-
سيستان
ناحيتى معروف از كشور ايران كه معرب آن سجستان است .
محمد بن خالد از يكى از دوستان خود نقل كند كه گفت : ما جمعى در حضور امام صادق (ع) نشسته بوديم ناگهان حضرت ابتداءً فرمود : خراسان ، خراسان . سيستان ، سيستان . گوئيا مىبينيم اهل اين دو منطقه را كه بر شتران خويش سوار وبه سوى قم شتابان رهسپار باشند . در حديثى آمده كه سيستان به وسيله باد ويران شود . (بحار:215ج�60 و 325ج�41)
-
طالقان
نام شهرى يا شهرستانى است ميان قزوين و ابهر كه صاحب بن عباد از آنجا است ونيز نام شهرى به خراسان بين مرو الروذ وبلخ از منطقه طخارستان كه بزرگانى از آن برخاستهاند مانند ابومحمد محمود بن خداش طالقانى .
درباره طالقان رواياتى از حضرات معصومين آمده كه از آن جمله اين حديث شريف است :
فضيل بن يسار از امام صادق (ع) روايت مىكند كه فرمود : مرا در طالقان گنجى است كه از زر وسيم نباشد بلكه پرچمى است كه از آن روز كه پيچيده شده برافراشته نگشته است ، ومردانى كه دلهاشان به پارههاى آهن مىماند و در ذات خدا شكى در آنها راه نيافته ، از سنگ سختترند ، اگر به كوه حمله برند آن را از جاى بكنند ، چون با پرچمهاى خويش عليه شهرى تصميم گيرند ويرانش سازند ، به عقابانى مىمانند كه بر زين جاى گرفته باشند ، زين اسب امام خود (حضرت مهدى) را مسح كنند وبدان تبرك جويند ، اطرافش بگيرند ودر جنگها به جان خويش از او حراست كنند وهر آنچه در توانشان بود در راه امامشان نثار كنند . مردانى كه به شب نخسبند وتا به صبح به عبادت پروردگارشان قيام كنند ، شب خويش را به زمزمهاى بسان زمزمه زنبور عسل بسر برند وچون صبح شود آماده نبرد باشند ، آنان چراغهائى نورافشان وقنديلهائى درخشان بوده وهمواره در آرزوى شهادت بوَند وشعارشان »يا لثارات الحسين« باشد ... (بحار: 307ج�52)
-
طُوس
ناحيتى است در خراسان كه از چند شهر وقصبه تشكيل مىشود وقبر حضرت على بن موسى الرضا (ع) در سناباد طوس مىباشد ومركز آن را نيز طوس گويند كه به چهار فرسنگى سناباد واقع است .
ابوصلت هروى از حضرت رضا (ع) روايت كند كه فرمود : روزگارى نگذرد كه اين طوس محل آمد وشد شيعيان و زوّار من گردد وبدانيد كه هر كه مرا در غربتم به طوس زيارت كند در قيامت با من خواهد بود در حالى كه آمرزيده شده باشد . (بحار:39ج�102)
-
عَبّادان
در قديم شهرى از توابع بصره بوده كه به جاى آن همين آبادان كنونى بنا شده و دانشمندانى از آن برخاستهاند از قبيل ابوبكر احمد بن سليمان بن ايوب بن اسحاق بن عبدة بن ربيع عبادانى .
در حديث آمده كه عبادان و قزوين دو در از درهاى بهشتند كه به روى اهل دنيا گشوده شدهاند . (كنزالعمال:35114)
شايان ذكر است كه احاديث مربوط به بلاد نوعاً به اهالى آنها در زمان صدور روايت نظر دارند .
-
عَذِيب
موضعى است بين قادسيه و مغيثه كه فاصله بين آن و قادسيه چهار ميل و تا مغيثه سى و دو ميل است . و گفته شده است كه عذيب وادىاى است از آن بنىتميم و از منازل راه حاجيان كوفه و گويند از سواد است . ابوعبداللَّه كوفى گويد : عذيب محلى است كه از قادسيه به سوى آن روند و زرادخانه فرس بوده است و فاصله بين آن و قادسيه دو ديوار متصل بوده كه ميان آن دو درختان خرما وجود داشته و آن شش ميل است . (معجم البلدان)
-
عَرج
دهى است از نواحى طائف و در ابتداى منطقه تهامه واقع است و ميان آن و مدينه هفتاد و هشت ميل است و در بلاد هذيل واقع است (معجم البلدان)
از اين موضع است عبداللَّه بن عمر عرجى ، به »عرجى« رجوع شود .
يونس بن يعقوب عن ابيه ، قال : قلت لابى عبداللَّه (ع) : انّ معى صبيةً صغاراً ، و انا اخاف عليهم البرد ، فمن اين يحرمون ؟ قال : »ائت بهم العرج فليحرموا منها ، فانّك اذا اتيت بهم العرج وقعت فى تهامة« . ثم قال : »فان خفت عليهم فات بهم الجحفة ...« . (وسائل:289ج�11)
-
عُرينه
نام محلى است در بلاد فزاره ونيز دهاتى در اطراف مدينه وقبيلهاى از عرب. در شوال سال ششم هجرت هشت نفر از عرينه بنزد پيغمبر (ص) آمده اظهار اسلام كردند وچندى در مدينه بماندند آب وهواى مدينه به آنها سازگار نيامد همه بيمار شدند، پيغمبر دستور داد شير شتر بنوشند وفرمود: تعدادى شتر ماده از آن ما در چراگاه ميباشند بدانجا رفته از شيرشان استفاده كنيد. آنها رفتند وپس از چندى شتربان را كشته ودست وپاى او را بريدند وخار در زبان وچشمانش فرو كردند تا بدين حال بمرد وشتران را بغارت بردند. چون پيغمبر خبردار شد كرزبن جابر فهرى را با بيست سوار بتعقيب آنها فرستاد تا آنها را دستگير نموده به مدينه آوردند. حضرت آن روز در غابه كه محلى نزديك مدينه است تشريف داشتند. آنها را نزد پيغمبر بردند حضرت دستور داد دست وپاى آنها را قطع كردند وبدارشان آويختند وشترها را كه پانزده نفر بود جز يكى كه نحرش كرده بودند سالم برگرداندند. (بحار:304ج�20)
-
غزنه
جاى گشادهترين وپاكيزهترين از بلادها. (منتهى الارب) شهر بزرگى است در اوائل هند از سوى خراسان. (از وفيات الاعيان) شهرى است در افغانستان كنونى، ياقوت گويد: غزنه تلفظ عامه است وصحيح نزد علما غزنين است وآن را تعريب كنند وجزنه گويند ومجموع بلاد آن را زابلستان نامند، وغزنه قصبه (كرسى) آن است . (معجم البلدان)
غزنه در جنوب گرجستان واقع است. (برهان قاطع)
-
غزنين
نام ولايتى است مشهور در زابلستان كه دارالملك محمود غزنوى بود، وسالها محمود غزنوى به آبادى ووسعت آن ولايت كوشيد وآن را از بابت تعظيم »حضرت« ميگفتند. آن را غزنه نيز گويند.
-
غَسّان
آب وآبادانىاى كه جايگاه قبيله ازد بوده، بين دو وادى رمع وزبيد واقع است، قبايل ازد كه اصلا از يمن بودهاند، وچون در محلى پر آب بنام غسّان سكنى داشتند به همين نام خوانده شدند. از اين قبيله در دوره جاهليت در شام خاندان غسانيان حكومت كردند، ودر عصر اسلام نيز بعض مشاهير بنام غسانى بظهور رسيدهاند.
در سال دهم هجرت هيأت قبيله غسان بنزد حضرت ختمى مرتبت به مدينه آمده از طرف عموم افراد قبيله اظهار اسلام نمودند. (قاموس الاعلام تركى وبحار الانوار:68ج�83)