20. phonological coherence.
21. phonological parallism.
22. sound symbolism.
23. high pitched.
24. interatextual.
25. semantic overtones.
26. intertextual resonance.
27. surface semantics.
28. عمده تفاسير شيعى نيز مرجع اين ضمير را به قرآن برمىگردانند. م.29. See Lohmann, 277-78. The case for the antecedent of huin verse 1 being the Qur'an is centered on the parallels with 44:1-3:
حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبينِ (2) اِنّآ أَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ اِنّا كُنّا مُنْذِرينَ (3) حا، ميم. سوگند به كتاب روشنگر، [كه] ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم، [زيرا] كه ما هشدار دهنده بوديم.
and 2:184.
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ. ماه رمضان [همان ماه ]است كه در آن، قرآن فروفرستاده شده است، [كتابى] كه مردم را راهبر و [متضمّن] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.
در ضمن، نويسنده شماره اين آيه را 184 ذكر مىكند كه درست آن 185 است.30. Caprona, 228-34, divides the verse into two rhythmic units, thefirst of which ends with wa r-ruhu fhā. Arberry, 345, translates the sura bydividing verse 4 in the same way.
31. See Nelson, 9-13, and Gouda, 288-93, for discussions of rhythmic and metrical shifts in the Qur'ān.
32. Again, Rāz's commentary is among the more complete, with a full discussion of therhetorical elements that bring about a sense of ta،dhm: the lack of specifiedantecedent, the use of the plural, etc See , Rāz 27.
33. Again, the resultsdepend upon how one counts the madd:
34. تَعْرُجُ الْمَلاِئكَةُ وَ الرُّوحُ اِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ ... (معارج، 4) فرشتگان و روح، در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى «او» بالا مىروند. (م)
35. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ اِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ (سجده، 5) كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمين، اداره مىكند آن گاه [نتيجه و گزارش آن ]در روزى كه مقدارش ـ آن چنان كه شما [آدميان ]برمىشماريد ـ هزار سال است، به سوى او بالا مىرود.
نويسنده طول روز را دو هزار سال ذكر مىكند، حال آنكه در متن قرآنى، هزار سال آمده است. م.
36. Lohmann, 283, and Caprona, 230.
37. rhythmichiatus.
38. نگاه كنيد به خفاجى، ص 384 كه اين را اضعف احتمالات مىداند. قرطبى (ص 133) نيز اشاره دارد كه مضمون اين آيه مورد بحث بعينه در آيه دوم سوره نحل (يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِه) ذكر شده است.
همان گونه كه پيداست استاد فولادوند نيز اين دو عبارت را جدا از هم دانسته است. عمده ترجمههاى فارسى (بيش از پنجاه ترجمه) به قرائت اول نظر دارند. مخزنالعرفان نيز بسان فولادوند عمل كرده است.
اگر اين واقعيت را بپذيريم كه قرآن مطلقاً شعر نيست، ديگر نمىتوان تنزّل كرد و بخشى از آن را در زمره شعر قرار داد. مترجم