-
تصرف: عبارت است از اينكه مالي تحت اختيار كسي باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون يا بعدوان تصميم بگيرد.
تصرف عدواني: تصرفي است كه بدون رضاي مالك مال غير منقول از طرف كسي صورت گرفته باشد.
تضامن: در هر يك از دو مورد زير بكار ميرود: 1 در صورت تعدد بستانكاران كه هر كي از آنها حق مطالبه تمام تمام طلب را داشته باشند 2 در صورت تعدد بدهكاران كه بتوان تمام طلب را از هر يك از آنان مطالبه نمود
تعرفه: صورت قيمت ارقام كالا
تعزير: مجازاتي است كه داراي حداكثر و حداقل باشد، حداكثر آن در قانون معين است و حداقل آن باختيار قاضي است
تعهد: عبارتست از يك رابطة حقوقي كه بموجب آن شخص يا اشخاص معين، نظر به اقتضاي عقد باشند عقد يا جرم يا شبه جرم يا بحكم قانون ملزم به دادن چيزي يا مكلف به فعل يا ترك عمل معيني به نفع شخص يا اشخاص معيني ميشوند
تغليب: غلبه دادن يك جنس بر جنس ديگر بطور مجاز
تفاسخ: مترادف اقاله است.
-
تفليس: صادر نمودن حكم افلاس كسي
تقسيط: تعيين اقساط براي محكوم عليه يا متعهد از طرف مرجع صلاحيتدار قضايي يا اداري
تقسيم: تفكيك حصه هر يك از شركاء ملك مشاع معين از طريق تراضي شركاء يا از طريق حكم دادگاه در صورتيكه بين همه شركاء تراضي واقع نشود.
تكليف: او امر و نواهي قانوني را گويند.
تلف: از بين رفتن مال بدون دخالت مستقيم يا غيرمستقيم مالك يا شخص ديگر.
تملك: قصد انشا در قبول ملكيت
تنفيذ: اجازه كردن عمل حقوقي غير نافذ
توقف: در حقوق تجارت به معني ورشكستگي استعمال ميشود.
توقيف: سلب آزادي از شخص يا مال او با حالت انتظار ترخيص.
توليت: تصدي امور وقف را گويند.
تهاتر: يكي از اسباب سقوط تعهدات است. به موجب آن دو تعهد متقابل كه طرفين آنها فرق نميكنند و موضوع آن تعهدات وجه نقد يا شيي مثلي و همجنس است به تعداد متساوي با يكديگر ساقط شوند.
-
(ث)
ثبت: نوشتن قرارداد يا يك عمل حقوق يا احوال شخصيه با يك حقوق يا هر چيز ديگر در دفاتر مخصوصي كه قانون معين ميكند.
ثبت احول: ثبت وقايع 4گانه: تولد، فوت، ازدواج و طلاق.
ثمن: مالي كه عوض مبيع در عقد بيع قرار ميگيرد.
-
(ج)
جاعل: از نظر حقوق مدني متعهد در جعاله را گويند
جرايم: جمع جرم است كه عبارتست از مخالفت با نهي كه قانون براي آن مخالفت مجازات كرده باشد.
جرم: عملي است كه قانون آن را از طريق تعيين كيفر منع كرده باشد.
جريمه: وجه نقد يا مال ديگر كه بعنوان مجازات از مجرم گيرند.
جزيه: مالي است كه يهود يا نصاري يا زرتشتيان به رئيس حكومت اسلام يا نايب او ميدهند.
جماله: التزام شخصي است به پرداخت اجرت معلوم در مقابل عملي
جواز: صفت مشترك عقود و ايقاعاتي كه به صرف قصد يك طرف قابل فسخ است، مترادف پروانه است.
جهل به قانون: يعني بي اطلاعي از قانوني كه منتشر شده و ضمانت اجراء دارد، جهل به قانون عذر محسوب نميشود مگر در موارد خاص
-
(چ)
چك: نوشتهاي است كه بموجب آن صادر كنندة چك وجوهي را كه نزد ديگري دارد كلاً يا بعضاً به نفع خود يا ثالث مسترد ميدارد.
-
(ح)
حاكميت: قدرت سياسي دولت كه در دست حكومت ميباشد.
حبس: نوعي از عقود احسان است.
حجر: نداشتن صلاحيت در دارا شدن حق معين و نيز نداشتن صلاحيت براي اعمال حقي كه شخص آنرا دارا شده است.
حد: حد بمعني مطلق مجازات است خواه مصرح در قانون جزا باشد يا باختيار قاضي بوده باشد.
حضانت: عبارت است از نگهداري مادي و معنوي طفل به توسط كساني كه قانون مقرر داشته است.
حق ارتفاق: حقي است براي شخص در ملك ديگري بواسطه مالكيت در ملك معين.
حق انتفاع: حقي است كه بموجب آن، شخص ميتواند از مالي كه عين آن ملك ديگري است يا مالك خاصي ندارد استفاده كند.
حق العملكاري: نوعي از وكالت است در امور تجاري
حقوق اساسي: رشتهاي است از حقوق داخلي هر ملت كه بحث ميكند از شكل حكومت و سازمانهاي دولتي
حواله: عقدياست كه به موجب آن طلب شخصي از ذمة مديون به ذمة شخص ثالثي منتقل ميگردد.
-
(خ)
خسارت: مالي كه بايد از طرف كسي كه باعث ايراد ضرر مالي به ديگري شده به متضرر داده شود.
خلاف: نوعي از جرائم كه ماهيت آنها مخالفت با نظامات عادي باشد
خيار: تسلط قانوني شخص در اضمحلال عقد
-
(د)
دائن: كسيكه تعهدي به نفع او بر ذمة غير وجود دارد.
دادخواست: شكوائيهاي است كه به مراجع قضايي بطور كتبي و يا شفاهي عرضه مي شود.
دادخواه: مدعي را گويند كسيكه طرح دعوي مي كند و تظلم مي نمايد.
دادرسي: مجموعه عملياتي است كه بمقصود پيدا كردن يك راه حل قضايي بكار ميرود – رسيدگي به مرافعه .
دارايي : به مجموع اموال و مطالبات و ديون گفته مي شود.
دانگ :يك ششم از مال غير منقول
داير:زميني است كه تحت كشت يا بنياد و مانند آنها باشد .
درآمد اتفاقي: هر درآمدي كه به صورت غير مستمر و اتفاق بدست آيد مانند پاداش، جايزه و ...
دستمزد: مزدي كه براي انجام كار بدني غير مستمر داده ميشود.
-
دفتر اسناد رسمي: محل كار سردفتر اسناد رسمي كه براي انجام كار خود اختيار كرده است.
دفتر تجارتي: دفاتري كه تاجر مطابق مقررات قانون تجارت تهيه و نگهداري كند.
دفتر روزنامه: يكي از دفاتر تجارتي است كه تاجر جميع واردات و صادرات تجارتي خود را روزانه بايد در آن ثبت كند.
دفتر كل: يكي از دفاتر بازرگاني است كه تاجر بايد كليه معاملات را لااقل هفتهاي يكمرتبه از دفتر روزنامه استخراج و با جداكردن انواع مختلف آن هر نوع را در صفحه خاص بطور خلاصه ثبت كند.
-
دلال: كسيكه با دريافت حق معيني واسطه بين خريدار و فروشنده ميشود.
دين: تعهدي كه بر ذمه شخصي به نفع كسي وجود دارد.
دين مؤجل: ديني كه در موعد معيني قابل مطالبه و پرداخت است.
ديه: كيفري است نقدي