مشو غره بر حسن گفتار خویش /// به تحسین نادان و به پندار خویش
مصیبت بود پیری و نیستی
مطلب دراز کردن
معده جوان سنگ را هم اب میکند
معده لیز و اب هندوانه
معشوق خوب روی چه محتاج زیور است ( گیسوت عنبرینه و گردن تمام عود ....)
معلوم نیست سرش به چه بالین است
معما چو حل گشت اسان شود
مفت خود دانستن
مفلس در امان خداست
مقابله به مثل کردن
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه ( مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو ....)
مکر زن ابلیس دید و بر زمین بینی کشید
مکن خیره بر زیر دستان ستم /// که دستی است بالای دست تو هم
مکن باور سخن های شنیده /// شنیده کی بود مانند دیده
مکن بد به کس گر نخواهی به خویش ( چه خوش گفت ان مرد با ان خدیش.....)
مکن تکیه بر ملک و دنیا و پشت /// که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
مکن شادی به مرگ کسی /// که دهرت نماند پس از وی بسی
مگر ادم میتونه کمر راست کنه؟