-
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gifروش بت پرستان با محمد ( ص ) http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
وقتی مشرکان از راه آزارها نتوانستند به مقصود خود برسند از راه تهديد و تطميع در آمدند ، زيرا روز به روز محمد ( ص ) در دل تمام قبايل و مردم آن ديار برای خود جايی باز مي نمود و پيروان بيشتری مي يافت . مشرکان در آغاز تصميم گرفتند دسته جمعی با " ابو طالب " عم و يگانه حامی پيغمبر ( ص ) ملاقات کنند . پس از ديدار به ابوطالب چنين گفتند : " ابو طالب ، تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری . برادر زاده تو محمد به خدايان ما ناسزا مي گويد و آيين ما و پدران ما را به بدی ياد مي کند و عقيده ما را پست و بی ارزش مي شمارد . به او بگو دست از کارهای خود بردارد و نسبت به بتهای ما سخنی که توهين آميز باشد نگويد . يا او را اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او بردار " . مشرکان قريش وقتی احساس کردند که اسلام کم کم در بين مردم و قبايل نفوذ مي کند و آيات قرآن بر دلهای مردم مي نشيند و آنها را تحت تأثير قرار مي دهد بيش از پيش احساس خطر کردند و برای جلوگيری از اين خطر بار ديگر و بار ديگر با ابو طالب بزرگ قريش و سرور بنی هاشم ملاقات کردند و هر بار ابو طالب با نرمی و مدارا با آنها سخن گفت و قول داد که به برادر زاده اش پيغام آنها را خواهد رساند . اما پيامبر عظيم الشأن اسلام در پاسخ به عمش چنين فرمود : " عمو جان ، به خدا قسم هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که دست از دين خدا و تبليغ آن بردارم حاضر نمي شوم . من در اين راه يا بايد به هدف خود که گسترش اسلام است برسم يا جانم را در اين راه فدا کنم " . ابو طالب به برادرزاده اش گفت : " به خدا قسم دست از حمايت تو بر نمي دارم . مأموريت خود را به پايان برسان " . سرانجام فرعونيان مکه به خيال باطل خود ، از در تطميع در آمدند ، و پيغام دادند که ما حاضريم هر چه محمد ( ص ) بخواهد از ثروت و سلطنت و زنهای زيباروی در اختيارش قرار دهيم ، بشرط اينکه از دين تازه و بد گفتن به بتهای ما دست بردارد. اما پيامبر ( ص ) به سخنان آنها که از افکاری شايسته خودشان سرچشمه مي گرفت اعتنايی نکرد و از آنها خواست که به " الله " ايمان بياورند تا بر عرب و عجم سروری کنند. آنها با انديشه های محدود خود نمي توانستند قبول کنند که به جای 360بت ، فقط يک خدا را بپرستند . از اين به بعد - همانطور که گفتيم - ابو جهل و ديگران بنای آزار و اذيت پيامبر مکرم ( ص ) و ديگر مسلمانان را گذاشته و آنچه در توان داشتند در راه آزار و مسخره کردن پيامبر و مؤمنان به اسلام ، بکار بردند .
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
-
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/goleroz1..gifاستقامت پيامبر ( ص )http://ayehayeentezar.com/images/icons/goleroz1..gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
با اين همه آزاری که پيامبر (ص ) از مردم مي ديد مانند کوه در برابر آنه ايستاده بود و همه جا و همه وقت و در هر مکانی که چند تن را دور يکديگر نشسته مي ديد، درباره خدا و احکام اسلام و قرآن سخن مي گفت و با آيات الهی دلها را نرم و به سوی اسلام متمايل مي ساخت . مي گفت "الله " خداوند يگانه و مالک اين جهان و آن جهان است . تنها بايد او را عبادت کرد و از او پروا داشت . همه قدرتها از خداست . ما و شما و همه ، دوباره زنده می شويم و در برابر کارهای نيک خود پاداش خواهيم داشت و در برابر کارهای زشت خود کيفر خواهيم ديد. ای مردم از گناه ، دروغ ، تهمت و دشنام بپرهيزيد. قريش آن چنان تحت تأثير آيات قرآنی قرار گرفته بودند که ناچار، برای قضاوت از "وليد" که داور آنها در مشکلات زندگی و ياور آنها در دشواريها بود، کمک خواستند. وليد پس از استماع آيات قرآنی به آنها چنين گفت : "من از محمد امروز سخنی شنيدم که از جنس کلام انس و جن نيست . شيرينی خاصی دارد و زيبايی مخصوصي ، شاخسار آن پر ميوه و ريشه های آن پر برکت است . سخنی است برجسته و هيچ سخنی از آن برجسته تر نيست ". مشرکان وقتی به حلاوت و جذابيت کلام خدا پی بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره کار خود را در اين ديدند که به آن کلام آسمانی تهمت "سحر و جادو" بزنند، و برای اينکه به پيامبری محمد (ص ) ايمان نياورند بنای بهانه گيری گذاشتند. مثلا از پيامبر مي خواستند تا خدا و فرشتگان را حاضر کند! از وی مي خواستند کاخی از طلا داشته باشد يا بوستانی پر آب و درخت ! و نظاير اين حرفها. محمد (ص ) در پاسخ آنها چنين فرمود: من رسولی بيش نيستم و بدون اذن خدا نمي توانم معجزه ای بياورم
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
-
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gifمهاجرت به حبشه http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
در سال پنجم از بعثت يک دسته از اصحاب پيغمبر که عده آنها به 80نفر مي رسيد و تحت آزار و اذيت مشرکان بودند، بر حسب موافقت پيامبر (ص ) به حبشه رفتند. حبشه ، جای امن و آرامی بود و نجاشی حکمروای آنجا مردی بود مهربان و مسيحي . مسلمانان مي خواستند در آنجا ضمن کسب و کار، خدای را عبادت کنند. اما در آنجا نيز مسلمانها از آزار مردم مکه در امان نبودند. مکي ها از نجاشی خواستند مسلمانان را به مکه برگرداند و برای اينکه پادشاه حبشه را به سوی خود جلب کنند هديه هايی هم برای وی فرستادند. اما پادشاه حبشه گفت : اينها از تمام سرزمينها، سرزمين مرا برگزيده اند. من بايد تحقيق کنم ، تا بدانم چه مي گويند و شکايت آنها و علت آن چيست ؟ سپس دستور داد مسلمانان را در دربار حاضر کردند. از آنها خواست علت مهاجرت و پيامبر خود و دين تازه خود را معرفی کنند. جعفر بن ابيطالب به نمايندگی مهاجرين برخاست و چنين گفت : "ما مردمی نادان بوديم . بت مي پرستيديم . از گوشت مردار تغذيه مي کرديم . کارهای زشت مرتکب مي شديم . حق همسايگان را رعايت نمي کرديم . زورمندان ، ناتوانان را پايمال مي کردند. تا آن گاه که خداوند از بين ما پيامبری برانگيخت و او را به راستگويی و امانت مي شناسيم . وی ما را به پرستش خدای يگانه دعوت کرد. از ما خواست که از پرستش بتهای سنگی و چوبی دست برداريم . و راستگو، امانتدار، خويشاوند دوست ، خوشرفتار و پرهيزگار باشيم . کار زشت نکنيم . مال يتيمان را نخوريم . زنا را ترک گوئيم . نماز بخوانيم . روزه بگيريم ، زکوة بدهيم ، ما هم به اين پيامبر ايمان آورديم و پيرو او شديم . قوم ما هم به خاطر اينکه ما چنين دينی را پذيرفتيم به ما بسيار ستم کردند تا از اين دين دست برداريم و بت پرست شويم و کارهای زشت را دوباره شروع کنيم . وقتی کار بر ما سخت شد و آزار آنها از حد گذشت ، به کشور تو پناه آورديم و از پادشاهان تو را برگزيديم . اميدواريم در پناه تو بر ما ستم نشود". نجاشی گفت : از آياتی که پيامبر (ص ) بر شما خوانده است برای ما هم اندکی بخوانيد. جعفر آيات اول سوره مريم را خواند. نجاشی و اطرافيانش سخت تحت تأثير قرار گرفتند و گريه کردند. نجاشی که مسيحی بود گفت : به خدا قسم اين سخنان از همان جايی آمده است که سخنان حضرت عيسی سرچشمه گرفته . سپس نجاشی به مشرکان مکه گفت : من هرگز اينها را به شما تسليم نخواهم کرد. کفار قريش از اين شکست بی اندازه خشمگين شدند و به مکه باز گشتند.
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
-
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gifمحاصره اقتصادي http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
مشرکان قريش برای اينکه پيامبر (ص ) و مسلمانان را در تنگنا قرار دهند عهد نامه ای نوشتند و امضا کردند که بر طبق آن بايد قريش ارتباط خود را با محمد (ص ) و طرفدارانش قطع کنند. با آنها زناشويی و معامله نکنند. درهمه پيش آمدها با دشمنان اسلام هم دست شوند. اين عهدنامه را در داخل کعبه آويختند و سوگند خوردند متن آنرا رعايت کنند. ابو طالب حامی پيامبر (ص ) از فرزندان هاشم و مطلب خواست تا در دره ای که به نام "شعب ابی طالب " است ساکن شوند و از بت پرستان دور شوند. مسلمانان در آنجا در زير سايبانها زندگی تازه را آغاز کردند و برای جلوگيری از حمله ناگهانی آنها برجهای مراقبتی ساختند. اين محاصره سخت سه سال طول کشيد. تنها در ماههای حرام (رجب - محرم - ذيقعده - ذيحجه ) پيامبر (ص ) و مسلمانان از "شعب " برای تبليغ دين و خريد اندکی آذوقه خارج مي شدند ولی کفار - بخصوص ابو لهب - اجناس را مي خريدند و يا دستور مي دادند که آنها را گران کنند تا مسلمانان نتوانند چيزی خريداری نمايند. گرسنگی و سختی به حد نهايت رسيد. اما مسلمانان استقامت خود را از دست ندادند. روزی از طريق وحی پيامبر (ص ) خبردار شد که عهد نامه را موريانه ها خورده اند و جز کلمه "بسمک اللهم " چيزی باقی نمانده . اين مطلب را ابو طالب در جمع مشرکان گفت . وقتی رفتند و تحقيق کردند به صدق گفتار پيامبر پی بردند و دست از محاصره کشيدند. مسلمانان نيز نفسی براحت کشيدند... اما... اما پس از چند ماهی خديجه همسر با وفا و ابو طالب حامی پيغمبر (ص ) دار دنيا را وداع کردند و اين امر بر پيامبر گران آمد. بار ديگر اذيت و آزار مشرکان آغاز شد.
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
-
-
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gifمعراج http://ayehayeentezar.com/images/icons/roz1..gif
http://www.askquran.ir/gallery/image...rzoh861uxv.gif
پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی پيامبر مکرم (ص ) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد. پيامبر (ص ) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود. سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد. به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .
http://www.askquran.ir/gallery/image.../1_f221lc1.gif
-
-
-
-