http://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/star4.gifزینب علیهاالسلام؛ در زمره صابرانhttp://www.ayehayeentezar.com/images/smilies/star4.gif
http://img.tebyan.net/big/1386/02/25...8119612895.jpgعارفی میگوید: هر که را صبر نباشد، به هیچ مقامی نتواند رسید.»
از جمله اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده، صفت جلیله «صبر» است.
هر کس به هر درجه و مقام رسید، به واسطه صبر بود.(1) و هر که دست از دامن آن برداشت از کمالات محروم شده است؛ لذا حضرت علی علیه السلام فرمود: «الصّبر نصف الایمان.»(2)
و در روایت دیگری آمده است: «الصبر رأس الایمان.»(3)
صبر، سه مرتبه دارد: صبر بر مصیبت؛ صبر بر اطاعت حضرت حق، صبر بر ترک معصیت. و برای هر یک از این مراتب، اجری وارد شده است. چنانچه در حدیثی آمده است:
«قال رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم: «الصّبر ثلاثة(4) صبر عندالمصیبة و صبر عند الطاعة و صبر عند المعصیة.
فمن صبر علی المصیبة حتّی یردّها بحسن عزائها، کتبالله له ثلاث مائة درجة، ما بین الدّرجة الی الدّرجة الی الدّرجة کما بین السّماء والارض.
و من صبر علی الطّاعة کتبالله له ستّمائة درجة؛ ما بین الدّرجة الی الدّرجة کما بین تخوم الارض الی العرش.
و من صبر علی المعصیة کتبالله له تسعمائة درجة؛ ما بین الدّرجة الی الدّرجة کما بین تخوم الارض الی منتهی العرش»
(5)؛ صبر سه قسم است؛ صبر هنگام مصیبت، و صبر بر طاعت، و صبر از معصیت؛ پس آن که صبر بر معصیت کند، خدای تعالی برای او سیصد درجه واجب میفرماید، و میان هر درجهای تا درجه دیگر به اندازه میان آسمان تا زمین است. و آن که صبر بر طاعت کند برای او ششصد درجه واجب میگرداند، و میان هر درجه تا درجهای به اندازه فاصله زمین تا عرش میباشد.
و آن که صبر بر معصیت کند برای او نهصد درجه واجب میدارد، مثل فاصله زمین تا انتهای عرش.
این مقامات برای صابرین مقرّر شده، ولی میشود بعضی از صابران به واسطه امتیازات و خصوصیات در مقدار و کیفیّت «صبر»، اجر و ثواب بیشتری داشته باشند.
http://www.askquran.ir/gallery/image...Untitled-2.gif
http://friends18.com/img/divider/0084.gif
حضرت ایوب از جمله کسانی بود که در زمان احاطه بلایا با کمال ثبات صابر بوده، ولی چون آن حضرت نهایت این مقام را نداشت وقتی مسئله ناموس در میان آمد، رشته صبر گسیخته و با عجز و ناله متوجه درگاه خداوند شده و عرض کرد: "و ایوب اذ نادی ربّه انّی مسّنی الضّرّ و انت ارحم الرّاحمین."(6)
ولی وجود مقدّس امام حسین و حضرت زینب علهیماالسلام دارای کمال این مقام بودند. ایشان در حقیقت یک روح در دو بدن بودند. حضرت سیّدالشهدا این قدر صبر نمود تا جایی که در زیارت ناحیه وارد شده: «قد عجبت من صبرک ملائکة السّماوات»(7)؛ به راستی فرشتگان آسمانها از شکیبایی تو به شگفت آمدند.
و حضرت زینب علیهاالسلام در جمیع مصایب، شریک برادر بود و در هر حال صابر بود.
صبر در مصیبت: هر کس محبّتش به هر چه زیادتر، مفارقت و جدائیش دشوارتر خواهد بود و چون حضرت زینب علیهاالسلام در این عالم علاقه او منحصر به حضرت سیّدالشّهدا بود پس مفارقت او به اندازه علقه و وابستگی به او و صبر بر چنین مصیبتی، نهایت ندارد. و شاهد بر این علاقه این است که از همه زندگیش گذشت و همراه برادر شد و در شهادت دو طفل خود، ابداً گریه ننموده است! ولی در شهادت علی اکبر علیهالسلام، چون منظور نظر برادر بود، چنان متأثر شد که خود را گم نموده بود. ولی محبّت حسینی بود که او را منقلب نموده است.
صبر بر اطاعت: تمام لحظات عمر حضرت زینب علیهاالسلام در عبادت و اطاعت صرف شده و در همه این حالات صابر بوده است.
صبر بر ترک معصیت: چون حضرت به مقام عصمت رسیده بود؛ ترک گناهان مینمود.
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج 78، ص 45.
2- «شکیبایی یک نیمه از ایمان به خدا و پیغمبران و آخرت است» شهاب الاخبار، ص 55؛ جامع الصغیر، ج 2، ص 113/ الترغیب و الترهیب، ج 4، ص 277/ شرح ابن ابی الحدید بر نهجالبلاغه، ج 1، ص 319/ المستدرک علی الصحیحین، ج 20، ص 446/ ارشاد القلوب، ص 127/ الدر المنثور، ج 1، ص 66.
3- کافی، ج 2، ص 87/ جامعالاخبار، ص 136/ بحارالانوار، ج 71، ص 67/ غررالحکم، ج 1، ص 21. «صبر، سّر ایمان است».
4- بحار الانوار، ج 1، ص 77/ کافی، ج 1، ص 91.
5- کافی، ج 2، ص 75/ جامعالاخبار، ص 135/ منتخب کنز العمال، ج 1، ص 208/ جامع الصغیر، ج 2، ص 114.
6- سوره انبیاء (21) آیه 83 .
7- بحارالانوار، ج 98، ص 240/ مصباح الزائر، ص 121 و 124.
منبع:
کتاب خصائص زینبیه، مرحوم سید نورالدین جزائری، با دخل و تصرف
http://www.ayehayeentezar.com/galler...0573816490.gif
یالطیف
تفسیر دیگری از معنی زینب
... باری خداوند نام این دختر را زینب برگزید .
گفته می شود که یکی از معانی زینب ، ممکن است " زین أب " باشد ؛ یعنی زینت پدر ، شاید هم بجاست که این زینب ، زینت پدر باشد ؛
اما زینب در لغت ، یعنی درخت معطر و زیبا ؛
گویا خداوند خواسته است که یک جهان بینی را در یک نام خلاصه کند و چنین نامی فقط شایسته ی این دختر باشد .
" کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء " /کلمه ی پاکیزه مثل درخت پاکیزه است که ریشه و تنه اش ثابت است و شاخه هایش در آسمان .
خداوند خصوصیات این نام را در زینب سلام الله علیها خلاصه کرده است ... .
http://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gif
...در ذهن بعضی از انسان های شایسته این نیت خوب وجود دارد که : می
خواهم رشد کنم تا دست مردم را بگیرم .
درخت این گونه فکر نمی کند ، ماهیت درخت در پی نور رفتن است .
در صدد این هم نیست که دیر شده و باید زودتر ثمر بدهد ؛زیرا که مردم منتظرند ، چنین نیست .
او در پی نور است و در این سیر رشد ، به مقطعی می رسد که همه متوجه می شوند دارد ثمره می دهد . و در بهره گرفتن از ثمره اش هم هیچ کس را رد نمی کند .درخت چنین خصوصیتی دارد .او ثمره اش را به اذن پروردگارش می دهد .
کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها حین بإذن ربها "
این درخت هر لحظه در حال بهره رساندن است .
خصیصه ی این درخت این است که وقتی می خواهید از آن میوه بچینید حتی نمی پرسد که تو دزدی یا مالکی ؟که و چه هستی ؟ اگر مدتی اصلا از آن میوه نکنید ، خودش میوه می دهد ( دقت کنید که چه می خواهم عرض کنم ) آری ، درخت این گونه است .
حالا این زینب سلام الله علیها در واقع تکثیر شده ی درخت پیامبر و علی و زهراhttp://www.askquran.ir/images/smilie...ies/alayhe.gif است .
اکنون شما همه این تعبیرها تمثیلات و حرف ها را در این وادی بیاورید و مجسم کنید .
بعضی بچه های کوچک هم که می خواهند از درختی میوه بکنند به آن سنگ می زنند ، چرا و به چه جرم و گناهی ؟
جرمش این است که درخت است ! جرمش این است که میوه دارد ! جرمش این است که این ها می خواهند میوه اش را بکنند ولی چون آن قدر دستشان کوتاه است نمی توانند به طریق درست میوه را بکنند ، سنگ پرانی می کنند .
این هاست جرم درخت!
این را در گوشه ی ذهنتان داشته باشید تا اگر روزی از شما پرسیدند که جرم این خانم چه بود که وقتی از معابر و خیابان های شام رد می شد ، بعضی سنگ به سویش پرتاپ می کردند ؟! ... اگر خواستید پاسخ لطیفی به این پرسش ها بدهید بگویید :
تو را تحمل امثال ما بباید کرد
که هیچ کس نزند بر درخت بی بر ، سنگ
جرم زینب سلام الله علیها این بود که میوه داشت .
جرم زینب این بود که بالاتر و افراشته تر از این بود که دست کوته بینان به ایشان برسد و از راه صحیح بیایند و میوه ی کرَم ِ او را بچینند ، لذا سنگش
می زدند .
در عین حال دیدیم که چه خوب میوه داد و بهره رسانید...
http://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gif
منبع :
بخشی از کتاب نگاه به زن به ضمیمه ی تنها پیامبر زن /سید مجتبی حسینی /نشر کتاب نیستان /
http://www.shiaupload.ir/images/9708...7466843055.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/image...b_png__10_.pnghttp://www.shiaupload.ir/images/8254...5073073706.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1...v0ncyc95bk.gif
زینب علیهاالسلام و مقام شفاعت
از جمله مقامات رفیع و درجات والای حضرت زینب علیهاالسلام، مقام «رضا» و «تسلیم» است. و این دو فضیلت از فضایل شریفی است که به دست آوردنش بسیار مشکل است؛ چرا که رضا به قضای خداوند و تسلیم شدن به هر چه از جانب خدای واحد رسد و از صمیم قلب به آن رضا دادن بسی دشوار و مشکل است .
مظهر نهایت این دو مقام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده و لذا انبیای گذشته، چون به نهایت رضا و تسلیم موجود در نفس خود میرسیدند به طاغیان و سرکشان امّت خود نفرین مینمودند، ولی وجود اقدس نبوی صلیالله علیه و آله و سلم با آن همه اذیّتهای جسمانی و لطمات روحانی که بر او وارد میشد؛ به جز سر تسلیم پیش نهادن و به قلب سلیم استقبال نمودن، چیزی از ایشان بروز نمیکرد، بلکه همیشه برای ظالمین طلب هدایت مینمود، و چون آن حضرت به این مقام از «رضا» و «تسلیم» رسید، حضرت حق نیز راضی شد که هر چه از او طلب نماید به او عطا فرماید، و هر قدر شفاعت فرماید به او ببخشاید: "و لسوف یعطیک ربّک فترضی"(1)
و پس از آن حضرت، این دو مقام به اهلبیت ایشان رسید.
از جمله، حضرت زینب علیهاالسلام، در نهایت این مقام، از جدّ بزرگوار خود پیروی نمود، چنانچه در سفر کربلا و کوفه و شام که آن مصائب بر آن مظلومه وارد شد، در مقام رضا و تسلیم بود.اگر ایشان اراده به خرابی عالم و نزول عذاب تعلق میگرفت، هر آینه واقع میشد؛ ولی خواست که ثبات مقام «تسلیم» و «رضا» را بر عالمیان واضح و هویدا نماید.
چنانچه زمانی که ابن سعد در فکر این بود که خانواده محمّدی صلیالله علیه و آله و سلم را به کلّی از روی زمین منقرض کند و دستور به آتش زدن خیمهها داد.
ولی غافل از این که زمین از انوار محمّدیّه خالی نخواهد ماند:
"و یابی الله الّا ان یتمّ نوره."
حضرت زینب علیهاالسلام آمد خدمت حضرت سجّاد علیه السلام و کسب تکلیف نمود و عرض کرد: «تکلیف ما زنها چیست؟» حضرت فرمود: «علیکن بالفرار»؛ فرار کنید.
چون حضرت از جواب حضرت سجّاد علیهالسلام فهمید که رضای خداوند به بقای آنها است، زنان را به فرار امر کرد ولی برای خلاصی حضرت سجّاد، از آن حضرت مدافعه مینمود. چنانچه از حمید بن مسلم نقل شده که هر قدر آتش به او نزدیک میشد ابداً اعتنایی نمینمود.
به واسطه همین ثبات و وقار، گوی سبقت را از حضرت ابراهیم ربود. و از آن جمله کلام آن مکرّمه است که وقتی بدن حضرت سیّدالشّهدا را بلند نمود عرض کرد:
«خداوندا! این قربانی را از آل محمّد قبول فرما.»
در این کلام، نهایت معرفت و تسلیم و رضای خود را ظاهر میفرماید.
زینب علیهاالسلام و مقام شفاعت
چون حضرت زینب به این مقام از رضا رسید، خداوند متعال آنقدر از گناهکاران را به آن حضرت میبخشد که تا راضی شود.
پینوشت:
1- سوره ضحی (93)، آیه 5.
منبع:
کتاب خصائص زینبیه، مرحوم سید نورالدین جزائری، با دخل و تصرف
القاب حضرت زینب سلام الله علیها
1- عالمه
2- فهيمه
3- کعبه الرزايا
4- نائبه الزهرا
5- نائبه الحسين
6- مليکه النساء
7- عقيله النساء
8- عديله الخامس من اهل الکساء
9- شريکه الشهداء
10- ناموس رواق العظمه
11- کفيله السجاد
12- سيده العقايل
13- سرّابيها
14- سلاله الولايه
15- شقيقه الحسن
16- عقيله خدر رسالت
17- وليده الفصاحه
18- رضيعه الولايه
19- البليغه20- الفصيح
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3095868848.gif
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3095868848.gif
21- الکامله
22- عابدهي آل علي
23- صديقه صغري
24- موثقه
25- عقيله الطالبين
26- فاضله
27- شمسه قلاده جلادت
28- عقيله وحي
29- نجمه سماء نباله
30- معصومه صغري
31- قرينه النوايب
32- محبوبه مصطفي
33- قره عين مرتضي
34- صابره محتسبه
35- ربّه خدرالقدس
36- قبله الرزايا
37- رضيعه وحي
38- باب حطه الخطايا
39- خفره علي و فاطمه
40- ربيبه فضل
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3095868848.gif
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3095868848.gif
41- شريکه الحسين
42- بطله کربلا
43- عظيمه بلواها
44- عقيله قريش
45- باکيه
46- سليله زهراء
47- امين الله
48- آيه من آيات الله
49- عارفه
50- اهل التقي
51- لبيبه جَزُله عاقله
52- عقيله جليله
53- امرأه عاقله
54- محدثه
55- ناموس کبري
56- راضيه بالقدر و القضاء
57- وحيده
58- شجاعه
59- زاهده
60- عامله
61- مخبره
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3095868848.gif
فضایل و اوصاف حضرت ز ينب سلام الله عليها
حضرت زینب علیها السلام به اعتراف همه تاریخ نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلتهاى والاى اخلاقى و الهى بودند و در سایه این كمالات به مرتبهاى از منزلت انسانى دست یافتند كه شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند.
حضرت این کمالات را به بركت عنایات خاص الهى و پاكى سرشت و نحوه تربیت و پرورش در دامن پیامبرصلى الله علیه وآله و فاطمه علیها السلام و امیرالمؤمنین علیه السلام و تلاشهایى كه در راستاى كسب سجایاى اخلاقى و به جاى آوردن عبادات و فرامین الهى انجام داده بود به دست آورد.
وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى كه آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بى نظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت بىمانندى را از خود به نمایش گذاشت. همانگونه كه بیان شد،هر یک این لقبها به گوشه كوچكى از فضیلتها و اوصاف برجسته آن حضرت دلالت دارند به عنوان نمونه، درباره برخى از این اوصاف و كمالات توضیح مختصرى در این قسمت ارائه مىگردد:
1. خداشناسى و عرفان: بىشك همه كمالات آن حضرت در كل، علاوه بر بیان ابعاد مختلف شخصیت بى نظیر این بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحیدش قریب به مرتبه توحید حضرات معصومان نبود، هرگز نمى توانست سكاندار طوفان كربلا باشد.
هنوز كودكى بیش نبود كه از پدر بزرگوارش على علیه السلام سؤال كرد: آیا مرا دوست دارى؟ حضرت فرمودند: بله دخترم؛ فرزندان ما پارههاى جگرهاى ما محسوب مى شوند.
آنگاه زینب علیها السلام عرض كرد:"محبت و خدا دوستى با حب فرزندان در قلب مؤمن چگونه جمع مى گردد؟ اگر گریزى از این دو امر نیست، باید گفت: دوستى محض از آن خدا و مهرورزى براى فرزندان است." با این بیان، دختر زهراعلیها السلام كمال معرفت خود را در توحید خالص به نمایش گذاشت.
http://www.ayehayeentezar.com/galler...9708635848.gif
در همان دوران كودكى حضرت زینب علیها السلام، پدر بزرگوارشان به او فرمود: دخترم! بگو: یك
زینب گفت: یك.
آنگاه على علیه السلام فرمودند بگو: دو.
در این لحظه حضرت زینب سكوت كردند. چون سكوت ایشان طول كشید على علیه السلام فرمودند:
دخترم! چرا سكوت كردى؟
عرض كرد:
پدر جان با زبانى كه گفته ام یك، توان دو گفتن را ندارم. امیرمؤمنان على علیه السلام از این پاسخ بسیار عمیق دخترشان خیلى خوشحال شدند و او را كه در این حال طفلى بیش نبودند، مورد تفقد و محبت قرار دادند.
2. علم و دانش: براى شناخت مقام علمى حضرت زینب علیها السلام مى توان به امور زیادى توجه و استناد کردكه از جمله آنهاست:
- خطبه هاى بسیار بلند و پرمحتوایى كه از آن بانوى گرامى به جاى مانده است.
- به شهادت همه تاریخ نویسان در كوفه، ایشان كلاسهاى تفسیر و آموزش قرآن داشتند و زنهاى كوفه را با قرآن و احكام اسلامى آشنا مى ساختند.
- راویان بزرگى چون عبدالله بن عباس از او روایتهاى زیادى را نقل مى كند كه از جمله این روایات است خطبه تاریخى حضرت زهراعلیها السلام، این در حالى است كه زینب در زمان خوانده شدن این خطبه پنج یا شش سال بیشتر نداشت و ابن عباس با این عبارت از آن حضرت در روایاتى كه از او نقل مىكند، یاد كرده است:
«حدثنى عقیلتنا زینب ؛بانوى فهیم و اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت كردند. و برخى از او با تعبیر حبر و بحر یعنى سرشار از علم و دریاى علم یاد مى كنند. حتى زمانى كه در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان كردند، یزید درباره اش گفت: اینان خاندانى هستند كه فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث برده اند و آن را با شیر مادر نوشیده اند.
و از شیخ صدوق روایت شده است كه زینب به جهت علم و دانش زیادى كه داشت، از سوى امام حسین علیه السلام نیابت خاص داشت و مردم در مسائل شرعى (حلال و حرام) به ایشان رجوع مى كردند.
در یك مورد نقل شده است روزى امام حسن و امام حسین علیهما السلام درباره بعضى از سخنان پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با هم گفتوگو مى كردند، حضرت زینب علیها السلام وارد شدند و در بحث ایشان شركت كردند و مساله را با تمام صورى كه داشت با تفصیل تمام تبیین فرمودند.
حضرت امام حسن علیه السلام وقتى این توانایى فوق العاده خواهر را دیدند، خطاب به او فرمودند: «انك حقا من شجرة النبوة و من معدن الرسالة...» به راستى كه تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستى.
3. عبادت و بندگى: گرچه سراسر زندگى حضرت زینب علیها السلام براى حفظ و احیاى معارف اسلامى سپرى شد، كه همه آنها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام مى گرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نیز از موقعیت برجستهاى برخوردار بودند. در سختترین شرایط نیز به طور كامل به انجام وظایف عبادى اهتمام مى ورزیدند.
حضرت سجادعلیه السلام مى فرماید:عمه ام زینب در جریان حادثه كربلا با آن همه مشكلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترك نكردند.امام حسین علیه السلام به اندازهاى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند كه هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل ؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن.
باز امام سجادعلیه السلام مى فرماید:"عمه ام زینب در طول راه كوفه و شام، همواره نماز شب را به پا مى داشت. در برخى از منازل بین راه مى دیدم كه او از فرط خستگى و رنجورى ناشى از آزار دشمن، نمازهایش را در حال نشسته مى خواند."
همه این وقایع به خوبى از اهتمام كامل حضرت زینب به عبادات خبر مىدهد و درست به دلیل برخوردارى از این ویژگى بوده كه یكى از القاب آن حضرت «عابده آل على علیه السلام» انتخاب شده است.
4. شجاعت و شهامت: برخورد حضرت زینب علیها السلام در برابر دشمنان بسیار اعجاب انگیز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى كه آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بى نظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت بى مانندى را از خود به نمایش گذاشت.
یكى از نویسندگان دراین باره مىنویسد: برخورد و عكس العمل زینب در برابر دشمنان بسیار اعجاب انگیز است آنان در حالى كه در اوج قدرت بودند، به تندى برخورد كرد. زینب شیرزنى از خاندان بنى هاشم است، آن چنان با صداى بلند ندا سرداد كه كاخ سلطنت امویان ستمگر و غاصب از جاى كنده شد و در مجلس یزید سفاك سخنرانى مهمى انجام داد كه او و اطرافیانش را مفتضح نمود.
5. حجاب و عفاف: زینب كبرى علیها السلام در رعایت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بى بدیل بودند. مرحوم علامه مامقانى مى نویسد: زینب در حجاب و عفاف یگانه است احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را ندیده بودند.
فردى به نام یحیى مازنى مى گوید: من در مدینه مدت زیادى در همسایگى حضرت على علیه السلام به سر مى بردم، اما در این مدت به خدا قسم هرگز زینب را ندیدم و حتى صداى او را هم نشنیدم.
حضرت سجادعلیه السلام مى فرماید:عمه ام زینب در جریان حادثه كربلا با آن همه مشكلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترك نكردند.
امام حسین علیه السلام به اندازهاى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند كه هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن.آن حضرت نه تنها در حالت عادى بلكه در بحرانى ترین لحظات زندگى خود به مساله حجاب و عفاف اهتمام كامل داشتند. فردى روایت مى كند: «وقتى اسراى كربلا را وارد كوفه مى كردند امام سجاد را دیدم كه بر شترى بدون روپوش سوار كرده اند ... در این هنگام بانویى را دیدم كه بر شتر برهنه اى سوار است سؤال كردم كه او كیست؟ جواب دادند: او زینب كبرى است.
این بانو خطاب به مردم كوفه مى گفت: اى مردم چشمهاى خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش شرم نمى كنید به حرم و خاندان پیامبرخدا صلى الله علیه وآله در حالى كه پوشش و حجاب مناسبى ندارند نگاه مى كنید.
نقل كرده اند پس از حادثه كربلا هر وقت كه از شام و كوفه صحبت مى شد، حضرت زینب چون به یادآن ایام، كه بدون پوشش مناسب خاندان پیامبر را از كوچه هاى این دو شهر عبور داده بودند، به شدت متاثر مى شدند.
6. گذشت و ایثار: روزى على علیه السلام مستمندى را به خانه آوردند تا از او پذیرایى كنند. وقتى از حضرت فاطمه علیها السلام پرسیدند آیا در خانه چیزى هست كه با آن از مهمان عزیزمان پذیرایى كنیم؟
آن حضرت فرمودند: به غیر از مختصر غذایى كه براى زینب كنار گذاشته ام، چیزى وجود ندارد. در این لحظه كه حضرت زینب علیها السلام چهار سال بیشتر نداشتند، خطاب به مادر فرمودند: مادر جان غذاى مرا به مهمان بدهید.
اوج ایثار و فداكارى و گذشت دختر على علیه السلام در روز عاشورا به نمایش گذاشته مى شود. نقل مى كنند: صبح روز عاشورا در حالى كه دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین علیه السلام رسید. عرض كرد: جدم ابراهیم خلیل قربانى خدا را به جاى قربانى شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانى مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمى شد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا مى كردم و هر ساعت خواستار هزار بار شهادت مى شدم.
آنگاه فرمود: دوست دارم فرزندانم جلوتر از برادرزادگانم به میدان بروند. و وقتى كه این دو نوگل زینب، پس از پیكار با دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و پیكرهاى غرق به خون آنان را به كنارخیمه ها آوردند، همه زنان از خیمه ها بیرون آمدند اما زینب كبرى علیها السلام براى این كه مبادا اباعبدالله علیه السلام خجالت زده شوند، از خیمه خود بیرون نیامد.
در لحظات پایانى ظهر عاشورا وقتى بالاى سر پیكر خونین برادر و مقتداى خود امام حسین علیه السلام آمدند، با این جمله: پروردگارا این هدیه و قربانى را از اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله قبول فرما، نهایت اخلاص و فداكارى خود را به جهانیان اعلام كرد...
علاوه بر این اوصاف، زینب كبرى علیها السلام در صبر و بردبارى، زهد و تقوا، اخلاص و مدیریت و تدبیر و فصاحت و بلاغت و... بى نظیر بودند. كه درزير به نمونه هاي آن اشاره خواهيم كرد.
بى تردید در شرایط سخت كنونى اگر بانوان جوامع اسلامى سیره عملى و اوصاف اخلاقى شیرزن كربلا را الگو و اسوه خود قرار دهند، روز به روز ارزشها و فضایل آنان شكوفاتر خواهد شد و بى شك در صورت تحقق چنین مهمى زمینه سعادت دنیا و آخرت براى مسلمانان مهیا خواهد شد.
تفسير قرآن توسط زينب كبري(س)
سيدنورالدين جزائري در كاب «خصائص زينبيه» آورده است كه: هنگامي كه عليبن ابيطالب(ع) در كوفه بودهاند حضرت زينب(س) در منزل خويش، جلسة تفسير قرآن براي زنان داشته است.
روزي كهيعص را تفسير مينموده كه اميرالمؤمنين(ع) به خانة ايشان آمده و فرمود: فرزندم كهيعص را براي زنان تفسير ميكني؟
زينب (س) عرض مي كند آري. امام علي(ع) ميفرمايد: اين رمز ونشانهاي است براي مصيبت و اندوهي كه بر شما عترت و فرزندان رسول خدا(ص) روي خواهد آورد: سپس آن مصائب و اندوهها را بيان نموده «فبكت بكاءً عالياً» زينب با صداي بلند گريست.
زينب (س) محدثه و معصومه است
پس از سخراني زينب كبري در ميان مردم كوفه كه همه را تحت تأثير قرار داد و آثار فراواني داشت، امام زينالعابدين(ع) به ايشان فرمود:«يا عمه اسكتي ففيالباقي من الماضي اعتبار و انت بحمدالله عالمه غيرمعلمه، فهمه غير مفهمه».
اي خواهر پدرم (عمه) آرام باش! در باقي از گذشته مايه اعتبار است. تو الحمدالله، دانا و آگاه هستي كه كسي به تو نياموخته و درك كننده و فهميدهاي هستي كه كسي به تو نفهمانده است.
اين جمله امام معصوم ميرساند كه حضرت زينب «محدثه» بوده و از جانب خداي متعال به او الهام ميشده و از علم لدني برخوردار بوده است.
مرحوم علامه مامقاني در كتاب «تنقيح المقال» مينويسد: «زينب و ما زينب و ما ادريك ما زينب؟! هي عقيله بني هاشم…» زينب و كيست زينب و چه ميداني زينب كيست؟
او عقيله و بانوي بزرگوار و گرامي فرزندان بني هاشم است. او صفات حميده و ويژگي هاي پسنديدهاي را دارا بود كه پس از مادرش فاطمة زهرا(س) كسي دارا نبوده است. به گونهاي كه شايسته است گفته شود: او صديقه صغري است و او در حجاب و عفاف در سطحي قرار داشت كه هيچكس از مردان در زمان پدر و برادرانش تا روز طف و كربلا، او را نديده است.
او در صبر و ثبات قدم و قدرت ايمان و تقوي يكتا و بينظير است. او در فصاحت و بلاغت گويا از زبان اميرالمؤمنين سخن مي گفت«ولو قلنا بعصمتها لم يكن لاحد ان ينكر ان كان عارفا باحوالها بالطف و ما بعده، كيف…» اگر ما بگوئيم
زينب (س) داراي مقام عصمت بوده و معصوم است كسي نميتواند انكار كند اگر به احوال او در طف و بعد آن آشنا باشد. چگونه چنين نباشد؟ اگر اين نبود، امام حسين(ع) مقدار و بخشي از بار سنگين امامت را روزگاري كه امام سجاد(ع) بيمار بود به او واگذار نميكرد و امام سجاد(ع) او را در بيان احكام و آنچه كه از آثار و نشانههاي ولايت و امامت است، جانشين خويش و نائب خاص قرار نميداد.
احمد ابوكف از جاحظ نقل ميكند كه: زينب(س) در صفا و لطف مانند مادرش زهرا(س) و در دانش همچون پدرش علي (ع) بود.
شيخ جعفر نقدي پس از نقل نظر امام سجاد(ع) دربارة علم حضرت زينب(س) مينويسد: پرورش زينب(س) در دامان پيامبر(ص) و علي (ع) و زهرا(س) و همراهي با امام حسن (ع) و امام حسين(ع) و سرانجام امام سجاد(ع) او را در نقطهاي از دانش قرار داده بود كه فراتر از علم ظاهري و دانشآموختني بود.
زينب (س) از آينده خبر داشت
امام سجاد(ع) مي فرمايد: در عاشورا هنگامي كه مصائب بزرگ روي داد و پدرم و همه كساني كه با او بودند از فرزندان و برادران و ياران شهيد شدند و اهل بيت را بر جهاز شتران سوار كردند تا به كوفه ببرند و ديدم بدنهاي پدرم و ساير شهيدان روي زمين است و كسي درصدد دفن آنان برنميآيد خيلي بر من گران آمد و سينه من تنگي گرفت و حالتي براي من پديد آمد كه ميخواست جان از بدنم پرواز كند.
عمهام زينب كبري(س) كه من را در آن حال ديد گفت: از آنچه ميبيني نگران مباش و جزع مكن، به خدا سوگند اين عهدي بود از رسول خدا(ص)، براي جد و پدر و عموي تو كه رسول خدا(ص) مصائب هر يك را به ايشان خبر داده است.
خداوند از گروهي كه فرعونها آنان را نميشناسند ولي در آسمانها شناخته شدهاند پيمان گرفته كه اين اعضاي جدا از هم و بدنهاي در خون طپيده را دفن كنند و در كربلا بر قبر پدرت سيدالشهداء علامتي نصب كنند كه اثر آن هرگز برطرف نشود و مردم از سراسر جهان براي زيارت قبر مطهرش به كربلا خواهند آمد و هرچه سلاطين كافر و ياران ستمگران در محو آثار آن كوشش كنند عظمت و رفعت آن افزايش خواهد يافت.
حضرت زينب ميگويند هنگامي كه فرق پدرم شكافته شد و در آستانه شهادت قرار گرفت آنچه را از امايمن به نقل از رسول خدا (ص) دربارة حوادث آينده شنيده بودم به عرض ايشان رساندم و گفتم: دوست دارم آن حوادث را از زبان شما بشنوم و آن حضرت فرمود:
«يا بنيه الحديث كما حدثتك ام ايمن» اي دخترم حديث همانگونه كه ام ايمن برايت بيان كرده هست.
دكتر عايشه بنت الشاطي اعتقاد دارد: زينب از حوادث ناگوار آينده خبر داشت. نقل شده كه روزي زينب در حضور پدرش مشغول تلاوت آياتي چند از قرآن كريم بود و از پدر تفسير برخي آيات را خواست و پدر پاسخ او را داد، زينب با هوش و فراست تابناك خويش دريافت كه به روزهاي آينده و مسؤوليت خطيري كه در انتظار اوست اشاره دارد و ترس و وحشت! علي وقتي افزايش يافت كه زينب با قيافه جدي گفت: اي پدر… آن را ميدانم. مادرم از آن خبر دارم نموده است، تا مرا براي فردا آماده نمايد
تهجد ، شبزندهداري ، نماز شب زينب(س)
حضرت زينب(س) در عبادت، شبيه مادرش حضرت فاطمه(س) بود، شبها با تلاوت قرآن و نماز شب سير ميكرد و نماز شب آن حضرت هيچگاه ترك نشد؛ حتي در شب يازدهم محرم نماز شب را خواند.
امام سجاد(ع) فرموده:
«رأيتها تلك الليله تصلي من جلوس»
ديدم زينب(س) آن شب (شب يازدهم محرم) نشسته نماز ميخواند.
و نيز ميفرمايد:
«ان عمتي زينب مع تلك المصائب و المحن النازله بها في طريقنا الي الشام ما تركت نوافلها الليليه».
عمهام زينب با آن آزارها و اندوهها كه به او رسيد، در راه ما به سوي شام نافلههاي شب را ترك نكرد.
و نيز ميفرمايد:
«ان عمتي زينب (س) كانت تؤدي صلواتها من قيام الفرائض و النوافل عند سيرالقوم بنا من الكوفه اليالشام و في بعض المنازل كانت تصلي من جلوس فسألتها عن سبب ذلك،
فقالت: اصلي من جلوس لشده الجوع والضعف منذ ثلاث ليال، لانها كانت تقسم ما يصيبها من الطعام علي الاطفال لان القوم كانوا يدفعون لكل واحد منا رغيفا واحدا من الخبز فياليوم والليله».
عمهام زينب هنگامي كه لشگر، ما را از كوفه به شام ميبرد نمازهاي واجب و مستحب خود را ايستاده بجا ميآورد و در برخي منازل نشسته نماز ميخواند، سبب و علت آن را از او پرسيدم، گفت:
نشسته نماز ميخوانم چون سه شب است بسيار گرسنه بوده و ضعف و سستي مرا دربرگرفته، براي اينكه آنچه از طعام و خوراك به او ميرسيد ميان كودكان قسمت مينمود. چون لشگر به هر يك از ما در روز و شب يك گرده نان ميداد.
فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز ميگويد:
عمهام زينب در شب دهم محرم (شب عاشورا) همة شب را در محراب و جايگاه نمازش ايستاده و استغاثه ميكرد و از پروردگار كمك و ياري ميخواست كه بر اثر آه و ناله او هيچيك از ما نخوابيد.
گفتهاند كه امام حسين(ع) در آخرين وداع به خواهرش زينب(س) فرمود:
« يا اختاه لاتنسيني في نافله الليل».
اي خواهر، مرادر نافله شب فراموش نكن.
از دعايي كه از زينب(س) به يادگار مانده است ميتواند دريافت كه درياي دل او چه امواج مصيتبي را تحمل كرده است؛ و كوهسار ارادة پولادين او در برابر چه توفانهاي كوبندهاي ايستاده است. با خداي خود ميگويد:
«يا عماد من لا عمادله و يا سند من لاسند له يا من سجد لك سواد الليل و بياض النهار و شعاع الشمس و خفيف الشجر و اوي الماء يا الله يا الله يا الله.»
اي پناهگاه كسي كه جز تو پناهي ندارد. اي تكيهگاه كسي كه جز تو پشتوانهاي نميشناسد اي خدايي كه سياهي شب و سپيدي روز و روشنايي خورشيد و صداي آرام درخت و آب براي تو سجده ميكنند. اي خدا! اي خدا! اي خدا......
كرامات
به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى مىباشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشكلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام كه حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسیار تجربه شده است و كرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجى یكى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مى نویسد:
«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در كتابش مشارق الانوار مى گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشكلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم كه مطلع آن چنین بود:
آلِ طاها لَكُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواكُمْ بِما لَكُمْ آلآء
و خدا به بركت آن بانوى گرامى مشكل مرا حل كرد.
زهد حضرت زينب سلام الله عليها
پس از آنکه زینب سلام الله عليها به سن رشد رسید، خواستگاران بسیاری پیدا کرد که برخی از آنان از اشراف و روسای قبایل عرب بودند. آنان گمان داشتند بخاطر ثروتشان یا منصبی که در جامعه دارند می توانند به افتخار ازدواج با زینب (علیها السلام) نائل آیند.
به عنوان نمونه، اشعث بن قیس که از ثروتمندان یکی از قبایل عرب به شمار می آمد و از نظر خویشاوندی با خلیفه اول بسیار نزدیک بود، غرور و افتخاری برای خود قائل بود و گمان می کرد به خاطر پیوندش با خانواده ی خلیفه اول، می تواند داماد امیر المومنین علی (علیه السلام) نیز باشد.
ظاهرا او روزی در خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور داشت و عبور زینب (علیها السلام) را از فاصله ای شاهد بود. در این هنگام او، زینب (علیها السلام) را از پدر بزرگوارش خواستگاری کرد؛ اما امیرالمؤمنین(علیه السلام) درخواست او را رد کرده و او را به خاطر غروری که سبب جراتش در این خواستگاری شده بود، سرزنش نمود.(1)
در بین خواستگاران زینب کبری(علیها السلام)، نام عبدالله بن جعفر نیز به چشم می خورد. او در خانه ی علی (علیه السلام) آمد و شد داشت و مورد علاقه ی رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و امیرمومنان(علیه السلام) بود.
عبدالله بن جعفر، پسر جعفر طیار است؛ شهیدی که پیامبر درباره اش فرمود که با دو بال بهشتی در بهشت پرواز می کند. جعفر طیار برادر امیرالمومنین(علیه السلام) و از پیشگامان در راه اسلام و از مجاهدان راه خدا بود. جود و بخشش او سبب شد که مردم او را "پدر مستمندان" بنامند؛ چرا که او برای مردم فقیر، همانند پدری مهربان بود. این همان میراث معنوی است که بعدها به پسرش عبدالله رسید.
همه ی مورخانی که از عبدالله سخن گفته اند، او را به کرامت و عزت نفس ستوده اند و مخصوصا در جنبه ی بخشش او بسیار بحث کرده اند. به عنوان مثال، تاریخ عصر او، از 10 سخاوتمند معروف عرب نام می برد که در راس آنها عبدالله قرار دارد؛(2) تا جائی که حتی برخی از مورخان او را قطب السخاء (قطب و مرکز سخاوت) نیز نامیده اند.
عبدالله بن جعفر مورد وثوق امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و بعدها نیز در جنگها و برنامه های آن حضرت شرکت و حضوری چشمگیر داشت تا جائی که در جنگ صفین او یکی از فرماندهان سپاه امام (علیه السلام) به حساب می آمد...
عبدالله نیز علاقه مند بود که با حضرت زینب (علیها السلام) ازدواج کند؛ ولی حیا داشت که او را مستقیما از امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواستگاری کند. لذا قاصدی به حضور امام (علیه السلام) فرستاد و خواستگاری خود را عرضه داشت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز او را بدین امر سزاوار تر دید و با آن موافقت کرد. اما مهریه به چه میزان؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) مهریه ی زینب (علیها السلام) را به میزان مهریه ی مادرش قرار داد.(3) اما این ازدواج فرخنده، یک شرط نیز به همراه داشت. شرط این ازدواج آن بود که اگر حسین(علیه السلام) به مسافرتی می رود، زینب(علیها السلام) نیز مجاز باشد که او را همراهی کند و عبدالله مانع این کار نشود. این شرط در خصوص ملاقات این دو خواهر و برادر نیز به چشم می خورد و البته که کمتر روزی اتفاق می افتاد که این دو یکدیگر را ملاقات نکنند.
سرانجام این ازدواج واقع گشت و زینب(علیها السلام) به خانه همسر خویش، عبدالله بن جعفر آمد. عبدالله که مردی ثروتمند و از سخاوتمندان معروف عرب بود، روشن است که خانه اش هم ردیف خانه های اشراف و متمکنان عرب و دارای خدمه و کارگزاران متعددی بود. اما تاریخ نشان می دهد زینب (علیها السلام) هرگز خود را گرفتار زندگی اشرافی نکرد و به هیچ عنوان بدان دل نبست.
او زاهده ای به معنای واقعی کلمه بود؛ اما زهد در قاموس زینب، به همان مفهومی بود که پدر گرامیش آنرا توصیف می نمود: زهد آنست که آدمی مالک دنیا باشد نه آنکه دنیا و زیور آن آدمی را به مالکیت خود در آورد.(4)
بهترین دلیل زهد زینب (علیها السلام)، ترک آسایش و رفاه و اشرافیت و خدمتکاران و زیب و زیور برای تعقیب هدفی مقدس و الهی است. او همانند غیب دانی که از آینده خود و جامعه اش و از همه مهمتر وظیفه و رسالتش آگاه است، شرط ضمن عقد خود را همراهی با حسین(علیه السلام) قرار می دهد تا رسالت خویش را به انجام رساند.
او مانند همه ی بانوان عاطفی و رقیق القلب است؛ ولی آنجا که ضرورت ایجاب کند استوار و در راه هدف چون کوهی پابرجا و مقاوم است. او مادر است و چون همه ی مادران اهل مهر و رحمت؛ ولی آنجا که وظیفه دینی و حفظ وجود اسلام و موجودیت قرآن مطرح باشد؛ فرزندان عزیزش را نیز در راه خدا فدا می کند.
کیست که چون زینب (علیها السلام) آنهمه تمکن و نعمت داشته باشد و بدان هرگز وابسته نباشد؟ کیست که خانه ای گرم، همسری مهربان و فرزندانی عزیز داشته باشد و برای تحقق اهداف مقدس خویش آوارگی و گرسنگی را پذیرا گردد؟ و آیا این جز همان زهد اسلامی است؟
(برگرفته از کتاب "زندگانی حضرت زینب (علیها السلام)، رسالتی از خون و پیام" نوشته ی دکتر علی قائمی)
پاورقی:
عقد الفرید جلد 3 / صفحه ی301
الاستیعاب – ابن عبدالبر
480 یا 500 درهم و هر درهم معادل یک مثقال شرعی نقره است که هر مثقال 18 نخود است
قال امیرالمؤمنین (علیه السلام):" الزهد ان لا تملک الدنیا و انت مالکه" – برداشتی از نهج البلاغه
ثمره ازدواج مبارك علي عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام پنج فرزند به نام هاي حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و محسن است
بنابر آنچه كه از امام صادق عليه السلام رسيده است «محسن» كه آخرين فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت،
در شكم مادر جان داد و به دنبال اين حادثه دردناك و صدماتي كه بر جسم فاطمه عليها السلام وارد آمد، آن حضرت بيماري شديد پيدا كرد و به شهادت رسيد.
زينب، سومين فرزند مهد ولايت است كه به احتمال قوي در سال ششم هجرت در مدينه چشم به جهان گشود.
http://www.ayehayeentezar.com/galler...8291657529.gif
زينت پدر
زينب، يعني زينت پدر و اين نامي است كه خداوند براي دختري انتخاب كرد كه با انجام رسالت خويش زينت بخش تاريخ شد و موجب افتخار و سرافرازي خاندان وحي و ولايت گشت.
و اين است كه نام زينب در تاريخ كربلا كه تاريخ جاودانگي اسلام و تشيع است،به خاطر فداكاريهايش، زيبا،درخشان و جاوداني است.
مراسم نامگذاري اين درّ ولايت را در تاريخ اين گونه ميخوانيم:'
نامي آسماني
هنگام ولايت زينب كبري، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علي درخواست كرد كه نامي براي فرزندشان انتخاب كند.
علي عليه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نميگيرم، صبر ميكنيم تا پيامبر از سفر برگردد. چون پيامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علي عليه السلام شنيد فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولي خداوند در باره آنان تصميم ميگيرد.
بعد از آن جبرئيل نازل شد و پيام آورد كه خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد:
نام اين دختر را زينب بگذاريد كه اين نام را در لوح محفوظ نوشتهام. آن گاه رسول خدا زينب را گرفت و بوسيد و فرمود: توصيه ميكنم كه همه اين دختر را احترام كنند، كه او مانند خديجه كبري است.
يعني همان گونه كه فداكاري هاي خديجه در پيشبرد اهداف پيامبر و اسلام بسيار ثمربخش بود، ايثار، صبر و استقامت زينب در راه خدا نيز در بقا و جاودانگي اسلام از اهميت ويژهاي برخوردار است.
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامي خويش چند ماهي بيش در اين دنيا نماند. بنابراين زينب از محبتهاي مادري چون صديقه كبري بيش از چند ماهي بهره نجست. اين دوران كوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشيبها و خاطرههاي تلخ و شيريني كه زينب را براي ادامه حركت و مجاهدت در راه خدا و استقبال
از مشكلات و مصائب زندگي آماده مي ساخت.
زينب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمي ديد. فاطمه در غم از دست دادن پدري چون رسول خدا و حمايتهاي او چندان گريست كه نام او را در شمار گريه كنندگان معروف تاريخ چون آدم، يعقوب، يوسف و امام سجاد آوردهاند.
زينب در تمامي اين دوران با مادر در كنار او بود و صحنههاي مصيبتبار رحلت پيامبر خدا و اندوه بيكران مادر و ظلم و جنايت دشمنان* در حق اهلبيت پيامبر را نظاره ميكرد و همه اين ناملايمات بر قلب كوچكش فرود ميآمد و او براي خدا صبر ميكرد و پايداري در راه خدا را پيشه خود ميساخت، تا زمينهاي باشد براي تحمل مصيبتها و رنجهاي بزرگتري كه در انتظار او بود.
دفاع از حق
زينب در مجلس سخنراني مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبيت و فدك حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به ياد داشت؛ به طوري كه خود يكي از راويان آن خطبه به شمار ميآيد.
او از مادرش آموخت كه چگونه بايد در مقابل دشمنان ايستادگي كرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده ميشد كه با سخنان خود در بازار كوفه و كاخ ابن زياد و يزيد، ظلم و جنايت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولايت دفاع كند.
زندگي مشترك
اينك زينب به سالهاي تشكيل زندگي مشترك نزديك شده است. او ميداند كه ازدواج براي هر زني حق طبيعي وشرعي است و روي گرداني از اين سنت، خارج شدن از آئين پيامبر اسلام است.
ولي زينب با ازدواج كه عمل به سنت پيامبر خداست، رسالت بزرگي را كه بر دوش دارد فراموش نميكند. او ميداند كه بايد در تمام صحنه ها و لحظه ها در كنار برادرش باشد. او ميداند كه به ثمر نشستن قيام حسين و شهادت عزيزانش، نيازمند آزادگي در اسارت، صبر و پايداري، و پيام رساي او به گوش تاريخ بشريت است.
از اين رو زينب در قرارداد ازدواجش شرط همراهي با برادرش حسين را قيد ميكند تا از وظيفه مهم خود باز نماند. از شخصيتي متعهد به اسلام و دوستدار اهلبيت، چون عبدالله بن جعفر كه به خواستگاري دختر علي آمده است، انتظاري جز پذيرش اين شرط نيست. به هر صورت مراسم خواستگاري پايان مييابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسري زينب كبري نائل ميگردد.
همسر زينب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علي و از جانبازان جبهه موته و شهيدان بزرگ اسلام است. شخصيت جعفر بن ابيطالب را كه معروف به جعفر طيار است، ميتوان از اظهار علافه و سخنان پيامبر اكرم درباره او دريافت. هنگام فتح خيبر، زماني كه جعفر از حبشه مراجعت كرد پيامبر او را آغوش گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد و فرمود: نميدانم به خاطر كدام يك خوشحالتر باشم، به خاطر ورود جعفر يا فتح خيبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زماني كه جعفر در جبهه موته جنگيد و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمين بيفكند، پيامبر خدا فرمودند: خداوند به جاي دو دست دو بال به جعفر عنايت كرد كه در بهشت با آنها پرواز كند و از همين روست كه او به جعفر طيار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و اين ولادت زماني رخ داد، كه جعفر به همراه همسرش و عدهاي ديگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پيشنهاد پيامبر اكرم(ص) به حبشه هجرت كرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پيامبر اكرم بود.
در تاريخ آمده است: هنگامي كه جعفر پدر عبدالله به شهادت رسيد، پيامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بياوريد. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت، بوسيد و چشمهايش پر از اشك شد. و اين گونه از عبدالله كه كودكي بيش نبود تفقد و دلجويي فرمود.
بعد از پيامبر اكرم تاريخ شاهد رشادتها و فداكاريهاي عبدالله در كنار اميرالمؤمنين(ع) بوده و او در جنگ صفين از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نيز در آن زمان زبانزد بوده است.
در محيط خانه
بدون شك در دورانهاي مهم تربيت انسان و شكلگيري شخصيت او دوران كودكي است. تأثير پذيري انسان از محيط و اطرافيان خود در اين دوره، به مراتب بيشتر و عميقتر از دورههاي ديگر زندگي است. اعمال، رفتار، برخوردها و به طور كلي شيوه معاشرت پدر و مادر در خانه و كيفيت ارتباط آنان با يكديگر و ديگر افراد، در روح و خلق و خوي فرزند اثري مستقيم خواهد گذاشت، روح حساس و لطيف فرزند را تحت تأثير خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر ميتوانند، زشتي و زيبايي رفتار وسلوك خود را در آينه شفاف و زلال كودك خود بنگرند و حركات، روحيات و خصلت هاي كودكشان را نمونهاي از روحيات و صفات خود بدانند.
به خاطر اين روح الگو خواهي و تربيت پذيري ،پيرامون تربيت كودكان و پرورش فكري، اعتقادي و اخلاقي آنان در روايات توصيه هاي فراواني شده است. تأثير اين تربيتها، به قدري است كه علي(ع) قلب كودك و مركز دريافت هاي او را همانند زمين خالي و بدون كشتي ميداند كه هر بذري را پذيراست.
بنابراين ميتوان شخصيت و آينده كودك را مرهون تربيتها و پرورشهاي عملي پدر و مادر دانست كه فرزند به صورت الگو از آنان كسب كرده است.
اما زينب، در خانه اي تربيت و رشد يافت، كه عالي ترين نمونه زندگي خانوادگي است و در طول تاريخ بشر خانوادهاي به اين بزرگي و عظمت نيامده است و نخواهد آمد. شخصيت زينب در خانه اي شكل گرفت كه نور ايمان در آن مي درخشيد و سرشار از صفا و صميميت و آكنده از معنويت و عشق به خدا بود. خانه اي كه پدري چون علي دارد و مادري چون فاطمه، پدر و مادر معصومي كه تمايلات نفساني و هوي و هوس در آنان راه نداشت و انگيزه حركتها و فعاليتهايشان فقط انجام وظيفه الهي بود. آنان جز به رضاي خدا به چيزي ديگر نمي انديشيدند و جز براي پيشرفت اسلام و نجات بشريت گام برنميداشتند.
زينب در اين محيط و تحت تربيت چنين پدر و مادري رشد مييابد و در چنين مدرسه اي معارف الهي و آداب اسلامي را فرا ميگيرد و به تربيت ديني و فضائل اخلاقي دست مييابد و به كمال ميرسد.
و بدين گونه مهمترين و اساسيترين كلاس آموزش خانهداري، شوهرداري، تربيت فرزند، اداره زندگي و به طور كلي آداب معاشرت زينب، دوراني بود كه در كنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شيوه زندگي او الگو ميگرفت تا زماني او نيز همچون مادرش ـ كه زيباترين و خداييترين زندگي را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظيفه كند.
او شاهد بود كه چگونه مادرش براي ايجاد كانوني آرامبخش و انباشته از صفا و صميميت و روح و معنويت تلاش ميكرد. او اين سخن پدرش را شنيده بود كه ميفرمود: وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه ميكردم،تمام غم و غصه هايم برطرف ميشد و او هيچ گاه مرا خشمگين نكرد.
زينب نمونه باشكوه صميميت، همدلي و همراهي را در كانون پرمهر پدر و مادر خويش مشاهده كرده بود، و لذت آن را از ياد نمي برد. او شاهد تلاشهاي مادرش در خانه بود و دستهاي تاول زده مادر و زحمتهاي خانهداري را ديده بودو اجر و پاداش كار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همكاري در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و ميديد كه پدر هيزم و آب خانه را تهيه ميكرد و مادر آسيا ميكرد، خمير مي ساخت و نان مي پخت.
زينب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از ياد نمي برد و عطوفت هاي مادر از شيرين ترين خاطرههاي او بود. او سخنراني مادرش در مسجد ـ در رفاع از كيان اسلام و ولايت ـ را فراموش نميكرد و از آن درس دينداري و حراست از دستاوردهاي جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم را فرا ميگرفت و حمايت از دين خدا را براي خود فرض و لازم مي دانست.
و بالاخره شخصت والايي چون زينب كبري كه در كانون ولايت رشد يافته و در سايه اين تربيتها بزرگ شده است، دريايي است از معرفت و فضيلتهاي انساني و تجربه هاي اخلاقي و تربيتي كه از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اكنون به خانه شوهر ميرود و كانون زندگي را تشكيل ميدهد و به عنوان مربي بزرگ و نمونهاي در سنگر مقدس خانه انجام وظيفه ميكند و براي اسلام فرزندان برومندي را تربيت ميكند كه نتايج درخشان آن را در آينده تاريخ زندگاني زينب ملاحظه خواهيم كرد.
http://www.ayehayeentezar.com/galler...3789999479.gif
در محيط خانه
بدون شك در دورانهاي مهم تربيت انسان و شكلگيري شخصيت او دوران كودكي است. تأثير پذيري انسان از محيط و اطرافيان خود در اين دوره، به مراتب بيشتر و عميقتر از دورههاي ديگر زندگي است. اعمال، رفتار، برخوردها و به طور كلي شيوه معاشرت پدر و مادر در خانه و كيفيت ارتباط آنان با يكديگر و ديگر افراد، در روح و خلق و خوي فرزند اثري مستقيم خواهد گذاشت، روح حساس و لطيف فرزند را تحت تأثير خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر ميتوانند، زشتي و زيبايي رفتار وسلوك خود را در آينه شفاف و زلال كودك خود بنگرند و حركات، روحيات و خصلت هاي كودكشان را نمونهاي از روحيات و صفات خود بدانند.
به خاطر اين روح الگو خواهي و تربيت پذيري ،پيرامون تربيت كودكان و پرورش فكري، اعتقادي و اخلاقي آنان در روايات توصيه هاي فراواني شده است. تأثير اين تربيتها، به قدري است كه علي(ع) قلب كودك و مركز دريافت هاي او را همانند زمين خالي و بدون كشتي ميداند كه هر بذري را پذيراست.
بنابراين ميتوان شخصيت و آينده كودك را مرهون تربيتها و پرورشهاي عملي پدر و مادر دانست كه فرزند به صورت الگو از آنان كسب كرده است.
اما زينب، در خانه اي تربيت و رشد يافت، كه عالي ترين نمونه زندگي خانوادگي است و در طول تاريخ بشر خانوادهاي به اين بزرگي و عظمت نيامده است و نخواهد آمد. شخصيت زينب در خانه اي شكل گرفت كه نور ايمان در آن مي درخشيد و سرشار از صفا و صميميت و آكنده از معنويت و عشق به خدا بود. خانه اي كه پدري چون علي دارد و مادري چون فاطمه، پدر و مادر معصومي كه تمايلات نفساني و هوي و هوس در آنان راه نداشت و انگيزه حركتها و فعاليتهايشان فقط انجام وظيفه الهي بود. آنان جز به رضاي خدا به چيزي ديگر نمي انديشيدند و جز براي پيشرفت اسلام و نجات بشريت گام برنميداشتند.
زينب در اين محيط و تحت تربيت چنين پدر و مادري رشد مييابد و در چنين مدرسه اي معارف الهي و آداب اسلامي را فرا ميگيرد و به تربيت ديني و فضائل اخلاقي دست مييابد و به كمال ميرسد.
و بدين گونه مهمترين و اساسيترين كلاس آموزش خانهداري، شوهرداري، تربيت فرزند، اداره زندگي و به طور كلي آداب معاشرت زينب، دوراني بود كه در كنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شيوه زندگي او الگو ميگرفت تا زماني او نيز همچون مادرش ـ كه زيباترين و خداييترين زندگي را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظيفه كند.
او شاهد بود كه چگونه مادرش براي ايجاد كانوني آرامبخش و انباشته از صفا و صميميت و روح و معنويت تلاش ميكرد. او اين سخن پدرش را شنيده بود كه ميفرمود: وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه ميكردم،تمام غم و غصه هايم برطرف ميشد و او هيچ گاه مرا خشمگين نكرد.
زينب نمونه باشكوه صميميت، همدلي و همراهي را در كانون پرمهر پدر و مادر خويش مشاهده كرده بود، و لذت آن را از ياد نمي برد. او شاهد تلاشهاي مادرش در خانه بود و دستهاي تاول زده مادر و زحمتهاي خانهداري را ديده بودو اجر و پاداش كار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همكاري در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و ميديد كه پدر هيزم و آب خانه را تهيه ميكرد و مادر آسيا ميكرد، خمير مي ساخت و نان مي پخت.
زينب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از ياد نمي برد و عطوفت هاي مادر از شيرين ترين خاطرههاي او بود. او سخنراني مادرش در مسجد ـ در رفاع از كيان اسلام و ولايت ـ را فراموش نميكرد و از آن درس دينداري و حراست از دستاوردهاي جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم را فرا ميگرفت و حمايت از دين خدا را براي خود فرض و لازم مي دانست.
و بالاخره شخصت والايي چون زينب كبري كه در كانون ولايت رشد يافته و در سايه اين تربيتها بزرگ شده است، دريايي است از معرفت و فضيلتهاي انساني و تجربه هاي اخلاقي و تربيتي كه از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اكنون به خانه شوهر ميرود و كانون زندگي را تشكيل ميدهد و به عنوان مربي بزرگ و نمونهاي در سنگر مقدس خانه انجام وظيفه ميكند و براي اسلام فرزندان برومندي را تربيت ميكند كه نتايج درخشان آن را در آينده تاريخ زندگاني زينب ملاحظه خواهيم كرد.
http://www.ayehayeentezar.com/galler...8291657529.gif
در مكتب پدر
بانوي بزرگ اسلام زينب كبري حدود سي و پنج سال داشت كه پدرش علي به شهادت رسيد. او بدون ترديد از دوران حيات پدر بزرگوارش آگاهيها و بهرههاي فكري و معنوي فراواني گرفته است و خاطرات زيادي از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شيريني كه هر كدام در شكلگيري شخصيت زينب و سازندگي او تأثير عميقي داشته است.صبر و بردبارياو روزها و سالهاي مظلوميت پدر را خوب به ياد داشت و شاهد بود كه بعد از رحلت پيابمر اسلام، ولايت پدرش را كه بزرگترين شخصيت جهان اسلام بعد از پيامبر بود، ناديده گرفتند و بر جايگاهي كه پيامبر بعد از خود براي علي(ع) تعين كرده بود و كراراً آن را گوشزد ميكرد و مسلمانان را به آن توصيه ميفرمود عاصبانه تكيه زدند و حق او را ضايع ساختند. بر كرسي هوسها نشستند و خود را جانشين و خليفه پيامبر خواندند. و اميرالمؤمنين كه جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمين نمي انديشيد همچنان صبر پيشه كردو رضايت خدا را بر هر چيز مقدم داشت و بيست و پنج سال سكوت اختيار كرد.زينب در اين دوران، حوادث را به دقت پيگيري ميكرد و بر بينش و آگاهيهاي خود مي افزود. هواپرستي و دنيا طلبي بسياري را ميديد، دوست و دشمن را به خوبي از يكديگر تميز ميداد و شاهد كينهتوزيهاي ابوسفيانها و معاويه ها بود. دشمنان نقابداري كه در ظاهر، لباس اسلام بر تن كرده بودند و سنگ اسلام به سينه ميزدند و در باطن و حقيقت براي نابودي آن نقشه مي كشيدند و حقايق را وارونه جلوه مي دادند.زينب، همه اين دشمنيها را ميديد و عظمت صبر پدر را درمييافت. هم او كه فرمود:«صبرت و في العين قديً و في الحلق شجاً»زينب از صبر او الهام ميگرفت و درس فداكاري مي آموخت. مي آموخت كه چگونه بايد تمام مشكلات و رنجهاي راه خدا را تحمل كرد، محروميتها را پذيرا شد و مصالح فردي را فداي مصلحت اسلام كرد.
شكيبايي ورزيدم همچون كسي كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته است.
عدالت گستريدوران بيست و پنج سال مظلوميت و سكوت سپري ميشود؛ مردم به خانه اميرالمؤمنين هجوم ميآورند و علي(ع) كه انديشه اي جز حق در او راه ندارد براي رهايي بخشيدن مردم از ظلمها، بيعدالتيها و انحرافاتي كه بعد از پيامبر اكرم دامنگير آنان شده بود، زمام حكومت را در دست ميگيرد.پنج سال حكومت علي(ع) براي زينب بسيار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستري در آن دوران چنان اوج داشت كه بسياري از كسان كه به هوس متاع دنيا، رياست، پست و مقام و ثروت اندوزي به سوي علي روي آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستيزه جوي او شدند. آنان ظطاقت شنيدن سخني چون: «به خدا قسم آنچه از عطاياي عثمان، و آنچه بيهوده از بيت المال مسلمين به اين و آن بخشيده، بيابم به صاحبش برميگردانم؛ گرچه زناني را به آن كابين بسته يا كنيزاني را با آن خريده باشند.» را نداشتند.آنان ديدند كه حضرت در برابر درخواست برادرش عقيل كه به خاطر فقر چيزي از گندمهاي بيتالمال ميطلبيد، آهني گداخته به بدن او نزديك كرد و در مقابل ناله برادرش عقيل، فرمود: «زنان در سوگ تو بگريند! از آهن تفتيده اي كه انساني آن را به صورت بازيچه، سرخ كرده ناله ميكني! اما مرا به سوي آتشي مي كشاني كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است! تو از اين مي نالي و من از آتش سوزان نالان نشوم؟».قضاوت حضرت درباره دخترش ـ كه گردنبندي را از بيتالمال به امانت گرفته بود ـ كه «اگر اين امانت را از بيت المال به صورت عاريه ضمانتي نگرفته بودي نخستين زن هاشمي بودي كه دستت را به خاطر دزدي قطع ميكردم» ريشه هاي طمع را در آنان مي سوزاند.
ظلم ستيزي
دوران حكومت علي (ع) سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فريبي بود كه ناآگاهان جامعه و دنياطلبان را آلت دست قرار مي دادند تا بهتر و بيشتر بتوانند به هوس ها و دنياطلبي هاي خود دست يابند. علي و اسلام، دشمنان خطرناك و مكار و حيلهگري چون معاويه را در برابر خود داشت؛ كه از همه چيز حتي مقدسات مردم براي پيشبرد اهداف شوم خود استفاده ميكردند. دشمنان نادان و كج فهمي چون خوارج كه در پناه پوستهاي از ديانت با علي دشمني ميكردند و جمل سواراني كه عايشه همسر پيامبر را سپر خود ساخته بودند و ... و علي كه براي عدالتگستري و ظلم ستيزي حكومت را در دست گرفته بود، جز مبارزهاي سخت، طولاني و طاقتفرسا راهي در پيش خود نمي يافت.زينب حوادث دردناك بعد از پيامبر را مشاهده ميكرد، از آن عبرت ميگرفت و درس مي آموخت و بر بينش اجتماعي، سياسي و تاريخي خود مي افزود و افزون بر اين از شجاعت، زهد، عبادت و فضيلتهاي بيشمار پدرش الهام ميگرفت. او كه در مكتب چنين پدري درس آموخته بود، تمام آموختههاي خود را در صحنههاي بزرگي چون كربلا، كوفه، شام و... به نمايش گذارد، و با تدبير و درايت، شجاعت و شهامت، صبر و استقامت و زهد و عبادت خود را ثابت كرد كه دختر پدري است كه تمامي عمر خود را در راه خدا و رضاي او سپري كرده، با قدرت صبر پيشه ساخته، با شهامت عدالت گسترده، با شجاعت دشمنستيزي كرده و بالاخره همه چيز را فداي محبوب خويش ساخته است.
شخصيت روائي حضرت زينب سلام الله عليها
در باره شخصیت روایی حضرت زینب علیهاالسلام، علمای بزرگی سخن گفتهاند؛ از جمله:
ابوالفرج اصفهانی میگوید:
زینب عقیله دختر علی بن ابیطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خداست و او همان كسی است كه ابن عباس از او كلام حضرت فاطمه (علیهالسلام) را در فدك نقل میكند و میگوید: حدیث كرد مرا عقیله ما زینب دختر علی (علیهالسلام)...
در انساب الطالبیین میخوانیم:
زینب كبری دختر امیرمومنان (علیهالسلام) كه كنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (علیهاالسلام) روایت میكرد.
مرحوم سید نورالدین جزایری، در خصائص الزینبیه، ویژگی موثقه بودن زینب را طرح میكند و مینویسد:
«از جمله القاب آن محترمه "موثقه"(مورد اعتماد) است، كه آن مكرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد (علیهماالسلام) بوده اند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلكه محل وثوق كلیه مردم بوده و لذا حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام) هر وقت بیان اخبار و احادیث میفرمود و میخواست كه در اذهان مردم جای گیرد و از او بپذیرند، به عمهاش اسناد میداد و از آن مخدره نقل میفرمود و كذالك ابن عباس با این كه مقبول القول بود، مع ذالك میگفت: «حدثتنا عقلیتنا.»
آیة الله خویی مینویسد:
از مادرش سلام الله علیها روایت میكند. و جابر فقیه(1) و عباد عامری از او روایت میكنند. این همه نشان از اوج مقام روایی حضرت زینب (علیهاالسلام) دارد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
راویان حدیث از زینب کبری علیهاالسلام
باید توجه داشت كه ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (علیها السلام) فراتر از روایاتی است كه راویان دیگر نقل كرده اند، زیرا این بانوی بزرگ خود عالمه ای غیر معلمه بود و روایاتی را كه نقل میكرد.
بی هیچ شبهه ای، معتبر و مستنداند. حتی روایت هایی كه در سنین كودكی از او نقل شدهاند. این بانوی بزرگوار كه پنج سال قبل از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به دنیا آمد.
از مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، پدرش علی (علیهالسلام)،اسمأ بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل میكرد.
شمار راویان از وی بسیارند كه میتوان به: علی بن حسین (علیهالسلام)، ابن عباس، محمد بن عمر، عطأ بن سائب، فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامری و ... اشاره كرد.
حال به بیان برخی از روایات نقل شده از حضرت زینب علیهاالسلام میپردازیم.
وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبكر با این سند: محمد بن زكریا، جعفر بن محمد بن عماره كندی، پدرش، حسین بن صالح، دو مرد از بنی هاشم، از حضرت زینب (علیهاالسلام) دختر علی (علیهالسلام) روایت كرد كه زینب علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام
: ... و نحنُ وسیلتهُ فی خلقهِ و نحنُ خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛
«ما وسیله ارتباط خدا با مخلوق های او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی ها، ما راهنماهای روشن خداییم و وارث پیامبران او هستیم.»
بهشت جایگاه شیعیان
ابیحجاف (از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه علیهاالسلام و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابیحجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب دختر علی (علیهالسلام) نقل كرد كه فاطمه علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: ان رسول الله قال لعلی اما انك یابن ابیطالب و شیعتك فیالجنه»، «و سَیجیء اقوام ینتحلون حبكَ ثم یمرقونَ مِنَ الاسلامِ كما یمرق السهم مِن الرمیه»؛
رسول خدا به علی (علیهالسلام) فرمود: «ای پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتاند و به زودی قومی میآیند كه از دوستی تو سخن میگویند. آنگاه از اسلام فرار میكنند، مانند پرت شدن تیر از كمان.»
دوستی آل محمد صلی الله علیه و آله
روایتی مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد كه با این اسناد نقل شده است:
«... عن فاطمه بنت السجاد علی بن الحسین زین العابدین (علیهالسلام) عن فاطمه بنت ابی عبدالله الحسین (علیهالسلام) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عن فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) قالت: الا مَن ماتَ عَلی حُب آل محمد ماتَ شهیداً»؛
«آگاه باشید هر كسی كه بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید است.»
خطبه نور
یكی دیگر از احادیثی كه حضرت زینب علیهاالسلام نقل كرد، خطبه طولانی حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه است. حدیثی كه در متن آن دهها حدیث درخشنده وجود دارد و بسیاری از احادیثی كه از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل میشود، مربوط به همین حدیث طولانی است. ما برای اختصار تنها به ترجمه بخشی از آن بسنده میكنیم. علاقه مندان را به مطالعه منابع آن ارجاع میدهیم.
«در این روز حضرت زهرا علیهاالسلام چادر به سر كرد و با همراهی جمعی از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عدهای از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدی آویختند. قبل از آغاز سخن، ناله ی جانسوزی كرد كه بسیاری از حاضران گریستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه علیهاالسلام فرمود:
شكر نعمت:
«ستایش خدای را بر نعمتهایی كه ارزانی داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهای فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید و عطاهای فراوان كه بخشید و نثار احسان كه پیاپی بخشید. نعمتهایی كه از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درك نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونی نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانی پاداش فرمود و به خاطر در خواست پیاپی، بر عطای خود افزود.
دیدگاه توحیدی:
گواهی می دهم خدای جهان یكی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بیآلایشی است و پایبندان این اعتقاد، دلهای با بینش و راهنمای رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایی كه چشمها او را نمیتوانند ببینند و گمانها چگونگی او را نمیدانند.
فلسفه آفرینش:
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونهای افشا كرد، نه به آفرینش آنها نیازی داشت و نه از آن خلقت، سودی برداشت. جز آن كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بنده وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداری نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند و به بهشت بكشاند.
خلقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
گواهی میدهم كه پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبری تشریف انتخاب بخشید و به نامی نامید كه سزاوارش بود و این هنگامی بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده ی بیم نگران و در پهنه ی بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان كار همه كارها را دانا بود و بر دگرگونی های روزگار محیط، بینا و به سرنوشت هر چیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
محمد(صلیاللهعلیهوآل �) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد.
دید هر فرقه ای دینی گزیده و هر گروه در روشنایی شعلهای خزیده و هر دستهای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را كه میشناسند، از خاطر سترده اند.
پس خدای بزرگ تاریكی ها را به نور محمد (صلیاللهعلیهوآله) روشن ساخت و دلها را از تیرگی كفر بپرداخت و پرده هایی را كه بر دیدهها افتاده بود، به یك سو انداخت. سپس به اهل مجلس نگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا عهدهدارید و عهدی را كه با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام):
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهای آن آشكار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكی گمان به كنار و آوای آن در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه رحمت پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است.
دلیلهای روشن الهی را در پرتو آیتهای آن میتوان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهای خدا را بیان دارنده است و حلال های او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشنترین بیان رساننده.
فلسفه احكام:
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرك را از دلهای شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود.
روزه را نشاندهنده دوستی خالص ساخت و زكات را مایه افزایش روزی بیدریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشی و كاهش قرار داد.
علی (علیهالسلام) كیست؟
پس از آن همه رنجها كه دید و خستگی كه تحمل كرد، رزم آوران ماجراجو و سركشان درنده خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت فروش، از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند.
هرگاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی كه گمراهی سر برداشت، یا مشركی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش، علی را در كام آنان انداخت. علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. او این رنج را برای خدا میكشید و برای تحقق اوامر خدا تلاش میكرد و در آن خشنودی پروردگار و رضای پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را میدید و سروری اولیای خدا را میخرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده، تلاش و كوشش كننده بود.
نفاق رخ نمود:
اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دورویی آشكار شد و كالای دین بیخریدار. و گمراهی دعوی دار و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در كوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پی او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند... .»
پینوشت:
1- جزء سوم باب معرفة الكبائر، حدیث 1754.
منبع:
ماهنامه كوثر، ش 32 ، محمد میانجی .
فلسفه بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
محمد(صلیاللهعلیهوآل �) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد.
دید هر فرقه ای دینی گزیده و هر گروه در روشنایی شعله ای خزیده و هر دستهای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را كه میشناسند، از خاطر سترده اند.
پس خدای بزرگ تاریكیها را به نور محمد (صلیاللهعلیهوآله) روشن ساخت و دلها را از تیرگی كفر بپرداخت و پرده هایی را كه بر دیده ها افتاده بود، به یك سو انداخت. سپس به اهل مجلس نگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا عهدهدارید و عهدی را كه با او بسته اید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام):
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت های آن آشكار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكی گمان به كنار و آوای آن در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه رحمت پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است.
دلیل های روشن الهی را در پرتو آیت های آن میتوان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرام های خدا را بیان دارنده است و حلالهای او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشنترین بیان رساننده.
فلسفه احكام:
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرك را از دلهای شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود.
روزه را نشان دهنده دوستی خالص ساخت و زكات را مایه افزایش روزی بیدریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشی و كاهش قرار داد.
ای که بوی کربلا می آید از میلاد تو
هر گلی یابد صفا چون می نماید یاد تو
روز میلاد حضرت زینب (س)، روز آفرینش صبر، روز وقار، روز شکوفایی دست های مهربان پرستاری است.
ولادت حضرت زینب(س) مبارک باد
السلام اى رتبه والاى عشق
السلام اى زینب اى معناى عشق السلام اى رتبه والاى عشق
السلام اى اسوه صبر و ثبات السلام اى روشنىبخش حیات
السلام اى عزم و راى استوار السلام اى مرتضى را یادگار
السلام اى رهرو راه حسین السلام اى جان آگاه حسین
السلام اى زینب اى جان صبور السلام اى در همه غمها شکور
اى بلند آوازه عزتمدار اى مهین بانوى ملک افتخار
اى که نام اقدست باشد قرین با بهار گریه شورآفرین
هر کجا نام تو آید بر زبان اشک مىجوشد به استقبال آن
درود
من هم روز پرستار را تبریک میگم هر چند پرستارها اصلا مهربان نیستند ! ugly004