-
اديب الممالك فراهاني، ميرزا محمد صادق حسيني
شاعر و روزنامه نگار
سال و محل تولد: 1277 ه.ق - گازران از توابع فراهان اراك
سال و محل وفات: 1326 ه.ق در تهران
زندگينامه: ميرزا محمد صادق حسيني ملقب به اديب الممالك فراهاني شاعر و روزنامه نگارمعروف دوره قاجاريه كه بعد ها در عرصه شعر و روزنامه نگاري به شهرت رسيد، در سال1277 ه.ق در قريه گازران از توابع فراهان اراك به دنيا آمد. وي در نوجواني پدرش را ازدست داد و در اثر پريشاني وضع مادي به تهران آمد و پس از طي مدارج معمول آن زمان،فنون ادبيات فارسي و عرب را از اساتيد فن آموخت. ميرزا پس از چندي يكي از سرآمدان سخنور عصر خود گشت و مورد اكرام و توجه شاهزاده طهماسب ميرزا مؤيد الدوله قرارگرفت. ميرزا محمد صادق در سال 1309 ه.ق به اتفاق امير نظام گروسي كه دوست صميمي او بود وبه حكومت كرمانشاه منصوب شده بود به آن شهر رفت و تا سال 1313در كرمانشاه اقامت گزيد. وي سپس در سال 1314 به تهران بازگشت و از طرف مظفر الدينشاه لقب اديب الممالك را دريافت كرد. اديب الممالك در همان سال كه امير نظام بهپيشكاري كل آذربايجان منصوب شد به اتفاق او به تبريز رفت و در سال 1316 ه.ق روزنامه ادب را در اين شهر منتشر كرد. اديب در سال 1318 ه.ق از تبريز به قفقاز رفت و درآنجا با كمك احمد بيك آقايف قراباغي روزنامه ارشاد را به زبان تركي و فارسي منتشر نمود. وي پس از چندي روزنامه ادب را در مشهد منتشر ساخت و در سال 1324 روزنامه عراق عجم را در تهران تأسيس كرد. اديب الممالك مدتي نيز سردبير روزنامه ايران دولتيبود. وي در روزهاي انقلاب مشروطيت نقش فعالي بر عهده داشت و همزمان با صدور فرمان مشروطه و گشايش مجلس شوراي ملي به سردبيري روزنامه مجلس منصوب گرديد. سالهاي پاياني عمر اديب الممالك در وزارت دادگستري و عدليه گذشت ولي ويهمچنان فعاليت اصلي خود را روزنامه نگاري ميدانست. شهرت عمده اديب الممالك جداي از روزنامه نگاري و درج مقالات اديبانه، در شعر و شاعري بود و اين شاعر آزاده بهويژه در جريان نهضت مشروطيت اشعار و ترجيع بند هاي زيبايي سرود كه در بيداري وروشنگري مردم نقش زيادي داشت. اديب در سرودن گونه هاي مختلف شعري اعم ازقصيده ،مسمط و ترجيع بند تسلط كامل داشت و در اشعار خود وضعيت آشفته كشور دراواخر دوره قاجاريه و نفوذ بيگانگان در ايران را بطور كامل به نمايش گذاشته است : برخيز شتربانا بربند كجاوه كز چرخ همي گشت عيان رايت كاوه وز شاخ شجر برخاست آواز چكاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر بشتاب اندر از رود سماوه وز ديده من بنگر درياچه ساوه وز سينه ام آتشكده پارس نمودار * ...امروز گرفتار غم و محنت رنجيم در داو فره باخته اندر شش و پنجيم با ناله و افسوس درين دير سپنجيم چون زلف عروسان همه در چين و شكنجيم هم سوخته كاشانه و هم باخته گنجيم مائيم كه در سوك و طرب قافيه سنجيم جغديم به ويرانه هزاريم بگلزار * ...افسوس كه اين مزرعه را آب گرفته دهقان مصيبت زده را خواب گرفته خون دل ما رنگ مي ناب گرفته وز سوزش تب پيكر ماتاب گرفته رخسار هنر گونه مهتاب گرفته چشمان خرد پرده زخوناب گرفته ثروت شده بي مايه و صحت شده بيمار * اديب الممالك فراهاني در سال 1326 ه.ق در تهران در گذشت و در آستانهحضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از وي دههامقاله و ديوان اشعاري مشتمل بربيست و دو هزار بيت به يادگار مانده است.
آثار: دههامقاله و ديوان اشعاري مشتمل بربيست و دو هزار بيت
-
يغمايي، اقبال
روزنامه نگار، نويسنده، مترجم و مصحح
سال و محل تولد: 1295هـ.ش. - مسكين خور
سال و محل وفات: 1376 هـ.ش.
زندگينامه: وی فرزند "اسدالله منتخب السادات" در روستاي "مسكين خور" و "بيابانك" به دنيا آمد. وي برادر "حبيب يغمايي"، صاحب مجله ی "يغما" بود. اقبال پس از اتمام تحصيلات مقدماتي به "تهران" آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه های تهران و متوسطه را در مدرسه دارالفنون به پايان رساند. او سپس وارد دانشسراي مقدماتي شد و بعد از پايان تحصيلات دانشسراي عالي به "شاهرود" رفت و در ضمن تدريس رياست دبيرستان "ايران شهر" آن جا را نيز به عهده گرفت. يغمايي در (1324 هـ.ش.) به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول خدمت شد و از (1327هـ.ش.) در دانشكده ی ادبيات دانشگاه تهران به مدت سه سال به تدريس پرداخت. وي مدتي سرپرستي مجله "آموزش و پرورش" را به عهده گرفت و بعد از چندي خود مستقلاً اقدام به نشر مجله "دانش آموز" نمود.يغمايي مدت طولاني با بنياد فرهنگ ايران به سرپرستي "دكتر پرويزخانلري" و اداره ی نگارش وزارت فرهنگ و هنر همكاري داشت. او در تهران درگذشت و در "قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا" به خاك سپرده شد.
-
هوشمند بوشهري، محمد جواد
روزنامه نگار، نويسنده و شاعر
سال و محل تولد: 1278 هـ.ش. - بوشهر
سال و محل وفات: 1336 هـ.ش.
زندگينامه: وی فرزند "كربلائي شعبان علي موحد" تاجر "كازروني" بود و متخلص به "هوشمند". در "بوشهر" به دنيا آمد.وي درمدرسه سعادت زادگاهش تحصيل نمود. آن گاه به "كراچي" رفت و در آن جا زبان انگليسي را آموخت و سپس به بوشهر بازگشت. در (1308 هـ.ش.) روزنامه ی "سعادت بشر" را منتشر كرد كه اين روزنامه تا (1314 هـ.ش.) غير مرتب منتشر مي شد، تا اينكه هوشمند در (1315 هـ.ش.) بعد از توقيف روزنامه به زندان افتاد.او پس از رهايي از زندان روزنامه را مجدداً منتشر كرد، ولي دوباره زنداني شد. سرانجام در (1320هـ.ش.) به "كاشان" تبعيد شد و درهمان سال، چون اوضاع ايران تغيير يافت، به "تهران" آمد و تا زمان فوتش در (1336هـ.ش.) روزنامه را منتشر مي كرد.
آثار: "دوره ی تمدن"؛ "تاريخ پرنس ارفع دانش"؛ "جنبش بانوان"؛ "جنبشهاي دهقاني".
-
اقبال آشتيانى، عباس
اديب, مورخ و روزنامه نگار
سال و محل تولد: 1276 هجري قمري - آشتيان
سال و محل وفات: 1334ش رم
زندگينامه: استاد عباس اقبال آشتياني از مورخان و محققان نامي دوره معاصر است كه شيوه تحقيق علمي را در ايران رواج داد. وي در سال 1276 هجري قمري در خانوادهاي تهيدست در شهر آشتيان به دنيا آمد. در كودكي به علت فقر و تنگدستي چندي در مغازه درودگري كار كرد ولي در ضمن كار به مكتب نيز ميرفت و مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت. در دوران نوجواني به تهران آمد و به مدرسه دارالفنون راه يافت و پس از فراغت از تحصيل به سبب امتيازهاي درخشاني كه كسب كرده بود در همان مركز مشغول به تحصيل شد. اقبال آشتياني بتدريج در مدارس معروف ديگر تهران از جمله دار المعلمين ،مدرسه سياسي و مدرسه نظام نيز به تدريس پرداخت و با جمع كثيري از نويسندگان معروف آن عهد آشنا شد. عباس از سال 1297 همكاري خود را با مجله دانشكده كه از مجلات ادبي معروف بود و با مديريت ملك الشعراء بهار منتشر ميشد آغاز كرد. وي سپس با آشنايي با مشاهير و دانشمندان آن روزگار مثل رشيد ياسمي ، سعيد نفيسي ، عبدالعظيم قريب و غلامحسين رهنما به تأليف مقالات تاريخي و ادبي در مجلات معتبر ادبي آن روزگار پرداخت. استاد عباس اقبال در سال 1304 شمسي به عنوان منشي هيئت نظامي ايران به پاريس رفت و با استفاده از فرصت به تكميل معلومات خود پرداخت و موفق به اخذ درجه ليسانس زبان و ادبيات از دانشگاه سوربن شد. اقبال در سال 1308 به ايران بازگشت و در پي دعوت وزارت فرهنگ ، اقدام به تأليف كتب تاريخي مختلف براي تدريس در دبيرستانها و شعب علوم انساني مدارس عاليه ايران نمود. در سال 1313 كه نخستين سنگ بناي دانشگاه تهران نهاده شد اقبال به سمت دانشياري دانشكده ادبيات دعوت شد و سپس به مقام استادي رسيد و پس از تأسيس فرهنگستان ايران نيز به عضويت آن انتخاب شد. وي در سال 1323 مجله ادبي و تاريخي يادگار را كه در نوع خود بي نظير بود منتشر كرد و تا سال 1328 كه اين مجله بر اثر مشكلاتمالي تعطيل شد مديريت آن را بر عهده داشت. استاد عباس اقبال آشتياني در سال1328 ه. ش به عنوان نماينده فرهنگي ايران به تركيه و سپس به ايتاليا رفت و در سال1334 در شهر رم بدرود حيات گفت. اقبال آشتياني از دانشمندان پرشور و فعال ايران دوره معاصر بود كه در رشته هايزبان شناسي، سبك شناسي، تاريخ ، اديان و جغرافيا تخصص داشت و آثار مختلفي در اينرشته ها از خود برجاي گذاشت كه هريك در نوع خود بي نظيرند. از مهمترين كارهاي علمي وي علاوه بر تأليف دهها كتاب نفيس و ارزشمند، جمع آوري و تصحيح نسخه هاي خطي كمياب و گرانبهاي تاريخ ايران است كه تصحيح و حواشي و تعليقاتي كه وي بر اين نسخههاي خطي نوشته حكايت از معلومات عميق تاريخي و ادبي وي دارد.
آثار: از وى آثار زيادى بر جاى مانده است از جمله «تاريخ اكتشافات جغرافيائى و تاريخ علم جغرافيا»؛ «تاريخ ايران از بدو خروج چنگيز تا ظهور امير تيمور», ؛ «جغرافياى ايران در خارجه»؛ «خاندان نوبختى»؛ «خدمات ايرانيان به تمدن عالم»؛ ترجمهها: «تاريخ مختصر ايران»؛ تأليف پاول هرن؛ «طبقات سلاطين اسلام»؛ «مإموريت ژنرال گاردان در ايران»؛ «ناپلئون و اسلام»؛ «يادداشتهاى ژنرال تره زل»؛ تصحيح متون: «ديوان معزى»؛ «حدائقالسحر»؛ «بيان اديان»؛ «تجارب السف». - كليات علم جغرافيا( 1312)، تصحيح معالم العلماء متن عربي تأليف ابن شهر آشوب(1313) تصحيح تبصره العوام في معرفه مقامات الانام منسوب به سيد مرتضي ابن داعيحسين رازي (1313)، تصحيح شاهنامه فردوسي (1314)، كليات جغرافياي اقتصادي(1315)، تصحيح كليات ديوان عبيد زاكاني (1321)، ترجمه سه سال در دربار ايرانتأليف دكتر فوريه (1326) ،مطالعاتي درباره بحرين و جزاير و سواحل خليج فارس(1328) ، تاريخ مغول ( 1328)، تصحيح مجمل التواريخ (در تاريخ انقراض صفويه ووقايع بعد) تأليف ميرزا محمد خليل مرعشي صفوي (1328)، تصحيح شرح قصيدهعينيه(ابن سينا) در احوال نفس(1333) ، تصحيح ذيل بر سيرالعباد سنائي از حكيم اوحد الدين طبيب رازي ( 1334). اين تأليفات عبارت بودند از:(تاريخ مفصل ايران از استيلاي مغول تا اعلان مشروطيت (1312)) (تاريخ ايران در صدراسلام تا استيلاي مغول (1318))، ( كليات تاريخ تمدن جديد در اروپا و ايران) و سه جلدكتاب تاريخ عمومي و تاريخ ايران براي دبيرستانها.
-
مشوق روزنامه هاي تك موضوعي ـ نقص قانون مطبوعات ما
نوامبر 2004 «پيتر كاكسPeter Cox» روزنامه نگار آمريكايي پس از دهها سال تلاش براي قبولاندن نظر خود كه برخي روزنامه ها بايد تك موضوعي شوند تا مردم تكليف خود را بدانند در 67 سالگي درگذشت.
كاكس كه قبلا سردبير يك روزنامه بزرگ بود به اين نتيجه رسيده بود كه روزنامه هاي تك موضوعي (تخصصي) بهتر مي توانند در رشته خود به جامعه خدمت كنند، مثلا روزنامه هاي ورزشي به ورزش، روزنامه هاي آموزش و پرورشي به بهبود كيفيت مدارس و روزنامه هاي پزشكي به پيشبرد اين علم و آشنا كردن مردم با علائم امراض و پيشگيري از ابتلاء به بيماري، و مخاطبان ضمن خريد يك روزنامه عمومي (حرفه اي ـ جامع)، برحسب علاقه به موضوع خاص، روزنامه و يا نشريات مربوط را هم خريداري خواهند كرد كه وسيعا درباره يك موضوع مطلب مي نويسند. كاكس مي گفت كه روزنامه هاي تك موضوعي هم حق دارند مطالب ديگر را بنويسند، اما به اختصار. وي اعانات دولت و موسسات ديگر را تنها حق نشريات تخصصي و داراي موضوعهاي محدود و مشخص مي دانست كه كمك به آموزش عمومي و رفع نياز اعضاي جامعه مي كنند. كاكس در اجراي نظر خود از سردبيري روزنامه عمومي دست كشيد و يك روزنامه مختص به اخبار و مطالب محيط زيست تاسيس كرد. روزنامه او، «مين تايمز»، از سال 1978 منتشر شد و داراي مطالب فراوان در باره زندگي در محيط زيست از خانه و غذا تا آب و دارو و رانندگي و ... بوده است.
نظريه كاكس در وطن ما تا حدي زياد به اثبات رسيده است. «همشهري» متعلق به شهرداري تهران يك روزنامه تخصصي و محلي است (نمي تواند سياسي نگاري كند) و با اين وجود، از نظر تيراژ در صدر روزنامه هاي ديگر قراردارد. در وطن ما، حسين انتظامي (مديركل اسبق مطبوعات داخلي، نماينده انتخابي مديران جرايد در هيات نظارت و مدير روزنامه همشهري) سالهاست كه تلاش مي كند متقاضيان نشريات، داشتن نشريه تخصصي را كه كمك بزرگي به ارتقاء معلومات عمومي است مد نظر بگيرند، ولي محصول اين تلاش تاكنون جزيي و محدود بوده است. در اين زمينه عيب از قانون مطبوعات است كه انواع نشريات تعريف نكرده است (نه از مجريان). روزنامه ارگان حزب، يك نشريه تخصصي است ولي مي بينيم كه در كشور ما، روزنامه هاي حزبي درست بمانند يك روزنامه حرفه اي و جامع عمل مي كنند، هرگونه مطلبي را مي نويسند ازجمله مطالب خانواده و كودك، سينما و تئاتر و جدول برنامه هاي تلويزيوني و .... چرا چنين است؟. براي اين كه قانون مطبوعات روزنامه حزب را تعريف نكرده است. اگر در سراسر جهان بگرديد، يك روزنامه حزبي بمانند روزنامه هاي حزبي ما نخواهيد يافت كه هر مطلبي را بنويسند. جاي هر مطلب در اين روزنامه ها نيست. اين روزنامه ها سخنگو و مبلغ حزب خود هستند و اشتباهات دولت (هر سه قوه، به علاوه قوه چهارم كه مطبوعاتند) را بايد بنويسند و تذكر دهند. در قانون مطبوعات جديد (جاري ـ مصوب 1364) همانند قوانين قديمي تر از جمله قانون مصوب سال 1334 از مطالب روزنامه ها به اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ... ياد كرده است. اين تعاريف خيلي قديمي شده است. امروز، وقتي صحبت از «اجتماعي» مي شود يعني آنچه كه مربوط به زندگاني افراد جامعه است كه اخبار (نظر و رويداد) از همه رقم ازجمله سياسي (حكومتي) در دل آن است، پس بايد عبارت «اجتماعي نويسي» را در اين قانون دقيقا روشن ساخت. يك مورد ديگر، مطالب «فرهنگي»: اطلاع رساني و نشر انواع خبر از جمله اخبار و تفسيرهاي سياسي و اقتصادي در اين طبقه قرار مي گيرند. بنابراين، تا اين قانون توسط اصحاب حرفه و استادان مربوط تكميل نشود، تلاش حسين انتظامي و ديگران براي اصلاح مطبوعات ما به جايي نخواهد رسيد. اين قانون بايد شرايط متقاضي را هم تكميل كند. داشتن مدرك ليسانس و نداشتن پيشينه بد كافي نيست، براي انتشار نشريه عمومي و حرفه اي (نه تخصصي و حزبي) تجربه لازم است و در اختيار داشتن همكار باتجربه و سرمايه معين.
-
اديب الممالك فراهاني، ميرزا محمد صادق حسيني
شاعر و روزنامه نگار
سال و محل تولد: 1277 ه.ق - گازران از توابع فراهان اراك
سال و محل وفات: 1326 ه.ق در تهران
زندگينامه: ميرزا محمد صادق حسيني ملقب به اديب الممالك فراهاني شاعر و روزنامه نگارمعروف دوره قاجاريه كه بعد ها در عرصه شعر و روزنامه نگاري به شهرت رسيد، در سال1277 ه.ق در قريه گازران از توابع فراهان اراك به دنيا آمد. وي در نوجواني پدرش را ازدست داد و در اثر پريشاني وضع مادي به تهران آمد و پس از طي مدارج معمول آن زمان،فنون ادبيات فارسي و عرب را از اساتيد فن آموخت. ميرزا پس از چندي يكي از سرآمدان سخنور عصر خود گشت و مورد اكرام و توجه شاهزاده طهماسب ميرزا مؤيد الدوله قرارگرفت. ميرزا محمد صادق در سال 1309 ه.ق به اتفاق امير نظام گروسي كه دوست صميمي او بود وبه حكومت كرمانشاه منصوب شده بود به آن شهر رفت و تا سال 1313در كرمانشاه اقامت گزيد. وي سپس در سال 1314 به تهران بازگشت و از طرف مظفر الدينشاه لقب اديب الممالك را دريافت كرد. اديب الممالك در همان سال كه امير نظام بهپيشكاري كل آذربايجان منصوب شد به اتفاق او به تبريز رفت و در سال 1316 ه.ق روزنامه ادب را در اين شهر منتشر كرد. اديب در سال 1318 ه.ق از تبريز به قفقاز رفت و درآنجا با كمك احمد بيك آقايف قراباغي روزنامه ارشاد را به زبان تركي و فارسي منتشر نمود. وي پس از چندي روزنامه ادب را در مشهد منتشر ساخت و در سال 1324 روزنامه عراق عجم را در تهران تأسيس كرد. اديب الممالك مدتي نيز سردبير روزنامه ايران دولتيبود. وي در روزهاي انقلاب مشروطيت نقش فعالي بر عهده داشت و همزمان با صدور فرمان مشروطه و گشايش مجلس شوراي ملي به سردبيري روزنامه مجلس منصوب گرديد. سالهاي پاياني عمر اديب الممالك در وزارت دادگستري و عدليه گذشت ولي ويهمچنان فعاليت اصلي خود را روزنامه نگاري ميدانست. شهرت عمده اديب الممالك جداي از روزنامه نگاري و درج مقالات اديبانه، در شعر و شاعري بود و اين شاعر آزاده بهويژه در جريان نهضت مشروطيت اشعار و ترجيع بند هاي زيبايي سرود كه در بيداري وروشنگري مردم نقش زيادي داشت. اديب در سرودن گونه هاي مختلف شعري اعم ازقصيده ،مسمط و ترجيع بند تسلط كامل داشت و در اشعار خود وضعيت آشفته كشور دراواخر دوره قاجاريه و نفوذ بيگانگان در ايران را بطور كامل به نمايش گذاشته است : برخيز شتربانا بربند كجاوه كز چرخ همي گشت عيان رايت كاوه وز شاخ شجر برخاست آواز چكاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر بشتاب اندر از رود سماوه وز ديده من بنگر درياچه ساوه وز سينه ام آتشكده پارس نمودار * ...امروز گرفتار غم و محنت رنجيم در داو فره باخته اندر شش و پنجيم با ناله و افسوس درين دير سپنجيم چون زلف عروسان همه در چين و شكنجيم هم سوخته كاشانه و هم باخته گنجيم مائيم كه در سوك و طرب قافيه سنجيم جغديم به ويرانه هزاريم بگلزار * ...افسوس كه اين مزرعه را آب گرفته دهقان مصيبت زده را خواب گرفته خون دل ما رنگ مي ناب گرفته وز سوزش تب پيكر ماتاب گرفته رخسار هنر گونه مهتاب گرفته چشمان خرد پرده زخوناب گرفته ثروت شده بي مايه و صحت شده بيمار * اديب الممالك فراهاني در سال 1326 ه.ق در تهران در گذشت و در آستانهحضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از وي دههامقاله و ديوان اشعاري مشتمل بربيست و دو هزار بيت به يادگار مانده است.
آثار: دههامقاله و ديوان اشعاري مشتمل بربيست و دو هزار بيت
-
احمدی، حسن
داستان نويس ، روزنامه نگار و كارگردان
سال و محل تولد: معاصر - تهران
زندگينامه: حسن احمدي فرزند فتح علي دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را در مدارس محلههاي نازيآباد و امامزاده حسن و دوره ي متوسطه را در دبيرستان نصيري تهران به پايان رساند و در سال 1358 در رشته تجربي ديپلم گرفت. از نخستين سال هاي فعاليت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي به همكاري با واحد ادبيات آن پرداخت كه تا سال 1369 ادامه يافت. چندي نيز مسووليت واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي را به عهده گرفت . در سال 1365 با هفتهنامه سروش آغاز به همكاري كرد و تا سال 1373 سمت مسئول بخش داستاننويسي آن مجله را داشت پس از تأسيس ماهنامه سروش نوجوان در آن نشريه و همزمان در سازمان صدا و سيما در گروه كودك و نوجوان شبكههاي اول، دوم به عنوان نويسنده و تهيهكننده برنامه به كار پرداخت. در سال 1373 سردبير ماهنامه باران شد كه هماكنون نيز در اين سمت فعاليت فرهنگي دارد. اين نشريه ويژه نوجوانان وابسته به سازمان اوقاف و امور خيريه و مطالب آن در موضوعات ديني، ادبي و هنري است. احمدي از سال 1376 تا 1377 نير سردبيري دو هفتهنامه احسان را به عهده داشت كه چهارده شماره آن منتشر شده است. وي در كنار اين مشاغل به تحصيل در دانشكده صدا و سيما پرداخت و در سال 1379 در رشته كارگرداني از آن دانشكده فارغالتحصيل شد. عمده شهرت احمدي در داستاننويسي براي نوجوانان بهويژه در موضوعات مربوط به جنگ است. دو داستان «آسان بافت» كه در مجله زن روز به چاپ رسيد و «مرا ميكشند» منتشر شده در سال 1358 نخستين آثار اوست.
آثار: 1ـ آيينه ي سرخ / انتشارات پيام آزادي 2ـ افسانه داني و ماني / انتشارات روزگار 3ـ باران كه ميباريد / انتشارات برگ 4ـ بزرگمردان كوچك / انتشارات پاليزان (رمان براي نوجوانان) 5ـ بوي خوش سيب / انتشارات فرهنگي رجا (مجموعه داستان) 6 ـ به خاطر پرندهها / انتشارات سروش (رمان) 7 ـ تكدرخت سيب / انتشارات عروج و...
-
تاريخ روزنامهنگاري در جهان
تاريخ روزنامهنگاري در جهان
اين روزها ميتوانيد آنها را در همه جا پيدا كنيد، در دورترين نقاط جهان، در بلوارهاي شهرهاي بزرگ، در كوچههاي باريك، در كيوسكها، در قايقها و كشتيهاي بادباني.
آنها تا خورده و يا لولهشده دست به دست ميشوند و گاه حكم پوشش را دارند كه به كار شبهاي سرد در پاركها ميخورند.
رسانهاي كه قرار بود دنيا را تغيير دهد، نخستين پرتو خود را در يكي از روزهاي سال 1605 در استراسبورگ آشكار ساخت (يك جمهوري آزاد در قرن شانزدهم).
البته يوهان كارولس (Johann carolus) چاپكار نميدانست روزنامه چنين كاركردي خواهد يافت. او روزنامه رليشن (Relation) را به چاپ رساند. رليشن يك واژه لاتين است كه از relatio به معني گزارش دادن مشتق ميشود و او به همين دليل اين نام را براي روزنامهاش برگزيده بود. او چهار فرمان رسانههاي مدرن را جاري ساخت. نخست آنكه رليشن نخستين روزنامه موضوعي بود و طيفي از موضوعات را پوشش ميداد و بنابراين جهاني بود، دوم آنكه متمركز بر عامه مردم بود و بنابراين آگهي داشت و بالاخره تعيينكنندهترين فاكتوري كه رليشن را به اولين روزنامه مدرن تبديل ساخت، تداوم آن در انتشار بود.
رليشن نخستين روزنامهاي بود كه به صورت هفتگي و به مدت هفتاد سال به زندگي خود ادامه داد. اما به هر حال، رليشن از بسياري جهات شبيه روزنامههاي امروزي نبود. در آن دوران پستچيها نقش تعيينكنندهاي در گردآوري اخبار داشتند، چرا كه آنها بودند كه خبرها را از دليجانها يا پيكهاي سواره ميگرفتند و از آنجايي كه در آن دوران خبرها به مفهوم اخص كلمه چندان زياد نبودند، هر چيزي كه ميرسيد به دست چاپ سپرده ميشد، بيآنكه حتي ويرايش شود. مقالات بهطور عمده با حروف سربي چيده ميشدند و با ماشينهايي كه از چوب ساخته شده بودند، به چاپ ميرسيدند.
گسترش در همه سو
چند سال طول كشيد تا روزنامهها در ساير كشورها هم پديدار شوند. نخستين روزنامه فرانسه تحت عنوان گزت (Gazette) در سال 1631 منتشر شد. روزنامه ديگري با همين نام در سال 1665 در انگليس منتشر شد كه در آغاز آكسفورد گزت (Oxford Gazette) خوانده ميشد. آكسفورد گزت در آكسفورد يعني در جايي كه دربار انگليس از ترس طاعون در آنجا مستقر شده بود، منتشر ميشد. اما وقتي دربار پس از يك سال به پايتخت بازگشت، اين روزنامه نيز نام خود را به لندن گزت تغيير داد.
در سوئد نخستين روزنامه با نام Post-och inrikes Tidningar در سال 1645 انتشار يافت. اين روزنامه سوئدي قديميترين روزنامهاي است كه هنوز تا امروز و ظاهراً بدون وقفه به انتشار خود ادامه داده است. [ديجيتال شدن همين روزنامه]
پنجاه سال بعد پاي روزنامه به آمريكا باز شد و آن زماني بود كه روزنامه پابليك اكرنسز (Public Occurrences) در سال 1690 در بوستون انتشار يافت.
بدبختانه اين روزنامه تنها يك شماره انتشار يافت و به سرعت توقيف شد و به همين دليل است كه تاريخ آغاز انتشار روزنامههاي مدرن آمريكا را سال 1734 ميدانند، يعني زماني كه ژورنال هفتگي نيويورك (New York Weekly Journal) منتشر شد.
هجده سال ديگر هم گذشت تا اينكه كاناداييها در سال 1752 به نخستين روزنامه خود يعني هاليفكس گزت (Halifax Gazette) رسيدند.
اما نخستين روزنامهها در بخش شرقي جهان در قرن نوزدهم با عنوان سيدني گزت و نيوساوت ادورتايزر (New South advertiser) در سال 1803 در استراليا منتشر شدند، يعني درست 15 سال پس از تشكيل تبعيدگاههاي جزايي در اين سرزمين.
اما روزنامه بمبئي ساماچار (Bombay samachar) از سال 1822 در هند منتشر شد. اين روزنامه به دو زبان انگليسي و گجراتي كه زبان شمال غربي هند است، منتشر ميشود.
ژاپنيها هم نخستين روزنامه خود را با نام نيچي- نيچي (Nichi-Nichi) در سال 1872 منتشر ساختند.
اما انتشار روزنامه و به عبارت بهتر تولد روزنامه به مفهوم امروزين آن در سال 1650 در لايپزيگ آلمان و با انتشار اينكومند زايتونگن (Einkommende Zeitungen) صورت گرفت. اينكومند زايتونگن 6 روز در هفته منتشر ميشد، چهار صفحه داشت و ابعاد آن حدود 5/31 در 17سانتيمتر بود. اگرچه انتشار روزنامهها در آغاز از نظر تعداد چشمگير نبود، اما آلمانيزبانها به حدي كه بخواهند بخوانند، روزنامه در اختيار داشتند. در پايان قرن هفدهم حدود هفتاد روزنامه آلماني زبان در آلمان منتشر ميشد كه كمي بيشتر از كل روزنامههاي منتشره در بقيه اروپا در آن دوران بود. اين روزنامهها كه تيراژهايي در حدود 300 تا 400 نسخته داشتند، توسط 200هزار تا 250 هزار نفر خوانده ميشدند. از آنجا كه همه مردم قدرت خريد روزنامه نداشتند، روزنامهخواني در آن دوره يك تجربه مشترك بود و علاوه بر اين، يك سوم جمعيت قادر به خواندن و نوشتن بودند. آنانكه روزنامه ميخريدند در كافهها، خانهها و قرائتخانهها (reading rooms) براي ديگران روزنامه ميخواندند و درباره آخرين خبرها و تحولات با هم بحث ميكردند. پروفسورها و معلمها هم از گزارشهاي روزنامهها براي دروس و سخنرانيهاي خود استفاده ميكردند.
ارتقاي سطح سواد و آموزش منجر به استقبال بيشتر از روزنامهها شد و مردم براي هزينه كردن در مورد رسانهاي كه عطش آنها را نسبت به اطلاعات فرو مينشاند، رغبت و تمايل بيشتري از خود نشان دادند. حدود سال 1800 بود كه Hamburger Unpartheyische Correspondent براي خود 51 هزار مشتري دست و پا كرد. چهارهزار نسخه از اين روزنامه هامبورگي كه براي اروپاييها به يك منبع معتبر خبري تبديل شده بود، به كشورهاي ماوراي بحار ارسال ميشد و اين روزنامه توانست نخستين روزنامهنگاراني را كه فقط از طريق روزنامهنويسي امرار معاش ميكردند، گرد خود جمع كند.
چاپ به مثابه بالهاي روزنامه
فرا رسيدن قرن نوزدهم نشان داد هيچ چيز ياراي ممانعت از غلبه و پيشروي روزنامهها را ندارد. بروز روشهاي صنعتي كاغذسازي در ميانه قرن نوزدهم و تركيب مطالب محتوايي با آگهيها باعث شد تا در عرصه روزنامهها سنگپايه تازهاي از جنبه هزينهها بنيان نهاده شود. قيمت روزنامهها به شدت پايين آمد و به اين ترتيب هر كسي قادر به خريد روزنامه شد. پيشرفت در عرصه تكنولوژيهاي چاپي هم به روزنامهها بال و پر داد تا به رسانهاي جمعي تبديل شوند.
فردريك كونيگ (Friedrich Koenig) مخترع در سال 1814 نخستين ماشين با دو سيلندر چاپ را كه با نيروي بخار كار ميكرد، اختراع كرد و آن را در اختيار تايمز لندن قرار داد. اين ماشين ميتوانست 1100 ورق در ساعت چاپ كند و به اين ترتيب بود كه در بحث 28 نوامبر 1814 چهارهزار نسخه از تايمز لندن را در چند ساعت چاپ كرد و به اين صورت بود كه عبارت <ماشينهاي چاپ اتوماتيك سيلندري> متولد شد.
خبرهاي شكست و نابودي ارتش ناپلئون در ژوئن 1815 در واترلو توسط همين ماشينهاي چاپ سيلندري چاپ شد و در سال 1845 بود كه شركت ماشينن فابريك اگسبرگ (Maschinenfabric Augsburg) تأسيس شد و تا سال 1872 توانست 750 ماشين چاپ اتوماتيك سيلندري را در آلمان و خارج از آلمان به فروش برساند.
اما در همين قرن نوزدهم شاهد يك نوآوري ديگر علاوه بر ماشين چاپهاي اتوماتيك سيلندري- هم هستيم و اين بار هم اين تايمز لندن بود كه در استفاده از آن پيشتاز بود. جان والتر سوم (John walter III) نخستين ماشين چاپ سيلندري را براي روزنامه ساخت و اين اختراع به نام ماشين چاپ والتر معروف شد.
مدتي بعد در نمايشگاه جهاني وين در سال 1873 شركت ماشينن فابريك اگسبرگ، ماشين كوچكتري را عرضه كرد كه بر اساس اصول ماشين والتر كار ميكرد، اما كار با آن راحتتر بود و ميتوانست 12 هزار ورق در ساعت پشت و رو چاپ كند.
رشد سريع در عرصه چاپ روزنامه باعث شد تا ماشينن فابريك اگسبرگ- كه امروز كارخانه پلائن مان رولند است- به فكر ساخت ماشين چاپ بيفتد و به اين ترتيب بود كه روتاپلانا در سال 1897 به عنوان يك ماشين رول مطرح شد. اما نخستين ماشين سيلندري براي روزنامه در سال 1899 موجوديت يافت و درسال 1912 بود كه اين شركت نخستين ماشين رول افست را بر اساس پتنت پيشتاز افست يعني كاسپار هرمن (Caspar Hermann) ساخت. او بعدها هم در ساخت نخستين افست رول كه توسط مان رولند توليد شد، نقش عمدهاي ايفا كرد. در حال حاضر بيش از يك سوم روزنامههاي جهان با ماشينهاي افست مان رولند چاپ ميشوند.
18000 روزنامه در جهان
در پيشروي پيروزمندانه روزنامهها كه چهار قرن است ادامه دارد، نه تنها روشها و فرايندهاي توليد دستخوش تغيير شده، بلكه خود روزنامهها نيز دچار دگرگونيهاي اساسي شدهاند.
روزنامهها از همان روزهاي اوليه كه خبرهايشان را پستچيها ميآوردند و بدون ويرايش و كنترل و افزودن تحليل و تفسير در استراسبورگ به چاپ ميرساندند، به تدريج به سوي تبديل شدن به رسانههاي جمعي حركت كردند تا رسانههايي باشند كه از آزادي مطبوعات در سراسر جهان دفاع ميكنند، با تحولات عظيم اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در طول قرنها همگام بوده و گاه به اين تحولات شكل هم دادهاند.
روزنامه در چهارصدمين سال تولد خود به رسانهاي تبديل شده است كه از جنبه شيوههاي عرضه روزنامهنگارانه مطالب بسيار ثروتمند است، بسيار آسان خوانده ميشود، از تصاوير و صفحهآرايي مطلوب برخوردار شده و بيش از يك ميليارد نسخه از آن در 200 كشور حضور دارد و در زماني كه اين مقاله نوشته ميشود، انجمن جهاني روزنامهها 18 (WAN) هزار روزنامه از سراسر جهان را نمايندگي ميكند و اين در حالي است كه 6500 مورد از آنها هم جزو روزنامههاي يوميه هستند.
روزنامه در عصر اطلاعات
روزنامهها اكنون مدتي است كه از سوي راديو، تلويزيون و اينترنت به چالش كشيده شدهاند. اما با اين همه هنوز فرجام تيره و تاري كه براي روزنامهها پيشبيني ميشد، رقم نخورده است.
روزنامههاي الكترونيك و چاپي اكنون به طرز مسالمتآميزي با يكديگر زندگي ميكنند و هيچگاه كميت چاپ به اندازه امروز نبوده است. اما با اين همه، بسياري از روزنامهها و به ويژه در سالهاي اخير در كشورهاي صنعتي غرب دچار افت درآمد و از دست دادن خوانندگان خود شدهاند. آگهيها به سوي اينترنت سرازير شده و نسل شيفته اينترنت هم رو به گسترش است. آيا روزهاي پرشكوه روزنامهها رو به پايان است؟
شكوفايي روزنامه در چين و هند
در اين نكته ترديدي نيست كه صحنه رسانهاي دستخوش تغيير شده است و اين تغييرات باز هم ادامه خواهد يافت. در حالي كه مصرف رسانهاي از آغاز قرن بيستم از حدود 10 ساعت به 60 ساعت در هفته در سراسر جهان رسيده، دست روزنامهها خالي مانده است. اما هنوز نميتوان گفت كه چشمانداز فراروي روزنامهها كاملاً تيره است. طبق گزارشي كه انجمن جهاني روزنامهها منتشر ساخته است، درآمد آگهيهاي روزنامهها در سال 2003 دو درصد نسبت به سال 2002 افزايش يافته و پيشبيني ميشود كه اين روند صعودي تا سال 2006 ادامه يابد. انجمن جهاني روزنامهها همچنين گزارش داده كه تيراژ روزنامهها هم در سطح جهاني در همين سال 2003 در مقايسه با سال 2002 حدود 12/0 درصد افت داشته است. اما اين افت تيراژ در برخي از كشورهاي صنعتي از طريق توسعه بازار جبران شده است. چين با فروش روزانه 85 ميليون نسخه روزنامه صاحب عنوان پرتيراژترين كشور از نظر مصرف روزانه روزنامه است و اين در حالي است كه اين رقم براي هند-كه در مكان دوم جهاني قرار دارد- 72 ميليون نسخه در روز است.
نگاهي به كشورهاي ديگر ميتواند پتانسيل روزنامهها را به تصوير بكشد: در سيرالئون فقيرترين كشور جهان كه سطح بيسوادي در آن 85 درصد است، روزنامهها از سال 1997 به بعد مثل قارچ در حال روييدن هستند. اين كشور در سال 1997 داراي 12 روزنامه بود و اين در حالي است كه اكنون در سال 2005 داراي 50 نشريه است.
در افغانستان سطح سواد 20 درصد است، اما در سال 2002 در اين كشور حدود 265 نشريه منتشر ميشد كه 150 مورد آن در كابل پايتخت آن توزيع ميشد.
در سنگال با كمبود خريدار براي روزنامهها مواجه هستيم و اين بسيار طبيعي است، چون قيمت يك روزنامه معادل قيمت يك كيلو برنج است، اما با اين همه روزنامهها كماكان در سنگال خوانده ميشوند: 60 درصد مردم، روزنامهها را قرض ميگيرند.
توليدكنندگان روزنامهها و مفاهيم تازه روزنامهها در عصر اطلاعات به كدام سو خواهند رفت؟
روزنامهها چهارصد سال است كه در سراسر جهان در حال شكل دادن به افكار عمومي هستند و هنوز جزو شكلهاي محبوب و معتبر رسانهاي در عرصه اطلاعرساني به حساب ميآيند. حفظ اين موقعيت، اصليترين چالش توليدكنندگان روزنامهها است.
بر اساس يافتههاي تازهترين پژوهش انجمن جهاني روزنامهها كه در زمينه فرايندهاي روزنامهاي صورت گرفته است، تيموتي بالدوين (Timothy Baldwin) مديركل اين انجمن ميگويد: امروزه مديران روزنامهها بيش از هميشه اين تمايل را از خود نشان ميدهند تا با اتكا به نوآوريها و استراتژيهاي متفاوت به جذب خوانندگان بيشتري بپردازند. بسياري از روزنامهها در جهت پاسخ دادن به نيازهاي مخاطبان خود به تغيير قطع رو آورده و چاپ تمام رنگي را در دستوركار خود قرار دادهاند. آنها با نوآوريهاي گوناگون درصدد جذب نسل جوان نيز هستند و يكي از اين روشها چاپ نسخههاي رايگان براي متروها و قطارها است.
درآمد تبليغات در روزنامههاي رايگان ظرف يك سال 5/1 درصد افزايش داشته است و ظرف 5 سال به 6/22 درصد خواهد رسيد.
مترو اينترنشنال ناشر سوئدي نشريه رايگان مترو روزانه 5/5 ميليون نسخه از نشريه خود رادر 16 كشور توزيع ميكند و به همين خاطر است كه ميتوان گفت هنوز روزنامهها در آينده موفق خواهند ماند.
روزنامه بر اساس تقاضا
وقتي انسان در سرزمين مادري خودش نيست، داشتن يك روزنامه آشنا، آرامشبخش است.
و شايد به همين دليل باشد كه مسافران هتلهاي مختلف دنيا از سرويس Newspaper Direct اينچنين استقبال ميكنند.
اين سرويس 200 روزنامه از 35 كشور جهان با 30 زبان را در اختيار علاقهمندان به روزنامهها قرار ميدهد. ريشه اين ايده به كانادا بازميگردد و توسط يك شركت مستقر در ونكوور از سال 1999 عملياتي شده است. اين شركت كه يك دفتر هم در نيويورك دارد، روزنامهها را از سراسر دنيا به صورت ديجيتالي در اختيار روزنامهخوانان قرار ميدهد.
هر كه با اين شركت قرارداد منعقد كند، امكانات سختافزاري و نرمافزاري بهرهبرداري از چنين سرويسي را دريافت ميكند و به اين ترتيب به مخاطبان اين فرصت را ميدهد تا روزنامههاي دلخواه خود را از اينترنت دانلود كرده و از آنها پرينت بگيرند. روزنامههايي كه به اين ترتيب ظرف چند دقيقه دانلود ميشوند، در قطع 3 A هستند، دورو پرينت گرفته ميشوند و از نظر شكل صفحات عين روزنامه اصلي (چاپي) هستند.
استفاده از اين سرويس علاوه بر هتلها، اكنون در كتابخانهها، مؤسسات پژوهشي، خطوط هوايي و دريايي نيز عموميت يافته است.
نويسندگان: سوزان استينل،استفن كوبس و برژيت ايزنلوفل
ترجمه دكتر يونس ُشكرخواه
-
افراشته رشتى، محمد على
شاعر و روزنامه نگار
سال و محل تولد: 1287 ش - باز قلعه از توابع كهدم رشت
سال و محل وفات: 1338ش صوفيه
زندگينامه: افراشته رشتى, محمد على, فرزند جواد. (1287-1338ش), شاعر و روزنامه نگار. متولد باز قلعه از توابع كهدم رشت بود. در همان جا به تحصيل پرداخت براى تأمين زندگى ناچار شد خيلى زود دنبال كسب و كار برود. شاگردى عطارى, تحصيلدار تجارتخانه, معلم , هنرپيشه,راننده, كارمندشهردارى, مقاطعه كار, روزنامه نويس, معمار, و مجسمه سازشد. با همه طبقات دوست بود و مى دانست مردم در سر چه مى پرورانند. آشنائى با احوال مردم به اشعار افراشته لحن خاصى مى داد, ساده شعر مى سرود و حرف مى زد. روزنامه فكاهى «چلنگر» را در سالهاى 1329-1332ش منتشر كرد. اين روزنامه محشون از گفتارهاى سياسى و انتقادى منظوم و فولكورهاى اقوام مختلف كشور بود. ودر بين دهقانان و كارگران نفوذ فراوان يافت و به علت انتقادهاى تند مكرراً توقيف شد. وى در بلغارستان درگذشت و در صوفيه به خاك سپرده شد.
آثار: «مجموعه شعر»؛ «چهل داستان طنز نويس»؛ «آى گفتى»؛ «طبابت من درآوردى»؛ «مكتب نو»؛ «تعزيهها, نمايشنامهها, و سفرنامه طنز گونه».
-
تاریخچه چاپ و چاپخانه های مطبوعات در ایران
چاپ و چاپخانه های مطبوعات ایران
وقتی به تاریخ چاپ و چاپخانه مراجعه میکنیم، با دو نام چاپخانه «فاروس» و «روشنایی» روبهرو میشویم. چاپخانه فاروس در اواخر دوره قاجار در خیابان لالهزار تاسیس شد. در آن روزگار که تهران از لحاظ جغرافیایی و شهری به توپخانه و سنگلج و شاپور و عودلاجان منتهی میشد، لالهزار خیابان جدیدی بود که در شمال میدان توپخانه ساخته شد. با پیدایش خیابان لالهزار اولین مراکز تفریحی و هنری نیز در این خیابان ساخته شد؛ ساختمان گراندهتل، تماشاخانه گراندهتل و مطبعه فاروس از جمله مراکزی بود که در این خیابان تاسیس شدند.
مطبعه یا چاپخانه فاروس با دستگاههای چاپ سنگی و دستگاههای هندلی، به نوعی اولین مرکز چاپ کتاب و مطبوعات آن زمان بود که در پی آن چاپخانه روشنایی نیز به وجود آمد. به گفته یکی از روزنامهنگاران قدیمی، این دو چاپخانه - به خصوص روشنایی- بیشتر در کار چاپ کتاب بودند. و امروز اگر جستوجو کنیم با کتابهایی روبهرو میشویم که پشت آن ها نام چاپخانه روشنایی به چشم میخورد.
«علی بهزادی» روزنامهنگار قدیمی و سردبیر مجله «سیاهوسپید» در ادامه نقل حکایت چاپخانهها، به زمان پهلوی اول اشاره دارد و اضافه میکند: «در آن زمان روزنامههایی چون ستاره ایران، نوبهار، شفق سرخ و رعد اگرچه عنوان روزنامه را داشتند ولی بیشتر هفتگی بودند و هر کدام چاپخانه خود را داشتند. آن موقع تقریباً اکثر روزنامهها خودشان چاپخانه داشتند و تمام آن ها نشریات صبح بودند و روی همین حساب چاپخانهها امکانات آن را نداشتند که دو روزنامه صبح را با هم چاپ کنند.»
«عباس مسعودی» با «اطلاعات» اولین روزنامه عصر را درآورد و بعد از او نیز «کیهان» همین رویه را ادامه داد و بعدها هر دوی این ها تبدیل به اولین روزنامههای حرفهای پرتیراژ کشور شدند. دکتر بهزادی: «تا قبل از این دو روزنامه، اکثر روزنامهها با تیراژ پایین هزارتایی در چاپخانههای ابتدایی یا چاپخانه خودشان درمیآمدند؛ چاپخانههایی مجهز به ماشین دوورقی یا نهایت سهورقی که این روزنامهها را در 4 صفحه و طی 10 ساعت چاپ میکردند. در چاپ دستی تیراژ پایین بود و یک نفر باید کنار دستگاه میایستاد و ورق میداد. بعدها خود ما در چاپخانه مسعودسعد دستگاه ششورقی آوردیم که بیشتر کاغذ و ملزومات اداری را چاپ میکرد. این ماشین ششورقی امروز به درد موزهها میخورد و اثری از آن در دنیای چاپ دیده نمیشود. ماشینهای دوورقی و سهورقی و ششورقی یا برقی بودند یا هندلی و یک نفر باید تا آخر کار دسته ماشین را میچرخاند. بیشتر ماشینهای چاپ از آلمان وارد میشد. تا قبل از آن تک و توک دستگاهی از روسیه آورده بودند، ولی بیشتر ماشینها از آلمان میآمد. آلمانیها هنوز هم سرآمد دستگاههای چاپ هستند. بعدها در این زمینه موسسه نوریانی وارد عمل شد و با اخذ نمایندگی هایدلبرگ بهترین دستگاههای چاپ را وارد کرده و به صورت اقساط این ماشینها را واگذار میکرد. یکی دیگر از چاپخانههای معروف مطبوعات در دهه چهل و پنجاه چاپخانه زندگی بود.»
این روزنامهنگار قدیمی درباره چاپخانه «زندگی» میگوید: «ما در دهه چهل و پنجاه با چاپخانه زندگی کار میکردیم. این چاپخانه بیشتر در کار چاپ مجله بود. مجلههای ما یک روز جلوتر از روز مقرر چاپ میشد تا بتوانیم با توزیع آن به طور همزمان در تهران و شهرستانها روی دکه باشیم.
هزینه چاپ یک مجله در صفحات معمول (28 تا 32 صفحه) چیزی نزدیک به سه هزار تومان میشد. تازه با این رقم در آن وقت میتوانستی یک روزنامه چهار صفحهای را تا ده شماره منتشر کنی. آن زمان پول زیادی برای نوشتن و حقالتحریر رایج نبود. برای هر شماره پول خودش لازم بود و این جور نبود که یک دفعه با یک رقم بزرگ ده شماره را از لحاظ هزینه بیمهکنی و با خیال راحت کارت را ادامه بدهی. علاوه بر این ها هنوز رنگ و چیزی به نام صفحات رنگی باب نشده بود و بیشتر نشریات با صفحههای سیاه و سفید چاپ میشدند و نهایت برای جلد از رنگهای آبی و قرمز استفاده میشد.»
اولین مجله رنگی یا به اصطلاح «سهرنگ» مجله اطلاعات ماهانه بود و به همین خاطر هم تیراژ خوبی پیدا کرد. چاپ آن با دستگاه هایدلبرگ بود. هایدلبرگ یکی از بهترینها در صنعت چاپ به حساب می آمد. البته موسسه اطلاعات بعدها با وارد کردن دستگاه «هلیوگراور» انقلاب بزرگی را در مطبوعات به وجود آورد. این موسسه با دستگاه هلیوگراور و کاغذ گلاسه، مجلههای اطلاعات هفتگی و اطلاعات جوانان را چاپ میکرد. البته این دستگاه به درد نشریات تیراژ پایین نمیخورد و نشریاتی با تیراژ بالاتر از آن استفاده می کردند.
دکتر بهزادی: «اشاره کردم که همیشه تیراژ است که دستگاه چاپ میآورد. البته این مجلات موسسه اطلاعات هم با آن کیفیت و دستگاه تمامرنگی نبود و تنها یک فرم یا دو فرم هشت صفحهای رنگی درمیآمد و الباقی سیاه و سفید بود. کیفیت کاغذ هم خوب بود. بعدها موسسه کیهان هم مجله زن روز را با یک فرم خوب و شیک درآورد که در نوع خود منحصر به فرد بود. موسسه کیهان هم در آغاز کار با یک چاپخانه معمولی در خیابان چراغ گاز شروع کرد و بعدها این موسسه به همراه اطلاعات بنیانگذاران چاپ جدید و دستگاه رتاتیو بودند. در کنار این ها چاپخانهها هم رو به پیشرفت رفتند و با وارد کردن و تجهیز به دستگاههای هایدلبرگ و افست، مطبوعات ما چهره حرفهایتری به خود گرفت. در دهه پنجاه، همایون صنعتی با ایجاد چاپخانه افست در اول جاده هراز و نصب بیش از ده دستگاه افست، تحول بزرگی را در صنعت چاپ و بهبود کیفیت چاپ کتاب و مطبوعات به وجود آورد. به هر حال تا آنجا که یادم است بیشتر نشریات ما در آغاز با چاپ ابتدایی و سنگی در 2 صفحه و 4 صفحه شروع کردند و امروز با فرمهای رنگی به 98 و 100 صفحه رسیدهاند.»
این گزارش یکی از مطالب پرونده روزنامهنگاری در ایران، ماهنامه «نسیم هراز» (شماره ۲۰) بود که به دلیل محدودیت صفحات، مجال انتشار نیافت و حالا علاقه مندان می توانند آن را در «خبرنگاران صلح» بخوانند.