به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادرم مادیان است
به قدر گلیمت پایت را دراز بکن
به قیمت اب جوی
به کچل گفتند چرا زلف نمیگذاری گفت دوست ندارم
به کچل گفتند نامت چیست گفت زلفعلی
به کلاغ گفتند چرا سرت سیاه است گفت عروس خاله ام شده ام
به گاو نه من شیر ماند(مثل گاو نه من شیر است)
به گدا چه یک نان بدهی و چه یک نان از او بگیری
به گربه دزد فرمان خلیفه هم دادند
به لعنت خدا هم نمی ارزد
بهلول خرقه، نون جو و سرکه
به مرغشان کیش نمی شود گفت
به مرگ میگیرد که به تب راضی شود
به ناپدری زورت نمی رسد بگو حاج عمو
به ناف کسی بستن
به نرمی برآید به سوراخ مار
به نعل و به میخ زدن
به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
به هر سازی رقصیدن