-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 18
تاريخ: 12/3/63
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و ديوان عالى كشور و مسؤولان لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد فطر
زيربار ظلم رفتن، مثل ظلم كردن، از ناحيه عدم تزكيه است
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين عيد سعيد را به همه مسلمين و به كشور ما و ملت ما مبارك كند و اميدوارم كه با عنايت خودش با ما رفتار كند. ما مهمانهاى خوبى نبوديم براى خداى تبارك و تعالى. ما را دعوت كرد به ضيافت، او ميزبان بزرگ و ما ميهمانان هيچ. چه بگوييم در مقابل اين نعمت بزرگ الهى كه ملتها را دعوت كرده است به ضيافت الله، ضيافت الله با همهى اسماء و ما چگونه شكر اين نعمت را بجا بياوريم، ما كه خودمان را مىشناسيم كه هيچ نيستيم و هر چه هست، اوست، لكن او عنايات خاصه خودش را مبذول مىكند و ما را ميهمان و خودش را ميزبان ما قرار مىدهد. يا ما را بالا برده است تا آن حدى كه اين لياقت را داشته باشيم با عنايات او، يا عنايت خودش را متنزل كرده است، همان طورى كه قرآن را متنزل كرده است در ماه رمضان. قرآن نازلهاى است كه پس از عبور از حجابهاى نور، وارد شده است در ماه مبارك رمضان، آن هم بر قلب مبارك رسول خدا و از آن جا باز متنزل شده است تا رسيده است به آن جايى كه با زبان گفته مىشود، حالا كيفيت نزول قرآن خود يك مسأله مهم است و كيفيت گرفتن قرآن از وحى الهى و از ملكى كه مأمور اين كار است، آن هم يك بحث مهم است كه ما دستمان از آن كوتاه است. لكن آنى كه ما از خودمان اطلاع داريم، ما مهمانهاى خوبى نيستيم براى خدا. اگر ميهمانهاى خدا از قبيل رسول خدا و ائمه هدى هستند، ما چه بگوييم. و آن ميزبانىاى كه از آنها مىكند، دست ما از آن كوتاه است. لكن ما متكى هستيم به لطف او و ما متكى هستيم به عنايات او و ما در ماه رمضان هر چه قصور كرده باشيم، تقصير كرده باشيم، در اين روز مبارك از او عيدى مىخواهيم، او به فضل خودش با ما رفتار كند، نه به عدلش.
اميدوارم كه خداوند اين ملت كه مهيا شده است براى اين كه خدمت كند به مسلمين و اسلام، اين را تؤفيق بدهد كه بتواند از عهده اين خدمت بزرگ برآيد، خدمت به اسلام و خدمت به بندگان خدا. بندگان خدا امروز گرفتارند در دست آنهايى كه بر آنها سرپرستى مىكنند غاصبانه. ملتها همه گرفتار چنگال اين قدرتهاهستند كه خودشان را مصلح مىدانند، صلاح جو مىدانند، با اصلاح حرف مىزنند. چه بكنيم ما با اين وضعى كه در دنيا امروز هست؟ وضعى كه قدرتهاى بزرگ دارند با بشر و
صحيفه نور ج 19 صفحه 19
بدتر از او، وضع انفعالى كه حكومتها دارند.
مصيبت براى مسلمين اين است كه گرفتار يك همچو حكومتهايى هستند كه همهاش انفعالى، وضع انفعالى دارند و براى عالم مصيبت اين است كه كسانى با ادعاى صلح دوستى و به ادعاى طرفدارى از تودهها به همه مردم ظلم مىكنند. آنها كه خودشان را طرفدار حضرت مسيح جا زدند و ادعا مىكنند كه حضرت مسيح فرموده است كه: اگر چنانچه كسى به شما سيلى زد آن طرف صورتتان را بگيريد تا سيلى بزند، گرچه اين دروغ است، حضرت مسيح، پيغمبر بزرگ خدا يك همچو حرف غيرصحيح را نخواهد زد. اگر به مسيح مجال داده بودند، همان طورى كه موسى با قوم خودش با فراعنه عمل كرده بود، آن هم عمل مىكرد. لكن مجال نداشت. مع الاسف اينهايى كه مىگويند ما طرفدار مسيح هستيم از آنهايى كه كمونيست هستند و اصلا به خدايش اعتقاد ندارند، اينها بدتر مىكنند. كه يعنى ديگر نمىشود گفت اين از او بدتر، او از او بدتر، همه از هم بدتر. آنها به مسيح اين نسبت را دادند آن هم دروغ، لكن خودشان كه مىگويند ما طرفدار همچو ايدهاى هستيم، ببينيد چه سيلى ها به مردم مىزنند. مردم چطور گرفتار اينها هستند. آنها از آن طرف، از اين طرف هم مسلمانها كه ملتهايشان تحت سلطه و دولت منفعل از اين قدرتهاى بزرگ. اگر همين ماه مبارك رمضان را مسلمين خودشان را به طور جمعى به ضيافت خدا وارد كرده بودند و تزكيه كرده بودند، تصفيه كرده بودند خودشان را، ممكن نبود زير بار ظلم بروند. زير بار ظلم رفتن مثل ظالم ظلم كردن، هر دوش از ناحيه عدم تزكيه است، قدافلح من تزكى، در نماز عيد، اين سوره را مستحب است بخوانند. امر به تزكيه و ذكرالله، ذكر اسم الله: قدافلح من تزكى و ذكر اسم ربه فصلى. تزكيه، ذكر اسم الله و صلوه، اينها مراتبى است، اگر ما به اين رسيده بوديم، نه حال انفعالى پيدا مىكرديم براى پذيرش ظلم و نه ظالم بوديم. همه از اين است كه تزكيه نشديم. دولتهاتزكيه نشدند و نخواهند شد مگر خدا عنايت كند و ظالمند. ملتهايى هم كه تزكيه نشدهاند، بار ظلم را به دوش مىگيرند. عذر ندارند ملتها در مقابل پذيرش ظلم، ايران اين عذر را از آنها منقطع كرد. آن قدرتى را كه ايران شكست، در آنها نيست، در بين حكومتهاى ديگر نيست، لكن مردم اول متحول روحى شدند و بعد هم آن كردند كه دنيا ديد. و اين كشورى كه الان در دست شما آقايان است، كشورى است كه با تحول روحى يك همچو مسأله را پيش آورد، لكن حفظ اين تحول اهميتش بيشتر از اصل تحول است. بايد همه كوشش كنند در حفظ اين تحول. اين جوان شما كه آنها مىخواستند بكشندشان به مراكز فساد و آنها را از خود بيخود كنند تا حكومت كنند، اين جوانها را خداى تبارك و تعالى تؤفيق داد از آن جا درآمدند به سنگرها رفتند، از آن مفاسد خودشان را خلاص كردند و به معابد رفتند، يعنى، همان سنگرهايى كه معابد الهى است.
آنهايى كه به ما اشكال مىكنند كه شما چرا سازش نمىكنيد با اين قدرتهاى فاسد، آنها از باب اين كه همه چيز را با چشم مادى ملاحظه مىكنند، با چشم طبيعى حل و فصل اشياء را مىكنند. آنها نمىدانند كه انبياى خدا چه رويهاى داشتند، با ظالم چطور برخورد مىكردند، يا مىدانند و خودشان را
صحيفه نور ج 19 صفحه 20
به كورى و كرى زدند. سازش با ظالم، ظلم بر مظلومين است، سازش با ابرقدرتها، ظلم بر بشر است. آنهايى كه به ما مىگويند سازش كنيد، آنها يا جاهل هستند يا مزدور. سازش با ظالم، يعنى، اين كه دست ظالم را باز كن تا ظلم كند. اين خلاف رأى تمام انبياست. انبياى عظام، تا آن جا كه توانستند جديت كردند كه ظلم را از اين بشر ظالم بزدايند، به موعظه، به نصيحت، به امر به معروف، به نهى از منكر، به انزلنا الحديد و فيه باس شديد، آخر الدواء الكى. بعد از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخر دوا اين است كه داغش كنند. شمشير، آخر دواست.
هر چه مفاسد در دنيا بر بشر وارد مىشود از فساد خود آدم و حكومت هاست
در عين حالى كه كشور اسلام، كشور اسلامى ايران و مسؤولين اين كشور دائماً اين مطلب را گوشزد مىكنند كه ما با اين دولتهاى اسلامى مىخواهيم دوست باشيم، دست اخوت به هم بدهيم، با ملت مىخواهيم همراه باشيم، همقدم باشيم و اگر اين طور بشود ديگر ظلمى در اين ممالك اسلامى از طرف قدرتهاى بزرگ نخواهد شد، لكن حكومتها تزكيه نشدهاند، حكومتها وارد به صيام نشدهاند، وارد به ضيافت الله نشدهاند. دامن مىزنند به جنگ و به اين كه جنگ را توسعه بدهند. نمىدانند كه توسعه اين جنگ، خانهخرابى براى آنهاست. آن كه با يك زندگى متوسط ساخته است، از جنگ نمىترسد. پاسدارهاى ما كه يك زندگى عادى هم كمتر دارند، از جنگ نمىترسند. ارتشى ما كه يك زندگى عادى دارد، از جنگ نمىترسد. جنگ به او ضررى نمىزند. آنهايى كه داراى كاخها و بساط هستند آنها بايد بترسند، ضرر به آنها مىرسد. ما مهيا كرديم خودمان را براى اين كه برويم دنبال رفع ظلم، تا آن جا كه مىتوانيم با نصيحت، با دست دوستى، با محبت با اين اشخاصى كه در همسايه ما هستند از اين كشورهاى اسلامى، با مودت، با دوستى، دائماً اين مسؤول ما مسؤولين ما اين حرف را مىزنند، لكن آنها از باب اين كه وارد به ضيافت الله نشدهاند على قلوبهم حجاب"صم بكم عمى فهم لايعقلون با دست خودشان، خودشان را فانى مىكنند. تمام مفاسد از خود آدم است. از نفس انسانى است، از جاى ديگر به ما چيزى نمىرسد، هر چى مىرسد از ماست - انما هى اعمالكم ترد اليكم همه چيزهايى است كه از خود ما هست، چه مفاسدى كه در دنيا بر بشر وارد مىشود، از فساد خود آدم است، فساد حكومتهاست، نفسخبيثه است و چيزهايى كه در آن عالم به ما مىرسد، آنها هم از خود ماست.
بهشت را اعمال شما آباد مىكند و جهنم را هم اعمال ما مىافروزد. ما الان در صراط هستيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت. و ما الان در صراط داريم حركت مىكنيم. اين پرده كه برداشته شد، آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مىگذرد، يعنى، آتش دورش را گرفته، اين از وسط اين جا مىگذرد، بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است. فساد كه همان آتش است
صحيفه نور ج 19 صفحه 21
بر شما احاطه كرده، بايد از همين بين فساد عبور كنيد، به طورى كه سالم عبور كنيد. انبيا عبور مىكنند، جز ناوهى خامده، آنها آتش خاموش است برايشان، همان طور كه براى حضرت ابراهيم در اين جا خاموش بود، سرد بود، آنها آتش خاموش است. مؤمنين هم با سلامت مىگذرند، آتش خاموش نيست اما آتش به آنها ضرر نمىزند. انعكاس همين دنياست، يك چيز ديگرى نيست، همين است كه اين جاست، همه چيزهايى كه در آن عالم واقع مىشود عكس العمل همين چيزهايى است كه در اين عالم است. الان صراط ما در صراط هستيم و الان صراط در متن جهنم است و الان صراط براى انبياى بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است. جهنم خاموش است و الان براى مؤمنين سالم است و براى ديگران محيطه بالكافرين، و ان جهنم لمحيطه بالكافرين، اين الان احاطه دارد نه سيحيط الان محيط است، منتها نمىتوانيم حالا ادراك كنيم. اين چشم بسته است الان، آن حجاب است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل جهنم است مىبيند توى جهنم است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل بهشت است مىبيند در بهشت است، برزخ هم براى او بهشت است. برزخ هم براى آن طرف ديگر جهنم است.القبر اما حفره من حفر النيران او روضه من رياض الجنه.
چشم از اين جا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مىآيد، آن ورقى كه يك وقتى پيش آمد، ديگر كار گذشته است، ما امروز بايد فكرش را بكنيم.
ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم و الان هم در حال دفاع هستيم
اگر تهذيب نفس باشد، نه از جنگ مىترسد كسى، نه از صلح هيچ ابا دارد، از هيچى باك ندارد. اما وقتى تهذيب نفس نيست، مىگويد: اگر جنگ نكنيم، شايد آن طرف ما چه بكند. اين جنگ افروزىهايى كه الان مىبينيد در منطقه دارد مىشود، روى همين معناست، روى هواى نفس است، هواى نفس وادار مىكند كه به يك كشورى حمله كنند. هواى نفس وادار مىكند كه منطقه را به آتش بكشند و انسان مىسوزد در اين هواى نفس خودش، در همين عالم هم مىسوزد. و ما حالا هم به همهى كشورهاى منطقه نصيحت مىكنيم، نصيحت بر همه، همه بايد نصيحت كنند هم را. نصيحت مىكنيم كه از اين جانور دست برداريد، اين آدم شدنى نيست. اين صدام محال است كه آدم بشود. از اين دست برداريد، خودتان را مبتلا نكنيد به آن چيزى كهنبايد مبتلا بشويد. ما نصيحت مىكنيم، ما خيرخواه شما هستيم. ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم، الان هم ما در حال دفاع هستيم. يك روز اگر مهلت بدهيم، ايران را به هم مىزند. ما الان در حال دفاع هستيم از خودمان و از ملت عراق. ملت عراق با ما دو تا نيستند، برادر ما هستند. ما در حال دفاع هستيم از يك ملتى كه گرفتار شده، ارتشش گرفتار است، ادارىاش گرفتار است، همه چيزش گرفتار يك حزب جهنمى است.
اين اخبارى كه از آن جا مىآيد، انسان را مىلرزاند كه اينها چه گرفتارى دارند. واسف در اين
صحيفه نور ج 19 صفحه 22
است كه در بين همه كشورها، يك منحرفى با يك دستارى سرش و يك تحت الحنك، در بين جماعت مسلمين اينها هستند و دامن مىزنند به اين امور، يعنى، اسلام را با آن دشمنند، آن آخوندهاى دربارى بدتر براى اين كه اگر اسلام بيايد، آخوند دربارى بدتر لطمه مىبيند تا آن ارتشى، آنها به صلاح نزديكترند. اين طايفهاند كه اگر فاسد شدند، عالم را فاسد مىكنند.
بايد كوشش كنيم اين تحولى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند
و ما بايد كوشش كنيم كه انشاء الله اين چيزى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند، و اين تحولى كه در جوانهاى ما پيدا شده است در همه ما پيدا بشود. من وقتى فكر اين پاسدارها را، اين ژاندارمرى را، اين ارتش را كه در آن گرماى شديد خوزستان دارند براى اسلام خدمت مىكنند، واقعاً از خودم خجالت مىكشم كه ما چه هستيم و آنها چه هستند، ماها چكارهايم و آنها چكارهاند. آنها تهذيب شدند تا اندازهاى البته و ما مانديم در اين صف نعال. و از خدا مىخواهيم كه با ما با لطف و عنايات خودش رفتار كند، به ما رحم كند و ما را از اين گردابى كه در آن مبتلا هستيم و آن گرداب خودمان هست، اعمال خودمان هست، ما را نجات بدهد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد كه براى اين ملت خدمت بكنيد. به ملت تؤفيق بدهد كه براى اين دولت خدمت بكند. به همه ما تؤفيق بدهد كه براى اسلام خدمت كنيم و همت ما رفع ظلم از مظلومين و قطع يد مستكبرين باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه24
تاريخ: 23/4/63
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آشتيانى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على اكبر آشتيانى دامت افاضاته
بدين وسيله جناب عالى به سمت رياست اداره عقيدتى سياسى ژاندارمرى جمهورى اسلامى منصوب مىشويد كه انشاء الله تعالى بر طبق موازين مقرر و هماهنگ با اداره عقيدتى سياسى ارتش و شهربانى نيازمندىها را برطرف نموده و وظايف محوله را به نحو احسن انجام دهيد. بديهى است تمام اعضاى ژاندارمرى با شما همكارى و هماهنگى لازم را خواهند نمود. از خداى تعالى مؤفقيت آن جناب را مسألت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 25
تاريخ: 10/5/63
پاسخ امام خمينى به نامه سرپرست بنياد مستضعفان در مورد از اراضى شهرى و دارايىهاى خاندان پهلوى جهت تأمين مسكن براى افراد محروم و بىسرپناه
بسمه تعالى
آنچه مربوط به خاندان پهلوى و عمال آنهاست، مجازيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 26
تاريخ: 18/5/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخستوزير، اعضاى هيأت دولت و گروه كثيرى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت ميلاد امام رضا(ع)
از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه به بركت اين عيد مبارك، بركاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متأسفم كه يكىاش از ديگرى بيشتر تأسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام وجود پيدا بكند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگهاو آن مخالفتها بود و نشد كه حكومت به طور دلخواهى كه ايشان مىخواهند، متحقق بشود. در زمان ساير ائمه عليهم السلام، ائمه عليهم السلام هم، حتى زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگهاى داخلى و آن منافقهايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه آنها به عالم نشان مىدادند، براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.
ما بايد متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است
و امر دوم كه باز نگذاشتند و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مىخواستند بروز بدهند حقايق را، اين هم بسيار مورد تأسف است، تأسف اين از تأسف او بالاتر است، اين چه علمى بوده است كه نزديك وفات، حضرت رسول (ص) بيخ گوشى به حضرت امير (ع) فرموده است و ايشان به حسب روايت مىفرمايد كه هزار باب از علم (ياهزار علم، هر كدام چه) براى من حاصل شد. اين علم معمولى كه دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، اين نيست. آن چه بوده است كه حضرت امير مىگويد كه من علم جم دارم، هيهنا علوم جمه لكن حمله (1) نيست،
صحيفه نور ج 19 صفحه 27
اين علم فقه نبوده، علم فقه را تعليم كردهاند، هيچ در او قصورى نشده است، اين فلسفه و اين چيزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تأسف است كه مهلت ندادند به اينها، نشد. در آنوقت حملهاى كه آنها مىخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملاءاعلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تأسف از اين بخوريم كه از آن هيچ بهره نداريم و او بلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست مسلمين است، از اينها خارج است، براى اين كه اينها حمله داشتند، آن كه حمله نداشته است، آنكه مورد تأسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قرآن كه مخزن همه علوم است، نشد كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بيان كنند براى ما. اينها از تأسفهايى است كه ما بايد در گور ببريم. قرآن الان در حجاب است، مستور است اين قرآن. بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عرفا تا يك حدودى در موردش صحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمىشود. قرآن هم براى من خوطب به امده است. انما يعرف القرآن من خوطب به (2) اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه مردم همه مىفهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است؟ و ما بايد تا آخر متأسف باشيم. حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزاماً بردند به آن جا و خواستند ايشان را چه بكنند، معلوم بود كه از اول بنابراين نيست، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به دستشان بيايد كه لااقل تعليمات را بكنند. براى حضرت صادق (ع) هم كه مجال بود براى اين كه علم فقه را بايد توسعه بدهند و بيان كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه نمىشد كه معطل بماند و علم شريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.
بنابراين، ما بايد در اين امور متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است. اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمههايى، يك بويى از قرآن بعضىشان دارند، والا تفسير اين نيست. در هر صورت انالله وانااليه راجعون، آن كه از دست ما رفت، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم.
اين كه ايران را مىكوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند
حالا هم كه خداى تبارك و تعالى تؤفيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر اينها كشيد، مىبينيد كه با اين حكومت چه مىكنند. مجال نمىدهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مىشود، يك فسادى واقع مىشود، دست ايرانىها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست! اين تبليغات است ديگر. در بحراحمر يك چيزى واقع مىشود، در كانال سوئز يك
صحيفه نور ج 19 صفحه 28
چيزى واقع مىشود، اين ايرانىهايند كه اين كار را مىكنند البته اين تبليغات سوء يك جهت، ولو برخلاف هست، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مىفهمد كه يك قصهاى در ايران هست. در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها هست. اينكه اسلام را اين طور، ايران را اين طور مىكوبند، اينها به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند. مىدانند كه اگر اين چيزى كه ايران مىخواهد تحقق پيدا بكند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا كوتاه مىشود. شما ملاحظه مىكنيد امروز با همه اين سختىها و گرفتارىهايى كه براى ايران پيش آمده است و يك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنيا همراه نداريم، مع ذلك ببينيد جلوه اسلام تا كاخهاى كرملين هم كشيده شده است، تا كاخهاى سفيد هم كشيده شده است، در آمريكاى لاتين هم رفته است، آفريقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم كرده آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مىدانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلكه مخالفند، لكن اين جلوهاى كه از ايران منعكس شد به خارج، آنها هم كه به اسلام اعتقاد ندارند حالا مىگويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد. اين، بركت اين جلوهاى است كه از ايران شده است، نه اين كه آنها مسلمان شدهاند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مىگويد، نماز مىخواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و اين، يك مسأله است، دست كم نبايد اين را گرفت. اين يك مسألهاى است كه به ما نويد مىدهد كه انشاء الله اين نور الهى توسعه پيدا مىكند و نصرت خداى تبارك و تعالى دنبال اين كه شما، ملت ايران مىخواهد نصرت خدا را بكند، دنبال اين نصرت خدا هست، وعده كرده خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسلام را بكنيم، نصرت خدا را بكنيم. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نصرت دين خدا بكنيم. اگر ما اين كار را انجام داديم، وعده خدا بلااشكال تحقق پيدا مىكند و نصرت او هم دنبال اين هست. خوب! در اين جنجال عظيم دنيا بر ضد ما، تكليف ما چى است؟
اين كه من هميشه عرض مىكنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد ايران و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان، آنها همه دست به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند، براى اين است كه يك گلههايى از هم دارند، يك نقايصى مىبينند، البته تذكرش خوب است، اماهاى و هوى خوب نيست، انتقامجويى خوب نيست. بايد ما در فكر اسلام باشيم. اگر در فكر خودمان هم هستيم، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم، بايد فكر اسلام باشيم كه اسلام منافع ما را تأمين مىكند. اگر ما اهل دين هستيم كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم، دنياى ما هم به اسلام بستگى دارد.
بايد طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم
امروز اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى، نمىدانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مىدانيد انشاءالله، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى
صحيفه نور ج 19 صفحه 29
اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مىخواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بيدار شدند و بيدارتر مىشوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقههايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبههاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسيارىشان اهل مدرسهاند، دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مىكنند، بعد از اين كه مباحثه تمام شد، با هم مىنشينند چاى مىخورند و دوستى مىكنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را باز داريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى، در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دوتادرس از قرارى كه براى من نقل كردند دو تا درس ايشان مىگفتند و پنج ساعت هم طول مىكشيد، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مىخواهد او را بكوبد، آن طرف مىخواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مىتواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمىشود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبههاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.
از چيزهايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مىشود در بين دولتىهايا بين مجلسىها يا نطقهاى مجلسىها، يك وقت اين است كه راديو اين را ذكر نمىكرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا كه بنابراين است و خوب هم هست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك اختلافى در مجلس پيدا مىشود، منعكس مىشود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است، اين است كه منعكس مىشود در سپاه، در ارتش. ما كه مىخواستيم به همه دنيا كه دنبال اين هستند كه ارتشششان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك چيزى مىفهمند كه مىگويند اين را، ما كه مىخواهيم كه سپاه و ارتش جندالله باشند و دستهبندى نداشته باشند و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى اين كه اگر جهات سياسى و مناقشات سياسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم. اين جهت را بايد آقايان متوجه باشند. مملكت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما منعكس مىشود در همه كشور و همه دنيا. يك
صحيفه نور ج 19 صفحه 30
كلمهاى كه يكى در اين جا مىگويد، تعبيرش مىكنند در تبليغات دنيا و رسانههاى گروهى دنيا، تاويل مىكنند و شروع مىكنند به ايران حمله كردن. با اين كه مقصد آن گوينده اين نيست، لكن آنها يك راهى پيدا مىكنند براى اين كه چه بكنند. در عين حالى كه دولت مىگويد كه اين مين گذارىها ، اين دزدىهاى دريايى و دزدىهاى هوايى به ما مربوط نيست و ما با آنها مخالفيم و ما جايز نمىدانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عين حال اين را يك كلمهاى نقل مىكنند، مىگويند: لكن در راديوى ايران گفته است، تعريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را. با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديو و بايد جلويش گرفته بشود جدا. راديو نبايد همين طور بىتوجه و بدون فهم يك مسائلى را بگويد و ايران را مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو و چيز را آنها حساب مىكنند كه مربوط به دولت است و سخنگوى دولت است. بايد اينها توجه به اين مسائل بكنند و مع الاسف، درست گردانندگان اينها نمىتوانند چيزها را بفهمند. چطور يك مطلبى كه برخلاف عواطف دنياست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأييد مىتوانيم بكنيم؟ از يك جايى يك دسته را بر مىدارند مىروند به يك دسته ديگر، يا مينگذارى مىكنند در يك جايى، مينگذارى كردن در يك جا، معنايش اين است كه يك عدهاى كه اصلاگناهى ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه اين را مىدهد؟ چطور ايران اجازه اين را مىدهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مىدهد؟ چطور دولت ايران، مجلس ايران اجازه اين را مىدهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم، كه هر مطلبى كه واقع مىشود، گردن ما مىگذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم. يعنى شما همه آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش همين طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن طرفدار آن يكى، آن يكى طرفدار آن يكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مىگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهىها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مىشود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين، براى ارتش جايز نيست اين. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مىدارد و همين طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى را كه ما امروز مىخواهيم بگوييم، آيا در يك محيط سربسته است كه هر چه بخواهيم بگوييم؟ يا در يك محيط سربازى است براى همه دنيا. وقتى مطلب اين طورى است كه ما يك كلمهاى كه بگوييم در همه دنيا منتشر مىشود، ما بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى كه مىخواهيم بگوييم، اين صحبتى كه مىخواهيم بكنيم، آيا به صلاح كشورمان است؟ به مجرد اين كه خلاف سليقه شماست، خوب! سليقه شما اين نيست، مطلب را مىگوييد، با آرامش مىگوييد، به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد، اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما هست، كلكم راع و كلكم مسؤول همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 31
مسؤول هستيم در اين مسائل. آنها از هر راهى كه دستشان برسد شروع مىكنند به تبليغات. صدام هر وقت كه مجال پيدا بكند، بدبخت مىگويد: ما هر وقت بخواهيم، جزيره خارك را با خاك يكسان مىكنيم. ما از روحيه او متوجه هستيم كه اگر يك آن فرصت پيدا بكند و قدرت پيدا كند، جزيره خارك كه هيچى، تهران را هم از بين مىبرد. يك همچون موجود خبيثى است، لكن نمىتواند. تودهنى خورده است او. خوب الان در عراق هم آشفته است كارش. قدرتهاى بزرگ هم معلوم نيست ديگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولى آنها مىگويند، ولو اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانههاى گروهى هم شروع مىكنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت، و آن جايى كه نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت! اينها مسائلى است كه گفته مىشود. خوب! آدم چه بكند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم، ما بايد واقعاً متوجه به خدا باشيم، ما بايد خودمان را در محضر خدا ببينيم در همه وقت. و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چيز حاضر است و در محضر او واقع مىشود.
الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست
اين را من به اينهايى كه در خارج رفتند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و دل خودشان را خوش كردند، مىگويم كه، اين جمهورى اسلامى را شما نمىشناسيد. هى مىگوييد ما اسلام شناسيم، ما نمىدانم جامعه شناسيم! شما ملت خودتان را نمىشناسيد، اگر مىشناختيد به اين روز نمىافتاديد. اگر شما بشناسيد ملت ايران را، مىدانيد كه الان جمهورى اسلامى پاىبند اشخاص نيست. هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حال احتضار است و ديگر لال شده و نمىدانم چى شده! اين دلخوشىها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مىگوييد دوماه ديگر اين جمهورى از بين مىرود. بحمدالله جمهورى به قدرت خودش باقى است، ارتش ما قدرتش باقى است، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه، ملت ما، يك ملت بيدارى است. يك ملتى است كه جوان را مىدهد و مادرهايى هستند كه جوانهايشان را مىدهند و باز هم مىآيند مثل شير غران مىگويند كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نمىشود. آن روز كه مركز حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گفتند: يكى دونفر ديگر از بين برود، ديگر تمام شده است. آنها خيال مىكنند به يكى دو تا يا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهورى اسلامىاست. جمهورى اسلامى، همه افرادش الان توجه به مسائل دارند. الان در دهات هم انسان وقتى مىبيند كه يك صحبتى مىكنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد كار مىكند، صحبت مىكند، باز يك صحبت سياسى و يك مسأله مىگويد. با يك همچو ملتى نمىشود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مىشود؟ نه! نخواهد شد.
من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم و روى
صحيفه نور ج 19 صفحه 32
مصالح عمومى اسلامى، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست، روى گرفتارىهايى كه ما الان در كشور داريم، با اين انگيزه، آن وقت در هر جا صحبت مىخواهيم بكنيم، بكنيم و هر مناقشهاى داريم مناقشه بكنيم، لكن با اين توجه. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را، خصوصاآقايانى كه دست اندر كار هستند، مشغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مىخواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه شما تؤفيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم. به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ مظلوم بوده است و ستمهايى كه از شاهنشاهى ديده است هيچ كس نديده از كسان ديگر، حالا كه مىخواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه33
تاريخ: 31/5/63
حكم امام خمينى در مورد هفت تن از حضرات آيات و حجج اسلام به عنوان هيأت مؤسس مكتب جديد التأسيس بانوان در شهر قم
بسم الله الرحمن الرحيم
از آن جا كه علوم مطلقاً، خصوصاً علوم اسلامى اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مىتوانند حتى در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم جامعه بزرگوار بانوان پيشتاز باشند و اكنون بحمدالله تعالى مؤسسهاى در شهر مقدس قم شهر علم و جهاد براى تعليم و تربيت بانوان محترم در دست ساختمان است و اميد است با كوشش علماى اعلام و مدرسين حوزه علميه قم دامت بركاتهم اين مقصد اسلامى جامه عمل پوشد و در رشد فكرى و شكوفا شدن دانش اسلامى بانوان قدم مؤثرى باشد. لهذا حضرات حجج اسلام آقايان حاج شيخ على مشكينى، موسوى اردبيلى و حاج شيخ احمد جنتى و حاج شيخ محمد فاضل و حاج شيخ محمد على شرعى و حاج رضا توسلى و حاج شيخ حسن صانعى دامت افاضاتهم را به عنوان هيات مؤسس اين مكتب خواهران تعيين نمودم تا براى تعيين هيأت مديره و تنظيم اساسنامه و تعيين نام مكتب و ساير امور موسسه، اقدامات مقتضى را بنمايند. اميد است با تأييد خداوند متعال و دعاى حضرت بقيه الله ارواحنالمقدمه الفدا اين مؤسسه بتواند خدمت ارزندهاى به جامعه بانوان مسلمان و انقلابى ايران بنمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 34
تاريخ: 4/6/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت
كارهايى كه جمهورى اسلامى در اين چند سال با همه گرفتاريها براى مردم انجام داده، بايد گفته بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من، هم تبريك مؤفقيت آقايان در كسب اعتماد مجلس را عرض مىكنم و هم هفته دولت را. من بايد عرض كنم كه دولت ما دولتى است كه از بس حسن نيت دارد، مسائل خودش را ذكر نمىكند و اين از اول من مكرر اين را گفتهام كه شما كارهايى كه مىكنيد به مردم بگوييد. يك كارى شما در سيستان مىكنيد، در آن ور كشور مطلع نمىشوند. اگر آن جا يك كارى بكنيد، آن طرف كشور مطلع نمىشوند. شما بايد دايما مسائلى را كه، خدمتهايى را كه كرديد و من مىدانم خدمتهاى بسيار زياد و ارزندهاى بوده است اينها را ذكر كنيد براى مردم. مقدس مابى نكنيد كه مبادا خداى نخواسته چه بشود.
الان دنيا بر ضد شما، بر ضد حكومت شما، بر ضد اسلام حقيقتاً مجهز شدهاند و مىخواهند كه يك چيزى پيدا كنند و علم كنند و هر چى دلشان مىخواهد بگويند. يكى از امورى كه ممكن است كه گفته بشود اين است كه دولت براى مردم كارى نكرده. چنانچه ديديد كه در بعضى افراد گفتند اين را كه دولت كارى براى مردم نكرده. خوب! اين براى اين است كه البته بعضىشان سوء نيت دارند، لكن مردم بايد بفهمند كه دولت چه كرده است براى مردم. اين قاعدهاش بود كه قبل از، از اولى كه دولت تأسيس مىشود هركارى كه انجام مىدهند، براى مردم ذكر كنند كه مردم بفهمند كه چه كرده است دولت و چه كارهاى بزرگى كرده است دولت. و حالا كه مجال پيدا شده و هفته دولت است اين بايد بيشتر اين مطلب تعقيب بشود و آقايان، از دوسه نفرشان، در يك روز مسائلى را كه دارند، در وزارتخانهشان كه هستند و كارهايى را كه مردم براى مردم انجام دادند، كارهايى را كه جمهورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين همه گرفتارىها كه دارند انجام دادهاند، اين بايد گفته بشود كه مردم بفهمند كه در اين چند سال با همه گرفتارىها چه شده، برايشان چه كرده است دولت. اين يك مطلبى بود كه بايد عرض كنم كه، ما قصور كرديم در آن و بايد جبران بكنيم.
صحيفه نور ج 19 صفحه 35
دولت شما، دولت محرومين است، يعنى بايد براى محرومين كار كنيد
مطلب ديگر اين است كه خوب شما هم مىدانيد كه مردم اين دولت را و اين جمهورى را بپا كردند و آن هم، نه همه مردم، اين مردم پابرهنه، اين بازارى و اين متوسطين و اين محرومين. فشار روى اينها بوده است، يعنى فشار انقلاب روى دوش اين محرومين بوده. شما -، اگر در خيابانها، در تظاهراتى كه مردم كردند در زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مىديد كه در بين اينها از آنهايى كه مرفهاند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محروميناند كه اين كار را كردند. بنابراين، دولت شما دولت محرومين است، يعنى، بايد براى محرومين كاربكنيد. و از امورى كه لازم است عرض كنم، اين است كه شما مىدانيد و ذكر هم كرديد مكرر كه دولت بدون پشتيبانى مردم نمىتواند كار انجام بدهد. يعنى آن دولتهايى مىتوانستند كه بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند كارشان را انجام بدهند كه براى مردم نمىخواستند كار كنند، آنها مىخواستند براى اربابهاى خودشان كار بكنند و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بودند. اما كارى به اين نداشتند كه حالا در بلوچستان چه مىگذرد، در كرمان چه مىگذرد، در جاهاى ديگر چه مىگذرد؟ اين را - به آن كارى نداشتند و شما كه مىخواهيد براى همه خدمت بكنيد، براى چهل ميليون جمعيت، يك دولت محدود نمىتواند كار بكند، بايد چهل ميليون جمعيت را در صحنه نگه دارد و نگهدارى به اين است كه شما بازار را مىخواهيد نگه داريد، بازار را شريك كنيد در كارها، بازار را كنار نگذاريد، يعنى، كارهايى كه از بازار نمىآيد و معلوم است كه نمىتواند بازار انجام بدهد، آن كارها را دولت انجام بدهد. كارهايى كه از بازار مىآيد، جلويش را نگيريد، يعنى، مشروع هم نيست. آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند. مثلاً، در كالاهايى كه مىخواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه مىتوانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اين كه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است. همچو نيست كه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكسها و از آن بساطى كه در سابق بود. اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اينها اگر مردم را شريك خودتان نكنيد، مؤفق نخواهيد شد. يعنى نمىشود يك جمعيت كثيرى را بدون شركت خود جمعيت، بدون شركت، مثل اين است كه ما بخواهيم چيز را كشاورزى را ما، خود دولت بكند، خوب! كشاورزى كه نمىتواند دولت كشاورزى بكند. كشاورزى را دولت بايد تأييد بكند تا كشاورزها كشاورزى كنند. تجارت هم همين جور است. صنعت هم همين جور است. صنايعى كه مردم ازشان نمىآيد، البته بايد دولت بكند، كارهايى را كه مردم نمىتوانند انجام بدهند، دولت بايد انجام بدهد. كارهايى كه هم دولت مىتواند انجام بدهد و هم مردم مىتوانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذاريد كه آنها بكنند، خودتان هم بكنيد، جلوى مردم را نگيريد. فقط يك نظارتى بكنيد كه مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يك وقتى كالاهايى بياورند كه مخالف با اسلام است، مخالف با صلاح جمهورى اسلامى است. اين يك مسألهاى است كه بسيار مهم است در نظر من. من كراراً هم گفتم، آقايان هم وعده دادند
صحيفه نور ج 19 صفحه 36
ولى نمىدانم چقدر عمل شده! در هر صورت اين هم از مسائلى است كه بسيار اهميت دارد و ما بايد چه بكنيم.
وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند
مسأله ديگرى كه عرض مىكنم، اين است كه آقايانى كه الان رأى اعتماد گرفتند از مجلس و احساس مىكنند كه مسؤوليتشان زيادتر شده است براى اين كه خوب رأى دادند اين بالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشكر كنم راجع به اين، اينها بايد حالا فكر اين معنا باشند كه مردم را داشته باشند و يكى از راههايش اين است كه وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند، به نظر مىآيد كه اگر چنانچه در هر وزارتخانهاى از طرف يا آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخستوزير يك چند، دو سه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شكايت داشتند، به اينها بگويند. اين اصل نفس اين كار مؤثر است در اين كه در وزارتخانهها اگر بنا باشد يك كارى انجام بشود، برخلاف نشود. شما مىدانيد كه ما وارث يك كسى هستيم يك رژيمى هستيم، كه سر تا پاى اداراتش ، الا يك عدهاى، دنبال اين بودند كه منافع خودشان را حفظ كنند و دنبال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الان در جمهورى اسلامى، نمىتوانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند و ممكن است كه اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه، بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. فرض كنيد يك نفر برود در يك ادارهاى، اين جا كارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمىگويم كه هست اين جور، لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو عملى انجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر در اداره يك كسى يك ضد انقلابى بود، خواست يك فضولىاى بكند، يك مرجعى دارند كه به آن مرجع بروند مراجعه كنند. و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثر در اين است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مىخواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر، و اين شما آقايان هستيد كه مردم را مىتوانيد، وزارتخانههايتان مىتواند، اداراتتان مىتواند راضى نگه دارد و مىتواند خداى نخواسته اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند. و اين را با قاطعيت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين اداره بوده، حالا اگر چنانچه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش كنيد برود سراغ كارش، اگر يك كسى است مىخواهد ضدانقلاب باشد، اما اگر كسانى هستند كه از روى نادانى از چى خوب ارشادشان كنيد، توجيهشان كنيد كه كارها را انجام بدهند و مردم را ناراضى نكنند. در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم كه مردم را نگه داريم و همين طورى كه آقايان مىگويند، بدون پشتيبانى مردم نمىشود كاركرد و پشتيبانى هم به اين نيست كه مردم الله اكبر
صحيفه نور ج 19 صفحه 37
بگويند اين -، اين پشتيبانى نيست. پشتيبانى اين است كه همكارى كنند، همكارى اين است كه در تجارت همكارى كنند، شما مجال به آنها بدهيد همكارى كنند. وقتى اين مجال را شما داديد، مردم كمك شما هستند و اين طور نيست كه بازار، مثلاً، سرتاتهاش راخداى نخواسته يك اشخاص فاسد، در يك بازار، البته پيدا مىشود يك عدهاى فاسد و يك عدهاى سودجو هم پيدا مىشود، معلوم است اين، اما مردم صحيح و مردم متدين و مردم كاردان زياد هست در بازار. عامه بازار هم آن طور نيست كه خلافكار باشد. البته يك عده هم هستند. در چه جمعيتى است كه نيست اين چنين؟ همه جمعيتهااين طور. مثلاً يك عده فاسد هم درشان هست. بنابراين بايد ما مجال بدهيم به همه اينها، همان طورى كه در كشاورزى شما عمل مىكنيد، كه پشتيبانى مىكنيد و كشاورزى را آنها مىكنند، شما پشتيبانى را مىكنيد، در اين طور امور هم چيزهايى را كه مردم ازشان كار بر مىآيد، معنى پشتيبانى اين است كه خود آنها عمل بكنند، اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايههايى كه ممكن است نياورده باشند، وارد مىشود در بازار و هم در چيز بانكهاو هم مردم كمك كار مىشوند و مطمئن مىشوند، و هم اشخاصى كه خيال مىكنند كه جمهورى اسلامى نمىخواهد براى مردم كار كند، مىفهمند كه كار مىكند و چه مىكند، و هم اشخاصى كه در خارج هستند و ضد انقلاب نيستند، لكن بيخودى ترساندندشان، يعنى، تبليغات خارجى اين بيچارههارا ترساندند كهاى مبادا برويد تهران! همچو كه از در وارد بشويد، فوراً پاسدارها شما را مىگيرند و چه مىكنند! خوب، اين تبليغاتى است كه در دنيا دارد مىشود بر ضد ما. ما بايد يك كارى بكنيم كه اين تبليغات را خنثى كنيم و با تبليغات، ما زورمان به آنها نمىرسد براى اين كه ما يك تبليغات محدود داريم، آنها يك تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است.
بايد به همه دولتها بگوييم كه ديگر خيال آمدن به اين جا را از سرتان بيرون كنيد
و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولتها، به همه جا بگوييم كه ديگر خيال اين كه بخواهيد بياييد اين جا و دوباره يك كارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون كنيد. يعنى، دنيا ديگر اين را نمىتواند قبول كند. دنيا ديگر وضعش جورى شده است كه نمىتواند قبول كند كه همه بنده باشند و يك عدهاى آقا باشند، اين نمىشود. نمىشود كه آمريكا و فرانسه و شوروى و يكى دو تا ديگر آقا باشند و همه، فرض كنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش. بايد اينها خودشان را تصحيح بكنند و بفهمند كه مسأله گذشته است كه شما بخواهيد، كه خير، باز هم مثل سابق باشيد. اين سابق يك جور ديگرى بود، دنيا الان جور ديگرى شده، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات كرد اين مطلب را كه مىشود در مقابل همه چيز ايستاد و بايد آنها هم كه نشستند آن جا و فساد مىكنند و يك انفجارى مىكنند و يك ترقه در مىكنند، اينها بدانند كه اينها ديگر تأثيرى ندارد، جز اين كه مردم متنفرتر مىشوند از آنها. هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مىگويند شماييد براى اين كه وضعتان را جورى كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مىگويند اينها هستند، منافقين
صحيفه نور ج 19 صفحه 38
هستند نمىدانم سلطنت طلب هستند، اين طورى. چرا بايد وضعتان را اينجور بكنيد كه هر فسادى را به شما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آن جا، بگوييد كه ما بله، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرفهاى بچهگانهاى است كه عمرتان را ضايع مىكنيد و از ايران هم كه فرار كرديد و فرانسه هم كه طرفدار شما هست. آن جا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق كنيد و از ساير جاها. البته اين حرفهايشان هم براى همان است والا همچو نيست كه اين قدر نادان باشند كه حالا ايران، همهشان چشم به راه آنها هستند كه چرا نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مىنويسند! خود آنها مىدانند اين را، اما براى اين كه دل آنها را به دست بياورند از اين حرفها مىزنند و از اين طرحها مىدهند كه ارتزاق كنند. خوب! اگر همين است خوب بكنند، ارتزاقشان را بكنند واللهم اشغل الظالمين بالظالمين انشاءالله، اميدوارم كه هم مؤفق و مؤيد باشيد و عمده اين است كه براى اين مستضعفينى كه به شما خدمت كردند، خدمت بكنيد و خدمت هم به اين است كه آنها را بازارىها را در كار وادار كنيد، شريك كنيد. كسانى كه مىتوانند صنعت كوچك درست كنند، آنها صنعتهايشان را حفظ بكنيد و ساير كارها، آنهايى كه البته دولت نمىتواند، آن دولت مىتواند و ديگران نمىتوانند، آنها بايد بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و سلامت.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 40
تاريخ: 5/6/63
پيام امام خمينى به ايثارگران جبهههاى نور
بسم الله الرحمن الرحيم
ما را چه رسد كه با اين قلمهاى شكسته و بيانهاى نارسا در وصف شهيدان و جانبازان و مفقودان و اسيرانى كه در جهاد فى سبيل الله جان خود را فدا كرده و يا سلامت خويش را از دست دادهاند يا به دست دشمنان اسلام اسير شدهاند، مطلبى نوشته يا سخنى بگوييم. زبان و بيان ما عاجز از ترسيم مقام بلند پايه عزيزانى است كه براى اعلاء كلمه حق و دفاع از اسلام و كشور اسلامى جانبازى نمودهاند. الفاظ و عبارات توان توصيف آنانى را كه از بيت مظلم طبيعت به سوى حق تعالى و رسول اعظمش هجرت نموده و به درگاه مقدسش بار يافتهاند، ندارد. از مجاهدينى كه سنگرهاى نبرد را تبديل به مساجد و ميدانهاى جهاد را با بانگ تكبير مهبط ملائكه الله نمودهاند، چگونه سخن توان گفت؟ در اقدام شريف مادران بزرگوارى كه در دامنهاى مطهر خود چنين فرزندانى را براى اسلام تربيت كردهاند، چه مىتوان نثار كرد؟ و براى اسيرانى كه در زندانهاى مخوف دشمن شجاعانه بر سر دشمنان بشريت فرياد مىكشند، چگونه توان تعظم نمود؟ پس با اعتراف به عجز، براى شهيدان آرزوى رحمت خاص الهى و براى جانبازان، اين شهيدان زنده، سلامت و براى اسرا و مفقودين عزيز و دلير، آرزوى بازگشت به ميهن و براى مادران و پدران و همسران و فرزندانشان، اين نمونههاى صبر و مقاومت، صبر و سعادت دارين و براى رزمندگان در جبهههاى حق عليه باطل پيروزى درخواست مىنماييم. سلام و درود خداوند بر همگان و دعاى خير بقيه الله اعظم ارواحنا فداء شامل تمامى آنان باد.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 41
تاريخ: 7/6/63
پيام امام خمينى به مسلمانان جهان به مناسبت برگزارى كنگره عظيم عبادى - سياسى حج و عيد سعيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك باد عيد سعيد بزرگ قربان بر مسلمانان جهان و بر ملت بزرگ مجاهد ايران كه با انقلاب كبير خود دست جهانخواران را از تجاوز به ميهن اسلامىشان قطع كردند. و به خواست خداوند متعال و حمايت حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفداء خود را از سلطه ستمگران شرق و غرب آزاد و براى به ثمر رسيدن انقلاب بزرگ خويش با فداكارىهاى فوق طاقت به نهضت و جانبازى خود ادامه مىدهند تا انشاء الله مقصد اعلى كه اجراى احكام نورانى اسلام است در كشور پياده شود.
عيد سعيد و مبارك در حقيقت آن روزى است كه با بيدارى مسلمين و تعهد علماى اسلام تمام مسلمانان جهان از تحت سلطه ستمكاران و جهانخواران بيرون آيند و اين مقصد بزرگ زمانى ميسر است كه ابعاد مختلفه احكام اسلام را بتوانند به ملتهاى زير ستم ارائه دهند و ملتها را با اسلام ناشناخته آشنا كنند و فرصتها را براى اين امر بزرگ سرنوشت ساز مغتنم شمرده و از دست ندهند. و چه فرصتى بالاتر و والاتر از كنگره عظيم حج كه خداوند متعال براى مسلمانان فراهم آورده است و مع الاسف ابعاد مختلف اين فريضه عظيم سرنوشت ساز به واسطه انحرافهاى حكومتهاى جور در كشورهاى اسلامى و آخوندهاى فرومايه دربارى و كج فهمىهاى بعضى از معممين و مقدس نماها در تمام كشورهاى اسلامى در پرده ابهام باقى مانده است. كج فهمانى كه حتى با تشكيل حكومت اسلامى مخالف و آن را از حكومت طاغوت بدتر مىدانند. كج فكرانى كه فريضه بزرگ حج را محدود به يك ظاهر بىمحتوا كرده و ذكر گرفتارىهاى مسلمانان و كشورهاى اسلامى را بر خلاف شرع و تا سرحد كفر مىشمارند. وابستگان به حكومتهاى جابر انحرافى كه فرياد مظلومانى را كه از گوشه و كنار جهان در اين مركز فرياد جمع گرديدهاند، زندقه و برخلاف اسلام وانمود مىكنند. بازيگرانى كه براى عقب نگه داشتن مسلمانان و بازكردن راه براى غارتگران و سلطه جويان، اسلام را در كنج مساجد و معابد محصور نمودهاند و اهتمام به امر مسلمين را برخلاف اسلام و وظايف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مىكنند. و مع الاسف دامنه تبليغات گمراه كننده به قدرى بوده و هست كه دخالت در هر امر اجتماعى و سياسى را در جامعه مسلمين برخلاف وظايف روحانيون و علماى دين مىدانند و دخالت در سياست را گناهى نابخشودنى مىخوانند و فريضه نماز جمعه را به يك صورت خشك، مقصور
صحيفه نور ج 19 صفحه 42
كرده و تجاوز از اين حد را ضد اسلام مىدانند.و بايد گفت اسلام، غريب و ناشناخته است و ملت اسلامى منزوى و ناآشنا به حقايق اسلامند.
اكنون بر علماى اسلام و نويسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فيلسوفان و محققان و عارفان و روشنفكرانى كه از اين مسائل رنج مىبرند و به حال اسلام و مسلمين تأسف مىخورند، در هر منطقه و داراى هر مذهب و مسلكى كه هستند لازم است براى جلوگيرى از اين خطر عظيم كه اسلام و مسلمين گرفتار آن هستند، دامن همت به كمر زنند و با هر وسيله ممكن در مساجد و محافل و مجالس عمومى، مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت زدايى نمايند و آنان را براى يك نهضت عمومى اسلامى مهيا كنند و بايد بدانند كه اين امرى است ممكن و شدنى، ولى محتاج به كوشش و فداكارى مىباشد. ملت ايران اعزهم الله راه عذرها را مسدود نموده و اثبات نمود كه در مقابل قدرتهاى بزرگ مىتوان ايستاد و حق انسانى خود را بازپس گرفت. و با اتكال به قدرت لايزال حق تعالى كه وعده نصرت به شرط آن كه حق را يارى دهيم عنايت فرموده است، هراس به خود راه ندهند كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم. و براى تحقق اهداف اسلامى كه در مقدمه آن كوتاه كردن دست قدرتمندان منحرف و مخالف اسلام از كشورهاى اسلامى و رفع موانع داخلى و خارجى باشد، همت گمارند و با احزاب و حكومتهاو گروههاو اشخاصى كه با نهضتهاى اسلامى كه بحمدالله تعالى در آستانه رشد و شكل گيرى است مخالفند، مقابله نموده و مبارزه با آنان را در سرتاسر جهان سرلوحه برنامههاى خود قرار دهند و مطمئن باشند كه با وعده صريح خداوند تعالى، تؤفيق پيشرفت حاصل شود و مظلومان از دست ستمگران نجات يابند.
اكنون كه در آستانه فريضه مباركه حج هستيم، لازم است توجهى به ابعاد عرفانى و روحانى و اجتماعى و سياسى و فرهنگى آن داشته باشيم. باشد كه اين امر راهگشايى براى قدم موثر ديگر باشد. در اين موضوعات بسيارى از دوستان متعهد مطالبى گفتهاند. اين جانب نيز اشارهاى گذرا تنها به بعض ابعاد آن مىكنم، شايد تذكرى از آن حاصل شود.
از آن جا كه در اين مناسك عجيب از اول احرام و تلبيه تا آخر مناسك اشاراتى عرفانى و روحانى است كه تفصيل آنها در اين مقال ميسر نيست، اكتفا به بعض اشارات تلبيههامى كنم. لبيكهاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالى به اسم جامع جواب مىدهند. مساله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب، گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مىكند و دنباله آن سلب شريك به معناى مطلق آن مىنمايد كه اهل الله مىدانند، نه شريك در الوهيت فقط. گرچه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب تافناى عالم در نظر اهل معرفت است و حاوى جميع فقرات احتياطى و استحبابى است مثل الحمدلك والنعمه لك و حمد را اختصاص مىدهد به ذات مقدس، همچنين نعمت را، و نفى شريك مىكند و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است و به اين معناست كه هر حمدى و هر نعمتى كه در جهان هستى تحقق يابد، حمد خدا و نعمت خداست بدون شريك و در هر موقف و مشعرى و وقوف
صحيفه نور ج 19 صفحه 43
و حركتى و سكون و عملى اين مطلب و مقصد اعلى جارى است و خلاف آن، شرك به معناى اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم. بگذارم و بگذرم و از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بعد سياسى اين مناسك عظيم است كه دست خيانتكاران براى مهجوريت آن بيشتر در كار بوده و هست و خواهد بود. و مسلمانان امروز و در اين عصر كه عصر جنگل است، بيشتر از هر زمان موظف به اظهار آن و رفع ابهام از آن هستند، زيرا بازيگران بين المللى با اغفال مسلمين و عقب نگه داشتن آنان از يك سو و عمال سودجوى آنان از سوى ديگر و غفلت زدگان نادان از طرفى و آخوندهاى دربارى يا كج فهم از سوى ديگر و متنسكان جاهل از يك طرف دانسته يا ندانسته پشت در پشت هم ايستاده و در محو اين بعد سرنوشت ساز و نجات دهنده مظلومان در فعاليت هستند. و لازم است متعهدان و بيداران و دلسوزان براى غربت اسلام و مهجوريت اين بعد در احكام اسلام بويژه حج كه اين بعد در آن ظاهرتر و موثرتر است، با قلم و بيان و گفتار و نوشتار به كوشش برخيزند، خصوصاً در ايام مراسم حج كه پس از اين مراسم عظيم انسانها مىتوانند در شهر و ديار خود با توجه به اين بعد عظيم، مسلمانان و مظلومان جهان را بيدار و براى خروج مظلومان جهان از تحت فشارهاى روزافزون ستمگران مدعى حمايت از صلح به حركت وادارند. و پر واضح است كه اگر در اين كنگره عظيم جهانى كه همه اقشار ملتهاى مظلوم اسلامى از هر مذهب و ملت و داراى هر زبان و مسلك و هر رنگ و قشر، ولى بازى واحد و لباس مشابه، دور از هر آلايش و آرايش اجتماع نمودهاند، مسائل اساسى اسلام و مسلمين و مظلومان جهان از هر فرقه حل نشود و حكومتهاى مستكبر و زورگو سرجايشان ننشينند، از اجتماعات كوچك منطقهاى و محلى كارى برنخواهد آمد و راه حل فراگيرى به دست نخواهيم آورد.
بيت الله الحرام اول بيتى است كه براى ناس بنا شده، بيت همگانى است. هيچ شخصيتى و هيچ رژيمى و هيچ طايفهحق تقدم در آن را ندارد. اهل باديه و صحرانشينان و خانه به دوشان با عاكفان كعبه و شهرنشينان و دولتمردان در آن يكسانند. اين بيت معظم براى ناس بنا شده و براى قيام ناس و نهضت همگانى و براى منافع مردمى و چه نفعى بالاتر و والاتر از آن كه دست جباران جهان و ستمگران عالم از سلطه بر كشورهاى مظلوم كوتاه شود و مخازن عظيم كشورها براى مردم خود آن كشورها باشد. بيتى كه براى قيام تاسيس شده است، آن هم قيام ناس و للناس، پس بايد براى همين مقصد بزرگ در آن اجتماع نمود و منافع ناس را در همين مواقف شريف تأمين نمود و رمى شياطين بزرگ و كوچك را در همين مواقف انجام داد. مجرد كليددارى بيت و سقايت حجاج و عمارت مسجدالحرام كافى نيست و مربوط به مقصد نيست. ساده بودن بيت و مسجد همچون زمان ابراهيم و صدر اسلام و به هم پيوستن مسلمين در آن مكان بىآلايش و وافدين بى پيرايش، هزاران مرتبه بالاتر است از تزيين كعبه و بناهاى مرتفع و غافل شدن از مقصد اصلى كه قيام ناس و شهود منافع ناس است. اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن امن بالله و اليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لايستون عندالله والله لايهدى القوم الظالمين ، گويى آيه شريفه در عصر ما نازل شده و گوياى حال
صحيفه نور ج 19 صفحه 44
ماست. در عصر حاضر سرگرمى به سقايت و معيشت حجاج و به عمارت و تزيين مسجدالحرام غفلت از ايمان به خدا و روز جزا و كناره گيرى از جهاد فى سبيل الله را ظلم و كسانى كه چنين كنند را ظالم محسوب داشته است. ايمان به خداى تعالى و روز جزا انسانهارا به جهاد فى سبيل الله و قيام براى حق و عدل سوق مىدهد و خداوند قومى را كه چنين نباشند، هدايت نمىفرمايد كه اينان ظالمانند. خداى تعالى و رسول عظيم الشان صلى الله عليه وآله در روز حج بزرگ ندا دادند و فرياد سر دادند كه خدا و رسول برى هستند از مشركان، واذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبران الله برى من المشركين و رسوله. در آن روز خط آمريكا و آخوندهاى دربارى تأمين كننده منافع شيطان بزرگ نبودند كه فتوا دهند العياذ بالله، خدا و رسول بر خلاف مناسك حج دستور داده و عمل كنند و بايد حج از اين مسائل به دور باشد. روزى كه ولى الله الاعظم امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ظاهر شوند و در كعبه نداى عدالت سردهند و بر خلاف ظالمان وكافران فرياد كشند، همين آخوندها هستند كه او را تكفير كنند و از ستمگران پشتيبانى نمايند.
خداوند انشاء الله تعالى اسلام و مسلمين را از شر ستم پيشگان نگهدارى فرمايد. اينك تذكراتى هر چند تكرارى را به عرض برادران و خواهران مىرسانم. اميد است انشاء الله تعالى به ديده عنايت توجه نمايند.
1- مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مىنمايد، حاصل نخواهد شد، مگر آن كه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود و حجاج محترم و روحانيون معظم كاروانهاتمام هم خود را صرف در تعليم و تعلم مناسك حج كنند و بر مسأله دانان است كه از همراهان خود مواظبت كنند كه خداى نخواسته تخلف از دستورات نشود. و بعد سياسى و اجتماعى آن حاصل نمىگردد، مگر آنكه بعد معنوى و الهى آن جامه عمل پوشد و لبيكهاى شما جواب دعوت حق تعالى باشد و خود را محرم براى وصول به آستانه محضر حق تعالى نماييد و لبيك گويان براى حق، نفى شريك به همه مراتب كنيد و از خود كه منشاء بزرگ شرك است به سوى او جل و علا هجرت نماييد. و اميد است براى جويندگان، آن موتى كه دنبال هجرت است حاصل آيد و اجرى را كه على الله است دريافت نمايند و اگر جهات معنوى به فراموشى سپرده شود، گمان نكنيد كه بتوان از چنگال شيطان نفس رهايى يابيد. و تا در بند خويشتن خويش و هواهاى نفسانى خود باشيد، نمىتوانيد جهاد فى سبيل الله و دفاع از حريم الله نماييد. شما عزيزان قدرى به خود آييد و سلحشوران جمهورى اسلامى را كه پيروزىهاى خدا پسندانه رابراى اسلام و كشور اسلامى كسب كردهاند و اكنون جمعى از شهداى زنده آنان با شما در مناسك حج شريك هستند، بنگريد و از تحول عظيمى كه موجب اين همه فداكارى در آنان شده است، عبرت بگيريد. و مسلمانان بدانند تا يك درجه از اين تحولات در آنان حاصل نشود، شيطان نفس اماره و شياطين خارج نخواهند گذاشت كه به فكر امت اسلامى و مظلومان جهان باشند. از خداوند تعالى تؤفيق همگان را خواهانم.
صحيفه نور ج 19 صفحه 45
2- شما از كشور پيروزمندى كه سالهاتحت فشار ستمشاهى دست و پا زده و با عنايت خداوند تعالى و دعاى خير بقيه الله ارواحنا فداه قيد و بندها را با تحمل مصيبات جانكاه گسيخته و هزاران شهيد و جانباز در راه مقصد، تقديم اسلام نموده است، عازم حج شدهايد. شما حامل پيام ملتى هستيد كه با انقلاب خود كشورى را كه مىرفت با شرق زدگى و از آن بيشتر غرب زدگى در الحاد و فساد و فحشا غرق شود نجات داده و حكومت اسلامى را به جاى حكومت طاغوتى جايگزين نمودهاند. همان مردمى كه تصميم دارند با صدور پيام انقلاب اسلامىشان نه تنها كشورهاى اسلامى كه مستضعفان جهان را به اسلام عزيز و حكومت عدل اسلامى آشنا سازند. شما نمايندگان مردمى هستيد كه انقلاب اسلامىشان با عمركوتاه خود و گرفتارىهاى طاقت فرساى حاصل از رويارويى با دو ابر قدرت و مقابله دو بلوك شرق و غرب با آن و خرابكارىهاى تروريستهاى وابسته به دو جناح ستمگر تنها و تنها به بركت اسلام و نورانيت آن و مقاومت مردم توانسته است كشورهاى اسلامى را در شرق و غرب ارض و مظلومان جهان را در سراسر گيتى تكان داده و به اسلام جلب نمايد و توانسته است نداى اسلام را هر چند ضعيف به گوش جهانيان رسانده و نظر آنان را به خود جلب كند. شماحجاج محترم بيت الله الحرام حامل پيام اين ملت و نمايندگان اين كشور هستيد، در اين صورت موقعيت شما بسيار حساس و وظيفه شما سنگين است، يا انشاء الله چنانچه انتظار مىرود با رفتار شايسته و اخلاق اسلامى و انقلابى خود نظر همگان را جلب كرده و چهره انقلاب اسلامى را آن گونه كه هست به نمايش ملتهاى جهان مىگذاريد و توجه آنان را با برخوردهاى برادرانه و محبت آميز به انقلاب بزرگ ايران جلب مىنماييد و عملاً تبليغات فاسد مغرضانه بوقهاى تبليغاتى را خنثى مىنماييد كه در اين صورت حج شما مقبول و اجر شما مضاعف خواهد بود. و يا خداى نخواسته بعضى از بىخبران برخلاف آنچه ذكر شد عمل مىنمايند كه اميد است ننمايند كه در اين صورت در محضر خدا و خانه او و قبله مسلمانان مرتكب گناهى عظيم شده و از صف حجاج بيت الله الحرام و زايران قبر رسول خدا صلى الله عليه و اله و ائمه معصومين در بقيع خارج مىشوند و با كوله بارى از گناه به منازل خود بر مىگردند.
3- بسيار محتمل است كه عدهاى از منحرفان و دشمنان انقلاب و اسلام براى بدنام كردن حجاج محترم و مشوه نمودن چهره انقلاب بلكه اسلام، در اين سفر شركت كنند و به صفوف حجاج محترم بپيوندند و دست به كارهاى ناشايسته و مخالف دستورات اسلام زنند و گاه باعث شوند كه بعض متدينين هم گول خورده و از آنها به تو هم آن كه تكليف انقلابى است، تبعيت كنند و به دست مخالفان انقلاب كه با دقت درصدد يافتن نقاط ضعف و خرده گيرى از حجاج ايرانى باشند بهانه دهند، مخالفانى كه همراه كاروانان و راهپيمايان و اجتماعات در مواقف شريفه مىباشند و مطالب را صد چندان كرده و به رسانههاى گروهى مخالف مخابره نموده و موجب تضعيف انقلاب مىشوند. در اين صورت بر تمام حجاج محترم خصوصا روساى كاروانها و روحانيون محترم و اشخاص هوشيار لازم است تا با دقت بسيار مواظب حركات و سكنات و رفتار حجاج باشند و به مجرد رويت يك امر
صحيفه نور ج 19 صفحه 46
انحرافى طرف را نهى كنند و اگر ديدند اصرار دارد و در صدد فساد است، به نحوى كه به ملايمت و موعظه حسنه نزديك تر است از آن جلوگيرى نمايند و به ديگران هشدار دهند كه او را از صفوف خود خارج كنند و متوجه باشند كه گاهى مفسدان مىخواهند جارو جنجال و تشنج ايجاد كنند. بايد از اين گونه امور احتراز نمايند.
4- مسلمانان حاضر در مواقف كريمه از هر ملت و مذهب كه هستند بايد به خوبى بدانند كه دشمن اصلى اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيمالشان صلى الله عليه و آله و سلم، ابرقدرتها خصوصاً آمريكا و وليده فاسدش اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاى اسلامى دوخته و براى چپاول مخازن عظيم زيرزمينى و روى زمينى اين كشورها از هيچ جنايت و توطئهاى دست بردار نيستند و رمز مؤفقيت آنان در اين توطئه شيطانى تفرقه انداختن بين مسلمانان به هر شكل كه بتوانند مىباشد. در مراسم حج ممكن است اشخاصى از قبيل ملاهاى وابسته به خود را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سنى ايجاد كنند و آن قدر به اين پديده شيطانى دامن زنند كه بعض ساده دلان باور كنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران و خواهران هر دو فرقه بايد هشيار باشند و بدانند كه اين كوردلان جيره خوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنت پيامبر مىخواهند اسلام و قرآن و سنت را از بين مسلمين برچينند يا لااقل به انحراف كشانند. برادران و خواهران بايد بدانند كه آمريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند، چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگرىشان مىدانند، چرا كه ايران با پيروى از همين كتاب و سنت بود كه در مقابل آنان بپاخاست و انقلاب نمود و پيروز شد. امروز توطئه بر ضد ايران و حكومت آن و حزب الله در حقيقت توطئه براى محو اسلام و كتاب و سنت است و ايران بهانهاى بيش نيست. اينان با ايران زمان شاه كه حكومتش جان نثار آنان بود و ايران را در همه چيز وابسته به آنان كرده و نقشه اسلام زدايى را دنبال مىكرد، بسيار مؤافق بودند و با ايران امروز كه دستشان را از منابع و مخازن كشورمان قطع كرده و مستشاران و وابستگان به آنان را از كشور رانده است مخالفند. از طرف ديگر دشمن حقيقى آنها هم اسلام است، مگر آن كه اسلامى ساخته و پرداخته بعض حكومتهاو آخوندهاى بدتر از آنان باشد كه با آن موافقند و آن اسلام نيز حامى آنان و مدافع منافع آنان است و از آن ديدگاه است كه فرياد مظلومانه حجاج ايرانى را در مركز وحى و مهبط اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان الله برى من المشركين و رسوله در گلو خفه مىكنند و به كفر آنان فتوا مىدهند. پس در اين مقطع زمانى تكليف الهى حجاج است كه اگر مطلبى از گويندگان شنيدند كه بوى ايجاد اختلاف بين صفوف مسلمانان را مىدهد، انكار كنند و برائت از كفار و سردمداران آنان را از وظايف خود در مواقف كريمه بدانند تا حج آنها حج ابراهيمى ابوالانبياء صلواه الله عليه باشد و حج محمدى صلى الله عليه و آله و سلم. والا ما اكثرا الضجيج واقل الحجيج درباره آنها صادق است.
5- به حجاج محترم ايرانى كه حامل پيام اسلام و قرآن كريمند و حامل پيام انقلاب اسلامى مىباشند سفارش كرده و مىكنم كه در آن مواقف شريفه چه در مكه معظمه و چه در مدينه منوره مدارا با مسلمين و مسالمت را حتى با مامورين آن جا از دست ندهيد و در آن مراكز كه محل امن است به مقابله
صحيفه نور ج 19 صفحه 47
برنخيزيد و با همه با اخلاق انسانى اسلامى برخورد كنيد و با نصيحت برادرانه و موعظه حسنه همه مسلمانان را از اعمال خشونت بازداريد و به دستور خداوند تعالى با جاهلان مدارا نماييد و با دقت متوجه حركات و سكنات خود و دوستانتان باشيد و اگر مخالفان شما برخلاف دستورات قرآن كريم با شما رفتار كردند، مقابله به مثل نكنيد تا در پيشگاه خداوند تعالى آبرومند و مطيع باشيد. و بايد بدانيد كه انسان در اجتماعات بزرگ نظير راهپيمايىها تحت تأثير واقع مىشود و چه بسا كه از خود بيخود شود و از يك شعار و فرياد بىتوجه تبعيت كند و چه بسا كه در اجتماعات حج و راهپيمايىها كه بايد با آرامش و مسالمت انجام گيرد، يك و يا چند نفر منحرف جنجال انگيز شعارى دهند كه با موازين اسلامى وفق ندهد، ولى با ظاهر شورانگيزشان در نفوس اثر گذارند و انحراف را تحميل نمايند. لازم است حجاج محترم ايرانى با دقت با اين مسائل توجه داشته باشند و كسانى كه كارگردانان راهپيمايىهاى مسالمت آميز هستند تمام شعارها را با دقت تنظيم كنند و قبل از شروع راهپيمايى عدهاى كه متوجه جهات مختلف هستند و از مسائل سياسى و اجتماعى آگاهى دارند، با مشورت از نماينده اين جانب جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينىها شعارهايى را تهيه نموده و مردم را توجيه نمايند و اعلام شود كه همه موظف به تبعيت از شعارهاى تنظيم شده هستند و به ديگر شعارها جواب ندهند و بايد نظم و آرامش را حفظ نمايند.
6- ملت و دولت ايران در حالى كه از بسيارى از دولتهاى منطقه مخالفتهاى بىجا ديده است، هرگز نمىخواهد از اخوت اسلامى چشم پوشى نموده و به اعمال قدرت دست زند. حكومتهاى منطقه در عوض آن كه همه دست در دست هم منطقه را از دست قدرت بزرگ كه به آنها به چشم وابسته مىنگرند، نجات دهند و نيز به جاى آن كه در مقابل كسانى كه ثروتهاى سرشار آنان خصوصاً نفت را به رايگان مىبرند بايستند و به جاى آن كه منطقه را از لوث وجود اسرائيل پاك كنند، همه كوشش خود را در معارضه با دولت و ملت ايران خلاصه كردهاند اينان با دشمن و متجاوز به ايران كه اگر فرصت پيدا كند به همه منطقه تجاوز مىنمايد، همدست شده و بر ضد ايران كه جرمى جز پياده كردن احكام اسلام را ندارد، همكارىهاى همه جانبه مىكنند. اينان بايد بدانند كه دولت ايران با قدرت عظيمى كه از عنايات خداوند تعالى و پشتيبانى ملت چهل و چند ميليونى سرچشمه مىگيرد، قدرت مقابله به مثل را دارد و اين به وضوح ثابت شده است كه آمريكا و ديگر قدرتمندان در موارد گرفتارى دولتهاى وابسته، تنها به اظهار پشتيبانى لفظى و احياناً به فروش سلاحهايى ابتدايى با قيمتهاى بالا اكتفا نموده و هرگز مشكلى از آنان را نمىگشايند، كه نمىتوانند بگشايند، چرا كه تصادم قدرتها در جهان بيش از اين اجازه دخالت آشكاراى آنان را نمىدهد. با تمام اين اوصاف ما هميشه دست برادرى خود را براى از بين بردن نفوذ ابرقدرتهابه سوى كشورهاى اسلامى دراز كردهايم. شما حكومتهاى منطقه ديديد كه صدام را آمريكا و همقطاران آن به چه بليهاى دچار كردند، در حالى كه ايران در انقلاب و آشفتگى بسر مىبرد، او را به نويد سردارى قادسيه وادار كردند تا از زمين و دريا و هوا به كشور ما هجوم آورد و خيانت بعضى از دست اندركاران آن وقت نيز فرصتى بيشتر به او داد. مع ذلك با همه
صحيفه نور ج 19 صفحه 48
آشوبها و گرفتارىهايى كه نيروهاى سلحشور دريايى، هوايى و زمينى با آن دست به گريبان بودند، در كنار سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى دشمن را كه مناطق وسيعى از كشور را غافلگيرانه مورد تجاوز قرار داده بود، در همان محل ميخكوب نمودند و پس از مدتى نه چندان زياد با همه پشتيبانىهايى كه از اطراف به او مىشد آنها را از كشور خود راندند. و وضعيت امروز اين دشمن خدا را نيز مىبينيد و مىدانيد كه ديگر دولتهاى منطقه در مقايسه با صدام چندان مهم نيستند. صدام امروز در اين لجنزار مخوف براى يافتن راه نجات دست و پا مىزند و فريادش به جايى نمىرسد. ايران اگر او را يك انسان متعادل مىدانست، اميد نجاتى براى او بود. ولى با روحيه جنون آميزى كه از او آشكار است، ملت ما اجازه نمىدهد كه جنايات نابخشودنى او را ناديده بگيرند و او را براى ادامه خيانت به حال خود گذارند، پس او را در حال اضطراب جانكاه و موت و حيات تا موقع مقتضى نگاه مىدارند. و اين جانب به شما دولتهاى منطقه هشدار مىدهم كه با مشورت با عقلا و تفكر در آينده خود بدون توجه به وعدههاى آمريكا و دوستانش كه مىخواهند شما را گرفتار كنند و با تخيلات نابجا همچون صدام عفلقى شما را به دام مىاندازند تا خود را در منطقه هر چه بيشتر حاضر كنند و سرنوشت منطقه را به دست گيرند، خود را از اين مهلكه كنار گيريد و مطمئن باشيد كه دولتى چون دولت ايران كه متعهد به اسلام است و از فرامين الهى تخطى نمىكند، اگر دست برادرى او را فشار دهيد هرگز ضرر نمىبينيد و چه بهتر كه دولتهاى منطقه تمام نيروى خود را براى محو اسرائيل از جغرافيا تجهيز كنند. اسرائيل مفسدى كه فلسطينيان مظلوم را بدين روز انداخته و به لبنان قهرمان آن همه ظلم كرده و به كشورهاى منطقه تعدى و تجاوز نموده است. چه چيز بهتر از اين كه دولتهاى منطقه دست در دست هم نهند و منطقه را از شر اسرائيل و آمريكاى طرفدارش نجات دهند. و من كرارا تذكر دادهام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مىداند و شما را غاصب سرزمينهاى خويش مىشمرد، گرچه اكنون جرات اظهار صريح آن را ندارد، چنانچه صدام برادر اسرائيل نيز براى سلطه بر منطقه تلاش مىكند و بر فرض باطل با به قدرت رسيدن، آرامش را از همه سلب مىنمايد.
اين جانب نصيحت برادرانه به شما نمودم، اكنون خود دانيد. و به دولتهاى نظير حكومت مصر هشدار مىدهم كه مبادا گول توطئه آمريكا را بخورد و به بهانه مين گذارى در درياى سرخ و كانال سوئز كه سر و صداى آن را به قدرى بلند كردهاند كه انسان مطمئن مىشود چيزى جز توطئه ابرقدرتها نيست، دست به اعمال ماجرا جويانهاى بزند. و همان طور كه همه مىدانند تاكنون اصل قضيه در پرده ابهام است. از طرف ديگر آسيب ديدن چند كشتى و جنجال دولت استعمارگرى چون آمريكا و انگلستان و فرانسه خود نشان دهنده نقشه حضور بيشتر آنان در منطقه است كه هر چه اين هياهوها دامنه دارتر مىشود، انسان به پوچ بودن دعوى مطمئنتر مىگردد و در هر صورت اگر مصر با دولت و ملتى مثل ايران كه براى بستن دست ستمكاران انقلاب نموده است بخواهد مقابله كند بايد بداند كه ملتهاى مسلمان و انقلابى جهان او را محكوم نموده و ساكت نخواهند نشست. صلاح حال امثال مصر آن است كه سرنوشت خود را به دست آمريكا و دوستانش ندهد و خود را بىجهت وارد معركه نكند.
صحيفه نور ج 19 صفحه 49
از خداوند تعالى پيروزى اسلام و خذلان كفر و بيدارى مسلمانان و تعهدشان را در پيشبرد مقاصد اسلامى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 50
تاريخ: 11/6/63
بيانات امام خمينى در جمع فقها و حقوقدانان شوراى نگهبان
ما مكلفيم نگهبان آينده نظام و اسلام باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من تذكراتى دارم كه بايد به شما آقايان عرض كنم. ما بايد آينده را در نظر بگيريم و اين گونه فكر نكنيم كه وضع فعلىمان بگذرد، آينده هر چه باشد، باشد. ما مكلفيم تا علاوه بر اين كه وضع فعلى را حفظ كنيم، نگهبان آينده نظام و اسلام باشيم. ما بايد پايه گذار خوب آينده باشيم. از موضوعاتى كه بايد در فكر آيندهاش باشيم، وضع روحانيت است، وضع درسى روحانيت است. در مورد وضع درسى آنچه پرسيدم، گفتهاند خوب است. البته خوب داريم تا خوب، يك موقعى خوب است كه صاحب جواهر و شيخ مرتضى تربيت مىشود و يك موقعى خوب است كه ماها به وجود مىآييم، بين اين دو خيلى فاصله است. براى اين كه افرادى مثل صاحب جواهر تربيت شود بايد دسته بسيارى ممحض بر تحصيل شوند، خود را مهيا كنند تا فقه را به صورت قديم تحصيل نمايند.
وقتى تشريفات زياد شد محتوا كنار مىرود
مسأله ديگر، مسأله تشريفات حوزههاى روحانيت است كه دارد زياد مىشود. وقتى تشريفات زياد شد، محتوا كنار مىرود. وقتى ساختمانها و ماشينها و دم و دستگاهها زياد شد، موجب مىشود بنيه فقهى اسلام صدمه ببيند، يعنى با اين بساطهانمىشود شيخ مرتضى و صاحب جواهر تحويل جامعه داد. اين موجب نگرانى است و واقعاً نمىدانم با اين وضع چه كنم. اين تشريفات اسباب آن مىشود كه روحانيت شكست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانيون امروز كه بسنجيم، خوب مىفهميم كه چه ضربهاى به دست خودمان به خودمان مىزنيم. يك قصه هم قصه بعضى ائمه جمعه و بعضى از علماى بلاد است كه با دخالتهاى بىمورد خود در امور دولت، اسباب اين مىشوند كه مردم از آنها كنار گيرند. اگر مردم از روحانيون كنار گيرند، موجب مىشود كه روحانيون شكست بخورند و اگر روحانيون شكست بخورند، جمهورى اسلامى شكست مىخورد. اين مطلب را بارها گفتهام كه روحانيون بايد وضعى ارشادى داشته باشند، نه اين كه بخواهند حكومت كنند. كارى نبايد بكنيم كه مردم بگويند اينها دستشان به جايى نمىرسيد، حالا كه رسيد ديديد اين طور شدند. استبداد دينى خود تهمتى است كه از كنارش نبايد گذشت، راديوها مرتب از آن سخن مىگويند و ما را به
صحيفه نور ج 19 صفحه 51
خودكامگى متهم مىكنند. روحانيون نبايد كارى كنند كه شاهد دست دشمن بدهند. دخالت ما بايد نهى از منكر و امر به معروف باشد، والا به استاندار بگوييم تو بايد اين كار را بكنى، والا بگوييم از اين جا برو، اين اولا تضعيف دولت است و از آن گذشته موجب مىشود كه مردم از روحانيون متنفر شوند. اين موضوعات را بايد كاملا در نظر داشته باشيم.
شوراى نگهبان بايد قوى و هميشگى باشد
اما مسأله شما. من با نهاد شوراى نگهبان صددرصد موافقم و عقيدهام هست كه بايد قوى و هميشگى باشد، ولى حفظ شورا مقدارى به دست خود شماست. برخورد شما بايد به صورتى باشد كه در آينده هم به اين شورا صدمه نخورد. شما نبايد فقط به فكر حالا باشيد و بگوييد آينده هر چه شد، باشد. شياطين به تدريج كار مىكنند. آمريكا براى پنجاه سال آينده خود نقشه دارد. شما بايد طورى فكر كنيد كه اين شورا براى هميشه محفوظ بماند. رفتار شما بايد به صورتى باشد كه انتزاع نشود كه شما در مقابل مجلس و دولت ايستادهايد.
اين كه شما يكى و مجلس يكى، شما يكى و دولت يكى، ضرر مىزند. شما روى مواضع اسلام قاطع بايستيد، ولى به صورتى نباشد كه انتزاع شود شما در همه جا دخالت مىكنيد. صحبتهاى شما بايد به صورتى باشد كه همه فكر كنند در محدوده قانونى خودتان عمل مىكنيد، نه يك قدم زياد و نه يك قدم كم. در همان محل قانونى وقوف كنيد، نه يك كلمه اين طرف و نه يك كلمه آن طرف. گاهى ملاحظه مىكنيد كه مصالح اسلامى اقتضا مىكند كه به عناوين ثانوى عمل كنيد. به آن عمل كنيد گاهى مىبينيد كه بايد نخست وزير در كارى دخالت كند كه اگر دخالت نكند به ضرر اسلام است، به او اجازه دهيد عمل كند. ضرورت اقتضا مىكند كه نخست وزير فلان كار را انجام دهد كه از كس ديگرى بر نمىآيد شما بايد سعى كنيد كه نگويند مىخواهيد در تمام كارها دخالت كنيد، حتى در مسائل اجرايى. البته خود اين مسائل را مىدانيد و عمل مىكنيد، ولى من تذكر مىدهم. شما بايد توجه داشته باشيد كه اگر مباحثات به مناقشات تبديل شود و جلوى يكديگر بايستيد، اسباب اين مىشود كه شوراى نگهبان تضعيف شود و در آتيه از بين برود و آن كسانى كه علمايى را كه قبلا كار شوراى نگهبان را مىكردند، كنار گذاشتند، به اين خاطر بود كه كم كم آنها را مخالف خود احساس كردند و كنار گذاشتند و به تدريج اين شيطنت صورت گرفت. پس همه ما بايد بيدار باشيم.
ما بايد به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند
مسأله ديگر رفتار نهادها با مردم است. بايد حركت ما به صورتى باشد كه مردم بفهمند كه اسلام براى درست كردن زندگانى دنيا و آخرت آمده است تا ملت احساس آرامش كنند. اين كه آمده است الاسلام يجب ماقبل اين يك امر سياسى است. اسلام ديده است اگر بخواهد با كسانى كه تازه مسلمان شدهاند، سختگيرى كند، هيچ كس به اسلام رو نمىآورد. جب ماقبل كرده است و از آنچه؛
صحيفه نور ج 19 صفحه 52
قبل كردهاند، گذشته است. در جايى ديدم كميته صنفى گفته است تمام اصنافى كه از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشى كردهاند بايد بيايند و مجازات شوند. اين بر خلاف اسلام و رضاى خداست. ما بايد اين قدر سخت نگيريم و به فكر مردم باشيم. مردم ما خيلى زحمت كشيدهاند مردم عادى غير از طبقه مرفه هستند، مردم عادى ما اسلام را پياده كردهاند و تمام زحمات حكومت را متحمل مىشوند. پس ما بايد بسيار به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند. البته فاسدين را رها نكنيد، اما اين كه اين فرد با كى عكس انداخته است يا اسمش در كجاست و يا به استقبال چه كسى رفته است، نبايد به اين سببها براى مردم ناراحتى درست كرد. در قرآن هم كارها به تدريج انجام گرفته است. ما چهل و چند ميليون هستيم كه اگر با هم باشيم. مطمئنا نه شوروى و نه آمريكا هيچ كارى نمىتوانند بكنند. پس بايد مردم را حفظ كرد. مجلس، دولت، شوراى نگهبان و بقيه بايد دست در دست يكديگر بگذاريم تا ايران و اين جمهورى را حفظ كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
-
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 19 صفحه 57
تاريخ: 16/6/63
پيام امام خمينى به مناسبت رحلت آيت الله آشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
خبر تأسف و تاثرآور رحلت عالم متقى مهذب و فقيه ارزشمند و متعهد، حضرت حجت الاسلام والمسلمين مرحوم آقاى حاج ميرزا محمد باقر آشتيانى رحمه الله عليه موجب نگرانى و تالم شد. اين جانب ايشان را از جوانى مىشناختم و آنچه از ايشان دريافتم تقوا و صفاى باطن، اخلاق كريمانه و اشتغال به علم و عمل بود. خاندان محترم ايشان از اساتين فقاهت و چهرههاى بارز بين علما و فقها بودند و خدمتهابه علم و حوزههاى علميه نمودند و جزاهم الله عن الاسلام خيرا. اين جانب فقدان اين بزرگوار را به حوزههاى علميه و علماى معظم خصوصاً علماى اعلام تهران دامت بركاتهم و به خاندان و بستگان محترمشان تسليت عرض و از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و غفران و براى بازماندگانشان صبر و سلامت و براى علماى اعلام سعادت و صحت و براى اسلام بزرگ قوت و قدرت و براى مجاهدان در راه خدا پايدارى و استقامت و براى شهداى جبههها و غيرجبههها علو مقام و عظمت و براى بازماندگانشان شكيبايى و كرامت و براى مفقودين و اسرا رجوع به اوطانشان با سرفرازى و شهامت خواستارم و اميدوارم با دعاى خير حضرت بقيه الله ارواحنا لمقدمه فداء اين كشور اسلامى از شر اجانب محفوظ باشد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page