-
شاپور دوم-شاپور ذوالاكتاف
بعد از هرمز دوم ،پسرش آذر نرسه به فرمانروايي رسيد،اما اشراف او را بر كنار كردند و شاپور دوم پسر ديگرش را كه هنوز كودك بود،به شاهي رساندند.عربهادر اين زمان به مرزهاي جنوبي كشور به قصد چپاول حمله كردند.شاپور در 16 سالگي به طاهر فرمانده اعراب تاخت و انتقام سختي از اعراب گرفت و چند قبيله عرب را به داخل ايران از جمله خوزستان و كرمان كوچ داد. از طرف آسياي مركزي قبايل خيون به ايران تجاوز كردند كه شاپور جلوي آنان را نيز گرفت.در سال 363يوليانوس امپراتور روم به ايران حمله كرد و شاپور با پيش كشيدن سياست زمين سوخته باعث بروز قحطي در سپاه روم شد،همچنين استفاده ايرانيان از فيل عامل ديگر شكست روميان بود .پس از مرگ اپراتور روميان قرارداد صلحي با ايران بستند كه بين النهرين و سوريه به ايران تعلق گرفت.شاپور به ارمنستان نيز حمله ميكند و مسيحيان امپراتوري ساساني مورد آزار بسيار واقع مي شوند
-
اردشير دوم
پس از مرگ شاپور دوم چون وليعهدش شاپور سوم خردسال بود برادر شاپور دوم به شاهي رسيد تا شاپور سوم به سني برسد كه قابليت شاهنشاهي را داشته باشد. ظاهرا اين شاه از مردم ماليات نمي گرفت و به نكوكار مشهور بود .اطلاعات زيادي از اردشير دوم نداريم. در هر دوره كه ساسانيان با روميان درگير نبوده اند چون مورد توجه تاريخنگاران غربي قرار نمي گرفتند و از آنجا كه خود نيز به نگارش تاريخ نمي پرداختند، اطلاع زيادي از آنها بر جاي نمانده است. البته اگر هم كتابهايي در زمينه تاريخ نوشته شده بود در اتفاقات تلخ زمانه نابود گشته است
-
شاپور سوم
شاپور سوم 5 سال فرمانروايي كرد.در سال384م هياتي از طرف او براي برقراري صلح ميان ايران و روم به بيزانس رفت به همين دليل در زمان فرمانروايي او ميان ايران و روم صلح برقرار بود
-
بهرام چهارم
او پسر شاپور دوم و برادر شاپور سوم بود كه پيش از شاهنشاهي فرمانرواي كرمان بود و كرمانشاه خوانده ميشد. پيمان صلحي كه در زمان شاپور سوم با روميان در حال امضا شدن بود در زمان بهرام چهارم امضا شد..در اين دوره ارمنستان به دو قسمت، تقسيم شد و هر يك از امپراتوريهاي روم و ايران يك قسمت آن را از آن خود كرد.بهرام در شورش سپاهيانش به ضرب يك تير ناشناس كشته شد
-
يزدگرد اول
او پسر شاپور سوم شايد هم شاپور چهارم بود.پس از اينكه به كمك درباريان بر تخت نشست در مقابل آنها ايستاد.بر اساس منابع دوره اسلامي، وي فردي جنگ طلب بوده است ولي منابع به جاي مانده از زمان ساسانيان او را دانا و صلح جو خوانده اند. به گونه اي كه حتي آركاديوس امپراتور بيزانس به سبب رفتار دوستانه يزد گرد تربيت پسر خود را به او سپرد .يزد گرد به ديگر دينهاي زمان خود اجازه حيات داد و به همين علت مورد انتقاد روحانيون زرتشتي واقع شد.ماروثا اسقف بين النهرين به او محبت داشت و همين باعث رفتار خوب او با مسيحيان گشت سرانجام در سال 420 ميلادي به طرز مشكوكي در شمال خراسان جان سپرد. او سر درد هميشگي داشت و براي درمان به چشمه اي در ساو نزديك توس رفته بود و در آنجا درگذشت
-
بهرام پنجم -بهرام گور
شاپور بزرگترين پسر يزدگرد بعد از او به شاهي رسيد ولي توسط بزرگان كشته شد و خسرو كه نسبتي با يزدگرد نداشت به شاهي رسيد. اما پسر ديگر يزدگرد به نام بهرام پنجم كه از كودكي نزد پادشاه دست نشانده ايران در حيره بزرگ شده بود به ايران آمد و حكومت را از خسرو باز پس گرفت.بهرام پنجم در مشرق ايران هياطله را شكست داد. در سال 422 ميلادي پيماني با روميان بست كه بر اساس آن مسيحيان و زرتشتيان به راحتي در هر دو كشور زندگي كنند.همچنين د رسال428ميلادي مرزبان ارمنستان را به درخواست خود ارامنه عوض كرد .او علاقه به باده گساري و شكار داشت
-
يزدگرد دوم
در ابتداي كار يزدگرد دوم با كوشانيان -شايد هون ها-به جنگ پرداخت وبه اجبار چند سالي در خراسان ساكن شد تا امنيت را به مرزهاي ايران باز گرداند. اوبلخ را تصرف كرد.پس از آن به سوي عربستان و بعد قفقاز رفت. وزير او مهرنرسه دستور داد تا دوباره زرتشتي دين رسمي ارمنستان شود.به همين علت شورشي از طرف ارامنه بر پا شد و ارمنيان به رهبري وردان شكست خوردند و نابود شدند.عده اي از آنها به داخل ايران تبعيد شد ند.او نخستين شاهي بود كه از لقب كي بغ مزداپرست استفاده كرد.شايد حضور او در مشرق باعث پيوند خوردن او با كيانيان شده بود
-
هرمز سوم
پس از مرگ يزدگرد دوم دو پسر او پيروز و هرمز با هم درگير شدند. هرمز پيروز را به خراسان فراري داد. در اين دوره درگيري هاي داخلي حكومت را تضعيف كردوآلبانيا مستقل شد و مرزهاي شرقي مورد حمله قوم هياطله قرارگرفت.
-
پيروز
پيروز پسر يزدگرد دوم بود.او پس از درگيري با برادرش، هرمز سوم،بر او غلبه ميكند و شاه ميشود .او شورش آلبانيا را سركوب كرد ولي به آنها اجازه ميدهد مسيحي بمانند. سپس به جنگ هياطله رفت و در سال 469شاه و همراهان و حرمسرا اسير خوشنواز شاه هياطله ميشوند.در نتيجه ساسانيان سرزمينهايي را به آنها دادند تا شاه خود و خانواده او را نجات دهند ولي شاه هياطله موبد موبدان ،قباد پسر شاه و دخترش را به عنوان گروگان نگه داشت.در اين زمان قحطي نيز در سرزمين ساسانيان رواج مييابد. شاه دوباره به شرق ايران حمله ميكند ولي اينبار خود و 7 تن از پسرانش و همه ارتشش نابود شدند. ساسانيان هرگز تا اين اندازه ضعيف نشده بودند
-
بلاش
در زمان شاهنشاهي بلاش، ساسانيان بعلت ضعف در دستگاه حكومت، در مقابل ارمنستان و قوم هياطله در مقام ضعف قرار گرفتند. در آن دوران بلاش به قوم هياطله خراج هم ميداد