-
جان تایلر
تولد: ۱۷۹۰ تایلر که در زمان زمامداری هریسون با حمایت «ویگ ها»، توانسته بود، به سمت معاونت وی دست یابد، پس از مرگ او بر جایش تکیه زد. نظرات ساختارگرایانه وی بعدها زمینه شکاف میان جناح «هنری کلی» در حزب ویگ را با سایر اعضای این حزب فراهم آورد. بزرگترین دستاورد تایلر در دوران ریاستش حمایت از پیمان «وبستر _ آشبورتون» با انگلیس بود.
-
جیمز ناکس پولک
جیمز ناکس پولک (۱۷۹۵-۱۸۴۹م) یازدهمین رئیس جمهور آمریکا بود. پولک به عنوان معاون نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۴ مطرح بود، اما زمانی که «ون بورن» از این حزب روی گرداند، دموکراتها در کنوانسیون خود از پولک به عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کردند. او توانست بر هنری کلی، نامزد ویتها در انتخابات سال ۱۸۴۴ چیره شود. پولک یکی از حامیان سرسخت دکترین مونرو بود. او جنگی را در ایالت مکزیکو ترتیب داد که توانست از آن سربلند بیرون آید.
-
زکریا تیلور
زکریا تیلور (۲۴ نوامبر ۱۷۸۴- ۹ ژوئیه ۱۸۵۰) دوازدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا.
نام تیلر در تاریخ آمریکا به عنوان پایان دهندهٔ جنگ ایالتهای شمالی این کشور در سال ۱۸۴۷ ثبت شده است. زاخاری تیلر به عنوان یکی از ژنرالهای ارتش هرگز برای ورود به رقابتهای انتخاباتی تلاش نکرد، اما اختلافات فزایندهٔ وی با پولک باعث شد تا ویگها بر روی او به عنوان نامزد خود در برابر نامزد رقیب از حزب دموکرات، سرمایهگذاری کنند. تیلر در این رقابت پیروز شد. وی در جریان اوجگیری مباحث بردهداری که به مصالحه ۱۸۵۰ ختم شد، موضع سرسختانهای را علیه سکوت در برابر جنوبیها اتخاذ کرد.
-
میلارد فیلمور
میلارد فیلمور (زاده ۷ ژانویه ۱۸۰۰ - درگذشته ۸ مارس ۱۸۷۴) سیزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و آخرین شخص از حزب ویگ بود که توانست به ریاست جمهوری آمریکا برسد.
فیلمور پس از مرگ زَکَری تیلر در سال ۱۸۵۰ در جای وی نشست. وی با ویگهای طرفدار جنوب روابط نزدیکی برقرار کرد و به یکی از حامیان مصالحه ۱۸۵۰ تبدیل شد. فیلمور در تلاش برای جلب حمایت ویگها برای شرکت در انتخابات سال ۱۸۵۲ شکست خورد و ۴ سال بعد به عنوان نامزد حزب آمریکاییها که درصدد اتحاد کشور علیه انگلیسیها بودند، بخت خود را بار دیگر آزمود. وی یکی از مخالفان «آبراهام لینکلن» در جریان جنگ داخلی آمریکا
-
فرانکلین پیرس
تولد: ۱۸۰۴
پیرس به مدد اعتبار پدرش در حزب دموکرات آمریکا به سرعت ارتقای مقام یافت. پیرس به عنوان یکی از مخالفان گرایشهای ضد برده داری در حزب دموکراتیک بیش از پیش کسب وجهه کرد، تا اینکه توانست در انتخابات سال ۱۸۵۲ به عنوان نامزدی این حزب دست یابد. وی در این انتخابات بر «وینفیلد اسکات» از حزب ویگ چیره شد. پیرس سیاست حزب متبوع خویش در مورد مسامحه در برابر جنوب را ادامه داد، اما ناکامی هایش در سیاست های خارجی و داخلی وی را از نامزدی مجدد انتخابات بعدی بازداشت
-
آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن (۱۸۰۹-۱۸۶۵) شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا بود.
لینکلن در سال ۱۸۵۵ برای حضور در مجلس سنای آمریکا نامزد شد و یک سال پس از آن به حزب جدید جمهوریخواه پیوست. وی توانست با وجود شکست از فریمونت نامزد این حزب در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۸۵۶، در سمت معاون بالقوه وی به محبوبیت فراوانی در میان افکار عمومی آمریکا دست یابد. وی توانست در کنوانسیون جمهوریخواهان برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰ به کسب نامزدی این حزب نایل آید و بالاخره در این انتخابات به پیروزی برسد.
لینکلن از آغازین ماههای زمامداریاش نشان داد که به رغم نظر جیمز بوکانان، معتقد است که دولت ملی قدرت مواجهه با شورشیان را داراست. او گرچه با نظام بردهداری مخالفت نمیورزید، اما به سرعت دریافت که جنگ داخلی، در کشورش، نمیتواند بدون آزادی بردهها، به سرانجامی مطلوب برسد. او از یک سو با مخالفت جمهوریخواهان تندرو مواجه بود و از سوی دیگر باید تلاش میکرد تا دموکراتهای طرفدار صلح را با خود همراه کند. تلاشهای وی برای یافتن راهی میانه در سال ۱۸۶۴ به ثمر نشست و وی برای بار دوم سمت ریاست جمهوری در کشورش را بر عهده گرفت. لینکلن در مراسم تحلیف بر مسامحه با جنوب صحه گذاشت، اما پیش از اینکه این اندیشه وی به بوته آزمایش گذاشته شود، توسط یک بازیگر تئاتر به نام «{{جان ویلکس بوث]]» مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در صبح روز ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ درگذشت.
آبراهام لینکلن در خانوادهای فقیر در کنتاکی بدنیا آمد. پدرش،در حالیکه تنها تبری برای گذران زندگی بهمراه داشت، از آنجا به همراه خانواده خود مهاجرت کرد، و بسوی شهر ایندیانا پیش رفت، پس دد شهر ایندیانا،کلبهای چوبی، بدون در و پنجره ساخت که کف آن پر از علفهای وحشی بود. او برای آنها، رختخوابهائی، که تشک آن را با برگ خشک پرکرده بودند به همراه، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس فراهم آورد، که همه اثاثیه و دارایی آنها را تشکیل میداد. مادر آبراهام، زنی خوشخو بود که به دو فرزندش خواندن و نوشتن را آموخت. آبراهام فقط سه ماه به مدرسه رفت، اما بواسطه هوش سرشار خود توانست عباراتی از کتاب مقدس را از بر بخواند. آبراهام در ده سالگی مادر خود را از دست داد، چندی بعد پدرش ازدواج مجدد کرد. نامادری او، زنی مهربان بود که با سه فرزند خود به کلبه پدر آبراهام آمد. او نسبت به آبراهام مهربان بود و او را تشویق به مطالعه و ورود به عالم نویسندگی، می کرد. او اصول تکامل اخلاقی و کنجکاوی علمی، را در وی زنده نمود. علاوه بر این، او پرهیزگاری و فداکاری را در وجود آبراهام برانگیخت. آبراهام در ۲۰ سالگی خواهرش را نیز از دست داد.
سالها بعد چون آبراهام به رهبری سی میلیون نفر رسید، گفت: ” شخصیت کنونی من وآنچه ممکن است در آینده بر افتخاراتم افزوده گردد همه مرهون مادر فرشته رفتارم است. خدا او را بیامرزد.“
او، روزی کتابی کهنه و موش خورده از شرح زندگی واشنگتن بدست آورد، آنرا با دقت فراوان خواند و بقدری شیفته آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی جوی آبراهام گشت.
او در ۱۸ سالگی در دکانی کوچک شغلی بدست آورد. در آن هنگام، در ۱۵ مایلی خانهشان دادگاه هائی در فصول معینی از سال تشکیل میگردید که لینکلن گهگاه، خود را صبح زود بهآنجا میرسانید و پس از آنکه تمام روز خود را به شنیدن سخنان قاضیان و دادستانها و متهمان گوش میداد شامگاهان بخانه باز میگشت
-
او، دو سال بعد خانواده را به ایالت ایلنوی بردو با گاری اسباب خانه را از جادههای پر از گلولای و باتلاق انتقال داد، سپس به برادارن ناتنی در ساختن خانه چوبی کمک نمود و اطراف خانه را با شاخههای درخت، پرچین و دیوارکشی کرد.
آبراهام در مزارع اطراف مزدوری میکرد و زمانی برای تهیه شلوار کارفرمائی، حاضر شد مقداری چوب تحویل دهد.
مدتی نیز با برادر ناتنی خود برای کارفرمائی کشتی بی بادبان مسطح میساخت و چون با دقت فراوان این کار ار به انجام رسانید. صاحب کار وی را به متصدی یک کارخانه و دکان بزرگی که در نیوسالم قرار داشت گماشت، لینکلن با مشتریان رفتار خوبی داشت یکبار از یک مشتری اشتباهاْ حدود ۶ سنت اضافه گرفته بود، شب هنگام دو سه مایل راه رفت تا مبلغ مزیور را به مشتری پس بدهد.
آبراهام برای اصلاح کلام خود شنید که در ۶ مایلی محل کار وی کتاب دستور زبان میفروشند پیاده بدانجا رفت، شب تا صبح آن کتاب را مطالعه کرد اما چون شمع گران بود در تراشههای چوب که میسوزانید. کتاب را خواند.
آبراهام رفته رفته به امور سیاسی علاقهمند گشت و برای آگاهی از جریان امورسیاسی مجله جورنال لوئیزویل را مشترک شد.
دیری نگذشت که صاحبکارش ورشکست و در نتیجه آبراهام سرگردان گردید، در این احوال جنگ با قبیله سرخپوستان ساکس آغاز شد که ایالت ایلینوا سرباز داوطلب استخدام میکرد.
آبراهام با درجه سروانی بفرماندهی یک گروهان در نیوسالم منصوب شد، وی رفتاری مهرآمیز با سربازان داشت و همواره در فکر آسایش آنان بود. چندی بعد یارانش از او درخواست کردند که در انتخابات پارلمانی ایالت ایلینوا خود را نامزد نمایندگی نماید. لینکلن نخست میترسید زیرا میپنداشت دوستان وی را ریشخند میکنند. اما رئیس باشگاه گویندگی (آبراهام نیز عضو آن بود) به لینکلن چنین گفت:
” نگران نباش زیرا مردم پس از آنکه سخنرانیهای تو را شنیدند به شخصیت تو پی خواهند برد به هر حال شرکت در این سخنرانی به نفع تو است.“
لینکلن در ۲۳ سالگی در انتخابات شرکت کرد و با سخنرانیهای پرشور خود محبوبیت فراوان کسب کرد، گرچه پیروز نگشت اما ۲۸۰ رأی در نیوسالم به نامش به صندوق ریخته شد و این ضربالمثل درباره او ساخته شد: “لینکلن هیچ ندارد جز دوستان بسیار“.
-
آبراهام لینکلن بعد از ازدواج با شور بیشتر به مطالعات خود ادامه میداد، به نمایندگی برگزیده شد و در کمیسیونها شرکت میجست و نیازمندیهای ایالت ایلنوی را مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار میداد.
در ۲۸ سالگی به شهر اسپرینگفیلد که از نیوسالم بزرگتر بود رفت.
لینکلن بر اثر مشاهده وضع رقتانگیز بردگان سخت متأثر گردید و با خود عهد کرد و گفت: “ اگر روزی بتوانم این رسم را به زمین بکوبم، آنرا محکم خواهم کوفت.“
مدتی به کار سیاست پرداخت و چندی در حزب هویگ به طرفداری از قدرت دولت و مخالفت با دموکراتها فعالیت کرد. اما شکست خورد، از اینرو کار سیاست را کنار گذاشت و به کسب بقالی پرداخت ولی در این راه نیز توفیقی نیافت آنگاه رئیس پست، چندی بعد به شغل ارزیابی مشغول شد. در این احوال به تحصیل حقوق پرداخت و در ۱۸۳۴ به عضویت هیأت مقنن ایالت ایلینوی برگزیده شد.
چون لینکلن تحصیلات حقوقی داشت و آثار بلکستون را خوانده بود در ناحیه مرزی در ۲۸ سالگی به مقام دادستانی وارد کار دادگستری گردید و چندی بعد یکی از حقوقدانان برجسته و معروف گشت.
لینکلن چند ماهی در خدمت کنگره بود اما از سیاست خسته شد و رو به وکالت آورد. و با مشارکت یک نفر به نام هرندون دفتر حقوقی- لینکلن- هرندون را تأسیس کرد. چون لینکلن در کار دفاع ورزیدگی خاصی داشت. به این کار پرداخت و بقیه کارهای قضائی را به شریک خود سپرد. لینکلن تا به حقانیت موکل خود پی نمیبرد، دست به دفاع نمیزد تصادفاً موکلی موفق به فریب وی شد اما چون در محضر دادگاه به گزارش خلاف واقع موکل خود پی برد فوراً از وکالت شخص مزبور استعفا کرد.
در مورد بردهداری نخست عقیده داشت که باید جلو توسعه آن گرفته شود و ایالات جنوبی ممالک متحده آمریکا بردهداری را برای کار خود لازم میدانستند.
“خانهای که دچار دو دستگی باشد بر پای نمیماند به اعتقاد من کشور ما نمیتواند نیمه آزاد و نیمه برده به حیات خود ادامه دهد. من انتظار ندارم که اتحادیه ایالات آمریکا از میان برود- یا خانه بر سرمان فرو ریزد- بلکه آرزویم اینست که دو دستگی از میان برخیزد، یا مخالفان روش بردهداری از گسترش آن جلوگیری کنند و به پیروی از عقیده عموم مردمان که دوران بردگی را به سر رسیده میدانند بساط آن را قلع و قمع سازند؛ یا هواخواهان روش بردهداری آن را در همه ایالات خواه قدیمی باشد یا تازه تأسیس شده شمالی باشد یا جنوبی، بطور یکسان قانونی معمول دارند. “نقل از کتاب شعلههای نبوغ ترجمه محمد سعیدی“
کار لینکلن رو به ترقی بود و شهرتی فراوان بدست آورد و وکالتهائی را قبول میکرد که به حقانیت موکل اطمینان کامل حاصل مینمود. در ۱۸۴۶ با اکثریت فوقالعاده به عضویت کنگره ممالک متحده آمریکا انتخاب گردید، در انجمن ضد بردهداری کوشش بسیار کرد و سرانجام قانون ضد بردهداری در ۱۸۵۰ در کنگره به تصویب رسید و در نتیجه برده فروشی در ناحیه کلمبیا ممنوع گردید، در ۱۷ ژوئن ۱۸۵۶ که حزب جدید التأسیس جمهوری خواه دومین کنگره عمومی خود را در شهر فیلادلفی تشکیل داد لینکلن با ۱۱۰ رأی بنا مزدی آن حزب برای بدست آوردن مقام معاونت ریاست جمهوری انتخاب گشت، در این احوال جوانی تهیدست را به جرم قتل به محاکمه کشیدند و چون ما در متهم بالینکلن آشنا بود نامهای به وی نوشت و از او یاری خواست. آبراهام در دادگاه شرکت کرد، شاهد گفت که در شب مهتاب متهم را دید که ضربهای شدید به مقتول زدهاست. لینکلن پس از اینکه شب وقوع قتل را دانست با مراجعه به تقویم ثابت کرد که آن شب اصلاً مهتابی نبوده، به این ترتیب دروغ شاهد را به ثبوت رسانید و دادگاه را سخت به حیرت انداخت و خود نیز از اینکه جان بیگناهی را نجات داده بود از شدت تأثر میگریست و این ماجرا بر حسن شهرت لینکلن افزود.
یکسال بعد، از وی دعوت به عمل آمد که در انستیتو کوپر سخنرانی کند، لینکلن با فصاحتی کم نظیر از مظالم بردهداران و زشتی بردهداری سخن گفت و درباره بردهداری پیشگوئی هائی نیز کرد.
در نهم مه ۱۸۶۰ کنگره ایالتی حزب جمهوری خواه ایلینوا در اسپرینگفیلد تشکیل گردید و آبراهام لینکلن را به ریاست برگزید. در همین سال در کنگره ملی جمهوریخواه که در شیکاگو تشکیل گردید. لینکلن بر رقیب پیروز گشت. چون این موفقیت را یه وی اطلاع دادند با آرامش گفت: “ خوب آقایان در خانة ما زنی است که در این امر شاید بیش از همه ذیعلاقه باشد. در صورتی که مرا معذور بدارید، این خبر را به او برسانم.“
پیش از اینکه برای اشغال پست ریاست جمهوری به واشنگتن برود به نزد شریک دارالوکاله خود رفت و از او خواهش کرد که تا پایان دوره ریاست جمهوری نامش را از تابلو پاک نکند.
چون در مسند ریاست جمهوری قرار گرفت خزانه کشور را تهی دید و دامنه جنگ در ایالتهای مختلف این کشور گسترش مییافت و در این جریانات از شدت نگرانی چروکهای صورتش بیشتر و چشمانش گودتر میگشت. در نطق آغاز زمامداری خود گفت:
هموطنان ناراضی عزیزم؛ نتیجه و حاصل جنگ به عمل شماست نه من، دولت حمله نخواهد کرد و اگر متجاوز و مهاجم نباشید کشمکش ایجاد نمیشود... در واقع ایالات شمال و جنوب غیر قابل تفکیک و تجزیه هستند.“
چون جنگهای انفصال درگرفت، لینکلن درخواست ۷۵۰۰۰ نفر داوطلب نمود، هزاران نفر از مدارس و دانشگاهها خود را به ارتش معرفی کردند و در اعلامیه دیگر ۴۲۰۰۰ نفر داوطلب دیگر خواست که این عده نیز خود را معرفی نمودند.
-
با پایان یافتن جنگهای داخلی و لغو بردگی لینکلن جاودانهترین نام و شهرت را یافت. از آن پس، به کارهای عمرانی و به درمان و از میان بردن نتایج جنگهای داخلی پرداخت. اما همانطور که خود پیش بینی کرده بود: “گوئی به من الهام شدهاست که پس از پایان این جنگ خانگی زنده نخواهم ماند. چون این جنگ تمام شود کار من نیز تمام است.
سرانجام پنج روز پس از پایان جنگ داخلی و تسلیم سردار جنوب جنرال لی، آبراهام لینکلن در تآتر فورد در حین تماشای نمایشنامهای، در کنار همسر خود به ضرب گلوله هنرپیشه نیمه دیوانهای کشته شد. وزیر کشور کابینهاش در حق لینکلن چنین گفت: “حالا دیگر او به قرنهای متمادی تعلق دارد.
“لینکلن از هیزم شکنی، آسیابانی، کارگری با سعی کوشش به بلندترین مقام ادبی، حقوقی و اجتماعی و سیاسی رسید و سرانجام بردگان را آزاد کرد.
لینکلن در امور حقوقی، فاضلترین و استادترین وکلای دادگستری و حقوقدانان را در نمونهای نادر و بس ارزنده بود. بطوریکه بزرگترین خطیبان زمان در برابر بلاغت کلام وی، قدر و قیمت چندانی نداشتند، در امور سیاسی پیروزمندانه مشکلات را از میان برمیداشت و با روشنبینی و حسن نیت خاص خود دشواریها را حل میکرد.
لینکلن پس از پیروزی قوای شمالی، اعلامیه آزادی خود را صادر کرد که بموجب آن تمامی بردگان جنوب ایالات یاغی را از اول ژانویه ۱۸۶۳ آزاد کرد و پس از آن سیزدهمین ماده اصلاحی قانون اساسی را بتصویب رسانید که خود طراح و مجریش بود و به موجب آن، پایه و اساس برده داری را بطور دائم در آمریکا لغو کرد.
-
اندرو جانسون
تولد: ۱۸۰۸ جانسون به عنوان معاول لینکلن پس از مرگ وی در حالی عهده دار اداره امور آمریکا شد که فاقد مهارتهای سیاسی سلفش بود. وی از نظر سیاسی به عنوان یک دموکرات معتقد به ایده های جکسون شناخته میشد و طرفدار سرسخت سیاست «زمین برابر» بود. پیگیری سیاست های لینکلن با وجود حضور اکثری جمهوریخواهان در مجلس سنای آمریکا کار سادهای نبود. جمهوریخواهان تندرو تلاش میکردند تا با گذراندن لوایح مختلف عزل و نصبهای جانسون را زیر سئوال ببرند. تنش میان جانسون و مجلس سنا با تلاش جمهوریخواهان برای استیضاح وی به اوج خود رسید.