شده با گفتن یه حرف....
شده با یه نگاه سرد...
پشیمونم کن از رفتن...
یه کاری کن برای من...
واسه تقویم بی فردام....
برای من که می دونی...
بدون تو چقدر تنهام..!!!
Printable View
شده با گفتن یه حرف....
شده با یه نگاه سرد...
پشیمونم کن از رفتن...
یه کاری کن برای من...
واسه تقویم بی فردام....
برای من که می دونی...
بدون تو چقدر تنهام..!!!
تمام شد هرچی که بود
یه حادثه دل ُشکست
یه رشته پیوند قوی
با یک اشاره ای گسست
چه روزهای خوب من
به دست ِتو تباه شد
تمام زندگی ِما
یه فاصله یه راه شد
غریبه ای برای من
دوش به دل سپردمت
دلم گریست از این جفا
گفت، زیاد بردمت
فقط تو مانده ای و یک
سایه به نام ِخاطره
حبابی از گذشته ها
به رنگ تلخ فاصله
آخ که بعد ِمن ِمن
به دیگری جفا مکن
عشق و هوس به رنگ شب
عشق و ز دل جدا مکن
تو را سپردمت به تو
دگر به دل جای تو نیست
از تو سوال می کنم
که راز بودن تو چیست؟
.
.
.
تا وقتی که تو هستی و تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست!
تا زمانی که دست های گرمت همراه دست های خسته ی منه!
تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سر گردان منه!
تا زمانی که تو همسفر جاده ی زندگی من هستی!
تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من!
من زنده هستم!برای زندگی کردن با تو!
خاطرات هر چقدر هم کوچک باشد میماند
در ذهن من و شاید تو!
گاهی نباید به گذشته فکر کرد
باید خودخواه نبود
اما رسم تمام عاشقی ها خود خواهیست
شاید فقط باید دوست داشت و گذشت...
.
می شنوی...؟
صدای قلب من نبود.......
صدای پای تو بود
که شبها در سینه ام می دویدی...
کافی بود کمی خسته می شدی...........
کافی بود لحظه ای می ایستادی .........................
آری......
گاهی چه زیباست شنیدن دوستت دارم های دروغین.......
لمس دستانی که دوستشان میداشتی......
و چه راحت می شود دل شکستن.............!!!
.
.
.
.
گاه دلتنگ مي شوم
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن ها را...
نمي دانم من کدام اميد را نااميد کرده ام
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين دلتنگم.
دلتنگم، دلتنگ...!
چرا راحت نمیذاری دلمو؟ *** واسه تو چه فرقی داره که میپرسی حالمو؟؟؟؟؟؟؟
آره خوبم خیلی خوبم از توام ممنونم *** حال من انقدر خوبه که به تو مدیونم
چرا میپرسی حالم رو وقتی میدونی داغونم *** تو همه جوابمو بگو چی میخوای از جونم
ببین چه کردی با دلم که من همیشه گریونم *** تو زیر چتری گل من منم که زیر بارونم
یه روز هستیمو دادم به پای خنده های تو *** ولی گرفتی قلبتو گذاشتی خاطراتتو
ببین چه کردی با دلم که میخوام از انیجا برم *** من دیگه طاقت ندارم برای مردن حاضرم
تا میام تورو فراموشت کنم یه سوالی از دل ما میگری *** تا میام عادت به آغوشت کنم تو میری اونو از من میگیری
چرا راحت نمیذاری دلمو؟ *** واسه تو چه فرقی داره که میپرسی حالمو؟؟؟؟؟؟؟
آره خوبم خیلی خوبم از توام ممنونم *** حال من انقدر خوبه که به تو مدیونم
چرا میپرسی حالم رو وقتی میدونی داغونم *** تو همه جوابمو بگو چی میخوای از جونم
ببین چه کردی با دلم که من همیشه گریونم *** تو زیر چتری گل من منم که زیر بارونم
یه روز هستیمو دادم به پای خنده های تو *** ولی گرفتی قلبتو گذاشتی خاطراتتو
ببین چه کردی با دلم که میخوام از انیجا برم *** من دیگه طاقت ندارم برای مردن حاضرم
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها من
ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!
تنها باد
--------
سایه شدم و صدا کردم:
کو مرز پریدن ها. دیدن ها؟ کو اوج < نه من> . درهء < او>؟
و ندا آمد : لب بسته بپو. .
مرغی رفت تنها بود . پر شد جام شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد تنهائی تنها باد!
دستم در کوه سحر <او>می چید .<او> می چید.
و ندا آمد: و هجومی از خورشید.
از صخره شدم بالا. در هر گام . دنیائی . تنها تر . زیبا تر .
و ندا آمد: بالا تر بالا تر!
آوازی از ره دور : جنگل ها می خوانند؟
و ندا آمد: خلوت ها می آیند.
و شیاری ز هراس .
و ندا آمد : یادی بود . پیدا شد . پهنه چه زیبا شد!
< او آمد> پرده ز هم وا باید .درها هم :
و ندا آمد:پر ها هم .
( سهراب)