چنانچه نجس شود بايد آن را تطهير كرد و اگر خسارتى لازم آيد كسى كه آن را نجس كرده است ضامن است (بنابر احتياط واجب).
مسأله 830ـ بردن عين نجاست مانند خون و بول در مسجد حرام است هر چند بى احترامى به مسجد نباشد بنابر احتياط واجب، مگر چيز جزئى كه گاه در لباس و بدن شخص وارد شونده يا در لباس بچّه هاى كوچك است، امّا بردن متنجّس (چيزى كه نجس شده مانند لباس و كفش نجس) در صورتى كه بى احترامى به مسجد نباشد و سبب آلودگى مسجد نيز نشود حرام نيست.
مسأله 831ـ اگر براى روضه خوانى و مراسم سوگوارى يا جشن مذهبى و مانند آن مسجد را چادر بزنند و سياهى بكوبند و اسباب چاى و غذا در آن ببرند، در صورتى كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشكال ندارد.
مسأله 832ـ تزيين كردن مسجد به طلا اشكال دارد و همچنين احتياط آن است كه صورت چيزهايى كه روح دارد مثل انسان و حيوان در مسجد نقش نكنند.
مسأله 833ـ اگر مسجد خراب شود نمى توانند زمين آن را بفروشند يا داخل ملك و جادّه كنند، حتّى فروختن در و پنجره ها و چيزهاى ديگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود بايد آنها را صرف تعمير همان مسجد كنند و هرگاه به درد آن مسجد نخورد بايد در مساجد ديگر صرف شود و اگر به درد مساجد ديگر نيز نخورد بايد آن را بفروشند و پولش را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.
مسأله 834ـ ساختن مسجد مستحبّ است و هر قدر در جاى مناسبتر و بهترى باشد كه مسلمانان از آن بيشتر استفاده كنند بهتر است. تعمير مسجد نيز مستحبّ است و از بهترين كارها است و اگر مسجد طورى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد مى توانند آن را بكلّى خراب كنند و دوباره بسازند.
مسأله 835ـ مسجدى كه خراب نشده و قابل استفاده است اگر نياز به توسعه دارد مى توان آن را خراب كرد و بهتر و بزرگتر ساخت.
مسأله 836ـ تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن و كوشش در تأمين حوائج آن مستحبّ است و نيز مستحبّ است كسى كه مى خواهد به مسجد برود خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه بپوشد و ته كفش خود را به هنگام ورود به مسجد وارسى كند كه آلوده نباشد و شايسته است موقع داخل شدن پاى راست و موقع بيرون آمدن پاى چپ را بگذارد و زودتر به مسجد آيد و ديرتر از مسجد بيرون رود.
مسأله 837ـ وقتى انسان وارد مسجد مى شود مستحبّ است دو ركعت نماز به قصد تحيّت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحبّ ديگرى بخواند كافى است.
مسأله 838ـ خوابيدن در مسجد و سخن گفتن درباره كارهاى دنيا و خواندن اشعارى كه نصيحت و مانند آن در آن نباشد مكروه است و همچنين انداختن آب دهان و بينى و اخلاط سينه در مسجد و بلند كردن صدا و داد و فرياد و آنچه با موقعيّت مسجد منافات دارد مكروه مى باشد.
مسأله 839ـ راه دادن بچّه و ديوانه به مسجد مكروه است ولى در صورتى كه آوردن بچّه ها توليد مزاحمتى نكند و آنها را به مسجد و نماز علاقه مند سازد مستحبّ است و گاه واجب.
مسأله 840ـ كسى كه سير و پياز و مانند اينها خورده و بوى دهانش مردم را آزار مى دهد مكروه است به مسجد برود.
-
اذان و اقامه
مسأله 841ـ مستحبّ است پيش از نمازهاى يوميّه اذان و اقامه بگويند وبهتر است حتّى الامكان ترك نشود، مخصوصاً «اقامه»، ولى براى نماز عيد «فطر» و «قربان» و نمازهاى واجب ديگر، اذان و اقامه نيست، بلكه سه مرتبه به اميد مطلوبيّت پروردگار بگويند «الصّلاة» و نيز مستحبّ است به عنوان تبرّك و اميد ثواب در روز اوّل كه بچّه به دنيا مى آيد، يا پيش از آن كه بند نافش بيفتد در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
مسأله 842ـ اذان داراى 18 جمله است به ترتيب زير:
اَللّهُ اَكْبَرُ چهار مرتبه (يعنى خداوند بزرگتر از آن است كه به وصف آيد).
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ دو مرتبه (يعنى گواهى مى دهم غير از خداوند يكتا معبود ديگرى نيست).
اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ دو مرتبه (يعنى گواهى مى دهم كه محمّد فرستاده خداست).
حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ دو مرتبه (يعنى بشتاب به سوى نماز).
حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ دو مرتبه (يعنى بشتاب به سوى رستگارى).
حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ دو مرتبه (يعنى بشتاب به سوى بهترين كارها كه نماز است).
اَللّهُ اَكْبَرُ دو مرتبه (يعنى خداوند بزرگتر از آن است كه به وصف آيد).
لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ دو مرتبه (يعنى هيچ معبودى جز خداوند يكتا نيست).
و اقامه 17 جمله است به اين ترتيب كه همه چيزش مانند اذان است جز اين كه در اوّل آن فقط دو مرتبه «اَللّهُ اَكْبَرُ» مى گويند و در آخر آن يك مرتبه «لا اِلهَ إِلاّ اللّهُ» ولى بعد از گفتن «حَىَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»، دو مرتبه «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ» ( يعنى نماز برپا شد) اضافه مى شود.
مسأله 843ـ«اَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّاً وَلِىُّ اللّهِ» (يعنى گواهى مى دهم كه على ولىّ خدا بر همه خلق است) جزء اذان و اقامه نيست، ولى خوب است بعد از «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» به قصد تبرّك گفته شود، لكن به صورتى كه معلوم شود جزء آن نيست.
-
مواردى كه اذان گفتن ساقط مى شود
مسأله 844ـ در پنج مورد اذان ساقط مى شود و بنابر احتياط واجب بايد آن را ترك كرد: 1ـ اذان نماز عصر روز جمعه هنگامى كه با نماز جمعه همراه خوانده شود. 2ـ نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذى الحجّه است هنگامى كه همراه ظهر خوانده شود. 3ـ نماز عشاى شب عيد قربان براى كسى كه در مشعرالحرام است و آن را با مغرب همراه مى خواند. 4ـ نماز عصر و عشاى زن مستحاضه كه بايد آن رابلافاصله بعد از نماز ظهر يا مغرب بخواند. 5ـ نماز عصر و عشاى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند.
بطور كلّى هر نمازى كه با نماز قبل همراه خوانده شود اذان آن ساقط مى شود و فاصله شدن نافله و تعقيب كافى نيست، ولى اگر نمازها را جدا از هم هر يك را در وقت فضيلت خود به جا آورند اذان و اقامه هر دو مستحبّ است.
مسأله 845ـ در نماز جماعت اگر يك نفر اذان و اقامه بگويد براى همه كافى است و بقيّه بنابر احتياط واجب بايد اذان و اقامه را ترك كنند.
مسأله 846ـ هرگاه براى خواندن نماز جماعت به مسجد رود و ببيند نماز جماعت تمام شده، ولى صفها هنوز به هم نخورده است احتياط آن است كه براى نماز خود اذان و اقامه نگويد، به شرط اين كه براى جماعت اوّل اذان و اقامه گفته شده باشد.
مسأله 847ـ در جايى كه عدّه اى مشغول نماز جماعتند يا نماز آنان تازه تمام شده و صفها به هم نخورده است اگر كسى بخواهد فرادى يا با جماعت ديگرى كه برپا مى شود نماز بخواند اذان و اقامه از او ساقط است به شرط اين كه براى آن نماز اذان و اقامه گفته باشند و نماز جماعت صحيح باشد و هر دو نماز در يك مكان و هر دو ادا و مربوط به يك وقت و در مسجد باشد.
مسأله 848ـ كسى كه اذان ديگرى را مى شنود مستحبّ است هر جمله را كه مى شنود بازگو كند، بازگو كردن اقامه نيز به اميد ثواب مستحبّ است (و آن را حكايت اذان و اقامه گويند).
مسأله 849ـ اگر مرد اذان زن را بشنود اذان از او ساقط نمى شود، ولى اگر زن اذان مرد را بشنود اذان از او ساقط مى شود.
مسأله 850ـ در جماعتى كه مردان و زنان شركت دارند اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد، ولى در جماعت زنان اذان و اقامه زنان كافى است.
مسأله 851ـ هرگاه كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلاً «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدَاً رَسُولُ اللّهِ» را قبل از «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ» بگويد، بايد برگردد و ترتيب را رعايت كند.
مسأله 852ـ ميان اذان و اقامه بايد زياد فاصله ندهد و اگر فاصله بقدرى باشد كه اقامه مربوط به آن اذان حساب نشود دوباره بگويد و همچنين ميان اذان و اقامه با نماز نبايد زياد فاصله شود و اِلاّ اذان و اقامه را اعاده نمايد.
مسأله 853ـ اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود، بنابراين اگر غلط بگويد، يا ترجمه آنها را به فارسى يا زبان ديگر بگويد صحيح نيست.
مسأله 854ـ اذان و اقامه را قبل از داخل شدن وقت نماز نمى توان گفت و اگر بگويد باطل است.
مسأله 855ـ هرگاه پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان را گفته يا نه، اذان را بگويد، ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند، اعتنا به شك نكند، ولى اگر در جمله هاى اذان و اقامه شك كند احتياط آن است كه برگردد و به جا آورد.
مسأله 856ـ مستحبّ است در موقع اذان گفتن رو به قبله بايستد و باوضو باشد و صدا را بلند كند وبكشد و بين جمله هاى آن كمى فاصله دهد و درميان آن حرف نزند.
مسأله 857ـ شايسته است كه بدن در موقع گفتن اقامه آرام باشد و اقامه را از اذان آهسته تر بگويد و فاصله جمله ها را كمتر كند و ميان اذان و اقامه يك گام بردارد، يا كمى بنشيند، يا سجده كند، يا دعا نمايد، يا دو ركعت نماز به جا آورد.
مسأله 858ـ بهتر است كسى راكه براى اذان معيّن مى كنند، عادل و وقت شناس و صدايش مناسب و بلند باشد و اذان را در جاى بلند بگويد و در صورتى كه از بلندگوها استفاده شود مانعى ندارد گوينده اذان در محل پايين قرار گيرد.
مسأله 859ـ شنيدن اذان از راديو و مانند آن براى نماز كافى نيست، بلكه خود نمازگزاران به شرحى كه در بالا گفته شد بايد اذان بگويند.
مسأله 860ـ اذان گفتن به صورت غنا يعنى آهنگى كه مناسب مجالس لهو و لعب است حرام و باطل است.
مسأله 861ـ احتياط واجب آن است كه اذان را هميشه به قصد نماز بگويند و گفتن اذان براى اعلام دخول وقت بدون قصد نماز بعد از آن مشكل است.
-
واجبات نماز
مسأله 862ـ واجبات نماز يازده چيز است: 1ـ نيّت، 2ـ تكبيرة الاحرام، يعنى «اللّهُ اكبرُ» در اوّل نماز، 3ـ قيام، 4ـ قرائت، 5ـ ركوع، 6ـ سجود، 7ـ ذكر ركوع و سجود، 8ـ تشهّد، 9ـ سلام، 10ـ ترتيب، 11ـ موالات (پى در پى به جا آوردن اجزاء نماز).
مسأله 863ـ واجبات نماز بر دوگونه است: بعضى ركن است و بعضى غير ركن، ركن چيزى است كه اگر آن را به جا نياورد يا اضافه كند نماز باطل است، خواه عمداً باشد يا از روى سهو و اشتباه، ولى در واجبات غير ركنى هنگامى نماز باطل مى شود كه آن را عمداً كم و زياد كند و اگر از روى سهو و اشتباه كم و زياد كند نماز صحيح است.
مسأله 864ـ اركان نماز پنج چيز است: اوّل نيّت. دوم تكبيرة الاحرام. سوم قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام و قيام متّصل به ركوع، يعنى ايستادن پيش از ركوع. چهارم ركوع. پنجم دو سجده (البتّه در نيّت زيادى تصوّر نمى شود و زيادى تكبيرة الاحرام نيز اگر از روى سهو باشد نماز را باطل نمى كند، هرچند احتياط مستحب آن است كه آن را اعاده كند).
1ـ نيّت
مسأله 865ـ نماز را بايد به قصد قربت يعنى براى اطاعت فرمان خدا انجام داد و لازم نيست نيّت را به زبان آورد و يا در اوّل نماز از قلب بگذراند، همين اندازه كه اگر سؤال كنند چه مى كنى، بتواند جواب دهد كه براى خدا نماز مى خوانم كافى است.
مسأله 866ـ در موقع نيّت بايد قصد كند كه نماز ظهر مى خواند يا عصر يا نمازهاى ديگر و اگر فقط نيّت كند چهار ركعت نماز مى خوانم كافى نيست، بلكه نمازى را كه مى خواند بايد در نيّت خود معيّن كند و احتياط واجب آن است كه قضا و ادا بودن آن را نيز معيّن نمايد.
مسأله 867ـ نيّت بايد تا آخر نماز ادامه داشته باشد و اگر طورى غافل شود كه نداند چه مى كند نمازش باطل است.
مسأله 868ـ هركس براى ريا يعنى نشان دادن به مردم نماز يا عبادت ديگرى را انجام دهد علاوه بر اين كه عبادتش باطل است گناه كبيره نيز انجام داده است و اگر خدا و مردم را هر دو در نظر بگيرد باز عملش باطل و گناه كبيره است.
مسأله 869ـ اگر قسمتى از نماز را به قصد ريا انجام دهد نماز باطل است، خواه قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره، يا مستحب مانند قنوت، بنابراحتياط واجب.
مسأله 870ـ هرگاه اصل نماز را براى خدا مى خواند، ولى به قصد ريا آن را در مسجد يا در اوّل وقت يا با جماعت انجام مى دهد نمازش باطل است، ولى اگر براى ريا نيست بلكه نماز خواندن در اوّل وقت يا در مسجد براى او راحت تر است اشكالى ندارد.
-
2ـ تكبيرة الاحرام
مسأله 871ـ اوّلين جزء نماز «اَللّهُ اَكْبَرُ» است كه آن را «تكبيرة الاحرام» مى گويند و ترك آن خواه از روى عمد باشد يا سهو نماز را باطل مى كند، امّا اضافه كردن آن (يعنى به جاى يك اَللّهُ اَكْبَرُ مثلاً دو مرتبه اَللّهُ اَكْبَرُ بگويد) اگر عمدى باشد موجب باطل شدن نماز است.
مسأله 872ـ«اَللّهُ اَكْبَرُ» مانند ساير ذكرهاى نماز و حمد و سوره بايد به عربى صحيح گفته شود و عربى غلط يا ترجمه آن كافى نيست.
مسأله 873ـ بايد موقع گفتن تكبيرة الاحرام بدن آرام باشد و اگر در حالى كه مثلاً قدم بر مى دارد اَللّهُ اَكْبَرُ بگويد باطل است و چنانچه سهواً بگويد احتياط واجب آن است كارى كند كه نماز باطل شود (مثلاً صورت را به طرف پشت قبله كند) و دوباره تكبير بگويد.
مسأله 874ـ تكبير و حمد و سوره و ساير ذكرهاى نماز را بايد طورى بخواند كه اگر مانعى در كار نباشد حدّاقل خودش آن را بشنود.
مسأله 875ـ كسانى كه به خاطر بيمارى يا لال بودن نمى توانند تكبير را درست بگويند بايد هر طورى مى توانند بگويند و اگر هيچ نمى توانند بگويند احتياط واجب آن است كه اشاره كنند و با زبانى كه در ميان افراد كر و لال متعارف است آن را ادا نمايند و در قلب خود نيز بگذرانند.
مسأله 876ـ مستحبّ است بعد از تكبيرة الاحرام به قصد رجاء اين دعا را بخوانند: «يا مُحْسِنُ قَدْ اَتاكَ الْمُسىءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمـُحْسِنَ اَنْ يَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسيئِ اَنتَ الْمـُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسيئُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبِيحِ ما تَعْلَمُ مِنّى. يعنى: «اى خداى نيكوكار! بنده گنهكارت به در خانه تو آمده است تو امر كرده اى كه نكوكار از گنهكار بگذرد،تو نيكو كارى و من گنهكارم، به حقّ محمّد و آل محمّد رحمتت را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از كارهاى زشتى كه مى دانى از من سرزده بگذر!»
مسأله 877ـ مستحبّ است در موقع گفتن تكبيرة الاحرام و ساير تكبيرهاى نماز دستها را تا مقابل گوش بالاببرد.
مسأله 878ـ هرگاه شك كند كه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه، چنانچه مشغول خواندن حمد شده است به شك خود اعتنا نكند واگر چيزى نخوانده بايد تكبير را بگويد و هرگاه مى داند تكبيرة الاحرام را گفته امّا شك دارد كه صحيح گفته است يا نه، اگر اين شك بعد از گفتن تكبير پيدا شود اعتنا نكند.
-
3ـ قيام
مسأله 879ـ قيام يعنى ايستادن، در دو جاى نماز، واجب و ركن است: هنگام گفتن تكبيرة الاحرام و قيام قبل از ركوع كه آن را «قيام متّصل به ركوع» گويند، ولى قيام در موقع خواندن حمد و سوره و همچنين بعد از ركوع واجب است امّا ركن نيست.
مسأله 880ـ هرگاه ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و يادش بيايد كه ركوع نكرده بايد بايستد و به ركوع رود و اگر به حالت خميدگى به ركوع برگردد نماز او باطل است زيرا قيام متّصل به ركوع را به جا نياورده است.
مسأله 881ـ در موقع قيام نبايد بدن و پاها را حركت دهد و به طرفى خم شود يا به جايى تكيه كند، ولى اگر از روى ناچارى باشد مانعى ندارد.
مسأله 882ـ هرگاه در حال قيام براى حمد و سوره از روى فراموشى بدن و پاها را حركت دهد يا به طرفى خم شود نماز باطل نيست، امّا اگر در موقع تكبيرة الاحرام و قيام متّصل به ركوع باشد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تمام كند و اعاده نمايد.
مسأله 883ـ هرگاه در موقع قيام روى يك پا بايستد نمازش اشكال دارد، ولى لازم نيست سنگينى بدن را بطور مساوى روى هر دو پا قرار دهد.
مسأله 884ـ اگر پاها را بيش از اندازه گشادبگذارد بطورى كه از شكل ايستادن بيرون رود نمازش باطل است، مگر اين كه ناچار باشد.
مسأله 885ـ هرگاه در نماز مى خواهد كمى جلو يا عقب رود يا بدن را كمى به طرف راست و چپ حركت دهد بايد چيزى نگويد ولى «بِحَوْلِ اللّهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدُ» را بايد در حال برخاستن بگويد.
مسأله 886ـ در موقع ذكرهاى واجب نماز نيز بايد بدن آرام باشد، بلكه احتياط واجب آن است كه در ذكرهاى مستحب نيز اين معنى رعايت شود.
مسأله 887ـ هرگاه در حال حركت بدن ذكر بگويد مثلاً موقع رفتن ركوع يا در حال رفتن به سجده تكبير آن را بگويد، احتياط آن است كه نماز را دوباره بخواند، مگر آن كه قصدش مطلق ذكر باشد، يعنى نه آن تكبير مخصوصى كه مثلاً قبل از سجده در حال ايستادن گفته مى شود، بلكه از آنجا كه ذكر خدا در هر جاى نماز خوب است تكبير مى گويد.
مسأله 888ـ هرگاه در موقع قرائت حمد و سوره يا تسبيحات بى اختيار بقدرى حركت كند كه از حال آرام بودن بدن خارج شود و يا مثلاً در ميان جمعيّت باشد و به او تنه بزنند و او را حركت دهند احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن بدن آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.
مسأله 889ـ هرگاه در بين نماز از ايستادن عاجز شود بايد بنشيند و اگر از نشستن هم عاجز شود بايد بخوابد، ولى تا بدنش آرام نگرفته بايد چيزى نخواند.
مسأله 890ـ كسى كه نمى تواند ايستاده نماز بخواند بايد بنشيند، ولى اگر بتواند بايستد و به عصا يا ديوار و مانند آن تكيه كند، يا پاهايش را از هم دور بگذارد بايد ايستاده نماز بخواند، مگر اين كه فوق العاده براى او زحمت داشته باشد، همچنين مادام كه مى تواند نشسته نماز بخواند هرچند به چيزى تكيه كند بايد خوابيده نماز نخواند و هرگاه نتواند بايد به پهلوى راست بخوابد، بطورى كه جلو بدن او رو به قبله باشد و اگر نتواند به پهلوى چپ و اگر آن هم ممكن نيست به پشت بخوابد بطورى كه كف پاهاى او رو به قبله باشد.
مسأله 891ـ كسى كه مى تواند قسمتى از نماز را ايستاده بخواند واجب است آن مقدار را بايستد و بقيّه را بنشيند و اگر نتوانست بخوابد.
مسأله 892ـ هرگاه كسى بر اثر ناتوانى نماز را خوابيده بخواند، اگر در بين نماز بتواند بنشيند بايد آن مقدار را كه مى تواند، بنشيند و يا اگر مى تواند برخيزد و همچنين كسانى كه نشسته نماز مى خوانند و در اثناء نماز توانايى ايستادن پيدا مى كنند بايد بايستند، ولى تا بدن آرام نگرفته است چيزى نخوانند.
مسأله 893ـ كسى كه احتمال مى دهد تا آخر وقت بتواند ايستاده نماز بخواند بنابر احتياط واجب در اوّل وقت نماز نخواند.
مسأله 894ـ هرگاه توانايى بر ايستادن دارد امّا مى داند يا احتمال عقلائى مى دهد كه براى او ضرر داشته باشد، يا بيمارى اش طولانى مى شود، يا مثلاً زخم يا شكستگى استخوان او دير التيام پيدا مى كند، بايد نشسته نماز بخواند و اگر آن هم ضرر دارد خوابيده نماز بخواند.
مسأله 895ـ شايسته است در حال ايستادن بدن را راست نگه دارد، شانه ها را پايين بيندازد، دستها را روى رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، سنگينى بدن را بطور مساوى روى دو پا بيندازد و به محل سجده نگاه كند و با خضوع و خشوع باشد، مردان كمى پاها را باز بگذارند و زنان به هم بچسبانند.
4ـ قرائت
مسأله 896ـ در ركعت اوّل و دوم نمازهاى واجب روزانه بايد بعد از تكبيرة الاحرام سوره حمد را قرائت كند و بعد از آن بنابر احتياط واجب يك سوره تمام از قرآن مجيد را و خواندن يك يا چند آيه كافى نيست. و بايد توجّه داشت كه سوره «فيل» و «ايلاف» يك سوره حساب مى شود و همچنين سوره «والضّحى» و «الم نشرح».
مسأله 897ـ در تنگى وقت يا در جايى كه ترس از دزد يا درنده اى باشد مى توان سوره را ترك كرد و همچنين در جايى كه عجله براى كار مهمّى داشته باشد.
مسأله 898ـ واجب است قرائت حمد قبل از سوره باشد و اگر عمداً برخلاف اين انجام دهد نمازش باطل است اگر از روى اشتباه باشد چنانچه قبل از ركوع يادش بيايد بايد برگردد و درست بخواند، امّا اگر بعد از رسيدن به حدّ ركوع يادش بيايد نمازش صحيح است، همچنين اگر حمد يا سوره يا هر دو را فراموش كند.
مسأله 899ـ هرگاه در نماز واجب يكى از چهار سوره اى را كه آيه سجده دارد (3) عمداً بخواند بنابراحتياط واجب بايد سجده را به جا آورد سپس برخيزد و حمد و سوره ديگرى بخواند و نماز را تمام كند و بعد اعاده نمايد و چنانچه سهواً مشغول خواندن سوره سجده شود اگر قبل از رسيدن به آيه سجده متوجّه گردد بايد آن سوره را رها كرده و سوره ديگرى بخواند و اگر از نصف گذشته باشد احتياطاً نماز را اعاده كند اگر بعد از خواندن آيه سجده بفهمد بايد به ترتيب بالا عمل كند.
مسأله 900ـ خواندن سوره هاى سجده در نمازهاى مستحب مانعى ندارد و بايد به دنبال آيه سجده، سجده كند، سپس برخيزد و نماز را ادامه دهد.
مسأله 901ـ در نمازهاى مستحبّى مى توان سوره را ترك كرد حتّى آن نماز مستحبّى كه بهواسطه نذر كردن واجب شده باشد، ولى نمازهاى مستحبّى مخصوصى كه سوره هاى خاصّى دارد بايد به دستور آن عمل كرد.
مسأله 902ـ مستحبّ است در ركعت اوّل نماز ظهر روز جمعه بعد ازحمد، سوره جمعه بخواند در ركعت دوم، سوره منافقين را و هرگاه مشغول يكى از اينها شود احتياط واجب آن است كه به سوره ديگرى عدول نكند.
مسأله 903ـ عدول كردن از سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ»، يا سوره «قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُونَ» به سوره ديگرى در هر نماز باشد جايز نيست، جز در نماز جمعه كه اگر به جاى سوره جمعه و منافقين يكى از اين دو سوره را بخواند پيش از آن كه به نصف برسد مى تواند آن را رها كرده، سوره جمعه و منافقين را بخواند.
مسأله 904ـ هرگاه غير سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ» و «قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُونَ» را در نماز بخواند مى تواند آن را رها كرده و سوره ديگرى را بخواند، به شرط اين كه به نصف نرسيده باشد.
مسأله 905ـ هرگاه مقدارى از سوره را فراموش كند، يا از جهت تنگى وقت نتواند به آن ادامه دهد، مى تواند آن را رها كرده و سوره ديگرى را بخواند، خواه از نصف گذشته باشد و خواه سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ» و يا «قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُونَ» باشد يا نه.
مسأله 906ـ واجب است مردان حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند و حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند و زنان نيز بايد حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند، امّا حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را مى توانند بلند يا آهسته بخوانند، ولى اگر نامحرم صداى آنها را بشنود احتياط مستحب آن است كه آهسته بخوانند.
مسأله 907ـ در جايى كه بايد حمد و سوره را بلند بخواند اگر عمداً يك كلمه را آهسته بخواند نماز باطل است، همچنين در جايى كه بايد آهسته بخواند اگر يك كلمه را بلند بخواند نماز باطل مى شود.
مسأله 908ـ هرگاه در جايى كه بايد قرائت را بلند بخواند عمداً آهسته بخواند يا در جايى كه بايد آهسته بخواند عمداً بلند بخواند نمازش باطل است، ولى اگر از روى فراموشى، يا ندانستن مسأله باشد، صحيح است، مگر اين كه در ياد گرفتن مسأله كوتاهى كرده باشد كه بنابر احتياط واجب اعاده مى كند.
مسأله 909ـ هرگاه در اثناء حمد و سوره متوجّه شود مقدارى را بر خلاف دستور بالا سهواً بلند يا آهسته خوانده لازم نيست برگردد، هرچند بهتر است كه برگردد و صحيح بخواند.
مسأله 910ـ هرگاه كسى در قرائت و ذكر نماز صداى خود را بيش از حدّ معمول بلند كند و با فرياد بخواند نمازش باطل است.
مسأله 911ـ بايد قرائت و ذكر نماز را صحيح بخواند و اگر نمى داند ياد بگيرد، امّا كسانى كه نمى توانند تلفّظ صحيح را ياد بگيرند بايد همانطور كه مى توانند بخوانند و براى چنين اشخاصى بهتر است كه تا مى توانند نماز خود را با جماعت به جا آورند.
مسأله 912ـ كسى كه درياد گرفتن قرائت و ذكر نماز كوتاهى كرده نمازش باطل است و اگر وقت تنگ شده احتياط واجب آن است كه با جماعت نماز بخواند و اگر دسترسى به جماعت ندارد نمازش در تنگى وقت صحيح است.
مسأله 913ـ كسى نمى تواند براى ياد دادن واجبات نماز، مزد بگيرد (بنابراحتياط واجب) امّا براى مستحبّات مانعى ندارد، مگر اين كه از شعائر دين باشد يا حفظ احكام الهى منوط به تعليم آن گردد.
مسأله 914ـ هرگاه يكى از كلمات حمد و سوره يا ذكرهاى ديگر نماز را نداند، يا زير و زبر آن را غلط بخواند، يا حرفى را به حرف ديگرى تبديل كند، مثلاً به جاى (ض) (ز) بگويد بطورى كه از نظر لغت عرب غلط باشد، نماز او باطل است.
مسأله 915ـ هرگاه كلمه يا تلفّظ آيه يا ذكرى را صحيح مى دانسته و مدّتى در نمازها خوانده وبعد مى فهمد غلط بوده، نمازش اعاده ندارد، هرچند احتياط مستحب اعاده يا قضاى آن است.
مسأله 916ـ لازم نيست آنچه را علماى تجويد براى بهتر خوانى قرآن ذكر كرده اند رعايت كند، بلكه لازم است طورى بخواند كه بگويند عربى صحيح است هرچند رعايت دستورات تجويد بهتر است.
مسأله 917ـ احتياط واجب آن است كه در نماز، وقف به حركت ننمايد و معنى وقف به حركت آن است كه زير و زبر آخر كلمه را بگويد امّا بين آن كلمه و كلمه بعد فاصله دهد، مثل اين كه بگويد: اَللّهُ اَكْبَرُ (و آخر آن راپيش دهد) امّا مدّتى سكوت كند بعد بِسْمِ اللّه را شروع نمايد، ولى وصل به سكون مانعى ندارد، هرچند ترك آن بهتر است، معنى وصل به سكون اين است كه آخر جمله را بدون زير و زبر بخواند و بلافاصله آيه يا كلمه بعد را بگويد.
مسأله 918ـ در ركعت سوم و چهارم نمازهاى سه ركعتى و چهار ركعتى مخير است كه حمد بخواند (بدون سوره) يا سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ» بگويد، بلكه يك مرتبه نيز كافى است و مانعى ندارد در يك ركعت حمد و در ركعت ديگر تسبيحات بگويد.
مسأله 919ـ واجب است در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد يا تسبيحات اربعه را آهسته بخوانند، حتّى بِسْم اللّه را ( بنابر احتياط واجب).
مسأله 920ـ اگر در ركعت اوّل و دوم نماز به گمان اين كه ركعت سوم و چهارم است تسبيحات بگويد، چنانچه پيش از ركوع متوجّه شود بايد برگردد و حمد و سوره بخواند و اگر در ركوع يا بعد از آن بفهمد نمازش صحيح است و احتياط مستحب آن است كه دو سجده سهو به جا آورد.
مسأله 921ـ اگر در ركعت سوم يا چهارم مى خواست حمد بخواند تسبيحات به زبانش آمد، يا بعكس مى خواست تسبيحات بخواند حمد به زبانش آمد، كافى نيست، بايد برگردد و دوباره حمد يا تسبيحات را بخواند، ولى اگر هر دو در نيّت او بوده است هر كدام به زبانش آيد كافى است.
مسأله 922ـ مستحبّ است بعد از تسبيحات استغفار كند مثلاً بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّى وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ» يا بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لى».
مسأله 923ـ اگر در ركوع يا بعد از آن شك كند كه تسبيحات را خوانده يا نه، اعتنا به شك نكند، امّا اگر هنوز به اندازه ركوع خم نشده احتياط واجب آن است كه برگردد و بخواند.
مسأله 924ـ هرگاه در آيه و يا ذكرى از نماز شك كند بايد آن را تكرار كند تا صحيح بگويد، امّا اگر به حدّ وسواس برسد بايد اعتنا نكند و اگر اعتنا كند نمازش اشكال دارد و بنابر احتياط واجب بايد دوباره بخواند.
مسأله 925ـ مستحبّ است در ركعت اوّل نماز پيش از خواندن حمد بگويد:
«اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» و نيز مستحبّ است امام جماعت «بِسْمِ اللّه»را در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر در جماعت بلند بگويد، همچنين مستحبّ است حمد و سوره و اذكار نماز را شمرده بخواند و آيات را به هم نچسباند و مخصوصاً به معنى آنها توجّه داشته باشد و اگر نماز را با جماعت مى خواند بعد از تمام شدن حمد امام، به اميد ثواب پروردگار بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رِبِّ الْعالَمينَ» و بعد از خواندن سوره «قُلْ هُوَ اللّه اَحَدٌ» يك يا دو يا سه مرتبه بگويد: «كَذلِكَ اللّهُ رَبِّى» يا «كَذلِكَ اللّهُ رَبُّنَا».
مسأله 926ـ شايسته است در نمازها در ركعت اوّل سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ» و در ركعت دوم سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ» را بخواند و هيچ سوره اى را در هر دو ركعت تكرار نكند، مگر سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ» و سزاوار نيست در تمام نمازهاى شبانه روز سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ» را ترك كند و بهتر است سوره هايى براى نماز انتخاب شود كه مردم را متوجّه امورى كه به آن نياز دارند و ترك گناهانى كه به آن آلوده اند كند.
-
5ـ ركوع
مسأله 927ـ در هر ركعت بعد از قرائت، يك ركوع واجب است، يعنى به اندازه اى خم شود كه اگر بخواهد كف دستها را به زانو بگذارد بتواند، بلكه احتياط واجب آن است كه كف دستها را بر زانو بگذارد.
مسأله 928ـ كسى كه دست يا زانوى او با ديگران تفاوت دارد، مثلاً دستش خيلى بلند است كه اگر كمى خم شود به زانو مى رسد، يا زانويش خيلى پايين است چنين كسى بايد به اندازه معمول خم شود.
مسأله 929ـ كسى كه نماز نشسته مى خواند براى ركوع بايد بقدرى خم شود كه بگويند ركوع كرده است.
مسأله 930ـ خم شدن بايد به قصد ركوع باشد، بنابراين اگر بدون اين قصد خم شود نمى تواند آن را ركوع حساب كند، بلكه بايد بايستد و به قصد ركوع خم شود.
مسأله 931ـ در ركوع واجب است ذكر بگويد، ذكر ركوع بنابر احتياط واجب سه مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رِبِّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» است كه بايد به عربى صحيح گفته شود و مستحبّ است آن را سه يا پنج يا هفت مرتبه تكرار كند.
مسأله 932ـ در موقع ذكر واجب بايد بدن آرام باشد و براى ذكر مستحب نيز اگر آن را به قصد ذكر ركوع مى گويد آرام بودن بدن لازم است.
مسأله 933ـ هرگاه در موقعى كه مشغول ذكر واجب است كسى به او تنه بزند، يا به علّت ديگرى بدن از آرامش بيرون رود، بايد بعد از آرام گرفتن دوباره ذكر را بگويد، ولى حركات مختصر اشكال ندارد.
مسأله 934ـ هرگاه ذكر را قبل از رسيدن به حدّ ركوع و آرام گرفتن بدن بگويد بايد آن را بعد از آرام گرفتن اعاده كند، حتّى اگر عمداً اين كار را كند احتياط اين است كه نماز را نيز بعداً اعاده نمايد.
مسأله 935ـ هرگاه پيش از تمام شدن ذكر واجب عمداً سر از ركوع بردارد نمازش باطل است و اگر سهواً باشد چنانچه پيش از خارج شدن از حال ركوع متوجّه شود بايد در حال آرامى بدن دوباره ذكر را بگويد و اگر بعد از آن كه از حال ركوع خارج شد متوجّه گردد، نمازش صحيح است.
مسأله 936ـ كسى كه نمى تواند به اندازه ركوع خم شود اگر بتواند بايد به چيزى تكيه كند و ركوع نمايد و اگر آن هم ممكن نشود بايد به هر اندازه كه ممكن است خم شود و اگر هيچ نتواند خم شود بايد ركوع را به صورت نشسته انجام دهد، و اگر آن هم ممكن نشود در حال ايستاده با سر اشاره مى كند و اگر اين را هم نتواند به نيّت ركوع چشمها را بر هم مى گذارد و ذكر را مى گويد و به نيّت برخاستن از ركوع چشمها را بازمى كند.
مسأله 937ـ هرگاه كسى مى تواند ركوع كند امّا به خاطر بيمارى يا علّت ديگرى نمى تواند به اندازه ذكر واجب توقّف كند بايد پيش از آن كه از حال ركوع خارج شود ذكر واجب را بگويد هرچند بدن آرام نباشد و اگر نتواند، در حال برخاستن ذكر را تمام كند.
مسأله 938ـ هرگاه كسى بر اثر پيرى خميده شده، يا به خاطر بيمارى يا به علّت ديگر به حالتى شبيه ركوع درآمده، بايد در موقع نماز آن قدر كه مى تواند كمر را براى قرائت راست كند و اگر نمى تواند قدرى كمر را قبل از ركوع راست كند سپس به حال ركوع در آيد و اگر آن هم ممكن نشود براى انجام ركوع كمى بيشتر خم شود، به شرط اين كه از حالت ركوع خارج نگردد و اگر آن هم ممكن نشود احتياط اين است كه هم با سر اشاره كند و هم قصد كند كه آن حالتش جزء ركوع باشد.
مسأله 939ـ ركوع از واجبات ركنى است كه اگر ترك شود يا در يك ركعت دو ركوع يا بيشتر به جا آورد نماز باطل است خواه عمداً باشد يا از روى سهو و فراموشى.
مسأله 940ـ بعد از تمام شدن ركوع، واجب است راست بايستد و بعد از آرام گرفتن بدن به سجده رود و اگر عمداً اين كار را ترك كند نمازش باطل است، امّا اگر از روى سهو باشد اشكالى ندارد.
مسأله 941ـ هرگاه ركوع را فراموش كند و پيش از سجده اوّل يا ميان دو سجده، يا قبل از آن كه پيشانى براى سجده دوم به زمين رسد متوجّه شود، بايد برگردد و بايستد و بعد به ركوع رود.
مسأله 942ـ مستحبّ است پيش از رفتن به ركوع در حالى كه راست ايستاده «اللّهُ اَكْبَرُ» بگويد و در حال ركوع زانوها را عقب دهد و پشت را صاف نگه دارد، گردن را بكشد و مساوى پشت نگه دارد و ميان دو قدم نگاه كند و بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ايستاددرحالى كه بدن آرام است بگويد: «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ».
مسأله 943ـ در احكام ركوع فرقى بين نماز واجب و مستحب نيست، حتّى زيادى ركوع بنابر احتياط واجب.
6ـ سجود
مسأله 944ـ در هر ركعت از نمازهاى واجب و مستحب دو سجده واجب است و محلّ آن بعد از ركوع است و هرگاه هر دو را عمداً يا از روى فراموشى ترك كند يا به جاى دو سجده چهار سجده به جا آورد نماز باطل است، امّا زيادى يا كمى يك سجده به شرط اين كه از روى سهو باشد نماز را باطل نمى كند.
مسأله 945ـ در سجده بايد هفت موضع بر زمين قرار گيرد: پيشانى، كف دستها، سر دو زانو، سردوانگشت بزرگ پا و هرگاه يكى از اين اعضا را عمداً بر زمين نگذارد سجده اش باطل است و اگر سهواً پيشانى را به زمين نگذارد باز سجده باطل است، امّا اگر پيشانى به زمين باشد و بعضى ديگر از اعضا را سهواً به زمين نگذارد سجده صحيح است.
7ـ ذ كر ركوع و سجود
مسأله 946ـ در ركوع واجب است ذكر بگويد، ذكر ركوع بنابر احتياط واجب سه مرتبه «سُبْحَانَ اللّهِ» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» است. ذكر سجده نيز واجب است و احتياط آن است كه حدّاقل سه مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ» يا يك مرتبه «سُبْحانَ رِبِّىَ الاَْعْلى وَ بِحَمْدِهِ» بگويد و هرچه بيشتر بگويد بهتر است.
-
احكام سجود
مسأله 947ـ در سجده بايد بدن به مقدار گفتن ذكر واجب آرام باشد، در موقع ذكر مستحب نيز اگر آن را به قصد ذكرى كه براى سجده دستور داده شده بگويد آرام بودن بدن لازم است و امّا اگر به قصد ذكر مطلق باشدكه در هر جاى نماز جايز است حركت مانعى ندارد.
مسأله 948ـ هرگاه پيش از آن كه بدن آرام گيرد ذكر سجده را شروع كند، نماز باطل است، همچنين اگر قسمتى از آن را هنگام بلند شدن از سجده بگويد، امّا اگر سهواً باشد مانعى ندارد و اگر قبل از برداشتن سر از سجده متوجّه شود بايد ذكر را اعاده كند.
مسأله 949ـ هنگامى كه مشغول ذكر نيست مى تواند بعضى از اعضاى هفتگانه را جز پيشانى از زمين بردارد، يا جا به جا كند، ولى در موقع ذكر جايز نيست.
مسأله 950ـ بعد از سجده اوّل بايد بنشيند تا بدن آرام گيرد، سپس به سجده رود.
مسأله 951ـ بنابر احتياط واجب جاى پيشانى نمازگزار بايد از جاى زانوهايش بيش از چهار انگشت بسته، بالاتر و پايين تر نباشد، همچنين جاى پيشانى نسبت به جاى انگشتان پاى او، خواه زمين سراشيبى باشد يا نباشد.
مسأله 952ـ هرگاه پيشانى را سهواً بر جايى بگذارد كه از محلّ زانوها يا انگشتان پا بيش از چهار انگشت بسته، پست تر و بلند تر باشد، اگر بلندى به حدّى است كه به آن سجده نمى گويند بايد سر را بردارد و روى چيزى بگذارد كه بلندى آن از چهار انگشت بسته كمتر است، امّا اگر بقدرى است كه سجده به آن مى گويند واجب است پيشانى را از روى آن به روى چيزى بكشد كه به اندازه چهار انگشت بسته يا كمتر است و اگر كشيدن پيشانى ممكن نيست، احتياط آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
مسأله 953ـ پيشانى بايد روى چيزى قرار گيرد كه سجده بر آن صحيح است و شرح آن به خواست خدا در مسائل آينده ذكر مى شود و اگر حايلى در اين وسط باشد مانند موى سر يا چرك بودن مهر به حدّى كه پيشانى به خود مهر نرسد سجده باطل است، ولى تغيير رنگ مهر اشكالى ندارد.
مسأله 954ـ هرگاه نتواند كف دستها را بر زمين بگذارد بايد پشت دستها را به زمين بگذارد و اگر آن هم ممكن نيست مچ دستها را بر زمين بگذارد و چنانچه آن هم ممكن نباشد بنابر احتياط واجب هر جاى دست تا آرنج ممكن شود روى زمين مى گذارد و در صورتى كه نتواند، بازو را بگذارد.
مسأله 955ـ بنابر احتياط واجب بايد هنگام سجده سر دو انگشت پاها بر زمين باشد و انگشتهاى ديگر كافى نيست، حتّى اگر ناخن انگشت بزرگ پا طورى بلند باشد كه سر انگشت به زمين نرسد اشكال دارد.
مسأله 956ـ كسى كه مقدارى از شست پايش بريده شده بايد بقيّه را بر زمين بگذارد و اگر چيزى نمانده بقيّه انگشتان را بگذارد و اگر انگشت ندارد ، مقدارى از پا كه باقيمانده بر زمين مى گذارد.
مسأله 957ـ هرگاه بطور غير معمول سجده كند مثلاً بخوابد و هفت عضو بدن را بر زمين بچسباند سجده اش باطل است.
مسأله 958ـ هرگاه در پيشانى دمل و مانند آن باشد و نتواند آن را بر مهر و مانند آن بگذارد مى تواند مهر را دركنار پيشانى يا در هر دو طرف قرار دهد و مهر را در هر دو طرف آن قدر از زمين بلند كند كه دمل در وسط آن قرار گيرد به شرط اين كه از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد و هرگاه دمل يا زخم تمام پيشانى را گرفته باشد بايد به يكى از دو طرف بيرون پيشانى سجده كند و اگر ممكن نيست چانه را بر مهر مى گذارد و اگر آن هم ممكن نيست هر جاى از صورت كه ممكن شود بر مهر بگذارد و اگر به هيچ جاى از صورت ممكن نشود بايد به اندازه اى كه مى تواند خم شود.
مسأله 959ـ كسى كه نمى تواند پيشانى را بر زمين بگذارد بايد به اندازه اى كه مى تواند خم شود و مهر ياچيزديگرى كه سجده بر آن صحيح است بر محلّ بلندترى قرار دهد كه پيشانى به آن برسد و كف دستها و زانوها و انگشتان را بطور معمول بر زمين بگذارد هرگاه نتواند خم شود بايد با سر اشاره كند و الاّ با چشمها اشاره مى نمايد، يعنى آن را به قصد سجده مى بندد و به نيّت سر برداشتن باز مى كند و در هر صورت احتياط واجب آن است كه مهر را بلند كند و بر پيشانى بگذارد، اگر هيچ يك از اينها را نتواند احتياط اين است كه در قلبش نيّت سجده كند.
مسأله 960ـ هرگاه پيشانى بى اختيار از جاى سجده بلند شود و برگردد، يك سجده حساب مى شود، چه ذكر سجده را گفته باشد يا نه، ولى اگر اختياراً آن را بردارد اگر قبل از ذكر و از روى عمد باشد نمازش باطل است و الاّ اشكال ندارد.
مسأله 961ـ در مورد تقيّه مى تواند بر فرش و مانند آن سجده نمايد و لازم نيست براى نماز به جاى ديگرى رود تا روى مهر سجده كند، ولى اگر در همان جا بتواند روى سنگ يا بوريا و مانند آن سجده كند واجب است.
مسأله 962ـ سجده كردن روى چيزى كه بدن روى آن آرام نمى گيرد اشكال دارد، ولى چنان كه قبلاً نيز گفتيم اگر در كشتى و قطار و مانند آن بتواند واجبات نماز را در حال حركت رعايت كند نمازش صحيح است، اگر انسان روى تشك يا چيز ديگرى سجده كند كه بدن در اوّل آرام نيست و بعد آرام مى گيرد مانعى ندارد.
مسأله 963ـ هرگاه زمين گِل باشد كه اگر بخواهد سجده كند بدن و لباس او آلوده مى شود مى تواند ايستاده نماز بخواند و براى سجده با سر اشاره كند.
مسأله 964ـ بعد از سجده دوم در جايى كه تشهّد واجب نيست بهتر است لحظه اى بنشيند سپس براى ركعت بعد برخيزد.
-
چيزى كه سجده بر آن صحيح است
مسأله 965ـ هنگام سجده بايد پيشانى بر زمين يا چيزهايى كه از زمين مى رويد مانند چوب و برگ درختان باشد، ولى سجده بر چيزهاى خوراكى و پوشاكى هرچند از زمين برويد جايز نيست و همچنين سجده كردن بر فلزّات مانند طلا و نقره باطل است، امّا سجده بر سنگهاى معدنى مانند سنگ مرمر و سنگهاى سفيدوسياه و حتّى عقيق اشكال ندارد.
مسأله 966ـ احتياط واجب آن است كه بر برگ درخت مو كه بعضى آن را در غذا مصرف مى كنند سجده نكند.
مسأله 967ـ سجده بر علف و كاه و مانند اينها كه از زمين مى رويد و خوراك حيوان است اشكال ندارد و همچنين سجده بر گلهايى كه خوراكى انسان نيستند، امّا گلها و گياهانى كه از قبيل داروى خوراكى هستند مانند گل بنفشه و گل گاو زبان بنا بر احتياط، سجده بر آنها صحيح نيست، همچنين سجده بر گياهانى كه در بعضى از شهرها خوراكى است و در بعضى از شهرها خوراكى نيست.
مسأله 968ـ سجده بر سنگ آهك و سنگ گچ چه قبل از پخته شدن و چه بعد از آن صحيح است، همچنين بر آجر و سفال و سيمان نيز جايز است.
مسأله 969ـ سجده بر كاغذ جايز است مگر آن كه يقين داشته باشيم از پنبه يا چيزهايى ساخته شده كه سجده بر آنها شرعاً جايز نيست و از آنجا كه غالب كاغذها را در حال حاضر از چوب مى سازند و يا حدّاقل شك داريم از چه مى سازند سجده بر آنها جايز است.
مسأله 970ـ بهتر از هر چيز براى سجده خاك مخصوصاً «تربت حضرت سيّد الشّهداء(عليه السلام)» است كه يادآور خونهاى شهيدان مى باشد.
مسأله 971ـ هرگاه چيزى كه سجده بر آن صحيح است در اختيار ندارد، يا به واسطه گرمى و سردى زياد نمى تواند بر آن سجده كند، بايد بر لباسش اگر از كتان يا پنبه است سجده كند و اگر از چيز ديگر است (مثلاً از پشم است) بر همان يا بر فرش سجده نمايد و اگر آن هم ممكن نيست بر فلزّات و اشياء معدنى سجده كند و اگر مطلقا چيزى پيدا نمى كند كه بتوان بر آن سجده كرد بر پشت دست خود سجدهمى كند، بنابر اين پشت دست آخرين چيزى است كه مى توان بر آن سجده كرد.
مسأله 972ـ هرگاه در سجده اوّل مهر به پيشانى بچسبد بايد آن را براى سجده دوم از پيشانى جدا كند و اگر به همان حال به سجده دوم رود اشكال دارد.
مسأله 973ـ هرگاه در اثناء نماز چيزى را كه سجده بر آن صحيح است از دست بدهد، مثلاً بچّه اى آن را بردارد، چنانچه وقت نماز باقى است نماز را تمام كرده و بنابر احتياط دوباره مى خواند و اگر وقت تنگ است قضا ندارد، در هر دو صورت به ترتيبى كه در دو مسأله قبل گفته شد عمل نمايد.
مسأله 974ـ هرگاه در حال سجده متوجّه شود پيشانى را بر چيزى گذارده كه سجده بر آن جايز نيست، اگر ممكن است و منافات با صورت نماز گزار ندارد پيشانى را به روى چيزى كه سجده بر آن صحيح است بكشد و اگر دسترسى ندارد و وقت تنگ است به دستور مسأله پيش عمل كند.
مسأله 975ـ هرگاه بعد از نماز يابعد از سجده متوجّه شود بر چيزى سجده كرده كه سجده بر آن جايز نبوده، نمازش صحيح است.
مسأله 976ـ سجده كردن براى غير خداوند متعال حرام است و بعضى از مردم عوام كه در مقابل قبر امامان(عليهم السلام) پيشانى را بر زمين مى گذارند اگر به قصد سجده براى امام(عليه السلام) باشد فعل حرام است و اگر براى شكر خدا باشد اشكالى ندارد، ولى اگر در نظر بينندگان چنين نشان دهد كه سجده براى امام(عليه السلام) است يا بهانه به دست دشمنان دهد اشكال دارد.