-
http://www.karajnews.com/images/news/1167734443big.jpg
ببار ای نم نم باران
ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
بخواب بخواب ای دختر نازم
به روی سینه بازم
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
لالایی کن مرغک من
دنیا فسانه است
لالایی کن مرغک من
دنیا فسانه است
هر لاله شب گیر این گیتار محزون
اشک هزاران مرغک بی آشیانم
هر لاله شب گیر این گیتار محزون
اشک هزاران مرغک بی آشیانم
ببار ای نم نم باران
ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
-
http://dl.clip2ni.com/ax/rapid/1/bb5...8fb8d2e10b.jpg
لالا لالا گل پونه
دیگه این جور نمی مونه
لالا لالا گل کاشی
مث غنچه تو باغ ، وا شی
لالا لالا گل مریم
همش دور تو می گردم
لالا لالا گل تازه
خدا کارا رو می سازه
لالا لالا گل گندم
نمونه غم توی مردم
لالا لالا گل انجیر
دو پام افتاده تو زنجیر
لالا لالا گل نسرین
به حق سوره ی یاسین
میاد آفتاب رو بوم ما
نکن گریه ! گل زیبا
-
The midnight train to dreamland
Puffs through valleys bright and green
And around the highest mountain ledges
That you've ever seen!
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
The passengers are elves and sprites;
And one car holds a unicorn
And little gnomes with pointed hats
With polish for his silver horn.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
And in one car are circusfolk
In costumes colored bright
With baby lions and tigers
To play with you at night.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
Another car has animals
That you can see and ride
A horse, giraffe, rhinocerous,
And elephant are inside.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
The midnight train to dreamland
Puffs through valleys bright and green
And around the highest mountain ledges
That you've ever seen!
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها
زوزه کشون از بین دره های درخشان و سبز
و از حوالی بلندترین قله های کوهی که تا حالا دیدی
عبور می کنه
وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
همهء مسافرا جن و پری هستن
و یه ماشین
یه موجود تکشاخ ٌ
کوتوله های کوچک با کلاههای نوک تیز
و واکسهایی برای برق انداختن شیپورهاشون رو
حمل می کنه
وقتی تو در آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
توی یه ماشین، یه عده سیرک باز هستن
با لباسهایی که برق برق می زنن
و یا چند تا بچه شیر و بچه ببر
برای اینکه وقتی شب شد با تو بازی کنن
ماشین بعدی حیوونهایی داره
که تو می تونی اونها رو ببینی و سوارشون بشی:
اسب و زرافه و کرگدن و فیل
وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
-
http://persian-star.org/1388/3/03/2/...n-Star.org.jpg
لالایی آی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
جدا از بستر و آغوش مــادر
به غسلت می برم با دیدة تر
به تو پوشم کفن از یاس پرپر
لالایی لالایی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
به اون گوری که شد گهوارة تو
برای پیکر صد پاره ی تو
میخونم من اگه بسته ز بیداد
گلوی مادر بیچاره ی تو
شد از خون تو خاک جــبــهــه رنگین
در اون ظلمت سرای سرد و غمگین
بخواب ایـــران ز تو بر جا می مونه
عزیزم آخرین خواب تو شیرین
لالایی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
-
ا لا لا لا گل باغ بهشتم
ا لا لا لا تو بودی سرنوشتم
بخواب ای مونس روح روونم
بخواب ای بلبل شیرین زبونم
بخواب ای عندلیب بوستانم
بخواب ای راحت آرام جونم
بخواب ای جان شیرین راحت دل
چو بلبل نغمه زن در ساحت دل
بخواب ای غنچه ی بشكفته ی من
بخواب ای گوهر ناسفته من
بخواب ای نورچشم روشن من
بخواب ای روی ماهت گلشن من
بخواب ای جون دل نوباوه من
به شیرینی انار ساوه ی من
-
http://www.fx120.net/disease3/Upload...2515573505.jpg
لالالا گل مایی
بیومد خانمون دایی
الا لالا گل قندم
عزیزه رود دلبندم
مكن گریه مكن ناله
به قنداغت نمی بندم
الا لا لا گلم باشی
تسلای دلم باشی
بخوبی همدمم باشی
گل تاج سرم باشی
الا لا لا گل نعنا
بابات رفته به كوه تنها
از این صحرابان و صحرا
مرا بردند سویِ صحرا
لایی لایی لایی لای
رودم لایی رودم لای، لای
-
http://www.sharghi.net/aks5/v4-%284%29.jpg
گل مينا بخواب آروم عزيزم
که تو خواب شبت شبنم بريزم
گل مينا بخواب آروم که ديره
ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره
بخواب آروم که بيداره ستاره
دل مريم حراسون دوباره
شايد هيچ وقت ديگه بارون نباره
بخواب آروم که شب طاقت بياره
اگه دل رو به روياي تو بستم
اگه از بغض پاييزت شکستم
نمي دوني تواين شب گريه تلخ
هنوز مديون چشماي تو هستم
تو معصومي مثل اندوه بارون
مثل تنهايي يک معبد دور
نشد قسمت کنيم تنهاييمون و
تو اين فصل حريق آينه و نور
تو اين دنياي دلگير و مه آلود
کسي جز تو به فکر بغض من نيست
من از چشمهاي غمگين تو خوندم
که شب اينجا شب عاشق شدن نيست
گل مينا بخواب که دیگه شب شد
دل من از شکستن جون به لب شد
گل مينا بخواب آروم که ديره
ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره
-
واقعیت این است که کودک از زهدان مادر با ریتم و موسیقی مونس میشود و شادیهای مادر را درک میکند؛ به ویژه میتوان اذعان کرد که با شنیدن ریتم دلنشین ضربان قلبِ مادر، موسیقی را قبل از تولد میآموزد. این است که مادران در همه دنیا برای بچههای خود از همان بدو تولد لالایی میخوانند و بعضاً ترانه ملی و محلی سرزمین خود را زیر لب زمزمه میکنند؛ با وجود این که بچهها از معانی این لالاییها سردرنمیآورند ولی از موسیقی و شکل شاعرانه آن لذت میبرند.
● مضمون لالاییها
شاید بتوان گفت که مضمون بیشتر لالاییهای دنیا از هر زبان و فرهنگی که باشند این است که <بچه جان! بخواب، مادرت در کنارت است؛ همه چیز روبراه است>! در بسیاری از لالاییها نمایشی از در اَمان بودن کودک اجرا میشود مثل لالاییهای خودمان؛ مثل <امام هشتم پشت پناهت شاه چراغ پشت پناهت> و یا در لالاییهای دیگران مسیح و مریم مقدس را پناه میگیرند.
دستهای دیگر از لالاییها بر بنیاد ستایش مادر از کودک خویش است. در لالاییهای انگلیسی مادر به بچه وعده میدهد و در لالایی یونانی وعده شهر اسکندریه به بچه داده میشود. پارهای از لالاییها حالتی داستان گونه دارد و مضامین بسیاری از لالاییها، ناراحتیها و اندوههای مادر است که معمولاً حزن انگیز است و اندوهی که در دل مادر است در لابهلای لالایی به گوش کودک میرسد بعضاً دیده شد کودک با واکنشهایی مانع خواندن لالایی مادر میشود.
در روند بررسی لالاییها به گوناگونی لالایی برمیخوریم. لالاییهای سیاسی: مثل سرودوارههایی در وصف میرزا کوچک خان که هنوز هم در منطقه گیلانزمین بر زبان مادران جاریست.لالاییهای مذهبی: که جنبه نوحه سرایی دارد در حقیقت نوحههایی برای نوادههای امامان و معصومین بود که تمامی فرزندان خانوادههای ایرانی آن را شنیدهاند. بحث لالایی و به تعریفی دیگر ادبیات زنانه که در کنار گاهوارهها شکل گرفته بسیار شیرین است، خلاصه آن که ارتباط با کودکان از همان لحظات آغازین حیات شکل میگیرد. نتیجه این که وجه تسمیه آوازهای گاهواره به لالایی برای بیان حالت موسیقایی آن بوده، یعنی اشعاری که با لحن و آواز همراه است.
● عادات خوشایند
مادران با موسیقی(لالایی) کودک خود را یاری میدهند که واقعیتها را واضحتر درک کند و به سوی نیکسیرتی، خیرخواهی و مهربانی رو آورد. بچههایی که در چنین فضاها و با چنین عادتهای خوشایند رشد مییابند از همان کودکی مهرورزی را میآموزند و آرامشی که با شنیدن نوای دلنشین مادر به کودک دست میدهد لذت بخشترین و شیرینترین آرامشهاست که در گستره دیگر عمر به آن لذت دست نمییابد و ارتباط عمیق عاطفی که از لالایی شنیدن و خواندن حاصل میشود از جمله عمیقترین ارتباطهای طول عمر انسان محسوب میشود.
● غنی کردن ارتباط با بچهها
از دیرباز ملت ایران برای هر چه غنیتر کردن ارتباط خود با بچهها از زبان عامیانه بهره جسته و بیتردید آن را کار ساز نیز یافته که همچنان ادامه داده است. زیرا خواندن فارسی محاورهای از فارسی کتابی به مراتب آسانتر بوده و قصهها و شعرهایی که به زبان محاورهای نوشته شدهاند در ادبیات کودکان جایگاه ویژهای دارند مثل شعر <علی کوچیکه> فروغ فرخزاد و <دخترای نه نه دریا> و <پریا>ی احمد شاملو که کودکان به راحتی آنها را میخوانند و لذت میبرند.
در روزگار پیشین هر خانواده به سبک و سیاق مخصوص خود با بچهها ارتباط برقرار میکرد و آثار ادبیِ بیشماری به زبان محاوره در حافظه بزرگسالان وجود داشت که به بچهها منتقل میکردند:
اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره؟
..
در این شعر جاودانه که نسلهای متمادی را محضوظ کرده است فقط عناصر شکلی: وزن، قافیه، آهنگ، شبیه، استعاره، مجاز و... آن سرشار از جذابیت است که به حکم قدیمتر بودن همچنان بر روان بچهها تأثیر میگذارد.
● شکل شاعرانه زبان آموزی و تاثیر آن بر روی بچهها
زبان خوانداری(خواندن) و نوشتاری(نوشتن) بچهها معمولاً از هفت سالگی شروع میشود مگر در کودکان استثنایی که از پنج سالگی و زبانی که وسیله ارتباط با بچهها ست همان زبان مادری است. شایسته است برای تقویت زبان مادری کودکان شعر و قصه با استفاده از زبان شنیداری و گفتاری، سروده و گفته شود تا موجب غنیتر شدن زبان مادری کودک باشد.
به خاطر داشته باشیم که در زبانآموزی هم به طور طبیعی از شکل شاعرانه بهره گرفته میشود، همچنانکه اولین کلماتی که بچهها فرا میگیرند از دو هجای همانند تشکیل مییابد. بابا، ماما، لولو، جوجو و ... پر واضح است که هریک از این واژهها در حقیقت کوتاهترین صورت بیتی از شعر را دارند، بیتی که مصراع آن یک هجا بیشتر نیست و در بسیاری مواقع نیز کودکان به حکم غریزه هجای معنیدار میگویند.
طفل بیتجربهای که به بخاری داغ دست میزند و میسوزد، به حکم غریزه دو هجای معنیدار اوفاوف را بیان میکند. به تعریف هجای معنیدار را غریزه به او میآموزد.
● شعر و کودک
دکتر سرامی دکترای ادبیات میگوید: حقیقت شعر برکندگی آدمی از واقعیت بیرون و گرفتار آمدن او در چنبره اندرون است و اگر کسی بتواند سرگذشت این اسارت شیرین و شورانگیز را با ابزار زبان به میانجی واژهها و ترکیبات گونهگون آنها، بازگوید این حقیقت را رَخت مجاز پوشانده است و در نگاه و باور معتاد زمانه شاعری کرده است.
این روند در دوران کودکی استمرار مییابد و دم بهدم در جستجوی بهانهای برای به نمایش در آوردن خویش است. دکتر سرامی شعر را تنفس روان کودک و نفس کشیدن ناخودآگاه کودک معرفی میکند و معتقد است که کودک در همه اکنونهای خود به آن زنده است.
الکساندر پوشکین نیز گفته بوده شعر گناه کودکی است، یعنی روحیه هنری، گوهری است و اگر قرار باشد کسی شاعر از کار دربیاید در همان کودکی شاعر بودن او آشکار است.
در بررسیهای عمیق دوران کودکی از آغاز تولد درمییابیم که همه شاعر به دنیا میآیند ولی اندکاندک عایقهای زندگانی واقعی، انبوهی از آنان را مجبور به وداع با سرشت آفرینشگر خود میکند؛ اما بعضاً شماری از آنها دست از سرشت شاعرانه خود بر نمیدارند و همچنان شاعر میمانند. این گروه در خانوادهای پرورش مییابند که والدین درک عمیقی از عالم کودکی دارند و پیوسته با کودکان خود کودکی میکنند و شادی و نشاط درخانه ایجاد میکنند و با خواندن شعرها و مت-لها و لالاییها و ... لذت کودکان را از شعر دو چندان میکنند.
مولانا که سرتاسر زندگانی را به ادبیات مانند کرده است کودکی را شعر و بزرگسالی را نثر این ادبیات خوانده است.
● بچهها و دستور زبان
بچهها بیآنکه دستور زبان آموخته باشند زبان مادریشان را به درستی به کار میبرند و این مبین آن است که نوع برخورد بچهها با زبان با برخورد بزرگسالان با زبان متفاوت است، همین طور بهرهگیری آنان از ادبیات نه از دیدگاه معانی بلکه از عناصر شکلی جاذبه دارد و قبل از این که با معانی شعر آشنایی پیدا کنند با عناصر شکلی شعر خو میگیرند، همین طور متلها و بازی آواها و ... اصولاً کودکان با زبان برخوردی کاربردی دارند.
ذهن زلال کودکان را مجموعهای از معانی بیآنکه منسجم باشند به خود مشغول میکند اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره؟ و ... که برای حذف تدریجی یاران بازی و یاآنی، مانی، گفتانی، کی، یای، برفتان و ... مجموعهای از واژهها است که در عین بیمعنایی از نوعی معنای مبهم برخوردار است.
با این که صدها بار آن مجموعه واژگان را به کار بردهایم همچنان در درک معانی آن عاجزیم، همچنان که سریال عروسکی زیزیگولو آسیپاسی... که توجه بچهها را جلب کرد بیشک ضرب آهنگین واژهها آن را برای بچهها جذاب کرده بود. قافیهپردازیهای کودکانه معمولاً با واژگان غیرمؤدبانه به لحاظ ضرب آهنگشان برای بچهها- حتی بزرگسالان - دلنشین میآید.
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده. خبرداری؟ بیخبری؟ پس تو ... والدین باید آگاه باشند که ادبیات فولکوریک فارسی که به زبان گفتاری است کمک شایانی به زبانی نوشتاری کودکان میکند و شایسته است که والدین در جهت کمک به آموزش زبان نوشتاری کودکان از ادبیات فولکوریک استفاده کنند. بگو <طشت>، بشین برو رشت! بگو <آفتابه>، ماشین دودی راه افتاده! بگو <دوچرخه>، سیل بابات میچرخه... ! و برای کودکان لالاییها، متلها، بازی آواها و شعرهای دلنشین بخوانید تا دارای ذهن روشن و زلال شده و استعدادهای نهفته آنان شکوفا شود.
● تأثیرگذاری وزن شعر به کودک
از آنجایی که در روزگار جنینی ضربان قلب مادر، دفنواز سماع خلوت کودک است و در ماههای پایانی، لحظات بیداری جنین با شنیدن طنین این ضرب دهگانه نظام میپذیرد و تکرار این طنین در ماههای پیاپی تأثیر ماندگاری بر روان کودک مینهد و این چنین است که کودک بدون هیچ بیاعتمادی نسبت به واقعیت بیرونی چشم بر جهان هستی میگشاید و هرگز اجزای ظواهر امور او را مشغول نمیکند بلکه مهمترین عنصر شکلی که بر روان کودک اثر میگذارد وزن شعر است. حال که درمییابیم کودک با ریتم پرتوان قلب مادر مأنوس است و به ظواهر امر نظر ندارد و به دنبال حلیتها نیست شایسته است طوری رفتار شود که گوش او با آهنگ زبان مادر و قلب او لبریز از این احساس ظرافت و زیبایی گردد و اشعاری مانند ضرایب آهنگ نخستین بر احساس او نفوذ کند تا الهامبخش او شود.
● تأثیرگذاری قافیه بر کودک
بیشک والدین ابتداییترین نشاط را در کودکان به خاطر میآورند و به جرا‡ت میتوان گفت در همه دنیا چند دقیقه دالی گفتن، پنهان و آشکار شدن و ایجاد تناوب در یک جریان، شادیآورترین و لذت بخشترین لحظات زندگی کودک است. خردسالان از تکرار هجا لذت میبرند.
ایجاد یک صدای مشخص علیالخصوص اگر با تناوب سنجیدهای نیز همراه باشد روان طفل را از نشاط سرشار میکند. <مادر بزرگ علی با فرو بردن انگشت در دهانش صدایی در میآورد که خنده دلنشین علی تمام فضای خانه را پر میکرد.> ناگفته نماند که بزرگترین نیاز کودک القاء مستمر موزونیت به لحظات زندگانی اوست.
کودک نیازمند شنیدن موسیقی، شعر، ترانه، مت-ل، بازی آوا و معما و ... است و برای این که بتوان از عناصر برشمرده شده در جهت مثبت بهرهگیری کرد باید به اثرات مطلوب آنها بها داد. اگر والدین به دوران کودکی خود بیندیشند درخواهند یافت که قبل از دبستان و حتی بعد از دبستان برای تمامی لحظات زندگی خود از شکل شاعرانه استفاده کردهاند حتی برای قهر و آشتیهایشان نیز شعر و ترانه داشتهاند و تمامی بازیهایشان دارای قواعد خاصی بود که نوعی آموزش قانون محسوب میشده است.
هرگز بدون لالایی مادرانشان به خواب نمیرفتند. پاهای پرتوان مادران گهواره آرام بخش آنان بود و از آنجایی که در بسیاری از خانوادهها اختصاص اتاقی برای کودک مقدور نبود و حتی بسیاری از کودکان از تشریفات سیسمونی و غیره ... نیز بیبهره بودهاند، مادران به زمین مینشسته و دو پای خود را روی زمین دراز میکردند و گهوارهای برای ایجاد آرامش قبل از خواب کودک درست میکردند.
● سخن آخر
حال که به عصر دشوار کنونی رسیدهایم و در هزاره سوم و عصر انفورماتیک به سر میبریم مبادا که برآوردن نیاز درونی کودکان(شعر) به فراموشی سپرده شود.
باید قبل از این که آموختن زبان در دبستان فرا گرفته شود زبان مادری یعنی زبان واقعی کودک به او آموزش داده شود. نتایج درخشان نوشتن و سرودن به زبان کودک، پدید آمدن پیوندی صمیمانهتر میان کودکان و ادبیات به ویژه آنان و آفرینندگان این ادبیات خواهد بود. بگذاریم آنان راه آینده را با درخشش چشمانشان برای ما روشن کنند و بدانیم بیش از آن که ما میتوانیم به آنان بیاموزیم آنان میتوانند به ما بیاموزند.
از پشت کوه، خورشید
فردا دمد دوباره
بازی کنیم امشب
با تیله ستاره.
-
شب بخیر ای آخرین امید من
نذار تاریکی تو قلبت بشینه
چشاتو به روی شب آروم ببند
تا چشای کوچیکت خواب ببینه
می دونم خواب ستاره می بینی
خنده هات برای من غریبه نیست
با مداد نقره ای رو تن من
همه آرزوهاتو بنویس
تو سرزمین خواب تو بوی تنهایی و غربت نمی آد
توی کوچه های سبز اون صدای پای محبت نمی آد
فرصت موندن تو شهر خواب کمه
چشتو به آسمون گره بزن
چشتو بذار تو جاده های شب نشین
شب بخیر ای آخرین امید من .
-
http://www.bo2aks.com/pic3/4623.jpg
برات قصه میگم تا که بخوابی
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی
میگم حکایت بره و گرگه
برات میگم که دنیا چه بزرگه
بخواب ای کودک من گریه بسه
از اشکای تو این قلبم شکسته
نذار مروارید چشمات حروم شه
لا لایی میخونم تا شب تموم شه
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم ملوس کوچیک مستو ملنگم
لالایی کن بخواب بابا بیداره
گل بوسه روی دستات میکاره
لالایی کن بخواب ای نور چشما
با تورنگ خوشی میگیره دنیا
تا خواب ببینه شاهزاده قصه
به روی اسب بالداری نشسته
تو را میبره رو ابرای ابی
تا رو ابرا به ارومی بخوابی
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم ملوس کوچیک مست و ملنگم .